گزیده هایی از کتاب کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده
من
واژۀ عرÙانی را در معنای دقیقاً تعری٠شده اش به کار Ù…ÛŒ برم وآن را چنین تعری٠می کنم Ú©Ù‡ منظور از ذهنیت «عرÙانی»، ذهنیتی است Ú©Ù‡ به نیروها Ùˆ تأثیرات Ùˆ اعمالی اعتقاد دارد Ú©Ù‡ گرچه آنها را از طریق Øواس نمی تواند درک کند اما وجودشان را واقعی Ù…ÛŒ پندارد. به دیگر سخن ØŒ واقعیتی Ú©Ù‡ انسانهای ابتدایی را اØاطه کرده است خود سرشتی عرÙانی(یا جادویی) دارد.
در نظر انسان ابتدایی هیچ پدیده ای نیست Ú©Ù‡ صرÙاً پدیده ای Ùیزیکی باشد، البته به آن معنایی Ú©Ù‡ ما Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«Ùیزیکی» را به کار Ù…ÛŒ بریم. تموج آب ØŒ وزش باد، ریزش باران، یک صورت ØŒ یک رنگ Ùˆ هر پدیده طبیعی دیگری را به آن Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ ما آن را درمی یابیم یعنی این پدیده ها را به صورت ترکیب Øرکاتی Ú©Ù‡ نسبت مشخص Ùˆ معینی با Øرکات پیش Ùˆ Øرکات پس از خود دارند انسان ابتدایی درک نمی کند.
در Øقیقت اندامهای ادراک او تغییر مکان جسمی را همانند ما درک Ù…ÛŒ کند، مثلاً ذهن انسان ابتدایی طبق تجربه های پیشین خود اشیای مشابه را به آسانی تشخیص Ù…ÛŒ دهد. خلاصه کلام آنکه همه Ùرایندهای Ùیزیولوژیکی Ùˆ روان شناختی ادراک در او همانند ما صورت Ù…ÛŒ گیرند، اما نتیجه این Ùرآیندها بی درنگ در هاله ای از آگاهی پیچیده قرار Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ این آگاهی زیر سلطه بازنمایی های جمعی است. انسانهای ابتدایی با چشمانی همانند چشمان ما به جهان Ù…ÛŒ نگرند ØŒ اما ذهن آنان جهان را همانند ذهن ما درک نمی کند. Ù…ÛŒ توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ ادراک آنان از هسته ای تشکیل شده است Ú©Ù‡ پیرامون آن را لایه ای از بازنمایی ها Ùرا گرÙته است Ú©Ù‡ غلظت متغیری دارند. این بازنمایی ها منشأ اجتماعی دارند. اما این تشبیه ØŒ خام Ùˆ نادقیق است، زیرا انسان ابتدایی هیچ اØساسی از چنین هسته Ùˆ لایه پیرامونی آن ندارد. این ما هستیم Ú©Ù‡ این دو را از هم جدا Ù…ÛŒ کنیم زیرا ما براساس عادات ذهنی مان نمی توانیم امور را بدون Ú©Ù…Ú© گرÙتن از چنین تقسیم بندیهایی درک کنیم در ذهن انسان ابتدایی کلا٠پیچیده بازنمایی ها را نمی توان از هم گشود Ùˆ آنها را از یکدیگر تÙکیک کرد.
تÙاوت بارزی Ú©Ù‡ میان ذهنیت ابتدایی Ùˆ ذهنیت ما وجود دارد خود راØتی در ادارک عادی یا ادراک Øسی ساده ترین اشیاء نشان Ù…ÛŒ دهد. ادراک انسان ابتدایی از آن رو اساساً عرÙانی است چون سرشت بازنمایی های جمعی اشت Ú©Ù‡ بخش مدغم هر ادراکی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند عرÙانی است. اما بازنمایی های جمعی ما ØŒ لااقل در مورد بیشتر چیزهایی Ú©Ù‡ ما را اØاطه کرده اند دیگر سرشتی عرÙانی ندارند.
هیچ چیز در ادراک آنان Ùˆ ادراک ما همانند نیست. برای کسانی چون ما، یعنی کسانی Ú©Ù‡ به زبانی آشنای با ما سخن Ù…ÛŒ گویند، برای ورود به شیوه تÙکر انسانهای ابتدایی دشواری رÙع ناشدنی وجود دارد.
گزیده هایی از کتاب کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده
اثر لوسین لوی-برول ترجمۀ یدالله موقن
1-مقدمه: کار کرد های ذهنی در جوامع عقب مانده
آن بازنمایی هایی را که جمعی1 می نامیم، چنانچه به منزله یک کل تعری٠شوند- بی آنکه وارد جزئیات شویم – با نشانه های زیر مشخص می شوند:
1 – آنها میان همه اعضای یک گروه اجتماعی Ù…Ùروض مشترک اند Ùˆ خود را بر تک تک اعضای گروه اجتماعی تØمیل Ù…ÛŒ کنند Ùˆ برØسب شرایط در آنان اØساس اØترام، ترس، پرستش Ùˆ مانند اینها را ایجاد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ از نسلی به نسل دیگر منتقل Ù…ÛŒ شوند.
2 – وجود بازنمایی های جمعی وابسته به Ùرد نیست، نه این علت Ú©Ù‡ دارای ÙˆØدت جمعی هستند Ú©Ù‡ متمایز از اÙراد تشکیل دهنده گروه اجتماعی است ØŒ بلکه به این سبب Ú©Ù‡ آنها خود را در جنبه هایی عرضه Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ نمی توان آنها را با بررسی Ùرد به منزله Ùرد تبیین کرد. از این رو بازنمایی های جمعی مانند زبان اند. گرچه زبان Ùقط در ذهن اÙرادی Ú©Ù‡ آن را تکلم Ù…ÛŒ کنند وجود دارد، با این وصÙØŒ زبان، واقعیت اجتماعی انکارناپذیری است Ú©Ù‡ بر تشکل بازنمایی های جمعی استوار است. زبان ادعای خود را بر تک تک اÙراد تØمیل Ù…ÛŒ کند Ùˆ پیش از آنکه Ùرد پا به عرصه هستی گذارد وجود داشته است Ùˆ پس از او نیز وجود خواهد داشت.
از این امر واقع، نتیجه ای بسیار مهم به دست Ù…ÛŒ آید، نتیجه ای Ú©Ù‡ جامعه شناسان بØÙ‚ بر آن تاکید ورزیده اند اما مورد توجه انسان شناسان قرار نگرÙته است. برای آنکه بتوانیم مکانیسم آن Ùرایندهایی را درک کنیم Ú©Ù‡ نهادها یا رسوم را (به ویژه در میان اقوام رشد نیاÙته) مستقر کرده اند باید نخست ذهن خود را از آن پیشداوریی آزاد کنیم Ú©Ù‡ معتقد است بازنمایی های جمعی به طور عام Ùˆ بازنمایی های جمعی اقوام رشد نیاÙته به طور خاص، از قوانین روان شناسی ای پیروی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ بر پایه تØلیل شناسنده ] سوژه یا Ù†Ùس درک کننده[ به منزله یک Ùرد استوار است. بازنمایی های جمعی انسانهای ابتدایی2 قوانین ویژه خود را دارند Ùˆ این قوانین را نمی توان با مطالعۀ «انسان رشد یاÙته، متمدن Ùˆ سÙیدپوست» کش٠کرد. برعکس با مطالعه بازنمایی های جمعی اقوام غیرمتمدن Ùˆ پیوندهای میان بازنمایی های آنهاست Ú©Ù‡ بی تردید بر تکوین مقولات Ùˆ اصول منطقی ما پرتوی اÙکنده Ù…ÛŒ شود.{...}
اگر Ùقط یک نکته باشد Ú©Ù‡ جامعه شناسی معاصر آن را کاملاً مستقر کرده باشد، همین است Ú©Ù‡ پدیدارهای اجتماعی، قوانین خود را دارند، Ùˆ این قوانین را هرگز نمی توان با تØلیل Ùرد به منزلۀ Ùرد آشکار کرد. در نتیجه هر کوششی Ú©Ù‡ در جهت «تبیین» بازنمایی های جمعی از طریق کارکرد عملیات ذهنی Ú©Ù‡ در Ùرد مشاهده Ù…ÛŒ شود (مانند تداعی معانی، کاربرد ساده لوØانه نظریه علیت Ùˆ نظیر اینها) به عمل آید، پیشاپیش Ù…Øکوم به شکست است. چون بعضی از یاÙته هایی Ú©Ù‡ برای تبیین مسئله اساسی اند، Øذ٠شده اند، شکست چنین تبیینی Øتمی است. شاید ما نیز امید داشته باشیم Ú©Ù‡ از الگوی ذهن Ùردی Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ شود Ùاقد هر گونه تجربه ای است ØŒ استÙاده عملی کنیم. چنین ذهنی پدیدارهای طبیعی ای را بازنمایی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ درون او Ùˆ پیرامون او روی Ù…ÛŒ دهند اما آیا ارزشی دارد Ú©Ù‡ بکوشیم روش چنین ذهنی را بازآÙرینی کنیم؟ در واقع ØŒ هیچ وسیله ای در اختیار نداریم تا از طریق آن بدانیم Ú©Ù‡ یک چنین ذهنی چگونه چیزی خواهد بود. تا آنجا Ú©Ù‡ بتوان به عقب برگشت، در جوامعی Ú©Ù‡ مطالعه کرده ایم ØŒ هر اندازه هم ابتدایی باشند، هرگز نمی توانیم ذهنی بیابیم Ú©Ù‡ اجتماعی نشده باشد، به سخن دیگر، ذهنی نمی یابیم Ú©Ù‡ با تعداد بی شماری از بازنمایی های جمعی ارتباط نیاÙته باشد. این بازنمایی ها از طریق سنت منتقل Ù…ÛŒ شوند ولی منشأشان در تاریکی است.
الگوی ذهن Ùردی Ú©Ù‡ مطلقاً Ùاقد هر گونه تجربه ای باشد، همان قدر خیالی است Ú©Ù‡ تصور انسانی پیش از Øیات اجتماعی. چنین الگویی، چیزی نیست Ú©Ù‡ بتوان آن را درک کرد Ùˆ درستی یا نادرستی اش را به اثبات رساند، بلکه Ùقط Ùرضیه ای دلبخواهی است.
2- بازنمایی های جمعی در ادراک انسانهای ابتدایی وسرشت عرÙانی آنها
من Ùقط به خاطر Ùقدان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…Ù†Ø§Ø³Ø¨ØªØ±ÛŒ ØŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¹Ø±Ùانی را به کار Ù…ÛŒ برم Ùˆ منظورم از این اصطلاØØŒ عرÙان دینی گروه های عار٠در کشورهای غربی نیست Ú©Ù‡ عرÙان آنها چیزی کاملاً متÙاوت است. من واژۀ عرÙانی را در معنای دقیقاً تعری٠شده اش به کار Ù…ÛŒ برم Ùˆ آن را چنین تعری٠می کنم Ú©Ù‡ منظور از ذهنیت «عرÙانی»، ذهنیتی است Ú©Ù‡ به نیروها Ùˆ تأثیرات Ùˆ اعمالی اعتقاد دارد Ú©Ù‡ گرچه آنها را از طریق Øواس نمی تواند درک کند اما وجودشان را واقعی Ù…ÛŒ پندارد. به دیگر سخن ØŒ واقعیتی Ú©Ù‡ انسانهای ابتدایی را اØاطه کرده است خود سرشتی عرÙانی(یا جادویی) دارد.
در نظر انسان ابتدایی هیچ پدیده ای نیست Ú©Ù‡ صرÙاً پدیده ای Ùیزیکی باشد، البته به آن معنایی Ú©Ù‡ ما Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«Ùیزیکی» را به کار Ù…ÛŒ بریم. تموج آب ØŒ وزش باد، ریزش باران، یک صوت ØŒ یک رنگ Ùˆ هر پدیده طبیعی دیگری را به آن Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ ما آن را درمی یابیم یعنی این پدیده ها را به صورت ترکیب Øرکاتی Ú©Ù‡ نسبت مشخص Ùˆ معینی با Øرکات پیش Ùˆ Øرکات پس از خود دارند انسان ابتدایی درک نمی کند.
در Øقیقت اندامهای ادراک او تغییر مکان جسمی را همانند ما درک Ù…ÛŒ کند، مثلاً ذهن انسان ابتدایی طبق تجربه های پیشین خود اشیای مشابه را به آسانی تشخیص Ù…ÛŒ دهد. خلاصه کلام آنکه همه Ùرایندهای Ùیزیولوژیکی Ùˆ روان شناختی ادراک در او همانند ما صورت Ù…ÛŒ گیرند، اما نتیجه این Ùرآیندها بی درنگ در هاله ای از آگاهی پیچیده قرار Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ این آگاهی زیر سلطه بازنمایی های جمعی است. انسانهای ابتدایی با چشمانی همانند چشمان ما به جهان Ù…ÛŒ نگرند ØŒ اما ذهن آنان جهان را همانند ذهن ما درک نمی کند. Ù…ÛŒ توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ ادراک آنان از هسته ای تشکیل شده است Ú©Ù‡ پیرامون آن را لایه ای از بازنمایی ها Ùرا گرÙته است Ú©Ù‡ غلظت متغیری دارند. این بازنمایی ها منشأ اجتماعی دارند. اما این تشبیه ØŒ خام Ùˆ نادقیق است، زیرا انسان ابتدایی هیچ اØساسی از چنین هسته Ùˆ لایه پیرامونی آن ندارد. این ما هستیم Ú©Ù‡ این دو را از هم جدا Ù…ÛŒ کنیم زیرا ما براساس عادات ذهنی مان نمی توانیم امور را بدون Ú©Ù…Ú© گرÙتن از چنین تقسیم بندیهایی درک کنیم. در ذهن انسان ابتدایی کلا٠پیچیده بازنمایی ها را نمی توان از هم گشود Ùˆ آنها را از یکدیگر تÙکیک کرد.
تÙاوت بارزی Ú©Ù‡ میان ذهنیت ابتدایی Ùˆ ذهنیت ما وجود دارد خود را Øتی در ادراک عادی یا ادراک Øسی ساده ترین اشیاء نشان Ù…ÛŒ دهد. ادراک انسان ابتدایی از آن رو اساساً عرÙانی است چون سرشت بازنمایی های جمعی اش ،که بخش مدغم هر ادراکی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند، عرÙانی است. اما بازنمایی های جمعی ما ØŒ لااقل در مورد بیشتر چیزهایی Ú©Ù‡ ما را اØاطه کرده اند دیگر سرشتی عرÙانی ندارند.
هیچ چیز در ادراک آنان Ùˆ ادراک ما همانند نیست. برای کسانی چون ما، یعنی کسانی Ú©Ù‡ به زبانی آشنای با ما سخن Ù…ÛŒ گویند، ورود به شیوه تÙکر انسانهای ابتدایی دشواری رÙع ناشدنی وجود دارد. هر Ú†Ù‡ بیشتر در میان آنان به سر بریم، بیشتر به شیوه تÙکر ذهنی شان نزدیک Ù…ÛŒ شویم ولی در عین Øال بیشتر متوجه Ù…ÛŒ شویم Ú©Ù‡ چگونه غیرممکن است Ú©Ù‡ کاملاً همانند آنان بیندیشیم.
صØÛŒØ Ù†ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ بر این باور باشیم، همچنان Ú©Ù‡ اغلب بر این باورند، Ú©Ù‡ انسانهای ابتدایی نیروهای مرموز، خواص جادویی، نوعی Ø±ÙˆØ ÛŒØ§ نوعی اصل Øیات را به همه آن اشیایی مرتبط Ù…ÛŒ سازند Ú©Ù‡ به نوعی ØŒ Øواس آنان را متأثر Ù…ÛŒ کنند یا تخیلشان را برمی انگیزند، Ùˆ از این رو ادراکهای آنان با اعتقادات Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ú¯Ø§Ø±ÛŒ اشباع شده اند.
در اینجا مسئله مرتبط ساختن یا تداعی کردن نیست . خواص عرÙانی Ú©Ù‡ با آنها اشیاء Ùˆ موجودات اشباع Ù…ÛŒ شوند، جزء جدایی ناپذیر بازنمایی هایی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ از طریق آنها، انسان ابتدایی اشیا Ùˆ موجودات را به صورت یک Ú©Ù„ ترکیبی Ù…ÛŒ بیند. Ùقط در مرØله متاخرتری از تکامل اجتماعی است Ú©Ù‡ آنچه را پدیده طبیعی Ù…ÛŒ نامیم به این گرایش پیدا Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ Ù…Øتوای صر٠آگاهی شود، یعنی از آن عناصری Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ شود جنبه اعتقادی Ùˆ سرانجام خراÙÛŒ دارند پیراسته گردد. اما تا وقتی این «تÙکیک» صورت نگرÙته، ادراک به صورت یک Ú©Ù„ نامتمایز باقی Ù…ÛŒ ماند. شاید بتوان ادراک را در این مرØله «چندترکیبی» (polysynthetic) نامید، مانند آن واژه هایی Ú©Ù‡ در زبانهای اقوام ابتدایی وجود دارند.
به همین شیوه ما هر کجا پرسش خود را در قالب چنین عباراتی Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†ÛŒÙ… Ú©Ù‡ : «ذهن انسان ابتدایی چگونه این یا آن پدیده طبیعی را ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد» خود را در بن بست Ù…ÛŒ یابیم. ارائه پرسش به این Ø´Ú©Ù„ØŒ Ùرضیه کاذبی را به ذهن القاء Ù…ÛŒ کند. به این معنی Ú©Ù‡ پنداشته ایم Ú©Ù‡ ذهن انسان ابتدایی پدیده ها را مانند ذهن خود ما در Ù…ÛŒ یابد. ما تصور Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ انسان ابتدایی اموری مانند: خواب ØŒ رویا، بیماری، مرگ، طلوع Ùˆ غروب کرات آسمانی ØŒ باران، تندر Ùˆ غیره را به سادگی درک Ù…ÛŒ کند Ùˆ سپس ذهنش بر پایه اصل علیت برانگیخته Ù…ÛŒ شود Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد تا برای این پدیده ها علتی بیابد. اما در ذهنیت اقوام رشد نیاÙته پدیده های طبیعی به آن صورتی Ú©Ù‡ ما از این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÛŒ Ùهمیم وجود ندارند. ذهنیت آنان نیازی ندارد Ú©Ù‡ در جستجوی توضیØÛŒ برای پدیده های طبیعی باشد زیرا ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù¾Ø¯ÛŒØ¯Ù‡ ها در عناصر عرÙانی بازنمایی های جمعی آنان قرار دارد. بنابراین پرسشهایی از این نوع را باید وارونه کرد. آنچه باید جستجو کنیم آن Ùرآیند منطقی نیست Ú©Ù‡ به تÙسیر پدیده ها Ù…ÛŒ انجامد، زیرا ذهنیت ابتدایی هرگز پدیده ها را متمایز از تÙسیرشان درک نمی کند ما باید در Ù¾ÛŒ این باشیم Ú©Ù‡ بÙهمیم چگونه پدیده ها از پیله ای Ú©Ù‡ در آن گرÙتارند به تدریج رها Ù…ÛŒ شوند Ùˆ این امکان به وجود Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ آنها به طور جدا Ùˆ متمایز درک گردند Ùˆ چگونه آن چیزی Ú©Ù‡ در آغاز بخشی مدغم Ùˆ جدایی ناپذیر از آن پیله بود Ù…ÛŒ تواند بعداً از آن جدا گردد Ùˆ «تبیین » پدیده ها شود.
نقش بسیار برجسته ای Ú©Ù‡ بازنمایی های جمعی در ادارکهای انسانهای ابتدایی دارند Ùقط به این منØصر نمی شود Ú©Ù‡ به ادراکهایشان خصلتی عرÙانی بدهند. همین علت Ù¾ÛŒ آمد دیگری نیز دارد ØŒ بدین معنی Ú©Ù‡ سمت گیری این ادارکها متÙاوت با سمت گیری ادراکهای ما است. بر اثر همین تÙاوت در سمت گیری، ادراکهای ما بعضی داده ها را نگاه Ù…ÛŒ دارند Ùˆ برخی را دور Ù…ÛŒ ریزد ØŒ عامل اصلی تعیین کننده در این Ùرایند گزینش Ùˆ ریزش، مقدار اطمینانی است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانیم بر تکرار تغییرناپذیر پدیدارها در شرایط داده شده داشته باشیم.
همین پذیرش Ùˆ ریزش داده های ارائه شده است Ú©Ù‡ منجر به Øداکثر اعتبار «عینی» ] در مورد شناخت پدیدارها[ Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ بر اثر آن، هر چیزی Ú©Ù‡ از دیدگاه این «عینیت» امری صرÙاً عارضی Ùˆ متعلق به قلمرو پیش داوریها باشد ØØ°Ù Ù…ÛŒ شود. از این دیدگاه نیز انسانهای ابتدایی امور را مانند ما درک نمی کنند. در موارد معینی Ú©Ù‡ علائق عملی مستقیمی برای انسانهای ابتدایی Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª بی Ø´Ú© توجه خاصی بدانها نشان Ù…ÛŒ دهند Ùˆ اغلب تÙاوتهایی را Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در تأثرات Øسی خیلی شبیه به هم هستند Ùˆ در تشخیص نشانه ها Ùˆ علائم خارجی اشیا یا پدیده هایی Ú©Ù‡ معاش شان Ùˆ Øتی بقایشان به آنها وابسته اند مهارت دارند (در این باره Ù…ÛŒ توان Ùراست بومیان استرالیا را در پیداکردن Ùˆ نیز سود بردن از شبنمی Ú©Ù‡ شب هنگام Ùرو Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ نمونه هایی مانند آن را ذکر کرد)
اما چنانچه این نوع ادراکهای ظری٠را Ú©Ù‡ Øاصل آموزش Ùˆ به یاد سپاری است کنار بگذاریم، درخواهیم یاÙت Ú©Ù‡ نیروی ادراکی انسانهای ابتدایی به جای آنکه متمایل به این باشد Ú©Ù‡ آن چیزی را مردود اعلام کند Ú©Ù‡ سبب نقصان عینیت Ù…ÛŒ شود، بر عکس، بر خواص عرÙانی Ùˆ نیروهای اسرارآمیز موجودات Ùˆ پدیده ها تأکید Ù…ÛŒ ورزد Ùˆ به این ترتیب به سوی آن عواملی سمت گیری Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ به نظر ما اموری ذهنی یا وهمی اند، ولی در نظر انسانهای ابتدایی این توهمات همان قدر واقعی اند Ú©Ù‡ دیگر چیزها. همین خصلت ادراکهایشان، آنان را توانا Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ برای بعضی پدیده ها علتی بیان کنند اما چنانچه برای «تبینین » این توانایی به Ùرایندهای ذهنی Ùˆ منطقی Ùردی متوسل شویم ØŒ راه درستی نپیموده ایم.
این Øقیقت شناخته شده ای است Ú©Ù‡ انسانهای ابتدایی، Øتی اگر اعضای جوامعی نسبتاً پیشرÙته باشند، تشابه های مصنوعی را Ú†Ù‡ به صورت مجسمه باشد Ú†Ù‡ Øکاکی یا نقاشی، واقعی Ù…ÛŒ پندارند. مثلاً تصویر شخص به همان واقعی خود شخص است.
ادراک ما به سوی یک واقعیت عینی، Ùˆ Ùقط همین یک واقعیت ØŒ سمت گیری شده است . در این سمت گیری همه آن اموری Ú©Ù‡ صرÙاً اهمیتی ذهنی دارند ØØ°Ù Ù…ÛŒ شوند. ما نمی Ùهمیم Ú©Ù‡ چگونه هر چیزی Ú©Ù‡ در رویا دیده Ù…ÛŒ شود Ù…ÛŒ تواند هم Ø³Ø·Ø Ø¢Ù† چیزی قرار بگیرد Ú©Ù‡ در Øالت بیداری Ù…ÛŒ بینیم، Ùˆ اگر چنین چیزی رخ دهد ناچاریم بپذیریم Ú©Ù‡ این وضع، نتیجه توهم روان شناختی بسیار قوی ای است.
اما در نظر انسانهای ابتدایی چنین تقابل شدیدی میان ادراک در بیداری Ùˆ ادراک در رویا وجود ندارد. ادراک آنان به شیوه دیگری سمت گیری شده است Ùˆ در این شیوه آنچه را ما واقعیت عینی Ù…ÛŒ نامیم آمیخته با عناصر عرÙانی Ùˆ ادراک ناشدنی است Ú©Ù‡ ما امروزه آنها را امور ذهنی Ù…ÛŒ نامیم. این عناصر عرÙانی Ùˆ ادراک ناشدنی Øتی شیوه درک آنان را از واقعیت تنظیم Ù…ÛŒ کند. این شیوه ادراک، در Øقیقت، خود بسیار نزدیک به رویا است . Ùˆ اگر ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهیم Ú©Ù‡ طور دیگری مطلب را بیان کنیم Ù…ÛŒ توانیم بگوییم Ú©Ù‡ رویای آنان ØŒ ادراکی است همانند دیگر ادراکهایشان.
ادراک آنان ] اعم از ادراک در رویا یا ادراک در بیداری[ معجونی است Ú©Ù‡ عناصر یکسانی در هر دو وارد Ù…ÛŒ شوند Ùˆ این عناصر یکسان، اØساسات یکسانی را برمی انگیزند Ùˆ Øتی آنان را به عمل وا Ù…ÛŒ دارند. بنابراین سرخ پوستی Ú©Ù‡ خوابی دیده است Ùˆ وجود خود را بر سر Øقیقت این خواب به مخاطره Ù…ÛŒ اندازد از تÙاوت میان ادراکی Ú©Ù‡ در رویا داشته با ادراک مشابه اش Ú©Ù‡ اØتمالاً در بیداری دریاÙت Ù…ÛŒ کند غاÙÙ„ نیست، اما چون ادراک او هم در بیداری Ùˆ هم در رویا عرÙانی است ØŒ بنابراین تÙاوت میان این دو نوع ادراک برایش چندان معنایی ندارد. ما واقعیت عینی ادراک را با اعتبارش Ù…ÛŒ سنجیم، اما از نظر انسان ابتدایی چنین سنجشی Ùقط امری Ùرعی یا Øتی بی ارزش است.
آنچه در نظر ما ادراک است همان چیزی نیست که در نظر انسان ابتدایی است.
از نظر او ادراک مرتبط با ارواØØŒ Ù†Ùسها Ùˆ قدرتهای نامرئی Ùˆ ناملموس Ùˆ اسرارآمیز است Ú©Ù‡ از همه سو او را اØاطه کرده اند Ùˆ سرنوشت او وابسته به آنها است؛ Ùˆ آنها در آگاهی اش عظیمتر از عناصر ثابت Ùˆ ملموس Ùˆ مرئی بازنمایی هایش نمودار Ù…ÛŒ شوند. بنابراین انسان ابتدایی دلیلی ندارد Ú©Ù‡ رویا را بی ارزش بداند Ùˆ آن را بازنمایی ] یا انگاره ای [ ذهنی Ùˆ مشکوک به شمار آورد Ùˆ به صدق آن اعتمادی نداشته باشد. در نظر او رویا Ø´Ú©Ù„ نازل Ùˆ وهمی ادراک نیست بلکه برعکس، رویا Ø´Ú©Ù„ عالی تر ادراک است ØŒ چون در آن ØŒ عناصر مادی Ùˆ ملموس کمترند Ùˆ ارتباط با Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ùˆ نیروهای نامرئی مستقیم تر Ùˆ کامل تر صورت Ù…ÛŒ گیرد.
علت اطمینانی Ú©Ù‡ انسان ابتدایی به صدق رویاهای خود دارد همین است ØŒ این اطمینان لااقل به همان اندازه اطمینانی است Ú©Ù‡ او به ادراکهای معمولی خود دارد . همین مطلب این علت را ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ چرا انسان ابتدایی جویای وسایل تØقق رویاهایی است Ú©Ù‡ جنبه ÙˆØیانی دارند. مثلاً سرخ پوستان آمریکای شمالی خواهان طریقه ای هستند Ú©Ù‡ صدق Ùˆ اعتبار رویاها را تضمین کند. از این رو مرد جوانی Ú©Ù‡ به سن تØلی٠رسیده باید تلاش کند تا در رویا آن جانوری را ببیند Ú©Ù‡ Ùرشته نگهبان Ùˆ توتم شخصی اوست. او باید با رعایت بعضی منهیات، خود را برای این منظور آماده کند.
نخست او باید با ایمپی یا شستشوی با بخار خود را پاک ] یا تطهیر[ کند Ùˆ برای سه روز روزه بگیرد. سراسر این مدت او باید از زن Ùˆ اجتماع دوری جوید Ùˆ در انزوا به سر برد Ùˆ منهیات را رعایت کند Ùˆ از هر جهت بکوشد تا به قدر کاÙÛŒ پاک Ùˆ طاهر بماند تا از خدایی Ú©Ù‡ Ùرا Ù…ÛŒ خواند به او ÙˆØÛŒ برسد.» (..) سپس او خود را مورد شکنجه های گوناگون قرار Ù…ÛŒ دهد. «تا اینکه خدایان اشراق یا ÙˆØÛŒ ای رابه او ارزانی دارند»
این نمونه نیز علت اØترام Ùˆ Øرمتی را ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ برای رویابینان، غیبگویان Ùˆ پیامبران Ùˆ Øتی گاهی اوقات برای دیوانگان (Lunatic) قائل اند. زیرا اینان قدرت خاصی برای ارتباط با واقعیت نامرئی دارند یعنی این امتیاز را به آنان نسبت Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ برای ایجاد ارتباط با امور نامرئی ادراک خاصی دارند. همه این Øقایق کاملاً شناخته شده ØŒ به طور طبیعی ØŒ از سمت گیری بازنمایی های جمعی ناشی Ù…ÛŒ شوند. این بازنمایی ها بر جوامع ابتدایی سلطه دارند Ùˆ سرشتی عرÙانی دارند Ú©Ù‡ این سرشت عرÙانی هم به جهان واقعی Ú©Ù‡ «انسان ÙˆØشی» در آن به سر Ù…ÛŒ برد سرایت Ù…ÛŒ کند Ùˆ هم به ادراک او از آن.
بیشتر تÙاوتهای میان ادراک انسان ابتدایی با ادراک خود ما از همین خصلت عرÙانی ناشی Ù…ÛŒ شوند.
بنابراین انسان ابتدایی در Ù…Øیطی از موجودات Ùˆ اشیاء به سر Ù…ÛŒ برد Ùˆ عمل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ همه آنها علاوه بر خواصی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ دانیم، خواص عرÙانی نیز دارند. او واقعیت عینی موجودات Ùˆ اشیاء را با واقعیت دیگری درهم Ù…ÛŒ آمیزد. او اØساس Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ موجودات ادراک ناشدنی بی شماری او را اØاطه کرده اند Ùˆ آنها همیشه نامرئی هستند Ùˆ همیشه نیز ترسناک. اغلب ØŒ Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ù…Ø±Ø¯Ú¯Ø§Ù† در پیرامون او پرسه Ù…ÛŒ زنند Ùˆ همیشه هزاران Ø±ÙˆØ Ø§Ø´Ø®Ø§ØµÙÙ Ú©Ù… Ùˆ بیش آشنا او را اØاطه کرده اند.
لااقل اعتقاد اخیر را تعداد زیادی از پژوهشگران Ùˆ انسان شناسان کوشیده اند تا با به کارگیری اصطلاØات Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ú¯Ø§Ø±ÛŒ ] = آنی میسم[ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. Ùریزر نمونه های بسیاری را در این باره گردآوری کرده Ú©Ù‡ متمایل به این است Ú©Ù‡ نشان دهد این عقیده در میان همه اقوام رشد نیاÙته در سراسر گیتی رایج است.
آیا ضروری است که برخی از این نمونه ها را نقل کنیم؟
«تخیل اورائون هراسان در جهان Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø³ÛŒØ± Ù…ÛŒ کند. هر صخره، هر جاده، هر رودخانه Ùˆ هر بیشه زاری خانه Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø§Ø³ØªÂ» Ùˆ گاهی اوقات نیز خانه Â«Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ø®Ø¨ÛŒØ«Â». کادارها مانند سانتال ها ØŒ مونداها Ùˆ اورائون های شوتا – ناگپور معتقدند Ú©Ù‡ آنان را انبوهی از قدرتهای نامرئی اØاطه کرده اند Ú©Ù‡ بعضی از آنها پنداشته Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ù†ÛŒØ§Ú©Ø§Ù† مرده شان باشند، در Øالی Ú©Ù‡ دیگر قدرتهای نامرئی به نظر Ù…ÛŒ رسند Ú©Ù‡ تجسم چیز مشخصی نباشد Ùˆ Ùقط معنای مبهم امور اسرارآمیز Ùˆ غریب را برسانند Ú©Ù‡ تپه ها Ùˆ نهرها Ùˆ جنگلها در تخیل انسان ÙˆØØ´ÛŒ ایجاد Ù…ÛŒ کنند. (....) نامهای این قدرتهای نامرئی، گروهی است Ùˆ صÙاتشان به دشواری دانسته Ù…ÛŒ شود.
پانوشت ها:
1-representations collective
2 - Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« انسان ابتدایی» گرچه واژه مناسبی نیست ولی به واسطه رایج بودن آن ØŒ چاره ای از کاربرد آن نیست. ما Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ ابتدایی» را به معنی اعضای ابتدایی ترین جوامعی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناسیم به کار Ù…ÛŒ بریم
واژۀ عرÙانی را در معنای دقیقاً تعری٠شده اش به کار Ù…ÛŒ برم وآن را چنین تعری٠می کنم Ú©Ù‡ منظور از ذهنیت «عرÙانی»، ذهنیتی است Ú©Ù‡ به نیروها Ùˆ تأثیرات Ùˆ اعمالی اعتقاد دارد Ú©Ù‡ گرچه آنها را از طریق Øواس نمی تواند درک کند اما وجودشان را واقعی Ù…ÛŒ پندارد. به دیگر سخن ØŒ واقعیتی Ú©Ù‡ انسانهای ابتدایی را اØاطه کرده است خود سرشتی عرÙانی(یا جادویی) دارد.
در نظر انسان ابتدایی هیچ پدیده ای نیست Ú©Ù‡ صرÙاً پدیده ای Ùیزیکی باشد، البته به آن معنایی Ú©Ù‡ ما Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«Ùیزیکی» را به کار Ù…ÛŒ بریم. تموج آب ØŒ وزش باد، ریزش باران، یک صورت ØŒ یک رنگ Ùˆ هر پدیده طبیعی دیگری را به آن Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ ما آن را درمی یابیم یعنی این پدیده ها را به صورت ترکیب Øرکاتی Ú©Ù‡ نسبت مشخص Ùˆ معینی با Øرکات پیش Ùˆ Øرکات پس از خود دارند انسان ابتدایی درک نمی کند.
در Øقیقت اندامهای ادراک او تغییر مکان جسمی را همانند ما درک Ù…ÛŒ کند، مثلاً ذهن انسان ابتدایی طبق تجربه های پیشین خود اشیای مشابه را به آسانی تشخیص Ù…ÛŒ دهد. خلاصه کلام آنکه همه Ùرایندهای Ùیزیولوژیکی Ùˆ روان شناختی ادراک در او همانند ما صورت Ù…ÛŒ گیرند، اما نتیجه این Ùرآیندها بی درنگ در هاله ای از آگاهی پیچیده قرار Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ این آگاهی زیر سلطه بازنمایی های جمعی است. انسانهای ابتدایی با چشمانی همانند چشمان ما به جهان Ù…ÛŒ نگرند ØŒ اما ذهن آنان جهان را همانند ذهن ما درک نمی کند. Ù…ÛŒ توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ ادراک آنان از هسته ای تشکیل شده است Ú©Ù‡ پیرامون آن را لایه ای از بازنمایی ها Ùرا گرÙته است Ú©Ù‡ غلظت متغیری دارند. این بازنمایی ها منشأ اجتماعی دارند. اما این تشبیه ØŒ خام Ùˆ نادقیق است، زیرا انسان ابتدایی هیچ اØساسی از چنین هسته Ùˆ لایه پیرامونی آن ندارد. این ما هستیم Ú©Ù‡ این دو را از هم جدا Ù…ÛŒ کنیم زیرا ما براساس عادات ذهنی مان نمی توانیم امور را بدون Ú©Ù…Ú© گرÙتن از چنین تقسیم بندیهایی درک کنیم در ذهن انسان ابتدایی کلا٠پیچیده بازنمایی ها را نمی توان از هم گشود Ùˆ آنها را از یکدیگر تÙکیک کرد.
تÙاوت بارزی Ú©Ù‡ میان ذهنیت ابتدایی Ùˆ ذهنیت ما وجود دارد خود راØتی در ادارک عادی یا ادراک Øسی ساده ترین اشیاء نشان Ù…ÛŒ دهد. ادراک انسان ابتدایی از آن رو اساساً عرÙانی است چون سرشت بازنمایی های جمعی اشت Ú©Ù‡ بخش مدغم هر ادراکی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند عرÙانی است. اما بازنمایی های جمعی ما ØŒ لااقل در مورد بیشتر چیزهایی Ú©Ù‡ ما را اØاطه کرده اند دیگر سرشتی عرÙانی ندارند.
هیچ چیز در ادراک آنان Ùˆ ادراک ما همانند نیست. برای کسانی چون ما، یعنی کسانی Ú©Ù‡ به زبانی آشنای با ما سخن Ù…ÛŒ گویند، برای ورود به شیوه تÙکر انسانهای ابتدایی دشواری رÙع ناشدنی وجود دارد.
گزیده هایی از کتاب کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده
اثر لوسین لوی-برول ترجمۀ یدالله موقن
1-مقدمه: کار کرد های ذهنی در جوامع عقب مانده
آن بازنمایی هایی را که جمعی1 می نامیم، چنانچه به منزله یک کل تعری٠شوند- بی آنکه وارد جزئیات شویم – با نشانه های زیر مشخص می شوند:
1 – آنها میان همه اعضای یک گروه اجتماعی Ù…Ùروض مشترک اند Ùˆ خود را بر تک تک اعضای گروه اجتماعی تØمیل Ù…ÛŒ کنند Ùˆ برØسب شرایط در آنان اØساس اØترام، ترس، پرستش Ùˆ مانند اینها را ایجاد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ از نسلی به نسل دیگر منتقل Ù…ÛŒ شوند.
2 – وجود بازنمایی های جمعی وابسته به Ùرد نیست، نه این علت Ú©Ù‡ دارای ÙˆØدت جمعی هستند Ú©Ù‡ متمایز از اÙراد تشکیل دهنده گروه اجتماعی است ØŒ بلکه به این سبب Ú©Ù‡ آنها خود را در جنبه هایی عرضه Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ نمی توان آنها را با بررسی Ùرد به منزله Ùرد تبیین کرد. از این رو بازنمایی های جمعی مانند زبان اند. گرچه زبان Ùقط در ذهن اÙرادی Ú©Ù‡ آن را تکلم Ù…ÛŒ کنند وجود دارد، با این وصÙØŒ زبان، واقعیت اجتماعی انکارناپذیری است Ú©Ù‡ بر تشکل بازنمایی های جمعی استوار است. زبان ادعای خود را بر تک تک اÙراد تØمیل Ù…ÛŒ کند Ùˆ پیش از آنکه Ùرد پا به عرصه هستی گذارد وجود داشته است Ùˆ پس از او نیز وجود خواهد داشت.
از این امر واقع، نتیجه ای بسیار مهم به دست Ù…ÛŒ آید، نتیجه ای Ú©Ù‡ جامعه شناسان بØÙ‚ بر آن تاکید ورزیده اند اما مورد توجه انسان شناسان قرار نگرÙته است. برای آنکه بتوانیم مکانیسم آن Ùرایندهایی را درک کنیم Ú©Ù‡ نهادها یا رسوم را (به ویژه در میان اقوام رشد نیاÙته) مستقر کرده اند باید نخست ذهن خود را از آن پیشداوریی آزاد کنیم Ú©Ù‡ معتقد است بازنمایی های جمعی به طور عام Ùˆ بازنمایی های جمعی اقوام رشد نیاÙته به طور خاص، از قوانین روان شناسی ای پیروی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ بر پایه تØلیل شناسنده ] سوژه یا Ù†Ùس درک کننده[ به منزله یک Ùرد استوار است. بازنمایی های جمعی انسانهای ابتدایی2 قوانین ویژه خود را دارند Ùˆ این قوانین را نمی توان با مطالعۀ «انسان رشد یاÙته، متمدن Ùˆ سÙیدپوست» کش٠کرد. برعکس با مطالعه بازنمایی های جمعی اقوام غیرمتمدن Ùˆ پیوندهای میان بازنمایی های آنهاست Ú©Ù‡ بی تردید بر تکوین مقولات Ùˆ اصول منطقی ما پرتوی اÙکنده Ù…ÛŒ شود.{...}
اگر Ùقط یک نکته باشد Ú©Ù‡ جامعه شناسی معاصر آن را کاملاً مستقر کرده باشد، همین است Ú©Ù‡ پدیدارهای اجتماعی، قوانین خود را دارند، Ùˆ این قوانین را هرگز نمی توان با تØلیل Ùرد به منزلۀ Ùرد آشکار کرد. در نتیجه هر کوششی Ú©Ù‡ در جهت «تبیین» بازنمایی های جمعی از طریق کارکرد عملیات ذهنی Ú©Ù‡ در Ùرد مشاهده Ù…ÛŒ شود (مانند تداعی معانی، کاربرد ساده لوØانه نظریه علیت Ùˆ نظیر اینها) به عمل آید، پیشاپیش Ù…Øکوم به شکست است. چون بعضی از یاÙته هایی Ú©Ù‡ برای تبیین مسئله اساسی اند، Øذ٠شده اند، شکست چنین تبیینی Øتمی است. شاید ما نیز امید داشته باشیم Ú©Ù‡ از الگوی ذهن Ùردی Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ شود Ùاقد هر گونه تجربه ای است ØŒ استÙاده عملی کنیم. چنین ذهنی پدیدارهای طبیعی ای را بازنمایی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ درون او Ùˆ پیرامون او روی Ù…ÛŒ دهند اما آیا ارزشی دارد Ú©Ù‡ بکوشیم روش چنین ذهنی را بازآÙرینی کنیم؟ در واقع ØŒ هیچ وسیله ای در اختیار نداریم تا از طریق آن بدانیم Ú©Ù‡ یک چنین ذهنی چگونه چیزی خواهد بود. تا آنجا Ú©Ù‡ بتوان به عقب برگشت، در جوامعی Ú©Ù‡ مطالعه کرده ایم ØŒ هر اندازه هم ابتدایی باشند، هرگز نمی توانیم ذهنی بیابیم Ú©Ù‡ اجتماعی نشده باشد، به سخن دیگر، ذهنی نمی یابیم Ú©Ù‡ با تعداد بی شماری از بازنمایی های جمعی ارتباط نیاÙته باشد. این بازنمایی ها از طریق سنت منتقل Ù…ÛŒ شوند ولی منشأشان در تاریکی است.
الگوی ذهن Ùردی Ú©Ù‡ مطلقاً Ùاقد هر گونه تجربه ای باشد، همان قدر خیالی است Ú©Ù‡ تصور انسانی پیش از Øیات اجتماعی. چنین الگویی، چیزی نیست Ú©Ù‡ بتوان آن را درک کرد Ùˆ درستی یا نادرستی اش را به اثبات رساند، بلکه Ùقط Ùرضیه ای دلبخواهی است.
2- بازنمایی های جمعی در ادراک انسانهای ابتدایی وسرشت عرÙانی آنها
من Ùقط به خاطر Ùقدان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…Ù†Ø§Ø³Ø¨ØªØ±ÛŒ ØŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¹Ø±Ùانی را به کار Ù…ÛŒ برم Ùˆ منظورم از این اصطلاØØŒ عرÙان دینی گروه های عار٠در کشورهای غربی نیست Ú©Ù‡ عرÙان آنها چیزی کاملاً متÙاوت است. من واژۀ عرÙانی را در معنای دقیقاً تعری٠شده اش به کار Ù…ÛŒ برم Ùˆ آن را چنین تعری٠می کنم Ú©Ù‡ منظور از ذهنیت «عرÙانی»، ذهنیتی است Ú©Ù‡ به نیروها Ùˆ تأثیرات Ùˆ اعمالی اعتقاد دارد Ú©Ù‡ گرچه آنها را از طریق Øواس نمی تواند درک کند اما وجودشان را واقعی Ù…ÛŒ پندارد. به دیگر سخن ØŒ واقعیتی Ú©Ù‡ انسانهای ابتدایی را اØاطه کرده است خود سرشتی عرÙانی(یا جادویی) دارد.
در نظر انسان ابتدایی هیچ پدیده ای نیست Ú©Ù‡ صرÙاً پدیده ای Ùیزیکی باشد، البته به آن معنایی Ú©Ù‡ ما Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«Ùیزیکی» را به کار Ù…ÛŒ بریم. تموج آب ØŒ وزش باد، ریزش باران، یک صوت ØŒ یک رنگ Ùˆ هر پدیده طبیعی دیگری را به آن Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ ما آن را درمی یابیم یعنی این پدیده ها را به صورت ترکیب Øرکاتی Ú©Ù‡ نسبت مشخص Ùˆ معینی با Øرکات پیش Ùˆ Øرکات پس از خود دارند انسان ابتدایی درک نمی کند.
در Øقیقت اندامهای ادراک او تغییر مکان جسمی را همانند ما درک Ù…ÛŒ کند، مثلاً ذهن انسان ابتدایی طبق تجربه های پیشین خود اشیای مشابه را به آسانی تشخیص Ù…ÛŒ دهد. خلاصه کلام آنکه همه Ùرایندهای Ùیزیولوژیکی Ùˆ روان شناختی ادراک در او همانند ما صورت Ù…ÛŒ گیرند، اما نتیجه این Ùرآیندها بی درنگ در هاله ای از آگاهی پیچیده قرار Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ این آگاهی زیر سلطه بازنمایی های جمعی است. انسانهای ابتدایی با چشمانی همانند چشمان ما به جهان Ù…ÛŒ نگرند ØŒ اما ذهن آنان جهان را همانند ذهن ما درک نمی کند. Ù…ÛŒ توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ ادراک آنان از هسته ای تشکیل شده است Ú©Ù‡ پیرامون آن را لایه ای از بازنمایی ها Ùرا گرÙته است Ú©Ù‡ غلظت متغیری دارند. این بازنمایی ها منشأ اجتماعی دارند. اما این تشبیه ØŒ خام Ùˆ نادقیق است، زیرا انسان ابتدایی هیچ اØساسی از چنین هسته Ùˆ لایه پیرامونی آن ندارد. این ما هستیم Ú©Ù‡ این دو را از هم جدا Ù…ÛŒ کنیم زیرا ما براساس عادات ذهنی مان نمی توانیم امور را بدون Ú©Ù…Ú© گرÙتن از چنین تقسیم بندیهایی درک کنیم. در ذهن انسان ابتدایی کلا٠پیچیده بازنمایی ها را نمی توان از هم گشود Ùˆ آنها را از یکدیگر تÙکیک کرد.
تÙاوت بارزی Ú©Ù‡ میان ذهنیت ابتدایی Ùˆ ذهنیت ما وجود دارد خود را Øتی در ادراک عادی یا ادراک Øسی ساده ترین اشیاء نشان Ù…ÛŒ دهد. ادراک انسان ابتدایی از آن رو اساساً عرÙانی است چون سرشت بازنمایی های جمعی اش ،که بخش مدغم هر ادراکی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند، عرÙانی است. اما بازنمایی های جمعی ما ØŒ لااقل در مورد بیشتر چیزهایی Ú©Ù‡ ما را اØاطه کرده اند دیگر سرشتی عرÙانی ندارند.
هیچ چیز در ادراک آنان Ùˆ ادراک ما همانند نیست. برای کسانی چون ما، یعنی کسانی Ú©Ù‡ به زبانی آشنای با ما سخن Ù…ÛŒ گویند، ورود به شیوه تÙکر انسانهای ابتدایی دشواری رÙع ناشدنی وجود دارد. هر Ú†Ù‡ بیشتر در میان آنان به سر بریم، بیشتر به شیوه تÙکر ذهنی شان نزدیک Ù…ÛŒ شویم ولی در عین Øال بیشتر متوجه Ù…ÛŒ شویم Ú©Ù‡ چگونه غیرممکن است Ú©Ù‡ کاملاً همانند آنان بیندیشیم.
صØÛŒØ Ù†ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ بر این باور باشیم، همچنان Ú©Ù‡ اغلب بر این باورند، Ú©Ù‡ انسانهای ابتدایی نیروهای مرموز، خواص جادویی، نوعی Ø±ÙˆØ ÛŒØ§ نوعی اصل Øیات را به همه آن اشیایی مرتبط Ù…ÛŒ سازند Ú©Ù‡ به نوعی ØŒ Øواس آنان را متأثر Ù…ÛŒ کنند یا تخیلشان را برمی انگیزند، Ùˆ از این رو ادراکهای آنان با اعتقادات Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ú¯Ø§Ø±ÛŒ اشباع شده اند.
در اینجا مسئله مرتبط ساختن یا تداعی کردن نیست . خواص عرÙانی Ú©Ù‡ با آنها اشیاء Ùˆ موجودات اشباع Ù…ÛŒ شوند، جزء جدایی ناپذیر بازنمایی هایی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ از طریق آنها، انسان ابتدایی اشیا Ùˆ موجودات را به صورت یک Ú©Ù„ ترکیبی Ù…ÛŒ بیند. Ùقط در مرØله متاخرتری از تکامل اجتماعی است Ú©Ù‡ آنچه را پدیده طبیعی Ù…ÛŒ نامیم به این گرایش پیدا Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ Ù…Øتوای صر٠آگاهی شود، یعنی از آن عناصری Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ شود جنبه اعتقادی Ùˆ سرانجام خراÙÛŒ دارند پیراسته گردد. اما تا وقتی این «تÙکیک» صورت نگرÙته، ادراک به صورت یک Ú©Ù„ نامتمایز باقی Ù…ÛŒ ماند. شاید بتوان ادراک را در این مرØله «چندترکیبی» (polysynthetic) نامید، مانند آن واژه هایی Ú©Ù‡ در زبانهای اقوام ابتدایی وجود دارند.
به همین شیوه ما هر کجا پرسش خود را در قالب چنین عباراتی Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†ÛŒÙ… Ú©Ù‡ : «ذهن انسان ابتدایی چگونه این یا آن پدیده طبیعی را ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد» خود را در بن بست Ù…ÛŒ یابیم. ارائه پرسش به این Ø´Ú©Ù„ØŒ Ùرضیه کاذبی را به ذهن القاء Ù…ÛŒ کند. به این معنی Ú©Ù‡ پنداشته ایم Ú©Ù‡ ذهن انسان ابتدایی پدیده ها را مانند ذهن خود ما در Ù…ÛŒ یابد. ما تصور Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ انسان ابتدایی اموری مانند: خواب ØŒ رویا، بیماری، مرگ، طلوع Ùˆ غروب کرات آسمانی ØŒ باران، تندر Ùˆ غیره را به سادگی درک Ù…ÛŒ کند Ùˆ سپس ذهنش بر پایه اصل علیت برانگیخته Ù…ÛŒ شود Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد تا برای این پدیده ها علتی بیابد. اما در ذهنیت اقوام رشد نیاÙته پدیده های طبیعی به آن صورتی Ú©Ù‡ ما از این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÛŒ Ùهمیم وجود ندارند. ذهنیت آنان نیازی ندارد Ú©Ù‡ در جستجوی توضیØÛŒ برای پدیده های طبیعی باشد زیرا ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù¾Ø¯ÛŒØ¯Ù‡ ها در عناصر عرÙانی بازنمایی های جمعی آنان قرار دارد. بنابراین پرسشهایی از این نوع را باید وارونه کرد. آنچه باید جستجو کنیم آن Ùرآیند منطقی نیست Ú©Ù‡ به تÙسیر پدیده ها Ù…ÛŒ انجامد، زیرا ذهنیت ابتدایی هرگز پدیده ها را متمایز از تÙسیرشان درک نمی کند ما باید در Ù¾ÛŒ این باشیم Ú©Ù‡ بÙهمیم چگونه پدیده ها از پیله ای Ú©Ù‡ در آن گرÙتارند به تدریج رها Ù…ÛŒ شوند Ùˆ این امکان به وجود Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ آنها به طور جدا Ùˆ متمایز درک گردند Ùˆ چگونه آن چیزی Ú©Ù‡ در آغاز بخشی مدغم Ùˆ جدایی ناپذیر از آن پیله بود Ù…ÛŒ تواند بعداً از آن جدا گردد Ùˆ «تبیین » پدیده ها شود.
نقش بسیار برجسته ای Ú©Ù‡ بازنمایی های جمعی در ادارکهای انسانهای ابتدایی دارند Ùقط به این منØصر نمی شود Ú©Ù‡ به ادراکهایشان خصلتی عرÙانی بدهند. همین علت Ù¾ÛŒ آمد دیگری نیز دارد ØŒ بدین معنی Ú©Ù‡ سمت گیری این ادارکها متÙاوت با سمت گیری ادراکهای ما است. بر اثر همین تÙاوت در سمت گیری، ادراکهای ما بعضی داده ها را نگاه Ù…ÛŒ دارند Ùˆ برخی را دور Ù…ÛŒ ریزد ØŒ عامل اصلی تعیین کننده در این Ùرایند گزینش Ùˆ ریزش، مقدار اطمینانی است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانیم بر تکرار تغییرناپذیر پدیدارها در شرایط داده شده داشته باشیم.
همین پذیرش Ùˆ ریزش داده های ارائه شده است Ú©Ù‡ منجر به Øداکثر اعتبار «عینی» ] در مورد شناخت پدیدارها[ Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ بر اثر آن، هر چیزی Ú©Ù‡ از دیدگاه این «عینیت» امری صرÙاً عارضی Ùˆ متعلق به قلمرو پیش داوریها باشد ØØ°Ù Ù…ÛŒ شود. از این دیدگاه نیز انسانهای ابتدایی امور را مانند ما درک نمی کنند. در موارد معینی Ú©Ù‡ علائق عملی مستقیمی برای انسانهای ابتدایی Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª بی Ø´Ú© توجه خاصی بدانها نشان Ù…ÛŒ دهند Ùˆ اغلب تÙاوتهایی را Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در تأثرات Øسی خیلی شبیه به هم هستند Ùˆ در تشخیص نشانه ها Ùˆ علائم خارجی اشیا یا پدیده هایی Ú©Ù‡ معاش شان Ùˆ Øتی بقایشان به آنها وابسته اند مهارت دارند (در این باره Ù…ÛŒ توان Ùراست بومیان استرالیا را در پیداکردن Ùˆ نیز سود بردن از شبنمی Ú©Ù‡ شب هنگام Ùرو Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ نمونه هایی مانند آن را ذکر کرد)
اما چنانچه این نوع ادراکهای ظری٠را Ú©Ù‡ Øاصل آموزش Ùˆ به یاد سپاری است کنار بگذاریم، درخواهیم یاÙت Ú©Ù‡ نیروی ادراکی انسانهای ابتدایی به جای آنکه متمایل به این باشد Ú©Ù‡ آن چیزی را مردود اعلام کند Ú©Ù‡ سبب نقصان عینیت Ù…ÛŒ شود، بر عکس، بر خواص عرÙانی Ùˆ نیروهای اسرارآمیز موجودات Ùˆ پدیده ها تأکید Ù…ÛŒ ورزد Ùˆ به این ترتیب به سوی آن عواملی سمت گیری Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ به نظر ما اموری ذهنی یا وهمی اند، ولی در نظر انسانهای ابتدایی این توهمات همان قدر واقعی اند Ú©Ù‡ دیگر چیزها. همین خصلت ادراکهایشان، آنان را توانا Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ برای بعضی پدیده ها علتی بیان کنند اما چنانچه برای «تبینین » این توانایی به Ùرایندهای ذهنی Ùˆ منطقی Ùردی متوسل شویم ØŒ راه درستی نپیموده ایم.
این Øقیقت شناخته شده ای است Ú©Ù‡ انسانهای ابتدایی، Øتی اگر اعضای جوامعی نسبتاً پیشرÙته باشند، تشابه های مصنوعی را Ú†Ù‡ به صورت مجسمه باشد Ú†Ù‡ Øکاکی یا نقاشی، واقعی Ù…ÛŒ پندارند. مثلاً تصویر شخص به همان واقعی خود شخص است.
ادراک ما به سوی یک واقعیت عینی، Ùˆ Ùقط همین یک واقعیت ØŒ سمت گیری شده است . در این سمت گیری همه آن اموری Ú©Ù‡ صرÙاً اهمیتی ذهنی دارند ØØ°Ù Ù…ÛŒ شوند. ما نمی Ùهمیم Ú©Ù‡ چگونه هر چیزی Ú©Ù‡ در رویا دیده Ù…ÛŒ شود Ù…ÛŒ تواند هم Ø³Ø·Ø Ø¢Ù† چیزی قرار بگیرد Ú©Ù‡ در Øالت بیداری Ù…ÛŒ بینیم، Ùˆ اگر چنین چیزی رخ دهد ناچاریم بپذیریم Ú©Ù‡ این وضع، نتیجه توهم روان شناختی بسیار قوی ای است.
اما در نظر انسانهای ابتدایی چنین تقابل شدیدی میان ادراک در بیداری Ùˆ ادراک در رویا وجود ندارد. ادراک آنان به شیوه دیگری سمت گیری شده است Ùˆ در این شیوه آنچه را ما واقعیت عینی Ù…ÛŒ نامیم آمیخته با عناصر عرÙانی Ùˆ ادراک ناشدنی است Ú©Ù‡ ما امروزه آنها را امور ذهنی Ù…ÛŒ نامیم. این عناصر عرÙانی Ùˆ ادراک ناشدنی Øتی شیوه درک آنان را از واقعیت تنظیم Ù…ÛŒ کند. این شیوه ادراک، در Øقیقت، خود بسیار نزدیک به رویا است . Ùˆ اگر ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهیم Ú©Ù‡ طور دیگری مطلب را بیان کنیم Ù…ÛŒ توانیم بگوییم Ú©Ù‡ رویای آنان ØŒ ادراکی است همانند دیگر ادراکهایشان.
ادراک آنان ] اعم از ادراک در رویا یا ادراک در بیداری[ معجونی است Ú©Ù‡ عناصر یکسانی در هر دو وارد Ù…ÛŒ شوند Ùˆ این عناصر یکسان، اØساسات یکسانی را برمی انگیزند Ùˆ Øتی آنان را به عمل وا Ù…ÛŒ دارند. بنابراین سرخ پوستی Ú©Ù‡ خوابی دیده است Ùˆ وجود خود را بر سر Øقیقت این خواب به مخاطره Ù…ÛŒ اندازد از تÙاوت میان ادراکی Ú©Ù‡ در رویا داشته با ادراک مشابه اش Ú©Ù‡ اØتمالاً در بیداری دریاÙت Ù…ÛŒ کند غاÙÙ„ نیست، اما چون ادراک او هم در بیداری Ùˆ هم در رویا عرÙانی است ØŒ بنابراین تÙاوت میان این دو نوع ادراک برایش چندان معنایی ندارد. ما واقعیت عینی ادراک را با اعتبارش Ù…ÛŒ سنجیم، اما از نظر انسان ابتدایی چنین سنجشی Ùقط امری Ùرعی یا Øتی بی ارزش است.
آنچه در نظر ما ادراک است همان چیزی نیست که در نظر انسان ابتدایی است.
از نظر او ادراک مرتبط با ارواØØŒ Ù†Ùسها Ùˆ قدرتهای نامرئی Ùˆ ناملموس Ùˆ اسرارآمیز است Ú©Ù‡ از همه سو او را اØاطه کرده اند Ùˆ سرنوشت او وابسته به آنها است؛ Ùˆ آنها در آگاهی اش عظیمتر از عناصر ثابت Ùˆ ملموس Ùˆ مرئی بازنمایی هایش نمودار Ù…ÛŒ شوند. بنابراین انسان ابتدایی دلیلی ندارد Ú©Ù‡ رویا را بی ارزش بداند Ùˆ آن را بازنمایی ] یا انگاره ای [ ذهنی Ùˆ مشکوک به شمار آورد Ùˆ به صدق آن اعتمادی نداشته باشد. در نظر او رویا Ø´Ú©Ù„ نازل Ùˆ وهمی ادراک نیست بلکه برعکس، رویا Ø´Ú©Ù„ عالی تر ادراک است ØŒ چون در آن ØŒ عناصر مادی Ùˆ ملموس کمترند Ùˆ ارتباط با Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ùˆ نیروهای نامرئی مستقیم تر Ùˆ کامل تر صورت Ù…ÛŒ گیرد.
علت اطمینانی Ú©Ù‡ انسان ابتدایی به صدق رویاهای خود دارد همین است ØŒ این اطمینان لااقل به همان اندازه اطمینانی است Ú©Ù‡ او به ادراکهای معمولی خود دارد . همین مطلب این علت را ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ چرا انسان ابتدایی جویای وسایل تØقق رویاهایی است Ú©Ù‡ جنبه ÙˆØیانی دارند. مثلاً سرخ پوستان آمریکای شمالی خواهان طریقه ای هستند Ú©Ù‡ صدق Ùˆ اعتبار رویاها را تضمین کند. از این رو مرد جوانی Ú©Ù‡ به سن تØلی٠رسیده باید تلاش کند تا در رویا آن جانوری را ببیند Ú©Ù‡ Ùرشته نگهبان Ùˆ توتم شخصی اوست. او باید با رعایت بعضی منهیات، خود را برای این منظور آماده کند.
نخست او باید با ایمپی یا شستشوی با بخار خود را پاک ] یا تطهیر[ کند Ùˆ برای سه روز روزه بگیرد. سراسر این مدت او باید از زن Ùˆ اجتماع دوری جوید Ùˆ در انزوا به سر برد Ùˆ منهیات را رعایت کند Ùˆ از هر جهت بکوشد تا به قدر کاÙÛŒ پاک Ùˆ طاهر بماند تا از خدایی Ú©Ù‡ Ùرا Ù…ÛŒ خواند به او ÙˆØÛŒ برسد.» (..) سپس او خود را مورد شکنجه های گوناگون قرار Ù…ÛŒ دهد. «تا اینکه خدایان اشراق یا ÙˆØÛŒ ای رابه او ارزانی دارند»
این نمونه نیز علت اØترام Ùˆ Øرمتی را ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ برای رویابینان، غیبگویان Ùˆ پیامبران Ùˆ Øتی گاهی اوقات برای دیوانگان (Lunatic) قائل اند. زیرا اینان قدرت خاصی برای ارتباط با واقعیت نامرئی دارند یعنی این امتیاز را به آنان نسبت Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ برای ایجاد ارتباط با امور نامرئی ادراک خاصی دارند. همه این Øقایق کاملاً شناخته شده ØŒ به طور طبیعی ØŒ از سمت گیری بازنمایی های جمعی ناشی Ù…ÛŒ شوند. این بازنمایی ها بر جوامع ابتدایی سلطه دارند Ùˆ سرشتی عرÙانی دارند Ú©Ù‡ این سرشت عرÙانی هم به جهان واقعی Ú©Ù‡ «انسان ÙˆØشی» در آن به سر Ù…ÛŒ برد سرایت Ù…ÛŒ کند Ùˆ هم به ادراک او از آن.
بیشتر تÙاوتهای میان ادراک انسان ابتدایی با ادراک خود ما از همین خصلت عرÙانی ناشی Ù…ÛŒ شوند.
بنابراین انسان ابتدایی در Ù…Øیطی از موجودات Ùˆ اشیاء به سر Ù…ÛŒ برد Ùˆ عمل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ همه آنها علاوه بر خواصی Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ دانیم، خواص عرÙانی نیز دارند. او واقعیت عینی موجودات Ùˆ اشیاء را با واقعیت دیگری درهم Ù…ÛŒ آمیزد. او اØساس Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ موجودات ادراک ناشدنی بی شماری او را اØاطه کرده اند Ùˆ آنها همیشه نامرئی هستند Ùˆ همیشه نیز ترسناک. اغلب ØŒ Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ù…Ø±Ø¯Ú¯Ø§Ù† در پیرامون او پرسه Ù…ÛŒ زنند Ùˆ همیشه هزاران Ø±ÙˆØ Ø§Ø´Ø®Ø§ØµÙÙ Ú©Ù… Ùˆ بیش آشنا او را اØاطه کرده اند.
لااقل اعتقاد اخیر را تعداد زیادی از پژوهشگران Ùˆ انسان شناسان کوشیده اند تا با به کارگیری اصطلاØات Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ú¯Ø§Ø±ÛŒ ] = آنی میسم[ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ù‡Ù†Ø¯. Ùریزر نمونه های بسیاری را در این باره گردآوری کرده Ú©Ù‡ متمایل به این است Ú©Ù‡ نشان دهد این عقیده در میان همه اقوام رشد نیاÙته در سراسر گیتی رایج است.
آیا ضروری است که برخی از این نمونه ها را نقل کنیم؟
«تخیل اورائون هراسان در جهان Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø³ÛŒØ± Ù…ÛŒ کند. هر صخره، هر جاده، هر رودخانه Ùˆ هر بیشه زاری خانه Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø§Ø³ØªÂ» Ùˆ گاهی اوقات نیز خانه Â«Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ø®Ø¨ÛŒØ«Â». کادارها مانند سانتال ها ØŒ مونداها Ùˆ اورائون های شوتا – ناگپور معتقدند Ú©Ù‡ آنان را انبوهی از قدرتهای نامرئی اØاطه کرده اند Ú©Ù‡ بعضی از آنها پنداشته Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ù†ÛŒØ§Ú©Ø§Ù† مرده شان باشند، در Øالی Ú©Ù‡ دیگر قدرتهای نامرئی به نظر Ù…ÛŒ رسند Ú©Ù‡ تجسم چیز مشخصی نباشد Ùˆ Ùقط معنای مبهم امور اسرارآمیز Ùˆ غریب را برسانند Ú©Ù‡ تپه ها Ùˆ نهرها Ùˆ جنگلها در تخیل انسان ÙˆØØ´ÛŒ ایجاد Ù…ÛŒ کنند. (....) نامهای این قدرتهای نامرئی، گروهی است Ùˆ صÙاتشان به دشواری دانسته Ù…ÛŒ شود.
پانوشت ها:
1-representations collective
2 - Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« انسان ابتدایی» گرچه واژه مناسبی نیست ولی به واسطه رایج بودن آن ØŒ چاره ای از کاربرد آن نیست. ما Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â«Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ ابتدایی» را به معنی اعضای ابتدایی ترین جوامعی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناسیم به کار Ù…ÛŒ بریم