در گرمابه Ù…Øله ÛŒ ما---به قلم مشتمالچی
در گرمابه Ù…Øله ÛŒ ما
به قلم مشتمالچی
شاهان ایران در دادگاه کوروش
آقا تا چشم کار Ù…ÛŒ کرد شاهان Ùˆ سلاطين Ùˆ Øکام ايرانی با لباس های گوناگون وعجیب با سبيل Ùˆ ريش های کوتاه Ùˆ بلند در دشت پاسارگاد در هم
Ù…ÛŒ لوليدند Ùˆ مخلص هم در Ùکر آن بود Ú©Ù‡ اگر هرآینه هر ÙŠÚ© از شاهان اگر مشتری مشتمال من شوند Ú©Ù„ÛŒ کاسب خواهم شد Ùˆ صله خواهم گرÙت Ú©Ù‡ ناگهان درب بزرگ قصرشاهی معرو٠به دروازه ملل باز شد Ùˆ شيپورچيان شيپور آماده باش زدند Ùˆ همه ÛŒ شاهان برای ديدن کورش بزرگ مسابقه گذاشتند Ùˆ من هم يواشکی بطوری Ú©Ù‡ کسی نتواند Ù¾ÛŒ ببرد ترسان Ùˆ لرزان درون کاخ خزيدم Ùˆ در گوشه ای به نظاره نشستم .
کوروش بر بالای کرسی شاهی نشسته بود Ùˆ درکنار او پيرمرد ريش سÙيدی Ú©Ù‡ بعد Ùهميدم بزرگمهر وزير دانشمند ايران باستان است قرار گرÙته بود Ú©Ù‡ با دست هايش همه را وادار به سکوت کرد.
کوروش لب به سخن گشود:
ما امروز شما وارثان شاهی ايران را گردهم آورده ايم و می خواهيم بپرسيم که
2500سال پيش بزرگترين امپراتوری جهان را تاسيس کرديم . می
خواهيم بدانيم که چه شد اين امپراتوری واژگون شد و علتش چه بود.
در اين امر مهم بزرگمهر و عده ی ديگری از انديشمندان ايرانی ما را ياری
خواهند داد.
ای اشک ! بگو تو که با شجاعت يونانيان را از ايران بيرون کردی چه شد سلسله ی
تو تاب نياورد؟
اشک : پس از 200 سال تسلط سلوکيه من امپراتوری تو را اØيا کردم اما
اÙسوس Ú©Ù‡ بدست هموطنان متعصب زرتشتی واژگون گرديد. آن ها چنان غرض Ùˆ تعصب ورزیدند وهمه ÛŒ آثار سلسله ÛŒ ما را نابود کردند Ú©Ù‡ تا چند سال پیش بسیاری نمی دانستند Ú©Ù‡ چنین سلسله ای در ایران موجود بوده است.
کوروش : چه کسی پاسخ می دهد؟
اردشير بابکان : ما ناچار بوديم ØŒ اشکانيان به سبک يونانيان Ùˆ غربی ها لباس Ù…ÛŒ پوشيدند ،مجلس مشورتی مهستان برگزار کرده بودند Ùˆ اين رسم غربی برای ما غير قابل قبول بود Ùˆ موبدان با مشورت مخالÙت Ù…ÛŒ کردند.
- خوب برای ايران چکار کرديد؟
ما به راه موبد موبدان رÙتيم
شما غلط کرديد، بيهوده نبود که تازيان دودمان شما را درهم پيچيدند
قباد : قربان من به نوبه خود چند بار کوشش کردم که قدرت موبدان يعنی همين
ملايان امروز را Ú©Ù… کنم اما با دريغ نشد. یکه تازی ملایان Ùˆ Øرص Ùˆ طمع آنها موجب شد Ú©Ù‡ اولین جنبش کمونیستی در ایران با نام مزدکیان Ø´Ú©Ù„ بگیرد، پسر خود من انوشيروان ØŒ مزدکيان راکشت ØŒ مانويان را تارو مار کرد تا دل ملايان را بدست آورد Ø› تازه او خوب بوداين خسرو پرويز Ú©Ù‡ ديگر گندش را در آورد Ùˆ Øتا Ùرياد سردار خيرخواهی چونبهرام چوبينه راهم نشنيد Ùˆ هر غلطی خواست کرد Ùˆ ساليان دراز جنگ مذهبی بارومی ها را بر سر صليب عيسا راه انداخت. ( هنوز معلوم نیست Ú©Ù‡ خسروپرویز با صلیب عیسا Ù…ÛŒ خواست چکار کند Ùˆ این یکی از مبهمات تاریخ است Ú©Ù‡ روشن نشده است !ØŸ) آزرميدخت پدر رستم Ùرخ زاد راکور کرد به اين بهانه Ú©Ù‡ ÙŠÚ© بار به خواستگارÂÂÛŒ او آمده بود!!( شاید خوشگل نبوده ولی خوب این Ú©Ù‡ دلیل نمی شود آدم بدگل را کور کنند) بعد وقتی تازيان Øمله کردند پسر همین شخص رستم Ùرخ زاد را به سپهسالاری ارتش ایران انتخاب کرد چون کس ديگری را نداشت Ø› از شما Ù…ÛŒ پرسم آيا چنين سرداری واقعا انگيزه ای برای جنگ Ù…ÛŒ داشت؟ بيهوده نيست Ú©Ù‡ Ùردوسی شاعر Ú©Ù‡ 400 سال پس از Øمله Ùردوسی
سربرآورد چنين سرود :
پدر کشتی و تخم کين کاشتی – پدر کشته را کی بود آشتی ؟
بزرگمهر خطاب به کوروش: قربان در Øقيقت امپراتوری شما با شکست ساسانيان
درهم پيچيد Ùˆ به پایان رسید 1400 سال دست نشاندگان خلÙای اسلامی Ùˆ سلاطين Ùˆ مغولان برايران Øکومت کردند اما چون کوروش Ùˆ برخی ديگر از شاهان نام نيکی از خود به يادگار گذاشته بودند این سلاطین گرچه از مغول Ùˆ ترک Ùˆ ترکمن بودند نسب خود را قلابی به شما Ù…ÛŒ رساندند.
Ù…Øمدرضا پهلوی : قربان من اعتراض دارم ØŒ من ايرانی هستم Ùˆ پدر من شاهی
را تجديد کرد و من ادامه دهنده ی او بودم.
کوروش رو به بزرگمهر
- اين شخص کيست؟
Ù…Øمد رضا منتظر پاسخ بزرگمهر نشد Ùˆ Ú¯Ùت:
قربان من شاهنشاه Ù…Øمدرضا آريا مهر بزرگ ارتشتاران هستم Ùˆ Ù…ÛŒ خواستم
ايران را به دروازه ی تمدن رسانده بودم که ناگهان دروازه ها را بستند.
کوروش از بزرگمهر می پرسد:
- اين مرد همان است Ú©Ù‡ Ú¯Ùت کوروش اسوده بخواب Ú©Ù‡ مابيداريم ØŸ
- بله قربان
- آن تبرزين مرا بياوريد تا سر او را بشکاÙÙ… تو نه تنها نام شاهی را بدنام
کردی و سيرک مسخره ای بنام جشن های 2500 ساله راه انداختی مرا هم
بدنام کردی!
( Ù…Øمد رضا Ú©Ù‡ در شجاعت Ùˆ صلابت نظیر ندارد Ú©Ù… مانده است پس بیÙتد Ú©Ù‡ غلام خانه زاد علم دوان خود را Ù…ÛŒ رساند Ùˆ او را از پشت Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ Ù…ÛŒ گوید اعلیØضرتا به من تکیه بÙرمایید.)
بزرگمهر: خير قربان از سر تقصيرات ايشان بگذريد.
کوروش : خوب پس چه مرگت شد که بساط سلطنت تو برچيده شد؟
Ù…Øمدرضا: قربان ندانسته به تقويت ملايان پرداختم Ùˆ همه گروه های ديگر را
سرکوب و منکوب کردم.
کوروش : تو که از تاريخ هيچ نياموختی نمی توانی ادامه دهنده ی راه من باشی ،
از همه بدتر مگر لشکريان ازخارج به تو Øمله کرده بود Ú©Ù‡ پا به Ùرار گذاشتی؟
بزرگمهر : آری قربان اتکای اينان به بيگانگان است Ùˆ اکنون هم دنبال شخصی با نام جلبی یا Øلبی همتراز چلبی در ايران Ù…ÛŒ گردند چون Øتا با تجزیه طلبان هم دست همکاری داده اند.
کوروش : به هر Øال نمی دانم Øال تکلي٠چيست؟ آيا سلطنت را پايان ياÙته
بدانيم و آسوده بخوابيم ؟
Ù…Øمد رضا : خير قربان ØŒ سلطنت طلبان جان برک٠در ايران Ùعاليت Ù…ÛŒ کنند.
کوروش رو به بزرگمهر : اين مرد چه می گويد؟
- قربان بهتر است سلطنت را بر باد رÙته بدانيد ØŒ اين مرد دچار زيادی صÙرا شده
و هذيان می گويد . کسانی که بر اريکه ی قدرت نشسته اند گرچه عمامه بر سر
دارند وتاج برسرندارند اما در Øقيقت سلطنت Ù…ÛŒ کنند Ùˆ البته در اين ميان عده ای
شياد بنام سلطنت طلب مشغول کلاه برداری هستند از آن جمله شخصی بنام
Ùولادوند Ú©Ù‡ قرار بود در سال نو امسال به ايران برود Ùˆ تاج بر سر نمی دانم Ú†Ù‡
کسی بگذارد( چون رضا پهلوی Ùرزند ارشد ÙˆÛŒ را قبول ندارد ØŒ Ùˆ اورا به نام
خانوادگی مادرش يعنی ديبا مورد خطاب قرار Ù…ÛŒ دهد) اکنون Ùراری شده Ùˆ
خبری از او نيست . اودوبلور Ùيلم های Ùارسی بود Ùˆ Ùکر Ù…ÛŒ کرد هرچه صدايش
را Ú©Ù„Ùت تر کند دشمنانش Ù…ÛŒ ترسند Ùˆ جا خالی Ù…ÛŒ کنند. شخص ديگری بنام «هخا»
که نام جد بزرگوار شما را برخود گذاشته بود قرار بود يکی دو سال پيش به ايران
برود و چند سالی هم در راديو و تلويزيون به شعبده بازی مشغول بود که او هم
Ù…Ùقودالاثرومجهول المکان شد. هنوز هم عده ای در خارج از ايران با نام های
ساختگی همچون برديا ، کيومرس و ... سخنانی عليه ملايان می گويند ولی هم
زمان به داخل ايران می روند و معاملات تجاری خود را با همين ملايان ادامه می
دهند . تنها هنری Ú©Ù‡ اين جماعت دارند اين است Ú©Ù‡ بگویند شاه کمتر از خمینی آدم کشت Ùˆ در Ù¾ÛŒ آن نیستند Ú©Ù‡ چيزی از تاريخ بياموزند ÙˆØ³Ø·Ø Ùکر خود را ارتقا بدهند بلکه Ù…ÛŒ خواهند همه را به اندازه خود کوتوله کنند.
کوروش: Øالا به هر Øال يعنی هيچ اميدی نيست تا ايرانيان از دست اين ملايان Ùˆ
بازماندگان تازيان رهايی يابند؟
بزرگمهر : قربان تومار شاهی در دنيا درهم پيچيده؛ قانون گرايی مرسوم گشته و
همه شما را به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از اولين قانونگزاران Øقوق بشر بشمار Ù…ÛŒ آورند.
شاهان در همه ی دنيا به چپاول مشغول بوده اند برای همين هم کنار گذاشته شده
اند Ùˆ خرد گرايی Ùˆ خردمندی Øاکم شده است تا مردم با خرد خود راه خويش را
بيابند. بازماندگان Ù…Øمد رضا Øتا از بسياری اÙريقاييان Ùˆ تازيان نيز عقب مانده
اند چنانکه Ú©Ù‡ در ديار مراکش پادشاه مراکش از قربانيان Øکومت پدرش Ùˆ
زندانيان پوزش خواست اما اين گروه با وجود ظلم Ùˆ ستمی Ú©Ù‡ به Ù…Øمد مصدق
وزير خردمند خود آن Ùرزند راستين ملت ايران روا داشتند کماکان Ù…ÛŒ گويند مرغ
يکپا دارد Ùˆ مدعی اند ØÙ‚ با Ù…Øمد رضا بود Ú©Ù‡ با Ú©Ù…Ú© سيا Ùˆ انتليجنت سرويس،
Øکومت اين وزير را واژگون کردند Ùˆ ياران او را تيرباران کردند Ùˆ يا به زندان
انداختند .
دین و پادشاهی در طی تاریخ با هم در آمیخته اند چنان که اردشیر بابکان در شاهنامه می گوید:
دو دیباست یک در دگر باÙته
برآورده پیش خرد تاÙته
نه از پادشاه بی نیازست دین
نه دین را بود شاه را Ø¢Ùرین
چنین پاسبانان یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
نه آن زین نه این زآن بود بی نیاز
دو انباز دیدیمشان نیک ساز
ولی از همه جالب تر نظر ÙˆÛŒ در باره ÛŒ مردم است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ùرماید:
مجوی از دل عامیان راستی
که از جستجو آیدت کاستی
وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو زبدگوی و انده مخور
نه خسرو پرست و نه یزدان پرست
اگر پای گیری سر آید بدست
ملاØظه Ù…ÛŒ Ùرمایید Ú©Ù‡ این ها مردم را اصلا قبول نداشته اند Ùˆ آنان را به راستی نه خداپرست Ùˆ نه شاه پرست Ù…ÛŒ دانستند درØالی Ú©Ù‡ شاهی شما سیمرغی بود Ùˆ از مردم جدا نبود همان بهتر Ú©Ù‡ نام شما به نيکی به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از پايه گذاران Øقوق بشر زنده وجاويد بماند Ùˆ چنين کسانی نام شما را آلوده ننمايند. Øتا اگر آرامگاه شما آب ببندند مطمئن باشید نام نیک شما هرگز آسیب نخواهد دید.
پس کوروش رو به Øاضران کرد Ùˆ Ú¯Ùت :
- من وارثی به عنوان شاه ندارم ØŒ Ùرزندان راستين من پويندگان راه قانون Ùˆ
اØترام کنندگان به Øقوق Ùردی Ùˆ انسانيت هستند وبس !
پس از این بگذارید واقعا راØت Ùˆ آسوده بخوابم .
در اين هنگام بود Ú©Ù‡ اØساس سردی Ùˆ ارتعاش کردم Ùˆ صدای عباس آقا را شنيدم
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت : اقا جان بلند شو چرا هذيان Ù…ÛŒ گويی Ùˆ Ù„Ùظ قلم Øر٠می زنی ØŸ
مثل اين که خواب می بینی؟
من Ú©Ù‡ از خواب بيدار شده بودم ØŒ شکر بجا آوردم Ùˆ Ú¯Ùتم بلی Ø› ولی خودمانيم
عجب رويای صادقانه ای بود؟
به قلم مشتمالچی
شاهان ایران در دادگاه کوروش
آقا تا چشم کار Ù…ÛŒ کرد شاهان Ùˆ سلاطين Ùˆ Øکام ايرانی با لباس های گوناگون وعجیب با سبيل Ùˆ ريش های کوتاه Ùˆ بلند در دشت پاسارگاد در هم
Ù…ÛŒ لوليدند Ùˆ مخلص هم در Ùکر آن بود Ú©Ù‡ اگر هرآینه هر ÙŠÚ© از شاهان اگر مشتری مشتمال من شوند Ú©Ù„ÛŒ کاسب خواهم شد Ùˆ صله خواهم گرÙت Ú©Ù‡ ناگهان درب بزرگ قصرشاهی معرو٠به دروازه ملل باز شد Ùˆ شيپورچيان شيپور آماده باش زدند Ùˆ همه ÛŒ شاهان برای ديدن کورش بزرگ مسابقه گذاشتند Ùˆ من هم يواشکی بطوری Ú©Ù‡ کسی نتواند Ù¾ÛŒ ببرد ترسان Ùˆ لرزان درون کاخ خزيدم Ùˆ در گوشه ای به نظاره نشستم .
کوروش بر بالای کرسی شاهی نشسته بود Ùˆ درکنار او پيرمرد ريش سÙيدی Ú©Ù‡ بعد Ùهميدم بزرگمهر وزير دانشمند ايران باستان است قرار گرÙته بود Ú©Ù‡ با دست هايش همه را وادار به سکوت کرد.
کوروش لب به سخن گشود:
ما امروز شما وارثان شاهی ايران را گردهم آورده ايم و می خواهيم بپرسيم که
2500سال پيش بزرگترين امپراتوری جهان را تاسيس کرديم . می
خواهيم بدانيم که چه شد اين امپراتوری واژگون شد و علتش چه بود.
در اين امر مهم بزرگمهر و عده ی ديگری از انديشمندان ايرانی ما را ياری
خواهند داد.
ای اشک ! بگو تو که با شجاعت يونانيان را از ايران بيرون کردی چه شد سلسله ی
تو تاب نياورد؟
اشک : پس از 200 سال تسلط سلوکيه من امپراتوری تو را اØيا کردم اما
اÙسوس Ú©Ù‡ بدست هموطنان متعصب زرتشتی واژگون گرديد. آن ها چنان غرض Ùˆ تعصب ورزیدند وهمه ÛŒ آثار سلسله ÛŒ ما را نابود کردند Ú©Ù‡ تا چند سال پیش بسیاری نمی دانستند Ú©Ù‡ چنین سلسله ای در ایران موجود بوده است.
کوروش : چه کسی پاسخ می دهد؟
اردشير بابکان : ما ناچار بوديم ØŒ اشکانيان به سبک يونانيان Ùˆ غربی ها لباس Ù…ÛŒ پوشيدند ،مجلس مشورتی مهستان برگزار کرده بودند Ùˆ اين رسم غربی برای ما غير قابل قبول بود Ùˆ موبدان با مشورت مخالÙت Ù…ÛŒ کردند.
- خوب برای ايران چکار کرديد؟
ما به راه موبد موبدان رÙتيم
شما غلط کرديد، بيهوده نبود که تازيان دودمان شما را درهم پيچيدند
قباد : قربان من به نوبه خود چند بار کوشش کردم که قدرت موبدان يعنی همين
ملايان امروز را Ú©Ù… کنم اما با دريغ نشد. یکه تازی ملایان Ùˆ Øرص Ùˆ طمع آنها موجب شد Ú©Ù‡ اولین جنبش کمونیستی در ایران با نام مزدکیان Ø´Ú©Ù„ بگیرد، پسر خود من انوشيروان ØŒ مزدکيان راکشت ØŒ مانويان را تارو مار کرد تا دل ملايان را بدست آورد Ø› تازه او خوب بوداين خسرو پرويز Ú©Ù‡ ديگر گندش را در آورد Ùˆ Øتا Ùرياد سردار خيرخواهی چونبهرام چوبينه راهم نشنيد Ùˆ هر غلطی خواست کرد Ùˆ ساليان دراز جنگ مذهبی بارومی ها را بر سر صليب عيسا راه انداخت. ( هنوز معلوم نیست Ú©Ù‡ خسروپرویز با صلیب عیسا Ù…ÛŒ خواست چکار کند Ùˆ این یکی از مبهمات تاریخ است Ú©Ù‡ روشن نشده است !ØŸ) آزرميدخت پدر رستم Ùرخ زاد راکور کرد به اين بهانه Ú©Ù‡ ÙŠÚ© بار به خواستگارÂÂÛŒ او آمده بود!!( شاید خوشگل نبوده ولی خوب این Ú©Ù‡ دلیل نمی شود آدم بدگل را کور کنند) بعد وقتی تازيان Øمله کردند پسر همین شخص رستم Ùرخ زاد را به سپهسالاری ارتش ایران انتخاب کرد چون کس ديگری را نداشت Ø› از شما Ù…ÛŒ پرسم آيا چنين سرداری واقعا انگيزه ای برای جنگ Ù…ÛŒ داشت؟ بيهوده نيست Ú©Ù‡ Ùردوسی شاعر Ú©Ù‡ 400 سال پس از Øمله Ùردوسی
سربرآورد چنين سرود :
پدر کشتی و تخم کين کاشتی – پدر کشته را کی بود آشتی ؟
بزرگمهر خطاب به کوروش: قربان در Øقيقت امپراتوری شما با شکست ساسانيان
درهم پيچيد Ùˆ به پایان رسید 1400 سال دست نشاندگان خلÙای اسلامی Ùˆ سلاطين Ùˆ مغولان برايران Øکومت کردند اما چون کوروش Ùˆ برخی ديگر از شاهان نام نيکی از خود به يادگار گذاشته بودند این سلاطین گرچه از مغول Ùˆ ترک Ùˆ ترکمن بودند نسب خود را قلابی به شما Ù…ÛŒ رساندند.
Ù…Øمدرضا پهلوی : قربان من اعتراض دارم ØŒ من ايرانی هستم Ùˆ پدر من شاهی
را تجديد کرد و من ادامه دهنده ی او بودم.
کوروش رو به بزرگمهر
- اين شخص کيست؟
Ù…Øمد رضا منتظر پاسخ بزرگمهر نشد Ùˆ Ú¯Ùت:
قربان من شاهنشاه Ù…Øمدرضا آريا مهر بزرگ ارتشتاران هستم Ùˆ Ù…ÛŒ خواستم
ايران را به دروازه ی تمدن رسانده بودم که ناگهان دروازه ها را بستند.
کوروش از بزرگمهر می پرسد:
- اين مرد همان است Ú©Ù‡ Ú¯Ùت کوروش اسوده بخواب Ú©Ù‡ مابيداريم ØŸ
- بله قربان
- آن تبرزين مرا بياوريد تا سر او را بشکاÙÙ… تو نه تنها نام شاهی را بدنام
کردی و سيرک مسخره ای بنام جشن های 2500 ساله راه انداختی مرا هم
بدنام کردی!
( Ù…Øمد رضا Ú©Ù‡ در شجاعت Ùˆ صلابت نظیر ندارد Ú©Ù… مانده است پس بیÙتد Ú©Ù‡ غلام خانه زاد علم دوان خود را Ù…ÛŒ رساند Ùˆ او را از پشت Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ Ù…ÛŒ گوید اعلیØضرتا به من تکیه بÙرمایید.)
بزرگمهر: خير قربان از سر تقصيرات ايشان بگذريد.
کوروش : خوب پس چه مرگت شد که بساط سلطنت تو برچيده شد؟
Ù…Øمدرضا: قربان ندانسته به تقويت ملايان پرداختم Ùˆ همه گروه های ديگر را
سرکوب و منکوب کردم.
کوروش : تو که از تاريخ هيچ نياموختی نمی توانی ادامه دهنده ی راه من باشی ،
از همه بدتر مگر لشکريان ازخارج به تو Øمله کرده بود Ú©Ù‡ پا به Ùرار گذاشتی؟
بزرگمهر : آری قربان اتکای اينان به بيگانگان است Ùˆ اکنون هم دنبال شخصی با نام جلبی یا Øلبی همتراز چلبی در ايران Ù…ÛŒ گردند چون Øتا با تجزیه طلبان هم دست همکاری داده اند.
کوروش : به هر Øال نمی دانم Øال تکلي٠چيست؟ آيا سلطنت را پايان ياÙته
بدانيم و آسوده بخوابيم ؟
Ù…Øمد رضا : خير قربان ØŒ سلطنت طلبان جان برک٠در ايران Ùعاليت Ù…ÛŒ کنند.
کوروش رو به بزرگمهر : اين مرد چه می گويد؟
- قربان بهتر است سلطنت را بر باد رÙته بدانيد ØŒ اين مرد دچار زيادی صÙرا شده
و هذيان می گويد . کسانی که بر اريکه ی قدرت نشسته اند گرچه عمامه بر سر
دارند وتاج برسرندارند اما در Øقيقت سلطنت Ù…ÛŒ کنند Ùˆ البته در اين ميان عده ای
شياد بنام سلطنت طلب مشغول کلاه برداری هستند از آن جمله شخصی بنام
Ùولادوند Ú©Ù‡ قرار بود در سال نو امسال به ايران برود Ùˆ تاج بر سر نمی دانم Ú†Ù‡
کسی بگذارد( چون رضا پهلوی Ùرزند ارشد ÙˆÛŒ را قبول ندارد ØŒ Ùˆ اورا به نام
خانوادگی مادرش يعنی ديبا مورد خطاب قرار Ù…ÛŒ دهد) اکنون Ùراری شده Ùˆ
خبری از او نيست . اودوبلور Ùيلم های Ùارسی بود Ùˆ Ùکر Ù…ÛŒ کرد هرچه صدايش
را Ú©Ù„Ùت تر کند دشمنانش Ù…ÛŒ ترسند Ùˆ جا خالی Ù…ÛŒ کنند. شخص ديگری بنام «هخا»
که نام جد بزرگوار شما را برخود گذاشته بود قرار بود يکی دو سال پيش به ايران
برود و چند سالی هم در راديو و تلويزيون به شعبده بازی مشغول بود که او هم
Ù…Ùقودالاثرومجهول المکان شد. هنوز هم عده ای در خارج از ايران با نام های
ساختگی همچون برديا ، کيومرس و ... سخنانی عليه ملايان می گويند ولی هم
زمان به داخل ايران می روند و معاملات تجاری خود را با همين ملايان ادامه می
دهند . تنها هنری Ú©Ù‡ اين جماعت دارند اين است Ú©Ù‡ بگویند شاه کمتر از خمینی آدم کشت Ùˆ در Ù¾ÛŒ آن نیستند Ú©Ù‡ چيزی از تاريخ بياموزند ÙˆØ³Ø·Ø Ùکر خود را ارتقا بدهند بلکه Ù…ÛŒ خواهند همه را به اندازه خود کوتوله کنند.
کوروش: Øالا به هر Øال يعنی هيچ اميدی نيست تا ايرانيان از دست اين ملايان Ùˆ
بازماندگان تازيان رهايی يابند؟
بزرگمهر : قربان تومار شاهی در دنيا درهم پيچيده؛ قانون گرايی مرسوم گشته و
همه شما را به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از اولين قانونگزاران Øقوق بشر بشمار Ù…ÛŒ آورند.
شاهان در همه ی دنيا به چپاول مشغول بوده اند برای همين هم کنار گذاشته شده
اند Ùˆ خرد گرايی Ùˆ خردمندی Øاکم شده است تا مردم با خرد خود راه خويش را
بيابند. بازماندگان Ù…Øمد رضا Øتا از بسياری اÙريقاييان Ùˆ تازيان نيز عقب مانده
اند چنانکه Ú©Ù‡ در ديار مراکش پادشاه مراکش از قربانيان Øکومت پدرش Ùˆ
زندانيان پوزش خواست اما اين گروه با وجود ظلم Ùˆ ستمی Ú©Ù‡ به Ù…Øمد مصدق
وزير خردمند خود آن Ùرزند راستين ملت ايران روا داشتند کماکان Ù…ÛŒ گويند مرغ
يکپا دارد Ùˆ مدعی اند ØÙ‚ با Ù…Øمد رضا بود Ú©Ù‡ با Ú©Ù…Ú© سيا Ùˆ انتليجنت سرويس،
Øکومت اين وزير را واژگون کردند Ùˆ ياران او را تيرباران کردند Ùˆ يا به زندان
انداختند .
دین و پادشاهی در طی تاریخ با هم در آمیخته اند چنان که اردشیر بابکان در شاهنامه می گوید:
دو دیباست یک در دگر باÙته
برآورده پیش خرد تاÙته
نه از پادشاه بی نیازست دین
نه دین را بود شاه را Ø¢Ùرین
چنین پاسبانان یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
نه آن زین نه این زآن بود بی نیاز
دو انباز دیدیمشان نیک ساز
ولی از همه جالب تر نظر ÙˆÛŒ در باره ÛŒ مردم است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ùرماید:
مجوی از دل عامیان راستی
که از جستجو آیدت کاستی
وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو زبدگوی و انده مخور
نه خسرو پرست و نه یزدان پرست
اگر پای گیری سر آید بدست
ملاØظه Ù…ÛŒ Ùرمایید Ú©Ù‡ این ها مردم را اصلا قبول نداشته اند Ùˆ آنان را به راستی نه خداپرست Ùˆ نه شاه پرست Ù…ÛŒ دانستند درØالی Ú©Ù‡ شاهی شما سیمرغی بود Ùˆ از مردم جدا نبود همان بهتر Ú©Ù‡ نام شما به نيکی به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از پايه گذاران Øقوق بشر زنده وجاويد بماند Ùˆ چنين کسانی نام شما را آلوده ننمايند. Øتا اگر آرامگاه شما آب ببندند مطمئن باشید نام نیک شما هرگز آسیب نخواهد دید.
پس کوروش رو به Øاضران کرد Ùˆ Ú¯Ùت :
- من وارثی به عنوان شاه ندارم ØŒ Ùرزندان راستين من پويندگان راه قانون Ùˆ
اØترام کنندگان به Øقوق Ùردی Ùˆ انسانيت هستند وبس !
پس از این بگذارید واقعا راØت Ùˆ آسوده بخوابم .
در اين هنگام بود Ú©Ù‡ اØساس سردی Ùˆ ارتعاش کردم Ùˆ صدای عباس آقا را شنيدم
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت : اقا جان بلند شو چرا هذيان Ù…ÛŒ گويی Ùˆ Ù„Ùظ قلم Øر٠می زنی ØŸ
مثل اين که خواب می بینی؟
من Ú©Ù‡ از خواب بيدار شده بودم ØŒ شکر بجا آوردم Ùˆ Ú¯Ùتم بلی Ø› ولی خودمانيم
عجب رويای صادقانه ای بود؟