نامه Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظي گابريل گارسيا مارکز براي دوستانش

خدايا، اگر تکه اي زندگي Ù… ÙŠ داشتم، نمي گذاشتم ØØªÙŠ ÙŠÚ© روز بگذرد بي آنکه به مردمي Ú©Ù‡
دوستشان دارم ØŒ نگويم Ú©Ù‡ دوستشان دارم . به همه مردان Ùˆ زنان مي قبولاندم Ú©Ù‡ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ منند Ùˆ در
کمند عشق، زندگي مي کردم.
.........
نامه Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظي گابريل گارسيا مارکز براي دوستانش
اين نويسنده ۷۳ ساله كه چهره اي تابناک در ادبيات امريکا يلاتين وجهان و نيز پديدآورنده
رمان هايي مانند: صدسال تنهايي، گزارش يک قتل، از عشق و شياطين ديگر و پاييز پدر سالار است، به
علت ابتلا به سرطان غدد Ù„Ù†ÙØ§ÙˆÙŠ Ø¯Ø± ØØ§Ù„ وخيم تر شدن، عملا از زندگي اجتماعي کناره Ú¯Ø±ÙØªÙ‡
است.
او در ۱۹۸۹ برنده جايزه نوبل ادبيات شد.
اگر خداوند براي Ù„ØØ¸Ù‡ اي ÙØ±Ø§Ù…وش مي کرد Ú©Ù‡ من عروسکي کهنه ام Ùˆ تکه ÙŠ Ú©ÙˆÚ†Ú©ÙŠ از زندگي را
به من ارزاني مي داشت، Ø§ØØªÙ…الا " همه آنچه را Ú©Ù‡ به Ùکرم مي رسيد، نمي Ú¯ÙØªÙ… بلکه به همه چيزهايي
Ú©Ù‡ مي Ú¯ÙØªÙ… Ùکر مي کردم. ارج همه چيز در من، نه در ارزش آنها Ú©Ù‡ در معنايي است Ú©Ù‡ دارند.
کمتر مي خوابيدم و بيشتر رويا مي ديدم چون مي دانستم هر دقيقه که چشمانم را بر هم مي گذارم
شصت ثانيه نور را از دست مي دهم.
هنگامي Ú©Ù‡ ديگران مي ايستادند، راه مي Ø±ÙØªÙ… Ùˆ هنگامي Ú©Ù‡ ديگران مي خوابيدند، بيدار مي ماندم.
هنگامي Ú©Ù‡ ديگران ØµØØ¨Øª مي کردند، گوش مي دادم Ùˆ از خوردن ÙŠÚ© بستني شکلاتي ØŒ Ú†Ù‡ ØØ¸ÙŠ
که نمي بردم!
اگر خداوند تکه اي زندگي به من ارزاني مي داشت، قبايي ساده مي پوش يدم، نخست به خورشيد
چشم مي دوختم Ùˆ نه تنها جسمم Ú©Ù‡ روØÙ… را عريان مي کردم.
خدايا، اگر دل در س ينه ام همچنان مي تپيد، Ù†ÙØ±ØªÙ… را بر يخ Ù… ÙŠ نوشتم Ùˆ طلوع Ø¢ÙØªØ§Ø¨ را انتظار
مي کشيدم ... روي ستارگان با رويايي ونگوگ ي (نقاش هلندي ) شعري بنديتي ( شاعر معاصر
اروگوئه ) را نقاشي مي کردم و صداي دلنشين سرات (خواننده ي اسپانيايي) ترانه اي عاشقانه بود که
آن را به ماه هديه مي کردم، با اش ک هايم گ ل هاي سرخ را آبياري مي کردم تا درد خارهاشان و بوسه
گلبرگ هاشان، در اعماق جانم بخلد.
خدايا، اگر تکه اي زندگي Ù… ÙŠ داشتم، نمي گذاشتم ØØªÙŠ ÙŠÚ© روز بگذرد بي آنکه به مردمي Ú©Ù‡
دوستشان دارم ØŒ نگويم Ú©Ù‡ دوستشان دارم . به همه مردان Ùˆ زنان مي قبولاندم Ú©Ù‡ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ منند Ùˆ در
کمند عشق، زندگي مي کردم.
به انسان ها نشان مي دادم که چه قدر در اشتباهند هنگامي که گمان م ي برند وقتي پير شدند نمي توانند
عاشق شوند. آتها نمي دانند تنها زماني پير خواهند شد که ديگر نتوانند عاشق باشند.
به هر کودکي، دو بال م ي دادم اما رهايش م ي کردم تا خود پرواز را بياموزد . به سالخوردگان ياد
مي دادم Ú©Ù‡ مرگ نه با سالخوردگي Ú©Ù‡ با ÙØ±Ø§Ù…وشي، سر مي رسد.
آه انسان ها! از شما چه بسيار چيزها که آموخته ام.
من دريا ÙØªÙ‡ ام Ú©Ù‡ همگان مي خواهند در قله کوه زندگي کنند بي آنکه بدانند خوشبختي واقعي ØŒ وابسته
نتيجه اي است Ú©Ù‡ در دست دارند . من Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ام Ú©Ù‡ وقتي Ø·ÙÙ„ نوزاد براي اولين بار با مشت
Ú©ÙˆÚ†Ú©Ø´ØŒ انگشت پدر را مي ÙØ´Ø§Ø±Ø¯ØŒ او را براي هميشه به دام Ù… ياندازد.
من Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ام Ú©Ù‡ ÙŠÚ© انسان ØŒ Ùقط هنگامي ØÙ‚ د ارد از بالا به انساني د يگر بنگرد Ú©Ù‡ ناگزير باشد او
را ياري دهد تا روي پاي خود بايستد.
من از شما انسان ها، بس يار Ú† يزها آموخت Ù‡ ام كه در ØÙ‚يقت، ÙØ§ÙŠØ¯Ù‡ چنداني ندارند زير ا هنگامي آنها را
در اين چمدان مي گذارم كه بدبختانه، در بستر مرگ خواهم بود.
Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از:....ØŸ
Ø¨Ø§Ø¨Ú©ØµØØ±Ø§Ù†ÙˆØ±Ø¯ نوشت
دوست گرامی در ضمن ماه مگ واقعا زیبا شده.تغییراتی که در ان دادی خیلی به چشم زیبا می اید .تبریک می گم.