hilda esmail

نقاشی کن
تا زمان حرکتشان ندهد
و بزرگ نشوم .



...

شعری از هیلدا اسماعیل شاعر سعودی

ترجمه : حمزه کوتی

ــــ

یادداشت مترجم : مادام هیلدا اسماعیل شاعری است از سرزمین امرؤالقیس و طرفة بن العبد . هر چند چون اسلافش شعر نمی گوید. ولی دختر جوانی را به تصویر می کشاند که در پرده ی زندگی شخصی اش زندگی می کند . عطر پیراهن مرد ، سیگار ، فنجان خالی قهوه .. می تواند شعر ساز باشد . او تاکنون دو مجموعه شعر به چاپ رسانده که اولی « این زن است » و دیگری با عنوان « أي ... قونات » یا « أیقونات » ( شمایل ) ، که این مجموعه با ترجمه ی انگلیسی خانم سعاد نجیب منتشر شده است .

در گفت و گویی که خانم عبیر جابر با وی داشته درباره ی شعر می گوید : این شعر بود که مرا برگزید . هنگامی که خواندن را بر خواب ترجیح می دادم .

یک تشابه میان کودکان و شعرها وجود دارد . فکر می کنم کودکم زیباترین کودکان است و هم چنین نوشته هایم . اگر چه دیگران آنها را زشت ببینند ولی هر دو از درون من بیرون آمدند . از اینجا ... از اینجا ؛ و جز این کاری نمی توانم بکنم که دوستشان بدارم و به آنها برسم »

هیلدا اسماعیل لیسانس خود را در رشته ی کودک یاری از دانشگاه خلیج در بحرین اخذ کرد و در لندن در زمینه ی هنر و فلسفه تحصیلاتش را ادامه داد .

هیلدا اسماعیل از شاعران جوان سعودیه است .


زنی حقه باز

روی لنگه ی سمت راست

بالای پنجره

با سرمه ی خمیازه کش

می نویسم :

" نه خواب سراغم آمد

نه کلمات به وطن تبدیل شدند " .

ــــ
پروانه ای

به انگشت هایم نگاه می کند

با اعتراض می گوید :

" کی مثل تو زن می شوم ؟ "

ــــ
چون ( آبی ) است

دریا دوستم ندارد

رنگ شلوار ( جینز )

داغ های کبودم

بر سفره ی شب .

ــــ
سیگار را دوست ندارم

عادت کردم

( دسته ای ) گل دود کنم

هر وقت خاطره ی سیگارش

غافل گیرم کند .

ــــ
مادر بزرگ

( شعرم ) را شانه می کند

شعر ( رند درد است )

را برایم می خواند .

چون او را تنها

با خودم قسمت می کنم .

ــــ
( درد )

تنهایم می گذارد .

بر جنازه ی رؤیا

به شوخی

افقی برای آرزوهایم می تراشم

با گریه می خندم .

ــــ
حتی هوا هم شلاقم می زند .

زخم هایم هر چه باز می شوند

سکوت می کنند .

ــــ
آذرخش

چند بار از من عکس گرفت

که در حال عوض کردن اشک هایم بودم ؟

چند بار برای غم هایم

عکس هایی برهنه گرفت ؟

ــــ
تنم را سرزنش می کنم

به خاطرش آغازها رخ می دهند

و پایان ها برای آنها

دست تکان می دهند .

ــــ
25 سال را در یک جا سپری کردم

در یک صف

که مرا به پشت سر بر می گرداند .

ــــ
بابا ...

ساعت خودخواهم را سال ها

از من دزدیدند

مچ دست چپم را گاز بگیر

و ( دو عقربه ) با دندانهایت

نقاشی کن

تا زمان حرکتشان ندهد

و بزرگ نشوم .

ـــــــــ

اشاره : عبارت « رند درد است » ترجمه ی تحت اللفظی عبارت « الشاطر ألم » است . اشاره ای دارد که حسن رند یا زرنگ در قصه های کودکانه که مادر بزرگان برای کودکان تعریف می کردند . م