چه کسی مردگان را می خنداند
اگر چهره های خود را
پشت شکوفه ها متواری کردند .
</div

چند شعر از نوری الجراح شاعر سوری
ترجمه : حمزه کوتی
.............................
.............................
مقدمه : نوری الجراح در میان شعرای سوریه علی الخصوص و دربین شاعران عرب به طور اعم صدایی حایز اهمیت ودرخشانی است . اگر چه او متعلق به فرهنگ بشری است و در کارهایش موطن اصل همان جهان است .
او در سال 1956 در دمشق متولد شد . در آغاز دهه هشتاد میلادی در تاسیس بسیاری از مجلات ادبی از جمله « فکر بیروت » ، « الناقد » و « الکاتبة » ـــ مجله ی تخصصی ادبیات زنان ـــ درلندن شرکت داشت . در سال 1983 مرکز تحقیقات وپژوهش های ادبی را تاسیس کرد ، که به انتشار سفرنامه های کلاسیک و پژوهش هایی پیرامون ادبیات سفرنامه ای و دیگر کارهای فرهنگی می پردازد .
نوجوان 1982 ، آهنگ های صدا 1990 ، کودکی مرگ 1992، جام سیاه 1993، قصیده و قصیده در آینه1993 ، برشدن آوریل 1995، راه دمشق 1997، باغ ایرانی 2001، نامه های اودیسه 2004 . کتاب بالش ( مجموعه پانزده داستان برای کودکان ) که این کتابدر سال 2008 ، جایزه ی بهترین کتاب کودک را دریافت کرد ـــ از جمله کارهایی است که تاکنون از وی منتشر شده است
ـــــــــــــــــــــــــــــ
تیش

من اینجا به ترک گفته نمی شوم
گفتم که
نوجوانی چون مرا
به ترک نمی گویند
در این تک
بی طناب و بی آب .
اما آنان رفتند
غرش ماسه را زیر پای شان شنیدم
و عبور هوا را شنیدم
و پیش از آنکه فرود آید شب
تو ای سرنوشت بلند
دستی بودی که
دراز می شد و نیرویش را می بخشید .
ـــــــــــــــــــــــــــــ

صدا

هر بار این صدا
از بن خویش می آید
از پشت چوب دیوارها
و آهک شان و رنگ شان
و از این سان نور یخ بسته
بر تصویرها و لبه ها
ویران می کند
و از بین می برد
با نیرو و وحشت باری
تا برسد
و در گوش من بچکد .
ـــــــــــــــــــــــــــــ

نوار روز

چه کسی دست اش را
بر حریر روز گذر داد
و گفت اینجا نخلستان است .
آنجا کودکانی سایه نشین اند
و یکی کرجی را می بینند که از اینجا
دور می شود
بر این کرانه ی گوژ همچو خنجر
در زیر خورشیدی آتشناک .
آنجا که مردمانی خاطره های خود را
پاک می گردانند
و عصر می شکند
چون سبویی کهن .
ـــــــــــــــــــــــــــــ

خانه هاشان

چه کسی مردگان را می خنداند
اگر چهره های خود را
پشت شکوفه ها متواری کردند .
و چه اندیشه ی گجسته ای
جمجمه های شان را روشنی می دهد
وقتی کج می شوند
تا هبوط کنند
بر خانه های تازه شان .
ـــــــــــــــــــــــــــــ

هوای اکتبر

تو بی گمان
در خیابان هیچ کس هستی
هیچ صدا وهیچ تصویر
و اگر خواستی
در برترین حالت
تو کفشی میان کفش هایی
پیرهنی ، پالتویی وشال گردنی
که هوای اکتبرش می برد
به کوه جامه ها .
ـــــــــــــــــــــــــــــ

کناره گیری فرشته

باران در فراسوی های زُجاج
داستان ساز است
خیابان را تاب می دهد در چشم های بچه گانی
که در فرشته ای را می کوبند
و دست هایش را از رهاورد پرمی کنند .

دیدگان برگرفته شده
متاع روزی از باران وترنم ها
لرزه های نخستین ِ خروج بال ها از گِل ولای
و تا که گذرگاه بروبد
ژاژخایی گام ها را
عزلت ، خاموش می گرداند
شنیده ها را درصحن پگاهان
و ازچاه بیرون می کشاند
وجاری می کند
از پنجره بر دست
خون غروب گاهانی دیرین را .
ـــــــــــــــــــــــــــــ

رهنمونی

تا فجر فرود آید
با کلیدهای منزل
قبله وار روشنی می گیری
تا جای بستر را ببینم .

شکوفه ها در بالش است
و گنجشک های گلابتون در اتاق
بال می زنند .
ـــــــــــــــــــــــــــــ

پنداره ها

شود که آن موسیقی
صدای تو باشد
شود که پگاهان تگر (1)
پرده ای باشد
که بخشش می کند عزیز را
گر زننده را
دوست نیرو را
راه بلند را تا اوج
متفرق کننده ی صوت را
جاری ساز سختاها را .

شود که آن روشنایی
شود که آن موسیقی .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 : تگر ، شیشه . م



سپیده دم

اندکی دیگر می خسبد شب
و من سیگارها را خاموش می کنم
و به تو می اندیشم .
به سکوت گوش می سپارم
وبه تو می اندیشم .

به تو می اندیشم
به تو می اندیشم .

اندکی دیگر
رفرفه می زند سپیده دم
در اتاق مانده یتیم .
ـــــــــــــــــــــــــــــ

گاهانی به صدایی تک

من تنهایم مادر ، ای مادر خدا
چه کسی کلماتم را می شنود
چه کسی پرسش هایم را بسپارد
به ویران گاه های رجا؟

من تنهایم چون موتورسیکلتی شکسته
که بارها باران شست وشو داد آن را
و خورشید مرداد زنگارش ببست .

چه می بایدم کرد اگر امشب
با خاج آمدند ؟

چه کسی ، اگرکه ترانه خواندم
سرود مرا بریزد در حوض شکوفه هاش ؟

چه کسی ، اگر که گریستم
اشک های مرا افزون
به پیاله اش کند ؟

چه کسی ، اگرکه فریاد برزدم
مرا می شنود یا الهی .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
گاهان : سرود . م

توضیح : این شعرها را از سه مجموعه ، با عنوان های صعود آوریل ، آهنگ های صدا و جام سیاه انتخاب کردم . کتاب های کودکی مرگ و باغ های هملت از این شاعر و با ترجمه ی این نگارنده ، در آینده ای نزدیک به چاپ خواهند رسید . م