چرا معتقدم ادعا های آقای طباطبایی بی اعتبارند
یدالله موقن
چرا معتقدم ادعا های آقای طباطبایی بی اعتبارند
یکی از مریدان آقای سید جواد طباطبایی اخیرا ØŒ گویا در Ùیسبوکشان ØŒ جوابیه ای با عنوان " تداوم در گسست " به نقد من بر کتاب دکتر سید جواد طباطبایی " ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی " داده اند. نقد من با عنوان "سنت / تجدد " در مجله نگاه نو (شماره 27 بهمن 1374 ) به چاپ رسید. نوزده سال پیش Ú©Ù‡ این مقاله را نوشتم آقای طباطبایی هنوز به مقام قدیسی نرسیده بودند Ùˆ Øواریونی پیدا نکرده بودند. ولی امروز مریدانی دارند Ú©Ù‡ از Ù„Øاظ سر سپردگی به ایشان روی هر Ùناتیک مذهبی را سÙید کرده اند. این هم یکی از عوارض مهلک جوامع سنتی است. پرسش من از این مرید این است اگر در نقد من ایرادی اساسی بر نوشته آقای طباطبایی وجود ندارد چرا پس از نوزده سال زØمت پاسخگویی بر آن را بر خود روا داشته اند؟ وچرا از آغاز تا پایان مقاله عربده کشیده اند Ùˆ یقه درانده اند Ùˆ پای بر زمین کوبیده اند؟ شاید به این توهم دچار شده اند Ú©Ù‡ من خواسته ام از آقای طباطبایی تقدس زدایی یا اسطوره زدایی بکنم! همچنان Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم وقتی Ú©Ù‡ من این نقد را نوشتم نمی دانستم Ú©Ù‡ ایشان از قدیسان اند Ùˆ بنابر این نقد ناپذیر. بنده نمی دانستم Ú©Ù‡ آثار ایشان متون مقدس اند Ùˆ خواننده آثارشان جز بوسیدن Ùˆ پرستیدن آنها کار دیگری نباید بکند. Øالا Ú©Ù‡ از سر نادانی بنده سر تا پا تقصیر این " نباید " را کرده است Ùˆ مورد تکÙیر Øواریون قرار گرÙته است Ú†Ù‡ باید بکند؟ از در گاه ایشان طلب بخشش بکند؟ وقتی Ú©Ù‡ جنگ میان Øواریون آقای طباطبایی با Øواریون مثلا دکتر سروش را Ù…ÛŒ خواندم دچار این توهم Ù…ÛŒ شدم Ú©Ù‡ جنگ میان سکولار ها Ùˆ Øواریون دکتر سروش یا شبستری است. ولی اکنون در Ù…ÛŒ یابم Ú©Ù‡ جنگ میان Øواریون این قدیس با Øواریون آن قدیس است. آقای سید جواد طباطبای در کتاب " ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی" Ù…ÛŒ نویسند :
"در شرایط امتناع اندیشه Ùˆ تصلب سنت، تنها با نقادی از سنت Ù…ÛŒ توان به طور جدی با سنت روبرو شد Ùˆ گرنه، نمی توان سنت را با امکانات خود سنت مورد پرسش قرار داد. سنتی Ú©Ù‡ توان Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ Ùˆ لاجرم، تجدید نظر در مبانی خود را از دست داده باشد، نمی تواند شالوده ای استوار برای تذکر Ùˆ تجدید آن Ùراهم آورده Ùˆ به دست دهد Ùˆ بنابراین در نهایت، هرگونه کوشش برای تجدید نظر در مبانی، در Ù…Øدوده آن، در عمل Ù…Øتوم به شکست خواهد بود. با توجه به چنین دریاÙتی از Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ از ماهیت سنت، در دوره اسلامی متأخر بود Ú©Ù‡ اندیشه تجدد را به عنوان تکیه گاهی در بیرون سنت، اما برای Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ÛŒ در ماهیت سنت پیش کشیدیم." (صص 8-7)
آگر آقای طباطبایی خود را نابغه بی بدیلی Ù…ÛŒ داند یا لا اقل مریدانش بر این باورند عبارت " در شرایط امتناع اندیشه " را باید تبدیل به این عبارت کرد " در شرایط ظهور نابغه ای مثل من سید جواد طباطبایی"!در این صورت عبارات بعدی "تصلب سنت ......." بی معنی Ù…ÛŒ شوند. آقای آرامش دوستدار مدعی شد Ú©Ù‡ عبارت " شرایط امتناع اندیشه " را آقای طباطبایی از او گرÙته است Ùˆ سر این موضوع با هم دعوا هایی داشتند. بر اثر این کشمکش ها بعدا آقای طباطبایی ناچار شد Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±Ø§ به " در شرایط امتناع " تغییر دهد. مریدان هم Ú©Ù‡ در میانشان استاد دانشگاه هم دیده Ù…ÛŒ شوند طوطی وار همین Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±Ø§ به کار Ù…ÛŒ برند. Ùارغ از جدل آیا تا به Øال کسی به آقای طباطبایی Ùˆ مریدانش Ù†Ú¯Ùته است " شرایط امتناع " معنی نمی دهد. امتناع از چی؟ از خوردن ØŸ از آشامیدن ØŸ پس باید به همان عبارت " در شرایط امتناع اندیشه " باز گشت. ولی پرسش نخست من من از آقایان آرامش دوستدار Ùˆ دکتر طباطبایی این است اگر بر جامعه ما " شرایط امتناع اندیشه " Øاکم است چگونه شما خود را Ùیلسو٠و متÙکر Ù…ÛŒ دانید؟ شاید این دو بگویند Ú©Ù‡ ما در غرب تØصیل کرده ایم Ùˆ بر اثر پرورش در Ùرهنگ غرب به این نتایج رسیده ایم. در این صورت آقای طباطبایی باید بگوید من وام دار Ùرهنگ غربم Ùˆ به همین سبب باید جهان وطنی باشم نه ناسیونالیست ایرانی . اگربر جامعه ما " شرایط امتناع اندیشه " Øاکم است ناسیونالیسم ایرانی لااقل برای طباطبایی باید پوچ Ùˆ بی معنی باشد. پرسش دوم من از آقایان دوستدار Ùˆ طباطبایی این است :" شرایط امتناع اندیشه " یعنی چه؟ ابتدایی ترین انسان نیز Ù…ÛŒ اندیشد. شاید نتواند انتزاعی بیندیشد اما Ù…ÛŒ اندیشد. پس باید نوع خاصی از اندیشیدن مد نظر باشد. ولی عقل آقای دوستدار Ùˆ آقای طباطبایی به این موضوع نرسیده است. اگر این دو به من اجازه دهند آن را به این صورت تغییر Ù…ÛŒ دهم :" در شرایط امتناع از اندیشیدن انتقادی. " در این صورت یکی از موانع اندیشیدن انتقادی خود آقای طباطبایی Ùˆ مریدانشان هستند Ú©Ù‡ صدای هر منتقدی را با هتاکی Ùˆ ÙØاشی Ùˆ سیلی از دشنام Ø®ÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنند! اما اخیرا دریاÙته ام Ú©Ù‡ بØØ« این دو هایدگری است Ùˆ هر دو تØت تاثیر لاطائلات دیوانه ای به نام سید اØمد Ùردید قرار داشته ا ند Ùˆ هایدگری اندیشیدن این دو متاثر از یاوه های آن نادان بوده است. اما من اخیرا در یاÙته ام Ú©Ù‡ بØØ« این دو هایدگری است Ùˆ هر دو تØت القائات مجنونی به نام سید اØمد Ùردید قرار داشته اند Ùˆ هایدگری اندیشیدن شان متاثر از یاوه های آن نادان است. ولی به نقل قولی Ú©Ù‡ در آغاز آوردم باز گردیم اقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند : " (...)اندیشه تجدد را به عنوان تکیه گاهی در بیرون سنت، اما برای Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ÛŒ در ماهیت سنت پیش کشیدیم."
اگر طباطبایی" اندیشه تجدد را در بیرون سنت تکیه گاه " قرار Ù…ÛŒ دهد تا ماهیت سنت را بÙهمد پس میان آن دو تقابلی Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد با Ú©Ù…Ú© آن یکی آن دیگری را بÙهمد. مسلما این سنت ØŒ سنت مدرنیته نیست چون در مدرنیته سنت Ù†ÙÛŒ کننده خود است Ùˆ در همه Øال تغییر Ù…ÛŒ کند. گزینه درست این است Ú©Ù‡ آن را سنت در جوامع سنتی بدانیم . چون این نوع سنت است Ú©Ù‡ در تقابل با اندیشه تجدد قرار Ù…ÛŒ گیرد. اما آقای طباطبای Ù…ÛŒ گویند این هم نیست! شاید سنت از نظر ایشان نمی دانم چیست اسطوره ای باشد؟! مانند "هستی " در ÙلسÙÙ‡ هایدگر. هایدگر از Ùراموشی "هستی" سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ آقای طباطبایی از Ùراموشی "اندیشه ایرانشهری" Ùˆ لاجرم "اندیشه زوال " .آقای طباطبایی در مصاØبه ای تØت عنوان "Ú¯Ùتگو "Ú©Ù‡ در اینترنت است Ù…ÛŒ گوید:
"از چند سال پیش Ú©Ù‡ بØØ« «سنت Ùˆ تجدد» در ایران موضوع روز شده، تبدیل به مهم ترین مساله ما گردیده است. ولی این بØØ« شاید خیلی روشن نباشد Ú©Ù‡ راجع به Ú†Ù‡ چیزی داریم سخن Ù…ÛŒ گوییم. به نظر من روشن کردن مساله خیلی مهم است. وقتی آقای یدالله موقن در مجله نگاه نو، نقدی بر دیدگاه من نوشت، نمونه کاملی از Ùاصله ذهنیت ایرانی با بØØ« من را به تصویر کشید. ایشان Ú¯Ùته بود «طباطبایی » وقتی از سنت صØبت Ù…ÛŒ کند منظورش از سنت، جامعه سنتی است. در اینجا Ú†Ù‡ اتÙاقی Ù…ÛŒ اÙتد؟ لغزشی صورت Ù…ÛŒ گیرد. زیرا بØØ« من، بØØ« ÙلسÙÛŒ است.
چون یدالله موقن اشکال کرده بود Ú©Ù‡ تو کتابهای لووی- برول را نخوانده ای. Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ لووی برول متخصص جوامع اولیه است وقتی او کتاب Ù…ÛŒ نوشت به Traditional Society نظر داشت Ú©Ù‡ آن را به جوامع سنتی ترجمه کرده اند. جامعه سنتی اولیه جامعه ای است Ú©Ù‡ تمدن از آن رد نشده است. در جوامع اولیه مردمان با پانصد کلمه Øر٠می زنند، در Øالی Ú©Ù‡ من از جامعه ای سخن Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ هزار سال Ùکر عقلانی طراز اول داشته است Ùˆ نه تنها خودش رنسانس کرده بلکه غرب هم از طریق این جوامع رنسانس ایجاد کرده است. اشتباه اساسی این است Ú©Ù‡ او Ùکر Ù…ÛŒ کند من از جامعه ای صØبت Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ هنوز انسان اولیه توی غار زندگی Ù…ÛŒ کند."
آقای طباطبایی شما Ú©Ù‡ با آثار لوسین لوی-برول آشنایی ندارید چرا اظهار Ùضل بیجا Ù…ÛŒ کنید؟ لوی-برول کلیسا Ùˆ کنیسه را دو نهاد تÙکر ابتدایی Ù…ÛŒ نامد. اعتقاد به تثلیث ØŒ اعتقاد به این Ú©Ù‡ عیسی مردگان را زنده Ù…ÛŒ کرده است همه نشئت گرÙته از ذهنیت ابتدایی هستند. امیل دورکم هم Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡ لوی-برول ذهنیت دینی را بررسی کرده است. اگر در آثار شما Ùˆ دوستدار مطالب قابل تعمقی هم پیدا شوند Ùقط Ù…ÛŒ توانند پانوشتی بر آثار لوی-برول یا "ÙلسÙÙ‡ صورت های سمبلیک : اندیشه اسطوره ای " کاسیرر باشند. آقای طباطبایی شما Ù…ÛŒ گویید Ú©Ù‡ بØØ« ÙلسÙÛŒ Ù…ÛŒ کنید نه جامعه شناختی؛ اما بØØ« ÙلسÙÛŒ بمعنای نوشتن عبارات نامÙهوم نیست؛ بØØ« ÙلسÙÛŒ بمعنای هتاکی Ùˆ ÙØاشی نیست.
Øدود چهل پنجاه سال پیش کتابی از مرØوم علینقی وزیری Ù…ÛŒ خواندم Ú©Ù‡ در آن آمده بود Ú©Ù‡ یک مصری Ùˆ یک ایرانی از Ù…Ùاخر ملی کشور خود سخن Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند. مصری Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡ در ØÙاری های باستان شناختی Ú©Ù‡ در کشورش صورت گرÙته سیم Ùˆ مقره پیدا شده است Ùˆ این دلیل بر آن است Ú©Ù‡ مصریان باستان به تلگرا٠دست یاÙته بودند.. ایرانی در پاسخ مصری Ù…ÛŒ گوید ولی در کاوش هایی Ú©Ù‡ در ایران صورت گرÙته سیم Ùˆ مقره ای پیدا نشده است Ùˆ این دلیل بر این است Ú©Ù‡ در دوره باستان ارتباطات ایرانیان از طریق بی سیم بوده است . این Øکایت ØŒ Øکایت آقای طباطبایی Ùˆ امثال او نیز هست. آقای طباطبایی در همان "Ú¯Ùتگو " Ù…ÛŒ گویند :" من از جامعه ای سخن Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ هزار سال Ùکر عقلانی طراز اول داشته است Ùˆ نه تنها خودش رنسانس کرده بلکه غرب هم از طریق این جوامع رنسانس ایجاد کرده است. اشتباه اساسی این است Ú©Ù‡ او Ùکر Ù…ÛŒ کند من از جامعه ای صØبت Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ هنوز انسان اولیه توی غار زندگی Ù…ÛŒ کند. "
جامعه ایران هزار سال Ùکر عقلانی طولانی داشته است Ùˆ رنسانس در اروپا را ایجاد کرده است ØŸ!
شتر در خواب بیند پنبه دانه / گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه.
آقای طباطبایی اگر معتقدید Ú©Ù‡ من Ùقط پنج شش کتاب خوانده ام بر آنها سه تا ÛŒ دیگر هم بیÙزایید. یکی جلد دوم "تاریخ ادبیات " از Ø°Ø¨ÛŒØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ صÙا .دوم " تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی " از Ø°Ø¨ÛŒØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ صÙا Ùˆ سوم " Ø±Ø´Ù Ø§Ù„Ù†ØµØ§Ø¦Ø Ø§Ù„Ø§ÛŒÙ…Ø§Ù†ÛŒÙ‡ Ùˆ کش٠الÙØ¶Ø§Ø¦Ø Ø§Ù„ÛŒÙˆÙ†Ø§Ù†ÛŒÙ‡ ".از شهاب الدین عمر سهروردی.صÙا در بخش عهد اعتلای علوم Ù…ÛŒ نویسد : "علوم اسلامی علی الخصوص در بغداد Ùˆ ممالک شرقی خلÙا تا پایان قرن چهارم Ùˆ چند سالی از اوایل قرن پنجم در مدارج ترقی سیر Ù…ÛŒ کرد . از این مدت قرن دوم Ùˆ سوم را باید بیشتر عهد نقل Ùˆ تدوین Ùˆ تکوین علوم عقلی Ùˆ قرن چهارم Ùˆ اوایل قرن پنجم را عهد استØصال مسلمین از زØمات دو قرن پیش Ùˆ قرن طلایی علوم در تمدن اسلامی دانست." مدت دو قرن مشغول ترجمه Ùˆ تدوین کتابها Ùˆ تکوین علوم هستند Ùˆ از اوایل قرن پنجم دوران انØطاط Ùˆ سرکوب Øکما Ùˆ دانشمندان آغاز Ù…ÛŒ شود. در خوشبینانه ترین تخمین تاریخ علوم عقلی به سه قرن هم نمی رسد ! اگر بخواهیم درجه خصومتی را بÙهمیم Ú©Ù‡ متوجه ÙلسÙÙ‡ وعلم است باید کتاب شهاب الدین عمر سهروردی را بخوانیم. من نمی Ùهمم آقای طباطبایی از کدام تاریخ هزار ساله علوم عقلی یا بقول خودشان " Ùکر عقلی " آن هم طراز اول سخن Ù…ÛŒ رانند. شاید علم Øساب ایشان ضعی٠است Ú©Ù‡ Ùرق میان سه قرن با ده قرن را در نمی یابند؟ یا شاید تÙاوت سه قرن با ده قرن برایشان چندان مهم نیست! . خود ایشان نیز در همان " Ú¯Ùتگو" Ú¯Ùته اند Ú©Ù‡ درک زمان Ùˆ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¢Ù† برایشان دشوار است. Ù…ÛŒ گویند : " زمان در واقع، منزلتی در تØول دارد. در واقع، زمان را به صورت تØول Ùهمیدند. البته Ù…Ùهوم زمان را در اینجا نمی توانم زیاد ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù….چون مساله بسیار پیچیده ای است. " برای آگاهی خوانندگان متذکر Ù…ÛŒ شوم Ú©Ù‡ زمان چند نوع است. یک زمان اسطوره ای، دوم زمان تاریخی ØŒ سوم زمان مطلق در Ùیزیک کلاسیک ØŒ چهارم زمان نسبی در نسبیت. بعضی از Ùیزیکدانان کوانتومی مدعی اند در برخی آزمایشها در یاÙته اند Ú©Ù‡ در بعضی سیستم های کوانتومی زمان به عقب Ù…ÛŒ رود؛ولی بر سر این ادعا تواÙÙ‚ÛŒ میان Ùیزیکدانان Øاصل نشده است. Ù…ÛŒ Ùرمایند : ":" من از جامعه ای سخن Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ هزار سال Ùکر عقلانی طراز اول داشته است Ùˆ نه تنها خودش رنسانس کرده بلکه غرب هم از طریق این جوامع رنسانس ایجاد کرده است."
بنده آن قدر هم Ú©Ù‡ ایشان Ùکر Ù…ÛŒ کنند در باره رنسانس جاهل نیستم. مترجم کتاب "Ùرد Ùˆ کیهان در Ùلسه رنسانس " از ارنست کاسیرر هستم. چنین مطلبی را در کتاب او ندیدم . گویا مدعی هستند Ú©Ù‡ تاثیر ابن رشد در Ùرانسه قرون وسطی موجد رنسانس اروپایی شده است. در جوانی کتاب " شش بال علم " اثر جرج سارتون را خواندم Ú©Ù‡ در باره تاریخ علم در دوره رنسانس است او بنیان گذار "تاریخ علم " بود. این کتاب را مرØوم اØمد آرام ترجمه کرده است. در آنجا Ù…ÛŒ گوید : "رنسانس تنها انقلاب در برابر اÙکار اصØاب مدرسه نبود، بلکه قیام در برابر اÙکار عربی Ùˆ اسلامی( مخصوصا ابن سینا Ùˆ ابن رشد) نیز بود." یکی از دستاورد های رنسانس شکلگیری Ùردیت است. کاسیرر در کتاب نامبرده ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ابن رشد یکی از موانع شکلگیری Ùردیت بود. Øتی آکویناس نیز ردیه ای بر ابن رشد نوشته است چون نظریه ابن رشد در باره عقل Ú©Ù„ را مغایر با Ùردیت شخص مسیØÛŒ Ù…ÛŒ دیده است. یکی از دستاورد های رنسانس این است Ú©Ù‡ از شر ترجمه های مغلوط آثار ÙیلسوÙان یونانی زبان به عربی خلاص Ù…ÛŒ شود Ùˆ اصل یونانی آنها را Ù…ÛŒ یابد. قبلا هم در نقدی Ú©Ù‡ بر کتاب شما نوشته بودم از ویندلباند Ùیلسو٠و مورخ تاریخ ÙلسÙÙ‡ این نقل قول را آورده بودم : "(...) به دستاوردهای تازه اعراب (= دانشمندان کشورهای اسلامی) در قلمرو طب Ùˆ علوم طبیعی نباید بیش از Øد بها داد. دانشی Ú©Ù‡ اعراب بعدها به غرب انتقال دادند عمدتا عبارت بود از کتاب های یونانی. Ú©Ù„ این Ùرهنگ علمی را به طور مصنوعی به تمدن اسلامی پیوند زده بودند. این Ùرهنگ علمی (بیگانه) در تمدن اسلامی ریشه ندوانید Ùˆ پس از رشدی کوتاه مدت، بی آنکه رمقی داشته باشد پژمرد Ùˆ خشکید. علم در تمدن اسلامی همیشه در Ù…ØÙلهای تنگ Ùˆ بسته به Øیات خود ادامه Ù…ÛŒ داد Ùˆ هرگز مورد توجه Ùˆ Øمایت توده مردم قرار نگرÙت."
" اسپانیا نسبت به دیگر جوامع اروپایی عقب مانده است. ولی تعداد کتاب هایی که در آنجا هر سال ترجمه می شوند بیش از تعداد کتابهایی است که از قرن دوم هجری تا کنون به عربی ترجمه شده اند" .
شاید هم کتاب " Ø±Ø´Ù Ø§Ù„Ù†ØµØ§Ø¦Ø Ø§Ù„Ø§ÛŒÙ…Ø§Ù†ÛŒÙ‡ Ùˆ کش٠الÙØ¶Ø§Ø¦Ø Ø§Ù„ÛŒÙˆÙ†Ø§Ù†ÛŒÙ‡ ".از شهاب الدین عمر سهروردی موجد رنسانس در اروپا شده است!
ولی آقای طباطبایی ادعا عجیب تری هم Ù…ÛŒ کنند مثلا در مصاØبه ای با عنوان " نقد روشنÙکری دینی " Ù…ÛŒ گویند :" مي دانيد كه در الهيات مسيØÙŠ تجسد از اصول ديانت است. برابر اين نظريه خداوند به خود، صورت انسان مي دهد Ùˆ بدين سان براي مؤمن مسيØÙŠ دوره اي آغاز مي شود كه دوره «لطÙ» Ù€ به انگليسي Grace كه گاهي به Ùيض هم ترجمه كرده اند Ù€ خوانده مي شود. دوره پيش از لط٠را مي توان به تعبير اسلامي دوره جاهليت ناميد، اما در الهيات مسيØÙŠ اين دوره را دوره «طبيعت» مي نامند. مسئله اي كه به ويژه در سده هاي Û±Û² Ùˆ Û±Û³ ميلادي Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯ØŒ به نسبت دو دوره مربوط مي شد، يعني اين كه آيا لط٠طبيعت را نسخ مي كند؟ متأله بزرگ سده سيزدهم، تÙوماس قديس، بر آن بود كه لطÙØŒ طبيعت را نسخ نمي كند. يعني اين كه نظام شريعت با الزامات نظام طبيعت تعارضي ندارد، بلكه آن را قبول مي كند. به تعبير علماي اسلامي نظام لطÙØŒ طبيعت را امضا مي كند Ùˆ به Ú¯Ùته توماس قديس Ù€ به نقل از اگوستين قديس Ù€ اندكي بر آن مي اÙزايد. نتيجه اين كه شريعت مسيØÙŠ عين Øقوق طبيعي است Ùˆ اØكام قانون طبيعي را نقض نمي كند. "
در ÙلسÙÙ‡ قرون وسطی "قلمرو طبیعت" به معنی قلمرو خرد است در مقابل " قلمرو Ùیض " یا قلمرو ÙˆØÛŒ. ÙیلسوÙان مسیØÛŒ پذیرÙتند Ú©Ù‡ خرد در قلمرو خودش مستقل از ÙˆØÛŒ است. ولی در اسلام قلمروی برای خرد وجود ندلرد Ú©Ù‡ بتواند مستقل از ÙˆØÛŒ اظهار وجود کند. یعنی در اسلام ØŒ بر خلا٠مسیØیت ØŒ " قلمرو طبیعت " Ú©Ù‡ قلمرو خود مختاری عقل باشد وجود ندارد.
ایشان سخن عجیب تری نیز Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ "دین ما از آغاز سکولار بوده است." مگر دین هم Ù…ÛŒ تواند سکولار باشد ØŸ اگر دین ÙˆØیانی بتواند سکولار باشد Ú†Ù‡ نیازی بوده است Ú©Ù‡ " دین طبیعی " را کسانی مانند دیدرو ابداع کنند؟ دین ÙˆØیانی یعنی دینی Ú©Ù‡ مبتنی بر عقل نیست؛ یعنی سکولار نیست. شاید آقای سید جواد طباطبایی معتقد است Ú©Ù‡ همه جوامع اسلامی سکولار بوده Ùˆ هستند Ùˆ غربیان به پیروی از جوامع مسلمان به Ùکر سکولار شدن اÙتادند.
سکولار شدن اندیشه و سکولاریسم دستاورد مدرنیته و بویژه روشنگری است. آیا کشور های اسلامی مدرنیته و جنبش روشنگری داشته اند ؟
ماکس وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ در یهودیت Ùˆ اسلام نهاد های دینی از نهاد های Øکومتی منÙÚ© نیستند. او جامعه ایران رابه هنگام انقلاب مشروطیت تئوکراتیک Ù…ÛŒ داند.
آقای طباطبایی جامعه سنتی به معنی جماعت های غار نشین نیست. آیا واقعا این قدر بی سوادید Ú©Ù‡ این Ùرق را تشخیص نمی دهید.بیشتر جوامع آسیایی سنتی بوده اند Ùˆ هستند ولی غار نشین نیستند. Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ هم Ú©Ù‡ شما مدعی هستید پیرو او هستید پروتستان بود Ùˆ به تثلیث اعتقاد داشت. وهمچنان Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم لوی-بول معتقد بود Ú©Ù‡ این نوع اعتقادات از ذهنیت ابتدایی ناشی Ù…ÛŒ شوند. شما در آثار Øکمای مابعدالطبیعی همه جا این ذهنیت را Ù…ÛŒ بینید.ذهن شما ازرÙتن Ùراسوی ماکیاوللی عاجز است. ذهنتان همیشه درگیر اواخر قرون وسطی Ùˆ Ùوقش اوایل رنسانس است . ندیده ام Ú©Ù‡ از دوران روشنگری سخنی به نکویی بگویید. ÙیلسوÙان مورد توجه شما Ù…ØاÙظه کار Ùˆ مرتجع بوده اند. آیا نیاید شما رامرتجع یا لااقل Ù…ØاÙظه کار ضد روشنگری دانست؟
آقای طباطبایی چرا در مورد نظریه ماکس وبر در باره " پاتریمونیالیسم شرقی " Ú©Ù‡ آن را بزرگترین مانعی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ در راه ورود جوامع اسلامی به مدرنیته وجود دارد سکوت کرده اید؟ شاید بگویید او جامعه شناس بود Ùˆ من ÙیلسوÙÙ… . ولی او مسلما از شما Ùیلسو٠تر بود. شاید هم توانایی ذهنی تان آن قدر نیست Ú©Ù‡ بتوانید آثار دشوار جامعه شناختی Ùˆ ÙلسÙÛŒ را بخوانید؟ زیرا Ù…ÛŒ بینم Ú©Ù‡ رساله میرزای نائینی Ùˆ سیاستنامه Ùˆ امثالهم موضوع تØقیق شما هستند Ùˆ شما را بوجد Ù…ÛŒ آورند. مثل این Ú©Ù‡ از این بیشتر را ذهن شما نمی کشد. ماکس وبر Ù…ÛŒ Ú¯Ùت " اندیشه سیاسی آسیاییان Ùاقد Ù…Ùاهیم عقلانی است " . ولی گویا شما بر عکس معتقدید Ú©Ù‡ در سیاستنامه خواجه نظام الملک Ùˆ نصیØت الملوک غزالی سیستم های سیاسی وجود دارند Ú©Ù‡ خیلی هم عقلانی اند. یکی از Ø´ÛŒÙتگانتان معترض است Ú©Ù‡ چرا من شما را متوهم Ù…ÛŒ بینم. ولی شما متوهم تر از آنید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ پنداشتم.
"
سØر زدگان ØŒ طلسم شدگان ØŒ سر سپردگان ØŒ مریدان Ùˆ عقل ناداشتگان از من خواستند Ú©Ù‡ نظرم را در باره منصب "وزارت" Ú©Ù‡ در کتاب آقای طباطبایی با عنوان " خواجه نظام الملک" آمده بخوانم Ùˆ نظر بدهم. بنده هم از سر Ùروتنی پذیرÙتم Ùˆ این کتاب را خریدم. با تورقی در کتاب عبارات آن را در هم Ùˆ مبهم یاÙتم. آقای آرامش دوستدار Ùˆ آقای طباطبایی Ú©Ù‡ چنین داعیه های بزرگی دارند باید از کودکی Ùارسی نویسی را Ùرا Ù…ÛŒ گرÙتند. خواندن کتاب های این دو واقعا شکنجه آور است. عبارات نا Ù…Ùهوم ØŒ انشای مطالب پر از غلط Ùˆ ارتباط جملات مبهم اند.از بخت بد آقای طباطبایی Ùˆ مریدانش چشمم به عبارتی اÙتاد Ú©Ù‡ هوش از سرم پرید. چندین بارچشمانم را مالش دادم تا مطمئن شوم Ú©Ù‡ آیا آنچه Ù…ÛŒ بینم بر اثر خطای باصره است یا واقعا چنین عبارتی در کتاب وجود دارد. وقتی از درست دیدن چشمان خود مطمئن شدم در برداشت خودم از عبارت Ø´Ú© کردم Ùˆ به چندین دوست Ùرهیخته Ùˆ چند استاد دانشگاه تلÙÙ† کردم Ùˆ آن عبارت رابرای آنان خواندم. همگی به این اجماع رسیدیم Ú©Ù‡ برداشت من از آن عبارت درست است. به شناسنامه کتاب نگاه کردم دیدم چاپ انتشارات نگاه معاصر است. از دوستان کتابÙروش جویای تاریخ چاپ های قبلی کتاب شدم . آنان Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ چاپ اولش را انتشارات Ø·Ø±Ø Ù†Ùˆ ØŒ چاپ دومش را انتشارات ستوده (تبریز ) در آورده Ùˆ آنچه در دست من است در واقع چاپ سوم کتاب به سال 1390است.عنوان کامل کتاب هست :"خواجه نظام الملک طوسی ،گÙتار در تداوم Ùرهنگی ایران " نوشته سید جواد طباطبایی. هر مسلمانی اعم از سنی Ùˆ شیعه معتقد است Ú©Ù‡ خلÙای راشدین وزیر نداشته اند. بنده به شخصه در عمرم نشنیده ام Ùˆ نخوانده ام Ú©Ù‡ ابوبکر ØŒ عمر ØŒ عثمان Ùˆ Øضرت علی(ع) وزیر داشته اند. Øتی بنده در کتاب های تاریخی مربوط به اسلام نخوانده ام Ú©Ù‡ خلÙای اموی وزیر داشته اند. منصب وزارت پس از ساسانیان دو باره در Øکومت عباسیان اØیا Ù…ÛŒ شود . چون به ضرب شمشیر ایرانیان است Ú©Ù‡ عباسیان به خلاÙت Ù…ÛŒ رسند. اسلام شناسا Ù† نامدار مدعی هستند Ú©Ù‡ Øکومت عباسیان ØŒ به نوعی ØŒ ادامه Øکومت ساسانیان است . آقای طباطبایی در کتاب یاد شده Ù…ÛŒ نویسند " در Ùقره ای Ú©Ù‡ در زیر Ù…ÛŒ آوریم خواجه ضمن تاکید بر نیکواعتقادی وزیر ØŒ به خلا٠سنت وزارت دوره اسلامی ØŒ بویژه عهد خلÙای راشدین Ú©Ù‡ به ظاهر با دیدگاه او سازگار تر Ù…ÛŒ نمود ،مورد وزارت ساسانیان را پیش Ù…ÛŒ کشد "( صÙØÙ‡ 43 ). ایشان Ù…ÛŒ خواهند بگویند چون خواجه نظام الملک سنی بو ده Ùˆ سنی بسیار متعصبی هم بوده است باید وزارت در عهد خلÙای راشدین ووزارت در دوره اسلامی را سر مشق خود قرار Ù…ÛŒ داد؛ ولی بر عکس ØŒ وزارت در دوره ساسانیان را الگو گرÙته است. وقتی ایشان مدعی هستند Ú©Ù‡ خلÙای راشدین وزیر داشته اند بالطبع امویان هم داشته اند. یعنی منظور ایشان از "دوره اسلامی" شامل Øکومت امویان نیز Ù…ÛŒ شود. د.
من با تورقی در کتاب های آقای طباطبایی مانند "جدال قدیم Ùˆ جدید" در یاÙتم Ú©Ù‡ مطالب ایشان ترجمه هایی نا Ù…Ùهوم ازکتاب های Ùرانسوی در این زمینه هستند. هم آقای طباطبایی مترجم است Ùˆ هم من. ایشان را متهم به انتØال از آثار دیگر نویسندگان ایرانی کردند. در اینجا راست یا دروغش به من مربوط نیست. اگر ایشان از نویسندگان ایرانی اقتباس Ù…ÛŒ کنند مسلما از نویسندگان Ùرانسوی Ùˆ ترجمه های Ùرانسوی بیشتر اقتباس Ù…ÛŒ کنند. من آقای طباطبایی را نه تنها متÙکر نمی دانم بلکه آشÙته اندیش Ùˆ پریشان Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ یابم. تا وقتی کتاب های متعددی در باره جدال قدیم Ùˆ جدید به زبان های غربی وجود دارد Ú©ÛŒ Ù…ÛŒ آید کتاب های آقای طباطبایی را بخواند؟ وقتی اظهار نظر های Ø¢Ùای طباطبایی در باره ایران نادرست است چگونه اظهار نظر های ایشان در باره اندیشه در غرب درست است ØŸ. ایشان تشیع معاصر را عین مسیØیت قرون وسطی Ù…ÛŒ دانند.Ùˆ برای عنوان های سلسله مراتب کلیسایی عنوان های سلسله مراتب تشیع معاصر را بکار برده اند. ولی تشیع با تسنن یکی نیست پس چگونه تشیع معاصر با مسیØیت کاتولیک قرون وسطی یکی است؟ در اینجا آقای طباطبایی بØØ« آکادمیک نمی کند بلکه بØØ« ایدئولوژیک زده Ù…ÛŒ کند. من در نقد قبلی خودم آقای طباطبایی را به ذهنیت گرایی متص٠کرده بودم. دوستان Ùناتیک ایشان از من خواسته اند Ú©Ù‡ در باره نقش ذهنیت مورخ در تاریخ نگاری نظرم را بدهم. اگر دوستان علاقمند به این موضوع اÙزوده ای راکه در انتهای کتاب "Ùرد Ùˆ کیهان در ÙلسÙÙ‡ رنسانس " تالی٠کاسیرر آورده ام بخوانند Ù†Ùس موضوع برایشان روشن Ù…ÛŒ شود. مسائل زیادی در رنسانس Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª ولی کاسیرر به آن دسته از مسائل توجه بیشتری Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از نظر ÙلسÙÙ‡ کانت مهم اند. مارکس نیروی مولد اقتصادی Ùˆ مبارزه طبقاتی را نیروی Ù…Øرکه تاریخ Ù…ÛŒ دانست. Ù‡Ú¯Ù„ Øرکت خدا در زمان را تاریخ Ù…ÛŒ دانست. دینداران مشیت الهی Ùˆ مداخله خدا در رویداد ها را نیروی Ù…Øرکه تاریخ Ù…ÛŒ دانند.کاسیرر نیروی اندیشه ها را Ú©Ù‡ در اÙراد بزرگ تاریخی تجسم یاÙته اند Ù…Øرک پیشرÙت Ù…ÛŒ دانست. دخالت ذهیت مورخ در همین Ù…Øدوده است یعنی در تÙسیر علل وقایع. البته نقد تاریخی با روش های جدید تاریخ پژوهی پنبه بسیاری از به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø " اسناد Ùˆ مدارک تاریخی " را زده است. نقد متون به ویژه در قلمرو یهود شناسی Ùˆ مسیØیت شناسی پیشرÙت قابل توجهی
داشته است. به همین سبب من به مطالعه تاریخ ادیان بیشتر علاقه دارم تا مثلا تاریخ سیاسی. ذهنیت مورخ در همین Øدود در بررسی موضوع دخالت Ù…ÛŒ کند نه بیشتر. اگر جز
این بود تاریخ نگاری با داستان نویسی تخیلی تÙاوتی نداشت.این Ú©Ù‡ آقای طباطبایی Ù…ÛŒ گوید نهاد وزارت در زمان خلÙای راشدین Ùˆ خلÙای اموی بوده است یا تاریخ علوم عقلی در ایران هزار سال قدمت دارد این را دیگر دخالت ذهنیت مورخ در تاریخ نگاری نمی دانند بلکه آن به بی سوادی گوینده اش نسبت Ù…ÛŒ دهند. پایان.
یکم بهمن ماه هزار و سیصد و نود و سه
ویرایش دوم 28 بهمن 1393
چرا معتقدم ادعا های آقای طباطبایی بی اعتبارند
یکی از مریدان آقای سید جواد طباطبایی اخیرا ØŒ گویا در Ùیسبوکشان ØŒ جوابیه ای با عنوان " تداوم در گسست " به نقد من بر کتاب دکتر سید جواد طباطبایی " ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی " داده اند. نقد من با عنوان "سنت / تجدد " در مجله نگاه نو (شماره 27 بهمن 1374 ) به چاپ رسید. نوزده سال پیش Ú©Ù‡ این مقاله را نوشتم آقای طباطبایی هنوز به مقام قدیسی نرسیده بودند Ùˆ Øواریونی پیدا نکرده بودند. ولی امروز مریدانی دارند Ú©Ù‡ از Ù„Øاظ سر سپردگی به ایشان روی هر Ùناتیک مذهبی را سÙید کرده اند. این هم یکی از عوارض مهلک جوامع سنتی است. پرسش من از این مرید این است اگر در نقد من ایرادی اساسی بر نوشته آقای طباطبایی وجود ندارد چرا پس از نوزده سال زØمت پاسخگویی بر آن را بر خود روا داشته اند؟ وچرا از آغاز تا پایان مقاله عربده کشیده اند Ùˆ یقه درانده اند Ùˆ پای بر زمین کوبیده اند؟ شاید به این توهم دچار شده اند Ú©Ù‡ من خواسته ام از آقای طباطبایی تقدس زدایی یا اسطوره زدایی بکنم! همچنان Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم وقتی Ú©Ù‡ من این نقد را نوشتم نمی دانستم Ú©Ù‡ ایشان از قدیسان اند Ùˆ بنابر این نقد ناپذیر. بنده نمی دانستم Ú©Ù‡ آثار ایشان متون مقدس اند Ùˆ خواننده آثارشان جز بوسیدن Ùˆ پرستیدن آنها کار دیگری نباید بکند. Øالا Ú©Ù‡ از سر نادانی بنده سر تا پا تقصیر این " نباید " را کرده است Ùˆ مورد تکÙیر Øواریون قرار گرÙته است Ú†Ù‡ باید بکند؟ از در گاه ایشان طلب بخشش بکند؟ وقتی Ú©Ù‡ جنگ میان Øواریون آقای طباطبایی با Øواریون مثلا دکتر سروش را Ù…ÛŒ خواندم دچار این توهم Ù…ÛŒ شدم Ú©Ù‡ جنگ میان سکولار ها Ùˆ Øواریون دکتر سروش یا شبستری است. ولی اکنون در Ù…ÛŒ یابم Ú©Ù‡ جنگ میان Øواریون این قدیس با Øواریون آن قدیس است. آقای سید جواد طباطبای در کتاب " ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی" Ù…ÛŒ نویسند :
"در شرایط امتناع اندیشه Ùˆ تصلب سنت، تنها با نقادی از سنت Ù…ÛŒ توان به طور جدی با سنت روبرو شد Ùˆ گرنه، نمی توان سنت را با امکانات خود سنت مورد پرسش قرار داد. سنتی Ú©Ù‡ توان Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ Ùˆ لاجرم، تجدید نظر در مبانی خود را از دست داده باشد، نمی تواند شالوده ای استوار برای تذکر Ùˆ تجدید آن Ùراهم آورده Ùˆ به دست دهد Ùˆ بنابراین در نهایت، هرگونه کوشش برای تجدید نظر در مبانی، در Ù…Øدوده آن، در عمل Ù…Øتوم به شکست خواهد بود. با توجه به چنین دریاÙتی از Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ از ماهیت سنت، در دوره اسلامی متأخر بود Ú©Ù‡ اندیشه تجدد را به عنوان تکیه گاهی در بیرون سنت، اما برای Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ÛŒ در ماهیت سنت پیش کشیدیم." (صص 8-7)
آگر آقای طباطبایی خود را نابغه بی بدیلی Ù…ÛŒ داند یا لا اقل مریدانش بر این باورند عبارت " در شرایط امتناع اندیشه " را باید تبدیل به این عبارت کرد " در شرایط ظهور نابغه ای مثل من سید جواد طباطبایی"!در این صورت عبارات بعدی "تصلب سنت ......." بی معنی Ù…ÛŒ شوند. آقای آرامش دوستدار مدعی شد Ú©Ù‡ عبارت " شرایط امتناع اندیشه " را آقای طباطبایی از او گرÙته است Ùˆ سر این موضوع با هم دعوا هایی داشتند. بر اثر این کشمکش ها بعدا آقای طباطبایی ناچار شد Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±Ø§ به " در شرایط امتناع " تغییر دهد. مریدان هم Ú©Ù‡ در میانشان استاد دانشگاه هم دیده Ù…ÛŒ شوند طوطی وار همین Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±Ø§ به کار Ù…ÛŒ برند. Ùارغ از جدل آیا تا به Øال کسی به آقای طباطبایی Ùˆ مریدانش Ù†Ú¯Ùته است " شرایط امتناع " معنی نمی دهد. امتناع از چی؟ از خوردن ØŸ از آشامیدن ØŸ پس باید به همان عبارت " در شرایط امتناع اندیشه " باز گشت. ولی پرسش نخست من من از آقایان آرامش دوستدار Ùˆ دکتر طباطبایی این است اگر بر جامعه ما " شرایط امتناع اندیشه " Øاکم است چگونه شما خود را Ùیلسو٠و متÙکر Ù…ÛŒ دانید؟ شاید این دو بگویند Ú©Ù‡ ما در غرب تØصیل کرده ایم Ùˆ بر اثر پرورش در Ùرهنگ غرب به این نتایج رسیده ایم. در این صورت آقای طباطبایی باید بگوید من وام دار Ùرهنگ غربم Ùˆ به همین سبب باید جهان وطنی باشم نه ناسیونالیست ایرانی . اگربر جامعه ما " شرایط امتناع اندیشه " Øاکم است ناسیونالیسم ایرانی لااقل برای طباطبایی باید پوچ Ùˆ بی معنی باشد. پرسش دوم من از آقایان دوستدار Ùˆ طباطبایی این است :" شرایط امتناع اندیشه " یعنی چه؟ ابتدایی ترین انسان نیز Ù…ÛŒ اندیشد. شاید نتواند انتزاعی بیندیشد اما Ù…ÛŒ اندیشد. پس باید نوع خاصی از اندیشیدن مد نظر باشد. ولی عقل آقای دوستدار Ùˆ آقای طباطبایی به این موضوع نرسیده است. اگر این دو به من اجازه دهند آن را به این صورت تغییر Ù…ÛŒ دهم :" در شرایط امتناع از اندیشیدن انتقادی. " در این صورت یکی از موانع اندیشیدن انتقادی خود آقای طباطبایی Ùˆ مریدانشان هستند Ú©Ù‡ صدای هر منتقدی را با هتاکی Ùˆ ÙØاشی Ùˆ سیلی از دشنام Ø®ÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنند! اما اخیرا دریاÙته ام Ú©Ù‡ بØØ« این دو هایدگری است Ùˆ هر دو تØت تاثیر لاطائلات دیوانه ای به نام سید اØمد Ùردید قرار داشته ا ند Ùˆ هایدگری اندیشیدن این دو متاثر از یاوه های آن نادان بوده است. اما من اخیرا در یاÙته ام Ú©Ù‡ بØØ« این دو هایدگری است Ùˆ هر دو تØت القائات مجنونی به نام سید اØمد Ùردید قرار داشته اند Ùˆ هایدگری اندیشیدن شان متاثر از یاوه های آن نادان است. ولی به نقل قولی Ú©Ù‡ در آغاز آوردم باز گردیم اقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند : " (...)اندیشه تجدد را به عنوان تکیه گاهی در بیرون سنت، اما برای Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ÛŒ در ماهیت سنت پیش کشیدیم."
اگر طباطبایی" اندیشه تجدد را در بیرون سنت تکیه گاه " قرار Ù…ÛŒ دهد تا ماهیت سنت را بÙهمد پس میان آن دو تقابلی Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد با Ú©Ù…Ú© آن یکی آن دیگری را بÙهمد. مسلما این سنت ØŒ سنت مدرنیته نیست چون در مدرنیته سنت Ù†ÙÛŒ کننده خود است Ùˆ در همه Øال تغییر Ù…ÛŒ کند. گزینه درست این است Ú©Ù‡ آن را سنت در جوامع سنتی بدانیم . چون این نوع سنت است Ú©Ù‡ در تقابل با اندیشه تجدد قرار Ù…ÛŒ گیرد. اما آقای طباطبای Ù…ÛŒ گویند این هم نیست! شاید سنت از نظر ایشان نمی دانم چیست اسطوره ای باشد؟! مانند "هستی " در ÙلسÙÙ‡ هایدگر. هایدگر از Ùراموشی "هستی" سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ آقای طباطبایی از Ùراموشی "اندیشه ایرانشهری" Ùˆ لاجرم "اندیشه زوال " .آقای طباطبایی در مصاØبه ای تØت عنوان "Ú¯Ùتگو "Ú©Ù‡ در اینترنت است Ù…ÛŒ گوید:
"از چند سال پیش Ú©Ù‡ بØØ« «سنت Ùˆ تجدد» در ایران موضوع روز شده، تبدیل به مهم ترین مساله ما گردیده است. ولی این بØØ« شاید خیلی روشن نباشد Ú©Ù‡ راجع به Ú†Ù‡ چیزی داریم سخن Ù…ÛŒ گوییم. به نظر من روشن کردن مساله خیلی مهم است. وقتی آقای یدالله موقن در مجله نگاه نو، نقدی بر دیدگاه من نوشت، نمونه کاملی از Ùاصله ذهنیت ایرانی با بØØ« من را به تصویر کشید. ایشان Ú¯Ùته بود «طباطبایی » وقتی از سنت صØبت Ù…ÛŒ کند منظورش از سنت، جامعه سنتی است. در اینجا Ú†Ù‡ اتÙاقی Ù…ÛŒ اÙتد؟ لغزشی صورت Ù…ÛŒ گیرد. زیرا بØØ« من، بØØ« ÙلسÙÛŒ است.
چون یدالله موقن اشکال کرده بود Ú©Ù‡ تو کتابهای لووی- برول را نخوانده ای. Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ لووی برول متخصص جوامع اولیه است وقتی او کتاب Ù…ÛŒ نوشت به Traditional Society نظر داشت Ú©Ù‡ آن را به جوامع سنتی ترجمه کرده اند. جامعه سنتی اولیه جامعه ای است Ú©Ù‡ تمدن از آن رد نشده است. در جوامع اولیه مردمان با پانصد کلمه Øر٠می زنند، در Øالی Ú©Ù‡ من از جامعه ای سخن Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ هزار سال Ùکر عقلانی طراز اول داشته است Ùˆ نه تنها خودش رنسانس کرده بلکه غرب هم از طریق این جوامع رنسانس ایجاد کرده است. اشتباه اساسی این است Ú©Ù‡ او Ùکر Ù…ÛŒ کند من از جامعه ای صØبت Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ هنوز انسان اولیه توی غار زندگی Ù…ÛŒ کند."
آقای طباطبایی شما Ú©Ù‡ با آثار لوسین لوی-برول آشنایی ندارید چرا اظهار Ùضل بیجا Ù…ÛŒ کنید؟ لوی-برول کلیسا Ùˆ کنیسه را دو نهاد تÙکر ابتدایی Ù…ÛŒ نامد. اعتقاد به تثلیث ØŒ اعتقاد به این Ú©Ù‡ عیسی مردگان را زنده Ù…ÛŒ کرده است همه نشئت گرÙته از ذهنیت ابتدایی هستند. امیل دورکم هم Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡ لوی-برول ذهنیت دینی را بررسی کرده است. اگر در آثار شما Ùˆ دوستدار مطالب قابل تعمقی هم پیدا شوند Ùقط Ù…ÛŒ توانند پانوشتی بر آثار لوی-برول یا "ÙلسÙÙ‡ صورت های سمبلیک : اندیشه اسطوره ای " کاسیرر باشند. آقای طباطبایی شما Ù…ÛŒ گویید Ú©Ù‡ بØØ« ÙلسÙÛŒ Ù…ÛŒ کنید نه جامعه شناختی؛ اما بØØ« ÙلسÙÛŒ بمعنای نوشتن عبارات نامÙهوم نیست؛ بØØ« ÙلسÙÛŒ بمعنای هتاکی Ùˆ ÙØاشی نیست.
Øدود چهل پنجاه سال پیش کتابی از مرØوم علینقی وزیری Ù…ÛŒ خواندم Ú©Ù‡ در آن آمده بود Ú©Ù‡ یک مصری Ùˆ یک ایرانی از Ù…Ùاخر ملی کشور خود سخن Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند. مصری Ù…ÛŒ Ú¯Ùت Ú©Ù‡ در ØÙاری های باستان شناختی Ú©Ù‡ در کشورش صورت گرÙته سیم Ùˆ مقره پیدا شده است Ùˆ این دلیل بر آن است Ú©Ù‡ مصریان باستان به تلگرا٠دست یاÙته بودند.. ایرانی در پاسخ مصری Ù…ÛŒ گوید ولی در کاوش هایی Ú©Ù‡ در ایران صورت گرÙته سیم Ùˆ مقره ای پیدا نشده است Ùˆ این دلیل بر این است Ú©Ù‡ در دوره باستان ارتباطات ایرانیان از طریق بی سیم بوده است . این Øکایت ØŒ Øکایت آقای طباطبایی Ùˆ امثال او نیز هست. آقای طباطبایی در همان "Ú¯Ùتگو " Ù…ÛŒ گویند :" من از جامعه ای سخن Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ هزار سال Ùکر عقلانی طراز اول داشته است Ùˆ نه تنها خودش رنسانس کرده بلکه غرب هم از طریق این جوامع رنسانس ایجاد کرده است. اشتباه اساسی این است Ú©Ù‡ او Ùکر Ù…ÛŒ کند من از جامعه ای صØبت Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ هنوز انسان اولیه توی غار زندگی Ù…ÛŒ کند. "
جامعه ایران هزار سال Ùکر عقلانی طولانی داشته است Ùˆ رنسانس در اروپا را ایجاد کرده است ØŸ!
شتر در خواب بیند پنبه دانه / گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه.
آقای طباطبایی اگر معتقدید Ú©Ù‡ من Ùقط پنج شش کتاب خوانده ام بر آنها سه تا ÛŒ دیگر هم بیÙزایید. یکی جلد دوم "تاریخ ادبیات " از Ø°Ø¨ÛŒØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ صÙا .دوم " تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی " از Ø°Ø¨ÛŒØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ صÙا Ùˆ سوم " Ø±Ø´Ù Ø§Ù„Ù†ØµØ§Ø¦Ø Ø§Ù„Ø§ÛŒÙ…Ø§Ù†ÛŒÙ‡ Ùˆ کش٠الÙØ¶Ø§Ø¦Ø Ø§Ù„ÛŒÙˆÙ†Ø§Ù†ÛŒÙ‡ ".از شهاب الدین عمر سهروردی.صÙا در بخش عهد اعتلای علوم Ù…ÛŒ نویسد : "علوم اسلامی علی الخصوص در بغداد Ùˆ ممالک شرقی خلÙا تا پایان قرن چهارم Ùˆ چند سالی از اوایل قرن پنجم در مدارج ترقی سیر Ù…ÛŒ کرد . از این مدت قرن دوم Ùˆ سوم را باید بیشتر عهد نقل Ùˆ تدوین Ùˆ تکوین علوم عقلی Ùˆ قرن چهارم Ùˆ اوایل قرن پنجم را عهد استØصال مسلمین از زØمات دو قرن پیش Ùˆ قرن طلایی علوم در تمدن اسلامی دانست." مدت دو قرن مشغول ترجمه Ùˆ تدوین کتابها Ùˆ تکوین علوم هستند Ùˆ از اوایل قرن پنجم دوران انØطاط Ùˆ سرکوب Øکما Ùˆ دانشمندان آغاز Ù…ÛŒ شود. در خوشبینانه ترین تخمین تاریخ علوم عقلی به سه قرن هم نمی رسد ! اگر بخواهیم درجه خصومتی را بÙهمیم Ú©Ù‡ متوجه ÙلسÙÙ‡ وعلم است باید کتاب شهاب الدین عمر سهروردی را بخوانیم. من نمی Ùهمم آقای طباطبایی از کدام تاریخ هزار ساله علوم عقلی یا بقول خودشان " Ùکر عقلی " آن هم طراز اول سخن Ù…ÛŒ رانند. شاید علم Øساب ایشان ضعی٠است Ú©Ù‡ Ùرق میان سه قرن با ده قرن را در نمی یابند؟ یا شاید تÙاوت سه قرن با ده قرن برایشان چندان مهم نیست! . خود ایشان نیز در همان " Ú¯Ùتگو" Ú¯Ùته اند Ú©Ù‡ درک زمان Ùˆ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¢Ù† برایشان دشوار است. Ù…ÛŒ گویند : " زمان در واقع، منزلتی در تØول دارد. در واقع، زمان را به صورت تØول Ùهمیدند. البته Ù…Ùهوم زمان را در اینجا نمی توانم زیاد ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù….چون مساله بسیار پیچیده ای است. " برای آگاهی خوانندگان متذکر Ù…ÛŒ شوم Ú©Ù‡ زمان چند نوع است. یک زمان اسطوره ای، دوم زمان تاریخی ØŒ سوم زمان مطلق در Ùیزیک کلاسیک ØŒ چهارم زمان نسبی در نسبیت. بعضی از Ùیزیکدانان کوانتومی مدعی اند در برخی آزمایشها در یاÙته اند Ú©Ù‡ در بعضی سیستم های کوانتومی زمان به عقب Ù…ÛŒ رود؛ولی بر سر این ادعا تواÙÙ‚ÛŒ میان Ùیزیکدانان Øاصل نشده است. Ù…ÛŒ Ùرمایند : ":" من از جامعه ای سخن Ù…ÛŒ گویم Ú©Ù‡ هزار سال Ùکر عقلانی طراز اول داشته است Ùˆ نه تنها خودش رنسانس کرده بلکه غرب هم از طریق این جوامع رنسانس ایجاد کرده است."
بنده آن قدر هم Ú©Ù‡ ایشان Ùکر Ù…ÛŒ کنند در باره رنسانس جاهل نیستم. مترجم کتاب "Ùرد Ùˆ کیهان در Ùلسه رنسانس " از ارنست کاسیرر هستم. چنین مطلبی را در کتاب او ندیدم . گویا مدعی هستند Ú©Ù‡ تاثیر ابن رشد در Ùرانسه قرون وسطی موجد رنسانس اروپایی شده است. در جوانی کتاب " شش بال علم " اثر جرج سارتون را خواندم Ú©Ù‡ در باره تاریخ علم در دوره رنسانس است او بنیان گذار "تاریخ علم " بود. این کتاب را مرØوم اØمد آرام ترجمه کرده است. در آنجا Ù…ÛŒ گوید : "رنسانس تنها انقلاب در برابر اÙکار اصØاب مدرسه نبود، بلکه قیام در برابر اÙکار عربی Ùˆ اسلامی( مخصوصا ابن سینا Ùˆ ابن رشد) نیز بود." یکی از دستاورد های رنسانس شکلگیری Ùردیت است. کاسیرر در کتاب نامبرده ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ابن رشد یکی از موانع شکلگیری Ùردیت بود. Øتی آکویناس نیز ردیه ای بر ابن رشد نوشته است چون نظریه ابن رشد در باره عقل Ú©Ù„ را مغایر با Ùردیت شخص مسیØÛŒ Ù…ÛŒ دیده است. یکی از دستاورد های رنسانس این است Ú©Ù‡ از شر ترجمه های مغلوط آثار ÙیلسوÙان یونانی زبان به عربی خلاص Ù…ÛŒ شود Ùˆ اصل یونانی آنها را Ù…ÛŒ یابد. قبلا هم در نقدی Ú©Ù‡ بر کتاب شما نوشته بودم از ویندلباند Ùیلسو٠و مورخ تاریخ ÙلسÙÙ‡ این نقل قول را آورده بودم : "(...) به دستاوردهای تازه اعراب (= دانشمندان کشورهای اسلامی) در قلمرو طب Ùˆ علوم طبیعی نباید بیش از Øد بها داد. دانشی Ú©Ù‡ اعراب بعدها به غرب انتقال دادند عمدتا عبارت بود از کتاب های یونانی. Ú©Ù„ این Ùرهنگ علمی را به طور مصنوعی به تمدن اسلامی پیوند زده بودند. این Ùرهنگ علمی (بیگانه) در تمدن اسلامی ریشه ندوانید Ùˆ پس از رشدی کوتاه مدت، بی آنکه رمقی داشته باشد پژمرد Ùˆ خشکید. علم در تمدن اسلامی همیشه در Ù…ØÙلهای تنگ Ùˆ بسته به Øیات خود ادامه Ù…ÛŒ داد Ùˆ هرگز مورد توجه Ùˆ Øمایت توده مردم قرار نگرÙت."
" اسپانیا نسبت به دیگر جوامع اروپایی عقب مانده است. ولی تعداد کتاب هایی که در آنجا هر سال ترجمه می شوند بیش از تعداد کتابهایی است که از قرن دوم هجری تا کنون به عربی ترجمه شده اند" .
شاید هم کتاب " Ø±Ø´Ù Ø§Ù„Ù†ØµØ§Ø¦Ø Ø§Ù„Ø§ÛŒÙ…Ø§Ù†ÛŒÙ‡ Ùˆ کش٠الÙØ¶Ø§Ø¦Ø Ø§Ù„ÛŒÙˆÙ†Ø§Ù†ÛŒÙ‡ ".از شهاب الدین عمر سهروردی موجد رنسانس در اروپا شده است!
ولی آقای طباطبایی ادعا عجیب تری هم Ù…ÛŒ کنند مثلا در مصاØبه ای با عنوان " نقد روشنÙکری دینی " Ù…ÛŒ گویند :" مي دانيد كه در الهيات مسيØÙŠ تجسد از اصول ديانت است. برابر اين نظريه خداوند به خود، صورت انسان مي دهد Ùˆ بدين سان براي مؤمن مسيØÙŠ دوره اي آغاز مي شود كه دوره «لطÙ» Ù€ به انگليسي Grace كه گاهي به Ùيض هم ترجمه كرده اند Ù€ خوانده مي شود. دوره پيش از لط٠را مي توان به تعبير اسلامي دوره جاهليت ناميد، اما در الهيات مسيØÙŠ اين دوره را دوره «طبيعت» مي نامند. مسئله اي كه به ويژه در سده هاي Û±Û² Ùˆ Û±Û³ ميلادي Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯ØŒ به نسبت دو دوره مربوط مي شد، يعني اين كه آيا لط٠طبيعت را نسخ مي كند؟ متأله بزرگ سده سيزدهم، تÙوماس قديس، بر آن بود كه لطÙØŒ طبيعت را نسخ نمي كند. يعني اين كه نظام شريعت با الزامات نظام طبيعت تعارضي ندارد، بلكه آن را قبول مي كند. به تعبير علماي اسلامي نظام لطÙØŒ طبيعت را امضا مي كند Ùˆ به Ú¯Ùته توماس قديس Ù€ به نقل از اگوستين قديس Ù€ اندكي بر آن مي اÙزايد. نتيجه اين كه شريعت مسيØÙŠ عين Øقوق طبيعي است Ùˆ اØكام قانون طبيعي را نقض نمي كند. "
در ÙلسÙÙ‡ قرون وسطی "قلمرو طبیعت" به معنی قلمرو خرد است در مقابل " قلمرو Ùیض " یا قلمرو ÙˆØÛŒ. ÙیلسوÙان مسیØÛŒ پذیرÙتند Ú©Ù‡ خرد در قلمرو خودش مستقل از ÙˆØÛŒ است. ولی در اسلام قلمروی برای خرد وجود ندلرد Ú©Ù‡ بتواند مستقل از ÙˆØÛŒ اظهار وجود کند. یعنی در اسلام ØŒ بر خلا٠مسیØیت ØŒ " قلمرو طبیعت " Ú©Ù‡ قلمرو خود مختاری عقل باشد وجود ندارد.
ایشان سخن عجیب تری نیز Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ "دین ما از آغاز سکولار بوده است." مگر دین هم Ù…ÛŒ تواند سکولار باشد ØŸ اگر دین ÙˆØیانی بتواند سکولار باشد Ú†Ù‡ نیازی بوده است Ú©Ù‡ " دین طبیعی " را کسانی مانند دیدرو ابداع کنند؟ دین ÙˆØیانی یعنی دینی Ú©Ù‡ مبتنی بر عقل نیست؛ یعنی سکولار نیست. شاید آقای سید جواد طباطبایی معتقد است Ú©Ù‡ همه جوامع اسلامی سکولار بوده Ùˆ هستند Ùˆ غربیان به پیروی از جوامع مسلمان به Ùکر سکولار شدن اÙتادند.
سکولار شدن اندیشه و سکولاریسم دستاورد مدرنیته و بویژه روشنگری است. آیا کشور های اسلامی مدرنیته و جنبش روشنگری داشته اند ؟
ماکس وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ در یهودیت Ùˆ اسلام نهاد های دینی از نهاد های Øکومتی منÙÚ© نیستند. او جامعه ایران رابه هنگام انقلاب مشروطیت تئوکراتیک Ù…ÛŒ داند.
آقای طباطبایی جامعه سنتی به معنی جماعت های غار نشین نیست. آیا واقعا این قدر بی سوادید Ú©Ù‡ این Ùرق را تشخیص نمی دهید.بیشتر جوامع آسیایی سنتی بوده اند Ùˆ هستند ولی غار نشین نیستند. Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ هم Ú©Ù‡ شما مدعی هستید پیرو او هستید پروتستان بود Ùˆ به تثلیث اعتقاد داشت. وهمچنان Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم لوی-بول معتقد بود Ú©Ù‡ این نوع اعتقادات از ذهنیت ابتدایی ناشی Ù…ÛŒ شوند. شما در آثار Øکمای مابعدالطبیعی همه جا این ذهنیت را Ù…ÛŒ بینید.ذهن شما ازرÙتن Ùراسوی ماکیاوللی عاجز است. ذهنتان همیشه درگیر اواخر قرون وسطی Ùˆ Ùوقش اوایل رنسانس است . ندیده ام Ú©Ù‡ از دوران روشنگری سخنی به نکویی بگویید. ÙیلسوÙان مورد توجه شما Ù…ØاÙظه کار Ùˆ مرتجع بوده اند. آیا نیاید شما رامرتجع یا لااقل Ù…ØاÙظه کار ضد روشنگری دانست؟
آقای طباطبایی چرا در مورد نظریه ماکس وبر در باره " پاتریمونیالیسم شرقی " Ú©Ù‡ آن را بزرگترین مانعی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ در راه ورود جوامع اسلامی به مدرنیته وجود دارد سکوت کرده اید؟ شاید بگویید او جامعه شناس بود Ùˆ من ÙیلسوÙÙ… . ولی او مسلما از شما Ùیلسو٠تر بود. شاید هم توانایی ذهنی تان آن قدر نیست Ú©Ù‡ بتوانید آثار دشوار جامعه شناختی Ùˆ ÙلسÙÛŒ را بخوانید؟ زیرا Ù…ÛŒ بینم Ú©Ù‡ رساله میرزای نائینی Ùˆ سیاستنامه Ùˆ امثالهم موضوع تØقیق شما هستند Ùˆ شما را بوجد Ù…ÛŒ آورند. مثل این Ú©Ù‡ از این بیشتر را ذهن شما نمی کشد. ماکس وبر Ù…ÛŒ Ú¯Ùت " اندیشه سیاسی آسیاییان Ùاقد Ù…Ùاهیم عقلانی است " . ولی گویا شما بر عکس معتقدید Ú©Ù‡ در سیاستنامه خواجه نظام الملک Ùˆ نصیØت الملوک غزالی سیستم های سیاسی وجود دارند Ú©Ù‡ خیلی هم عقلانی اند. یکی از Ø´ÛŒÙتگانتان معترض است Ú©Ù‡ چرا من شما را متوهم Ù…ÛŒ بینم. ولی شما متوهم تر از آنید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ پنداشتم.
"
سØر زدگان ØŒ طلسم شدگان ØŒ سر سپردگان ØŒ مریدان Ùˆ عقل ناداشتگان از من خواستند Ú©Ù‡ نظرم را در باره منصب "وزارت" Ú©Ù‡ در کتاب آقای طباطبایی با عنوان " خواجه نظام الملک" آمده بخوانم Ùˆ نظر بدهم. بنده هم از سر Ùروتنی پذیرÙتم Ùˆ این کتاب را خریدم. با تورقی در کتاب عبارات آن را در هم Ùˆ مبهم یاÙتم. آقای آرامش دوستدار Ùˆ آقای طباطبایی Ú©Ù‡ چنین داعیه های بزرگی دارند باید از کودکی Ùارسی نویسی را Ùرا Ù…ÛŒ گرÙتند. خواندن کتاب های این دو واقعا شکنجه آور است. عبارات نا Ù…Ùهوم ØŒ انشای مطالب پر از غلط Ùˆ ارتباط جملات مبهم اند.از بخت بد آقای طباطبایی Ùˆ مریدانش چشمم به عبارتی اÙتاد Ú©Ù‡ هوش از سرم پرید. چندین بارچشمانم را مالش دادم تا مطمئن شوم Ú©Ù‡ آیا آنچه Ù…ÛŒ بینم بر اثر خطای باصره است یا واقعا چنین عبارتی در کتاب وجود دارد. وقتی از درست دیدن چشمان خود مطمئن شدم در برداشت خودم از عبارت Ø´Ú© کردم Ùˆ به چندین دوست Ùرهیخته Ùˆ چند استاد دانشگاه تلÙÙ† کردم Ùˆ آن عبارت رابرای آنان خواندم. همگی به این اجماع رسیدیم Ú©Ù‡ برداشت من از آن عبارت درست است. به شناسنامه کتاب نگاه کردم دیدم چاپ انتشارات نگاه معاصر است. از دوستان کتابÙروش جویای تاریخ چاپ های قبلی کتاب شدم . آنان Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ چاپ اولش را انتشارات Ø·Ø±Ø Ù†Ùˆ ØŒ چاپ دومش را انتشارات ستوده (تبریز ) در آورده Ùˆ آنچه در دست من است در واقع چاپ سوم کتاب به سال 1390است.عنوان کامل کتاب هست :"خواجه نظام الملک طوسی ،گÙتار در تداوم Ùرهنگی ایران " نوشته سید جواد طباطبایی. هر مسلمانی اعم از سنی Ùˆ شیعه معتقد است Ú©Ù‡ خلÙای راشدین وزیر نداشته اند. بنده به شخصه در عمرم نشنیده ام Ùˆ نخوانده ام Ú©Ù‡ ابوبکر ØŒ عمر ØŒ عثمان Ùˆ Øضرت علی(ع) وزیر داشته اند. Øتی بنده در کتاب های تاریخی مربوط به اسلام نخوانده ام Ú©Ù‡ خلÙای اموی وزیر داشته اند. منصب وزارت پس از ساسانیان دو باره در Øکومت عباسیان اØیا Ù…ÛŒ شود . چون به ضرب شمشیر ایرانیان است Ú©Ù‡ عباسیان به خلاÙت Ù…ÛŒ رسند. اسلام شناسا Ù† نامدار مدعی هستند Ú©Ù‡ Øکومت عباسیان ØŒ به نوعی ØŒ ادامه Øکومت ساسانیان است . آقای طباطبایی در کتاب یاد شده Ù…ÛŒ نویسند " در Ùقره ای Ú©Ù‡ در زیر Ù…ÛŒ آوریم خواجه ضمن تاکید بر نیکواعتقادی وزیر ØŒ به خلا٠سنت وزارت دوره اسلامی ØŒ بویژه عهد خلÙای راشدین Ú©Ù‡ به ظاهر با دیدگاه او سازگار تر Ù…ÛŒ نمود ،مورد وزارت ساسانیان را پیش Ù…ÛŒ کشد "( صÙØÙ‡ 43 ). ایشان Ù…ÛŒ خواهند بگویند چون خواجه نظام الملک سنی بو ده Ùˆ سنی بسیار متعصبی هم بوده است باید وزارت در عهد خلÙای راشدین ووزارت در دوره اسلامی را سر مشق خود قرار Ù…ÛŒ داد؛ ولی بر عکس ØŒ وزارت در دوره ساسانیان را الگو گرÙته است. وقتی ایشان مدعی هستند Ú©Ù‡ خلÙای راشدین وزیر داشته اند بالطبع امویان هم داشته اند. یعنی منظور ایشان از "دوره اسلامی" شامل Øکومت امویان نیز Ù…ÛŒ شود. د.
من با تورقی در کتاب های آقای طباطبایی مانند "جدال قدیم Ùˆ جدید" در یاÙتم Ú©Ù‡ مطالب ایشان ترجمه هایی نا Ù…Ùهوم ازکتاب های Ùرانسوی در این زمینه هستند. هم آقای طباطبایی مترجم است Ùˆ هم من. ایشان را متهم به انتØال از آثار دیگر نویسندگان ایرانی کردند. در اینجا راست یا دروغش به من مربوط نیست. اگر ایشان از نویسندگان ایرانی اقتباس Ù…ÛŒ کنند مسلما از نویسندگان Ùرانسوی Ùˆ ترجمه های Ùرانسوی بیشتر اقتباس Ù…ÛŒ کنند. من آقای طباطبایی را نه تنها متÙکر نمی دانم بلکه آشÙته اندیش Ùˆ پریشان Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ یابم. تا وقتی کتاب های متعددی در باره جدال قدیم Ùˆ جدید به زبان های غربی وجود دارد Ú©ÛŒ Ù…ÛŒ آید کتاب های آقای طباطبایی را بخواند؟ وقتی اظهار نظر های Ø¢Ùای طباطبایی در باره ایران نادرست است چگونه اظهار نظر های ایشان در باره اندیشه در غرب درست است ØŸ. ایشان تشیع معاصر را عین مسیØیت قرون وسطی Ù…ÛŒ دانند.Ùˆ برای عنوان های سلسله مراتب کلیسایی عنوان های سلسله مراتب تشیع معاصر را بکار برده اند. ولی تشیع با تسنن یکی نیست پس چگونه تشیع معاصر با مسیØیت کاتولیک قرون وسطی یکی است؟ در اینجا آقای طباطبایی بØØ« آکادمیک نمی کند بلکه بØØ« ایدئولوژیک زده Ù…ÛŒ کند. من در نقد قبلی خودم آقای طباطبایی را به ذهنیت گرایی متص٠کرده بودم. دوستان Ùناتیک ایشان از من خواسته اند Ú©Ù‡ در باره نقش ذهنیت مورخ در تاریخ نگاری نظرم را بدهم. اگر دوستان علاقمند به این موضوع اÙزوده ای راکه در انتهای کتاب "Ùرد Ùˆ کیهان در ÙلسÙÙ‡ رنسانس " تالی٠کاسیرر آورده ام بخوانند Ù†Ùس موضوع برایشان روشن Ù…ÛŒ شود. مسائل زیادی در رنسانس Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª ولی کاسیرر به آن دسته از مسائل توجه بیشتری Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از نظر ÙلسÙÙ‡ کانت مهم اند. مارکس نیروی مولد اقتصادی Ùˆ مبارزه طبقاتی را نیروی Ù…Øرکه تاریخ Ù…ÛŒ دانست. Ù‡Ú¯Ù„ Øرکت خدا در زمان را تاریخ Ù…ÛŒ دانست. دینداران مشیت الهی Ùˆ مداخله خدا در رویداد ها را نیروی Ù…Øرکه تاریخ Ù…ÛŒ دانند.کاسیرر نیروی اندیشه ها را Ú©Ù‡ در اÙراد بزرگ تاریخی تجسم یاÙته اند Ù…Øرک پیشرÙت Ù…ÛŒ دانست. دخالت ذهیت مورخ در همین Ù…Øدوده است یعنی در تÙسیر علل وقایع. البته نقد تاریخی با روش های جدید تاریخ پژوهی پنبه بسیاری از به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø " اسناد Ùˆ مدارک تاریخی " را زده است. نقد متون به ویژه در قلمرو یهود شناسی Ùˆ مسیØیت شناسی پیشرÙت قابل توجهی
داشته است. به همین سبب من به مطالعه تاریخ ادیان بیشتر علاقه دارم تا مثلا تاریخ سیاسی. ذهنیت مورخ در همین Øدود در بررسی موضوع دخالت Ù…ÛŒ کند نه بیشتر. اگر جز
این بود تاریخ نگاری با داستان نویسی تخیلی تÙاوتی نداشت.این Ú©Ù‡ آقای طباطبایی Ù…ÛŒ گوید نهاد وزارت در زمان خلÙای راشدین Ùˆ خلÙای اموی بوده است یا تاریخ علوم عقلی در ایران هزار سال قدمت دارد این را دیگر دخالت ذهنیت مورخ در تاریخ نگاری نمی دانند بلکه آن به بی سوادی گوینده اش نسبت Ù…ÛŒ دهند. پایان.
یکم بهمن ماه هزار و سیصد و نود و سه
ویرایش دوم 28 بهمن 1393