در پاسخ ایراد های آقای دکتر سید جواد طباطبایی
یدالله موقن
چاپ شده در مجله « فرهنگ » امروز ( شماره 8 ، آبان 94) صفحات 6 ، 7 و 8


آقای دکتر طباطبایی مقاله ای نوشته اند در نقد ترجمه های موجود در زبان فارسی از آثار جان لاک که در مجله « فرهنگ امروز» (شماره 7 ، شهریور 1394 ، صفحات 68-74 ) به چاپ رسیده است. در پانوشت شماه 17 نیز اشاره ای گذرا به بنده کرده اند و نگاهشان طبق روال همیشگیشان نگاه عاقل در سفیه بوده است. گفته اند که من در ترجمه کتاب « فلسفه روشنگری» در مقابل republique آورده ام « مشترک المنافع » ولی در این مورد خاص انصاف را از دست نداده اند و اضافه کرده اند چون مترجم انگلیسی عنوان کتاب بودن را « Commomwealth » ترجمه کرده است و این عنوان هم به کار می رود شاید بشود از گناه مترجم فارسی گذشت. ولی بنده را متهم کرده اند که آثار بودن را به چشم ندیده ام. این دیگر خیلی بی انصافی است .
. مگر شما کتابخانه شخصی مرا دیده اید که چنین قضاوتی می کنید؟ هم اکنون سه کتاب از بودن روی میز من است. یکی « شش کتاب در باره دولت » که در دو جلد است و به ترجمه آلمانی است.. را به صورت فتوکپی دارم. کتاب Method for the easy comprehension of History. اما کتاب
Colloquium of the Seven about Secrets of the Sublime,( Princeton: Princeton University Press, 1975.) .

به نظر من مهمتر از آن دوی دیگراست ؛چون از تولرانس یا مدارا و تحمل عقاید مخالف سخن می گوید. مسلم بدانید که این کتاب را حدود سی سال پیش خوانده ام. در آنجا هفت نفر نشسته اند و در باره دین و اعتقادات دینی بحث می کنند که شامل یک کاتولیک ، یک کلونی ، یک لوتری ،یک یهودی ، یک آدم مذهبی که همه ادیان را قبول دارد و نیز یک کاتولیک است که مسلمان شده است. چرا شما در باره این گونه آثار متفکران غربی سخن نمی گویید؟ اگر حرف های شما را که می گویید : « اسلام از آغاز سکولار بوده است » بی معنی می دانم برای این است که من این نوع کتاب ها را خوانده ام ؛ ولی شما نه خوانده اید و نه دارید. در مورد تلفظ نام بودن ایراد گرفته اید که چرا نوشته ام« بودین». البته می پذیرم که اگر نوشته بودم بودن بهتر بود چون او فرانسوی است. ولی تلفظ نام های خاص در زبان های اروپایی تغییر می کنند . طبق نظر شما مثلا به جای سیسرون باید گفت چیجرو . انگلیسی ها به اینشتاین می گویند اینستاین. یعنی شین را سین تلفظ می کنند و بودن را بودین می خوانند . پس خطایی آن چنان که شما می پندارید در کار نیست. گفته اید گروسیوس را گروتیوس نوشته ام. متاسفانه شما به بیماری فراموشی دچار شده اید. برمن خرده می گیرید که چرا «گروسیوس » را گروتیوس نوشته ام؛ ولی خودتان در کتابتان « نظام های نو آئین در اندیشه سیاسی » ، گروتییوس نوشته اید. با نگاهی به فهرست اعلام کتابتان (صفحه 598) بیش از هفده بار گروتییوس آمده است. آلبته با دو «ی». )
آدم می ماند که به شماچه بگوید! محمد علی فروغی در :کتاب «سیر حکمت در اروپا» ( چاپ هرمس صفحه 120» تلفظ گروت را درست می داند و گروسیوس را در گیومه گذاشته است یعنی گروسیوس مورد تایید او نیست. شاید هلندی ها او را گروت می گویند. در دائرالمعارف ها آمده است که نام او
بود.(Huig De Groot)
در همان پانوشت ترجمه عباراتی از افلاطون را که من از صفحه 78 متن انگلیسی «اسطوره دولت» ترجمه کرده ام با ترجمه مرحوم فواد روحانی مقایسه کرده اید . ترجمه فواد روحانی آن چنان که شما آورده اید هست : «شاید نمونه آن در آسمان باشد تا هرکس بخواهد بتواند آن را مشاهده کند و در استقرار نفس خود از آن سرمشق گیرد. در هرحال وی تنها از اصول چنین حکومتی (پولیتیا ) پیروی خواهد کرد. » نمونه آن در آسمان باشد یعنی چه ؟ نمونه چه چیزی ؟ پیش از این که ترجمه خودم را از عبارت افلاطون بیاورم یک پرسش اساسی از آقای طباطبایی دارم. هر منتقدی موظف است که یایبند اصول اخلاق باشد. چراشما متن انگلیسی را نیاورده اید؟ پس خواننده بر چه اساسی داوری کند که آیا شما راست می گویید یا نه؟آقای طباطبایی خواننده را هالو نپندارید! در زبان انگلیسی بهترین ترجمه از « جمهوری » افلاطون از کونفورد یونان شناس فقید انگلیسی است و کاسیرر نیزاز ترجمه او نقل کرده است.در زیر متن انگلیسی کتاب کاسیرر را می آورم
"There is a pattern set up in the heavens:' said Plato in the Republic.
"for one who desires to see it and, seeing it, to found one
in himself. But whether it exists anywhere or ever will exist is no
matter; for this is the only commonwealth in whose politics he
can ever take part." 1
ترجمه من : « انگاره ای {از مدینه فاضله } در آسمان وجود دارد تا هر کس بخواهد آن را ببیند و با دیدن آن ، همان انگاره را در خویش ایجاد کند. اما این که چنین انگاره ای در جایی وجود دارد یا هرگز وجود خواهد داشت مهم نیست ؛ زیرا این یگانه مشترک المنافعی است که فیلسوف می تواند در سیاست آن شرکت کند. » (اسطوره دولت صفحه156 )
آقای طباطبایی چنین اظهارنظر کرده اند که « این جمله معنایی دارد و از افلاطون است » یعنی ترجمه فواد روحانی و سپس افزوده اند « اما آن جمله نخست را مترجم بافته و تحویل خواننده داده است با فاصله شش دهه. » یعنی ترجمه من مهملاتی است که من به هم بافته ام و ارتباطی با افلاطون ندارد. کجای این ترجمه غلط است ؟ باز هم می پرسم چرا در انتقاد خود متن انگلیسی را نیاورده اید ؟ چون خواننده در می یافت که ترجمه من دقیق است . نخست این که من « عبارت « از مدینه فاضله » را در کروشه گذاشته ام که به معنی این است که این عبارت در متن نیست و افزوده مترجم است. دوم این که آیا تا کنون در سخنان مردم کوچه و بازار اصطلاح « مدینه فاضله » را نشنیده اید ؟ در اینجا افلاطون دقیقا از «مدینه فاضله» سخن می گوید. امیدوارم ایراد هایی که به ترجمه های دیگران گرفته اید از این قماش نباشند.
می آیید برای خلفای راشدین و خلفای اموی وزیر درست می کنید و بر پایه این دروغ بزرگ تئوری بافی می کنید. در کتابتان :"خواجه نظام الملک طوسی ،گفتار در تداوم فرهنگی ایران ". ( صفحه 43 ) نوشته اید : «در فقره ای که در زیر می آوریم خواجه ضمن تاکید بر نیکواعتقادی وزیر ، به خلاف سنت وزارت دوره اسلامی ، بویژه عهد خلفای راشدین که به ظاهر با دیدگاه او سازگار تر می نمود ،مورد وزارت ساسانیان را پیش می کشد.» مدعی هستید که متفکران اسلامی موجد رنسانس در اروپا بوده اند. اسلام را از آغاز سکولار می کنید و بر پایه آن نظریه پردازی می کنید. این ادعاهای بی اساس برای چیست ؟ مثلا می گویید « اسلام به خلاف مسیحیت دین دنیا هم بود. می توان گفت که کوشش برای سکولار کردن اسلام ، که دست کم صد ساله است ، اگر بتوان گفت « سالبه به انتفا موضوع »است . زیرا سکولار کردن اسلام در درون اوست و اسلام نیازی به آن نداشته است. این دین « دنیا » و قلمرو «عرف » را به رسمیت شناخته است . اسلام از همان آغاز سکولار بوده است» از آقای طباطبایی می پرسم مگر دین وحیانی می تواند سکولار باشد ؟ اگر دین وحیانی می توانست سکولار باشد چه نیازی بود که " دین طبیعی " را کسانی مانند دیدرو ابداع کنند؟ دین وحیانی یعنی دینی که مبتنی بر عقل نیست؛ پس سکولار نیست. آقای سید جواد طباطبایی معتقد است که همه جوامع اسلامی سکولار بوده و هستند ،مثلا عربستان سعودی سکولار بوده وهست ، و غربیان به پیروی از جوامع اسلامی به فکر سکولار شدن افتاده ا ند. ( در این باره اگر عمری بود مفصل تر سخن خواهم گفت .)
در زیر نقل قولی را از کانت می آورم که قبلا در کتاب " فلسفه روشنگری " ترجمه کرده ام و آقای سید جواد طباطبایی هم در کتاب اخیرشان ترجمه کرده اند. نخست متن آلمانی عبارات کانت :
»Newton sah zu allererst Ordnung und Regelmassigkeit mit grosser Einfachheit verbunden, wo vor ihm Unordnung und schlimm gepaarte Mannigfaltigkeit anzutreffen waren, und seitdem laufen Kometen in geometrischen Bahnen. Rousseau entdeckte zu allererst unter der Mannigfaltigkeit der menschlichen angenommenen Gestalten die tief verborgene Natur des Menschen und das versteckte Gesetz, nach welchem die Vorsehung durch seine Beobachtungen gerechtfertigt wird.»
و ترجمه انگلیسی آن:
"Newton was the first to see order and regularity combined with great simplicity where hitherto dis order and multiplicity had reined, and since then comets move in geometric paths. Rousseau first discovered beneath the diversity of human shapes the deeply hidden nature of man and the latent law according to which Providence is justified by Rousseau' s obsevations. Sincs Newton and Rousseau God has been justified" ( The Philosophy of the Enlightenment , pp. 153-4 )
آقای طباطبایی در کتاب " نظام های نو آئین دراندیشه سیاسی " ( تهران ، انتشارات مینوی خرد ، 1393 ) پانوشت شماره 3 صفحات 544-543 عبارات فوق را چنین ترجمه کرده اند:
« نخستین بار نیوتن آن جا که پیش از این جز بی نظمی و امر متنوع پراکنده دیده نمی شد، نظم و قانونمندی توام با نهایت وحدت را دید و از آن پس اجرام سماوی در مدار های هندسی حرکت می کنند. روسو نیز پیش از همه زیر تنوع صورت های ظاهری امور انسانی طبیعت عمیق آدمی و قانون نهفته آن را کشف کرد و از آن پس مشیت از مجرای مشاهدات قابل توجیه شد. ... پس از نیوتن و روسو خداوند توجیهی دارد.»

ترجمه من از متن بالا : « نیوتن نخستین کسی بود که نظم و ترتیب را که همراه سادگی است در جایی دید که تا آن وقت بی نظمی و چند گانگی حاکم بود. از آن پس ستارگان دنباله دار در مدار های هندسی حرکت می کنند. روسو نخستین کسی است که در ورای گوناگونی هیئت های انسانی ، طبیعت عمیقا نهفته انسان و نیز قانونی پنهان را کشف کرد که رحمت الهی بر اثر مشاهدات روسو توجیه می شود. (...) از زمان نیوتن و روسو خدا توجیه شده است .» ( فلسفه روشنگری » اثر ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن ( تهران ، انتشارات نیلوفر ، چاپ اول، 1370) صفحه 232 .
برای روشن تر شدن موضوع ترجمه همین عبارات را از ترجمه انگلیسی « مسئله ژان ژاک روسو » می آورم . (صفحه 72)

»Newton was the first to see order and regularity combined with great simplicity where disorder and ill-matched variety had reigned before. Since then comets have been moving in geometric orbits. Rousseau was the first to discover in the variety of shapes that man assume the deeply concealed nature of man and to obseve the hidden law that justifies Providence . «

آقای طباطبایی COMETS به معنای ستارگان دنباله دار است نه اجرام سماوی. چرا کانت از ستارگان دنباله دار سخن می گوید ؟ چون مردم اروپا بر این عتقاد بود ند که ستارگان دنباله دار علت جنگ ، قحطی و خشکسالی و بیماری و به طور کلی امور شوم هستند. پس نتیجه می گرفتند که خدا منشا شر است . کانت می گوید وقتی نیوتن اثبات کرد که حرکت ستارگان دنباله دار منظم و بر مدار هندسی است ، این اتهام بی پایه می شود که خدا ستارگان دنباله دار را می فرستد تا برای بشر شور بختی بیافرینند. اما ترجمه عبارتی که به روسو ارتباط می یابد.
«قانون پنهانی »که کانت مدعی است روسو کشف کرده است به طبیعت انسان باز نمی گردد . منظور کانت از «قانون پنهان» این است که روسو علت وجود شر را اجتماع می داند. چون روسو خدا را مسئول وجود شر ندانسته است ، پس از نظر کانت عدل الهی توجیه می شود. به نظر من آقای طباطبایی متن را اصلا نفهمیده اید. ایشان بیست و دو سال پس از ترجمه من این ترجمه مغلوط را ارئه داده اند!

ایشان بر پایه همین ترجمه غلط است که در متن اصلی کتاب " نظام های نو آئین دراندیشه سیاسی " نوشته اند : « روسو ، مانند نیوتن که نظم و قاعده اجرام آسمانی را اثبات کرد ، نوانست قانون های نامکشوف اعماق وجود آدمی را توضیح دهد.» صفحه 543.
خوانندگان خودشان در باره زبان دانی و درجه فهم ایشان از متون فلسفی قضاوت کنند.
موضوع دیگری که ایشان در موردش تجاهل کرده اند یا واقعا بی اطلاع هستند این است که ترجمه هر متنی نوعی تفسیر یا بر داشت مترجم از متن است. خیلی از ایراد های ایشان، البته نه همه آنها ، این است که چرا فلان مترجم برداشتش از متن مانند برداشت ایشان نیست. متنی راکه مترجمی ترجمه می کند شاید متعلق به چند قرن پیش باشد. البته این مسئله مهمی است که در آن موقع چه بحث هایی در محیط مولف در جریان بوده که او در پاسخ آن ها کتاب نوشته است ؛ ولی از سوی دیگر اگر آن کتاب فقط در پاسخ به مسائل مطروحه آن زمان نگاشته شده باشد اعتبارش خیلی خیلی محدود می شود وفقط به درد زمان خودش می خورد. ولی اگر آن اثر حرفی برای گفتن در زمانه ما دارد از آنروست که تفسیری تازه در ارتباط با مسائل کنونی از آن ارائه می شود. و این نکته را آقای طباطبایی در نظر نمی گیرند. همه مترجمان آثار فلسفی از جمله خود آقای طباطبای و خود من برای ارائه اندیشه غربی زبانی جعلی یا تصنعی را که از زمان انقلاب مشروطه بتدریج ساخته و پرداخته شده است به کار می بریم. ایشان از سر خود بینی مدعی هستند که فقط اصطلاحات جعلی ایشان درست هستند نه اصطلاحات جعلی که از زمان مشروطیت ببعد ساخته شده اند. ایشان با تحکم می فرمایند ای خیل مترجمان که همگی از دم نادان و سفیه هستید! بیایید و طوق عبودیت مرا به گردن افکنید. به شما امر می کنم که این اصطلاحات جعلی سراسر غلط را به دور بریزید و اصطلاحاتی را که من جعل کرده ام بپذیرید! پاسخ من به ایشان این است که واژه هایی که از زمان مشروطیت برای انتقال اندیشه غربی جعل شده اند بر سرشان اجماع حاصل شده است ولی اصطلاحاتی که شما جعل کرده اید بر سرشان اجماع به دست نیامده است. دیگر این که واژگان شما همان قدر فاقد شناسنامه و بی ریشه در زبان فارسی هستند که واژگان دیگر مترجمان. اصطلاحات شما هم مانند اصطلاحات دیگر مترجمان ساختگی و نارسا هستند ولی در توهمات ذهنی شما وحی منزل دانسته می شوند. آقای طباطبایی بر اساس چه معیاری چنین ادعا هایی می کنید ؟ هر زبانی نوعی جهان بینی ویژه خود را دارد. هر ترجمه ای از زبانی به زبان دیگر ، حتی از یک زبان اروپایی به یک زبان اروپایی دیگر ، فقط به طور نسبی موفقیت آمیز است. وای به وقتی که کتابی از یک زبان اروپایی مثلا به زبان چینی یا فارسی ترجمه شود.
آقای طباطبایی در ادامه بحث شان از تاثیر روسو بر کانت عبارات زیر را از کتاب « مسئله ژان ژان روسو » نوشته « ارنست کانت » ؟! ( که البته منظور ارنست کاسیرر است) پی می گیرند:
Es ist Rousseauische Gesinnung und Denkart, wenn Kant als das grosste Problem für die Menschengattung die Errichtung einer allgemein das Recht verwaltenden bürgerlichen Gesellschaft bezeichnet und wenn er die Geschichte der Menschengattung im grossen als die Vollziehung eines verborgenen Planes der Natur ansieht, um eine innerlich und, zu diesem Zwecke, auch ausserlich vollkommene Staatsverfassung zustande zu bringen.
ترجمه انگلیسی (صفحه 82) متن فوق :
Kan t displays a Rousseauist outlook and mentality when he describes as mankind's greatest problem the establishment of a society of citizens which administers law universally , and when he regards the history of mankind in general as the fulfillment of a hidden plan of nature , desiged to achieve an internally , and for this purpose externally perfect constitution.
ترجمه آقای طباطبایی از این عبارت :

«آن گاه که کانت بزرگترین مشکل نوع بشر را بر قراری یک اجتماع سیاسی می داند که قانون بر آن فرمان می راند. و به طور کلی تاریخ بشریت را تحقق طرح پنهان طبیعت می داند که غایت درونی آن تحقق نظام حکومت است ، از تصور و شیوه اندیشیدن روسویی پیروی می کند. »( " نظام های نو آئین دراندیشه سیاسی " ) پانوشت صفحه 544.
ترجمه فوق اشتباهاتی دارد به این ترتیب 1- « قانون بر آن فرمان می راند » غلط است باید گفت : « فرمان براند » 2- اما چه نوع قانونی بر آن فرمان براند؟ مسئله همین جاست. قانون جهان شمول که حقوق بشر نیز در زمره آنهاست. 3- « غایت درونی »غلط است. جامعه در درون خود به سوی غایت یا هدفی به پیش می رود. این غایت چیست ؟ دستیابی به یک قانون اساسی بی نقص ( یعنی مبتنی بر حقوق بشر) . آقای طباطبایی وسط ترجمه فرو مانده اند و نتوانسته اند دنباله عبارت را ترجمه کنند. از لجاظ درونی هرجامعه ای می خواهد به قانون اساسی کاملی برسد. اما طرح طبیعت از لحاظ «برونی» چه هدفی دارد ؟ تحقق یک جکومت جهانی یا سازمان جهانی که مبتنی بر حقوق بشر و قوانین بین المللی باشد. سازمان ملل متحد که منشور حقوق بشر را پذیرفته و همه اعضای آن نیز منشور حقوق بشر را تایید و امضا کرده اندو همچنین وجود خود قوانین بین المللی و نیز دادگاه بین المللی تحقق این ایده کانت هستند .

ترجمه من از عبارت فوق :

« هنگامی که کانت می گوید بزرگترین معضل نوع انسان برپایی جامعه ای متشکل از شهروندان است که بر آن قوانین جهان شمول حاکم باشد ( که حقوق جهان شمول بشر نیز در زمره آنهاست ) و نیز هنگامی که می گوید تاریخ نوع بشر ، به طور کلی ، تحقق طرح پنهان طبیعت است که درون هر جامعه ای هدفش متحقق ساختن یک قانون اساسی بی نقص و برون از آن ( یعنی در سطح جهانی ) هدفش تشکیل سازمانی جهانی مبتنی بر قوانین المللی است او دیدگاه و ذهنیتی روسویی از خود نشان می دهد . »
در زیر برای تایید ترجمه خودم مطلب زیر را از ترجمه انگلیسی کتاب « زندگی و اندیشه کانت » نوشته ارنست کاسیرر (صفحه 407) می آورم که در ارتباط با همین موضوع است .(در متن آلمانی آن این مطلب در صفحه 434 آمده است) : .

»Now it is shown that the ideal of the state, as the great social
theoreticians have regarded it-as the the ideal of a constitution concordant
with the natural rights of man-is no empty chimera, but
rather the standard for every civil constitution in general. And with
this insight "perpetual peace" ceases to be a mere dream: for the
establishment within a nation of a constitution strictly democratic and
republican in spirit also offers the external guarantee-as the book
Perpetual Peace had already put forward-that the intent of unjustly
oppressing one nation by another, and likewise the means of realizing
this intent, are progressively weakened, so that approximation to
the "cosmopolitan" condition is also progressively fulfilled in the
history of nations «.

شما در همان پانوشت و در جا های دیگر «مشیت الهی » را به جای «عدل الهی » به کار برده اید که غلط است. مشیت الهی به معنی خواست یا اراده خداوند است . مسئله ای که موضوع بحث است عدل الهی است. در بعضی جا ها هم فقط «مشیت» نوشته اید و « الهی» را جا انداخته اید که درست نیست. من فقط یک پانوشت از کتاب شما را بررسی کردم و این همه لغزش در آن یافتم. در کتاب کسی که پرخاشگرانه همه را مورد خطاب و عتاب قرار می دهد و هتک حرمت می کند وجود چنین لغزش هایی آن هم فقط در یک پانوشت پذیرفتنی نیست.