پنج نامه برای مادرم / نزار قبانی ـ ترجمه سید نعیم موسوی
ØµØ¨Ø Ø¨Ù‡ خیر ای زیبا
ØµØ¨Ø Ø¨Ù‡ خیر ای زیبای مقدس
مادرم
پنج نامه برای مادرم
شعر : نزار قبانی ــ شاعر سوری
ترجمه : سید نعیم موسوی
ـــــــــ
(1)
ØµØ¨Ø Ø¨Ù‡ خیر ای زیبا
ØµØ¨Ø Ø¨Ù‡ خیر ای زیبای مقدس
مادرم
دوسال از Ø³ÙØ± دریایی Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ای من Ù…ÛŒ گذرد
Ø³ÙØ±ÛŒ Ú©Ù‡ در آن ØµØ¨Ø Ø³Ø¨Ø² ØŒ ستارگان ØŒ رودخانه ها Ùˆ شقایق های قرمز دیارم را
در چمدانی گذاشتم و به زیر جامه
خوشه های نعناع ، گل گاو زبان و یاس های دمشقی را پنهان کردم .
(2)
من اینجا تنهایم و دود سیگارم مرا آزرده می سازد
اندوه من چنان گنجشکی کوچک ، زوایای تنهایی ام را می کاود
من در این Ø³ÙØ± Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ای
عواط٠سیمان Ùˆ چوب Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خستگی را Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ…
هندوستان و جهان زرد را
اما زنی Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ… Ú©Ù‡ موی طلایی ام را شانه کند Ùˆ درون کی٠دستی اش برای من
آب نبات داشته باشد و به هنگام عریانی بپوشاند
و به هنگام زمین خوردن دست مرا بگیرد .
آه مادر ØŒ من ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ Ù…Ø³Ø§ÙØ± تو ام
پدر شده ام اما هنوز هم کودک ام
و خاطرات خوردن آب نبات تنهایی ام را پر می کند .
(3)
از مادرید به تو ØµØ¨Ø Ø¨Ù‡ خیر Ù…ÛŒ گویم
از باغچه ی معطر یاس چه خبر
باغچه ÛŒ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ عزیز پدر بود
و همیشه چنان کودکی زیبا
آن را می نواخت و به نوشیدن آب و قهوه دعوت می کرد
باغچه ای که در مرگ پدر سوگوار شد
Ùˆ Ù†ÙØ³ در خواب رجعتش کشید Ùˆ او را در ÙØ¶Ø§ÛŒ خانه Ù…ÛŒ جست
از عبا Ùˆ روزنامه اش Ù…ÛŒ پرسید Ùˆ همیشه Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª
تابستان از عمق آبی چشم های او کی خواهد آمد
تا در ک٠دست های او سکه های Ù…ØØ¨Øª بپراکند .
(4)
سلام مادر ، سلام بر خانه ای که عشق و مهربانی به ما داد
سلام به Ú¯Ù„ های سپید Ùˆ آنجا Ú©Ù‡ Ù…ØÙ„ تجمع ستارگان است
به تختم ØŒ به کتاب هایم ØŒ به کودکان Ù…ØÙ„Ù‡ Ùˆ دیوارهای پر از نوشته
به گربه های کسل خواب آلود به پیچک پیچیده
آه مادر ، دو سال می گذرد و چهره ی دمشق به مانند گنجشکی عاشق ما را چنگ می زند
و پرده ها را گاز می گیرد و با مهربانی به انگشتان ماه نوک می زند
مادر ، دو سال می گذرد و هنوز شب های دمشق ، گل های عشق و زیبایی دمشق در خاطر ماست
Ùˆ بر سÙینه ÛŒ Ù…Ø³Ø§ÙØ± ما نور گلدسته های مسجد اموی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است
نور عشق به خدا Ú©Ù‡ در سینه های ما چنان Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های سیب
معطر است و با خود می بریم تا طلسم سلامتی ما باشد .
(5)
مادر
ماه سپتامبر آمده است
با کوله باری از اندوه و اشک و آه
آه
دمشق کجاست ؟
کجاست ØØ±ÛŒØ± نگاه پدر
کجاست بوی خوش قهوه ی او
کجاست خانه ی بزرگ ما
در آن آسایش همیشگی
و کودکی من
آن گاه Ú©Ù‡ دÙÙ… گربه را Ù…ÛŒ کشیدم
و از خوشه های انگور می خوردم
Ùˆ Ú¯Ù„ های Ø¨Ù†ÙØ´Ù‡ را Ù…ÛŒ چیدم
دمشق ، دمشق
آه ای دمشق مهربان .
ـــــــــــــــــــ