خرد٠هنگام اندیش ،خرد٠خودجـوش است / منوچهرجمالی
ویژگی خرد، درÙرهنگ ایران ØŒ هنگام اندیشی است . خردبنیادی انسان ØŒ هنگام اندیش است . جنبش زمان ØŒ همیشه نو وتازه میشود.
...
منوچهرجمالی
جمهوری ایرانی، برشالوده خرد هنگام انـدیـش
خرد٠هنگام اندیش ،خرد٠خودجـوش است که
برضد« خرد٠پیشدان»میباشد
ویژگی خرد، درÙرهنگ ایران ØŒ هنگام اندیشی است . خردبنیادی انسان ØŒ هنگام اندیش است . جنبش زمان ØŒ همیشه نو وتازه میشود. وآنچه نو وتازه است ØŒ مهمان ٠ناشناس ومجهول است Ùˆ خرد بنیادی انسان ØŒ نیروئیست Ú©Ù‡ به پیشواز Ù« مهمان ناشناس Ùˆ مجهول ونامعلوم ٠تازه » میرود، Ùˆ آن را با آغوش باز Ù…ÛŒ پذیرد، وبا آن قرین میشود ØŒ ودر قرین شدن با آن ØŒ آن را میشناسد .
این خویشکاری Ù« خردبهمنی » یا « آسَن خرد » است . خرد٠هنگام اندیش ØŒ با خرّمی Ùˆ نشاط درهرزمانی ØŒ درانتظارتØول وتازگی وشگÙتی است ØŒ Ùˆ نیروی آن را هم دارد Ú©Ù‡ درهرهنگامی ( زمانی ) ØŒ با نوی Ú©Ù‡ روی میدهد ØŒ خود را بیازماید، Ùˆ درباره ناشناخته، بیندیشد، Ùˆ آنرا به شادی Ùˆ خرّمی دیگرگونه کند. درهرهنگامی ØŒ کاری ویژه آن هنگام Ùبی نظیرو تکرارناشدنی باید کرد، Ùˆ باید آن کار ویژه را در همان هنگام کرد، Ùˆ آن کار را نمیتوان به هنگام دیگر انداخت .
چو کاهل شود مرد، هنگام کار ازآن پس نیاید چنان روزگار
زمان ØŒ زنجیره٠بÙرهه های یکنواخت Ùˆ مکرر از زمان نیست ØŒ بلکه زنجیره به هم پیوسته٠« برهه های بی نظیرو یکباره » از زمانست ØŒ واین Ùوران غنای زندگی درزمانست . ازاین رو درهرهنگامی باید کاری منØصر به همان هنگام، کرد Ùˆ آن هنگام با آن ویژگی ØŒ هرگز باز نمیگردد Ú©Ù‡ بتوان انجام آن کار را به هنگام دیگر انداخت .
از امروز کاری به Ùردا ممان Ú©Ù‡ داند ØŸ Ú©Ù‡ Ùردا Ú†Ù‡ گردد زمان
گلستان Ú©Ù‡ امروز باشد به بار تو Ùردا Ú†Ù†ÛŒ ! Ú¯Ù„ نیاید به کار
هنگامیکه کاوس، برغم رای زال ØŒ دربی اندازه خواهیش ØŒ به هوای جهانگیری بسوی مازندران راه میاÙتد ØŒ درآنجا با سپاه ایران دچارشکست شده Ùˆ همه گرÙتارو کورمیشوند . دراین هنگامست Ú©Ù‡ زال به Ùرزند جوانش رستم میگوید ØŒ Ú©Ù‡ من ترا برای روبروشدن با چنین هنگامهائی پرورده ام . انسان برای روبروشدن با هنگامها ØŒ پرورده میشود. ترا پرورده ام تا هنگامی Ú©Ù‡ همه دربلاهستند، به یاری آنها بشتابی ØŒ وبرای یاری دادن باید خرد خود را درهÙت خوان آزمایش ØŒ بیازمائی تا خردت ØŒ مستقل شود :
که شاه جهان در دم اژدهاست برایرانیان بر، چه مایه بلاست
همانا که ازبهر این روزگار همی پرورانیدمت برکنار
مراین کارها را ØŒ تو زیبی کنون مراسال شد ازدوصدبرÙزون
نشاید برین کار اهریمنی که آسایش آری ، دگر دم زنی
هنرپهلوان ØŒ دلیری درهنگامش هست . هرکاری وسخنی ØŒ نیکوست Ú©Ù‡ به هنگام کرده ÙˆÚ¯Ùته شود . درست این « دلیری درجایگاه » صÙت ایرج ØŒ نخستین شاه ٠داستانی ایرانست . بدون سپاه ÙˆØ³Ù„Ø§Ø ØŒ خود به تنهائی، رویاروی دشمن میایستد، وآنهارا به آشتی وبرادری میخواند . درمورد ایرج درشاهنامه میآید Ú©Ù‡ :
هنر، خود دلیریست برجایگاه که بد دل نباشد، خداوند گاه
دلیر وجوان وهشیواربود به گیتی ، جزاورا نباید ستود
بدان کو به آغاز، خوشی نمود به گاه درشتی، دلیری نمود
همیشه با خوشی ونرمی Ùˆ دوستی آغاز میکند، ولی اگرطر٠، دست به درشتی زد، درآن گاه ØŒ با دلیری میتواند پاسخ بدهد . با هشیاری ØŒ گاه٠این کار وگاه٠آن کار را میشناسد . خرد ØŒ هوشیار است ØŒ وگاه یا هنگام ( تØول زمان ) را میتواند بشناسد، Ùˆ کار ویژه آن هنگام را بیاراید .
زمان ØŒ همیشه درتØول Ùˆ نوآوریست ØŒ ونورا هیچکس نمی شناسد. ولی انسان، خردی دارد Ú©Ù‡ از ازغـنای جان ( زندگی ) اش لبریزمیشود، Ùˆ « توانائی در نواندیشیدن درباره رویدادهای نوین Ùˆ پیش آمدهای تازه » را دارد .
زمان ØŒ تکراز آنات یا بـÙرهه های یکنواخت ومکررنیست Ú©Ù‡ انسان یک کار را هرگاه Ú©Ù‡ خواست ØŒ بکند . « رام » Ú©Ù‡ « زم » هم نامیده میشد ( زم ØŒ پیشوند زمان ) هم خدای زمان وهم خدای زندگی ( = جی= Ú˜ÛŒ= زی) است . زندگی وزمان ازهم جداناپذیرند . ازاین رو « زندگی ØŒ میگردد، تØول Ù…ÛŒ یابد ØŒ همیشه Ù…ÛŒ تازد، تازه میشود » . «جی= Ú˜ÛŒ » Ú©Ù‡ نام خدای زمان وزندگیست ØŒ به یوغ ( Ú©Ù‡ گردونه Ø¢Ùرینندگی باشد ) نیزگÙته میشود ØŒ Ú©Ù‡ دوپا یا دوبال یا دواسب یا دوچرخ ÙجÙت، یا دواصل ونیروی به هم پیوسته دریک راستا باهم، درتواÙÙ‚ باهم ØŒ جنبش وتØول میآورند .
Ù…Ùهوم جنبش ØŒ تنها یک Øرکت مکانیکی جسمی به پیش نبود ØŒ بلکه « Øرکت٠مکانیکی به پیش ØŒ باتØول یابی آن جسم Ùˆ دگردیسی آن جسم باهم » بودند . زندگی ØŒ جسمی نیست Ú©Ù‡ تنها ØŒ درزمان ØŒ یا ازکنارزمان ØŒ میگذرد ورد میشود ØŒ بلکه درØرکت ،« میشود Ùˆ دگردیسی Ù…ÛŒ یابد ØŒ دیگرگونه میشود » . زمان ØŒ درزندگی، یا زندگی در زمانست . زندگی درزمان یا زمان از زندگی نمیگذرد، بلکه زندگی وزمان باهم ØŒ درتØول، دگردیسی Ù…ÛŒ یابند . ولی آنچه ازاین « جنبش Ùˆ دگردیسی »، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ تازه وناشناس ومجهول است . زندگی، تنها نمی جنبد Ùˆ نمیگذرد ØŒ Ú©Ù‡ بتوان آن را درهمه مسیرØرکت ØŒ بازشناخت ØŒ چون هویتش پایدار میماند .
ازاین رو، نیاز به «خرد هنگام اندیش» است ØŒ تا همیشه ازنو، بیندیشد Ùˆ درشناخت نوها ØŒ ابتکار داشته باشد . خرد هنگام اندیش ØŒ خرد٠کاربند هم هست . آن « رویداد٠هنگامی » Ú©Ù‡ غیرمنتظره است ØŒ ایجاد اندیشیدن درکاری تازه، برای اقتران یاÙتن با آن رویداد میکند.
خرد باید با این رویداد تازه ØŒ جÙت وقرین شود، وبا آن بیامیزد ØŒ تا آن را بشناسد وهمآهنگ با آن ØŒ کاربکند . خرد٠هنگام اندیش، خرد سامانده Ùˆ اداره کننده گیتی نیزهست . خردی نیست Ú©Ù‡ Ùقط درگستره اندیشه ها بجنبد Ùˆ بچرخد Ùˆ بماند ØŒ بلکه خردیست Ú©Ù‡ آنچه میاندیشد ØŒ همیشه جÙت با Ù…Øسوسات ( با پدیده ها Ùˆ مادیات = تنکرد ) ØŒ یعنی مقترن با گیتی ØŒ مقترن با جامعه Ùˆ با رویداد است . اینست Ú©Ù‡ «خرد هنگام اندیش» ØŒ خرد سامانده Ùˆ اداره کننده گیتی نیزهست . ازاین رو « خرد کاربند» یا «گیتی خرد » است . خردیست Ú©Ù‡ آنچه میاندیشد ØŒ به گونه ای میاندیشد Ú©Ù‡ میتواند به کارببندد، چون خرد ØŒ جÙت با رویداد یا پدیده میشود . خرد درهرهنگامی، با اندیشه تازه ØŒ کاری تازه باید بکند. اوهمیشه درØال بسیجیدن کار است . ازاین ر Ùˆ هرکاری را باید با اندیشه ای تازه، به هنگام تازه کرد . نیکوئی وداد، درست این همآهنگی Ùˆ اقتران اندیشه وکار با هنگامست . در خرد بهمنی ØŒ اندیشیدن باکرداروکار، به هم پیوسته اند . Ùردوسی میگوید :
به هنگام ، هرکارجستن نکوست زدن رای با مردهشیاردوست
هنگام کار را با رای زدن با مرد دوستی Ú©Ù‡ هشیاراست بجوئی . دلیری درجایگاه ØŒ نیاز به خرد هنگام اندیش دارد . زمان ØŒ زنخیره این هنگام هاست . درخرد بهمنی ØŒ اندیشیدن Ùˆ کارکردن ØŒ به هم پیوسته اند. هرهنگامی ØŒ کرداروکاری تازه میطلبد Ùˆ خرد نیرومند ØŒ در اقتران با این هنگامها ØŒ نوبه نو میاندیشد . اندیشیدن نو، با زمان نو ( هنگام ) گره خورده است . زمان نو، نیازمند کاروکردار نو است Ú©Ù‡ ایجاب ٠« خرد همیشه بیدار Ùˆ همیشه نواندیش» میکند،که از« نو» نمیگریزد Ùˆ نو را دشمن٠خود نمی داند . درست « بیدا د » کاریست نا بهنگام . کاریست Ú©Ù‡ همخوان وهمآهنگ هنگام نیست . ما ئیم Ú©Ù‡ هنگام را از زمان ØŒ میزدائیم . ما ئیم Ú©Ù‡ زمان را بی هنگام میکنیم ØŒ نو را درزمان ØŒ درنمی یابیم Ùˆ آن را کهنه میسازیم . بیداد ØŒ ناهم آهنگی Ùˆ آشÙتگی میان خرد اندیشنده Ùˆ هنگام ( زمان تازه ومجهول ) است . « بیداد » آنست Ú©Ù‡ در رویاروئی با رویداد تازه ØŒ انسان، اندیشه وبینشی را درباره آن رویداد به کار ببرد ØŒ Ú©Ù‡ خود، درباره آن ØŒ بطور زنده نکرده است . با چنین کاری ØŒ خرد هنگام اندیش ٠خود را ØŒ ازکار انداخته است، Ùˆ خود را به آن نمی سپارد Ùˆ بدان اطمینان ندارد، Ùˆ Ùقط با آموخته ها ومعلوماتی Ú©Ù‡ ازپیشینیان یا ازدیگران به عاریت گرÙته ØŒ با این رویداد تازه ØŒ روبرو میشود Ùˆ میکوشد Ú©Ù‡ درآن هنگام ( رویدادنو) طبق آن معلومات Ùˆ آموخته ها ÛŒ پیشین، Ú©Ù‡ بنام Øقیقت٠همیشه ثابت، یا قوانین تغییرناپذیر علمی یاد گرÙته ØŒ کاربکند . همیشه، از هر هنگامی ØŒ نو وتازه بودنش را میزداید، تا یک اتÙاق تکراری Ùˆ کلیشه ای شود، تا بتواند آن معلومات را بکار ببرد . بدینسان ØŒ زمان با چنین Øقیقتی ØŒ بی هنگام ØŒ بیگاه میشود . او با هنگام با خرد هنگام اندیشش ØŒ جÙت نمیشود، Ùˆ نو وتازگی را درهنگام ØŒ ارج نمی نهد، Ùˆ باعنصر نو، درهنگام ،دشمن است ØŒ Ùˆ به نودرهنگام ØŒ پشت میکند Ùˆ منکروجود نو درهنگام میشود ØŒ تا رویداد، درقالب معلومات ÙˆØقایق تغییرناپذیرش ØŒ جا بگیرد .
اینست Ú©Ù‡ میکوشد اجتماع وتاریخ را به عن٠وقهر، خالی ازتازگی کند . او میکوشد Ú©Ù‡ با معلومات Ùˆ آموزه هائی Ú©Ù‡ دارد با زمانی تهی از هنگامها روبروشود . درزمان، نباید چیزنوی باشد. درزمان ØŒ همان رویدادها گذشته یا همانند گذشته تکرارمیشود Ùˆ با معلومات آموخته ازپیش ØŒ میتوان به رویدادها ØŒ پرداخت . باید همیشه شباهت هررویدادی را با رویدادهای گذشته یاÙت ØŒ تا معلومات انباشته درØاÙظه ØŒ آسان به کار بسته شود . او خرد هنگام اندیشش را به کار نمیاندازد Ú©Ù‡ میتواند نو به نو با رویداد نو روبروشود Ùˆ از اقتران بانو، شادمیشود . او میترسد Ú©Ù‡ خرد هنگام اندیشش را به کاراندازد Ùˆ بیازماید تا مبادا اشتباه کند . اینست Ú©Ù‡ کارهایش گرÙتار تیرگی میشوند . او درهرکارش ØŒ بیداد میکند.
نبود این خرد هنگام اندیش ØŒ همه رویدادها را به هم میزند Ùˆ درهمه جامعه Ùˆ طبیعت ایجاد ناهم آهنگی میکند . اینست Ú©Ù‡ پریشانی وآشÙتگی Ú©Ù‡ به یک رویداد داد ØŒ به همه رویدادها درزمان ØŒ سرایت میکند . ایرانیان براین باور بودند Ú©Ù‡ هرکار بیدادی ØŒ سراسرجهان طبیعت واجتماع وتاریخ را به هم میزند Ùˆ همه رویدادهای منظم جهان واجتماع وتاریخ نیز ØŒ « هنگام طبیعی خود » را از دست میدهند. Ùردوسی میگوید :
زبیدادی شهریارجهان همه نیکوئی باشد اندر نهان
نزاید به هنگام دردشت گور شود بچه ی باز را دیده کور
نپرد زپستان نخجیر شیر شود آب درچشمه ی خویش ،قیر
شود درجهان چشمه آب خشک نگیرد به ناÙÙ‡ درون ØŒ بوی مشگ
زکژی ، گریزان شودراستی پدید آید ازهرسوی، کاستی
ازبیداد، نیکوئی ØŒ Ú©Ù‡ باید درهنگام ØŒ آشکارشود درنهان میماند Ùˆ گور به هنگام نمیزاید، Ùˆ بچه بازکه زاده میشود، وباید با چشم ببیند، کورمیشود Ùˆ پستان بزکوهی ØŒ در زادن، شیرنمیدهد، Ùˆ به جای آب ØŒ قیرازچشمه میجوشد، Ùˆ آب چشمه ها خشک میگردند Ùˆ درناÙه٠آهو ØŒ مشگ نمیگیرد ØŒ Ùˆ راستی دراثرچیرگی Ú©Ú˜ÛŒ ØŒ ازاجتماع Ùˆ انسانها میگریزد، Ùˆ همه پدیده ها دراجتماع وطبیعت ØŒ روبه کاهش Ù…ÛŒ نهند.
اینست Ú©Ù‡ Øکومت باید نو بودن Ù« هنگام » را با خرد بهمنی اش بشناسد،و کاری را Ú©Ù‡ آن هنگام نوین میطلبد ØŒ بکند .
ولی هنگام برغم تازگی اش ØŒ نهÙته ومجهول وتاریکست . هرتخمی، درپیدائی، نهÙته ومجهولست . خرد بهمنی Ùهنگام اندیش ØŒ خرد بیننده در تاریکیست. درتاریکی آزمایش وجستجو، هدÙهای Ù…Øدود ودسترسی پذیر را دردورها Ù…ÛŒ بیند ØŒ نه غایت٠نهائی Ùرا زمانی ØŒ چون زمان ØŒ همیشه ØŒ نو آور است وپایانی ندارد Ú©Ù‡ غایتی Ùراسوی آن باشد . هیچگاه نمیتوان زمان را ازنو آوردن انداخت ØŒ تا پس ازآن یا درپایان آن ØŒ « غایت » باشد. گذاشتن « غایت »، به جای « هد٠» ØŒ ازکار انداختن « خرد هنگام اندیش » است . تاریخ ØŒ غایت ندارد . تثبیت غایت نهائی ØŒ Ùˆ آخرالزمان ØŒ درست متناقض با جنبش همیشه نوآورزمانست . خردبهمنی نمیخواهد « جامعه یا Øکومت برای رسیدن به غایت » بسازد ØŒ بلکه باهدÙهای Ù…Øدود دسترسی پذیر کار دارد .
خرد بهمنی ØŒ خرد بیننده درتاریکی است . واژه « مغز» Ú©Ù‡ دراصل « مز+ Ú¯Ù‡=ga + maz» میباشد به معنای جایگاه ماه است . ماه درÙرهنگ اصیل ایران ØŒ اصل روشنائی Ùˆ بینائی درشب یا تاریکی بود ØŒ ازاین رو « بینا » خوانده میشد (هزوارشها: یونکر) . تصویر انسان نیز، درخت سرو سراÙراز وهمیشه سبزی بود Ú©Ù‡ Ùرازش ماه پر میباشد . به عبارت دیگر، خرد درانسان ØŒ همان تخم ماهست Ú©Ù‡ میتواند درتاریکی زمان ورویدادها Ùˆ مجهولات « وآنچه تازه پدید میآید » ØŒ ببیند .
اساسا واژه دین ØŒ درÙرهنگ ایران این بینش درتاریکی است ( بهرام یشت، دین یشت ) ØŒ Ú©Ù‡ نیاز به جستجوو دلیری وآزمایش دارد. دین درÙرهنگ ایران ØŒ بینش چشم درروشنائی نبود . این بینش درتاریکی بود Ú©Ù‡ بینش در روشنائی را میزائید . این ماه بود Ú©Ù‡ آبستن به خورشید بود، Ùˆ خورشید را هرروز ارتاریکی میزائید . بینش در روشنائی ØŒ پیآیند بینش درتاریکیست . به عبارت دیگر، بینش اصیل ØŒ ازخردی پیدا میشود Ú©Ù‡ در هنگامهای تازه ØŒ میجوید ومیآزماید . خرد انسانی، توانائی آن را دارد Ú©Ù‡ درتاریکی زمان ØŒ ببیند، Ùˆ برای رسیدن به هد٠مØدود ومعین ودسترسی پذیری ØŒ تلاش کند ØŒ وبرضد « غایت نهائی ØŒ یا آخرالزمانی یا Ùراسوی جهانی ( متاÙیزیکی ) هست .
کیست Ú©Ù‡ درتاریکی Ù…ÛŒ بیند ØŸ این اسب رستم ØŒ رخش است Ú©Ù‡ درهÙتخوان تاریک آزمایش Ù…ÛŒ بیند . واژه رخش ØŒ سبکشده واژه رخشان است Ú©Ù‡ همان واژه « روشنی » است . رخش، دورنگ است ØŒ سپید وسرخست . بهمن ØŒ خرد بنیادی هرانسانی ØŒ دورنگه است ØŒ هم سپید وهم سرخست . به عبارت دیگر رستم ،سوار برخرد بهمنی است . درست همین واژه رخش ØŒ رنگین کمان یا کمان بهمن هم هست . بهمن درÙرهنگ ایران ØŒ دارای دورنگ سپید وسرخست . بهمن ØŒ روشن است ØŒ چون آمیغ دورنگست . در یزدانشناسی زرتشتی ØŒ بهمن ØŒ برآمده از روشنی اهورامزداست Ú©Ù‡ «سپید» برضد «سیاه» است Ùˆ برضد جÙت دورنگ بودنست . دورنگ بهمن ØŒ بلاÙاصله تØول به « رنگین کمان = کمان بهمن » Ù…ÛŒ یابد . روشنی بهمنی ØŒ Ù‡Ùت رنگست . درهرانسانی خردبهمنی ØŒ یعنی روشنی ØŒ یعنی رخش رستمی هست Ú©Ù‡ در تاریکی Ù‡Ùتخوان، راه را برای او میگشاید . همچنین جغد ( یوغ+ تای) Ú©Ù‡ مرغ بهمن ( دریونان ØŒ آتنا ØŒ زنخدای بینش، اینهمانی با جغد داشت ) ØŒ خدای خرد است Ú©Ù‡ آسن خرد هرانسانیست، درشب ودرتاریکی Ù…ÛŒ بیند . درتاریکی دیدن ØŒ درشب دیدن ØŒ زیرزمین را دیدن ØŒ هرچه پوشیده Ùˆ گنج مخÙیست دیدن ØŒ راز پوشیده را دیدن ØŒ آرمان بینش بود . «شبان » نام شب وهمان شب است Ùˆ شب، سیمرغ یا زنخدای زایمان ( آل ØŒ ال ) یا ماه است . ماه یا سیمرغ یا مغز، بدین علت شبان خوانده میشد چون آنچه نهÙته وپوشیده است، میتوانست ببیند . زمان ØŒ نیزهرآن ØŒ ازنو میزاید، Ùˆ همیشه مجهول وناشناسست وباخود شب میآورد ØŒ ولی انسان هم ØŒ «خرد ٠هنگام اندیش » دارد Ú©Ù‡ میتواند به پیشوازاین ناشناس ها برود وآنها را بشناسد . برای زیستن در زمانی Ú©Ù‡ همیشه نو میزاید ØŒ نیاز به خرد ٠هنگام اندیش هست .
« دوبهمن Ùمتضاد باهم درتاریخ ایران »
بهمن ØŒ درÙرهنگ٠اصیل ارتائی-خرمدنینی ایران
خرد٠هنگام اندیش وخودجوش،
درتاریکیهای Ù« ناگهان درزمان» است
ولی اهورامزدای زرتشت ، درروشنی بیکران جای داشت
وپیشدان وهمه آگاه بود . ازاین رو بهمن دردین زرتشت ،
چون نخستین پیدایش این روشنی ٠همه دانست
همه چیزهارا درزمان ، ازپیش ، میداند
ودیگر نیاز به هنگام اندیشی ندارد
زمان وتاریخ ، برایش تا به پایان، روشن بود
همانسان Ú©Ù‡ « هنگام » ØŒ خلق الساعه است، Ùˆ ناگهان ØŒ بی آنکه کسی بداند Ùˆ منتظرش باشد، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ خرد هنگام اندیش نیز« خودجوش » است. این خرد اصیل بهمنی درÙرهنگ ایران بود. رویاروی با آن ØŒ تصویر اهورامزدای زرتشت بود Ú©Ù‡ درروشنی بیکران، جای داشت Ùˆ « همه آگاه » Ùˆ « پیشدان » بود . روشنی بیکران ØŒ هرچیزی را Ú©Ù‡ در زمان پیش آید ازپیش میداند Ùˆ آینده برایش مجهول ونامعلوم نیست ØŒ بلکه ازهمه پیش آمدها، ازپیش آگاهست . بهمن ٠زرتشت ØŒ نخستین پیدایش این « پیشدانی Ùˆ همه آگاهی » است، Ùˆ درتضاد کامل با تصویر بهمن درÙرهنگ خرّمدینی است، Ú©Ù‡ خودجوش Ùˆ هنگام اندیش است. ازاین رو خرد بهمنی، درÙرهنگ ارتائی- خرمدینی ØŒ نقش کاملامتضاد با خرد بهمنی دردین زرتشت ØŒ درگستره های اجتماع Ùˆ سیاست Ùˆ دین Ùˆ تاریخ بازی میکرد.
خرد بهمنی Ú©Ù‡ « نگهبان زندگی » درگیتی است ØŒ درهرهنگامی ØŒ ازنو ØŒ ازخودش Ùرامیجوشد ØŒ ولی خرد بهمنی در دین زرتشت ØŒ خردیست Ú©Ù‡ « پیشدانی وهمه آگاهی ØŒ یعنی آموزه زرتشت » را درسیاست واجتماع وتاریخ ØŒ واقعیت میدهد . در زمان ØŒ نوآوری Ùˆ ابداع نیست . رویدادها درزمان ØŒ زایش مجهولات ناشناخته Ùˆ تازه نیست . درØالیکه درÙرهنگ ایران، زمان را نمیشد پیش بینی کرد Ùˆ از پیش دانست ØŒ چون زمان ( هنگام ) همیشه نوآوروشگÙتی زاهست ØŒ ولی انسان هم ØŒ خردی هنگام اندیش وخود جوش دارد Ú©Ù‡ میتواند ازآن Ø´Ú¯Ùتی، انگیخته بشود Ùˆ ازخود ØŒ ازنو بیدنیشد Ùˆ درست آن عنصرنو را بیابد .
درØالیکه خرد در دین زرتشت ØŒ نیاز به این نوآوری ندارد ØŒ ومیتواند Øقیقت٠همیشه معتبرش را درهرپیش آمدی ØŒ به کار ببندد . اینست Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی مجبور بودند « وهومن یسن » را Ú©Ù‡ متن ارتائی – خرمدینی بود ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ دگرگونه سازند، Ùˆ این خود جوشی Ùˆ هنگام اندیشی را ازبهمن وخردش ØŒ بزدایند . زند وهومن یسن ( تÙسیر وهومن یسن ) ØŒ پیآیند این تلاش هزاره های موبدان زرتشتی است Ú©Ù‡ خرد هنگام اندیش وخود جوش Ùوهومنی را تبدیل به خرد ازپیش دان اهورامزدائی کرده اند . ولی برای این کار، همان تصاویر ارتائی را به کار برده اند، Ùˆ ازآن تصاویر، اندیشه های پیشدانی را بیرون کشانیده اند . از تناقضی Ú©Ù‡ درکاربرد این تصاویر پیدایش یاÙته ØŒ میتوان Ù¾ÛŒ به ماهیت خرد اصیل بهمنی برد . در زند وهومن یسن ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ اهورا مزدا ØŒ خرد خود را به Ø´Ú©Ù„ آب، درمشتهای زرتشت میریزد، Ùˆ زرتشت آن خرد آبگونه را Ù…ÛŒ نوشد Ùˆ به خواب میرود Ùˆ همه آینده را درتاریخ ازپیش Ù…ÛŒ بیند Ùˆ ازپیش میداند . این تصویریست Ú©Ù‡ ازخرد بهمنی ارتائی- خرمدینی ØŒ به عاریت گرÙته شده است . انسان تخمیست Ú©Ù‡ با آمیختن با شیرابه جهان Ú©Ù‡ خداست ØŒ سبزوروشن میشود وخرد شاد بهمنی ازاو میروبد (Ùطرت روشن وسبزانسان ).درگزیده های زاداسپرم ØŒ کوشیده شده است Ú©Ù‡ همین تصویر را به گونه ای دیگربرای پیش بینی آینده بکار برند . زرتشت از رود وه دائینی میگذرد Ùˆ چهارمÙصل تنش ( قوزک پا ØŒ زانو، میان ØŒ گردن ) با آب آمیخته میشوند Ùˆ ازاین آمیزش زرتشت ( به کردار تخم ) با آب دائیتی ØŒ چهار رویداد مهم جهانی درتاریخ برایش روشن میگردد . این سبزشدن تخم ØŒ Ùˆ روشن شدن از تاریکی درگوهرانسان ØŒ روند زایش بینش از تاریکی است Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ÛŒ برضد گوهر روشنی دراهورامزداست Ú©Ù‡ روشنی بیکرانست . این بیان روشنی زایشی وپیدایشی ازتاریکی است ØŒ Ùˆ با روشنی ( ان+ اگرا = بی زهدان ) اهورامزدا ØŒ Ú©Ù‡ « نا زاده » است ØŒ Ùرق Ú©Ù„ÛŒ دارد . این « روشنی بیکران Ú©Ù‡ نیاز به زاده شدن از تاریکی ندارد» ØŒ ازتخم ( ازوجود زرتشت ) پیدایش نمی یابد . یزدانشناسی زرتشتی ØŒ تصاویر ارتائی – خرمدینی را به کار میرد ØŒ ولی ازآن تصاویر، اندیشه هائی بیرون میکشاند Ú©Ù‡ برضد این تصاویرند . این تصاویر ØŒ بیان چگونگی رسیدن به بینش از راه رویش Ùˆ زایش است Ú©Ù‡ « آرمان بینش درتاریکی » است. Ùˆ بینش درتاریکی ØŒ با این مجهول بودن آنچه پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ کار دارد . این خرد هنگام اندیش وخود جوش بهمنی هست Ú©Ù‡ قرین این هنگام نو وناشناخته ومجهول میشود، تا آنرا بگشاید . درØالیکه روشنی بیکران اهورامزدای زرتشت ØŒ بیان « پیشدانی همه رویدادها» است، Ùˆ دیگر به « روند روئیدن Ùˆ زائیدن از تاریکی » کارندارد . آنکه روشنی بیکرانست ØŒ همه چیزهارا ازپیش میداند Ùˆ نیاز به اندیشیدن در هنگام ها ندارد ØŒ بلکه ازپیش ØŒ هرچه پیش آید ØŒ میداند . پیش آمدها ØŒ تازه ونو نیستند ØŒ بلکه همه معلوم هستند. بهمنی Ú©Ù‡ نخستین صادره ازاهورامزداست، به Ú©Ù„ÛŒ با ایده بهمن درÙرهنگ اصیل ایران ØŒ Ùرق دارد . این خرد ØŒ آنچه را پیش میآید ØŒ تØمل میکند وتاب میآورد . درØالیکه خرد بهمنی ØŒ در Ùرهنگ ارتائی- خرمدینی ØŒ خرد کاربند است، Ùˆ خردیست Ú©Ù‡ رویدادهای مجهول را Ùقط تاب نمی آورد Ùˆ تنها تØمل نمیکند، بلکه دراندیشیدن ØŒ میخواهد به بینشی برسد Ú©Ù‡ آنرا به کارببندد، Ùˆ رویداد را دیگرگونه سازد . با اندیشیدن ØŒ به Ùکرشاد ساختن اجتماع وزندگی ازآن رویدادهست . هرپیش آمدی درهنگام ØŒ اورا به نو اندیشی میانگیزد، تا آنچه نو وتازه Ùˆ ازپیش ناشناخته است، بشناسد ØŒ Ùˆ دردگرگونه ساختنش، آن را بپذیرد ØŒ تا نگهبان زندگی باشد ØŒ Ùˆ زندگی را از گزند٠رویداد ØŒ دور دارد . این بهمن هنگام اندیش ٠خودجوش بهمنی ØŒ در جهان بینی خرمدینی- ارتائی ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ متÙاوت ومتضاد با خرد پیشدان بهمنی دردین زرتشتی است ØŒ Ú©Ù‡ دربرخورد با هنگام ها درتاریخ ØŒ نمیتواند نو را درآنها دریابد Ùˆ به نو اندیشی ازآنها ØŒ انگیخته نمیشود Ùˆ درهرهنگامی ØŒ اندیشه ای نو، ازآن زاده نمیشود .
...
منوچهرجمالی
جمهوری ایرانی، برشالوده خرد هنگام انـدیـش
خرد٠هنگام اندیش ،خرد٠خودجـوش است که
برضد« خرد٠پیشدان»میباشد
ویژگی خرد، درÙرهنگ ایران ØŒ هنگام اندیشی است . خردبنیادی انسان ØŒ هنگام اندیش است . جنبش زمان ØŒ همیشه نو وتازه میشود. وآنچه نو وتازه است ØŒ مهمان ٠ناشناس ومجهول است Ùˆ خرد بنیادی انسان ØŒ نیروئیست Ú©Ù‡ به پیشواز Ù« مهمان ناشناس Ùˆ مجهول ونامعلوم ٠تازه » میرود، Ùˆ آن را با آغوش باز Ù…ÛŒ پذیرد، وبا آن قرین میشود ØŒ ودر قرین شدن با آن ØŒ آن را میشناسد .
این خویشکاری Ù« خردبهمنی » یا « آسَن خرد » است . خرد٠هنگام اندیش ØŒ با خرّمی Ùˆ نشاط درهرزمانی ØŒ درانتظارتØول وتازگی وشگÙتی است ØŒ Ùˆ نیروی آن را هم دارد Ú©Ù‡ درهرهنگامی ( زمانی ) ØŒ با نوی Ú©Ù‡ روی میدهد ØŒ خود را بیازماید، Ùˆ درباره ناشناخته، بیندیشد، Ùˆ آنرا به شادی Ùˆ خرّمی دیگرگونه کند. درهرهنگامی ØŒ کاری ویژه آن هنگام Ùبی نظیرو تکرارناشدنی باید کرد، Ùˆ باید آن کار ویژه را در همان هنگام کرد، Ùˆ آن کار را نمیتوان به هنگام دیگر انداخت .
چو کاهل شود مرد، هنگام کار ازآن پس نیاید چنان روزگار
زمان ØŒ زنجیره٠بÙرهه های یکنواخت Ùˆ مکرر از زمان نیست ØŒ بلکه زنجیره به هم پیوسته٠« برهه های بی نظیرو یکباره » از زمانست ØŒ واین Ùوران غنای زندگی درزمانست . ازاین رو درهرهنگامی باید کاری منØصر به همان هنگام، کرد Ùˆ آن هنگام با آن ویژگی ØŒ هرگز باز نمیگردد Ú©Ù‡ بتوان انجام آن کار را به هنگام دیگر انداخت .
از امروز کاری به Ùردا ممان Ú©Ù‡ داند ØŸ Ú©Ù‡ Ùردا Ú†Ù‡ گردد زمان
گلستان Ú©Ù‡ امروز باشد به بار تو Ùردا Ú†Ù†ÛŒ ! Ú¯Ù„ نیاید به کار
هنگامیکه کاوس، برغم رای زال ØŒ دربی اندازه خواهیش ØŒ به هوای جهانگیری بسوی مازندران راه میاÙتد ØŒ درآنجا با سپاه ایران دچارشکست شده Ùˆ همه گرÙتارو کورمیشوند . دراین هنگامست Ú©Ù‡ زال به Ùرزند جوانش رستم میگوید ØŒ Ú©Ù‡ من ترا برای روبروشدن با چنین هنگامهائی پرورده ام . انسان برای روبروشدن با هنگامها ØŒ پرورده میشود. ترا پرورده ام تا هنگامی Ú©Ù‡ همه دربلاهستند، به یاری آنها بشتابی ØŒ وبرای یاری دادن باید خرد خود را درهÙت خوان آزمایش ØŒ بیازمائی تا خردت ØŒ مستقل شود :
که شاه جهان در دم اژدهاست برایرانیان بر، چه مایه بلاست
همانا که ازبهر این روزگار همی پرورانیدمت برکنار
مراین کارها را ØŒ تو زیبی کنون مراسال شد ازدوصدبرÙزون
نشاید برین کار اهریمنی که آسایش آری ، دگر دم زنی
هنرپهلوان ØŒ دلیری درهنگامش هست . هرکاری وسخنی ØŒ نیکوست Ú©Ù‡ به هنگام کرده ÙˆÚ¯Ùته شود . درست این « دلیری درجایگاه » صÙت ایرج ØŒ نخستین شاه ٠داستانی ایرانست . بدون سپاه ÙˆØ³Ù„Ø§Ø ØŒ خود به تنهائی، رویاروی دشمن میایستد، وآنهارا به آشتی وبرادری میخواند . درمورد ایرج درشاهنامه میآید Ú©Ù‡ :
هنر، خود دلیریست برجایگاه که بد دل نباشد، خداوند گاه
دلیر وجوان وهشیواربود به گیتی ، جزاورا نباید ستود
بدان کو به آغاز، خوشی نمود به گاه درشتی، دلیری نمود
همیشه با خوشی ونرمی Ùˆ دوستی آغاز میکند، ولی اگرطر٠، دست به درشتی زد، درآن گاه ØŒ با دلیری میتواند پاسخ بدهد . با هشیاری ØŒ گاه٠این کار وگاه٠آن کار را میشناسد . خرد ØŒ هوشیار است ØŒ وگاه یا هنگام ( تØول زمان ) را میتواند بشناسد، Ùˆ کار ویژه آن هنگام را بیاراید .
زمان ØŒ همیشه درتØول Ùˆ نوآوریست ØŒ ونورا هیچکس نمی شناسد. ولی انسان، خردی دارد Ú©Ù‡ از ازغـنای جان ( زندگی ) اش لبریزمیشود، Ùˆ « توانائی در نواندیشیدن درباره رویدادهای نوین Ùˆ پیش آمدهای تازه » را دارد .
زمان ØŒ تکراز آنات یا بـÙرهه های یکنواخت ومکررنیست Ú©Ù‡ انسان یک کار را هرگاه Ú©Ù‡ خواست ØŒ بکند . « رام » Ú©Ù‡ « زم » هم نامیده میشد ( زم ØŒ پیشوند زمان ) هم خدای زمان وهم خدای زندگی ( = جی= Ú˜ÛŒ= زی) است . زندگی وزمان ازهم جداناپذیرند . ازاین رو « زندگی ØŒ میگردد، تØول Ù…ÛŒ یابد ØŒ همیشه Ù…ÛŒ تازد، تازه میشود » . «جی= Ú˜ÛŒ » Ú©Ù‡ نام خدای زمان وزندگیست ØŒ به یوغ ( Ú©Ù‡ گردونه Ø¢Ùرینندگی باشد ) نیزگÙته میشود ØŒ Ú©Ù‡ دوپا یا دوبال یا دواسب یا دوچرخ ÙجÙت، یا دواصل ونیروی به هم پیوسته دریک راستا باهم، درتواÙÙ‚ باهم ØŒ جنبش وتØول میآورند .
Ù…Ùهوم جنبش ØŒ تنها یک Øرکت مکانیکی جسمی به پیش نبود ØŒ بلکه « Øرکت٠مکانیکی به پیش ØŒ باتØول یابی آن جسم Ùˆ دگردیسی آن جسم باهم » بودند . زندگی ØŒ جسمی نیست Ú©Ù‡ تنها ØŒ درزمان ØŒ یا ازکنارزمان ØŒ میگذرد ورد میشود ØŒ بلکه درØرکت ،« میشود Ùˆ دگردیسی Ù…ÛŒ یابد ØŒ دیگرگونه میشود » . زمان ØŒ درزندگی، یا زندگی در زمانست . زندگی درزمان یا زمان از زندگی نمیگذرد، بلکه زندگی وزمان باهم ØŒ درتØول، دگردیسی Ù…ÛŒ یابند . ولی آنچه ازاین « جنبش Ùˆ دگردیسی »، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ تازه وناشناس ومجهول است . زندگی، تنها نمی جنبد Ùˆ نمیگذرد ØŒ Ú©Ù‡ بتوان آن را درهمه مسیرØرکت ØŒ بازشناخت ØŒ چون هویتش پایدار میماند .
ازاین رو، نیاز به «خرد هنگام اندیش» است ØŒ تا همیشه ازنو، بیندیشد Ùˆ درشناخت نوها ØŒ ابتکار داشته باشد . خرد هنگام اندیش ØŒ خرد٠کاربند هم هست . آن « رویداد٠هنگامی » Ú©Ù‡ غیرمنتظره است ØŒ ایجاد اندیشیدن درکاری تازه، برای اقتران یاÙتن با آن رویداد میکند.
خرد باید با این رویداد تازه ØŒ جÙت وقرین شود، وبا آن بیامیزد ØŒ تا آن را بشناسد وهمآهنگ با آن ØŒ کاربکند . خرد٠هنگام اندیش، خرد سامانده Ùˆ اداره کننده گیتی نیزهست . خردی نیست Ú©Ù‡ Ùقط درگستره اندیشه ها بجنبد Ùˆ بچرخد Ùˆ بماند ØŒ بلکه خردیست Ú©Ù‡ آنچه میاندیشد ØŒ همیشه جÙت با Ù…Øسوسات ( با پدیده ها Ùˆ مادیات = تنکرد ) ØŒ یعنی مقترن با گیتی ØŒ مقترن با جامعه Ùˆ با رویداد است . اینست Ú©Ù‡ «خرد هنگام اندیش» ØŒ خرد سامانده Ùˆ اداره کننده گیتی نیزهست . ازاین رو « خرد کاربند» یا «گیتی خرد » است . خردیست Ú©Ù‡ آنچه میاندیشد ØŒ به گونه ای میاندیشد Ú©Ù‡ میتواند به کارببندد، چون خرد ØŒ جÙت با رویداد یا پدیده میشود . خرد درهرهنگامی، با اندیشه تازه ØŒ کاری تازه باید بکند. اوهمیشه درØال بسیجیدن کار است . ازاین ر Ùˆ هرکاری را باید با اندیشه ای تازه، به هنگام تازه کرد . نیکوئی وداد، درست این همآهنگی Ùˆ اقتران اندیشه وکار با هنگامست . در خرد بهمنی ØŒ اندیشیدن باکرداروکار، به هم پیوسته اند . Ùردوسی میگوید :
به هنگام ، هرکارجستن نکوست زدن رای با مردهشیاردوست
هنگام کار را با رای زدن با مرد دوستی Ú©Ù‡ هشیاراست بجوئی . دلیری درجایگاه ØŒ نیاز به خرد هنگام اندیش دارد . زمان ØŒ زنخیره این هنگام هاست . درخرد بهمنی ØŒ اندیشیدن Ùˆ کارکردن ØŒ به هم پیوسته اند. هرهنگامی ØŒ کرداروکاری تازه میطلبد Ùˆ خرد نیرومند ØŒ در اقتران با این هنگامها ØŒ نوبه نو میاندیشد . اندیشیدن نو، با زمان نو ( هنگام ) گره خورده است . زمان نو، نیازمند کاروکردار نو است Ú©Ù‡ ایجاب ٠« خرد همیشه بیدار Ùˆ همیشه نواندیش» میکند،که از« نو» نمیگریزد Ùˆ نو را دشمن٠خود نمی داند . درست « بیدا د » کاریست نا بهنگام . کاریست Ú©Ù‡ همخوان وهمآهنگ هنگام نیست . ما ئیم Ú©Ù‡ هنگام را از زمان ØŒ میزدائیم . ما ئیم Ú©Ù‡ زمان را بی هنگام میکنیم ØŒ نو را درزمان ØŒ درنمی یابیم Ùˆ آن را کهنه میسازیم . بیداد ØŒ ناهم آهنگی Ùˆ آشÙتگی میان خرد اندیشنده Ùˆ هنگام ( زمان تازه ومجهول ) است . « بیداد » آنست Ú©Ù‡ در رویاروئی با رویداد تازه ØŒ انسان، اندیشه وبینشی را درباره آن رویداد به کار ببرد ØŒ Ú©Ù‡ خود، درباره آن ØŒ بطور زنده نکرده است . با چنین کاری ØŒ خرد هنگام اندیش ٠خود را ØŒ ازکار انداخته است، Ùˆ خود را به آن نمی سپارد Ùˆ بدان اطمینان ندارد، Ùˆ Ùقط با آموخته ها ومعلوماتی Ú©Ù‡ ازپیشینیان یا ازدیگران به عاریت گرÙته ØŒ با این رویداد تازه ØŒ روبرو میشود Ùˆ میکوشد Ú©Ù‡ درآن هنگام ( رویدادنو) طبق آن معلومات Ùˆ آموخته ها ÛŒ پیشین، Ú©Ù‡ بنام Øقیقت٠همیشه ثابت، یا قوانین تغییرناپذیر علمی یاد گرÙته ØŒ کاربکند . همیشه، از هر هنگامی ØŒ نو وتازه بودنش را میزداید، تا یک اتÙاق تکراری Ùˆ کلیشه ای شود، تا بتواند آن معلومات را بکار ببرد . بدینسان ØŒ زمان با چنین Øقیقتی ØŒ بی هنگام ØŒ بیگاه میشود . او با هنگام با خرد هنگام اندیشش ØŒ جÙت نمیشود، Ùˆ نو وتازگی را درهنگام ØŒ ارج نمی نهد، Ùˆ باعنصر نو، درهنگام ،دشمن است ØŒ Ùˆ به نودرهنگام ØŒ پشت میکند Ùˆ منکروجود نو درهنگام میشود ØŒ تا رویداد، درقالب معلومات ÙˆØقایق تغییرناپذیرش ØŒ جا بگیرد .
اینست Ú©Ù‡ میکوشد اجتماع وتاریخ را به عن٠وقهر، خالی ازتازگی کند . او میکوشد Ú©Ù‡ با معلومات Ùˆ آموزه هائی Ú©Ù‡ دارد با زمانی تهی از هنگامها روبروشود . درزمان، نباید چیزنوی باشد. درزمان ØŒ همان رویدادها گذشته یا همانند گذشته تکرارمیشود Ùˆ با معلومات آموخته ازپیش ØŒ میتوان به رویدادها ØŒ پرداخت . باید همیشه شباهت هررویدادی را با رویدادهای گذشته یاÙت ØŒ تا معلومات انباشته درØاÙظه ØŒ آسان به کار بسته شود . او خرد هنگام اندیشش را به کار نمیاندازد Ú©Ù‡ میتواند نو به نو با رویداد نو روبروشود Ùˆ از اقتران بانو، شادمیشود . او میترسد Ú©Ù‡ خرد هنگام اندیشش را به کاراندازد Ùˆ بیازماید تا مبادا اشتباه کند . اینست Ú©Ù‡ کارهایش گرÙتار تیرگی میشوند . او درهرکارش ØŒ بیداد میکند.
نبود این خرد هنگام اندیش ØŒ همه رویدادها را به هم میزند Ùˆ درهمه جامعه Ùˆ طبیعت ایجاد ناهم آهنگی میکند . اینست Ú©Ù‡ پریشانی وآشÙتگی Ú©Ù‡ به یک رویداد داد ØŒ به همه رویدادها درزمان ØŒ سرایت میکند . ایرانیان براین باور بودند Ú©Ù‡ هرکار بیدادی ØŒ سراسرجهان طبیعت واجتماع وتاریخ را به هم میزند Ùˆ همه رویدادهای منظم جهان واجتماع وتاریخ نیز ØŒ « هنگام طبیعی خود » را از دست میدهند. Ùردوسی میگوید :
زبیدادی شهریارجهان همه نیکوئی باشد اندر نهان
نزاید به هنگام دردشت گور شود بچه ی باز را دیده کور
نپرد زپستان نخجیر شیر شود آب درچشمه ی خویش ،قیر
شود درجهان چشمه آب خشک نگیرد به ناÙÙ‡ درون ØŒ بوی مشگ
زکژی ، گریزان شودراستی پدید آید ازهرسوی، کاستی
ازبیداد، نیکوئی ØŒ Ú©Ù‡ باید درهنگام ØŒ آشکارشود درنهان میماند Ùˆ گور به هنگام نمیزاید، Ùˆ بچه بازکه زاده میشود، وباید با چشم ببیند، کورمیشود Ùˆ پستان بزکوهی ØŒ در زادن، شیرنمیدهد، Ùˆ به جای آب ØŒ قیرازچشمه میجوشد، Ùˆ آب چشمه ها خشک میگردند Ùˆ درناÙه٠آهو ØŒ مشگ نمیگیرد ØŒ Ùˆ راستی دراثرچیرگی Ú©Ú˜ÛŒ ØŒ ازاجتماع Ùˆ انسانها میگریزد، Ùˆ همه پدیده ها دراجتماع وطبیعت ØŒ روبه کاهش Ù…ÛŒ نهند.
اینست Ú©Ù‡ Øکومت باید نو بودن Ù« هنگام » را با خرد بهمنی اش بشناسد،و کاری را Ú©Ù‡ آن هنگام نوین میطلبد ØŒ بکند .
ولی هنگام برغم تازگی اش ØŒ نهÙته ومجهول وتاریکست . هرتخمی، درپیدائی، نهÙته ومجهولست . خرد بهمنی Ùهنگام اندیش ØŒ خرد بیننده در تاریکیست. درتاریکی آزمایش وجستجو، هدÙهای Ù…Øدود ودسترسی پذیر را دردورها Ù…ÛŒ بیند ØŒ نه غایت٠نهائی Ùرا زمانی ØŒ چون زمان ØŒ همیشه ØŒ نو آور است وپایانی ندارد Ú©Ù‡ غایتی Ùراسوی آن باشد . هیچگاه نمیتوان زمان را ازنو آوردن انداخت ØŒ تا پس ازآن یا درپایان آن ØŒ « غایت » باشد. گذاشتن « غایت »، به جای « هد٠» ØŒ ازکار انداختن « خرد هنگام اندیش » است . تاریخ ØŒ غایت ندارد . تثبیت غایت نهائی ØŒ Ùˆ آخرالزمان ØŒ درست متناقض با جنبش همیشه نوآورزمانست . خردبهمنی نمیخواهد « جامعه یا Øکومت برای رسیدن به غایت » بسازد ØŒ بلکه باهدÙهای Ù…Øدود دسترسی پذیر کار دارد .
خرد بهمنی ØŒ خرد بیننده درتاریکی است . واژه « مغز» Ú©Ù‡ دراصل « مز+ Ú¯Ù‡=ga + maz» میباشد به معنای جایگاه ماه است . ماه درÙرهنگ اصیل ایران ØŒ اصل روشنائی Ùˆ بینائی درشب یا تاریکی بود ØŒ ازاین رو « بینا » خوانده میشد (هزوارشها: یونکر) . تصویر انسان نیز، درخت سرو سراÙراز وهمیشه سبزی بود Ú©Ù‡ Ùرازش ماه پر میباشد . به عبارت دیگر، خرد درانسان ØŒ همان تخم ماهست Ú©Ù‡ میتواند درتاریکی زمان ورویدادها Ùˆ مجهولات « وآنچه تازه پدید میآید » ØŒ ببیند .
اساسا واژه دین ØŒ درÙرهنگ ایران این بینش درتاریکی است ( بهرام یشت، دین یشت ) ØŒ Ú©Ù‡ نیاز به جستجوو دلیری وآزمایش دارد. دین درÙرهنگ ایران ØŒ بینش چشم درروشنائی نبود . این بینش درتاریکی بود Ú©Ù‡ بینش در روشنائی را میزائید . این ماه بود Ú©Ù‡ آبستن به خورشید بود، Ùˆ خورشید را هرروز ارتاریکی میزائید . بینش در روشنائی ØŒ پیآیند بینش درتاریکیست . به عبارت دیگر، بینش اصیل ØŒ ازخردی پیدا میشود Ú©Ù‡ در هنگامهای تازه ØŒ میجوید ومیآزماید . خرد انسانی، توانائی آن را دارد Ú©Ù‡ درتاریکی زمان ØŒ ببیند، Ùˆ برای رسیدن به هد٠مØدود ومعین ودسترسی پذیری ØŒ تلاش کند ØŒ وبرضد « غایت نهائی ØŒ یا آخرالزمانی یا Ùراسوی جهانی ( متاÙیزیکی ) هست .
کیست Ú©Ù‡ درتاریکی Ù…ÛŒ بیند ØŸ این اسب رستم ØŒ رخش است Ú©Ù‡ درهÙتخوان تاریک آزمایش Ù…ÛŒ بیند . واژه رخش ØŒ سبکشده واژه رخشان است Ú©Ù‡ همان واژه « روشنی » است . رخش، دورنگ است ØŒ سپید وسرخست . بهمن ØŒ خرد بنیادی هرانسانی ØŒ دورنگه است ØŒ هم سپید وهم سرخست . به عبارت دیگر رستم ،سوار برخرد بهمنی است . درست همین واژه رخش ØŒ رنگین کمان یا کمان بهمن هم هست . بهمن درÙرهنگ ایران ØŒ دارای دورنگ سپید وسرخست . بهمن ØŒ روشن است ØŒ چون آمیغ دورنگست . در یزدانشناسی زرتشتی ØŒ بهمن ØŒ برآمده از روشنی اهورامزداست Ú©Ù‡ «سپید» برضد «سیاه» است Ùˆ برضد جÙت دورنگ بودنست . دورنگ بهمن ØŒ بلاÙاصله تØول به « رنگین کمان = کمان بهمن » Ù…ÛŒ یابد . روشنی بهمنی ØŒ Ù‡Ùت رنگست . درهرانسانی خردبهمنی ØŒ یعنی روشنی ØŒ یعنی رخش رستمی هست Ú©Ù‡ در تاریکی Ù‡Ùتخوان، راه را برای او میگشاید . همچنین جغد ( یوغ+ تای) Ú©Ù‡ مرغ بهمن ( دریونان ØŒ آتنا ØŒ زنخدای بینش، اینهمانی با جغد داشت ) ØŒ خدای خرد است Ú©Ù‡ آسن خرد هرانسانیست، درشب ودرتاریکی Ù…ÛŒ بیند . درتاریکی دیدن ØŒ درشب دیدن ØŒ زیرزمین را دیدن ØŒ هرچه پوشیده Ùˆ گنج مخÙیست دیدن ØŒ راز پوشیده را دیدن ØŒ آرمان بینش بود . «شبان » نام شب وهمان شب است Ùˆ شب، سیمرغ یا زنخدای زایمان ( آل ØŒ ال ) یا ماه است . ماه یا سیمرغ یا مغز، بدین علت شبان خوانده میشد چون آنچه نهÙته وپوشیده است، میتوانست ببیند . زمان ØŒ نیزهرآن ØŒ ازنو میزاید، Ùˆ همیشه مجهول وناشناسست وباخود شب میآورد ØŒ ولی انسان هم ØŒ «خرد ٠هنگام اندیش » دارد Ú©Ù‡ میتواند به پیشوازاین ناشناس ها برود وآنها را بشناسد . برای زیستن در زمانی Ú©Ù‡ همیشه نو میزاید ØŒ نیاز به خرد ٠هنگام اندیش هست .
« دوبهمن Ùمتضاد باهم درتاریخ ایران »
بهمن ØŒ درÙرهنگ٠اصیل ارتائی-خرمدنینی ایران
خرد٠هنگام اندیش وخودجوش،
درتاریکیهای Ù« ناگهان درزمان» است
ولی اهورامزدای زرتشت ، درروشنی بیکران جای داشت
وپیشدان وهمه آگاه بود . ازاین رو بهمن دردین زرتشت ،
چون نخستین پیدایش این روشنی ٠همه دانست
همه چیزهارا درزمان ، ازپیش ، میداند
ودیگر نیاز به هنگام اندیشی ندارد
زمان وتاریخ ، برایش تا به پایان، روشن بود
همانسان Ú©Ù‡ « هنگام » ØŒ خلق الساعه است، Ùˆ ناگهان ØŒ بی آنکه کسی بداند Ùˆ منتظرش باشد، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ خرد هنگام اندیش نیز« خودجوش » است. این خرد اصیل بهمنی درÙرهنگ ایران بود. رویاروی با آن ØŒ تصویر اهورامزدای زرتشت بود Ú©Ù‡ درروشنی بیکران، جای داشت Ùˆ « همه آگاه » Ùˆ « پیشدان » بود . روشنی بیکران ØŒ هرچیزی را Ú©Ù‡ در زمان پیش آید ازپیش میداند Ùˆ آینده برایش مجهول ونامعلوم نیست ØŒ بلکه ازهمه پیش آمدها، ازپیش آگاهست . بهمن ٠زرتشت ØŒ نخستین پیدایش این « پیشدانی Ùˆ همه آگاهی » است، Ùˆ درتضاد کامل با تصویر بهمن درÙرهنگ خرّمدینی است، Ú©Ù‡ خودجوش Ùˆ هنگام اندیش است. ازاین رو خرد بهمنی، درÙرهنگ ارتائی- خرمدینی ØŒ نقش کاملامتضاد با خرد بهمنی دردین زرتشت ØŒ درگستره های اجتماع Ùˆ سیاست Ùˆ دین Ùˆ تاریخ بازی میکرد.
خرد بهمنی Ú©Ù‡ « نگهبان زندگی » درگیتی است ØŒ درهرهنگامی ØŒ ازنو ØŒ ازخودش Ùرامیجوشد ØŒ ولی خرد بهمنی در دین زرتشت ØŒ خردیست Ú©Ù‡ « پیشدانی وهمه آگاهی ØŒ یعنی آموزه زرتشت » را درسیاست واجتماع وتاریخ ØŒ واقعیت میدهد . در زمان ØŒ نوآوری Ùˆ ابداع نیست . رویدادها درزمان ØŒ زایش مجهولات ناشناخته Ùˆ تازه نیست . درØالیکه درÙرهنگ ایران، زمان را نمیشد پیش بینی کرد Ùˆ از پیش دانست ØŒ چون زمان ( هنگام ) همیشه نوآوروشگÙتی زاهست ØŒ ولی انسان هم ØŒ خردی هنگام اندیش وخود جوش دارد Ú©Ù‡ میتواند ازآن Ø´Ú¯Ùتی، انگیخته بشود Ùˆ ازخود ØŒ ازنو بیدنیشد Ùˆ درست آن عنصرنو را بیابد .
درØالیکه خرد در دین زرتشت ØŒ نیاز به این نوآوری ندارد ØŒ ومیتواند Øقیقت٠همیشه معتبرش را درهرپیش آمدی ØŒ به کار ببندد . اینست Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی مجبور بودند « وهومن یسن » را Ú©Ù‡ متن ارتائی – خرمدینی بود ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ دگرگونه سازند، Ùˆ این خود جوشی Ùˆ هنگام اندیشی را ازبهمن وخردش ØŒ بزدایند . زند وهومن یسن ( تÙسیر وهومن یسن ) ØŒ پیآیند این تلاش هزاره های موبدان زرتشتی است Ú©Ù‡ خرد هنگام اندیش وخود جوش Ùوهومنی را تبدیل به خرد ازپیش دان اهورامزدائی کرده اند . ولی برای این کار، همان تصاویر ارتائی را به کار برده اند، Ùˆ ازآن تصاویر، اندیشه های پیشدانی را بیرون کشانیده اند . از تناقضی Ú©Ù‡ درکاربرد این تصاویر پیدایش یاÙته ØŒ میتوان Ù¾ÛŒ به ماهیت خرد اصیل بهمنی برد . در زند وهومن یسن ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ اهورا مزدا ØŒ خرد خود را به Ø´Ú©Ù„ آب، درمشتهای زرتشت میریزد، Ùˆ زرتشت آن خرد آبگونه را Ù…ÛŒ نوشد Ùˆ به خواب میرود Ùˆ همه آینده را درتاریخ ازپیش Ù…ÛŒ بیند Ùˆ ازپیش میداند . این تصویریست Ú©Ù‡ ازخرد بهمنی ارتائی- خرمدینی ØŒ به عاریت گرÙته شده است . انسان تخمیست Ú©Ù‡ با آمیختن با شیرابه جهان Ú©Ù‡ خداست ØŒ سبزوروشن میشود وخرد شاد بهمنی ازاو میروبد (Ùطرت روشن وسبزانسان ).درگزیده های زاداسپرم ØŒ کوشیده شده است Ú©Ù‡ همین تصویر را به گونه ای دیگربرای پیش بینی آینده بکار برند . زرتشت از رود وه دائینی میگذرد Ùˆ چهارمÙصل تنش ( قوزک پا ØŒ زانو، میان ØŒ گردن ) با آب آمیخته میشوند Ùˆ ازاین آمیزش زرتشت ( به کردار تخم ) با آب دائیتی ØŒ چهار رویداد مهم جهانی درتاریخ برایش روشن میگردد . این سبزشدن تخم ØŒ Ùˆ روشن شدن از تاریکی درگوهرانسان ØŒ روند زایش بینش از تاریکی است Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ÛŒ برضد گوهر روشنی دراهورامزداست Ú©Ù‡ روشنی بیکرانست . این بیان روشنی زایشی وپیدایشی ازتاریکی است ØŒ Ùˆ با روشنی ( ان+ اگرا = بی زهدان ) اهورامزدا ØŒ Ú©Ù‡ « نا زاده » است ØŒ Ùرق Ú©Ù„ÛŒ دارد . این « روشنی بیکران Ú©Ù‡ نیاز به زاده شدن از تاریکی ندارد» ØŒ ازتخم ( ازوجود زرتشت ) پیدایش نمی یابد . یزدانشناسی زرتشتی ØŒ تصاویر ارتائی – خرمدینی را به کار میرد ØŒ ولی ازآن تصاویر، اندیشه هائی بیرون میکشاند Ú©Ù‡ برضد این تصاویرند . این تصاویر ØŒ بیان چگونگی رسیدن به بینش از راه رویش Ùˆ زایش است Ú©Ù‡ « آرمان بینش درتاریکی » است. Ùˆ بینش درتاریکی ØŒ با این مجهول بودن آنچه پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ کار دارد . این خرد هنگام اندیش وخود جوش بهمنی هست Ú©Ù‡ قرین این هنگام نو وناشناخته ومجهول میشود، تا آنرا بگشاید . درØالیکه روشنی بیکران اهورامزدای زرتشت ØŒ بیان « پیشدانی همه رویدادها» است، Ùˆ دیگر به « روند روئیدن Ùˆ زائیدن از تاریکی » کارندارد . آنکه روشنی بیکرانست ØŒ همه چیزهارا ازپیش میداند Ùˆ نیاز به اندیشیدن در هنگام ها ندارد ØŒ بلکه ازپیش ØŒ هرچه پیش آید ØŒ میداند . پیش آمدها ØŒ تازه ونو نیستند ØŒ بلکه همه معلوم هستند. بهمنی Ú©Ù‡ نخستین صادره ازاهورامزداست، به Ú©Ù„ÛŒ با ایده بهمن درÙرهنگ اصیل ایران ØŒ Ùرق دارد . این خرد ØŒ آنچه را پیش میآید ØŒ تØمل میکند وتاب میآورد . درØالیکه خرد بهمنی ØŒ در Ùرهنگ ارتائی- خرمدینی ØŒ خرد کاربند است، Ùˆ خردیست Ú©Ù‡ رویدادهای مجهول را Ùقط تاب نمی آورد Ùˆ تنها تØمل نمیکند، بلکه دراندیشیدن ØŒ میخواهد به بینشی برسد Ú©Ù‡ آنرا به کارببندد، Ùˆ رویداد را دیگرگونه سازد . با اندیشیدن ØŒ به Ùکرشاد ساختن اجتماع وزندگی ازآن رویدادهست . هرپیش آمدی درهنگام ØŒ اورا به نو اندیشی میانگیزد، تا آنچه نو وتازه Ùˆ ازپیش ناشناخته است، بشناسد ØŒ Ùˆ دردگرگونه ساختنش، آن را بپذیرد ØŒ تا نگهبان زندگی باشد ØŒ Ùˆ زندگی را از گزند٠رویداد ØŒ دور دارد . این بهمن هنگام اندیش ٠خودجوش بهمنی ØŒ در جهان بینی خرمدینی- ارتائی ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ متÙاوت ومتضاد با خرد پیشدان بهمنی دردین زرتشتی است ØŒ Ú©Ù‡ دربرخورد با هنگام ها درتاریخ ØŒ نمیتواند نو را درآنها دریابد Ùˆ به نو اندیشی ازآنها ØŒ انگیخته نمیشود Ùˆ درهرهنگامی ØŒ اندیشه ای نو، ازآن زاده نمیشود .