كلمات نا Ù…Ùهوم تر از انند كه Øسي را بيان كنند(داستاني از Ùاطمه زنده بودي)
صدای دستگیره ÛŒ در قطع Ù…ÛŒ شود. سکوت به اتاقم Ù…ÛŒ رسد. سیاهی با جسم پنجره یکی شده. دارند به ما نگاه Ù…ÛŒ کنند، پشت سوراخ کلید مردمک های رنگی در Øرکت اند.
کلمات نا Ù…Ùهوم تر از آنند Ú©Ù‡ Øسی را بیان کنند
رسیده اند به پشت در اتاق. گرم شه. تشک از خیسی تنم نم گرÙته. تو غلت Ù…ÛŒ زنی کنار من، پتو را Ù…ØÚ©Ù… تر Ù…ÛŒ پیچی به خودت. روز دارد با شب قاطی Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ ترسم بلند شوم پرده را بکشم Ú©Ù‡ خاکستری پشت شیشه نریزد به اتاق. پلکت را بسته ای Ùˆ آرام Ù†Ùس Ù…ÛŒ Ú©Ø´ÛŒ. خودم را به تو نزدیک Ù…ÛŒ کنم، آنقدر Ú©Ù‡ Ù†Ùست بسرد روی صورتم. چشمم را به در Ù…ÛŒ دوزم Ùˆ Ù†Ùست را Ùرو Ù…ÛŒ دهم.
رسیده اند به پشت در اتاق. دستگیره ÛŒ در را تکان Ù…ÛŒ دهند. Ú©Ù…ÛŒ از تو Ùاصله Ù…ÛŒ گیرم نه، خوشØال خواهند شد.انگشتم را Ù‚ÙÙ„ Ù…ÛŒ کنم به انگشتت. داغی تنت خونم را به جوش Ù…ÛŒ آورد Ùˆ بخار Ù…ÛŒ نشیند به پوستم. منتظرند من از تو Ùاصله بگیرم. تنم را Ù…ÛŒ کشانم به سمت لبه تخت. دست Ù…ÛŒ برم به سمت کشوی میز. یک مشت پنبه Ù…ÛŒ کشم بیرون. صدای تکان خوردن دستگیره ÛŒ در شدت Ù…ÛŒ گیرد. پنبه ها را Ùرو Ù…ÛŒ کنم در گوشت Ùˆ خودم را Ù…ÛŒ کشانم به زیر Ù†Ùست. اگر تنه بزنند به در؟
درد، پهلوی راستم درد Ù…ÛŒ گیرد از ضربه ÛŒ دست هایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند به تو برسند. گرمم شده. نور Ùلش از لابه لای Ù†Ùس ها پاشیده Ù…ÛŒ شود روی صورتت Ùˆ چهره های سÙید Ùˆ سرخی Ú©Ù‡ چسبیده اند به تو. دستم را دراز Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ انگشت های تو را دست دیگری Ù…ÛŒ گیرد. تو باید بخندی. من لبخند Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ اگر ناگهان گوشه ÛŒ کادری ماندم بعد ها تو اخم Ù†Ú©Ù†ÛŒ.
خوابیده ای Ùˆ در خطوط خشک صورتت هیچ Øسی نمی بینم. صدا های نا Ù…Ùهومی Ù…ÛŒ ریزند به اتاق. چشم هایم را Ù…ÛŒ بندم صداها Ù…ÛŒ نشینند به پلکم. Ú¯Ù†Ú¯ÛŒ کلمات به گوشم سنگین Ù…ÛŒ چسبد. انگشتم را دور انگشتت Ùشار Ù…ÛŒ دهم. صدا ها تیز Ù…ÛŒ شوند ولی کلمات نامÙهوم تر از آنند Ú©Ù‡ Øسی را بیان کنند. زیر صداهای جیغ مانند Ù…ÛŒ لرزم.
دست Ù…ÛŒ اندازم دور کمرت Ùˆ پوستم همه ÛŒ دست هایی را Ú©Ù‡ Øلقه شده اند به کمرت Øس Ù…ÛŒ کند. تو در گوشم نامÙهوم ترین اØساسات را زمزمه Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ.
پلکم سنگین شده. چشمم را باز Ù…ÛŒ کنم، از زیر توده ÛŒ صدا ها تکان خوردن دستگیره ÛŒ در را Ù…ÛŒ بینم. تاریکی شیشه را بلعیده. صورتت همه ÛŒ اØساساتم را غرق کرده Ùˆ Øالا با خطهی موزون، بی لرزش خوابیده.
- شما چهره ÛŒ منØصر به Ùردی دارید.
تو لبخند Ù…ÛŒ زنی. دختر از جمله ÛŒ خودش ضع٠می کند Ùˆ تصویر تو Ú©Ù‡ نگاهت را Ù…ÛŒ ریزی روی صورتش Ù…ÛŒ اÙتد روی مردمک چشمم.
دستت گرم است Ùˆ پلکت چشمت را پوشانده. داغی Ù†Ùست را Ù…ÛŒ بلعم. بوی عطری Ù…ÛŒ رسد به شامه ام. بو نزدیک تر Ù…ÛŒ شود روی سرمان را Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ بعد سق٠و Ùرش اتاق را پر Ù…ÛŒ کند.
نزدیک می شوی به من. سرم را به سینه ات تکیه می دهم. عق می زنم. می دوم به سمت دست شویی، بالا می آورم. بوی ادکلن همه ی تنم را پر کرده. دوباره عق می زنم از بوهایی که با خودت اورده ای. سرم را بلند می کنم، دستت را روی گونه ام می کشی. بوی دیگری وادارم می کند دوباره بالا بیاورم.
بو روی سرم است، صورتم را پوشانده و دارد به بدنم وارد می شود.
صدای دستگیره ÛŒ در قطع Ù…ÛŒ شود. سکوت به اتاقم Ù…ÛŒ رسد. سیاهی با جسم پنجره یکی شده. دارند به ما نگاه Ù…ÛŒ کنند، پشت سوراخ کلید مردمک های رنگی در Øرکت اند.
پلکم را Ùشار Ù…ÛŒ دهم آنقدر Ú©Ù‡ درد روی چشمم جمع شود. Ù†Ùست جان Ù…ÛŒ گیرد. به صورتت Ù†Ú¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنم. چشمت را باز کرده ای دستت را به سمت کلید برق Ù…ÛŒ بری. نور Ù…ÛŒ ریزد روی تنم. لبخند Ù…ÛŒ زنی. دستت را Ù…ÛŒ بری به سمت میز عسلی. لیوان آب Ùˆ یک قرص را بر Ù…ÛŒ داری. صورتت آرام است. قرص را Ùرو Ù…ÛŒ دهم.
Ùاطمه زنده بودی