امانوئل لویناس :« لوسین لوی- برول Ùˆ ÙلسÙÛ€ معاصر» ترجمۀ یدالله موقن
امانوئل لویناس ( Emmanuel Levinas )(1999-1906) درخانوده ای یهودی واز طبقۀ متوسط در کوناس ( Kaunas) Ú©Ù‡ جزو امپراتوری روسیه بود چشم به جهان گشود.خانواده اش به خاطر شروع جنگ جهانی اول به چارکو( Charkow) منطقه ای در اوکراین رÙتند Ø› اما در سال 1920 به جمهوری لیتوانی بازگشتند. آموزش اولیه لویناس در مدارس غیر دینی روسی زبان بود. لویناس در لیتوانی در مدرسه یهودیان تØصیل Ù…ÛŒ کرد. سپس به Ùرانسه مهاجرت کرد Ùˆ درآنجا تØصیلات دانشگاهی خود را آغاز نمود.در سال 1928 به دانشگاه Ùرایبورگ آلمان رÙت Ùˆ دو ترم زیر نظر ادموند هوسرل ÙلسÙÛ€ پدیدار شناسی خواند Ùˆ در آنجا با مارتین هایدگر آشنا شد Ùˆ تØت تاثیر او قرار گرÙت. او در سال 1931 کتاب " تاملات دکارتی" نوشتۀ هوسرل را از آلمانی به Ùرانسه ترجمه کرد Ùˆ در سال 1939 تبعۀ Ùرانسه شد Ùˆ هنگامی Ú©Ù‡ Ùرانسه در جنگ جهانی دوم به آلمان اعلان جنگ داد در مقام مترجم زبان های روسی Ùˆ آلمانی به ارتش Ùرانسه پیوست؛ اما آن واØد نظامی Ú©Ù‡ او در آن خدمت Ù…ÛŒ کرد به اسارت آلمانی ها در آمد Ùˆ او تا پایان جنگ جهانی دوم در هانوور آلمان زندانی بود. به همین سبب آلمانی ها او را ØŒ چون یک اسیر جنگی بود به اردو گاه های مرگ Ù†Ùرستادند. در Ùرانسه همسر Ùˆ دخترش را Ùیلسو٠Ùرانسوی موریس بلانشو (Maurice Blanchot ) Ú©Ù‡ دوست لویناس بود در صومعه ای پنهان کرده بود تا به Ú†Ù†Ú¯ نازی ها Ù†ÛŒÙتند. اما مادر زنش را نازی ها گرÙتند Ùˆ به اردوگاه های مرگ Ùرستادند Ùˆ دیگر از او خبری به دست نیامد. پدر Ùˆ برادرانش نیزدر لیتوانی به دست اس. اس. به قتل رسیدند. پسر لویناس میکائیل لویناس آهنگسازشد. لویناس پس از آزاد شدن از زندان نازیها به Ùرانسه بازگشت Ùˆ در مدرسۀ یهودیان به تØصیل تلمود پرداخت. او در مدارس خصوصی یهودیان Ùرانسه تدریس Ù…ÛŒ کرد Ø› اما از سال 1961 در دانشگاه های Ùرانسه آغاز به تدریس کرد تا این Ú©Ù‡ سرانجام در سال 1973 دعوت شد تا در سوربن تدریس کند Ùˆ در سال 1979 نیز باز نشسته شد.
لویناس تØت تاثیر ادموند هوسرل Ùˆ هایدگر Ùˆ نیچه بود Ùˆ خودش بر دریدا ØŒ پل ریکور Ùˆ ژان پل سارتر Ùˆ ... تاثیر گذاشت . او Ø´ÛŒÙتۀ پدیدار شناسی هوسرل Ùˆ هستی شناسی هایدگرشد. اما وقتی Ù¾ÛŒ برد Ú©Ù‡ هایدگر نازی بوده است از Ø´ÛŒÙتگی خود به هایدگر اظهار پشیمانی کرد.
آثار لویناس بر پایۀ "اخلاق Ùˆ (شخص) دیگر است ". گرچه از منقدان الهیات سنتی بود ولی به خدا، به نوعی، اعتقاد داشت . رویهمرÙته Ù…ÛŒ توان ÙلسÙÛ€ او را دینی خواند. شاید Ø´ÛŒÙتگی اولیۀ او به هایدگر به خاطر همین بوده باشد؛ چون ÙلسÙÛ€ هایدگر سرشتی اسطوره ای – دینی دارد. ازاینرو نظریۀ ذهنیت ابتدایی
لوی – برول برای لوویناس جالب بوده است. متاسÙانه مسئلۀ ذهنیت ها اصلًا Ùˆ ابداً در کشورما مورد توجه قرار نگرÙته است. ÙلسÙÛ€ لوویناس با ÙلسÙÛ€ یهودی ØŒ اگزیستانسیالیسم ØŒ اخلاق Ùˆ پدیدار شناسی Ùˆ هستی شناسی ارتباط Ù…ÛŒ یابد.
امیل دورکم در نقد Ùˆ معرÙÛŒ کتاب لوی – برول : کارکرد ها ذهنی در جوامع عقب مانده مدعی شده بود Ú©Ù‡ لوسین لوی- برول ذهنیت دینی را مطالعه کرده Ùˆ این ذهنیت را با ذهنیت منطقی – علمی در تقابل دیده است. از دیگر سو کاسیرر پیش از لوویناس Ùˆ دیگران اعلام کرده بود Ú©Ù‡ در کتاب هایدگر: "هستی Ùˆ زمان " صدای واقعی دین را Ù…ÛŒ شنویم. لوویناس نیز در مقالۀ زیر مدعی است Ú©Ù‡ هد٠ÙلسÙÛ€ معاصر اØیای همان ذهنیتی است Ú©Ù‡ لوی – برول آن را ابتدایی ØŒ عرÙانی Ùˆ پیش – منطقی نامیده بود. البته منظوراو از ÙلسÙÛ€ معاصر ÙلسÙÛ€ Øیات یا ÙلسÙÛ€ وجود است Ú©Ù‡ شامل ÙلسÙÙ‡ های نیچه ØŒ کیرکه گور ،دیلتای ØŒ برگسون ØŒ شللر ØŒ یاسپرس ØŒ خود او Ùˆ ژان پل سارتر Ùˆ نیز پست مدرنیست ها Ù…ÛŒ شود. کاسیرر ÙلسÙÙ‡ ها را به دو دسته تقسیم Ù…ÛŒ کند : ÙلسÙÙ‡ های عقلانی Ùˆ ÙلسÙÙ‡ های غیر عقلانی. از نظر او ÙلسÙÛ€ Øیات یا ÙلسÙÛ€ وجود ذیل ÙلسÙÙ‡ های غیر عقلانی قرار Ù…ÛŒ گیرد. از نظر کاسیرر Øیات ØŒ ÙÛŒ Ù†Ùسه ØŒ Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ خاموش است . این خرد است Ú©Ù‡ Øیات را به سخن وامی دارد. بنابراین از نظر او ایراد های ÙیلسوÙان Øیات به ÙلسÙÙ‡ های عقلانی بی پایه است.
مارسل موس Ú©Ù‡ از اعضای مکتب جامعه شناسی دورکم بود در بارۀ نظریات لوی – برول Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ ÙیلسوÙان Ù…ÛŒ خواستند چگونگی مسئلۀ شناخت انسان را بررسی کنند اما وسایل کاÙÛŒ برای این کاررا در اختیارنداشتند. اما لوی – برول راه درست این گونه بررسی ها را نشان داد. او گنجینۀ یاÙته های انسان شناختی را برای بررسی مسئلۀ شناخت انسان به کار گرÙت.
هنگامی Ú©Ù‡ کتاب : هستی Ùˆ زمان هایدگر منتشر شد در آلمان کسانی Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ هستی Ùˆ زمان کتابی انسان شناختی است Ø› اما انسان شناختی نادرست. این ارزیابی ها هایدگر را خشمگین Ù…ÛŒ کرد. البته این نظر را نخست کاسیرر داد Ùˆ مدعی شد Ú©Ù‡ در هستی Ùˆ زمان نوعی انسان شناسی نادرست Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ گرداگردش را نوعی متاÙیزیک گرÙته است Ú©Ù‡ به مناقشه Ù…ÛŒ انجامد. پس از کاسیرر کسان دیگری Ùˆ به دلایل متÙاوت همین نظر را دادند.
من شخصا معتقدم Ú©Ù‡ هایدگر با آثار لوی – برول آشنایی کامل داشته است. البته جلد دوم کتاب ارنست کاسیرر : ÙلسÙÛ€ صورت های سمبلیک : اندیشۀ اسطوره ای نیز همان ذهنیتی را بررسی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ لوی –برول در آثارش بررسی کرده بود. هایدگر نه تنها با این کتاب کاسیرر آشنا بود بلکه بر آن نقدی نیز نوشت. ذهنیت ابتدایی ØŒ ذهنیتی وهم آلود است Ùˆ همیشه در وهم Ùˆ خیال به سر Ù…ÛŒ برد وتصور Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ با Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ùˆ Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ø¯Ù… خور است. انسان ابتدایی خود را از Ù…Øیط پیرامون خویش متمایز Ùˆ جدا نمی بیند. این همان Øالتی است Ú©Ù‡ هایدگر Ù…ÛŒ خواست اØیا کند. زیرا انسان ابتدایی هر روزمی پندارد Ú©Ù‡ هستی با او سخن Ù…ÛŒ گوید. او وجود نیرو های غیبی را Øس Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ گاهی نورانی Ùˆ تابناک اند.
در این ذهنیت هنوز بازنمایی ها Ø´Ú©Ù„ نگرÙته اند. وقتی هایدگرمنطق Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ علم را Ù…Øکوم Ù…ÛŒ کند به خاطر این است Ú©Ù‡ از نظر او اینها بر بازنمایی ها متکی اند. او Ù…ÛŒ خواست به مرØÙ„Û€ پیش از تشکیل بازنمایی ها در ذهن باز گردد. لوویناس چون نژاد پرست نیست ذهنیت ابتدایی از نوع عام مد نظرش است Ø› ولی هایدگر چون نژاد پرست است اØیای عصر اسطوره ای – شعری یونان باستان را منظور نظردارد. هنگامی Ú©Ù‡ هایدگر Ù…ÛŒ گوید منطق Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ علم Ùˆ عقلانیت Øجاب هایی هستند Ú©Ù‡ مانع از این Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ با "هستی" دیدار کنیم منظورش بازگشت به همین ذهنیت ابتدایی ØŒ عرÙانی Ùˆ پیش – منطقی یا دینی است. اما لوویناس Ùجایعی را به یاد دارد Ú©Ù‡ نازیسم به بار آورد واعضای خانوادۀ او هم از قربانیان این Ùجایع بودند. او همچنین نمونۀ هایدگر را در پیش چشم دارد Ú©Ù‡ مسØوراسطوره های نازیسم شده بود. علاوه بر اسطوره های نازیسم Ùˆ Ùاشیسم بسیاری از متÙکران غربی Ø´ÛŒÙتۀ اسطوره های کمونیسم شده بودند. Ùاشیسم ØŒ نازیسم Ùˆ کمونیسم دین های سیاسی قرن بیستم بودند. کاسیرر بر پایۀ همین اعتقادات اسطوره ای بود Ú©Ù‡ انسان را جانور " اسطوره باور " نامید. بنابراین لویناس در عبارات پایانی این مقاله این هشدار را Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ به Ùرض این Ú©Ù‡ ذهنیت اسطوره ای – دینی را اØیا کردیم :
« آیا تمدن یکتا پرستی (...) Ù…ÛŒ تواند به گونه ای سمت گیری کند Ú©Ù‡ از Ùجایعی Ú©Ù‡ اسطوره ها به بار Ù…ÛŒ آورند Ùˆ نیز از سردرگمی Ú©Ù‡ آن ها در اندیشه ایجاد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ از اعمال بی رØمانه ای Ú©Ù‡ با تداوم بخشیدن به رسوم اجتماعی مرتکب Ù…ÛŒ شوند آزاد باشد؟»
مقالۀ لوویناس سنگین است Ùˆ خواننده باید پیشاپیش در بارۀ نظریۀ لوسین لوی – برول در بارۀ ذهنیت ابتدایی مطالعه داشته باشد تا متوجه بØØ« لوویناس بشود. نگارنده کتاب لوسین لوی – برول : کار کرد های ذهنی در جوامع عقب مانده را ترجمه کرده است (تهران ØŒ نشر هرمس ØŒ چاپ اول 1388ØŒ چاپ سوم 1393). هم چنین کتابی در باره نظریات لوی – برول نوشته است با عنوان : لوسین لوی – برول Ùˆ مسئلۀ ذهنیت ها ( تهران ØŒ انتشارات دÙتر پژوهش های Ùرهنگی 1389). مباØØ« جلد دوم کتاب ارنست کاسیرر باعنوان : ÙلسÙÛ€ صورت های سمبلیک : اندیشه اسطوره ای ( تهران ØŒ نشر هرمس ØŒ چاپ اول 1378 ØŒ چاپ چهارم1393 ) نیز همانند بØØ« های لوی – برول در بارۀ ذهنیت ابتدایی اند. ذهنیت اسطوره ای نام دیگر ذهنیت ابتدایی است. نگارنده کتابی نیز در بارۀ ارنست کاسیرر نوشته است با عنوان : ارنست کاسیرر: Ùیلسو٠Ùرهنگ ( تهران ØŒ دÙتر پژوهش های Ùرهنگی 1389 ) . در آنجا نیز در بارۀ ذهنیت اسطوره ای یا ابتدایی مطالبی هست. لوی- برول از سال 1915 تا سال 1939 سردبیر مجلۀ زیر بود:
Revue Philisophique de la France et de ètranger
مجلۀ مذکور به یاد لوسین لوی – برول سه شماره را به بررسی نظریات او و
تاثیر شان اختصاص داد. نخستین آنها شمارۀ 127 به تاریخ مه – ژوئن 1939بود . دومین Ú©Ù‡ مقالۀ امانوئل لویناس نیز در آن چاپ شده است ( صÙØات 569 -556 ) شمارۀ 148 به تاریخ اکتبر – دسامبر 1957Ùˆ سومین آنها شمارۀ 179 به سال 1989 بود. مقالۀ لویناس سپس در کتابش با عنوان : entre nous تجدید چاپ شد. این کتاب با عنوان :
On Thinking-of-the-Other ( اندیشیدن در بارۀ دیگری )به انگلیسی ترجمه شده است (چاپ دانشگاه کولومبیا ØŒ 1998.) مقالۀ «لوسین لوی- برول Ùˆ ÙلسÙÛ€ معاصر »در صÙØات 52-39 کتاب مذکور آمده Ùˆ ترجمۀ Ùارسی نیز از روی همین ترجمۀ انگلیسی صورت گرÙته است.مترجم Ùارسی.
-
امانوئل لویناس : "لوسین لوی-برول Ùˆ ÙلسÙÛ€ معاصر"
آیا اندیشه¬های مشهور لوی-برول دربارۀ ذهنیت ابتدایی - Ú†Ù‡ پذیرÙته شوند Ùˆ Ú†Ù‡ به چالش کشیده شوند - سمت¬گیری ÙلسÙÙ‡ معاصر را نشان نمی دهند؟ ما این موضوع را در قلمرو جامعه¬شناسی یا روان¬شناسی Ù…Ø·Ø±Ø Ù†Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ لوی – برول در آن دو قلمرو Ùرضیه ای را به همراه انبوهی از اسناد Ùˆ مدارک ارائه داده است Ùˆ منظور ما هم در اینجا ارزیابی اعتبار آن¬ اسناد Ùˆ مدارک نیست بلکه موضوع را در قلمرو ÙلسÙÙ‡ ،به معنای دقیق آن ØŒ بررسی می¬کنیم. خود لوی-برول اهمیت زیادی برای این مسئلۀ علمی[ = ذهنیت ابتدایی] قائل بود Ùˆ آثارش را در پاسخ به این مسئله نوشت. او برای اثبات Ùرضیۀ خود، اسناد Ùˆ مدارک بیشتری1 ارائه می¬دهد تا روان¬شناسی کلاسیک برای Ùرضیۀ تلویØÛŒ یگانگی ذهن انسان .لوی-برول Ùراسوی روان¬شناسی «مرد سالم سÙیدپوست» می¬رود. اما بر پژوهش¬های لوی-برول ÙلسÙه¬ای Øاکم است؛ ÙلسÙه¬ای Ú©Ù‡ او به صراØت اعترا٠می¬کند Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ با تجربه¬گرایی پیوند دارد؛ آن نوع تجربه¬گرایی Ú©Ù‡ به پوزیتیویسم بسیار نزدیک است؛ یعنی تجربه¬گرایی عقلانی. هر نوشته ای Ú©Ù‡ با ÙلسÙه¬های سده هجدهم Ùˆ نوزدهم پیوندهای زیادی داشته باشد هیچ مرجعی را بالاتر از خرد به رسمیت نمی¬شناسد،خردی Ú©Ù‡ در علم تجلی یاÙته است. اگر اسناد Ùˆ مدارک را با خلوص نیت بخوانیم در خواهیم یاÙت Ú©Ù‡ لوی - برول Ù…Ùاهیم بنیادی Ú©Ù„ اندیشه را- Ú†Ù‡ متاÙیزیکی Ú†Ù‡ ابتدایی- تØت Øکمیت علم قرار Ù…ÛŒ دهد. از این رو ذهنیت ابتدایی به Ù†ØÙˆ غریبی در Ø³Ø·Ø Ù†Ø§Ø²Ù„ÛŒ قرار می¬گیرد Ùˆ Ùقط Ù…ÛŒ-تواند موضوع پژوهش برای آن ذهنیتی شود Ú©Ù‡ خود را از ذهنیت ابتدایی رها ساخته است. Ùقط این ذهنیت [رهاشده] کارایی Ùوق¬العاده ای دارد Ú©Ù‡ در قرن هجدهم با "روشنگری" مرتبط بود. زیر ساخت تجربه¬گرایی عقلانی لوی-برول- البته نه کاملا ØµØ±ÛŒØ Ùˆ آشکار- یک ÙلسÙÛ€ هستی¬شناختی است. Ù…Ùهوم تجربه¬گرایی عقلانی او از هستی ،طبیعتی را مد نظر دارد Ú©Ù‡ دارای ساختار است Ùˆ با نوعی شناخت همبسته است. این نوع شناخت، تنها شناختی است Ú©Ù‡ به واقعیت دسترسی Øقیقی ،دسترسی از پیشی دارد؛ Ùقط این نوع شناخت بر تجربه Øاکم است. اما وجود یک ذهنیت ابتدایی این تصور Ú©Ù„ÛŒ از خرد را به چالش می¬کشد؛ خرد به منزلۀ قانون¬گذار جهان Ùˆ چیزی Ú©Ù‡ از جهان کهن ¬تر است. به نظر لوی-برول یگانگی ذهن Ùˆ یگانگی سوژه ØŒ ایده¬آلی است Ú©Ù‡ تاریخ به سوی آن سیر می¬کند. لوی-برول در پایان کتاب: کارکردهای ذهنی در جوامع عقب¬مانده این موضوع را بیان می¬کند. شاید این یگانگی نمی¬توانست مبدأ عزیمت تاریخ باشد[ولی مقصدش] هست.
اما لوی- برول در Ù¾ÛŒ آن کتاب، پنج اثر دیگر- از جمله دÙترچه یادداشت ها2 را نوشت Ú©Ù‡ در آن¬ها یگانگی ذهن به طور Ùزاینده¬ای اظهار می¬شود Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù¾ÛŒØ´- منطقی Øذ٠می¬گردد[Ú©Ù‡ منظور از اندیشۀ پیش-منطقی] Ùرم اندیشه¬ای بود Ú©Ù‡ نسبت به تناقضات صوری بی¬تÙاوت بود، لوی- برول بی تÙاوتی نسبت به تناقضات را به این صورت تغییر داد Ú©Ù‡ این نوع اندیشه نسبت به سازگاری امور واقع با یک¬دیگر Øساس نیست Ùˆ نسبت به ناسازگاریها بی¬تÙاوت است.3 از اینرو این تÙاوت ها میان ذهنیت ابتدایی Ùˆ ذهنیت مدرن Ùقط دو عمق یک ذهنیت را متمایز از یک¬دیگر نشان می¬دهد؛ نه این¬که دو ذهنیت را نشان دهد. البته لوی- برول در این سیر تکاملی این اØساس را دارد Ú©Ù‡ او چیزی اساسی را در Ùرضیۀ خود کنار می¬نهد. به همین دلیل دÙترچه یادداشت¬های او Ù„ØÙ†ÛŒ پرتØرک دارند(سراشیبی Ú©Ù‡ اکنون خود را در پایین آن می¬یابم)4 بنابر این ÙˆØ§Ø¶Ø Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ مسئلۀ یگانگی Ùˆ چندگانگی اندیشه Ùˆ نیز راه ØÙ„ پوزیتیوستی Ú©Ù‡ او برای آن ارائه داد موضوع¬های بسیار مهمی برایش بودند. در زمان کنونی شاید ما چندان به ترک Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù¾ÛŒØ´- منطقی از سوی لوی-برول Øساس نباشیم Ùˆ Øتی ممکن است Ú©Ù‡ اعتقاد داشته باشیم Ú©Ù‡ ترک Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù¾ÛŒØ´- منطقی ابدا به تأثیر نوآوری آثار لوی - برول آسیبی نمی¬رساند؛ زیرا تکان دهنده¬ترین خصوصیت آن عقل¬باوری (Intellectualism) تنها نقد یک تجربه¬گرا از خردگرایی نبود؛ بلکه تقابل با خود خردگرایی نیز بود. این تقابل هم¬چنان باقی مانده است. پژوهشی Ú©Ù‡ روش خود را از علوم طبیعی وام گرÙت تا اسناد Ùˆ مدارک قوم¬شناختی را بررسی کند دقیقا به آن نوع تصورات Ú©Ù„ÛŒ انجامید Ú©Ù‡ مقولات تشکیل دهندۀ واقعیت٠طبیعی را منÙجر می¬کرد. این انÙجار مقولات با آن نوع بازنمایی Ú©Ù‡ شالوده تمامی Øیات روانی بشر پنداشته می¬شد Ùˆ با آن نوع جوهری Ú©Ù‡ تکیه¬گاه هستی دانسته Ù…ÛŒ شد قطع رابطه می¬کرد. تØلیل لوی-برول تجربه را در قالب مقولاتی توصی٠نمی¬کند Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ از ارسطو تا کانت- اختلا٠در جزئیات به کنار- مدعی بودند Ú©Ù‡ شرط امکان تجربه [Ùقط در قالب این مقولات] هست، Ùˆ جادو Ùˆ معجزه را نیز ،با Ú©Ù…ÛŒ ناسازگاری ØŒ در قالب همین مقولات می¬گنجاندند. لوی-برول دقیقا ضرورت ادعایی این مقولات را برای امکان تجربه مورد پرسش قرار می¬دهد. او تجربه¬ای را توصی٠می¬کند Ú©Ù‡ در آن علیت Ùˆ جوهر Ùˆ تأثیر متقابلشان در Ùضا Ùˆ زمان،یعنی آن نوع شرایطی Ú©Ù‡ امکان ابژه (عین، شیئ) را میسّر می¬سازند چندان جدی گرÙته نمی¬شود. از این رو، مسئله خود مقولات [شناخت] Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÂ¬Ø´ÙˆØ¯. ما می¬دانیم Ú©Ù‡ این مسئله در انگارش¬های ÙلسÙÛŒ معاصر Ú†Ù‡ نقشی ایÙاء می¬کند. از این رو، آثار لوی-برول- به رغم آن¬که چارچوب Ù…Ùهومی¬شان میراث سده¬های هجدهم Ùˆ نوزدهم است - Ùراسوی روان¬شناسی یا روان¬شناسی اجتماعی می¬روند Ùˆ به چارچوب طبیعت¬گرایی٠عقلانی Øمله می¬برند. البته این Øمله به معنی بازگشت به اعتقادات انسان¬های ابتدایی نیست؛ بلکه به معنی روشن کردن ساختارهای ذهن است؛ ساختارهایی Ú©Ù‡ Ø¢Ùرینش چنین اعتقاداتی را امکان پذیر Ù…ÛŒ کنند Ùˆ سرانجام روشن کردن وجوه هستی- آنتولوژی - Ú©Ù‡ پیدایش چنین ساختارهایی را ممکن می¬سازند. Ù…Ùاهیم اساسی لوی-برول Ú©Ù‡ متÙکران از سال 1910 با آن¬ها آشنا شدند Ùˆ دوباره در سال 1921 موضوع بررسی قرار گرÙتند Ùˆ تØول یاÙتند Ùˆ بعداً نیز درچهار مجلد جدید، مشروجتر مطالعه شدند بسیاری از نکات ضدخرد¬گرایی برگسونی را منعکس می¬کنند. Ù…Ùاهیم اساسی لوی- برول قطعاً راه را برای پیشرÙت¬هایی Ú©Ù‡ مشخصۀ اندیشۀ معاصر است هموار کرده¬اند یا به پیشرÙت آن یاری رسانده¬اند Ùˆ شوک پارادوکس¬هایشان را پیشاپیش Ùرونشانده¬اند. Ù…Ùاهیم اساسی لوی-برول- تاØدود زیادی - شکل¬گیری Ù…Ùاهیم اساسی ÙیلسوÙان معاصر را رقم زده¬اند. در اینجا بیشتر شکل¬گیری ویژه آن Ù…Ùاهیم را موضوع بررسی قرار Ù…ÛŒ دهیم Ùˆ در این بررسی به ویژه بر آثار اولیۀ لوی-برول Ùˆ نیز دÙترچه یادداشت¬ها ÛŒ او Ú©Ù‡ Ú©Ù„ آثار او در آن بازنگری شده اند تکیه خواهیم کرد
.
سقوط بازنمایی
بازنمایی به سنت ÙلسÙÛŒ اطمینان می¬داد Ú©Ù‡ با واقعیت تماس دارد. در آغاز قرن بیستم هوسرل گرچه در کتاب خود: «پژوهش¬¬های ÙلسÙی» سقوط بازنمایی را تدارک می¬دید با این Øال هنوز هم از این نظر Øمایت می¬کرد Ú©Ù‡ Ú©Ù„ امر واقع٠روان-شناختی، بازنمایی یا متکی بر بازنمایی است. بازنمایی را باید به منزلۀ امر تئوریک Ùˆ رویۀ متأملانه Ùˆ نوعی شناخت در نظر گرÙت Ùˆ اگر بازنمایی منشأ تجربی داشته باشد، متکی بر Øسیات است. Øسیّت را همیشه اتمّ٠بازنمایی در نظر می¬گیرند. همبستۀ بازنمایی، هستی صلب Ùˆ ثابتی است Ú©Ù‡ نسبت به ظواهر چیزی Ú©Ù‡ بازنمایی می¬کند بی¬تÙاوت است. این هستی دارای طبیعتی است Ú©Ù‡ بواسطۀ آن جاودانه است، یعنی Øتی اگر این هستی تغییر کند، Ùرمول تغییرش ثابت Ùˆ تØول¬ناپذیر است. روابطی Ú©Ù‡ این نوع موجودات [یا این هستندگان]را به هم پیوند می¬دهد Ùˆ نیز تشکل¬های آنها به صورت بازنمایی درمی¬آیند. پیش از آن¬که شخص عمل کند یا پیش از آن¬که اØساس کند آن موجودی را Ú©Ù‡ موجب عمل او می¬شود یا اØساس او را برمی¬انگیزد باید برای خود بازنمایی کند. تأثر عاطÙی، Ùی¬نÙسه ØŒ Ùقط Øالات درونی را در بر می¬گیرند. تأثر عاطÙÛŒ چیزی از جهان را بر ما آشکار نمی¬کند. ÙیلسوÙان از تأثیر شرایطی Ú©Ù‡ اØساسات Ùˆ هیجانات بر زندگی عقلانی بشر می¬گذراند Ùˆ نیز از بازتاب¬های اندیشه بر تأثرات عاطÙÛŒ نا آگاه نبودند. منطق اØساسات وجود دارد Ùˆ در تصورات نیز بار عاطÙÛŒ هست.اما بار عاطÙÛŒ Ùˆ بازنمایی از یکدیگرجدا Ù…ÛŒ مانند. بعضی Øقایق می¬توانند خود را به صورت نشانه هایی از اموری متجلی کنند Ú©Ù‡ قبلادیده شده اند ØŒ اما این نوع نشانه ها چیزی جز بازنمایی آشÙته نیستند.
ÙلسÙÛ€ زمان دیگر این مزیت بازنمایی را به رسمیت نمی¬شناسد. مثلا شهود برگسونی ،دانستن مدت(duree) نیست. Øتی آن نوع دانستنی نیز نیست Ú©Ù‡ خودش در زمان صورت بگیرد Ùˆ زمان نیز با آن نوع مدتی منطبق نیست Ú©Ù‡ هنوز هم نوعی Øدّ نزدیک شدن بازنمایی به ابژه¬اش را Ù…ÛŒ رساند. شهود، دیگر به هیچ وجه بازنمایی نیست اما مدت: مدت ØŒ بÙعدی صوری ترسیم نمی¬کند Ú©Ù‡ هستی در آن جریان یابد بلکه مدت در عین Øال هم هستی Ùˆ هم تجربۀ هستی است. هستی خود را در کوشش-های خلاقی Ùعلیت می¬بخشد Ú©Ù‡ در آن¬ها هستی¬اش Ùˆ Øضورش برای Ø±ÙˆØ Ø¨Ø± هم منطبق هستند. به همین صورت نیز در جنبش پدیدارشناختی، روی آوری٠(Intentionality) اØساس Ú©Ù‡ هوسرل Ùˆ شللر هنوز هم درباره¬اش سخن می¬گÙتند Ùˆ اØساس در آن ØŒ ساختار یک(noesis)[امر عقلانی/امرÙکری]را Ù†Ú¯Ù‡ می¬داشت-گرچه همبسته¬اش ارزشی بود- جایش را به اØساسی داد Ú©Ù‡ دیگر به بازنمایی متکی نبود. شدت اØساس دیگر به منزلۀ تغییر Øال داننده¬ای تÙسیر نمی شد Ú©Ù‡ اØساسی درونش است Ø› بلکه به منزلۀ تماس با هستی، تماسی مستقیم¬تر از Øسیت تÙسیر می¬شد. دقیقا آنچه به منزلۀ کورترین Ùˆ کرترین چیز شناخته می¬شد Ùˆ کنار نهاده Ù…ÛŒ-شد به عمیق ترین جاها می¬رود. زیرا وجود هستی به منزلۀ شالودۀ جوهر به طور آرام به جلو جریان نمی¬یابد بلکه وجود هستی به منزلۀ کنترل Ùˆ تسخیر است، مانند میدان نیروهایی است Ú©Ù‡ وجود انسان در میان شان قرار گرÙته Ùˆ با آن¬ها درگیر است؛ Ùˆ چنانچه بخواهیم Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù„ÙˆÛŒ-برول را به کار ببریم، وجود انسان با آن¬ها آمیخته است. شدت اØساس میزان دقیق این درگیری را نشان می¬دهد. بازنمایی Ùقط شکل¬های متØجر شده Ùˆ سطØÛŒ این آمیختگی را Ù†Ú¯Ù‡ می¬دارد. بدین سان در ÙلسÙÛ€ معاصر ØŒ واقعیت عینی بر Ø³Ø·Ø ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÛŒØª عمیق¬تری قرار می¬گیرد Ú©Ù‡ واقعیت عینی نه نشانه Ùˆ نه پدیدار آن واقعیت عمیق¬تر است.(آن¬چنان Ú©Ù‡ در تمایز کلاسیک میان ابژه Ùˆ هستی وجود داشت) مبدأ نشانه Ùˆ پدیدار اعتبار یک دال یا نومن را ندارد، گرچه ساختار امر بازنمایی شده میان هردوی آن¬ها مشترک است. اما واقعیت عمیق¬تر وجود خود را در ابعادی نشان می¬دهد Ú©Ù‡ نمی¬توان در قالب مقولۀ بازنمایی تعریÙش¬ کرد Ùˆ بر خلا٠Ùرمالیسم کانت، ما به این ابعاد دسترسی مستقیم داریم، گرچه این دسترسی از طریق شیوه¬های وجودی¬مان است Ú©Ù‡ چیزی متمایز از تئوری است. لوی-برول در آغاز کتاب : کارکردهای ذهنی در جوامع عقب¬مانده یک نوع بازنمایی را توصی٠می¬کند Ú©Ù‡ در آن عناصر عاطÙÛŒ نه تنها با هم ممزوج هستند بلکه این بازنمایی به شیوۀ تازه ای سمت¬گیری شده است.
«برای ما دشوار خواهد بود Ú©Ù‡ از طریق تخیل خویش Øالات پیچیده¬تری (...) را دریابیم Ú©Ù‡ در آن¬ها عناصر عاطÙÛŒ یا Ù…Øرک جزء جدایی ¬ناپذیر بازنمایی هستند Ùˆ در واقع چنانچه بخواهیم Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨Ø§Ø²Ù†Ù…Ø§ÛŒÛŒ را Ù†Ú¯Ù‡ داریم باید معنای آن را تا Øدودی Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل کنیم. از این طریق درمی¬یابیم Ú©Ù‡ Ùعالیت ذهنی در انسان¬های ابتدایی صرÙاً یا تقریباً، Ùعالیتی عقلانی یا شناختی نیست بلکه چیز پیچیده¬تری است. بدین معنی Ú©Ù‡ (...) بازنمایی با عناصر دیگری آمیخته است Ú©Ù‡ این عناصر خصلتی عاطÙÛŒ یا Ù…Øرک دارند Ùˆ بازنمایی ØŒ رنگ Ùˆ بوی آن¬ها را به خود گرÙته است Ùˆ از این¬رو، بازنمایی¬های ذهن ابتدایی از اشیای بازنمود شده سبب رویۀ ذهنی متÙاوتی[با رویۀ ذهنی ما نسبت به همان اشیاء می¬شود](...) ذهن ابتدایی، شئ را صرÙاً به Ø´Ú©Ù„ انگاره یا بازنمایی تشخیص نمی¬دهد، بلکه بر Øسب شرایط، بازنمایی شئ در Ùرد ایجاد ترس Ùˆ امید Ùˆ Øرمت دینی می¬کند یا نیاز Ùˆ اشتیاق چنان شدیدی در او به وجود می¬آورد Ú©Ù‡ او را در ذاتی مشترک مستØیل می¬کند یا سبب می¬شود Ú©Ù‡ به قدرتی Ù…ØاÙظ توسل جوید. چنین Øالاتی ØŒ Ø±ÙˆØ Ø§ÛŒÙ† بازنمایی ها هستند. این بازنمایی¬ها هم امید¬بخش Ùˆ هم ترسناک اند؛ Ùˆ در ذهن شخصی Ú©Ù‡ مراسم تکلی٠را انجام می¬دهد خصلتی واقعاً قدسی پیدا می¬کنند(...) هرگز شئ به Ø´Ú©Ù„ تصویری بی¬رنگ Ùˆ علی¬السویه ظاهر نمی¬شود.»5
بدین¬سان عاطÙÙ‡ Ú©Ù‡ بنا بر نظر روان¬شناسی کلاسیک در خود Ù…Øصور بود اکنون نوعی سرشت Ùراباش( ترانساندانس) به دست Ù…ÛŒ آورد. نوآوری این Ù…Ùهوم در دامنه Ùˆ در روی ¬آورندگی (Intentionality)عاطÙÙ‡ قرار دارد، هم¬چنان Ú©Ù‡ امروزه Ù…ØµØ·Ù„Ø Ø§Ø³Øª. لوی-برول خود را Ùقط به تاکید گذاشتن بر شدت عواط٠در بازنمایی¬های انسان ابتدایی Ù…Øدود نمی¬کند بلکه عاطÙÙ‡ را به کار می¬ برد تا مقوله هستی، مقوله امر Ùوق طبیعی Ùˆ امر عرÙانی را نشان دهد. لوی- برول در کتاب : کارکردهای ذهنی در جوامع عقب¬مانده می¬نویسد:
« عاطÙÙ‡ در Ù¾ÛŒ بازنمایی شئ(ابژه) برنمی¬آید؛ بلکه برعکس، مقدم بر آن است. پیش از آن¬که ادارک ،خواص شئ را متمایز کند، ترکیبی Ú©Ù‡ در Øقیقت عاطÙÛŒ است، جهان اشیاء را سازمان می¬دهد(...) ترکیب¬ها[یی Ú©Ù‡ این ذهنیت درست می¬کند] ابتدایی هستند(...) Ùˆ تقریباً همیشه تØلیل نشده¬اند Ùˆ هم غیرقابل تØلیل . بازنمایی های ابژه، خود را به طور جدا Ùˆ مجزا به ذهنیت ابتدایی عرضه نمی¬کنند. ذهنیت ابتدایی آن¬ها را تجزیه Ùˆ تØلیل نمی¬کندتا سپس طبق قاعده منطقی، آن¬ها را مرتب Ùˆ منظم کند. بازنمایی¬های ابژه (شیئ) همیشه با پیش-ادارک، پیش- Ù…Ùهوم¬ها Ùˆ پیش¬- پیوندها Ùˆ شاید بتوان Ú¯Ùت با پیش-داوری¬ها آمیخته اند Ùˆ از این رو است Ú©Ù‡ چون ذهنیت ابتدایی عرÙانی است پیش¬- منطقی نیز هست. »6
اجازه دهید Ù…Ùهوم پیش- منطقی را کنار نهیم. از همان آغاز هم¬چنان Ú©Ù‡ در این¬جا می¬بینیم، پیش - منطقی بودن [ذهنیت ابتدایی] متکی به عرÙانی بودنش است. تجربۀ عرÙانی به طور منÙÛŒ تعری٠نمی¬شود. تجربۀ عرÙانی دلیل «عیب Ùˆ نقصان یا دلیل بر امر منÙÛŒ Ùˆ سلبی»7 در عقل نیست. عرÙان، تاریک¬اندیشی Ùˆ آشÙتگی ذهنی نیست یا نقصانی در اندیشۀمنطقی نیست. عرÙان به قلمرو کاملا متÙاوتی دسترسی دارد Ú©Ù‡ در آنجا ابژه[شئ یا موضوع شناخت]Ùقط گستردگی است Ùˆ در آنجا میان انگشتان متÙاوت دست، نوعی خویشاوندی برقرار Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ترجمه¬پذیر به زبان اندیشه نیست؛ اما به عاطÙÙ‡ مستقیما دسترس پذیر است.8 این جهان متاÙیزیکی متأخرتر از جهان Ùیزیکی نیست ؛اما مستقیم¬تر Ùˆ زودتر از امور Øسی اØساس Ù…ÛŒ-شود. این جهان متاÙیزیکی بر عاطÙÙ‡ ای متکی است Ú©Ù‡ تابع بازنمایی نیست با این وص٠مÙهومی از عاطÙÙ‡ را به روی هستی می¬گشاید Ú©Ù‡ میان
لوی-برول Ùˆ Øکیمان مابعدالطبیعی معاصر مشترک است. خصلت اولیۀ ساختاری Ú©Ù‡ این عاطÙÙ‡ ترسیم می¬کند در یکی از صÙØات دÙترچه¬ها بیان می¬شود. لوی-برول می¬اÙزاید Ú©Ù‡ نباید بر این نظر بود Ú©Ù‡:
«اشیاء نخست ارائه می¬شوند Ùˆ سپس وارد آمیختگی می¬گردند. برای آن¬که آن¬ها ارائه شوند، برای آن¬که وجود پیدا کنند، پیشاپیش ضروری است Ú©Ù‡ آمیختگی را داشته باشند. آمیختگی Ùقط نوعی امتزاج اسرارآمیز Ùˆ تبیین¬ناشدنی نیست Ú©Ù‡ همزمان هویت¬شان را از دست بدهند Ùˆ هم آن را نگاه دارند(...) بدون آمیختگی، اشیاء در تجربه ارائه نخواهند شد». برای Ùرد، آمیختگی «شرط وجودش است. شاید مهم¬ترین Ùˆ اساسی¬ترین موضوع(...) برای این ذهنیت این باشد Ú©Ù‡ وجود داشتن، آمیخته بودن در نیرویی عرÙانی Ùˆ در ذات Ùˆ واقعیتی عرÙانی است.»9
متاÙیزیک بی¬نام(Anonimity)
از زمان متاÙیزیک ارسطو جوهر ØŒ ساختار راز آمیز Ùˆ نهایی هستی را عرضه می¬کرده است. جوهر، اصطلاØÛŒ «همانند هستی» بوده است. جوهر نه Ùقط ایدۀ پایداری وسختی بلکه هم¬چنین «قطبی شدن تجربه» Ùˆ سلطۀ جوهر بر اعراض Ùˆ اعمال را می¬رسانده است. اندیشه می¬تواند هستی را درونی کند. در این معنا اندیشه Ù…ÛŒ-تواند هستی را درک کند Ùˆ بÙهمد. هرکس می¬تواند به هستی با Ø·Ø±Ø Ø§ÛŒÙ† پرسش نزدیک شود: چی؟ کی؟ یک نام پاسخ این پرسش را می¬دهد: جوهر .جوهر یک اسم قائم به ذات است. مردود دانستن جوهر¬گرایی به معنی Ùروکاستن جوهر ها به نسبت¬ها Ùˆ کنارنهادن انسان از میانۀ اشیاست- اما همۀ این¬ نوآوری¬ها Ú©Ù‡ در پرتو پیشرÙت علوم دقیق Ùˆ علوم انسانی Øاصل شده¬اند، تقدم منطقی Ùˆ گرامری جوهر را متزلزل نکرده¬اند. از سوی دیگر، ارتقای تجربۀ عاطÙÛŒ در ÙلسÙÛ€ مدرن Ú©Ù‡ از بازنمایی آزاد شده، ساختارهایی از هستی را معرÙÛŒ می¬کند Ú©Ù‡ دیگر هیچ¬گونه جوهریتی ندارند. عمل Ú©Ù‡ با Ùعل Ùˆ چگونه Ú©Ù‡ با قید بیان می¬شوند مقدم بر اسم هستند. مثلا هستی در آثار هایدگر Ùˆ هایدگری¬ها، یک هستنده نیست اما، هستیÙ¬ هستندگان است، منبع "سایه- روشن"¬ ÛŒ است Ú©Ù‡ هستندگان را آشکار می¬سازد؛ ادات یا ایده-ها، هستنده را عرضه می¬کند. شرط وجودی هر موجود یا هر هستنده ای Ú©Ù‡ نخست آشکار می¬شود، یک وجود یا هستنده نیست. هستی ¬ در "جهان"ÛŒ ظاهر می¬ شوند Ú©Ù‡ مجموع هستندگان منÙرد نیست Ú©Ù‡ بتوان آن¬ها را با نام ¬های جوهری بیان کرد؛بلکه این جهان یک میدان یا یک اتمسÙر است. داستان نویسی (نوول) مدرن به سهم خود به همین سو تمایل دارد Ùˆ نقاشی مدرن نیز اشیاء را در واقعیتی Ú©Ù‡ Ùاقد هرگونه تصویر Ùردی است به تصویر Ù…ÛŒ کشد Ùˆ در شکل¬های هیولاوار٠کثیر غوطه¬ور می¬سازد، نقاشی مدرن می¬کوشد تا چیزهایی را به تصویر کشد Ùˆ قابل رؤیت کند Ú©Ù‡ رؤیت-ناشدنی هستند. دیگر چیزی نمی تواند گزینه¬ای را تØمیل ¬کند، زیرا تخیل استقلال خود را از ادراک به دست آورده است، از ادراکی Ú©Ù‡ مقولات آن را تخیل در هم شکسته است. مثلا روان¬شناسی٠دینی مانند روان¬شناسی٠دینی رودول٠اوتو(Rudolf otto,1971) Ú©Ù‡ تأثیرش چنان زیاد بود، تجربه¬ای را در رابطه با امر نومنی(nominous) یا امر قدسی ارائه می¬دهد Ú©Ù‡ این امر قدسی نه یک شئ است نه یک شخص Ú©Ù‡ سخن بگوید. بدین¬سان Ù…Ùهوم Ùرم Ùˆ طبیعت Ú©Ù‡ از زمان یونانیان از ایده¬های هستی Ùˆ متاÙیزیکی به نظر جدایی¬ناپذیر می¬رسیدند، از میان می¬روند. لوی-برول به هنگام تØلیل ذهنیت ابتدایی کاملاً آگاه است Ú©Ù‡ دست به این مخاطره زده Ú©Ù‡ مقولات [شناخت] را از میان ببرد. لوی- برول در کتاب: ذهنیت ابتدایی می¬نویسد:«پیوندهای علّی Ú©Ù‡ از نظر ما چارچوب طبیعت Ùˆ شالودۀ واقعیت آن Ùˆ پایداری اش را تشکیل Ù…ÛŒ-دهند چندان مورد توجه انسان ابتدایی قرار نمی¬گیرند». 10در این¬جا «نوعی تصورات از پیشی داریم Ú©Ù‡ تجربه بر آن¬ها هیچ کنترلی ندارد.»11
«وجود داشتن یعنی آمیخته بودن»12. آن آمیختگی Ú©Ù‡ در مقولۀ امر عاطÙÛŒ یا امر Ùوق طبیعی ایÙای نقش می¬کند به هیچ وجه از درک غیر دقیق پدیدۀ Ùیزیکی آغاز نمی-شود تا به [درک] هستی متاÙیزیکی بینجامد؛ بلکه از شئ داده شده¬ای آغاز می¬شود Ùˆ به قدرتی Ú©Ù‡ دیگر هستی صلبی ندارد یعنی به Øضور تاثیری غیبی می¬انجامد. در اینجا ما با واقعیت¬های بی¬نام Ùˆ نشان سر Ùˆ کار داریم. « این قدرت های غیبی همچون توریست هایی هستند Ú©Ù‡ از منطقه¬ای دسترس¬ناپذیر آمده اند، آن ها در اطرا٠می-گردند ØŒ گویی ،قدرت هایی نورانی Ùˆ تابناک¬اند. »13
این قدرت¬ها به صورت جوهری بیان نمی¬شوند Ùˆ نیز ارادۀ سوژه¬هایی نیستند Ú©Ù‡ خود را ظاهر می¬سازند. برعکس، اشیاء ،تا Øدودی ،به منزله بت وجود پیدا Ù…ÛŒ کنند. آنها را قدرت¬هایی به وجود می¬آورند Ú©Ù‡ این بت¬ها Ù…Øمول آن قدرت¬ها نیستند. هم¬چنان Ú©Ù‡ در تÙسیر هایدگری جهان، ابزارها نخست شئ نیستند تا سپس کاربرد پیدا کنند ؛بلکه از همان آغاز اشیای به کار بردنی هستند Ú©Ù‡ از جهانی ناشی می¬شوند Ú©Ù‡ مجموع موجودات (یاهستندگان ) نیست. بلکه پیوندی عملی با آن دارند. بت¬ها هستی خود را بر اثر ارتباط با قدرت¬هایی به دست می¬آورند Ú©Ù‡ آن قدرت ها را نمی¬توان به طبیعت Ùروکاست. کامل¬ترین ابزارها به همین مقوله تعلق دارند. [لوی-برول در کتاب: ذهنیت ابتدایی می¬نویسد:
«مهم¬ترین مسئله این نیست Ú©Ù‡ ابزارها خوب ساخته شو ند بلکه مسئله موÙقیت اشیا [در تØقق خواسته¬ها ÛŒ انسان های ابتدایی ] است. »14 این قدرت ها را نمی-توان به طبیعت Ùروکاست نه به این علت Ú©Ù‡ آن¬ها بخشی از Ùوق طبیعت هستند بلکه به این علت Ú©Ù‡ Ùوق طبیعت هرگز از این جهان جدا نمی¬شود. [لوی-برول ادامه Ù…ÛŒ-دهد Ú©Ù‡: ] « انسان ابتدایی میان این جهان Ùˆ جهان دیگر تمایز قائل نمی¬شود.»15 از این رو برای بیان هستی Ùرمول¬هایی مانند این¬ها وجود دارند: "هر دو بودن"16ØŒ "دوتایی-یکتایی"ØŒ "هم¬جوهریت"17 Ùˆ "تداخل".18
این ابهام از جوهر، «جوهر زدایی می¬کند». درآمیختگی امرمرئی با امر نامرئی را نه می¬توان به علیت Ùروکاست ØŒ Ùˆ نه به سمبولیسم(نسبت دال به مدلول) تقلیل داد چون Ùقط برای ذهنیت غیرابتدایی است Ú©Ù‡ علیت Ùˆ سمبولیسم ØŒ امر Ùوق طبیعی را با امر طبیعی به هم پیوند می¬دهند. اگر آمیختگی بÙعدی را می¬گشاید Ú©Ù‡ به امر Ùوق طبیعی می¬انجامد، این Ùوق طبیعی نسخۀ دوم این جهان در Ùوق طبیعی نیست یا تعالی اشیاء نیست Ú©Ù‡ این اشیای تعالی یاÙتۀ طبیعی ،اشیای جهان ساخت¬دار شده باشند Ùˆ صرÙاً مغاک صوری Ùراباش (ترانساندانس ØŒtrancendance)ØŒ آن¬ها را از اشیای این جهان جدا کرده باشند؛ بلکه این Ùوق طبیعی از طریق تجربۀ عاطÙÛŒ انسان ابتدایی- یا هم¬چنان Ú©Ù‡ لوی-برول بعدها Ú¯Ùت 19– مستقیما از طریق "تجربه- اعتقاد" در دسترس انسان ابتدایی قرار Ù…ÛŒ گیرد. از همان آغاز این Ùوق طبیعی ترسناک است، امید می¬دهد، Ù…Øترم شمرده می¬شود Ùˆ موجب امنیت می¬شود20 Ùˆ «امکان همیشگی جادوگری را Ùراهم Ù…ÛŒ کند.»21 Ùوق طبیعی ØŒ Øس کردن آن چیزی است Ú©Ù‡ در تقابل کامل با طبیعت Ùˆ جهان است. از این رو، سیالیتی است ضد-کیهان . اشیاء خود را به یک¬دیگر تبدیل می¬کنند؛ زیرا Ùرم¬هایشان در مقایسه با قدرت¬های بی¬نامی Ú©Ù‡ زیر سیطرۀ آنها قرار دارند چیزی شمرده نمی¬شوند. Øس آن چیزی Ú©Ù‡ لوی-برول آن را آمیختگی می¬نامد Ùقط رابطه ای بی¬واسطه¬ Ùˆ نامعین یا نوعی Ùرم نیست. Øس کردن نه نوعی تÙکر معیوب است Ùˆ نه نوعی میان¬ بر زدن Ø› بلکه در بÙعد دیگری عمل می¬کند. Øس کردن شیوه¬ای است برای منقادکردن خود به یک نیرو. واقعیت عرÙانی در اØساس تجلی Ù…ÛŒ کند. واقعیت عرÙانی در اØساس از « وجودی است Ú©Ù‡ اغلب در نامریی ترین اموری Ù†Ùوذ دارد Ú©Ù‡ برای Øواس Ùˆ اعمال درک ناشدنی اند. این نوع وجود دادۀ غایی است.»22 هیچ¬گونه تصویر ژرÙ¬ اندیشانه¬ای نیست Ú©Ù‡ بتواند پرده¬ای را تشکیل دهد Ú©Ù‡ میان آن نیرو Ùˆ انسان Øائل شود:«در همان Ù„Øظه¬ای Ú©Ù‡ انسان ابتدایی آن¬چه را به Øواس او داده می¬شود درک می¬کند. او نیرویی عرÙانی را به خود بازنمایی می¬کند Ú©Ù‡ خود را به این صورت بر او متجلی کرده است.»23 Øس کردن Ø´Ú©Ù„ÛŒ تهی از شناخت نیست، بلکه یک طلسم جادویی است؛ یک تهدید جادویی است Ú©Ù‡ در همه جا پخش شده Ø› Øضور داشتن در اقلیمی خوÙناک است، Øضور داشتن در تاریکی٠هستی است Ú©Ù‡ در آنجا نیرویی ترسناک کمین کرده است Ø› در اینجا با Øضور اشیایی Ú©Ù‡ رو یارروی ما قرار گرÙته باشند مواجه نیستیم .
وجود
در ÙلسÙÛ€ مدرن، از میان رÙتن جوهر("یا به سخن دقیق¬تر جوهریتÙ" هستندگان) Ú©Ù‡ همبستۀ سقوط بازنمایی است نشانۀ پایان نوعی Ù…Ùهوم برون بودن است. برون بودنی Ú©Ù‡ بسیار نزدیک به سوژه (یا شناسنده )بود Ùˆ ÙلسÙÛ€ ایده¬آلیست را ممکن می¬ساخت. چون [بر پایۀ نظریۀ ذهنیت ابتدایی ] نخستین تجربۀ هستی در Ø³Ø·Ø Ø¹Ø§Ø·ÙÙ‡ قرار دارد، هستیÙ¬ برونی از هرگونه Ùرمی عاری می¬شود Ø›Ùرمی Ú©Ù‡ آشنایی اندیشه را با آن تضمین می¬کرد. بدین سان سوژه[=شناسنده] خود را در برابر برون بودنی می¬یابد Ú©Ù‡ به آن تسلیم شده است، این برون مطلقاً با او بیگانه است، یعنی برونی است پیش¬بینی¬ناپذیر Ùˆ از این رو عجیب Ùˆ غریب. وضعیت¬ها Ùˆ Ù„Øظه¬هایی Ú©Ù‡ بی¬همتا Ùˆ Ùارغ از خصلت جنس Ùˆ نوع Ùˆ گونه هستند Ùˆ بدین¬سان وجود Ù…Øض Ùˆ عریان-شان پرسش بزرگ انسان¬های عصر مدرن است. Ùˆ پرسش در بارۀ من است، منی Ú©Ù‡ تسلیم هستی شده Ùˆ از آشیانۀ خود به تبعیدی ابدی پرتاب شده است. سلطۀ بر خود را از دست داده Ùˆ مغلوب وجود خویش شده است. از همین روی است Ú©Ù‡ او قربانی رویداد هایی می¬شود Ú©Ù‡ هم¬اکنون او را متعین ساخته اند. در Øالی Ú©Ù‡ در جهان بازنمود شده ،درگیر شدن در عین Øال - به رغم تاریخ - به معنی رها شدن، Ùاصله گرÙتن، تأخر زمانی، آزادی، وصاØب خویش بودن است. هستی - در- این٠جهان، نمونۀ امر واقع شده است. هستی یی Ú©Ù‡ در آستانۀ پاگذاشتن به عرصۀ وجود است هستی یی است Ú©Ù‡ هم¬اکنون من را بارها درنوردیده است Ùˆ در عین Øال این تعین Ùˆ این تأثر علت نیستند؛ زیرا منی Ú©Ù‡ در Ú†Ù†Ú¯ آن¬ها است تصمیم Ù…ÛŒ گیرد ØŒ درگیر می¬شود Ùˆ مسئولیت می¬پذیرد. ساختار از آن آینده¬ای است Ú©Ù‡ هم¬اکنون در زمان Øال Øس می¬شود؛ اما هنوز هم برای تصمیم گرÙتن بهانه ای هست. به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ لوی-برول این ساختار را در آمیختگی دیده Ùˆ آن را در تØلیل¬ Ùال¬ها[ یا غیب¬گویی-ها] توسعه داده است. در Ùال¬ها علامت ØŒ علت است. پیش¬گویی ØŒ خلق کردن است 24Ùˆ در عین Øال در Ùال¬ها [یا در غیب¬گویی¬ها] قدرتی Ú©Ù‡ خود را متجلی می¬کند Ùˆ [سیر Øوادث] رامتعین می¬سازد همان قدرتی است Ú©Ù‡ از[ درگاه] او استدعا Ù…ÛŒ-شود.25
لوی-برول در کتاب : ذهنیت ابتدایی می¬نویسد:«میدان عمل قدرت¬های عرÙانی[یا اسرار آمیز ] نوعی مقولۀ واقعی را تشکیل می¬دهد Ú©Ù‡ بر واقعیات Ùضا Ùˆ زمان غلبه دارد ولی برای ما، امور واقع ضرورتاً در Ùضا Ùˆ زمان انتظام می¬یابند. » 26 به زبان ÙیلسوÙان٠وجود : به جای آن¬ Ú©Ù‡ شخص آینده را برای خود بازنمایی کند خودش آینده است. انسان¬های ابتدایی نتایج غیب¬گویی را مراعات می¬کنند و«شخصاً اØساس می¬کنند Ú©Ù‡ در خطر اند Ùˆ آن سعد Ùˆ Ù†Øسی را Ú©Ù‡ Ø·ÛŒ امتØانات شعائری سخت بر آنان آشکارشده Ùˆ به آنان¬ ارتباط می¬یابد Ùقط تعلقی عرضی به آنان ندارد بلکه خود آنان است».27
اما اگر جای سوژه[=شناسنده]را وجود بگیرد، ایدۀ هستی معنای تازه¬ای پیدا Ù…ÛŒ-کند. معمول است Ú©Ù‡ بپندارند Ùقط Ùرم¬های جوهری است Ú©Ù‡ به یک موجود تنوع Ùˆ واقعیت می¬بخشند Ú©Ù‡ بدون آن ¬ها، آن موجود بی¬خاصیت Ùˆ بی¬رنگ می¬شود. از این-روی، وجود عریان، Ú©Ù‡ از Ùرم¬های جوهری عاری باشد، خود را نه به منزلۀ اصطلاØÛŒ بسیار Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ تهی بلکه به منزلۀ چیزی پخش شده Ùˆ Ù„ÛŒ مؤثر Ùˆ اثرگذار، کنترل کننده Ùˆ Ùراگذر متجلی می¬کند. قطعاً این معنایی است Ú©Ù‡ هستی در ÙلسÙÛ€ برگسون به دست می¬آورد. در ÙلسÙÛ€ برگسون نه هستی Ùˆ نه زمان-Ú©Ù‡ هستی در آن رخ Ù…ÛŒ-گشاید- دیگر صوری نیستند بلکه در این ÙلسÙه،در مدت (la duree) است Ú©Ù‡ Ùرم Ùˆ Ù…Øتوا با هم کاملا ممزوج می¬شوند.Ù…Øتویات، گویی ØŒ مدل¬های Ùرم هستند. در هستی¬شناسی ontology)) معاصر نیز هستی همین معنی را به دست آورده است. هستی ØŒ سرشت نامبهمی Ú©Ù‡ از سمت گیریش ناشی شده بود یعنی همانند کردنش با جوهر را از دست می¬دهد Ùˆ موجودات ( هستندگان )دیگر بر پایۀ Ú©ÛŒÙیات یا طبیعتشان از یک¬دیگر متÙاوت نیستند بلکه تÙاوتشان بر اثر شیوۀ وجودی¬شان است. در ذهن انسان ابتدایی هم Ùاعل (سوژه) به منزلۀ وجود Ùˆ هم Ùعل٠بودن به منزلۀ Ùعال Ùˆ متعدی ظاهر Ù…ÛŒ شوند. برای انسان ابتدایی جهان هرگز داده نمی¬شود، بلکه مانند قلمروی بی¬نام Ùˆ نشان است Ú©Ù‡ خیلی زیاد شبیه تقلای بی¬نام٠وجودی است Ú©Ù‡ هنوز سوژه ای آن را درنیاÙته است.
هستی برای ذهنیت ابتدایی عام نیست. «هریک از آن امیختگیها به طور Ú©ÛŒÙÛŒ اØساس Ù…ÛŒ شوند(...) هریک از آن ها مجزا است».28برای انسان ابتدایی، زمان به مثابه Ùرم ناب ناشناخته است.29 هر Ù„Øظه ای از زمان ØŒ پتانسیل متÙاوتی[نسبت به دیگر Ù„Øظه¬¬ها ] دارد Ú©Ù‡ این عقیده بر خلا٠همگونی Ùرم زمان[در ادارک انسان مدرن ]است. این پتانسیل از خود هستی ناشی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ Ù„Øظه را اشباع می¬کند. این پتانسیل از قدرت هستی٠عریان می¬آید. کارایی واقعه در بطن Ùعلیت آن است. در امر واقعی بودنش facticity)) است .هم¬چنان Ú©Ù‡ امروزه می¬گوییم. قدرت هستی به منزله یک قدرت بر پایۀ سابقه Ùˆ پیشینه عمل می¬کند. از این¬رو، گذشته، Ùرم یا[قالب] ویژه¬ای دارد، گذشته به مثابۀ گذشته ،امری عرÙانی[ یا اسرار آمیز] است، گذشته هنوز هم بر پایه این Øقیقت Ú©Ù‡ [زمانی] بوده است عمل می¬کند. Ùˆ برعکس، Øقیقت٠هستی Ù…Ùهومی تهی نیست Ú©Ù‡ در مناظری Ú©Ù‡ برایش علی¬السویه هستند به طور این¬همان به اتمام رسیده باشد. این مناظر Ùˆ همه آن چیزهایی Ú©Ù‡ هستی آن ها را پر کرده ¬است مادۀ وجود Ùˆ عمل¬اش هستند. برای هر انسان ابتدایی زنده بودن به معنی درگیر بودن در شبکه پیچیده¬ای از "آمیختگی¬های" عرÙانی است Ú©Ù‡ این "آمیختگی ها" را با دیگر اعضای گروه اجتماعی¬اش، خواه زنده Ùˆ خواه مرده Ùˆ نیز با گروه¬های جانوری یا گیاهی Ú©Ù‡ در همان خاک منطقۀ گروه اجتماعی پابه عرصۀ Øیات می¬گذارند Ùˆ هم چنین با خود زمین به اشتراک دارد.30
سÙید پوستی Ú©Ù‡ انسان ابتدایی در Øال اØتضاری را از مرگ نجات می¬دهد «زندگی او را به آن معنایی Ú©Ù‡ بومیان از آن استنباط می¬کنند Ùˆ نیز به معنای عرÙانی آن تباه کرده است.» 31زیرا زنده بودن Ùˆ بودن ،معانی زندگی شده Ùˆ اØساس شدۀ زیادی دارند. «تجربۀ انسان¬های ابتدایی آن¬گونه Ú©Ù‡ می¬پنداریم(...) همگون Ùˆ بر یک صÙØÙ‡ نیست. » 32« "واقعیت" آن تک¬صدایی نیست.»33
ایدۀ ذهنیت
ما در Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ø²Ù†Ù…Ø§ÛŒÛŒ نیستیم، Øتی در Ø³Ø·Ø Ø§Ø¨ØªØ¯Ø§ÛŒÛŒÂ¬ØªØ±ÛŒÙ† بازنمایی¬ها. اما در Ø³Ø·Ø Ø¯ÛŒÚ¯Ø±ÛŒ Ú©Ù‡ در اعماق Ùرد قرار دارد، جایی Ú©Ù‡ پدیده¬هایی Ú©Ù‡ رخ می¬دهند بی¬شک روانی اما اساساً عاطÙÛŒ هستند؛ اما سرانجام امکان بازنمایی¬ها رد نمی¬شود. چراکه آن ها انسانی هستند.34
جهان انسان¬های ابتدایی بازنمایی تØریÙ¬شده¬ای از کیهان نیست. جهان او، ابداً بازنمایی نیست Ø›Øتی اگر عاطÙه¬ای Ú©Ù‡ آن را آشکار می¬کند "روی آورندگی" باشد. اما اگر لوی-برول کم¬ Ùˆ کم¬تر بر آن است Ú©Ù‡ نشان دهد اندیشه غربی از به هم پیوستن شرایطی ناشی می¬شود Ú©Ù‡ نمی¬توانستند اندیشه ای [از نوع] متÙاوتی به وجود آورند. با این وصÙØŒ او Øتی با ترک Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù¾ÛŒØ´- منطقی مزیت اندیشۀ تئوریک غربی را مورد پرسش قرار می¬دهد. در واقعیت این مزیت نه از قطعیت کوگیتو (Cogito ) [=می¬اندیشم پس هستم دکارت] ناشی شده است Ùˆ نه از قوانین تطورناپذیر منطق Ø› بلکه از استقلالی به دست آمده است Ú©Ù‡ بازنمایی٠چنینی نسبت به Ú©Ù„ تاریخ داشته است ،مانند مینروا (Minerva) Ú©Ù‡ از سر ژوپیتر تمام زره بیرون آمد. نسبیت Øقیقت در ذهن¬ تجربه¬گرایان Ú©Ù‡ تغییر عادات ذهنی را Ø·ÛŒ اعصاری Ú©Ù‡ انسان زیسته است Ùˆ Ø·ÛŒ تاریخ نوع بشر کش٠کرده¬اند نمی تواند مطلقیت آن گرایش شناختی را مردود بداند Ú©Ù‡ معتقداست این گرایش شناختی به طور کامل در Øسّ یعنی در ابتدایی¬ترین تکۀ اطلاعات قرار دارد Ú©Ù‡ با پرتوش خانۀ Ø±ÙˆØ Ø±Ø§ در جهان ایده¬ها روشن می¬کند. اما لوی برول با نشان دادن این¬که بازنمایی ادا Ùˆ اشارۀ آغازین Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† نیست بلکه یک گزینه است Ùˆ سلطۀ جزمی ادعایی¬اش بر یک نوع ذهنیت متکی است، دقیقاً این مطلقیت را از میان می¬برد. ذهنیت Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¬Ø¯ÛŒØ¯ÛŒ است Ùˆ بر ایده¬ ای مدرن دلالت می¬کند. قبلاً مردمان می¬اندیشیدند Ú©Ù‡ علل عارضی می¬توانند عقل را زایل کنند Ùˆ این علل را، Ú©Ù‡ نسبت به ذهن عارضی بودند، با دربند بودن اذهانی Ú©Ù‡ نسبت به عقل Øساس نبودند مرتبط می¬ساختند. اما Ùکر می¬کردند Ú©Ù‡ یک روش مناسب می¬تواند Øس خوب را Ú©Ù‡ چنین معجزه¬آسا میان همۀ انسان¬ها مشترک است Ùعال کندو می¬پنداشتند Ú©Ù‡ خرد دارای کلیدی به این روش است. خرد می¬تواند خودش را به وسیله خودش آزاد سازد؛ زیرا خرد از همان آغاز خودش است. Ù…Ùهوم ذهنیت شامل تأیید این نکته هست Ú©Ù‡ ذهن انسان صرÙاً وابسته به وضعیت های خارجی مانند اقلیم، نژاد، مؤسسه [یا نهاد]ØŒ یا Øتی عادات ذهنی Ú©Ù‡ به آن¬ها خو گرÙته، عاداتی Ú©Ù‡ روشنی٠طبیعی٠[خرد را] خاموش می¬کنند، نیست. اما ذهنیت، Ùی¬نÙسه ØŒ وابسته است؛ ذهنیت از امکان گزینش دوگانه ¬ای ناشی می¬شود.ذهن یا باید به سوی نسبت¬های Ù…Ùهومی برود یا در نسبت Ùˆ روابط آمیختگی باقی بماند. پیش از آن-Ú©Ù‡[ذهن به مرØله تشکیل] بازنمایی برسد به Ù†ØÙˆ Ùوق¬العاده¬ای درگیر هستی است، سمت¬گیری ذهن به سوی هستی است. ذهنیت ØŒ آن نوع سمت¬گیری است Ú©Ù‡ پیش از گزینه شناخت وجود دارد؛ ذهنیت مدلی از آن نوع سمت¬گیری است. Øرکت به سوی ابژه ØŒ متکی بر Øرکت عمیق¬تری است Ú©Ù‡ در ذهنیت انسان ابتدایی، مرئی¬تر از ذهنیت ما است.35 Ùˆ بدین¬سان چشم¬اندازی از نوع جدیدی از وقایع را Ú©Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ù¾Ø§ÛŒÛŒÙ†Â¬ØªØ±ÛŒ از بازنمایی رخ می¬دهند به روی ما می¬گشاید؛ اما این وقایع در ارتباط با هستی باقی می¬مانند.
این چشم¬انداز به ویژه چشم¬اندازی است Ú©Ù‡ ÙلسÙه¬های وجودی از موضع آن Ù…ÛŒ-نگرند. این ÙلسÙه¬ها خواسته¬اند تا واقعه Ùˆ مسئله¬ای را Ú©Ù‡ ظاهراً در نسبت همان¬گویی نهÙته است آشکار کنند. نسبتی Ú©Ù‡ انسانی راکه هست به هستی¬اش پیوند دهد. بر خلا٠روان¬شناسی کلاسیک Ú©Ù‡ در آن وجود بی¬گناهانه توسط موجود تصاØب می¬شود Ùˆ نیز کشاکش Ùˆ مبارزه را Ùقط موجودات Ùˆ با مداخله بازنمایی¬ها انجام می¬دادند؛ ÙلسÙÙ‡ وجود درگیری٠"پیش¬-بازنمایی" با هستی را به منزلۀ درام می¬بیند Ú©Ù‡ در آن وجود داشتن هم Ùعل متعدی مانند "گرÙتن" یا "به Ú†Ù†Ú¯ آوردن" می¬شود Ùˆ هم Ùعل انعکاسی (Reflexive) مانند "اØساس کردن" یا "ایستادن". آن انعکاسی را Ú©Ù‡ Ùعل انعکاسی می¬رساند، شیوه بودنی است Ú©Ù‡ همۀ آن شرایطی را انعکاس می¬دهد Ú©Ù‡ شخص وسوسه می¬شود Ú©Ù‡ برای نشان دادن وضعیتی Ú©Ù‡ در آن قرار دارد برشمارد. آیا آن Ù…Ùهوم وجودی - Ú©Ù‡ قبلاً از آن سخن Ú¯Ùته ایم Ùˆ با زمین آمیختگی دارد Ùˆ نیروهای Ù…ØاÙظ یا متخاصم به آن Ù†Ùوذ کرده¬اند - در امتداد همین خطوط با Ù…Ùهوم سنتی Ùˆ صوری هستی قطع رابطه نمی¬کند؟ در صÙØات مهمی از دÙترچه¬ها این شیوۀ وجودی Ú©Ù‡ در آن موجود هم از همه چیز جدا Ùˆ مجزا است Ùˆ هم با همۀ آن¬ها درگیر است با نوعی تجربۀ اجتماعی ارتباط می¬یابد Ú©Ù‡ در آن استقلال وجود شخصی از تعلق داشتن به گروه اجتماعی جداشدنی نیست.36 لوی-برول در دÙترچه¬هامی-نویسد: «آمیختگی Ùرد در پیکر اجتماعی یک دادۀ بی¬واسطه است Ú©Ù‡ شامل اØساس او از وجود خویش نیز می¬شود.»37
این نظریۀ آمیختگی برای تبیین اØساس مدرن از وجود یا Øتی در توجیه جزئی ¬اش با ارزش است. شاید ما متعلق به یک عصر ÙلسÙÛŒ باشیم Ú©Ù‡ در آن ،برداشت از هستی، Ú©Ù‡ بر پایه مدل موجود زنده درک می¬شد Ùˆ سپس ان را با هستی مادۀ مکانیکی یکی می¬دانست جایش را به تجربۀ اجتماعی به منزلۀ شهود اولیۀ هستی داده¬است . اما اگر تØلیل¬های لوی-برول به شکل¬گیری Ù…Ùاهیم تجربۀ عاطÙÛŒ Ùˆ آمیختگی Ùˆ وجود Ùˆ هستی¬ای Ú©Ù‡ به علت وجودی خودشان مؤثر هستند.(Ùراسوی هرگونه Ù…Ùهوم Ùرم جوهری، چون Ùرم Ùˆ Ù…Øتوا از هم جدایی¬ناپذیر ند)Ú©Ù…Ú© کرده باشد- اندیشۀ مدرن Ú†Ù‡ خداناباور Ùˆ Ú†Ù‡ دینی از این Ù…Ùاهیم الهام گرÙته ¬است Ùˆ نیز امکان گسترش Ù…Ùهوم خود خرد را نیز پدید آورده است .
هم¬چنین این موضوع درست است Ú©Ù‡ این Ù…Ùاهیم برای آن Ùرم¬هایی از اندیشه Ú©Ù‡ کهنه شده¬اند Ùˆ واپس¬گرا هستند نوعی نوستالوژی ایجاد کرده است. اØیای اسطوره ها Ùˆ ارتقای اسطوره به مرتبۀ اندیشۀ عالی از سوی متÙکران سکولار Ùˆ مبارزه در قلمرو دین با آن¬چه جدیداً معنوی کردن دگم¬ها Ùˆ اخلاق نامیده می¬شود به معنی گسترش دامنۀ خرد نیست Ø› بلکه برعکس ،بازگشت به ذهنیت ابتدایی خالص Ùˆ بی-پیرایه Ùˆ ساده را می¬رساند. شاید بتوان این نوستالوژی را با نا بسندگی خرد تکنیکی Ùˆ Ùجایعی Ú©Ù‡ به بار آورده است تبیین کرد. اما آیا تمدن یکتاپرستی در پاسخ به این بØران Ù…ÛŒ تواند به گونه ای سمت¬گیری کند Ú©Ù‡ از Ùجایعی Ú©Ù‡ اسطوره ¬ها به بار Ù…ÛŒ آورند Ùˆ نیز از سردرگمی Ú©Ù‡ آنها در اندیشه ایجاد می¬کنند Ùˆ از اعمال بی¬رØمانه¬ای Ú©Ù‡ با تداوم بخشیدن به رسوم اجتماعی مرتکب می¬شوند آزاد باشد ØŸ
پانوشت ها
.
1- «من توانسته¬ ام برای تعدادی امور واقع Ú©Ù‡ یا تا کنون تبیین نشده¬اند(...) توضیØÛŒ ارائه دهم». در :
La Mentalité Primitive , (Paris: Librairie Félix Alcan,1922).
Les Carnets de Lucien Lévy-Bruhl(Paris: Universitaires de France, 1949). -2
از این پس مخÙ٠عنوان کتاب دÙترچه های یادداشت¬ (متن اصلی Ùرانسه ) را به صورت CN Ùˆ ذهنیت ابتدایی ( متن اصلی Ùرانسه )را به صورت MP نشان خواهیم داد.
3-CN, 164-166 et Passim.
CN,74. 4-
5-لوسین لوی-برول: کارکردهای ذهنی در جوامع عقب¬مانده، ترجمه یدالله موقن، تهران، انتشارات هرمس، 1389ØŒ صÙØات 90-91.
6- همان، صÙØÙ‡177.
MP,47. -7
8 – CN,198.
[ارجاع به انگشتان دست واقعا در دÙترچه ها آمده است. ( صÙØات 40-139 ترجمۀانگلیسی آن Ùˆ در متن Ùرانسوی آن صÙØÛ€ 207. مترجم انگلیسی. ]
9- CN,250.
10 -MP,19.
11-MP,21.
12- CN,22.
13-MP,86.
14- ذهنیت ابتدایی[متن Ùرانسه] صÙØÙ‡ 350. علاوه بر این، Øقیقت خوب ساخته شدن ابزار ها نیازی به بازنمایی ندارد، بلکه Ùقط به شهود دستی نیازمند است. (ذهنیت ابتدایی صÙØÙ‡ 518) Ú©Ù‡ لوی-برول این شهود را مستقل از بازنمایی می¬داند.
15-ذهنیت ابتدایی صÙØÛ€ 14 Ùˆ نیز در شش اثر دیگری Ú©Ù‡ لوی-برول به بررسی ذهنیت ابتدایی اختصاص داده است.
16- CN, 64.
17- CN, 92.
18- CN, 134.
19- CN, 251.
20-CN, 68, 75.
21- MP, 52.
22- CN, 34.
23- MP,43 and Passim.
24-MP,143.
25-MP, 219.
26-MP, 225
27- MP,218.
CN,75-28
29- در این باره Ùˆ در خصوص همانندی میان زمانی Ú©Ù‡ انسان¬های ابتدایی درک Ù…ÛŒ-کنند Ùˆ مدت در ÙلسÙÙ‡ برگسون Ùˆ نیز آن¬چه در اصطلاØات مدرن Ùضای زندگی شده نامیده می¬شود رجوع کنید به: ذهنیت ابتدایی(متن Ùرانسوی231ff, 90-93). [در کتاب هستی Ùˆ زمان هایدگر] Ùضای ادراک Ùˆ خواص کانکریت آن بر Ùضای اقلیدسی Ùˆ خواص هندسی¬اش برتری دارد(رجوع کنید به: ذهنیت ابتدایی صÙØات 232 Ùˆ نیز 520). [ کاسیرر نیز Ú¯Ùته بود Ú©Ù‡ Ùضا در کتاب هستی Ùˆ زمان هایدگر اسطوره ای است Ùˆ راه به Ùضای هندسۀ اقلیدسی نمی برد. مترجم Ùارسی. ]
30- MP, 500.
31-MP.500.
32- CN, 55.
33- MP, 81.
34- تأکید از من [=لویناس] است، دÙترچه¬ها صÙØÙ‡ 108.
35- CN, 131, 165 and 234.
36- CN, 98 , 106.
37- CN, 107.
لویناس تØت تاثیر ادموند هوسرل Ùˆ هایدگر Ùˆ نیچه بود Ùˆ خودش بر دریدا ØŒ پل ریکور Ùˆ ژان پل سارتر Ùˆ ... تاثیر گذاشت . او Ø´ÛŒÙتۀ پدیدار شناسی هوسرل Ùˆ هستی شناسی هایدگرشد. اما وقتی Ù¾ÛŒ برد Ú©Ù‡ هایدگر نازی بوده است از Ø´ÛŒÙتگی خود به هایدگر اظهار پشیمانی کرد.
آثار لویناس بر پایۀ "اخلاق Ùˆ (شخص) دیگر است ". گرچه از منقدان الهیات سنتی بود ولی به خدا، به نوعی، اعتقاد داشت . رویهمرÙته Ù…ÛŒ توان ÙلسÙÛ€ او را دینی خواند. شاید Ø´ÛŒÙتگی اولیۀ او به هایدگر به خاطر همین بوده باشد؛ چون ÙلسÙÛ€ هایدگر سرشتی اسطوره ای – دینی دارد. ازاینرو نظریۀ ذهنیت ابتدایی
لوی – برول برای لوویناس جالب بوده است. متاسÙانه مسئلۀ ذهنیت ها اصلًا Ùˆ ابداً در کشورما مورد توجه قرار نگرÙته است. ÙلسÙÛ€ لوویناس با ÙلسÙÛ€ یهودی ØŒ اگزیستانسیالیسم ØŒ اخلاق Ùˆ پدیدار شناسی Ùˆ هستی شناسی ارتباط Ù…ÛŒ یابد.
امیل دورکم در نقد Ùˆ معرÙÛŒ کتاب لوی – برول : کارکرد ها ذهنی در جوامع عقب مانده مدعی شده بود Ú©Ù‡ لوسین لوی- برول ذهنیت دینی را مطالعه کرده Ùˆ این ذهنیت را با ذهنیت منطقی – علمی در تقابل دیده است. از دیگر سو کاسیرر پیش از لوویناس Ùˆ دیگران اعلام کرده بود Ú©Ù‡ در کتاب هایدگر: "هستی Ùˆ زمان " صدای واقعی دین را Ù…ÛŒ شنویم. لوویناس نیز در مقالۀ زیر مدعی است Ú©Ù‡ هد٠ÙلسÙÛ€ معاصر اØیای همان ذهنیتی است Ú©Ù‡ لوی – برول آن را ابتدایی ØŒ عرÙانی Ùˆ پیش – منطقی نامیده بود. البته منظوراو از ÙلسÙÛ€ معاصر ÙلسÙÛ€ Øیات یا ÙلسÙÛ€ وجود است Ú©Ù‡ شامل ÙلسÙÙ‡ های نیچه ØŒ کیرکه گور ،دیلتای ØŒ برگسون ØŒ شللر ØŒ یاسپرس ØŒ خود او Ùˆ ژان پل سارتر Ùˆ نیز پست مدرنیست ها Ù…ÛŒ شود. کاسیرر ÙلسÙÙ‡ ها را به دو دسته تقسیم Ù…ÛŒ کند : ÙلسÙÙ‡ های عقلانی Ùˆ ÙلسÙÙ‡ های غیر عقلانی. از نظر او ÙلسÙÛ€ Øیات یا ÙلسÙÛ€ وجود ذیل ÙلسÙÙ‡ های غیر عقلانی قرار Ù…ÛŒ گیرد. از نظر کاسیرر Øیات ØŒ ÙÛŒ Ù†Ùسه ØŒ Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ خاموش است . این خرد است Ú©Ù‡ Øیات را به سخن وامی دارد. بنابراین از نظر او ایراد های ÙیلسوÙان Øیات به ÙلسÙÙ‡ های عقلانی بی پایه است.
مارسل موس Ú©Ù‡ از اعضای مکتب جامعه شناسی دورکم بود در بارۀ نظریات لوی – برول Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ ÙیلسوÙان Ù…ÛŒ خواستند چگونگی مسئلۀ شناخت انسان را بررسی کنند اما وسایل کاÙÛŒ برای این کاررا در اختیارنداشتند. اما لوی – برول راه درست این گونه بررسی ها را نشان داد. او گنجینۀ یاÙته های انسان شناختی را برای بررسی مسئلۀ شناخت انسان به کار گرÙت.
هنگامی Ú©Ù‡ کتاب : هستی Ùˆ زمان هایدگر منتشر شد در آلمان کسانی Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ هستی Ùˆ زمان کتابی انسان شناختی است Ø› اما انسان شناختی نادرست. این ارزیابی ها هایدگر را خشمگین Ù…ÛŒ کرد. البته این نظر را نخست کاسیرر داد Ùˆ مدعی شد Ú©Ù‡ در هستی Ùˆ زمان نوعی انسان شناسی نادرست Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ گرداگردش را نوعی متاÙیزیک گرÙته است Ú©Ù‡ به مناقشه Ù…ÛŒ انجامد. پس از کاسیرر کسان دیگری Ùˆ به دلایل متÙاوت همین نظر را دادند.
من شخصا معتقدم Ú©Ù‡ هایدگر با آثار لوی – برول آشنایی کامل داشته است. البته جلد دوم کتاب ارنست کاسیرر : ÙلسÙÛ€ صورت های سمبلیک : اندیشۀ اسطوره ای نیز همان ذهنیتی را بررسی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ لوی –برول در آثارش بررسی کرده بود. هایدگر نه تنها با این کتاب کاسیرر آشنا بود بلکه بر آن نقدی نیز نوشت. ذهنیت ابتدایی ØŒ ذهنیتی وهم آلود است Ùˆ همیشه در وهم Ùˆ خیال به سر Ù…ÛŒ برد وتصور Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ با Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ùˆ Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ø¯Ù… خور است. انسان ابتدایی خود را از Ù…Øیط پیرامون خویش متمایز Ùˆ جدا نمی بیند. این همان Øالتی است Ú©Ù‡ هایدگر Ù…ÛŒ خواست اØیا کند. زیرا انسان ابتدایی هر روزمی پندارد Ú©Ù‡ هستی با او سخن Ù…ÛŒ گوید. او وجود نیرو های غیبی را Øس Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ گاهی نورانی Ùˆ تابناک اند.
در این ذهنیت هنوز بازنمایی ها Ø´Ú©Ù„ نگرÙته اند. وقتی هایدگرمنطق Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ علم را Ù…Øکوم Ù…ÛŒ کند به خاطر این است Ú©Ù‡ از نظر او اینها بر بازنمایی ها متکی اند. او Ù…ÛŒ خواست به مرØÙ„Û€ پیش از تشکیل بازنمایی ها در ذهن باز گردد. لوویناس چون نژاد پرست نیست ذهنیت ابتدایی از نوع عام مد نظرش است Ø› ولی هایدگر چون نژاد پرست است اØیای عصر اسطوره ای – شعری یونان باستان را منظور نظردارد. هنگامی Ú©Ù‡ هایدگر Ù…ÛŒ گوید منطق Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ علم Ùˆ عقلانیت Øجاب هایی هستند Ú©Ù‡ مانع از این Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ با "هستی" دیدار کنیم منظورش بازگشت به همین ذهنیت ابتدایی ØŒ عرÙانی Ùˆ پیش – منطقی یا دینی است. اما لوویناس Ùجایعی را به یاد دارد Ú©Ù‡ نازیسم به بار آورد واعضای خانوادۀ او هم از قربانیان این Ùجایع بودند. او همچنین نمونۀ هایدگر را در پیش چشم دارد Ú©Ù‡ مسØوراسطوره های نازیسم شده بود. علاوه بر اسطوره های نازیسم Ùˆ Ùاشیسم بسیاری از متÙکران غربی Ø´ÛŒÙتۀ اسطوره های کمونیسم شده بودند. Ùاشیسم ØŒ نازیسم Ùˆ کمونیسم دین های سیاسی قرن بیستم بودند. کاسیرر بر پایۀ همین اعتقادات اسطوره ای بود Ú©Ù‡ انسان را جانور " اسطوره باور " نامید. بنابراین لویناس در عبارات پایانی این مقاله این هشدار را Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ به Ùرض این Ú©Ù‡ ذهنیت اسطوره ای – دینی را اØیا کردیم :
« آیا تمدن یکتا پرستی (...) Ù…ÛŒ تواند به گونه ای سمت گیری کند Ú©Ù‡ از Ùجایعی Ú©Ù‡ اسطوره ها به بار Ù…ÛŒ آورند Ùˆ نیز از سردرگمی Ú©Ù‡ آن ها در اندیشه ایجاد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ از اعمال بی رØمانه ای Ú©Ù‡ با تداوم بخشیدن به رسوم اجتماعی مرتکب Ù…ÛŒ شوند آزاد باشد؟»
مقالۀ لوویناس سنگین است Ùˆ خواننده باید پیشاپیش در بارۀ نظریۀ لوسین لوی – برول در بارۀ ذهنیت ابتدایی مطالعه داشته باشد تا متوجه بØØ« لوویناس بشود. نگارنده کتاب لوسین لوی – برول : کار کرد های ذهنی در جوامع عقب مانده را ترجمه کرده است (تهران ØŒ نشر هرمس ØŒ چاپ اول 1388ØŒ چاپ سوم 1393). هم چنین کتابی در باره نظریات لوی – برول نوشته است با عنوان : لوسین لوی – برول Ùˆ مسئلۀ ذهنیت ها ( تهران ØŒ انتشارات دÙتر پژوهش های Ùرهنگی 1389). مباØØ« جلد دوم کتاب ارنست کاسیرر باعنوان : ÙلسÙÛ€ صورت های سمبلیک : اندیشه اسطوره ای ( تهران ØŒ نشر هرمس ØŒ چاپ اول 1378 ØŒ چاپ چهارم1393 ) نیز همانند بØØ« های لوی – برول در بارۀ ذهنیت ابتدایی اند. ذهنیت اسطوره ای نام دیگر ذهنیت ابتدایی است. نگارنده کتابی نیز در بارۀ ارنست کاسیرر نوشته است با عنوان : ارنست کاسیرر: Ùیلسو٠Ùرهنگ ( تهران ØŒ دÙتر پژوهش های Ùرهنگی 1389 ) . در آنجا نیز در بارۀ ذهنیت اسطوره ای یا ابتدایی مطالبی هست. لوی- برول از سال 1915 تا سال 1939 سردبیر مجلۀ زیر بود:
Revue Philisophique de la France et de ètranger
مجلۀ مذکور به یاد لوسین لوی – برول سه شماره را به بررسی نظریات او و
تاثیر شان اختصاص داد. نخستین آنها شمارۀ 127 به تاریخ مه – ژوئن 1939بود . دومین Ú©Ù‡ مقالۀ امانوئل لویناس نیز در آن چاپ شده است ( صÙØات 569 -556 ) شمارۀ 148 به تاریخ اکتبر – دسامبر 1957Ùˆ سومین آنها شمارۀ 179 به سال 1989 بود. مقالۀ لویناس سپس در کتابش با عنوان : entre nous تجدید چاپ شد. این کتاب با عنوان :
On Thinking-of-the-Other ( اندیشیدن در بارۀ دیگری )به انگلیسی ترجمه شده است (چاپ دانشگاه کولومبیا ØŒ 1998.) مقالۀ «لوسین لوی- برول Ùˆ ÙلسÙÛ€ معاصر »در صÙØات 52-39 کتاب مذکور آمده Ùˆ ترجمۀ Ùارسی نیز از روی همین ترجمۀ انگلیسی صورت گرÙته است.مترجم Ùارسی.
-
امانوئل لویناس : "لوسین لوی-برول Ùˆ ÙلسÙÛ€ معاصر"
آیا اندیشه¬های مشهور لوی-برول دربارۀ ذهنیت ابتدایی - Ú†Ù‡ پذیرÙته شوند Ùˆ Ú†Ù‡ به چالش کشیده شوند - سمت¬گیری ÙلسÙÙ‡ معاصر را نشان نمی دهند؟ ما این موضوع را در قلمرو جامعه¬شناسی یا روان¬شناسی Ù…Ø·Ø±Ø Ù†Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ لوی – برول در آن دو قلمرو Ùرضیه ای را به همراه انبوهی از اسناد Ùˆ مدارک ارائه داده است Ùˆ منظور ما هم در اینجا ارزیابی اعتبار آن¬ اسناد Ùˆ مدارک نیست بلکه موضوع را در قلمرو ÙلسÙÙ‡ ،به معنای دقیق آن ØŒ بررسی می¬کنیم. خود لوی-برول اهمیت زیادی برای این مسئلۀ علمی[ = ذهنیت ابتدایی] قائل بود Ùˆ آثارش را در پاسخ به این مسئله نوشت. او برای اثبات Ùرضیۀ خود، اسناد Ùˆ مدارک بیشتری1 ارائه می¬دهد تا روان¬شناسی کلاسیک برای Ùرضیۀ تلویØÛŒ یگانگی ذهن انسان .لوی-برول Ùراسوی روان¬شناسی «مرد سالم سÙیدپوست» می¬رود. اما بر پژوهش¬های لوی-برول ÙلسÙه¬ای Øاکم است؛ ÙلسÙه¬ای Ú©Ù‡ او به صراØت اعترا٠می¬کند Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ با تجربه¬گرایی پیوند دارد؛ آن نوع تجربه¬گرایی Ú©Ù‡ به پوزیتیویسم بسیار نزدیک است؛ یعنی تجربه¬گرایی عقلانی. هر نوشته ای Ú©Ù‡ با ÙلسÙه¬های سده هجدهم Ùˆ نوزدهم پیوندهای زیادی داشته باشد هیچ مرجعی را بالاتر از خرد به رسمیت نمی¬شناسد،خردی Ú©Ù‡ در علم تجلی یاÙته است. اگر اسناد Ùˆ مدارک را با خلوص نیت بخوانیم در خواهیم یاÙت Ú©Ù‡ لوی - برول Ù…Ùاهیم بنیادی Ú©Ù„ اندیشه را- Ú†Ù‡ متاÙیزیکی Ú†Ù‡ ابتدایی- تØت Øکمیت علم قرار Ù…ÛŒ دهد. از این رو ذهنیت ابتدایی به Ù†ØÙˆ غریبی در Ø³Ø·Ø Ù†Ø§Ø²Ù„ÛŒ قرار می¬گیرد Ùˆ Ùقط Ù…ÛŒ-تواند موضوع پژوهش برای آن ذهنیتی شود Ú©Ù‡ خود را از ذهنیت ابتدایی رها ساخته است. Ùقط این ذهنیت [رهاشده] کارایی Ùوق¬العاده ای دارد Ú©Ù‡ در قرن هجدهم با "روشنگری" مرتبط بود. زیر ساخت تجربه¬گرایی عقلانی لوی-برول- البته نه کاملا ØµØ±ÛŒØ Ùˆ آشکار- یک ÙلسÙÛ€ هستی¬شناختی است. Ù…Ùهوم تجربه¬گرایی عقلانی او از هستی ،طبیعتی را مد نظر دارد Ú©Ù‡ دارای ساختار است Ùˆ با نوعی شناخت همبسته است. این نوع شناخت، تنها شناختی است Ú©Ù‡ به واقعیت دسترسی Øقیقی ،دسترسی از پیشی دارد؛ Ùقط این نوع شناخت بر تجربه Øاکم است. اما وجود یک ذهنیت ابتدایی این تصور Ú©Ù„ÛŒ از خرد را به چالش می¬کشد؛ خرد به منزلۀ قانون¬گذار جهان Ùˆ چیزی Ú©Ù‡ از جهان کهن ¬تر است. به نظر لوی-برول یگانگی ذهن Ùˆ یگانگی سوژه ØŒ ایده¬آلی است Ú©Ù‡ تاریخ به سوی آن سیر می¬کند. لوی-برول در پایان کتاب: کارکردهای ذهنی در جوامع عقب¬مانده این موضوع را بیان می¬کند. شاید این یگانگی نمی¬توانست مبدأ عزیمت تاریخ باشد[ولی مقصدش] هست.
اما لوی- برول در Ù¾ÛŒ آن کتاب، پنج اثر دیگر- از جمله دÙترچه یادداشت ها2 را نوشت Ú©Ù‡ در آن¬ها یگانگی ذهن به طور Ùزاینده¬ای اظهار می¬شود Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù¾ÛŒØ´- منطقی Øذ٠می¬گردد[Ú©Ù‡ منظور از اندیشۀ پیش-منطقی] Ùرم اندیشه¬ای بود Ú©Ù‡ نسبت به تناقضات صوری بی¬تÙاوت بود، لوی- برول بی تÙاوتی نسبت به تناقضات را به این صورت تغییر داد Ú©Ù‡ این نوع اندیشه نسبت به سازگاری امور واقع با یک¬دیگر Øساس نیست Ùˆ نسبت به ناسازگاریها بی¬تÙاوت است.3 از اینرو این تÙاوت ها میان ذهنیت ابتدایی Ùˆ ذهنیت مدرن Ùقط دو عمق یک ذهنیت را متمایز از یک¬دیگر نشان می¬دهد؛ نه این¬که دو ذهنیت را نشان دهد. البته لوی- برول در این سیر تکاملی این اØساس را دارد Ú©Ù‡ او چیزی اساسی را در Ùرضیۀ خود کنار می¬نهد. به همین دلیل دÙترچه یادداشت¬های او Ù„ØÙ†ÛŒ پرتØرک دارند(سراشیبی Ú©Ù‡ اکنون خود را در پایین آن می¬یابم)4 بنابر این ÙˆØ§Ø¶Ø Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ مسئلۀ یگانگی Ùˆ چندگانگی اندیشه Ùˆ نیز راه ØÙ„ پوزیتیوستی Ú©Ù‡ او برای آن ارائه داد موضوع¬های بسیار مهمی برایش بودند. در زمان کنونی شاید ما چندان به ترک Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù¾ÛŒØ´- منطقی از سوی لوی-برول Øساس نباشیم Ùˆ Øتی ممکن است Ú©Ù‡ اعتقاد داشته باشیم Ú©Ù‡ ترک Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù¾ÛŒØ´- منطقی ابدا به تأثیر نوآوری آثار لوی - برول آسیبی نمی¬رساند؛ زیرا تکان دهنده¬ترین خصوصیت آن عقل¬باوری (Intellectualism) تنها نقد یک تجربه¬گرا از خردگرایی نبود؛ بلکه تقابل با خود خردگرایی نیز بود. این تقابل هم¬چنان باقی مانده است. پژوهشی Ú©Ù‡ روش خود را از علوم طبیعی وام گرÙت تا اسناد Ùˆ مدارک قوم¬شناختی را بررسی کند دقیقا به آن نوع تصورات Ú©Ù„ÛŒ انجامید Ú©Ù‡ مقولات تشکیل دهندۀ واقعیت٠طبیعی را منÙجر می¬کرد. این انÙجار مقولات با آن نوع بازنمایی Ú©Ù‡ شالوده تمامی Øیات روانی بشر پنداشته می¬شد Ùˆ با آن نوع جوهری Ú©Ù‡ تکیه¬گاه هستی دانسته Ù…ÛŒ شد قطع رابطه می¬کرد. تØلیل لوی-برول تجربه را در قالب مقولاتی توصی٠نمی¬کند Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ از ارسطو تا کانت- اختلا٠در جزئیات به کنار- مدعی بودند Ú©Ù‡ شرط امکان تجربه [Ùقط در قالب این مقولات] هست، Ùˆ جادو Ùˆ معجزه را نیز ،با Ú©Ù…ÛŒ ناسازگاری ØŒ در قالب همین مقولات می¬گنجاندند. لوی-برول دقیقا ضرورت ادعایی این مقولات را برای امکان تجربه مورد پرسش قرار می¬دهد. او تجربه¬ای را توصی٠می¬کند Ú©Ù‡ در آن علیت Ùˆ جوهر Ùˆ تأثیر متقابلشان در Ùضا Ùˆ زمان،یعنی آن نوع شرایطی Ú©Ù‡ امکان ابژه (عین، شیئ) را میسّر می¬سازند چندان جدی گرÙته نمی¬شود. از این رو، مسئله خود مقولات [شناخت] Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒÂ¬Ø´ÙˆØ¯. ما می¬دانیم Ú©Ù‡ این مسئله در انگارش¬های ÙلسÙÛŒ معاصر Ú†Ù‡ نقشی ایÙاء می¬کند. از این رو، آثار لوی-برول- به رغم آن¬که چارچوب Ù…Ùهومی¬شان میراث سده¬های هجدهم Ùˆ نوزدهم است - Ùراسوی روان¬شناسی یا روان¬شناسی اجتماعی می¬روند Ùˆ به چارچوب طبیعت¬گرایی٠عقلانی Øمله می¬برند. البته این Øمله به معنی بازگشت به اعتقادات انسان¬های ابتدایی نیست؛ بلکه به معنی روشن کردن ساختارهای ذهن است؛ ساختارهایی Ú©Ù‡ Ø¢Ùرینش چنین اعتقاداتی را امکان پذیر Ù…ÛŒ کنند Ùˆ سرانجام روشن کردن وجوه هستی- آنتولوژی - Ú©Ù‡ پیدایش چنین ساختارهایی را ممکن می¬سازند. Ù…Ùاهیم اساسی لوی-برول Ú©Ù‡ متÙکران از سال 1910 با آن¬ها آشنا شدند Ùˆ دوباره در سال 1921 موضوع بررسی قرار گرÙتند Ùˆ تØول یاÙتند Ùˆ بعداً نیز درچهار مجلد جدید، مشروجتر مطالعه شدند بسیاری از نکات ضدخرد¬گرایی برگسونی را منعکس می¬کنند. Ù…Ùاهیم اساسی لوی- برول قطعاً راه را برای پیشرÙت¬هایی Ú©Ù‡ مشخصۀ اندیشۀ معاصر است هموار کرده¬اند یا به پیشرÙت آن یاری رسانده¬اند Ùˆ شوک پارادوکس¬هایشان را پیشاپیش Ùرونشانده¬اند. Ù…Ùاهیم اساسی لوی-برول- تاØدود زیادی - شکل¬گیری Ù…Ùاهیم اساسی ÙیلسوÙان معاصر را رقم زده¬اند. در اینجا بیشتر شکل¬گیری ویژه آن Ù…Ùاهیم را موضوع بررسی قرار Ù…ÛŒ دهیم Ùˆ در این بررسی به ویژه بر آثار اولیۀ لوی-برول Ùˆ نیز دÙترچه یادداشت¬ها ÛŒ او Ú©Ù‡ Ú©Ù„ آثار او در آن بازنگری شده اند تکیه خواهیم کرد
.
سقوط بازنمایی
بازنمایی به سنت ÙلسÙÛŒ اطمینان می¬داد Ú©Ù‡ با واقعیت تماس دارد. در آغاز قرن بیستم هوسرل گرچه در کتاب خود: «پژوهش¬¬های ÙلسÙی» سقوط بازنمایی را تدارک می¬دید با این Øال هنوز هم از این نظر Øمایت می¬کرد Ú©Ù‡ Ú©Ù„ امر واقع٠روان-شناختی، بازنمایی یا متکی بر بازنمایی است. بازنمایی را باید به منزلۀ امر تئوریک Ùˆ رویۀ متأملانه Ùˆ نوعی شناخت در نظر گرÙت Ùˆ اگر بازنمایی منشأ تجربی داشته باشد، متکی بر Øسیات است. Øسیّت را همیشه اتمّ٠بازنمایی در نظر می¬گیرند. همبستۀ بازنمایی، هستی صلب Ùˆ ثابتی است Ú©Ù‡ نسبت به ظواهر چیزی Ú©Ù‡ بازنمایی می¬کند بی¬تÙاوت است. این هستی دارای طبیعتی است Ú©Ù‡ بواسطۀ آن جاودانه است، یعنی Øتی اگر این هستی تغییر کند، Ùرمول تغییرش ثابت Ùˆ تØول¬ناپذیر است. روابطی Ú©Ù‡ این نوع موجودات [یا این هستندگان]را به هم پیوند می¬دهد Ùˆ نیز تشکل¬های آنها به صورت بازنمایی درمی¬آیند. پیش از آن¬که شخص عمل کند یا پیش از آن¬که اØساس کند آن موجودی را Ú©Ù‡ موجب عمل او می¬شود یا اØساس او را برمی¬انگیزد باید برای خود بازنمایی کند. تأثر عاطÙی، Ùی¬نÙسه ØŒ Ùقط Øالات درونی را در بر می¬گیرند. تأثر عاطÙÛŒ چیزی از جهان را بر ما آشکار نمی¬کند. ÙیلسوÙان از تأثیر شرایطی Ú©Ù‡ اØساسات Ùˆ هیجانات بر زندگی عقلانی بشر می¬گذراند Ùˆ نیز از بازتاب¬های اندیشه بر تأثرات عاطÙÛŒ نا آگاه نبودند. منطق اØساسات وجود دارد Ùˆ در تصورات نیز بار عاطÙÛŒ هست.اما بار عاطÙÛŒ Ùˆ بازنمایی از یکدیگرجدا Ù…ÛŒ مانند. بعضی Øقایق می¬توانند خود را به صورت نشانه هایی از اموری متجلی کنند Ú©Ù‡ قبلادیده شده اند ØŒ اما این نوع نشانه ها چیزی جز بازنمایی آشÙته نیستند.
ÙلسÙÛ€ زمان دیگر این مزیت بازنمایی را به رسمیت نمی¬شناسد. مثلا شهود برگسونی ،دانستن مدت(duree) نیست. Øتی آن نوع دانستنی نیز نیست Ú©Ù‡ خودش در زمان صورت بگیرد Ùˆ زمان نیز با آن نوع مدتی منطبق نیست Ú©Ù‡ هنوز هم نوعی Øدّ نزدیک شدن بازنمایی به ابژه¬اش را Ù…ÛŒ رساند. شهود، دیگر به هیچ وجه بازنمایی نیست اما مدت: مدت ØŒ بÙعدی صوری ترسیم نمی¬کند Ú©Ù‡ هستی در آن جریان یابد بلکه مدت در عین Øال هم هستی Ùˆ هم تجربۀ هستی است. هستی خود را در کوشش-های خلاقی Ùعلیت می¬بخشد Ú©Ù‡ در آن¬ها هستی¬اش Ùˆ Øضورش برای Ø±ÙˆØ Ø¨Ø± هم منطبق هستند. به همین صورت نیز در جنبش پدیدارشناختی، روی آوری٠(Intentionality) اØساس Ú©Ù‡ هوسرل Ùˆ شللر هنوز هم درباره¬اش سخن می¬گÙتند Ùˆ اØساس در آن ØŒ ساختار یک(noesis)[امر عقلانی/امرÙکری]را Ù†Ú¯Ù‡ می¬داشت-گرچه همبسته¬اش ارزشی بود- جایش را به اØساسی داد Ú©Ù‡ دیگر به بازنمایی متکی نبود. شدت اØساس دیگر به منزلۀ تغییر Øال داننده¬ای تÙسیر نمی شد Ú©Ù‡ اØساسی درونش است Ø› بلکه به منزلۀ تماس با هستی، تماسی مستقیم¬تر از Øسیت تÙسیر می¬شد. دقیقا آنچه به منزلۀ کورترین Ùˆ کرترین چیز شناخته می¬شد Ùˆ کنار نهاده Ù…ÛŒ-شد به عمیق ترین جاها می¬رود. زیرا وجود هستی به منزلۀ شالودۀ جوهر به طور آرام به جلو جریان نمی¬یابد بلکه وجود هستی به منزلۀ کنترل Ùˆ تسخیر است، مانند میدان نیروهایی است Ú©Ù‡ وجود انسان در میان شان قرار گرÙته Ùˆ با آن¬ها درگیر است؛ Ùˆ چنانچه بخواهیم Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù„ÙˆÛŒ-برول را به کار ببریم، وجود انسان با آن¬ها آمیخته است. شدت اØساس میزان دقیق این درگیری را نشان می¬دهد. بازنمایی Ùقط شکل¬های متØجر شده Ùˆ سطØÛŒ این آمیختگی را Ù†Ú¯Ù‡ می¬دارد. بدین سان در ÙلسÙÛ€ معاصر ØŒ واقعیت عینی بر Ø³Ø·Ø ÙˆØ§Ù‚Ø¹ÛŒØª عمیق¬تری قرار می¬گیرد Ú©Ù‡ واقعیت عینی نه نشانه Ùˆ نه پدیدار آن واقعیت عمیق¬تر است.(آن¬چنان Ú©Ù‡ در تمایز کلاسیک میان ابژه Ùˆ هستی وجود داشت) مبدأ نشانه Ùˆ پدیدار اعتبار یک دال یا نومن را ندارد، گرچه ساختار امر بازنمایی شده میان هردوی آن¬ها مشترک است. اما واقعیت عمیق¬تر وجود خود را در ابعادی نشان می¬دهد Ú©Ù‡ نمی¬توان در قالب مقولۀ بازنمایی تعریÙش¬ کرد Ùˆ بر خلا٠Ùرمالیسم کانت، ما به این ابعاد دسترسی مستقیم داریم، گرچه این دسترسی از طریق شیوه¬های وجودی¬مان است Ú©Ù‡ چیزی متمایز از تئوری است. لوی-برول در آغاز کتاب : کارکردهای ذهنی در جوامع عقب¬مانده یک نوع بازنمایی را توصی٠می¬کند Ú©Ù‡ در آن عناصر عاطÙÛŒ نه تنها با هم ممزوج هستند بلکه این بازنمایی به شیوۀ تازه ای سمت¬گیری شده است.
«برای ما دشوار خواهد بود Ú©Ù‡ از طریق تخیل خویش Øالات پیچیده¬تری (...) را دریابیم Ú©Ù‡ در آن¬ها عناصر عاطÙÛŒ یا Ù…Øرک جزء جدایی ¬ناپذیر بازنمایی هستند Ùˆ در واقع چنانچه بخواهیم Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨Ø§Ø²Ù†Ù…Ø§ÛŒÛŒ را Ù†Ú¯Ù‡ داریم باید معنای آن را تا Øدودی Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل کنیم. از این طریق درمی¬یابیم Ú©Ù‡ Ùعالیت ذهنی در انسان¬های ابتدایی صرÙاً یا تقریباً، Ùعالیتی عقلانی یا شناختی نیست بلکه چیز پیچیده¬تری است. بدین معنی Ú©Ù‡ (...) بازنمایی با عناصر دیگری آمیخته است Ú©Ù‡ این عناصر خصلتی عاطÙÛŒ یا Ù…Øرک دارند Ùˆ بازنمایی ØŒ رنگ Ùˆ بوی آن¬ها را به خود گرÙته است Ùˆ از این¬رو، بازنمایی¬های ذهن ابتدایی از اشیای بازنمود شده سبب رویۀ ذهنی متÙاوتی[با رویۀ ذهنی ما نسبت به همان اشیاء می¬شود](...) ذهن ابتدایی، شئ را صرÙاً به Ø´Ú©Ù„ انگاره یا بازنمایی تشخیص نمی¬دهد، بلکه بر Øسب شرایط، بازنمایی شئ در Ùرد ایجاد ترس Ùˆ امید Ùˆ Øرمت دینی می¬کند یا نیاز Ùˆ اشتیاق چنان شدیدی در او به وجود می¬آورد Ú©Ù‡ او را در ذاتی مشترک مستØیل می¬کند یا سبب می¬شود Ú©Ù‡ به قدرتی Ù…ØاÙظ توسل جوید. چنین Øالاتی ØŒ Ø±ÙˆØ Ø§ÛŒÙ† بازنمایی ها هستند. این بازنمایی¬ها هم امید¬بخش Ùˆ هم ترسناک اند؛ Ùˆ در ذهن شخصی Ú©Ù‡ مراسم تکلی٠را انجام می¬دهد خصلتی واقعاً قدسی پیدا می¬کنند(...) هرگز شئ به Ø´Ú©Ù„ تصویری بی¬رنگ Ùˆ علی¬السویه ظاهر نمی¬شود.»5
بدین¬سان عاطÙÙ‡ Ú©Ù‡ بنا بر نظر روان¬شناسی کلاسیک در خود Ù…Øصور بود اکنون نوعی سرشت Ùراباش( ترانساندانس) به دست Ù…ÛŒ آورد. نوآوری این Ù…Ùهوم در دامنه Ùˆ در روی ¬آورندگی (Intentionality)عاطÙÙ‡ قرار دارد، هم¬چنان Ú©Ù‡ امروزه Ù…ØµØ·Ù„Ø Ø§Ø³Øª. لوی-برول خود را Ùقط به تاکید گذاشتن بر شدت عواط٠در بازنمایی¬های انسان ابتدایی Ù…Øدود نمی¬کند بلکه عاطÙÙ‡ را به کار می¬ برد تا مقوله هستی، مقوله امر Ùوق طبیعی Ùˆ امر عرÙانی را نشان دهد. لوی- برول در کتاب : کارکردهای ذهنی در جوامع عقب¬مانده می¬نویسد:
« عاطÙÙ‡ در Ù¾ÛŒ بازنمایی شئ(ابژه) برنمی¬آید؛ بلکه برعکس، مقدم بر آن است. پیش از آن¬که ادارک ،خواص شئ را متمایز کند، ترکیبی Ú©Ù‡ در Øقیقت عاطÙÛŒ است، جهان اشیاء را سازمان می¬دهد(...) ترکیب¬ها[یی Ú©Ù‡ این ذهنیت درست می¬کند] ابتدایی هستند(...) Ùˆ تقریباً همیشه تØلیل نشده¬اند Ùˆ هم غیرقابل تØلیل . بازنمایی های ابژه، خود را به طور جدا Ùˆ مجزا به ذهنیت ابتدایی عرضه نمی¬کنند. ذهنیت ابتدایی آن¬ها را تجزیه Ùˆ تØلیل نمی¬کندتا سپس طبق قاعده منطقی، آن¬ها را مرتب Ùˆ منظم کند. بازنمایی¬های ابژه (شیئ) همیشه با پیش-ادارک، پیش- Ù…Ùهوم¬ها Ùˆ پیش¬- پیوندها Ùˆ شاید بتوان Ú¯Ùت با پیش-داوری¬ها آمیخته اند Ùˆ از این رو است Ú©Ù‡ چون ذهنیت ابتدایی عرÙانی است پیش¬- منطقی نیز هست. »6
اجازه دهید Ù…Ùهوم پیش- منطقی را کنار نهیم. از همان آغاز هم¬چنان Ú©Ù‡ در این¬جا می¬بینیم، پیش - منطقی بودن [ذهنیت ابتدایی] متکی به عرÙانی بودنش است. تجربۀ عرÙانی به طور منÙÛŒ تعری٠نمی¬شود. تجربۀ عرÙانی دلیل «عیب Ùˆ نقصان یا دلیل بر امر منÙÛŒ Ùˆ سلبی»7 در عقل نیست. عرÙان، تاریک¬اندیشی Ùˆ آشÙتگی ذهنی نیست یا نقصانی در اندیشۀمنطقی نیست. عرÙان به قلمرو کاملا متÙاوتی دسترسی دارد Ú©Ù‡ در آنجا ابژه[شئ یا موضوع شناخت]Ùقط گستردگی است Ùˆ در آنجا میان انگشتان متÙاوت دست، نوعی خویشاوندی برقرار Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ترجمه¬پذیر به زبان اندیشه نیست؛ اما به عاطÙÙ‡ مستقیما دسترس پذیر است.8 این جهان متاÙیزیکی متأخرتر از جهان Ùیزیکی نیست ؛اما مستقیم¬تر Ùˆ زودتر از امور Øسی اØساس Ù…ÛŒ-شود. این جهان متاÙیزیکی بر عاطÙÙ‡ ای متکی است Ú©Ù‡ تابع بازنمایی نیست با این وص٠مÙهومی از عاطÙÙ‡ را به روی هستی می¬گشاید Ú©Ù‡ میان
لوی-برول Ùˆ Øکیمان مابعدالطبیعی معاصر مشترک است. خصلت اولیۀ ساختاری Ú©Ù‡ این عاطÙÙ‡ ترسیم می¬کند در یکی از صÙØات دÙترچه¬ها بیان می¬شود. لوی-برول می¬اÙزاید Ú©Ù‡ نباید بر این نظر بود Ú©Ù‡:
«اشیاء نخست ارائه می¬شوند Ùˆ سپس وارد آمیختگی می¬گردند. برای آن¬که آن¬ها ارائه شوند، برای آن¬که وجود پیدا کنند، پیشاپیش ضروری است Ú©Ù‡ آمیختگی را داشته باشند. آمیختگی Ùقط نوعی امتزاج اسرارآمیز Ùˆ تبیین¬ناشدنی نیست Ú©Ù‡ همزمان هویت¬شان را از دست بدهند Ùˆ هم آن را نگاه دارند(...) بدون آمیختگی، اشیاء در تجربه ارائه نخواهند شد». برای Ùرد، آمیختگی «شرط وجودش است. شاید مهم¬ترین Ùˆ اساسی¬ترین موضوع(...) برای این ذهنیت این باشد Ú©Ù‡ وجود داشتن، آمیخته بودن در نیرویی عرÙانی Ùˆ در ذات Ùˆ واقعیتی عرÙانی است.»9
متاÙیزیک بی¬نام(Anonimity)
از زمان متاÙیزیک ارسطو جوهر ØŒ ساختار راز آمیز Ùˆ نهایی هستی را عرضه می¬کرده است. جوهر، اصطلاØÛŒ «همانند هستی» بوده است. جوهر نه Ùقط ایدۀ پایداری وسختی بلکه هم¬چنین «قطبی شدن تجربه» Ùˆ سلطۀ جوهر بر اعراض Ùˆ اعمال را می¬رسانده است. اندیشه می¬تواند هستی را درونی کند. در این معنا اندیشه Ù…ÛŒ-تواند هستی را درک کند Ùˆ بÙهمد. هرکس می¬تواند به هستی با Ø·Ø±Ø Ø§ÛŒÙ† پرسش نزدیک شود: چی؟ کی؟ یک نام پاسخ این پرسش را می¬دهد: جوهر .جوهر یک اسم قائم به ذات است. مردود دانستن جوهر¬گرایی به معنی Ùروکاستن جوهر ها به نسبت¬ها Ùˆ کنارنهادن انسان از میانۀ اشیاست- اما همۀ این¬ نوآوری¬ها Ú©Ù‡ در پرتو پیشرÙت علوم دقیق Ùˆ علوم انسانی Øاصل شده¬اند، تقدم منطقی Ùˆ گرامری جوهر را متزلزل نکرده¬اند. از سوی دیگر، ارتقای تجربۀ عاطÙÛŒ در ÙلسÙÛ€ مدرن Ú©Ù‡ از بازنمایی آزاد شده، ساختارهایی از هستی را معرÙÛŒ می¬کند Ú©Ù‡ دیگر هیچ¬گونه جوهریتی ندارند. عمل Ú©Ù‡ با Ùعل Ùˆ چگونه Ú©Ù‡ با قید بیان می¬شوند مقدم بر اسم هستند. مثلا هستی در آثار هایدگر Ùˆ هایدگری¬ها، یک هستنده نیست اما، هستیÙ¬ هستندگان است، منبع "سایه- روشن"¬ ÛŒ است Ú©Ù‡ هستندگان را آشکار می¬سازد؛ ادات یا ایده-ها، هستنده را عرضه می¬کند. شرط وجودی هر موجود یا هر هستنده ای Ú©Ù‡ نخست آشکار می¬شود، یک وجود یا هستنده نیست. هستی ¬ در "جهان"ÛŒ ظاهر می¬ شوند Ú©Ù‡ مجموع هستندگان منÙرد نیست Ú©Ù‡ بتوان آن¬ها را با نام ¬های جوهری بیان کرد؛بلکه این جهان یک میدان یا یک اتمسÙر است. داستان نویسی (نوول) مدرن به سهم خود به همین سو تمایل دارد Ùˆ نقاشی مدرن نیز اشیاء را در واقعیتی Ú©Ù‡ Ùاقد هرگونه تصویر Ùردی است به تصویر Ù…ÛŒ کشد Ùˆ در شکل¬های هیولاوار٠کثیر غوطه¬ور می¬سازد، نقاشی مدرن می¬کوشد تا چیزهایی را به تصویر کشد Ùˆ قابل رؤیت کند Ú©Ù‡ رؤیت-ناشدنی هستند. دیگر چیزی نمی تواند گزینه¬ای را تØمیل ¬کند، زیرا تخیل استقلال خود را از ادراک به دست آورده است، از ادراکی Ú©Ù‡ مقولات آن را تخیل در هم شکسته است. مثلا روان¬شناسی٠دینی مانند روان¬شناسی٠دینی رودول٠اوتو(Rudolf otto,1971) Ú©Ù‡ تأثیرش چنان زیاد بود، تجربه¬ای را در رابطه با امر نومنی(nominous) یا امر قدسی ارائه می¬دهد Ú©Ù‡ این امر قدسی نه یک شئ است نه یک شخص Ú©Ù‡ سخن بگوید. بدین¬سان Ù…Ùهوم Ùرم Ùˆ طبیعت Ú©Ù‡ از زمان یونانیان از ایده¬های هستی Ùˆ متاÙیزیکی به نظر جدایی¬ناپذیر می¬رسیدند، از میان می¬روند. لوی-برول به هنگام تØلیل ذهنیت ابتدایی کاملاً آگاه است Ú©Ù‡ دست به این مخاطره زده Ú©Ù‡ مقولات [شناخت] را از میان ببرد. لوی- برول در کتاب: ذهنیت ابتدایی می¬نویسد:«پیوندهای علّی Ú©Ù‡ از نظر ما چارچوب طبیعت Ùˆ شالودۀ واقعیت آن Ùˆ پایداری اش را تشکیل Ù…ÛŒ-دهند چندان مورد توجه انسان ابتدایی قرار نمی¬گیرند». 10در این¬جا «نوعی تصورات از پیشی داریم Ú©Ù‡ تجربه بر آن¬ها هیچ کنترلی ندارد.»11
«وجود داشتن یعنی آمیخته بودن»12. آن آمیختگی Ú©Ù‡ در مقولۀ امر عاطÙÛŒ یا امر Ùوق طبیعی ایÙای نقش می¬کند به هیچ وجه از درک غیر دقیق پدیدۀ Ùیزیکی آغاز نمی-شود تا به [درک] هستی متاÙیزیکی بینجامد؛ بلکه از شئ داده شده¬ای آغاز می¬شود Ùˆ به قدرتی Ú©Ù‡ دیگر هستی صلبی ندارد یعنی به Øضور تاثیری غیبی می¬انجامد. در اینجا ما با واقعیت¬های بی¬نام Ùˆ نشان سر Ùˆ کار داریم. « این قدرت های غیبی همچون توریست هایی هستند Ú©Ù‡ از منطقه¬ای دسترس¬ناپذیر آمده اند، آن ها در اطرا٠می-گردند ØŒ گویی ،قدرت هایی نورانی Ùˆ تابناک¬اند. »13
این قدرت¬ها به صورت جوهری بیان نمی¬شوند Ùˆ نیز ارادۀ سوژه¬هایی نیستند Ú©Ù‡ خود را ظاهر می¬سازند. برعکس، اشیاء ،تا Øدودی ،به منزله بت وجود پیدا Ù…ÛŒ کنند. آنها را قدرت¬هایی به وجود می¬آورند Ú©Ù‡ این بت¬ها Ù…Øمول آن قدرت¬ها نیستند. هم¬چنان Ú©Ù‡ در تÙسیر هایدگری جهان، ابزارها نخست شئ نیستند تا سپس کاربرد پیدا کنند ؛بلکه از همان آغاز اشیای به کار بردنی هستند Ú©Ù‡ از جهانی ناشی می¬شوند Ú©Ù‡ مجموع موجودات (یاهستندگان ) نیست. بلکه پیوندی عملی با آن دارند. بت¬ها هستی خود را بر اثر ارتباط با قدرت¬هایی به دست می¬آورند Ú©Ù‡ آن قدرت ها را نمی¬توان به طبیعت Ùروکاست. کامل¬ترین ابزارها به همین مقوله تعلق دارند. [لوی-برول در کتاب: ذهنیت ابتدایی می¬نویسد:
«مهم¬ترین مسئله این نیست Ú©Ù‡ ابزارها خوب ساخته شو ند بلکه مسئله موÙقیت اشیا [در تØقق خواسته¬ها ÛŒ انسان های ابتدایی ] است. »14 این قدرت ها را نمی-توان به طبیعت Ùروکاست نه به این علت Ú©Ù‡ آن¬ها بخشی از Ùوق طبیعت هستند بلکه به این علت Ú©Ù‡ Ùوق طبیعت هرگز از این جهان جدا نمی¬شود. [لوی-برول ادامه Ù…ÛŒ-دهد Ú©Ù‡: ] « انسان ابتدایی میان این جهان Ùˆ جهان دیگر تمایز قائل نمی¬شود.»15 از این رو برای بیان هستی Ùرمول¬هایی مانند این¬ها وجود دارند: "هر دو بودن"16ØŒ "دوتایی-یکتایی"ØŒ "هم¬جوهریت"17 Ùˆ "تداخل".18
این ابهام از جوهر، «جوهر زدایی می¬کند». درآمیختگی امرمرئی با امر نامرئی را نه می¬توان به علیت Ùروکاست ØŒ Ùˆ نه به سمبولیسم(نسبت دال به مدلول) تقلیل داد چون Ùقط برای ذهنیت غیرابتدایی است Ú©Ù‡ علیت Ùˆ سمبولیسم ØŒ امر Ùوق طبیعی را با امر طبیعی به هم پیوند می¬دهند. اگر آمیختگی بÙعدی را می¬گشاید Ú©Ù‡ به امر Ùوق طبیعی می¬انجامد، این Ùوق طبیعی نسخۀ دوم این جهان در Ùوق طبیعی نیست یا تعالی اشیاء نیست Ú©Ù‡ این اشیای تعالی یاÙتۀ طبیعی ،اشیای جهان ساخت¬دار شده باشند Ùˆ صرÙاً مغاک صوری Ùراباش (ترانساندانس ØŒtrancendance)ØŒ آن¬ها را از اشیای این جهان جدا کرده باشند؛ بلکه این Ùوق طبیعی از طریق تجربۀ عاطÙÛŒ انسان ابتدایی- یا هم¬چنان Ú©Ù‡ لوی-برول بعدها Ú¯Ùت 19– مستقیما از طریق "تجربه- اعتقاد" در دسترس انسان ابتدایی قرار Ù…ÛŒ گیرد. از همان آغاز این Ùوق طبیعی ترسناک است، امید می¬دهد، Ù…Øترم شمرده می¬شود Ùˆ موجب امنیت می¬شود20 Ùˆ «امکان همیشگی جادوگری را Ùراهم Ù…ÛŒ کند.»21 Ùوق طبیعی ØŒ Øس کردن آن چیزی است Ú©Ù‡ در تقابل کامل با طبیعت Ùˆ جهان است. از این رو، سیالیتی است ضد-کیهان . اشیاء خود را به یک¬دیگر تبدیل می¬کنند؛ زیرا Ùرم¬هایشان در مقایسه با قدرت¬های بی¬نامی Ú©Ù‡ زیر سیطرۀ آنها قرار دارند چیزی شمرده نمی¬شوند. Øس آن چیزی Ú©Ù‡ لوی-برول آن را آمیختگی می¬نامد Ùقط رابطه ای بی¬واسطه¬ Ùˆ نامعین یا نوعی Ùرم نیست. Øس کردن نه نوعی تÙکر معیوب است Ùˆ نه نوعی میان¬ بر زدن Ø› بلکه در بÙعد دیگری عمل می¬کند. Øس کردن شیوه¬ای است برای منقادکردن خود به یک نیرو. واقعیت عرÙانی در اØساس تجلی Ù…ÛŒ کند. واقعیت عرÙانی در اØساس از « وجودی است Ú©Ù‡ اغلب در نامریی ترین اموری Ù†Ùوذ دارد Ú©Ù‡ برای Øواس Ùˆ اعمال درک ناشدنی اند. این نوع وجود دادۀ غایی است.»22 هیچ¬گونه تصویر ژرÙ¬ اندیشانه¬ای نیست Ú©Ù‡ بتواند پرده¬ای را تشکیل دهد Ú©Ù‡ میان آن نیرو Ùˆ انسان Øائل شود:«در همان Ù„Øظه¬ای Ú©Ù‡ انسان ابتدایی آن¬چه را به Øواس او داده می¬شود درک می¬کند. او نیرویی عرÙانی را به خود بازنمایی می¬کند Ú©Ù‡ خود را به این صورت بر او متجلی کرده است.»23 Øس کردن Ø´Ú©Ù„ÛŒ تهی از شناخت نیست، بلکه یک طلسم جادویی است؛ یک تهدید جادویی است Ú©Ù‡ در همه جا پخش شده Ø› Øضور داشتن در اقلیمی خوÙناک است، Øضور داشتن در تاریکی٠هستی است Ú©Ù‡ در آنجا نیرویی ترسناک کمین کرده است Ø› در اینجا با Øضور اشیایی Ú©Ù‡ رو یارروی ما قرار گرÙته باشند مواجه نیستیم .
وجود
در ÙلسÙÛ€ مدرن، از میان رÙتن جوهر("یا به سخن دقیق¬تر جوهریتÙ" هستندگان) Ú©Ù‡ همبستۀ سقوط بازنمایی است نشانۀ پایان نوعی Ù…Ùهوم برون بودن است. برون بودنی Ú©Ù‡ بسیار نزدیک به سوژه (یا شناسنده )بود Ùˆ ÙلسÙÛ€ ایده¬آلیست را ممکن می¬ساخت. چون [بر پایۀ نظریۀ ذهنیت ابتدایی ] نخستین تجربۀ هستی در Ø³Ø·Ø Ø¹Ø§Ø·ÙÙ‡ قرار دارد، هستیÙ¬ برونی از هرگونه Ùرمی عاری می¬شود Ø›Ùرمی Ú©Ù‡ آشنایی اندیشه را با آن تضمین می¬کرد. بدین سان سوژه[=شناسنده] خود را در برابر برون بودنی می¬یابد Ú©Ù‡ به آن تسلیم شده است، این برون مطلقاً با او بیگانه است، یعنی برونی است پیش¬بینی¬ناپذیر Ùˆ از این رو عجیب Ùˆ غریب. وضعیت¬ها Ùˆ Ù„Øظه¬هایی Ú©Ù‡ بی¬همتا Ùˆ Ùارغ از خصلت جنس Ùˆ نوع Ùˆ گونه هستند Ùˆ بدین¬سان وجود Ù…Øض Ùˆ عریان-شان پرسش بزرگ انسان¬های عصر مدرن است. Ùˆ پرسش در بارۀ من است، منی Ú©Ù‡ تسلیم هستی شده Ùˆ از آشیانۀ خود به تبعیدی ابدی پرتاب شده است. سلطۀ بر خود را از دست داده Ùˆ مغلوب وجود خویش شده است. از همین روی است Ú©Ù‡ او قربانی رویداد هایی می¬شود Ú©Ù‡ هم¬اکنون او را متعین ساخته اند. در Øالی Ú©Ù‡ در جهان بازنمود شده ،درگیر شدن در عین Øال - به رغم تاریخ - به معنی رها شدن، Ùاصله گرÙتن، تأخر زمانی، آزادی، وصاØب خویش بودن است. هستی - در- این٠جهان، نمونۀ امر واقع شده است. هستی یی Ú©Ù‡ در آستانۀ پاگذاشتن به عرصۀ وجود است هستی یی است Ú©Ù‡ هم¬اکنون من را بارها درنوردیده است Ùˆ در عین Øال این تعین Ùˆ این تأثر علت نیستند؛ زیرا منی Ú©Ù‡ در Ú†Ù†Ú¯ آن¬ها است تصمیم Ù…ÛŒ گیرد ØŒ درگیر می¬شود Ùˆ مسئولیت می¬پذیرد. ساختار از آن آینده¬ای است Ú©Ù‡ هم¬اکنون در زمان Øال Øس می¬شود؛ اما هنوز هم برای تصمیم گرÙتن بهانه ای هست. به نظر می¬رسد Ú©Ù‡ لوی-برول این ساختار را در آمیختگی دیده Ùˆ آن را در تØلیل¬ Ùال¬ها[ یا غیب¬گویی-ها] توسعه داده است. در Ùال¬ها علامت ØŒ علت است. پیش¬گویی ØŒ خلق کردن است 24Ùˆ در عین Øال در Ùال¬ها [یا در غیب¬گویی¬ها] قدرتی Ú©Ù‡ خود را متجلی می¬کند Ùˆ [سیر Øوادث] رامتعین می¬سازد همان قدرتی است Ú©Ù‡ از[ درگاه] او استدعا Ù…ÛŒ-شود.25
لوی-برول در کتاب : ذهنیت ابتدایی می¬نویسد:«میدان عمل قدرت¬های عرÙانی[یا اسرار آمیز ] نوعی مقولۀ واقعی را تشکیل می¬دهد Ú©Ù‡ بر واقعیات Ùضا Ùˆ زمان غلبه دارد ولی برای ما، امور واقع ضرورتاً در Ùضا Ùˆ زمان انتظام می¬یابند. » 26 به زبان ÙیلسوÙان٠وجود : به جای آن¬ Ú©Ù‡ شخص آینده را برای خود بازنمایی کند خودش آینده است. انسان¬های ابتدایی نتایج غیب¬گویی را مراعات می¬کنند و«شخصاً اØساس می¬کنند Ú©Ù‡ در خطر اند Ùˆ آن سعد Ùˆ Ù†Øسی را Ú©Ù‡ Ø·ÛŒ امتØانات شعائری سخت بر آنان آشکارشده Ùˆ به آنان¬ ارتباط می¬یابد Ùقط تعلقی عرضی به آنان ندارد بلکه خود آنان است».27
اما اگر جای سوژه[=شناسنده]را وجود بگیرد، ایدۀ هستی معنای تازه¬ای پیدا Ù…ÛŒ-کند. معمول است Ú©Ù‡ بپندارند Ùقط Ùرم¬های جوهری است Ú©Ù‡ به یک موجود تنوع Ùˆ واقعیت می¬بخشند Ú©Ù‡ بدون آن ¬ها، آن موجود بی¬خاصیت Ùˆ بی¬رنگ می¬شود. از این-روی، وجود عریان، Ú©Ù‡ از Ùرم¬های جوهری عاری باشد، خود را نه به منزلۀ اصطلاØÛŒ بسیار Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ تهی بلکه به منزلۀ چیزی پخش شده Ùˆ Ù„ÛŒ مؤثر Ùˆ اثرگذار، کنترل کننده Ùˆ Ùراگذر متجلی می¬کند. قطعاً این معنایی است Ú©Ù‡ هستی در ÙلسÙÛ€ برگسون به دست می¬آورد. در ÙلسÙÛ€ برگسون نه هستی Ùˆ نه زمان-Ú©Ù‡ هستی در آن رخ Ù…ÛŒ-گشاید- دیگر صوری نیستند بلکه در این ÙلسÙه،در مدت (la duree) است Ú©Ù‡ Ùرم Ùˆ Ù…Øتوا با هم کاملا ممزوج می¬شوند.Ù…Øتویات، گویی ØŒ مدل¬های Ùرم هستند. در هستی¬شناسی ontology)) معاصر نیز هستی همین معنی را به دست آورده است. هستی ØŒ سرشت نامبهمی Ú©Ù‡ از سمت گیریش ناشی شده بود یعنی همانند کردنش با جوهر را از دست می¬دهد Ùˆ موجودات ( هستندگان )دیگر بر پایۀ Ú©ÛŒÙیات یا طبیعتشان از یک¬دیگر متÙاوت نیستند بلکه تÙاوتشان بر اثر شیوۀ وجودی¬شان است. در ذهن انسان ابتدایی هم Ùاعل (سوژه) به منزلۀ وجود Ùˆ هم Ùعل٠بودن به منزلۀ Ùعال Ùˆ متعدی ظاهر Ù…ÛŒ شوند. برای انسان ابتدایی جهان هرگز داده نمی¬شود، بلکه مانند قلمروی بی¬نام Ùˆ نشان است Ú©Ù‡ خیلی زیاد شبیه تقلای بی¬نام٠وجودی است Ú©Ù‡ هنوز سوژه ای آن را درنیاÙته است.
هستی برای ذهنیت ابتدایی عام نیست. «هریک از آن امیختگیها به طور Ú©ÛŒÙÛŒ اØساس Ù…ÛŒ شوند(...) هریک از آن ها مجزا است».28برای انسان ابتدایی، زمان به مثابه Ùرم ناب ناشناخته است.29 هر Ù„Øظه ای از زمان ØŒ پتانسیل متÙاوتی[نسبت به دیگر Ù„Øظه¬¬ها ] دارد Ú©Ù‡ این عقیده بر خلا٠همگونی Ùرم زمان[در ادارک انسان مدرن ]است. این پتانسیل از خود هستی ناشی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ Ù„Øظه را اشباع می¬کند. این پتانسیل از قدرت هستی٠عریان می¬آید. کارایی واقعه در بطن Ùعلیت آن است. در امر واقعی بودنش facticity)) است .هم¬چنان Ú©Ù‡ امروزه می¬گوییم. قدرت هستی به منزله یک قدرت بر پایۀ سابقه Ùˆ پیشینه عمل می¬کند. از این¬رو، گذشته، Ùرم یا[قالب] ویژه¬ای دارد، گذشته به مثابۀ گذشته ،امری عرÙانی[ یا اسرار آمیز] است، گذشته هنوز هم بر پایه این Øقیقت Ú©Ù‡ [زمانی] بوده است عمل می¬کند. Ùˆ برعکس، Øقیقت٠هستی Ù…Ùهومی تهی نیست Ú©Ù‡ در مناظری Ú©Ù‡ برایش علی¬السویه هستند به طور این¬همان به اتمام رسیده باشد. این مناظر Ùˆ همه آن چیزهایی Ú©Ù‡ هستی آن ها را پر کرده ¬است مادۀ وجود Ùˆ عمل¬اش هستند. برای هر انسان ابتدایی زنده بودن به معنی درگیر بودن در شبکه پیچیده¬ای از "آمیختگی¬های" عرÙانی است Ú©Ù‡ این "آمیختگی ها" را با دیگر اعضای گروه اجتماعی¬اش، خواه زنده Ùˆ خواه مرده Ùˆ نیز با گروه¬های جانوری یا گیاهی Ú©Ù‡ در همان خاک منطقۀ گروه اجتماعی پابه عرصۀ Øیات می¬گذارند Ùˆ هم چنین با خود زمین به اشتراک دارد.30
سÙید پوستی Ú©Ù‡ انسان ابتدایی در Øال اØتضاری را از مرگ نجات می¬دهد «زندگی او را به آن معنایی Ú©Ù‡ بومیان از آن استنباط می¬کنند Ùˆ نیز به معنای عرÙانی آن تباه کرده است.» 31زیرا زنده بودن Ùˆ بودن ،معانی زندگی شده Ùˆ اØساس شدۀ زیادی دارند. «تجربۀ انسان¬های ابتدایی آن¬گونه Ú©Ù‡ می¬پنداریم(...) همگون Ùˆ بر یک صÙØÙ‡ نیست. » 32« "واقعیت" آن تک¬صدایی نیست.»33
ایدۀ ذهنیت
ما در Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ø²Ù†Ù…Ø§ÛŒÛŒ نیستیم، Øتی در Ø³Ø·Ø Ø§Ø¨ØªØ¯Ø§ÛŒÛŒÂ¬ØªØ±ÛŒÙ† بازنمایی¬ها. اما در Ø³Ø·Ø Ø¯ÛŒÚ¯Ø±ÛŒ Ú©Ù‡ در اعماق Ùرد قرار دارد، جایی Ú©Ù‡ پدیده¬هایی Ú©Ù‡ رخ می¬دهند بی¬شک روانی اما اساساً عاطÙÛŒ هستند؛ اما سرانجام امکان بازنمایی¬ها رد نمی¬شود. چراکه آن ها انسانی هستند.34
جهان انسان¬های ابتدایی بازنمایی تØریÙ¬شده¬ای از کیهان نیست. جهان او، ابداً بازنمایی نیست Ø›Øتی اگر عاطÙه¬ای Ú©Ù‡ آن را آشکار می¬کند "روی آورندگی" باشد. اما اگر لوی-برول کم¬ Ùˆ کم¬تر بر آن است Ú©Ù‡ نشان دهد اندیشه غربی از به هم پیوستن شرایطی ناشی می¬شود Ú©Ù‡ نمی¬توانستند اندیشه ای [از نوع] متÙاوتی به وجود آورند. با این وصÙØŒ او Øتی با ترک Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù¾ÛŒØ´- منطقی مزیت اندیشۀ تئوریک غربی را مورد پرسش قرار می¬دهد. در واقعیت این مزیت نه از قطعیت کوگیتو (Cogito ) [=می¬اندیشم پس هستم دکارت] ناشی شده است Ùˆ نه از قوانین تطورناپذیر منطق Ø› بلکه از استقلالی به دست آمده است Ú©Ù‡ بازنمایی٠چنینی نسبت به Ú©Ù„ تاریخ داشته است ،مانند مینروا (Minerva) Ú©Ù‡ از سر ژوپیتر تمام زره بیرون آمد. نسبیت Øقیقت در ذهن¬ تجربه¬گرایان Ú©Ù‡ تغییر عادات ذهنی را Ø·ÛŒ اعصاری Ú©Ù‡ انسان زیسته است Ùˆ Ø·ÛŒ تاریخ نوع بشر کش٠کرده¬اند نمی تواند مطلقیت آن گرایش شناختی را مردود بداند Ú©Ù‡ معتقداست این گرایش شناختی به طور کامل در Øسّ یعنی در ابتدایی¬ترین تکۀ اطلاعات قرار دارد Ú©Ù‡ با پرتوش خانۀ Ø±ÙˆØ Ø±Ø§ در جهان ایده¬ها روشن می¬کند. اما لوی برول با نشان دادن این¬که بازنمایی ادا Ùˆ اشارۀ آغازین Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† نیست بلکه یک گزینه است Ùˆ سلطۀ جزمی ادعایی¬اش بر یک نوع ذهنیت متکی است، دقیقاً این مطلقیت را از میان می¬برد. ذهنیت Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¬Ø¯ÛŒØ¯ÛŒ است Ùˆ بر ایده¬ ای مدرن دلالت می¬کند. قبلاً مردمان می¬اندیشیدند Ú©Ù‡ علل عارضی می¬توانند عقل را زایل کنند Ùˆ این علل را، Ú©Ù‡ نسبت به ذهن عارضی بودند، با دربند بودن اذهانی Ú©Ù‡ نسبت به عقل Øساس نبودند مرتبط می¬ساختند. اما Ùکر می¬کردند Ú©Ù‡ یک روش مناسب می¬تواند Øس خوب را Ú©Ù‡ چنین معجزه¬آسا میان همۀ انسان¬ها مشترک است Ùعال کندو می¬پنداشتند Ú©Ù‡ خرد دارای کلیدی به این روش است. خرد می¬تواند خودش را به وسیله خودش آزاد سازد؛ زیرا خرد از همان آغاز خودش است. Ù…Ùهوم ذهنیت شامل تأیید این نکته هست Ú©Ù‡ ذهن انسان صرÙاً وابسته به وضعیت های خارجی مانند اقلیم، نژاد، مؤسسه [یا نهاد]ØŒ یا Øتی عادات ذهنی Ú©Ù‡ به آن¬ها خو گرÙته، عاداتی Ú©Ù‡ روشنی٠طبیعی٠[خرد را] خاموش می¬کنند، نیست. اما ذهنیت، Ùی¬نÙسه ØŒ وابسته است؛ ذهنیت از امکان گزینش دوگانه ¬ای ناشی می¬شود.ذهن یا باید به سوی نسبت¬های Ù…Ùهومی برود یا در نسبت Ùˆ روابط آمیختگی باقی بماند. پیش از آن-Ú©Ù‡[ذهن به مرØله تشکیل] بازنمایی برسد به Ù†ØÙˆ Ùوق¬العاده¬ای درگیر هستی است، سمت¬گیری ذهن به سوی هستی است. ذهنیت ØŒ آن نوع سمت¬گیری است Ú©Ù‡ پیش از گزینه شناخت وجود دارد؛ ذهنیت مدلی از آن نوع سمت¬گیری است. Øرکت به سوی ابژه ØŒ متکی بر Øرکت عمیق¬تری است Ú©Ù‡ در ذهنیت انسان ابتدایی، مرئی¬تر از ذهنیت ما است.35 Ùˆ بدین¬سان چشم¬اندازی از نوع جدیدی از وقایع را Ú©Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ù¾Ø§ÛŒÛŒÙ†Â¬ØªØ±ÛŒ از بازنمایی رخ می¬دهند به روی ما می¬گشاید؛ اما این وقایع در ارتباط با هستی باقی می¬مانند.
این چشم¬انداز به ویژه چشم¬اندازی است Ú©Ù‡ ÙلسÙه¬های وجودی از موضع آن Ù…ÛŒ-نگرند. این ÙلسÙه¬ها خواسته¬اند تا واقعه Ùˆ مسئله¬ای را Ú©Ù‡ ظاهراً در نسبت همان¬گویی نهÙته است آشکار کنند. نسبتی Ú©Ù‡ انسانی راکه هست به هستی¬اش پیوند دهد. بر خلا٠روان¬شناسی کلاسیک Ú©Ù‡ در آن وجود بی¬گناهانه توسط موجود تصاØب می¬شود Ùˆ نیز کشاکش Ùˆ مبارزه را Ùقط موجودات Ùˆ با مداخله بازنمایی¬ها انجام می¬دادند؛ ÙلسÙÙ‡ وجود درگیری٠"پیش¬-بازنمایی" با هستی را به منزلۀ درام می¬بیند Ú©Ù‡ در آن وجود داشتن هم Ùعل متعدی مانند "گرÙتن" یا "به Ú†Ù†Ú¯ آوردن" می¬شود Ùˆ هم Ùعل انعکاسی (Reflexive) مانند "اØساس کردن" یا "ایستادن". آن انعکاسی را Ú©Ù‡ Ùعل انعکاسی می¬رساند، شیوه بودنی است Ú©Ù‡ همۀ آن شرایطی را انعکاس می¬دهد Ú©Ù‡ شخص وسوسه می¬شود Ú©Ù‡ برای نشان دادن وضعیتی Ú©Ù‡ در آن قرار دارد برشمارد. آیا آن Ù…Ùهوم وجودی - Ú©Ù‡ قبلاً از آن سخن Ú¯Ùته ایم Ùˆ با زمین آمیختگی دارد Ùˆ نیروهای Ù…ØاÙظ یا متخاصم به آن Ù†Ùوذ کرده¬اند - در امتداد همین خطوط با Ù…Ùهوم سنتی Ùˆ صوری هستی قطع رابطه نمی¬کند؟ در صÙØات مهمی از دÙترچه¬ها این شیوۀ وجودی Ú©Ù‡ در آن موجود هم از همه چیز جدا Ùˆ مجزا است Ùˆ هم با همۀ آن¬ها درگیر است با نوعی تجربۀ اجتماعی ارتباط می¬یابد Ú©Ù‡ در آن استقلال وجود شخصی از تعلق داشتن به گروه اجتماعی جداشدنی نیست.36 لوی-برول در دÙترچه¬هامی-نویسد: «آمیختگی Ùرد در پیکر اجتماعی یک دادۀ بی¬واسطه است Ú©Ù‡ شامل اØساس او از وجود خویش نیز می¬شود.»37
این نظریۀ آمیختگی برای تبیین اØساس مدرن از وجود یا Øتی در توجیه جزئی ¬اش با ارزش است. شاید ما متعلق به یک عصر ÙلسÙÛŒ باشیم Ú©Ù‡ در آن ،برداشت از هستی، Ú©Ù‡ بر پایه مدل موجود زنده درک می¬شد Ùˆ سپس ان را با هستی مادۀ مکانیکی یکی می¬دانست جایش را به تجربۀ اجتماعی به منزلۀ شهود اولیۀ هستی داده¬است . اما اگر تØلیل¬های لوی-برول به شکل¬گیری Ù…Ùاهیم تجربۀ عاطÙÛŒ Ùˆ آمیختگی Ùˆ وجود Ùˆ هستی¬ای Ú©Ù‡ به علت وجودی خودشان مؤثر هستند.(Ùراسوی هرگونه Ù…Ùهوم Ùرم جوهری، چون Ùرم Ùˆ Ù…Øتوا از هم جدایی¬ناپذیر ند)Ú©Ù…Ú© کرده باشد- اندیشۀ مدرن Ú†Ù‡ خداناباور Ùˆ Ú†Ù‡ دینی از این Ù…Ùاهیم الهام گرÙته ¬است Ùˆ نیز امکان گسترش Ù…Ùهوم خود خرد را نیز پدید آورده است .
هم¬چنین این موضوع درست است Ú©Ù‡ این Ù…Ùاهیم برای آن Ùرم¬هایی از اندیشه Ú©Ù‡ کهنه شده¬اند Ùˆ واپس¬گرا هستند نوعی نوستالوژی ایجاد کرده است. اØیای اسطوره ها Ùˆ ارتقای اسطوره به مرتبۀ اندیشۀ عالی از سوی متÙکران سکولار Ùˆ مبارزه در قلمرو دین با آن¬چه جدیداً معنوی کردن دگم¬ها Ùˆ اخلاق نامیده می¬شود به معنی گسترش دامنۀ خرد نیست Ø› بلکه برعکس ،بازگشت به ذهنیت ابتدایی خالص Ùˆ بی-پیرایه Ùˆ ساده را می¬رساند. شاید بتوان این نوستالوژی را با نا بسندگی خرد تکنیکی Ùˆ Ùجایعی Ú©Ù‡ به بار آورده است تبیین کرد. اما آیا تمدن یکتاپرستی در پاسخ به این بØران Ù…ÛŒ تواند به گونه ای سمت¬گیری کند Ú©Ù‡ از Ùجایعی Ú©Ù‡ اسطوره ¬ها به بار Ù…ÛŒ آورند Ùˆ نیز از سردرگمی Ú©Ù‡ آنها در اندیشه ایجاد می¬کنند Ùˆ از اعمال بی¬رØمانه¬ای Ú©Ù‡ با تداوم بخشیدن به رسوم اجتماعی مرتکب می¬شوند آزاد باشد ØŸ
پانوشت ها
.
1- «من توانسته¬ ام برای تعدادی امور واقع Ú©Ù‡ یا تا کنون تبیین نشده¬اند(...) توضیØÛŒ ارائه دهم». در :
La Mentalité Primitive , (Paris: Librairie Félix Alcan,1922).
Les Carnets de Lucien Lévy-Bruhl(Paris: Universitaires de France, 1949). -2
از این پس مخÙ٠عنوان کتاب دÙترچه های یادداشت¬ (متن اصلی Ùرانسه ) را به صورت CN Ùˆ ذهنیت ابتدایی ( متن اصلی Ùرانسه )را به صورت MP نشان خواهیم داد.
3-CN, 164-166 et Passim.
CN,74. 4-
5-لوسین لوی-برول: کارکردهای ذهنی در جوامع عقب¬مانده، ترجمه یدالله موقن، تهران، انتشارات هرمس، 1389ØŒ صÙØات 90-91.
6- همان، صÙØÙ‡177.
MP,47. -7
8 – CN,198.
[ارجاع به انگشتان دست واقعا در دÙترچه ها آمده است. ( صÙØات 40-139 ترجمۀانگلیسی آن Ùˆ در متن Ùرانسوی آن صÙØÛ€ 207. مترجم انگلیسی. ]
9- CN,250.
10 -MP,19.
11-MP,21.
12- CN,22.
13-MP,86.
14- ذهنیت ابتدایی[متن Ùرانسه] صÙØÙ‡ 350. علاوه بر این، Øقیقت خوب ساخته شدن ابزار ها نیازی به بازنمایی ندارد، بلکه Ùقط به شهود دستی نیازمند است. (ذهنیت ابتدایی صÙØÙ‡ 518) Ú©Ù‡ لوی-برول این شهود را مستقل از بازنمایی می¬داند.
15-ذهنیت ابتدایی صÙØÛ€ 14 Ùˆ نیز در شش اثر دیگری Ú©Ù‡ لوی-برول به بررسی ذهنیت ابتدایی اختصاص داده است.
16- CN, 64.
17- CN, 92.
18- CN, 134.
19- CN, 251.
20-CN, 68, 75.
21- MP, 52.
22- CN, 34.
23- MP,43 and Passim.
24-MP,143.
25-MP, 219.
26-MP, 225
27- MP,218.
CN,75-28
29- در این باره Ùˆ در خصوص همانندی میان زمانی Ú©Ù‡ انسان¬های ابتدایی درک Ù…ÛŒ-کنند Ùˆ مدت در ÙلسÙÙ‡ برگسون Ùˆ نیز آن¬چه در اصطلاØات مدرن Ùضای زندگی شده نامیده می¬شود رجوع کنید به: ذهنیت ابتدایی(متن Ùرانسوی231ff, 90-93). [در کتاب هستی Ùˆ زمان هایدگر] Ùضای ادراک Ùˆ خواص کانکریت آن بر Ùضای اقلیدسی Ùˆ خواص هندسی¬اش برتری دارد(رجوع کنید به: ذهنیت ابتدایی صÙØات 232 Ùˆ نیز 520). [ کاسیرر نیز Ú¯Ùته بود Ú©Ù‡ Ùضا در کتاب هستی Ùˆ زمان هایدگر اسطوره ای است Ùˆ راه به Ùضای هندسۀ اقلیدسی نمی برد. مترجم Ùارسی. ]
30- MP, 500.
31-MP.500.
32- CN, 55.
33- MP, 81.
34- تأکید از من [=لویناس] است، دÙترچه¬ها صÙØÙ‡ 108.
35- CN, 131, 165 and 234.
36- CN, 98 , 106.
37- CN, 107.