Ú¯Ùتگو با آقای « آریابرزن زاگرسی »؛ نویسنده Ùˆ پژوهشگر ----قسمت نخست
مصاØبه کننده: « Ù…. ساقی »
"
Ú†Ù‡ بسا آنچه در وجود من، برای دیگران، زشت Ùˆ پلشت Ùˆ ناخوشایند Ùˆ بی مزه Ù…ÛŒ نمایاند، بهترین رانه ای باشد "Ú©Ù‡ مرا به زیبائیها Ùˆ زیبامنشیها بیانگیزانند. کسی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ داند؟. آنچه در باره ÛŒ خودم Ù…ÛŒ توانم بگویم، Ú¯Ùتن آن چیزهائیست Ú©Ù‡ مثل « نبش قبر عزیران خود » Ù…ÛŒ باشد. نه برای اینکه چنین کاری، عجیب Ùˆ نامانوس است "
Ø›
Ú¯Ùتگو با آقای « آریابرزن زاگرسی »؛ نویسنده Ùˆ پژوهشگر
[ قسمت نخست ]
- با درود Ùراوان به شما Ú©Ù‡ دعوت ما را پذیرÙتید.
*آقای زاگرسی کمی از خودتان بگویید.
وقتی Ù…ÛŒ خوام در باره ÛŒ خودم، سخن بگویم، Ù…ÛŒ مانم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ باید Ú¯Ùت؟ Ùˆ از Ú†Ù‡ چیزهایی باید Øکایتها کرد؟. Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی اصلا ارزش Ú¯Ùتن دارند؟. معمولا انسانها یا از روی عادت یا از روی آنچه Ú©Ù‡ معمول Ùˆ مرسوم است در باره ÛŒ خودشون ØرÙهایی را بر زبان Ù…ÛŒ رانند. من امّا نمی دانم کدام یک از ابعاد خودم را به دیگران معرÙÛŒ کنم. چونکه هر بÙعدی Ùˆ گوشه ای را Ú©Ù‡ بخواهم در کلماتم بر زبان برانم، خود به خود، ابعاد دیگرم در تاریکی Ù…ÛŒ مانند Ùˆ نمی توانم چهره ای تمام عیار از خودم عرضه کنم. اگه خودم را « تمام رÙØ® Ùˆ عریان » نیز جلوه دهم، آخرش بخشی از من ØŒ پنهان از انظار دیگران Ù…ÛŒ ماند. انسان دوست داره، زیباترین ابعاد شخصیّت وجودی خودش را در معرض دیگران بگذارد. مثل میوه Ùروشانی Ú©Ù‡ برای Ùروش میوه های خود، دستمالی به دست گرÙته اند Ùˆ تلاش Ù…ÛŒ کنند تمام ظواهر میوه ها را بسابند Ùˆ بسابند Ùˆ برّاق کنند Ùˆ سپس در زیر نورهای مخصوص، آنها را عرضه کنند تا هم، آب از دهان مشتریها بریزند، هم مارک اعلاء بودن Ùˆ Ùروش میوه های دکّان خود را تضمین کرده باشند. ولی من Øسّ Ù…ÛŒ کنم Ùˆ بر این اندیشه ام Ú©Ù‡ انسان را باید بدانگونه Ú©Ù‡ هست در تمام ابعاد وجودیش دید Ùˆ شناخت Ùˆ ارزشیابی کرد. Øتّا معتقدم اگر قرار است انسانی را Ù…Øاکمه ÛŒ قضایی کنند، Øال به هر جÙرمی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد، نیک است Ù‚Ùضات Ùˆ داوران در تصمیمگیری Ùˆ اجرای ØÙÚ©Ù…ØŒ مجموعه ÛŒ رÙتارهای نیک Ùˆ ستودنی انسان Ù…Ùجرم را نیز مدّ نظر بگیرند؛ ولو چنان رÙتارهایی، ریختن یک سطل آب به پای درختی در بیابانها بوده باشد.
Ú†Ù‡ بسا آنچه در وجود من، برای دیگران، زشت Ùˆ پلشت Ùˆ ناخوشایند Ùˆ بی مزه Ù…ÛŒ نمایاند، بهترین رانه ای باشد Ú©Ù‡ مرا به زیبائیها Ùˆ زیبامنشیها بیانگیزانند. کسی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ داند؟. آنچه در باره ÛŒ خودم Ù…ÛŒ توانم بگویم، Ú¯Ùتن آن چیزهائیست Ú©Ù‡ مثل « نبش قبر عزیران خود » Ù…ÛŒ باشد. نه برای اینکه چنین کاری، عجیب Ùˆ نامانوس است؛ بلکه Ùقط به دلیل زجر آور Ùˆ آزارنده بودن Ù†Ùس کار Ù…ÛŒ باشد. منظورم سخن Ú¯Ùتن در باره ÛŒ تجربیاتیست Ú©Ù‡ آدم دوست داره Ùˆ ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد آنها را در قبرستانهای متروک « روان Ùˆ ذهنیّت خودش » بدون هیچ ردّ Ùˆ نشانی، Ú¯Ù… Ùˆ گور کنه؛ به جای آنکه بر زبان Ùˆ قلم جاری کنه. من بر اساس Øکایت مادرم، در یک شب بسیار سرد زمستانی Ùˆ یخبندان استخوان ترکاننده در بهمن ماه به دنیا اومدم. اونم در مطّب پزشک Ùˆ به روش سزارین!. در خانواده ای شلوغ Ùˆ Ù¾Ùر جمعیّت Ùˆ بسیار Ùقیر از Ù„Øاظ امکانهای معیشتی Ùˆ مادّی. با زاییده شدنم به جمع دوازده Ù†Ùره ÛŒ خواهران Ùˆ برادرانم پیوستم!. چهار تا از خواهر Ùˆ برادرانم در همان اوان کودکی به دلیل امراض عجیب Ùˆ غریب، جان باختند. من Ùرزند Ù‡Ùتم خانواده هستم. شناسنامه ام را شش ماه بعد از تولّدم از « اداره ÛŒ سجل اØوالات مرکز استان » برایم گرÙته بودند. طبق Øکایت مادرم، من 45 سالم Ù…ÛŒ باشه Ùˆ طبق شناسنامه ÛŒ رسمی ام، چهل Ùˆ چهار ساله هستم.
نخستین قصّه Ú¯Ùˆ در زندگی ام، مادرم بود Ú©Ù‡ با Øالتی جادویی Ùˆ اسرار آمیز، قصّه های جور واجور را برای خواب کردنم نجوا Ù…ÛŒ کرد. از قصّه ÛŒ « خورشید Ø¢Ùرین Ùˆ ÙÙ„Ú© ناز » گرÙته تا « امیر ارسلان نامدار Ùˆ داستان جمشید جم Ùˆ ضØّاک ماردوش Ùˆ رستم Ùˆ سهراب » Ùˆ دهها داستان Ùˆ قصّه های شیوا Ùˆ تاثیر گذار دیگر. مادرم با قصّه گویی هایش مرا به ناکجا آبادهایی Ù…ÛŒ بÙرد Ú©Ù‡ از هر واقعیّتی، ملموس تر Ùˆ Øسّی تر بودند. سÙر به جهان رویاها Ùˆ خیالات انگیزشی. تØصیّلات ابتدائی ام را تا دیپلم متوسطه در همون زادگاهم گذراندم تا اینکه طاعون نکبت بار انقلاب، دامنگیر من نیز شد Ùˆ راهی برایم نمانده بود؛ سوای گریز از تیغ خونریز Øکومتگران ستمگر Ùˆ جلّاد Øاکم بر آن وطنی Ú©Ù‡ با تمام تار Ùˆ پودم، آن را دوست Ù…ÛŒ دارم؛ ولو در دست بی لیاقترینها به خرابه ای ملعون Ùˆ زشت سیما، تبدیل شده باشد. با اقامت ناخواسته Ùˆ اجباری در غربت، تلاش کردم Ú©Ù‡ خودم را در مقام « یک ایرانی » بشناسم. این بود Ú©Ù‡ برغم تمام آن خاموشیها Ùˆ گوشه نشینیهایی Ú©Ù‡ از کودکی به آنها خو گرÙته بودم، این بار بر آن شدم Ú©Ù‡ با جدّیت Ùˆ پشتکار به کند Ùˆ کاو در باره ÛŒ چیزی رو آورم Ú©Ù‡ « چیستی ایرانی بودن مرا » رقم Ù…ÛŒ زد. عطش آموختن Ùˆ جستجو Ùˆ Ùرو ریختن سیلاب پرسشها در اعماق وجودم باعث شدند Ú©Ù‡ به هر گوشه ای برای یاÙتن پاسخ، سر بزنم. دریغا Ú©Ù‡ هیچ کجا، پاسخی در خور نیاÙتم؛ زیرا آنچه مرا بی قرار Ùˆ نا آرام Ùˆ شعله ور Ù…ÛŒ کرد، پاسخها نبودند؛ بلکه خود پرسشها بودند Ú©Ù‡ وجودم را دم به دم، ملتهب Ùˆ Øیران Ùˆ شکّاک نگاه Ù…ÛŒ داشتند Ùˆ Øسرت یاÙتن پاسخ را Ù…ÛŒ طلبیدند Ùˆ خواب Ùˆ آرامش را از من Ù…ÛŒ ربودند.
برای یاÙتن پاسخهایم به دانشکده های ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژی Ùˆ ادبیّات Ùˆ تاریخ Ùˆ هنر Ùˆ Øقوق Ùˆ زبانهای بیگانه رÙتم؛ ولی هر بار، سرخورده Ùˆ نا امید بازگشتم به سوی خودم Ùˆ غرق در انجماد سردسیر پاسخهای نارسا ماندم. چیزی در من بود Ùˆ هنوز هست Ú©Ù‡ از اعماق وجودم Ù…ÛŒ سوخت Ùˆ آتشÙشان وار، خودش را بر Ø³Ø·Ø Ø°Ù‡Ù†ÛŒÙ‘Øª Ùˆ آگاهبودم با شور Ùˆ اشتیاق Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ در تار Ùˆ پود رگهای وجودم، مثل خون، پیچ Ùˆ تاب Ù…ÛŒ خورد. تصوّر Ù…ÛŒ کردم Ú©Ù‡ در دانشکده های ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژی Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ توانم پاسخ پرسشهایم را بیابم؛ ولی اÙسوس Ú©Ù‡ آنچه تجربه کردم، « اصول خشک مدرّسی Ùˆ تعلیمی » بود Ú©Ù‡ مرا از هر نوع درس تعلیمی Ùˆ آتوریته ای Ùˆ بی روØØŒ دلزده کرد Ùˆ گسلاند. من آرزومند انگیزنده گانی بودم Ú©Ù‡ « اهریمن وار، بسان سقراط »، مرا در یاÙتن پاسخهایم به سعی Ùˆ کوشش خودم Ùˆ به قوّه ÛŒ مغز Ùˆ شعور Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص Ùردی ام، یاور Ùˆ مددکار باشند؛ نه اینکه باری بر دوش ذهنیّت Ùˆ روانم شوند. بعد از پشت کردن به دروس تعلیمی / تدریسی دانشکده ها، وقتی زندگینامه ÛŒ متÙکّران Ùˆ ÙیلسوÙان نامدار Ùˆ تاثیر گذار را مطالعه Ù…ÛŒ کردم Ùˆ Ù…ÛŒ دیدم کثیری از آنها، همین تجربه ÛŒ مرا از دروس دانشکده ها داشته اند، Ùهمیدم Ú©Ù‡ گریختنم از « کلاسهای مدرّسی دانشکده ها »، کار بسیار خردمندانه ای بوده است، هر چند تا همین امروز، مجبور بوده ام Ú©Ùّاره ÛŒ سرزنشها Ùˆ نکوهشهای خانواده Ùˆ اطراÙیانم را برایم چنان کاری تاب آورم. ولی Ø®Ùب! من در جستجوی چیز دیگری بودم Ùˆ هنوز نیز هستم.
1- بÙرمایید از Ú†Ù‡ زمانی کار Ùرهنگی Ùˆ ادبی را آغاز کردید؟ آیا اولین نوشته هایتان را هنوز بیاد دارید؟
نخستین نوشته ام، توصیÙÛŒ بود از مناظر روستای زادگاهم. با اشتیاقی خاصّ Ùˆ مهری Ú©Ù‡ به طبیعت داشتم. کلاس پنجم دبستان بودم. ولی دیگه چیزی ننوشتم تا یک سال قبل از انقلاب Ú©Ù‡ به نمایشنامه نویسی علاقه پیدا کردم Ùˆ نمایشنامه ای به اسم « مش Øسن قهوه Ú†ÛŒ » نوشتم Ùˆ با همین نمایشنامه در Ø³Ø·Ø Ø§Ø³ØªØ§Ù†ØŒ مقام اول را نصیب خودم کردم Ùˆ پاداشمم نیز، رÙتن به اردوهای رامسر بود. بعدش Ú©Ù‡ دیگه دوران سیاه انقلاب بود Ùˆ Øدیث سوختنهایی Ú©Ù‡ هنوز پایانی برای آنها نیست. در آن سالهای سیاه تا Ù„Øظه ÛŒ خروجم از میهن، هیچ چیزی ننوشتم Ùˆ Ùقط مطالعه به دنبال مطالعه بود Ú©Ù‡ اوقات مرا صÙا آمیز Ù…ÛŒ آراست.
2- مشوّقان شما در این مسیر چه کسانی بودند؟
من، هیچ وقت، مشوّقی نداشتم. کاشÙین استعداد داشتم، ولی مشوّق Ùˆ راهنما Ùˆ سنجشگر Ùˆ پرورنده ÛŒ استعدادهایم، اصلا Ùˆ ابدا. شاید علّتش به این برمی گرده Ú©Ù‡ من، انسانی تکرو Ùˆ جمع گریز Ùˆ ضدّ آتوریته Ùˆ تلخگو Ùˆ گوشه نشین Ùˆ خیلی Ú©Ù… Øر٠هستم. همینطور مجیز هیچکس را Ù†Ú¯Ùتن Ùˆ در مجامع مختلÙØŒ شرکت نکردن Ùˆ اهل ساخت Ùˆ پاختهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ùˆ Ùرقه ای Ùˆ Øزبی Ùˆ سازمانی نبودن. شاید!. نمی دانم. یادم نمی رود اون شب زمستانی را Ú©Ù‡ داشتم کتاب « ربه کا »، نوشته ÛŒ « داÙنه دوموریه » را با ولع Ùˆ کنجکاوی Ù…ÛŒ خواندم Ùˆ آنچنان غرق در کتاب شده بودم Ú©Ù‡ Ùقط مشت Ùˆ لگد Ùˆ ÙØØ´ Ùˆ ÙØشکاری برادرم، مرا به خود آورد. یه دÙعه متوجّه شدم Ú©Ù‡ ساعت سه نیمه شب Ù…ÛŒ باشه Ùˆ من از شوق مطالعه، اصلا خواب به چشمانم راه نیاÙته بود. Ú†Ù‡ کتک Ù…Ùصّلی خوردم!. ولی هیچوقت شور Ùˆ اشتیاق Ùˆ مهر به کتاب Ùˆ مطالعه تا همین امروز از وجودم، رخت بر نبست Ú©Ù‡ نبست. Ú†Ù‡ غذاهایی Ú©Ù‡ به دلیل غرق شدن در بØر مطالعه ÛŒ کتابها سوزوندم Ùˆ Ø´Ú©Ù… گشنه سر به بالین گذاشتم. Ú†Ù‡ مسیرهای عوضی Ùˆ طول Ùˆ دراز Ùˆ سرگردانی Ú©Ù‡ با قطارها Ùˆ اتوبوسها پیمودم Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ پیمایم. Ú†Ù‡ خریدهای اشتباهی Ú©Ù‡ کردم Ùˆ هنوز گرÙتار چنین خریدهایی هستم. امان از غرق مطالعه شدن Ùˆ سیر Ùˆ سیاØت در اÙکار رÙباینده!. هر پولی Ú©Ù‡ اجرت کارهایم Ù…ÛŒ گرÙتم، Ùقط خرج خرید کتاب Ù…ÛŒ کردم Ùˆ کتاب Ùˆ کتاب Ùˆ نشریه. یه دبیر تاریخ داشتم در دوران دبیرستان Ú©Ù‡ خیلی انسان شریÙÛŒ بود. یه روز مرا به تصاد٠که دنبال کاری رÙته بودم در چهارباغ اصÙهان دید. به زور، دستم را گرÙت Ùˆ Ú¯Ùت همراه من بیا!. هر چقدر Ú¯Ùتم کجا Ù…ÛŒ خواهی مرا ببری، Ú¯Ùت Ùضولی Ù†Ú©Ù†!. Ùقط همراه من بیا!. مرا برد به یه کتابÙروشی بزرگ Ùˆ یازده جلد کتاب قطور در باره ÛŒ تاریخ ایران Ùˆ جهان برایم خرید. هر چقدر خواهش Ùˆ التماس Ú©Ù‡ من نمی تونم اینها را قبول کنم، Ú¯Ùت اگه نگیری. پدرت را Ù…ÛŒ سوزونم!. من Ù…Øبور بودم سالها از ترس برادرانم، کتابهایم را مخÙÛŒ بخرم Ùˆ مخÙÛŒ بخونم Ùˆ مخÙÛŒ نیز بکنم. انگار Ú©Ù‡ مخÙیکاری، یه سنّت دیر پایی در جامعه ÛŒ ایرانی باشه! Ùˆ Ùقط صÙت بارز Øکومتهای مستبد Ùˆ زورگو Ùˆ ستمگر نیست. تنها کسی Ú©Ù‡ استعداد های مرا تمییز Ùˆ تشخیص داد Ùˆ همچون ستاره ای نورانی در آسمان زندگی ام درخشید Ùˆ ناگهان، ناپدید شد، آموزگار زبان انگلیسی بود Ú©Ù‡ وص٠ماجرایش را در جÙستار « جویباری از دردهای شعله ور » نوشته ام. شاید از کژبختی یا شاید هم، خوشبختی سرنوشتم باشد Ú©Ù‡ هیچ مشوّقی ندارم. البته لعن Ùˆ Ù†Ùرین کنها Ú©Ù… نیستند! Ùˆ وجودشان با این زبانی Ú©Ù‡ من دارم، اجتناب ناپذیر Ù…ÛŒ باشد. ولی اینها نیز در ردی٠همان نامشوّقان متکلّم به شمار Ù…ÛŒ آیند. بگذریم. آنقدرها Ú©Ù‡ از مطالعه، لذّت Ù…ÛŒ برم با نوشتن، چندان میانه ای ندارم Ùˆ تمام آرزویم اینه Ú©Ù‡ وقت برای مطالعه، بیشتر Ùˆ بیشتر داشته باشم. چنین آرزویی نیز در این دنیای شتاب آمیز Ù„Øظه ها Ùˆ مسائل « بقاء Ùˆ روزمره Ú¯ÛŒ »، باور کنید در ØÙÚ©Ù… یاÙتن گنج رایگان Ùˆ باد آورده Ù…ÛŒ باشه.
3- شما با نوشتن بدنبال چه هستید؟
با نوشتن به دنبال واقعیّت پذیر کردن مطلق هیچ چیز خاصّی نیستم. نوشتن برایم، تÙنّن نیز نیست. منبع درآمد Ùˆ شهرت نیز به Øساب نمی آید. اساسا نوشتن در سرزمین ما، گونه ای رÙتن به Ù‡Ùتخوان آزمونهای مملوّ از خطر Ùˆ Ø´Ú¯Ùتیها Ùˆ ناممکنها Ùˆ ملعونیّتها Ùˆ ذلیل شدنها Ùˆ تنهائیهاست. گونه ای نوشتن سناریو برای زندگی Ùردی خود با سرانجامی نامعلوم Ùˆ غاÙلگیر کننده است؛ بویژه اگر در دامنه ÛŒ ÙلسÙیدن Ùˆ سنجشگری سراسر آن گستره ای باشد Ú©Ù‡ تمام هم وطنان انسان در آن Ù…ÛŒ زییند Ùˆ تنÙّس Ù…ÛŒ کنند. کسی Ú©Ù‡ به ÙلسÙیدن رو Ù…ÛŒ آورد، تراژدی زندگی Ùردی خودش را نیز رقم Ù…ÛŒ زند. من با نوشته هایم در آرزوی ساختن جهانی هستم Ú©Ù‡ روز به روز، تمام موکّلان Ùˆ مروّجان مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ امثالهم دارند خشت به خشت آن را رو به ویرانی Ùˆ نیستی سوق Ù…ÛŒ دهند. Ù…ÛŒ خواهم جهانی را با نوشته های خودم بیاÙرینم Ùˆ بیارایم Ú©Ù‡ نه تنها شایسته ÛŒ زیستن برای Ùردیّت خودم باشم؛ بلکه اگر تنابنده ای گذرش به « جهانخانه ÛŒ من » اÙتاد، اØساس امنیّت Ùˆ آسوده Ú¯ÛŒ Ùˆ شادمانی Ùˆ آزادی Ùˆ خوشی داشته باشد. نوشتن برایم، آهنگسازی پر شور Ùˆ Øال Ùˆ رامشگری در جهانیست Ú©Ù‡ آلوده ÛŒ مارش عزا Ùˆ جنگ Ù…ÛŒ باشد Ùˆ جانهای آزاده ای همچون من در این بینابین، هیچ منÙذگاهی به سوی « آزاد زیستی Ùˆ آزاد اندیشی » نمی بینند Ú©Ù‡ نمی بینند.
4 - آقای زاگرسی از آخرین کتاب در دست انتشارتان برای خوانندگان بگویید.
در طول سالهای غربت – Ù…Øکومی، موÙقّ شدم Ùقط یکی از کتابهایم را با سرمایه ÛŒ خودم منتشر کنم Ùˆ در Øوزه ÛŒ بسیار معدودی از خوانندگان علاقه مند، پخش کنم. تا امروز نیز یادداشتهای مختل٠و پراکنده Ùˆ نص٠و نیمه داشته ام Ú©Ù‡ روی هم تلنبار شده اند Ùˆ الان مدّتیه، همّت کرده ام Ùˆ دارم نم نم، آنها را جمع آوری Ùˆ ویراسته Ùˆ مرّتب Ù…ÛŒ کنم. چاپ Ùˆ پخش آنها از عهده ام بیرون است؛ زیرا نه هزینه اش را دارم نه امکاناتش را نه روابط آنچنانی با لابیرنت انتشار. ولی اگر روزی روزگاری، وطن، وطن شد Ùˆ ناشران دلسوز Ùˆ Ùرهنگپروری وجود داشته باشند، شاید کسی یا کسانی پیدا شوند Ú©Ù‡ به انتشار آنها ساعی Ùˆ راغب شوند؛ Ùˆ گر نه اینها نیز بسان « طعمه ÛŒ غزواتی Ú©Ù‡ ایرانزمین باشد »، به آسیاب زمان خواهند ریخت Ùˆ جزء کتابهای سوخته به Øساب خواهند آمد. گردآوری همین یادداشتها Ùˆ پیرایش آنها در این هول Ùˆ ولای وانÙسای غربت Ùˆ زنده بودنهای تعجیلی / اضطراری، خودش بسیار وقت Ù…ÛŒ برد Ùˆ باور کنید، نوشته ای Ú©Ù‡ ارزش مانده گاری Ùˆ خواندن داشته باشه، نوشتنش در چنین وضعیّتهایی، شقّ القمر کردنه!. Øدس Ù…ÛŒ زنم اگه تمام نوشته هایم را با ØØ°Ù Ùˆ ØÚ© Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¨ØªÙˆÙ†Ù… مرتّب Ùˆ منظّم بکنم، چیزی در Øدود پانزده الی Ù‡Ùده جلد کتاب دویست Ùˆ پنجاه صÙØÙ‡ ای بشوند. بسیاری از آنچه را Ú©Ù‡ نوشته ام نیز ØØ°Ù Ùˆ به دور خواهم ریخت. با Ù¾Ùرگویی Ùˆ تکرار نویسی، چندان میانه ÛŒ خوبی ندارم. ممکن است ناخودآگاه، در نوشته هایم، بسیاری جاها، مطلبی را تکرار کرده باشم. برای همین نیز، ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم به جای اÙزودن بر Ùضای اغتشاش Ùˆ هرج Ùˆ مرج نویسی، بکوشم آن Ú†Ù‡ را نوشته ام، پاکیزه Ùˆ سلیس Ùˆ روان Ùˆ دلچسب در اختیار دیگران بگذارم. به قول معروÙ: « در خانه، اگر کس هست، یک ØرÙØŒ بس است!. ».
5- چه انگیزه ای باعث شد تا نوشتن را جدّی بگیرید؟
تاریخ Ùلاکتبار Ùˆ Ùاجعه آمیز ایران Ùˆ Øکومتگرانی Ú©Ù‡ تمام همّ Ùˆ غمشون Ùقط سرکوب Ùˆ غارت Ùˆ تجاوز Ùˆ زورگویی Ùˆ ستم Ùˆ اجØا٠و Ú©Ùشتار Ùˆ خونریزی Ùˆ ساختن اسارتگاه Ùˆ زندان Ùˆ Ù…Øبس Ùˆ شکنجه گاه Ùˆ امثالهم در Øقّ ایرانیان بوده است Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ باشد. نوعی اØساس مسئولیّت Ùˆ مدیونی به مام وطن Ú©Ù‡ اینقدر مهربان Ùˆ با گذشت Ùˆ شایسته ÛŒ درودها Ù…ÛŒ باشد؛ ولی نود Ùˆ نه درصد Øاکمان بر آن، هیچگاه شعور قدر دانی Ùˆ پروررش آن را نداشتند Ùˆ هنوز نیز ندارند. البته این را بگویم Ú©Ù‡ برای من، هیچ چیزی در جهان آدمیان، شاید جدّی تر از خود آدمها نباشند. من دوست داشتم، چنین جدیّتی را در زندگی Ùردی خودم آزمایش کنم Ùˆ به Ù…ØÚ© بزنم. نتیجه این شد Ú©Ù‡ داستان « جدیّتهای من »، Øکایت قمار باخته ای هستند Ú©Ù‡ شوق بازی را در وجودم، سوزان Ùˆ آتش اÙروز Ù†Ú¯Ù‡ داشته اند؛ نه Øسرت بازپس گرÙتن تمام آن چیزهایی Ú©Ù‡ تا امروز باخته ام. نوشتنهای جدّی ام همانا « شوخکاریهای شادخوارانه Ùˆ بازیگوشهای طنز آمیز » با تمام « جدیّتهای جبری روزگار » Ù…ÛŒ باشند.
6- کتاب جدید شما با کتابهای دیگر شما Ú†Ù‡ تÙاوتی دارد؟ (اگر در دست انتشار دارید)
تÙاوت کتابهای یک نویسنده مثل تÙاوت Ùرزندان همان نویسنده Ù…ÛŒ باشند. بهره ای از او را دارند؛ ولی هر کدام نیز خصوصیّات خود را دارند. کتابهای ناتمام من، هیچ تÙاوت چشمگیر Ùˆ ضدّ پرنسیپی وجودم در آنها نیست؛ زیرا در هر کدام از آنها، بخشی از تامّلاتم را عبارت بندی کرده ام . شاید با کنار هم گذاشتن پازل کتابهایم بتوان سیمای مسائل Ùکری نویسنده ÛŒ آنها را دریاÙت Ùˆ شناخت. با پاره اندیشه ها Ùˆ جÙستارهایم Ù…ÛŒ خواهم آن چیزی را بر زبان Ùˆ کلام، پدیدار کنم Ùˆ بشناسم Ú©Ù‡ هزاره ها در وجود « من تاریخی / Ùرهنگی ام »، Ù…Øکوم Ùˆ اسیر مانده بود. تÙاوتی اگر هست، تÙاوت تجربیّات من نوعی در مقام Ùردیّت Ùˆ سپس در مقام « انسان ایرانی » با دیگر هموطنانم Ùˆ دیگر انسانهای کره زمین Ù…ÛŒ باشد. همین.
7- چه زمان وارد بازار خواهد شد؟
کدام بازار؟. Ùˆ کدام خواننده؟. Ùˆ کدام ناشر مسئول Ùˆ دلسوز Ùˆ دلیر؟. من وقتی برای مثال Ù…ÛŒ بینم « استاد منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ آید Ùˆ تمام دار Ùˆ ندار خودش را به پای درخت « Ùرهنگ مدام در Øال لت Ùˆ پار Ùˆ کوبیده Ùˆ تØقیر Ùˆ پایمال شده ÛŒ ایرانی » Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ با غمخواری Ùˆ بیدار وجدانی Ùˆ مسئولیّت تام به پای بار Ùˆ بر دادن این درخت دائم بریده Ùˆ قطع شده Ùˆ هرگز مجال بالنده Ú¯ÛŒ نداشتن، صر٠می کنه Ùˆ آثارش را در بسیاری از کشورهای باختری، تØریم Ù…ÛŒ کنند یا زیر میزی، رد Ùˆ بدل Ù…ÛŒ کنند، اونوقت از هر چیزی Ú©Ù‡ اسمش، بازار کتاب است Ùˆ کتابÙروش Ùˆ کتاب عرضه Ú©Ù† Ùˆ کتابنویس Ùˆ کتابگزار، جدا خنده ام Ù…ÛŒ گیرد. خنده ای از سر دردی جانسوز Ùˆ التیام ناپذیر. نزدیک به سی سال سپری شدن از انتشار « خون دل خوردنها Ùˆ پژوهشها Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های تکاندهنده ÛŒ این متÙکّر بی همتا »؛ آنهم با هزینه کردن تمام دار Ùˆ ندار خودش، هنوز Ú©Ù‡ هنوز است از میان اینهمه مدّعیان هارت Ùˆ پروت دار عرصه ÛŒ مثلا « Ùردوسی شناسی Ùˆ شاهنامه شناسی Ùˆ ایرانشناسی » نمی توانید یک Ù†Ùر را در سراسر کره زمین پیدا کنید Ú©Ù‡ بر وجود این انسان دلیر Ùˆ آگاه Ùˆ بیدار وجدان، یک « Ø¢Ùرین خشک Ùˆ خالی » Ú¯Ùته باشد. وقتی Ú©Ù‡ « استاد منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ آید Ùˆ هزاران بار بر یکی از « پرنسیپهای Ùرهنگ باهمستان ایرانیان = خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » در اÙکار Ùˆ جÙستارهایش، تاکیدهای مبرم Ù…ÛŒ کند Ùˆ هرگز « هیچ انسان Ø¢Ùرینگویی » به صدا در نمی آید؛ آنهم جایی Ú©Ù‡ Øکومت Ùقاهتی همچون مور Ùˆ ملخ Ùˆ پشه، ایرانیان را یک به یک از دم تیغ الهی Ù…ÛŒ گذراند، من در قعر ناباوریهای تاس٠آلوده ÛŒ خودم Ùقط Ù…ÛŒ توانم بخندم Ùˆ بخندم Ùˆ بخندم. چونکه دیگه، هیچ اشکهایی برای گریستن ندارم Ùˆ Øوصله Ùˆ دل Ùˆ دماغی نیر برای سرزنش کردن نیست Ú©Ù‡ نیست. جدا Ú©Ù‡ تÙ٠به Ùهم Ùˆ شعور چنان مدّعیانی؛ چنانچه به راستی، Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ وجدانی داشته باشند البته.
من Ù…ÛŒ پرسم آیا Ùاجعه ÛŒ سکوت مغرضانه Ùˆ سی ساله ÛŒ چنان مدّعیانی، نشانگر قهقرائی Ùˆ نابودی آن چیزی نیست Ú©Ù‡ « عنصر ایرانی » خطاب Ù…ÛŒ شود Ùˆ در هیچ کجای جهان نمی توان نشانه ای از آن را دید؛ غیر از Ù„Ùّاظیهای یک عده کوتوله مغز چیز نویس Ú©Ù‡ با بند Ùˆ بستهای ماÙیایی « مرید Ùˆ مرید بازی Ùˆ دستمال یزدی در دست گرÙتن » به یکدیگر زنجیر شده اند Ùˆ از ترس همدیگه، جرات ندارند Øتّا نخستین درس کلیدی « Ùردوسی توسی » را Ú©Ù‡ همان « Ø¢Ùرینگویی » Ù…ÛŒ باشد در Øقّ « متÙکّران دلیر Ùˆ رادمنش Ùˆ گشود Ùکری همچون استاد منوچهر جمالی » با جان Ùˆ دل، Ùریاد بزنند؟. Øال اگر چنان استادان مدّعو، استعداد اندیشیدن Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ سنجشگری Ùˆ سرندکاری Ùˆ ایده پروری Ù…Øتویّات Ùرهنگ ایرانزمین را ندارند، دست Ú©Ù…ØŒ شعور Ø¢Ùرینگویی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند داشته باشند؟. یا چگونه است؟. ولی کو؟. کجا؟. Ùˆ Ú†Ù‡ زمانی؟. نه! در چنین وضعیّت اس٠بار، باید تصوّر وجود هر گونه « بازاری » را برای کتابهایم، Ú†Ù‡ امروز، Ú†Ù‡ Ùرداها Ùراموش کنم Ùˆ با Ù…Ùردنم، همه چیز را به گور ببرم. اجتماع تØصیل کرده گانی Ú©Ù‡ ظرÙیّت Ùˆ درایت Ùˆ هوشیاری Ùˆ مسئولیّت شناخت Ùˆ انگیخته شدن Ùˆ نیوشیدن اÙکار Ùˆ ایده های « متÙکّری همچون استاد جمالی » را ندارند، من یکی، هیچوقت، Ù…Øلّی از اعراب برای آنها نخواهم داشت Ú©Ù‡ نخواهم داشت. این جماعتهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ همیشه دنبال مجیز Ú¯Ùˆ Ùˆ نون قرض ده Ùˆ به به Ùˆ Ú†Ù‡Ú†Ù‡ Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ گردند؛ طرÙÛŒ نیستند Ú©Ù‡ آدم بخواد امیدی به جیرجیر کردنشون داشته باشد. منم آدمی هستم Ú©Ù‡ با تمام وجودم از سرسخت ترین سنجشگران هر گونه سراÙکنده Ú¯ÛŒ Ùˆ خوشامد دیگران سخن Ú¯Ùتن Ù…ÛŒ باشم. بهتر Ùˆ پسندیده تر است Ú©Ù‡ آدم برای رادمنشیها Ùˆ گستاخیها Ùˆ سلیس Ùˆ ØµØ±ÛŒØ Ø³Ø®Ù† Ú¯Ùتنهایش، قرنهای قرن در گمنامی Ùˆ ملعونیّت بماند؛ ولی هیچگاه برای دو روز، شهرتهای آبکی Ùˆ Ù…ØÙلی، مجیز هیچ مستبد Ùˆ ابلهی را نگوید Ùˆ آب بیار هیچ « Øماقت جمعی Ùˆ Ùرقه ای Ùˆ گروهی Ùˆ Øزبی Ùˆ آکادمیکی Ùˆ امثالهم » نیز نباشد Ú©Ù‡ نباشد.
8- چرا کتابهایتان را به زبانهای دیگر ترجمه نمی کنید؟ اگر تصمیم به اینکار بگیرید کدامیک از آنها را پیشنهاد می کنید؟
به « ترجمه»، هیچ اعتقادی ندارم. اساسا ترجمه؛ یعنی تقلیب Ùˆ تØری٠و Ú©Ú˜Ùهمی Ùˆ مسخ متن اوریژینال. من Ù…ÛŒ توانم Øداکثر تلاش خودم را بکنم Ú©Ù‡ خیلی ظری٠و عمیق به ساختمایه های یک متن اوریژینال Ùˆ بینش نویسنده نزدیک شوم؛ ولی هیچوقت نمی تونم تمامیّت آن تجربیّاتی را در بر بگیرم Ùˆ بگوارم Ùˆ بخشی از هستی ام کنم Ú©Ù‡ نویسنده را تسخیر Ùˆ سرشار کرده اند. Ù…ÛŒ توان خورشید را Ùˆ آتشÙشانها را از Ùاصله ای بسیار نزدیک، تجربه کرد؛ امّا هیچگاه نخواهیم توانست، خورشید Ùˆ آتشÙشان را در آغوش بگیریم Ùˆ همانند آنها شویم. Ù…Øال است. انسان Ùقط Ù…ÛŒ تواند « اوریژینالیته ÛŒ Ùردیّت خودش » را بزیید Ùˆ ابعاد خودگستری اش را در کلام Ùˆ رÙتار پدیدار کند. Øال در هر عرصه ای Ú©Ù‡ استعداد Ùˆ توانمندی Ùˆ تجربه اش را داشته باشد. از شعر Ùˆ شاعری گرÙته تا نویسنده Ú¯ÛŒ Ùˆ سینما Ùˆ تئاتر Ùˆ موسیقی Ùˆ رقص Ùˆ پیکر تراشی Ùˆ غیره Ùˆ غیره. ترجمه Øتّا اگر استادانه نیز صورت پذیرد، باز آن لط٠و تاثیر Ùˆ عمق Ùˆ سر زنده بودن Ùˆ تازه Ú¯ÛŒ اصالت را ندارد. در ترجمه، بسیاری از ابعاد متن، ناپدید Ù…ÛŒ شوند Ùˆ دÙرÙست با غیبت ظراÙتهای مویگونه است Ú©Ù‡ « درخت سر سبز Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙای متن اوریژینال » از اصالت Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ در زبان مقصد به یک تیر خشک Ùˆ خالی چراغ برق تبدیل Ù…ÛŒ شود. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند سرایشهای « ØاÙظ Ùˆ مولوی Ùˆ عطّار » را به یکی از زبانهای بیگانه، ترجمه کند با همان ظراÙتها Ùˆ عمق Ùˆ آهنگهای وجودیشان؟. Ú†Ù‡ کسی؟. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند به من بگوید Ú©Ù‡ « رند Ùˆ رندی » را در کدام یک از زبانهای اروپایی یا آسیایی Ù…ÛŒ توان ترجمه کرد؟. Ú†Ù‡ کسی؟. اینها تجربیّات منØصر به Ùردی هستند Ú©Ù‡ مختص ملّت ایران Ù…ÛŒ باشند Ùˆ نمی توان با هیچ کلامی به زبانهای دیگر، پسزمینه ها ÛŒ تاریخی Ùˆ Ùکری Ùˆ ایده ای آنها را به زور Ùˆ ضرب کلامهای مصنوعی Ùˆ لغت پرانیهای مضØÚ© Ùˆ مکانیکی انتقال داد. همینطور برعکسش، تجربیات دیگران را از زبانهای بیگانه به زبان Ùارسی با لغت پرانیهای سخی٠و مزخر٠و مکانیکی Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ جان.
من تجربه ÛŒ ترجمه کردن را داشته ام Ùˆ خیلی هم با Ùوت Ùˆ Ùنّ، ترجمه کرده ام؛ ولی هیچگاه منتشر نکردم. ترجمه هایم Ùقط برای آزمایش Ùˆ تÙنّن Ùˆ ذوق آزمایی بودند. یه بار، چکیده ÛŒ یکی از جÙستارهایم را در باره ÛŒ « آزاد اندیشی » به زبان آلمانی نوشتم Ùˆ برای آنکه از تبØّر خودم Ùˆ میزان انتقال Ùˆ تاثیر گذار بودن، مطّلع شوم، متن خودم را به یکی از استادان آلمانی دادم Ú©Ù‡ آدم استخوانداری نیز بود. البته به او Ù†Ú¯Ùتم Ú©Ù‡ نویسنده ÛŒ این متن، کیه؟؛ چونکه Ù…ÛŒ خواستم، بدون رو در بایستی، نظرش را Ø´Ùّا٠و ØµØ±ÛŒØ Ø¨Ú¯ÙˆÛŒØ¯. وقتی مطلب مرا خواند. به من Ú¯Ùت. « این متن از Ù„Øاظ ساختمان دستور زبانی Ùˆ رعایت بسیاری از نکات Ùˆ شیوه ÛŒ Ùرمولبندی، هیچ عیب Ùˆ نقصی ندارد Ùˆ خیلی نیز منسجم Ùˆ خوب، پروریده شده است. ولی یک کلمه از آن را نمی Ùهمم؛ نه برای اینکه، کلمات یا جملات ثقیل در آن به کار رÙته است؛ بلکه به این دلیل Ú©Ù‡ نمی توانم بÙهمم در پسزمینه ÛŒ این کلمات، کدامین تجربیّات انسان جانسوخته ای، اتراق کرده اند؛ یعنی منظورم تجربیّاتیست Ú©Ù‡ من، هیچ پیوندی با آنها ندارم ». درست همین استدلال آن استاد بود Ú©Ù‡ مرا به خود آورد Ùˆ متوجّه شدم تجربیّات انسانها Ùˆ ملّتها از یکدیگر متÙاوت هستند؛ برغم آنکه Ù…ÛŒ توانند از Ù„Øاظ ظاهری، شبیه همدیگر نیز جلوه کنند؛ ولی در عمق Ùˆ اصالت، Ùقط منØصر به Ùرد Ù…ÛŒ باشند Ùˆ هرگز انتقال پذیر به Ø±ÙˆØ Ùˆ روان دیگر ملّتها نیستند. هر Ùردی Ùˆ ملّتی Ù…ÛŒ تواند از راه پیوندهای متقابل Ùˆ داد Ùˆ ستدهای Ùرهنگی با ملّتهای دیگر Ùقط به خویشاندیشی انگیخته شود Ùˆ تجربیّات دیگران را از « بستر تجربیات اوریژینال Ùˆ ملموس Ùˆ Øسّی » خودش Ùˆ مردمش استنتاج Ùˆ نتیجه گیری کند. ترجمه، هرگز نمی تواند کار تÙکّر اوریژینال را بکند. هرگز!. با انتقال صدها Ùˆ میلیونها آثار از متÙکّران باختری، هیچ ایرانی، نه « سقراط Ùˆ اÙلاطون Ùˆ ارسطو » خواهد شد. نه « کانت Ùˆ شلینگ Ùˆ Ùیشته Ùˆ شوپنهائور Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ نیچه ». نه « دکارت Ùˆ برگسون Ùˆ امثالهم ». نه « دیوید هیوم Ùˆ جان لاک » Ùˆ غیره. هر ایرانی Ùقط با انگیخته شدن از شیوه های اندیشیدن دیگر متÙکّران اروپایی Ùˆ یونانی Ù…ÛŒ تواند اگر خردلی استعداد Ùردی داشته باشد به اندیشیدن در زبان Ùˆ بستر تجربیات تاریخ Ùˆ Ùرهنگ مردم خودش، کوشا Ùˆ ساعی شود. با آویزان شدن به صدها گلادیاتور Ùکری در باختر زمین Ùˆ ترجمه ÛŒ الکن آثار Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های آنان نمی توان متÙکّر Ùˆ Ùیلسو٠اوریژینال وطنی شد Ùˆ همان تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذی را بر ذهنیّت Ùˆ روان مردم خود داشت Ú©Ù‡ متÙکّران اوریژینال با اÙکار Ùˆ ایده هایشان بر مردم Ùˆ سرزمین خود داشته اند Ùˆ هنوز دارند. هرگز!. Ùقط با اÙروختن Ùˆ شعله ور کردن هیزم تجربیّات Ùردی Ùˆ اجتماعی Ùˆ عمیق شدن به لایه های تاریخ Ùˆ Ùرهنگ مردم خود Ùˆ وجود خویشتن است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان متÙکّری تاثیر گذار Ùˆ « اوریژینال اندیش » شد. هم برای مردم خود، هم برای ابناء بشر در هر گوشه ای از این کره خاکی.
9- چه چیزی باعث شد تا این سبک نویسندگی را آغاز کنید و چرا اینقدر از دین و خدا و... خرده گیری می کنید؟
انسان وقتی به جهان Ù…ÛŒ آید، در پروسه ای پاره پاره Ùˆ تکه تکه شده Ú©Ù‡ ناتمام نیز هست، پرتاب Ù…ÛŒ شود. در چنین جهانی Ú©Ù‡ نمی توان از آن، دانش مطلق داشت Ùˆ آن را به هر نامی Ú©Ù‡ بنامیم، همچنان ناگویا Ùˆ معمّایی Ùˆ مملوّ از اسرار Ù…ÛŒ باشد، آنقدر Ùرصت Ú©Ù… برای زیستن Ùˆ به خود آمدن هست Ú©Ù‡ مجالی نیست تا اندیشه ای Ùˆ ایده ای را بتوان به Ø´Ú©Ù„ Ù…Ùصّل، بازگسترد Ùˆ عبارت بندی Ùکری کرد؛ ولو آرزویم چنین باشد. از این رو، سبک نویسنده Ú¯ÛŒ ام، شکار کردن آن بخش از تجربیات آذرخشی ام Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ در تاریکیهای زندگی Ùردی ام، زده Ù…ÛŒ شوند Ùˆ من Ù…ÛŒ کوشم در چکیده ترین Ùرم ممکن، آن Ú†Ù‡ را اØساس کرده Ùˆ Ùهمیده Ùˆ پروریده Ùˆ دریاÙته ام بر زبان برانم. سبک من، اگر بتوان آن را سبک در معنای کلاسیک آن نامید، نوعی « نامتعارÙÛŒ در به خود آمدن » Ù…ÛŒ باشد. این Ùرم نوشتن را از تابلوهای هنری Ùˆ آثار نقّاشان Ùˆ عکّاسان Ùˆ سینماگران برجسته ÛŒ جهانی انگیخته شده ام. من بر این اندیشه ام Ú©Ù‡ انسان اگر ØرÙÛŒ برای Ú¯Ùتن دارد، در این دوران « شتاب Ùˆ هجوم سر سام آور ژورنالیسم خبری Ùˆ توسعه ÛŒ شدید ابزارهای تکنیکی Ùˆ دیجیتالی شدن Øتّا Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز Ùˆ مناسبات Ùˆ Øسیّات کثیری از انسانها » بایستی بکوشد Ùکرش را در شیواترین Ùˆ مختصر ترین Ø´Ú©Ù„ ممکن، عبارت بندی کند.
Ùˆ امّا گلاویز شدن من با مسئله ای به نام خدا Ùˆ دین. بارها نوشته ام Ùˆ مستدل Ú¯Ùته ام Ú©Ù‡ بین « تصاویر خدا » Ùˆ « ایده ÛŒ خدا »، تÙاوت Ù…ÛŒ گذارم. همچنین بین تجربه ÛŒ ایرانیان از « دین Ùˆ خدا در Ùرهنگ باهمستان Ùˆ تجربیّات بی واسطه ÛŒ ایرانی » با برچسب دین به مذاهب ابراهیمی Ùˆ نوری Ùˆ امثالهم. آنچه را Ú©Ù‡ من به سنجشگری اش رو آورده ام « تصویر الله » Ù…ÛŒ باشد. یعنی تصویری Ú©Ù‡ واتاب دهنده ÛŒ بدویّت Ùˆ توØØ´ Ùˆ بی Ùرهنگی تمام عیار Ù…ÛŒ باشد. تصویری Ú©Ù‡ هیچ زیبائیهای رÙباینده Ùˆ ارزشهای انسانی Ùˆ پرورشی Ùˆ آموزشی ندارد Ùˆ بسان پرچم دزدان دریایی، نشانگر مرام Ùˆ مسلک تمام غارتگران Ùˆ خونریزان Ùˆ ستمگران Ù…ÛŒ باشد. مسئله اینست Ú©Ù‡ چشمه ÛŒ اشتیاقها Ùˆ شور Ùˆ Øالهایی Ú©Ù‡ در درون انسانها، غوغا Ùˆ Ùغان Ù…ÛŒ کنند، همان خلجانها Ù…ÛŒ توانند تلنگری باشند از بهر جست - Ùˆ - جوی آن « مجهول معمّایی » Ú©Ù‡ در واقعیّت عینی Ùˆ ملموس Ùˆ پراکتیکی اش ممکن است به کلّی، متضاد Ùˆ متÙاوت با تصاویری باشند Ú©Ù‡ انسانها به آنها گرایش پیدا Ù…ÛŒ کنند. انسان در خیالاتش، خدا را اÙÙ‚ Ùˆ سپیده دم با خجسته ای Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ او را در تاریکیهای زندگی، امید Ù…ÛŒ بخشد Ùˆ همچون ستاره ÛŒ شمال، قطب نما Ùˆ راهنما Ùˆ یار Ùˆ یاورش در تمام پیچ Ùˆ خمهای زندگی Ù…ÛŒ باشد. Ú†Ù‡ بسا اشتیاق Ùˆ Øسرتی را Ú©Ù‡ انسان برای رسیدن Ùˆ پیوستن Ùˆ عجین شدن به آن اÙÙ‚ امید بخش دارد، هیچ گاه واقعیّت ماتریالیستی Ùˆ عینی Ùˆ ملموس نداشته باشد؛ ولی خیال Ùˆ رویای خدا، هر گاه با تصویرهای هولناکی همچون الله، خلط Ùˆ اینهمانی داده شود، خطر نابودی Ùˆ ویرانگری تمام بهمنشیهای آدمی Ùˆ آلوده کردن تمام مناسبات انسانها را شدّت نیز Ù…ÛŒ دهد؛ زیرا انسان، طبیعت وجودی Ùˆ ذهنیّت رÙتاری Ùˆ کرداری خودش را همواره بدانسان Ù…ÛŒ تراشد Ùˆ Ùورم Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ از تجسّم « تصویر خدای ایده آلی اش » دارد. بنابر این، الاهی Ú©Ù‡ هیچگاه خدای ایرانیان نبوده Ùˆ نیست Ùˆ هرگز نیز نخواهد بود، نه تنها با آن « تصویر هولناک Ùˆ میر غضّبی اش »، واقعیّت زیستی Ùˆ زندگی باهمستان انسانها را از درون Ùˆ بیرون متلاشی Ùˆ معیوب Ùˆ هزار نبشه خواهد کرد؛ بلکه در ذلالت Ùˆ Ùعّال کردن ددّخویی رÙتار بشری نیز Ù…ÛŒ تواند نقشی به غایت مخرّب Ùˆ کلیدی ایÙا کند. الله، تصویر گرد آمدن اقوام عرب Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بیش از هزار Ùˆ اندی سال است به زور شمشیر Ùˆ خونریزیهای توصی٠ناپذیر Ù…ÛŒ خواهد خودش را « خدای ایرانیان » غالب کند.
تبعید Ùˆ ملعون Ùˆ منÙور کردن تصاویر مختل٠خدایان Ùˆ الاهان از جوامع بشری Ùˆ تلاش برای Øاکم قهّار Ùˆ جبّار Ùˆ مطلق کردن یکی از آنها، شنیع ترین جنایتی است Ú©Ù‡ در Øقّ ابناء بشر تا امروز اجرا شده است. انسان در مرغزار تصاویر عریان خدایان متنوّع Ùˆ رنگ آمیزیهای دلربای آنها بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانست ابعاد وجود خودش Ùˆ سوائق Ùردی اش را Ú©Ø´Ù Ùˆ تجربه کند Ùˆ اÙقهای رنگارنگی را Ùرا راه زندگی Ùردی خودش Ùˆ اجتماع ببیند Ùˆ بجوید. « Øکومت تک خدایی / الهی » باعث شد Ú©Ù‡ استبداد Ùˆ Ø®Ùقان روØÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ Ùکری در تمام دامنه های زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی انسانها، رخنه کند Ùˆ ناÙØ° شود؛ بوÙیژه جایی Ú©Ù‡ از Øضور مداوم او نیز سخن Ú¯Ùته Ù…ÛŒ شود. اگر بØØ« صØت مزاج Ùˆ دماغ Ùˆ تندرستی Ø±ÙˆØ Ùˆ روان بشری Ù…Ø·Ø±Ø Ø¨Ø§Ø´Ø¯ØŒ بایستی صمیمانه بگویم Ú©Ù‡ انسان Ùقط در « گلستان چند خدایی Ùˆ بسیار الاهان » است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند از تندرست ترین Ùˆ شادخوارترین موجودات روی زمین باشد. با Øاکمیّت یاÙتن جبری تک الهی / خدایی در جوامع بشری، تمام آن انرژی وجود آدمی در یک مسیر مملوّ از خشونت Ùˆ خطر به نام « ایمان سمنتی Ùˆ اسارتی Ùˆ عبودیّتی Ùˆ Øقارتی »، تمرکز داده Ù…ÛŒ شود؛ طوری Ú©Ù‡ امکان مهار آن، ناممکن Ù…ÛŒ باشد. Ùقط آن ادیانی را Ù…ÛŒ توان « دین اوریژینال Ùˆ اصیل » نامید Ú©Ù‡ بشر دوستی اشان، دامنه ای باشد برای « آزادی گزینش خدایان Ùˆ الاهان دلخواه تک، تک انسانها » Ùˆ هیچ جبر Ùˆ امر Ùˆ زور Ùˆ آزاری در اصول Ùˆ Ùروع آنها نباشد Ú©Ù‡ نباشد. آیا چنین دینی در میان اینهمه « ادیان هارت Ùˆ پورت Ú©Ù† جهانی » در جایی سراغ دارید تا من، مومن به آن شوم؟. انسانی Ú©Ù‡ به تک خدایی، مومن عابد Ù…ÛŒ شود، تمام ترسها Ùˆ دلهره های وجودش را به چنان خدا / الاهی، زنجیر Ùˆ میخکوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ در قعر توهّم چنان خدایی، سراسر وجود خودش را برده وار تسلیم Ù…ÛŒ کند. چنین خشونت هول اÙÚ©Ù†ÛŒ را انسان در Øقّ خودش روا Ù…ÛŒ دارد با این امید کذّایی Ú©Ù‡ ناجی او از سنگینی زنجیرهای اسارت Ùˆ برده گی، همان توهّمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ او خودش را سÙت Ùˆ سخت به آن قیراندود، زنجیر بند کرده است. Øکومت تک خدایی / الهی، زندگی را ناممکن Ùˆ بسیار تلخ تر از زهر کشنده ÛŒ هلاهل Ù…ÛŒ کند. درست در چاه تاریک Ùˆ دلهره آور تک خدایان / الاهان Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø²Ø§Ø¯Ù…Ù†Ø´ Ùˆ جوینده ÛŒ انسانها نیز برای رها شدن از ظلمات استبداد الهی به « معراج سیر Ùˆ سلوک عرÙانی » رو Ù…ÛŒ آورد تا بتواند Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ را از شرّ نظارت Ù…Ùتّشی Ùˆ زورگویانه ÛŒ الاهان Ùˆ خدایانی آسوده خاطر کند Ú©Ù‡ غارتگر آزادی Ùردی او شده اند. Ú†Ù‡ Øکایت تلخ Ùˆ گزنده ای دارد انسان مومن به تک الاهی.
هنوز در جامعه ما به ندرت Ù…ÛŒ توان اÙرادی را یاÙت Ú©Ù‡ با دلیری به این پرنسیپ Ùˆ اصل رسیده باشند Ùˆ تصدیق کنند Ú©Ù‡ انسان Ùقط در سایه سار آن خدایان Ùˆ الاهانی Ù…ÛŒ تواند آزاد بزیید Ùˆ Ù†Ùس راØت بکشد Ùˆ خوش Ù„Øظه های شادی Ø¢Ùرین داشته باشد Ú©Ù‡ هرگز مقتدر Ùˆ جبّار نباشند Ùˆ هیچ کتاب Ùˆ موکّلان Ùˆ رسولان Ùˆ مروّجانی نیز نداشته باشند. خدایان Ùˆ الاهانی Ú©Ù‡ قادر جبّار Ùˆ آمر قهّار Ùˆ قاضی القÙضات « خیر Ùˆ شرّ برای آدمیان » باشند Ùˆ شبانه روز نیز در بوق Ùˆ کرّنا، Øدیث مزخر٠آنها را بیخ گوش آدمها روضه بخوانند، همه بدون استثناء، مستبد Ùˆ دیکتاتور Ùˆ جانستان هستند Ùˆ باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ Ùضایی Ø®Ùقان آور Ùˆ هلاک کننده ÛŒ Ù†Ùوس بشری در اجتماعات ایجاد کنند. از این رو، در اجتماعات امروزی Ú©Ù‡ زیر سیطره ÛŒ ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری Ù…ÛŒ باشند از دامنه ÛŒ مومن متّقی برگذشتن Ùˆ به دامنه ÛŒ کاÙر طغیانگر پیوستن، Ùاصله ای مویگونه Ù…ÛŒ باشد Ùˆ کاری بسیار پیش پا اÙتاده است. همینطور برعکس. از دامنه ÛŒ کاÙری سرکش بودن واپس نشستن Ùˆ به دامنه ÛŒ مومنی عابد شدن در غلتیدن. امّا اینکه در Ùاصله ÛŒ « ایمان Ùˆ بی ایمانی » بتوان به آن چنان « بینش Ùردی » دست یاÙت Ùˆ تلاش کرد Ú©Ù‡ جایگاه Ùردیّت Ùˆ شخصیّت نامتعار٠و منØصر به Ùرد خود را پایدار Ùˆ استوار نگاه داشت، همه اش در گرو این است Ú©Ù‡ انسان، « برای Ùرو Ù†ÛŒÙتادن در گرداب بی معنایی زندگی Ùˆ مجهولات اسرار آمیز آن »، پیوسته بیندیشد Ùˆ با اÙکار Ùˆ ایده های جور واجور، سنگبنای کاخی با شکوه را دست Ú©Ù…ØŒ برای خودش بیاÙریند Ùˆ Ù¾ÛŒ بریزد. ایمان آوردن به ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری از تنبلی Ùˆ بی مسئولیّتی Ùˆ نیندیشیدن انسانها ریشه Ù…ÛŒ گیرد؛ زیرا « Ùکر کردن » نه تنها کوششی زØمت آور Ùˆ دردسر Ø¢Ùرین Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه اندیشنده Ùˆ متÙکّر را در اجتماع میلیونها انسان مومن Ùˆ عابد مقلّد، تنها Ùˆ گوشه گیر نیز Ù…ÛŒ کند.
باید بگویم هر مذهب Ùˆ دینی Ú©Ù‡ در خاستگاه خودش پا Ù…ÛŒ گیرد، Ù…ÛŒ تواند اØتمالا برای بومیان همان Ù…ØÙ„ خاستگاهش Ú†Ù‡ بسا راهساز Ùˆ کار Ø¢Ùرین نیز باشد. ولی وقتی به زور شمشیر Ùˆ Ú©Ùشتار Ùˆ خونریزی Ù…ÛŒ خواهد بر ملّتها Ùˆ سرزمینهای دیگر، استیلا یابد، آنگاه مسئله اینه Ú©Ù‡ اگر دین مهاجم به زور بر وجدان Ùˆ سرنوشت یک ملّت، غالب قهّار شود، من Ù…ÛŒ پرسم با آویختن به کدامین اشتیاقها Ùˆ شور Ùˆ شوقهاست Ú©Ù‡ بومیان یک سرزمین در رویارویی با « دین غالب » Ùˆ در این جا، « مردم ایرانزمین در مقابله با اسلامیّت شمشیر اقتلویی » Ù…ÛŒ توانند تغییر دین را برتابند Ùˆ تØمّل کنند Ùˆ خود را Ùریب بدهند؟. بر خلا٠سرنوشت مردم مومن در خاستگاه هر مذهب Ùˆ دینی باید Ú¯Ùت برای « مغلوبان » Ùقط یک راه وجود دارد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند دین غالب را تاب آورند؛ آنهم از راه Ù†Ùرت Ùˆ خوارخویشتنی Ùˆ ذلالت Ùˆ Øقارت Ùرسایشی خود. تنها با آماج قرار دادن خویشتن Ùˆ Ù†Ùرت از هر چیزی Ú©Ù‡ بویی از خویشتن را داشته باشد، دین غالب Ù…ÛŒ تواند نم نم در رگهای وجدان Ùˆ روان اÙراد ملّت مغلوب، Ù†Ùوذ داشته باشد. برای بومیان مغلوب، رÙتار Øقارت آلود نسبت به خویشتن اگر Ú†Ù‡ در مراØÙ„ آغازین Ù…ÛŒ تواند در انظار همدیگر، غیر عادی Ùˆ مضØÚ© جلوه کند؛ ولی به مرور زمان Ùˆ با گذشت دهه ها Ùˆ قرنها Ùˆ هزاره ها، همچون امراض واگیر دار به ذهنیّت Ùˆ رÙتار Ùˆ کلام Ùˆ Øرکات Ø¢Øّاد یک ملّت، آغشته Ùˆ Ú©Ù… Ú©Ù… خوی انسانها Ù…ÛŒ شود. تنش شدید Ùˆ خون آلود « پاکستان » با « هندوستان »، دقیقا Øول Ùˆ Øوش Ù…Øور « Ù†Ùرت از خویشتن » است Ú©Ù‡ اینگونه شعله ور مانده است؛ زیرا پاکستانیها نیک Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ از Ù„Øاظ خاستگاه ریشه ای Ùˆ تاریخی Ùˆ Ùرهنگی به سرزمینی « متعلّق » هستند Ú©Ù‡ نامش هندوستان Ù…ÛŒ باشد Ùˆ مادر زاینده ÛŒ Ùˆ پرورنده ÛŒ آنهاست. ولی پاکستانیها با گزینش نام « پاکستان برای کشور خود » نه تنها Ù…ÛŒ خواستند در ایمان آوردن Ùˆ تسلیم اسلامیّت شدن، خود را تاÙته ای جدا باÙته از هندوستان بدانند؛ بلکه Ù…ÛŒ خواستند مادر خود را نیز بدنام Ùˆ منشاء نجاستها قلمداد کنند؛ یعنی رÙتاری Ùˆ موضعگیریی Ú©Ù‡ ایده آل اسلامیّت در روبرو شدن با دیگر ادیان Ùˆ مذاهب بشری Ù…ÛŒ باشد. همینطور خاکسپاری Ùˆ Ù†Ùرت ایرانی از خودش Ùˆ تاریخ Ùˆ Ùرهنگش Ú©Ù‡ در گوشه Ùˆ کنارها در بوق Ùˆ کرّنای کثیری از تØصیل کرده گان سطØÛŒ بین Ùˆ کوتوله مغز میهنی شیوع دارد با این شعار خانمانسوز Ú©Ù‡ « ما ایرانیان هیچ نداریم Ùˆ هیچ بوده ایم Ùˆ هیچ هستیم »، همه Ùˆ همه تا همین امروز، Øکایت از پاکباخته Ú¯ÛŒ تمام عیار ایرانی در مقابل « دین غالب اسلامیّت به قوّه ÛŒ گیوتین اقتلوئی اش » Ù…ÛŒ کند.
سنجشگریهای گسترده Ùˆ رادیکال Ùˆ بی پرده ÛŒ من از تصویر « خدا Ùˆ انسان » در ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری؛ بویژه اسلامیّت، دقیقا Øول Ùˆ Øوش همین « پرنسیپ آزادمنشی Ùˆ گوهر جوینده Ùˆ مشتاقم برای اÙقهای ناشناخته Ùˆ دیگر سان »، ریشه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ نمی توانم Ùضای Ø®Ùقان آور ستمگری Ùˆ اØکام اجباری Ùˆ اوامر Ùˆ سنّتهای خشک Ùˆ بی مغز چنان مذاهبی را برتابم Ùˆ Øضور الاهان Ùˆ خدایانی را تØمّل کنم Ú©Ù‡ مطلق مستبدند Ùˆ خونریز Ùˆ جان آزار Ùˆ ضدّ هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ نشانه ای از خوشی Ùˆ زیبایی داشته باشد. خدایی Ú©Ù‡ برهنه Ùˆ عریان Ùˆ پدیدار نباشد Ùˆ با من، رقص شورانگیز زندگی سرشار از خوشی Ùˆ خنده Ùˆ مستی را همپایی نکند، هرگز چنان خدایی، ارزش نام بردن نیز ندارد؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه بخواهم عابد Ùˆ خادم آن نیز باشم. هرگز!. خدایی Ú©Ù‡ تمام پیامش Ùˆ رÙتار رسولش Ùˆ مومنان Ùˆ موکّلان Ùˆ مروّجان Ùˆ مداÙعانش Ùقط در Ùکر « خونریزی Ùˆ قتل Ùˆ ترور Ùˆ چپاول Ùˆ ریاکاری Ùˆ کثی٠ترین اخلاقیّات » باشند، چگونه Ù…ÛŒ توان آن را برتابید Ùˆ به رسمیّت شناخت Ùˆ اØترام گذاشت؟. چگونه؟. وقتی Ú©Ù‡ الهی Ùˆ خالقی، نسخه ÛŒ درمانگرش را برای ابناء بشر با « اقتلو اقتلو » بپیچاند Ùˆ در جو٠سوائق اقتدار خواهی رسول Ùˆ مومنانش وصله دوزی کند، چگونه Ù…ÛŒ توان به باهمستانی شایسته ÛŒ زندگی Ùˆ زیستن بدون خشونت Ùˆ جانستانی Ùˆ آزار یکدیگر، امیدوار بود؟. چگونه؟. وقتی Ú©Ù‡ الهی به « قتل Ùˆ ریختن خون » انسانها ØÙÚ©Ù… کند Ùˆ امر دهد، چگونه Ù…ÛŒ توان انسانی را Ú©Ù‡ منØصر به Ùرد است Ùˆ هرگز هیچ جایگزینی ندارد، وجودش را دوباره، جبران کرد؟. چگونه؟. من Ù…ÛŒ توانم در این کره وسیع خاکی، نان Ùˆ ثروت Ùˆ خانه Ùˆ لباس Ùˆ کاشانه Ùˆ امکانهای Ùردی ام را با دیگران در Øدّ وسع خودم، تقسیم کنم Ùˆ در کنار دیگران بزییم؛ ولی وقتی جان انسانی را قبضه کنند Ùˆ خون انسانها را بریزند؛ آنگاه هیچکس نمی تواند جان قبضه Ùˆ خون ریخته شده را بازپس گرداند. هیچکس. من چگونه بیایم الاهی را به رسمیّت بشناسم Ú©Ù‡ Øتّا مومنانش اÙتخار خود Ù…ÛŒ دانند، شبانه روز به نام او، قصّاب خونریز جان Ùˆ زندگی باشند؟. چگونه؟. من چگونه Ù…ÛŒ توانم دینی را Ù…Øترم شمارم Ú©Ù‡ سراپای آن رذالت Ùˆ خباثت Ùˆ جهالت Ùˆ Øقارت Ù…ÛŒ باشد؟. چگونه؟. من چگونه Ù…ÛŒ توانم عدّه ای تبهکار را برتابم Ùˆ به رسمیّت بشناسم Ú©Ù‡ در برابر چشمانم به نام خالق Ùˆ رسول Ùˆ کتابش Ù…ÛŒ آیند قتل Ùˆ اعدام Ùˆ سنگسار Ùˆ شلّاق Ùˆ قطع اعضاء بدن Ùˆ شکنجه Ùˆ زور گویی Ùˆ امر Ù…ÛŒ کنند؟. چگونه؟. آیا تصویر چنین الاه مخو٠و کتاب مملوّ از لاطائلات بی مغز Ùˆ رÙتارهای رسول عقده ای Ùˆ موکّلان Ùˆ مروّجان بی شعورش را نبایستی سنجشگری رادیکال کرد؟. چرا Ùˆ به Ú†Ù‡ دلیل نبایستی کرد؟.
مسئله اینست Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒØŒ Ùطرتا، طغیانگر Ùˆ کاÙر مسلک است Ùˆ با کاربست هیچ نوع اجبار Ùˆ اجØا٠و ستم Ùˆ شکنجه ای نمی توان آن را « اسیر Ùˆ ذلیل ابدی » کرد. Ù…Øال است. معمولا Øکومتهای ناØقّ Ùˆ مستبد مثل ولایت Ùقاهتی، زمانی Ù…ÛŒ توانند « Ùرهنگ یک ملّت را متلاشی Ùˆ نابود کنند » Ú©Ù‡ در آغاز، « خدایان Ùˆ الاهان Ùˆ اصنام متنوّع همان ملّت را نابود Ùˆ سر به نیست Ùˆ بدنام Ùˆ ملعون Ùˆ مدÙون Ùˆ تبعید Ùˆ زشت کنند »؛ یعنی رسالتی Ú©Ù‡ Øکومت Ùقاهتی در روبرو شدن با ایران Ùˆ Ùرهنگش به قوّه ÛŒ شمشیر الهی بر عهده گرÙته است. زندگی، زمانی Ù…ÛŒ تواند چابک Øال Ùˆ سبکبال شود Ú©Ù‡ انسانها بتوانند آزادانه از خدایی به خدایی دیگر، بگروند Ùˆ سپس از او Ùاصله بگیرند Ùˆ خدایانی تازه Ùˆ دیگر سان را جستجو کنند Ùˆ بیاÙرینند. گوهر آزادی از تنوّع Ùˆ بسیار چهره های نامتعار٠است Ú©Ù‡ واقعیّت اجتماعی Ùˆ ملموس پیدا Ù…ÛŒ کند. ولی به Ù…Øض اینکه، سایه Ùˆ رگ Ùˆ ریشه ÛŒ تک خدایی / تک الهی، بر ذهنیّت Ùˆ Ùضا Ùˆ اتمسÙر Øیاتی اÙراد یک اجتماع، Øاکم Ùˆ جبّار شود، بلاÙاصله، آزادیهای Ùردی Ùˆ اجتماعی در خطر منهدم شدن قرار Ù…ÛŒ گیرند. خدایی Ú©Ù‡ مانیÙست پیامهایش، قساوت Ùˆ خشونت Ùˆ انÙال باشد ØŒ چنان خدا Ùˆ الاهی را هیچکس در پروسه ÛŒ زمان، نه دیگر، ارج Ùˆ اØترامی برایش قائل خواهد شد، نه هیچ، ترس Ùˆ دلهره ای از او خواهد داشت؛ زیرا چنان خدا Ùˆ الهی، بی لیاقتی Ùˆ Øقیر مایه Ú¯ÛŒ خودش را با مانیÙست امریّه هایش، پیشا پیش رسوا کرده است.
مسئله ÛŒ مذاهب هر چقدر نیز ادّعای نجاتبخشی Ùˆ راهنمایی پرهیزگاران Ùˆ امثال این شعارهای بی Ù…Øتوا Ùˆ مغز را بر پرچم تبلیغاتی خودشان رژه دهند، مسئله ÛŒ به زنجیر کشیدن Ùˆ Ù…Øدود Ùˆ شمارش پذیر کردن پرسشها Ùˆ کنجکاویها Ùˆ دگرخواهیهای بشر Ù…ÛŒ باشد. انسانی Ú©Ù‡ « پرسشهایش »، شمارش پذیر Ùˆ از تعداد انگشتان دست نیز برنگذرند، چنان انسانی، هیچ اÙÙ‚ دیگرسان Ùˆ تØوّلات نو به نو را در زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی اش نخواهد داشت؛ زیرا هیچ اÙÙ‚ÛŒ را Ùرا راه اعتقادات شابلونی / کلیشه ای / قالبی خودش نمی بیند Ú©Ù‡ بخواهد به جنب Ùˆ جوش Ùˆ تکاپو اÙتد. از تمام آن خسته گیها Ùˆ تنشهای گوناگون روØÛŒ Ùˆ جسمانیست Ú©Ù‡ سر انجام انسانها، واپس Ù…ÛŒ نشینند Ùˆ بر سطØÛŒ از واقعیّتهای ماسیده اتراق Ù…ÛŒ کنند. یعنی جایی Ú©Ù‡ راه به هیچ مقصد Ùˆ امنیتگاهی نمی برد Ú©Ù‡ نمی برد. مذاهب Ùˆ ادیانی Ú©Ù‡ داعیه ÛŒ جهانی بودن دارند از جمله اسلامیّت از نخستین روزهای برآمدن Ùˆ Ø´Ú©Ù„ گیری خود به هر کجا Ú©Ù‡ پا گذاشتند، معابد Ùˆ خدایان Ùˆ میراثهای Ùرهنگی ملل را نابود Ùˆ سر به نیست Ùˆ غارت کردند Ùˆ به وجدان Ùردی انسانها نیز تجاوز آشکار. تازه الاهی Ú©Ù‡ با قدرت Ùˆ Øرص Ùˆ اشتها Ùˆ ولع توصی٠ناپذیر به ویرانگری متمایل است اگر هزاران هزار بار نیز ملعون Ùˆ به صلیب کشیده شود، هرگز Ùˆ هیچگاه، اØساس همدردی با ابناء بشر نخواهد داشت Ú©Ù‡ نخواهد داشت. او هر چیزی را Ú©Ù‡ بر سر راه به کرسی نشاندن اراده ÛŒ توتالیتر خواه خودش ببیند، متلاشی خواهد کرد تا برای Øاکم کردن خودش، میدانی Ùراخ Ùˆ بی مانع بسازد. خاصیت Ùˆ پیام Ùˆ رسالت اسلامیّت، همان ویرانگری Ùˆ برهوت بر پا کردن Ù…ÛŒ باشد؛ نه آبادانی Ùˆ پروراندن Ùˆ نگاهبانی Ùˆ مراقبت Ùˆ مسئولیّت Ùˆ هوشیاری Ùˆ غمخواری.
از این رو، انتقاد وسیع Ùˆ سر راست Ùˆ بدون پرده از سراسر جلوه های چنین الاه Ùˆ مذهب Ùˆ رسول Ùˆ رÙتارهای مومنانش به معنای تن در ندادن Ùˆ تسلیم نشدن به زنجیرهای Øقارت آمیز عبودیّتخواهی او Ù…ÛŒ باشد. در آزادی Ùˆ سرÙرازی Ùˆ بی خدایی Ù…Ùردن، زیباتر از زیستن نکبت آلود Ùˆ توام با Øقارت در سیطره ÛŒ الاهان Ùˆ خدایان زشت سیما Ùˆ زشت گوهر Ùˆ زشت رÙتار Ùˆ مستبد Ùˆ زورگو Ù…ÛŒ باشد. خدایان Ùˆ الاهانی را دوست Ù…ÛŒ دارم Ùˆ ارج Ù…ÛŒ گزارم Ú©Ù‡ هیچ کتاب Ùˆ رسول Ùˆ معبد Ùˆ موکّلان Ùˆ موذّنان Ùˆ شمشیر کشان خونریز نداشته باشند. در جست – Ùˆ جوی چنین خدایان Ùˆ الاهان تبعیدی Ùˆ گمنام Ùˆ ملعون Ùˆ رانده شده است Ú©Ù‡ مشتاق Ùˆ مهجور برای یاÙتن هر نشانه ای خردل وار از آنها، همچون « داستان آن شبان در مثنوی مولوی بلخی »، آواز خوان Ùˆ دست اÙشان Ùˆ پایکوبانم؛ آنهم در جهانی Ú©Ù‡ تمام زیبائیهایش، روز به روز در کوره ÛŒ Ù†Ùرت Ùˆ خشونت کورمغزان مومن، در Øال رنگ باختن Ùˆ Ù…ØÙˆ شدن Ù…ÛŒ باشند.
10- آیا کتابهایتان در ایران هم به دست مردم می رسند؟
شاید بتوان بسیاری از جستارهایم را در گوشه Ùˆ کنار ایران در زیر زمینها Ùˆ تاریکخانه ها Ùˆ صندوقهای اسرار آمیز Ùˆ پنهانی اشخاص گوناگون پیدا کرد. ولی اینکه کتابها Ùˆ جستارهایم، رسما در جایی عرضه شوند Ùˆ امکان انتشار داشته باشند، تا زمانی Ú©Ù‡ Øکومتهای مقتدر Ùˆ زورگو Ùˆ ضدّ Ùرهنگ Ùˆ جنایتکاری همچون ولایت Ùقاهتی بر مسند شمشیر اقتلویی تکیه دارند، Ùقط رویائیست Ú©Ù‡ هرگز لباس واقعیّت به تن نخواهد کرد Ú©Ù‡ نخواهد کرد؛ زیرا اÙکاری Ú©Ù‡ ریشه ÛŒ هر مقتدر Ùˆ جاه طلبی را Ù…ÛŒ زنند، مقبول Ùˆ خوشآمد نیستند؛ بلکه ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ خطرناک Ù…ÛŒ باشند Ùˆ وجود Ùˆ شیوع Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ چنین اÙکاری، مشکل تراشند برای هر Ùرد مستبد Ùˆ نظام اقتدار گرا. گمون نمی کنم روزی روزگاری Ùرا رسد Ú©Ù‡ آثارم؛ ولو مجموعه شان، یک جزوه ÛŒ صد صÙØÙ‡ ای بشود، در ایران بدون هیچ دردسری برای ناشر Ùˆ خواننده، منتشر Ùˆ توزیع Ùˆ در باره اش Ú¯Ùت Ùˆ شنود سنجشی شود. من گمون نمی کنم.
....
دنباله ÛŒ این مصاØبه را در آینده در ماه Ù…Ú¯ خواهید خواند......
"
Ú†Ù‡ بسا آنچه در وجود من، برای دیگران، زشت Ùˆ پلشت Ùˆ ناخوشایند Ùˆ بی مزه Ù…ÛŒ نمایاند، بهترین رانه ای باشد "Ú©Ù‡ مرا به زیبائیها Ùˆ زیبامنشیها بیانگیزانند. کسی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ داند؟. آنچه در باره ÛŒ خودم Ù…ÛŒ توانم بگویم، Ú¯Ùتن آن چیزهائیست Ú©Ù‡ مثل « نبش قبر عزیران خود » Ù…ÛŒ باشد. نه برای اینکه چنین کاری، عجیب Ùˆ نامانوس است "
Ø›
Ú¯Ùتگو با آقای « آریابرزن زاگرسی »؛ نویسنده Ùˆ پژوهشگر
[ قسمت نخست ]
- با درود Ùراوان به شما Ú©Ù‡ دعوت ما را پذیرÙتید.
*آقای زاگرسی کمی از خودتان بگویید.
وقتی Ù…ÛŒ خوام در باره ÛŒ خودم، سخن بگویم، Ù…ÛŒ مانم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ باید Ú¯Ùت؟ Ùˆ از Ú†Ù‡ چیزهایی باید Øکایتها کرد؟. Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی اصلا ارزش Ú¯Ùتن دارند؟. معمولا انسانها یا از روی عادت یا از روی آنچه Ú©Ù‡ معمول Ùˆ مرسوم است در باره ÛŒ خودشون ØرÙهایی را بر زبان Ù…ÛŒ رانند. من امّا نمی دانم کدام یک از ابعاد خودم را به دیگران معرÙÛŒ کنم. چونکه هر بÙعدی Ùˆ گوشه ای را Ú©Ù‡ بخواهم در کلماتم بر زبان برانم، خود به خود، ابعاد دیگرم در تاریکی Ù…ÛŒ مانند Ùˆ نمی توانم چهره ای تمام عیار از خودم عرضه کنم. اگه خودم را « تمام رÙØ® Ùˆ عریان » نیز جلوه دهم، آخرش بخشی از من ØŒ پنهان از انظار دیگران Ù…ÛŒ ماند. انسان دوست داره، زیباترین ابعاد شخصیّت وجودی خودش را در معرض دیگران بگذارد. مثل میوه Ùروشانی Ú©Ù‡ برای Ùروش میوه های خود، دستمالی به دست گرÙته اند Ùˆ تلاش Ù…ÛŒ کنند تمام ظواهر میوه ها را بسابند Ùˆ بسابند Ùˆ برّاق کنند Ùˆ سپس در زیر نورهای مخصوص، آنها را عرضه کنند تا هم، آب از دهان مشتریها بریزند، هم مارک اعلاء بودن Ùˆ Ùروش میوه های دکّان خود را تضمین کرده باشند. ولی من Øسّ Ù…ÛŒ کنم Ùˆ بر این اندیشه ام Ú©Ù‡ انسان را باید بدانگونه Ú©Ù‡ هست در تمام ابعاد وجودیش دید Ùˆ شناخت Ùˆ ارزشیابی کرد. Øتّا معتقدم اگر قرار است انسانی را Ù…Øاکمه ÛŒ قضایی کنند، Øال به هر جÙرمی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد، نیک است Ù‚Ùضات Ùˆ داوران در تصمیمگیری Ùˆ اجرای ØÙÚ©Ù…ØŒ مجموعه ÛŒ رÙتارهای نیک Ùˆ ستودنی انسان Ù…Ùجرم را نیز مدّ نظر بگیرند؛ ولو چنان رÙتارهایی، ریختن یک سطل آب به پای درختی در بیابانها بوده باشد.
Ú†Ù‡ بسا آنچه در وجود من، برای دیگران، زشت Ùˆ پلشت Ùˆ ناخوشایند Ùˆ بی مزه Ù…ÛŒ نمایاند، بهترین رانه ای باشد Ú©Ù‡ مرا به زیبائیها Ùˆ زیبامنشیها بیانگیزانند. کسی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ داند؟. آنچه در باره ÛŒ خودم Ù…ÛŒ توانم بگویم، Ú¯Ùتن آن چیزهائیست Ú©Ù‡ مثل « نبش قبر عزیران خود » Ù…ÛŒ باشد. نه برای اینکه چنین کاری، عجیب Ùˆ نامانوس است؛ بلکه Ùقط به دلیل زجر آور Ùˆ آزارنده بودن Ù†Ùس کار Ù…ÛŒ باشد. منظورم سخن Ú¯Ùتن در باره ÛŒ تجربیاتیست Ú©Ù‡ آدم دوست داره Ùˆ ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد آنها را در قبرستانهای متروک « روان Ùˆ ذهنیّت خودش » بدون هیچ ردّ Ùˆ نشانی، Ú¯Ù… Ùˆ گور کنه؛ به جای آنکه بر زبان Ùˆ قلم جاری کنه. من بر اساس Øکایت مادرم، در یک شب بسیار سرد زمستانی Ùˆ یخبندان استخوان ترکاننده در بهمن ماه به دنیا اومدم. اونم در مطّب پزشک Ùˆ به روش سزارین!. در خانواده ای شلوغ Ùˆ Ù¾Ùر جمعیّت Ùˆ بسیار Ùقیر از Ù„Øاظ امکانهای معیشتی Ùˆ مادّی. با زاییده شدنم به جمع دوازده Ù†Ùره ÛŒ خواهران Ùˆ برادرانم پیوستم!. چهار تا از خواهر Ùˆ برادرانم در همان اوان کودکی به دلیل امراض عجیب Ùˆ غریب، جان باختند. من Ùرزند Ù‡Ùتم خانواده هستم. شناسنامه ام را شش ماه بعد از تولّدم از « اداره ÛŒ سجل اØوالات مرکز استان » برایم گرÙته بودند. طبق Øکایت مادرم، من 45 سالم Ù…ÛŒ باشه Ùˆ طبق شناسنامه ÛŒ رسمی ام، چهل Ùˆ چهار ساله هستم.
نخستین قصّه Ú¯Ùˆ در زندگی ام، مادرم بود Ú©Ù‡ با Øالتی جادویی Ùˆ اسرار آمیز، قصّه های جور واجور را برای خواب کردنم نجوا Ù…ÛŒ کرد. از قصّه ÛŒ « خورشید Ø¢Ùرین Ùˆ ÙÙ„Ú© ناز » گرÙته تا « امیر ارسلان نامدار Ùˆ داستان جمشید جم Ùˆ ضØّاک ماردوش Ùˆ رستم Ùˆ سهراب » Ùˆ دهها داستان Ùˆ قصّه های شیوا Ùˆ تاثیر گذار دیگر. مادرم با قصّه گویی هایش مرا به ناکجا آبادهایی Ù…ÛŒ بÙرد Ú©Ù‡ از هر واقعیّتی، ملموس تر Ùˆ Øسّی تر بودند. سÙر به جهان رویاها Ùˆ خیالات انگیزشی. تØصیّلات ابتدائی ام را تا دیپلم متوسطه در همون زادگاهم گذراندم تا اینکه طاعون نکبت بار انقلاب، دامنگیر من نیز شد Ùˆ راهی برایم نمانده بود؛ سوای گریز از تیغ خونریز Øکومتگران ستمگر Ùˆ جلّاد Øاکم بر آن وطنی Ú©Ù‡ با تمام تار Ùˆ پودم، آن را دوست Ù…ÛŒ دارم؛ ولو در دست بی لیاقترینها به خرابه ای ملعون Ùˆ زشت سیما، تبدیل شده باشد. با اقامت ناخواسته Ùˆ اجباری در غربت، تلاش کردم Ú©Ù‡ خودم را در مقام « یک ایرانی » بشناسم. این بود Ú©Ù‡ برغم تمام آن خاموشیها Ùˆ گوشه نشینیهایی Ú©Ù‡ از کودکی به آنها خو گرÙته بودم، این بار بر آن شدم Ú©Ù‡ با جدّیت Ùˆ پشتکار به کند Ùˆ کاو در باره ÛŒ چیزی رو آورم Ú©Ù‡ « چیستی ایرانی بودن مرا » رقم Ù…ÛŒ زد. عطش آموختن Ùˆ جستجو Ùˆ Ùرو ریختن سیلاب پرسشها در اعماق وجودم باعث شدند Ú©Ù‡ به هر گوشه ای برای یاÙتن پاسخ، سر بزنم. دریغا Ú©Ù‡ هیچ کجا، پاسخی در خور نیاÙتم؛ زیرا آنچه مرا بی قرار Ùˆ نا آرام Ùˆ شعله ور Ù…ÛŒ کرد، پاسخها نبودند؛ بلکه خود پرسشها بودند Ú©Ù‡ وجودم را دم به دم، ملتهب Ùˆ Øیران Ùˆ شکّاک نگاه Ù…ÛŒ داشتند Ùˆ Øسرت یاÙتن پاسخ را Ù…ÛŒ طلبیدند Ùˆ خواب Ùˆ آرامش را از من Ù…ÛŒ ربودند.
برای یاÙتن پاسخهایم به دانشکده های ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژی Ùˆ ادبیّات Ùˆ تاریخ Ùˆ هنر Ùˆ Øقوق Ùˆ زبانهای بیگانه رÙتم؛ ولی هر بار، سرخورده Ùˆ نا امید بازگشتم به سوی خودم Ùˆ غرق در انجماد سردسیر پاسخهای نارسا ماندم. چیزی در من بود Ùˆ هنوز هست Ú©Ù‡ از اعماق وجودم Ù…ÛŒ سوخت Ùˆ آتشÙشان وار، خودش را بر Ø³Ø·Ø Ø°Ù‡Ù†ÛŒÙ‘Øª Ùˆ آگاهبودم با شور Ùˆ اشتیاق Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ در تار Ùˆ پود رگهای وجودم، مثل خون، پیچ Ùˆ تاب Ù…ÛŒ خورد. تصوّر Ù…ÛŒ کردم Ú©Ù‡ در دانشکده های ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژی Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ توانم پاسخ پرسشهایم را بیابم؛ ولی اÙسوس Ú©Ù‡ آنچه تجربه کردم، « اصول خشک مدرّسی Ùˆ تعلیمی » بود Ú©Ù‡ مرا از هر نوع درس تعلیمی Ùˆ آتوریته ای Ùˆ بی روØØŒ دلزده کرد Ùˆ گسلاند. من آرزومند انگیزنده گانی بودم Ú©Ù‡ « اهریمن وار، بسان سقراط »، مرا در یاÙتن پاسخهایم به سعی Ùˆ کوشش خودم Ùˆ به قوّه ÛŒ مغز Ùˆ شعور Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص Ùردی ام، یاور Ùˆ مددکار باشند؛ نه اینکه باری بر دوش ذهنیّت Ùˆ روانم شوند. بعد از پشت کردن به دروس تعلیمی / تدریسی دانشکده ها، وقتی زندگینامه ÛŒ متÙکّران Ùˆ ÙیلسوÙان نامدار Ùˆ تاثیر گذار را مطالعه Ù…ÛŒ کردم Ùˆ Ù…ÛŒ دیدم کثیری از آنها، همین تجربه ÛŒ مرا از دروس دانشکده ها داشته اند، Ùهمیدم Ú©Ù‡ گریختنم از « کلاسهای مدرّسی دانشکده ها »، کار بسیار خردمندانه ای بوده است، هر چند تا همین امروز، مجبور بوده ام Ú©Ùّاره ÛŒ سرزنشها Ùˆ نکوهشهای خانواده Ùˆ اطراÙیانم را برایم چنان کاری تاب آورم. ولی Ø®Ùب! من در جستجوی چیز دیگری بودم Ùˆ هنوز نیز هستم.
1- بÙرمایید از Ú†Ù‡ زمانی کار Ùرهنگی Ùˆ ادبی را آغاز کردید؟ آیا اولین نوشته هایتان را هنوز بیاد دارید؟
نخستین نوشته ام، توصیÙÛŒ بود از مناظر روستای زادگاهم. با اشتیاقی خاصّ Ùˆ مهری Ú©Ù‡ به طبیعت داشتم. کلاس پنجم دبستان بودم. ولی دیگه چیزی ننوشتم تا یک سال قبل از انقلاب Ú©Ù‡ به نمایشنامه نویسی علاقه پیدا کردم Ùˆ نمایشنامه ای به اسم « مش Øسن قهوه Ú†ÛŒ » نوشتم Ùˆ با همین نمایشنامه در Ø³Ø·Ø Ø§Ø³ØªØ§Ù†ØŒ مقام اول را نصیب خودم کردم Ùˆ پاداشمم نیز، رÙتن به اردوهای رامسر بود. بعدش Ú©Ù‡ دیگه دوران سیاه انقلاب بود Ùˆ Øدیث سوختنهایی Ú©Ù‡ هنوز پایانی برای آنها نیست. در آن سالهای سیاه تا Ù„Øظه ÛŒ خروجم از میهن، هیچ چیزی ننوشتم Ùˆ Ùقط مطالعه به دنبال مطالعه بود Ú©Ù‡ اوقات مرا صÙا آمیز Ù…ÛŒ آراست.
2- مشوّقان شما در این مسیر چه کسانی بودند؟
من، هیچ وقت، مشوّقی نداشتم. کاشÙین استعداد داشتم، ولی مشوّق Ùˆ راهنما Ùˆ سنجشگر Ùˆ پرورنده ÛŒ استعدادهایم، اصلا Ùˆ ابدا. شاید علّتش به این برمی گرده Ú©Ù‡ من، انسانی تکرو Ùˆ جمع گریز Ùˆ ضدّ آتوریته Ùˆ تلخگو Ùˆ گوشه نشین Ùˆ خیلی Ú©Ù… Øر٠هستم. همینطور مجیز هیچکس را Ù†Ú¯Ùتن Ùˆ در مجامع مختلÙØŒ شرکت نکردن Ùˆ اهل ساخت Ùˆ پاختهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ùˆ Ùرقه ای Ùˆ Øزبی Ùˆ سازمانی نبودن. شاید!. نمی دانم. یادم نمی رود اون شب زمستانی را Ú©Ù‡ داشتم کتاب « ربه کا »، نوشته ÛŒ « داÙنه دوموریه » را با ولع Ùˆ کنجکاوی Ù…ÛŒ خواندم Ùˆ آنچنان غرق در کتاب شده بودم Ú©Ù‡ Ùقط مشت Ùˆ لگد Ùˆ ÙØØ´ Ùˆ ÙØشکاری برادرم، مرا به خود آورد. یه دÙعه متوجّه شدم Ú©Ù‡ ساعت سه نیمه شب Ù…ÛŒ باشه Ùˆ من از شوق مطالعه، اصلا خواب به چشمانم راه نیاÙته بود. Ú†Ù‡ کتک Ù…Ùصّلی خوردم!. ولی هیچوقت شور Ùˆ اشتیاق Ùˆ مهر به کتاب Ùˆ مطالعه تا همین امروز از وجودم، رخت بر نبست Ú©Ù‡ نبست. Ú†Ù‡ غذاهایی Ú©Ù‡ به دلیل غرق شدن در بØر مطالعه ÛŒ کتابها سوزوندم Ùˆ Ø´Ú©Ù… گشنه سر به بالین گذاشتم. Ú†Ù‡ مسیرهای عوضی Ùˆ طول Ùˆ دراز Ùˆ سرگردانی Ú©Ù‡ با قطارها Ùˆ اتوبوسها پیمودم Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ پیمایم. Ú†Ù‡ خریدهای اشتباهی Ú©Ù‡ کردم Ùˆ هنوز گرÙتار چنین خریدهایی هستم. امان از غرق مطالعه شدن Ùˆ سیر Ùˆ سیاØت در اÙکار رÙباینده!. هر پولی Ú©Ù‡ اجرت کارهایم Ù…ÛŒ گرÙتم، Ùقط خرج خرید کتاب Ù…ÛŒ کردم Ùˆ کتاب Ùˆ کتاب Ùˆ نشریه. یه دبیر تاریخ داشتم در دوران دبیرستان Ú©Ù‡ خیلی انسان شریÙÛŒ بود. یه روز مرا به تصاد٠که دنبال کاری رÙته بودم در چهارباغ اصÙهان دید. به زور، دستم را گرÙت Ùˆ Ú¯Ùت همراه من بیا!. هر چقدر Ú¯Ùتم کجا Ù…ÛŒ خواهی مرا ببری، Ú¯Ùت Ùضولی Ù†Ú©Ù†!. Ùقط همراه من بیا!. مرا برد به یه کتابÙروشی بزرگ Ùˆ یازده جلد کتاب قطور در باره ÛŒ تاریخ ایران Ùˆ جهان برایم خرید. هر چقدر خواهش Ùˆ التماس Ú©Ù‡ من نمی تونم اینها را قبول کنم، Ú¯Ùت اگه نگیری. پدرت را Ù…ÛŒ سوزونم!. من Ù…Øبور بودم سالها از ترس برادرانم، کتابهایم را مخÙÛŒ بخرم Ùˆ مخÙÛŒ بخونم Ùˆ مخÙÛŒ نیز بکنم. انگار Ú©Ù‡ مخÙیکاری، یه سنّت دیر پایی در جامعه ÛŒ ایرانی باشه! Ùˆ Ùقط صÙت بارز Øکومتهای مستبد Ùˆ زورگو Ùˆ ستمگر نیست. تنها کسی Ú©Ù‡ استعداد های مرا تمییز Ùˆ تشخیص داد Ùˆ همچون ستاره ای نورانی در آسمان زندگی ام درخشید Ùˆ ناگهان، ناپدید شد، آموزگار زبان انگلیسی بود Ú©Ù‡ وص٠ماجرایش را در جÙستار « جویباری از دردهای شعله ور » نوشته ام. شاید از کژبختی یا شاید هم، خوشبختی سرنوشتم باشد Ú©Ù‡ هیچ مشوّقی ندارم. البته لعن Ùˆ Ù†Ùرین کنها Ú©Ù… نیستند! Ùˆ وجودشان با این زبانی Ú©Ù‡ من دارم، اجتناب ناپذیر Ù…ÛŒ باشد. ولی اینها نیز در ردی٠همان نامشوّقان متکلّم به شمار Ù…ÛŒ آیند. بگذریم. آنقدرها Ú©Ù‡ از مطالعه، لذّت Ù…ÛŒ برم با نوشتن، چندان میانه ای ندارم Ùˆ تمام آرزویم اینه Ú©Ù‡ وقت برای مطالعه، بیشتر Ùˆ بیشتر داشته باشم. چنین آرزویی نیز در این دنیای شتاب آمیز Ù„Øظه ها Ùˆ مسائل « بقاء Ùˆ روزمره Ú¯ÛŒ »، باور کنید در ØÙÚ©Ù… یاÙتن گنج رایگان Ùˆ باد آورده Ù…ÛŒ باشه.
3- شما با نوشتن بدنبال چه هستید؟
با نوشتن به دنبال واقعیّت پذیر کردن مطلق هیچ چیز خاصّی نیستم. نوشتن برایم، تÙنّن نیز نیست. منبع درآمد Ùˆ شهرت نیز به Øساب نمی آید. اساسا نوشتن در سرزمین ما، گونه ای رÙتن به Ù‡Ùتخوان آزمونهای مملوّ از خطر Ùˆ Ø´Ú¯Ùتیها Ùˆ ناممکنها Ùˆ ملعونیّتها Ùˆ ذلیل شدنها Ùˆ تنهائیهاست. گونه ای نوشتن سناریو برای زندگی Ùردی خود با سرانجامی نامعلوم Ùˆ غاÙلگیر کننده است؛ بویژه اگر در دامنه ÛŒ ÙلسÙیدن Ùˆ سنجشگری سراسر آن گستره ای باشد Ú©Ù‡ تمام هم وطنان انسان در آن Ù…ÛŒ زییند Ùˆ تنÙّس Ù…ÛŒ کنند. کسی Ú©Ù‡ به ÙلسÙیدن رو Ù…ÛŒ آورد، تراژدی زندگی Ùردی خودش را نیز رقم Ù…ÛŒ زند. من با نوشته هایم در آرزوی ساختن جهانی هستم Ú©Ù‡ روز به روز، تمام موکّلان Ùˆ مروّجان مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ امثالهم دارند خشت به خشت آن را رو به ویرانی Ùˆ نیستی سوق Ù…ÛŒ دهند. Ù…ÛŒ خواهم جهانی را با نوشته های خودم بیاÙرینم Ùˆ بیارایم Ú©Ù‡ نه تنها شایسته ÛŒ زیستن برای Ùردیّت خودم باشم؛ بلکه اگر تنابنده ای گذرش به « جهانخانه ÛŒ من » اÙتاد، اØساس امنیّت Ùˆ آسوده Ú¯ÛŒ Ùˆ شادمانی Ùˆ آزادی Ùˆ خوشی داشته باشد. نوشتن برایم، آهنگسازی پر شور Ùˆ Øال Ùˆ رامشگری در جهانیست Ú©Ù‡ آلوده ÛŒ مارش عزا Ùˆ جنگ Ù…ÛŒ باشد Ùˆ جانهای آزاده ای همچون من در این بینابین، هیچ منÙذگاهی به سوی « آزاد زیستی Ùˆ آزاد اندیشی » نمی بینند Ú©Ù‡ نمی بینند.
4 - آقای زاگرسی از آخرین کتاب در دست انتشارتان برای خوانندگان بگویید.
در طول سالهای غربت – Ù…Øکومی، موÙقّ شدم Ùقط یکی از کتابهایم را با سرمایه ÛŒ خودم منتشر کنم Ùˆ در Øوزه ÛŒ بسیار معدودی از خوانندگان علاقه مند، پخش کنم. تا امروز نیز یادداشتهای مختل٠و پراکنده Ùˆ نص٠و نیمه داشته ام Ú©Ù‡ روی هم تلنبار شده اند Ùˆ الان مدّتیه، همّت کرده ام Ùˆ دارم نم نم، آنها را جمع آوری Ùˆ ویراسته Ùˆ مرّتب Ù…ÛŒ کنم. چاپ Ùˆ پخش آنها از عهده ام بیرون است؛ زیرا نه هزینه اش را دارم نه امکاناتش را نه روابط آنچنانی با لابیرنت انتشار. ولی اگر روزی روزگاری، وطن، وطن شد Ùˆ ناشران دلسوز Ùˆ Ùرهنگپروری وجود داشته باشند، شاید کسی یا کسانی پیدا شوند Ú©Ù‡ به انتشار آنها ساعی Ùˆ راغب شوند؛ Ùˆ گر نه اینها نیز بسان « طعمه ÛŒ غزواتی Ú©Ù‡ ایرانزمین باشد »، به آسیاب زمان خواهند ریخت Ùˆ جزء کتابهای سوخته به Øساب خواهند آمد. گردآوری همین یادداشتها Ùˆ پیرایش آنها در این هول Ùˆ ولای وانÙسای غربت Ùˆ زنده بودنهای تعجیلی / اضطراری، خودش بسیار وقت Ù…ÛŒ برد Ùˆ باور کنید، نوشته ای Ú©Ù‡ ارزش مانده گاری Ùˆ خواندن داشته باشه، نوشتنش در چنین وضعیّتهایی، شقّ القمر کردنه!. Øدس Ù…ÛŒ زنم اگه تمام نوشته هایم را با ØØ°Ù Ùˆ ØÚ© Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¨ØªÙˆÙ†Ù… مرتّب Ùˆ منظّم بکنم، چیزی در Øدود پانزده الی Ù‡Ùده جلد کتاب دویست Ùˆ پنجاه صÙØÙ‡ ای بشوند. بسیاری از آنچه را Ú©Ù‡ نوشته ام نیز ØØ°Ù Ùˆ به دور خواهم ریخت. با Ù¾Ùرگویی Ùˆ تکرار نویسی، چندان میانه ÛŒ خوبی ندارم. ممکن است ناخودآگاه، در نوشته هایم، بسیاری جاها، مطلبی را تکرار کرده باشم. برای همین نیز، ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهم به جای اÙزودن بر Ùضای اغتشاش Ùˆ هرج Ùˆ مرج نویسی، بکوشم آن Ú†Ù‡ را نوشته ام، پاکیزه Ùˆ سلیس Ùˆ روان Ùˆ دلچسب در اختیار دیگران بگذارم. به قول معروÙ: « در خانه، اگر کس هست، یک ØرÙØŒ بس است!. ».
5- چه انگیزه ای باعث شد تا نوشتن را جدّی بگیرید؟
تاریخ Ùلاکتبار Ùˆ Ùاجعه آمیز ایران Ùˆ Øکومتگرانی Ú©Ù‡ تمام همّ Ùˆ غمشون Ùقط سرکوب Ùˆ غارت Ùˆ تجاوز Ùˆ زورگویی Ùˆ ستم Ùˆ اجØا٠و Ú©Ùشتار Ùˆ خونریزی Ùˆ ساختن اسارتگاه Ùˆ زندان Ùˆ Ù…Øبس Ùˆ شکنجه گاه Ùˆ امثالهم در Øقّ ایرانیان بوده است Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ باشد. نوعی اØساس مسئولیّت Ùˆ مدیونی به مام وطن Ú©Ù‡ اینقدر مهربان Ùˆ با گذشت Ùˆ شایسته ÛŒ درودها Ù…ÛŒ باشد؛ ولی نود Ùˆ نه درصد Øاکمان بر آن، هیچگاه شعور قدر دانی Ùˆ پروررش آن را نداشتند Ùˆ هنوز نیز ندارند. البته این را بگویم Ú©Ù‡ برای من، هیچ چیزی در جهان آدمیان، شاید جدّی تر از خود آدمها نباشند. من دوست داشتم، چنین جدیّتی را در زندگی Ùردی خودم آزمایش کنم Ùˆ به Ù…ØÚ© بزنم. نتیجه این شد Ú©Ù‡ داستان « جدیّتهای من »، Øکایت قمار باخته ای هستند Ú©Ù‡ شوق بازی را در وجودم، سوزان Ùˆ آتش اÙروز Ù†Ú¯Ù‡ داشته اند؛ نه Øسرت بازپس گرÙتن تمام آن چیزهایی Ú©Ù‡ تا امروز باخته ام. نوشتنهای جدّی ام همانا « شوخکاریهای شادخوارانه Ùˆ بازیگوشهای طنز آمیز » با تمام « جدیّتهای جبری روزگار » Ù…ÛŒ باشند.
6- کتاب جدید شما با کتابهای دیگر شما Ú†Ù‡ تÙاوتی دارد؟ (اگر در دست انتشار دارید)
تÙاوت کتابهای یک نویسنده مثل تÙاوت Ùرزندان همان نویسنده Ù…ÛŒ باشند. بهره ای از او را دارند؛ ولی هر کدام نیز خصوصیّات خود را دارند. کتابهای ناتمام من، هیچ تÙاوت چشمگیر Ùˆ ضدّ پرنسیپی وجودم در آنها نیست؛ زیرا در هر کدام از آنها، بخشی از تامّلاتم را عبارت بندی کرده ام . شاید با کنار هم گذاشتن پازل کتابهایم بتوان سیمای مسائل Ùکری نویسنده ÛŒ آنها را دریاÙت Ùˆ شناخت. با پاره اندیشه ها Ùˆ جÙستارهایم Ù…ÛŒ خواهم آن چیزی را بر زبان Ùˆ کلام، پدیدار کنم Ùˆ بشناسم Ú©Ù‡ هزاره ها در وجود « من تاریخی / Ùرهنگی ام »، Ù…Øکوم Ùˆ اسیر مانده بود. تÙاوتی اگر هست، تÙاوت تجربیّات من نوعی در مقام Ùردیّت Ùˆ سپس در مقام « انسان ایرانی » با دیگر هموطنانم Ùˆ دیگر انسانهای کره زمین Ù…ÛŒ باشد. همین.
7- چه زمان وارد بازار خواهد شد؟
کدام بازار؟. Ùˆ کدام خواننده؟. Ùˆ کدام ناشر مسئول Ùˆ دلسوز Ùˆ دلیر؟. من وقتی برای مثال Ù…ÛŒ بینم « استاد منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ آید Ùˆ تمام دار Ùˆ ندار خودش را به پای درخت « Ùرهنگ مدام در Øال لت Ùˆ پار Ùˆ کوبیده Ùˆ تØقیر Ùˆ پایمال شده ÛŒ ایرانی » Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ با غمخواری Ùˆ بیدار وجدانی Ùˆ مسئولیّت تام به پای بار Ùˆ بر دادن این درخت دائم بریده Ùˆ قطع شده Ùˆ هرگز مجال بالنده Ú¯ÛŒ نداشتن، صر٠می کنه Ùˆ آثارش را در بسیاری از کشورهای باختری، تØریم Ù…ÛŒ کنند یا زیر میزی، رد Ùˆ بدل Ù…ÛŒ کنند، اونوقت از هر چیزی Ú©Ù‡ اسمش، بازار کتاب است Ùˆ کتابÙروش Ùˆ کتاب عرضه Ú©Ù† Ùˆ کتابنویس Ùˆ کتابگزار، جدا خنده ام Ù…ÛŒ گیرد. خنده ای از سر دردی جانسوز Ùˆ التیام ناپذیر. نزدیک به سی سال سپری شدن از انتشار « خون دل خوردنها Ùˆ پژوهشها Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های تکاندهنده ÛŒ این متÙکّر بی همتا »؛ آنهم با هزینه کردن تمام دار Ùˆ ندار خودش، هنوز Ú©Ù‡ هنوز است از میان اینهمه مدّعیان هارت Ùˆ پروت دار عرصه ÛŒ مثلا « Ùردوسی شناسی Ùˆ شاهنامه شناسی Ùˆ ایرانشناسی » نمی توانید یک Ù†Ùر را در سراسر کره زمین پیدا کنید Ú©Ù‡ بر وجود این انسان دلیر Ùˆ آگاه Ùˆ بیدار وجدان، یک « Ø¢Ùرین خشک Ùˆ خالی » Ú¯Ùته باشد. وقتی Ú©Ù‡ « استاد منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ آید Ùˆ هزاران بار بر یکی از « پرنسیپهای Ùرهنگ باهمستان ایرانیان = خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » در اÙکار Ùˆ جÙستارهایش، تاکیدهای مبرم Ù…ÛŒ کند Ùˆ هرگز « هیچ انسان Ø¢Ùرینگویی » به صدا در نمی آید؛ آنهم جایی Ú©Ù‡ Øکومت Ùقاهتی همچون مور Ùˆ ملخ Ùˆ پشه، ایرانیان را یک به یک از دم تیغ الهی Ù…ÛŒ گذراند، من در قعر ناباوریهای تاس٠آلوده ÛŒ خودم Ùقط Ù…ÛŒ توانم بخندم Ùˆ بخندم Ùˆ بخندم. چونکه دیگه، هیچ اشکهایی برای گریستن ندارم Ùˆ Øوصله Ùˆ دل Ùˆ دماغی نیر برای سرزنش کردن نیست Ú©Ù‡ نیست. جدا Ú©Ù‡ تÙ٠به Ùهم Ùˆ شعور چنان مدّعیانی؛ چنانچه به راستی، Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ وجدانی داشته باشند البته.
من Ù…ÛŒ پرسم آیا Ùاجعه ÛŒ سکوت مغرضانه Ùˆ سی ساله ÛŒ چنان مدّعیانی، نشانگر قهقرائی Ùˆ نابودی آن چیزی نیست Ú©Ù‡ « عنصر ایرانی » خطاب Ù…ÛŒ شود Ùˆ در هیچ کجای جهان نمی توان نشانه ای از آن را دید؛ غیر از Ù„Ùّاظیهای یک عده کوتوله مغز چیز نویس Ú©Ù‡ با بند Ùˆ بستهای ماÙیایی « مرید Ùˆ مرید بازی Ùˆ دستمال یزدی در دست گرÙتن » به یکدیگر زنجیر شده اند Ùˆ از ترس همدیگه، جرات ندارند Øتّا نخستین درس کلیدی « Ùردوسی توسی » را Ú©Ù‡ همان « Ø¢Ùرینگویی » Ù…ÛŒ باشد در Øقّ « متÙکّران دلیر Ùˆ رادمنش Ùˆ گشود Ùکری همچون استاد منوچهر جمالی » با جان Ùˆ دل، Ùریاد بزنند؟. Øال اگر چنان استادان مدّعو، استعداد اندیشیدن Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ سنجشگری Ùˆ سرندکاری Ùˆ ایده پروری Ù…Øتویّات Ùرهنگ ایرانزمین را ندارند، دست Ú©Ù…ØŒ شعور Ø¢Ùرینگویی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند داشته باشند؟. یا چگونه است؟. ولی کو؟. کجا؟. Ùˆ Ú†Ù‡ زمانی؟. نه! در چنین وضعیّت اس٠بار، باید تصوّر وجود هر گونه « بازاری » را برای کتابهایم، Ú†Ù‡ امروز، Ú†Ù‡ Ùرداها Ùراموش کنم Ùˆ با Ù…Ùردنم، همه چیز را به گور ببرم. اجتماع تØصیل کرده گانی Ú©Ù‡ ظرÙیّت Ùˆ درایت Ùˆ هوشیاری Ùˆ مسئولیّت شناخت Ùˆ انگیخته شدن Ùˆ نیوشیدن اÙکار Ùˆ ایده های « متÙکّری همچون استاد جمالی » را ندارند، من یکی، هیچوقت، Ù…Øلّی از اعراب برای آنها نخواهم داشت Ú©Ù‡ نخواهم داشت. این جماعتهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ همیشه دنبال مجیز Ú¯Ùˆ Ùˆ نون قرض ده Ùˆ به به Ùˆ Ú†Ù‡Ú†Ù‡ Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ گردند؛ طرÙÛŒ نیستند Ú©Ù‡ آدم بخواد امیدی به جیرجیر کردنشون داشته باشد. منم آدمی هستم Ú©Ù‡ با تمام وجودم از سرسخت ترین سنجشگران هر گونه سراÙکنده Ú¯ÛŒ Ùˆ خوشامد دیگران سخن Ú¯Ùتن Ù…ÛŒ باشم. بهتر Ùˆ پسندیده تر است Ú©Ù‡ آدم برای رادمنشیها Ùˆ گستاخیها Ùˆ سلیس Ùˆ ØµØ±ÛŒØ Ø³Ø®Ù† Ú¯Ùتنهایش، قرنهای قرن در گمنامی Ùˆ ملعونیّت بماند؛ ولی هیچگاه برای دو روز، شهرتهای آبکی Ùˆ Ù…ØÙلی، مجیز هیچ مستبد Ùˆ ابلهی را نگوید Ùˆ آب بیار هیچ « Øماقت جمعی Ùˆ Ùرقه ای Ùˆ گروهی Ùˆ Øزبی Ùˆ آکادمیکی Ùˆ امثالهم » نیز نباشد Ú©Ù‡ نباشد.
8- چرا کتابهایتان را به زبانهای دیگر ترجمه نمی کنید؟ اگر تصمیم به اینکار بگیرید کدامیک از آنها را پیشنهاد می کنید؟
به « ترجمه»، هیچ اعتقادی ندارم. اساسا ترجمه؛ یعنی تقلیب Ùˆ تØری٠و Ú©Ú˜Ùهمی Ùˆ مسخ متن اوریژینال. من Ù…ÛŒ توانم Øداکثر تلاش خودم را بکنم Ú©Ù‡ خیلی ظری٠و عمیق به ساختمایه های یک متن اوریژینال Ùˆ بینش نویسنده نزدیک شوم؛ ولی هیچوقت نمی تونم تمامیّت آن تجربیّاتی را در بر بگیرم Ùˆ بگوارم Ùˆ بخشی از هستی ام کنم Ú©Ù‡ نویسنده را تسخیر Ùˆ سرشار کرده اند. Ù…ÛŒ توان خورشید را Ùˆ آتشÙشانها را از Ùاصله ای بسیار نزدیک، تجربه کرد؛ امّا هیچگاه نخواهیم توانست، خورشید Ùˆ آتشÙشان را در آغوش بگیریم Ùˆ همانند آنها شویم. Ù…Øال است. انسان Ùقط Ù…ÛŒ تواند « اوریژینالیته ÛŒ Ùردیّت خودش » را بزیید Ùˆ ابعاد خودگستری اش را در کلام Ùˆ رÙتار پدیدار کند. Øال در هر عرصه ای Ú©Ù‡ استعداد Ùˆ توانمندی Ùˆ تجربه اش را داشته باشد. از شعر Ùˆ شاعری گرÙته تا نویسنده Ú¯ÛŒ Ùˆ سینما Ùˆ تئاتر Ùˆ موسیقی Ùˆ رقص Ùˆ پیکر تراشی Ùˆ غیره Ùˆ غیره. ترجمه Øتّا اگر استادانه نیز صورت پذیرد، باز آن لط٠و تاثیر Ùˆ عمق Ùˆ سر زنده بودن Ùˆ تازه Ú¯ÛŒ اصالت را ندارد. در ترجمه، بسیاری از ابعاد متن، ناپدید Ù…ÛŒ شوند Ùˆ دÙرÙست با غیبت ظراÙتهای مویگونه است Ú©Ù‡ « درخت سر سبز Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙای متن اوریژینال » از اصالت Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ در زبان مقصد به یک تیر خشک Ùˆ خالی چراغ برق تبدیل Ù…ÛŒ شود. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند سرایشهای « ØاÙظ Ùˆ مولوی Ùˆ عطّار » را به یکی از زبانهای بیگانه، ترجمه کند با همان ظراÙتها Ùˆ عمق Ùˆ آهنگهای وجودیشان؟. Ú†Ù‡ کسی؟. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند به من بگوید Ú©Ù‡ « رند Ùˆ رندی » را در کدام یک از زبانهای اروپایی یا آسیایی Ù…ÛŒ توان ترجمه کرد؟. Ú†Ù‡ کسی؟. اینها تجربیّات منØصر به Ùردی هستند Ú©Ù‡ مختص ملّت ایران Ù…ÛŒ باشند Ùˆ نمی توان با هیچ کلامی به زبانهای دیگر، پسزمینه ها ÛŒ تاریخی Ùˆ Ùکری Ùˆ ایده ای آنها را به زور Ùˆ ضرب کلامهای مصنوعی Ùˆ لغت پرانیهای مضØÚ© Ùˆ مکانیکی انتقال داد. همینطور برعکسش، تجربیات دیگران را از زبانهای بیگانه به زبان Ùارسی با لغت پرانیهای سخی٠و مزخر٠و مکانیکی Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ جان.
من تجربه ÛŒ ترجمه کردن را داشته ام Ùˆ خیلی هم با Ùوت Ùˆ Ùنّ، ترجمه کرده ام؛ ولی هیچگاه منتشر نکردم. ترجمه هایم Ùقط برای آزمایش Ùˆ تÙنّن Ùˆ ذوق آزمایی بودند. یه بار، چکیده ÛŒ یکی از جÙستارهایم را در باره ÛŒ « آزاد اندیشی » به زبان آلمانی نوشتم Ùˆ برای آنکه از تبØّر خودم Ùˆ میزان انتقال Ùˆ تاثیر گذار بودن، مطّلع شوم، متن خودم را به یکی از استادان آلمانی دادم Ú©Ù‡ آدم استخوانداری نیز بود. البته به او Ù†Ú¯Ùتم Ú©Ù‡ نویسنده ÛŒ این متن، کیه؟؛ چونکه Ù…ÛŒ خواستم، بدون رو در بایستی، نظرش را Ø´Ùّا٠و ØµØ±ÛŒØ Ø¨Ú¯ÙˆÛŒØ¯. وقتی مطلب مرا خواند. به من Ú¯Ùت. « این متن از Ù„Øاظ ساختمان دستور زبانی Ùˆ رعایت بسیاری از نکات Ùˆ شیوه ÛŒ Ùرمولبندی، هیچ عیب Ùˆ نقصی ندارد Ùˆ خیلی نیز منسجم Ùˆ خوب، پروریده شده است. ولی یک کلمه از آن را نمی Ùهمم؛ نه برای اینکه، کلمات یا جملات ثقیل در آن به کار رÙته است؛ بلکه به این دلیل Ú©Ù‡ نمی توانم بÙهمم در پسزمینه ÛŒ این کلمات، کدامین تجربیّات انسان جانسوخته ای، اتراق کرده اند؛ یعنی منظورم تجربیّاتیست Ú©Ù‡ من، هیچ پیوندی با آنها ندارم ». درست همین استدلال آن استاد بود Ú©Ù‡ مرا به خود آورد Ùˆ متوجّه شدم تجربیّات انسانها Ùˆ ملّتها از یکدیگر متÙاوت هستند؛ برغم آنکه Ù…ÛŒ توانند از Ù„Øاظ ظاهری، شبیه همدیگر نیز جلوه کنند؛ ولی در عمق Ùˆ اصالت، Ùقط منØصر به Ùرد Ù…ÛŒ باشند Ùˆ هرگز انتقال پذیر به Ø±ÙˆØ Ùˆ روان دیگر ملّتها نیستند. هر Ùردی Ùˆ ملّتی Ù…ÛŒ تواند از راه پیوندهای متقابل Ùˆ داد Ùˆ ستدهای Ùرهنگی با ملّتهای دیگر Ùقط به خویشاندیشی انگیخته شود Ùˆ تجربیّات دیگران را از « بستر تجربیات اوریژینال Ùˆ ملموس Ùˆ Øسّی » خودش Ùˆ مردمش استنتاج Ùˆ نتیجه گیری کند. ترجمه، هرگز نمی تواند کار تÙکّر اوریژینال را بکند. هرگز!. با انتقال صدها Ùˆ میلیونها آثار از متÙکّران باختری، هیچ ایرانی، نه « سقراط Ùˆ اÙلاطون Ùˆ ارسطو » خواهد شد. نه « کانت Ùˆ شلینگ Ùˆ Ùیشته Ùˆ شوپنهائور Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ نیچه ». نه « دکارت Ùˆ برگسون Ùˆ امثالهم ». نه « دیوید هیوم Ùˆ جان لاک » Ùˆ غیره. هر ایرانی Ùقط با انگیخته شدن از شیوه های اندیشیدن دیگر متÙکّران اروپایی Ùˆ یونانی Ù…ÛŒ تواند اگر خردلی استعداد Ùردی داشته باشد به اندیشیدن در زبان Ùˆ بستر تجربیات تاریخ Ùˆ Ùرهنگ مردم خودش، کوشا Ùˆ ساعی شود. با آویزان شدن به صدها گلادیاتور Ùکری در باختر زمین Ùˆ ترجمه ÛŒ الکن آثار Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های آنان نمی توان متÙکّر Ùˆ Ùیلسو٠اوریژینال وطنی شد Ùˆ همان تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذی را بر ذهنیّت Ùˆ روان مردم خود داشت Ú©Ù‡ متÙکّران اوریژینال با اÙکار Ùˆ ایده هایشان بر مردم Ùˆ سرزمین خود داشته اند Ùˆ هنوز دارند. هرگز!. Ùقط با اÙروختن Ùˆ شعله ور کردن هیزم تجربیّات Ùردی Ùˆ اجتماعی Ùˆ عمیق شدن به لایه های تاریخ Ùˆ Ùرهنگ مردم خود Ùˆ وجود خویشتن است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان متÙکّری تاثیر گذار Ùˆ « اوریژینال اندیش » شد. هم برای مردم خود، هم برای ابناء بشر در هر گوشه ای از این کره خاکی.
9- چه چیزی باعث شد تا این سبک نویسندگی را آغاز کنید و چرا اینقدر از دین و خدا و... خرده گیری می کنید؟
انسان وقتی به جهان Ù…ÛŒ آید، در پروسه ای پاره پاره Ùˆ تکه تکه شده Ú©Ù‡ ناتمام نیز هست، پرتاب Ù…ÛŒ شود. در چنین جهانی Ú©Ù‡ نمی توان از آن، دانش مطلق داشت Ùˆ آن را به هر نامی Ú©Ù‡ بنامیم، همچنان ناگویا Ùˆ معمّایی Ùˆ مملوّ از اسرار Ù…ÛŒ باشد، آنقدر Ùرصت Ú©Ù… برای زیستن Ùˆ به خود آمدن هست Ú©Ù‡ مجالی نیست تا اندیشه ای Ùˆ ایده ای را بتوان به Ø´Ú©Ù„ Ù…Ùصّل، بازگسترد Ùˆ عبارت بندی Ùکری کرد؛ ولو آرزویم چنین باشد. از این رو، سبک نویسنده Ú¯ÛŒ ام، شکار کردن آن بخش از تجربیات آذرخشی ام Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ در تاریکیهای زندگی Ùردی ام، زده Ù…ÛŒ شوند Ùˆ من Ù…ÛŒ کوشم در چکیده ترین Ùرم ممکن، آن Ú†Ù‡ را اØساس کرده Ùˆ Ùهمیده Ùˆ پروریده Ùˆ دریاÙته ام بر زبان برانم. سبک من، اگر بتوان آن را سبک در معنای کلاسیک آن نامید، نوعی « نامتعارÙÛŒ در به خود آمدن » Ù…ÛŒ باشد. این Ùرم نوشتن را از تابلوهای هنری Ùˆ آثار نقّاشان Ùˆ عکّاسان Ùˆ سینماگران برجسته ÛŒ جهانی انگیخته شده ام. من بر این اندیشه ام Ú©Ù‡ انسان اگر ØرÙÛŒ برای Ú¯Ùتن دارد، در این دوران « شتاب Ùˆ هجوم سر سام آور ژورنالیسم خبری Ùˆ توسعه ÛŒ شدید ابزارهای تکنیکی Ùˆ دیجیتالی شدن Øتّا Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز Ùˆ مناسبات Ùˆ Øسیّات کثیری از انسانها » بایستی بکوشد Ùکرش را در شیواترین Ùˆ مختصر ترین Ø´Ú©Ù„ ممکن، عبارت بندی کند.
Ùˆ امّا گلاویز شدن من با مسئله ای به نام خدا Ùˆ دین. بارها نوشته ام Ùˆ مستدل Ú¯Ùته ام Ú©Ù‡ بین « تصاویر خدا » Ùˆ « ایده ÛŒ خدا »، تÙاوت Ù…ÛŒ گذارم. همچنین بین تجربه ÛŒ ایرانیان از « دین Ùˆ خدا در Ùرهنگ باهمستان Ùˆ تجربیّات بی واسطه ÛŒ ایرانی » با برچسب دین به مذاهب ابراهیمی Ùˆ نوری Ùˆ امثالهم. آنچه را Ú©Ù‡ من به سنجشگری اش رو آورده ام « تصویر الله » Ù…ÛŒ باشد. یعنی تصویری Ú©Ù‡ واتاب دهنده ÛŒ بدویّت Ùˆ توØØ´ Ùˆ بی Ùرهنگی تمام عیار Ù…ÛŒ باشد. تصویری Ú©Ù‡ هیچ زیبائیهای رÙباینده Ùˆ ارزشهای انسانی Ùˆ پرورشی Ùˆ آموزشی ندارد Ùˆ بسان پرچم دزدان دریایی، نشانگر مرام Ùˆ مسلک تمام غارتگران Ùˆ خونریزان Ùˆ ستمگران Ù…ÛŒ باشد. مسئله اینست Ú©Ù‡ چشمه ÛŒ اشتیاقها Ùˆ شور Ùˆ Øالهایی Ú©Ù‡ در درون انسانها، غوغا Ùˆ Ùغان Ù…ÛŒ کنند، همان خلجانها Ù…ÛŒ توانند تلنگری باشند از بهر جست - Ùˆ - جوی آن « مجهول معمّایی » Ú©Ù‡ در واقعیّت عینی Ùˆ ملموس Ùˆ پراکتیکی اش ممکن است به کلّی، متضاد Ùˆ متÙاوت با تصاویری باشند Ú©Ù‡ انسانها به آنها گرایش پیدا Ù…ÛŒ کنند. انسان در خیالاتش، خدا را اÙÙ‚ Ùˆ سپیده دم با خجسته ای Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ او را در تاریکیهای زندگی، امید Ù…ÛŒ بخشد Ùˆ همچون ستاره ÛŒ شمال، قطب نما Ùˆ راهنما Ùˆ یار Ùˆ یاورش در تمام پیچ Ùˆ خمهای زندگی Ù…ÛŒ باشد. Ú†Ù‡ بسا اشتیاق Ùˆ Øسرتی را Ú©Ù‡ انسان برای رسیدن Ùˆ پیوستن Ùˆ عجین شدن به آن اÙÙ‚ امید بخش دارد، هیچ گاه واقعیّت ماتریالیستی Ùˆ عینی Ùˆ ملموس نداشته باشد؛ ولی خیال Ùˆ رویای خدا، هر گاه با تصویرهای هولناکی همچون الله، خلط Ùˆ اینهمانی داده شود، خطر نابودی Ùˆ ویرانگری تمام بهمنشیهای آدمی Ùˆ آلوده کردن تمام مناسبات انسانها را شدّت نیز Ù…ÛŒ دهد؛ زیرا انسان، طبیعت وجودی Ùˆ ذهنیّت رÙتاری Ùˆ کرداری خودش را همواره بدانسان Ù…ÛŒ تراشد Ùˆ Ùورم Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ از تجسّم « تصویر خدای ایده آلی اش » دارد. بنابر این، الاهی Ú©Ù‡ هیچگاه خدای ایرانیان نبوده Ùˆ نیست Ùˆ هرگز نیز نخواهد بود، نه تنها با آن « تصویر هولناک Ùˆ میر غضّبی اش »، واقعیّت زیستی Ùˆ زندگی باهمستان انسانها را از درون Ùˆ بیرون متلاشی Ùˆ معیوب Ùˆ هزار نبشه خواهد کرد؛ بلکه در ذلالت Ùˆ Ùعّال کردن ددّخویی رÙتار بشری نیز Ù…ÛŒ تواند نقشی به غایت مخرّب Ùˆ کلیدی ایÙا کند. الله، تصویر گرد آمدن اقوام عرب Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بیش از هزار Ùˆ اندی سال است به زور شمشیر Ùˆ خونریزیهای توصی٠ناپذیر Ù…ÛŒ خواهد خودش را « خدای ایرانیان » غالب کند.
تبعید Ùˆ ملعون Ùˆ منÙور کردن تصاویر مختل٠خدایان Ùˆ الاهان از جوامع بشری Ùˆ تلاش برای Øاکم قهّار Ùˆ جبّار Ùˆ مطلق کردن یکی از آنها، شنیع ترین جنایتی است Ú©Ù‡ در Øقّ ابناء بشر تا امروز اجرا شده است. انسان در مرغزار تصاویر عریان خدایان متنوّع Ùˆ رنگ آمیزیهای دلربای آنها بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانست ابعاد وجود خودش Ùˆ سوائق Ùردی اش را Ú©Ø´Ù Ùˆ تجربه کند Ùˆ اÙقهای رنگارنگی را Ùرا راه زندگی Ùردی خودش Ùˆ اجتماع ببیند Ùˆ بجوید. « Øکومت تک خدایی / الهی » باعث شد Ú©Ù‡ استبداد Ùˆ Ø®Ùقان روØÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ Ùکری در تمام دامنه های زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی انسانها، رخنه کند Ùˆ ناÙØ° شود؛ بوÙیژه جایی Ú©Ù‡ از Øضور مداوم او نیز سخن Ú¯Ùته Ù…ÛŒ شود. اگر بØØ« صØت مزاج Ùˆ دماغ Ùˆ تندرستی Ø±ÙˆØ Ùˆ روان بشری Ù…Ø·Ø±Ø Ø¨Ø§Ø´Ø¯ØŒ بایستی صمیمانه بگویم Ú©Ù‡ انسان Ùقط در « گلستان چند خدایی Ùˆ بسیار الاهان » است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند از تندرست ترین Ùˆ شادخوارترین موجودات روی زمین باشد. با Øاکمیّت یاÙتن جبری تک الهی / خدایی در جوامع بشری، تمام آن انرژی وجود آدمی در یک مسیر مملوّ از خشونت Ùˆ خطر به نام « ایمان سمنتی Ùˆ اسارتی Ùˆ عبودیّتی Ùˆ Øقارتی »، تمرکز داده Ù…ÛŒ شود؛ طوری Ú©Ù‡ امکان مهار آن، ناممکن Ù…ÛŒ باشد. Ùقط آن ادیانی را Ù…ÛŒ توان « دین اوریژینال Ùˆ اصیل » نامید Ú©Ù‡ بشر دوستی اشان، دامنه ای باشد برای « آزادی گزینش خدایان Ùˆ الاهان دلخواه تک، تک انسانها » Ùˆ هیچ جبر Ùˆ امر Ùˆ زور Ùˆ آزاری در اصول Ùˆ Ùروع آنها نباشد Ú©Ù‡ نباشد. آیا چنین دینی در میان اینهمه « ادیان هارت Ùˆ پورت Ú©Ù† جهانی » در جایی سراغ دارید تا من، مومن به آن شوم؟. انسانی Ú©Ù‡ به تک خدایی، مومن عابد Ù…ÛŒ شود، تمام ترسها Ùˆ دلهره های وجودش را به چنان خدا / الاهی، زنجیر Ùˆ میخکوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ در قعر توهّم چنان خدایی، سراسر وجود خودش را برده وار تسلیم Ù…ÛŒ کند. چنین خشونت هول اÙÚ©Ù†ÛŒ را انسان در Øقّ خودش روا Ù…ÛŒ دارد با این امید کذّایی Ú©Ù‡ ناجی او از سنگینی زنجیرهای اسارت Ùˆ برده گی، همان توهّمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ او خودش را سÙت Ùˆ سخت به آن قیراندود، زنجیر بند کرده است. Øکومت تک خدایی / الهی، زندگی را ناممکن Ùˆ بسیار تلخ تر از زهر کشنده ÛŒ هلاهل Ù…ÛŒ کند. درست در چاه تاریک Ùˆ دلهره آور تک خدایان / الاهان Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø²Ø§Ø¯Ù…Ù†Ø´ Ùˆ جوینده ÛŒ انسانها نیز برای رها شدن از ظلمات استبداد الهی به « معراج سیر Ùˆ سلوک عرÙانی » رو Ù…ÛŒ آورد تا بتواند Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ را از شرّ نظارت Ù…Ùتّشی Ùˆ زورگویانه ÛŒ الاهان Ùˆ خدایانی آسوده خاطر کند Ú©Ù‡ غارتگر آزادی Ùردی او شده اند. Ú†Ù‡ Øکایت تلخ Ùˆ گزنده ای دارد انسان مومن به تک الاهی.
هنوز در جامعه ما به ندرت Ù…ÛŒ توان اÙرادی را یاÙت Ú©Ù‡ با دلیری به این پرنسیپ Ùˆ اصل رسیده باشند Ùˆ تصدیق کنند Ú©Ù‡ انسان Ùقط در سایه سار آن خدایان Ùˆ الاهانی Ù…ÛŒ تواند آزاد بزیید Ùˆ Ù†Ùس راØت بکشد Ùˆ خوش Ù„Øظه های شادی Ø¢Ùرین داشته باشد Ú©Ù‡ هرگز مقتدر Ùˆ جبّار نباشند Ùˆ هیچ کتاب Ùˆ موکّلان Ùˆ رسولان Ùˆ مروّجانی نیز نداشته باشند. خدایان Ùˆ الاهانی Ú©Ù‡ قادر جبّار Ùˆ آمر قهّار Ùˆ قاضی القÙضات « خیر Ùˆ شرّ برای آدمیان » باشند Ùˆ شبانه روز نیز در بوق Ùˆ کرّنا، Øدیث مزخر٠آنها را بیخ گوش آدمها روضه بخوانند، همه بدون استثناء، مستبد Ùˆ دیکتاتور Ùˆ جانستان هستند Ùˆ باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ Ùضایی Ø®Ùقان آور Ùˆ هلاک کننده ÛŒ Ù†Ùوس بشری در اجتماعات ایجاد کنند. از این رو، در اجتماعات امروزی Ú©Ù‡ زیر سیطره ÛŒ ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری Ù…ÛŒ باشند از دامنه ÛŒ مومن متّقی برگذشتن Ùˆ به دامنه ÛŒ کاÙر طغیانگر پیوستن، Ùاصله ای مویگونه Ù…ÛŒ باشد Ùˆ کاری بسیار پیش پا اÙتاده است. همینطور برعکس. از دامنه ÛŒ کاÙری سرکش بودن واپس نشستن Ùˆ به دامنه ÛŒ مومنی عابد شدن در غلتیدن. امّا اینکه در Ùاصله ÛŒ « ایمان Ùˆ بی ایمانی » بتوان به آن چنان « بینش Ùردی » دست یاÙت Ùˆ تلاش کرد Ú©Ù‡ جایگاه Ùردیّت Ùˆ شخصیّت نامتعار٠و منØصر به Ùرد خود را پایدار Ùˆ استوار نگاه داشت، همه اش در گرو این است Ú©Ù‡ انسان، « برای Ùرو Ù†ÛŒÙتادن در گرداب بی معنایی زندگی Ùˆ مجهولات اسرار آمیز آن »، پیوسته بیندیشد Ùˆ با اÙکار Ùˆ ایده های جور واجور، سنگبنای کاخی با شکوه را دست Ú©Ù…ØŒ برای خودش بیاÙریند Ùˆ Ù¾ÛŒ بریزد. ایمان آوردن به ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری از تنبلی Ùˆ بی مسئولیّتی Ùˆ نیندیشیدن انسانها ریشه Ù…ÛŒ گیرد؛ زیرا « Ùکر کردن » نه تنها کوششی زØمت آور Ùˆ دردسر Ø¢Ùرین Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه اندیشنده Ùˆ متÙکّر را در اجتماع میلیونها انسان مومن Ùˆ عابد مقلّد، تنها Ùˆ گوشه گیر نیز Ù…ÛŒ کند.
باید بگویم هر مذهب Ùˆ دینی Ú©Ù‡ در خاستگاه خودش پا Ù…ÛŒ گیرد، Ù…ÛŒ تواند اØتمالا برای بومیان همان Ù…ØÙ„ خاستگاهش Ú†Ù‡ بسا راهساز Ùˆ کار Ø¢Ùرین نیز باشد. ولی وقتی به زور شمشیر Ùˆ Ú©Ùشتار Ùˆ خونریزی Ù…ÛŒ خواهد بر ملّتها Ùˆ سرزمینهای دیگر، استیلا یابد، آنگاه مسئله اینه Ú©Ù‡ اگر دین مهاجم به زور بر وجدان Ùˆ سرنوشت یک ملّت، غالب قهّار شود، من Ù…ÛŒ پرسم با آویختن به کدامین اشتیاقها Ùˆ شور Ùˆ شوقهاست Ú©Ù‡ بومیان یک سرزمین در رویارویی با « دین غالب » Ùˆ در این جا، « مردم ایرانزمین در مقابله با اسلامیّت شمشیر اقتلویی » Ù…ÛŒ توانند تغییر دین را برتابند Ùˆ تØمّل کنند Ùˆ خود را Ùریب بدهند؟. بر خلا٠سرنوشت مردم مومن در خاستگاه هر مذهب Ùˆ دینی باید Ú¯Ùت برای « مغلوبان » Ùقط یک راه وجود دارد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند دین غالب را تاب آورند؛ آنهم از راه Ù†Ùرت Ùˆ خوارخویشتنی Ùˆ ذلالت Ùˆ Øقارت Ùرسایشی خود. تنها با آماج قرار دادن خویشتن Ùˆ Ù†Ùرت از هر چیزی Ú©Ù‡ بویی از خویشتن را داشته باشد، دین غالب Ù…ÛŒ تواند نم نم در رگهای وجدان Ùˆ روان اÙراد ملّت مغلوب، Ù†Ùوذ داشته باشد. برای بومیان مغلوب، رÙتار Øقارت آلود نسبت به خویشتن اگر Ú†Ù‡ در مراØÙ„ آغازین Ù…ÛŒ تواند در انظار همدیگر، غیر عادی Ùˆ مضØÚ© جلوه کند؛ ولی به مرور زمان Ùˆ با گذشت دهه ها Ùˆ قرنها Ùˆ هزاره ها، همچون امراض واگیر دار به ذهنیّت Ùˆ رÙتار Ùˆ کلام Ùˆ Øرکات Ø¢Øّاد یک ملّت، آغشته Ùˆ Ú©Ù… Ú©Ù… خوی انسانها Ù…ÛŒ شود. تنش شدید Ùˆ خون آلود « پاکستان » با « هندوستان »، دقیقا Øول Ùˆ Øوش Ù…Øور « Ù†Ùرت از خویشتن » است Ú©Ù‡ اینگونه شعله ور مانده است؛ زیرا پاکستانیها نیک Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ از Ù„Øاظ خاستگاه ریشه ای Ùˆ تاریخی Ùˆ Ùرهنگی به سرزمینی « متعلّق » هستند Ú©Ù‡ نامش هندوستان Ù…ÛŒ باشد Ùˆ مادر زاینده ÛŒ Ùˆ پرورنده ÛŒ آنهاست. ولی پاکستانیها با گزینش نام « پاکستان برای کشور خود » نه تنها Ù…ÛŒ خواستند در ایمان آوردن Ùˆ تسلیم اسلامیّت شدن، خود را تاÙته ای جدا باÙته از هندوستان بدانند؛ بلکه Ù…ÛŒ خواستند مادر خود را نیز بدنام Ùˆ منشاء نجاستها قلمداد کنند؛ یعنی رÙتاری Ùˆ موضعگیریی Ú©Ù‡ ایده آل اسلامیّت در روبرو شدن با دیگر ادیان Ùˆ مذاهب بشری Ù…ÛŒ باشد. همینطور خاکسپاری Ùˆ Ù†Ùرت ایرانی از خودش Ùˆ تاریخ Ùˆ Ùرهنگش Ú©Ù‡ در گوشه Ùˆ کنارها در بوق Ùˆ کرّنای کثیری از تØصیل کرده گان سطØÛŒ بین Ùˆ کوتوله مغز میهنی شیوع دارد با این شعار خانمانسوز Ú©Ù‡ « ما ایرانیان هیچ نداریم Ùˆ هیچ بوده ایم Ùˆ هیچ هستیم »، همه Ùˆ همه تا همین امروز، Øکایت از پاکباخته Ú¯ÛŒ تمام عیار ایرانی در مقابل « دین غالب اسلامیّت به قوّه ÛŒ گیوتین اقتلوئی اش » Ù…ÛŒ کند.
سنجشگریهای گسترده Ùˆ رادیکال Ùˆ بی پرده ÛŒ من از تصویر « خدا Ùˆ انسان » در ادیان ابراهیمی Ùˆ نوری؛ بویژه اسلامیّت، دقیقا Øول Ùˆ Øوش همین « پرنسیپ آزادمنشی Ùˆ گوهر جوینده Ùˆ مشتاقم برای اÙقهای ناشناخته Ùˆ دیگر سان »، ریشه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ نمی توانم Ùضای Ø®Ùقان آور ستمگری Ùˆ اØکام اجباری Ùˆ اوامر Ùˆ سنّتهای خشک Ùˆ بی مغز چنان مذاهبی را برتابم Ùˆ Øضور الاهان Ùˆ خدایانی را تØمّل کنم Ú©Ù‡ مطلق مستبدند Ùˆ خونریز Ùˆ جان آزار Ùˆ ضدّ هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ نشانه ای از خوشی Ùˆ زیبایی داشته باشد. خدایی Ú©Ù‡ برهنه Ùˆ عریان Ùˆ پدیدار نباشد Ùˆ با من، رقص شورانگیز زندگی سرشار از خوشی Ùˆ خنده Ùˆ مستی را همپایی نکند، هرگز چنان خدایی، ارزش نام بردن نیز ندارد؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه بخواهم عابد Ùˆ خادم آن نیز باشم. هرگز!. خدایی Ú©Ù‡ تمام پیامش Ùˆ رÙتار رسولش Ùˆ مومنان Ùˆ موکّلان Ùˆ مروّجان Ùˆ مداÙعانش Ùقط در Ùکر « خونریزی Ùˆ قتل Ùˆ ترور Ùˆ چپاول Ùˆ ریاکاری Ùˆ کثی٠ترین اخلاقیّات » باشند، چگونه Ù…ÛŒ توان آن را برتابید Ùˆ به رسمیّت شناخت Ùˆ اØترام گذاشت؟. چگونه؟. وقتی Ú©Ù‡ الهی Ùˆ خالقی، نسخه ÛŒ درمانگرش را برای ابناء بشر با « اقتلو اقتلو » بپیچاند Ùˆ در جو٠سوائق اقتدار خواهی رسول Ùˆ مومنانش وصله دوزی کند، چگونه Ù…ÛŒ توان به باهمستانی شایسته ÛŒ زندگی Ùˆ زیستن بدون خشونت Ùˆ جانستانی Ùˆ آزار یکدیگر، امیدوار بود؟. چگونه؟. وقتی Ú©Ù‡ الهی به « قتل Ùˆ ریختن خون » انسانها ØÙÚ©Ù… کند Ùˆ امر دهد، چگونه Ù…ÛŒ توان انسانی را Ú©Ù‡ منØصر به Ùرد است Ùˆ هرگز هیچ جایگزینی ندارد، وجودش را دوباره، جبران کرد؟. چگونه؟. من Ù…ÛŒ توانم در این کره وسیع خاکی، نان Ùˆ ثروت Ùˆ خانه Ùˆ لباس Ùˆ کاشانه Ùˆ امکانهای Ùردی ام را با دیگران در Øدّ وسع خودم، تقسیم کنم Ùˆ در کنار دیگران بزییم؛ ولی وقتی جان انسانی را قبضه کنند Ùˆ خون انسانها را بریزند؛ آنگاه هیچکس نمی تواند جان قبضه Ùˆ خون ریخته شده را بازپس گرداند. هیچکس. من چگونه بیایم الاهی را به رسمیّت بشناسم Ú©Ù‡ Øتّا مومنانش اÙتخار خود Ù…ÛŒ دانند، شبانه روز به نام او، قصّاب خونریز جان Ùˆ زندگی باشند؟. چگونه؟. من چگونه Ù…ÛŒ توانم دینی را Ù…Øترم شمارم Ú©Ù‡ سراپای آن رذالت Ùˆ خباثت Ùˆ جهالت Ùˆ Øقارت Ù…ÛŒ باشد؟. چگونه؟. من چگونه Ù…ÛŒ توانم عدّه ای تبهکار را برتابم Ùˆ به رسمیّت بشناسم Ú©Ù‡ در برابر چشمانم به نام خالق Ùˆ رسول Ùˆ کتابش Ù…ÛŒ آیند قتل Ùˆ اعدام Ùˆ سنگسار Ùˆ شلّاق Ùˆ قطع اعضاء بدن Ùˆ شکنجه Ùˆ زور گویی Ùˆ امر Ù…ÛŒ کنند؟. چگونه؟. آیا تصویر چنین الاه مخو٠و کتاب مملوّ از لاطائلات بی مغز Ùˆ رÙتارهای رسول عقده ای Ùˆ موکّلان Ùˆ مروّجان بی شعورش را نبایستی سنجشگری رادیکال کرد؟. چرا Ùˆ به Ú†Ù‡ دلیل نبایستی کرد؟.
مسئله اینست Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒØŒ Ùطرتا، طغیانگر Ùˆ کاÙر مسلک است Ùˆ با کاربست هیچ نوع اجبار Ùˆ اجØا٠و ستم Ùˆ شکنجه ای نمی توان آن را « اسیر Ùˆ ذلیل ابدی » کرد. Ù…Øال است. معمولا Øکومتهای ناØقّ Ùˆ مستبد مثل ولایت Ùقاهتی، زمانی Ù…ÛŒ توانند « Ùرهنگ یک ملّت را متلاشی Ùˆ نابود کنند » Ú©Ù‡ در آغاز، « خدایان Ùˆ الاهان Ùˆ اصنام متنوّع همان ملّت را نابود Ùˆ سر به نیست Ùˆ بدنام Ùˆ ملعون Ùˆ مدÙون Ùˆ تبعید Ùˆ زشت کنند »؛ یعنی رسالتی Ú©Ù‡ Øکومت Ùقاهتی در روبرو شدن با ایران Ùˆ Ùرهنگش به قوّه ÛŒ شمشیر الهی بر عهده گرÙته است. زندگی، زمانی Ù…ÛŒ تواند چابک Øال Ùˆ سبکبال شود Ú©Ù‡ انسانها بتوانند آزادانه از خدایی به خدایی دیگر، بگروند Ùˆ سپس از او Ùاصله بگیرند Ùˆ خدایانی تازه Ùˆ دیگر سان را جستجو کنند Ùˆ بیاÙرینند. گوهر آزادی از تنوّع Ùˆ بسیار چهره های نامتعار٠است Ú©Ù‡ واقعیّت اجتماعی Ùˆ ملموس پیدا Ù…ÛŒ کند. ولی به Ù…Øض اینکه، سایه Ùˆ رگ Ùˆ ریشه ÛŒ تک خدایی / تک الهی، بر ذهنیّت Ùˆ Ùضا Ùˆ اتمسÙر Øیاتی اÙراد یک اجتماع، Øاکم Ùˆ جبّار شود، بلاÙاصله، آزادیهای Ùردی Ùˆ اجتماعی در خطر منهدم شدن قرار Ù…ÛŒ گیرند. خدایی Ú©Ù‡ مانیÙست پیامهایش، قساوت Ùˆ خشونت Ùˆ انÙال باشد ØŒ چنان خدا Ùˆ الاهی را هیچکس در پروسه ÛŒ زمان، نه دیگر، ارج Ùˆ اØترامی برایش قائل خواهد شد، نه هیچ، ترس Ùˆ دلهره ای از او خواهد داشت؛ زیرا چنان خدا Ùˆ الهی، بی لیاقتی Ùˆ Øقیر مایه Ú¯ÛŒ خودش را با مانیÙست امریّه هایش، پیشا پیش رسوا کرده است.
مسئله ÛŒ مذاهب هر چقدر نیز ادّعای نجاتبخشی Ùˆ راهنمایی پرهیزگاران Ùˆ امثال این شعارهای بی Ù…Øتوا Ùˆ مغز را بر پرچم تبلیغاتی خودشان رژه دهند، مسئله ÛŒ به زنجیر کشیدن Ùˆ Ù…Øدود Ùˆ شمارش پذیر کردن پرسشها Ùˆ کنجکاویها Ùˆ دگرخواهیهای بشر Ù…ÛŒ باشد. انسانی Ú©Ù‡ « پرسشهایش »، شمارش پذیر Ùˆ از تعداد انگشتان دست نیز برنگذرند، چنان انسانی، هیچ اÙÙ‚ دیگرسان Ùˆ تØوّلات نو به نو را در زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی اش نخواهد داشت؛ زیرا هیچ اÙÙ‚ÛŒ را Ùرا راه اعتقادات شابلونی / کلیشه ای / قالبی خودش نمی بیند Ú©Ù‡ بخواهد به جنب Ùˆ جوش Ùˆ تکاپو اÙتد. از تمام آن خسته گیها Ùˆ تنشهای گوناگون روØÛŒ Ùˆ جسمانیست Ú©Ù‡ سر انجام انسانها، واپس Ù…ÛŒ نشینند Ùˆ بر سطØÛŒ از واقعیّتهای ماسیده اتراق Ù…ÛŒ کنند. یعنی جایی Ú©Ù‡ راه به هیچ مقصد Ùˆ امنیتگاهی نمی برد Ú©Ù‡ نمی برد. مذاهب Ùˆ ادیانی Ú©Ù‡ داعیه ÛŒ جهانی بودن دارند از جمله اسلامیّت از نخستین روزهای برآمدن Ùˆ Ø´Ú©Ù„ گیری خود به هر کجا Ú©Ù‡ پا گذاشتند، معابد Ùˆ خدایان Ùˆ میراثهای Ùرهنگی ملل را نابود Ùˆ سر به نیست Ùˆ غارت کردند Ùˆ به وجدان Ùردی انسانها نیز تجاوز آشکار. تازه الاهی Ú©Ù‡ با قدرت Ùˆ Øرص Ùˆ اشتها Ùˆ ولع توصی٠ناپذیر به ویرانگری متمایل است اگر هزاران هزار بار نیز ملعون Ùˆ به صلیب کشیده شود، هرگز Ùˆ هیچگاه، اØساس همدردی با ابناء بشر نخواهد داشت Ú©Ù‡ نخواهد داشت. او هر چیزی را Ú©Ù‡ بر سر راه به کرسی نشاندن اراده ÛŒ توتالیتر خواه خودش ببیند، متلاشی خواهد کرد تا برای Øاکم کردن خودش، میدانی Ùراخ Ùˆ بی مانع بسازد. خاصیت Ùˆ پیام Ùˆ رسالت اسلامیّت، همان ویرانگری Ùˆ برهوت بر پا کردن Ù…ÛŒ باشد؛ نه آبادانی Ùˆ پروراندن Ùˆ نگاهبانی Ùˆ مراقبت Ùˆ مسئولیّت Ùˆ هوشیاری Ùˆ غمخواری.
از این رو، انتقاد وسیع Ùˆ سر راست Ùˆ بدون پرده از سراسر جلوه های چنین الاه Ùˆ مذهب Ùˆ رسول Ùˆ رÙتارهای مومنانش به معنای تن در ندادن Ùˆ تسلیم نشدن به زنجیرهای Øقارت آمیز عبودیّتخواهی او Ù…ÛŒ باشد. در آزادی Ùˆ سرÙرازی Ùˆ بی خدایی Ù…Ùردن، زیباتر از زیستن نکبت آلود Ùˆ توام با Øقارت در سیطره ÛŒ الاهان Ùˆ خدایان زشت سیما Ùˆ زشت گوهر Ùˆ زشت رÙتار Ùˆ مستبد Ùˆ زورگو Ù…ÛŒ باشد. خدایان Ùˆ الاهانی را دوست Ù…ÛŒ دارم Ùˆ ارج Ù…ÛŒ گزارم Ú©Ù‡ هیچ کتاب Ùˆ رسول Ùˆ معبد Ùˆ موکّلان Ùˆ موذّنان Ùˆ شمشیر کشان خونریز نداشته باشند. در جست – Ùˆ جوی چنین خدایان Ùˆ الاهان تبعیدی Ùˆ گمنام Ùˆ ملعون Ùˆ رانده شده است Ú©Ù‡ مشتاق Ùˆ مهجور برای یاÙتن هر نشانه ای خردل وار از آنها، همچون « داستان آن شبان در مثنوی مولوی بلخی »، آواز خوان Ùˆ دست اÙشان Ùˆ پایکوبانم؛ آنهم در جهانی Ú©Ù‡ تمام زیبائیهایش، روز به روز در کوره ÛŒ Ù†Ùرت Ùˆ خشونت کورمغزان مومن، در Øال رنگ باختن Ùˆ Ù…ØÙˆ شدن Ù…ÛŒ باشند.
10- آیا کتابهایتان در ایران هم به دست مردم می رسند؟
شاید بتوان بسیاری از جستارهایم را در گوشه Ùˆ کنار ایران در زیر زمینها Ùˆ تاریکخانه ها Ùˆ صندوقهای اسرار آمیز Ùˆ پنهانی اشخاص گوناگون پیدا کرد. ولی اینکه کتابها Ùˆ جستارهایم، رسما در جایی عرضه شوند Ùˆ امکان انتشار داشته باشند، تا زمانی Ú©Ù‡ Øکومتهای مقتدر Ùˆ زورگو Ùˆ ضدّ Ùرهنگ Ùˆ جنایتکاری همچون ولایت Ùقاهتی بر مسند شمشیر اقتلویی تکیه دارند، Ùقط رویائیست Ú©Ù‡ هرگز لباس واقعیّت به تن نخواهد کرد Ú©Ù‡ نخواهد کرد؛ زیرا اÙکاری Ú©Ù‡ ریشه ÛŒ هر مقتدر Ùˆ جاه طلبی را Ù…ÛŒ زنند، مقبول Ùˆ خوشآمد نیستند؛ بلکه ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ خطرناک Ù…ÛŒ باشند Ùˆ وجود Ùˆ شیوع Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ چنین اÙکاری، مشکل تراشند برای هر Ùرد مستبد Ùˆ نظام اقتدار گرا. گمون نمی کنم روزی روزگاری Ùرا رسد Ú©Ù‡ آثارم؛ ولو مجموعه شان، یک جزوه ÛŒ صد صÙØÙ‡ ای بشود، در ایران بدون هیچ دردسری برای ناشر Ùˆ خواننده، منتشر Ùˆ توزیع Ùˆ در باره اش Ú¯Ùت Ùˆ شنود سنجشی شود. من گمون نمی کنم.
....
دنباله ÛŒ این مصاØبه را در آینده در ماه Ù…Ú¯ خواهید خواند......