Øدقه ÛŒ اسب ها شعری از دکتر Øسن ÙØªØ Ø§Ù„Ø¨Ø§Ø¨ شاعر مصری / ترجمه : Øمزه کوتی
ای اسب های من بیدار شوید
Ú©Ù‡ باد ٠هامون ٠بی Øال
روی آورده است
از چشمه ساران ٠بلنداهای سرد .
Øدقه ÛŒ اسب ها
شعر : Øسن ÙØªØ Ø§Ù„Ø¨Ø§Ø¨ ـــ شاعر مصری
ترجمه : Øمزه کوتی
.............................
.............................
دکتر Øسن ÙØªØ Ø§Ù„Ø¨Ø§Ø¨ در 27 نوامبر 1923 در قاهره متولد شد . او از جمله شاعران بزرگ عربی است Ú©Ù‡ توانست شعر عرب را تغییر دهد Ùˆ در این زمینه کارهای بس مهمی ارائه داده است . از ÙˆØÛŒ بور سعید 1957 ØŒ سوار امید 1965 ØŒ شهر دود Ùˆ عروسک ها 1967 ØŒ عشق ما از مرگ نیرومندتر است ØŒ سازهای نگهبان زندانی ØŒ بلبل Ùˆ جلاد ØŒ Ùراز تندباد ØŒ Ù…Øله ÛŒ مجدلی از جمله مجموعه شعرهای اوست .
.............................
خزان ٠تÙرÙØ´ چهر ØŒ پشت ٠در است
وقت رÙتن Ùرارسیده Ùˆ Ù
اسب ها
میان چهار Ùصل ایستاده اند
به باد زمستان چشم دوختند
سوارش شدند ، رام اش کردند
موی پیشانی Ùˆ Ù
یال های خود را از دست دادند .
به سمت گل روی سپردند
Ùˆ شاخه ها همگی در سرداب های Ù
دنده های ٠عریان ÙرواÙتادند
و سپرها را همگی از دست دادند .
ای اسب های من بیدار شوید
Ú©Ù‡ باد ٠هامون ٠بی Øال
روی آورده است
از چشمه ساران ٠بلنداهای سرد .
گردن ٠تازنده
تا چهره ی آسمان برکشیده می شود .
تهی دست ها زاده می شوند
با این همه
چشمان ٠تهی و قلب پوکیده
نه چشمه سار را Ù…ÛŒ بینند ÙˆÙ
نه باد بی Øال را .
Ùˆ نطع پهن Ù…ÛŒ شود Ùˆ Ù
دژها Ùرامی روند
و ساعت ٠خموش ٠برج می نوازد
و بارش ٠تند ٠باران سرازیر می شود .
باد صبا نهان می گردد
و ای اسب های من
از قاÙله بازماندید
Ùˆ Ùصل ها امّا در بین Ù
پیشانی سیاه ایستاده اند
Ùˆ شب میان سÙمضربه ها اÙتاد .
تابستان آمد Ùˆ Ù
خورشیدش زخم بود
Ùˆ Ù†ÛŒ ٠اندوهان ٠یک مساÙر .
Ùˆ بر اÙÙ‚ بقایای شهابی
در Øالت Ùروشدن
که نه زنده می ماند و نه می میرد .
او در انتظار پستان ٠نخل ها Ùˆ Ù
درد زایمان قربانیانی ست
که برون می آیند .
آه ـــ پرنده ÛŒ Ø´ÙÙ‚
Ú©Ù‡ پیرامون Ù Øدقه ÛŒ اسب هایم
پرواز می کنی
تو پیش از وعده هات
در Ùجر آمدی
Ùˆ تاریکی ت Ùروپوشاند .
آیا مسیرت را در شب ٠سترون
و در سیاهی موهای سپید پیشانی
در زمینه های Ùروهشتن
رخصتی هست به بازگرداندن Ù
خیزاب سÙید به رود یخین
و زبانه های آتش در باد و کلبه ی بردگان ؟
ای اسب های من نگران نباشید
که آتش ها روزی
در کشتارگاه Ùرومی میرند
مغنّی ها
گرسنه در بَرَهوت بیتوته می کنند
و جز مزدوران کسی تباه نمی شود .
با این همه باد در خاکستر می چمد
ممکن نیست
اگر که گردن کج کنید
دوباره بمیرید
بل سنگ سار می شوید .
تا دیگر بار باز گردید
و اینک درها پس می روند
و هیاهوی مکان ها و پیش تازی ٠زمان ها
تند تر می شود
ای اسب های من
واپسین سوار باد باشید .
.........................................
.........................................
Ú©Ù‡ باد ٠هامون ٠بی Øال
روی آورده است
از چشمه ساران ٠بلنداهای سرد .
Øدقه ÛŒ اسب ها
شعر : Øسن ÙØªØ Ø§Ù„Ø¨Ø§Ø¨ ـــ شاعر مصری
ترجمه : Øمزه کوتی
.............................
.............................
دکتر Øسن ÙØªØ Ø§Ù„Ø¨Ø§Ø¨ در 27 نوامبر 1923 در قاهره متولد شد . او از جمله شاعران بزرگ عربی است Ú©Ù‡ توانست شعر عرب را تغییر دهد Ùˆ در این زمینه کارهای بس مهمی ارائه داده است . از ÙˆØÛŒ بور سعید 1957 ØŒ سوار امید 1965 ØŒ شهر دود Ùˆ عروسک ها 1967 ØŒ عشق ما از مرگ نیرومندتر است ØŒ سازهای نگهبان زندانی ØŒ بلبل Ùˆ جلاد ØŒ Ùراز تندباد ØŒ Ù…Øله ÛŒ مجدلی از جمله مجموعه شعرهای اوست .
.............................
خزان ٠تÙرÙØ´ چهر ØŒ پشت ٠در است
وقت رÙتن Ùرارسیده Ùˆ Ù
اسب ها
میان چهار Ùصل ایستاده اند
به باد زمستان چشم دوختند
سوارش شدند ، رام اش کردند
موی پیشانی Ùˆ Ù
یال های خود را از دست دادند .
به سمت گل روی سپردند
Ùˆ شاخه ها همگی در سرداب های Ù
دنده های ٠عریان ÙرواÙتادند
و سپرها را همگی از دست دادند .
ای اسب های من بیدار شوید
Ú©Ù‡ باد ٠هامون ٠بی Øال
روی آورده است
از چشمه ساران ٠بلنداهای سرد .
گردن ٠تازنده
تا چهره ی آسمان برکشیده می شود .
تهی دست ها زاده می شوند
با این همه
چشمان ٠تهی و قلب پوکیده
نه چشمه سار را Ù…ÛŒ بینند ÙˆÙ
نه باد بی Øال را .
Ùˆ نطع پهن Ù…ÛŒ شود Ùˆ Ù
دژها Ùرامی روند
و ساعت ٠خموش ٠برج می نوازد
و بارش ٠تند ٠باران سرازیر می شود .
باد صبا نهان می گردد
و ای اسب های من
از قاÙله بازماندید
Ùˆ Ùصل ها امّا در بین Ù
پیشانی سیاه ایستاده اند
Ùˆ شب میان سÙمضربه ها اÙتاد .
تابستان آمد Ùˆ Ù
خورشیدش زخم بود
Ùˆ Ù†ÛŒ ٠اندوهان ٠یک مساÙر .
Ùˆ بر اÙÙ‚ بقایای شهابی
در Øالت Ùروشدن
که نه زنده می ماند و نه می میرد .
او در انتظار پستان ٠نخل ها Ùˆ Ù
درد زایمان قربانیانی ست
که برون می آیند .
آه ـــ پرنده ÛŒ Ø´ÙÙ‚
Ú©Ù‡ پیرامون Ù Øدقه ÛŒ اسب هایم
پرواز می کنی
تو پیش از وعده هات
در Ùجر آمدی
Ùˆ تاریکی ت Ùروپوشاند .
آیا مسیرت را در شب ٠سترون
و در سیاهی موهای سپید پیشانی
در زمینه های Ùروهشتن
رخصتی هست به بازگرداندن Ù
خیزاب سÙید به رود یخین
و زبانه های آتش در باد و کلبه ی بردگان ؟
ای اسب های من نگران نباشید
که آتش ها روزی
در کشتارگاه Ùرومی میرند
مغنّی ها
گرسنه در بَرَهوت بیتوته می کنند
و جز مزدوران کسی تباه نمی شود .
با این همه باد در خاکستر می چمد
ممکن نیست
اگر که گردن کج کنید
دوباره بمیرید
بل سنگ سار می شوید .
تا دیگر بار باز گردید
و اینک درها پس می روند
و هیاهوی مکان ها و پیش تازی ٠زمان ها
تند تر می شود
ای اسب های من
واپسین سوار باد باشید .
.........................................
.........................................