چرا که دوستت دارم
همانگونه که الف یگانه بودن اش را
و نون نقطه اش را دوست دارد .


تو را دوست دارم همانگونه که دوست دارم

شعر : ادیب کمال الدین
ترجمه : حمزه کوتی

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که دوستت دارم
همانگونه که سلاخی ، دار را دوست دارد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
که من تو را دوست دارم
همانگونه که نوح
سفینه ی رازگون اش را دوست دارد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوست دارم
چرا که دوستت دارم
همانگونه که ابراهیم خلیل
آتشی را که در آن افکنده شد
دوست دارد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که دوستت دارم
هرگاه که سر به آتش پیری
شعله ور می شد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که دوستت دارم
همانگونه که الف یگانه بودن اش را
و نون نقطه اش را دوست دارد .
***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
به رغم وعده هات که تبدیل شد
به اسطوره ای که با طوفان
تخت مرا تهدید می کند .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
همانگونه که یکی ولی راهی را می شناسد
که می داند در نهایت
به نابودی اش می فرجامد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که دوستت دارم
همانگونه که کودک
صبح روز عید را دوست می دارد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که دوستت دارم
همانگونه که مرگ ، جَسَد جمیل را دوست می دارد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که من دوستت دارم
همانگونه که بهار دوست می دارد
نخستین زنبوری را که به او می گوید :
« صبح به خیر ای مرد آفتابی » .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
همانگونه که خزان دوست می دارد
آخرین برگی را که از درخت بزرگ اش می اندازد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که من دوستت دارم
همانگونه که طبیب به بیمار می گوید
که وضعیت اش را شفایی نیست .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که من دوستت دارم
همانگونه که گلوله ، شاعر را غافل گیر می کند
هنگامی که شعر مخاطره انگیزش را می نویسد .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که دوستت دارم
همانگونه که قاتل را
گرفتار جنایت و آغشته به خون قربانی
می یابند .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که دوستت دارم
همانگونه که به عاشق عریان
یورش می آرند
هنگامی که در برابر معشوق خویش
خمیده می گوید :
« دوستت دارم » .

***

از شگفتی است که من تو را دوست دارم
همانگونه که دوستت دارم
چرا که دوستت دارم
همانگونه که به تاجر
خبر ورشکستگی اش را می دهند
و به رود ، خبر تکه تکه شدن تن اش را
و به پل ، خبر از بین رفتن پاهای فرورفته اش در آب را
و به پرنده ، خبر فروش تخم هایش در بازار را
و به نابینا ، خبر گم شدن عصایش را
و به ولی ، کشتار تمامی مریدانش را .
ـــــــــــــــــــ