تاریخ نگارش 15 آبان 1394


نکته هایی در باره ادعا های آقای دکتر سید جواد طباطبایی
آقای شهبازی در یکی از کامنت هایی که ذیل مقاله من : «در پاسخ ایراد های آقای دکتر سید جواد طباطبایی » که در فبسبوکم گذاشته ام می نویسند که « طباطبایی درباره اینکه آیا علمای مشروطه خواه تصور درستی از مشروطه داشتند یا در پی عدالت و... راهی جنبش مشروطه خواهی شدند نظریه بی اطلاعی علما از مشروطه را رد كرد و گفت: اتفاقا اگر قرار باشد افرادی از مشروطه خبر داشته باشند همین علما هستند. جواد طباطبایی برای اثبات نظریه خود به چند نكته توجه كرد: اول اندیشه مشروطه اولین بار در انگلستان تجربه شده است گرچه این تصور كه «مشروطه یك برنامه انگلیسی بود» غلط است اما انگلیسی ها ۸۰۰ سال سابقه دولت مشروطه دارند و منتسكیو و توكویل تقدم انگلیس را تایید كرده اند. دوم اندیشه مشروطه و نظریه دولت قانون تنها یك تئوری مدرن نیست تاریخ مدرنیته مربوط به چند صدسال اخیر است اما مشروطه در انگلیس ۸۰۰ سال سابقه دارد و این نشان می دهد كه مشروطه ریشه در سنت دارد و نه فقط مدرنیته. سوم بنیان اندیشه دولت قانون از دل ادیان الهی به دست می آید. اصولا ادیان الهی چون فقه دارند از نظریه دولت قانون به معنای قانون شرع دفاع می كنند.»
این عجیب ترین سخنی است که شنیده ام: « اصولا ادیان الهی چون فقه دارند از نظریه دولت قانون به معنای قانون شرع دفاع می كنند.» ایشان اگر به جای کلی گویی شرح می دادند که منظورشان چیست و در کجا و در چه دوره ای و چه دین یا مذهبی چنین نظری داشته است و منابعی نیز برای تایید ادعایشان ذکر می کردند من یکی که خیلی سپاسگزار می شدم. اما در مورد انگلستان که مثال زده اند اتفاقآً نفوذ قوانین مهاجمان بی دین نورمن در انگلستان است که موجد آیین دادرسی انگلیسی شده است . این هم سندش :
Since 1189, English law has been described as a common law rather than a civil law system; in other words, no major codification of the law has taken place and judicial precedents are binding as opposed to persuasive. This may be a legacy of the Norman conquest of England, when a number of legal concepts and institutions from Norman law were introduced to England. In the early centuries of English common law, the justices and judges were responsible for adapting the system of writs to meet everyday needs, applying a mixture of precedent and common sense to build up a body of internally consistent law. An example is the Law Merchant derived from the "Pie-Powder" Courts, named from a corruption of the French pieds-poudrés ("dusty feet") implying ad hoc marketplace courts. As the Parliament of England became ever more established and influential, legislation gradually overtook judicial law-making such that today, judges are only able to innovate in certain very narrowly defined areas.
علاوه بر قوانین عرف که میراث مهاجمان نورمن بود ،قوانین را قاضیان در لندن وضع می کردند و یا طبق مقتضیات روز قوانین ، اعم از عرفی و موضوعه ، را تغییر می دادند. سخن از قوانین شرع اصلا در میان نیست.
در کامنت دیگری آقای شهبازی از قول آقای طباطبایی نقل کرده اند که :
«مجموعه‌های قانونی، بویژه در کشورهایی که دین وحیانی داشته‌اند، فقه همان کشورهاست...آن‌چه اشکوری نمی ‌فهمد، از بی‌اعتنایی به همین لطیفه ناشی می شود! او نمی ‌داند که تبدیل احکام شرع به مجموعه‌های قانونی جدید انجام گرفته بود. ». این نقل قول از آقای طباطبایی است.
در کتاب کوچکی که تحت عنوان « عقلانیت و آزادی » که مقالاتی در باره ماکس وبر و از ماکس وبر است که من ترجمه کرده ام و سالها پیش منتشر شد ( تهران نشر هرمس ، چاپ اول 1379 ) و به چاپ چهارم هم رسیده است ، در آنجا از دید گاه ماکس وبر در باره انواع قانون مانند قانون شرع ، قانون عرفی ( البته آقای طباطبایی و بسیاری دیگر از نویسندگان و مترجمان در نیافته اند که عرف به معنای سنت است. ولی قانون سکولار به معنای قانون عقلی و شکلی است و قانون وضعی است . قانون عرفی یعنی قانون مرسوم و سنتی که معلوم نیست کی وضع شده است)، قانون طبیعی ( حقوق بشر جزو قوانین طبیعی است) و قانون موضوعه بحث می شود و ارتباط آنها با نوع سلطه یا نوع حکومت نشان داده می شود . وبر در کتابش « جامعه شناسی حقوق » از انواع قانون بحث می کند که شامل «قانون اسلامی (تسنن )» و «قوانین ایران (تشییع )» نیز می شود که این دو مبحث اخیر را من سالها پیش ترجمه کرده ام و در سایت های نیلگون و ماه مگ هم نصب اند. ولی گویی آقای طباطبایی در این خصوص هم در جهل مرکب به سر می برند. ایشان می پندارند فقط یک نوع قانون هست و آن هم قانون شرع است. حتی کلیسای کاتولیک در کنار قوانین شرع که از یهودیت نشئت یافته بودند قوانین رمی را نیز که سکولار بودند به رسمیت شناخته بود.
ایراد های آقای طباطبایی به کسانی چون جلال آل احمد و علی شریعتی ودیگران تحت یک مقوله قرار می گیرد ذهن اینان اسطوره ای -دینی بود نه علمی -فلسفی. اما ذهنیت خود آقای طباطبایی نیز ذیل همین مقوله قرار می گیرد. ذهن ایشان به هیچ وجه سکولار نیست بلکه مذهبی است. سه قرن پس از ولتر و اولباخ و لامتری و دیگر فیلسوفان روشنگری ایشان آن شهامت فکری را ندارد که به دنبال آنان برود. در مقابل قهرمانانش میرزای نایینی و آخوند خراسانی و خواجه نظام الملک و امثالهم اند گویی ایشان از لحاظ ساختار ذهنی درقرون وسطی به سر می برند نه درعصر مدرن . البته خودشان نیز گفته اند که « محافظه کار » اند . ولی لازم بود تاکید کنند که «محافظه کار » ضد روشنگری هستند..پس از پژوهشهای لوسین لوی-برول و ارنست کاسیرر در باره فرم اندیشه اسطوره ای - دینی چقدر حرف های ایشان و روشنفکران دینی مخالف ایشان پوچ و تهی از معنی است. چه چیز هایی به عنوان آخرین دستاورد های فلسفی-تاریخی به خورد جوانان ما داده می شود!

تفکر حاکم بر شرق و حاکم بر قرون وسطای اروپا اسطوره ای - دینی بوده است. اگر ما زیر سلطه تفکر اسطوره ای -دینی باشیم مانند جلال آل احمد و علی شریعتی از شناخت اندیشه اسطوره ای -دینی ناتوانیم چون ذهن ما از این مرحله گذر نکرده است. ایراد من به کسانی چون سید جواد طباطبایی این است که ساخت تفکر شما هم با آل احمد و شریعتی یکسان است. آنان نوع دیگری از خرافات را تبلیغ می کردند و شما نوع دیگری را.