كلمات نا Ù…Ùهوم تر از انند كه ØØ³ÙŠ Ø±Ø§ بيان كنند(داستاني از ÙØ§Ø·Ù…Ù‡ زنده بودي)

صدای دستگیره ÛŒ در قطع Ù…ÛŒ شود. سکوت به اتاقم Ù…ÛŒ رسد. سیاهی با جسم پنجره یکی شده. دارند به ما نگاه Ù…ÛŒ کنند، پشت سوراخ کلید مردمک های رنگی در ØØ±Ú©Øª اند.
کلمات نا Ù…Ùهوم تر از آنند Ú©Ù‡ ØØ³ÛŒ را بیان کنند
رسیده اند به پشت در اتاق. گرم شه. تشک از خیسی تنم نم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡. تو غلت Ù…ÛŒ زنی کنار من، پتو را Ù…ØÚ©Ù… تر Ù…ÛŒ پیچی به خودت. روز دارد با شب قاطی Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ ترسم بلند شوم پرده را بکشم Ú©Ù‡ خاکستری پشت شیشه نریزد به اتاق. پلکت را بسته ای Ùˆ آرام Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒ Ú©Ø´ÛŒ. خودم را به تو نزدیک Ù…ÛŒ کنم، آنقدر Ú©Ù‡ Ù†ÙØ³Øª بسرد روی صورتم. چشمم را به در Ù…ÛŒ دوزم Ùˆ Ù†ÙØ³Øª را ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ دهم.
رسیده اند به پشت در اتاق. دستگیره ÛŒ در را تکان Ù…ÛŒ دهند. Ú©Ù…ÛŒ از تو ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ù…ÛŒ گیرم نه، Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ خواهند شد.انگشتم را Ù‚ÙÙ„ Ù…ÛŒ کنم به انگشتت. داغی تنت خونم را به جوش Ù…ÛŒ آورد Ùˆ بخار Ù…ÛŒ نشیند به پوستم. منتظرند من از تو ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگیرم. تنم را Ù…ÛŒ کشانم به سمت لبه تخت. دست Ù…ÛŒ برم به سمت کشوی میز. یک مشت پنبه Ù…ÛŒ کشم بیرون. صدای تکان خوردن دستگیره ÛŒ در شدت Ù…ÛŒ گیرد. پنبه ها را ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ کنم در گوشت Ùˆ خودم را Ù…ÛŒ کشانم به زیر Ù†ÙØ³Øª. اگر تنه بزنند به در؟
درد، پهلوی راستم درد Ù…ÛŒ گیرد از ضربه ÛŒ دست هایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند به تو برسند. گرمم شده. نور Ùلش از لابه لای Ù†ÙØ³ ها پاشیده Ù…ÛŒ شود روی صورتت Ùˆ چهره های سÙید Ùˆ سرخی Ú©Ù‡ چسبیده اند به تو. دستم را دراز Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ انگشت های تو را دست دیگری Ù…ÛŒ گیرد. تو باید بخندی. من لبخند Ù…ÛŒ زنم Ú©Ù‡ اگر ناگهان گوشه ÛŒ کادری ماندم بعد ها تو اخم Ù†Ú©Ù†ÛŒ.
خوابیده ای Ùˆ در خطوط خشک صورتت هیچ ØØ³ÛŒ نمی بینم. صدا های نا Ù…Ùهومی Ù…ÛŒ ریزند به اتاق. چشم هایم را Ù…ÛŒ بندم صداها Ù…ÛŒ نشینند به پلکم. Ú¯Ù†Ú¯ÛŒ کلمات به گوشم سنگین Ù…ÛŒ چسبد. انگشتم را دور انگشتت ÙØ´Ø§Ø± Ù…ÛŒ دهم. صدا ها تیز Ù…ÛŒ شوند ولی کلمات نامÙهوم تر از آنند Ú©Ù‡ ØØ³ÛŒ را بیان کنند. زیر صداهای جیغ مانند Ù…ÛŒ لرزم.
دست Ù…ÛŒ اندازم دور کمرت Ùˆ پوستم همه ÛŒ دست هایی را Ú©Ù‡ ØÙ„قه شده اند به کمرت ØØ³ Ù…ÛŒ کند. تو در گوشم نامÙهوم ترین Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª را زمزمه Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ.
پلکم سنگین شده. چشمم را باز Ù…ÛŒ کنم، از زیر توده ÛŒ صدا ها تکان خوردن دستگیره ÛŒ در را Ù…ÛŒ بینم. تاریکی شیشه را بلعیده. صورتت همه ÛŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§ØªÙ… را غرق کرده Ùˆ ØØ§Ù„ا با خطهی موزون، بی لرزش خوابیده.
- شما چهره ÛŒ Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ÛŒ دارید.
تو لبخند Ù…ÛŒ زنی. دختر از جمله ÛŒ خودش ضع٠می کند Ùˆ تصویر تو Ú©Ù‡ نگاهت را Ù…ÛŒ ریزی روی صورتش Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ روی مردمک چشمم.
دستت گرم است Ùˆ پلکت چشمت را پوشانده. داغی Ù†ÙØ³Øª را Ù…ÛŒ بلعم. بوی عطری Ù…ÛŒ رسد به شامه ام. بو نزدیک تر Ù…ÛŒ شود روی سرمان را Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ بعد سق٠و ÙØ±Ø´ اتاق را پر Ù…ÛŒ کند.
نزدیک می شوی به من. سرم را به سینه ات تکیه می دهم. عق می زنم. می دوم به سمت دست شویی، بالا می آورم. بوی ادکلن همه ی تنم را پر کرده. دوباره عق می زنم از بوهایی که با خودت اورده ای. سرم را بلند می کنم، دستت را روی گونه ام می کشی. بوی دیگری وادارم می کند دوباره بالا بیاورم.
بو روی سرم است، صورتم را پوشانده و دارد به بدنم وارد می شود.
صدای دستگیره ÛŒ در قطع Ù…ÛŒ شود. سکوت به اتاقم Ù…ÛŒ رسد. سیاهی با جسم پنجره یکی شده. دارند به ما نگاه Ù…ÛŒ کنند، پشت سوراخ کلید مردمک های رنگی در ØØ±Ú©Øª اند.
پلکم را ÙØ´Ø§Ø± Ù…ÛŒ دهم آنقدر Ú©Ù‡ درد روی چشمم جمع شود. Ù†ÙØ³Øª جان Ù…ÛŒ گیرد. به صورتت Ù†Ú¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنم. چشمت را باز کرده ای دستت را به سمت کلید برق Ù…ÛŒ بری. نور Ù…ÛŒ ریزد روی تنم. لبخند Ù…ÛŒ زنی. دستت را Ù…ÛŒ بری به سمت میز عسلی. لیوان آب Ùˆ یک قرص را بر Ù…ÛŒ داری. صورتت آرام است. قرص را ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ دهم.
ÙØ§Ø·Ù…Ù‡ زنده بودی