گوشهای یک عاشق/یانگ چیانگ چینگ/mahnaz badihian/بدیهیان
گوشهای یک عاشق
داستان کوتاه از یانگ چیانگ چینگ(تایوان)
ترجمه: مهناز بدیهیان
از او پرسید که اگر ممکن است با یکی از آن گوش پاک کن ها گوشهای او را تمیز کند، چون گاه می خارد.
متوجه شده بود Ú©Ù‡ او همیشه در Ú©ÛŒÙØ´ گوش پاک Ú©Ù† دارد.به او Ú¯Ùته بود Ú©Ù‡ او گاه گاه گوشش Ù…ÛŒ خارد،بهمین دلیل گوش پا Ú© Ú©Ù† را در کی٠زنانه اش Ù…ÛŒ گذارد برای مواقع ضروری.
از او پرسید که اگر ممکن است با یکی از آن گوش پاک کن ها گوشهای او را تمیز کند، چون گاه می خارد.
آندو تا آن زمان اØساسات زیادی بهم Øس کرده بودند Ùˆ دو تایی کارهای زیادی دو Ù†Ùره انجام داده بودند.
در Øقیقت او گوش پاک Ú©Ù† هایش را Ùقط برای پاک کردن گوش های خودش بکار برده بود Ùˆ نه گوش کسی دیگر.زیرا همیشه Øس Ù…ÛŒ کرد پاک کردن گوش کسی دیگر لازمه اش یک رابطه ÛŒ بسیار عمیق Ùˆ Ù…Øرمانه است، البته نه در مورد وقتی در مطب دکتر گوش کسی را تمیز Ù…ÛŒ کنید. تنها کسی Ú©Ù‡ گوش او را تمیز کرده بود ØŒ مادرش بود. او Ùکر Ù…ÛŒ کرد اگر رابطه ÛŒ دو Ù†Ùر خالی از اعتماد Ùˆ اØساس عمیق باشد شانس Ú©Ù…ÛŒ وجود دارد Ú©Ù‡ بتوانند گوشهای یکدیگر را تمیز کنند.
دختر با یک خنده ÛŒ عصبی پرسید، Øالا؟
انها مواÙقت کرده بودند Ú©Ù‡ اینبار همدیگر را در جایی دیگر ملاقات کنند . جایی در روز روشن وشلوغ. یک Ù…ØÙ„ عمومی. در Øقیقت دختر بر این انتخاب پا Ùشاری کرده بود Ùˆ Ú¯Ùته بود Ú©Ù‡ مایل نیست Ú©Ù‡ در خانه ÛŒ خودش Ùˆ یا خانه ÛŒ پسر ملاقات کند.
آنقدر رابطه ÛŒ عاشقانه دربین آنها بود Ú©Ù‡ هر گاه در جایی تنها Ù…ÛŒ شدند ØŒ یکدگر را در آغوش Ù…ÛŒ کشیدند Ùˆ این باعث شده بود Ú©Ù‡ Ùرصتی برای کار دیگری برایشان نگذارد.
پسر در جواب سوال دختر خندید. دستهای او را Ù…ØÚ©Ù… در دستهایش گرÙت Ùˆ مستقیم بچشمهایش نگاه کرد Ùˆ بطور ارام Ùˆ دسیسه وار Ú¯Ùت: " بله همین Øالا". درست همان Ù„ØÙ†ÛŒ را بکار برد Ú©Ù‡ هنگام هماغوشی بکار Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت"Ù…ÛŒ خواهم در تو Ùرو روم".
دختر متوجه شده بود Ú©Ù‡ صورتش Ú¯Ù„ انداخته. در میز بغلی دو زن مشغول Ú¯Ùتگو در باره ÛŒ مردها بودند. میز ها بسیار بهم نزدیک بودند، بهمین دلیل هر ØرÙÛŒ Ú©Ù‡ زنهای میز بغلی Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند مثل صوت به گوش این دو Ù…ÛŒ رسید.
مرد روبروی دختر بر سر یک میز Ú©ÙˆÚ†Ú© نشسته بود. دختر از او خواست Ú©Ù‡ سرش را روی میز بگذارد. گوش راست ببالا. سر بزرگ مرد تقریبا نص٠میز را پوشانده بود Ùˆ چون گوش مرد درست روبروی چشمان دختر قرار گرÙته بود، او براØتی Ù…ÛŒ توانست روی گوشش کار کند..دختر Ù…ÛŒ توانست براØتی به کانال گوش او نگاه کند..او گوشهای بزرگ Ùˆ سوراخ بزرگی داشت. خیلی عجیب است Ú©Ù‡ چگونه وقتی کسی را دوست Ù…ÛŒ داری ØŒ به ریزه کاریهای بدنش آشنایی- Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توانی Ù…Øرمانه ترین نقاط بدنش را ببینی . ولی عجیب است Ú©Ù‡ هیچگاه به گوش او توجه نمی Ú©Ù†ÛŒ.
چون نور مستقیم بگوش او نمی تابید، دختر نمی توانست هنگام تمیز کردن داخل سوراخ گوش را خوب ببیند از او پرسید Ú©Ù‡ آیا درد اØساس Ù…ÛŒ کند؟" نه" مرد پاسخ داد.
پس از تمیز شدن گوش راست مرد سرش را به چپ برگرداند.
در Øالیکه دختر مشغول تمیز کردن بود هیچکدام ØرÙÛŒ نمی زدند Ú©Ù‡ بتوانند خوب ØرÙهای میز بغلی را بشنوند.
یکی از زنها به دیگری Ù…ÛŒ Ú¯Ùت : "Ú†Ù‡ اتÙاقی در دنیا Ù…ÛŒ توانست بیÙتد با آنهمه عشق؟ من واقعا نمی Ùهمم". آنها در مورد یک رابطه ÛŒ عاشقانه Ú©Ù‡ بسردی گراییده بود Øر٠می زدند.
دختر چنان با تمرکز مشغول پاک کردن گوش پسر بود Ú©Ù‡ چشمانش سیاهی Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ همانموقع دستش لغزید."آخ" ØŒ مرد به آرامی اعتراض کرد، آنچنان Ú©Ù‡ درد خود یک بیان عاشقانه است."آه" دختر خواست Ú©Ù‡ عذر خواهی کند."معذرت Ù…ÛŒ خوام". قطراتی خون در دیواره ÛŒ گوش مرد پدیدار شد. ولی دختر جرئت نکرد به مرد بگوید." من بیشتر از این پاگ نمی کنم" تنها جمله ای Ú©Ù‡ دختر Ú¯Ùت.
مرد سر را از روی میز بلند کرد Ùˆ با انگشت Ú©ÙˆÚ†Ú© در سوراخ گوشش Ùرو برد. چشمانش اندکی بهم آمد، همانند مزه مزه کردن یک اØساس، سپس با یک نگاه عجیب بچهره ÛŒ دختر Ú¯Ùت"درست مثل Ùرو رÙتن در تن کسی بود، مگر نه؟"
مدت مدتی کوتاه پس از آن روز آنها رابطه اشان بهم خورد. بهم زدن رابطه اشان همراه با صØنه ای بسیار نا دلپذیر بود. مدت زیادی طول کشیدتا دختر بتواند از Øس Ù†Ùرت نسبت به پسر Ùˆ Øس ترØÙ… برای خودش نجات پیدا کند. تنها عکس اعملی Ú©Ù‡ بهنگام شنیدن خبر ازدواج پسر شنید، Øس بی تÙاوتی بود Ùˆ خالی از ذره ای اØساسات.
موضوع آن مرد برایش کاملا بی معنا شده بود. زیر لب Ù…ÛŒ Ú¯Ùت: " از Øالا به بعد زنش Ù…ÛŒ تواند گوشهایش را تمیز کند". ناگهان این Ùکر او را غمگین کرد Ùˆ Øس کرد بسیار بسیار اÙسرده است