تاریک اندیشی Ùˆ علم ستیزی ØØªÛŒ به ÙØ±Ù‚Ù‡ های سیاسی خارج از کشور هم سرایت کرده است . در پاسخ
تاریک اندیشی Ùˆ ضدیت با علم ØØªÛŒ به ÙØ±Ù‚Ù‡ های سیاسی خارج از کشور هم سرایت کرده است . در پاسخ به یاوه های خانم ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ù‡ مدرسی
Croce in "Logic as the Science of the Pure
Concept"(, London, I917, p. 556)., comments upon Bergson’s critique of science:
"All these criticisms directed against the sciences do not sound new to the ears
of those acquainted with the criticisms of Jacobi, of Schelling, of Novalis and of
other romantics, and particularly with Hegel's marvellous criticism of the
abstract (i.e. empirical and mathematical) intellect. This runs through all his
books from The Phenomenology of Mind to The Science of Logic, and is enriched
with examples in the observations to the paragraphs of The Philoxophy of
Nature.“
It is not possible here to describe all the variations on this ‘idealistic
reaction’ against science. Heidegger says ( "Uber den Humanimus", Frankfurt, 1949, p. 39.)
"Science is born, thinking departs. "
بندتو کروچه در کتابش " منطق به منزله علم Ù…Ùهوم Ù…ØØ¶ "(لندن ØŒ 1917 ØŒ ØµÙØÙ‡ 556) درباره انتقاد برگسون از علم Ù…ÛŒ نویسد :"همه٠این انتقاد هایی Ú©Ù‡ بر علوم وارد Ù…ÛŒ شوند به گوش کسانی Ú©Ù‡ با انتقاد های یاکوبی ØŒ شلینگ ØŒ Ù†ÙˆÙØ§Ù„یس ØŒ Ùˆ دیگر رومانتیک ها Ùˆ به ویژه با انتقاد گیرای Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعی ( Ùهم تجربی Ùˆ ریاضی ) آشنا باشند تازگی ندارند.انتقاد Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعی Ù(یاعلمی ) در سراسر آثارش آمده است؛ از " پدیدار شناسی Ø±ÙˆØ " Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا " علم منطق " Ùˆ عبارات کتاب " ÙلسÙÙ‡ طبیعت " با مثال هایی از مشاهدات غنی شده است. " هایدگر نیز همین خط Ùکری را دنبال Ù…ÛŒ کند Ùˆ در کتابش " "در باره اومانیسم " ( ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت ØŒ 1949 ØŒ ØµÙØÙ‡ 39 ) Ù…ÛŒ گوید : "همین Ú©Ù‡ علم متولد Ù…ÛŒ شود اندیشه ناپدید Ù…ÛŒ گردد. "
مطلب زیر بخشی از مقاله من با عنوان" نقدی بر مارکسیسم" است Ú©Ù‡ در اینجا آورده Ù…ÛŒ شود تا سرشت ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ روشن شود. متن کامل این این مقاله در همین سایت هم هست.
يكي از Ù‡Ú¯Ù„ شناسان، نظر كواين را، كه يكي از بزرگترين منطقدانان قرن بيستم بود، دربارۀ منطق Ù‡Ú¯Ù„ جويا Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. كواين ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯: براي آنكه منطق Ù‡Ú¯Ù„ معنا پيدا كند بايد قوانين منطق را تغيير داد (Û±Ûµ ).
پيروان ديالكتيك همواره ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ كه Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ ÙØ±Ù… را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† از يكديگر جدا دانست Ùˆ خصلت منطق ديالكتيكي را در اين Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ كه موضوع Ùˆ روش بررسي موضوع از يكديگر جدا ناشدني اند، ولي همچنان كه پيشتر Ú¯ÙØªÙ‡ شد Ù‡Ú¯Ù„ منطق ديالكتيكي را«نمايش خدا» در ذات جاودانش Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯.ارنست كاسيرر در جلد سوم اثر مهم خود،مسئلۀ شناخت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«منطق هگل،منطق Ùهم شهودي است؛ يعني Ùهميâ€ÙƒÙ‡ Ùقط آنچه را خودش Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ØŒ برون خويش دارد. اين منطق با انكسار Ùˆ تيرگيي كه Ùهم دچار آن Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯(هنگاميâ€ÙƒÙ‡ Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ به وسايل خارجي به جهان Ù…ØØ³ÙˆØ³ÙŠ ÙƒÙ‡ در كنار او يا زير دست او قرار دارد، دست يابد) آشنا نيست.» (Û±Û¶ )
بدين معني Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯ÙØª كه Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ù…Ù†Ø·Ù‚ ]Ù‡Ú¯Ù„[«باز نمايي خداست» بدان گونه كه ذات جاودانش، پيش از Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù† طبيعت Ùˆ هر Ø±ÙˆØ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‡ÙŠØŒ بوده است؛ Ùˆ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯ÙØª كه ديالكتيك همان لوگوس يا كلمه مسيØÙŠ Ø§Ø³Øª كه به ØØ±ÙƒØª در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯.
شايد براي Ùهم بهتر منطق Ù‡Ú¯Ù„ بي ÙØ§ÙŠØ¯Ù‡ نباشدكه آن را با نظريۀ كانت در مورد مسئله شناخت مقايسه كنيم. در نظريۀ كانت در برابر Ùهم،امر Ù…ØØ³ÙˆØ³ پيچيده اي قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ كه Ùهم Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بتدريج از طريق مقولات Ù…ØØ¶ انديشه آن را متعين سازد؛ اما هرگز Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ آن را در اين مقولات مستØÙŠÙ„ كند. يعني چنين Ùهمي، شيء(ابژه) را از طريق انديشه متعين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ اما برايش وجود شيء( ابژه ) هميشه از Ù…Ùهوم آن جداست. اما در منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ Ùهم شهودي هر چيز Ù¾ÙŠÚ†ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ تنها به منزلۀ از پس پرده برون شدن خود Ø´ Ùˆ متعين شدن مشخص تر يگانگي آغازيني كه خودش]= ايده[ دارا بوده است Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Ùˆ بدين ترتيب انديشه Ùˆ موضوع انديشه، ذهن(سوژه) Ùˆ عين(ابژه) چيزي ÙˆØ§ØØ¯ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. يعني ØØ§ÙŠÙ„ÙŠ كه،در ÙلسÙÛ€ كانت، Ùهم تجربي Ù…ÛŒ بايد ضرورتاً ميان امر واقعي Ùˆ امر ØµØ±ÙØ§Ù‹ ممكن قرار دهد، در ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ براي Ùهم وجود ندارد. يعني عين ( ابژه ) در ذهن ( سوژه ) ØÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ ابژه به Ù…Ùهوم تبديل ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«در نظام Ù‡Ú¯Ù„ در نقطه اي كه ايده به ارادۀ خود«آزادانه به منزلۀ طبيعت پيش Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯Â»]...[زبان سراسر منطق گروي Ù‡Ú¯Ù„ بي هيچ تغييري به زبان اسطوره مبدل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.]....[ اين شيوۀ عرضه ايده- كه جهاني ديگر Ùˆ بيگانه با خود را از ذات خود بيرون Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ به رغم اين Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ØŒ قائم به ذات ميâ€Ù…اند Ùˆ هيچ يك از ØµÙØ§ØªØ´ را از دست Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯- در واقع بازگويي مضمون Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ- ديني كهن است كه بنابر آن،خدا جهان را طبق نمونۀ ازلي خويش Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ دگرگوني] شدن[ اين جهان مخلوق، طبق ذات ازلي او صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.»( Û±Û· )
كاسيرر در همان كتاب، در جاي ديگري ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«در نظر شلينگ، درآمدن«ايده» به شكل ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان نوعي«هبوط» از ذات واقعي«ايده» به شمار Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. ولي اين «هبوط» بايد آزادانه صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد. اما Ù‡Ú¯Ù„ تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه اين غير عقلاني بودن را پوشيده بدارد. بنابراين در ÙلسÙÛ€ او، طبيعت در عين ØØ§Ù„ كه به صورت ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان تظاهر خارجي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒ بايد دقيقاً تصوير«ايده» باشد كه به صورت خارجي در برابر«ايده» ظاهر Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.]...[ تØÙˆÙ„ تجربي- زماني«ايده» به شكل Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ناب در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. در اين Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ…ØŒ دوباره شكل اساسي تØÙˆÙ„ ديالكتيكي را به صورت خالص Ùˆ عام آن ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ…. هر جا كه اين شكل ديالكتيكي به صورت ناب خود رخ نگشايد، اين امر را نه به پاي«ناتواني Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ديالكتيكي» بلكه بايد به پاي«ناتواني طبيعت» گذاشت. زيرا Ù…Ùهوم ديالكتيكي از پژوهش«امور واقع» وتØÙ„يل آنها ØØ§ØµÙ„ نشده است، بلكه پويندگي خود به خود امر مطلق Ùˆ تجليات او را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.»
كاسيرر در مورد ÙلسÙۀطبيعت Ù‡Ú¯Ù„ چنين اظهار نظر ميكند:
«شكل انگارشي ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ در بررسي طبيعت، روش رياضي Ùˆ تجربي شناخت طبيعت را تØÙ‚ير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. شيوۀ بررسي Ù‡Ú¯Ù„ به شكل تازه اي از Ù†Ùوذ به «درون طبيعت » منجر مي شود.. اما در اينجا منظور از«درون طبيعت»، درون روØÙŠ Ø§Ø³Øª. Ø´Ø±Ø Ù‡Ú¯Ù„ از ÙلسÙÛ€ طبيعت، قطعاً نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه اين تغيير جهت ظاهري به سوي شيوۀ ملموس تر بررسي اشياء، در واقع، Ùقط به تبخير ديالكتيكي Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø·Ø¨ÙŠØ¹Øª Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د؛ تا آنجا كه قوانين مختص طبيعت Ùˆ تجربه ناپديد Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.»
كاسيرر در اين مورد انزجار گوته را از ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ این گونه باز Ú¯Ùˆ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«به نظر گوته اين ÙلسÙÙ‡ دگرگوني ارگانيك را به شكل شدن منطقي عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. گزاره هاي منطق Ù‡Ú¯Ù„ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه غنچه با باز شدن Ú¯Ù„ Ù†Ø§Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. بنابراين طبق اين منطق Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯ÙØª كه گل،نقيض غنچه است Ùˆ ميوه، شكوÙÙ‡ را به منزلۀ «وجود دروغين گياه» تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. از اين رو به نظر گوته منطق Ù‡Ú¯Ù„ عجيب Ùˆ غريب بود واين تاثير را در او ايجاد ميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ واقعيت جاودان طبيعت را با شوخي زنندۀ Ø³ÙØ³Ø·Ù‡ آميزي از ميان ببرد.» (Û±Û¸ )
اكنون نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡ÙŠÙ… كه كتاب سرمايه اثر ماركس گرده برداري از ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ است. در ÙلسÙÛ€ هگل«ايده» به صورت طبيعت در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ يعني طبيعت يا جهان مادي شكل از خود بيگانۀ«ايده» است؛ Ùˆ چون«ايده» به صورت ماده، متجسد شده است در هر شيء مادي، تناقض وجود دارد. در كتاب سرمايه ØŒ «كار» جاي«ايدۀ»هگلي را ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. كار به صورت كالا در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ يعني شيء Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
بدين ترتيب كالا،كار با خود بيگانه است(همان گونه كه طبيعت، ايدۀ با خود بيگانه است). كار، تجسم مادي ÙŠØ§ÙØªÙ‡ يعني به شكل كالا در آمده است پس در كالا، تناقض وجود دارد(همان طور كه در ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ØŒ در ماده تناقض وجود دارد). نماي زیر اين تبديلات را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯:
ÙلسÙۀطبيعت Ù‡Ú¯Ù„ سرمايۀ ماركس
ايده /كار
طبيعت /كالا
طبیعت ،ايده با خود بيگانه است /کالا ،كار با خود بيگانه است
جهان مادي /شيء شدگي
تناقض درون ماده / تناقض درون كالا
جهان وهم و پندار است /شيوه وجودي سرمايه داري واژگونه
يا غير واقعي است
بر اثر آگاهي Ø±ÙˆØ Ø¨Ù‡ خود،
قوانين طبيعت Ù…ØÙˆ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ / با براÙكنده شدن نظام سرمايه داري
علم اقتصاد و ديگر شاخه هاي
علوم اجتماعي از ميان Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯.
ديديم كه Ù‡Ú¯Ù„ روش Ùيزيك نظري را در مطالعۀ طبيعت تØÙ‚ير ميâ€ÙƒØ±Ø¯. او معتقد بودكه Ùيزيك نيوتني،ماترياليستي است Ùˆ در مقايسه با متاÙيزيك اگر نادرست نباشد لااقل ناقص است. همين نظر را ماركس در مورد علم اقتصاد بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. او معتقد است كه علم اقتصاد روابط ميان انسانها را به روابط ميان اشياء تبديل ميكند (شيء شدگي ،ماترياليسم) Ùˆ چون علم اقتصاد تماميت جامعه را در نظر نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ شناختي نادرست يا لااقل ناقص از جامعه دارد. همچنان كه كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ در ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ قوانين طبيعي Ù…ØÙˆ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. ماركس نيز معتقد بود كه قوانين علم اقتصاد مظهر از خود بيگانگي اندو با پيروزي پرولتاريا نه تنها علم اقتصاد بلكه ديگر شاخه هاي علوم اجتماعي Ùˆ علوم انساني نيز از ميان Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯. زيرا اين علوم Ù…ØØµÙˆÙ„ از خود بيگانگي Ùˆ زاييدۀ مناسبات اقتصاد سرمايه داري اند. هم چنان كه Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود ايده از طريق ØØ±ÙƒØª ديالكتيكي، به خود آگاهي Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯ Ùˆ جهان مادي Ù…ØÙˆ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙ…اركس نيز اعتقاد داشت پرولتاريا به خود آگاهي Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯(از طريق ماركسيسم) Ùˆ Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø±Ø§ بر Ù…ÙŠâ€Ø§Ùكند Ùˆ بدين ترتيب توليد كالا كه مظهر شيء شدگي كار ونيز روابط از خودبيگانگي است از ميان Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯. ژرژ سورل ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«هيچ چيز مانند كتاب سرمايه، همانند ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ نيست.» (Û±Û¹ )
بندتو كروچه معتقد بودكه پس ازماركس ØŒ ژرژ سورل نظريه پرداز بزرگ جنبش سوسياليسم است. به همين دليل نگارنده با نقل قولي از سورل اين مقاله را آغاز كرد Ùˆ با نقل نظر او درباره ماركسيسم آن را پايان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. سورل اعتقاد داشت كه Ù…Ø§Ù†ÙŠÙØ³Øª كمونيست اثر ماركس Ùˆ انگلس كاملاً با ايده آليسم اشباع شده Ùˆ پر از سمبلها Ùˆ تصاوير است. او ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«مسيØÙŠØ§Ù† صدر مسيØÙŠØª منتظر بودندكه در پايان نسل اول آنها ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÙŠØ Ø¨Ø§Ø² گردد Ùˆ جهان شرك از ميان برود وسلطنت كشيشان بر زمين آغاز شود.»( Û²Û° )
گرچه چنين واقعه اي روي نداد اما همين اسطوره موجب شد كه بسياري به مسيØÙŠØª بگروند وخود جماعت اوليۀ مسيØÙŠ Ù†ÙŠØ² متشكل Ùˆ منسجم شود. ماركس وانگلس نيز از همين تصوير اسطوره اي- شعري در سراسر آثار خود سود جسته اند،مثلاً Ù…Ø§Ù†ÙŠÙØ³Øª كمونيست با اين تصوير اسطوره اي- شعري آغاز Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯:«شبØÙŠ Ø¯Ø± اروپا در گشت Ùˆ گذار است، Ø´Ø¨Ø ÙƒÙ…ÙˆÙ†ÙŠØ³Ù…Â» Ùˆ با اين عبارات تهييجي پايان ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯:«بگذار طبقات ØØ§ÙƒÙ… در برابر انقلاب كمونيستي به خود بلرزند. پرولتاريا جز زنجيرهاي خود چيز ديگري ندارد كه از دست بدهد. پرولتاريا، جهاني را تسخير خواهد كرد.»
سورل با مطالعۀ دقيق آثار ماركس در مورد انسجام تÙكر علميâ€Ù…اركس دچار ترديد شد. وي ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«در سال Û±Û¸Û¹Û¸ كوشيدم تا منابعي را كه ماركس از آنها Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ كرده است پيدا كنم، اما از اينكه ديدم ارجاعهاي كتاب سرمايه نارسايي هايي را در دانش مول٠آن نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كاملاً يكه خوردم… ماركس از Ø±ÙˆØ Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø³Ø¯Ù‡ نوزدهم بهره اي نبرده بود. بر عكس،ماركس نظريات كهنه شده اي را به ارث برده بود كه در«علم طبيعي» سده هجدهم، در آلمان زمان او، ØØ§ÙƒÙ… بود. در اين نوع«علم طبيعي» تلاش Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه جهان را از طريق شهود هنري Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ ÙƒÙ†Ù†Ø¯.»
آیا نمی شود Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ پست مدرنیست ها هم دنباله همین خط Ùکری هستند Ú©Ù‡ با رونتیک ها Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ از طریق هایدگر به پست مدرنیست ها Ù…ÛŒ رسد؟
Croce in "Logic as the Science of the Pure
Concept"(, London, I917, p. 556)., comments upon Bergson’s critique of science:
"All these criticisms directed against the sciences do not sound new to the ears
of those acquainted with the criticisms of Jacobi, of Schelling, of Novalis and of
other romantics, and particularly with Hegel's marvellous criticism of the
abstract (i.e. empirical and mathematical) intellect. This runs through all his
books from The Phenomenology of Mind to The Science of Logic, and is enriched
with examples in the observations to the paragraphs of The Philoxophy of
Nature.“
It is not possible here to describe all the variations on this ‘idealistic
reaction’ against science. Heidegger says ( "Uber den Humanimus", Frankfurt, 1949, p. 39.)
"Science is born, thinking departs. "
بندتو کروچه در کتابش " منطق به منزله علم Ù…Ùهوم Ù…ØØ¶ "(لندن ØŒ 1917 ØŒ ØµÙØÙ‡ 556) درباره انتقاد برگسون از علم Ù…ÛŒ نویسد :"همه٠این انتقاد هایی Ú©Ù‡ بر علوم وارد Ù…ÛŒ شوند به گوش کسانی Ú©Ù‡ با انتقاد های یاکوبی ØŒ شلینگ ØŒ Ù†ÙˆÙØ§Ù„یس ØŒ Ùˆ دیگر رومانتیک ها Ùˆ به ویژه با انتقاد گیرای Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعی ( Ùهم تجربی Ùˆ ریاضی ) آشنا باشند تازگی ندارند.انتقاد Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعی Ù(یاعلمی ) در سراسر آثارش آمده است؛ از " پدیدار شناسی Ø±ÙˆØ " Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا " علم منطق " Ùˆ عبارات کتاب " ÙلسÙÙ‡ طبیعت " با مثال هایی از مشاهدات غنی شده است. " هایدگر نیز همین خط Ùکری را دنبال Ù…ÛŒ کند Ùˆ در کتابش " "در باره اومانیسم " ( ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت ØŒ 1949 ØŒ ØµÙØÙ‡ 39 ) Ù…ÛŒ گوید : "همین Ú©Ù‡ علم متولد Ù…ÛŒ شود اندیشه ناپدید Ù…ÛŒ گردد. "
مطلب زیر بخشی از مقاله من با عنوان" نقدی بر مارکسیسم" است Ú©Ù‡ در اینجا آورده Ù…ÛŒ شود تا سرشت ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ روشن شود. متن کامل این این مقاله در همین سایت هم هست.
يكي از Ù‡Ú¯Ù„ شناسان، نظر كواين را، كه يكي از بزرگترين منطقدانان قرن بيستم بود، دربارۀ منطق Ù‡Ú¯Ù„ جويا Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. كواين ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯: براي آنكه منطق Ù‡Ú¯Ù„ معنا پيدا كند بايد قوانين منطق را تغيير داد (Û±Ûµ ).
پيروان ديالكتيك همواره ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ كه Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ ÙØ±Ù… را Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† از يكديگر جدا دانست Ùˆ خصلت منطق ديالكتيكي را در اين Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ كه موضوع Ùˆ روش بررسي موضوع از يكديگر جدا ناشدني اند، ولي همچنان كه پيشتر Ú¯ÙØªÙ‡ شد Ù‡Ú¯Ù„ منطق ديالكتيكي را«نمايش خدا» در ذات جاودانش Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯.ارنست كاسيرر در جلد سوم اثر مهم خود،مسئلۀ شناخت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«منطق هگل،منطق Ùهم شهودي است؛ يعني Ùهميâ€ÙƒÙ‡ Ùقط آنچه را خودش Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ØŒ برون خويش دارد. اين منطق با انكسار Ùˆ تيرگيي كه Ùهم دچار آن Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯(هنگاميâ€ÙƒÙ‡ Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ به وسايل خارجي به جهان Ù…ØØ³ÙˆØ³ÙŠ ÙƒÙ‡ در كنار او يا زير دست او قرار دارد، دست يابد) آشنا نيست.» (Û±Û¶ )
بدين معني Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯ÙØª كه Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ù…Ù†Ø·Ù‚ ]Ù‡Ú¯Ù„[«باز نمايي خداست» بدان گونه كه ذات جاودانش، پيش از Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù† طبيعت Ùˆ هر Ø±ÙˆØ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‡ÙŠØŒ بوده است؛ Ùˆ Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯ÙØª كه ديالكتيك همان لوگوس يا كلمه مسيØÙŠ Ø§Ø³Øª كه به ØØ±ÙƒØª در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯.
شايد براي Ùهم بهتر منطق Ù‡Ú¯Ù„ بي ÙØ§ÙŠØ¯Ù‡ نباشدكه آن را با نظريۀ كانت در مورد مسئله شناخت مقايسه كنيم. در نظريۀ كانت در برابر Ùهم،امر Ù…ØØ³ÙˆØ³ پيچيده اي قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ كه Ùهم Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بتدريج از طريق مقولات Ù…ØØ¶ انديشه آن را متعين سازد؛ اما هرگز Ù†Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ آن را در اين مقولات مستØÙŠÙ„ كند. يعني چنين Ùهمي، شيء(ابژه) را از طريق انديشه متعين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ اما برايش وجود شيء( ابژه ) هميشه از Ù…Ùهوم آن جداست. اما در منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ Ùهم شهودي هر چيز Ù¾ÙŠÚ†ÙŠØ¯Ù‡â€Ø§ÙŠ Ø±Ø§ تنها به منزلۀ از پس پرده برون شدن خود Ø´ Ùˆ متعين شدن مشخص تر يگانگي آغازيني كه خودش]= ايده[ دارا بوده است Ù…ÙŠâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Ùˆ بدين ترتيب انديشه Ùˆ موضوع انديشه، ذهن(سوژه) Ùˆ عين(ابژه) چيزي ÙˆØ§ØØ¯ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. يعني ØØ§ÙŠÙ„ÙŠ كه،در ÙلسÙÛ€ كانت، Ùهم تجربي Ù…ÛŒ بايد ضرورتاً ميان امر واقعي Ùˆ امر ØµØ±ÙØ§Ù‹ ممكن قرار دهد، در ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ براي Ùهم وجود ندارد. يعني عين ( ابژه ) در ذهن ( سوژه ) ØÙ„ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ ابژه به Ù…Ùهوم تبديل ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«در نظام Ù‡Ú¯Ù„ در نقطه اي كه ايده به ارادۀ خود«آزادانه به منزلۀ طبيعت پيش Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯Â»]...[زبان سراسر منطق گروي Ù‡Ú¯Ù„ بي هيچ تغييري به زبان اسطوره مبدل Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.]....[ اين شيوۀ عرضه ايده- كه جهاني ديگر Ùˆ بيگانه با خود را از ذات خود بيرون Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ به رغم اين Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ØŒ قائم به ذات ميâ€Ù…اند Ùˆ هيچ يك از ØµÙØ§ØªØ´ را از دست Ù†Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯- در واقع بازگويي مضمون Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡â€Ø§ÙŠ- ديني كهن است كه بنابر آن،خدا جهان را طبق نمونۀ ازلي خويش Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ دگرگوني] شدن[ اين جهان مخلوق، طبق ذات ازلي او صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.»( Û±Û· )
كاسيرر در همان كتاب، در جاي ديگري ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«در نظر شلينگ، درآمدن«ايده» به شكل ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان نوعي«هبوط» از ذات واقعي«ايده» به شمار Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. ولي اين «هبوط» بايد آزادانه صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد. اما Ù‡Ú¯Ù„ تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه اين غير عقلاني بودن را پوشيده بدارد. بنابراين در ÙلسÙÛ€ او، طبيعت در عين ØØ§Ù„ كه به صورت ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان تظاهر خارجي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒ بايد دقيقاً تصوير«ايده» باشد كه به صورت خارجي در برابر«ايده» ظاهر Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.]...[ تØÙˆÙ„ تجربي- زماني«ايده» به شكل Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ناب در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯. در اين Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ…ØŒ دوباره شكل اساسي تØÙˆÙ„ ديالكتيكي را به صورت خالص Ùˆ عام آن ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ…. هر جا كه اين شكل ديالكتيكي به صورت ناب خود رخ نگشايد، اين امر را نه به پاي«ناتواني Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… ديالكتيكي» بلكه بايد به پاي«ناتواني طبيعت» گذاشت. زيرا Ù…Ùهوم ديالكتيكي از پژوهش«امور واقع» وتØÙ„يل آنها ØØ§ØµÙ„ نشده است، بلكه پويندگي خود به خود امر مطلق Ùˆ تجليات او را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.»
كاسيرر در مورد ÙلسÙۀطبيعت Ù‡Ú¯Ù„ چنين اظهار نظر ميكند:
«شكل انگارشي ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ در بررسي طبيعت، روش رياضي Ùˆ تجربي شناخت طبيعت را تØÙ‚ير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. شيوۀ بررسي Ù‡Ú¯Ù„ به شكل تازه اي از Ù†Ùوذ به «درون طبيعت » منجر مي شود.. اما در اينجا منظور از«درون طبيعت»، درون روØÙŠ Ø§Ø³Øª. Ø´Ø±Ø Ù‡Ú¯Ù„ از ÙلسÙÛ€ طبيعت، قطعاً نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه اين تغيير جهت ظاهري به سوي شيوۀ ملموس تر بررسي اشياء، در واقع، Ùقط به تبخير ديالكتيكي Ù…ØØªÙˆØ§ÙŠ Ø·Ø¨ÙŠØ¹Øª Ù…ÙŠâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د؛ تا آنجا كه قوانين مختص طبيعت Ùˆ تجربه ناپديد Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.»
كاسيرر در اين مورد انزجار گوته را از ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ این گونه باز Ú¯Ùˆ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«به نظر گوته اين ÙلسÙÙ‡ دگرگوني ارگانيك را به شكل شدن منطقي عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. گزاره هاي منطق Ù‡Ú¯Ù„ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه غنچه با باز شدن Ú¯Ù„ Ù†Ø§Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯. بنابراين طبق اين منطق Ù…ÙŠâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯ÙØª كه گل،نقيض غنچه است Ùˆ ميوه، شكوÙÙ‡ را به منزلۀ «وجود دروغين گياه» تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. از اين رو به نظر گوته منطق Ù‡Ú¯Ù„ عجيب Ùˆ غريب بود واين تاثير را در او ايجاد ميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÙŠâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ واقعيت جاودان طبيعت را با شوخي زنندۀ Ø³ÙØ³Ø·Ù‡ آميزي از ميان ببرد.» (Û±Û¸ )
اكنون نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡ÙŠÙ… كه كتاب سرمايه اثر ماركس گرده برداري از ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ است. در ÙلسÙÛ€ هگل«ايده» به صورت طبيعت در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ يعني طبيعت يا جهان مادي شكل از خود بيگانۀ«ايده» است؛ Ùˆ چون«ايده» به صورت ماده، متجسد شده است در هر شيء مادي، تناقض وجود دارد. در كتاب سرمايه ØŒ «كار» جاي«ايدۀ»هگلي را ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. كار به صورت كالا در Ù…ÙŠâ€Ø¢ÙŠØ¯ يعني شيء Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯.
بدين ترتيب كالا،كار با خود بيگانه است(همان گونه كه طبيعت، ايدۀ با خود بيگانه است). كار، تجسم مادي ÙŠØ§ÙØªÙ‡ يعني به شكل كالا در آمده است پس در كالا، تناقض وجود دارد(همان طور كه در ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ØŒ در ماده تناقض وجود دارد). نماي زیر اين تبديلات را نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯:
ÙلسÙۀطبيعت Ù‡Ú¯Ù„ سرمايۀ ماركس
ايده /كار
طبيعت /كالا
طبیعت ،ايده با خود بيگانه است /کالا ،كار با خود بيگانه است
جهان مادي /شيء شدگي
تناقض درون ماده / تناقض درون كالا
جهان وهم و پندار است /شيوه وجودي سرمايه داري واژگونه
يا غير واقعي است
بر اثر آگاهي Ø±ÙˆØ Ø¨Ù‡ خود،
قوانين طبيعت Ù…ØÙˆ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ / با براÙكنده شدن نظام سرمايه داري
علم اقتصاد و ديگر شاخه هاي
علوم اجتماعي از ميان Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯.
ديديم كه Ù‡Ú¯Ù„ روش Ùيزيك نظري را در مطالعۀ طبيعت تØÙ‚ير ميâ€ÙƒØ±Ø¯. او معتقد بودكه Ùيزيك نيوتني،ماترياليستي است Ùˆ در مقايسه با متاÙيزيك اگر نادرست نباشد لااقل ناقص است. همين نظر را ماركس در مورد علم اقتصاد بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. او معتقد است كه علم اقتصاد روابط ميان انسانها را به روابط ميان اشياء تبديل ميكند (شيء شدگي ،ماترياليسم) Ùˆ چون علم اقتصاد تماميت جامعه را در نظر نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ شناختي نادرست يا لااقل ناقص از جامعه دارد. همچنان كه كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ در ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ قوانين طبيعي Ù…ØÙˆ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. ماركس نيز معتقد بود كه قوانين علم اقتصاد مظهر از خود بيگانگي اندو با پيروزي پرولتاريا نه تنها علم اقتصاد بلكه ديگر شاخه هاي علوم اجتماعي Ùˆ علوم انساني نيز از ميان Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯. زيرا اين علوم Ù…ØØµÙˆÙ„ از خود بيگانگي Ùˆ زاييدۀ مناسبات اقتصاد سرمايه داري اند. هم چنان كه Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود ايده از طريق ØØ±ÙƒØª ديالكتيكي، به خود آگاهي Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯ Ùˆ جهان مادي Ù…ØÙˆ Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙ…اركس نيز اعتقاد داشت پرولتاريا به خود آگاهي Ù…ÙŠâ€Ø±Ø³Ø¯(از طريق ماركسيسم) Ùˆ Ø³Ø±Ù…Ø§ÙŠÙ‡â€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ Ø±Ø§ بر Ù…ÙŠâ€Ø§Ùكند Ùˆ بدين ترتيب توليد كالا كه مظهر شيء شدگي كار ونيز روابط از خودبيگانگي است از ميان Ù…ÙŠâ€Ø±ÙˆØ¯. ژرژ سورل ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«هيچ چيز مانند كتاب سرمايه، همانند ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ نيست.» (Û±Û¹ )
بندتو كروچه معتقد بودكه پس ازماركس ØŒ ژرژ سورل نظريه پرداز بزرگ جنبش سوسياليسم است. به همين دليل نگارنده با نقل قولي از سورل اين مقاله را آغاز كرد Ùˆ با نقل نظر او درباره ماركسيسم آن را پايان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯. سورل اعتقاد داشت كه Ù…Ø§Ù†ÙŠÙØ³Øª كمونيست اثر ماركس Ùˆ انگلس كاملاً با ايده آليسم اشباع شده Ùˆ پر از سمبلها Ùˆ تصاوير است. او ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«مسيØÙŠØ§Ù† صدر مسيØÙŠØª منتظر بودندكه در پايان نسل اول آنها ØØ¶Ø±Øª Ù…Ø³ÙŠØ Ø¨Ø§Ø² گردد Ùˆ جهان شرك از ميان برود وسلطنت كشيشان بر زمين آغاز شود.»( Û²Û° )
گرچه چنين واقعه اي روي نداد اما همين اسطوره موجب شد كه بسياري به مسيØÙŠØª بگروند وخود جماعت اوليۀ مسيØÙŠ Ù†ÙŠØ² متشكل Ùˆ منسجم شود. ماركس وانگلس نيز از همين تصوير اسطوره اي- شعري در سراسر آثار خود سود جسته اند،مثلاً Ù…Ø§Ù†ÙŠÙØ³Øª كمونيست با اين تصوير اسطوره اي- شعري آغاز Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯:«شبØÙŠ Ø¯Ø± اروپا در گشت Ùˆ گذار است، Ø´Ø¨Ø ÙƒÙ…ÙˆÙ†ÙŠØ³Ù…Â» Ùˆ با اين عبارات تهييجي پايان ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯:«بگذار طبقات ØØ§ÙƒÙ… در برابر انقلاب كمونيستي به خود بلرزند. پرولتاريا جز زنجيرهاي خود چيز ديگري ندارد كه از دست بدهد. پرولتاريا، جهاني را تسخير خواهد كرد.»
سورل با مطالعۀ دقيق آثار ماركس در مورد انسجام تÙكر علميâ€Ù…اركس دچار ترديد شد. وي ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«در سال Û±Û¸Û¹Û¸ كوشيدم تا منابعي را كه ماركس از آنها Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ كرده است پيدا كنم، اما از اينكه ديدم ارجاعهاي كتاب سرمايه نارسايي هايي را در دانش مول٠آن نشان Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كاملاً يكه خوردم… ماركس از Ø±ÙˆØ Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø³Ø¯Ù‡ نوزدهم بهره اي نبرده بود. بر عكس،ماركس نظريات كهنه شده اي را به ارث برده بود كه در«علم طبيعي» سده هجدهم، در آلمان زمان او، ØØ§ÙƒÙ… بود. در اين نوع«علم طبيعي» تلاش Ù…ÙŠâ€Ø´ÙˆØ¯ كه جهان را از طريق شهود هنري Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ ÙƒÙ†Ù†Ø¯.»
آیا نمی شود Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ پست مدرنیست ها هم دنباله همین خط Ùکری هستند Ú©Ù‡ با رونتیک ها Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ از طریق هایدگر به پست مدرنیست ها Ù…ÛŒ رسد؟