Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯ÙˆÛŒ Øمیده نعنع با مظÙر النواب شاعر عراقی / ترجمه : Øمزه کوتی
تاریخ شعر عربی خاطر نشان Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ شاعر همیشه به سمت مردم نمی رÙت . بلکه توده ها Ù…ÛŒ آمدند Ùˆ شعر شاعران را گوش Ù…ÛŒ دادند واز آن لذت Ù…ÛŒ بردند Ùˆ متاثر Ù…ÛŒ شدند . پدیده ÛŒ « بازار عکاظ » درخشان ترین دلیل آن است
Ú¯Ùت Ùˆ گویی با مظÙّر النوّاب
Øمیده نعنع
ترجمه : Øمزه کوتی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت مترجم :
در این مصاØبه ØŒ خانم Øمیده نعنع رمان نویس Ùˆ روزنامه نگار سوری ØŒ درباره ÛŒ مسائل گوناگونی از جمله روشنÙکر عرب ØŒ شعر عربی ØŒ غربت انسان عرب Ùˆ شعر عامیانه با مظÙر النواب به بØØ« Ù…ÛŒ نشیند . جا دارد متذکر شویم Ú©Ù‡ مظÙر النواب میان خوانندگان شعر Ù…ØÙ„ÛŒ عربی ØŒ در عراق Ùˆ جنوب غرب ایران خوانندگانی دارد ØŒ Ú©Ù‡ اکثر آن ها از طی٠شاعران اند Ùˆ تاثیر شعر او بر شاعران این Øوزه های جغراÙیایی غیر قابل انکار است . شعر ماندگار Ùˆ سترگ « ریل Ùˆ Øمد » از جمله مهم ترین شعر های عاشقانه ـــ Øماسی مظÙر النواب است .
« یاس خضر » خواننده Ùˆ هنرمند بزرگ عراقی ØŒ بر اساس این شعر ترانه ای در دهه ÛŒ هشتاد خواند Ú©Ù‡ به بزرگ ترین ترانه های Ù…ØÙ„ÛŒ عربی تبدیل شد .
مظÙر النواب را Ù…ÛŒ توان بدر شاکر السیاب شعر Ù…ØÙ„ÛŒ عراقی دانست . یعنی نیمای شعر Ù…ØÙ„ÛŒ جنوب .
درباره ÛŒ روش شعر خوانی مظÙر النواب بگویم Ú©Ù‡ او قبل از آنکه شروع به خواندن بکند ØŒ ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ø¨Ù‡ دست ØŒ یا ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ø¯Ø± گردن ØŒ Ú©Ù‡ شبیه ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ù‡Ø§ÛŒ بودائیان است ØŒ آغاز به Ùریاد زدن ØŒ سوت زدن Ùˆ ترانه خواندن Ù…ÛŒ کند .
گاهی وقت ها هم گریه سر Ù…ÛŒ دهد ØŒ Ú©Ù Ù…ÛŒ زند Ùˆ مانند کسی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد چیزی را در هوا بگیرد ØŒ دست هایش را بالا Ù…ÛŒ برد . در یک کلمه وارد سماع Ù…ÛŒ شود . مانند یک صوÙÛŒ Ú©Ù‡ خود را در خانقاه Ù…ÛŒ یابد .
مظÙّر النواب علاوه بر شعر ØŒ به نقاشی Ù…ÛŒ پردازد . این شاعر 76 ساله ØŒ تن به ازدواج نداد . او اکنون در دمشق زندگی Ù…ÛŒ کند .
این مصاØبه برای نخستین بار در مجله ÛŒ « الکÙØ§Ø Ø§Ù„Ø¹Ø±Ø¨ÙŠ » در تاریخ 23/1/1984 منتشر شده ØŒ Ùˆ در کتاب هایی Ú©Ù‡ پیرامون مظÙر النواب تالی٠شده ØŒ نیز به چاپ رسیده است .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
ـــ مظÙّر النوّاب ØŒ این Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯Ùˆ مثل Ú¯Ùت Ùˆ گوهای دیگر نیست Ú©Ù‡ میان یک روزنامه نگار Ùˆ شاعر صورت Ù…ÛŒ گیرد . الان من از مطبوعات دور هستم . این Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯Ùˆ ØŒ Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯ÙˆÛŒ دو Ù†Ùر است Ú©Ù‡ روزگار Ù†Ùت عربی آن ها را به پایتخت های جهان Ùراری داده Ùˆ این رغبتی است برای خارج شدن از Øیرت Ùˆ Ú¯Ù… راه شدن . برای رها شدن از پذیرÙتن سرنوشت مقدر Ùˆ Ù…Øتوم .
به من بگو الان هنرمند در کجای میدان دست آوردهای عربی قرار می گیرد ، و چه کسی می تواند انتخاب هنرمند را درک کند ؟
النوّاب : قبل از جواب دادن به نقطه ÛŒ مرکزی پرسش شما یعنی هنرمند عرب در کجای تØولات قرار گرÙته . جا دارد بگویم ØŒ اگر ما دو Ù†Ùر در این وطن عربی بزرگ گریزان بودیم . معنی اش این نیست Ú©Ù‡ گریختگان توی این وطن Ú©Ù… هستند . بسیاری از هم وطنان عرب ما گریزان Ùˆ Ùراری اند Ùˆ به انواع Ùˆ اقسام تبعید Ùˆ غربت Ùˆ سرکوبی گرÙتار شده اند ØŒ Ùˆ روز به روز شکا٠این گریختن وسیع تر Ù…ÛŒ شود . بعد از Ùاجعه ÛŒ Ùلسطین ØŒ ما گریز عربی را در هر کشوری مشاهده Ù…ÛŒ کنیم ØŒ Ùˆ مشکلات هنرمند در برابر این وضعیت سخت تر Ùˆ دشوارتر Ù…ÛŒ شود . برای اینکه نظام ها ØŒ اگر آمادگی بخشیدن هر هم وطنی را داشتند ØŒ Øتما Ù‹ به راه Ù…ÛŒ آمد Ùˆ « عقل » اش را به دست Ù…ÛŒ آورد .
اما هنرمند واقعی را هرگز نمی بخشند . هنرمندی Ú©Ù‡ همواره با آن ها در ستیز Ùˆ جنگ است ØŒ Ùˆ به خاطر اینکه نمی تواند در برابر اوضاع مصیبت بار Ùˆ تمام شیوه های Øماقت روزمره ساکت بنشیند . او دو برابر رنج Ù…ÛŒ برد . هنرمند به خاطر کسب روزی ØŒ امنیت شخصی Ùˆ کلمه ای Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوید ØŒ تØت تعقیب است . یعنی غربت های دوبرابری برای هنرمند واقعی وجود دارد . اگر گریز یکی از غربت ها باشد ØŒ پس غربت های دیگری هم هست . غربت با خود . گاهی وقت ها هنرمند نمی تواند عقیده اش را بروز دهد . هرچند انقلابی باشد . به دلیل اینکه او در همه جا گریزان است . به طوری Ú©Ù‡ گاهی ابراز Ùکر Ùˆ اندیشه به مرگش Ù…ÛŒ انجامد . پس بیگانه بودن با خود ØŒ شدیدترین Ùˆ سخت ترین انواع غربت ها Ùˆ بیگانگی است .
ـــ آیا غربت را تا این Øد اØساس Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ ØŸ
النوّاب : بله . بعضی وقت ها از طریق هنر از خودم Ù…ÛŒ گریزم . هنری Ú©Ù‡ خود بر واقعیت مشخصی برمی آشوبد ØŒ Ùˆ واقعیت تازه ای را نقش Ù…ÛŒ زند Ú©Ù‡ خواستار آن است . گاهی با وارد شدن در Øماقت همگانی Ú©Ù‡ دیگران بدان پناه Ù…ÛŒ آورند ØŒ Ù…ÛŒ گریزم . درست همانطور Ú©Ù‡ الان Ù…ÛŒ بینی ØŒ Ùˆ عجیب تر این است Ú©Ù‡ بازمانده های نظام ها اکنون از عدم جنبش مردم هنگام Øمله ÛŒ اسرائیل به لبنان سؤال Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ این مردمی Ú©Ù‡ به تاریخ خود پیوند خورده اند کجا هستند . اÙکار عمومی عرب کجاست . اما Øقیقت این است Ú©Ù‡ مردم ØŒ با Øاکمان با همان بی Øرمتی Ú©Ù‡ سزاوارش هستند ØŒ برخورد Ù…ÛŒ کنند ØŒ Ùˆ این گونه سعی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ آن ها را نادیده بگیرند Ùˆ انکارشان کنند ØŒ واز هر گونه ادعایی برای آزادی خود از طر٠آن ها تن Ù…ÛŒ زنند . برای اینکه در اساس ادعاهای دروغینی است .
ــــ یعنی پناه بردن به مخاطبان ، خود گونه ای پاسداری از خویشتن نیست ؟
النوّاب : نه اصلا Ù‹ ... بلکه به نوعی شورشی است Ú©Ù‡ در موقعیت های معینی بروز Ù…ÛŒ کند Ùˆ گویی Ø´Ú©Ù„ ممکن این موقعیت هاست . این گونه شورشی هنگامی Ú©Ù‡ به انÙجار Ù…ÛŒ رسد ØŒ با شیوه ای هراس انگیز Ùˆ ترسناک ویران Ù…ÛŒ کند . برای Ú†Ù‡ ØŸ برای اینکه این شورش خاموش است Ùˆ بی زبان . اندوهگین Ùˆ سرکوب شده است . شورشی از این نوع به ناگزیر نتایجی وخیم تر Ùˆ ÙˆØشتناک تر در Ù¾ÛŒ خواهد داشت .
ــــ یک Ú©Ù… به من گوش بده : « ای بیگانه ای Ú©Ù‡ دروازه اش راه پاسداری است / گشوده رو به باد Ùˆ Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ùˆ گیاهان » . این بیگانه تو هستی . بیگانه بودن از Ú†Ù‡ Ùˆ برای Ú†Ù‡ ØŒ Ùˆ تعلق داشتن به Ú©Ù‡ ØŸ آیا این تعلق به راز است یا به شعر ØŸ شاعر به Ú†Ù‡ کسی تعلق دارد ØŸ
النوّاب : بیگانه بودن با تمام اشیاء . با تمام آنچه Ú©Ù‡ در پیرامون ماست . Ùکر نمی کنم Ú©Ù‡ چیزی طبیعی در سیاق این دوره ÛŒ بیمار ما وجود داشته باشد . آیا شاعر به راز تعلق دارد یا به شعر ØŸ شعر خود راز است . راز رازها ØŒ واین مسئله را کسانی درک Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ خود در اعماق جهان هنری ØŒ جهان شعر ØŒ هنر Ùˆ موسیقی قرار دارند .
ـــ به همان اندازه Ú©Ù‡ در شعرهای سیاسی ات قابل درک هستی ØŒ همان قدر هم در شعرهای غیر سیاسی وارد Ùضاها Ùˆ جهان های دیگری Ù…ÛŒ شوی ØŒ Ú©Ù‡ سخت است آدم های عادی بتوانند درکشان کنند . Ú†Ù‡ کسانی ممکن است بر شاعر داوری کنند Ùˆ شایستگی دارند رأی قاطعی بدهند . دوستداران شعر یا دیگران . Ú†Ù‡ کسانی ØŸ
النوّاب : شعر مثل همه ÛŒ هنرها ØŒ هنر است . قواعد Ùˆ اصول Ùˆ چارچوب های ویژه ÛŒ خود را دارد ØŒ Ùˆ عموما Ù‹ چیزی نیست Ú©Ù‡ با شیوه ÛŒ عام قابل Ùهمیدن باشد . یعنی Ùهم عمومی پایان پذیر است . یا به عبارتی دیگر مانعی میان هنرمند Ùˆ مردم وجود دارد .
مخاطبان شعر Ú©Ù‡ خود مخاطبانی Ù…Øدود هستند این مسئله را درک Ù…ÛŒ کند . برای اینکه مسائل نوشتن Ùˆ هنر را دنبال Ù…ÛŒ کنند Ùˆ با کشمکش های آن آشنایی دارند . در Øالیکه آدم عادی Ùˆ یا Ú©ÙˆÚ†Ù‡ بازاری این کشمکش هنری را درک نمی تواند کرد . وظیÙÙ‡ ÛŒ ما به عنوان شاعران این است Ú©Ù‡ تمام پل ها را در برابرش بگسترانیم . تا آنچه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوییم او بÙهمد . چون دوست داریم خود را در وجود او ببینیم .
ــــ آیا این روش ØŒ روشی است برای رÙتن به سمت آدم عادی است . یا اینکه وارد کردن او به جهان شعر Ùˆ شاعران ØŸ
النوّاب : مسئله اینجا به بیرون شدن یا به اجرا در آوردن Ù…Ùاهیم Ù…Øدود نمی شود . بلکه مسئله ØŒ مسئله ÛŒ اØساس است Ú©Ù‡ نقش Ùˆ وظیÙÙ‡ ÛŒ اساسی شعر است . شاعر به نظر من در برابر روند Ùرهنگی ملتش مسئول است . برای اینکه اوست Ú©Ù‡ انگیزه ها Ùˆ رؤیاها Ùˆ اÙÙ‚ های این روند Ùرهنگی را نقش Ù…ÛŒ زند . شاعر خوب همان است Ú©Ù‡ در قلب چالش های بزرگ زندگی Ù…ÛŒ کند Ùˆ همیشه پلاکارد انسان را بالا Ù…ÛŒ گیرد . این انسان شکنجیده ÛŒ سرکوب شده . پس Øساسیت همان Øساسیت هنرمندی است Ú©Ù‡ در عصر خویش زندگی Ù…ÛŒ کند . این مسئله ای غیبی نیست . بلکه دارای ارتباطی مستقیم Ùˆ اساسی با مردم است . Øتی قبل از آنکه با شیوه های دیگر ساختاری در آمیزد .
ـــ مظÙّر ... از نظر تاریخی ØŒ از دوره ÛŒ جاهلیت تاکنون ØŒ این شعر عربی بود Ú©Ù‡ پیش قدم Ù…ÛŒ شد . ما بر جایگاه Ù…ÛŒ نشستیم Ùˆ به شعر گوش Ù…ÛŒ دادیم . سرخوش Ù…ÛŒ شدیم Ùˆ دست Ù…ÛŒ زدیم . اما تا الان شاعران ـــ جز عده ÛŒ Ú©Ù…ÛŒ از آنان ـــ نتوانستند Ú©Ù‡ انسان را وادار کنند تا از خودش بیرون بیاید Ùˆ خود به سمت شعر برود Ùˆ به شعر بیندیشد ØŒ Ùˆ اینکه سعی بکند در خلال شعر شنیدن ØŒ شعر خاص خود را بسراید . نظرت چیست ØŸ
النوّاب : تاریخ شعر عربی خاطر نشان Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ شاعر همیشه به سمت مردم نمی رÙت . بلکه توده ها Ù…ÛŒ آمدند Ùˆ شعر شاعران را گوش Ù…ÛŒ دادند واز آن لذت Ù…ÛŒ بردند Ùˆ متاثر Ù…ÛŒ شدند . پدیده ÛŒ « بازار عکاظ » درخشان ترین دلیل آن است . با آنکه در زمان های معینی شعر در کاخ ها Ùˆ سÙره های سلاطین وخلÙا Ù…Øدود بود . اما گرمای آن باقی ماند . برای اینکه شعر برای عرب ها چیزی عادی نیست . بلکه نظام معرÙتی Ùˆ روابط Ùˆ زبان روزمره شان بوده است .
در روزگار ما ØŒ به دلیل مشغله های زیاد مردم Ùˆ مرگ روزمره ای Ú©Ù‡ در معرض آن قرار Ù…ÛŒ گیرند ØŒ بسیاری از آنان از شعر جدا شدند . پس انسان به جای برنامه ریزی کردن برای زندگی ØŒ به نوعی از Øماقت پناه Ù…ÛŒ آورد ØŒ تا بر اعصاب خودش مسلط شود Ùˆ از آن Ù…ØاÙظت کند Ùˆ به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ پدیده ÛŒ Øماقت Ùˆ لاابالی گری هر Ú†Ù‡ بیشتر Ùˆ شدیدتر Ù…ÛŒ شود .
در نقطه ی مقابل ، هنوز هم بعضی از شاعران معاصر عرب نقطه ی جاذبه انگیزی برای مردم به وجود می آورند . تا به سمتش بروند و شعرش را گوش بدهند . منظور من از این بعضی ، همان کسانی هستند که ملت خود را با صداقت و جراتی آشکار وبدور از تملق و چاپلوسی ، مخاطب قرار می دهند .
ـــ منظور من از نظر هنری است . شعر عربی همیشه شعر ساده ای بوده . وقتی Ú©Ù‡ آدم ها بدان گوش Ù…ÛŒ دادند ØŒ سرخوش Ù…ÛŒ شدند Ùˆ از Øد سرخوشی نمی گذشت . اما سعی نمی کردند Ú©Ù‡ خود شعرشان را بیاÙرینند . یعنی تلاش نمی کنند تا از خود بیرون بیایند Ùˆ به سمت شعر بروند Ùˆ کوششی برای Ùهمیدن شعر نمی کنند . بگذار Ú©Ù…ÛŒ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù… .... وقتی Ú©Ù‡ به شعری از نزار قبانی گوش Ù…ÛŒ دهم . اØساس من همان است Ú©Ù‡ وقتی به یک قطعه موسیقی گوش شرقی گوش Ù…ÛŒ سپارم . در دو Øالت لذت Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ زود گذری در من ایجاد Ù…ÛŒ شود Ùˆ این لذت وقتی شعر یا قطعه ÛŒ موسیقی تمام شد ØŒ پایان Ù…ÛŒ گیرد . شعری از این نوع نمی تواند به من Ú©Ù…Ú© کند تا آن را بشکاÙÙ… Ùˆ بوسیله ÛŒ آن شعر خاص خودم را خلق بکنم .
النوّاب : این پدیده دارای دو بعد است : اول اینکه عده ÛŒ زیادی از شاعران معاصر عرب هنوز اسیر ذات Ùˆ خویشتن خود هستند Ùˆ اعتقاد دارند Ú©Ù‡ کره ÛŒ زمین به خاطر آن ها Ù…ÛŒ چرخد Ùˆ هر آنچه در جهان رخ Ù…ÛŒ دهد تنها به خاطر آنهاست . مسلما Ù‹ یک اسیر نمی تواند اسیر دیگری ( انسان عرب ) را آزاد کند Ùˆ توانش های اØساس Ùˆ آگاهی او را برانگیزد . دوم مربوط Ù…ÛŒ شود به تناقض روشنÙکران . روشنÙکران گذشته ÛŒ عرب ØŒ وقتی Ú©Ù‡ مثلا Ù‹ شعری از ابوالعلاء المعری یا المتنبی را Ù…ÛŒ شنیدند ØŒ آن را با هوشیاری Ùˆ تØلیلی هوشمندانه دنبال Ù…ÛŒ کردند ØŒ Ùˆ دشواری Ùˆ ابهام شعر برایشان مهم نبود . روشنÙکر گذشته از خودش بیرون Ù…ÛŒ آمد Ùˆ با هوشمندی بسیار خویشتن ٠دیگری را تØلیل Ù…ÛŒ کرد Ùˆ سخنان عبرت آموزی از آن استخراج Ù…ÛŒ کرد .
اما درباره ÛŒ روشنÙکران معاصر عرب باید Ú¯Ùت Ú©Ù‡ بسیاری از آنان نمی توانند جایگاه Ùˆ تاثیر گذاری Ùˆ کارکرد گذشتگان را داشته باشند . اغلب آنان نارسیست Ùˆ مغرور از شناخت خود هستند . شاعران Ùˆ هنرمندان نیز اسیر Ùˆ گرÙتار روØیه ای نا امید ØŒ آزار دهنده Ùˆ پرمدعا هستند . چنین کسی چگونه Ù…ÛŒ تواند یک Ø¢Ùرینش گر باشد . روØیه ای Ú©Ù‡ در واقع اسیر است Ùˆ همگان را رنج Ù…ÛŒ دهد نمی تواند روØیه ای موثر باشد Ø› Ùˆ این نوع از شخصیت ها Ùˆ روØیه ها به جهان سیاست کشیده Ù…ÛŒ شوند . جهان سیاسی ما متاسÙانه این شخصیت ها را عوض Ù…ÛŒ کند . به دستور خود ØÚ©Ù… Ù…ÛŒ رانند Ùˆ تمام امور را طبق خواسته های شخصی خود انجام Ù…ÛŒ دهند . کسی مثل انور السادات خود به تنهایی تصمیم گرÙت Ú©Ù‡ از اسرائیل دیدن کند Ùˆ سرنوشت مصر Ùˆ تمام ملت های عربی در گرو این تصمیم واقع شد . تصور Ú©Ù† Ú©Ù‡ تصمیم یک Ù†Ùر در Ù„Øظه ای معین ØŒ برابر است با تصمیم امتی است Ú©Ù‡ از ملیون ها Ù†Ùر تشکیل شده . آیا این خنده آور نیست .
ـــ دوست دارم درباره ÛŒ شیوه ÛŒ شعرخوانی ات بپرسم . بسیاری از کسانی Ú©Ù‡ شنیدند Ùˆ دیدند . تصور Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در شعر خوانی ( Ùیلم در Ù…ÛŒ آوری ) . آیا این درست است ØŸ
النوّاب : در Ù„Øظه ÛŒ شعر خواندن اØساس Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ تنها هستم ØŒ Ùˆ درست تر بگویم Ú©Ù‡ بیشتر با خودم هستم Ùˆ در برابر خودم هیچ کس را نه اØساس Ù…ÛŒ کنم Ùˆ نه Ù…ÛŒ بینم . قبل از خواندن اØساس ترس زیادی Ù…ÛŒ کنم Ùˆ این همان ترسی است Ú©Ù‡ هولناکی شعر Ùˆ Øضور مردم در من ایجاد Ù…ÛŒ کند . اما در همان Ù„Øظه Ú©Ù‡ خواندن اولین کلمات را شروع Ù…ÛŒ کنم ØŒ این ترس از بین Ù…ÛŒ رود Ùˆ از هر آنچه گرداگرد من است کنده Ù…ÛŒ شوم Ùˆ به غیبت Ù…ÛŒ رسم ØŒ Ùˆ چشم انداز مردم در برابرم به توده ای ناشناخته Ùˆ عظیم Ùˆ راز آلود تبدیل Ù…ÛŒ شود . این توده ØŒ رنگ ابدی زمان به خود Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ هنگامی Ú©Ù‡ شاعر از ابدیت سرشار Ù…ÛŒ شود ØŒ این سرشاری جاودانه تر Ùˆ والاتر Ù…ÛŒ شود . شعر خوانی من به گونه ای از مکاشÙÙ‡ ÛŒ وجدانی Ùˆ به دور از نمایش در آوردن تبدیل Ù…ÛŒ شود . هنگام خواندن شعر ٠« چگونه کشتی را بسازیم » در دمشق به سال 1979 به مرØله ای رسیدم Ú©Ù‡ پشت تریبون Ùˆ در برابر مردم گریه کردم ØŒ Ùˆ مردم به مدت بیش از نیم ساعت سعی Ù…ÛŒ کردند مرا از این Øالت بیرون بیاورند .
ـــ بعضی ها از صراØت شعرهای سیاسی ات اشکال Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ این خرده گرÙتن مرا به سؤال کردن درباره ÛŒ مسائل پیچیدگی Ùˆ روشنی در شعر Ù…ÛŒ کشاند .
النوّاب : درست است . یک صراØت Ùˆ روشنی سیاسی مستقیمی در بعضی از شعرهای من وجود دارد . اما این روشنی را ضرورت هنری اقتضا Ù…ÛŒ کند . Ù…ÛŒ خواهم بگویم Ú©Ù‡ از تضاد در کار هنری گزیری نیست .
ــــ چرا ناگزیر ØŸ آیا طبیعت موضوع است Ú©Ù‡ مثلا Ù‹ چنین ضرورتی را تØمیل Ù…ÛŒ کند ØŸ
النوّاب : تضاد ضروری است . دلایل چندی که مربوط می شوند به درگیری روزمره یا درگیری درون ٠ساختار کار هنری . مثلا ً در جهان رنگ ، نوعی درگیری وجود دارد . رنگ سیاه را وقتی در کنار رنگ های زیبا قرار بدهیم بیشتر به دید می آید . به عنوان رنگی در طبیعت هنر عام .
در مجموعه شعر « آهنگ ها » بسیاری از Ùضاها هست Ú©Ù‡ تخیل خواننده در آن شروع Ù…ÛŒ کند به گردش . آنگاه قطعه هاتی Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ روشن است Ùˆ نثر گونه . به گونه ای Ú©Ù‡ از شعر خارج Ù…ÛŒ شوند . در این نثر گونه ها هدÙÛŒ وجود دارد Ùˆ نقش مناسب خود را در Øرکت شعر Ùˆ تصویرها Ùˆ ساختارش دارند .
منظور من این است Ú©Ù‡ در برابر جهان رؤیا Ùˆ تجربه ØŒ جهان خوار Ùˆ چرکینی وجود دارد Ú©Ù‡ ما از آن رنج Ù…ÛŒ بریم Ùˆ بناگزیر آن را به مثابه ÛŒ گواهی Ùˆ شهادتی برای تاریخ ØŒ گواهی بر مرØله ای خاص Ù…ÛŒ کاریم . تا انسان عرب بعد از یک یا دو قرن دیگر به آن مراجعه کند .
ـــ اما آنچه از شعرت به دست می آید کاملا ً غیر مستقیم است ؟
النوّاب : در اشعار من هیچ شعری کاملا ًغیر مستقیم وجود ندارد .
ــــ شعر « قدس » مثلا ً ؟
النوّاب : Ùکر نمی کنم . در این شعر تصاویر جمال شناسیک بی شماری هست . وقتی Ù…ÛŒ گویم :
در آن ساعت از شهوت های شب
که گنجشک های زرین ٠خار
شکوه ٠ملوک ٠عرب را
نمایان می سازند
Ùˆ درختان صØرا
با گرمی دخترکی بدوی
عطر اÙشان Ù…ÛŒ شوند
شیر Ú¯Ùرد Ùˆ گرÙته Ù…ÛŒ شود
از پستان هایش شب می چکد
و من در زیر پستان ها
یک پیاله ام .
در آن ساعت
هنگامی که اشیاء
گریه ای مطلق می شوند
بر پشت ماده شتری که ستارگان ابدی شب را پوشیده بودم
Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ ØµØرا را پذیرا Ù…ÛŒ شوم .
ای بدوی گم شده در هجرت ها
پیش از ترک کردن کوی خالی
قطره ی آب را چون توشه ی راه ببر .
این نمونه ای است از شعر ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ مستقیم . Ùکر Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ این تابلویی است از ساختاری زیبایی شناسیک پیوسته ای Ú©Ù‡ خواسته های تخیل را بر Ù…ÛŒ انگیزد .
ـــ آیا زبان زورقی برای ارتباط است ؟
النوّاب : ارتباط یکی از وظای٠زبان است .
ــــ و وظای٠دیگر آن ؟
النوّاب : نگران کردن .
ـــ یعنی چه ؟
النوّاب : یعنی Øدیث درون ( Øدیث Ù†Ùس ) . مثلا Ù‹ Ù…ÛŒ گوییم « نگران ام » اما علیرغم آن ØŒ انسان آن را به زبان نمی آورد . برای اینکه یک زبان میان خود Ùˆ خویشتن باقی Ù…ÛŒ ماند . این زبان همان زبان تمایل درونی است . یعنی اینکه ØŒ انسان سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ با واژه هایی با درون خود راز Ù…ÛŒ گوید ØŒ بی آنکه آن ها را بر زبان بیاورد . زمزمه هم خود گونه ای از زبان است Ú©Ù‡ هد٠از آن رساندن چیزی نیست . مثل بیان کردن یک شادی خاص یا Øجم خاص .
ــــ از شعر عامیانه ات چه خبر . مدت درازی است که شعر عامیانه نمی نویسی . چرا ؟
النوّاب : Øقیقتش من هنوز شعر عامیانه Ù…ÛŒ نویسم . اما دوری از عراق ØŒ مشکلی را از این بابت برای من ایجاد کرد . برای اینکه شعر عامیانه ارتباط تنگاتنگی دارد با شهروند عراقی در هور ØŒ در باتلاق ها ØŒ در روستاها ØŒ در شهر ØŒ در خلال کار Ùˆ در اوقات شادی Ùˆ اندوهش . با این همه Ù…ÛŒ نویسم . اما Ùرصتی نشد تا این شعرها را بخوانم . مگر در Øضور دوستان Ùˆ آشنایان .