ای اسب های من بیدار شوید
که باد ِ هامون ِ بی حال
روی آورده است
از چشمه ساران ِ بلنداهای سرد .


حدقه ی اسب ها
شعر : حسن فتح الباب ـــ شاعر مصری
ترجمه : حمزه کوتی
.............................
.............................
دکتر حسن فتح الباب در 27 نوامبر 1923 در قاهره متولد شد . او از جمله شاعران بزرگ عربی است که توانست شعر عرب را تغییر دهد و در این زمینه کارهای بس مهمی ارائه داده است . از وحی بور سعید 1957 ، سوار امید 1965 ، شهر دود و عروسک ها 1967 ، عشق ما از مرگ نیرومندتر است ، سازهای نگهبان زندانی ، بلبل و جلاد ، فراز تندباد ، محله ی مجدلی از جمله مجموعه شعرهای اوست .
.............................

خزان ِ تُرُش چهر ، پشت ِ در است
وقت رفتن فرارسیده و ُ
اسب ها
میان چهار فصل ایستاده اند
به باد زمستان چشم دوختند
سوارش شدند ، رام اش کردند
موی پیشانی و ُ
یال های خود را از دست دادند .
به سمت گل روی سپردند
و شاخه ها همگی در سرداب های ِ
دنده های ِ عریان فروافتادند
و سپرها را همگی از دست دادند .

ای اسب های من بیدار شوید
که باد ِ هامون ِ بی حال
روی آورده است
از چشمه ساران ِ بلنداهای سرد .
گردن ِ تازنده
تا چهره ی آسمان برکشیده می شود .
تهی دست ها زاده می شوند
با این همه
چشمان ِ تهی و قلب پوکیده
نه چشمه سار را می بینند وُ
نه باد بی حال را .
و نطع پهن می شود و ُ
دژها فرامی روند
و ساعت ِ خموش ِ برج می نوازد
و بارش ِ تند ِ باران سرازیر می شود .
باد صبا نهان می گردد
و ای اسب های من
از قافله بازماندید
و فصل ها امّا در بین ِ
پیشانی سیاه ایستاده اند
و شب میان سُمضربه ها افتاد .
تابستان آمد و ُ
خورشیدش زخم بود
و نی ِ اندوهان ِ یک مسافر .
و بر افق بقایای شهابی
در حالت فروشدن
که نه زنده می ماند و نه می میرد .
او در انتظار پستان ِ نخل ها و ُ
درد زایمان قربانیانی ست
که برون می آیند .
آه ـــ پرنده ی شفق
که پیرامون ِ حدقه ی اسب هایم
پرواز می کنی
تو پیش از وعده هات
در فجر آمدی
و تاریکی ت فروپوشاند .
آیا مسیرت را در شب ِ سترون
و در سیاهی موهای سپید پیشانی
در زمینه های فروهشتن
رخصتی هست به بازگرداندن ِ
خیزاب سفید به رود یخین
و زبانه های آتش در باد و کلبه ی بردگان ؟
ای اسب های من نگران نباشید
که آتش ها روزی
در کشتارگاه فرومی میرند
مغنّی ها
گرسنه در بَرَهوت بیتوته می کنند
و جز مزدوران کسی تباه نمی شود .
با این همه باد در خاکستر می چمد
ممکن نیست
اگر که گردن کج کنید
دوباره بمیرید
بل سنگ سار می شوید .
تا دیگر بار باز گردید
و اینک درها پس می روند
و هیاهوی مکان ها و پیش تازی ِ زمان ها
تند تر می شود
ای اسب های من
واپسین سوار باد باشید .
.........................................
.........................................