آیا تÙسیر انتقادی از Ùیزیک مدرن درست است یا تÙسیر تجربه¬گرا؟موریس شلیک ترجمه ÛŒ یدالله Ù…
موریس شلیک
ترجمه ی یدالله موقن
آیا تÙسیر انتقادی از Ùیزیک مدرن درست است یا تÙسیر تجربه¬گرا؟
نکاتی درباره ی کتاب نظریه ی نسبیت اینشتاین نوشته ی ارنست کاسیرر(1921)
موریتس شلیک(Moritz Schlick:1936-1882( در وهله ÛŒ نخست به عنوان رهبر Øلقه ÛŒ وین یا پوزیتیویست های منطقی Ú©Ù‡ دراوایل دهه ÛŒ 1930درخشید شناخته Ù…ÛŒ شود. دیگر اعضای Øلقه ÛŒ وین عبارت بودند از : رودل٠کارناپ ØŒ هانس رایشنباخ ØŒ کورت گودل ØŒ اوتو نویریت ØŒ Ùیلیپ Ùرانک Ùˆ چند تنی دیگر. شلیک پس از اتمام تØصیلات دبیرستانی وارد دانشگاه برلین شد Ùˆ به تØصیل در رشته ÛŒ Ùیزیک پرداخت. او زیر نظر ماکس پلانک، Ùیزیکدان مشهور آلمانی دوره ÛŒ دکتری خود را گذارند Ùˆ در سال 1904 دکتری خود را دریاÙت کرد. پس از یک سال کار آزمایشگاهی در دانشگاه گوتینگن سرانجام به دانشگاه زوریخ رÙت تا به تØصیل ÙلسÙÙ‡ بپردازد. درسال1910دردانشگاه روستوک(Rostock) تدریس کرد Ùˆ سرانجام در سال 1922 کرسی استادی٠پرآوازه ÛŒ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ طبیعی(Naturphilosophie) رادردانشگاه وین به دست آورد. شلیک ،در Øقیقت ØŒ ÙیلسوÙÙ Ùیزیکدان بود. باید Ú¯Ùت Ú©Ù‡ همه ÛŒ ÙلسÙÙ‡ ها لاطائلات¬ نیستند. ÙیلسوÙانی هم بوده Ùˆ هستند Ú©Ù‡ در رشته¬های علمی تØصیلات Ùˆ پژوهش¬های Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ÛŒÛŒ دارند. اما متأسÙانه در کشور ما ÙلسÙÙ‡ متردا٠شده است با ضدیت با علم Ùˆ خرد Ùˆ مدرنیته Ùˆ روشنگری. شلیک عمر نسبتاً کوتاهی داشت. او در سن پنجاه Ùˆ پنج سالگی توسط یک دانشجوی سابق ÙلسÙÙ‡ با شلیک چهار گلوله Ú©Ù‡ به پا Ùˆ شکمش اصابت کرد درگذشت. مقاله ÛŒ1 زیر نقدی است بر کتاب ارنست کاسیرر، نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین: یک بررسی شناخت¬شناسانه. به رغم اینکه برخی از پژوهشگران برداشت شلیک از کتاب کاسیرر را نادرست می¬دانند، با این وص٠این نقد سرآغازی برای تأسیس مکتب پوزیتیویسم منطقی شد. نگارنده کتاب ارنست کاسیرر: نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین: بØØ«ÛŒ شناخت¬شناسانه را ترجمه کرده است Ú©Ù‡ به زودی از سوی انتشارات هرمس منتشر خواهد شد Ùˆ مقاله ÛŒ شلیک اÙزوده ¬ای بر آن کتاب خواهد بود. شماره ÛŒ صÙØات داخل پرانتز ها شماره ÛŒ صÙØات ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر هستند. مترجم.
یک خصوصیت ماندگار Ùˆ از بین نرÙتنی ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت] شیوه ¬ای است Ú©Ù‡ در علم دقیق ریشه دارد. بنابر نظر کاملاً رایج (به ویژه نظری Ú©Ù‡ هرمان کوهن بر آن تأکید Ù…ÛŒ ¬کرد) هدÙÛŒ Ú©Ù‡ کانت در نقد خرد Ù…Øض دنبال می¬کرد این بود Ú©Ù‡ برای اصول نیوتونی علم¬ طبیعی توجیه ÙلسÙÛŒ ارائه دهد. همینطور نیز مکتب¬های نوکانتی می¬کوشند تا صدق ایده¬های اساسی ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت] را با نشان دادن Ù…Ùید Ùˆ مثمر بودن این ایده¬ها برای Ùیزیک امروز به اثبات برسانند. برای نوکانتی¬ها دشوار نبوده است Ú©Ù‡ پا به پای علم طبیعی پیش بروند، تØولی Ú©Ù‡ از بینش مکانیکی از جهان به بینش انرژتیک Ùˆ سرانجام به بینش الکترودینامیکی از جهان سیر کرده است. اما آیا نوکانتیسم توان کاÙÛŒ Ùˆ نیز انعظاÙ¬پذیری لازم را دارد Ú©Ù‡ در آن جهشی سهیم شود Ú©Ù‡ از طریق آن Ùیزیک زمان ما در راه جدیدی گام گذاشته است؟ برای جذب نظریه ÛŒ نسبیت خاص در دیدگاه انتقادی کانت Ùقط کوشش¬های اندکی صورت ¬گرÙت Ø·ÛŒ این مدت Ú©Ù‡ هنوز نظریه ÛŒ نسبیت عام کامل نشده بود، من بر این نظر بودم Ú©Ù‡ باید به پرسش بالا پاسخ منÙÛŒ داد. به نظر می¬رسید Ú©Ù‡ اصولی Ú©Ù‡ برای روشن Ùˆ ÙˆØ§Ø¶Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† ÙلسÙÛŒ نظریه ÛŒ نسبیت Ùˆ دÙاع Ùˆ Øمایت از آن مورد نیاز بودند از نظریه ÛŒ شناخت تجربه ¬گرا آسان¬تر قابل استنتاج بودند تا از نظریه ÛŒ شناخت کانتی.2 Øتی در اتÙاقات بعدی نیز دلیلی نیاÙتم Ú©Ù‡ این موضع خود را تغییر دهم؛ Ùˆ به ویژه آن Ú©Ù‡ با تکمیل موÙقیت¬آمیز نظریه ÛŒ نسبیت عام Ú©Ù‡ مدت کوتاهی پس از ارائه نظریه ÛŒ نسبیت خاص صورت گرÙت پیروزی نصیب ایده¬ای شده بود Ú©Ù‡ از درون تجربه ¬گرایی اÙراطی(یعنی پوزیتیویسم ماخ) سر بر آورده بود. اما با توجه به اهمیت پرسش Ùˆ دشواری پاسخ دادن به آن، وظیÙÙ‡ ÛŒ خود می¬دانم Ú©Ù‡ در هر موقعیت جدی یکبار دیگر به آزمون موضوع بپردازم. با انتشار کتاب ارنست کاسیرر3 چنین موقعیتی پیش آمد Ùˆ بنا براین دعوت سر دبیران مجله ÛŒ «کانت – پژوهش ÛŒ » را با خشنودی پذیرÙتم تا در پرتو کتاب کاسیرر این پرسش را دوباره بررسی کنم، بررسی یی Ú©Ù‡ به دلایل جانبی، مسلماً Ùقط می¬تواند به Ø´Ú©Ù„ یک بررسی نسبتاً کوتاه باشد.
کاسیرر موضوع کتاب خود را اثبات این نظر Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ Ùقط در قلمرو ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی می¬توان مبانی ÙلسÙÛŒ نظریه ÛŒ نسبیت را یاÙت؛ Ùˆ به سخن دقیق¬تر، در آن Ø´Ú©Ù„ از دیدگاه انتقادی Ú©Ù‡ او با مسرت ایده¬آلیسم منطقی می¬نامد. او این وظیÙÙ‡ را بر عهده می¬گیرد Ú©Ù‡ با تØلیل شناخت¬شناسانه معلوم کند Ú©Ù‡ آیا منشأ Ùˆ تØول این تئوری را باید نمونه Ùˆ شاهدی از Ù…Ùهوم انتقادی تجربه دانست یا Ù…Ùهوم Øس ¬گرایانه ÛŒ آن ØŸ (ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر ØŒ صÙØÙ‡ ÛŒ 27 ). اما در پرتو این Ùرمول¬بندی، تردید¬ها بی¬درنگ سر بلند می¬کنند: آیا واقعاً مسئله Ùقط به این دو Ù…Ùهوم Ùروکاستنی است Tertium non datur)) ØŸ آیا در اینجا با وضعیتی رو به رو هستیم Ú©Ù‡ راه میانه¬ ای وجود ندارد؟ قطعاً یک نوع تجربه¬ گرایی وجود دارد Ú©Ù‡ متمایز از Øس¬گرایی است Ùˆ نمی¬توان آن را به Øس¬گرایی Ùروکاست، همچنان Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ-توان آن را، هم از دیدگاه تاریخی Ùˆ هم در قالب اصطلاØات موضوع ØŒ تشخیص داد. بنا بر این اگر نشان داده شود (Ú©Ù‡ نشان دادنش هم دشوار نیست) Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت نمی¬تواند صرÙاً از مقد مات [ÙلسÙÙ‡ ÛŒ] Øس¬گرا ناشی شده باشد، این موضوع نه ضرورت تÙسیر انتقادی Ùˆ نه پذیرش آن را اثبات می¬کند، مگر آنکه Ù…Ùهوم ایده¬آلیسم منطقی چنان گسترده در نظر گرÙته شود Ú©Ù‡ Ùقط دو شق بالا باقی بمانند. اما در این صورت ایده¬ آلیسم منطقی، خصوصیت بارز خود Ùˆ اعتبار ÙلسÙی¬اش را از دست می¬دهد Ø› زیرا در این وضعیت می¬توان نامنسجم¬ترین عقاید را ذیل آن قرار داد. در بعضی از جا های کتاب واقعاً به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ کاسیرر متمایل به چنین Ùرمول¬بندی¬های عامی است Ú©Ù‡ مرزهای دیدگاه انتقادی او را در معرض خطر نامتمایز شدن قرار می¬دهد Ú©Ù‡ ما باید در اینجا این مرزها را ردیابی کنیم.
برای اینکه شالوده ÛŒ Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ برای بررسی¬های زیر ایجاد کنیم باید به اختصار آن خصوصیات ضروری را Ú©Ù‡ با Ù…Ùهوم انتقادی مرتبط می¬دانیم بر شماریم. وجود چنین شالوده-ای مطلقا ضروری است Ú©Ù‡ بر پایه ÛŒ آن بتوانیم از رخنه ÛŒ پرسش¬های خسته¬ کننده ÛŒ تکراری درباره ÛŒ تÙسیر کانت اجتناب کنیم. تا وقتی Ú©Ù‡ هرکس بتواند به این استدلال رایج توسل جوید Ú©Ù‡ مخال٠او گزارش درستی از بینش کانت ارائه نمی¬دهد چنین بØØ«ÛŒ بی Øاصل خواهد بود.
بنا بر این بگذارید تا مقدمات زیر را مبنا قرار دهیم. تمامی علم دقیقه Ú©Ù‡ توجیه ÙلسÙÛŒ آن بی¬شک نخستین هد٠نظریه ÛŒ شناخت را تشکیل می¬دهد Ùˆ کانت پایه¬ریزی کرده مبتنی بر مشاهده Ùˆ اندازه¬گیری است؛ اما Øسیات Ù…Øض Ùˆ ادارک Øسی هم می¬توانند به مقام مشاهدات Ùˆ انداز¬گیری¬ها برسند به شرطی Ú©Ù‡ منظم Ùˆ مرتب شوند Ùˆ مورد تÙسیر قرار گیرند. بنا بر این شکل¬گیری Ù…Ùاهیم٠ابژه¬های Ùیزیکی بی¬تردید بعضی از اصول انتظام¬بخش Ùˆ تÙسیرکننده را پیش- ¬Ùرض می¬گیرد. اکنون درمی¬یابیم Ú©Ù‡ جوهر بینش انتقادی در این ادعا است Ú©Ù‡ این اصول انتظام¬ بخشÙ[مشاهدات Ùˆ اندازه¬گیری¬ها]ØŒ اØکام ترکیبی٠از پیشی هستند؛ در این اØکام، Ù…Ùهوم از پیشی خاصیت اعتباری جهانی، ضروری Ùˆ الزام¬آور را دارد Ú©Ù‡ از آن جدا ناشدنی است. در Øقیقت متقاعد شده¬ام Ú©Ù‡ این تبیین گزارشی صØÛŒØ Ø§Ø²Ø¨ÛŒÙ†Ø´ خود کانت است، Øتی اگر خود او یا پیروانش هرگز به این نوع ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی معتر٠نبوده باشند. از این روی، بر صدق٠Ùاکتی یا کذب٠Ùاکتی٠اØکام زیر کاملاً بی¬اثر هستند Ùˆ این موضوعی است Ú©Ù‡ در پژوهشی Ú©Ù‡ بیشتر معطو٠به پرسش¬های سیستماتیک است تا پرسش¬های تاریخی باید مدنظر باشد.
مهم¬ترین پی¬آمد این بینش Ú©Ù‡ هم اکنون ØªØ´Ø±ÛŒØ Ø´Ø¯ این است Ú©Ù‡ متÙکری Ú©Ù‡ صرÙاً اصول سازنده ÛŒ تجربه ÛŒ علمی را در نظر دارد، به این خاطر نباید Ùیلسو٠انتقادی خوانده شود. مثلا یک تجربه گرا هم Ù…ÛŒ تواند به راØتی وجود چنین اصولی را بپذیرد Ø› ولی Ùقط ترکیبی یا از پیشی بودن آنها را، آن هم در معنایی Ú©Ù‡ در بالا ØªØ´Ø±ÛŒØ Ø´Ø¯ØŒ انکار ¬کند.
کاسیرر اذعان می¬کند Ú©Ù‡ "تجربه¬گرایی Ùˆ ایده¬آلیسم" در اعتقاد به برخی پیش¬- Ùرض¬ها اتÙاق نظر دارند(...) هر دو نقش قطعی تجربه را تضمین Ù…ÛŒ کنند Ùˆ هر دو معتقدند Ú©Ù‡ هر اندازه¬ گیری دقیق مستلزم پیش- ¬Ùرض های مربوط به وجود قوانین تجربی٠جهان¬شمول است(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیررصÙØÙ‡ ÛŒ 139.) سپس کاسیرر این پرسش اساسی را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÂ¬Ú©Ù†Ø¯:
«اما چگونه به این قوانین دست می¬یابیم؟امکان تمامی اندازه¬ گیری تجربی بر Ú†Ù‡ اساسی متکی است؟ Ùˆ Ú†Ù‡ نوع اعتباری(...) برای آنها قائلیم ؟»(متن Ùارسی همان صÙØÙ‡). کاسیرر دیدگاه انتقادی را Ùقط در مقابل دیدگاه Øس¬گرایانه می¬گذارد Ú©Ù‡ آن را پوزیتیویسم «اکید» Ù…ÛŒ-نامد. او کوشش های گهگاهی ماخ برای Ùروکاستن قوانین آنالیز ریاضی به اموری اشیاء¬گونه را «که خواصشان را می¬توان از ادراک بیواسطه ÛŒ Øسی دریاÙت» به درستی Ù…Øکوم می¬کند (ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 140). اما این موضوع درستی Ùˆ صدق ایده¬ئالیسم منطقی را اثبات نمی¬کند بلکه صرÙاً نظریه ÛŒ Øس¬گرایانه را رد می¬کند. اما هنوز هم دیدگاه تجربه ¬گرا را داریم Ú©Ù‡ طبق آن ØŒ این اصول انتظام¬بخش ،یا Ùرضیه هستند یا قرارداد. در Øالت نخست [ Ùرضیه بودنشان ] ØŒ آنها از پیشی نیستند(زیرا صدق آنها به اثبات نرسیده است) Ùˆ در Øالت دوم [ قرار دادی بودنشان ] ØŒ آنها ترکیبی نیستند. آیا دلیلی وجود دارد Ú©Ù‡ ثابت کند Ú©Ù‡ Ùیزیک اینشتاینی این خصوصیتات را ندارد Ùˆ ادعا شود Ú©Ù‡ آنها گزاره هایی از نوع ترکیبی از پیشی هستند؟
بی¬شک خود کانت در میان چیزهایی Ú©Ù‡ ترکیبی از پیشی Ù…ÛŒ داند این ها هستند: اصول تشکیل¬دهنده اشیاء، اصول هندسه ÛŒ اقلیدسی Ùˆ سینماتیک (نظریه ÛŒ عمومی Øرکت) گالیله . Øتی پس از آن Ú©Ù‡ هندسه¬ های غیراقلیدسی ابداع شدند، اکثر کانتی¬ها به بینش اقلیدسی٠از طبیعت به عنوان یگانه هندسه ÛŒ ممکن، پایبند ماندند. به عنوان نمونه آلوئیز ریل(Alois Riehl) Ùˆ ریشارد هونیگزوالد(Richard Honigswald) آشکارا اعلام کردند Ú©Ù‡ هندسه ÛŒ اقلیدسی، در Øقیقت، دارای آن ضرورت شهودی است Ú©Ù‡ کانت به آن نسبت داده است، در Øالی Ú©Ù‡ دیگر هندسه ¬ها Ùقط از Ù„Øاظ Ù…Ùهومی قابل تأمل هستند Ùˆ به همین دلیل با بینش کانت در باره ÛŒ هندسه اقلیدسی مناÙاتی ندارند.
اما اکنون نظریه ÛŒ نسبیت خاص با اصول سینماتیک (نظریه ÛŒ عمومی Øرکت) گالیله¬ ای Ùˆ نظریه ÛŒ نسبیت عام با اصول گزاره¬ های هندسه ÛŒ اقلیدسی ناسازگارند. بنا بر این هرکسی Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین را بپذیرد باید نظریه ÛŒ کانت را در Ø´Ú©Ù„ اصلی آن مردود بداند؛ کاسیرر نیز خود اغلب تأکید می¬کند Ú©Ù‡ باید گامی Ùراسوی کانت برداشت. اما در اینجا، این موضوع به هیچ وجه مورد موضوع بØØ« ما نیست. با این وصÙØŒ بینش انتقادی، آنچنان Ú©Ù‡ در بالا تعری٠شد، توانست همچنان خود را در برابر نظریه ÛŒ نسبیت پا بر جا Ù†Ú¯Ù‡ دارد Ùˆ خود را ØÙظ کند؛ Øتی پیروزی¬ های بزرگتری را جشن بگیرد. آنچه مورد نیاز است این است Ú©Ù‡ بنیان¬های غایی نظریه ÛŒ نسبیت خود را به منزله ÛŒ گزاره¬ های ترکیبی٠معتبرو مطلقاً ضروری برای تمامی تجربه آشکار کند. اما این گزاره¬ها چیستند؟
مسلماً این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد: Ú©Ù‡ هرکس Ú©Ù‡ به ادعای [ÙلسÙÙ‡ ÛŒ ] انتقادی پای¬بند است، اگر می¬خواهد Ú©Ù‡ به او اعتبار بخشیده شود باید واقعاً آن اصول از پیشی را ارائه دهد Ú©Ù‡(معتقد است) پایه ÛŒ Ù…ØÚ©Ù… علم دقیق هستند. برای ÙلسÙÙ‡ ÛŒ Ùراباشی [ترانسدانتال]ØŒ همچنان Ú©Ù‡ کاسیرر به درستی می¬گوید ØŒ Ùضا Ùˆ زمان شئ نیستند بلکه "منابع شناخت" هستند(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ111). بنا بر این انتظار داریم Ú©Ù‡ دلایل شناخت ،مثلا Ùضا ØŒ به منزله ÛŒ منبع شناخت ارائه شوند. ایده¬آلیست انتقادی باید این دلایل را با قطعیت Ùˆ به روشنی بیان کند، همچنان Ú©Ù‡ کانت توانست به هندسه ÛŒ [اقلیدسی] Ùˆ نظریه ÛŒ عمومی Øرکت، Ú©Ù‡ در زمان او شناخته Ùˆ معلوم بودند، به عنوان گزاره¬های ترکیبی از پیشی اشاره کند. همه ÛŒ کسانی Ú©Ù‡ درباره ÛŒ نظریه ÛŒ نسبیت از دیدگاه کانتی داوری می¬کنند خاطرنشان کرده ¬اند Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت با زمان تجربی (یعنی با زمانی Ú©Ù‡ با روش¬های Ùیزیکی اندازه¬ گیری می¬شود) Ùˆ با Ùضای تجربی سر Ùˆ کار دارد، آنان "شهود Ù…Øض کانتی" از Ùضا Ùˆ زمان را در مقابل این Ùضا Ùˆ زمان تجربی می¬گذارند Ùˆ مدعی می¬شوند Ú©Ù‡ شهود Ù…Øض کانتی٠Ùضا Ùˆ زمان این ساختارهای تجربی از Ùضا Ùˆ زمان را ممکن ساخته اند. بنا بر این از نظر آنان شهود Ù…Øض کانتی٠Ùضا Ùˆ زمان بر اثر پیشرÙت در علم Ùیزیک دچار خلل نمی¬شوند. زیراپیشرÙت علم Ùیزیک در خصوص Ùضا Ùˆ زمان به Ù†ØÙˆ تغییرناپذیری Ùقط به Ùضا Ùˆ زمان تجربی رجوع می¬کند. با این چرخش، وضع این مسئله تغییری نمی¬کند، بلکه صرÙاً به شیوه ÛŒ دیگری بیان می¬شود؛ زیرا شهود Ù…Øض به سادگی منبع شناخت آن اصول از پیشی دانسته Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ برای ساختن زمان تجربی Ùˆ Ùضای تجربی مورد نیاز هستند. برای بسیاری از [کانتی¬ها]ØŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø§Ø² پیشی اصطلاØÛŒ جامع برای بیان جوهره ÛŒ خود آن اصول است. در هر Øالت وجود "Ùضای Ù…Øض" Ùˆ "زمان Ù…Øض" چنانی را می¬توان Ùقط با نشان دادن سیستم اصول ترکیبی از پیشی یا دست Ú©Ù… ارائه ÛŒ نشانه ¬ای غیر مبهم از این Ú©Ù‡ چگونه می¬توان آن دو را یاÙت ØŒ به اثبات رساند. نیازی نیست Ú©Ù‡ تاکید شود Ú©Ù‡ هوادار ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی Ùقط با ایجاد چنین سیستمی ازاØکام می¬تواند از بینش [کانتی] خود Øمایت کند. هر کوششی در جهت آشتی دادن اینشتاین با کانت باید با کش٠اصول ترکیبی٠از پیشی در نظریه ÛŒ نسبیت باشد، در غیر این صورت باید از همان آغاز این کوشش را شکست خورده دانست؛ زیرا این کوشش Øتی به بیان درست مسئله هم نمی رسد.
البته کاسیرر مسئله را در پرتو درستش می¬بیند Ùˆ در دو جای کتابش به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ تعری٠نزدیک ¬تری به Ù…Øتوای شهود Ù…Øضی ارائه داده باشد Ú©Ù‡ ایده¬آلیسم منطقی ادعا می¬کند. در جا ÛŒ نخست(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 122) او در Ù…Ùهوم تطابق٠"نقطه های - جهان" این Ù…Øتوای شهود Ù…Øض را می¬بیند. نظریه ÛŒ نسبیت عام همه ÛŒ قوانین طبیعت را، آشکارا به "نقطه های- جهان" Ùرومی¬کاهد. اما به نظر من این تطابق Ù…Øض نمی¬تواند به منزله ÛŒ جوهره ÛŒ Ù…Øض گزاره ¬های از پیشی Ùˆ تکیه¬ گاه آنها شناخته شود، زیرا این "تطابق"ØŒ اساسش دقیقا نمایاننده ÛŒ یک تجربه ÛŒ روان¬شناختی٠در کنار هم آمدن است، درست مانند واژه "زرد" Ú©Ù‡ تجربه ÛŒ ساده ÛŒ رنگ را بیان می¬کند، اما نمی¬توان تعری٠بیشتری از آن ارائه داد. بنا بر این واژه ÛŒ زرد Ùقط می¬تواند نقشی واسطه میان واقعیت Ùˆ ساختار علمی- Ù…Ùهومی ایÙاء کند، نقشی Ú©Ù‡ تئوری به آن می¬دهد. به دیگر سخن ما در اینجا با شهود تجربی رو به رو هستیم.4
دومین پاسخی Ú©Ù‡ کاسیرر به این پرسش می¬دهد: Ú©Ù‡ گزاره¬های ترکیبی از پیشی درباره ÛŒ Ùضا Ú©Ù‡ هنوز باقی¬ مانده¬اند چیستند این است:
« از پیشی بودن Ùضا (...) مستلزم(...) هیچ گونه اظهار نظری درباره ÛŒ تعری٠خود ساختار خاص Ùضا نیست، بلکه Ùقط با کارکرد "Ùضایی بودن" به طور عام ارتباط Ù…ÛŒ یابد، Ú©Ù‡ این کار کرد Øتی در Ù…Ùهوم مولÙÙ‡ ÛŒ خطی ds نیز، بدون توجه کامل به جزئیات خصلتش ØŒ بیان Ù…ÛŒ شود. »( ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 151.)
اما این Ùرمولبندی٠[Ùضای از پیشی] Ú©Ù‡ می¬کوشد تأیید کند Ú©Ù‡ خیلی ساده باید چیزی مانند مولÙÙ‡ ÛŒ خطی ds در توصی٠طبیعت وجود داشته باشد به دشواری می¬تواند Ùرمولبندی رضایت ¬بخشی باشد. مجموعه اصولی Ú©Ù‡ در در این ادعا Ù…Ùرو ض انگا شته Ù…ÛŒ شوند کدامند ØŸ اصول متعارÙÛŒ ثابت بودن ds نمی¬توانند جزء [اصول متعارÙÛŒ] باشند؛ زیرا ریمان امکان٠تعینات Ùضای ناپیوسته را قبلاً بیان کرده است. چیزی Ú©Ù‡ در یک وجبی نظریه ÛŒ مدرن کوانتوم قرار دارد. همینطور در مورد اصول متعارÙÛŒ دیگری Ú©Ù‡ ممکن است گزیده شوند. زیرا دلیلی وجود ندارد Ú©Ù‡ بتوان ادعا کرد Ú©Ù‡ این اصول متعارÙÛŒ دقیقاً ساختار ضروری Ùضا را تشکیل می¬دهند؛ زیرا دیگر اصول متعارÙÛŒ Ú©Ù‡ کمتر " بدیهی" بوده¬اند بر اثر پیشرÙت Ùیزیک مردود شناخته شده¬اند.
هر ادعایی درباره ÛŒ Ù…Øتوا، هرچه هم این ادعا بتواند عام باشد، در اینجا به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ خیلی Ù…Øدود Ùˆ خاص باشد Ùˆ این پاسخ با پرسش زیر کاملاً سازگار است. پرسش این است Ú©Ù‡ اصول غایی ترکیبی از پیشی تمامی علم Ú†Ù‡ می¬تواند باشد؟ پرسش این پاسخ را ( از نامه ÛŒ Ù…Øبت آمیز ارنست کاسیرر استخراج می¬کنم Ú©Ù‡ ) می¬گوید، این "اصول غایی" «واقعاً Ùقط شامل ایده ÛŒ "یگانگی٠طبیعت" می¬شوند، به این معنی Ú©Ù‡ خصلت قانونمند بودن تجربه به Ù†ØÙˆ عام یا شاید موجزتر: سرشت تک ¬صدایی٠هماهنگی است .» اما به نظر من این سخن، همان خطر گریزناپذیری را در بر دارد Ú©Ù‡ در بالا به منزله ÛŒ نتیجه ÛŒ اجتناب¬ناپذیری گسترش بسیار وسیع دامنه ÛŒ برداشت [ÙلسÙÙ‡ ÛŒ ]انتقادی توصی٠کردم. زیرا اکنون دیگر ممکن نخواهد بود Ú©Ù‡ یک تئوری Ùیزیکی ادعا کند Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی را تأیید می¬کند؛ بلکه برعکس، ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی مدعی است Ú©Ù‡ هر تئوری تا آنجا Ú©Ù‡ شرایط Ù…Øض علمی بودن را برآورده ¬سازد با ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی سازگار است. در این صورت ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی امکان گزینش میان تئوری¬های علمی را نخواهد داشت. پیروی بی چون Ùˆ چرا از قانون طبیعی مسلماً شرط ضروری یک تئوری علمی است، زیرا همچنانکه خود کاسیرر می¬گوید:( ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 61) « نظریه ÛŒ عمومی تغییر ناپذیری Ùˆ متعین بودن بعضی مقادیر [ مثلا تغییر ناپذیری Ùˆ متعین بودن سرعت نور در خلاء] (...)باید در هر تئوری مربوط به طبیعت تکرار شود Øتی برای تجربه گرایان نیز.» ؛همچنان Ú©Ù‡ کاسیرر اذعان Ù…ÛŒ کند (ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 139 ) قوانین «چیزی هستند Ú©Ù‡ Øقیقتاً پایدار Ùˆ جوهری» اند. تجربه¬ گرا Øتی به یگانگی طبیعت Ùˆ خصلت تبعیت٠تمامی٠تجربه از قانون اعتقاد دارد، اما [علاوه بر این] آنچه او معتقد است این است Ú©Ù‡ اعتبار Ùˆ ضرورت عینی[قوانین طبیعت] را نمی¬توان از طریق قیاس Ùراباشی[=ترانساندانتال] یا به هر شیوه ÛŒ دیگری اثبات کرد. در اینجا Ùیلسو٠انتقادی به هیچ تئوری Ùیزیکی نمی¬تواند متوسل شود، زیرا هر تئوری Ùیزیکی با تأییدش در تجربه Ùقط اثبات می¬کند Ú©Ù‡ امر Ùاکتی[=امر واقعی] است نه اثبات٠اعتبار٠ضروری اصل٠یگانگی٠طبیعت.
در کتاب کاسیرر استدلال مانند نخی سرخ Ùام در سراسر مطالب کتاب تنیده شده Ùˆ با به کارگیری درخشان٠ظریÙ¬ترین٠پژوهش٠تاریخی Ùˆ ÙلسÙÛŒ نشان می¬دهد Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت نه تنها ایده¬آلی را Ú©Ù‡ راهنمای تØول علم دقیق از اÙلاطون تا زمان کنونی بوده است نقض نمی-کند، بلکه برعکس، کامل¬ترین تØقق آن را می¬نمایاند. نسبیت٠اندازه¬ گیری¬ها Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت ارائه می¬دهد به هیچ وجه قانونمندی تک ¬معنایی اکیداً عینی را ابطال نمی¬کند، بلکه برعکس، شیوه¬ای است Ú©Ù‡ با آن جهان¬شمول¬ترین قوانین طبیعت به دست می¬آیند Ùˆ ناورد ها (Invariants) کش٠می¬شوند. مقاله ÛŒ جدید تر کاسیرر(در شماره ÛŒ دسامبر مجله ÛŒ نویه روندشاو«Neue Rundschau») اساساً به همین موضوع اختصاص یاÙته است. زیرا ضروری Ùˆ با ارزش است Ú©Ù‡ چنین بررسی¬هایی صورت گیرند تا با بد Ùهمی طبیعی عوام از نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین مقابله شود Ùˆ نظریه ÛŒ اینشتاین را از نسبی¬گرایی گمراه¬ کننده از نوع شکاکانه ¬اش دور کند؛ این کار Ú©Ù…Ú©ÛŒ برای تأیید نظریه ÛŒ نسبیت است: زیرا دقیقاً این نظریه، نظریه¬ای علمی است Ùˆ طبیعتاً نمایانگر برقراری معتبرترین Ùˆ جهانشمول¬ترین قوانین طبیعت است نه Ù…ØÙˆ آنها. تصویر جهان اینشتاین اجازه می¬دهد Ú©Ù‡ یگانگی طبیعت کامل¬ تر ظاهر شود تا در تصویر- جهان نیوتونی، اما نه به خاطر اینکه نظریه ÛŒ نسبیت با ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی مطابق¬ تر است Ø› بلکه به این سبب Ú©Ù‡ Øتی وقتی با برداشت Ùیزیکی٠شناخت سنجیده شود، بی¬توجه به تÙسیر نهایی ÙلسÙی¬اش، مرØله عالی¬ تری از شناخت٠[Ùیزیکی] را ارائه Ù…ÛŒ-دهد.
این پرسش Ú©Ù‡ آیا ایدئالیسم منطقی Ú©Ù‡ کاسیرر عمیقاً درباره اش اندیشیده است در اثبات درست بودن این ادعا Ú©Ù‡ Ùقط بر اساس نظریه ÛŒ شناخت انتقادی می¬توان نظریه ÛŒ نسبیت را به طور ÙلسÙÛŒ مستقر Ùˆ توجیه کرد- موÙÙ‚ بوده است، پرسشی است Ú©Ù‡ بر اساس آنچه Ú¯Ùته شد نمی¬توان پاسخ تأیید ¬کننده¬ای به آن داد؛ دقیقاً به این سبب Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت نمی¬تواند تأیید روشنی در مورد آموزه ÛŒ اØکام ترکیبی٠از پیشی به منزله ÛŒ اصول سازنده ÛŒ علم دقیق به دست دهد. از نظر من مشاهدات کاسیرر نمی¬توانند دلایل قانع ¬کننده ای در این باره ارائه دهند Ú©Ù‡ چگونه می¬توان زخمی را Ú©Ù‡ Ùیزیک اقلیدسی بر دیدگاه اولیه ÛŒ کانت وارد آورده است درمان کرد. اما این سخن به این معنی هم نیست Ú©Ù‡ اکنون میان ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت] Ùˆ نظریه ÛŒ نسبیت رابطه ¬ای صرÙاً منÙÛŒ وجود دارد. ممکن است در دیگر نقاط ارتباط ¬های مهمی میان این دو دیدگاه رخ نمایند Ùˆ عناصر مهم مشترکی میانشان کش٠شوند.
خیلی طبیعی است Ú©Ù‡ در جست¬و¬جوی تشابهی میان آموزه ÛŒ انتقادی [کانت] از وجوه ایده-آلی(Ideality) Ùضا Ùˆ زمان با ایده¬های نظریه ÛŒ نسبیت برآمد. غیرجوهری بودن Ùضا Ú©Ù‡ به نظر می¬رسد در نظریه ÛŒ نسبیت از طبیعت وجود دارد، آن را متمایز از Ùضای ثابت [یا مطلق] نیوتون می¬کند(والبته زمان را نیز)ØŒ در Øقیقت این Ùضای غیرجوهری به منزله ÛŒ تأییدی بر ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانتی دانسته می¬شود Ùˆ هواداران ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت به آن خوش¬آمد می¬گویند. کاسیرر نیز بر همین عقیده است. کاسیرر با ارجاع به این نظر من که، بر پایه ÛŒ نظریه ÛŒ نسبیت عام ÙˆØدت Ùضا، زمان Ùˆ ماده هنوز هم Ù…Øمل واقعیت است5ØŒ مدعی می¬شود Ú©Ù‡ این بصیرت "به آموزه¬های بنیادی ایده آلیسم انتقادی تعلق دارد"( ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 137) Ùˆ ادامه می¬دهد:"جدایی ایده¬آلی Ùضای Ù…Øض Ùˆ زمان Ù…Øض از اشیاء(Ùˆ به سخن دقیق¬تر جدایی شان از پدیدارهای تجربی) نه Ùقط "ÙˆØدت" تجربی را اجازه می¬دهد بلکه دقیقاً چنین "ÙˆØدتی" را Ù…ÛŒ طلبد »( ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 138). سخن اخیر به قدر کاÙÛŒ درست است، زیرا Ùضا Ùˆ زمان به Ø´Ú©Ù„ شهودی از ماده ÛŒ Ø´Ú©Ù„ گرÙته در آن دوی دیگر جداشدنی نیست Ùˆ همینطور ماده نیز بدون Ùضا Ùˆ زمان نمی¬تواند وجود داشته باشد. اما "ÙˆØدتی" Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت اعلام می¬کند Ú©Ù‡ کوشیدم در عبارت بالا مورد تأکید قرار دهم، خیلی تنگاتنگ ¬تر از ÙˆØدت ماده با Ùرم در ÙلسÙÙ‡ ÛŒ ترانساندانتال است؛ ÙˆØدتی Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ ترانساندانتال هیچ کجا آن را ارتقاء نداده است. بنا بر این هنگامی Ú©Ù‡ کاسیرر ادامه می¬دهد Ú©Ù‡:" نظریه ÛŒ نسبیت عام به شیوه¬ای جدید این ÙˆØدت[یعنی ÙˆØدت ماده با Ùضا Ùˆ زمان] را پژوهیده Ùˆ به اثبات رسانده است(...)» باید کاملاً بر واژه جدید تأکید کرد. این جدید بودن را ای. زلین کاملاً نادرست بازسازی کرده است. او می¬نویسد:
«برای تعین امر واقعیÙ(Factual) Ùضا Ùˆ زمان در تجربه، Ùضاو زمان Ùˆ اجسام به یک ¬دیگر متعلق هستند. این گزاره دستاورد تئوری اینشتاین نیست، آنچنان Ú©Ù‡ شلیک آن را قاطعانه اعلام می¬کند، این گزاره مدت¬ها است Ú©Ù‡ شناخته بوده است Ùˆ به هیچ وجه آموزه ÛŒ کانت در مورد زمان Ù…Øض را ابطال نمی¬کند. چون این گزاره خیلی ساده، ارتباطی با زمان Ù…Øض ندارد.»6
البته اگر پنداشته شود Ú©Ù‡ در نظریه ÛŒ نسبیت عام Ùقط جدایی Ùضا Ùˆ زمان از یکدیگر Ù†ÙÛŒ شده است Ùˆ نه جدایی این دو از ماده Ø› مشاهده ÛŒ مذکور در بالا را می¬توان اینگونه بیان کرد Ú©Ù‡ Ùقط Ùضا Ùˆ زمان به هم مرتبط اند Ùˆ به ماده ارتباطی ندارند (Ùˆ برعکس.) دراین صورت این برداشت Øاکی از این است Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت عام کاملاً بد Ùهمیده شده است Ùˆ این قطعاً همان برداشت عامیانه ÛŒ مرسوم است. در نظریه ÛŒ اینشتاین وابستگی متقابل Ùضا، زمان Ùˆ ماده بسیار عمیق¬تر از اینهاست. مثلاً بر اساس این نظریه غیرممکن است Ú©Ù‡ از اندازه¬ گیری-های تشکل Ùضایی سخن بگوییم بی¬آن Ú©Ù‡ به شیوه¬ای ارجاع نکنیم Ú©Ù‡ ماده همراه این تشکل Ùضایی است. به همین دلیل است Ú©Ù‡ تئوری Ùضا شاخه¬ای از علم Ùیزیک می¬شود Ùˆ شایسته این است Ú©Ù‡ بر آن تأکید بسیار شود. Ùقط ریمان بود Ú©Ù‡ این موضوع را با ÙˆØ¶ÙˆØ Ú©Ø§Ù…Ù„ پیش-بینی کرده بود؛ این موضوع[یعنی نظریه ÛŒ Ùضا شاخه¬ای از Ùیزیک است] نه Ùقط بسیار دور از تصور ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی است 7Ø› بلکه به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ نقیض آن باشد؛ زیرا ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت]ØŒ این نظر را ناممکن می¬سازد Ú©Ù‡ Ùضا Ùˆ زمان Ùرمهای Ù…Øض به معنای سنتی باشند Ú©Ù‡ بتوان قوانین آنها را مستقل از Ù…Øتوایشان بررسی کرد. همچنان Ú©Ù‡ اینشتاین می¬گوید: با ارائه ÛŒ نسبیت عام آخرین بقایای "عینیت Ùیزیکی" از Ùضا Ùˆ زمان گرÙته شد. کاسیرر Ùکر می¬کند Ú©Ù‡ "نظریه ÛŒ نسبیت عام Ùقطدیدگاه ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی را در درون علم تجربی به قطعی ترین Ùˆ کاملترین وجه به کار برده است(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 114 .) اما اگر نخستین وظیÙÙ‡ ÛŒ شناخت¬شناسی- Ú©Ù‡ کاسیرر نیز بر آن تأکید می¬ورزد- باید این باشد Ú©Ù‡ معنای Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø "عینیت Ùیزیکی" را کاملاً روشن کند ØŒ دوباره به یاÙته ÛŒ پیشین می¬رسیم Ú©Ù‡ آموزه ÛŒ ایده¬آلی بودن [یا Ùرم Ù…Øض بودن] Ùضا Ùˆ زمان Ùقظ می¬تواند به جنبه ÛŒ منÙی¬اش عدالت را روا دارد؛ زیرا معلوم می¬شود Ú©Ù‡ با رد "عینیت" [Ùیزیکی برای Ùضا Ùˆ زمان]ØŒ در Øقیقت، هرگونه استقلال Ùضا Ùˆ زمان را از ماده مردود دانسته¬ایم؛ اما آنچه از Ùضای Ùیزیکی Ùˆ زمان Ùیزیکی در ترکیب با ماده باقی می¬ماند همان واقعیتی را دارد Ú©Ù‡ ماده داراست. اینشتاین خود بارها Ú¯Ùته است Ú©Ù‡ Øتی طبق نسبیت عام، Ùضای Ùیزیکی واقعیت دارد، اما نه واقعیتی مستقل؛ بنا بر این Ùضای Ùیزیکی Ùˆ زمان Ùیزیکی معنایی را در خود نگاه می¬دارند Ú©Ù‡ دیگر صرÙاً به منزله ÛŒ "Ùرم¬ها" به معنای معمول نیست؛ بلکه اکنون به تعینات Ùیزیکی اجسام تعلق دارند؛ "متریک" Ùقط به معنای اندازه ¬گیری واقعیت Ùیزیکی نیست؛ بلکه خودش به Øضور این واقعیت بیان می¬بخشد. Ùضا Ùˆ ماده، همچنان Ú©Ù‡ کاسیرر مطلب را به بیانی در خور ادا می¬کند:«[Ùضا Ùˆ ماده دیگر به منزله گونه¬های] Ù…Ùاهیم٠متÙاوت٠ابژه ÛŒ Ùیزیکی نمایان نمی¬شوند» (ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 85 .) بنا بر این هنگامی Ú©Ù‡ ادعا می¬شود Ú©Ù‡ Ùیزیک اینشتاینی «از دیدگاه ترانساندانتال کانتی تناقضات کمتری در بر دارد تا Ùیزیک پیش از اینشتاین»8. به نظر من این ادعا نوعی بدÙهمی از جنبه ÛŒ مثبت نظریه ÛŒ اینشتاین درباره ÛŒ Ùضا Ùˆ زمان را القاء می¬کند. همچنین اگر [هواداران ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت معتقد باشند Ú©Ù‡] نظریه ÛŒ شناخت٠کانتی چنین آشکارا با بینش نیوتونی طبیعت در تناقض است موضوع Ùوق¬العاده¬ای است Ø› زیرا یکی از اهدا٠اصلی نظریه ÛŒ شناخت کانتی تأیید Ùˆ اثبات ÙلسÙÛŒ [مکانیک نیوتونی] بود.
Øتی اگر اصول [ÙلسÙÙ‡] ÛŒ انتقادی کانت از ارزیابی درست عمومی¬ترین Ùرم نسبیت یعنی هموردایی(Covariance) تØت هرگونه جایگزینی، به زبان تئوری قاصر باشد، معهذا شاید بتواند اساس Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ برای نظریه ÛŒ اینشتاین ارائه دهد؛ یعنی اصول [ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی] بتواند دست Ú©Ù…ØŒ در رابطه¬ای مساعد با اصل نسبیت همه ÛŒ Øرکتها( هموردایی تØت گروه معینی از جایگزین¬ها) قرار گیرد. البته از یک سیستم ÙلسÙÛŒ نمی¬توان خواست Ú©Ù‡ این اصل را به منزلۀ یک تئوری پیش ببرد. اما این اصل را می¬توان به خوبی از تئوری، از طریق اصول موضوعۀ ضرورت به دست آورد. Øتی اگر انجام این کار انتظار زیادی باشد، می¬توانیم لاأقل، انتظار داشته باشیم Ú©Ù‡ این اصل یک مرتبه هم Ú©Ù‡ شده بر شالوده ÛŒ دیگری استوار شود. در این صورت به یکباره به منزله ÛŒ اصلی سازگار شناخته می¬شود Ùˆ سیستم [ÙلسÙÛŒ کانت] آن را با Øداکثر قوت پذیرا خواهد شد. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی بر پایه ÛŒ مقدمات [منطقی] خود در Øقیقت در جایگاه خوبی برای انجام این مقصود است. اما ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی در تجلی تاریخی خود هیچ یک از این ملزوماتی را ØŒ Ú©Ù‡ هم اکنون بیان کردیم ØŒ برآورده نکرده است. برعکس، این ماخ پوزیتیویست بود Ú©Ù‡ نخست مؤکداً اصل عمومی نسبیت را به یک اصل موضوعه برای توصی٠طبیعت ارتقاء داد. او درخواست کرد- Ùˆ این درخواست واقعاً بر شالوده های ÙلسÙÛŒ متکی بود- Ú©Ù‡ مثلاً Ùرمولبندی قوانین طبیعی مانند گردش زمین در برابر ستارگان ثابت را می¬توان با توجیهی برابر، گردش معکوس ÙÙ„Ú© به گرد زمین دانست. برای کش٠رویه ÛŒ کانت نسبت به این نظر _Ú©Ù‡ در زمان خود کانت بیانش ممکن می¬بود- باید کتاب کانت مبانی متاÙیزیکی علم طبیعی 9را خواند. کانت در Ùصل نخست کتاب - در مشاهده ¬ای Ú©Ù‡ در Ù¾ÛŒ اصل یکم Ùˆ نیز در گزاره ÛŒ دوم Ùˆ مشاهده ÛŒ عام درباره ÛŒ پدیدارشناسی در [Ùصل] چهارم - مسئله را مورد بØØ« قرار می¬دهد. کانت مانند لایب¬نیتس Ùˆ هویگنز Ùˆ دیگران قطعاً اØساس می¬کند Ú©Ù‡ Ùراخوانده شده است تا نسبیت همه ÛŒ Øرکتها را تأیید کند. در Øالی Ú©Ù‡ نیوتون نسبیت همه ÛŒ Øرکتها را مغایر با مکانیک خود می¬دانست؛ بنا بر این نیوتون از Ù„Øاظ منطقی Øرکت مطلق را به جای نسبیت همه ÛŒ Øرکتها، اصل موضوعه کرد(گرچه شاید نه شادمانه). با این Øال کانت کوشید تا راهی برای این معضل پیدا کند؛ او علاوه بر تقابل Øرکت نسبی با Øرکت مطلق، تقابل Øرکت "Øقیقی" با Øرکت "ظاهری" را نیز وضع کرد!10
کاسیرر در کتابش: Ù…Ùهوم جوهر Ùˆ Ù…Ùهوم Ùونکسیون11(1910) موضوع نسبیت Øرکت گردشی(صÙØÙ‡ ÛŒ 230 متن آلمانی وصÙØÙ‡ ÛŒ 170 ترجمه ÛŒ انگلیسی) را بررسی کرده بود. این نکته بسیار قابل توجه است Ú©Ù‡ کاسیرر با Ú†Ù‡ تیزهوشی نتایج بینش ماخی را ارزیابی می¬کند:
«انتقادات پوزیتیویستی Ú©Ù‡ بر "Ùضای Ù…Øض Ùˆ زمان Ù…ØضÙ" مکانیک Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ چیزی را اثبات نمی¬کنند. اگرچه این انتقادات Ù…ÛŒ خواهند خیلی چیزها را اثبات ¬کنند، این انتقادات Ú©Ù‡ به طور منطقی اندیشیده شده¬اند باید هرگونه بازنمایی اجسام داده شده را در سیستم هندسی Ú©Ù‡ در آن وضعیت¬ها Ùˆ Ùواصل ثابت وجود دارند منع کند.»12
بدین سان در اینجا کاسیرر Ùˆ نیز در مطالبی Ú©Ù‡ پیش از صÙØÙ‡ مورد استناده آمده، از دیدگاه ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی کانت دقیقاً نتایجی را رد می¬کند Ú©Ù‡ اکنون علم ناگزیر به پذیرش آنها شده است. قطعا کاسیرر از دیدگاه خود درست می¬اندیشد وقتی Ú©Ù‡ مدعی Ù…ÛŒ-شود Ú©Ù‡ تأیید تز نسبیت ماخی، Ùی¬نÙسه، دلیل الزام¬آوری بر ضرورت تÙسیر تجربه¬ گرا از نظریه ÛŒ اینشتاین ارائه نمی¬دهد.
(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 143( معهذا به نظر من، این نشانه ÛŒ خیلی مهمی[برای تÙسیر تجربه گرا] از نسبیت است Ùˆ نه نشانه¬ ای گمراه¬ کننده. زیرا انگیزه شناخت ¬شناسانه¬ای Ú©Ù‡(درست یا نادرست) ماخ Ùˆ اینشتاین را به اصل موضوعه کردن نسبیت همه ÛŒ Øرکتها هدایت کرد این اصل بود Ú©Ù‡ تÙاوت¬های در واقعیت را Ùقط در جایی می¬توان به Øساب آورد Ú©Ù‡ این تÙاوت¬ها را بتوان در اصل، تجربه کرد.
این قاعده ÛŒ اساسی اغلب اعلام شده است، Øتی از سوی متاÙیزیسین¬هایی مانند لایب¬نیتس. در آثار او این قاعده واقعاً به دو صورت نمایان می¬شود، یکی به منزله ÛŒ اصل اینهمانی نامتمایزها[=چیزهایی Ú©Ù‡ نتوان آنها را از یکدیگر متمایز کرد] Ùˆ دیگری به منزله ÛŒ اصل مشاهده¬ پذیری(کاسیرر این قاعده را به صورت اخیر(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 48) معرÙÛŒ می¬کند. اما از این اظهارات تا بیان این قاعده به صورت منسجم Ùˆ به کارگیری الزام¬آور آن Ùاصله بسیار است. با این وص٠اگر این اصل به اصل٠والای تمامی ÙلسÙÙ‡ ÛŒ تجربی یعنی به اصل راهنمای غایی ارتقاء پیدا کند، اصلی Ú©Ù‡ باید بر رویه ÛŒ ما نسبت به جزئیات هر پرسشی Øاکم شود Ùˆ کاربرد بیرØمانه ÛŒ آن به همه ÛŒ مسائل خاص انجام شود، در آن صورت، روش پژوهش Ùوق¬العاده پرباری خواهد شد. اگر این نظر درست باشد، پیوند نظریه ÛŒ نسبیت با نظریه ÛŒ تجربه ¬گرا از شناخت، تنگاتنگ دیده می¬شود Ùˆ این پیوند دقیقاً یک امر واقعی(Ùاکت) است Ùˆ نه صرÙاً پیوندی عَرَضی Ùˆ برونی.
کاسیرر در Ùصل نهایی کتابش مؤکداً تأکید می¬کند Ú©Ù‡ Ùضا Ùˆ زمان در نظریه ÛŒ نسبیت Ùقط Ùضا Ùˆ زمان Ùیزیک هستند، نه واقعیت آن چنانی؛ مثلاً Ùضا Ùˆ زمان٠روانشناختی در تقابل با آن دو ست Ùˆ از نوع کاملاً متÙاوتی اند. در Øقیقت، این موضوع خیلی مهم است Ú©Ù‡ همیشه درباره ÛŒ این Øقیقت روشن باشیم Ú©Ù‡ می¬توان از Ùضا Ùˆ زمان به معناهایی کاملاً متÙاوت سخن Ú¯Ùت. Ùˆ از همه مهمتر دقیقاً برای کسی Ú©Ù‡ علاقه¬ مند است Ú©Ù‡ سرانجام پیوند میان این معناهای مختل٠را تشخیص دهد. هنگامی Ú©Ù‡ من در جاهای دیگری13 Ùضا Ùˆ زمان روانشناختی را به مثابه ÛŒ صرÙاً شهودی- در تقابل با Ùضا Ùˆ زمان Ùیزیکی به منزله ÛŒ ساختاری صرÙاً Ù…Ùهومی - قرار دادم، کاملاً آگاه بودم Ú©Ù‡ کانت «شهود» را به شیوه¬ ای کاملاً متÙاوت تعری٠می¬کند. در این خصوص منتقدان از Ù¾ÛŒ یک¬دیگر نظر من را Ù†Ùهمیده ¬اند. کاسیرر اعلام می¬کند(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ f185 ) Ú©Ù‡ شهود Ù…Øض کانت، روش خاص عینی کردن است Ú©Ù‡ در Øقیقت ادعای درستی است، اما سرشت آن با این تعری٠کاملاً بیان نمی¬شود. قطعاً کانت می¬خواست Ùضا را از هرچیزروانشناختی پاکسازی کند؛ ولی من شخصاً هرگز قانع نشده¬ام Ú©Ù‡ او توانسته باشد این کار را انجام دهد زیرا چنین موÙقیتی Ù…Øال است.14 زیرا بدون به کارگیری یگانه روشی Ú©Ù‡ به ما اجازه می¬دهد عناصر صرÙاً Ù…Ùهومی هندسه را از شهود روانشناختی جدا کنیم این کار نا شدنی است. به کارگیری روش تعری٠،بی¬چون چرا ØŒ نخست در ریاضیات مدرن Ø´Ú©Ù„ گرÙت.15 بدون این روش نمی¬توانیم Øتی ایده ÛŒ Ù…Ùهوم Ù…Øض٠[Ùضا] را درک کنیم یا آن را به Ø´Ú©Ù„ انتزاع شده از همه ÛŒ عناصر روانشناختی بÙهمیم. بنا بر این Ùضای شهود Ù…Øض کانت ضرورتاً در بر دارنده ÛŒ چنین عناصری است، این عناصر٠روانشناختی به Ù…Ùهوم Ùضا Ù…Øتوایی Ù…ÛŒ ¬دهند Ú©Ù‡ بدون آنها، کانت Ùضا را "تهی" بررسی می¬کند. در Øقیقت، کانت Ùضای خود را اینهمان با Ùضای نیوتون می¬شناخت(کاسیرر نیز بر همین عقیده است، عقیده¬ای Ú©Ù‡ من خودم همیشه داشته¬ام، اما زلین16ØŒ Ú©Ù‡ کاسیرر جز در این مورد در دیگر موارد نظر او رابا تأیید نقل می¬کند، به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ این عقیده را نقض می¬کند)ØŒ اما Ùضای نیوتونی برای کانت صرÙاً Ùضایی شهودی است، Ùضایی است Ú©Ù‡ هنوز از عناصری Ú©Ù‡ ما باید آنها را رواشناختی توصی٠کنیم پیراسته نشده است. بنابراین شهود Ù…Øض کانت متناظر است با دریاÙتی از Ùضا Ùˆ زمان Ú©Ù‡ [قبلا] وجود داشته است. این دریاÙت مانند خانه ¬ای میان راه٠Ùضای صرÙاً Ù…Ùهومی Ùˆ Ùضای شهودی روانشناختی است Ùˆ چون من آن را یکی از مهمترین یاÙته¬ های تئوری مدرن علم¬ دقیق Ù…ÛŒ-دانم(هنری پوآنکاره در این مورد نظر ÙلسÙÛŒ ویژه¬ای دارد) به این معنی Ú©Ù‡ چیزی التقاطی مانند خانه¬ای میان راه وجود ندارد؛ بنا بر این ناگزیر بوده¬ام Ú©Ù‡ از یکسو وجود شهودی Ù…Øض مانند شهود Ù…Øض کانت17 را مردود بدانم، اما از دیگر سو جرأت کرده¬ام تا از آمیختگی Ù…Ùهوم Ùیزیکی با بازنمایی Øسی¬اش سخن بگویم.18 اما از سوی دیگر ناگزیر بوده¬ام Ú©Ù‡ اعلام کنم Ú©Ù‡ هسته¬ای از Øقیقت را می¬توان در آموزه ÛŒ Ùرم¬های صرÙاً ذهنی شهود یاÙت، دقیقاً تا آنجا Ú©Ù‡ آنها هنوز از عناصر رواشناختی پیراسته نشده باشند. از این رو، این نظریات را نمی¬توانم کنار بگذارم.
کاسیرر تغییر معنای اصطلاØات "Ùضا Ùˆ زمان" را در قلمروهای مختل٠زندگی٠Ùکری انسان دنبال می¬کند Ùˆ همین موضوع این امکان را به او می¬دهد Ú©Ù‡ بینش خودرا از نظریه ÛŒ نسبیت در چارچوب بزرگتری وسعت بخشد Ùˆ از این طریق نه Ùقط پرتو نقد شناخت٠تخصصی را به موضوع بتاباند بلکه همچنین نور ÙلسÙÙ‡ ÛŒ سیستماتیک را به آن بیÙکند. از این رو کتاب کاسیرربا مساØÛŒ یی پایان می¬یابد Ú©Ù‡ پهنه¬ اش با Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ÛŒ دیدگاهی Ú©Ù‡ برگزیده¬ام سازگاری دارد. اما ما با این تأثیر کتاب را به پایان می¬بریم Ú©Ù‡ دیدگاه کاسیرر هم-اکنون از قلمرو خاص ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت] Ùراتر رÙته Ùˆ به همین دلیل موÙÙ‚ شده است تا توجیه ÙلسÙÛŒ درخور توجهی از نظریه ÛŒ نسبیت ارائه دهد Ùˆ این دستاورد٠کتاب٠هوشمندانه Ùˆ پر از تÙکر او است.
(البته در ادامه مطلب Ùوق Ú©Ù‡ Øدود یک صÙØÙ‡ Ùˆ نیم است شلیک به معرÙÛŒ کتاب ماکس بورن: نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین Ùˆ مبانی Ùیزیکی آن(1920) Ùˆ نیز کتاب هانس رایشنباخ : نظریه ÛŒ نسبیت Ùˆ شناخت از پیشی(1920) Ù…ÛŒ-پردازد. چون مطالب این یک صÙØÙ‡ Ùˆ نیم ارتباطی به کتاب کاسیرر نداشت ترجمه نشد.)
پانوشت ها
1 - این مقاله نخست در مجله ی "کانت¬- پژوهی" Kant-Studien (26 Hest 1-2 (Juni) 1921, S. 96-111) چاپ شده است. این مقاله اکنون در جلد پنجم چاپ انتقادی مجموعه آثارموریتس شلیک با این مشخصات آمده است:
Moritz Schlick, Aufsätze, Beiträge, Rezensionen, 1919-1925, Kritische Gesamtausgabe Ableitung, 1, Veröffenlichte Schriften Band 5. Springer Verlag/ Wien 2012, S. 217-247.
مترجم از ترجمه ی انگلیسی این مقاله نیز سود برده است:
Schlick, Moritz .â€Critical or Empirical interpretation of Modern Physics :
Remarks on Ernst Cassirer’s Einstein Theory of Relativelyâ€.
در کتاب:
Schlick, Moritz, Philosophical Papers, Vol. I, (1909-1922), Trans. by Peter Health, ed. Henk L. Mulder and B.F.B. van de Velde Schlick , (Dordrecht. D. Reidel. Pub. Co. 1978)PP. 322-334.
2-Die philosophische Bedeutung des Relativitätsprinzip
Zeitschrifft für Philosophie und Philosophische Kritik, 159.
3 -Ernst Cassirer, zur Einsteinschen Relativitätstheorie,
Erkenntnistheoretische Betrachtungen, Berlin, 1921.
4-همین نکته، معنای درست آن نکاتی است Ú©Ù‡ در کتابم Ú¯Ùته¬ام:
Raum und zeit in der gegenwärtigen Physik, 3rd ed. P.83.
[Ùضا Ùˆ زمان در Ùیزیک معاصر، چاپ سوم، صÙØÙ‡ 83. ]
5-Ibid.,p.67.
6-Die erkenntnistheoretische Bedeutung der Relativitätstheorie,
Dissertation, Kiel 1919, p.37.
همچنین در شماره 48 کانت - پژوهشی¬ (Kant- studien) به عنوان ضمیمه چاپ شده است.
7- در این باره کوشش¬هایی شده است تا کانت را در مقام پیشگام اینشتاین نشان دهند. بر پایه بعضی نکته-سنجیی¬هایی Ú©Ù‡ کانت در نخستین اثرش: نکته¬هایی درباره ÛŒ ارزیابی Øقیقی انرژی جنبشی(Gedanken von der wahren Schätzung der lebendigen Kräfte)انجام داده است.
شنایدر درکتابش:
(Schneider, Das Ruam- Zeitproblem bei Kant und Einstein, Berlin, 1921, p. 70.)
مسئله ÛŒ Ùضا- زمان نزد کانت Ùˆ اینشتاین می¬نویسد: « از این رو کانت نخستی کسی است Ú©Ù‡ پیوند میان هندسه Ùˆ Ùیزیک ØŒ وبه ویژه گرانش، را نشان می¬دهد.» اما در Øقیقت کوشش کانت برای بر قرار کردن ارتباط میان سرشت سه بعدی Ùضا Ùˆ Ùرمول قانون جاذبه ÛŒ نیوتونی را به هیچ وجه نمی¬توان چنان تعمیم داد Ú©Ù‡ به منزله ÛŒ اعلام ÙˆØدت هندسه با Ùیزیک ØŒ به معنای شناخت¬شناسانه ØŒ پیش از نظریه ÛŒ نسبیت شناخته -شود؛ برعکس ØŒ کوشش کانت هیچ ربطی به موضوع ÙˆØدت هندسه با Ùیزیک ندارد. کسی ممکن است Ú©Ù‡ در این خصوص با Øقانیت برابر، به اینهمانی بودن جوهر Ùˆ امتداد در ÙلسÙÙ‡ ÛŒ دکارت اشاره کند، کاری Ú©Ù‡ کاسیرر کرده است(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 84 ) بی¬آنکه در اهمیت واقعی آن راه غلوّ پوئیده باشد.
8-Iise Scneider, Op. Cit., p.65.
9-I. Kant, Metaphysische Anfangsgründe der Naturwissenschaft, 1786.
10-Iise Schneider, Op. Cit., P.14.
خانم شنایدر صÙØÙ‡ ÛŒ مربوطه در کتاب کانت را با تأیید نقل می¬کند. او از کانت یک مخال٠نظریه ÛŒ Øرکت مطلق می¬سازد؛ اما خانم شنایدر Ùراموش می¬کند Ú©Ù‡ دقیقاً از دیدگاه نظریه ÛŒ نسبیت، این تمایزات [یعنی Øرکت٠"Øقیقی" Ùˆ Øرکت٠"ظاهری"] یک هیولا را می¬نمایانند.
11-Ernst Cassirer, Substanzbegriff und Functionsbegriff, 1910.
[ترجمه انگلیسی12-Op. Cit., P.246.[pp.185.f.
13-Moritz Schlick, Raum und Zeit, 3rd ed. 1920. P.81.
ونیز در :
Mortiz Schlick, Allgemeine Erkenntnislehre
Ist ed. 1918, p.301.
.
14-همچنان Ú©Ù‡ می¬توان به عنوان نمونه از اظهارنظرهای زلین در اثرش در یاÙت[ ماخذ پانوشت شماره ÛŒ 6] صÙØÙ‡ ÛŒ 40
15-Moritz Schlick, Allgemeine Erkenntnislehre, pp 30ff.
16- کتاب زلین(ماخذ پانوشت شماره ÛŒ 6 ) صÙØÙ‡ ÛŒ 16. البته ارجاع کتاب به زمان است اما استدلال¬هایش به طور مشابه در مورد Ùضا نیز به کار می¬روند.
17-Moritz Schlick, Allgemeine Erkenntnislehre, P.300.
18-Moritz Schlick, Raum und Zeit, 3rd ed. 1920. P.83.
ترجمه ی یدالله موقن
آیا تÙسیر انتقادی از Ùیزیک مدرن درست است یا تÙسیر تجربه¬گرا؟
نکاتی درباره ی کتاب نظریه ی نسبیت اینشتاین نوشته ی ارنست کاسیرر(1921)
موریتس شلیک(Moritz Schlick:1936-1882( در وهله ÛŒ نخست به عنوان رهبر Øلقه ÛŒ وین یا پوزیتیویست های منطقی Ú©Ù‡ دراوایل دهه ÛŒ 1930درخشید شناخته Ù…ÛŒ شود. دیگر اعضای Øلقه ÛŒ وین عبارت بودند از : رودل٠کارناپ ØŒ هانس رایشنباخ ØŒ کورت گودل ØŒ اوتو نویریت ØŒ Ùیلیپ Ùرانک Ùˆ چند تنی دیگر. شلیک پس از اتمام تØصیلات دبیرستانی وارد دانشگاه برلین شد Ùˆ به تØصیل در رشته ÛŒ Ùیزیک پرداخت. او زیر نظر ماکس پلانک، Ùیزیکدان مشهور آلمانی دوره ÛŒ دکتری خود را گذارند Ùˆ در سال 1904 دکتری خود را دریاÙت کرد. پس از یک سال کار آزمایشگاهی در دانشگاه گوتینگن سرانجام به دانشگاه زوریخ رÙت تا به تØصیل ÙلسÙÙ‡ بپردازد. درسال1910دردانشگاه روستوک(Rostock) تدریس کرد Ùˆ سرانجام در سال 1922 کرسی استادی٠پرآوازه ÛŒ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ طبیعی(Naturphilosophie) رادردانشگاه وین به دست آورد. شلیک ،در Øقیقت ØŒ ÙیلسوÙÙ Ùیزیکدان بود. باید Ú¯Ùت Ú©Ù‡ همه ÛŒ ÙلسÙÙ‡ ها لاطائلات¬ نیستند. ÙیلسوÙانی هم بوده Ùˆ هستند Ú©Ù‡ در رشته¬های علمی تØصیلات Ùˆ پژوهش¬های Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ÛŒÛŒ دارند. اما متأسÙانه در کشور ما ÙلسÙÙ‡ متردا٠شده است با ضدیت با علم Ùˆ خرد Ùˆ مدرنیته Ùˆ روشنگری. شلیک عمر نسبتاً کوتاهی داشت. او در سن پنجاه Ùˆ پنج سالگی توسط یک دانشجوی سابق ÙلسÙÙ‡ با شلیک چهار گلوله Ú©Ù‡ به پا Ùˆ شکمش اصابت کرد درگذشت. مقاله ÛŒ1 زیر نقدی است بر کتاب ارنست کاسیرر، نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین: یک بررسی شناخت¬شناسانه. به رغم اینکه برخی از پژوهشگران برداشت شلیک از کتاب کاسیرر را نادرست می¬دانند، با این وص٠این نقد سرآغازی برای تأسیس مکتب پوزیتیویسم منطقی شد. نگارنده کتاب ارنست کاسیرر: نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین: بØØ«ÛŒ شناخت¬شناسانه را ترجمه کرده است Ú©Ù‡ به زودی از سوی انتشارات هرمس منتشر خواهد شد Ùˆ مقاله ÛŒ شلیک اÙزوده ¬ای بر آن کتاب خواهد بود. شماره ÛŒ صÙØات داخل پرانتز ها شماره ÛŒ صÙØات ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر هستند. مترجم.
یک خصوصیت ماندگار Ùˆ از بین نرÙتنی ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت] شیوه ¬ای است Ú©Ù‡ در علم دقیق ریشه دارد. بنابر نظر کاملاً رایج (به ویژه نظری Ú©Ù‡ هرمان کوهن بر آن تأکید Ù…ÛŒ ¬کرد) هدÙÛŒ Ú©Ù‡ کانت در نقد خرد Ù…Øض دنبال می¬کرد این بود Ú©Ù‡ برای اصول نیوتونی علم¬ طبیعی توجیه ÙلسÙÛŒ ارائه دهد. همینطور نیز مکتب¬های نوکانتی می¬کوشند تا صدق ایده¬های اساسی ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت] را با نشان دادن Ù…Ùید Ùˆ مثمر بودن این ایده¬ها برای Ùیزیک امروز به اثبات برسانند. برای نوکانتی¬ها دشوار نبوده است Ú©Ù‡ پا به پای علم طبیعی پیش بروند، تØولی Ú©Ù‡ از بینش مکانیکی از جهان به بینش انرژتیک Ùˆ سرانجام به بینش الکترودینامیکی از جهان سیر کرده است. اما آیا نوکانتیسم توان کاÙÛŒ Ùˆ نیز انعظاÙ¬پذیری لازم را دارد Ú©Ù‡ در آن جهشی سهیم شود Ú©Ù‡ از طریق آن Ùیزیک زمان ما در راه جدیدی گام گذاشته است؟ برای جذب نظریه ÛŒ نسبیت خاص در دیدگاه انتقادی کانت Ùقط کوشش¬های اندکی صورت ¬گرÙت Ø·ÛŒ این مدت Ú©Ù‡ هنوز نظریه ÛŒ نسبیت عام کامل نشده بود، من بر این نظر بودم Ú©Ù‡ باید به پرسش بالا پاسخ منÙÛŒ داد. به نظر می¬رسید Ú©Ù‡ اصولی Ú©Ù‡ برای روشن Ùˆ ÙˆØ§Ø¶Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† ÙلسÙÛŒ نظریه ÛŒ نسبیت Ùˆ دÙاع Ùˆ Øمایت از آن مورد نیاز بودند از نظریه ÛŒ شناخت تجربه ¬گرا آسان¬تر قابل استنتاج بودند تا از نظریه ÛŒ شناخت کانتی.2 Øتی در اتÙاقات بعدی نیز دلیلی نیاÙتم Ú©Ù‡ این موضع خود را تغییر دهم؛ Ùˆ به ویژه آن Ú©Ù‡ با تکمیل موÙقیت¬آمیز نظریه ÛŒ نسبیت عام Ú©Ù‡ مدت کوتاهی پس از ارائه نظریه ÛŒ نسبیت خاص صورت گرÙت پیروزی نصیب ایده¬ای شده بود Ú©Ù‡ از درون تجربه ¬گرایی اÙراطی(یعنی پوزیتیویسم ماخ) سر بر آورده بود. اما با توجه به اهمیت پرسش Ùˆ دشواری پاسخ دادن به آن، وظیÙÙ‡ ÛŒ خود می¬دانم Ú©Ù‡ در هر موقعیت جدی یکبار دیگر به آزمون موضوع بپردازم. با انتشار کتاب ارنست کاسیرر3 چنین موقعیتی پیش آمد Ùˆ بنا براین دعوت سر دبیران مجله ÛŒ «کانت – پژوهش ÛŒ » را با خشنودی پذیرÙتم تا در پرتو کتاب کاسیرر این پرسش را دوباره بررسی کنم، بررسی یی Ú©Ù‡ به دلایل جانبی، مسلماً Ùقط می¬تواند به Ø´Ú©Ù„ یک بررسی نسبتاً کوتاه باشد.
کاسیرر موضوع کتاب خود را اثبات این نظر Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ Ùقط در قلمرو ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی می¬توان مبانی ÙلسÙÛŒ نظریه ÛŒ نسبیت را یاÙت؛ Ùˆ به سخن دقیق¬تر، در آن Ø´Ú©Ù„ از دیدگاه انتقادی Ú©Ù‡ او با مسرت ایده¬آلیسم منطقی می¬نامد. او این وظیÙÙ‡ را بر عهده می¬گیرد Ú©Ù‡ با تØلیل شناخت¬شناسانه معلوم کند Ú©Ù‡ آیا منشأ Ùˆ تØول این تئوری را باید نمونه Ùˆ شاهدی از Ù…Ùهوم انتقادی تجربه دانست یا Ù…Ùهوم Øس ¬گرایانه ÛŒ آن ØŸ (ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر ØŒ صÙØÙ‡ ÛŒ 27 ). اما در پرتو این Ùرمول¬بندی، تردید¬ها بی¬درنگ سر بلند می¬کنند: آیا واقعاً مسئله Ùقط به این دو Ù…Ùهوم Ùروکاستنی است Tertium non datur)) ØŸ آیا در اینجا با وضعیتی رو به رو هستیم Ú©Ù‡ راه میانه¬ ای وجود ندارد؟ قطعاً یک نوع تجربه¬ گرایی وجود دارد Ú©Ù‡ متمایز از Øس¬گرایی است Ùˆ نمی¬توان آن را به Øس¬گرایی Ùروکاست، همچنان Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ-توان آن را، هم از دیدگاه تاریخی Ùˆ هم در قالب اصطلاØات موضوع ØŒ تشخیص داد. بنا بر این اگر نشان داده شود (Ú©Ù‡ نشان دادنش هم دشوار نیست) Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت نمی¬تواند صرÙاً از مقد مات [ÙلسÙÙ‡ ÛŒ] Øس¬گرا ناشی شده باشد، این موضوع نه ضرورت تÙسیر انتقادی Ùˆ نه پذیرش آن را اثبات می¬کند، مگر آنکه Ù…Ùهوم ایده¬آلیسم منطقی چنان گسترده در نظر گرÙته شود Ú©Ù‡ Ùقط دو شق بالا باقی بمانند. اما در این صورت ایده¬ آلیسم منطقی، خصوصیت بارز خود Ùˆ اعتبار ÙلسÙی¬اش را از دست می¬دهد Ø› زیرا در این وضعیت می¬توان نامنسجم¬ترین عقاید را ذیل آن قرار داد. در بعضی از جا های کتاب واقعاً به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ کاسیرر متمایل به چنین Ùرمول¬بندی¬های عامی است Ú©Ù‡ مرزهای دیدگاه انتقادی او را در معرض خطر نامتمایز شدن قرار می¬دهد Ú©Ù‡ ما باید در اینجا این مرزها را ردیابی کنیم.
برای اینکه شالوده ÛŒ Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ برای بررسی¬های زیر ایجاد کنیم باید به اختصار آن خصوصیات ضروری را Ú©Ù‡ با Ù…Ùهوم انتقادی مرتبط می¬دانیم بر شماریم. وجود چنین شالوده-ای مطلقا ضروری است Ú©Ù‡ بر پایه ÛŒ آن بتوانیم از رخنه ÛŒ پرسش¬های خسته¬ کننده ÛŒ تکراری درباره ÛŒ تÙسیر کانت اجتناب کنیم. تا وقتی Ú©Ù‡ هرکس بتواند به این استدلال رایج توسل جوید Ú©Ù‡ مخال٠او گزارش درستی از بینش کانت ارائه نمی¬دهد چنین بØØ«ÛŒ بی Øاصل خواهد بود.
بنا بر این بگذارید تا مقدمات زیر را مبنا قرار دهیم. تمامی علم دقیقه Ú©Ù‡ توجیه ÙلسÙÛŒ آن بی¬شک نخستین هد٠نظریه ÛŒ شناخت را تشکیل می¬دهد Ùˆ کانت پایه¬ریزی کرده مبتنی بر مشاهده Ùˆ اندازه¬گیری است؛ اما Øسیات Ù…Øض Ùˆ ادارک Øسی هم می¬توانند به مقام مشاهدات Ùˆ انداز¬گیری¬ها برسند به شرطی Ú©Ù‡ منظم Ùˆ مرتب شوند Ùˆ مورد تÙسیر قرار گیرند. بنا بر این شکل¬گیری Ù…Ùاهیم٠ابژه¬های Ùیزیکی بی¬تردید بعضی از اصول انتظام¬بخش Ùˆ تÙسیرکننده را پیش- ¬Ùرض می¬گیرد. اکنون درمی¬یابیم Ú©Ù‡ جوهر بینش انتقادی در این ادعا است Ú©Ù‡ این اصول انتظام¬ بخشÙ[مشاهدات Ùˆ اندازه¬گیری¬ها]ØŒ اØکام ترکیبی٠از پیشی هستند؛ در این اØکام، Ù…Ùهوم از پیشی خاصیت اعتباری جهانی، ضروری Ùˆ الزام¬آور را دارد Ú©Ù‡ از آن جدا ناشدنی است. در Øقیقت متقاعد شده¬ام Ú©Ù‡ این تبیین گزارشی صØÛŒØ Ø§Ø²Ø¨ÛŒÙ†Ø´ خود کانت است، Øتی اگر خود او یا پیروانش هرگز به این نوع ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی معتر٠نبوده باشند. از این روی، بر صدق٠Ùاکتی یا کذب٠Ùاکتی٠اØکام زیر کاملاً بی¬اثر هستند Ùˆ این موضوعی است Ú©Ù‡ در پژوهشی Ú©Ù‡ بیشتر معطو٠به پرسش¬های سیستماتیک است تا پرسش¬های تاریخی باید مدنظر باشد.
مهم¬ترین پی¬آمد این بینش Ú©Ù‡ هم اکنون ØªØ´Ø±ÛŒØ Ø´Ø¯ این است Ú©Ù‡ متÙکری Ú©Ù‡ صرÙاً اصول سازنده ÛŒ تجربه ÛŒ علمی را در نظر دارد، به این خاطر نباید Ùیلسو٠انتقادی خوانده شود. مثلا یک تجربه گرا هم Ù…ÛŒ تواند به راØتی وجود چنین اصولی را بپذیرد Ø› ولی Ùقط ترکیبی یا از پیشی بودن آنها را، آن هم در معنایی Ú©Ù‡ در بالا ØªØ´Ø±ÛŒØ Ø´Ø¯ØŒ انکار ¬کند.
کاسیرر اذعان می¬کند Ú©Ù‡ "تجربه¬گرایی Ùˆ ایده¬آلیسم" در اعتقاد به برخی پیش¬- Ùرض¬ها اتÙاق نظر دارند(...) هر دو نقش قطعی تجربه را تضمین Ù…ÛŒ کنند Ùˆ هر دو معتقدند Ú©Ù‡ هر اندازه¬ گیری دقیق مستلزم پیش- ¬Ùرض های مربوط به وجود قوانین تجربی٠جهان¬شمول است(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیررصÙØÙ‡ ÛŒ 139.) سپس کاسیرر این پرسش اساسی را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÂ¬Ú©Ù†Ø¯:
«اما چگونه به این قوانین دست می¬یابیم؟امکان تمامی اندازه¬ گیری تجربی بر Ú†Ù‡ اساسی متکی است؟ Ùˆ Ú†Ù‡ نوع اعتباری(...) برای آنها قائلیم ؟»(متن Ùارسی همان صÙØÙ‡). کاسیرر دیدگاه انتقادی را Ùقط در مقابل دیدگاه Øس¬گرایانه می¬گذارد Ú©Ù‡ آن را پوزیتیویسم «اکید» Ù…ÛŒ-نامد. او کوشش های گهگاهی ماخ برای Ùروکاستن قوانین آنالیز ریاضی به اموری اشیاء¬گونه را «که خواصشان را می¬توان از ادراک بیواسطه ÛŒ Øسی دریاÙت» به درستی Ù…Øکوم می¬کند (ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 140). اما این موضوع درستی Ùˆ صدق ایده¬ئالیسم منطقی را اثبات نمی¬کند بلکه صرÙاً نظریه ÛŒ Øس¬گرایانه را رد می¬کند. اما هنوز هم دیدگاه تجربه ¬گرا را داریم Ú©Ù‡ طبق آن ØŒ این اصول انتظام¬بخش ،یا Ùرضیه هستند یا قرارداد. در Øالت نخست [ Ùرضیه بودنشان ] ØŒ آنها از پیشی نیستند(زیرا صدق آنها به اثبات نرسیده است) Ùˆ در Øالت دوم [ قرار دادی بودنشان ] ØŒ آنها ترکیبی نیستند. آیا دلیلی وجود دارد Ú©Ù‡ ثابت کند Ú©Ù‡ Ùیزیک اینشتاینی این خصوصیتات را ندارد Ùˆ ادعا شود Ú©Ù‡ آنها گزاره هایی از نوع ترکیبی از پیشی هستند؟
بی¬شک خود کانت در میان چیزهایی Ú©Ù‡ ترکیبی از پیشی Ù…ÛŒ داند این ها هستند: اصول تشکیل¬دهنده اشیاء، اصول هندسه ÛŒ اقلیدسی Ùˆ سینماتیک (نظریه ÛŒ عمومی Øرکت) گالیله . Øتی پس از آن Ú©Ù‡ هندسه¬ های غیراقلیدسی ابداع شدند، اکثر کانتی¬ها به بینش اقلیدسی٠از طبیعت به عنوان یگانه هندسه ÛŒ ممکن، پایبند ماندند. به عنوان نمونه آلوئیز ریل(Alois Riehl) Ùˆ ریشارد هونیگزوالد(Richard Honigswald) آشکارا اعلام کردند Ú©Ù‡ هندسه ÛŒ اقلیدسی، در Øقیقت، دارای آن ضرورت شهودی است Ú©Ù‡ کانت به آن نسبت داده است، در Øالی Ú©Ù‡ دیگر هندسه ¬ها Ùقط از Ù„Øاظ Ù…Ùهومی قابل تأمل هستند Ùˆ به همین دلیل با بینش کانت در باره ÛŒ هندسه اقلیدسی مناÙاتی ندارند.
اما اکنون نظریه ÛŒ نسبیت خاص با اصول سینماتیک (نظریه ÛŒ عمومی Øرکت) گالیله¬ ای Ùˆ نظریه ÛŒ نسبیت عام با اصول گزاره¬ های هندسه ÛŒ اقلیدسی ناسازگارند. بنا بر این هرکسی Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین را بپذیرد باید نظریه ÛŒ کانت را در Ø´Ú©Ù„ اصلی آن مردود بداند؛ کاسیرر نیز خود اغلب تأکید می¬کند Ú©Ù‡ باید گامی Ùراسوی کانت برداشت. اما در اینجا، این موضوع به هیچ وجه مورد موضوع بØØ« ما نیست. با این وصÙØŒ بینش انتقادی، آنچنان Ú©Ù‡ در بالا تعری٠شد، توانست همچنان خود را در برابر نظریه ÛŒ نسبیت پا بر جا Ù†Ú¯Ù‡ دارد Ùˆ خود را ØÙظ کند؛ Øتی پیروزی¬ های بزرگتری را جشن بگیرد. آنچه مورد نیاز است این است Ú©Ù‡ بنیان¬های غایی نظریه ÛŒ نسبیت خود را به منزله ÛŒ گزاره¬ های ترکیبی٠معتبرو مطلقاً ضروری برای تمامی تجربه آشکار کند. اما این گزاره¬ها چیستند؟
مسلماً این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد: Ú©Ù‡ هرکس Ú©Ù‡ به ادعای [ÙلسÙÙ‡ ÛŒ ] انتقادی پای¬بند است، اگر می¬خواهد Ú©Ù‡ به او اعتبار بخشیده شود باید واقعاً آن اصول از پیشی را ارائه دهد Ú©Ù‡(معتقد است) پایه ÛŒ Ù…ØÚ©Ù… علم دقیق هستند. برای ÙلسÙÙ‡ ÛŒ Ùراباشی [ترانسدانتال]ØŒ همچنان Ú©Ù‡ کاسیرر به درستی می¬گوید ØŒ Ùضا Ùˆ زمان شئ نیستند بلکه "منابع شناخت" هستند(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ111). بنا بر این انتظار داریم Ú©Ù‡ دلایل شناخت ،مثلا Ùضا ØŒ به منزله ÛŒ منبع شناخت ارائه شوند. ایده¬آلیست انتقادی باید این دلایل را با قطعیت Ùˆ به روشنی بیان کند، همچنان Ú©Ù‡ کانت توانست به هندسه ÛŒ [اقلیدسی] Ùˆ نظریه ÛŒ عمومی Øرکت، Ú©Ù‡ در زمان او شناخته Ùˆ معلوم بودند، به عنوان گزاره¬های ترکیبی از پیشی اشاره کند. همه ÛŒ کسانی Ú©Ù‡ درباره ÛŒ نظریه ÛŒ نسبیت از دیدگاه کانتی داوری می¬کنند خاطرنشان کرده ¬اند Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت با زمان تجربی (یعنی با زمانی Ú©Ù‡ با روش¬های Ùیزیکی اندازه¬ گیری می¬شود) Ùˆ با Ùضای تجربی سر Ùˆ کار دارد، آنان "شهود Ù…Øض کانتی" از Ùضا Ùˆ زمان را در مقابل این Ùضا Ùˆ زمان تجربی می¬گذارند Ùˆ مدعی می¬شوند Ú©Ù‡ شهود Ù…Øض کانتی٠Ùضا Ùˆ زمان این ساختارهای تجربی از Ùضا Ùˆ زمان را ممکن ساخته اند. بنا بر این از نظر آنان شهود Ù…Øض کانتی٠Ùضا Ùˆ زمان بر اثر پیشرÙت در علم Ùیزیک دچار خلل نمی¬شوند. زیراپیشرÙت علم Ùیزیک در خصوص Ùضا Ùˆ زمان به Ù†ØÙˆ تغییرناپذیری Ùقط به Ùضا Ùˆ زمان تجربی رجوع می¬کند. با این چرخش، وضع این مسئله تغییری نمی¬کند، بلکه صرÙاً به شیوه ÛŒ دیگری بیان می¬شود؛ زیرا شهود Ù…Øض به سادگی منبع شناخت آن اصول از پیشی دانسته Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ برای ساختن زمان تجربی Ùˆ Ùضای تجربی مورد نیاز هستند. برای بسیاری از [کانتی¬ها]ØŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø§Ø² پیشی اصطلاØÛŒ جامع برای بیان جوهره ÛŒ خود آن اصول است. در هر Øالت وجود "Ùضای Ù…Øض" Ùˆ "زمان Ù…Øض" چنانی را می¬توان Ùقط با نشان دادن سیستم اصول ترکیبی از پیشی یا دست Ú©Ù… ارائه ÛŒ نشانه ¬ای غیر مبهم از این Ú©Ù‡ چگونه می¬توان آن دو را یاÙت ØŒ به اثبات رساند. نیازی نیست Ú©Ù‡ تاکید شود Ú©Ù‡ هوادار ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی Ùقط با ایجاد چنین سیستمی ازاØکام می¬تواند از بینش [کانتی] خود Øمایت کند. هر کوششی در جهت آشتی دادن اینشتاین با کانت باید با کش٠اصول ترکیبی٠از پیشی در نظریه ÛŒ نسبیت باشد، در غیر این صورت باید از همان آغاز این کوشش را شکست خورده دانست؛ زیرا این کوشش Øتی به بیان درست مسئله هم نمی رسد.
البته کاسیرر مسئله را در پرتو درستش می¬بیند Ùˆ در دو جای کتابش به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ تعری٠نزدیک ¬تری به Ù…Øتوای شهود Ù…Øضی ارائه داده باشد Ú©Ù‡ ایده¬آلیسم منطقی ادعا می¬کند. در جا ÛŒ نخست(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 122) او در Ù…Ùهوم تطابق٠"نقطه های - جهان" این Ù…Øتوای شهود Ù…Øض را می¬بیند. نظریه ÛŒ نسبیت عام همه ÛŒ قوانین طبیعت را، آشکارا به "نقطه های- جهان" Ùرومی¬کاهد. اما به نظر من این تطابق Ù…Øض نمی¬تواند به منزله ÛŒ جوهره ÛŒ Ù…Øض گزاره ¬های از پیشی Ùˆ تکیه¬ گاه آنها شناخته شود، زیرا این "تطابق"ØŒ اساسش دقیقا نمایاننده ÛŒ یک تجربه ÛŒ روان¬شناختی٠در کنار هم آمدن است، درست مانند واژه "زرد" Ú©Ù‡ تجربه ÛŒ ساده ÛŒ رنگ را بیان می¬کند، اما نمی¬توان تعری٠بیشتری از آن ارائه داد. بنا بر این واژه ÛŒ زرد Ùقط می¬تواند نقشی واسطه میان واقعیت Ùˆ ساختار علمی- Ù…Ùهومی ایÙاء کند، نقشی Ú©Ù‡ تئوری به آن می¬دهد. به دیگر سخن ما در اینجا با شهود تجربی رو به رو هستیم.4
دومین پاسخی Ú©Ù‡ کاسیرر به این پرسش می¬دهد: Ú©Ù‡ گزاره¬های ترکیبی از پیشی درباره ÛŒ Ùضا Ú©Ù‡ هنوز باقی¬ مانده¬اند چیستند این است:
« از پیشی بودن Ùضا (...) مستلزم(...) هیچ گونه اظهار نظری درباره ÛŒ تعری٠خود ساختار خاص Ùضا نیست، بلکه Ùقط با کارکرد "Ùضایی بودن" به طور عام ارتباط Ù…ÛŒ یابد، Ú©Ù‡ این کار کرد Øتی در Ù…Ùهوم مولÙÙ‡ ÛŒ خطی ds نیز، بدون توجه کامل به جزئیات خصلتش ØŒ بیان Ù…ÛŒ شود. »( ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 151.)
اما این Ùرمولبندی٠[Ùضای از پیشی] Ú©Ù‡ می¬کوشد تأیید کند Ú©Ù‡ خیلی ساده باید چیزی مانند مولÙÙ‡ ÛŒ خطی ds در توصی٠طبیعت وجود داشته باشد به دشواری می¬تواند Ùرمولبندی رضایت ¬بخشی باشد. مجموعه اصولی Ú©Ù‡ در در این ادعا Ù…Ùرو ض انگا شته Ù…ÛŒ شوند کدامند ØŸ اصول متعارÙÛŒ ثابت بودن ds نمی¬توانند جزء [اصول متعارÙÛŒ] باشند؛ زیرا ریمان امکان٠تعینات Ùضای ناپیوسته را قبلاً بیان کرده است. چیزی Ú©Ù‡ در یک وجبی نظریه ÛŒ مدرن کوانتوم قرار دارد. همینطور در مورد اصول متعارÙÛŒ دیگری Ú©Ù‡ ممکن است گزیده شوند. زیرا دلیلی وجود ندارد Ú©Ù‡ بتوان ادعا کرد Ú©Ù‡ این اصول متعارÙÛŒ دقیقاً ساختار ضروری Ùضا را تشکیل می¬دهند؛ زیرا دیگر اصول متعارÙÛŒ Ú©Ù‡ کمتر " بدیهی" بوده¬اند بر اثر پیشرÙت Ùیزیک مردود شناخته شده¬اند.
هر ادعایی درباره ÛŒ Ù…Øتوا، هرچه هم این ادعا بتواند عام باشد، در اینجا به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ خیلی Ù…Øدود Ùˆ خاص باشد Ùˆ این پاسخ با پرسش زیر کاملاً سازگار است. پرسش این است Ú©Ù‡ اصول غایی ترکیبی از پیشی تمامی علم Ú†Ù‡ می¬تواند باشد؟ پرسش این پاسخ را ( از نامه ÛŒ Ù…Øبت آمیز ارنست کاسیرر استخراج می¬کنم Ú©Ù‡ ) می¬گوید، این "اصول غایی" «واقعاً Ùقط شامل ایده ÛŒ "یگانگی٠طبیعت" می¬شوند، به این معنی Ú©Ù‡ خصلت قانونمند بودن تجربه به Ù†ØÙˆ عام یا شاید موجزتر: سرشت تک ¬صدایی٠هماهنگی است .» اما به نظر من این سخن، همان خطر گریزناپذیری را در بر دارد Ú©Ù‡ در بالا به منزله ÛŒ نتیجه ÛŒ اجتناب¬ناپذیری گسترش بسیار وسیع دامنه ÛŒ برداشت [ÙلسÙÙ‡ ÛŒ ]انتقادی توصی٠کردم. زیرا اکنون دیگر ممکن نخواهد بود Ú©Ù‡ یک تئوری Ùیزیکی ادعا کند Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی را تأیید می¬کند؛ بلکه برعکس، ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی مدعی است Ú©Ù‡ هر تئوری تا آنجا Ú©Ù‡ شرایط Ù…Øض علمی بودن را برآورده ¬سازد با ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی سازگار است. در این صورت ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی امکان گزینش میان تئوری¬های علمی را نخواهد داشت. پیروی بی چون Ùˆ چرا از قانون طبیعی مسلماً شرط ضروری یک تئوری علمی است، زیرا همچنانکه خود کاسیرر می¬گوید:( ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 61) « نظریه ÛŒ عمومی تغییر ناپذیری Ùˆ متعین بودن بعضی مقادیر [ مثلا تغییر ناپذیری Ùˆ متعین بودن سرعت نور در خلاء] (...)باید در هر تئوری مربوط به طبیعت تکرار شود Øتی برای تجربه گرایان نیز.» ؛همچنان Ú©Ù‡ کاسیرر اذعان Ù…ÛŒ کند (ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 139 ) قوانین «چیزی هستند Ú©Ù‡ Øقیقتاً پایدار Ùˆ جوهری» اند. تجربه¬ گرا Øتی به یگانگی طبیعت Ùˆ خصلت تبعیت٠تمامی٠تجربه از قانون اعتقاد دارد، اما [علاوه بر این] آنچه او معتقد است این است Ú©Ù‡ اعتبار Ùˆ ضرورت عینی[قوانین طبیعت] را نمی¬توان از طریق قیاس Ùراباشی[=ترانساندانتال] یا به هر شیوه ÛŒ دیگری اثبات کرد. در اینجا Ùیلسو٠انتقادی به هیچ تئوری Ùیزیکی نمی¬تواند متوسل شود، زیرا هر تئوری Ùیزیکی با تأییدش در تجربه Ùقط اثبات می¬کند Ú©Ù‡ امر Ùاکتی[=امر واقعی] است نه اثبات٠اعتبار٠ضروری اصل٠یگانگی٠طبیعت.
در کتاب کاسیرر استدلال مانند نخی سرخ Ùام در سراسر مطالب کتاب تنیده شده Ùˆ با به کارگیری درخشان٠ظریÙ¬ترین٠پژوهش٠تاریخی Ùˆ ÙلسÙÛŒ نشان می¬دهد Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت نه تنها ایده¬آلی را Ú©Ù‡ راهنمای تØول علم دقیق از اÙلاطون تا زمان کنونی بوده است نقض نمی-کند، بلکه برعکس، کامل¬ترین تØقق آن را می¬نمایاند. نسبیت٠اندازه¬ گیری¬ها Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت ارائه می¬دهد به هیچ وجه قانونمندی تک ¬معنایی اکیداً عینی را ابطال نمی¬کند، بلکه برعکس، شیوه¬ای است Ú©Ù‡ با آن جهان¬شمول¬ترین قوانین طبیعت به دست می¬آیند Ùˆ ناورد ها (Invariants) کش٠می¬شوند. مقاله ÛŒ جدید تر کاسیرر(در شماره ÛŒ دسامبر مجله ÛŒ نویه روندشاو«Neue Rundschau») اساساً به همین موضوع اختصاص یاÙته است. زیرا ضروری Ùˆ با ارزش است Ú©Ù‡ چنین بررسی¬هایی صورت گیرند تا با بد Ùهمی طبیعی عوام از نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین مقابله شود Ùˆ نظریه ÛŒ اینشتاین را از نسبی¬گرایی گمراه¬ کننده از نوع شکاکانه ¬اش دور کند؛ این کار Ú©Ù…Ú©ÛŒ برای تأیید نظریه ÛŒ نسبیت است: زیرا دقیقاً این نظریه، نظریه¬ای علمی است Ùˆ طبیعتاً نمایانگر برقراری معتبرترین Ùˆ جهانشمول¬ترین قوانین طبیعت است نه Ù…ØÙˆ آنها. تصویر جهان اینشتاین اجازه می¬دهد Ú©Ù‡ یگانگی طبیعت کامل¬ تر ظاهر شود تا در تصویر- جهان نیوتونی، اما نه به خاطر اینکه نظریه ÛŒ نسبیت با ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی مطابق¬ تر است Ø› بلکه به این سبب Ú©Ù‡ Øتی وقتی با برداشت Ùیزیکی٠شناخت سنجیده شود، بی¬توجه به تÙسیر نهایی ÙلسÙی¬اش، مرØله عالی¬ تری از شناخت٠[Ùیزیکی] را ارائه Ù…ÛŒ-دهد.
این پرسش Ú©Ù‡ آیا ایدئالیسم منطقی Ú©Ù‡ کاسیرر عمیقاً درباره اش اندیشیده است در اثبات درست بودن این ادعا Ú©Ù‡ Ùقط بر اساس نظریه ÛŒ شناخت انتقادی می¬توان نظریه ÛŒ نسبیت را به طور ÙلسÙÛŒ مستقر Ùˆ توجیه کرد- موÙÙ‚ بوده است، پرسشی است Ú©Ù‡ بر اساس آنچه Ú¯Ùته شد نمی¬توان پاسخ تأیید ¬کننده¬ای به آن داد؛ دقیقاً به این سبب Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت نمی¬تواند تأیید روشنی در مورد آموزه ÛŒ اØکام ترکیبی٠از پیشی به منزله ÛŒ اصول سازنده ÛŒ علم دقیق به دست دهد. از نظر من مشاهدات کاسیرر نمی¬توانند دلایل قانع ¬کننده ای در این باره ارائه دهند Ú©Ù‡ چگونه می¬توان زخمی را Ú©Ù‡ Ùیزیک اقلیدسی بر دیدگاه اولیه ÛŒ کانت وارد آورده است درمان کرد. اما این سخن به این معنی هم نیست Ú©Ù‡ اکنون میان ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت] Ùˆ نظریه ÛŒ نسبیت رابطه ¬ای صرÙاً منÙÛŒ وجود دارد. ممکن است در دیگر نقاط ارتباط ¬های مهمی میان این دو دیدگاه رخ نمایند Ùˆ عناصر مهم مشترکی میانشان کش٠شوند.
خیلی طبیعی است Ú©Ù‡ در جست¬و¬جوی تشابهی میان آموزه ÛŒ انتقادی [کانت] از وجوه ایده-آلی(Ideality) Ùضا Ùˆ زمان با ایده¬های نظریه ÛŒ نسبیت برآمد. غیرجوهری بودن Ùضا Ú©Ù‡ به نظر می¬رسد در نظریه ÛŒ نسبیت از طبیعت وجود دارد، آن را متمایز از Ùضای ثابت [یا مطلق] نیوتون می¬کند(والبته زمان را نیز)ØŒ در Øقیقت این Ùضای غیرجوهری به منزله ÛŒ تأییدی بر ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانتی دانسته می¬شود Ùˆ هواداران ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت به آن خوش¬آمد می¬گویند. کاسیرر نیز بر همین عقیده است. کاسیرر با ارجاع به این نظر من که، بر پایه ÛŒ نظریه ÛŒ نسبیت عام ÙˆØدت Ùضا، زمان Ùˆ ماده هنوز هم Ù…Øمل واقعیت است5ØŒ مدعی می¬شود Ú©Ù‡ این بصیرت "به آموزه¬های بنیادی ایده آلیسم انتقادی تعلق دارد"( ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 137) Ùˆ ادامه می¬دهد:"جدایی ایده¬آلی Ùضای Ù…Øض Ùˆ زمان Ù…Øض از اشیاء(Ùˆ به سخن دقیق¬تر جدایی شان از پدیدارهای تجربی) نه Ùقط "ÙˆØدت" تجربی را اجازه می¬دهد بلکه دقیقاً چنین "ÙˆØدتی" را Ù…ÛŒ طلبد »( ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 138). سخن اخیر به قدر کاÙÛŒ درست است، زیرا Ùضا Ùˆ زمان به Ø´Ú©Ù„ شهودی از ماده ÛŒ Ø´Ú©Ù„ گرÙته در آن دوی دیگر جداشدنی نیست Ùˆ همینطور ماده نیز بدون Ùضا Ùˆ زمان نمی¬تواند وجود داشته باشد. اما "ÙˆØدتی" Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت اعلام می¬کند Ú©Ù‡ کوشیدم در عبارت بالا مورد تأکید قرار دهم، خیلی تنگاتنگ ¬تر از ÙˆØدت ماده با Ùرم در ÙلسÙÙ‡ ÛŒ ترانساندانتال است؛ ÙˆØدتی Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ ترانساندانتال هیچ کجا آن را ارتقاء نداده است. بنا بر این هنگامی Ú©Ù‡ کاسیرر ادامه می¬دهد Ú©Ù‡:" نظریه ÛŒ نسبیت عام به شیوه¬ای جدید این ÙˆØدت[یعنی ÙˆØدت ماده با Ùضا Ùˆ زمان] را پژوهیده Ùˆ به اثبات رسانده است(...)» باید کاملاً بر واژه جدید تأکید کرد. این جدید بودن را ای. زلین کاملاً نادرست بازسازی کرده است. او می¬نویسد:
«برای تعین امر واقعیÙ(Factual) Ùضا Ùˆ زمان در تجربه، Ùضاو زمان Ùˆ اجسام به یک ¬دیگر متعلق هستند. این گزاره دستاورد تئوری اینشتاین نیست، آنچنان Ú©Ù‡ شلیک آن را قاطعانه اعلام می¬کند، این گزاره مدت¬ها است Ú©Ù‡ شناخته بوده است Ùˆ به هیچ وجه آموزه ÛŒ کانت در مورد زمان Ù…Øض را ابطال نمی¬کند. چون این گزاره خیلی ساده، ارتباطی با زمان Ù…Øض ندارد.»6
البته اگر پنداشته شود Ú©Ù‡ در نظریه ÛŒ نسبیت عام Ùقط جدایی Ùضا Ùˆ زمان از یکدیگر Ù†ÙÛŒ شده است Ùˆ نه جدایی این دو از ماده Ø› مشاهده ÛŒ مذکور در بالا را می¬توان اینگونه بیان کرد Ú©Ù‡ Ùقط Ùضا Ùˆ زمان به هم مرتبط اند Ùˆ به ماده ارتباطی ندارند (Ùˆ برعکس.) دراین صورت این برداشت Øاکی از این است Ú©Ù‡ نظریه ÛŒ نسبیت عام کاملاً بد Ùهمیده شده است Ùˆ این قطعاً همان برداشت عامیانه ÛŒ مرسوم است. در نظریه ÛŒ اینشتاین وابستگی متقابل Ùضا، زمان Ùˆ ماده بسیار عمیق¬تر از اینهاست. مثلاً بر اساس این نظریه غیرممکن است Ú©Ù‡ از اندازه¬ گیری-های تشکل Ùضایی سخن بگوییم بی¬آن Ú©Ù‡ به شیوه¬ای ارجاع نکنیم Ú©Ù‡ ماده همراه این تشکل Ùضایی است. به همین دلیل است Ú©Ù‡ تئوری Ùضا شاخه¬ای از علم Ùیزیک می¬شود Ùˆ شایسته این است Ú©Ù‡ بر آن تأکید بسیار شود. Ùقط ریمان بود Ú©Ù‡ این موضوع را با ÙˆØ¶ÙˆØ Ú©Ø§Ù…Ù„ پیش-بینی کرده بود؛ این موضوع[یعنی نظریه ÛŒ Ùضا شاخه¬ای از Ùیزیک است] نه Ùقط بسیار دور از تصور ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی است 7Ø› بلکه به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ نقیض آن باشد؛ زیرا ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت]ØŒ این نظر را ناممکن می¬سازد Ú©Ù‡ Ùضا Ùˆ زمان Ùرمهای Ù…Øض به معنای سنتی باشند Ú©Ù‡ بتوان قوانین آنها را مستقل از Ù…Øتوایشان بررسی کرد. همچنان Ú©Ù‡ اینشتاین می¬گوید: با ارائه ÛŒ نسبیت عام آخرین بقایای "عینیت Ùیزیکی" از Ùضا Ùˆ زمان گرÙته شد. کاسیرر Ùکر می¬کند Ú©Ù‡ "نظریه ÛŒ نسبیت عام Ùقطدیدگاه ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی را در درون علم تجربی به قطعی ترین Ùˆ کاملترین وجه به کار برده است(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 114 .) اما اگر نخستین وظیÙÙ‡ ÛŒ شناخت¬شناسی- Ú©Ù‡ کاسیرر نیز بر آن تأکید می¬ورزد- باید این باشد Ú©Ù‡ معنای Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø "عینیت Ùیزیکی" را کاملاً روشن کند ØŒ دوباره به یاÙته ÛŒ پیشین می¬رسیم Ú©Ù‡ آموزه ÛŒ ایده¬آلی بودن [یا Ùرم Ù…Øض بودن] Ùضا Ùˆ زمان Ùقظ می¬تواند به جنبه ÛŒ منÙی¬اش عدالت را روا دارد؛ زیرا معلوم می¬شود Ú©Ù‡ با رد "عینیت" [Ùیزیکی برای Ùضا Ùˆ زمان]ØŒ در Øقیقت، هرگونه استقلال Ùضا Ùˆ زمان را از ماده مردود دانسته¬ایم؛ اما آنچه از Ùضای Ùیزیکی Ùˆ زمان Ùیزیکی در ترکیب با ماده باقی می¬ماند همان واقعیتی را دارد Ú©Ù‡ ماده داراست. اینشتاین خود بارها Ú¯Ùته است Ú©Ù‡ Øتی طبق نسبیت عام، Ùضای Ùیزیکی واقعیت دارد، اما نه واقعیتی مستقل؛ بنا بر این Ùضای Ùیزیکی Ùˆ زمان Ùیزیکی معنایی را در خود نگاه می¬دارند Ú©Ù‡ دیگر صرÙاً به منزله ÛŒ "Ùرم¬ها" به معنای معمول نیست؛ بلکه اکنون به تعینات Ùیزیکی اجسام تعلق دارند؛ "متریک" Ùقط به معنای اندازه ¬گیری واقعیت Ùیزیکی نیست؛ بلکه خودش به Øضور این واقعیت بیان می¬بخشد. Ùضا Ùˆ ماده، همچنان Ú©Ù‡ کاسیرر مطلب را به بیانی در خور ادا می¬کند:«[Ùضا Ùˆ ماده دیگر به منزله گونه¬های] Ù…Ùاهیم٠متÙاوت٠ابژه ÛŒ Ùیزیکی نمایان نمی¬شوند» (ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 85 .) بنا بر این هنگامی Ú©Ù‡ ادعا می¬شود Ú©Ù‡ Ùیزیک اینشتاینی «از دیدگاه ترانساندانتال کانتی تناقضات کمتری در بر دارد تا Ùیزیک پیش از اینشتاین»8. به نظر من این ادعا نوعی بدÙهمی از جنبه ÛŒ مثبت نظریه ÛŒ اینشتاین درباره ÛŒ Ùضا Ùˆ زمان را القاء می¬کند. همچنین اگر [هواداران ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کانت معتقد باشند Ú©Ù‡] نظریه ÛŒ شناخت٠کانتی چنین آشکارا با بینش نیوتونی طبیعت در تناقض است موضوع Ùوق¬العاده¬ای است Ø› زیرا یکی از اهدا٠اصلی نظریه ÛŒ شناخت کانتی تأیید Ùˆ اثبات ÙلسÙÛŒ [مکانیک نیوتونی] بود.
Øتی اگر اصول [ÙلسÙÙ‡] ÛŒ انتقادی کانت از ارزیابی درست عمومی¬ترین Ùرم نسبیت یعنی هموردایی(Covariance) تØت هرگونه جایگزینی، به زبان تئوری قاصر باشد، معهذا شاید بتواند اساس Ù…ØÚ©Ù…ÛŒ برای نظریه ÛŒ اینشتاین ارائه دهد؛ یعنی اصول [ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی] بتواند دست Ú©Ù…ØŒ در رابطه¬ای مساعد با اصل نسبیت همه ÛŒ Øرکتها( هموردایی تØت گروه معینی از جایگزین¬ها) قرار گیرد. البته از یک سیستم ÙلسÙÛŒ نمی¬توان خواست Ú©Ù‡ این اصل را به منزلۀ یک تئوری پیش ببرد. اما این اصل را می¬توان به خوبی از تئوری، از طریق اصول موضوعۀ ضرورت به دست آورد. Øتی اگر انجام این کار انتظار زیادی باشد، می¬توانیم لاأقل، انتظار داشته باشیم Ú©Ù‡ این اصل یک مرتبه هم Ú©Ù‡ شده بر شالوده ÛŒ دیگری استوار شود. در این صورت به یکباره به منزله ÛŒ اصلی سازگار شناخته می¬شود Ùˆ سیستم [ÙلسÙÛŒ کانت] آن را با Øداکثر قوت پذیرا خواهد شد. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی بر پایه ÛŒ مقدمات [منطقی] خود در Øقیقت در جایگاه خوبی برای انجام این مقصود است. اما ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی در تجلی تاریخی خود هیچ یک از این ملزوماتی را ØŒ Ú©Ù‡ هم اکنون بیان کردیم ØŒ برآورده نکرده است. برعکس، این ماخ پوزیتیویست بود Ú©Ù‡ نخست مؤکداً اصل عمومی نسبیت را به یک اصل موضوعه برای توصی٠طبیعت ارتقاء داد. او درخواست کرد- Ùˆ این درخواست واقعاً بر شالوده های ÙلسÙÛŒ متکی بود- Ú©Ù‡ مثلاً Ùرمولبندی قوانین طبیعی مانند گردش زمین در برابر ستارگان ثابت را می¬توان با توجیهی برابر، گردش معکوس ÙÙ„Ú© به گرد زمین دانست. برای کش٠رویه ÛŒ کانت نسبت به این نظر _Ú©Ù‡ در زمان خود کانت بیانش ممکن می¬بود- باید کتاب کانت مبانی متاÙیزیکی علم طبیعی 9را خواند. کانت در Ùصل نخست کتاب - در مشاهده ¬ای Ú©Ù‡ در Ù¾ÛŒ اصل یکم Ùˆ نیز در گزاره ÛŒ دوم Ùˆ مشاهده ÛŒ عام درباره ÛŒ پدیدارشناسی در [Ùصل] چهارم - مسئله را مورد بØØ« قرار می¬دهد. کانت مانند لایب¬نیتس Ùˆ هویگنز Ùˆ دیگران قطعاً اØساس می¬کند Ú©Ù‡ Ùراخوانده شده است تا نسبیت همه ÛŒ Øرکتها را تأیید کند. در Øالی Ú©Ù‡ نیوتون نسبیت همه ÛŒ Øرکتها را مغایر با مکانیک خود می¬دانست؛ بنا بر این نیوتون از Ù„Øاظ منطقی Øرکت مطلق را به جای نسبیت همه ÛŒ Øرکتها، اصل موضوعه کرد(گرچه شاید نه شادمانه). با این Øال کانت کوشید تا راهی برای این معضل پیدا کند؛ او علاوه بر تقابل Øرکت نسبی با Øرکت مطلق، تقابل Øرکت "Øقیقی" با Øرکت "ظاهری" را نیز وضع کرد!10
کاسیرر در کتابش: Ù…Ùهوم جوهر Ùˆ Ù…Ùهوم Ùونکسیون11(1910) موضوع نسبیت Øرکت گردشی(صÙØÙ‡ ÛŒ 230 متن آلمانی وصÙØÙ‡ ÛŒ 170 ترجمه ÛŒ انگلیسی) را بررسی کرده بود. این نکته بسیار قابل توجه است Ú©Ù‡ کاسیرر با Ú†Ù‡ تیزهوشی نتایج بینش ماخی را ارزیابی می¬کند:
«انتقادات پوزیتیویستی Ú©Ù‡ بر "Ùضای Ù…Øض Ùˆ زمان Ù…ØضÙ" مکانیک Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ چیزی را اثبات نمی¬کنند. اگرچه این انتقادات Ù…ÛŒ خواهند خیلی چیزها را اثبات ¬کنند، این انتقادات Ú©Ù‡ به طور منطقی اندیشیده شده¬اند باید هرگونه بازنمایی اجسام داده شده را در سیستم هندسی Ú©Ù‡ در آن وضعیت¬ها Ùˆ Ùواصل ثابت وجود دارند منع کند.»12
بدین سان در اینجا کاسیرر Ùˆ نیز در مطالبی Ú©Ù‡ پیش از صÙØÙ‡ مورد استناده آمده، از دیدگاه ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی کانت دقیقاً نتایجی را رد می¬کند Ú©Ù‡ اکنون علم ناگزیر به پذیرش آنها شده است. قطعا کاسیرر از دیدگاه خود درست می¬اندیشد وقتی Ú©Ù‡ مدعی Ù…ÛŒ-شود Ú©Ù‡ تأیید تز نسبیت ماخی، Ùی¬نÙسه، دلیل الزام¬آوری بر ضرورت تÙسیر تجربه¬ گرا از نظریه ÛŒ اینشتاین ارائه نمی¬دهد.
(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 143( معهذا به نظر من، این نشانه ÛŒ خیلی مهمی[برای تÙسیر تجربه گرا] از نسبیت است Ùˆ نه نشانه¬ ای گمراه¬ کننده. زیرا انگیزه شناخت ¬شناسانه¬ای Ú©Ù‡(درست یا نادرست) ماخ Ùˆ اینشتاین را به اصل موضوعه کردن نسبیت همه ÛŒ Øرکتها هدایت کرد این اصل بود Ú©Ù‡ تÙاوت¬های در واقعیت را Ùقط در جایی می¬توان به Øساب آورد Ú©Ù‡ این تÙاوت¬ها را بتوان در اصل، تجربه کرد.
این قاعده ÛŒ اساسی اغلب اعلام شده است، Øتی از سوی متاÙیزیسین¬هایی مانند لایب¬نیتس. در آثار او این قاعده واقعاً به دو صورت نمایان می¬شود، یکی به منزله ÛŒ اصل اینهمانی نامتمایزها[=چیزهایی Ú©Ù‡ نتوان آنها را از یکدیگر متمایز کرد] Ùˆ دیگری به منزله ÛŒ اصل مشاهده¬ پذیری(کاسیرر این قاعده را به صورت اخیر(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 48) معرÙÛŒ می¬کند. اما از این اظهارات تا بیان این قاعده به صورت منسجم Ùˆ به کارگیری الزام¬آور آن Ùاصله بسیار است. با این وص٠اگر این اصل به اصل٠والای تمامی ÙلسÙÙ‡ ÛŒ تجربی یعنی به اصل راهنمای غایی ارتقاء پیدا کند، اصلی Ú©Ù‡ باید بر رویه ÛŒ ما نسبت به جزئیات هر پرسشی Øاکم شود Ùˆ کاربرد بیرØمانه ÛŒ آن به همه ÛŒ مسائل خاص انجام شود، در آن صورت، روش پژوهش Ùوق¬العاده پرباری خواهد شد. اگر این نظر درست باشد، پیوند نظریه ÛŒ نسبیت با نظریه ÛŒ تجربه ¬گرا از شناخت، تنگاتنگ دیده می¬شود Ùˆ این پیوند دقیقاً یک امر واقعی(Ùاکت) است Ùˆ نه صرÙاً پیوندی عَرَضی Ùˆ برونی.
کاسیرر در Ùصل نهایی کتابش مؤکداً تأکید می¬کند Ú©Ù‡ Ùضا Ùˆ زمان در نظریه ÛŒ نسبیت Ùقط Ùضا Ùˆ زمان Ùیزیک هستند، نه واقعیت آن چنانی؛ مثلاً Ùضا Ùˆ زمان٠روانشناختی در تقابل با آن دو ست Ùˆ از نوع کاملاً متÙاوتی اند. در Øقیقت، این موضوع خیلی مهم است Ú©Ù‡ همیشه درباره ÛŒ این Øقیقت روشن باشیم Ú©Ù‡ می¬توان از Ùضا Ùˆ زمان به معناهایی کاملاً متÙاوت سخن Ú¯Ùت. Ùˆ از همه مهمتر دقیقاً برای کسی Ú©Ù‡ علاقه¬ مند است Ú©Ù‡ سرانجام پیوند میان این معناهای مختل٠را تشخیص دهد. هنگامی Ú©Ù‡ من در جاهای دیگری13 Ùضا Ùˆ زمان روانشناختی را به مثابه ÛŒ صرÙاً شهودی- در تقابل با Ùضا Ùˆ زمان Ùیزیکی به منزله ÛŒ ساختاری صرÙاً Ù…Ùهومی - قرار دادم، کاملاً آگاه بودم Ú©Ù‡ کانت «شهود» را به شیوه¬ ای کاملاً متÙاوت تعری٠می¬کند. در این خصوص منتقدان از Ù¾ÛŒ یک¬دیگر نظر من را Ù†Ùهمیده ¬اند. کاسیرر اعلام می¬کند(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ f185 ) Ú©Ù‡ شهود Ù…Øض کانت، روش خاص عینی کردن است Ú©Ù‡ در Øقیقت ادعای درستی است، اما سرشت آن با این تعری٠کاملاً بیان نمی¬شود. قطعاً کانت می¬خواست Ùضا را از هرچیزروانشناختی پاکسازی کند؛ ولی من شخصاً هرگز قانع نشده¬ام Ú©Ù‡ او توانسته باشد این کار را انجام دهد زیرا چنین موÙقیتی Ù…Øال است.14 زیرا بدون به کارگیری یگانه روشی Ú©Ù‡ به ما اجازه می¬دهد عناصر صرÙاً Ù…Ùهومی هندسه را از شهود روانشناختی جدا کنیم این کار نا شدنی است. به کارگیری روش تعری٠،بی¬چون چرا ØŒ نخست در ریاضیات مدرن Ø´Ú©Ù„ گرÙت.15 بدون این روش نمی¬توانیم Øتی ایده ÛŒ Ù…Ùهوم Ù…Øض٠[Ùضا] را درک کنیم یا آن را به Ø´Ú©Ù„ انتزاع شده از همه ÛŒ عناصر روانشناختی بÙهمیم. بنا بر این Ùضای شهود Ù…Øض کانت ضرورتاً در بر دارنده ÛŒ چنین عناصری است، این عناصر٠روانشناختی به Ù…Ùهوم Ùضا Ù…Øتوایی Ù…ÛŒ ¬دهند Ú©Ù‡ بدون آنها، کانت Ùضا را "تهی" بررسی می¬کند. در Øقیقت، کانت Ùضای خود را اینهمان با Ùضای نیوتون می¬شناخت(کاسیرر نیز بر همین عقیده است، عقیده¬ای Ú©Ù‡ من خودم همیشه داشته¬ام، اما زلین16ØŒ Ú©Ù‡ کاسیرر جز در این مورد در دیگر موارد نظر او رابا تأیید نقل می¬کند، به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ این عقیده را نقض می¬کند)ØŒ اما Ùضای نیوتونی برای کانت صرÙاً Ùضایی شهودی است، Ùضایی است Ú©Ù‡ هنوز از عناصری Ú©Ù‡ ما باید آنها را رواشناختی توصی٠کنیم پیراسته نشده است. بنابراین شهود Ù…Øض کانت متناظر است با دریاÙتی از Ùضا Ùˆ زمان Ú©Ù‡ [قبلا] وجود داشته است. این دریاÙت مانند خانه ¬ای میان راه٠Ùضای صرÙاً Ù…Ùهومی Ùˆ Ùضای شهودی روانشناختی است Ùˆ چون من آن را یکی از مهمترین یاÙته¬ های تئوری مدرن علم¬ دقیق Ù…ÛŒ-دانم(هنری پوآنکاره در این مورد نظر ÙلسÙÛŒ ویژه¬ای دارد) به این معنی Ú©Ù‡ چیزی التقاطی مانند خانه¬ای میان راه وجود ندارد؛ بنا بر این ناگزیر بوده¬ام Ú©Ù‡ از یکسو وجود شهودی Ù…Øض مانند شهود Ù…Øض کانت17 را مردود بدانم، اما از دیگر سو جرأت کرده¬ام تا از آمیختگی Ù…Ùهوم Ùیزیکی با بازنمایی Øسی¬اش سخن بگویم.18 اما از سوی دیگر ناگزیر بوده¬ام Ú©Ù‡ اعلام کنم Ú©Ù‡ هسته¬ای از Øقیقت را می¬توان در آموزه ÛŒ Ùرم¬های صرÙاً ذهنی شهود یاÙت، دقیقاً تا آنجا Ú©Ù‡ آنها هنوز از عناصر رواشناختی پیراسته نشده باشند. از این رو، این نظریات را نمی¬توانم کنار بگذارم.
کاسیرر تغییر معنای اصطلاØات "Ùضا Ùˆ زمان" را در قلمروهای مختل٠زندگی٠Ùکری انسان دنبال می¬کند Ùˆ همین موضوع این امکان را به او می¬دهد Ú©Ù‡ بینش خودرا از نظریه ÛŒ نسبیت در چارچوب بزرگتری وسعت بخشد Ùˆ از این طریق نه Ùقط پرتو نقد شناخت٠تخصصی را به موضوع بتاباند بلکه همچنین نور ÙلسÙÙ‡ ÛŒ سیستماتیک را به آن بیÙکند. از این رو کتاب کاسیرربا مساØÛŒ یی پایان می¬یابد Ú©Ù‡ پهنه¬ اش با Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ÛŒ دیدگاهی Ú©Ù‡ برگزیده¬ام سازگاری دارد. اما ما با این تأثیر کتاب را به پایان می¬بریم Ú©Ù‡ دیدگاه کاسیرر هم-اکنون از قلمرو خاص ÙلسÙÙ‡ ÛŒ انتقادی [کانت] Ùراتر رÙته Ùˆ به همین دلیل موÙÙ‚ شده است تا توجیه ÙلسÙÛŒ درخور توجهی از نظریه ÛŒ نسبیت ارائه دهد Ùˆ این دستاورد٠کتاب٠هوشمندانه Ùˆ پر از تÙکر او است.
(البته در ادامه مطلب Ùوق Ú©Ù‡ Øدود یک صÙØÙ‡ Ùˆ نیم است شلیک به معرÙÛŒ کتاب ماکس بورن: نظریه ÛŒ نسبیت اینشتاین Ùˆ مبانی Ùیزیکی آن(1920) Ùˆ نیز کتاب هانس رایشنباخ : نظریه ÛŒ نسبیت Ùˆ شناخت از پیشی(1920) Ù…ÛŒ-پردازد. چون مطالب این یک صÙØÙ‡ Ùˆ نیم ارتباطی به کتاب کاسیرر نداشت ترجمه نشد.)
پانوشت ها
1 - این مقاله نخست در مجله ی "کانت¬- پژوهی" Kant-Studien (26 Hest 1-2 (Juni) 1921, S. 96-111) چاپ شده است. این مقاله اکنون در جلد پنجم چاپ انتقادی مجموعه آثارموریتس شلیک با این مشخصات آمده است:
Moritz Schlick, Aufsätze, Beiträge, Rezensionen, 1919-1925, Kritische Gesamtausgabe Ableitung, 1, Veröffenlichte Schriften Band 5. Springer Verlag/ Wien 2012, S. 217-247.
مترجم از ترجمه ی انگلیسی این مقاله نیز سود برده است:
Schlick, Moritz .â€Critical or Empirical interpretation of Modern Physics :
Remarks on Ernst Cassirer’s Einstein Theory of Relativelyâ€.
در کتاب:
Schlick, Moritz, Philosophical Papers, Vol. I, (1909-1922), Trans. by Peter Health, ed. Henk L. Mulder and B.F.B. van de Velde Schlick , (Dordrecht. D. Reidel. Pub. Co. 1978)PP. 322-334.
2-Die philosophische Bedeutung des Relativitätsprinzip
Zeitschrifft für Philosophie und Philosophische Kritik, 159.
3 -Ernst Cassirer, zur Einsteinschen Relativitätstheorie,
Erkenntnistheoretische Betrachtungen, Berlin, 1921.
4-همین نکته، معنای درست آن نکاتی است Ú©Ù‡ در کتابم Ú¯Ùته¬ام:
Raum und zeit in der gegenwärtigen Physik, 3rd ed. P.83.
[Ùضا Ùˆ زمان در Ùیزیک معاصر، چاپ سوم، صÙØÙ‡ 83. ]
5-Ibid.,p.67.
6-Die erkenntnistheoretische Bedeutung der Relativitätstheorie,
Dissertation, Kiel 1919, p.37.
همچنین در شماره 48 کانت - پژوهشی¬ (Kant- studien) به عنوان ضمیمه چاپ شده است.
7- در این باره کوشش¬هایی شده است تا کانت را در مقام پیشگام اینشتاین نشان دهند. بر پایه بعضی نکته-سنجیی¬هایی Ú©Ù‡ کانت در نخستین اثرش: نکته¬هایی درباره ÛŒ ارزیابی Øقیقی انرژی جنبشی(Gedanken von der wahren Schätzung der lebendigen Kräfte)انجام داده است.
شنایدر درکتابش:
(Schneider, Das Ruam- Zeitproblem bei Kant und Einstein, Berlin, 1921, p. 70.)
مسئله ÛŒ Ùضا- زمان نزد کانت Ùˆ اینشتاین می¬نویسد: « از این رو کانت نخستی کسی است Ú©Ù‡ پیوند میان هندسه Ùˆ Ùیزیک ØŒ وبه ویژه گرانش، را نشان می¬دهد.» اما در Øقیقت کوشش کانت برای بر قرار کردن ارتباط میان سرشت سه بعدی Ùضا Ùˆ Ùرمول قانون جاذبه ÛŒ نیوتونی را به هیچ وجه نمی¬توان چنان تعمیم داد Ú©Ù‡ به منزله ÛŒ اعلام ÙˆØدت هندسه با Ùیزیک ØŒ به معنای شناخت¬شناسانه ØŒ پیش از نظریه ÛŒ نسبیت شناخته -شود؛ برعکس ØŒ کوشش کانت هیچ ربطی به موضوع ÙˆØدت هندسه با Ùیزیک ندارد. کسی ممکن است Ú©Ù‡ در این خصوص با Øقانیت برابر، به اینهمانی بودن جوهر Ùˆ امتداد در ÙلسÙÙ‡ ÛŒ دکارت اشاره کند، کاری Ú©Ù‡ کاسیرر کرده است(ترجمه ÛŒ Ùارسی کتاب کاسیرر صÙØÙ‡ ÛŒ 84 ) بی¬آنکه در اهمیت واقعی آن راه غلوّ پوئیده باشد.
8-Iise Scneider, Op. Cit., p.65.
9-I. Kant, Metaphysische Anfangsgründe der Naturwissenschaft, 1786.
10-Iise Schneider, Op. Cit., P.14.
خانم شنایدر صÙØÙ‡ ÛŒ مربوطه در کتاب کانت را با تأیید نقل می¬کند. او از کانت یک مخال٠نظریه ÛŒ Øرکت مطلق می¬سازد؛ اما خانم شنایدر Ùراموش می¬کند Ú©Ù‡ دقیقاً از دیدگاه نظریه ÛŒ نسبیت، این تمایزات [یعنی Øرکت٠"Øقیقی" Ùˆ Øرکت٠"ظاهری"] یک هیولا را می¬نمایانند.
11-Ernst Cassirer, Substanzbegriff und Functionsbegriff, 1910.
[ترجمه انگلیسی12-Op. Cit., P.246.[pp.185.f.
13-Moritz Schlick, Raum und Zeit, 3rd ed. 1920. P.81.
ونیز در :
Mortiz Schlick, Allgemeine Erkenntnislehre
Ist ed. 1918, p.301.
.
14-همچنان Ú©Ù‡ می¬توان به عنوان نمونه از اظهارنظرهای زلین در اثرش در یاÙت[ ماخذ پانوشت شماره ÛŒ 6] صÙØÙ‡ ÛŒ 40
15-Moritz Schlick, Allgemeine Erkenntnislehre, pp 30ff.
16- کتاب زلین(ماخذ پانوشت شماره ÛŒ 6 ) صÙØÙ‡ ÛŒ 16. البته ارجاع کتاب به زمان است اما استدلال¬هایش به طور مشابه در مورد Ùضا نیز به کار می¬روند.
17-Moritz Schlick, Allgemeine Erkenntnislehre, P.300.
18-Moritz Schlick, Raum und Zeit, 3rd ed. 1920. P.83.