شعرهایی از هاشم Ø´Ùیق شاعر عراقی / ترجمه : ØÙ…زه کوتی
در این شب
شلوار Ù…Ø§ÛŒÚ©ÙˆÙØ³Ú©ÛŒ را به یاد آوردم
آن ÙØ±ÙˆØ´Ø¯Ù‡ در ابر
شعرهایی از هاشم Ø´Ùیق ـــ شاعر عراقی
ترجمه : ØÙ…زه کوتی
ـــــــــ
شلوار Ù…Ø§ÛŒÚ©ÙˆÙØ³Ú©ÛŒ
در این شب
شلوار Ù…Ø§ÛŒÚ©ÙˆÙØ³Ú©ÛŒ را به یاد آوردم
آن ÙØ±ÙˆØ´Ø¯Ù‡ در ابر .
تارهای مویی پریشان
بر پیشانی بلند را به یاد آوردم .
Ù…Ø§ÛŒÚ©ÙˆÙØ³Ú©ÛŒ
Ù…Ø§ÛŒÚ©ÙˆÙØ³Ú©ÛŒ
Ù…Ø§ÛŒÚ©ÙˆÙØ³Ú©ÛŒ Ú©Ù‡ رؤیای Ú¯Ù„ ها
و دیگرگون ساختن در سر داشت
آنکه تمام ٠ستایش ها را در رؤیا نهاد
آنکه شعر در انجمن کارگران می خواند
و توجّه رهگذران در مسکو را
به خود جلب می کرد
آن کودکی که با امواج بازی می کرد
و بر آب ، کهکشان ها می کشید
دیوانه ÛŒ بانوی Ø³ÙØ±Ù…Ù‡ Ùˆ شیر
Ù…Ø§ÛŒÚ©ÙˆÙØ³Ú©ÛŒ ــــ
آنکه با عطر انقلابی گری خودکشی کرد
شلواری برای من به جا گذاشت
که در آن تکه ابری وجود دارد .
ـــــــــ
پریشان گو
شبان گاهان بر روانداز
در کناره ی بالش
دریا می غریود .
در گوش من
جریان ها جاری ست .
دریای ØºÙØ±Ù‘ان در من
آشوب می کند
زبان اش از باد است
پریشان گوست .
گریان است Ùˆ Ù
از او موج می چکد .
بسیارگوی ٠سرگردانی ست
که در چهره ی روی بالش
Ø®ÙØªÙ‡ Ùˆ Ù
خواب دیده با شن وماسه سخن می گوید .
ـــــــــ
گدازه
گدازه زیر مژه هاست
پلک هایم Ù…ØÙˆ
نه از گدازه امّا
که از خیره نگری
در Ø¢ÙØ§Ù‚ÛŒ
که با سراب شسته شده اند .
ـــــــــ
ابونواس
نزد تو آمدم ؛ به جست و جوی نام تو
و دستاری که درخشندگی پیچاندش .
به جست و جوی کاغذی خیس از واژه ها
و قلمی که عشق می نگارد .
نزد تو آمدم ؛ به جست و جوی ریشی
پاشیده بر آن خاکه های طلا
به جست و جوی ردایی آغشته به عبیر
که دنباله ی نقره آگین اش را
غلامی به دست Ú¯Ø±ÙØªÙ‡
که آتش عشق بیمارگون اش کرده است .
نزد تو آمدم Ø› به جست Ùˆ جوی شراب Ù…ÙØ¯Ø§Ù…
Ùˆ جامی Ú©Ù‡ Ù…ÙÛŒ از آن سر ریز Ù…ÛŒ زند
به جست Ùˆ جوی Ù…ÙÛŒ نابی
که هیچ دستی لمس نکرده آن را
اما ناکام ماندم من ـــ ای ابونواس !
هنگامی که به خیابان تهی تو آمدم (1)
Ùˆ تاکستان را Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ… .
ـــــــــــــــــــ
1 : ابونواس از شاعران دگر اندیش عصر عباسی است . او در سن پنجاه و دو سالگی به شیوه ای مرموز درگذشت . شاعر در این سطر اشاره ای ظری٠دارد به خیابانی به نام « شارع أبي نؤاس » در بغداد . م