چند شعر از عنایه جابر شاعر Ùˆ روزنامه نگار لبنانی ØŒ ترجمه : Øمزه کوتی
بانوان شب
دیدار کنندگان واژگون بخت ماه
Ø´ÛŒÙته واران / پروانگان .
....
عنایه جابر ـــ شاعر و روزنامه نگار لبنانی
ترجمه : Øمزه کوتی
.............................
.............................
عنایه جابر در لبنان به دنیا آمد . در Ø·ÛŒ Ù‡Ùده سال یعنی از سال 1992 تاکنون چند مجموعه شعر منتشر کرده است Ú©Ù‡ عبارت اند از :
Øال Ùˆ هوای تاریکی ØŒ خوی بی ثمر ØŒ کارهایی ساده ØŒ وانگهی من کار دارم ØŒ برای شام آماده Ù…ÛŒ شوم ØŒ سینه بند سÙید ( شعرهای Øاضر از همین مجموعه است ) ØŒ همه ÛŒ دلیل هایمان ØŒ خواهرانی ندارم .
نزدیک به Ù‡Ùده سال است Ú©Ù‡ در مجله ÛŒ Ùرهنگی « السÙیر » کار Ù…ÛŒ کند . Ú©Ù‡ به نقد شعر ØŒ رمان ØŒ موسیقی ØŒ معرÙÛŒ کتاب ØŒ معرÙÛŒ شخصیت های Ùرهنگی Ùˆ ادبی ØŒ Ú¯Ùت Ú¯Ùˆ Ùˆ .. Ù…ÛŒ پردازد . Ø·ÛŒ Ù‡Ùت سال، در روزنامه ÛŒ « القدس العربی » نیز در ستونی Ù‡Ùتگی مطلب Ù…ÛŒ نویسد . رشته ÛŒ تØصیلی او علوم سیاسی بود Ú©Ù‡ بعد از اتمام درس دانشگاهی به آموزشگاه عالی موسیقی پیوست Ùˆ به تØصیل « سولÙÚ˜ » پرداخت .
علاوه بر این او خواننده نیز هست . به شیوه ÛŒ خوانندگان بزرگی چون « ام کلثوم » ØŒ « اسمهان » Ùˆ « لیلی مراد» Ù…ÛŒ خواند . اگر Ú†Ù‡ او معتقد است Ú©Ù‡ ØرÙÙ‡ ای به این کار نمی پردازد بلکه تنها از سر علاقه وشیÙتگی است Ú©Ù‡ به این هنر روی آورده .
...................
...................
عشق ( 1)
خانه ات سر جای خود است
پنجره و در نیز .
چه بسا تو داخل باشی
در بعد از ظهر شنبه
درست ساعت شش
که هوا بارانی است .
با عطر شوینده ی لباس خوابت
خارج شدی ونگاه کردی .
ای پوستت زرین ـــ
نگاهت در باران اوج می گیرد
وبر Ùریاد من Ù…ÛŒ نشیند .
او Ùریاد شکسته بال ام را
زخم زد .
...................
...................
Ø´ÛŒÙتگی
چون روشنایی
بس بسیار
آب تو Ùرومی ریزد .
Ùیروزی ات مضمون نیست
اما به تمامی
Ø´ÛŒÙته گر است .
...................
...................
ژرÙÛŒ
مانند پدرم بدخلق ام
و دوست دارم
که بر وعده هایت
به خواب روم .
با این همه می دانم
که چاقو تا کجا داخل می شود
و چه عمقی را طی می کند .
...................
...................
عشق (2)
ای زن ناشناس
من این جایم .
صورت تو در سینه ام
انبوهان است
و با درد و گوارایی
از هم وا می گشاید .
ای زن ناشناس
تو می لرزی
Ú¯Ùته ام Ú©Ù‡ بر شانه هایت
شالی بگذاری .
...................
...................
صبØ
ØµØ¨Ø Ø§Ø³Øª
ارابه ی زودهنگام بَرید . (1)
...................
...................
1 : برید : پست .
عشق (3)
شیء یی در تاریکای
تا من ـــ
در جایی دیگر
عکس تو را تعقیب کنم .
به آهستگی گام برمی داری .
در این Ù„Øظه ØŒ شهر
تکرار نمی شود
و واژه گان ، به اشیاء خود
شبیه می شوند .
اما من علامت قرمز رنگی
گذاشتم
و به قدری ترانه خواندم
تا Ú©Ù‡ صدایم گرÙت .
...................
...................
مسئله ای که می توان به تأخیر انداخت
دوستم داری !!
آیا این مسئله ای نیست
که می توان به تأجیل انداخت
و آنگهی ـــ
این هیاهو چیست که
Øالا هیجان انگیز وشیÙته وار
به طر٠من می آید .
برای چه به ذهن ات خطور نمی کند
Ú©Ù‡ من ناراØتی دارم
و چه بسا
Øال خوشی ندارم
ونمی خواهم کسی را ببینم .
...................
...................
زن ها
عروسک هایی هوس مند
زن ها
با شعوری به رنگ شابلوط
یا Ùندق
آن هایی که عطش زندگی را
برانگیخته می کنند .
Øتی خواب هم
تصویرهای شان را Ù…ØÙˆ نمی کند .
بانوان شب
دیدار کنندگان واژگون بخت ماه
Ø´ÛŒÙته واران / پروانگان .
...................
...................
امر شکست ناپذیر
زیر شمد ـــ
که گرمای تو ممتد بود
آمدم .
من ماده ـــ گربه ام
ماده ـــ گربه ای نو
رنگش نو
پوزه اش نو
و دهانش
Ùˆ Ù†Ùس های مان با هم
و امر دیگری
که ممکن نیست شکست بپذیرد .
...................
...................
شناخت
لرزش سبکین
بر نوک بینی ات .
تو انگشت هایت را گره می زنی
و از هم باز می کنی .
و با آن دست هایت
سرت را می گیری
Ùˆ با آن ها Ù„ÙÙ†Ú¯ نمناکت را
می گشایی .
جز این تو آرام هستی
بعد از دعوای Ù„Ùظی ما .
...................
دیدار کنندگان واژگون بخت ماه
Ø´ÛŒÙته واران / پروانگان .
....
عنایه جابر ـــ شاعر و روزنامه نگار لبنانی
ترجمه : Øمزه کوتی
.............................
.............................
عنایه جابر در لبنان به دنیا آمد . در Ø·ÛŒ Ù‡Ùده سال یعنی از سال 1992 تاکنون چند مجموعه شعر منتشر کرده است Ú©Ù‡ عبارت اند از :
Øال Ùˆ هوای تاریکی ØŒ خوی بی ثمر ØŒ کارهایی ساده ØŒ وانگهی من کار دارم ØŒ برای شام آماده Ù…ÛŒ شوم ØŒ سینه بند سÙید ( شعرهای Øاضر از همین مجموعه است ) ØŒ همه ÛŒ دلیل هایمان ØŒ خواهرانی ندارم .
نزدیک به Ù‡Ùده سال است Ú©Ù‡ در مجله ÛŒ Ùرهنگی « السÙیر » کار Ù…ÛŒ کند . Ú©Ù‡ به نقد شعر ØŒ رمان ØŒ موسیقی ØŒ معرÙÛŒ کتاب ØŒ معرÙÛŒ شخصیت های Ùرهنگی Ùˆ ادبی ØŒ Ú¯Ùت Ú¯Ùˆ Ùˆ .. Ù…ÛŒ پردازد . Ø·ÛŒ Ù‡Ùت سال، در روزنامه ÛŒ « القدس العربی » نیز در ستونی Ù‡Ùتگی مطلب Ù…ÛŒ نویسد . رشته ÛŒ تØصیلی او علوم سیاسی بود Ú©Ù‡ بعد از اتمام درس دانشگاهی به آموزشگاه عالی موسیقی پیوست Ùˆ به تØصیل « سولÙÚ˜ » پرداخت .
علاوه بر این او خواننده نیز هست . به شیوه ÛŒ خوانندگان بزرگی چون « ام کلثوم » ØŒ « اسمهان » Ùˆ « لیلی مراد» Ù…ÛŒ خواند . اگر Ú†Ù‡ او معتقد است Ú©Ù‡ ØرÙÙ‡ ای به این کار نمی پردازد بلکه تنها از سر علاقه وشیÙتگی است Ú©Ù‡ به این هنر روی آورده .
...................
...................
عشق ( 1)
خانه ات سر جای خود است
پنجره و در نیز .
چه بسا تو داخل باشی
در بعد از ظهر شنبه
درست ساعت شش
که هوا بارانی است .
با عطر شوینده ی لباس خوابت
خارج شدی ونگاه کردی .
ای پوستت زرین ـــ
نگاهت در باران اوج می گیرد
وبر Ùریاد من Ù…ÛŒ نشیند .
او Ùریاد شکسته بال ام را
زخم زد .
...................
...................
Ø´ÛŒÙتگی
چون روشنایی
بس بسیار
آب تو Ùرومی ریزد .
Ùیروزی ات مضمون نیست
اما به تمامی
Ø´ÛŒÙته گر است .
...................
...................
ژرÙÛŒ
مانند پدرم بدخلق ام
و دوست دارم
که بر وعده هایت
به خواب روم .
با این همه می دانم
که چاقو تا کجا داخل می شود
و چه عمقی را طی می کند .
...................
...................
عشق (2)
ای زن ناشناس
من این جایم .
صورت تو در سینه ام
انبوهان است
و با درد و گوارایی
از هم وا می گشاید .
ای زن ناشناس
تو می لرزی
Ú¯Ùته ام Ú©Ù‡ بر شانه هایت
شالی بگذاری .
...................
...................
صبØ
ØµØ¨Ø Ø§Ø³Øª
ارابه ی زودهنگام بَرید . (1)
...................
...................
1 : برید : پست .
عشق (3)
شیء یی در تاریکای
تا من ـــ
در جایی دیگر
عکس تو را تعقیب کنم .
به آهستگی گام برمی داری .
در این Ù„Øظه ØŒ شهر
تکرار نمی شود
و واژه گان ، به اشیاء خود
شبیه می شوند .
اما من علامت قرمز رنگی
گذاشتم
و به قدری ترانه خواندم
تا Ú©Ù‡ صدایم گرÙت .
...................
...................
مسئله ای که می توان به تأخیر انداخت
دوستم داری !!
آیا این مسئله ای نیست
که می توان به تأجیل انداخت
و آنگهی ـــ
این هیاهو چیست که
Øالا هیجان انگیز وشیÙته وار
به طر٠من می آید .
برای چه به ذهن ات خطور نمی کند
Ú©Ù‡ من ناراØتی دارم
و چه بسا
Øال خوشی ندارم
ونمی خواهم کسی را ببینم .
...................
...................
زن ها
عروسک هایی هوس مند
زن ها
با شعوری به رنگ شابلوط
یا Ùندق
آن هایی که عطش زندگی را
برانگیخته می کنند .
Øتی خواب هم
تصویرهای شان را Ù…ØÙˆ نمی کند .
بانوان شب
دیدار کنندگان واژگون بخت ماه
Ø´ÛŒÙته واران / پروانگان .
...................
...................
امر شکست ناپذیر
زیر شمد ـــ
که گرمای تو ممتد بود
آمدم .
من ماده ـــ گربه ام
ماده ـــ گربه ای نو
رنگش نو
پوزه اش نو
و دهانش
Ùˆ Ù†Ùس های مان با هم
و امر دیگری
که ممکن نیست شکست بپذیرد .
...................
...................
شناخت
لرزش سبکین
بر نوک بینی ات .
تو انگشت هایت را گره می زنی
و از هم باز می کنی .
و با آن دست هایت
سرت را می گیری
Ùˆ با آن ها Ù„ÙÙ†Ú¯ نمناکت را
می گشایی .
جز این تو آرام هستی
بعد از دعوای Ù„Ùظی ما .
...................