شب ِ من
حال و هوای انتظار تو را دارد .
null


چون نامه ی اشتیاق در گورستان
شعر : منال العویبیل شاعر سعودی
گزینش و ترجمه : حمزه کوتی
.............................
.............................
مقدمه :
منال العویبیل از شاعران ِ جوان سعودی است . این شاعر بیست و شش ساله در شهر الریاض پایتخت عربستان ِ سعودی متولد شد . او دارای مدرک لیسانس در رشته ی هنر از دانشگاه ملک سعود ( سال2007 ) است .
نخستین مجموعه ی شعر او در شُرُف انتشار است .
درباره ی شعرش منتقدانی چون دکتر عبدالله الفیفی و سعود الفرج مقالاتی نوشته اند . دکتر الفیفی در نقد خود شعر او را آمیزه ای از نثر و شعر تفعیله ( همان شعر نیمایی در نقد ادب معاصر فارسی ) دانسته است . آقای سعود الفرج نیز در کتابی تحت عنوان « شاعران زن خلیجی » به تجربه ی شعری او مفصل تر پرداخته .
او علاوه بر نشر در روزنامه هایی چون « الیوم » ، مقالاتی فرهنگی در زمینه ی هنر و ادبیات در مجله ی « فواصل » سعودی منتشر می کند . علاوه بر این ، در اینترنت نیز کارهایی از او منتشر شده است .

اکثر کارهای منال کوتاه است ، و این کار مترجم را اندکی سخت می کند . از میان ِ کارهایی که از او در دست داشتم ، تنها توانستم همین مقدار را ترجمه کنم . یعنی فقط همین متن ها از میان آن متون ، تن به ترجمه دادند . همیشه گفته ام که هر متنی قابلیت ترجمه شدن دارد ، اما مترجم خود را می طلبد .
..............

مترادف

فقدان ِ تو
مرده ای از راه رسیده .
ـــــــــ
حسرت

همه ی این کلام
درباره ی وفای ابدیت
پروردگارم چه زیباست .

آیا متوجّه شدی ؟
وقتی که شادی را برای عمری دیگر
به تأخیر انداختی .
« ما ابدی نیستیم » .
ـــــــــ
سفر

به خورشید
یکی از جیب های چمدان را
سپردم
تو نمی دانی او چقدر
اذیت می کند .

شب ِ من
حال و هوای انتظار تو را دارد .
ـــــــــ
رود

ای کاش
وقتی نمی توانم
که در برابر رفتن ِ تو
سدی ببندم
مرا کنار ساحل ببری .
ـــــــــ
کوشک

چه بسا
هر کسی بر اساس ِ
« معنای خود ترانه بخواند » .
اما بی شک بعضی ها
« می رقصند » .
ـــــــــ
مِهر

گلوله ای گردش گر
در تن ِ سرباز ِ قدیمی
هم چون نامه ی اشتیاق
در گورستان .
ـــــــــ
آه

تلگراف ِ عشق
که به تازگی رسید
پست ِ بُغض .
ـــــــــ
دل

اشک ِ زنی عاشق
که خون گریست
و از سینه فرو غلتید .
ـــــــــ
ماه

چراغی که
کوچ گری شبگرد
روشن اش کرد .
سوز ِ او
معشوقه ای ست
که در تنهایی از تاریکی
می ترسد .
ـــــــــ

گیلاس

انگوری که
لب ِ معشوقه ام را
به چالش کشاند
و از خجالت سُرخ شد .
ـــــــــ