. آدمیت و کسروی سرشت مدرنیته را نشناختند(چاپ شده در روز نامه روزگار هجدهم دی 1390)
گمان نمي‌كنم كه كسروي مي‌دانسته است كه قوانيني به نام قوانين سكولار وجود دارند Ùˆ قوانيني كه پارلمان‌هاي اروپايي وضع مي‌كنند سكولار اند Ùˆ اين قوانين مستقل از شرع Ùˆ اخلاق ديني هستند.ماکس وبر جامعه ایران عصر مشروطیت را جامعه ای تئوکراتیک Ù…ÛŒ داند پس چگونه در چنین جامعه ای مجلس Ù…ÛŒ تواند قوانین سکولار وضع کند؟ تصور هم نمي‌كنم كه مرØÙˆÙ… آدميت نيز در اين باره اشرا٠عميقي داشته است.
آدمیت و کسروی سرشت مدرنیته را نشناختند(چاپ شده در روز نامه روزگار هجدهم دی 1390)
یدالله موقن
1-شکل گیری آگاهي تاريخي در دوره روشنگری
ارنست كاسيرر، لوي- برول، ماكس وبر Ùˆ ويليام روبرتسون سميت به دين Ùˆ تÙكر ديني توجه خاصي دارند Ùˆ مثلاً مانند ماركس Ùˆ پيروانش نمي‌گويند كه دين به روساخت تعلق دارد Ùˆ عامل چندان مهمي نيست. برعكس، آنان دين Ùˆ تÙكر ديني را بسيار جدي Ù…ÙŠâ€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù†Ø¯ Ùˆ كسي مانند لوي- برول عمر خودرا بر سر مطالعه‌ي ÙØ±Ù… تÙكر ديني سپري مي‌كند. ماكس وبر معتقد است كه ØªÙØ§ÙˆØª ميان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯â€ŒÙ‡Ø§ÙŠ Ø´Ø±Ù‚ Ùˆ غرب پيامد ØªÙØ§ÙˆØª دين‌هاي شرقي با مسيØÙŠØª است. او اين موضوع را مطالعه كرد كه اعتقادات ديني Ú†Ù‡ تأثيري بر Ø±ÙØªØ§Ø± اجتماعي به‌ويژه Ø±ÙØªØ§Ø± اقتصادي شخص مؤمن مي‌گذارند. به نظر ماکس وبر بزرگ‌ترين مانع در راه ورود كشورهاي اسلامي به جهان مدرن را پاتريمونیا ليسم شرقي مي‌داند. ماكس وبر ØªÙØ§ÙˆØª جامعه‌ي مدرن با جامعه‌ي سنتي را در سه ØÙˆØ²Ù‡â€ŒÙŠ ØÙ‚وق، ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ اقتصاد مطالعه مي‌كند. كاري كه هيچ ماركسيستي انجام نداده است. Ú¯ÙØªÙ† اين كه دين، ØÙƒÙˆÙ…ت‌و شيوه‌ي قضايي روساخت هستند يك چيز است Ùˆ مطالعه‌ي علمي آنها Ùˆ ارتباط‌شان با اقتصاد چيز ديگري. روبرتسون سميت پيش از جيمز ÙØ±ÙŠØ²Ø± Ùˆ لوي- برول انسان‌شناسي را وارد مطالعه‌ي دين كرد. امروزه يهودشناسان برجسته به اين نتيجه رسيده‌اند كه Ùقط از طريق انسان‌شناسي مي‌توان معماهاي كتاب‌هاي تورات Ùˆ تاريخ يهود را ØÙ„ كرد. Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ انقلاب‌هايي كه از زمان ولهاوزن در تورات‌شناسي به وقوع پيوسته‌اند به گوش ما نرسيده است.
كساني كه كتاب كاسيرر" ÙلسÙه‌ي روشنگري" را خوانده‌اند، شايد به ياد داشته باشند كه در ÙØµÙ„ ايده‌ي دين بخشي آمده ØªØØª عنوان دين Ùˆ تاريخ. در آنجا كاسيرر Ø´Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯ كه آگاهي تاريخي نخست از درون مطالعه‌ي تاريخ كليسا ظهور كرد. اين آگاهیÙ٠تاريخي هنوز كه هنوز است با مطالعه‌ي كتاب مقدس پيوند دارد. به اين معني كه تورات‌شناسي همچنان قلمروي ملتهب است. شايد اغراق‌گويي نباشد كه بگويم كتاب‌هايي كه در زمينه‌ي تاريخ يهود Ùˆ تورات‌شناسي نوشته مي‌شوند هنوز از چاپ بيرون نيامده بخشي از مطالب‌شان كهنه شده است. مانند وسايل الكترونيكي كه هنوز به منزل نرسيده نوع جديدتر آنها به بازار آمده است. البته بعضي كتاب‌ها مانند آثار ولهاوزن Ùˆ روبرتسون اسميت كلاسيك شده‌اند Ùˆ مطالعه‌ي آنها هنوز هم سودبخش است. Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ روشنÙكران ما دنبال ترجمه اين‌گونه آثار نمي‌روند. تاريك‌انديشي چنان به مغز استخوان روشنÙكران ما رسوخ كرده است كه هميشه به دنبال آثاري براي ترجمه مي‌گردند كه عقل را تخطئه Ùˆ علم را مسخره كرده باشد. گويي روشنÙكري Ùˆ آوان‌گاردو پیشتاز بودن را در ماندن Ùˆ درجا زدن در جهل مركب مي‌دانند.
آغاز آگاهي تاريخي به معناي علمي آن در دوره‌ي روشنگري است ولی در قرن نوزدهم كه قرن تاريخ ناميده مي‌شوداین آگاهی به بلوغ مي‌رسد. پيش ‌تر تاريخ‌نگاران آثارخود را با هبوط آدم Ùˆ با هابيل Ùˆ قابيل Ùˆ ØªÙˆÙØ§Ù† Ù†ÙˆØ Ø¢ØºØ§Ø² مي‌كردند؛ يعني با خلقت آدم Ùˆ ØÙˆØ§ به آن‌گونه كه تورات روايت كرده بود Ø¯ÙØªØ± تاريخ را مي‌گشودند Ùˆ تبارنامه‌اي را كه تورات براي بشر روايت مي‌كرد تكرار مي‌كردند. اما ولتر تاريخ را به صورت تاريخ تمدن درآورد Ùˆ سرآغاز تاريخ خود را تمدن چين قرار داد نه يهود. پيش‌ تر بر اثر Ù†Ùوذ تورات خدا را علت‌العلل رويدادهاي تاريخي مي‌دانستند Ùˆ او را مسبب همه‌ي امور مي‌شناختند؛ يعني براي تبيين رويدادهاي تاريخي به عاملي ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ù‚Ù„Ù…Ø±Ùˆ تاريخ دست مي‌يازيدند. اين‌گونه تبيين‌ها را تبيين‌هاي ترانساندانس يا ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´ يا ÙØ±Ø§Ø±ÙˆÙ†Ø¯Ù‡ مي‌گويند.اما در دوره روشنگري، به تبعيت از علم Ùيزيك، تبيين از ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´ به درون‌باش مبدل شد. هم‌چنان كه Ùيزيكدان در ÙØ±Ù…ول‌هاي خود هيچ پارامتري را به نام مابعدالطبيعه نمي‌تواند وارد كند، همين‌طور نيز مورخ نمي‌تواند عامل يا عوامل مابعدالطبيعي را دخيل در رويدادهاي تاريخي بداند. ويكو مي‌گويد كه جهان٠Ùيزيكي را خدا ساخته‌ بنابراين علم انسان درباره‌ي پديدارهاي Ùيزيكي Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است. اما تاريخ را بشر ساخته، پس شناخت تاريخي براي بشر ممكن است.
2-نگاهی گذرا به روش تاریخ نگاری ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† آدمیت Ùˆ اØÙ…د کسروی
آدميت Ùˆ كسروي سرشت سكولار مدرنيته‌ي غربي را نشناخته بودند. بنابر این برداشت‌هاي آن دو از مشروطيت نيز چندان موجه Ùˆ درست Ùˆ روشن نيست. آن دو به ØªØ´Ø±ÙŠØ Ù…Ø´Ø±ÙˆØ¹Ù‡ Ùˆ مشروطه Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª ميان آن دو نپرداخته‌اند Ùˆ Ùقط در چند كلمه به رد مشروعه مبادرت ورزیده ‌اند.ولی Ùقط در تقابل ميان مشروعه با مشروطه است كه ÙØ±Ù‚ ميان آن دو دانسته مي‌شود. ولي Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡(البته به نظر من، شايد هم من در اشتباه باشم) آن دو درك علمي درستي از اين دو Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒØ´Ø§Ù† نداشته‌اند. مثلاً گمان نمي‌كنم كه كسروي مي‌دانسته است كه قوانيني به نام قوانين سكولار وجود دارند Ùˆ قوانيني كه پارلمان‌هاي اروپايي وضع مي‌كنند سكولار اند Ùˆ اين قوانين مستقل از شرع Ùˆ اخلاق ديني هستند.ماکس وبر جامعه ایران عصر مشروطیت را جامعه ای تئوکراتیک Ù…ÛŒ داند پس چگونه در چنین جامعه ای مجلس Ù…ÛŒ تواند قوانین سکولار وضع کند؟ تصور هم نمي‌كنم كه مرØÙˆÙ… آدميت نيز در اين باره اشرا٠عميقي داشته است. آدميت Ùˆ كسروي طبق معمول ذهنيت ايراني، اشخاص را يا سÙيدسÙيد نشان مي‌دهند يا سياه‌سياه. شخص مورد توجه آنان يا اهور است يا اهريمن. ميان اين دو، شق سومي وجود ندارد.
ØØªÙŠ Ø¢Ø´Ù†Ø§ÙŠÙŠ مرØÙˆÙ… كسروي با دين بسيار Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است. او دانش گسترده‌اي در دين‌شناسي Ú†Ù‡ اسلام Ú†Ù‡ يهوديت Ùˆ مسيØÙŠØª نداشت. اصلاً براي او چيزي به نام جامعه سكولار، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سكولار يا قانون سكولار وجود خارجي ندارد. اگر هد٠مشروطيت اين بود كه هر ايراني ÙØ§Ø±Øº از قوميت Ùˆ مذهب در برابر قانون با ديگران مساوي باشد پایه اين تساوي را باید مدارا يا «تولرانس» دانست،ولی در آثار آدميت Ùˆ كسروي چيزي كه اصلاً Ù…Ø·Ø±Ø Ù†Ù…ÛŒ شود همین «تولرانس» است.در آثار آن دو انواع Ùˆ اقسام ÙØØ§Ø´ÙŠâ€ŒÙ‡Ø§ نثار اشخاص Ù…ÛŒ شود Ùˆ تهمت‌هایی به اين Ùˆ آن زده مي‌شود بي‌آنكه براي اثبات آن اتهامات كوچك‌ترين سندي ارائه شود. بي‌طرÙÙŠ مورخ در توصي٠رويدادها Ùˆ موضع‌گيري نسبت به شخصيت‌ها اصلاً از سوي اين دو رعايت نمي‌شود. اگر مشخصه‌ي ذهنيت اسطوره‌اي يا ابتدايي اين است كه ميان ذهنيت Ùˆ عينيت تمايزي قائل نمي‌شود، ذهن اين دو نيز ميان ذهنيت خودشان Ùˆ عينيت رويدادهاي تاريخي هيچ تمايزي قائل نمي‌شوند. چون علت Ùلان يا بهمان ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ از نظر آنان Ùلان يا بهمان شخص بوده همين كاÙÙŠ است، ارائه سند Ùˆ مدرك در اين خصوص بي‌معناست. آدميت در كتابي كه درباره‌ي ميرزا آقاخان كرماني نوشته است به تناقضات آشكار در اعتقادات او اشاره نمي‌كند؛ چون آدمیت تناقض را درک نمی کند.مثلا آقاخان هم پان‌اسلاميست بود Ùˆ هم ازلي Ùˆ هم غيرمذهبي! پان‌اسلاميست‌ بودن روشنÙكران ما از ميرزا آقا خان كرماني Ùˆ شيخ اØÙ…د روØÙŠ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا جلال آل‌اØÙ…د Ùˆ علي شريعتي هيچ‌گاه به درستي به Ø¨ØØ« گذاشته نشده است. ذهنیت روشنÙکران ما همان چیزی است Ú©Ù‡ لوی-برول آن را Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ Ù…ÛŒ نامد.
3- نظرلويناس در باره ذهنیت ابتدایی
چون اخيراً ترجمه‌ي ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒØªØ§Ø¨ لوي- برول "كاركردهاي ذهني در جوامع عقب‌مانده" به قلم من انتشار ÙŠØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ مورد استقبال هم قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است مايلم چند نكته‌اي را كه اخيراً خوانده‌ام در تأييد مطالبي كه در مقدمه‌ام بر كتاب لوي- برول Ùˆ در كتابي كه درباره‌ي لوي- برول با عنوان: لوسين لوي – برول Ùˆ مسأله‌ي ذهنيت‌ها نگاشته‌ام در اينجا بياورم. لويناس یک Ùيلسو٠اگزيستانسياليست ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ø¨ÙˆØ¯. لوي- برول از سال 1916 تا پايان عمرش يعني 1939 مدير مجله‌ي ÙلسÙÙ‡ La Revue Philosophique بود. مجله‌ي نامبرده سه شماره‌ي ويژه به ياد لوي- برول منتشر كرد. در شماره‌ي 148 كه به سال 1975 منتشر شده از جمله لويناس در آن مقاله‌اي دارد با عنوان: «لوي- برول Ùˆ ÙلسÙه‌ي معاصر.» او مي‌پرسد كه آيا انديشه‌هاي مشهور لوي- برول درباره‌ي ذهنيت ابتدايي، Ú†Ù‡ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ شوند Ú†Ù‡ به چالش كشيده شوند‌، نشان Ùˆ علامت سمت‌گيري ÙلسÙÙ‡ معاصر را بر خود ندارند؟ او مي‌گويد كه تØÙ„يل‌هاي لوي- برول، تجربه را در قالب مقولاتي توصي٠نمي‌كند كه ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† –از ارسطو تا كانت – مدعي بودند كه شرط امكان تجربه‌اند Ùˆ در قالب آنها‌ جادو Ùˆ معجزه را نيز ،البته با كمي ناسازگاري، Ù…ÛŒ گنجاندند. لوي- برول دقيقاً‌ ضرورت ادعايي اين مقولات را براي امكان تجربه مورد پرسش قرار داد. او تجربه‌اي را توصي٠مي‌كند كه در آن، عليت، جوهر، تأثير متقابل، ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان Ùˆ آن شرايطي كه «امكان هرابژه‌اي» را ميسّر مي‌كند به هيچ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ مي‌شوند؛ به اين ترتيب مسأله‌ي خود مقولات Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ŒØ´ÙˆØ¯. مي‌دانيم كه اين مسأله در نگرش‌ ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† معاصر Ú†Ù‡ نقشي Ø§ÙŠÙØ§ مي‌كند. لويناس تا آنجا پيش مي‌رود كه مدعي مي‌شود: Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… اساسي لوي- برول، تا ØØ¯ÙˆØ¯ زيادي،‌ شكل‌گيري Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… اساسي ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† معاصر را رقم زده‌اند. به نظر لويناس، لوي- برول نشان داد كه انسان ابتدايي نه با مقولات بلكه با بازنمايي‌ها – كه اين بازنمايي‌ها نيز به معنای واقعي هنوز بازنمايي نشده‌اند – با طبيعت برخورد مي‌كند. شهود ديگر در قالب مقوله‌ي بازنمايي تعريÙ‌شدني نيست، بلكه Ø¨Ø±Ø®Ù„Ø§Ù ÙØ±Ù…اليسم كانتي ما به واقعيت عميق هستی دسترسي بي‌واسطه داريم، تجربه‌ي Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¯Ù„ÙŠÙ„ وجود نقصانی در ذهن نيست. تجربه‌ي Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø§Ù…Ø±ÙŠ منÙÙŠ نيست. Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ØŒ تاريك‌انديشي Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÙŠ Ø°Ù‡Ù†ÙŠ يا نقصاني در انديشه‌ نيست. Ø¹Ø±ÙØ§Ù† به قلمرو كاملاً Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ø¯Ø³ØªØ±Ø³ÙŠ دارد كه در آن ابژه Ùقط امتداد است وذهنیت Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ ميان انگشتان Ù…ØªÙØ§ÙˆØª دست، نوعي خويشاوندي برقرار مي‌كند كه اين خويشاوندي به انديشه منطقی ترجمه‌پذير نيست، اما مستقيماً برای عاطÙÙ‡ درک ‌پذير است. اگر خواننده به ياد داشته باشد، لوي- برول خصلت ذهنيت ابتدايي را Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø´ مي‌داند، بنابراين مطالبي كه لويناس درباره‌ي Ø¹Ø±ÙØ§Ù† مي‌گويد، همين نوع Ø¹Ø±ÙØ§Ù† است. لويناس ادعا مي‌كند كه وصول به اين جهاني كه در تجربه‌ي Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ø§Ø± مي‌شود، «جهان متاÙيزيكي» است كه متأخرتر از جهان Ùيزيكي نيست بلكه مستقيم‌تر Ùˆ زودتر از ØØ³ÙŠØªØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ مي‌شود. اين جهان٠«متاÙيزيكي» بر عاطÙه‌اي متكي است كه تابع بازنمايي‌ها نيست بلكه Ù…Ùهوم عاطÙه‌اي را به روي هستي مي‌گشايد كه این Ù…Ùهوم ميان ØÙƒÙŠÙ…ان مابعدالطبيعي معاصر Ùˆ لوي- برول مشترك است. خلاصه كلام اينكه لويناس مدعي است كه انسان ابتدايي چون از طريق مقولات Ùˆ بازنمايي‌ها با جهان روبه‌رو نمي‌شود، بيشتر با خود هستي روبرو Ù…ÛŒ شود Ùˆ آنچه را ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† اگزيستانسياليست مي‌كوشند شرايط امكانش يعني ديدار با هستي را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… كنند، انسان ابتدايي داراست. اگر من از مطالب لويناس برداشت درستي كرده باشم منظورش اين است كه همّ Ùˆ غم ØÙƒÙŠÙ…ان مابعدالطبيعي معاصر از هايدگر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا خود او Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ø°Ù‡Ù†ÙŠØª ابتدايي به معناي لوي- برولي آن است Ùˆ به دست آوردن دوباره‌ي چنين ذهنيتي را نعمتي بزرگ مي‌داند كه هر كس براي ØØµÙˆÙ„ آن بايد جهد بسيار كند. البته لوي- برول شخصاً خواهان Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ú†Ù†ÙŠÙ† ذهنيتي در جامعه‌ي غربي نبود. این ذهنیت بر ذهن روشنÙكران ما ØØ§Ú©Ù… بوده است از این رو Ù‡Ø¯ÙØ´Ø§Ù† - ØØªÙŠ Ú†Ù¾â€ŒÙ‡Ø§ÙŠ ماترياليست ديالكتيكي نيز- تداوم Ùˆ زنده نگاه داشتن همين ذهنيت بوده است.
آدمیت و کسروی سرشت مدرنیته را نشناختند(چاپ شده در روز نامه روزگار هجدهم دی 1390)
یدالله موقن
1-شکل گیری آگاهي تاريخي در دوره روشنگری
ارنست كاسيرر، لوي- برول، ماكس وبر Ùˆ ويليام روبرتسون سميت به دين Ùˆ تÙكر ديني توجه خاصي دارند Ùˆ مثلاً مانند ماركس Ùˆ پيروانش نمي‌گويند كه دين به روساخت تعلق دارد Ùˆ عامل چندان مهمي نيست. برعكس، آنان دين Ùˆ تÙكر ديني را بسيار جدي Ù…ÙŠâ€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù†Ø¯ Ùˆ كسي مانند لوي- برول عمر خودرا بر سر مطالعه‌ي ÙØ±Ù… تÙكر ديني سپري مي‌كند. ماكس وبر معتقد است كه ØªÙØ§ÙˆØª ميان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯â€ŒÙ‡Ø§ÙŠ Ø´Ø±Ù‚ Ùˆ غرب پيامد ØªÙØ§ÙˆØª دين‌هاي شرقي با مسيØÙŠØª است. او اين موضوع را مطالعه كرد كه اعتقادات ديني Ú†Ù‡ تأثيري بر Ø±ÙØªØ§Ø± اجتماعي به‌ويژه Ø±ÙØªØ§Ø± اقتصادي شخص مؤمن مي‌گذارند. به نظر ماکس وبر بزرگ‌ترين مانع در راه ورود كشورهاي اسلامي به جهان مدرن را پاتريمونیا ليسم شرقي مي‌داند. ماكس وبر ØªÙØ§ÙˆØª جامعه‌ي مدرن با جامعه‌ي سنتي را در سه ØÙˆØ²Ù‡â€ŒÙŠ ØÙ‚وق، ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ اقتصاد مطالعه مي‌كند. كاري كه هيچ ماركسيستي انجام نداده است. Ú¯ÙØªÙ† اين كه دين، ØÙƒÙˆÙ…ت‌و شيوه‌ي قضايي روساخت هستند يك چيز است Ùˆ مطالعه‌ي علمي آنها Ùˆ ارتباط‌شان با اقتصاد چيز ديگري. روبرتسون سميت پيش از جيمز ÙØ±ÙŠØ²Ø± Ùˆ لوي- برول انسان‌شناسي را وارد مطالعه‌ي دين كرد. امروزه يهودشناسان برجسته به اين نتيجه رسيده‌اند كه Ùقط از طريق انسان‌شناسي مي‌توان معماهاي كتاب‌هاي تورات Ùˆ تاريخ يهود را ØÙ„ كرد. Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ انقلاب‌هايي كه از زمان ولهاوزن در تورات‌شناسي به وقوع پيوسته‌اند به گوش ما نرسيده است.
كساني كه كتاب كاسيرر" ÙلسÙه‌ي روشنگري" را خوانده‌اند، شايد به ياد داشته باشند كه در ÙØµÙ„ ايده‌ي دين بخشي آمده ØªØØª عنوان دين Ùˆ تاريخ. در آنجا كاسيرر Ø´Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯ كه آگاهي تاريخي نخست از درون مطالعه‌ي تاريخ كليسا ظهور كرد. اين آگاهیÙ٠تاريخي هنوز كه هنوز است با مطالعه‌ي كتاب مقدس پيوند دارد. به اين معني كه تورات‌شناسي همچنان قلمروي ملتهب است. شايد اغراق‌گويي نباشد كه بگويم كتاب‌هايي كه در زمينه‌ي تاريخ يهود Ùˆ تورات‌شناسي نوشته مي‌شوند هنوز از چاپ بيرون نيامده بخشي از مطالب‌شان كهنه شده است. مانند وسايل الكترونيكي كه هنوز به منزل نرسيده نوع جديدتر آنها به بازار آمده است. البته بعضي كتاب‌ها مانند آثار ولهاوزن Ùˆ روبرتسون اسميت كلاسيك شده‌اند Ùˆ مطالعه‌ي آنها هنوز هم سودبخش است. Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ روشنÙكران ما دنبال ترجمه اين‌گونه آثار نمي‌روند. تاريك‌انديشي چنان به مغز استخوان روشنÙكران ما رسوخ كرده است كه هميشه به دنبال آثاري براي ترجمه مي‌گردند كه عقل را تخطئه Ùˆ علم را مسخره كرده باشد. گويي روشنÙكري Ùˆ آوان‌گاردو پیشتاز بودن را در ماندن Ùˆ درجا زدن در جهل مركب مي‌دانند.
آغاز آگاهي تاريخي به معناي علمي آن در دوره‌ي روشنگري است ولی در قرن نوزدهم كه قرن تاريخ ناميده مي‌شوداین آگاهی به بلوغ مي‌رسد. پيش ‌تر تاريخ‌نگاران آثارخود را با هبوط آدم Ùˆ با هابيل Ùˆ قابيل Ùˆ ØªÙˆÙØ§Ù† Ù†ÙˆØ Ø¢ØºØ§Ø² مي‌كردند؛ يعني با خلقت آدم Ùˆ ØÙˆØ§ به آن‌گونه كه تورات روايت كرده بود Ø¯ÙØªØ± تاريخ را مي‌گشودند Ùˆ تبارنامه‌اي را كه تورات براي بشر روايت مي‌كرد تكرار مي‌كردند. اما ولتر تاريخ را به صورت تاريخ تمدن درآورد Ùˆ سرآغاز تاريخ خود را تمدن چين قرار داد نه يهود. پيش‌ تر بر اثر Ù†Ùوذ تورات خدا را علت‌العلل رويدادهاي تاريخي مي‌دانستند Ùˆ او را مسبب همه‌ي امور مي‌شناختند؛ يعني براي تبيين رويدادهاي تاريخي به عاملي ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Ù‚Ù„Ù…Ø±Ùˆ تاريخ دست مي‌يازيدند. اين‌گونه تبيين‌ها را تبيين‌هاي ترانساندانس يا ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´ يا ÙØ±Ø§Ø±ÙˆÙ†Ø¯Ù‡ مي‌گويند.اما در دوره روشنگري، به تبعيت از علم Ùيزيك، تبيين از ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ø´ به درون‌باش مبدل شد. هم‌چنان كه Ùيزيكدان در ÙØ±Ù…ول‌هاي خود هيچ پارامتري را به نام مابعدالطبيعه نمي‌تواند وارد كند، همين‌طور نيز مورخ نمي‌تواند عامل يا عوامل مابعدالطبيعي را دخيل در رويدادهاي تاريخي بداند. ويكو مي‌گويد كه جهان٠Ùيزيكي را خدا ساخته‌ بنابراين علم انسان درباره‌ي پديدارهاي Ùيزيكي Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است. اما تاريخ را بشر ساخته، پس شناخت تاريخي براي بشر ممكن است.
2-نگاهی گذرا به روش تاریخ نگاری ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† آدمیت Ùˆ اØÙ…د کسروی
آدميت Ùˆ كسروي سرشت سكولار مدرنيته‌ي غربي را نشناخته بودند. بنابر این برداشت‌هاي آن دو از مشروطيت نيز چندان موجه Ùˆ درست Ùˆ روشن نيست. آن دو به ØªØ´Ø±ÙŠØ Ù…Ø´Ø±ÙˆØ¹Ù‡ Ùˆ مشروطه Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª ميان آن دو نپرداخته‌اند Ùˆ Ùقط در چند كلمه به رد مشروعه مبادرت ورزیده ‌اند.ولی Ùقط در تقابل ميان مشروعه با مشروطه است كه ÙØ±Ù‚ ميان آن دو دانسته مي‌شود. ولي Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡(البته به نظر من، شايد هم من در اشتباه باشم) آن دو درك علمي درستي از اين دو Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒØ´Ø§Ù† نداشته‌اند. مثلاً گمان نمي‌كنم كه كسروي مي‌دانسته است كه قوانيني به نام قوانين سكولار وجود دارند Ùˆ قوانيني كه پارلمان‌هاي اروپايي وضع مي‌كنند سكولار اند Ùˆ اين قوانين مستقل از شرع Ùˆ اخلاق ديني هستند.ماکس وبر جامعه ایران عصر مشروطیت را جامعه ای تئوکراتیک Ù…ÛŒ داند پس چگونه در چنین جامعه ای مجلس Ù…ÛŒ تواند قوانین سکولار وضع کند؟ تصور هم نمي‌كنم كه مرØÙˆÙ… آدميت نيز در اين باره اشرا٠عميقي داشته است. آدميت Ùˆ كسروي طبق معمول ذهنيت ايراني، اشخاص را يا سÙيدسÙيد نشان مي‌دهند يا سياه‌سياه. شخص مورد توجه آنان يا اهور است يا اهريمن. ميان اين دو، شق سومي وجود ندارد.
ØØªÙŠ Ø¢Ø´Ù†Ø§ÙŠÙŠ مرØÙˆÙ… كسروي با دين بسيار Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ است. او دانش گسترده‌اي در دين‌شناسي Ú†Ù‡ اسلام Ú†Ù‡ يهوديت Ùˆ مسيØÙŠØª نداشت. اصلاً براي او چيزي به نام جامعه سكولار، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سكولار يا قانون سكولار وجود خارجي ندارد. اگر هد٠مشروطيت اين بود كه هر ايراني ÙØ§Ø±Øº از قوميت Ùˆ مذهب در برابر قانون با ديگران مساوي باشد پایه اين تساوي را باید مدارا يا «تولرانس» دانست،ولی در آثار آدميت Ùˆ كسروي چيزي كه اصلاً Ù…Ø·Ø±Ø Ù†Ù…ÛŒ شود همین «تولرانس» است.در آثار آن دو انواع Ùˆ اقسام ÙØØ§Ø´ÙŠâ€ŒÙ‡Ø§ نثار اشخاص Ù…ÛŒ شود Ùˆ تهمت‌هایی به اين Ùˆ آن زده مي‌شود بي‌آنكه براي اثبات آن اتهامات كوچك‌ترين سندي ارائه شود. بي‌طرÙÙŠ مورخ در توصي٠رويدادها Ùˆ موضع‌گيري نسبت به شخصيت‌ها اصلاً از سوي اين دو رعايت نمي‌شود. اگر مشخصه‌ي ذهنيت اسطوره‌اي يا ابتدايي اين است كه ميان ذهنيت Ùˆ عينيت تمايزي قائل نمي‌شود، ذهن اين دو نيز ميان ذهنيت خودشان Ùˆ عينيت رويدادهاي تاريخي هيچ تمايزي قائل نمي‌شوند. چون علت Ùلان يا بهمان ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ از نظر آنان Ùلان يا بهمان شخص بوده همين كاÙÙŠ است، ارائه سند Ùˆ مدرك در اين خصوص بي‌معناست. آدميت در كتابي كه درباره‌ي ميرزا آقاخان كرماني نوشته است به تناقضات آشكار در اعتقادات او اشاره نمي‌كند؛ چون آدمیت تناقض را درک نمی کند.مثلا آقاخان هم پان‌اسلاميست بود Ùˆ هم ازلي Ùˆ هم غيرمذهبي! پان‌اسلاميست‌ بودن روشنÙكران ما از ميرزا آقا خان كرماني Ùˆ شيخ اØÙ…د روØÙŠ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا جلال آل‌اØÙ…د Ùˆ علي شريعتي هيچ‌گاه به درستي به Ø¨ØØ« گذاشته نشده است. ذهنیت روشنÙکران ما همان چیزی است Ú©Ù‡ لوی-برول آن را Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ Ù…ÛŒ نامد.
3- نظرلويناس در باره ذهنیت ابتدایی
چون اخيراً ترجمه‌ي ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ ÙƒØªØ§Ø¨ لوي- برول "كاركردهاي ذهني در جوامع عقب‌مانده" به قلم من انتشار ÙŠØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ مورد استقبال هم قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است مايلم چند نكته‌اي را كه اخيراً خوانده‌ام در تأييد مطالبي كه در مقدمه‌ام بر كتاب لوي- برول Ùˆ در كتابي كه درباره‌ي لوي- برول با عنوان: لوسين لوي – برول Ùˆ مسأله‌ي ذهنيت‌ها نگاشته‌ام در اينجا بياورم. لويناس یک Ùيلسو٠اگزيستانسياليست ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ Ø¨ÙˆØ¯. لوي- برول از سال 1916 تا پايان عمرش يعني 1939 مدير مجله‌ي ÙلسÙÙ‡ La Revue Philosophique بود. مجله‌ي نامبرده سه شماره‌ي ويژه به ياد لوي- برول منتشر كرد. در شماره‌ي 148 كه به سال 1975 منتشر شده از جمله لويناس در آن مقاله‌اي دارد با عنوان: «لوي- برول Ùˆ ÙلسÙه‌ي معاصر.» او مي‌پرسد كه آيا انديشه‌هاي مشهور لوي- برول درباره‌ي ذهنيت ابتدايي، Ú†Ù‡ Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ شوند Ú†Ù‡ به چالش كشيده شوند‌، نشان Ùˆ علامت سمت‌گيري ÙلسÙÙ‡ معاصر را بر خود ندارند؟ او مي‌گويد كه تØÙ„يل‌هاي لوي- برول، تجربه را در قالب مقولاتي توصي٠نمي‌كند كه ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† –از ارسطو تا كانت – مدعي بودند كه شرط امكان تجربه‌اند Ùˆ در قالب آنها‌ جادو Ùˆ معجزه را نيز ،البته با كمي ناسازگاري، Ù…ÛŒ گنجاندند. لوي- برول دقيقاً‌ ضرورت ادعايي اين مقولات را براي امكان تجربه مورد پرسش قرار داد. او تجربه‌اي را توصي٠مي‌كند كه در آن، عليت، جوهر، تأثير متقابل، ÙØ¶Ø§ Ùˆ زمان Ùˆ آن شرايطي كه «امكان هرابژه‌اي» را ميسّر مي‌كند به هيچ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ مي‌شوند؛ به اين ترتيب مسأله‌ي خود مقولات Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ŒØ´ÙˆØ¯. مي‌دانيم كه اين مسأله در نگرش‌ ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† معاصر Ú†Ù‡ نقشي Ø§ÙŠÙØ§ مي‌كند. لويناس تا آنجا پيش مي‌رود كه مدعي مي‌شود: Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… اساسي لوي- برول، تا ØØ¯ÙˆØ¯ زيادي،‌ شكل‌گيري Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… اساسي ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† معاصر را رقم زده‌اند. به نظر لويناس، لوي- برول نشان داد كه انسان ابتدايي نه با مقولات بلكه با بازنمايي‌ها – كه اين بازنمايي‌ها نيز به معنای واقعي هنوز بازنمايي نشده‌اند – با طبيعت برخورد مي‌كند. شهود ديگر در قالب مقوله‌ي بازنمايي تعريÙ‌شدني نيست، بلكه Ø¨Ø±Ø®Ù„Ø§Ù ÙØ±Ù…اليسم كانتي ما به واقعيت عميق هستی دسترسي بي‌واسطه داريم، تجربه‌ي Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¯Ù„ÙŠÙ„ وجود نقصانی در ذهن نيست. تجربه‌ي Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø§Ù…Ø±ÙŠ منÙÙŠ نيست. Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ØŒ تاريك‌انديشي Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÙŠ Ø°Ù‡Ù†ÙŠ يا نقصاني در انديشه‌ نيست. Ø¹Ø±ÙØ§Ù† به قلمرو كاملاً Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ø¯Ø³ØªØ±Ø³ÙŠ دارد كه در آن ابژه Ùقط امتداد است وذهنیت Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ ميان انگشتان Ù…ØªÙØ§ÙˆØª دست، نوعي خويشاوندي برقرار مي‌كند كه اين خويشاوندي به انديشه منطقی ترجمه‌پذير نيست، اما مستقيماً برای عاطÙÙ‡ درک ‌پذير است. اگر خواننده به ياد داشته باشد، لوي- برول خصلت ذهنيت ابتدايي را Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø´ مي‌داند، بنابراين مطالبي كه لويناس درباره‌ي Ø¹Ø±ÙØ§Ù† مي‌گويد، همين نوع Ø¹Ø±ÙØ§Ù† است. لويناس ادعا مي‌كند كه وصول به اين جهاني كه در تجربه‌ي Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÙŠ Ù¾Ø¯ÙŠØ¯Ø§Ø± مي‌شود، «جهان متاÙيزيكي» است كه متأخرتر از جهان Ùيزيكي نيست بلكه مستقيم‌تر Ùˆ زودتر از ØØ³ÙŠØªØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ مي‌شود. اين جهان٠«متاÙيزيكي» بر عاطÙه‌اي متكي است كه تابع بازنمايي‌ها نيست بلكه Ù…Ùهوم عاطÙه‌اي را به روي هستي مي‌گشايد كه این Ù…Ùهوم ميان ØÙƒÙŠÙ…ان مابعدالطبيعي معاصر Ùˆ لوي- برول مشترك است. خلاصه كلام اينكه لويناس مدعي است كه انسان ابتدايي چون از طريق مقولات Ùˆ بازنمايي‌ها با جهان روبه‌رو نمي‌شود، بيشتر با خود هستي روبرو Ù…ÛŒ شود Ùˆ آنچه را ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† اگزيستانسياليست مي‌كوشند شرايط امكانش يعني ديدار با هستي را ÙØ±Ø§Ù‡Ù… كنند، انسان ابتدايي داراست. اگر من از مطالب لويناس برداشت درستي كرده باشم منظورش اين است كه همّ Ùˆ غم ØÙƒÙŠÙ…ان مابعدالطبيعي معاصر از هايدگر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا خود او Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ø°Ù‡Ù†ÙŠØª ابتدايي به معناي لوي- برولي آن است Ùˆ به دست آوردن دوباره‌ي چنين ذهنيتي را نعمتي بزرگ مي‌داند كه هر كس براي ØØµÙˆÙ„ آن بايد جهد بسيار كند. البته لوي- برول شخصاً خواهان Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ú†Ù†ÙŠÙ† ذهنيتي در جامعه‌ي غربي نبود. این ذهنیت بر ذهن روشنÙكران ما ØØ§Ú©Ù… بوده است از این رو Ù‡Ø¯ÙØ´Ø§Ù† - ØØªÙŠ Ú†Ù¾â€ŒÙ‡Ø§ÙŠ ماترياليست ديالكتيكي نيز- تداوم Ùˆ زنده نگاه داشتن همين ذهنيت بوده است.