نیروی ویرانگر اسطوره-----Ú¯Ùت ÙˆÚ¯Ùˆ با یدالله موقن
در قبایل ابتدایی، شاعران مقام پیامبران Ùˆ غیبگویان را داشته اند Ùˆ قریØÙ‡
......شاعری نیز موهبتی از سوی خدایان یا یکی
ذهنیت اسطوره ای نه تنها دست به سنجش انتقادی نمیزند، بلکه در جوامعی ÛŒ Ú©Ù‡ اسطوره بر آنها Ùرمان میراند هرگونه تÙکر انتقادی به شدت سرکوب میشود.
هر زبانی، نوعی جهان بینی است . بنابراین بعضی مطالب در زبانی آسانتر بیان میشوند و در زبانی دیگر دشوارتر؛ و....و
شاید کل تاریخ ایرانیان پیامد اسطورۀ سوشیانت باشد
Ú¯Ùت ÙˆÚ¯Ùˆ با یدالله موق
(Ú¯Ùت Ùˆ گوکننده: Øامد مهدوی آزاد)
ــ ترجمه ÛŒ آثار مختل٠کاسیرر از سوی شما به زبان Ùارسی، نشان از نوعی تعلق خاطربه این متÙکرآلمانی دارد، علت این کشش درونی را در Ú†Ù‡ میدانید؟
پاسخ به این پرسش به توضیØات Ù…Ùصلی ــ Ú†Ù‡ در زمینه ÛŒ علائق ÙلسÙÛŒ ØŒ علمی Ùˆ تاریخی کاسیرر Ùˆ Ú†Ù‡ علائق خود من در همان زمینه ها ــ نیاز دارد Ú©Ù‡ در اینجا Ùرصت پرداختن به آنها نیست. ولی میتوانم به اختصار بگویم Ú©Ù‡ زبان نوشته ها ÛŒ کاسیرر، زبان یک دانشمند است نه زبان یک Øکیم مابعدالطبیعی مغلقنویس . زبان نوشته های او همان است Ú©Ù‡ دکارت میکوشید آن را زبان ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تÙکر کند. یعنی زبانی Ú©Ù‡ Ù…Ùاهیم ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ متمایز از به کار میبرد. کاسیرر به علم زمان خود، Ú†Ù‡ علوم طبیعی مانند Ùیزیک Ùˆ زیست شناسی Ùˆ Ú†Ù‡ علوم اجتماعی، مانند انسانشناسی Ùˆ جامعه شناسی Ùˆ روانشناسی Ùˆ... آشنایی کامل داشت. او دکارتشناس، کانت شناس، لایب نیتسشناس، ولتر شناس، Ù‡Ú¯Ù„ شناس Ùˆ... برجستهای بود. کاسیرر در نوشته های خود میکوشید تا هیچ نکتهای در ابهام نماند Ùˆ خواننده درکی درست Ùˆ ÙˆØ§Ø¶Ø Ø§Ø² موضوع به دستآورد. شاید او آخرین متÙکر جامعالعلومی بود Ú©Ù‡ درتاریخ Ùرهنگ اروپا ظهور کرده است.
ــ اعتقاد عدهای بر این است Ú©Ù‡ هنوز در زبان Ùارسی واژگانی متناسب با اصطلاØهای ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت نیاÙته ایم Ùˆ عدهای نیز برا ین باور ند Ú©Ù‡ برای Ùهم آثار ÙیلسوÙان معاصرباید ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت Ùˆ واژگان او را به خوبی شناخت Ùˆ معادل آنها را در زبان بومی خود داشت. شما در ترجمه آثار کاسیرر Ú©Ù‡ عمدتاً به عنوان یک Ùیلسو٠نوکانتی شناخته شده است، در برخورد با این پدیده چگونه عمل کردهاید؟
هر زبانی، نوعی جهان بینی است . بنابراین بعضی مطالب در زبانی آسانتر بیان میشوند Ùˆ در زبانی دیگر دشوارتر؛ Ùˆ در وضع اÙراطی در برخی زبانها بعضی مطالب اصلاًً قابل بیان نیستند. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت Øاصل جمع تÙکرات عصر روشنگری است. برای آنکه اساس Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ برای ترجمه آثار کانت به زبان Ùارسی وجود داشته باشد، باید آثار ÙیلسوÙان عصر روشنگری به Ùارسی ترجمه شوند تا بر مبنای آنها هم شخص کانت بهتر درک شود Ùˆ هم تاریخچه ÛŒ اصطلاØاتی Ú©Ù‡ او به کار میبرد روشن شوند. کانت در مهم ترین اثر خود: «نقد خرد نظری» یا «نقد خرد ناب» میکوشد تا برای Ùیزیک نیوتنی مبنای ÙلسÙÛŒ ارائه دهد. پس Ùهم این کتاب کا نت مستلزم Ùهم دستاوردهای علمی گالیله Ùˆ نیوتن است. بعضیها ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت را ÙلسÙهای التÙاطی میدانند Ùˆ علت آن را این میدانند Ú©Ù‡ کانت هم متأثر از لایت نیتس بوده Ùˆ هم هیوم.
ــ آیا درست است Ú©Ù‡ میان کاسیرر Ùˆ هایدگر بر سر تÙسیر کانت اختلا٠نظر وجود داشته است؟
کاسیرر معتقد بود Ú©Ù‡ کانت میگوید علم ما Ùقط در Ù…Øدودۀ امور تجربی است وموضوعهایی Ú©Ù‡ Ùراتر از امور تجربی باشند، دور از دسترس عقل بشرند. یعنی ØÙ„ موضوعهایی Ú©Ù‡ متاÙیزیک Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ø¯ØŒ از عقل بشر به دور است. بنابراین چیزی بنام متاÙیزیک نمی تواند وجود داشته باشد. بر عکس ،هایدگر Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡ کانت امکان وجود متاÙیزیک را بررسی کرده Ùˆ آن را Ù…Øتمل دانسته است .کاسیرر، در پاسخ هایدگر، استدلال میکرد اگر چنین باشد در نظام کانت تناقص به وجود میآید. اگر Ú©Ù„ آثار کانت را، نه Ùقط بخش Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ از آن را Ú©Ù‡ هایدگر به آن استناد میکند، در نظر بگیریم امکان متاÙیزیک منتÙÛŒ است.
ــ در خصوص ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت Ùˆ دشواری ترجمه آثار او سخن میگÙتید...
میگÙتم Ú©Ù‡ مباØØ«ÛŒ Ú©Ù‡ کانت در آثار خود Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†Ø¯ØŒ متعلق به قلمروهای Ùرهنگی متعددی هستند.هر کس Ú©Ù‡ میخواهد اثارکانت را بÙهمد باید با Ùیزیک نیوتنی Ùˆ آثار لایت نیتس Ùˆ هیوم Ùˆ ÙیلسوÙان عصر روشنگری آشنایی کامل داشته باشد. ترجمه Ùˆ Ùهم اصطلاØات کانت نیز مستلزم آشنایی عمیق با همین پسزمینه ÛŒ وسیع Ùرهنگی است. علاوه بر این مشکلات، دوری جهان بینی زبان Ùارسی از جهان بینی زبان آلمانی، نیز مشکل دیگری در راه Ùهم اصطلاØات ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت ایجاد میکند. ترجمه آثار کانت Øتی به زبانهای انگلیسی Ùˆ Ùرانسه دشوار است تا Ú†Ù‡ رسد به زبان Ùارسی. من درمقدمهای Ú©Ù‡ برترجمه ÛŒ Ùارسی «ÙلسÙÙ‡ ÛŒ روشنگری» اثر کاسیرر نوشته ام در این خصوص سخن Ú¯Ùته ام Ùˆ مقاله ÛŒ مشهور «زبان، اندیشه Ùˆ Ùرهنگ»از پل هنله را Ú©Ù‡ درباره ÛŒ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ زبان "ÙˆÙر٠" است ترجمه کرده ام Ú©Ù‡ در مجموعه مقالاتم «زبان، اندیشه Ùˆ Ùرهنگ» به چاپ رسیده است .درآنجا Ú¯Ùتهام Ú©Ù‡ زبان هرقوم ØŒ تÙکراÙراد آن قوم را Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهد Ùˆ برعکس، تÙکر هر قوم در زبانش انعکاس یاÙته است.
ــ اگر آنچه شما میگویید درست باشد، ترجمه یک اثر از یک زبان به زبان دیگر غیرممکن میشود، ولی ترجمه کاری است Ú©Ù‡ در سراسر کشورهای جهان صورت میگیرد. این تناقض را چگونه رÙع میکنید؟
البته ترجمه صورت میگیرد. اما آیا ترجمه یک اثر میتواند کاملا Ùˆ دقیقا همان پیامی را منتقل کند Ú©Ù‡ آن اثر در زبان مبدأ بیان کرده است؟ موÙقیت در کار ترجمه، امری نسبی است. شاید آوردن شاهدی در این مورد به ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨Ù‡ØªØ± موضوع Ú©Ù…Ú© کند . مثلاً اثر دکارت «گÙتاردر روش درست راه بردن عقل» را مرØوم Ù…Øمدعلی Ùروغی به Ùارسی ترجمه است. آیا تاکنون از خود پرسیده ایم Ú©Ù‡ چرا Ùروغی این اثر ÙلسÙÛŒ را به Ùارسی ترجمه کرد؟ پاسخ من این است Ú©Ù‡ چون این اثرخراÙات را در اروپا از میان برداشت مرØوم Ùروغی نیز دچار این توهّم شده بود Ú©Ù‡ ترجمه ÛŒ آن به زبان Ùارسی همان تا ثیر را در ایران خواهد گذاشت . اما ترجمه Ùارسی آن چنین تاثیری نداشت.چرا؟ .....
ــ شنیده ام Ú©Ù‡ قبل ازمØمدعلی Ùروغی ØŒ گوبینو سÙیر وقت Ùرانسه در ایران با Ú©Ù…Ú© ملا لاله زار نیز همین اثر دکارت را به Ùارسی ترجمه کرده بودند .
من هم شنیده ام Ú©Ù‡ این اثر قبل از مرØوم Ùروغی نیزبه Ùارسی ترجمه شده است . گوبینو در کتاب " مذاهب Ùˆ ÙلسÙÙ‡ در آسیای میانه " Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ وقتی پنج Ùصل از شاهکار دکارت را برای Ùرهیختگان ایرانی خواندم ØŒ Ù¾ÛŒ بردم Ú©Ù‡ نتایجی Ú©Ù‡ Øکمای ایرانی از این اثر Ù…ÛŒ گیرند با نتایجی Ú©Ù‡ ÙیلسوÙان اروپایی از آن گرÙتند از زمین تا آسمان Ùرق دارد . گوبینو به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ ذهن ایرانی به گونه دیگری کار Ù…ÛŒ کند Ùˆ هیچ اندیشه نوی به ذهن " متØجر ایرانی " نمی تواند رسوخ کند . مرØوم Ùروغی با همه دانشی Ú©Ù‡ داشت شاید درنیاÙته بود Ú©Ù‡ ساخت ذهن ایرانی با ساخت ذهن اروپایی متÙاوت است . از این گذشته ،زبانی Ú©Ù‡ ما مترجمان در ترجمه آثار ÙلسÙÛŒ Ùˆ علمی به کار Ù…ÛŒ بریم زبانی زرگری است Ú©Ù‡ Ùقط خودمان Ù…ÛŒ Ùهمیم . واژگان زبان Ùارسی در ترجمه ÛŒ آثار ÙلسÙÛŒ Ùˆ علمی Ùقط به ازای واژه های Ùرنگی معنای خود را Ù…ÛŒ یابند. یعنی ØŒ وقتی دربرابر واژه ای، معادل Ùرنگی اش در پرانتز آورده Ù…ÛŒ شود منظور این است Ú©Ù‡ خواننده باید از این واژه ÛŒ Ùارسی ØŒ Ù…Ùهوم آن واژه ÛŒ Ùرنگی را درک کند . زیرا ØŒ واژه های Ùارسی نمی توانند مستقلا بار معنای مورد نظر را بیان کنند Ø› چون جهان بینی طبیعی ٠زبان Ùارسی با جهان بینی ÙلسÙÛŒ Ùلان متÙکر غربی تطابق ندارد . پس در Ùهم آثار ÙلسÙÛŒ Ùˆ ترجمه آنها به زبان Ùارسی، دو مشکل داریم : یکی زبان Ùˆ دیگری تÙکر.
ــ در مورد زبان Ø´Ø±Ø Ù†Ø³Ø¨ØªØ§ Ù…Ùصلی دادید، اما در مورد تÙکر دیدگاه خود را Ø´Ø±Ø Ù†Ø¯Ø§Ø¯ÛŒØ¯. منظور شما از مشکل تÙکر چیست؟
کسانی چون مرØوم Ùروغی، با این مباØØ« آشنایی نداشتند Ú©Ù‡ ساخت تÙکر بشر در همه Ùرهنگها یکسان نیست. درÙرهنگ غرب در هر دوره ساخت تÙکر خاصی Øاکم بوده است. اصلاً، تقسیم بندی تاریخ اروپا به دوره های باستان ØŒ قرون وسطی ØŒ رنسانس ØŒ عصر اصلاØ٠دین، عصر روشنگری، بر اساس ساخت تÙکر در هر یک از این دوره ها صورت میگیرد. تÙکر Øاکم بر جامعه ما تÙکر اسطورهای است Ú©Ù‡ در تقابل با تÙکر ÙلسÙÛŒ Ùˆ علمی است. ذهن اروپایی از کتاب دکارت نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ عصر «عقل در Ù…Øدوده ÛŒ دین» به سرآمده است Ùˆ از این پس عصر «دین در Ù…Øدوده ÛŒ عقل» آغاز میشود. پیام انقلاب Ùکری دکارت همین بود. درست است Ú©Ù‡ در دوره ÛŒ روشنگری بØØ« بر سر این موضوع عمیقتر Ùˆ گستردهتر شد Ùˆ کانت نیز کتاب «دین در Ù…Øدوده ÛŒ Ùقط عقل» را نوشت، اما گام نخست را دکارت برداشته بود. کدامیک از متألهین ایرانی Ú©Ù‡ ترجمه ÛŒ Ùارسی اثر دکارت را خواندند به چنین نتیجهای رسیدند؟ این معضل بزرگی است Ú©Ù‡ خواننده ÛŒ ایرانی با آثار ÙلسÙÛŒ نمیتواند ارتباط برقرار کند. من خود در بØØ« با خوانندگان مقالاتم Ùˆ ترجمههایم Ù¾ÛŒ بردهام Ú©Ù‡ آنان اصلاً با موضوع مورد بØØ« نتوانسته اند ارتباط برقرارکنند واز گرÙتن نتایج درست ناتوان بوده اند. اما من در ترجمه ÛŒ آثار کاسیرر با مشکل ØÙ„ ناشدنی روبه رو نشده ام.
ــ شما Ú¯Ùتید Ú©Ù‡ ساخت تÙکر ما یکی از معضلات در راه Ùهم آثار ÙلسÙÛŒ Ùˆ علمی غربی است Ùˆ اشاره کردید Ú©Ù‡ این ساخت را اسطوره ای میدانید. پس اجازه دهید از شما بپرسم اسطوره چیست Ùˆ آیا جنابعالی یک تعری٠مشخص از اسطوره را میپذیرید یا خیر؟
اسطوره معنای بسیار وسیعی دارد، باید دید Ú©Ù‡ ما در Ú†Ù‡ موردی Ùˆ در خصوص Ú†Ù‡ چیزی ØŒ " اسطوره " را بهکارمیبریم . بعضیها به نادرست اسطوره را با " اÙسانه " متراد٠دانسته اند. اما آنا Ù† Ù¾ÛŒ نبردهاند Ú©Ù‡ کسی به اÙسانه اعتقاد دینی پیدا نمیکند، ولی بسیاری کسان به اسطوره اعتقاد دینی دارند. اسطوره از نظر کسی Ú©Ù‡ بدان معتقد نیست اÙسانه است، ولی از نظر معتقدان، اسطوره Øقیقت مطلق است. ما به اعتقادات مشرکان، اساطیر میگوییم . اما ایلیاد Ùˆ ادیسه کتاب های دینی یونانیان هستند، همچنان Ú©Ù‡ ریگ ودا Ùˆ اوپانیشاد ها کتابهای دینی هندیاناند. پس اسطوره به این معنا، اعتقاد دینی است. معمولاً ما وقتی سخن از دین به میان میآوریم توجه مان معطو٠به دینهای یکتاپرستی مانند یهودیت، مسیØیت Ùˆ اسلام میشود. ولی دامنه معنای دین در زبانهای اروپایی بسیار وسیع تر از این است Ùˆ شامل اعتقادات مشرکان Ùˆ دینهای غیر توØیدی نیز میشود. اساطیر اقوام، اعتقادات دینی کهن آنان را بیان میکنند. خدایان هر قوم را شاعران آن قوم Ø´Ú©Ù„ دادهاند Ùˆ شاعران، خدایان را در اشعار خود توصی٠کردهاند. در قبایل ابتدایی، شاعران مقام پیامبران Ùˆ غیبگویان را داشته اند Ùˆ قریØÙ‡ شاعری نیز موهبتی از سوی خدایان یا یکی از خدایان شناخته میشده است.
ــ اگر اسطوره به معنای اعتقاد دینی باشد و شاعران نیز خدایان را شکل داده باشند ،پس چگونه میتوانید ادعا کنید که مارکسیسم نیز اسطوره است؟
همچنان Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم برداشت سنتی ما از واژه ÛŒ دین، معمولاً دینها ÛŒ توØیدی است، اما دینهای بیخدا Ùˆ چندخدایی نیز هستند . خدای مارکس Ùˆ مارکسیستها، " پرولتاریا " است. میدانیم Ú©Ù‡ در اعتقاد مسیØیان ØŒ خدا به صورت انسان یعنی به صورت Ù…Ø³ÛŒØ Ø¨Ø± صلیب جان سپرد تا گناه نخستین ٠بشر Ú©Ù‡ نتیجه اش هبوط بود بخشیده شود. در مارکسیسم نیز پرولتاریا در میدان نبرد خود را قربانی میکند تا بشریت رستگار شود. چنین برداشتی از رستگاری، اسطوره ای است. مارکس شاعر نیز بود Ùˆ مسائلی مانند از خود بیگانگی Ùˆ شیء شدگی Ùˆ پرستش بت وارکالا ها Ú©Ù‡ در آثارش Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ اند، نشانه ÛŒ بارز بینش اسطورهای ــ شعری اوست. از اینها گذشته ØŒ زبانی Ú©Ù‡ در آثار مارکس به کار رÙته زبان متاÙیزیک است نه زبان علم . وقتی Ú©Ù‡ مارکس دیالکتیک Ù Ù‡Ú¯Ù„ را به عنوان روش پژوهش خود بر Ù…ÛŒ گزیند " لوگوس ــ میتوس " یا " منطق ــ اسطوره " را وارد تÙکر خود Ù…ÛŒ کند یا بهتر است بگویم با تÙکر خود عجین Ù…ÛŒ کند . Ùاشیسم هم اعتقادی اسطوره ای است.
ــ اگر اسطوره هم به معنای اعتقادات خراÙÛŒ باشد Ùˆ هم به معنای اعتقادات غیرعقلانی سیاسی در عصر جدید، به سخن دیگر اگر اسطوره هم به اعتقادات اقوام ابتدایی اطلاق شود Ùˆ هم به Ùاشیسم Ùˆ کمونیسم، وجوه مشترک اینها چیست؟
ما اسطوره را نوعی نگرش به جهان میدانیم. اسطوره نوعی ادراک از جهان را ارائه میدهد. البته اسطوره شیوه ÛŒ درک خود از جهان را، یگانه شیوه ÛŒ درست درک جهان میداند Ùˆ برای آن Øقیقت مطلق قائل است. میبینیم این شیوه ÛŒ برداشت از Øقیقت در مورد Ùاشیسم Ùˆ کمونیسم مصداق پیدا میکند. زیرا، Ùاشیست ها Ùˆ کمونیستها نیز توهمات ذهنی خودشان را Øقیقت مطلق میپندارند. اگر اسطوره نوعی ادراک از جهان باشد، پس باید مقولات «منطقی» خاص خودش را داشته باشد. ما وقتی مقولات چنین شیوه ای از درک جهان را بشناسیم، در Ù…ÛŒ یابیم Ú©Ù‡ میان تصاویر اسطوره ای ــ شعری Ú©Ù‡ شاعر یک قبیله ÛŒ ابتدایی ارائه میدهد با تصاویر اسطورهای ــ شعری Ú©Ù‡ مارکسیسم وعده تØقق آنها را میدهد وجوه مشترک بسیاری وجود دارد.
ــ این شیوه درک از جهان که آن را اسطورهای مینامید و میگویید مقولات «منطقی» خاص خود را دارد، واقعیت را چگونه میبینند و چگونه آن را تبیین میکند؟
اسطوره نیروی متØد کننده ÛŒ نوعی شناخت Ùˆ شیوه ÛŒ خاصی برای عینیت بخشیدن به جهان است. البته در اینجا نمیتوان وارد جزئیات شد، Øتی برای بیان موجز کلیات ٠شیوه ÛŒ نگرش اسطوره ای ØŒ کاسیرر ناچار شد کتاب چهارصد صÙØÙ‡ ای ÙلسÙÙ‡ صورتهای سمبلیک: اندیشه اسطورهای را بنویسد. کاسیرر در کتاب «اندیشه اسطورهای» این موضوع را Ù…Øور بØØ« Ùرار داده است Ú©Ù‡ آنچه در این نوع شناخت اهمیت اساسی دارد معنایی است Ú©Ù‡ اسطوره برای آگاهی انسان دارد. یعنی قدرتی است Ú©Ù‡ اسطوره بر آگاهی انسان اعمال Ù…ÛŒ کند Ùˆ عصبیت های قومی ØŒ دینی Ùˆ ایدئولوژیک ناشی از همین اعمال قدرت اسطوره بر آگاهی انسان است . در این شیوه ÛŒ شناخت، اعتقاد به اسطوره Ùˆ شدت این اعتقاد Ùˆ تاثیر آن را بر آگاهی Ùردی Ùˆ جمعی ــ Ú©Ù‡ خود را در عمل جمعی متجلی Ù…ÛŒ کند ــ باید مورد توجه قرارداد. در Øالی Ú©Ù‡ ذهنیت علمی در Ù¾ÛŒ یاÙتن قوانین Øاکم بر پدیدارها ست ØŒ ذهنیت اسطوره ای، جهان را زیرسلطه ÛŒ خدایان Ùˆ شیاطین Ù…ÛŒ داند Ùˆ رویدادها را ــ Ú†Ù‡ طبیعی Ùˆ Ú†Ù‡ اجتماعی ــ Ùقط از طریق خواست Ùˆ اراده آنان درک میکند.
ــ شما Ú¯Ùتید Ú©Ù‡ اعتقادات مارکسیستی Ùˆ Ùاشیستی اسطوره ای هستند Ùˆ در اینجا میگویید Ú©Ù‡ ذهنیت اسطوره ای، جهان را زیر سلطه ÛŒ خدایان Ùˆ شیاطین Ù…ÛŒ داند Ùˆ ازاین طریق است Ú©Ù‡ رویدادها را درک میکند Ùˆ هرچه را در جهان روی میدهد بر اثر اراده ÛŒ آنان میداند، در مارکسیسم خدایان Ùˆ شیاطین کیانند؟
موضوع اساسی همه اساطیر نبرد میان نیروهای نیک با نیروهای بد است. مارکسیسم نیز جامعه را صØنه مبارزه طبقاتی میداند Ú©Ù‡ در این مبارزه در یک طر٠پرولتاریا قرار دارد Ú©Ù‡ همان اهورا است Ùˆ در طر٠دیگر بورژوازی است Ú©Ù‡ همان اهریمن است. کمونیستها Ùˆ به طور Ú©Ù„ÛŒ وقتی روشنÙکران جهان سومی از امپریالیسم Ùˆ سازمانهای جاسوسی غربی سخن میگویند Ùˆ قدرتی Ú©Ù‡ بدانها نسبت میدهند در واقع دارند درباره خدایان Ùˆ شیاطین Øر٠می زنند. همان طور Ú©Ù‡ اسطوره، جهان را جز از طریق خواست Ùˆ اراده خدایان Ùˆ شیاطین درک نمیکند، روشنÙکران جهان سومی نیز جهان سیاست را جز از طریق قدرتهای امپریالیستی Ùˆ سازمان های جاسوسیشان نمیتوانند به طریق دیگری درک کنند . وقتی Ù…ÛŒ گوییم ساخت ذهن روشنÙکر جهان سومی اسطورهای است منظورمان همین است.
ــ شما Ú¯Ùتید اسطوره، شیوهای برای شناخت جهان است Ùˆ مقولات «منطقی» خاص خود را دارد ممکن است این مقولات را بر شمارید؟
نخستین کاری Ú©Ù‡ اسطوره برای شناختن جهان انجام میدهد Ùˆ یگانه وسیله ای Ú©Ù‡ در دست دارد این است Ú©Ù‡ جهان را به دو بخش مقدس Ùˆ غیرمقدس تقسیم کند. در Øالی Ú©Ù‡ در علم ØŒ تقسیم امور به مقدس Ùˆ غیر مقدس معنایی ندارد، اسطوره، این مکان را مقدس میداند Ùˆ دورش را Øصار میکشد Ùˆ برای ورود بدانجا Ùˆ خروج از آنجا باید مناسک Ùˆ شعائر ویژهای را اجرا کرد. این روز مقدس است Ùˆ باید از دیگر روزها متمایز شود، این عدد مقدس است، باید از دیگر اعداد متمایز گردد Ùˆ بر همین منوال دیگر امور نیز به مقدس Ùˆ غیر مقدس تقسیم میشوند.
ــ آیا اسطوره جز این تقسیمبندی، وسایل دیگری برای تØلیل Ùˆ تجزیه امور دارد؟
آگاهی اسطوره ای به تÙکیک امور از یکدیگر Ùˆ به لایه بندی آنها نمیپردازد، زیرا انجام چنین کارهایی خارج از توان اوست. آگاهی اسطورهای زندانی ٠تاثر بی واسطه ÛŒ Øسی Ù…ÛŒ شود Ùˆ بی آنکه آن را با چیز دیگری Ú©Ù‡ در «اینجا» Ùˆ «اکنون» نیست بسنجد، آن را میپذیرد؛ زیرا برای آگاهی اسطوره ای تأثیر Øسی امری صرÙاً نسبی نیست بلکه امری مطلق است. اسطوره، «ابژه» یا «عین» را Ùقط تا آنجا میشناسد Ú©Ù‡ منقادش شده باشد، یعنی به ابژه ÛŒ اسطوره ای «ایمان» آورده باشد. اسطوره، ابژه را با بنا نهادن تدریجی آن در اختیار نمیگیرد بلکه بر عکس، ابژه، آگاهی اسطوره ای را به انقیاد خود در میآورد. مثلاًًً در برابر شخص ناگهان Ùرشته یا دیوی ظاهر میشود یا در بیابان درختی Ú©Ù‡ بر شاخهای آن مروارید آویخته است نمایان میگردد. اسطوره به عینی بودن این تأثرات یقین Øاصل میکند Ùˆ منقاد آنها میشود. بر ابژه ÛŒ اسطورهای قاعده Ùˆ قانونی Øاکم نیست. هر ابژه اسطورهای، یگانه Ùˆ منØصر به Ùرد است Ùˆ Ùقط میتوان آن را در «اینجا» Ùˆ «اکنون» درک کرد.
ــ پس اسطوره، جهان ٠وهم و پندار است. اگر چنین است پس چگونه شما ادعا میکنید که اسطوره (یعنی جهان اوهام)، نوعی شیوه ی شناخت جهان است؟
این مطلب درست است Ú©Ù‡ اسطوره، جهان توهمات ذهنی است؛ اما میتوانیم وهمی بودنش را به اینصورت بیان کنیم Ú©Ù‡ آگاهی اسطورهای میان ذهنیت خود Ùˆ عینیت تمایزی قائل نیست. مگر روشنÙکران ما Ú©Ù‡ در خانه هایشان نشستهاند هر Øادثهای را Ú©Ù‡ در جهان اتÙاق میاÙتد به نیروهای امپریالیستی Ùˆ گماشتگان امپریالیسم نسبت نمیدهند؟ پس آنان نیزمیان ذهنیت خود Ùˆ عینیت تمیز نمیگذارند Ùˆ در جهان اوهام خویش به سر میبرند.
ــ معنای آنچه شما Ù…ÛŒ گویید ــ البته اگر سخن شما را درست Ùهمیده باشم ــ این است Ú©Ù‡ آگاهی اسطوره ای به سنجش انتقادی مجهز نیست .
ذهنیت اسطوره ای نه تنها دست به سنجش انتقادی نمیزند، بلکه در جوامعی Ú©Ù‡ اسطوره بر آنها Ùرمان میراند هرگونه تÙکر انتقادی به شدت سرکوب میشود.
ــ بر Ú†Ù‡ جوامعی اسطوره Ùرمان میراند Ùˆ چرا در این نوع جوامع تÙکر انتقادی سرکوب میشود؟
اسطوره بر جوامع ابتدایی، سنتی وهمچنین بر جوامعی Ú©Ù‡ زیر سلطه نظامهای توتالیتر Ùاشیستی یا کمونیستی هستند، Ùرمان میراند. برخورد اسطوره با جهان، برخوردی عاطÙÛŒ Ùˆ اØساسی است نه برخوردی عقلانی. از نظر اسطوره، جهان متشکل از دو دسته نیروی دوست Ùˆ دشمن یا خودی Ùˆ غیرخودی است. بنابراین، در جوامع زیر سلطه اسطوره، اÙراد باید مانند هم بیندیشند؛ یعنی در یک قالب بیندیشند تا جزو نیروهای خودی به Øساب آیند والا جزو نیروهای دشمن یا غیرخودی به شمار خواهند رÙت. در چنین نگرش بستهای، برای تÙکر انتقادی جایی نیست. در تÙکر اسطوره ای باید منقاد ابژه اسطوره ای بود Ùˆ به Øقانیت آن ایمان داشت. ولی تÙکر انتقادی تن به انقیاد نمیدهد Ùˆ در امور چون Ùˆ چرا میکند.
ــ شما در مقاله «لوکاچ در کوه جادو» Ú©Ù‡ در کتاب «زبان، اندیشه Ùˆ Ùرهنگ» به چاپ رسانده اید از ژرژسورل نقل کردهاید Ú©Ù‡ اهمیت اسطوره در نیروی ویرانگرش است. منظور سورل از نیروی ویرانگر اسطوره چیست؟
ژرژسورل اسطوره را نیروی غیرعقلانی میشناخت Ú©Ù‡ تاریخساز است. به اعتقاد او اسطوره یک کلیت است Ú©Ù‡ نمیتوان آن را به اجزای سازندهاش تجزیه کرد. اسطوره، تصویری است Ú©Ù‡ شرکتکنندگان در یک عمل تهورآمیزــ Ú©Ù‡ پیروزی Ùˆ تØقق خواستههایشان را به همراه میآورد- بدان اعتقاد دارند. اسطوره سبب عمل مخربی میشود Ú©Ù‡ هدÙØ´ نه انعکاس واقعیت بلکه تغییردادنش طبق تصاویر اسطوره ای است. اسطوره، تصویری جادویی است Ú©Ù‡ معتقدانش در آن، تØقق خواستههای خود را میبینند. هر انقلاب اجتماعی بر پایه تصاویری Ú©Ù‡ یک اسطوره ارائه میدهد صورت گرÙته است. عمل انقلابی در واقع چیزی نیست جز عمل کردن طبق تصاویری Ú©Ù‡ اسطوره ارائه میدهد Ø› ولی تصاویری Ú©Ù‡ اسطوره ها ارائه Ù…ÛŒ دهند تØقق پذیر نیستند . از این رو ØŒ انقلابها شکست میخورند Ùˆ اسطورهها نیز Ú©Ù…Ú©Ù… توان خود را از دست میدهند.
ــ چگونه اسطوره نیرویی مخرب میشود؟
ژرژ سورل هم مارکسیست بود Ùˆ هم Ùاشیست. Ùاشیسم ایتالیا متأثر از نظریات او در زمینۀ اسطوره بود Ùˆ موسولینی مریدش بود. سورل اعتقاد داشت Ú©Ù‡ ارزش اسطوره در نیروی الهامبخش Ùˆ سازماندهندۀ آن است، اسطوره نوعی اتوپیا نیست. بلکه Ùراخوان به نبردی سهمگین است. گروهی مبارز با اعتقاد به یک اسطوره Ùˆ بر اساس همان ذهنیت اسطوره ای تشکل مییابد Ùˆ خود را آماده Ùدا شدن در راه تØقق تصاویری Ú©Ù‡ اسطوره ارائه میدهد مینماید Ùˆ دست به عملیات قهرآمیز میزند .
ــ مگر اسطوره Ú†Ù‡ خصلتی دارد Ú©Ù‡ شخص Øاضر میشود جان خود را در راه تØققش Ùدا کند؟
سورل در پاسخ به این پرسش میگوید Ú©Ù‡ اسطوره به ذهن Øالتی میبخشد Ú©Ù‡ Ùرد یا گروه آمادگی مییابد تا وضع موجود را- بی آنکه بهشتی Øاضر Ùˆ آماده داشته باشد Ú©Ù‡ جایگزین آن نماید- در یک چشم به هم زدن نابود کند. اهمیت اسطوره در همین ویرانگری است.
ــ میتوانید مثالهای ملموسی در این خصوص بیان کنید؟
آنچه را ژرژسول Ú¯Ùته لنین نیز در کتاب «چه باید کرد؟» بیان کرده است. لنین میگوید Ú©Ù‡ برای انقلاب کمونیستی در روسیه نیاز به Øزبی است Ú©Ù‡ از انقلابیون ØرÙهای تشکیل شده باشد. یعنی یک گروه باید بر پایه اعتقاد به اسطوره مارکسیسم متشکل شود تا در موقع مقتضی قدرت را در دست گیرد. یا کاÙÛŒ است از گروههای Ùاشیست مانند پیراهن سیاهان Ùˆ پیراهن قهوه ای ها نام ببریم. این گروه ها بر Ù…Øور اسطوره های Ùاشیستی سازمان یاÙته بودند . توماس مان درمقدمهای Ú©Ù‡ بر ترجمه انگلیسی رمان خود «یوس٠و برادرانش» نگاشته رژیم هیتلر را «دیکتاتوری ÙˆØØ´ÛŒ مردمی» مینامد. خود نازی ها پیروزی Ùاشیسم در آلمان را «انقلاب ملی» مینامیدند. البته باید Ú¯Ùت رمانتیسیسم انقلابی، بستر مناسبی برای رشد Ùاشیسم Ùˆ کمونیسم بوده است. در روسیه کمونیستها پیروز شدند ودرآلمان Ùˆ ایتالیا Ùاشیستها. هر دو جنبش برخاسته از رمانتیسیسم ضد سرمایهداری Ùˆ ضد لیبرالی بودند. ناگÙته نماند Ú©Ù‡ در هیچ کشوری Ùاشیستها بدون Ú©Ù…Ú© مستقیم Ùˆ غیرمستقیم کمونیستها نمیتوانستند به قدرت برسند. در چین ٠کمونیست نیز گاردهای سرخ برپایه اسطوره کمونیسم Ùˆ اسطوره مائو سازمان یاÙته بودند Ùˆ Ø·ÛŒ «انقلاب Ùرهنگی» ویرانی عظیمی به بار آورند Ùˆ بیش از بیست میلیون چینی بیگناه را به قتل رساندند.راه پیمایی هایی Ú©Ù‡ درکشور های توتالیتاریستی انجام Ù…ÛŒ گیرد با شعایر Ùˆ مناسکی Ú©Ù‡ قبایل ابتدایی به جای Ù…ÛŒ آورند هیچ تÙاوتی ندارد.در هر دو اینها Ùرد در جمع مستØیل Ù…ÛŒ شود وگروه انسجام درونی خود را بیشتر Ù…ÛŒ کند.
ــ برای مبارزه با اسطوره چه میتوان کرد؟
اسطوره، همچنان Ú©Ù‡ سورل Ùˆ کاسیرر میگویند، آسیبناپذیر است، وقتی ذهن کسی مسخر باور اسطوره ای شد، آن شخص به نوعی مستی یا جنون مبتلا میشود Ú©Ù‡ درمانناپذیر است. ولی Ù…ÛŒ توان با مطالعه ÛŒ اسطوره های سیاسی Ùˆ پیآمدهای روانی Ùˆ اجتماعی ان ØŒ از خطرات نهÙته در اسطوره ها آگاه شد.
ــ اجازه دهید Ú©Ù‡ به بØØ« ساختار اسطوره باز گردیم. تÙاوت اندیشۀ اسطوره ای Ùˆ اندیشۀ علمی را در Ú†Ù‡ میدانید؟
در علم همه نظریهها همیشه درمعرض بازنگری Ùˆ انتقادند. اما انتقاد از تصاویری Ú©Ù‡ اسطوره ارایه میدهد در ØÚ©Ù… ابطلال آنهاست Ùˆ نیز اعلام این مطلب است Ú©Ù‡ آنچه اسطوره ارائه میدهد تصویر است نه Øقیقت. زبان Ùعلم، زبان Ù…Ùاهیم ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ متمایز است؛ اما زبان اسطوره، زبان رازورانه Ùˆ ابهام است. جهان علم، جهان قوانین است Ú©Ù‡ به صورت توابع تØلیلی (ریاضی) ارائه میشوند؛ اما جها Ù† اسطوره، جهان تصاویر است. علیت در علم، علیت غیرشخصی است، یعنی یا علیت مکانیکی است یا ساختاری یا آماری یا اجتماعی یا روانی Ùˆ... . اما علیت در اسطوره، یک شخص است. در پس هر واقعهای یک شخص قرار دارد. این شخص میتواند جادوگر دشمن باشد یا اهریمن یا یک ایزد Ùˆ در اسطوره های سیاسی، این شخص میتواند امپریالیسم، اجنبی یا Ùلان جاسوس خارجی باشد. البته برای اطلاع کامل از تÙاوت میان ساختار اندیشه اسطوره ای با ساختار اندیشه علمی باید به کتاب ÙلسÙÛ€ صورتهای سمبلیک :«اندیشه اسطوره ای» کاسیرر رجوع کرد.
ــ مارکس موللر و هربرت اسپنسر و نیز عدهای از نویسندگان وابسته به مکتب اسطوره شناسی، پیدایش اساطیر را ناشی از مغالطات و توهمات زبان میدانسته اند یا لوی استراوس نیز معتقد بود که اسطوره بر خاسته از زبان است. به نظر جنابعالی اسطوره و زبان چه نسبتی با هم دارند؟
مسلماً میان زبان Ùˆ اسطوره پیوند تنگاتنگی وجود دارد. در آغاز سخنگویی انسان، واژهها هر یک، ایزد یا شیطانی بودهاند. میان Ø´ÛŒ Ùˆ نامش تÙاوتی وجود نداشته است. یعنی نام هر Ø´ÛŒ با خودش یکی بوده است. نام بعضی از اشیا یا اشخاص را نمیبردهاند زیرا این ترس وجود داشته Ú©Ù‡ با جاری کردن نامشان Øاضر شوند. جادوگر با خواندن اوراد میخواهد Ú©Ù‡ به نیروهای طبیعی Ùرمان براند Ùˆ آنها را زیر سلطه خود در آورد. خواندن آواز مسلماً منشأ اسطوره ای دارد. تاثیرجادویی واژه ها وقتی بیشترمی شود Ú©Ù‡ آنها را با صوت جلی بخوانند . از این رو ØŒ اوراد Ùˆ ادعیه را با صوت جلی Ù…ÛŒ خوانند . قدرت هر خدایی در نامش بوده است. بنابراین در رم باستان دقت بسیاری میشده است Ú©Ù‡ نام خدایی Ú©Ù‡ برآوردن نیاز از درگاه او خواسته میشود درست جاری شود Ùˆ خدای دیگری به جای او Ùراخوانده نشود. اما آن چیزی Ú©Ù‡ ماکس مولر Ùˆ اسپنسر میگویند چیزی متÙاوت با این مطلب است. موللر میگوید Ú©Ù‡ زبان Ùقط مکتب خردمندی نیست بلکه مکتب Øماقت هم هست. به نظر او زبان منبعی از مغالطات Ùˆ توهمات است. زبان شامل نامهای عام است اما عام بودن همیشه با ابهام همراه است. مثلاً در اساطیر یونانی، مانند اساطیر دیگر اقوام، داستان طوÙان بزرگی را مییابیم Ú©Ù‡ در آن نژاد بشر نابود میشود Ùˆ تنها یک زوج به نام دیوکالیئون Ùˆ زنش پیرا از آن طوÙان Ú©Ù‡ زئوس بر سرزمین هلاس نازل کرده بود، جان سالم به در میبرند. آن دو بر کوه پارناسوس مینشینند Ùˆ در آنجا پیام غیبی به Ø¢ Ù† دو توصیه میکند Ú©Ù‡ «استخوانهای مادران» خود را به پشت سر پرتاب کنند. دیوکالیئون تعبیر درست این پیغام غیبی را درک میکند Ùˆ سنگهایی از زمین بر میدارد Ùˆ به پشت سر پرتاب میکند. از این سنگها نژاد جدیدی از مردان Ùˆ زنان به وجود میآید. ماکس مولر میگوید آیا چیزی خندهآورتر از این میتوان درباره Ø¢Ùرینش نوع انسان Ú¯Ùت؟ اما او مدعی میشود Ú©Ù‡ با Ú©Ù…Ú© علم اشتقاق لغات تطبیقی میتوان این گزارش را درک کرد. معلوم میشود Ú©Ù‡ تمامی داستان صرÙاً جناس Ù„Ùظی است. به این معنی Ú©Ù‡ در درک دو واژه ÛŒ هم آوای «لوئوس» به معنی توده مردم Ùˆ «لی توس» به معنای سنگ خلط معنی شده است Ùˆ همین خلط معنی راز پیدایش اسطوره را آشکار Ù…ÛŒ کند. اسپنسر نیز نظریاتی مشابهی دارد. او معتقد است Ú©Ù‡ زبان انسان ذاتاً استعاری است Ùˆ پر از تمثیلها Ùˆ تشبیهها است. اما ذهن انسان ابتدایی از Ùهم این تشبیهات به معنای استعاریشان ناتوان است. بنابراین آنها را به جای واقعیت میگیرد Ùˆ طبق همین برداشت غلط نیز Ùکر Ùˆ عمل میکند. اما کاسیرر این نظریات را مردود میداند Ùˆ اسطوره را Øاصل توهم نمیداند، بلکه آن را نوعی شناخت با مقولا ت «منطقی» خاص خودش میشناسد.
ــ نظرلوی- ستراوس دربارۀ ارتباط اسطوره با زبان چیست؟
من در مقدمهای Ú©Ù‡ بر ترجمۀ ÙلسÙÛ€ صورتهای سمبلیک : اندیشه اسطوره ای نوشته ام ارتباط نظریۀ لوی- استراوس دربارۀاسطوره را با نظریۀ ژرژسورل در همین موضوع بررسی کرده ام. خو انندۀ علاقمند Ù…ÛŒ تواند به آن مقدمه رجوع کند. اما آنچه لوی- استراوس میگوید چیزی است متÙاوت با مطالب بالا. نظریۀ لوی- استراوس بر پایۀ پژوهشهای زبانشناختی «یاکوبسن» در مورد واک (Phoneme) است. روش یاکوبسن بر پایه تقابلهای دوتایی است، مثلاً تقابل میان Øر٠بیصدا Ùˆ Øر٠صدادار. البته امروز زبانشناسان برجسته نظریات یاکوبسن را در مورد تقابلهای دوتایی مردود میدانند. اما به Ùرض اینکه نظریات یاکوبسن در Øوزه Ù…Øدود زبانشناسی واک ها درست باشند، این دلیل نمیشود Ú©Ù‡ نظریات لوی استراوس Ú©Ù‡ تعمیم تقابلهای دوتایی به Øوزه Ùرهنگ است نیز درست باشند. لوی استراوس میگوید Ú©Ù‡ تقابلهای دوتایی در زبان میتوانند ساختار ذهن انسان را نشان دهند Ùˆ از این طریق میتوان ساختار اسطوره ها را ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯. لوی استراوس در ساختار اسطوره ها به دنبال کش٠تقابلهای دوتایی است اما اینکه بتوان ادعا کرد Ú©Ù‡ ساخت ذهن انسان را تقابل های دوتایی واک ها آشکار میکنند جای چونوچرای بسیار دارد. در آثار لویاستراوس در مورد اینکه Ùضا، زمان، علیت Ùˆ عدد در اسطوره ها Ú†Ù‡ ساختاری دارند مطلبی پید ا نمیشود.در واقع لوی- استراوس در آثارش شعر میسراید نه آنکه نظریه علمی ارائه دهد. آنچه لوی- برول Ùˆ کاسیرر در تÙکر اسطوره ای مطالعه کردهاند ساخت علیت، Ùضا، زمان Ùˆ عدد بوده است.ژان پیاژه نیز به نظریات لوی- استراوس ایرادهای جدی گرÙته است. علاقمندان Ù…ÛŒ توانند به مقاله من با عنوان «آیا انتقاد از نظریههای علمی به معنای ابطال آنهاست» Ú©Ù‡ در کتاب " زبان، اندیشه Ùˆ Ùرهنگ" منتشر شده ØŒ مراجعه کنند .
ــ درپایان قدری در مورد رابطه ی اسطوره با تاریخ بگویید ؟
درباره نسبت میان اسطوره Ùˆ تاریخ باید Ú¯Ùت Ú©Ù‡ اسطوره اثبات کرده Ú©Ù‡ عامل نخست Ùˆ تعیین کننده است Ùˆ تاریخ عامل درجه دو Ùˆ تبعی است . اساطیر یک قوم را تاریخ آن قوم معین نمی کند بلکه برعکس ØŒ اساطیر هر قوم تاریخش را Ù…ÛŒ Ø¢Ùریند . از این هم بالاتر ØŒ اساطیر یک قوم نه تنها تاریخ او را معین Ù…ÛŒ کنند بلکه سرنوشت آن قوم را نیز رقم Ù…ÛŒ زنند Ùˆ از همان آغاز مقصدش را معین Ù…ÛŒ کنند . بنابر این Ú©Ù„ تاریخ هندیان Ùˆ ایرانیان Ùˆ یونانیان Ùˆ دیگر اقوام در اساطیر آنان یعنی در تصوراتشان از خدایانشان نهÙته بوده است . شاید Ú©Ù„ تاریخ ایرانیان پیامد اسطورۀ سوشیانت باشد .پایان
----------------------------------------------------------------------------------------------------
saeed نوشت
Øقیقتی Ú©Ù‡ نتوانسته نمود واقعی خود را نشان دهد.
شاید یک Øقیقت Ú¯Ù… شده.یک lost truth
نظرتون چیه؟
من دارم به دنبال Øقایق Ú¯Ù… شده میگردم Ùˆ در باره شون مینویسم.
شاید بتونیم به هم کمک کنیم.