موازنه ی اشیاء در شعر جمال جمعه / مجید زمانی اصل
در واقع آزادی بیان Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ØªØ± از گذشته است Ùˆ این Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª با ابزاری دقیق تر اعمال Ù…ÛŒ شود

موازنه ی اشیاء در شعر جمال جمعه 1
◠مجید زمانی اصل
☼ پاییز آرایشگر درختان ☼
شعر : جمال جمعه
مترجم : ØÙ…زه کوتی
انتشارات Ø§ÙØ±Ø§Ø²-1388
ما می توانیم در اعماق بهشت یا دوزخ – هر ورطه ای که باشد
در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ نادانسته ها
غوطه ور شویم
تا چیزهای تازه ای بیابیم .
آندره برتون
جمال جمعه ØŒ شاعری عراقی است . متولد 1956 میلادی . ØªØØµÛŒÙ„ات او در زمینه ÛŒ ادبیات عرب Ù…ÛŒ باشد Ùˆ از سال 1983 تا کنون دانمارک را برای زنده Ú¯ÛŒ انتخاب کرده است .
زنده گی ٠گوشه گیرانه اش خصلت از وضعیت هولناکی ٠موطن اصلی اش که همه از آن آگاه اند ، رمق می گیرد .
Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ادبی Ùˆ هنری در عراق دو بال Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ø› بالی از هنر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ú©ÙˆÚ† کرده ها Ùˆ بالی از هنر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ ٠در موطن مانده هاست .
ØØ§Ù„ کدام بال از دیگر بال لامع تر است ØŸ این دیگر برگردن پژوهشگران با انصا٠و صادقی ست Ú©Ù‡ بعد ها در کتاب های خود خواهند نگاشت . پیش از گشت زدن در این Ø¯ÙØªØ± Ùˆ بررسی مشق وار دل از شعر ها آن ها را از زوایه ÛŒ ابداع گری ØŒ در شأن Ùˆ منزلت اشیاء از نگاه شاعر آن بپردازیم . خوب است به تکه های " شاعر تروریست است " رجوع کنیم ودیدگاه او را از جهان Ùˆ جهان اشیاء Ùˆ جهان جان آدمی Ùˆ خود او Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ را از Ø´Ø±Ø ØŒ عار٠شویم .
* نوشتن Ø¯ÙØ§Ø¹ از خویشتن است هجوم وار ØŒ هجومی ضد نامعنا ها .
غرقه شدن به درون Ùˆ بازگشتی به Ú˜Ø±ÙØ§Ù‡Ø§ ØŒ Ùˆ بازگشتی دوباره به اعماق صد٠برای سد شدن از سنگ پرانی ٠دیگران Ú©Ù‡ خوشبختانه سنگ های آنان نه به قلب Ù…ÛŒ رسند Ùˆ نه به سر ÙØ±ÙˆØ¯ . شاعران خوب تروریست اند .
* شاعر ، شاعر دیگر را شاد نمی کند . شاعران تروریست اند از جهاتی دیگر . با اصابتی دقیق تر در موطن قلب ها و تاختنی هر چه پرشتاب تر و به شکوه تر برای صید سرها .
* نوشتن شعر بریدن کامل از هستی و آن چه روزمره است .
* Ø§Ù„ÙØ¨Ø§ رمزهایی راز آگین است . شاعر خوب ØŒ بدویت گرایی متمدن است .
* هر شاعری Ú©Ù‡ چشمان خود را از دیدن نور همه گانی دروغین ببندد ØŒ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ جان خود را به وضوØÛŒ برتر خواهد نگریست .
* شاعر اول نگرنده ÛŒ تاریکی اول است . نگرنده ÛŒ بزرگ روزها بر بال های شب . از نامرئی به نامرئی Ø±ÙØªÙ† ØŒ این است بازی شعر . شاعر هم زمان هم خواننده شعر است Ùˆ هم کاتب آن.
* زبان ضد شاعر است تا وقتی که می نگرد .
مهارت ÛŒØ§ÙØªÙ† در رها شدن Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯ سریع ØŒ در تغییر جهت دادن Ùˆ دوباره بازگشتن . مهارت تکنیکی ضامن چیره شدن است .
* « نه » : Ø§ÙØ³ÙˆÙ† شاعر است . ضد تباهی شعر Ùˆ سستی Ø±ÙˆØ .
* جنون چیزی نیست مگر اجازه نامه ای دائمی برای Ø±ÙØªÙ† Ùˆ Ø±ÙØªÙ† به سمت بلنداهاست . اعترا٠می کنم Ú©Ù‡ شاعران دیوانه اند .
Ú†Ù‡ زیباست Ú©Ù‡ به تو اشاره کنند Ø› Ú©Ù‡ او یک شاعری ست Ú©Ù‡ به « نه » ÛŒ بزرگ Ú¯ÙØªÙ‡ است « نه » ! ...
ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ به دید گاه Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯Ú¯Ø§Ù‡ ٠نگاه شاعر تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ آشنا شدیم ØŒ اینک بنگریم Ú©Ù‡ کبوتران کلمات او از سکوی اشیاء Ú†Ù‡ ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒ دارند . Ùˆ این گشت ٠نگاه البته تا اعماق Ø®ÙØªÙ‡ در جان Ùˆ روان شاعر نمی رود . چرا Ú©Ù‡ رمز گشایی ٠تمام شأن Ùˆ منزلت نزول شعرها ØŒ تقریباً غیر ممکن است . ما از کجا بدانیم مثلاً شعر بالاپوش مادرم آبی ست ØŒ از کدام واقعه ÛŒ کودکی شاعر در ایام ÙÛŒ المثل عیدهای بی عید سرزمین اش عراق Ù…ÛŒ باشد . چرا Ú©Ù‡ مادران سن Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ØŒ گاه در روز عید آزاد بودند Ú©Ù‡ رنگی تند Ùˆ براق در ایام عید بپوشند ØŒ Ùˆ این را عیب نمی دانند .البته Ùقط در ایام خاص سال . شاید دیدن نقاشی خط خطی شده ÛŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ ØŒ ویا زرده ÛŒ تخم مرغ بر ماهی تابه ØŒ Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ غروب خورشید را در ذهن تداعی Ù…ÛŒ کند Ùˆ یا بالاپوش آبی رنگی در ویترینی . این ها همه هست Ùˆ ممکن است Ú©Ù‡ نباشد . شعر بالاپوش مادرم آبی رنگ است را شما نیز به دیدن رنگ آرامشی آبی مادرشاعر Ù…ÛŒ بریم . البته به دیدن اشیاء در توصی٠کلامی آن در شعر .
بالاپوش مادرم آبی رنگ است / نخل بید شمال است Ùˆ / انگور بلوط جنوب / بر صندلی Ø±Ø§ØØªÛŒ خود خورشید نشسته است / Ùˆ روز را Ù…ÛŒ Ø¨Ø§ÙØ¯ ./ خورشید تخم مرغی است / Ú©Ù‡ خدا آن را بر ماهی تابه ای آبی رنگ / سرخ کرد .
در بازسازی اشیاء Ùˆ Ø´Ø±Ø Ø´Ø£Ù† منزلتی دیگر باش آن ها را از نگاه شاعر Ù…ÛŒ نگریم. در نگره ÛŒ اول Ú©Ù‡ تاریک اند . Ùˆ در نگره ÛŒ دوم پرتاب آن ها از بال های شب به روز روشن سرودن ها چگونه است . ماه ØŒ شب Ú©Ù‡ اشیاء آسمانی اند Ùˆ مادر، آدم را اگر Ø´ÛŒ Ø¡ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ – جسمانی قبول کنیم . البته Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ انسان به اندازه ÛŒ کیهان قیمت دارد ولی از آن جا Ú©Ù‡ مخاطب اصلی شعر همانا انسان است ما ناگزیر او را در ردی٠اشیاء Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ – جسمانی Ù…ÛŒ آوریم . بازسازی سه گانه ÛŒ این اشیاء را بنگریم .
ماه قرص نانی ست / که مادرم آن را بی که بداند پخت / و به شب بخشید / هنگامی که چون گدایی در خانه مان را گریان می کوبید .
آب ØŒ ماهی ØŒ صندوق Ùˆ Ù‚ÙÙ„ Ùˆ من ٠انسان باز اشیاء زمینی Ùˆ پیوند آن ها به روان Ùˆ باد Ùˆ جنگل خاطرات Ú©Ù‡ از خورشید Ùˆ باران Ùˆ بهار گذشته ها رمق Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ تغییر Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ به پیری ناگزیری Ø±ÙØªÙ‡ است .
راقم این سطور به یادم مانده است Ú©Ù‡ آب های خیابان ها رد زمان های دور به Ø´Ú©Ù„ ستونی سیمانی بوده Ùˆ با ÙØ´Ø§Ø± بسیاری Ú©Ù‡ بر دکمه ÛŒ Ùلزی درشتی Ú©Ù‡ بر آن نصیب شده بود آب با ÙØ´Ø§Ø±ÛŒ بسیار ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ آمد Ùˆ گاه در دست Ùˆ دهان مان ماهی های بسیار Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ Ù…ÛŒ آمدند Ú©Ù‡ آنها را در جوی رها Ù…ÛŒ کردیم . از بس در Ú©ÙˆÚ†Ú© ØŒ ترØÙ… انگیز Ùˆ پرعصمت بودند . Ùˆ این جا آیا این یاد یا این ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ در Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ† شعر " دوست من بیا Ø³ÙØ± بخوریم " بی تأثیر نبوده است ØŒ بخوانیم :
شیر ٠آب ٠شادی باز است / Ùˆ ماهی آرزوهای ام از لای پنجره لغزید / وقت ØŒ صندوقی ست بسته شده بر درختی / Ùˆ Ù‚ÙÙ„ ØŒ گرسنه ای Ú©Ù‡ کلید ها سیرش نمی کنند / دوست من بیا Ø³ÙØ± بخوریم / من هیزم Ø´Ú©Ù† امید در جنگل نا امیدی ام ...
وقتی Ú©Ù‡ اشیاء از سکوی شعر عاشقانه Ù…ÛŒ خواهند در ذهن شاعر باز سازی شوند ØŒ گویی اسب هایی اند Ú©Ù‡ در Ú©ÙˆÚ† بهاری شعر از دهان دره ها در ØØ§Ù„ سقوط اند . یا عبور رمه Ùˆ اسب Ùˆ چار پایانی Ú©Ù‡ تمام Ú©ÙˆÚ† کننده گان را از کودک Ùˆ زن Ùˆ پیر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا جوان های رشید آن Ù…ÛŒ خواهند از یال رودی خروشان عبور کنند . رعب انگیز Ùˆ مخاطره انگیز است . چرا Ú©Ù‡ اشتباه یک است ØŒ گوسÙندی Ùˆ یا آدمی سر به هوا ØŒ تمامی اهالی Ú©ÙˆÚ† را به سوگ خواهد نشاند . شاید سقوط چند اسب از دهان دره ها چندان ضرری به Ú©Ù„ Ú©ÙˆÚ† نمی زند ØŒ اما یاد Ùˆ دیدن زیبایی اسب ها Ú©Ù‡ بر سنگ ها خون آلود مرده اند برای هر بیننده ای درد آور است . Ùˆ شعر عاشقانه Ú¯ÙØªÙ† همین خطر را برای شاعر دارد . برای همین است Ú©Ù‡ شاعران بزرگ Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ شعر عاشقانه سخت ترین نوع شعر است .
انگشت های ام پروانه گان اند / Ú©Ù‡ آتش نمی گیرند / مگر بر قندیل های تن ات / انگشت های ام ماهیانی اند / Ú©Ù‡ واژگون / به سوی جنوب ات شنا Ù…ÛŒ کنند / انگشت های ام پرنده گان شب اند / Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆÙ†Ù…ÛŒ آیند / مگر برپنیرک نخل های ات / انگشت های ام کاروان های اعراب اند / Ú©Ù‡ برهنه پا Ùˆ بی جمل / بر Ø´Ú©Ù… ات راه Ù…ÛŒ روند / انگشت های ام در تو ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ‡ اند / Ùˆ عسل ات سر ریز Ù…ÛŒ زند / ای جام قمر !
آیا شاعر که راه بلد کوچ کننده گان ایل شعر است ، توانسته است تمامی مال را در کندن از جایی به جای دیگر، به سلامت از رود ، دره ، گرگ و بسیاری خطرها عبور دهد ؟ قضاوت با شماست !
این جا به قول معرو٠یک کروشه باز کنیم Ùˆ در درون کروشه تز کاری داده باشیم از سر ÙØ±ÙˆØªÙ†ÛŒ Ø›
[ ای کاش شاعران شرقی عبور زیبا و شاعرانه ی نزار قبانی را از لایبرنت شعر عاشقانه هم چون او می آموختند . نزار قبانی به شعر عاشقانه ی عرب شأن و شخصیت داد و شناسنامه ای جهانی برای او به نام خود صادر کرد.]
ÙØµÙ„ ها هر یک Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ÛŒ اشیاء خاص خود Ù…ÛŒ باشند . پاییز Ùˆ زمستان Ø› پاییز زرگر است Ùˆ زمستان پنبه زن Ùˆ ای کاش به غیر از تشبیه ÙØµÙ„ ها به کارکرد آدمی ØŒ دگرگونی ØØ§Ù„ات اشیاء Ùˆ هر ÙØµÙ„ در ذات Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒ هم به کاتب شاعر Ù…ÛŒ Ø±ÙØª . چرا Ú©Ù‡ پاییز تنها سکه زن برگ ها بر پیاده روهای جهان نیست . بلکه اشیاء Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ اش ØØ³ÛŒ ÙØ±Ø§ تر از Ø³Ø·Ø Ø¨Ø±Ú¯ ها در ذات Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒ ایجاد Ù…ÛŒ کند . Ùˆ همچنین زمستان تنها پنبه زنی ست Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆØ¯ بر٠ها را به بام ها هبه Ù…ÛŒ کند . زمستان وپاییز هر دو تاریخی از Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª را در جغراÙیای جان Ùˆ جهان آدمی ایجاد Ù…ÛŒ کنند :
پاییز زرگری کوچه گرد است / که برگ ها را بر پیاده روها سکه می زند / و زمستان پنبه زنی ست ساده دل/ که پنبه ها ی سردش / بر بام خانه ها پریشان است .
در ادامه انگار Ø§ØØ³Ø§Ø³ را شاعر Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ùˆ در خزان از برگ ها ØØ³ÛŒ ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ± دارد . ولی اوج Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ در انتها از اوج اولیه اش Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ توان ادامه ندارد .
من خزان ام / که طلا از درختان تو گدایی می کنم / و به یاد می آموزانم / که در خش خش برگان رخنه کند / و بی کلید از پرچین ها عبور می کنم / هلو از شاخه ها ی ام می دزدم / و چند برگ به پیاده رو رشوه می دهم
به یاد آوردن بعضی اشخاص شاخص اشیایی در Ø§ØØªÙ…ال های ذهن Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ پذیرند Ú©Ù‡ بی ارتباط با جریان های سرنوشت آن اشخاص نیست . مثلاً رمبو ØŒ قاچاق اسلØÙ‡ Ùˆ بریده Ú¯ÛŒ پای یا با شمشیر کین ابلهان مرون شاعری در سن Ùˆ سالی Ú©Ù… ØŒ Ùˆ ØµØ¨Ø Ù‡Ø§ Ùˆ تیغ یاد آوران سر Ú¯ÛŒ یسنین را Ú©Ù‡ با خون خویش . انگاری این شعر پایانی را نوشته است Ú©Ù‡ مرگ در زنده Ú¯ÛŒ چیز تازه ای نبوده است . تازه Ú¯ÛŒ در زیستن هم نیست . اکنون بنگریم Ú©Ù‡ یاد ازراپاند در ذهن شاعر Ú†Ù‡ اشیاء اش را زنده Ù…ÛŒ کند :
ای سرور شب ، ای جنرال پیر / چقدر خورشید کاشته ای / تا این همه ستاره به دست آورده باشی ؟ /
در هجوم بری توانایی Ø±ÙˆØ ØŒ غرور تن در شتابی هلاک خواه Ù…ÛŒ رود Ùˆ Ù…ÛŒ خواهد دست را بر سینه مرگ زند Ùˆ از ص٠مرده گان خارج شود . Ùˆ چون در نهایت این مرگ است Ú©Ù‡ برنده نهایی ست ØŒ لاجرم Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒ بر Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆÛŒØ´ زخم زان Ù…ÛŒ وزد. Ùˆ اشیا ئی Ú©Ù‡ از این زخم زان Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ù…ÛŒ شوند تماشایی اند . آدم به درخت ØŒ آدم به گرگ ØŒ سنگی میان خیابان ØŒ Ùˆ یا اØÙ…Ù‚ÛŒ ØŒ یا دانایی Ú©Ù‡ نهایت در ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ ها مسئله Ù…ÛŒ شود .
در توان ام بود بسان شاخه ای بشکوÙÙ… بر درختی / Ùˆ کرم ها ویران ام کنند Ùˆ / میوه ام به تاراج برند / در توان ام Ú©Ù‡ گرگی باشم / Ú©Ù‡ چوپان او را Ù…ÛŒ پاید / Ùˆ سگ ها از آستانه ÛŒ روستا / به او بلایند / Ùˆ گربه کان بر او چشم کج کنند ./
اینک به غبار روبی رویاهای اشیاء می رسیم که شاعر دست آنها را خوانده و برای ما مکتوب کرده است . و در واقع شاعر تروریست اشیاء در اشیاء شده است با قلب شما را به دست آورد . به ترور « آن » زده ی شاعر از اشیاء نگاه می کنیم .
اگر خورشید Ù…ÛŒ بودم / بر Ù…ÛŒ آمدم / ØØªÛŒ اگر Ú©Ù‡ یک Ú¯Ù„ Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù† نباشد به جهان .
نقره Ú¯ÙØª : من روشنایی پتک خورده ام .
طلا Ú¯ÙØª : من اخگر ÛŒ ام Ú©Ù‡ به سکه مبدل شده ام .
مروارید Ú¯ÙØª : من واژه های ماه ام هیچ کس جز صد٠/ آنها را نمی Ùهمد
مرجان Ú¯ÙØª : من رویا ÛŒ شاعران ام
چوگان Ú¯ÙØª : من بازوی یکی کودکی ام
Ù†ÛŒ Ú¯ÙØª : من وضوی Ø±ÙˆØ Ø§Ù… / در آب های ندامت
Ùˆ ...
اینک که به انتها ی یک گشت کوتاه در موازنه ی اشیاء در ک٠ترازویی شعر جمال جمعه رسیده ام ؛ چند مورد را راجع به شعر او هست که از نظر خواننده این سطور خواهم گذراند .
سایه های شعر لورکا بر کت٠های شعر جمعه مشهود است ؛ و همچنین آدونیس ، قبانی و ریتسوس هم ...
تأثیر نزار قبانی آن جا که می گوید :
هر گاه در چشم های زنی / می نگرم / با خود می گویم : / که توطئه ای نهانی / برای سر نگونی ام / چیده می شود .
تأثیر سایه اÙÚ©Ù†ÛŒ آدونیس بر شعر جمال جمعه آن جا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ ÙØ±Ù…ایند :
Ùˆ المتنبی / به جانب خدا Ø±ÙØª / با سری بریده .
Ùˆ البته این تأثیر به خاطر تصویر گری جمال Ú©Ù… رنگ تر جلوه Ù…ÛŒ کند . ØØªÛŒ آن جا Ú©Ù‡ تابوتی از کلمات برای روز مبادای مرگ شاعر تهیه Ù…ÛŒ سازد Ùˆ با تصویری زیبا هبه مخاطب شعر Ø´ Ù…ÛŒ کند .
شاعر ÛŒ / به جانب مرگ Ø±ÙØª / Ùˆ تابوت اش / کلمات بود .
Ùˆ تأثیر لورکا هر جا Ú©Ù‡ از ماه به Ú¯ÙØª Ù…ÛŒ آید . پنداری این لورکا ست Ú©Ù‡ بار دیگر از دوست آسمانی اش به سخن آمده است :
ماه در شب / با ØØ³Ø§Ø¯Øª به سایه ÛŒ منعکس اش در آب / Ù…ÛŒ نگرد . / آب آینه ÛŒ ماه است .
یا آن جا که :
ماه هر شب / تنها ØŒ به انتظار خورشید / وارد میکده ÛŒ تاریکی Ù…ÛŒ شود . / Ùˆ ماه جمجمه ای ست / Ú©Ù‡ قهقهه Ù…ÛŒ زند بر Ø®ÙØªÙ‡ گان .
Ùˆ تأثیر ریتسوس در ØØ³ آمیزی او از اشیاء Ùˆ Ú©Ù„ جهان Ùˆ آدمی ØŒ نامرئی ست Ùˆ در قرائت Ú©Ù„ شعر ها این ØØ³ در خواننده ÛŒ هوشیار به دل اش خواهد آمد .
نمونه کوچکی می آورم و خاموش می شوم :
گوزن های درد / در دشت های شادی ام Ù…ÛŒ چریدند / اما نه Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ بایستید / Ùˆ نه مانعشان Ù…ÛŒ شدم .
*
ستاره گان / دکمه هایی بر پیراهن شب اند .
*
با آندره برتون گشت Ø¯ÙØªØ± شعر جمال جمعه ØŒ پاییز آرایشگر درختان را به انتها Ù…ÛŒ برم
به ترجمه ÛŒ مترجم زبر دست جنوب ØŒ ØÙ…زه کوتی .
Ùˆ اکنون با بیانی دیگر از آندره برتون Ú©Ù‡ شامل ØØ§Ù„ دو Ù…ØÛŒØ· ادبی Ùˆ هنری عراق Ù…ÛŒ باشد . Ú†Ù‡ آنان Ú©Ù‡ در Ú©ÙˆÚ† های سرزمین های دیگر مشغول نوشتن هستند . Ú†Ù‡ آنهایی Ú©Ù‡ در موطن خویش عراق مانده اند . Ùˆ از هوای موطن خویش Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒ گیرند . Ù†ÙØ³ÛŒ Ú©Ù‡ واقعاً ÙˆØ§Ù†ÙØ³Ø§ Ù…ÛŒ باشد .
- بی تردید در سال های اخیر بعضی از « Ù…ØØ±Ù…ات » بر داشته شده ØŒ به خصوص ما امروز کتاب هایی را در ویترین کتاب ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ ها Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ قبلاً جای شان Ùقط « زیر پیش خوان » بود . اما همان طور Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانید اختناق همچنان وجود دارد . Ùˆ اگر در این قلمرو ÙØ¹Ø§Ù„ تر نیست . Ùقط به این دلیل Ú©Ù‡ باید مواظب خیلی چیزها باشی . در واقع آزادی بیان Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ØªØ± از گذشته است Ùˆ این Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª با ابزاری دقیق تر اعمال Ù…ÛŒ شود . این Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª از ØØ§Ù„ Ùˆ هوای بین المللی تبعیت Ù…ÛŒ کند .
آن Ú†Ù‡ Ú©Ù‡ امروز Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ شده آنقدرها آزادی بیان نیست . بلکه ÙØ¶Ø§ÛŒ آزادی در میان است . Ú©Ù‡ البته نتیجه همان خواهد بود . بیش از Ùقدان وسیله ØŒ امروز با Ø¨ØØ±Ø§Ù† پژواک روبه رو ییم *.
----------------------
پانوشت :
• در این مقاله از کتاب سرنوشت سور رئالیسم به ترجمه عبدالله کوثری نشر Ù†ÛŒ دو جا Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ نموده ام .
موازنه ی اشیاء در شعر جمال جمعه 1
◠مجید زمانی اصل
☼ پاییز آرایشگر درختان ☼
شعر : جمال جمعه
مترجم : ØÙ…زه کوتی
انتشارات Ø§ÙØ±Ø§Ø²-1388
ما می توانیم در اعماق بهشت یا دوزخ – هر ورطه ای که باشد
در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ نادانسته ها
غوطه ور شویم
تا چیزهای تازه ای بیابیم .
آندره برتون
جمال جمعه ØŒ شاعری عراقی است . متولد 1956 میلادی . ØªØØµÛŒÙ„ات او در زمینه ÛŒ ادبیات عرب Ù…ÛŒ باشد Ùˆ از سال 1983 تا کنون دانمارک را برای زنده Ú¯ÛŒ انتخاب کرده است .
زنده گی ٠گوشه گیرانه اش خصلت از وضعیت هولناکی ٠موطن اصلی اش که همه از آن آگاه اند ، رمق می گیرد .
Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ادبی Ùˆ هنری در عراق دو بال Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ø› بالی از هنر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ú©ÙˆÚ† کرده ها Ùˆ بالی از هنر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ ٠در موطن مانده هاست .
ØØ§Ù„ کدام بال از دیگر بال لامع تر است ØŸ این دیگر برگردن پژوهشگران با انصا٠و صادقی ست Ú©Ù‡ بعد ها در کتاب های خود خواهند نگاشت . پیش از گشت زدن در این Ø¯ÙØªØ± Ùˆ بررسی مشق وار دل از شعر ها آن ها را از زوایه ÛŒ ابداع گری ØŒ در شأن Ùˆ منزلت اشیاء از نگاه شاعر آن بپردازیم . خوب است به تکه های " شاعر تروریست است " رجوع کنیم ودیدگاه او را از جهان Ùˆ جهان اشیاء Ùˆ جهان جان آدمی Ùˆ خود او Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ را از Ø´Ø±Ø ØŒ عار٠شویم .
* نوشتن Ø¯ÙØ§Ø¹ از خویشتن است هجوم وار ØŒ هجومی ضد نامعنا ها .
غرقه شدن به درون Ùˆ بازگشتی به Ú˜Ø±ÙØ§Ù‡Ø§ ØŒ Ùˆ بازگشتی دوباره به اعماق صد٠برای سد شدن از سنگ پرانی ٠دیگران Ú©Ù‡ خوشبختانه سنگ های آنان نه به قلب Ù…ÛŒ رسند Ùˆ نه به سر ÙØ±ÙˆØ¯ . شاعران خوب تروریست اند .
* شاعر ، شاعر دیگر را شاد نمی کند . شاعران تروریست اند از جهاتی دیگر . با اصابتی دقیق تر در موطن قلب ها و تاختنی هر چه پرشتاب تر و به شکوه تر برای صید سرها .
* نوشتن شعر بریدن کامل از هستی و آن چه روزمره است .
* Ø§Ù„ÙØ¨Ø§ رمزهایی راز آگین است . شاعر خوب ØŒ بدویت گرایی متمدن است .
* هر شاعری Ú©Ù‡ چشمان خود را از دیدن نور همه گانی دروغین ببندد ØŒ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ جان خود را به وضوØÛŒ برتر خواهد نگریست .
* شاعر اول نگرنده ÛŒ تاریکی اول است . نگرنده ÛŒ بزرگ روزها بر بال های شب . از نامرئی به نامرئی Ø±ÙØªÙ† ØŒ این است بازی شعر . شاعر هم زمان هم خواننده شعر است Ùˆ هم کاتب آن.
* زبان ضد شاعر است تا وقتی که می نگرد .
مهارت ÛŒØ§ÙØªÙ† در رها شدن Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯ سریع ØŒ در تغییر جهت دادن Ùˆ دوباره بازگشتن . مهارت تکنیکی ضامن چیره شدن است .
* « نه » : Ø§ÙØ³ÙˆÙ† شاعر است . ضد تباهی شعر Ùˆ سستی Ø±ÙˆØ .
* جنون چیزی نیست مگر اجازه نامه ای دائمی برای Ø±ÙØªÙ† Ùˆ Ø±ÙØªÙ† به سمت بلنداهاست . اعترا٠می کنم Ú©Ù‡ شاعران دیوانه اند .
Ú†Ù‡ زیباست Ú©Ù‡ به تو اشاره کنند Ø› Ú©Ù‡ او یک شاعری ست Ú©Ù‡ به « نه » ÛŒ بزرگ Ú¯ÙØªÙ‡ است « نه » ! ...
ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ به دید گاه Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯Ú¯Ø§Ù‡ ٠نگاه شاعر تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ آشنا شدیم ØŒ اینک بنگریم Ú©Ù‡ کبوتران کلمات او از سکوی اشیاء Ú†Ù‡ ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒ دارند . Ùˆ این گشت ٠نگاه البته تا اعماق Ø®ÙØªÙ‡ در جان Ùˆ روان شاعر نمی رود . چرا Ú©Ù‡ رمز گشایی ٠تمام شأن Ùˆ منزلت نزول شعرها ØŒ تقریباً غیر ممکن است . ما از کجا بدانیم مثلاً شعر بالاپوش مادرم آبی ست ØŒ از کدام واقعه ÛŒ کودکی شاعر در ایام ÙÛŒ المثل عیدهای بی عید سرزمین اش عراق Ù…ÛŒ باشد . چرا Ú©Ù‡ مادران سن Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ØŒ گاه در روز عید آزاد بودند Ú©Ù‡ رنگی تند Ùˆ براق در ایام عید بپوشند ØŒ Ùˆ این را عیب نمی دانند .البته Ùقط در ایام خاص سال . شاید دیدن نقاشی خط خطی شده ÛŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ ØŒ ویا زرده ÛŒ تخم مرغ بر ماهی تابه ØŒ Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ غروب خورشید را در ذهن تداعی Ù…ÛŒ کند Ùˆ یا بالاپوش آبی رنگی در ویترینی . این ها همه هست Ùˆ ممکن است Ú©Ù‡ نباشد . شعر بالاپوش مادرم آبی رنگ است را شما نیز به دیدن رنگ آرامشی آبی مادرشاعر Ù…ÛŒ بریم . البته به دیدن اشیاء در توصی٠کلامی آن در شعر .
بالاپوش مادرم آبی رنگ است / نخل بید شمال است Ùˆ / انگور بلوط جنوب / بر صندلی Ø±Ø§ØØªÛŒ خود خورشید نشسته است / Ùˆ روز را Ù…ÛŒ Ø¨Ø§ÙØ¯ ./ خورشید تخم مرغی است / Ú©Ù‡ خدا آن را بر ماهی تابه ای آبی رنگ / سرخ کرد .
در بازسازی اشیاء Ùˆ Ø´Ø±Ø Ø´Ø£Ù† منزلتی دیگر باش آن ها را از نگاه شاعر Ù…ÛŒ نگریم. در نگره ÛŒ اول Ú©Ù‡ تاریک اند . Ùˆ در نگره ÛŒ دوم پرتاب آن ها از بال های شب به روز روشن سرودن ها چگونه است . ماه ØŒ شب Ú©Ù‡ اشیاء آسمانی اند Ùˆ مادر، آدم را اگر Ø´ÛŒ Ø¡ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ – جسمانی قبول کنیم . البته Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ انسان به اندازه ÛŒ کیهان قیمت دارد ولی از آن جا Ú©Ù‡ مخاطب اصلی شعر همانا انسان است ما ناگزیر او را در ردی٠اشیاء Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ – جسمانی Ù…ÛŒ آوریم . بازسازی سه گانه ÛŒ این اشیاء را بنگریم .
ماه قرص نانی ست / که مادرم آن را بی که بداند پخت / و به شب بخشید / هنگامی که چون گدایی در خانه مان را گریان می کوبید .
آب ØŒ ماهی ØŒ صندوق Ùˆ Ù‚ÙÙ„ Ùˆ من ٠انسان باز اشیاء زمینی Ùˆ پیوند آن ها به روان Ùˆ باد Ùˆ جنگل خاطرات Ú©Ù‡ از خورشید Ùˆ باران Ùˆ بهار گذشته ها رمق Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ تغییر Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ به پیری ناگزیری Ø±ÙØªÙ‡ است .
راقم این سطور به یادم مانده است Ú©Ù‡ آب های خیابان ها رد زمان های دور به Ø´Ú©Ù„ ستونی سیمانی بوده Ùˆ با ÙØ´Ø§Ø± بسیاری Ú©Ù‡ بر دکمه ÛŒ Ùلزی درشتی Ú©Ù‡ بر آن نصیب شده بود آب با ÙØ´Ø§Ø±ÛŒ بسیار ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ آمد Ùˆ گاه در دست Ùˆ دهان مان ماهی های بسیار Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ Ù…ÛŒ آمدند Ú©Ù‡ آنها را در جوی رها Ù…ÛŒ کردیم . از بس در Ú©ÙˆÚ†Ú© ØŒ ترØÙ… انگیز Ùˆ پرعصمت بودند . Ùˆ این جا آیا این یاد یا این ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ در Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ† شعر " دوست من بیا Ø³ÙØ± بخوریم " بی تأثیر نبوده است ØŒ بخوانیم :
شیر ٠آب ٠شادی باز است / Ùˆ ماهی آرزوهای ام از لای پنجره لغزید / وقت ØŒ صندوقی ست بسته شده بر درختی / Ùˆ Ù‚ÙÙ„ ØŒ گرسنه ای Ú©Ù‡ کلید ها سیرش نمی کنند / دوست من بیا Ø³ÙØ± بخوریم / من هیزم Ø´Ú©Ù† امید در جنگل نا امیدی ام ...
وقتی Ú©Ù‡ اشیاء از سکوی شعر عاشقانه Ù…ÛŒ خواهند در ذهن شاعر باز سازی شوند ØŒ گویی اسب هایی اند Ú©Ù‡ در Ú©ÙˆÚ† بهاری شعر از دهان دره ها در ØØ§Ù„ سقوط اند . یا عبور رمه Ùˆ اسب Ùˆ چار پایانی Ú©Ù‡ تمام Ú©ÙˆÚ† کننده گان را از کودک Ùˆ زن Ùˆ پیر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا جوان های رشید آن Ù…ÛŒ خواهند از یال رودی خروشان عبور کنند . رعب انگیز Ùˆ مخاطره انگیز است . چرا Ú©Ù‡ اشتباه یک است ØŒ گوسÙندی Ùˆ یا آدمی سر به هوا ØŒ تمامی اهالی Ú©ÙˆÚ† را به سوگ خواهد نشاند . شاید سقوط چند اسب از دهان دره ها چندان ضرری به Ú©Ù„ Ú©ÙˆÚ† نمی زند ØŒ اما یاد Ùˆ دیدن زیبایی اسب ها Ú©Ù‡ بر سنگ ها خون آلود مرده اند برای هر بیننده ای درد آور است . Ùˆ شعر عاشقانه Ú¯ÙØªÙ† همین خطر را برای شاعر دارد . برای همین است Ú©Ù‡ شاعران بزرگ Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ú©Ù‡ شعر عاشقانه سخت ترین نوع شعر است .
انگشت های ام پروانه گان اند / Ú©Ù‡ آتش نمی گیرند / مگر بر قندیل های تن ات / انگشت های ام ماهیانی اند / Ú©Ù‡ واژگون / به سوی جنوب ات شنا Ù…ÛŒ کنند / انگشت های ام پرنده گان شب اند / Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆÙ†Ù…ÛŒ آیند / مگر برپنیرک نخل های ات / انگشت های ام کاروان های اعراب اند / Ú©Ù‡ برهنه پا Ùˆ بی جمل / بر Ø´Ú©Ù… ات راه Ù…ÛŒ روند / انگشت های ام در تو ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ‡ اند / Ùˆ عسل ات سر ریز Ù…ÛŒ زند / ای جام قمر !
آیا شاعر که راه بلد کوچ کننده گان ایل شعر است ، توانسته است تمامی مال را در کندن از جایی به جای دیگر، به سلامت از رود ، دره ، گرگ و بسیاری خطرها عبور دهد ؟ قضاوت با شماست !
این جا به قول معرو٠یک کروشه باز کنیم Ùˆ در درون کروشه تز کاری داده باشیم از سر ÙØ±ÙˆØªÙ†ÛŒ Ø›
[ ای کاش شاعران شرقی عبور زیبا و شاعرانه ی نزار قبانی را از لایبرنت شعر عاشقانه هم چون او می آموختند . نزار قبانی به شعر عاشقانه ی عرب شأن و شخصیت داد و شناسنامه ای جهانی برای او به نام خود صادر کرد.]
ÙØµÙ„ ها هر یک Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ÛŒ اشیاء خاص خود Ù…ÛŒ باشند . پاییز Ùˆ زمستان Ø› پاییز زرگر است Ùˆ زمستان پنبه زن Ùˆ ای کاش به غیر از تشبیه ÙØµÙ„ ها به کارکرد آدمی ØŒ دگرگونی ØØ§Ù„ات اشیاء Ùˆ هر ÙØµÙ„ در ذات Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒ هم به کاتب شاعر Ù…ÛŒ Ø±ÙØª . چرا Ú©Ù‡ پاییز تنها سکه زن برگ ها بر پیاده روهای جهان نیست . بلکه اشیاء Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ اش ØØ³ÛŒ ÙØ±Ø§ تر از Ø³Ø·Ø Ø¨Ø±Ú¯ ها در ذات Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒ ایجاد Ù…ÛŒ کند . Ùˆ همچنین زمستان تنها پنبه زنی ست Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆØ¯ بر٠ها را به بام ها هبه Ù…ÛŒ کند . زمستان وپاییز هر دو تاریخی از Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª را در جغراÙیای جان Ùˆ جهان آدمی ایجاد Ù…ÛŒ کنند :
پاییز زرگری کوچه گرد است / که برگ ها را بر پیاده روها سکه می زند / و زمستان پنبه زنی ست ساده دل/ که پنبه ها ی سردش / بر بام خانه ها پریشان است .
در ادامه انگار Ø§ØØ³Ø§Ø³ را شاعر Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ùˆ در خزان از برگ ها ØØ³ÛŒ ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ± دارد . ولی اوج Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ در انتها از اوج اولیه اش Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ توان ادامه ندارد .
من خزان ام / که طلا از درختان تو گدایی می کنم / و به یاد می آموزانم / که در خش خش برگان رخنه کند / و بی کلید از پرچین ها عبور می کنم / هلو از شاخه ها ی ام می دزدم / و چند برگ به پیاده رو رشوه می دهم
به یاد آوردن بعضی اشخاص شاخص اشیایی در Ø§ØØªÙ…ال های ذهن Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ پذیرند Ú©Ù‡ بی ارتباط با جریان های سرنوشت آن اشخاص نیست . مثلاً رمبو ØŒ قاچاق اسلØÙ‡ Ùˆ بریده Ú¯ÛŒ پای یا با شمشیر کین ابلهان مرون شاعری در سن Ùˆ سالی Ú©Ù… ØŒ Ùˆ ØµØ¨Ø Ù‡Ø§ Ùˆ تیغ یاد آوران سر Ú¯ÛŒ یسنین را Ú©Ù‡ با خون خویش . انگاری این شعر پایانی را نوشته است Ú©Ù‡ مرگ در زنده Ú¯ÛŒ چیز تازه ای نبوده است . تازه Ú¯ÛŒ در زیستن هم نیست . اکنون بنگریم Ú©Ù‡ یاد ازراپاند در ذهن شاعر Ú†Ù‡ اشیاء اش را زنده Ù…ÛŒ کند :
ای سرور شب ، ای جنرال پیر / چقدر خورشید کاشته ای / تا این همه ستاره به دست آورده باشی ؟ /
در هجوم بری توانایی Ø±ÙˆØ ØŒ غرور تن در شتابی هلاک خواه Ù…ÛŒ رود Ùˆ Ù…ÛŒ خواهد دست را بر سینه مرگ زند Ùˆ از ص٠مرده گان خارج شود . Ùˆ چون در نهایت این مرگ است Ú©Ù‡ برنده نهایی ست ØŒ لاجرم Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒ بر Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆÛŒØ´ زخم زان Ù…ÛŒ وزد. Ùˆ اشیا ئی Ú©Ù‡ از این زخم زان Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ù…ÛŒ شوند تماشایی اند . آدم به درخت ØŒ آدم به گرگ ØŒ سنگی میان خیابان ØŒ Ùˆ یا اØÙ…Ù‚ÛŒ ØŒ یا دانایی Ú©Ù‡ نهایت در ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ ها مسئله Ù…ÛŒ شود .
در توان ام بود بسان شاخه ای بشکوÙÙ… بر درختی / Ùˆ کرم ها ویران ام کنند Ùˆ / میوه ام به تاراج برند / در توان ام Ú©Ù‡ گرگی باشم / Ú©Ù‡ چوپان او را Ù…ÛŒ پاید / Ùˆ سگ ها از آستانه ÛŒ روستا / به او بلایند / Ùˆ گربه کان بر او چشم کج کنند ./
اینک به غبار روبی رویاهای اشیاء می رسیم که شاعر دست آنها را خوانده و برای ما مکتوب کرده است . و در واقع شاعر تروریست اشیاء در اشیاء شده است با قلب شما را به دست آورد . به ترور « آن » زده ی شاعر از اشیاء نگاه می کنیم .
اگر خورشید Ù…ÛŒ بودم / بر Ù…ÛŒ آمدم / ØØªÛŒ اگر Ú©Ù‡ یک Ú¯Ù„ Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù† نباشد به جهان .
نقره Ú¯ÙØª : من روشنایی پتک خورده ام .
طلا Ú¯ÙØª : من اخگر ÛŒ ام Ú©Ù‡ به سکه مبدل شده ام .
مروارید Ú¯ÙØª : من واژه های ماه ام هیچ کس جز صد٠/ آنها را نمی Ùهمد
مرجان Ú¯ÙØª : من رویا ÛŒ شاعران ام
چوگان Ú¯ÙØª : من بازوی یکی کودکی ام
Ù†ÛŒ Ú¯ÙØª : من وضوی Ø±ÙˆØ Ø§Ù… / در آب های ندامت
Ùˆ ...
اینک که به انتها ی یک گشت کوتاه در موازنه ی اشیاء در ک٠ترازویی شعر جمال جمعه رسیده ام ؛ چند مورد را راجع به شعر او هست که از نظر خواننده این سطور خواهم گذراند .
سایه های شعر لورکا بر کت٠های شعر جمعه مشهود است ؛ و همچنین آدونیس ، قبانی و ریتسوس هم ...
تأثیر نزار قبانی آن جا که می گوید :
هر گاه در چشم های زنی / می نگرم / با خود می گویم : / که توطئه ای نهانی / برای سر نگونی ام / چیده می شود .
تأثیر سایه اÙÚ©Ù†ÛŒ آدونیس بر شعر جمال جمعه آن جا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ ÙØ±Ù…ایند :
Ùˆ المتنبی / به جانب خدا Ø±ÙØª / با سری بریده .
Ùˆ البته این تأثیر به خاطر تصویر گری جمال Ú©Ù… رنگ تر جلوه Ù…ÛŒ کند . ØØªÛŒ آن جا Ú©Ù‡ تابوتی از کلمات برای روز مبادای مرگ شاعر تهیه Ù…ÛŒ سازد Ùˆ با تصویری زیبا هبه مخاطب شعر Ø´ Ù…ÛŒ کند .
شاعر ÛŒ / به جانب مرگ Ø±ÙØª / Ùˆ تابوت اش / کلمات بود .
Ùˆ تأثیر لورکا هر جا Ú©Ù‡ از ماه به Ú¯ÙØª Ù…ÛŒ آید . پنداری این لورکا ست Ú©Ù‡ بار دیگر از دوست آسمانی اش به سخن آمده است :
ماه در شب / با ØØ³Ø§Ø¯Øª به سایه ÛŒ منعکس اش در آب / Ù…ÛŒ نگرد . / آب آینه ÛŒ ماه است .
یا آن جا که :
ماه هر شب / تنها ØŒ به انتظار خورشید / وارد میکده ÛŒ تاریکی Ù…ÛŒ شود . / Ùˆ ماه جمجمه ای ست / Ú©Ù‡ قهقهه Ù…ÛŒ زند بر Ø®ÙØªÙ‡ گان .
Ùˆ تأثیر ریتسوس در ØØ³ آمیزی او از اشیاء Ùˆ Ú©Ù„ جهان Ùˆ آدمی ØŒ نامرئی ست Ùˆ در قرائت Ú©Ù„ شعر ها این ØØ³ در خواننده ÛŒ هوشیار به دل اش خواهد آمد .
نمونه کوچکی می آورم و خاموش می شوم :
گوزن های درد / در دشت های شادی ام Ù…ÛŒ چریدند / اما نه Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ بایستید / Ùˆ نه مانعشان Ù…ÛŒ شدم .
*
ستاره گان / دکمه هایی بر پیراهن شب اند .
*
با آندره برتون گشت Ø¯ÙØªØ± شعر جمال جمعه ØŒ پاییز آرایشگر درختان را به انتها Ù…ÛŒ برم
به ترجمه ÛŒ مترجم زبر دست جنوب ØŒ ØÙ…زه کوتی .
Ùˆ اکنون با بیانی دیگر از آندره برتون Ú©Ù‡ شامل ØØ§Ù„ دو Ù…ØÛŒØ· ادبی Ùˆ هنری عراق Ù…ÛŒ باشد . Ú†Ù‡ آنان Ú©Ù‡ در Ú©ÙˆÚ† های سرزمین های دیگر مشغول نوشتن هستند . Ú†Ù‡ آنهایی Ú©Ù‡ در موطن خویش عراق مانده اند . Ùˆ از هوای موطن خویش Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒ گیرند . Ù†ÙØ³ÛŒ Ú©Ù‡ واقعاً ÙˆØ§Ù†ÙØ³Ø§ Ù…ÛŒ باشد .
- بی تردید در سال های اخیر بعضی از « Ù…ØØ±Ù…ات » بر داشته شده ØŒ به خصوص ما امروز کتاب هایی را در ویترین کتاب ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ ها Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ قبلاً جای شان Ùقط « زیر پیش خوان » بود . اما همان طور Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانید اختناق همچنان وجود دارد . Ùˆ اگر در این قلمرو ÙØ¹Ø§Ù„ تر نیست . Ùقط به این دلیل Ú©Ù‡ باید مواظب خیلی چیزها باشی . در واقع آزادی بیان Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ØªØ± از گذشته است Ùˆ این Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª با ابزاری دقیق تر اعمال Ù…ÛŒ شود . این Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª از ØØ§Ù„ Ùˆ هوای بین المللی تبعیت Ù…ÛŒ کند .
آن Ú†Ù‡ Ú©Ù‡ امروز Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ شده آنقدرها آزادی بیان نیست . بلکه ÙØ¶Ø§ÛŒ آزادی در میان است . Ú©Ù‡ البته نتیجه همان خواهد بود . بیش از Ùقدان وسیله ØŒ امروز با Ø¨ØØ±Ø§Ù† پژواک روبه رو ییم *.
----------------------
پانوشت :
• در این مقاله از کتاب سرنوشت سور رئالیسم به ترجمه عبدالله کوثری نشر Ù†ÛŒ دو جا Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ نموده ام .