ای سرور بت ها ای هبل
دعا و فریاد ، ما را رنجور کرده است



سنت ها
شعری از نجمه ادریس شاعر کویتی
ترجمه : محمد جواد مدحجی
ـــــــــــــــــــ

زمان بت پرستی گذشت
ولی ما ، در روزگار نیرنگ
هم چنان در میان دستان سرورمان هُبل هستیم .
در حضورش با خشوع
نفس می کشیم
از او درباره ی هدیه ها می پرسیم :
باران ... و علف ... و غنچه ها
و پلک زدنی مهربان بر دیدگان
تک ستاره ای کوچک
که در بیابانی خشک و دلگیر
شعله ورش می سازد .
ای سرور بت ها ای هبل
دعا و فریاد ، ما را رنجور کرده است
بندگی ... شب زنده داری ... ناله
ما را درمانده ساخته است
و تو هم چنان در سکوت فرو رفته ای
در خاموشی و توهم و غربت .
نور به دریچه ی معابد دوردست تابید
ولی ما ــــ همانگونه که می بینی ــــ
نادان تر می شویم .
ـــــــــــــــــــ