داگرمن می نویسد: پائیز 1946 غم انگیز، سرد و بارانی بود. قحطی و گرسنگی یک سوم روهر و حوالی آن را در بر گرفته بود، در تمام طول پائیز قطارها مهاجرین را از آلمان شرقی به آلمان غربی می رساندند.

پائیز آلمان

نویسنده: استیگ داگرمن

برگردان: اسحاق نجم الدین
در پائیز 1946 استیگ داگرمن به آلمان جنگ زده و ویران سفر کرد و سپس یادداشت هایش را در کتابی بنام پائیز آلمان به چاپ رسانید. کتاب شامل مقاله های متعددی با عنوان های: پائیز آلمان، سقوط، کلیسای بمباران شده، کیک فقرا، هنر فرود، ناخوانده ها، دشمنان، نسل از دست رفته، راه عدالت، روز سردی در بایر مونیخ، از میان جنگل آویخته، بازگشت هامبورگ ، درد و رنج ادبیات، تحریر شده است. از میان همه این مقاله ها من پائیز آلمان را به فارسی برگردانده ام که در حقیقت نبض این کتاب است.

داگرمن می نویسد: پائیز 1946 غم انگیز، سرد و بارانی بود. قحطی و گرسنگی یک سوم روهر و حوالی آن را در بر گرفته بود، در تمام طول پائیز قطارها مهاجرین را از آلمان شرقی به آلمان غربی می رساندند. مهاجرین ناخوانده، گرسنه ، داغان شده در ایستگاه بدبو و اتاق نفتی و یا به عبارت دیگر ایستگاه بی پنجره بدون هواکش نشانه ای از شکست و ویرانی شهرهای آلمان داشت.

بهتر است گفته شود که سیل مهاجرت مناطق آسیب دیده روهر و البه سوی بایر مونیخ روانه بودند، مونیخ شهری بود که نبض سیاست داخلی آلمان در آن می تپید هر چند که آلمان فاقد سیاست داخلی روشنی بود.

خواب بر چشمان کسی نبود، بر تخت های بی پتو هر کسی یخ می زد و با پاهای یخ زده باید از آب هایی عبور می کردند تا به درخت هایی که در اثر بمب ها از ریشه کنده شده بودند، آتشی برافروزند و گرم شوند. جایی آن پشت ها در آب صدای سرفه کودکانی که از بیماری ت.ب.ث رنج می برند، شنیده می شد. آب به اندازه کافی بود و بر آتش دان دیگ های آب می جوشید و هر کسی بر آن آب ها که در زیر زمین های پوشیده، انبار شده، دست دراز می کرد و چند سیب زمینی یخ زده از آب بیرون می کشید و در دیگی که می جوشید، می انداختند تا پخته و قابل خوردن شود.

دسته نازیست ها وحشیانه برای سرکوب و نابودی سریع آماده بودند، و از خانواده های رنج دیده می خواستند تا کودکانشان را هر چه زودتر از اتاق به زیر باران ببرند.

سقوط اخلاقی و انحطاط وجدانی در زیرزمین های پر از آب گشته بیداد می کرد و مادران برای سربازان رهایی بخش که برای نجات و بیرون کشیدن از کثافت و آلودگی شرافتمندانه کار می کردند، پاسخی نداشتند و چهره جوانان وحشتناک پیری می زد.

بسختی می توان رفتارهای بد و نارضایتی ها حتی از طرف دمکرات های پیروز شده از یاد برد. آنان براحتی می توانستند انتقال این انسان های جنگ زده به اتاق هایی با امکانات مناسب و یا در زیرزمین های هامبورگ، فرانکفورت و یا ایسن سکنی دهند. در آن پائیز، خبرنگاری با خانواده ها محتاط در باره پیروزی دمکراسی در آلمان مصاحبه می کرد و سئوال این بود که آیا آن ها وضعیت بهتری در دوران هیتلر داشته اند؟ آنان در آن هیاهو و اتاق غیر بهداشتی و بدبو برای دادن پاسخ از سر و کوله هم بالا می رفتند و سپس خبرنگار آن اتاق را بسختی ترک و به سوی اتوموبیل انگلیسی و یا جیب آمریکایی اش رفت تا فارغ از آن هیاهو آبجوی سردی نوش جان کند. سپس مقاله ای با تیتر نازیست ها در آلمان زنده اند، به چاپ رسانید.

در باره خشم و رفتار وحشیانه آلمانی ها چه در درون آلمان و چه در خارج از آلمان هیچ انگیزه ای جز تحقق وحشی گری و خشونت آلمانی نمی توان برایش جست. زیرا که در هر صورت آلمانی ها خشونت را کاملأ تحقق بخشیده اند، نمونه بارز رفتارهای وحشیانه آنان در قبال آلمانی هایی است که قربانی حملات جنگی نازیست ها بوده اند و با برچیده شدن نازیست هنوز نیز به آنان ظلم می شود. اما آنچه که انتظار می رود این است که آلمانی ها از شکست باید درس بگیرند و البته گرسنگی نمی تواند در این کارزار معلم مناسبی باشد.

جنگ بدآموزی کرده است و اگر چه هنوز در زیر زمین های آلمانی روش خشونت ورزی هیتلر کارساز است، آلمانی ها تا لغو کامل فرهنگ فاشیستی و نازیستی نمی توانند دمکراسی را آن گونه که می بایست بکار ببندند. آنان در آغاز باید وحشت و نسل کشی را از میان بردارند.

فاجعه آلمان بر بستر ایدئولوژی برتری طلبی آلمانی حاصل شده است و گرسنگی و قحطی مایحصل روانی و شیوه اندیشه ای است که آلمانی ها را اسیر ساخته است.

در زیرزمین ها اندیشه درستی از برقراری دمکراسی حاکم نبود و وحشت و ترس حاکم مانع تلاش ها برای عبور از گرسنگی بود.

همان طور که طرح اخراج همگانی نازیست ها از زیر زمین های آلمانی با تلخی و خشونت همراه بود، به همان اندازه آلمانی ها درک نادرستی از ایده های دمکراسی داشتند، شکم گرسنه در ابتدا باید سیر شود.

دمکراسی به معنای انتخابات نیست، بلکه دمکراسی تغییر اساسی و دست یابی به شرایط بهتر زیستی در مد نظر دارد، این که امید ها را زنده نگه دارد اما آنچه که در آلمان رخ می دهد، امید ها را به یأس می کشاند. مشارکت عمومی را تهدید می کنند و به دفاع از ایده های نظامی گری تمایل دارند، آنان تمام اشیاهایی که در زیرزمین ها بود را شکستند و یا در پائیز بارانی دور ریختند.

آلمانی ها باید دست از نظامی گری و یونفورم پوشی بردارند و بدون هیچ ترسی آغوششان را برای دمکراسی باز کنند. هر چند که بسیاری از آلمانی ها به این روش تمایل دارند.

خبرنگارانی که از زیر زمین های آلمانی عقب نشینی کردند و حاضر نشدند گزارشی از بدبختی و فلاکت جنگ آلمانی مطلبی بنویسند، باید سر هوش بیایند و وظیفه خبرنگاری را بی هیچ سانسوری بازتاب دهند. گرسنگی، قحطی و مرگ و میر انسان های بی گناه باید به گوش جهانیان رسیده شود و این ها دردها و رنج های بزرگ انسانی است که در اثر اشتباهات مهلک ملتی را به کام مرگ کشانده است.

https://nasremah.persianblog.ir/