عیسی Ù…Ø³ÛŒØ ØØ§Ø¶Ø± شو اکنون ـــ انسی Ø§Ù„ØØ§Ø¬ شاعر لبنانی / ترجمه : ØÙ…زه کوتی

Ù…ÛŒ خواهیم کسی به ما بگوید Ú©Ù‡ هستیم ØŒ چرا ما را Ù…ÛŒ زنند Ùˆ به ما دروغ Ù…ÛŒ گویند Ùˆ ما را گرسنه Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ زندگی ٠ما را آلوده Ù…ÛŒ کنند Ùˆ آینده ÛŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† مان را تباه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ زندگی را از در تا به Ù…ØØ±Ø§Ø¨Ø´ به ÙØ§ØØ´Ù‡ تبدیل Ù…ÛŒ کنند.
عیسی Ù…Ø³ÛŒØ : ØØ§Ø¶Ø± شو اکنون
شعر : انسی Ø§Ù„ØØ§Ø¬ ـــ شاعر لبنانی
ترجمه : ØÙ…زه کوتی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
اناجیل ٠تو را نمی خواهیم
Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها Ùˆ موعظه هایت را نمی خواهیم
Ùˆ من ØÙ‚ Ùˆ ØÙ‚یقت را به شما Ù…ÛŒ گویم
ما ØÚ©Ø§ÛŒØª ها Ùˆ مثال هایت را نمی خواهیم
بیا
ØØ§Ø¶Ø± شو اکنون
همه انتظار تو را می کشند
Ùˆ خویشان Ùˆ نزدیکان ØØ§Ù„ خوشی ندارند
ØØ§Ø¶Ø± شو اکنون
سرزمینی که در آن به جهان آمدی
ویران است
همسایگان پریشان ØØ§Ù„ اند
روم جدید آتش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ میلیون ها پیلاطوس پدید آمده Ùˆ یهودای اسخریوطی قانون شده است
و دوازده پیامبر ورشکسته شده اند .
" توصخره ای و بر این صخره کنیسه ام را می سازم " اما آنان بر صخره مؤسسه ای بنا نهادند
Ú©Ù‡ باد در آن ØŒ با اوراق Ùˆ پوشه ها وغبار Ùˆ Ø§Ù„ÙØ§Ø¸ بازی Ù…ÛŒ کند
آیا آن Ù…Ø³ÛŒØ Ù Ø§Ù„Ø¹Ø§Ø²Ø± تو هستی ØŸ پس Ø¨ÙØ±Ù…ا .
دو هزار سال ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ÛŒ زیادی است .
ما دیدمان ضعی٠است و نمی توانیم که تو را ببینیم .
ÙØ§ØµÙ„Ù‡ وسیع است . بیا وارد شو . اکنون این ÙØ±ØµØª توست . ÙØ±ØµØª بهتری نداری .
اگر اکنون نیایی پس دیگر نیا. اکنون است که به تو نیاز هست .
می خواهیم بدانیم
Ù…ÛŒ خواهیم کسی به ما بگوید Ú†Ù‡ کنیم ØŒ ØÙ‚ کجاست ØŒ برای Ú†Ù‡ زندگی Ù…ÛŒ کنیم ØŒ اینها Ùˆ آنها Ú†Ù‡ کسانی هستند .
Ù…ÛŒ خواهیم کسی به ما بگوید Ú©Ù‡ هستیم ØŒ چرا ما را Ù…ÛŒ زنند Ùˆ به ما دروغ Ù…ÛŒ گویند Ùˆ ما را گرسنه Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ زندگی ٠ما را آلوده Ù…ÛŒ کنند Ùˆ آینده ÛŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† مان را تباه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ زندگی را از در تا به Ù…ØØ±Ø§Ø¨Ø´ به ÙØ§ØØ´Ù‡ تبدیل Ù…ÛŒ کنند.
می خواهیم این را از تو بدانیم که طر٠دار که هستی .
ما از ترتیل ها Ùˆ اناجیل Ùˆ متی Ùˆ مرقس Ùˆ لوقا Ùˆ یوØÙ†Ø§ خسته شده ایم .
و به خصوص از اعمال رسولان و پولس و پطرس و رؤیا و قدیسین .
ما را با بابا نوئل ٠برادر دو نیم کردند .
متشکریم . متشکریم از تلاش همه آنانی که نیت خیری دارند و آنانی که زندگی را برای مناسبت ها آذین
می بندند .
آنچه می خواهیم این نیست .
آنچه Ù…ÛŒ خواهیم یک چیزاست Ùˆ آن ØØ¶ÙˆØ± توست . ØØ¶ÙˆØ±Øª درهمین اکنون Ø› وهرعذر Ùˆ بهانه ای برای ØØ¶ÙˆØ±Ù†ÛŒØ§Ùتن Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†ÛŒ نیست . تومسئول هستی .
تو مسئول اول وآخری ، و در سایه ی اناجیل قرار نگیر .
Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ تو باز Ù…ÛŒ گردی .
پس شر٠یاب شو!
بیا به ما خبر بده . بیا دوباره سخن بگو . بیا Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ های کهن ات را Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ú©Ù† . بیا نظری دراین جهان بینداز . بیا Ùˆ به ضمیر Ùˆ اعمال Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ هایت مراجعه Ú©Ù† .
به ما بگو Ú©Ù‡ راه کجاست . Ù…ÛŒ دانم ØŒ Ù…ÛŒ دانم " من خود راه Ùˆ ØÙ‚ Ùˆ زندگی ام" . اما این دیگر قدیمی شده. ما اکنون در روشنای راه های بی نهایت ومندرج ØŒ چیز دیگری Ù…ÛŒ خواهیم . ØÙ‚وقی Ú©Ù‡ سراب آنها از طغیان شان بازشناخته نمی شود ØŒ Ùˆ زندگی Ú©Ù‡ با دارو Ùˆ قرص ها سپری Ù…ÛŒ شود .
می خواهیم موضع تو را در برابر یهود بدانیم
موضع ٠تو را دربرابراسرائیل
موضع ٠تو را در برابراعراب
موضع ٠تو را در برابر غرب
موضع ٠تو را در برابر زنگی ها
موضع ٠تو را در برابر عشق ØŒ جنون ØŒ درمان ØŒ کار ØŒ مال ØŒ جنگ ØŒ خانواده ØŒ پاپ ØŒ عقاید ØŒ مرگ کودکان ØŒ ملل Ù…ØªØØ¯ ØŒ هنرها ØŒ شعر ØŒ جنس ØŒ مسیØÛŒØ§Ù† لبنان ØŒ سوریه ØŒ اردن ØŒ مصر ØŒ سودان Ùˆ عراق .
کلمه بزرگ است . کلمه خداست . کلمه توهستی .
اما کهنه است .
ما " تو" را می خواهیم .
در قالب جسم Ùˆ صدا، همانگونه Ú©Ù‡ هستی ØŒ ÙØ±ÙˆØ¯ آمده از آسمان ØŒ برآمده از گور ØŒ آمده از دیوار ØŒ یا بیرون آمده از آب
ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی کند .
بیا
امت ها دیوانه Ùˆ ابله شده اند . ملت ها له Ùˆ اØÙ…Ù‚ شده اند ØŒ Ùˆ رهبران Ù…ÛŒ کشند Ùˆ خود را Ù…ÛŒ پرستند .
کنیسه ها با خاطرات زندگی می کنند .
دَیرها مهجور شده اند .
راهبان ، تنها برای خود راهب اند .
صلیب ، ستاره ای سینمایی است.
اناجیل ، کتابی چون دیگر کتاب ها شده .
Ù…ÛŒ باید Ú©Ù‡ ØØ¶ÙˆØ± یابی .
همه ÛŒ کارهایت را ØØ§Ù„ا بگذار وآنچه را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهی اکنون انجام بدهی ØŒ عقب بینداز واز پشت ابرها برخیز وهمه چیز را ترک Ú©Ù† Ùˆ دنبال ما بیا .
بر زمین دنبال مان بیا .
صلیب ات را بر دوش بگذار و دنبالمان بیا .
یک روز زنی کنعانی از تو خواست Ú©Ù‡ دختر ÙØ¯ÛŒÙˆØ§Ù†Ù‡ اش Ø±Ø§Ø´ÙØ§ دهی ØŒ Ùˆ تو به او جواب ندادی ØŒ Ùˆ به شاگردانت Ú¯ÙØªÛŒ Ú©Ù‡ تنها برای قوچ های بنی اسرائیل ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ شدی . زن کنعانی در برابرت به سجده Ø§ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ Ú¯ÙØª : « آقا به من Ú©Ù…Ú© Ú©Ù† » Ùˆ تو جوابش دادی : « خوب نیست Ú©Ù‡ نان ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† را بگیرند Ùˆ جلوی سگ ها بیندازند » Ùˆ او به تو Ú¯ÙØª:« آری آقا
اما سگ ها از چیزهایی Ú©Ù‡ از Ø³ÙØ±Ù‡ ÛŒ Ù ØµØ§ØØ¨ ٠خود Ù…ÛŒ ریزد Ù…ÛŒ خورند » .
« سگ ها » .
ØÙ‚ با توست . ما را شناختی .
روزگارانی است که ما سگ بودیم .
اما آقا ØŒ سگ هایی Ú©Ù‡ خود هم از باقیمانده ÛŒ Ø³ÙØ±Ù‡ Ù…ÛŒ خورند .
نزد ما باز گرد .
دوباره به ما بگو که سگ هستیم ، و ما باور می کنیم .
هرگاه آمدی بگو Ú©Ù‡ مستØÙ‚ نیستیم Ùˆ ما باور Ù…ÛŒ کنیم .
هرگاه آمدی هرچیزی به ما بگو و ما باور می کنیم .
اما بیا .
ØÙˆØ§Ø¯Ø« از سخن ٠گذشته سبقت Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ .
آری سخن ات ابدی است ØŒ اما ØÙˆØ§Ø¯Ø« هم از ابدیت سبقت Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ .
ما کتاب ها را نمی خواهیم
ما سÙیران زمینی ات را نمی خواهیم
ما پناه بردن به غیب و تجرید را نمی خواهیم
تو را با گوشت و پوستت می خواهیم .
تو را ای عیسای مسیØ!
می خواهیم بدانیم
می خواهیم همه چیز را بدانیم .
Ù…ÛŒ خواهیم از خود ٠تو بدانیم با سخنی تازه ØŒ روشن ØŒ آرام Ùˆ یا Ù¾Ø±ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ .
بیا
ناصره در انتظار توست
بیت اللØÙ… در انتظار توست
قدس در انتظار توست
کوه زیتون در انتظار توست
جلجتا در انتظار توست
Ùلسطین در انتظار توست
تمام جهان در انتظار توست .
ـــــــــــــــــــــــــــــ