در گرمابه Ù…ØÙ„Ù‡ ÛŒ ما---به قلم مشتمالچی
در گرمابه Ù…ØÙ„Ù‡ ÛŒ ما
به قلم مشتمالچی
شاهان ایران در دادگاه کوروش
آقا تا چشم کار Ù…ÛŒ کرد شاهان Ùˆ سلاطين Ùˆ ØÚ©Ø§Ù… ايرانی با لباس های گوناگون وعجیب با سبيل Ùˆ ريش های کوتاه Ùˆ بلند در دشت پاسارگاد در هم
Ù…ÛŒ لوليدند Ùˆ مخلص هم در Ùکر آن بود Ú©Ù‡ اگر هرآینه هر ÙŠÚ© از شاهان اگر مشتری مشتمال من شوند Ú©Ù„ÛŒ کاسب خواهم شد Ùˆ صله خواهم Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ ناگهان درب بزرگ قصرشاهی معرو٠به دروازه ملل باز شد Ùˆ شيپورچيان شيپور آماده باش زدند Ùˆ همه ÛŒ شاهان برای ديدن کورش بزرگ مسابقه گذاشتند Ùˆ من هم يواشکی بطوری Ú©Ù‡ کسی نتواند Ù¾ÛŒ ببرد ترسان Ùˆ لرزان درون کاخ خزيدم Ùˆ در گوشه ای به نظاره نشستم .
کوروش بر بالای کرسی شاهی نشسته بود Ùˆ درکنار او پيرمرد ريش سÙيدی Ú©Ù‡ بعد Ùهميدم بزرگمهر وزير دانشمند ايران باستان است قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ با دست هايش همه را وادار به سکوت کرد.
کوروش لب به سخن گشود:
ما امروز شما وارثان شاهی ايران را گردهم آورده ايم و می خواهيم بپرسيم که
2500سال پيش بزرگترين امپراتوری جهان را تاسيس کرديم . می
خواهيم بدانيم که چه شد اين امپراتوری واژگون شد و علتش چه بود.
در اين امر مهم بزرگمهر و عده ی ديگری از انديشمندان ايرانی ما را ياری
خواهند داد.
ای اشک ! بگو تو که با شجاعت يونانيان را از ايران بيرون کردی چه شد سلسله ی
تو تاب نياورد؟
اشک : پس از 200 سال تسلط سلوکيه من امپراتوری تو را اØÙŠØ§ کردم اما
Ø§ÙØ³ÙˆØ³ Ú©Ù‡ بدست هموطنان متعصب زرتشتی واژگون گرديد. آن ها چنان غرض Ùˆ تعصب ورزیدند وهمه ÛŒ آثار سلسله ÛŒ ما را نابود کردند Ú©Ù‡ تا چند سال پیش بسیاری نمی دانستند Ú©Ù‡ چنین سلسله ای در ایران موجود بوده است.
کوروش : چه کسی پاسخ می دهد؟
اردشير بابکان : ما ناچار بوديم ØŒ اشکانيان به سبک يونانيان Ùˆ غربی ها لباس Ù…ÛŒ پوشيدند ،مجلس مشورتی مهستان برگزار کرده بودند Ùˆ اين رسم غربی برای ما غير قابل قبول بود Ùˆ موبدان با مشورت Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØª Ù…ÛŒ کردند.
- خوب برای ايران چکار کرديد؟
ما به راه موبد موبدان Ø±ÙØªÙŠÙ…
شما غلط کرديد، بيهوده نبود که تازيان دودمان شما را درهم پيچيدند
قباد : قربان من به نوبه خود چند بار کوشش کردم که قدرت موبدان يعنی همين
ملايان امروز را Ú©Ù… کنم اما با دريغ نشد. یکه تازی ملایان Ùˆ ØØ±Øµ Ùˆ طمع آنها موجب شد Ú©Ù‡ اولین جنبش کمونیستی در ایران با نام مزدکیان Ø´Ú©Ù„ بگیرد، پسر خود من انوشيروان ØŒ مزدکيان راکشت ØŒ مانويان را تارو مار کرد تا دل ملايان را بدست آورد Ø› تازه او خوب بوداين خسرو پرويز Ú©Ù‡ ديگر گندش را در آورد Ùˆ ØØªØ§ ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ سردار خيرخواهی چونبهرام چوبينه راهم نشنيد Ùˆ هر غلطی خواست کرد Ùˆ ساليان دراز جنگ مذهبی بارومی ها را بر سر صليب عيسا راه انداخت. ( هنوز معلوم نیست Ú©Ù‡ خسروپرویز با صلیب عیسا Ù…ÛŒ خواست چکار کند Ùˆ این یکی از مبهمات تاریخ است Ú©Ù‡ روشن نشده است !ØŸ) آزرميدخت پدر رستم ÙØ±Ø® زاد راکور کرد به اين بهانه Ú©Ù‡ ÙŠÚ© بار به خواستگارÂÂÛŒ او آمده بود!!( شاید خوشگل نبوده ولی خوب این Ú©Ù‡ دلیل نمی شود آدم بدگل را کور کنند) بعد وقتی تازيان ØÙ…له کردند پسر همین شخص رستم ÙØ±Ø® زاد را به سپهسالاری ارتش ایران انتخاب کرد چون کس ديگری را نداشت Ø› از شما Ù…ÛŒ پرسم آيا چنين سرداری واقعا انگيزه ای برای جنگ Ù…ÛŒ داشت؟ بيهوده نيست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ شاعر Ú©Ù‡ 400 سال پس از ØÙ…له ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ
سربرآورد چنين سرود :
پدر کشتی و تخم کين کاشتی – پدر کشته را کی بود آشتی ؟
بزرگمهر خطاب به کوروش: قربان در ØÙ‚يقت امپراتوری شما با شکست ساسانيان
درهم پيچيد Ùˆ به پایان رسید 1400 سال دست نشاندگان Ø®Ù„ÙØ§ÛŒ اسلامی Ùˆ سلاطين Ùˆ مغولان برايران ØÚ©ÙˆÙ…ت کردند اما چون کوروش Ùˆ برخی ديگر از شاهان نام نيکی از خود به يادگار گذاشته بودند این سلاطین گرچه از مغول Ùˆ ترک Ùˆ ترکمن بودند نسب خود را قلابی به شما Ù…ÛŒ رساندند.
Ù…ØÙ…درضا پهلوی : قربان من اعتراض دارم ØŒ من ايرانی هستم Ùˆ پدر من شاهی
را تجديد کرد و من ادامه دهنده ی او بودم.
کوروش رو به بزرگمهر
- اين شخص کيست؟
Ù…ØÙ…د رضا منتظر پاسخ بزرگمهر نشد Ùˆ Ú¯ÙØª:
قربان من شاهنشاه Ù…ØÙ…درضا آريا مهر بزرگ ارتشتاران هستم Ùˆ Ù…ÛŒ خواستم
ايران را به دروازه ی تمدن رسانده بودم که ناگهان دروازه ها را بستند.
کوروش از بزرگمهر می پرسد:
- اين مرد همان است Ú©Ù‡ Ú¯ÙØª کوروش اسوده بخواب Ú©Ù‡ مابيداريم ØŸ
- بله قربان
- آن تبرزين مرا بياوريد تا سر او را بشکاÙÙ… تو نه تنها نام شاهی را بدنام
کردی و سيرک مسخره ای بنام جشن های 2500 ساله راه انداختی مرا هم
بدنام کردی!
( Ù…ØÙ…د رضا Ú©Ù‡ در شجاعت Ùˆ صلابت نظیر ندارد Ú©Ù… مانده است پس Ø¨ÛŒÙØªØ¯ Ú©Ù‡ غلام خانه زاد علم دوان خود را Ù…ÛŒ رساند Ùˆ او را از پشت Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ Ù…ÛŒ گوید Ø§Ø¹Ù„ÛŒØØ¶Ø±ØªØ§ به من تکیه Ø¨ÙØ±Ù…ایید.)
بزرگمهر: خير قربان از سر تقصيرات ايشان بگذريد.
کوروش : خوب پس چه مرگت شد که بساط سلطنت تو برچيده شد؟
Ù…ØÙ…درضا: قربان ندانسته به تقويت ملايان پرداختم Ùˆ همه گروه های ديگر را
سرکوب و منکوب کردم.
کوروش : تو که از تاريخ هيچ نياموختی نمی توانی ادامه دهنده ی راه من باشی ،
از همه بدتر مگر لشکريان ازخارج به تو ØÙ…له کرده بود Ú©Ù‡ پا به ÙØ±Ø§Ø± گذاشتی؟
بزرگمهر : آری قربان اتکای اينان به بيگانگان است Ùˆ اکنون هم دنبال شخصی با نام جلبی یا ØÙ„بی همتراز چلبی در ايران Ù…ÛŒ گردند چون ØØªØ§ با تجزیه طلبان هم دست همکاری داده اند.
کوروش : به هر ØØ§Ù„ نمی دانم ØØ§Ù„ تکلي٠چيست؟ آيا سلطنت را پايان ÙŠØ§ÙØªÙ‡
بدانيم و آسوده بخوابيم ؟
Ù…ØÙ…د رضا : خير قربان ØŒ سلطنت طلبان جان برک٠در ايران ÙØ¹Ø§Ù„يت Ù…ÛŒ کنند.
کوروش رو به بزرگمهر : اين مرد چه می گويد؟
- قربان بهتر است سلطنت را بر باد Ø±ÙØªÙ‡ بدانيد ØŒ اين مرد دچار زيادی ØµÙØ±Ø§ شده
و هذيان می گويد . کسانی که بر اريکه ی قدرت نشسته اند گرچه عمامه بر سر
دارند وتاج برسرندارند اما در ØÙ‚يقت سلطنت Ù…ÛŒ کنند Ùˆ البته در اين ميان عده ای
شياد بنام سلطنت طلب مشغول کلاه برداری هستند از آن جمله شخصی بنام
Ùولادوند Ú©Ù‡ قرار بود در سال نو امسال به ايران برود Ùˆ تاج بر سر نمی دانم Ú†Ù‡
کسی بگذارد( چون رضا پهلوی ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ارشد ÙˆÛŒ را قبول ندارد ØŒ Ùˆ اورا به نام
خانوادگی مادرش يعنی ديبا مورد خطاب قرار Ù…ÛŒ دهد) اکنون ÙØ±Ø§Ø±ÛŒ شده Ùˆ
خبری از او نيست . اودوبلور Ùيلم های ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ بود Ùˆ Ùکر Ù…ÛŒ کرد هرچه صدايش
را Ú©Ù„ÙØª تر کند دشمنانش Ù…ÛŒ ترسند Ùˆ جا خالی Ù…ÛŒ کنند. شخص ديگری بنام «هخا»
که نام جد بزرگوار شما را برخود گذاشته بود قرار بود يکی دو سال پيش به ايران
برود و چند سالی هم در راديو و تلويزيون به شعبده بازی مشغول بود که او هم
Ù…Ùقودالاثرومجهول المکان شد. هنوز هم عده ای در خارج از ايران با نام های
ساختگی همچون برديا ، کيومرس و ... سخنانی عليه ملايان می گويند ولی هم
زمان به داخل ايران می روند و معاملات تجاری خود را با همين ملايان ادامه می
دهند . تنها هنری Ú©Ù‡ اين جماعت دارند اين است Ú©Ù‡ بگویند شاه کمتر از خمینی آدم کشت Ùˆ در Ù¾ÛŒ آن نیستند Ú©Ù‡ چيزی از تاريخ بياموزند ÙˆØ³Ø·Ø Ùکر خود را ارتقا بدهند بلکه Ù…ÛŒ خواهند همه را به اندازه خود کوتوله کنند.
کوروش: ØØ§Ù„ا به هر ØØ§Ù„ يعنی هيچ اميدی نيست تا ايرانيان از دست اين ملايان Ùˆ
بازماندگان تازيان رهايی يابند؟
بزرگمهر : قربان تومار شاهی در دنيا درهم پيچيده؛ قانون گرايی مرسوم گشته و
همه شما را به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از اولين قانونگزاران ØÙ‚وق بشر بشمار Ù…ÛŒ آورند.
شاهان در همه ی دنيا به چپاول مشغول بوده اند برای همين هم کنار گذاشته شده
اند Ùˆ خرد گرايی Ùˆ خردمندی ØØ§Ú©Ù… شده است تا مردم با خرد خود راه خويش را
بيابند. بازماندگان Ù…ØÙ…د رضا ØØªØ§ از بسياری Ø§ÙØ±ÙŠÙ‚اييان Ùˆ تازيان نيز عقب مانده
اند چنانکه Ú©Ù‡ در ديار مراکش پادشاه مراکش از قربانيان ØÚ©ÙˆÙ…ت پدرش Ùˆ
زندانيان پوزش خواست اما اين گروه با وجود ظلم Ùˆ ستمی Ú©Ù‡ به Ù…ØÙ…د مصدق
وزير خردمند خود آن ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ راستين ملت ايران روا داشتند کماکان Ù…ÛŒ گويند مرغ
يکپا دارد Ùˆ مدعی اند ØÙ‚ با Ù…ØÙ…د رضا بود Ú©Ù‡ با Ú©Ù…Ú© سيا Ùˆ انتليجنت سرويس،
ØÚ©ÙˆÙ…ت اين وزير را واژگون کردند Ùˆ ياران او را تيرباران کردند Ùˆ يا به زندان
انداختند .
دین و پادشاهی در طی تاریخ با هم در آمیخته اند چنان که اردشیر بابکان در شاهنامه می گوید:
دو دیباست یک در دگر Ø¨Ø§ÙØªÙ‡
برآورده پیش خرد ØªØ§ÙØªÙ‡
نه از پادشاه بی نیازست دین
نه دین را بود شاه را Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†
چنین پاسبانان یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
نه آن زین نه این زآن بود بی نیاز
دو انباز دیدیمشان نیک ساز
ولی از همه جالب تر نظر ÙˆÛŒ در باره ÛŒ مردم است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ ÙØ±Ù…اید:
مجوی از دل عامیان راستی
که از جستجو آیدت کاستی
وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو زبدگوی و انده مخور
نه خسرو پرست و نه یزدان پرست
اگر پای گیری سر آید بدست
Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ Ù…ÛŒ ÙØ±Ù…ایید Ú©Ù‡ این ها مردم را اصلا قبول نداشته اند Ùˆ آنان را به راستی نه خداپرست Ùˆ نه شاه پرست Ù…ÛŒ دانستند Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ شاهی شما سیمرغی بود Ùˆ از مردم جدا نبود همان بهتر Ú©Ù‡ نام شما به نيکی به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از پايه گذاران ØÙ‚وق بشر زنده وجاويد بماند Ùˆ چنين کسانی نام شما را آلوده ننمايند. ØØªØ§ اگر آرامگاه شما آب ببندند مطمئن باشید نام نیک شما هرگز آسیب نخواهد دید.
پس کوروش رو به ØØ§Ø¶Ø±Ø§Ù† کرد Ùˆ Ú¯ÙØª :
- من وارثی به عنوان شاه ندارم ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† راستين من پويندگان راه قانون Ùˆ
Ø§ØØªØ±Ø§Ù… کنندگان به ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ انسانيت هستند وبس !
پس از این بگذارید واقعا Ø±Ø§ØØª Ùˆ آسوده بخوابم .
در اين هنگام بود Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ سردی Ùˆ ارتعاش کردم Ùˆ صدای عباس آقا را شنيدم
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª : اقا جان بلند شو چرا هذيان Ù…ÛŒ گويی Ùˆ Ù„ÙØ¸ قلم ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنی ØŸ
مثل اين که خواب می بینی؟
من Ú©Ù‡ از خواب بيدار شده بودم ØŒ شکر بجا آوردم Ùˆ Ú¯ÙØªÙ… بلی Ø› ولی خودمانيم
عجب رويای صادقانه ای بود؟

به قلم مشتمالچی
شاهان ایران در دادگاه کوروش
آقا تا چشم کار Ù…ÛŒ کرد شاهان Ùˆ سلاطين Ùˆ ØÚ©Ø§Ù… ايرانی با لباس های گوناگون وعجیب با سبيل Ùˆ ريش های کوتاه Ùˆ بلند در دشت پاسارگاد در هم
Ù…ÛŒ لوليدند Ùˆ مخلص هم در Ùکر آن بود Ú©Ù‡ اگر هرآینه هر ÙŠÚ© از شاهان اگر مشتری مشتمال من شوند Ú©Ù„ÛŒ کاسب خواهم شد Ùˆ صله خواهم Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ ناگهان درب بزرگ قصرشاهی معرو٠به دروازه ملل باز شد Ùˆ شيپورچيان شيپور آماده باش زدند Ùˆ همه ÛŒ شاهان برای ديدن کورش بزرگ مسابقه گذاشتند Ùˆ من هم يواشکی بطوری Ú©Ù‡ کسی نتواند Ù¾ÛŒ ببرد ترسان Ùˆ لرزان درون کاخ خزيدم Ùˆ در گوشه ای به نظاره نشستم .
کوروش بر بالای کرسی شاهی نشسته بود Ùˆ درکنار او پيرمرد ريش سÙيدی Ú©Ù‡ بعد Ùهميدم بزرگمهر وزير دانشمند ايران باستان است قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ با دست هايش همه را وادار به سکوت کرد.
کوروش لب به سخن گشود:
ما امروز شما وارثان شاهی ايران را گردهم آورده ايم و می خواهيم بپرسيم که
2500سال پيش بزرگترين امپراتوری جهان را تاسيس کرديم . می
خواهيم بدانيم که چه شد اين امپراتوری واژگون شد و علتش چه بود.
در اين امر مهم بزرگمهر و عده ی ديگری از انديشمندان ايرانی ما را ياری
خواهند داد.
ای اشک ! بگو تو که با شجاعت يونانيان را از ايران بيرون کردی چه شد سلسله ی
تو تاب نياورد؟
اشک : پس از 200 سال تسلط سلوکيه من امپراتوری تو را اØÙŠØ§ کردم اما
Ø§ÙØ³ÙˆØ³ Ú©Ù‡ بدست هموطنان متعصب زرتشتی واژگون گرديد. آن ها چنان غرض Ùˆ تعصب ورزیدند وهمه ÛŒ آثار سلسله ÛŒ ما را نابود کردند Ú©Ù‡ تا چند سال پیش بسیاری نمی دانستند Ú©Ù‡ چنین سلسله ای در ایران موجود بوده است.
کوروش : چه کسی پاسخ می دهد؟
اردشير بابکان : ما ناچار بوديم ØŒ اشکانيان به سبک يونانيان Ùˆ غربی ها لباس Ù…ÛŒ پوشيدند ،مجلس مشورتی مهستان برگزار کرده بودند Ùˆ اين رسم غربی برای ما غير قابل قبول بود Ùˆ موبدان با مشورت Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØª Ù…ÛŒ کردند.
- خوب برای ايران چکار کرديد؟
ما به راه موبد موبدان Ø±ÙØªÙŠÙ…
شما غلط کرديد، بيهوده نبود که تازيان دودمان شما را درهم پيچيدند
قباد : قربان من به نوبه خود چند بار کوشش کردم که قدرت موبدان يعنی همين
ملايان امروز را Ú©Ù… کنم اما با دريغ نشد. یکه تازی ملایان Ùˆ ØØ±Øµ Ùˆ طمع آنها موجب شد Ú©Ù‡ اولین جنبش کمونیستی در ایران با نام مزدکیان Ø´Ú©Ù„ بگیرد، پسر خود من انوشيروان ØŒ مزدکيان راکشت ØŒ مانويان را تارو مار کرد تا دل ملايان را بدست آورد Ø› تازه او خوب بوداين خسرو پرويز Ú©Ù‡ ديگر گندش را در آورد Ùˆ ØØªØ§ ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ سردار خيرخواهی چونبهرام چوبينه راهم نشنيد Ùˆ هر غلطی خواست کرد Ùˆ ساليان دراز جنگ مذهبی بارومی ها را بر سر صليب عيسا راه انداخت. ( هنوز معلوم نیست Ú©Ù‡ خسروپرویز با صلیب عیسا Ù…ÛŒ خواست چکار کند Ùˆ این یکی از مبهمات تاریخ است Ú©Ù‡ روشن نشده است !ØŸ) آزرميدخت پدر رستم ÙØ±Ø® زاد راکور کرد به اين بهانه Ú©Ù‡ ÙŠÚ© بار به خواستگارÂÂÛŒ او آمده بود!!( شاید خوشگل نبوده ولی خوب این Ú©Ù‡ دلیل نمی شود آدم بدگل را کور کنند) بعد وقتی تازيان ØÙ…له کردند پسر همین شخص رستم ÙØ±Ø® زاد را به سپهسالاری ارتش ایران انتخاب کرد چون کس ديگری را نداشت Ø› از شما Ù…ÛŒ پرسم آيا چنين سرداری واقعا انگيزه ای برای جنگ Ù…ÛŒ داشت؟ بيهوده نيست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ شاعر Ú©Ù‡ 400 سال پس از ØÙ…له ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ
سربرآورد چنين سرود :
پدر کشتی و تخم کين کاشتی – پدر کشته را کی بود آشتی ؟
بزرگمهر خطاب به کوروش: قربان در ØÙ‚يقت امپراتوری شما با شکست ساسانيان
درهم پيچيد Ùˆ به پایان رسید 1400 سال دست نشاندگان Ø®Ù„ÙØ§ÛŒ اسلامی Ùˆ سلاطين Ùˆ مغولان برايران ØÚ©ÙˆÙ…ت کردند اما چون کوروش Ùˆ برخی ديگر از شاهان نام نيکی از خود به يادگار گذاشته بودند این سلاطین گرچه از مغول Ùˆ ترک Ùˆ ترکمن بودند نسب خود را قلابی به شما Ù…ÛŒ رساندند.
Ù…ØÙ…درضا پهلوی : قربان من اعتراض دارم ØŒ من ايرانی هستم Ùˆ پدر من شاهی
را تجديد کرد و من ادامه دهنده ی او بودم.
کوروش رو به بزرگمهر
- اين شخص کيست؟
Ù…ØÙ…د رضا منتظر پاسخ بزرگمهر نشد Ùˆ Ú¯ÙØª:
قربان من شاهنشاه Ù…ØÙ…درضا آريا مهر بزرگ ارتشتاران هستم Ùˆ Ù…ÛŒ خواستم
ايران را به دروازه ی تمدن رسانده بودم که ناگهان دروازه ها را بستند.
کوروش از بزرگمهر می پرسد:
- اين مرد همان است Ú©Ù‡ Ú¯ÙØª کوروش اسوده بخواب Ú©Ù‡ مابيداريم ØŸ
- بله قربان
- آن تبرزين مرا بياوريد تا سر او را بشکاÙÙ… تو نه تنها نام شاهی را بدنام
کردی و سيرک مسخره ای بنام جشن های 2500 ساله راه انداختی مرا هم
بدنام کردی!
( Ù…ØÙ…د رضا Ú©Ù‡ در شجاعت Ùˆ صلابت نظیر ندارد Ú©Ù… مانده است پس Ø¨ÛŒÙØªØ¯ Ú©Ù‡ غلام خانه زاد علم دوان خود را Ù…ÛŒ رساند Ùˆ او را از پشت Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ Ù…ÛŒ گوید Ø§Ø¹Ù„ÛŒØØ¶Ø±ØªØ§ به من تکیه Ø¨ÙØ±Ù…ایید.)
بزرگمهر: خير قربان از سر تقصيرات ايشان بگذريد.
کوروش : خوب پس چه مرگت شد که بساط سلطنت تو برچيده شد؟
Ù…ØÙ…درضا: قربان ندانسته به تقويت ملايان پرداختم Ùˆ همه گروه های ديگر را
سرکوب و منکوب کردم.
کوروش : تو که از تاريخ هيچ نياموختی نمی توانی ادامه دهنده ی راه من باشی ،
از همه بدتر مگر لشکريان ازخارج به تو ØÙ…له کرده بود Ú©Ù‡ پا به ÙØ±Ø§Ø± گذاشتی؟
بزرگمهر : آری قربان اتکای اينان به بيگانگان است Ùˆ اکنون هم دنبال شخصی با نام جلبی یا ØÙ„بی همتراز چلبی در ايران Ù…ÛŒ گردند چون ØØªØ§ با تجزیه طلبان هم دست همکاری داده اند.
کوروش : به هر ØØ§Ù„ نمی دانم ØØ§Ù„ تکلي٠چيست؟ آيا سلطنت را پايان ÙŠØ§ÙØªÙ‡
بدانيم و آسوده بخوابيم ؟
Ù…ØÙ…د رضا : خير قربان ØŒ سلطنت طلبان جان برک٠در ايران ÙØ¹Ø§Ù„يت Ù…ÛŒ کنند.
کوروش رو به بزرگمهر : اين مرد چه می گويد؟
- قربان بهتر است سلطنت را بر باد Ø±ÙØªÙ‡ بدانيد ØŒ اين مرد دچار زيادی ØµÙØ±Ø§ شده
و هذيان می گويد . کسانی که بر اريکه ی قدرت نشسته اند گرچه عمامه بر سر
دارند وتاج برسرندارند اما در ØÙ‚يقت سلطنت Ù…ÛŒ کنند Ùˆ البته در اين ميان عده ای
شياد بنام سلطنت طلب مشغول کلاه برداری هستند از آن جمله شخصی بنام
Ùولادوند Ú©Ù‡ قرار بود در سال نو امسال به ايران برود Ùˆ تاج بر سر نمی دانم Ú†Ù‡
کسی بگذارد( چون رضا پهلوی ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ارشد ÙˆÛŒ را قبول ندارد ØŒ Ùˆ اورا به نام
خانوادگی مادرش يعنی ديبا مورد خطاب قرار Ù…ÛŒ دهد) اکنون ÙØ±Ø§Ø±ÛŒ شده Ùˆ
خبری از او نيست . اودوبلور Ùيلم های ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ بود Ùˆ Ùکر Ù…ÛŒ کرد هرچه صدايش
را Ú©Ù„ÙØª تر کند دشمنانش Ù…ÛŒ ترسند Ùˆ جا خالی Ù…ÛŒ کنند. شخص ديگری بنام «هخا»
که نام جد بزرگوار شما را برخود گذاشته بود قرار بود يکی دو سال پيش به ايران
برود و چند سالی هم در راديو و تلويزيون به شعبده بازی مشغول بود که او هم
Ù…Ùقودالاثرومجهول المکان شد. هنوز هم عده ای در خارج از ايران با نام های
ساختگی همچون برديا ، کيومرس و ... سخنانی عليه ملايان می گويند ولی هم
زمان به داخل ايران می روند و معاملات تجاری خود را با همين ملايان ادامه می
دهند . تنها هنری Ú©Ù‡ اين جماعت دارند اين است Ú©Ù‡ بگویند شاه کمتر از خمینی آدم کشت Ùˆ در Ù¾ÛŒ آن نیستند Ú©Ù‡ چيزی از تاريخ بياموزند ÙˆØ³Ø·Ø Ùکر خود را ارتقا بدهند بلکه Ù…ÛŒ خواهند همه را به اندازه خود کوتوله کنند.
کوروش: ØØ§Ù„ا به هر ØØ§Ù„ يعنی هيچ اميدی نيست تا ايرانيان از دست اين ملايان Ùˆ
بازماندگان تازيان رهايی يابند؟
بزرگمهر : قربان تومار شاهی در دنيا درهم پيچيده؛ قانون گرايی مرسوم گشته و
همه شما را به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از اولين قانونگزاران ØÙ‚وق بشر بشمار Ù…ÛŒ آورند.
شاهان در همه ی دنيا به چپاول مشغول بوده اند برای همين هم کنار گذاشته شده
اند Ùˆ خرد گرايی Ùˆ خردمندی ØØ§Ú©Ù… شده است تا مردم با خرد خود راه خويش را
بيابند. بازماندگان Ù…ØÙ…د رضا ØØªØ§ از بسياری Ø§ÙØ±ÙŠÙ‚اييان Ùˆ تازيان نيز عقب مانده
اند چنانکه Ú©Ù‡ در ديار مراکش پادشاه مراکش از قربانيان ØÚ©ÙˆÙ…ت پدرش Ùˆ
زندانيان پوزش خواست اما اين گروه با وجود ظلم Ùˆ ستمی Ú©Ù‡ به Ù…ØÙ…د مصدق
وزير خردمند خود آن ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ راستين ملت ايران روا داشتند کماکان Ù…ÛŒ گويند مرغ
يکپا دارد Ùˆ مدعی اند ØÙ‚ با Ù…ØÙ…د رضا بود Ú©Ù‡ با Ú©Ù…Ú© سيا Ùˆ انتليجنت سرويس،
ØÚ©ÙˆÙ…ت اين وزير را واژگون کردند Ùˆ ياران او را تيرباران کردند Ùˆ يا به زندان
انداختند .
دین و پادشاهی در طی تاریخ با هم در آمیخته اند چنان که اردشیر بابکان در شاهنامه می گوید:
دو دیباست یک در دگر Ø¨Ø§ÙØªÙ‡
برآورده پیش خرد ØªØ§ÙØªÙ‡
نه از پادشاه بی نیازست دین
نه دین را بود شاه را Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†
چنین پاسبانان یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
نه آن زین نه این زآن بود بی نیاز
دو انباز دیدیمشان نیک ساز
ولی از همه جالب تر نظر ÙˆÛŒ در باره ÛŒ مردم است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ ÙØ±Ù…اید:
مجوی از دل عامیان راستی
که از جستجو آیدت کاستی
وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو زبدگوی و انده مخور
نه خسرو پرست و نه یزدان پرست
اگر پای گیری سر آید بدست
Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ Ù…ÛŒ ÙØ±Ù…ایید Ú©Ù‡ این ها مردم را اصلا قبول نداشته اند Ùˆ آنان را به راستی نه خداپرست Ùˆ نه شاه پرست Ù…ÛŒ دانستند Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ شاهی شما سیمرغی بود Ùˆ از مردم جدا نبود همان بهتر Ú©Ù‡ نام شما به نيکی به عنوان ÙŠÚ©ÛŒ از پايه گذاران ØÙ‚وق بشر زنده وجاويد بماند Ùˆ چنين کسانی نام شما را آلوده ننمايند. ØØªØ§ اگر آرامگاه شما آب ببندند مطمئن باشید نام نیک شما هرگز آسیب نخواهد دید.
پس کوروش رو به ØØ§Ø¶Ø±Ø§Ù† کرد Ùˆ Ú¯ÙØª :
- من وارثی به عنوان شاه ندارم ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† راستين من پويندگان راه قانون Ùˆ
Ø§ØØªØ±Ø§Ù… کنندگان به ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ انسانيت هستند وبس !
پس از این بگذارید واقعا Ø±Ø§ØØª Ùˆ آسوده بخوابم .
در اين هنگام بود Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ سردی Ùˆ ارتعاش کردم Ùˆ صدای عباس آقا را شنيدم
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª : اقا جان بلند شو چرا هذيان Ù…ÛŒ گويی Ùˆ Ù„ÙØ¸ قلم ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنی ØŸ
مثل اين که خواب می بینی؟
من Ú©Ù‡ از خواب بيدار شده بودم ØŒ شکر بجا آوردم Ùˆ Ú¯ÙØªÙ… بلی Ø› ولی خودمانيم
عجب رويای صادقانه ای بود؟