آرام تر فرشته
زمین اینجا مرطوب است
و هوا در ریه ها رنجور


بیگانه ای میان دو رود
( به کمال سبتی ) *
شعر : زاهر الغافری شاعر عمانی
ترجمه : حمزه کوتی
ــــ

(1)

آرام تر فرشته
زمین اینجا مرطوب است
و هوا در ریه ها رنجور .

(2)

زندانی شهرها
به هر گامی فریاد می زند
میان پیاده روها
گاه زندگی کاملی ست
که به یک اشاره
مقایسه می شود با شکوفه ی کشت زار
و گاه سایه
که به پله های بزرگ رسیده می شکند
مثل صدای آن کشته شدگان .
در حقیقت ما خون گنجشک را
با لعاب دریا در آمیختیم
و غبار را با رنگ ترس
ترکیب کردیم
در چهره های تاریک چون شب .

(3)

زن جوان
چیزی نیست جز خوابی گذران
در نسیم تابستان
و تخته سنگ
از یاد نمی رود
در وادی خوشبخت
تنها درد است که بر کناره ی رودها
در روشنایی قندیل می روید .
هیچ کس نمی گوید
ماه از زیر پنجره خواهد پرید
وقتی بگذری از سرزمینی میان دو رود .
مردگان و زندگان از شکم های فرشتگان
خواهند پرید .
شاید کسی نگوید
سمندر بر آستانه ی در
چون پرنده ای هلندی ظاهر خواهد شد
یا گلی خواهد رویید در آینه ی دریا
تا این بار زخم
گذرگاه پنهانی باشد برای خلق و خوی ها .

(4)

مرگ گلی در باغ است
مرگ از راه رسیدن دیدارگری بیگانه
مرگ بیش از آنکه بدانی
درباره اش تپه ها برایت خواهند گفت .
به همین خاطر
گم شده یا تبعیدی باز نخواهی گشت .
انگار تو کودکی زیر آن درخت نبودی
انگار ندانسته بزرگ شدی
و بر دوش ات حمل کردی
بقایای موزه ی خانوادگی را .

(5)

تو الآن میان پیاده روها راه می روی
میان شکوفه های باغ ها
و فریاد می زنی تا بشنوی
چگونه سنگ ها سخن می گویند .
خالکوبی ، مُهره ی آبی رنگ و علامت مرگ
نشانه های راه اند .
چشم بازت امشب راز آلود است
مثل دهان انگشتری پر از هوا .
ـــــــــ
* : کمال سبتی از شاعران عراقی است . او در سن 56 سالگی در تاریخ 22/4/2006 در هلند بر اثر سکته ی قلبی درگذشت . م