متن هایی از پروین Øبیب شاعر Ùˆ پژوهش گر بØرینی / ترجمه : Øمزه کوتی
گویی که صدات
از نا٠رؤیا باز می گردد
از خشونت بیداری شبانه
و از آرامش شبق .
گزیده شعرهایی از پروین Øبیب شاعر ØŒ Ùˆ پژوهش گر بØرینی
ترجمه : Øمزه کوتی
.............................
پروین Øبیب شاعر بØرینی ـــ متولد 1969 ـــ از جمله شاعرانی است Ú©Ù‡ در عرصه ÛŒ Ùرهنگ Ùˆ پژوهش Ùعالیت چشم گیری دارد . از ÙˆÛŒ تاکنون یک کتاب شعر ØŒ تØت عنوان « مردانگی ترسان تو ØŒ کودکی کاغذین من » به سال 2001 ØŒ Ùˆ کتابی پیرامون شعر نزار قبانی به نام « تکنیک های بیان در شعر نزار قبانی » در سال 1999 منتشر شده است . کتاب شعری با عنوان « Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های سرخ » Ùˆ هم چنین پژوهش نامه ای درباره ÛŒ تلویزیون تØت عنوان « صاØبان تصویر » در دست انتشار دارد . اخیرا Ù‹ مجموعه شعری با نام « به آینه پشت کردم » از او منتشر شده است . شعرهای زیر از مجموعه ÛŒ « مردانگی تو ØŒ کودکی کاغذین من » انتخاب شده اند .
گرگرÙتن
این عصر Ùرو رÙته است
ما را سایه ای نیست
که گریه ی نخل ها را تکرار کند
و بریزد نقره ی میوه ها را
در سراب چشم ها .
ای لرزش آسمان
دریا را با موج کاونده مان
تنها بگذار .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
هاویه
در Ùروهشتن غربت خویش
چون پاره ای ابر تنها مانده
بالا بلند
با تو بازمی گردم
تا شاید
از ناخشنودی بدورماندگان
در امان بمانم
و قلب تو را
در ساعت هاویه روشن کنم .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
چیزی براق
درضجه ی زندان ها
زیر خورشید خلأ
گرÙتار چنگال ها
Ù…ÛŒ وزد ومی اÙتد
تا بیدار نشود تن براق
و نهان گردد لذت
تو پیرشده ای ، ای دل .
روان در روزهایی نامÙرده
گویی که صدات
از نا٠رؤیا باز می گردد
از خشونت بیداری شبانه
و از آرامش شبق .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
یکی وقت
( به نزار قبانی )
اکنون در دوراهی وقت
نیایش Ù…ÛŒ شکاÙد
و اخگر سرخ گل مرا
بر عابران پرتاب می کند .
کلمات من اینجا
مثل نور رخنه می کنند .
من بدانان
نیرنگ غریبان را داده ام
خطای جنین ها و گلوی نمک .
هنگام Ú©Ù‡ سایه ÛŒ تØریم شده را
تماشا می کنی
گردن های مان پنهان می روند
اکنون در دو راهی وقت .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
برگ سÙید
توان من ، وزش نسیمی
در روزی خندان است .
معصیتی بازی گر
در شهری رو به دریا .
وارد کادر می شوم
و هرگز بیرون نمی آیم .
لبخند ÙوتوگراÙÛŒ من
بر قلبم نهیب می زند
و خانه ای در عصر است
صورت زردم .
آیا خیلی بزرگ شده ام
ویا اندکی ؟
شب من برگی سÙید است .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
آبیا
در بود ٠تو می پریشیدم
و در آن ، من
انتظار رویش گام ها را داشتم
وعطری تازه به ساØÙ„ ها
می رسید .
ما اینجا
سÙر را سبک
به لرزش وامی داریم
و تن را چون سایه در تاریکی
باز می گشاییم
برای جان های مساÙر
در اثیر گر گرÙته . (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 : اثیر : ÙÙ„Ú© آتش ØŒ اÙتÙر ØŒ جوّ . Ù…
ØªÙˆØ¶ÛŒØ : مجموعه ÛŒ « مردانگی تو ØŒ کودکی کاغذین من » تØت عنوان « زنبقی در ÙˆØشت سپیدی » در آینده ای نزدیک با ترجمه ÛŒ این نگارنده منتشر خواهد شد . Ù…
از نا٠رؤیا باز می گردد
از خشونت بیداری شبانه
و از آرامش شبق .
گزیده شعرهایی از پروین Øبیب شاعر ØŒ Ùˆ پژوهش گر بØرینی
ترجمه : Øمزه کوتی
.............................
پروین Øبیب شاعر بØرینی ـــ متولد 1969 ـــ از جمله شاعرانی است Ú©Ù‡ در عرصه ÛŒ Ùرهنگ Ùˆ پژوهش Ùعالیت چشم گیری دارد . از ÙˆÛŒ تاکنون یک کتاب شعر ØŒ تØت عنوان « مردانگی ترسان تو ØŒ کودکی کاغذین من » به سال 2001 ØŒ Ùˆ کتابی پیرامون شعر نزار قبانی به نام « تکنیک های بیان در شعر نزار قبانی » در سال 1999 منتشر شده است . کتاب شعری با عنوان « Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های سرخ » Ùˆ هم چنین پژوهش نامه ای درباره ÛŒ تلویزیون تØت عنوان « صاØبان تصویر » در دست انتشار دارد . اخیرا Ù‹ مجموعه شعری با نام « به آینه پشت کردم » از او منتشر شده است . شعرهای زیر از مجموعه ÛŒ « مردانگی تو ØŒ کودکی کاغذین من » انتخاب شده اند .
گرگرÙتن
این عصر Ùرو رÙته است
ما را سایه ای نیست
که گریه ی نخل ها را تکرار کند
و بریزد نقره ی میوه ها را
در سراب چشم ها .
ای لرزش آسمان
دریا را با موج کاونده مان
تنها بگذار .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
هاویه
در Ùروهشتن غربت خویش
چون پاره ای ابر تنها مانده
بالا بلند
با تو بازمی گردم
تا شاید
از ناخشنودی بدورماندگان
در امان بمانم
و قلب تو را
در ساعت هاویه روشن کنم .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
چیزی براق
درضجه ی زندان ها
زیر خورشید خلأ
گرÙتار چنگال ها
Ù…ÛŒ وزد ومی اÙتد
تا بیدار نشود تن براق
و نهان گردد لذت
تو پیرشده ای ، ای دل .
روان در روزهایی نامÙرده
گویی که صدات
از نا٠رؤیا باز می گردد
از خشونت بیداری شبانه
و از آرامش شبق .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
یکی وقت
( به نزار قبانی )
اکنون در دوراهی وقت
نیایش Ù…ÛŒ شکاÙد
و اخگر سرخ گل مرا
بر عابران پرتاب می کند .
کلمات من اینجا
مثل نور رخنه می کنند .
من بدانان
نیرنگ غریبان را داده ام
خطای جنین ها و گلوی نمک .
هنگام Ú©Ù‡ سایه ÛŒ تØریم شده را
تماشا می کنی
گردن های مان پنهان می روند
اکنون در دو راهی وقت .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
برگ سÙید
توان من ، وزش نسیمی
در روزی خندان است .
معصیتی بازی گر
در شهری رو به دریا .
وارد کادر می شوم
و هرگز بیرون نمی آیم .
لبخند ÙوتوگراÙÛŒ من
بر قلبم نهیب می زند
و خانه ای در عصر است
صورت زردم .
آیا خیلی بزرگ شده ام
ویا اندکی ؟
شب من برگی سÙید است .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
آبیا
در بود ٠تو می پریشیدم
و در آن ، من
انتظار رویش گام ها را داشتم
وعطری تازه به ساØÙ„ ها
می رسید .
ما اینجا
سÙر را سبک
به لرزش وامی داریم
و تن را چون سایه در تاریکی
باز می گشاییم
برای جان های مساÙر
در اثیر گر گرÙته . (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 : اثیر : ÙÙ„Ú© آتش ØŒ اÙتÙر ØŒ جوّ . Ù…
ØªÙˆØ¶ÛŒØ : مجموعه ÛŒ « مردانگی تو ØŒ کودکی کاغذین من » تØت عنوان « زنبقی در ÙˆØشت سپیدی » در آینده ای نزدیک با ترجمه ÛŒ این نگارنده منتشر خواهد شد . Ù…
تمام نظریات
This item is closed, it's not possible to add new comments to it or to vote on it
Comments must be approved before being published. Thank you!