منعم الÙقیر شاعر عراقی مقیم دانمارک / ترجمه : Øمزه کوتی
من تصویر ٠جهان ام
جهانی که
تصویر ٠من نیست .
پنجاه شعر کوتاه از منعم الÙقیر شاعر عراقی
گزینش Ùˆ ترجمه : Øمزه کوتی
.............................
مقدمه ی مترجم :
خانم گریت گوست بل نویسنده Ùˆ وزیر سابق Ùرهنگ دانمارکی در مقدمه ÛŒ گزیده شعرهای منعم الÙقیر ØŒ با عنوان ٠« بینش ٠چشم » Ú©Ù‡ به زبان ٠دانمارکی منتشر شده است ØŒ Ù…ÛŒ نویسد :
« منعم الÙقیر شاعری برجسته است . شعر او از مرز کشورها Ù…ÛŒ گذرد ØŒ Ùˆ شعرهای زیبای ٠او Øامل Ù Øکمتی بزرگ درباره ÛŒ وجدان ٠انسانی است . قدرت زبانی او ØŒ ادراک Ùˆ Ùهم ٠عمیقی از جهان ØŒ اØساس Ùˆ اندیشه به دست Ù…ÛŒ دهد .
منعم الÙقیر در شعر خود ØŒ در ابعاد Ù Ø±ÙˆØ Ùˆ میان ٠جهان هایی گوناگون سیر Ù…ÛŒ کند . او Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ « زمین Øقیقت من است » ØŒ ولی در همان آن Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ « شکسته خورده ÛŒ Ùیروزی یاÙته » است .
شعرهای او بر اساس تعالی Ùˆ سادگی Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرند . او با نیروی ٠روØÛŒ ٠خاصی شعر Ù…ÛŒ گوید ØŒ Ùˆ شعر در این جهانی Ú©Ù‡ Øقیقی به شمار Ù…ÛŒ آوریم ØŒ والاترین مقام Ùˆ جایگاه را دارد . انسان در این عالم واگذاشته شده ØŒ اما نمی تواند Ú©Ù‡ آن را بÙهمد . ولی شعر Ú©Ù…Ú© Ù…ÛŒ کند تا قابل Ùهم باشد ØŒ Ùˆ بتوانیم Ú©Ù‡ این هرج Ùˆ مرج Ùˆ آشÙتگی Ú©Ù‡ زندگی ٠ما را اØاطه کرده ØŒ مرتب کنیم . »
منعم الÙقیر از شاعران Ù…Ø·Ø±Ø Ù Ø§Ù…Ø±ÙˆØ² عراق است . اما از آنجا Ú©Ù‡ رسانه های تبلیغاتی جهان Ùˆ علی الخصوص رسانه های خاورمیانه ای همواره Ùˆ با استبدادی خاص سعی کرده اند تا روشنÙکران ØŒ به دور از مخاطب Ùˆ در انزوایی کشنده Ùˆ تلخ بمانند ØŒ منعم الÙقیر در کشورهای عربی تا Øدودی ناشناخته مانده است . اگر Ú†Ù‡ معتقدم شعر Øقیقی همواره مخاطبانی اندک دارد Ùˆ از خود همواره Ù…ØاÙظت Ù…ÛŒ کند تا مبادا به شيئی بدیهی تبدیل شود ØŒ اما منعم با شعر خود توانست به زبان های دیگر جهانی راه پیدا بکند Ùˆ شعرهای او تاکنون به زبان های Ùرانسوی ØŒ نروژی ØŒ دانمارکی Ùˆ انگلیسی ترجمه شده است .
مجموعه شعرهای او شامل : به دور از آنان 1983 ØŒ متÙاوت 1986 ØŒ کتاب ٠پرسش های عقل 1990 ØŒ ردّی بر آب 1991 ØŒ تنی در لباس نیست 1995 ØŒ Øواس ٠شکست خورده 1996 ØŒ کتاب رؤیا 1997 ØŒ با هم 1998 ØŒ به ندرت 2000 ØŒ اخیرا 2005 ØŒ بینش چشم 2006 ØŒ سکوتی دیر کرده 2006 است . او هم چنین رمانی با نام Ùقهوه خانه ÛŒ مراکش 2004 ØŒ نمایشنامه Ùˆ رمانی با همکاری شاعر دانمارکی خانم ماریانا لارسن Ùˆ کتابی تØت عنوان ٠کارت پستال ٠عشق Ú©Ù‡ Øاوی متن هایی از 55 شاعر دانمارکی Ú©Ù‡ موضوع آن عشق Ùˆ شعر است Ø› از او منتشر شده است .
او در سال 1979 از عراق به قصد بیروت خارج شد . در آنجا به روزنامه نگاری پرداخت Ùˆ نخستین شعرهایش را همانجا نوشت . بر اثر Øمله ÛŒ اسرائیل به لبنان ØŒ از این کشور خارج شد Ùˆ به دمشق پایتخت سوریه رÙت . به مدت چهار سال آنجا ماند ØŒ آنگاه در سال 1986 به کوپنهاک پایتخت دانمارک هجرت کرد . قبل از خروجش از عراق ØŒ به عنوان نویسنده ÛŒ تئاتر Ùˆ بازیگر با انجمن تئاتر نوین عراق کار کرد . او اکنون سردبیر دو مجله است . مجله ÛŒ « السنونو » به زبان عربی Ú©Ù‡ به Ùرهنگ Ùˆ ادبیات دانمارکی Ùˆ مجله ÛŒ « دیوان » به زبان دانمارکی Ú©Ù‡ به Ùرهنگ Ùˆ ادبیات عربی Ù…ÛŒ پردازد . هم چنین او عضو جمعیت شعر کانون نویسندگان دانمارک ØŒ رییس همایش روابط بین الملل در کانون نویسندگان دانمارک ØŒ رییس همایش بین المللی Ùرهنگ عربی ــ دانمارکی است . منعم الÙقیر جوایز گوناگونی را تاکنون Ú†Ù‡ در دانمارک Ùˆ Ú†Ù‡ در کشورهای عربی دریاÙت کرده است . از جمله جایزه ÛŒ پل سورنسون شاعر دانمارکی Ùˆ جایزه ÛŒ ØµÙ„Ø Ùˆ تÙاهم ملت ها .
کارهایی که از او به زبان های مختل٠ترجمه شده عبارت اند از :
ـــ متÙاوت ØŒ به زبان Ùرانسوی 1988
ـــ ابری مساÙر ØŒ برگزیده شعر ØŒ به زبان دانمارکی 1988 ØŒ به زبان Ùرانسوی 1994 ØŒ به زبان نروژی 1995
ـــ کتاب پرسش های عقل ØŒ به زبان دانمارکی 1990 ØŒ Ú©Ù‡ با عنوان : Ùریاد اسب های Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª ØŒ منتشر شده است
ـــ ردّی بر آب ، به زبان دانمارکی 1991
ـــ با هم ، به زبان دانمارکی 1992
ـــ گوشه گیری قلب ØŒ برگزیده شعر ØŒ به زبان Ùرانسوی ØŒ این کتاب در مراکش ترجمه Ùˆ منتشر شد .
ـــ کتاب رؤیا ، به زبان نروژی 2001
ـــ به ندرت ØŒ به زبان Ùرانسوی Ú©Ù‡ در مراکش به سال 2001 انتشار یاÙت .
درباره ÛŒ شعر او کتابی با عنوان « اشتباه های هستی شناسانه » Øاوی مجموعه ای از مقالات ØŒ به کوشش عزت الغزاوی Ùˆ با همکاری « منشورات مرکز اوغاریت » در رام الله Ùلسطین به چاپ رسید .
ـــــــــ
( 1 )
خواب در برابر من
گشوده دهان
می ایستد
اما بر من آوار نمی شود .
( 2 )
هنگامی که شب
با تو یگانه می شود
آرزوی ØµØ¨Ø Ú¯Ø§Ù‡Ø§Ù† Ù†Ú©Ù†
زوال ٠شب را آرزو کن .
( 3 )
شب را از خواب
رها کردم
و او مرا
از شب ٠رؤیاها
رها کرد .
( 4 )
اینک ما
من و خواب
تنهاییم
در جنگل ٠رؤیا .
( 5 )
روز شمع ٠من است
شب قبای ٠من
زمین توپ ام
و من سارق آن از دست آب .
من بر او تنگ می شوم
اما او نه .
( 6 )
آتش را زمین
پراکنده کرد
Ùˆ من Ú¯Ùردَش آوردم
Ùˆ روشنایی را در صØرایم
پناه دادم .
( 7 )
در تاریکی
نور نهان می شود
سایه ام رهین ٠نور است
(( ای سایه باز گرد
تا صخره ها بر تو
خراش وارد نکنند )) .
( 8 )
مرا دشت بینا کرد
و ترانه شنوا
و رؤیاها
خواب را از من ربودند .
(( شب ØŒ Øجاب ٠آینه هاست )) .
( 9 ) زمین
زمین را با دستم بلند می کنم
از او غبار می روبم
آنگاه بر شانه ام می گذارم
و به همه جا می روم .
زمین خانه ی من است
و آب و درخت را
به تنهایی خود دعوت می کنم .
( 10 )
آنکه چهره ام را نمی بیند
مرا ندیده
آنکه نامم را نمی داند
صدایم نمی کند .
(( دور نشده ام
برای چه صدایت را بلند می کنی
ای Ùریاد گر )) .
( 11 )
تن ٠من مکان ٠من است
هم نشینانم اندام های من .
تن سرگردانی ٠اندام هاست .
( 12 )
Ùروشنده
سر ٠من است
بازار تن ام
و کالاها اندام های من .
( 13 )
ای تن
تو را Ø®Ùته Ù…ÛŒ گذارم Ùˆ
می گریزم .
( 14 )
سنگین ترین چیز در من
لباس های من است .
( 15 )
خشم
گردش گاه Ù Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª .
( 16 )
برای چه اشتباه
از درستی
پوزش نمی طلبد .
( 17 )
امید نومیدواری ست
در Øالت ٠ناتوانی .
( 18 )
آیا درختان
سایه ی خود را
به من می بخشند
و زمین
قلب اش را .
( 19 )
هستی در ØÙ‚ من
دو بار اشتباه می کند
یک بار در هستی ٠من
و یک بار در نیستی .
( 20 )
مرگ
ودیعه ی زندگی ست .
( 21 )
ای مرگ
امشب بیا
تا با هم بمیریم .
به مرگ ٠من مرگ نگویید
بل این گوشه گیری قلب است .
( 22 )
تا Ù„Øظه ای دیگر
چشم های جهان را
با چشم بندی سرخ
می بندم
و گلوله ای در سرم
شلیک می کنم .
( 23 )
چشم وطن است
و من اشکی چکیده ام
بر مرز ٠تبعیدگاه .
( 24 )
اشکی Ú©Ù‡ خداØاÙظی Ù…ÛŒ کند
دیگر باز نمی گردد .
( 25 )
جهان
خانه ی من است
و عراق اتاق ٠من .
( 26 )
دهان
وطن ٠واژه است
و گوش تبعیدگاه ٠آن .
( 27 )
من تصویر ٠جهان ام
جهانی که
تصویر ٠من نیست .
( 28 )
عقل
نیرنگ ٠طبیعت است .
( 29 )
عقل
Ùرزند ٠سرکش ٠جهان است .
( 30 )
وقتی که جهان
رو به ویرانی می نهد
عقل بر می خیزد .
( 31 )
آیا دریا رنگی دیگر داشت
که آبی
ترورش کرد .
( 32 )
من نغمه ای اندوهگین ام
در سمÙونی ٠شادمانه ÛŒ جهان .
اگر اندوه نبود
تو را نمی شناختم
ای شادی ٠من .
( 33 )
زندگی
رهین ٠مرگ است .
دیدم که مرگ
ترور است .
( 34 )
من ام زنده ی مرده
که زندگی می کنم
هر جا که می زیم
و بر زندگی ام می زید
مرگ ٠من .
( 35 )
1 : ژاله ای که بر چهره ی تو
Ùرو نشست
با دست هایم پاک کردم .
2 : اکنون
چهره ی تو
از ژاله و لمس ٠دست هایم
تهی ست .
( 36 )
می خواهم
بر تو Ùرود آیم
هم چون مرغابی که بر دریا
و به تو بیاموزم
هم چون ستارگان که به آسمان
می آموزند .
( 37 )
درین شام گاه
برهنه پیش ٠تو می آیم
با بستن ٠چشم هایت
برهنگی ام را بیش تر نکن .
( 38 )
خوشا به سعادت ٠خانه
که تو را برهنه
در میان ٠دیوارهایش می گیرد .
( 39 )
همه ی نگاه هایم
امانت هایی ست
در گنجینه ی تن ات .
( 40 )
زندگی ام هدیه نیست
که دیروز آن را بپذیرد
Ùˆ Ùردا ردش بکند .
( 41 )
مرگ
پوزشی دیر هنگام است
از اشتباهی تازه
که مرگ اش می نامند .
( 42 )
روزها
از درخت ٠زمان
Ùرو Ù…ÛŒ اÙتند .
نمی دانم برای چه زوالی
ماندن ،
مرا ذخیره می کند .
( 43 )
ای امروز ٠زیبا
مرا شادی ارمغان کن
تا Ùردا
تنها یک یادبود باشد .
( 44 )
چین های چهره
خاطرات ٠آینه اند .
Ùراموشی
خاطره تعری٠می کند
و خاطره کار ٠بی کاران است .
( 45 )
هر صبØ
یک قدم از من
عقب تر می رود این آینه .
( 46 )
پنهان نمی توانی ماند
برای اینکه
هر صبØ
چین ٠دیگری نشان می دهد
این آینه .
( 47 )
آینه
بر چهره ام اندوهگین است .
چهره اندوه ٠آینه است .
( 48 )
هرگاه
چین وشکن ها
چهره ام را گم کنند
آن را
در آینه می یابند .
( 49 )
در این بامداد
لبخند ٠غریبی دیده شد
که دهان ٠غریبی را می بوسید
در آینه ی من .
چین وشکن ها
ورطه ی آینه اند .
( 50 )
هر صبØ
آینه
چهره ی مرا
به من پیشنهاد می کند
و من ناخواه
این پیشنهاد را قبول می کنم .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جهانی که
تصویر ٠من نیست .
پنجاه شعر کوتاه از منعم الÙقیر شاعر عراقی
گزینش Ùˆ ترجمه : Øمزه کوتی
.............................
مقدمه ی مترجم :
خانم گریت گوست بل نویسنده Ùˆ وزیر سابق Ùرهنگ دانمارکی در مقدمه ÛŒ گزیده شعرهای منعم الÙقیر ØŒ با عنوان ٠« بینش ٠چشم » Ú©Ù‡ به زبان ٠دانمارکی منتشر شده است ØŒ Ù…ÛŒ نویسد :
« منعم الÙقیر شاعری برجسته است . شعر او از مرز کشورها Ù…ÛŒ گذرد ØŒ Ùˆ شعرهای زیبای ٠او Øامل Ù Øکمتی بزرگ درباره ÛŒ وجدان ٠انسانی است . قدرت زبانی او ØŒ ادراک Ùˆ Ùهم ٠عمیقی از جهان ØŒ اØساس Ùˆ اندیشه به دست Ù…ÛŒ دهد .
منعم الÙقیر در شعر خود ØŒ در ابعاد Ù Ø±ÙˆØ Ùˆ میان ٠جهان هایی گوناگون سیر Ù…ÛŒ کند . او Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ « زمین Øقیقت من است » ØŒ ولی در همان آن Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ « شکسته خورده ÛŒ Ùیروزی یاÙته » است .
شعرهای او بر اساس تعالی Ùˆ سادگی Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرند . او با نیروی ٠روØÛŒ ٠خاصی شعر Ù…ÛŒ گوید ØŒ Ùˆ شعر در این جهانی Ú©Ù‡ Øقیقی به شمار Ù…ÛŒ آوریم ØŒ والاترین مقام Ùˆ جایگاه را دارد . انسان در این عالم واگذاشته شده ØŒ اما نمی تواند Ú©Ù‡ آن را بÙهمد . ولی شعر Ú©Ù…Ú© Ù…ÛŒ کند تا قابل Ùهم باشد ØŒ Ùˆ بتوانیم Ú©Ù‡ این هرج Ùˆ مرج Ùˆ آشÙتگی Ú©Ù‡ زندگی ٠ما را اØاطه کرده ØŒ مرتب کنیم . »
منعم الÙقیر از شاعران Ù…Ø·Ø±Ø Ù Ø§Ù…Ø±ÙˆØ² عراق است . اما از آنجا Ú©Ù‡ رسانه های تبلیغاتی جهان Ùˆ علی الخصوص رسانه های خاورمیانه ای همواره Ùˆ با استبدادی خاص سعی کرده اند تا روشنÙکران ØŒ به دور از مخاطب Ùˆ در انزوایی کشنده Ùˆ تلخ بمانند ØŒ منعم الÙقیر در کشورهای عربی تا Øدودی ناشناخته مانده است . اگر Ú†Ù‡ معتقدم شعر Øقیقی همواره مخاطبانی اندک دارد Ùˆ از خود همواره Ù…ØاÙظت Ù…ÛŒ کند تا مبادا به شيئی بدیهی تبدیل شود ØŒ اما منعم با شعر خود توانست به زبان های دیگر جهانی راه پیدا بکند Ùˆ شعرهای او تاکنون به زبان های Ùرانسوی ØŒ نروژی ØŒ دانمارکی Ùˆ انگلیسی ترجمه شده است .
مجموعه شعرهای او شامل : به دور از آنان 1983 ØŒ متÙاوت 1986 ØŒ کتاب ٠پرسش های عقل 1990 ØŒ ردّی بر آب 1991 ØŒ تنی در لباس نیست 1995 ØŒ Øواس ٠شکست خورده 1996 ØŒ کتاب رؤیا 1997 ØŒ با هم 1998 ØŒ به ندرت 2000 ØŒ اخیرا 2005 ØŒ بینش چشم 2006 ØŒ سکوتی دیر کرده 2006 است . او هم چنین رمانی با نام Ùقهوه خانه ÛŒ مراکش 2004 ØŒ نمایشنامه Ùˆ رمانی با همکاری شاعر دانمارکی خانم ماریانا لارسن Ùˆ کتابی تØت عنوان ٠کارت پستال ٠عشق Ú©Ù‡ Øاوی متن هایی از 55 شاعر دانمارکی Ú©Ù‡ موضوع آن عشق Ùˆ شعر است Ø› از او منتشر شده است .
او در سال 1979 از عراق به قصد بیروت خارج شد . در آنجا به روزنامه نگاری پرداخت Ùˆ نخستین شعرهایش را همانجا نوشت . بر اثر Øمله ÛŒ اسرائیل به لبنان ØŒ از این کشور خارج شد Ùˆ به دمشق پایتخت سوریه رÙت . به مدت چهار سال آنجا ماند ØŒ آنگاه در سال 1986 به کوپنهاک پایتخت دانمارک هجرت کرد . قبل از خروجش از عراق ØŒ به عنوان نویسنده ÛŒ تئاتر Ùˆ بازیگر با انجمن تئاتر نوین عراق کار کرد . او اکنون سردبیر دو مجله است . مجله ÛŒ « السنونو » به زبان عربی Ú©Ù‡ به Ùرهنگ Ùˆ ادبیات دانمارکی Ùˆ مجله ÛŒ « دیوان » به زبان دانمارکی Ú©Ù‡ به Ùرهنگ Ùˆ ادبیات عربی Ù…ÛŒ پردازد . هم چنین او عضو جمعیت شعر کانون نویسندگان دانمارک ØŒ رییس همایش روابط بین الملل در کانون نویسندگان دانمارک ØŒ رییس همایش بین المللی Ùرهنگ عربی ــ دانمارکی است . منعم الÙقیر جوایز گوناگونی را تاکنون Ú†Ù‡ در دانمارک Ùˆ Ú†Ù‡ در کشورهای عربی دریاÙت کرده است . از جمله جایزه ÛŒ پل سورنسون شاعر دانمارکی Ùˆ جایزه ÛŒ ØµÙ„Ø Ùˆ تÙاهم ملت ها .
کارهایی که از او به زبان های مختل٠ترجمه شده عبارت اند از :
ـــ متÙاوت ØŒ به زبان Ùرانسوی 1988
ـــ ابری مساÙر ØŒ برگزیده شعر ØŒ به زبان دانمارکی 1988 ØŒ به زبان Ùرانسوی 1994 ØŒ به زبان نروژی 1995
ـــ کتاب پرسش های عقل ØŒ به زبان دانمارکی 1990 ØŒ Ú©Ù‡ با عنوان : Ùریاد اسب های Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª ØŒ منتشر شده است
ـــ ردّی بر آب ، به زبان دانمارکی 1991
ـــ با هم ، به زبان دانمارکی 1992
ـــ گوشه گیری قلب ØŒ برگزیده شعر ØŒ به زبان Ùرانسوی ØŒ این کتاب در مراکش ترجمه Ùˆ منتشر شد .
ـــ کتاب رؤیا ، به زبان نروژی 2001
ـــ به ندرت ØŒ به زبان Ùرانسوی Ú©Ù‡ در مراکش به سال 2001 انتشار یاÙت .
درباره ÛŒ شعر او کتابی با عنوان « اشتباه های هستی شناسانه » Øاوی مجموعه ای از مقالات ØŒ به کوشش عزت الغزاوی Ùˆ با همکاری « منشورات مرکز اوغاریت » در رام الله Ùلسطین به چاپ رسید .
ـــــــــ
( 1 )
خواب در برابر من
گشوده دهان
می ایستد
اما بر من آوار نمی شود .
( 2 )
هنگامی که شب
با تو یگانه می شود
آرزوی ØµØ¨Ø Ú¯Ø§Ù‡Ø§Ù† Ù†Ú©Ù†
زوال ٠شب را آرزو کن .
( 3 )
شب را از خواب
رها کردم
و او مرا
از شب ٠رؤیاها
رها کرد .
( 4 )
اینک ما
من و خواب
تنهاییم
در جنگل ٠رؤیا .
( 5 )
روز شمع ٠من است
شب قبای ٠من
زمین توپ ام
و من سارق آن از دست آب .
من بر او تنگ می شوم
اما او نه .
( 6 )
آتش را زمین
پراکنده کرد
Ùˆ من Ú¯Ùردَش آوردم
Ùˆ روشنایی را در صØرایم
پناه دادم .
( 7 )
در تاریکی
نور نهان می شود
سایه ام رهین ٠نور است
(( ای سایه باز گرد
تا صخره ها بر تو
خراش وارد نکنند )) .
( 8 )
مرا دشت بینا کرد
و ترانه شنوا
و رؤیاها
خواب را از من ربودند .
(( شب ØŒ Øجاب ٠آینه هاست )) .
( 9 ) زمین
زمین را با دستم بلند می کنم
از او غبار می روبم
آنگاه بر شانه ام می گذارم
و به همه جا می روم .
زمین خانه ی من است
و آب و درخت را
به تنهایی خود دعوت می کنم .
( 10 )
آنکه چهره ام را نمی بیند
مرا ندیده
آنکه نامم را نمی داند
صدایم نمی کند .
(( دور نشده ام
برای چه صدایت را بلند می کنی
ای Ùریاد گر )) .
( 11 )
تن ٠من مکان ٠من است
هم نشینانم اندام های من .
تن سرگردانی ٠اندام هاست .
( 12 )
Ùروشنده
سر ٠من است
بازار تن ام
و کالاها اندام های من .
( 13 )
ای تن
تو را Ø®Ùته Ù…ÛŒ گذارم Ùˆ
می گریزم .
( 14 )
سنگین ترین چیز در من
لباس های من است .
( 15 )
خشم
گردش گاه Ù Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª .
( 16 )
برای چه اشتباه
از درستی
پوزش نمی طلبد .
( 17 )
امید نومیدواری ست
در Øالت ٠ناتوانی .
( 18 )
آیا درختان
سایه ی خود را
به من می بخشند
و زمین
قلب اش را .
( 19 )
هستی در ØÙ‚ من
دو بار اشتباه می کند
یک بار در هستی ٠من
و یک بار در نیستی .
( 20 )
مرگ
ودیعه ی زندگی ست .
( 21 )
ای مرگ
امشب بیا
تا با هم بمیریم .
به مرگ ٠من مرگ نگویید
بل این گوشه گیری قلب است .
( 22 )
تا Ù„Øظه ای دیگر
چشم های جهان را
با چشم بندی سرخ
می بندم
و گلوله ای در سرم
شلیک می کنم .
( 23 )
چشم وطن است
و من اشکی چکیده ام
بر مرز ٠تبعیدگاه .
( 24 )
اشکی Ú©Ù‡ خداØاÙظی Ù…ÛŒ کند
دیگر باز نمی گردد .
( 25 )
جهان
خانه ی من است
و عراق اتاق ٠من .
( 26 )
دهان
وطن ٠واژه است
و گوش تبعیدگاه ٠آن .
( 27 )
من تصویر ٠جهان ام
جهانی که
تصویر ٠من نیست .
( 28 )
عقل
نیرنگ ٠طبیعت است .
( 29 )
عقل
Ùرزند ٠سرکش ٠جهان است .
( 30 )
وقتی که جهان
رو به ویرانی می نهد
عقل بر می خیزد .
( 31 )
آیا دریا رنگی دیگر داشت
که آبی
ترورش کرد .
( 32 )
من نغمه ای اندوهگین ام
در سمÙونی ٠شادمانه ÛŒ جهان .
اگر اندوه نبود
تو را نمی شناختم
ای شادی ٠من .
( 33 )
زندگی
رهین ٠مرگ است .
دیدم که مرگ
ترور است .
( 34 )
من ام زنده ی مرده
که زندگی می کنم
هر جا که می زیم
و بر زندگی ام می زید
مرگ ٠من .
( 35 )
1 : ژاله ای که بر چهره ی تو
Ùرو نشست
با دست هایم پاک کردم .
2 : اکنون
چهره ی تو
از ژاله و لمس ٠دست هایم
تهی ست .
( 36 )
می خواهم
بر تو Ùرود آیم
هم چون مرغابی که بر دریا
و به تو بیاموزم
هم چون ستارگان که به آسمان
می آموزند .
( 37 )
درین شام گاه
برهنه پیش ٠تو می آیم
با بستن ٠چشم هایت
برهنگی ام را بیش تر نکن .
( 38 )
خوشا به سعادت ٠خانه
که تو را برهنه
در میان ٠دیوارهایش می گیرد .
( 39 )
همه ی نگاه هایم
امانت هایی ست
در گنجینه ی تن ات .
( 40 )
زندگی ام هدیه نیست
که دیروز آن را بپذیرد
Ùˆ Ùردا ردش بکند .
( 41 )
مرگ
پوزشی دیر هنگام است
از اشتباهی تازه
که مرگ اش می نامند .
( 42 )
روزها
از درخت ٠زمان
Ùرو Ù…ÛŒ اÙتند .
نمی دانم برای چه زوالی
ماندن ،
مرا ذخیره می کند .
( 43 )
ای امروز ٠زیبا
مرا شادی ارمغان کن
تا Ùردا
تنها یک یادبود باشد .
( 44 )
چین های چهره
خاطرات ٠آینه اند .
Ùراموشی
خاطره تعری٠می کند
و خاطره کار ٠بی کاران است .
( 45 )
هر صبØ
یک قدم از من
عقب تر می رود این آینه .
( 46 )
پنهان نمی توانی ماند
برای اینکه
هر صبØ
چین ٠دیگری نشان می دهد
این آینه .
( 47 )
آینه
بر چهره ام اندوهگین است .
چهره اندوه ٠آینه است .
( 48 )
هرگاه
چین وشکن ها
چهره ام را گم کنند
آن را
در آینه می یابند .
( 49 )
در این بامداد
لبخند ٠غریبی دیده شد
که دهان ٠غریبی را می بوسید
در آینه ی من .
چین وشکن ها
ورطه ی آینه اند .
( 50 )
هر صبØ
آینه
چهره ی مرا
به من پیشنهاد می کند
و من ناخواه
این پیشنهاد را قبول می کنم .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تمام نظریات
This item is closed, it's not possible to add new comments to it or to vote on it
Comments must be approved before being published. Thank you!