Ú¯Ùتگو با جهانگیر هدایت درباره صادق هدایت
جهانگیر هدایت Ù…ÛŒ گوید در نمایشگاه کتاب هر جا پوستری از عکس صادق هدایت بوده، روی آن کاغذ سÙیدی چسبانده شده تا مردم او را نبینند. او Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ این کار شاید خیلی هم بد نباشد چون با این اوضاع ØŒ بهتر است هدایت این وضعیت را نبیند.
الهه خسروی یگانه
Ú¯Ùتگو با جهانگیر هدایت درباره صادق هدایت
جهانگیر هدایت Ù…ÛŒ گوید در نمایشگاه کتاب هر جا پوستری از عکس صادق هدایت بوده، روی آن کاغذ سÙیدی چسبانده شده تا مردم او را نبینند. او Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ این کار شاید خیلی هم بد نباشد چون با این اوضاع ØŒ بهتر است هدایت این وضعیت را نبیند.
همین چند جمله کوتاه شاید بهتر از هر تعری٠دیگری بتواند وضعیت صادق هدایت Ùˆ آثارش را در جامعه Ùعلی ایران مشخص کند. نویسنده ای Ú©Ù‡ هیچ وقت آثارش به طور کامل در سرزمین مادری اش چاپ نشد Ùˆ در عوض اÙکارش هر روز بیشتر از پیش منتشر Ù…ÛŒ شود.
اما دÙتر کار جهانگیر هدایت را عکس های عمویش Ù…Øاصره کرده اند. به هر طر٠که سر برگردانی چهره 'صادق خان' را Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ یا با آن نگاه کاونده اش به تو زل زده Ùˆ دارد همه چیز را مسخره Ù…ÛŒ کند یا خیره شده به جایی دور Ú©Ù‡ تو نمی دانی کجاست.
در Ù…Øاصره همین نگاه ها Ùˆ عکس ها بود Ú©Ù‡ مصاØبه من با جهانگیر هدایت Ø´Ú©Ù„ گرÙت. درباره همه چیز، از وضعیت آثار Ùˆ خانه پدری اش گرÙته تا مروری بر شخصیت او. شخصیتی Ú©Ù‡ هنوز هم مثل رازی سر به مهر در بطن ادبیات معاصر ایران، Øضوری جاودانه دارد. این Ú¯Ùتگو پس از اهدای ششمین دوره جوایز ادبی هدایت انجام شد.
آقای هدایت ظاهرا شما تا Ù„Øظات آخر هم نتوانستید مکانی برای برگزاری مراسم این جایزه ادبی پیدا کنید.
بله، امسال ششمین سالی است که مسابقه ادبی داستان کوتاه نویسی صادق
هدایت برگزار شد. در ۵ سال گذشته یعنی از سال ۱۳۸۱ که مصاد٠بود با یکصد سالگی صادق هدایت این برنامه در خانه هنرمندان ایران برگزار شد و
امسال هم طبق قراری Ú©Ù‡ با مدیر قبلی این مرکز داشتیم قرار بود مراسم در سالن بتهوون اجرا شود. ولی رئیس این مرکز تغییر پیدا کرد Ùˆ شخص دیگری متصدی این کار شد. من البته Øدود دو ماه مرتب با دÙتر این شخص تماس داشتم Ùˆ Ù…ÛŒ خواستم ببینم با این تغییراتی Ú©Ù‡ Øاصل شده تکلی٠برنامه صادق هدایت Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ شود.
متاسÙانه یکی از مشکلات جدی در عرصه مدیریت در کشور ما این است Ú©Ù‡ با تغییرات اÙراد، سیستم مدیریت هم تغییر پیدا Ù…ÛŒ کند. نتیجه کار این شد Ú©Ù‡ بعد از دو ماه تلÙÙ† کردن Ùˆ مذاکره کردن خود این آقای رئیس به من Ú¯Ùتند اگر از قبل این قرار تنظیم شده، پابرجا خواهد بود ولی منشی ایشان به من اطلاع دادند Ú©Ù‡ خیر، این سالن گرÙتار است Ùˆ به هر ترتیب با آوردن یک بهانه هایی این برنامه را لغو کردند.
البته من یک نامه ای هم برای رئیس این مرکز نوشتم Ùˆ از او ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø®ÙˆØ§Ø³ØªÙ… Ú©Ù‡ علت چیست؟ ولی ایشان جوابی ندادند. در نتیجه دیدم باید به دنبال جای جدیدی باشیم. سعی کردم با مراکزی مثل خانه معلم ارتباط برقرار کنم ولی در نهایت دیدم آنها هم جایی برای صادق هدایت ندارند. Ùˆ چنین بود Ú©Ù‡ مطمئن شدم امسال صادق هدایت را به بارگاه سالن های ادبی Ùˆ Ùرهنگی راه نمی دهند Ùˆ از تعقیب این کار منصر٠شدم. البته در نامه ام به رئیس خانه هنرمندان متذکر شدم Ú©Ù‡ این، باعث اÙتخار شما بود Ú©Ù‡ در این Ûµ سال توانستید برنامه صادق هدایت را برگزار کنید Ùˆ Øالا هم اصلا مهم نیست، چون صادق هدایت از چنان جایگاهی در جهان برخوردار است Ú©Ù‡ اختصاص دادن یا ندادن یک سالن به او هیچ اثری بر اعتبار Ùˆ شهرت او نخواهد داشت.
نهایتا تصمیم گرÙتیم این برنامه را به طور خصوصی اجرا کنیم. البته Ù…ÛŒ دانید Ú©Ù‡ خانه پدری صادق هدایت در خیابان کوشک مصادره شده است. اگر این خانه آزاد بود این برنامه باید در آنجا برگزار Ù…ÛŒ شد ولی متاسÙانه آن خانه هم توسط بیمارستان امیراعلم Ú©Ù‡ در مجاورتش قرار گرÙته "تصرÙ" شده Ùˆ طبق آخرین اطلاعات Ùˆ عکس هایی Ú©Ù‡ به دست من رسیده به یک نوع انبار برای لوازم بیمارستان تبدیل شده است. بهرØال ما این برنامه را به طور خصوصی اجرا کردیم. توجه داشته باشید Ú©Ù‡ امسال Û·ÛµÛ° Ù†Ùر از نویسندگان ایرانی ØŒ اÙغانی Ùˆ تاجیکی Ùˆ نویسندگان مقیم خارج از کشور در این مسابقه شرکت کردند Ùˆ ما باید تکلی٠اینها را معین Ù…ÛŒ کردیم Ùˆ جایزه برندگان را هم Ù…ÛŒ دادیم ØŒ بنابراین ناگزیر بودیم برنامه Ù…Øدودی داشته باشیم.
Ú©ÛŒÙیت آثار ادبی امسال به Ú†Ù‡ صورت بود؟
ما آن کاری را انجام دادیم که صادق هدایت می خواست. در این شش سال
گذشته کاری کردیم Ú©Ù‡ چهار هزار نویسنده Ùارسی زبان برانگیخته شدند تا
داستان کوتاه بنویسند Ùˆ از این جهت به کار خود اÙتخار Ù…ÛŒ کنیم.
امسال، هم تعداد شرکت کنندگان بیشتر بود Ùˆ هم بر خلا٠سال گذشته تعداد شرکت کنندگان مرد بیشتر از خانم ها بود. به طور Ú©Ù„ÛŒ Ùضای داستان هایی Ú©Ù‡ نوشته شده Ùˆ برای ما ارسال شد جالب نیست. البته از نظر ادبی شاهد پیشرÙت هستیم ولی برآورد Ú©Ù„ÛŒ ما نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ از Û·ÛµÛ° داستان ØŒ تنها Ûµ درصد آن داستان های شاد بودند. Ûµ درصد به داستان های اجتماعی اختصاص داشت Ùˆ ده درصد نیز مختص به داستان های اروتیک بود. متاسÙانه بقیه داستان ها ØŒ تراژیک بودند. داستان هایی Ú©Ù‡ از مرگ ØŒ غم، شکست Ùˆ مصائب زندگی Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند Ùˆ این نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ جوانان نویسنده ما دارای روØیه شادی نیستند.
هیات داوران متشکل از چه کسانی بود؟
میترا الیاتی، Øسین قدیمی Ùˆ مدیا کاشیگر.
این جایزه هیچ منبع مالی خاصی ندارد؟
خیر، ما در این شش سالی که این جایزه را برگزار کردیم یک قران نه از
داخل کشور Ùˆ نه از خارج کشور دریاÙت نکردیم چون به یاد داشتیم Ú©Ù‡ صادق هدایت در تمام عمر خود دو چیز را قبول نکرد؛ یکی پول Ùˆ دیگری مقام. او وقتی خودش را کشت، کارمند دÙتر دانشکده هنرهای زیبا بود. یک شغل کارمندی بسیار نازل، چرا؟ چون نخواست شخصیت Ùˆ وجود خود را به پول Ùˆ مقام بÙروشد. ما هم از این کار هدایت تبعیت کردیم Ùˆ بدون اینکه هیچ Ú©Ù…Ú©ÛŒ از هیچ مقامی دریاÙت داشته باشیم، با Ú©Ù…Ú© سایت سخن Ùˆ خاندان هدایت این جایزه را پیش بردیم.
وضعیت کتاب های صادق هدایت همیشه با مشکلات بسیار زیادی روبرو بوده است. از یکسو عدم صدور مجوز رسمی برای این کتاب ها باعث شده آثار او به صورت بسیار نازل Ùˆ اÙستی در گوشه Ùˆ کنار خیابان به Ùروش برسد Ùˆ از سوی دیگر همین آثار هم معمولا با کاستی ها Ùˆ نقصان های بسیاری روبرو هستند. چرا Ø·ÛŒ چند سال گذشته دوباره صادق هدایت به Ø´Ú©Ù„ یک تابو Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ Ùˆ این چنین با چاپ رسمی آثارش مخالÙت Ù…ÛŒ شود؟
ببینید چاپ آثار صادق هدایت همیشه مشکل زا بوده، در رژیم قبلی هم با
چاپ یک تعدادی از آثار او به شدت مخالÙت Ù…ÛŒ شد چون باید به خاطر داشته
باشیم Ú©Ù‡ صادق هدایت یکی از مخالÙان سرسخت رژیم پهلوی بود Ùˆ Øتی بعد از
شهریور Û±Û³Û²Û° در بعضی از آثار او مثل "Øاجی آقا" Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ اعتراضات بسیار شدیدی نسبت به رژیم Ùˆ خاندان پهلوی شده است.
Øالا هم دوباره ما با همان مسئله روبرو هستیم، منتها به Ø´Ú©Ù„ دیگری. بعد از انقلاب اسلامی Øدود Û±Û´ سال اصولا صادق هدایت از هر جهت ممنوع بود به طوری Ú©Ù‡ اگر اسم او را هم Ù…ÛŒ بردیم با نوعی بازخواست روبرو Ù…ÛŒ شدیم به طوری Ú©Ù‡ یک بار من در یکی از بØØ« هایم با مسئولان وزارت ارشاد نهایتا Ú¯Ùتم Øتی اسم شیطان هم در قرآن آمده، Øالا چطور است Ú©Ù‡ ما نمی توانیم Øتی اسم هدایت را هم بیاوریم؟ خلاصه بعد از این دوره سرانجام گشایشی Øاصل شد Ùˆ آثار هدایت چاپ شدند. ولی در ابتدای کار Ú©Ù‡ این آثار به چاپ Ù…ÛŒ رسید با سانسورهای بسیار شدید روبرو بود. سانسورهایی Ú©Ù‡ اصولا این آثار را مسخ Ù…ÛŒ کرد. مثلا یک ناشری برای اولین بار بعد از این ایام بو٠کور را با Û¶Û´ مورد ØØ°Ù Ùˆ تغییر Ùˆ تØری٠چاپ کرد. ولی بعد از چند سالی این برخورد مقداری تعدیل شد.
البته در این زمینه من مکاتبات بسیاری با وزارت ارشاد داشتم، Øتی مجبور
شدم برای این کار وکیل بگیرم و به این نتیجه رسیدیم با این وضعیت بهتر
است آثار اصلا چاپ نشوند. چون آثاری که منتشر می شد دیگر آثار صادق هدایت نبود، اثر آن ممیز و بررسی است که این کار را انجام داده. ولی در دو سال گذشته نه تنها به هیچ چاپ جدیدی از آثار هدایت مجوز نداده اند بلکه آثاری را که قبلا چاپ شده را هم اجازه تجدید چاپ نمی دهند.
بعضی از این آثار را مثل "Ùرهنگ عامیانه مردم ایران" را خود من تدوین کرده ام. در واقع این کتاب نوشته هدایت نیست بلکه آنها را گردآوری کرده. این کتاب Ù‡Ùت بار چاپ شده اما Øالا برای بار هشتم آن را غیرقابل چاپ Ù…ÛŒ دانند. بهرØال ما مردمی داریم Ú©Ù‡ دارای یک نوع Ùرهنگ عامیانه اند. اینکه ما بگوییم ترانه زیبایی مثل "ای یار مبارک بادا" Ú©Ù‡ میلیون ها دختر این مملکت با این ترانه زیبا به خانه بخت رÙتند، قدغن است اصلا Ù…Ùهومی ندارد. این از نظر Ùرهنگی غیرقابل قبول است.
بهرØال هیچ کدام از آن کتبی Ú©Ù‡ قبلا چاپ شده بود Ùˆ طبعا تØت ممیزی هم قرار گرÙته بود اجازه تجدید چاپ ندارد. کتب جدید هم Ú©Ù‡ مطلقا چاپ نمی شود. مثلا داستان "تاریکخانه" را Ú©Ù‡ من خودم روی آن زØمت بسیار کشیدم ØŒ ترتیبی دادیم تا به زبان های انگلیسی ØŒ Ùرانسه ØŒ ترکی Ùˆ ارمنی هم ترجمه شود. این داستان در عرض Ù‡Ùت، هشت سال گذشته چهارده بار چاپ شده ولی الان "تاریکخانه" مطلقا نباید چاپ شود Ùˆ چیزی Ú©Ù‡ خیلی عجیب است این است Ú©Ù‡ ترجمه های آن هم نباید چاپ شود. این قدری غیرعادی است Ú©Ù‡ شما دیگر باید برای ترک ها Ùˆ ارمنی ها Ùˆ Ùرانسوی Ùˆ انگلیسی ها هم تعیین تکلی٠بکنید؟
در واقع این مسئله از آن روال منطقی خودش خارج شده Ùˆ چنین است Ú©Ù‡ آثار هدایت هیچ کدام در ایران چاپ نمی شود. ولی هدایت نویسنده ای است Ú©Ù‡ از ذهن مردم دنیا پاک نمی شود. به همین خاطر اخیرا همین مشکل باعث شده یک عده ای در اروپا Ùˆ آمریکا جمع شدند Ùˆ به این Ùکر بیÙتند Ú©Ù‡ کلیه آثار او را به زبان Ùارسی چاپ کنند. Ú©Ù‡ ما با آنها همکاری داریم Ùˆ قرار است تمام آثار در یک مجموعه Ûµ جلدی در قطع وزیری منتشر شود.
چون تعداد Ùارسی زبان ها در اروپا Ùˆ آمریکا به قدری زیاد است Ú©Ù‡ هیچ ناشری از چاپ آثار هدایت ضرر نخواهد کرد. خود من زمانی Ú©Ù‡ به آمریکا سÙر کرده بودم در لس آنجلس به خیابان وست وود یعنی مرکز کتابÙروشی ها Ùˆ ناشرین ایرانی در آمریکا رÙتم Ùˆ تمام آنها را دیدم. وارد هر کتابÙروشی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شدم دیدم از نظر Øجم بزرگترین Ùضا را اول از همه مولانا به خود اختصاص داده بود Ùˆ بعد هدایت.
ولی این چیزی است Ú©Ù‡ شما Ùقط در خارج از کشور به آن بر Ù…ÛŒ خورید وگرنه همین Øالا اگر به یکی از کتابÙروشی های روبروی دانشگاه تهران بروید Ùˆ از او سراغ آثار صادق هدایت را بگیرید به شما خواهد Ú¯Ùت ما نداریم اما آن دستÙروشی Ú©Ù‡ گوشه خیابان ایستاده دارد. من درباره این دستÙروش ها هم Ù…ÛŒ خواهم مطلبی را بگویم. درست است Ú©Ù‡ از نظر چاپی این کتاب ها خوب نیست ولی من برای این اÙراد Ùوق العاده اØترام قائل هستم. چون در همین Øد توانسته اند نه تنها صادق هدایت بلکه خیلی از نویسندگان دیگر را زنده Ù†Ú¯Ù‡ دارند. همت آن جوانی Ú©Ù‡ این کتاب ها را کول Ù…ÛŒ کند Ùˆ به شیراز Ù…ÛŒ رود تا این کتاب ها را بÙروشد برای من خیلی ارزش دارد زیرا به Ùرهنگ Ùˆ ادبیات ایران Ú©Ù…Ú© واقعی Ù…ÛŒ کند. اما درباره اصالت این کتاب ها باید بگویم اتÙاقا اغلب اینها اصیل اند چون بیشترشان از روی کتاب های انتشارات امیر کبیر سابق Ùˆ نشر جاویدان اÙست Ù…ÛŒ شوند.
این کتاب ها را خاندان هدایت در اختیار این دو ناشر قرار داده Ùˆ Øتی در مورد نشر جاویدان باید بگویم تمام کتاب ها به امضای خود من به عنوان نماینده وراث هدایت رسیده است. این کتاب ها بدون سانسورند Ùˆ هیچ اشکالی ندارند. بهرØال کتاب های هدایت با تمام این سختی ها در تمام ایران در دسترس است وعلاقمندان از این کتاب ها استÙاده Ù…ÛŒ کنند.
اتÙاقا سئوال بعدی من این بود Ú©Ù‡ معتبرترین چاپ آثار هدایت کدام چاپ
است؟ تا جایی Ú©Ù‡ من اطلاع دارم انتشارات امیرکبیر با تواÙÙ‚ پدربزرگ شما Ùˆ
از روی دستنوشته ها آثار را به چاپ رساند؟ آیا امیرکبیر و جاویدان تنها
ناشرانی هستند که چاپ های معتبری از آثار هدایت منتشر کرده اند؟
دقیقا. کتاب هایی که موسسه امیرکبیر قبل از انقلاب چاپ کرد کتاب هایی
بود که آقای اعتضادالملک، پدر صادق هدایت به آنها داد. بنابراین کتبی بودند اصیل. کتبی که نشر جاویدان چاپ کرد آثاری بودند که باز توسط خاندان
هدایت Ùˆ به واسطه من در اختیار آنها قرار گرÙت.
الان دستنوشته های صادق هدایت در اختیار خانواده است یا ناشران؟
دستنوشته ای وجود ندارد. چون سابقا سیستم ØروÙچینی، سربی بود. دستنوشته را Ù…ÛŒ دادند به چاپخانه تا ØروÙچینی شود Ùˆ در این Ùرایند دستنوشته از بین Ù…ÛŒ رÙت.
البته دستنوشته بو٠کور در تملک خانواده است Ùˆ همچنین تمام نامه ها Ùˆ کارت پستال ها هم خوشبختانه در خانواده سالم مانده ولی بقیه همه در چاپخانه از بین رÙته است. متاسÙانه بعد از آن Û±Û´ سال اول انقلاب، وقتی ناشران شروع به چاپ آثار هدایت کردند با چنان مشکلی روبرو شدیم Ú©Ù‡ من مجبور شدم وکیل بگیرم Ùˆ علیه بعضی از این ناشران اقدام کنم. چون شروع کردند به چاپ آثار او با جلد Ùریبنده Ùˆ شکیل، ولی از نظر سانسور Ùˆ Øذ٠به هیچ عنوان کوتاهی نکردند.
نتیجه این شد Ú©Ù‡ ما مجبور شدیم در سایت خود صادق هدایت تمام این آثار تØری٠شده را معرÙÛŒ کنیم. Øتی عکس پشت جلد این کتاب های نامعتبر را هم چاپ کردیم. چون این تجاوز به Øقوق مردم این مملکت است. کسی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد "سه قطره خون" را بخرد، "سه قطره خون واقعی" را Ù…ÛŒ خواهد نه آن کتابی را Ú©Ù‡ Ùلان ناشر برای Ù†Ùع خودش آن را منتشر کرده. البته بعد از اقدام قانونی توانستیم جلوی این به هم ریختگی بگیریم.
Øالا Ú©Ù‡ وضع چنین است چرا لااقل بخشی از داستان های هدایت را در این سایت نمی گذارید؟
ما تعدادی از این داستان ها را گذاشتیم ولی طبق آنچه که وزارت ارشاد
رسما اعلام کرده یک مقداری از این داستان ها رسما ممنوع است.
ببینید در ایران نمایشگاه کتاب تشکیل Ù…ÛŒ شود. یعنی تمام کتابهایی Ú©Ù‡ در ایران هست باید به نمایش گذاشته شود ولی ماموران Ù…ÛŒ ریزند تمام کتاب های صادق هدایت را جمع آوری Ù…ÛŒ کنند. کار دیگری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ کنند این است Ú©Ù‡ روی تمام پوسترهایی Ú©Ù‡ عکس صادق هدایت چاپ شده یک کاغذ سÙید Ù…ÛŒ چسبانند. من نمی دانم ولی ظاهرا منظور آنها این است Ú©Ù‡ مردم صادق هدایت را نبینند. راستش من Ùکر Ù…ÛŒ کنم این کار خیلی هم بد نیست چون بهتر است صادق هدایت این وضع را نبیند. در چنین شرایطی ما اگر بیاییم داستان های ممنوع هدایت را روی سایت بگذاریم بهترین بهانه را در اختیار مسئولان قرار داده ایم تا این سایت را تعطیل کنند.
خانه هدایت الان در چه وضعیتی قرار دارد؟
متاسÙانه این خانه Ú©Ù‡ باید قاعدتا Ù…ØÙ„ÛŒ باشد برای بازدید نه تنها مردم ایران بلکه تمام دوستداران هدایت از سراسر جهان به Ù…ØÙ„ÛŒ تبدیل شده Ú©Ù‡ اصلا در شان هدایت نیست.
این خانه در Øال Øاضر انبار بیمارستانی است Ùˆ هر چقدر هم ما در این مورد اقدام Ù…ÛŒ کنیم هیچ کس پاسخگو نیست. جالب اینجاست Ú©Ù‡ اصلا این اثر باید ثبت ملی شود چون خانه ای بازمانده از دوران قاجار است Ùˆ جزو میراث Ùرهنگی است اما هیچ کدام این اتÙاق ها نمی اÙتد. این خانه را قبل از انقلاب دÙتر ÙØ±Ø Ù¾Ù‡Ù„ÙˆÛŒ خرید تا آن را به مرکز ادبی هدایت تبدیل کند ،طبعا تعمیر Ùˆ آماده شد Ùˆ بعد هم آمدند تمام لوازمی Ú©Ù‡ نزد وراث هدایت مانده بود را گرÙتند تا موزه درست کنند. تنها کسی Ú©Ù‡ لوازم را نداد من بودم Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم این مال عموی من است Ùˆ نمی دهم Ùˆ Ú†Ù‡ کار خوبی کردم .
باقی لوازم سرنوشت بسیار نابسامانی پیدا کردند چون بعد از دست به دست
چرخیدن بالاخره تØویل داده شد به موزه رضا عباسی Ùˆ موزه هم تمام اینها را
در زیرزمین انبار کرد. آثاری که دنیا تشنه دیدن آنهاست.
از جمله همان میز معرو٠؟
آن میز در دانشکده علوم اجتماعی است و نسبتا وضعیت خوبی دارد. ولی
آن لوازمی که در انبار و زیرزمین موزه رضا عباسی نگه داری می شود وضع
خوبی ندارند. مقداری از آن لوازم Ú©Ù‡ از بین رÙته است. به عنوان مثال در
زمان Øیات صادق هدایت یک قالیبا٠معرو٠تصویر او را روی قالیچه در آورد Ú©Ù‡ خیلی زیبا بود Ùˆ آن را به خود هدایت تقدیم کرد. ما هم آن را به دÙتر
ÙØ±Ø Ù¾Ù‡Ù„ÙˆÛŒ تØویل دادیم. اما وقتی شما یک قالیچه را Ù…ÛŒ برید بیست سال در
یک Ù…Øیط نامناسب دÙÙ† Ù…ÛŒ کنید از بین Ù…ÛŒ رود. یا مثلا یک هزاربیشه ای بود
Ú©Ù‡ عکسش هم روی میز تØریر هدایت بود ولی Øالا دارد از بین Ù…ÛŒ رود. البته
در یکصد سالگی صادق هدایت این وسایل را به مدت کوتاهی به نمایش گذاشتند Ùˆ با توجه به اینکه Ùهرست کامل این لوازم پیش من است دقیقا Ù…ÛŒ دانم Ú©Ù‡ کدام یک از اینها هست Ùˆ کدام Ù…Ùقود شده.
یک چنین رÙتارهایی به نظر من اصلا به صادق هدایت ارتباط ندارد. این به Ùرهنگ Ùˆ ملیت ما ارتباط دارد. صادق هدایت نویسنده ای بوده Ú©Ù‡ آمده Ùˆ رÙته ولی الان اگر یک قلم خودنویس از این آقا باقی مانده ارزش دارد برای اینکه آن قلم آثار ماندگاری را به وجود آورده . ما نباید این قلم را چون مال صادق هدایت بوده مردود بدانیم. من بارها به آقایان Ú¯Ùته ام مال بد بیخ ریش صاØبش اگر اینها به درد نمی خورد به خود ما برگردانید. کما اینکه آنچه Ú©Ù‡ در نزد من مانده بود به صورت آلبوم چاپ شد. از کارت پستال گرÙته تا نقاشی ها.
خانه در چه وضعی قرار دارد؟
وضع خانه بسیار بد است. اولا علی رغم تمام مقرراتی که هست در این خانه
تا توانسته اند تغییرات دادند. و بعد هم می گویند ما برای این خانه خیلی
خرج کردیم. خانه را اول تبدیل کردند به مهد کودک برای کارمندان Øالا هم
که ظاهرا تبدیل شده به کتابخانه دانشگاه اما دانشجو پایش را آنجا نمی گذارد.
بعد هم اگر یک خبرنگاری بخواهد این خانه را ببیند باید از Ù‡Ùت خوان رستم رد شود. اول باید نامه بنویسد به دانشکده پزشکی تهران Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ مورد بازخواست قرار بگیرد. یعنی یک ایرانی ØÙ‚ ندارد خانه بازمانده از یک نویسنده معاصر خود را ببیند Ùˆ باید به متصدیان پزشکی Ù‡ÛŒ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ù‡Ø¯.
بعد هم Ú©Ù‡ از این Ù‡Ùت خوان رد شدید ØÙ‚ عکسبرداری ندارید. چرا؟ اگر این
خانه را درست Ùˆ سالم Ù†Ú¯Ù‡ داشتید باید خوشØال باشید Ú©Ù‡ تصویرش منتشر هم
شود ولی Øتما عکس این ماجرا صادق است Ú©Ù‡ اجازه عکسبرداری به کسی داده نمی شود. متاسÙانه این خانه در وضع بسیار نابسامانی به سر Ù…ÛŒ برد Ùˆ یکی از کوته کاری های میراث Ùرهنگی است.
برسیم به خود هدایت. آنقدر در مورد او Øر٠زده شده Ùˆ کتاب نوشته شده Ùˆ اختلا٠نظر در موردش وجود دارد Ú©Ù‡ ظاهرا صØبت کردن از هر جنبه ای Ú©Ù‡ بخواهیم به آن بپردازیم ممکن است تکراری به نظر برسد. اول Ù…ÛŒ خواهم درمورد شخص شما Ùˆ صادق هدایت صØبت کنیم Ú©Ù‡ برداشت شما از او به عنوان یک نویسنده چیست. Ùˆ اولین چیزی Ú©Ù‡ از او به خاطر Ù…ÛŒ آورید چیست؟
مادر صادق هدایت خانم زیور الملوک که مادربزرگ من بود علاقه خاصی به
من داشت. از هر بهانه ای یاری می جست که مرا به خانه خودش ببرد و مدتی
آنجا Ù†Ú¯Ù‡ دارد. بنابراین من در خانه ای بودم Ú©Ù‡ صادق هدایت هم در آن Øضور
داشت Ùˆ خب این خاطراتی را سبب Ù…ÛŒ شود. او زندگی خاصی داشت. یعنی یک اتاق داشت Ú©Ù‡ هنوز هم هست Ùˆ نمی دانم به Ú†Ù‡ وضعی درآمده. او اغلب در اتاق خودش بود Ùˆ Øتی موقع صر٠ناهار Ùˆ شام هم از اتاق بیرون نمی آمد Ùˆ با سایرین در برنامه شرکت نمی کرد. غذای او هم غذای خاصی بود چون گیاهخوار بود Ùˆ برای او به طور جداگانه طبخ Ù…ÛŒ شد Ùˆ مادرش باید با دقت غذای صادق خان را آماده Ù…ÛŒ کرد Ùˆ Ù…ÛŒ Ùرستاد به اتاقش.
ایشان در اتاقش یا Ù…ÛŒ خواند یا Ù…ÛŒ نوشت. کسی هم ØÙ‚ نداشت به اتاق او برود. به خود من Ú©Ù‡ پسربچه ای بیش نبودم مادربزرگم تذکر Ù…ÛŒ داد Ú©Ù‡ شما به اتاق صادق خان کار نداشته باش. ما در آن خانه هم سگ داشتیم Ùˆ هم گربه Ùˆ هم مرغ Ùˆ خروس. علت اصلی وجود مرغ Ùˆ خروس، غذای صادق هدایت بود چون از تخم مرغ ها برای او غذا درست Ù…ÛŒ کردند. هدایت به آن گربه خیلی علاقه داشت Ùˆ گاه در وسط خواندن Ùˆ نوشتن هایش هوس Ù…ÛŒ کرد با این گربه بازی کند. لای در را باز Ù…ÛŒ کرد Ùˆ مرا صدا Ù…ÛŒ کرد. Øدودا Ûµ ساله بودم. از من Ù…ÛŒ خواست گربه را بیاورم. خب من هم دقیقا Ù…ÛŒ دانستم Ú©Ù‡ سگ Ùˆ گربه کجا هستند. گربه را Ù…ÛŒ آوردم Ùˆ پشت در اتاق هدایت رها Ù…ÛŒ کردم. او هم گربه را Ù…ÛŒ برد به اتاقش Ùˆ من Ù…ÛŒ شنیدم Ú©Ù‡ بلاÙاصله بازی شروع Ù…ÛŒ شد. یعنی هدایت به عنوان یک زنگ تÙØ±ÛŒØ Ø¨Ø§ این گربه بازی Ù…ÛŒ کرد. صدای خنده هدایت Ùˆ جست Ùˆ خیزهای گربه ادامه داشت Ùˆ بعد از مدتی گربه را از اتاق بیرون Ù…ÛŒ کرد.
من تنها بچه در آن خانه بودم یادم هست یک بار داشتم در باغ شیطنت Ù…ÛŒ کردم پدربزرگم برای این Ú©Ù‡ قدری آرام بگیرم یک تÙÙ†Ú¯ قدیمی را به من داد تا با آن بازی کنم. منم خیلی خوشØال شدم. من در هشتی خانه مشغول بازی بودم Ú©Ù‡ صادق خان وارد شد Ùˆ دید Ú©Ù‡ من مشغول بازی با تÙÙ†Ú¯ هستم. Ú¯Ùت: "گلوله هم داره؟" من Ú¯Ùتم: " بله!" البته دروغ Ú¯Ùتم ولی دوست داشتم Ùکر کنم این تÙÙ†Ú¯ واقعی است. هدایت دستهایش را به Øالت تسلیم بالا برد Ùˆ Ú¯Ùت: "من تسلیمم."
منم خب طبعا کاری به کارش نداشتم Ùˆ او راهش را گرÙت Ùˆ رÙت به اتاق خودش. یک خرده Ú©Ù‡ بزرگتر شده بودم خانه Ùروخته شد Ùˆ اعتضاد الملک یک خانه اجاره کرد پشت دانشسرای عالی. ما رÙتیم آنجا. شب های گرم تهران من در پشه بند توی Øیاط Ù…ÛŒ خوابیدم Ùˆ تنها صادق هدایت بود Ú©Ù‡ به جز من در پشه بند Ù…ÛŒ خوابید. خب او شب ها دیر Ù…ÛŒ آمد. یک شب من خوابم نبرد Ùˆ صادق هدایت آمد. اولا این مرد به قدری ملاØظه کار بود Ú©Ù‡ Øتی مراعات مرا Ú©Ù‡ جای بچه اش بودم را هم Ù…ÛŒ کرد. به قدری با تک پا Ùˆ آرام Ù…ÛŒ آمد Ú©Ù‡ مبادا من بیدار شوم.خلاصه آمد Ùˆ خواست Ú©Ù‡ بخوابد غاÙÙ„ از این Ú©Ù‡ یک لامپ در Øیاط روشن است Ùˆ نور آن نمی گذاشت هدایت بخوابد. باز خیلی آرام از پشه بند بیرون آمد Ùˆ دنبال کلید لامپ گشت. غاÙÙ„ از این Ú©Ù‡ کلید این لامپ داخل خانه است نه در Øیاط. هر چقدر گشت پیدا نکرد. خسته شد. آمد Ùˆ چوب پشه بند را برداشت Ùˆ زد لامپ را شکست، از دست روشنایی لامپ راØت شد Ùˆ گرÙت خوابید.
وقتی یک کتاب جدیدی چاپ Ù…ÛŒ کرد خودش یک جلد از آن را بر Ù…ÛŒ داشت Ùˆ به خانه ما Ù…ÛŒ آمد Ùˆ دستی آن را Ù…ÛŒ داد به پدر من. سیستم این بود. من هم کشیک Ù…ÛŒ کشیدم چون یک خرده سوادی هم پیدا کرده بودم Ú©Ù‡ تا پدرم غاÙÙ„ Ù…ÛŒ شد آن را بخوانم. آدم عجیبی بود. Ù…ÛŒ دانید در خانه های قدیمی بزرگتری کوچکتری خیلی Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. پدر من هم برادر بزرگتر بود. هدایت Ù…ÛŒ آمد Ùˆ با یک نوع خضوع Ùˆ خشوعی این کتاب را دو دستی Ù…ÛŒ داد به پدر من Ùˆ همیشه Ù…ÛŒ Ú¯Ùت: "این دسته Ú¯Ù„ جدیدی است Ú©Ù‡ من به آب داده ام " Ùˆ من همیشه خوشØال بودم Ú©Ù‡ دوباره یک کتاب جدید به دست آورده ام Ùˆ علی رغم این Ú©Ù‡ سوادم به آن کتاب ها قد نمی داد ولی آنها را Ù…ÛŒ خواندم. چند سال بعد وقتی نسبتا بزرگ شده بودم Ùˆ دیگر اواخر کار بود Øدود سال های Û²Û· – Û²Û¸ ØŒ عمه من خانم انورالملوک همسر سپهبد رزم آرای معرو٠مهمانی داده بود. من به Ù…Øض اینکه وارد شدم رÙتم Ùˆ کنار هدایت نشستم. او Ùوری Ùهمید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهم با او صØبت کنم. به ما Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ø·ÙÙ„ معصوم. Ú¯Ùت: "خب Ø·ÙÙ„ معصوم چیکار Ù…ÛŒ کنی؟" Ú¯Ùتم: "انگلیسی Ù…ÛŒ خوانم." Ú¯Ùت: "اه ،انگلیسی Ù…ÛŒ خونی، خیلی خوب، پس کارمون درست شد دیگه، ما به زودی یک شکسپیر در خانواده خودمان خواهیم داشت. خب بعدش Ù…ÛŒ خواهی چیکار کنی؟" من Ú¯Ùتم: "Ù…ÛŒ خواهم نویسنده شوم."
Ùˆ واقعا هم من از بچگی Ù…ÛŒ خواستم نویسنده شوم. صادق هدایت وقتی چیزی Ù…ÛŒ شنید Ú©Ù‡ خیلی بدش Ù…ÛŒ آمد Ù…ÛŒ Ú¯Ùت مرده شور! Ú¯Ùت: "مرده شور! Ù…Ú¯Ù‡ دیوونه ای، نه این دنیا را داری نه آن دنیا را. اگر Ù…ÛŒ خواهی این دنیا را داشته باشی باید قلمت را به Øکومت اجاره بدی در غیر این صورت هیچی گیرت نمیاد. با کار نویسندگی در این مملکت نمیشه نان خورد."
Øالا این نصیØت نویسنده ای است Ú©Ù‡ به Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ÛŒÛŒ رسیده Ùˆ کتاب هایش در تمام دنیا Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. بعد هم ادامه داد: "نه جان من،اولین کاری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ باید درست را به یک مقطع دانشگاهی برسانی Ùˆ مدرک بگیری. بعد از این Ú©Ù‡ مدرک گرÙتی باید یک کار درست Ùˆ Øسابی برای خودت دست Ùˆ پا Ú©Ù†ÛŒ بعد از همه اینها اگر خواستی چیزی هم بنویسی، بنویس. اما تمام کارها را به نویسندگی موکول Ù†Ú©Ù† چون صد در صد از گرسنگی خواهی مرد."
البته بعد پدرم آمد Ùˆ طبعا ما هر دو دیگر نمی خواستیم راجع به این مسائل صØبت کنیم. ولی این نصیØتی بود Ú©Ù‡ او به من کرد چون خودش هم Ùهمیده بود Ú©Ù‡ Ùقط نویسنده بودن در این مملکت از هر نظری چقدر زجر آور است.
در مورد هدایت خیلی ها Øر٠زده اند. از دوستانش گرÙته تا دشمنان او، ولی در سال های گذشته Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ رویکردهای تازه ای به آثار او شده Ú©Ù‡ از آن جمله Ù…ÛŒ توان به رویکرد روانشناختی دکتر صنعتی به بو٠کور اشاره
کرد. چرا این قدر Øر٠Øول Ùˆ Øوش زندگی Ùˆ شخصیت او وجود دارد؟
مسئله بغرنجی نیست. اولا کتاب "بو٠کور" در ادبیات ایران یک انقلاب بود.
تا به امروز درباره بو٠کور Û¶Û° جلد کتاب نوشته شده است. آخرین مقاله ای Ú©Ù‡ من دریاÙت کردم از آقایی ایرانی است به نام ایرج بشیری در آمریکا Ú©Ù‡ مقاله ای نوشته با عنوان نماد زن در بو٠کور. پس بو٠کور داستانی شد Ú©Ù‡ همین طور لاینØÙ„ باقی ماند Ùˆ بالاخره کسی نتوانست به جایی برسد Ú©Ù‡ بگوید بو٠کور دیگر این است Ùˆ لاغیر.
هر کسی توانست چهره ای از بو٠کور را نمایان بسازد.مثلا دکتر صنعتی بو٠کور را از منظر روانشناختی بررسی کرد Ùˆ یا شاید دکتر شمیسا هم از نظر روانشناسی Ùˆ هم ادبی. البته این قدر Ú©Ù‡ از نظر روانشناسی به بو٠کور توجه شده شاید از منظر دیگر توجه نشده Ùˆ این شاید به نوعی مشکل زا شده چون دوستان روانپزشک ما مسئله را دیگر زیادی در قالب روانکاوی Ù…ÛŒ بینند. بعد زندگی هدایت بود. شخصی از یک خانواده اشراÙÛŒ این مملکت آمد Ùˆ به تمام امتیازات خودش پشت کرد Ùˆ Ùقط این اسم را برای خودش Ù†Ú¯Ù‡ داشت. اگر او خودش را در اختیار خانواده اش گذاشته بود مثل بقیه هدایت ها یا وزیر Ùˆ وکیل Ù…ÛŒ شد یا سÙیر کبیر Ùˆ به یک مقامی Ù…ÛŒ رسید اما او هرگز این کار را نکرد. همین، خیلی بØØ« برانگیز است. ببینید Ú¯Ùتن اش ساده است. انسان دارای نقاط ضعÙÛŒ است Ú©Ù‡ در برابر پول Ùˆ مقام بالاخره تسلیم Ù…ÛŒ شود ولی این مرد دارای آنچنان شخصیت پر قدرتی بود Ú©Ù‡ تمام اینها را رد کرد.
هدایت کسی بود Ú©Ù‡ اصلا قیم قبول نمی کرد Øتی اگر این قیم خانواده اش باشند. خب اینها مسائلی هستند Ú©Ù‡ کنجکاوی آدمها را بر Ù…ÛŒ انگیزد Ùˆ بالاخره ضربه نهایی خودکشی هدایت است. یعنی کاری کرد Ú©Ù‡ همه Øیران شدند Ú©Ù‡ چرا هدایت Û´Û¸ ساله رÙت پاریس Ùˆ با یک برنامه ریزی خیلی دقیق خودش را از بین برد. نتیجه همین شد Ú©Ù‡ ملاØظه Ù…ÛŒ Ùرمایید. هنوز بر سر این Ú©Ù‡ او چرا خودش را کشت بØØ« است.
Øتی یک Ùردی آمده بود Ù…ÛŒ Ú¯Ùت او را کشتند Ú©Ù‡ البته بیخود Ù…ÛŒ Ú¯Ùت چون یک عده از قوم Ùˆ خویش های ما در پاریس Øضور داشتند Ùˆ شاهد Ùˆ ناظر آنچه Ú©Ù‡ اتÙاق اÙتاد بودند. نتیجه این کارها آن شد Ú©Ù‡ هدایت ماند. یعنی در ذهن ها ماند. Ùˆ همین طور هر نسلی Ú©Ù‡ آمد جلو از خواندن آثار او لذت برد. نویسندگان هم دوره هدایت Ú©Ù… نیستند ولی الان هیچ کس نه درباره آنها Ùˆ نه داستان هایشان صØبت نمی کند ولی درباره داستان های هدایت ما دائم بØØ« داریم. او داستانی را ننوشت مگراین Ú©Ù‡ در ماورای داستان Øر٠داشته باشد. الان مردم دنبال آن Øر٠ها Ù…ÛŒ گردند Ùˆ چون هنوز به نظر من ÛµÛ° درصد از آن Øر٠ها هم کش٠نشده بنابراین پژوهش درباره هدایت ادامه خواهد داشت.
خودکشی هدایت چه تاثیری روی خانواده و خود شما گذاشت؟
Ù…ÛŒ شود Ú¯Ùت ÙˆØشتناک بود. چون ما قبل از این Ú©Ù‡ هدایت دست به خودکشی
بزند با ترور سپهبد رزم آرا روبرو بودیم و طبعا ترور او برای خانواده
هدایت خوشØال کننده نبود. Ùˆ بلاÙاصله در یک Ùاصله کوتاهی صادق هدایت در پاریس خودش را کشت. Øالا مسائلی Ú©Ù‡ اینجا پیش آمد این بود Ú©Ù‡ اولا چطور باید این را به پدر Ùˆ مادرش Ú¯Ùت. چون مادر هدایت عاشق او بود Ùˆ چون صادق خان تا آخر عمردر خانه پدری زندگی Ù…ÛŒ کرد مادرش به او به چشم بچه ای Ú©Ù‡ خیلی هم باید تر Ùˆ خشکش کرد نگاه Ù…ÛŒ کرد.
مسئله دیگر این بود Ú©Ù‡ به برادرها چطور بگوییم؟ برای مثال شاید ذکر یک مورد Ú©Ù‡ من خودم شاهد بودم بی Ùایده نباشد. خب طبعا روزنامه های Ùرانسه این خبر را نوشته بودند Ùˆ خبربه سرعت به روزنامه های ایران رسید. پس باید تا قبل از این Ú©Ù‡ پدر من مثلا روزنامه اطلاعات را بردارد Ùˆ خبر را بخواند این اتÙاق را به او Ù…ÛŒ Ú¯Ùتیم. دایی من عبدالله هدایت در جریان این مشکل قرار گرÙت. مادرم هم به من Ú¯Ùت. وقتی من این خبر را شنیدم شوکه شده بودم منتها مادرم مرا در موقعیت سختی قرار داد Ùˆ Ú¯Ùت باید خودت را طوری اداره Ú©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ پدرت زیاد لطمه نبیند. بنابراین من اینجا یک مشکل دیگر هم پیدا کرده بودم Ùˆ آن پنهان کردن Øال Ùˆ اØوالم از پدرم بود.
خلاصه عبدالله خان ما را به خانه اش دعوت کرد Ùˆ با اوقاتی تلخ پذیرای ما شد. عبدالله خان از پدر من پرسید Ú©Ù‡ "راستی عیسی خان از صادق Ú†Ù‡ خبر؟" پدر من خیلی عادی Ú¯Ùت: "Øالش بد نیست، گاهی اوقات کارتی هم Ù…ÛŒ Ùرستد." عبدالله خان Ú¯Ùت: "راستی آن بار اول Ú©Ù‡ خودکشی کرد شما هم پاریس بودید؟" پدرم Ú¯Ùت: "بله من آنجا بودم." عبدالله خان پرسید: "خب، چطور شد؟" Ùˆ پدرم تعری٠کرد Ú©Ù‡ از آب صادق هدایت را گرÙتند Ùˆ نجات دادند. باز عبدالله خان از او پرسید: "ببینم در این مدت شما نشانه ای ØŒ چیزی در او ندیده اید Ú©Ù‡ نشان دهد باز Ù…ÛŒ خواهد خودکشی کند یا نه؟| پدر من اینجا Ú©Ù…ÛŒ مشکوک شد. دید برادر زنش قضیه را ول نمی کند Ùˆ مدام دارد Øول Ùˆ Øوش خودکشی صØبت Ù…ÛŒ کند. Ú¯Ùت: "چطور مگر؟" با Ú¯Ùتن این Øر٠تقریبا همه سکوت کردند. Ùهمید خبری است.
پرسید: "عبدالله خان Ú†ÛŒ شده" Ùˆ خلاصه با گرÙتاری زیادی Øالی پدرم کردند Ú©Ù‡ برادرت چنین کاری کرده است. از همان جا گریه Ùˆ ناراØتی آغاز شد Ùˆ ما
رÙتیم منزل Ùˆ این غم دیگر ما را رها نکرد. Ùˆ درباره مادرش باید یک چیزی را بگویم. خانم زیورالملوک، پیرزن سر Øالی بود Ú©Ù‡ تمام امور خانه را بر عهده داشت. از روزی Ú©Ù‡ این خبر را شنید رÙت در رختخوابش خوابید Ùˆ دیگر بلند نشد. یعنی آنقدر در این رختخواب ماند تا از دنیا رÙت. چون دیگر نتوانست این ضربه را تØمل کند. Øالا پدر به این شدت متاثر نبود ولی به طور Ú©Ù„ÛŒ برای Ú©Ù„ خانواده این واقعه دردآوری بود. این اتÙاق، Ùاجعه ای برای خانواده هدایت بود.
صادق هدایت ظاهرا رÙت چون Øکایت همچنان باقی است.
---
مارس 2008 - 22 اسÙند 1386
BBC
اریوبرزن نوشت
این طایÙÙ‡ زنده Ú©Ø´ مرده پرست
در روزگاری Ú©Ù‡ مردم در میان باورهای پوسیده خود سر به گریبان بودند اندیشه های نوین صادق هدایت پا به عرصه گذاشت Ùˆ راه را بر خراÙات پوچ Ùˆ بی اساس بست .اما بینش هدایت زودتر از خودش با دست های کهنه پرست مردم ایران دÙÙ† شد.هدایت خودکشی نکرد بلکه نادانی روزگارش گلویش را Ùشرد Ùˆ او را در اغوش پرلاشز هم صØبت خاک کرد
با اØترام Ùراوان اریوبرزن