سنت / تجدد
وقتی کتاب آقای دکتر سید جواد طباطبایی "ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی " منتشر شد من معرÙÛŒ ونقدی بر آن نوشتم با عنوان " سنت/ تجدد" Ú©Ù‡ در .مجله " نگاه نو" ( شماره 27 ØŒ بهمن 1374 ØŒ صص229-243 ) به چاپ رسید
یدالله موقن
سنت / تجدد
دکتر سید جواد طباطبایی پس از انتشار دو کتاب "درآمدی ÙلسÙÛŒ بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران" (تهران: دÙتر مطالعات سیاسی Ùˆ بین المللی، چاپ دوم، 1368) Ùˆ" زوال اندیشه سیاسی در ایران" (تهران: کویر، 1372) کتاب "ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی"( تهران ØŒ Ø·Ø±Ø Ù†Ùˆ ØŒ )1374 را منتشر کرده است. انتشار این کتاب Ùرصتی پیش Ù…ÛŒ آورد تا بار دیگر مسائلی در خصوص سنت Ùˆ تجدد Ù…Ø·Ø±Ø Ø´ÙˆØ¯. دکتر طباطبایی Ù…ÛŒ نویسد:
"در شرایط امتناع اندیشه Ùˆ تصلب سنت، تنها با نقادی از سنت Ù…ÛŒ توان به طور جدی با سنت روبرو شد Ùˆ گرنه، نمی توان سنت را با امکانات خود سنت مورد پرسش قرار داد. سنتی Ú©Ù‡ توان Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ Ùˆ لاجرم، تجدید نظر در مبانی خود را از دست داده باشد، نمی تواند شالوده ای استوار برای تذکر Ùˆ تجدید آن Ùراهم آورده Ùˆ به دست دهد Ùˆ بنابراین در نهایت، هرگونه کوشش برای تجدید نظر در مبانی، در Ù…Øدوده آن، در عمل Ù…Øتوم به شکست خواهد بود. با توجه به چنین دریاÙتی از Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ از ماهیت سنت، در دوره اسلامی متأخر بود Ú©Ù‡ اندیشه تجدد را به عنوان تکیه گاهی در بیرون سنت، اما برای Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ÛŒ در ماهیت سنت پیش کشیدیم." (صص 8-7)
جمله ها Ùˆ عبارت های بالا در صÙØÙ‡ های دیگر کتاب نیز، Ùˆ تقریبا شعارگونه، به کرات آمده است. ولی مؤل٠این Ù…Ùاهیم را تعری٠نکرده اند، نه "ماهیت سنت" تعری٠شده Ùˆ نه "اندیشه تجدد"Ø› درباره معنی "شرایط امتناع اندیشه" نیز مطلبی Ú¯Ùته نشده است! ایشان Ù…ÛŒ نویسد: "در شرایط کنونی، هیچ تØلیل جامعی از تاریخ اندیشه معاصر امکان پذیر نیست Ùˆ در واقع، این تاریخ، به تبع خود اندیشه، تاریخی عدمی است. بØØ« دÙتر Øاضر به مبادی مربوط Ù…ÛŒ شود."(صÙØÙ‡ 10) اما منظور خود را از "مبادی" روشن نکرده اند؛ "تاریخ عدمی است" به Ú†Ù‡ معناست؟ آیا منظورشان این است Ú©Ù‡ "اندیشه" ای در ایران وجود نداشته است Ú©Ù‡ " تاریخ" تغییر Ùˆ تØول آن را مطالعه کنیم؟ آقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند:
"اگر تأسیس Ùˆ تدوین اندیشه تجدد در مغرب زمین، به دنبال بØØ«ÛŒ در شرایط امکان آن صورت گرÙته، در وضعیت انØطاط مزمن تاریخ متأخر ایران، امکان تأسیس تجدد، جز از مجرای بØØ«ÛŒ بنیادین در شرایط امتناع Ùˆ مبادی آن صورت نخواهد گرÙت." (صÙØÙ‡11)
جمله های بالا نیز دارای عبارت هایی نامÙهوم اند. منظور ایشان "از تأسیس Ùˆ تدوین اندیشه تجدد در مغرب زمین، به دنبال بØØ«ÛŒ در شرایط امکان آن صورت گرÙته" چیست؟ گویا ایشان در نیاÙته اند Ú©Ù‡ وقتی از "شرایط امکان" سخن Ú¯Ùتیم در قالب ÙلسÙÙ‡ کانت Ù…ÛŒ اندیشیم، Øال آنکه اساس مدرنیته را دستاوردهای گالیله (1594-1642) Ùˆ دکارت (1596-1650) تشکیل Ù…ÛŒ دهد. در واقع جنگ با خراÙÙ‡ پرستی Ùˆ رسوم سنتی را ÙلسÙÙ‡ دکارت پیروزمندانه به انجام رساند. ÙلسÙÙ‡ کانت قله ÙلسÙÙ‡ روشنگری است اما کانت مؤسس مدرنیته نبوده است. آقای طباطبایی در کتاب خود جلال آل اØمد، علی شریعتی، داریوش شایگان، اØسان نراقی، رضا داوری Ùˆ چند Ù†Ùر دیگر را به عنوان "تجدد ستیز" آماج انتقاد قرار Ù…ÛŒ دهند. در مورد کتاب "غرب زدگی" Ù…ÛŒ نویسند:
"آل اØمد از سویی درباره ماهیت سنت، به دلیل تصوری سطØÛŒ Ùˆ سیاست زده Ú©Ù‡ از عملکرد اØتمالی آن دارد، در توهم است Ùˆ از سوی دیگر، توجهی به بنیاد اندیشه غربی ندارد، Ùرآورده هایی ایدئولوژیکی از آن را Ú©Ù‡ از Øد نازل انتقاد روزنامه ای Ùˆ نیز از ظاهر تمدن جدید غربی Ùراتر نمی رود، به عنوان اندیشه ای ناب Ùˆ اساسی درباره ماهیت تمدن غربی Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ است." (صÙØÙ‡ 11)
اما جلال آل اØمد کیست Ùˆ کتاب "غرب زدگی" او Ú†Ù‡ تأثیری بر Ù…Øیط روشنÙکری ایران داشته Ú©Ù‡ در اینجا آماج Øمله قرار گرÙته است؟ آقای هوشنگ گلشیری در Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯Ùˆ با خانم سیمین دانشور، همسر مرØوم آل اØمد، (مجله Ù…Ùید، تیرماه 1366ØŒ صÙØÙ‡ 16) Ù…ÛŒ گوید: "...غولی مثل جلال Ú©Ù‡ ( غول بود از نظر تأثیر در دیگران) خیلی از ما تØت تأثیر Øکمهای او بودیم، دیگر مد هم شده بود." Ùˆ آقای داریوش آشوری در مصاØبه با نگاه نو (شماره 14ØŒ صÙØÙ‡ 24) Ù…ÛŒ گوید: "ما گروهی از روشنÙکران جوان بودیم Ú©Ù‡ با مرØوم آل اØمد Øشر Ùˆ نشر داشتیم. جلال مانند مرشد ما بود." شهادت این دو تن گواهی است بر اینکه تأثیر آل اØمد Ùˆ کتابش "غرب زدگی" بر Ù…Øیط "روشنÙکری" ایران عظیم بوده است؛ Ùˆ اگر داوری آقای طباطبایی در مورد کتاب " غرب زدگی" آل اØمد درست باشد، Ú©Ù‡ درست است، باید نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ Ù…Øیط "روشنÙکری" ایران در Ùقر Ùرهنگی ÙˆØشتناکی به سر Ù…ÛŒ برده Ùˆ به قول طباطبایی "شرایط امتناع اندیشه" بر آن Øاکم بوده است. آقای طباطبایی درباره آقای شایگان Ù…ÛŒ نویسند:
"مورد جالب توجهی از خیال اندیشی در Øوزه اندیشه، کتاب "آسیا در برابر غرب" اثر داریوش شایگان است Ú©Ù‡ با تعبیری Ú©Ù‡ نویسنده آن برای توصیی٠هنر جدید از هایدگر وام گرÙته، Ù…ÛŒ توان مجموعه آن بØثها را "اندیشه بی جایگاه" نامید. سرگردانی داریوش شایگان در "آسیا در برابر غرب"ØŒ به عنوان مثال، Ùˆ نوسان او میان ارزیابی مثبتی Ú©Ù‡ از سنت ارائه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ تأیید بر اینکه به هر Øال، در وضعیت کنونی در صورت بازپرداختن نااندیشه به سنت، بقایای آن جز به "موتاسیون" نمی تواند منجر شود، ریشه در همین ناروشنی موضع او نسبت به بنیاد اندیشه در غرب Ùˆ شرق دارد. نویسنده "آسیا در برابر غرب"ØŒ به طور Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ یکسره، به تØلیل بیرونی روی کرده Ùˆ لاجرم به Ø·Ø±Ø Ø¯ÛŒØ¯Ú¯Ø§Ù‡ÛŒ پرداخته Ú©Ù‡ او را از دیدگاه Ø·Ø±Ø Ù…Ø´Ú©Ù„ دوره گذار Ùˆ امتناع تأسیس اندیشه تجدد دور Ùˆ به جریان تجدد ستیزی نزدیک کرده است." (صص 38-44)
نگارنده با این داوری آقای طباطبایی اساسا مواÙÙ‚ است. "روشنÙکر" ایرانی Ùاقد ذهن استدلالی- علمی است. این ضع٠گریبانگیر همه کسانی است Ú©Ù‡ در ایران به مطالعه ÙلسÙÙ‡ پرداخته اند. (از جمله خود آقای طباطبایی). Ùقدان تربیت علمی موجب شده است Ú©Ù‡ اینان به ÙلسÙÙ‡ هایی روی بیاورند Ú©Ù‡ بیشتر با تتبعات ادبی Ùˆ نقد متون ارتباط دارد. Ùˆ به علت سیطره بازنمایی های جمعی بر ذهنشان، Ùˆ پرورش یاÙتن در Ùرهنگی Ú©Ù‡ ذاتا عرÙانی Ùˆ خرد ستیز است، Ø´ÛŒÙته ÙلسÙÙ‡ هایی شده اند Ú©Ù‡ خصلتی خرد ستیزانه Ùˆ تاریک اندیشانه دارند. مثلا آقای شایگان همراه با مرتجعان Ùˆ تاریک اندیشان Ùˆ علم ستیزان غرب بر Ùروریزی قرون وسطی مویه Ù…ÛŒ کند Ùˆ پیدایش علم را Ú©Ù‡ موجب اÙسون زدایی از جهان شده است "Øرکت نزولی" Ùˆ "نیهیلیسم" Ù…ÛŒ داند. ( "آسیا در برابر غرب"ØŒ صÙØÙ‡ 47). آقای شایگان Ùˆ مرشدش، هانری کربن، ذهنیتی "عرÙانی" دارند. ولی خود آقای طباطبایی نیز از ذهنیت عرÙانی بی نصیب نیست. اگر شایگان به هایدگر(Ùیلسو٠رمانتیک Ùˆ نازی آلمانی) Ùˆ هانری کربن (عار٠و تاریک اندیش Ùرانسوی) سرسپرده است، آقای طباطبایی هم به مارکس رمانتیک Ùˆ تجدد ستیز آلمانی Ùˆ آلتوسر (ایدئولوگ استالینیست) تعلق خاطر دارد Ùˆ ضمنا مترجم کتاب هانری کرین "تاریخ ÙلسÙÙ‡ اسلامی" به Ùارسی نیز هست! آقای طباطبایی در انتقاد به جا Ùˆ به موقع Ùˆ تأمل برانگیز خود از بعضی نویسندگان ایرانی Ù…ÛŒ نویسند:
"به جای آنکه مشکل آینده ایران را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ باشیم، به زوال Ù…Øتوم غرب Ù…ÛŒ اندیشیم، در Øالی Ú©Ù‡ بازپرداختی کژتاب ار ایدئولوژی های جدید غربی Ú©Ù‡ واپسین Ùرآورده آنها ایدئولوژی به Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù¾Ø³Øª مدرنیته است، هم چنانکه دهه های پیش، جامعه شناسی Ùˆ نظریه تجدد ستیز بود- جانشین علم به گذشته غرب شده است. زوال Ù…Øتوم غرب، توهم یا وجهی از ایدوئولوژی جدید غربی است Ú©Ù‡ درباره آن خشت پرتوان زد. چرا Ú©Ù‡ پایه ای در واقعیت ندارد، ولی وجدان نگونبخت ما را Ú©Ù‡ پای در Ú¯Ù„ وضعیت زوال Ùˆ انØطاط مانده است، نوازش Ù…ÛŒ دهد. اما به هر Øال، این پرسش را از خود نکرده ایم Ú©Ù‡ در صورت سقوط غرب، وضع Ùˆ Øال آن بخشی از جهان Ú©Ù‡ در دوران جدید، در نهایت، Øتی مشکل خود را جز در نسبت با غرب Ùˆ اندیشه غربی نمی تواند Ø·Ø±Ø Ú©Ù†Ø¯ØŒ Ú†Ù‡ خواهد بود؟
البته این پرسش جدی است Ùˆ در واقع، به مشکل بØران عقلانیتی باز Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ از همان نخستین سده دوره اسلامی تاریخ ما، پیوسته، مشکل عمده ای بوده است." (صÙØÙ‡ 16)
نگارنده با آنچه آقای طباطبایی Ù…ÛŒ گوید کاملا مواÙÙ‚ است ولی این نکته را از نظر دور نمی دارد Ú©Ù‡ کسانی Ú©Ù‡ ایدئولوژی پست مدرنیته را علم کرده اند نقطه اتکای ایدئولوژی خود را کتاب "دیالکتیک روشنگری" اثر مشترک هورکهایمر Ùˆ آدرونو قرار داده اند. این دو ایدئولوگ مارکسیست، به دنبال لوکاچ، سنت Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ – مارکسی را اØیا کردند، یعنی همان سنتی Ú©Ù‡ آقای طباطبایی Ø´ÛŒÙته آن است. (البته بگذریم از اینکه نمی توان Ù‡Ú¯Ù„ تاریخ گرا را با ساخت گرایی آلتوسر Ùˆ تÙسیر ضد اومانیستی Ùˆ ضد تاریخ گرایی او از مارکسیسم سازش داد.) اما آقای شایگان Ú©Ù‡ بنا بر عقیده آقای طباطبایی به تجددستیزی نزدیکتر است تا تجدد خواهی برای جنگ با علم Ùˆ خرد Ùˆ تخطئه مدرنیته بخشی از ابزارهای Ù…Ùهومی خود را از همین کتاب "دیالکتیک روشنگری" بدست آورده است. ("زیر آسمان های جهان"ØŒ صÙØÙ‡ 155) Ùˆ از غرایب دیگر آنکه هم علم کنندگان پست مدرنیته به آثار میشل ÙÙˆÚ©Ùˆ استناد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ هم آقای شایگان Ùˆ طباطبایی! بنابراین Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ آقای طباطبایی به خاطر ذهنیت مشترکی Ú©Ù‡ با غرب ستیزان Ùˆ تجدد ستیزان دارد از ØÙ„ مسائلی Ú©Ù‡ در کتاب خود Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ است بر نمی آید. در واقع به خاطر همان ذهنیت عرÙانی Ú©Ù‡ ذکرش گذشت Ø´ÛŒÙته آن گروه از ÙیلسوÙان غربی شده است Ú©Ù‡ علم ستیز Ùˆ تجدد ستیزند Ùˆ به رومانتیسیسم خرد ستیز Ùˆ علم ستیز اروپایی تعلق دارند Ùˆ نه به سنت خردگرا Ùˆ علمی غرب. آقای طباطبایی به خاطر همین وابستگی ذهنی Ùˆ Ùکری به سنت رومانتیسیسم اروپایی در گزینش غرب ستیزان Ùˆ تجدد ستیزان Ùˆ نقد آثار آنان مشکل Ùکری Ùˆ ذهنی داشته است. تأثیر آقای شایگان، اØسان نراقی Ùˆ رضا داوری بر Ù…Øیط "روشنÙکری" ایران تقریبا ناچیز بوده Ùˆ در واقع برخورد "روشنÙکران" ایرانی با آثار آنان خصمانه بوده است. از این گذشته هیچ یک از آنان ایدئولوگ هیچ Øزب سیاسی نبوده است. Øزبی Ú©Ù‡ تشکیلات وسیعی داشته باشد، چندین روزنامه Ùˆ نشریه منتشر کند Ú©Ù‡ از طریق آنها بتوان اÙکار تجددستیز را تبلیغ کرد Ùˆ اشاعه داد. اما برعکس اØزاب چپ، Ùˆ در رأس آنها Øزب توده، از چنین امکاناتی برخوردار بوده Ùˆ آنها را در اختیار ایدئولوگ های خود قرار Ù…ÛŒ داده اند؛ مثلا امکاناتی Ú©Ù‡ Øزب توده در اختیار اØسان طبری قرار داده بود. ولی آقای طباطبایی در این مورد از اØسان طبری اسمی به میان نمی آورد Ùˆ Ùقط به اشاره ای Ú¯Ù†Ú¯ اکتÙا Ù…ÛŒ کند: " اندیشه ای برآمده از علوم اجتماعی جدید غربی، بنیان ÙلسÙÙ‡ سیاسی تجدد را مورد تردید جدی قرار داد Ùˆ بدین سان راه بسط آن را بست" (صÙØÙ‡ 9). ایشان معتقدند Ú©Ù‡ پست مدرنیته Ú©Ù‡ بیشتر سردمداران آن مارکسیستهای علم ستیزند، "ایدئولوژی" است اما مارکسیسم- لنینیسم نوع کیانوری – طبری "اندیشه برآمده از علوم اجتماعی جدید غربی" است! مگر از نظر یک مارکسیست، مدرنیته Ùرهنگ بورژوایی نیست Ú©Ù‡ باید براÙکنده شود؟ مگر مارکسیست ها در همه کشورها، به ویژه در آلمان، نیروهای عقلانی Ùˆ خردگرا Ùˆ دموکراسی لیبرالی را تخطئه نمی کردند Ùˆ با این کار موجبات تضعی٠نیروهای عقلانی جامعه را Ùراهم نمی آوردند Ùˆ راه را برای پیروزی Ùاشیسم Ùˆ نازیسم هموار نمی کردند؟ Ùˆ از یاد نبریم Ú©Ù‡ علی شریعتی Ùˆ جلال آل اØمد نیز در مکتب مارکسیسم – لنینیسم آموزش دیده بودند.
تشکیلات سیاسی دیگری Ú©Ù‡ در پروردن اسطوره اهریمن غرب Ùˆ در تجدد ستیزی نقش مهمی داشته است بخشی از جبهه ملی است. تأثیر نیروهای Ú†Ù¾ Ùˆ جبهه ملی بر Ù…Øیط "روشنÙکری" ایران عظیم بوده است نه تأثیر شایگان، اØسان نراقی Ùˆ رضا داوری. گویی آقای طباطبایی از دراÙتادن با اینان واهمه ای ندارد اما از درگیر شدن با پیروان مرØوم دکتر مصدق Ùˆ هواداران نیروهای Ú†Ù¾ Øذر Ù…ÛŒ کند! پس در گزینش "غرب ستیزان Ùˆ "تجدد ستیزان" بی طر٠و بی غرض نبوده است.
به بØØ« اصلی بازمی گردیم. مطالبی Ú©Ù‡ آقای طباطبایی درباره Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ مارکس نوشته اند خالی از اشکال نیست. Ù…Øتوای کتاب "علم منطق" Ù‡Ú¯Ù„" بازنمایی خداست بدان گونه Ú©Ù‡ ذات جاودانش پیش از Ø¢Ùریدن طبیعت Ùˆ هر Ø±ÙˆØ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‡ÛŒ بوده است." گوته به بهترین وجه خصلت منطق دیالکتیکی Ù‡Ú¯Ù„ را توصی٠کرده، Ù…ÛŒ گوید: "Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÛŒ خواهد واقعیت جاودان طبیعت را با شوخی زننده Ùˆ سÙسطه آمیزی از میان ببرد." در Øالی Ú©Ù‡ Ùیزیک نیوتونی هر روز موÙقیت بیشتری به دست Ù…ÛŒ آورد Ùˆ الگوی روش پژوهش برای دیگر رشته های علمی شده بود، Ù‡Ú¯Ù„ بر علم Ùیزیک ردیه Ù…ÛŒ نوشت! Øالا چگونه چنین منطقی، Ú©Ù‡ گوته آن را شوخی زننده ای Ù…ÛŒ نامید، دستاورد بزرگی برای علوم اجتماعی ( صص 48ØŒ 227ØŒ 230ØŒ 231Ù244-245) به شمار Ù…ÛŒ آید؟ Ùˆ چگونه Ù‡Ú¯Ù„ Ú©Ù‡ بزرگترین Ùیلسو٠پروتستان است Ùˆ "ایده" یا خدا را وارد "طبیعت" کرده است Ùˆ در واقع بنا بر ÙلسÙÙ‡ او "طبیعت"ØŒ ایده در دیگر بودگی خویش است Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ عصر روشنگری را تØقیر Ù…ÛŒ کرد، Ùیلسو٠مدرنیته Ù…ÛŒ شود؟ معلوم نیست! چنین ادعایی نشانه ناآگاهی از سرشت ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ مبادی علم جدید Ùˆ مدرنیته است. البته نگارنده مقام ÙلسÙÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ را انکار نمی کند. دستاورد مثلا نقشی را Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ برای دین قائل است Ù…ÛŒ پذیرد. Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود Ú©Ù‡ دین آگاهی یی است Ú©Ù‡ هر قوم از خود Ùˆ از ذات پروردگار خویش دارد، یا ØŒ درکی است Ú©Ù‡ یک قوم از خود دارد. Ù‡Ú¯Ù„ میان دین هر قوم Ùˆ نظام سیاسی Ùˆ قضایی آن ارتباطی تنگاتنگ Ù…ÛŒ بیند. بنابراین بهترین راه شناخت یک قوم، مطالعه دین او است. او به پیروی از منتسکیو معتقد است Ú©Ù‡ هر نظام Øکومتی با هر دینی سازگار نیست. دموکراسی را نمی توان در هر جامعه ای صر٠نظر از دین آن، مستقر کرد. اما متأسÙانه آقای طباطبایی این بخش از اندیشه Ù‡Ú¯Ù„ را Ú©Ù‡ هنوز Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªØŒ نادیده گرÙته اند، یعنی بخشی را Ú©Ù‡ به شرایط "امتناع اندیشه" Ùˆ " امتناع تجدد" ارتباط Ù…ÛŒ یابد مسکوت گذاشته اند Ùˆ به بخش مرده ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ یعنی منطق پرداخته اند. آقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند:
"مارکس در نخستین نوشته های خود زمینه تØولی در بنیادهای روش شناسی علوم اجتماعی را Ùراهم Ù…ÛŒ اورد، اما این تØول در روش شناسی با نخستین نقادی مارکس از اقتصاد سیاسی در جهتی رانده خواهد شد Ú©Ù‡ از نظر روش Ùˆ معرÙت شناسی علوم اجتماعی جدید Øائز اهمیت Ùراوانی است." (صÙØÙ‡ 232)
ولی با کمال تعجب دو صÙØÙ‡ بعد نقیض Ú¯Ùته بالا را Ù…ÛŒ خوانیم: " نقادی مبانی نظری دیدگاه Ù‡Ú¯Ù„ØŒ در نهایت، مارکس Ùˆ بیشتر از او مارکسیستها را به سقوط در روش Ùˆ معرÙت شناسی پیش از "انقلاب کوپرنیکی" کانت بازگرداند؟ مطالبی Ú©Ù‡ آقای طباطبایی درباره منطق Ù‡Ú¯Ù„ در صÙØات 48ØŒ 227ØŒ 230-231ØŒ 244-245 Ù…ÛŒ گویند در تناقض آشکار با مطالبی است Ú©Ù‡ در صÙØات 228ØŒ 233- 234 اظهار داشته اند. آیا این تناقض گویی ها را باید به پای ذهنیت "عرÙانی" یا اسطوره ای ایشان بگذاریم Ú©Ù‡ تناقض را درنمی یابد یا اینکه آقای طباطبایی مانند Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ مارکس به اصل امتناع تناقض اعلان جنگ داده اند Ùˆ از Ú¯Ùتن عبارات متناقض ابایی ندارند؟
البته نگارنده آقای طباطبایی را در زمره Ùرهیختگانی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ تعدادشان متأسÙانه در ایران اندک است. اختلا٠نظر نگارنده با ایشان بر سر بعضی مطالب نباید بر اتÙاق نظر میان من Ùˆ ایشان بر سر بسیاری از مسائل خدشه وارد کند.نگارنده معتقد است Ú©Ù‡ هر ایرانی Ùرهیخته ای باید کتاب "ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی" Ùˆ به ویژه پیشگÙتار Ùˆ Ùصل اول Ùˆ Ùصل خاتمه را به دقت بخواند. هشداری را Ú©Ù‡ کتاب Ù…ÛŒ دهد باید بسیار جدی گرÙت. پرسش هایی را Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ است در خور تأمل جدی است. نگارنده خود با همدلی Ùˆ همدردی Ùصلهای یاد شده را خواند. ولی پیش از پرداختن به مطالب Ùصول مذکور چند نکته را باید خاطرنشان کرد. آقای طباطبایی ایران پرست است Ùˆ ایران پرستی او موجب شده است Ú©Ù‡ نسبت به تاریخ گذشته ایران دچار توهم شود Ùˆ در ارزیابی اهمیت Ùˆ جایگاه اندیشه ÙلسÙÛŒ در Ùرهنگ ایران غلو کند. ایشان تاریخ Ùرهنگ ایران را نه آنگونه Ú©Ù‡ بوده است بلکه آن گونه Ú©Ù‡ آرزو دارند Ù…ÛŒ باید بوده باشد درک Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به خاطر همین ذهن گرایی، بسیاری از ادعاهایی Ú©Ù‡ درباره اندیشه سیاسی "ایرانشهری" کرده اند مورد تردید جدی قرار Ù…ÛŒ گیرد. ایشان از سویی مدعی اند Ú©Ù‡ در ایران اواخر قرن بیستم- به رغم همه گونه ارتباط Ùرهنگی Ú©Ù‡ با غرب برقرار است Ùˆ کتابخانه هایی Ú©Ù‡ در کشور موجود است Ùˆ استادانی Ú©Ù‡ تØصیلکرده دانشگاه های غرب اند- تاریخ اندیشه، تاریخ عدمی است؛ Ùˆ از سوی دیگر مدعی Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ در ایران قدیم اندیشه سیاسی"ایرانشهری" وجود داشته است،گرچه تعداد باسوادان از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نبوده Ùˆ ÙÙ† چاپ Ùˆ مدرسه Ùˆ دانشگاهی نیز وجود نداشته است. نگارنده از ایشان Ù…ÛŒ پرسد: کدام ایرانی پیش از اسلام کتابی در مورد تاریخ ایران، Øتی به Ø´Ú©Ù„ ذکر سلسله شاهان نگاشته است؟ آنچه ما درباره پیش از اسلام خود Ù…ÛŒ دانیم از مورخان یونانی Ùˆ رمی است. آیا این امر به این معنا نیست Ú©Ù‡ ایرانی درکی از تاریخ ندارد؟ آنچه در دوره ساسانیان از Øالت Ø´Ùاهی به صورت مکتوب درآمد متون دینی Ùˆ خدای نامکها (داستان ها Ùˆ اÙسانه ها) بود. این از وضع تاریخی Ùˆ Ùرهنگی ما پیش از اسلام. اما ایران پس از اسلام: چند قرن Ú©Ù‡ برده اعراب بوده است. بعد هم نوبت به ترک ها ÛŒ زردپوست آسیای میانه Ùˆ ترکمنها Ùˆ مغولان Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ تیغ در میان ایرانیان نهند. Øتی پادشاهان قاجار نیز اصل Ùˆ نسب مغولی داشته اند. Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ تاریخ ایران پس از اسلام، در واقع، تاریخ مهاجمانی است Ú©Ù‡ این سرزمین را از Ù¾ÛŒ یکدیگر تسخیر کرده Ùˆ آن را منقاد خویش ساخته اند.
آقای صادق زیباکلام کتابی نوشته اند به نام " ماچگونه ما شدیم" (با زیر عنوان "ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران"). ایشان نیز مانند آقای طباطبای در ارزیابی نقش علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ در Ùرهنگ ایران دچار توهم هستند. گرچه از بعضی جهات ارزیابی ایشان از انتقال علوم به تمدن اسلامی Ùˆ Ù†Øوه رشد Ùˆ بالندگی Ùˆ سپس زوال آن واقع بینانه تر است، اما توهم یادشده ایشان را دچار توهم بزرگتری کرده Ú©Ù‡ در عنوان کتابشان مشهود است: "ما چگونه ما شدیم". در پاسخ به ایشان باید Ú¯Ùت: برادر، ما همین Ú©Ù‡ هستیم قبلا نیز بوده ایم! Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆÙ…ÛŒ ما Ú©Ù‡ تغییری نکرده است. بازنمایی های جمعی ما هیچ گاه پذیرای تÙکر علمی Ùˆ انتقادی نبوده است. برای روشنتر شدن ایرادی Ú©Ù‡ به آقایان طباطبایی Ùˆ زیباکلام گرÙته ام، نظر ویلهلم ویندلباند ( از بزرگترین ÙیلسوÙان Ùˆ مورخان اندیشه ÙلسÙÛŒ Ùˆ از رهبران مکتب نوکانتی هیدلبرگ) را در مورد وضع علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ در تمدن اسلامی نقل Ù…ÛŒ کنم. او در کتاب "تاریخ ÙلسÙÙ‡" Ú©Ù‡ از کتاب های مرجع است Ù…ÛŒ نویسد:
"به علت وجود شرایط خاص در تمدن اسلامی، بخش اعظم بنیانگذاران Ùˆ Øامیان علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ پزشکان بودند در Øالی Ú©Ù‡ در غرب این نقش را روØانیون بر عهده داشتند. از این روی در کشورهای عربی آموزش پزشکی قدیم Ùˆ علوم طبیعی همراه با تعلیم ÙلسÙÙ‡ بود. آثار بقراط Ùˆ جالینوس مانند اثار اÙلاطون Ùˆ ارسطو Ùˆ نو اÙلاطونیان به عربی ترجمه شد. به همین علت در مابعدالطبیعه عربی، دیالکتیک همیشه در توازن با ÙلسÙÙ‡ طبیعی قرار داشت. اما به دستاوردهای تازه اعراب (= دانشمندان کشورهای اسلامی) در قلمرو طب Ùˆ علوم طبیعی نباید بیش از Øد بها داد. دانشی Ú©Ù‡ اعراب بعدها به غرب انتقال دادند عمدتا عبارت بود از کتاب های یونانی. Ú©Ù„ این Ùرهنگ علمی را به طور مصنوعی به تمدن اسلامی پیوند زده بودند. این Ùرهنگ علمی (بیگانه) در تمدن اسلامی ریشه ندوانید Ùˆ پس از رشدی کوتاه مدت، بی آنکه رمقی داشته باشد پژمرد Ùˆ خشکید. علم در تمدن اسلامی همیشه در Ù…ØÙلهای تنگ Ùˆ بسته به Øیات خود ادامه Ù…ÛŒ داد Ùˆ هرگز مورد توجه Ùˆ Øمایت توده مردم قرار نگرÙت."
Ùˆ جرج سارتون در شش بال علم (ترجمه اØمد آرام، تهران، انتشار 1339ØŒ صÙØÙ‡ 15) Ù…ÛŒ نویسد: "رنسانس تنها انقلاب در برابر اÙکار اصØاب مدرسه نبود، بلکه قیام در برابر اÙکار عربی Ùˆ اسلامی( مخصوصا ابن سینا Ùˆ ابن رشد) نیز بود." آقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند:
"اگر در شرایط "قرون وسطی" تأسیس علم جدید امکان پذیر نمی بوده است، چرا با پایان آن دوره Ùˆ با تأسیس علم جدید Ùˆ Øتی ورود آن به کشورهایی Ú©Ù‡ موضوع مورد بØØ« ماست، دست Ú©Ù…ØŒ پرداختن کمابیش جدی به این علوم نیزممکن نشده است Ùˆ این کشورها نه تنها نتوانستند گامی با تØول جدید بردارند بلکه پس از Øرکتی آغازین، به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ در آستانه Ùرو اÙتادن در چاه ویل "قرون وسطای" دیگری قرار دارند Ú©Ù‡ خروج از آن، به طور Ú©Ù„ÛŒ بسیار بعید Ù…ÛŒ نماید." (صÙØÙ‡ 116)
آقای طباطبایی مشخص نکرده اند Ú©Ù‡ "شرایط قرون وسطی" چیست؟ Ùˆ سوالی را Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ اند، بی پاسخ گذاشته اند. پاسخ بنده به ایشان نقل قولی است Ú©Ù‡ از ویندلباند آوردم؛ Ùˆ شاید در قالب اصطلاØات مکتب جامعه شناسی امیل دورکم بتوان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ بازنمایی های جمعی این اقوام با علم غربی در تخاصم است. یا باید علم غربی سرکوب شود Ùˆ به عنوان زایده ای بیگانه با اعتقادات آنان به دور اÙکنده شود یا برعکس بازبینی Ùˆ دگرگونی عظیمی در بازنمایی های جمعی آنان صورت گیرد، به گونه ای Ú©Ù‡ بتوانند با علم Ùˆ Ùرهنگ غربی سر سازش پیدا کنند. Ùˆ Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ کشورهای اسلامی همیشه راه نخست را برگزیده اند. البته تذکر این نکته ضروری است Ú©Ù‡ علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ غرب در خود غرب نیز با مبارزه ای طولانی Ùˆ جانکاه مستقر شد Ùˆ در نتیجه رویارویی دانشمندان Ùˆ ÙیلسوÙان با کلیسا، مسیØیت استØاله درونی یاÙت Ùˆ با علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ به نوعی تÙاهم Ùˆ همزیستی مسالمت آمیز رسید. آقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند:
"مشکل شرایط امتناع Ùˆ اینکه چگونه به بن بست کنونی رانده شده ایم، مشکل بنیادینی است Ú©Ù‡ باید جدی گرÙته شود Ùˆ تدوین نظریه ای در مبانی آن، امر عاجلی است Ú©Ù‡ باید، پیش از آنکه طشت ایران زمین از بام بیÙتد، به آن پرداخت."(صÙØÙ‡ 18)
شاید آقای طباطبایی مستØضر نباشند Ú©Ù‡ قبل از ایشان ماکس وبر نیز شرایط امتناع ظهور سرمایه داری (به دیگر سخن، ظهور عقلانیت از نوع غربی Ùˆ مدرنیته) را در کشورهای اسلامی مطالعه جدی کرده است. گرچه جامعه شناسی اسلام ماکس وبر به هنگام مرگ ÙˆÛŒ ناتمام ماند، اما از همان تکه پاره ها Ù…ÛŒ توان استنباط هایی کرد Ùˆ در این خصوص ماکس وبر شناسان نیز Ø´Ø±Ø Ù‡Ø§ÛŒÛŒ بر نظریات ÙˆÛŒ نگاشته اند. Øتی پیش از ماکس وبر، منتسکیو در "Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÛŒÙ†" Ùˆ در "نامه های ایرانی" Ùˆ مارکس نیز در مقاله های خود درباره چین Ùˆ هند، از دیدگاه خودشان، پاسخ پرسش شرایط امتناع تجدد در کشورهای آسیایی را داده بودند. نا آشنایی آقای طباطبایی با این گونه پژوهش ها (یا سکوت ایشان در این موارد) لطمات جدی به تØقیق ایشان وارد کرده Ùˆ کتاب ایشان بر اثر نادیده گرÙتن این پژوهش ها از بنیاد سست شده است. اگر ایشان نظریات منتسکیو، مارکس Ùˆ ماکس وبر را در این مورد قبول ندارند Ù…ÛŒ توانستند به نقد آنها بپردازند.
آقای طباطبایی می نویسند:
"اگر در شرایط کنونی کشوری نظیر ایران، انتقال آگاهی دوران جدید Ùˆ اندیشه تجدد امری Ù…Øال است Ùˆ چنانکه به عیان Ù…ÛŒ توان دید،شکا٠میان آگاهی مغرب زمین Ùˆ ایران در گذر زمان ژر٠تر Ùˆ بنیادی تر Ù…ÛŒ شود، آینده این شکا٠میان دو گونه آگاهی چگونه خواهد بود؟ در واقع، پرسش بنیادین این است Ú©Ù‡ اثرات این شکا٠Ùزاینده در آینده Ú†Ù‡ صورتی به خود خواهد گرÙت Ùˆ شیوه رویارویی با آن چگونه باید باشد." (صÙØÙ‡ 359)
باز Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ ایشان Ù…Ùاهیم کلیدی همچون "آگاهی مغرب زمین" Ùˆ "آگاهی ایران" را تعری٠ناشده رها کرده اند. این دو گونه آگاهی Ú†Ù‡ خصوصیاتی دارند Ú©Ù‡ شکا٠میانشان هر دم Ùزونی Ù…ÛŒ گیرد؟ مسلما پاسخ چنین پرسشهایی را در آثار Ù‡Ú¯Ù„ØŒ مارکس، هایدگر، آلتوسر، هورکهایمر، آدرنو، ÙÙˆÚ©Ùˆ نمی توان یاÙت. به همین دلیل هم آقای طباطبایی Ùاقد ابزارهای Ù…Ùهومی لازم برای پاسخ دادن به این پرسشهاست. اگر ایشان آثار انسان شناسان اجتماعی، Ùˆ آثار متÙکرانی مانند ژان پیاژه، ارنست کاسیرر، لوی برول Ùˆ مارسل موس را مطالعه کرده Ùˆ به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… Ùˆ ÙلسÙÙ‡ علمی مجهز شده بودند شاید کتاب خود را از اساس به گونه دیگر Ù…ÛŒ نوشتند. نگارنده Ù…ÛŒ کوشد برای Ù…Ùاهیمی Ú©Ù‡ ایشان تعری٠نکرده به کار برده اند تعریÙÛŒ در آثار تخصصی معتبر بیابد. پرسش "ماهیت سنت" را شاید بتوان به این سوال برگرداند Ú©Ù‡ جامعه سنتی Ú†Ù‡ خصوصیاتی دارد Ùˆ ساخت تÙکر در چنین جامعه ای Ú†Ù‡ خصلتهایی را داراست. هالپیک از جمله معدود انسان شناسان اجتماعی است Ú©Ù‡ در روانشناسی تکوینی نیز صاØب نظر است Ùˆ در زمره پیروان ژان پیاژه به شمار Ù…ÛŒ آید. او اعتقاد دارد Ú©Ù‡ Ùقط با مطالعه آثار روانشناسان تکوینی Ùˆ به ویژه ژان پیاژه Ù…ÛŒ توان به شناخت تÙکر انسان Ú†Ù‡ در جوامع صنعتی Ùˆ Ú†Ù‡ در جوامع پیش- صنعتی دست یاÙت. او معتقد است Ú©Ù‡ اختلا٠در شیوه تÙکر وقتی مشهود Ùˆ بارز Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ شیوه تÙکر در جامعه پیش -صنعتی را با شیوه تÙکر در جوامع صنعتی پیشرÙته مقابله Ùˆ مقایسه کنیم. هالپیک Ù…ÛŒ گوید اگر نظریه ذهنیت "پیش- منطقی" لوی برول را با آنچه ژان پیاژه مرØله "پیش- عملیاتی" در رشد ذهن Ù…ÛŒ نامد منطبق بدانیم، نظریات لوی -برول معنا پیدا Ù…ÛŒ کنند. هالپیک در کتاب" مبانی تÙکر ابتدایی" خصلتهای تÙکر در جامعه سنتی یا پیش- صنعتی را چنین توصی٠می کند:
1. "در جامعه سنتی Ùراگردهای طبیعی Ùˆ اجتماعی را نمی توان مورد تØلیل علی قرار داد؛
2. جهان طبیعی Ùقط تا جایی Ú©Ù‡ انسان را تØت تأثیر قرار دهد تجربه Ù…ÛŒ شود. بنابراین خواص اشیای طبیعی، ذهنی Ù…ÛŒ شود Ùˆ به صÙات Øسی وابسته Ù…ÛŒ گردد؛
3. برای انجام بسیاری کارها هیچ نیازی به برنامه ریزی دقیق، انجام آزمایش یا اندازه گیری اØساس نمی شود؛
4. از Ù„Øاظ تکنولوژیکی دامنه مسائل بسیار Ù…Øدود است Ùˆ آنها را Ù…ÛŒ توان به روش های سنتی ØÙ„ کرد؛
5. تکنولوژی به علت پیشرÙته نبودنش مقام شامخی ندارد، بنابراین به دشواری مسئله تکنولوژیکی به منزله مسئله تخصصی قابل Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªØ›
6. پرسش و چون و چرا کردن در مسائل و ناهمنوایی با سنت، به شدت سرکوب می شود؛
7. از رشد تجربه Ùردی ممانعت به عمل Ù…ÛŒ اید. در دیدگاهها همگرایی Ùˆ یکنواختی وجود دارد؛
8. مسائل زندگی روزمره عمدتا مسائل شخصی اند Ú©Ù‡ اندیشه پیش- عملیاتی( در روانشناسی تکوینی پیاژه دومین مرØله از مراØÙ„ چهارگانه رشد ذهنی) برای ØÙ„ آن Ú©Ùایت Ù…ÛŒ کند؛
9. ارائه دلیل Ùˆ برهان (استدلال)ØŒ به Ø´Ú©Ù„ غیر منطقی Ùˆ ناهمساز صورت Ù…ÛŒ گیرد. هیچ تصوری از استنتاج صرÙا صوری یا منطقی وجود ندارد. استدلال منطقی برپایه Ùرضیاتی Ú©Ù‡ خود شخص تجربه نکرده باشد مردود شناخته Ù…ÛŒ شود؛
10. بسیاری از موسسات Ùˆ نهادها هد٠مشخصی ندارند Ùˆ Ùقط بر پایه مقام Ùˆ منزلت متکی اند نه "قرارداد" Ùˆ با ارزشهای سمبلیک Ùˆ اخلاقی اشباع شده اند Ùˆ با کارایی Ùˆ برنامه ریزی در تقابل اند؛
11. جامعه به کسانی Ú©Ù‡ از هوش Ùˆ ذکاوتی عالی برخوردارند Ùˆ علائق Ùکری دارند اجازه نمی دهد Ú©Ù‡ در Ù…ØÙ„ÛŒ جمع شوند Ùˆ به بØØ« بپردازند."
چون آقای طباطبایی تعریÙÛŒ از مدرنیته Ùˆ خصوصیات Ùˆ وجوه اÙتراقش با دوره پیش- مدرنیته Ùˆ خصوصیات آن دوره، یعنی قرون وسطی به دست نداده اند. در اینجا به اجمال تعریÙÛŒ از آن ارائه Ù…ÛŒ شود. Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø "مدرن" از Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø modernus لاتینی Ú©Ù‡ در قرن پنجم میلادی به کار Ù…ÛŒ گرÙته اشتقاق یاÙته است Ùˆ برای متمایز کردن رم مسیØÛŒ از رم مشرک به کار Ù…ÛŒ رÙت. بنابراین Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…Ø¯Ø±Ù† وضع Øال (رم مسیØÛŒ) را نسبت به دوران کهن (یعنی رم مشرک) مشخص Ù…ÛŒ کرد. با ظهور جنبش روشنگری در Ùرانسه" مدرنیته" بار Ù…Ùهومی دیگری یاÙت Ùˆ دوره ای از تاریخ بشر را مشخص Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡ از دوره های قبل برتر بود. در واقع از عصر روشنگری تمایز دوره جدید نسبت به دوران پیش از خود بارزتر شد. در این قرن، سکولار شدن اندیشه به همه رشته های دانش تسری یاÙت. علوم از قیمومت الهیات آزاد شدند Ùˆ طبق منطق درونی خویش تØول یاÙتند. "قواعد استدلال در ÙلسÙÙ‡" Ú©Ù‡ نیوتون در کتاب" اصول ریاضی ÙلسÙÙ‡ طبیعی" برای بررسی پدیدارهای Ùیزیکی ارائه داده بود سرمشق Ùˆ الگوی دیگر رشته های دانش واقع شد؛ سازمان اجتماعی براساس عقل بشر Ø´Ú©Ù„ گرÙت؛ "قرارداد اجتماعی" Ùˆ نه کتاب مقدس شالوده جامعه مدنی را تشکیل داد؛ دولت نهادی شناخته شد Ú©Ù‡ بر پایه قرارداد Ø´Ú©Ù„ گرÙته است. پایه قوانین Ùیزیک را گالیله نه بر تورات بلکه بر خرد انسان گذاشت. Ùˆ همین طور Øقوق Ùˆ دیگر شاخه های دانش بشر بر عقل Ùˆ Ùهم او متکی شدند نه بر نیرویی مابعد الطبیعی.
هم چنان Ú©Ù‡ Ú¯Ùتیم در دوره مدرن، عقلانیت پایه علوم Ùˆ اساس تجدید سازمان اجتماع قرار گرÙته است. یعنی ستون مدرنیته "خرد" Ùˆ "عقلانیت" است. ولی متاسÙانه آقای طباطبایی "عقلانیت" را نیز تعری٠نکرده اند. اگر جامعه سنتی، غیر عقلانی خوانده Ù…ÛŒ شود Ùˆ جامعه مدرن ادعا Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ عقلانی است وجوه اÙتراق این دو چیست؟ توهم دیگری Ú©Ù‡ آقای طباطبایی دچار آنند این است Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ کنند همه Ùرهنگ ها از Ù„Øاظ شناخت ÙلسÙÛŒ Ùˆ علمی در یک Ø³Ø·Ø Ù‚Ø±Ø§Ø± دارند یا همه اقوام ساخت ذهنی مشابهی دارند . بعضی ملت ها سینه آسمان را Ù…ÛŒ شکاÙند با تلسکوپهایشان کهکشانهایی را مطالعه Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در Ùاصله میلیارد ها سال نوری قرار دارند. دل ذرات Ùˆ پاره ذرات اتمی را Ù…ÛŒ شکاÙند Ùˆ آنها را مطالعه Ù…ÛŒ کنند، در بیوشیمی، بیوÙیزیک Ùˆ پزشکی Ùˆ زیست شناسی به دستاوردهای متØیر العقولی نائل Ù…ÛŒ شوند. در مقابل اقوامی وجود دارند Ú©Ù‡ Ùکر Ùˆ ذهنشان را مسائل پیش پا اÙتاده Ùˆ غالبا خراÙÛŒ پر کرده است. انرژی ملتها در شکستن رسوم Ùˆ قالب تÙکرات سنتی Ùˆ Ù¾ÛŒ اÙکندن علم Ùˆ جامعه مدرن به یک اندازه نیست. مثلا Ùرهنگ روسی از ارئه ÙیلسوÙØŒ مورخ یا جامعه شناس برجسته ای ناتوان بوده است ولی در مقابل موسیقی دانان، رمان نویسان Ùˆ شاعران بزرگی به جهان عرضه کرده است. آقای طباطبایی با مبØØ« نوپای "Ùرهنگ Ùˆ شناخت" نا آشنایند؛ یعنی از رابطه میان Ùرهنگ یک جامعه Ùˆ نوع شناختی Ú©Ù‡ این Ùرهنگ به اÙراد Ù…ÛŒ دهد بی اطلاع هستند. ژان پیاژه در مقاله ای با عنوان: "نیاز به مطالعات Ùرهنگی تطبیقی برای روانشناسی تکوینی Ùˆ اهمیت این مطالعات" Ù…ÛŒ نویسد:
"مایلیم Ú©Ù‡ آن گونه پژوهش های Ùرهنگی تطبیقی مربوط به کارکردهای شناختی (cognitive) را مطالعه کنیم Ú©Ù‡ Ùقط به مطالعه رشد ذهنی کودک منØصر نشده باشند بلکه رشد ذهنی را ØŒ به منزله یک Ú©Ù„ØŒ در نظر گیرند Ùˆ از آن جمله مراØÙ„ نهایی رشد ذهنی بزرگسالان را. هنگامی Ú©Ù‡ لوی – برول مسئله "پیش- منطقی" بودن "ذهنیت ابتدایی" را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯ بی Ø´Ú© این تقابل را بیش از Øد برجسته کرد، درست همان طور Ú©Ù‡ بعدا در اثری Ú©Ù‡ پس از مرگش انتشار یاÙته، در مورد یکسانی ساختارهای ذهنی راه غلو پوییده است. این امر Ù…Øتمل است ( Ùˆ اسناد Ùˆ مدارک قوم شناختی نیز این نظر را القاء Ù…ÛŒ کنند) Ú©Ù‡ در بسیاری از Ùرهنگ ها تÙکر بزرگسالان از مرØله عملیات کانکریت (ملموس) Ùراتر نمی رود Ùˆ به مرØله عملیات منطقی ( یا تÙکر استدلالی Ùˆ انتزاعی) Ú©Ù‡ در Ùرهنگ ما (اروپای غربی) در سنین 12 تا 15 Øاصل Ù…ÛŒ شود نمی رسد."
منظور ژان پیاژه این است Ú©Ù‡ در بسیاری از Ùرهنگ ها تÙکردر مرØله "پیش – منطقی" متوق٠می شود. البته توق٠رشد ذهنی اÙراد به واسطه نقصی در مغز آنان یا نژادشان نیست بلکه نهادهای اجتماعی مانع رشد ذهنی اÙراد Ù…ÛŒ شوند. شاید آقای طباطبایی گوشه چشمی به چنین مباØØ«ÛŒ داشته باشدآنجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ نویسد:
"نگارنده این سطور بر آن است Ú©Ù‡ به اØتمال زیاد، Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ از امکان انتقال آگاهی به درستی صورت نگرÙته است، زیرا در این صورت، راه تعاطی به تجربه ای نو برای برخی از اقوام برای همیشه مسدود خواهد بود. بدیهی است Ú©Ù‡ این نظر امروزه، به دلیل این Ú©Ù‡ بر نوعی از نظریه منسوخ یهودی – مسیØÛŒ "قوم برگزیده" Ùˆ نیز نوعی ایدئولوژی اروپا Ù…Øوری تکیه دارد قابل دÙاع نیست."(صÙØÙ‡ 359)
کدام نظریه بر نظریه "قوم برگزیده" متکی است؟ معلوم نیست! ولی ناگÙته نماند Ú©Ù‡ هرکس بخواهد علمی بیندیشد Ùˆ درباره مبادی علم Ùˆ شناخت بØØ« های ÙلسÙÛŒ بکند، خواه ناخواه اروپا Ù…Øوری Ù…ÛŒ اندیشد. کتاب خود آقای دکتر طباطبایی از آغاز تا پایان اروپا Ù…Øوری است! پس اروپا Ù…Øوری اندیشیدن در قلمرو علوم، اعم از علوم طبیعی Ùˆ علوم اجتماعی Ùˆ ÙلسÙه، نه تنها منسوخ نشده بلکه سیطره جهانی یاÙته است؛ Ùˆ اگر راه خروجی از بن بست کنونی متصور باشد جز از این راه نمی گذرد. با نقل قول دیگری ازکتاب آقای طباطبایی بØØ« را به پایان Ù…ÛŒ آوریم. ایشان Ù…ÛŒ نویسند:
"انتقال آگاهی از مجرای تقلید ظاهر تمدن غربی، چنانکه اهل تقلید در سده گذشته در ایران به عنوان یگانه راه برون رÙت از وضعیت شکا٠Ùزاینده میان غرب Ùˆ ایران پیش کشیدند Ùˆ عدم امکان انتقال آگاهی به گونه ای Ú©Ù‡ امروزه، با توجه به تØولات دو دهه گذشته، Ù…ÛŒ تواند Ø·Ø±Ø Ø´ÙˆØ¯ØŒ اما هنوز نظریه پرداز خود را پیدا نکرده، اگرچه کوششی در این زمینه در دست انجام است، دو رویه سکه واØدی است Ú©Ù‡ بن بست کنونی را نه بن بست تاریخی، یعنی به هر Øال گذرا، بلکه بن بست وجودی Ùˆ "Ùطری" Ù…ÛŒ داندکه راه برون رÙتی بر آن متصور نیست. بر این دو گروه، Ùرقه ای را نیز باید اÙزود Ú©Ù‡ با بازگشت به گذشته به دنیال بر هم زدن نظام جهانی برای ایجاد نظمی نو است Ùˆ پای در Ú¯Ù„ توهم نسبت به خود Ùˆ جهان، به ناسازگاری میان بازگشت به سنت Ùˆ نظم نو توجهی ندارد. این وجوه آگاهی روزی باید به عنوان صورت های پدیدارشناسی وجدان نگون بخت ایرانی مورد توجه قرار گیرد." (صÙØÙ‡ 360)
پی نویسها
________________________________________
1.Wilhelm Windelband:lehrbuch der Geschichte der philosophie, Tubingen J.C.B. Mohr (Paul Siebeck)17 Auflage,1980,s,266f,274
2. برای آگاهی بیشتر از نظریات منتسکیو Ùˆ مارکس Ùˆ لوی برول رجوع کنید به :یدالله موقن، نظریه لوی برول درباره ساخت ذهن اقوام ابتدایی" ( نگاه نو شماره 12ØŒ بهمن- اسÙند 1371ØŒ صص166-177) Ùˆ یدالله موقن، "آیا به راستی نظریه لوی برول ابطال شده است؟ " (نگاه نو شماره 19ØŒ Ùروردین – اردیبهشت، 1373 صص 190- 208) Ùˆ یدالله موقن : "تاریخچه Ù…Ùهوم استبداد شرقی" ( نگاه مو شماره 23ØŒ آذر – بهمن، 1373صص 78- 97). این مقالات بعدا در کتاب " زبان ،اندیشه Ùˆ Ùرهنگ " (تهران ØŒ نشر هرمس ØŒ1378) به چاپ رسیدند. اما این کتاب چند سالی است Ú©Ù‡ نایاب است Ùˆ تجدید چاپ نشده است.
3. C.R.Hallpike: The Foundations of Primitive Thought,Oxford U.P.1979,pp.132-4
4. برای Ùهم مبادی مدرنیته Ùˆ تÙاوت آن با مبادی اندیشه قرون وسطی Ùˆ چگونگی جهش از اندیشه اسطوره ای به اندیشه علمی بهترین اثر هم چنان کتاب ارنست کاسیرر: ÙلسÙÙ‡ روشنگری ( ترجمه یدالله موقن تهران، انتشارات نیلوÙر 1370) است.
5. Jean Piaget (1966): need and significance of cross- cultural studies in Genetic Psychology.
در کتاب:
J. W. Barry and P.R dasen(ed,) Culture and Cognition: Reading In Cross- Cultural Psychology, London,Methuen,1974,p. 309
یدالله موقن
سنت / تجدد
دکتر سید جواد طباطبایی پس از انتشار دو کتاب "درآمدی ÙلسÙÛŒ بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران" (تهران: دÙتر مطالعات سیاسی Ùˆ بین المللی، چاپ دوم، 1368) Ùˆ" زوال اندیشه سیاسی در ایران" (تهران: کویر، 1372) کتاب "ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی"( تهران ØŒ Ø·Ø±Ø Ù†Ùˆ ØŒ )1374 را منتشر کرده است. انتشار این کتاب Ùرصتی پیش Ù…ÛŒ آورد تا بار دیگر مسائلی در خصوص سنت Ùˆ تجدد Ù…Ø·Ø±Ø Ø´ÙˆØ¯. دکتر طباطبایی Ù…ÛŒ نویسد:
"در شرایط امتناع اندیشه Ùˆ تصلب سنت، تنها با نقادی از سنت Ù…ÛŒ توان به طور جدی با سنت روبرو شد Ùˆ گرنه، نمی توان سنت را با امکانات خود سنت مورد پرسش قرار داد. سنتی Ú©Ù‡ توان Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ Ùˆ لاجرم، تجدید نظر در مبانی خود را از دست داده باشد، نمی تواند شالوده ای استوار برای تذکر Ùˆ تجدید آن Ùراهم آورده Ùˆ به دست دهد Ùˆ بنابراین در نهایت، هرگونه کوشش برای تجدید نظر در مبانی، در Ù…Øدوده آن، در عمل Ù…Øتوم به شکست خواهد بود. با توجه به چنین دریاÙتی از Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ از ماهیت سنت، در دوره اسلامی متأخر بود Ú©Ù‡ اندیشه تجدد را به عنوان تکیه گاهی در بیرون سنت، اما برای Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ÛŒ در ماهیت سنت پیش کشیدیم." (صص 8-7)
جمله ها Ùˆ عبارت های بالا در صÙØÙ‡ های دیگر کتاب نیز، Ùˆ تقریبا شعارگونه، به کرات آمده است. ولی مؤل٠این Ù…Ùاهیم را تعری٠نکرده اند، نه "ماهیت سنت" تعری٠شده Ùˆ نه "اندیشه تجدد"Ø› درباره معنی "شرایط امتناع اندیشه" نیز مطلبی Ú¯Ùته نشده است! ایشان Ù…ÛŒ نویسد: "در شرایط کنونی، هیچ تØلیل جامعی از تاریخ اندیشه معاصر امکان پذیر نیست Ùˆ در واقع، این تاریخ، به تبع خود اندیشه، تاریخی عدمی است. بØØ« دÙتر Øاضر به مبادی مربوط Ù…ÛŒ شود."(صÙØÙ‡ 10) اما منظور خود را از "مبادی" روشن نکرده اند؛ "تاریخ عدمی است" به Ú†Ù‡ معناست؟ آیا منظورشان این است Ú©Ù‡ "اندیشه" ای در ایران وجود نداشته است Ú©Ù‡ " تاریخ" تغییر Ùˆ تØول آن را مطالعه کنیم؟ آقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند:
"اگر تأسیس Ùˆ تدوین اندیشه تجدد در مغرب زمین، به دنبال بØØ«ÛŒ در شرایط امکان آن صورت گرÙته، در وضعیت انØطاط مزمن تاریخ متأخر ایران، امکان تأسیس تجدد، جز از مجرای بØØ«ÛŒ بنیادین در شرایط امتناع Ùˆ مبادی آن صورت نخواهد گرÙت." (صÙØÙ‡11)
جمله های بالا نیز دارای عبارت هایی نامÙهوم اند. منظور ایشان "از تأسیس Ùˆ تدوین اندیشه تجدد در مغرب زمین، به دنبال بØØ«ÛŒ در شرایط امکان آن صورت گرÙته" چیست؟ گویا ایشان در نیاÙته اند Ú©Ù‡ وقتی از "شرایط امکان" سخن Ú¯Ùتیم در قالب ÙلسÙÙ‡ کانت Ù…ÛŒ اندیشیم، Øال آنکه اساس مدرنیته را دستاوردهای گالیله (1594-1642) Ùˆ دکارت (1596-1650) تشکیل Ù…ÛŒ دهد. در واقع جنگ با خراÙÙ‡ پرستی Ùˆ رسوم سنتی را ÙلسÙÙ‡ دکارت پیروزمندانه به انجام رساند. ÙلسÙÙ‡ کانت قله ÙلسÙÙ‡ روشنگری است اما کانت مؤسس مدرنیته نبوده است. آقای طباطبایی در کتاب خود جلال آل اØمد، علی شریعتی، داریوش شایگان، اØسان نراقی، رضا داوری Ùˆ چند Ù†Ùر دیگر را به عنوان "تجدد ستیز" آماج انتقاد قرار Ù…ÛŒ دهند. در مورد کتاب "غرب زدگی" Ù…ÛŒ نویسند:
"آل اØمد از سویی درباره ماهیت سنت، به دلیل تصوری سطØÛŒ Ùˆ سیاست زده Ú©Ù‡ از عملکرد اØتمالی آن دارد، در توهم است Ùˆ از سوی دیگر، توجهی به بنیاد اندیشه غربی ندارد، Ùرآورده هایی ایدئولوژیکی از آن را Ú©Ù‡ از Øد نازل انتقاد روزنامه ای Ùˆ نیز از ظاهر تمدن جدید غربی Ùراتر نمی رود، به عنوان اندیشه ای ناب Ùˆ اساسی درباره ماهیت تمدن غربی Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ است." (صÙØÙ‡ 11)
اما جلال آل اØمد کیست Ùˆ کتاب "غرب زدگی" او Ú†Ù‡ تأثیری بر Ù…Øیط روشنÙکری ایران داشته Ú©Ù‡ در اینجا آماج Øمله قرار گرÙته است؟ آقای هوشنگ گلشیری در Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯Ùˆ با خانم سیمین دانشور، همسر مرØوم آل اØمد، (مجله Ù…Ùید، تیرماه 1366ØŒ صÙØÙ‡ 16) Ù…ÛŒ گوید: "...غولی مثل جلال Ú©Ù‡ ( غول بود از نظر تأثیر در دیگران) خیلی از ما تØت تأثیر Øکمهای او بودیم، دیگر مد هم شده بود." Ùˆ آقای داریوش آشوری در مصاØبه با نگاه نو (شماره 14ØŒ صÙØÙ‡ 24) Ù…ÛŒ گوید: "ما گروهی از روشنÙکران جوان بودیم Ú©Ù‡ با مرØوم آل اØمد Øشر Ùˆ نشر داشتیم. جلال مانند مرشد ما بود." شهادت این دو تن گواهی است بر اینکه تأثیر آل اØمد Ùˆ کتابش "غرب زدگی" بر Ù…Øیط "روشنÙکری" ایران عظیم بوده است؛ Ùˆ اگر داوری آقای طباطبایی در مورد کتاب " غرب زدگی" آل اØمد درست باشد، Ú©Ù‡ درست است، باید نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ Ù…Øیط "روشنÙکری" ایران در Ùقر Ùرهنگی ÙˆØشتناکی به سر Ù…ÛŒ برده Ùˆ به قول طباطبایی "شرایط امتناع اندیشه" بر آن Øاکم بوده است. آقای طباطبایی درباره آقای شایگان Ù…ÛŒ نویسند:
"مورد جالب توجهی از خیال اندیشی در Øوزه اندیشه، کتاب "آسیا در برابر غرب" اثر داریوش شایگان است Ú©Ù‡ با تعبیری Ú©Ù‡ نویسنده آن برای توصیی٠هنر جدید از هایدگر وام گرÙته، Ù…ÛŒ توان مجموعه آن بØثها را "اندیشه بی جایگاه" نامید. سرگردانی داریوش شایگان در "آسیا در برابر غرب"ØŒ به عنوان مثال، Ùˆ نوسان او میان ارزیابی مثبتی Ú©Ù‡ از سنت ارائه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ تأیید بر اینکه به هر Øال، در وضعیت کنونی در صورت بازپرداختن نااندیشه به سنت، بقایای آن جز به "موتاسیون" نمی تواند منجر شود، ریشه در همین ناروشنی موضع او نسبت به بنیاد اندیشه در غرب Ùˆ شرق دارد. نویسنده "آسیا در برابر غرب"ØŒ به طور Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ یکسره، به تØلیل بیرونی روی کرده Ùˆ لاجرم به Ø·Ø±Ø Ø¯ÛŒØ¯Ú¯Ø§Ù‡ÛŒ پرداخته Ú©Ù‡ او را از دیدگاه Ø·Ø±Ø Ù…Ø´Ú©Ù„ دوره گذار Ùˆ امتناع تأسیس اندیشه تجدد دور Ùˆ به جریان تجدد ستیزی نزدیک کرده است." (صص 38-44)
نگارنده با این داوری آقای طباطبایی اساسا مواÙÙ‚ است. "روشنÙکر" ایرانی Ùاقد ذهن استدلالی- علمی است. این ضع٠گریبانگیر همه کسانی است Ú©Ù‡ در ایران به مطالعه ÙلسÙÙ‡ پرداخته اند. (از جمله خود آقای طباطبایی). Ùقدان تربیت علمی موجب شده است Ú©Ù‡ اینان به ÙلسÙÙ‡ هایی روی بیاورند Ú©Ù‡ بیشتر با تتبعات ادبی Ùˆ نقد متون ارتباط دارد. Ùˆ به علت سیطره بازنمایی های جمعی بر ذهنشان، Ùˆ پرورش یاÙتن در Ùرهنگی Ú©Ù‡ ذاتا عرÙانی Ùˆ خرد ستیز است، Ø´ÛŒÙته ÙلسÙÙ‡ هایی شده اند Ú©Ù‡ خصلتی خرد ستیزانه Ùˆ تاریک اندیشانه دارند. مثلا آقای شایگان همراه با مرتجعان Ùˆ تاریک اندیشان Ùˆ علم ستیزان غرب بر Ùروریزی قرون وسطی مویه Ù…ÛŒ کند Ùˆ پیدایش علم را Ú©Ù‡ موجب اÙسون زدایی از جهان شده است "Øرکت نزولی" Ùˆ "نیهیلیسم" Ù…ÛŒ داند. ( "آسیا در برابر غرب"ØŒ صÙØÙ‡ 47). آقای شایگان Ùˆ مرشدش، هانری کربن، ذهنیتی "عرÙانی" دارند. ولی خود آقای طباطبایی نیز از ذهنیت عرÙانی بی نصیب نیست. اگر شایگان به هایدگر(Ùیلسو٠رمانتیک Ùˆ نازی آلمانی) Ùˆ هانری کربن (عار٠و تاریک اندیش Ùرانسوی) سرسپرده است، آقای طباطبایی هم به مارکس رمانتیک Ùˆ تجدد ستیز آلمانی Ùˆ آلتوسر (ایدئولوگ استالینیست) تعلق خاطر دارد Ùˆ ضمنا مترجم کتاب هانری کرین "تاریخ ÙلسÙÙ‡ اسلامی" به Ùارسی نیز هست! آقای طباطبایی در انتقاد به جا Ùˆ به موقع Ùˆ تأمل برانگیز خود از بعضی نویسندگان ایرانی Ù…ÛŒ نویسند:
"به جای آنکه مشکل آینده ایران را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ باشیم، به زوال Ù…Øتوم غرب Ù…ÛŒ اندیشیم، در Øالی Ú©Ù‡ بازپرداختی کژتاب ار ایدئولوژی های جدید غربی Ú©Ù‡ واپسین Ùرآورده آنها ایدئولوژی به Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù¾Ø³Øª مدرنیته است، هم چنانکه دهه های پیش، جامعه شناسی Ùˆ نظریه تجدد ستیز بود- جانشین علم به گذشته غرب شده است. زوال Ù…Øتوم غرب، توهم یا وجهی از ایدوئولوژی جدید غربی است Ú©Ù‡ درباره آن خشت پرتوان زد. چرا Ú©Ù‡ پایه ای در واقعیت ندارد، ولی وجدان نگونبخت ما را Ú©Ù‡ پای در Ú¯Ù„ وضعیت زوال Ùˆ انØطاط مانده است، نوازش Ù…ÛŒ دهد. اما به هر Øال، این پرسش را از خود نکرده ایم Ú©Ù‡ در صورت سقوط غرب، وضع Ùˆ Øال آن بخشی از جهان Ú©Ù‡ در دوران جدید، در نهایت، Øتی مشکل خود را جز در نسبت با غرب Ùˆ اندیشه غربی نمی تواند Ø·Ø±Ø Ú©Ù†Ø¯ØŒ Ú†Ù‡ خواهد بود؟
البته این پرسش جدی است Ùˆ در واقع، به مشکل بØران عقلانیتی باز Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ از همان نخستین سده دوره اسلامی تاریخ ما، پیوسته، مشکل عمده ای بوده است." (صÙØÙ‡ 16)
نگارنده با آنچه آقای طباطبایی Ù…ÛŒ گوید کاملا مواÙÙ‚ است ولی این نکته را از نظر دور نمی دارد Ú©Ù‡ کسانی Ú©Ù‡ ایدئولوژی پست مدرنیته را علم کرده اند نقطه اتکای ایدئولوژی خود را کتاب "دیالکتیک روشنگری" اثر مشترک هورکهایمر Ùˆ آدرونو قرار داده اند. این دو ایدئولوگ مارکسیست، به دنبال لوکاچ، سنت Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ – مارکسی را اØیا کردند، یعنی همان سنتی Ú©Ù‡ آقای طباطبایی Ø´ÛŒÙته آن است. (البته بگذریم از اینکه نمی توان Ù‡Ú¯Ù„ تاریخ گرا را با ساخت گرایی آلتوسر Ùˆ تÙسیر ضد اومانیستی Ùˆ ضد تاریخ گرایی او از مارکسیسم سازش داد.) اما آقای شایگان Ú©Ù‡ بنا بر عقیده آقای طباطبایی به تجددستیزی نزدیکتر است تا تجدد خواهی برای جنگ با علم Ùˆ خرد Ùˆ تخطئه مدرنیته بخشی از ابزارهای Ù…Ùهومی خود را از همین کتاب "دیالکتیک روشنگری" بدست آورده است. ("زیر آسمان های جهان"ØŒ صÙØÙ‡ 155) Ùˆ از غرایب دیگر آنکه هم علم کنندگان پست مدرنیته به آثار میشل ÙÙˆÚ©Ùˆ استناد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ هم آقای شایگان Ùˆ طباطبایی! بنابراین Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ آقای طباطبایی به خاطر ذهنیت مشترکی Ú©Ù‡ با غرب ستیزان Ùˆ تجدد ستیزان دارد از ØÙ„ مسائلی Ú©Ù‡ در کتاب خود Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ است بر نمی آید. در واقع به خاطر همان ذهنیت عرÙانی Ú©Ù‡ ذکرش گذشت Ø´ÛŒÙته آن گروه از ÙیلسوÙان غربی شده است Ú©Ù‡ علم ستیز Ùˆ تجدد ستیزند Ùˆ به رومانتیسیسم خرد ستیز Ùˆ علم ستیز اروپایی تعلق دارند Ùˆ نه به سنت خردگرا Ùˆ علمی غرب. آقای طباطبایی به خاطر همین وابستگی ذهنی Ùˆ Ùکری به سنت رومانتیسیسم اروپایی در گزینش غرب ستیزان Ùˆ تجدد ستیزان Ùˆ نقد آثار آنان مشکل Ùکری Ùˆ ذهنی داشته است. تأثیر آقای شایگان، اØسان نراقی Ùˆ رضا داوری بر Ù…Øیط "روشنÙکری" ایران تقریبا ناچیز بوده Ùˆ در واقع برخورد "روشنÙکران" ایرانی با آثار آنان خصمانه بوده است. از این گذشته هیچ یک از آنان ایدئولوگ هیچ Øزب سیاسی نبوده است. Øزبی Ú©Ù‡ تشکیلات وسیعی داشته باشد، چندین روزنامه Ùˆ نشریه منتشر کند Ú©Ù‡ از طریق آنها بتوان اÙکار تجددستیز را تبلیغ کرد Ùˆ اشاعه داد. اما برعکس اØزاب چپ، Ùˆ در رأس آنها Øزب توده، از چنین امکاناتی برخوردار بوده Ùˆ آنها را در اختیار ایدئولوگ های خود قرار Ù…ÛŒ داده اند؛ مثلا امکاناتی Ú©Ù‡ Øزب توده در اختیار اØسان طبری قرار داده بود. ولی آقای طباطبایی در این مورد از اØسان طبری اسمی به میان نمی آورد Ùˆ Ùقط به اشاره ای Ú¯Ù†Ú¯ اکتÙا Ù…ÛŒ کند: " اندیشه ای برآمده از علوم اجتماعی جدید غربی، بنیان ÙلسÙÙ‡ سیاسی تجدد را مورد تردید جدی قرار داد Ùˆ بدین سان راه بسط آن را بست" (صÙØÙ‡ 9). ایشان معتقدند Ú©Ù‡ پست مدرنیته Ú©Ù‡ بیشتر سردمداران آن مارکسیستهای علم ستیزند، "ایدئولوژی" است اما مارکسیسم- لنینیسم نوع کیانوری – طبری "اندیشه برآمده از علوم اجتماعی جدید غربی" است! مگر از نظر یک مارکسیست، مدرنیته Ùرهنگ بورژوایی نیست Ú©Ù‡ باید براÙکنده شود؟ مگر مارکسیست ها در همه کشورها، به ویژه در آلمان، نیروهای عقلانی Ùˆ خردگرا Ùˆ دموکراسی لیبرالی را تخطئه نمی کردند Ùˆ با این کار موجبات تضعی٠نیروهای عقلانی جامعه را Ùراهم نمی آوردند Ùˆ راه را برای پیروزی Ùاشیسم Ùˆ نازیسم هموار نمی کردند؟ Ùˆ از یاد نبریم Ú©Ù‡ علی شریعتی Ùˆ جلال آل اØمد نیز در مکتب مارکسیسم – لنینیسم آموزش دیده بودند.
تشکیلات سیاسی دیگری Ú©Ù‡ در پروردن اسطوره اهریمن غرب Ùˆ در تجدد ستیزی نقش مهمی داشته است بخشی از جبهه ملی است. تأثیر نیروهای Ú†Ù¾ Ùˆ جبهه ملی بر Ù…Øیط "روشنÙکری" ایران عظیم بوده است نه تأثیر شایگان، اØسان نراقی Ùˆ رضا داوری. گویی آقای طباطبایی از دراÙتادن با اینان واهمه ای ندارد اما از درگیر شدن با پیروان مرØوم دکتر مصدق Ùˆ هواداران نیروهای Ú†Ù¾ Øذر Ù…ÛŒ کند! پس در گزینش "غرب ستیزان Ùˆ "تجدد ستیزان" بی طر٠و بی غرض نبوده است.
به بØØ« اصلی بازمی گردیم. مطالبی Ú©Ù‡ آقای طباطبایی درباره Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ مارکس نوشته اند خالی از اشکال نیست. Ù…Øتوای کتاب "علم منطق" Ù‡Ú¯Ù„" بازنمایی خداست بدان گونه Ú©Ù‡ ذات جاودانش پیش از Ø¢Ùریدن طبیعت Ùˆ هر Ø±ÙˆØ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‡ÛŒ بوده است." گوته به بهترین وجه خصلت منطق دیالکتیکی Ù‡Ú¯Ù„ را توصی٠کرده، Ù…ÛŒ گوید: "Ù‡Ú¯Ù„ Ù…ÛŒ خواهد واقعیت جاودان طبیعت را با شوخی زننده Ùˆ سÙسطه آمیزی از میان ببرد." در Øالی Ú©Ù‡ Ùیزیک نیوتونی هر روز موÙقیت بیشتری به دست Ù…ÛŒ آورد Ùˆ الگوی روش پژوهش برای دیگر رشته های علمی شده بود، Ù‡Ú¯Ù„ بر علم Ùیزیک ردیه Ù…ÛŒ نوشت! Øالا چگونه چنین منطقی، Ú©Ù‡ گوته آن را شوخی زننده ای Ù…ÛŒ نامید، دستاورد بزرگی برای علوم اجتماعی ( صص 48ØŒ 227ØŒ 230ØŒ 231Ù244-245) به شمار Ù…ÛŒ آید؟ Ùˆ چگونه Ù‡Ú¯Ù„ Ú©Ù‡ بزرگترین Ùیلسو٠پروتستان است Ùˆ "ایده" یا خدا را وارد "طبیعت" کرده است Ùˆ در واقع بنا بر ÙلسÙÙ‡ او "طبیعت"ØŒ ایده در دیگر بودگی خویش است Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ عصر روشنگری را تØقیر Ù…ÛŒ کرد، Ùیلسو٠مدرنیته Ù…ÛŒ شود؟ معلوم نیست! چنین ادعایی نشانه ناآگاهی از سرشت ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ مبادی علم جدید Ùˆ مدرنیته است. البته نگارنده مقام ÙلسÙÛŒ Ù‡Ú¯Ù„ را انکار نمی کند. دستاورد مثلا نقشی را Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ برای دین قائل است Ù…ÛŒ پذیرد. Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود Ú©Ù‡ دین آگاهی یی است Ú©Ù‡ هر قوم از خود Ùˆ از ذات پروردگار خویش دارد، یا ØŒ درکی است Ú©Ù‡ یک قوم از خود دارد. Ù‡Ú¯Ù„ میان دین هر قوم Ùˆ نظام سیاسی Ùˆ قضایی آن ارتباطی تنگاتنگ Ù…ÛŒ بیند. بنابراین بهترین راه شناخت یک قوم، مطالعه دین او است. او به پیروی از منتسکیو معتقد است Ú©Ù‡ هر نظام Øکومتی با هر دینی سازگار نیست. دموکراسی را نمی توان در هر جامعه ای صر٠نظر از دین آن، مستقر کرد. اما متأسÙانه آقای طباطبایی این بخش از اندیشه Ù‡Ú¯Ù„ را Ú©Ù‡ هنوز Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªØŒ نادیده گرÙته اند، یعنی بخشی را Ú©Ù‡ به شرایط "امتناع اندیشه" Ùˆ " امتناع تجدد" ارتباط Ù…ÛŒ یابد مسکوت گذاشته اند Ùˆ به بخش مرده ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ یعنی منطق پرداخته اند. آقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند:
"مارکس در نخستین نوشته های خود زمینه تØولی در بنیادهای روش شناسی علوم اجتماعی را Ùراهم Ù…ÛŒ اورد، اما این تØول در روش شناسی با نخستین نقادی مارکس از اقتصاد سیاسی در جهتی رانده خواهد شد Ú©Ù‡ از نظر روش Ùˆ معرÙت شناسی علوم اجتماعی جدید Øائز اهمیت Ùراوانی است." (صÙØÙ‡ 232)
ولی با کمال تعجب دو صÙØÙ‡ بعد نقیض Ú¯Ùته بالا را Ù…ÛŒ خوانیم: " نقادی مبانی نظری دیدگاه Ù‡Ú¯Ù„ØŒ در نهایت، مارکس Ùˆ بیشتر از او مارکسیستها را به سقوط در روش Ùˆ معرÙت شناسی پیش از "انقلاب کوپرنیکی" کانت بازگرداند؟ مطالبی Ú©Ù‡ آقای طباطبایی درباره منطق Ù‡Ú¯Ù„ در صÙØات 48ØŒ 227ØŒ 230-231ØŒ 244-245 Ù…ÛŒ گویند در تناقض آشکار با مطالبی است Ú©Ù‡ در صÙØات 228ØŒ 233- 234 اظهار داشته اند. آیا این تناقض گویی ها را باید به پای ذهنیت "عرÙانی" یا اسطوره ای ایشان بگذاریم Ú©Ù‡ تناقض را درنمی یابد یا اینکه آقای طباطبایی مانند Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ مارکس به اصل امتناع تناقض اعلان جنگ داده اند Ùˆ از Ú¯Ùتن عبارات متناقض ابایی ندارند؟
البته نگارنده آقای طباطبایی را در زمره Ùرهیختگانی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ تعدادشان متأسÙانه در ایران اندک است. اختلا٠نظر نگارنده با ایشان بر سر بعضی مطالب نباید بر اتÙاق نظر میان من Ùˆ ایشان بر سر بسیاری از مسائل خدشه وارد کند.نگارنده معتقد است Ú©Ù‡ هر ایرانی Ùرهیخته ای باید کتاب "ابن خلدون Ùˆ علوم اجتماعی" Ùˆ به ویژه پیشگÙتار Ùˆ Ùصل اول Ùˆ Ùصل خاتمه را به دقت بخواند. هشداری را Ú©Ù‡ کتاب Ù…ÛŒ دهد باید بسیار جدی گرÙت. پرسش هایی را Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ است در خور تأمل جدی است. نگارنده خود با همدلی Ùˆ همدردی Ùصلهای یاد شده را خواند. ولی پیش از پرداختن به مطالب Ùصول مذکور چند نکته را باید خاطرنشان کرد. آقای طباطبایی ایران پرست است Ùˆ ایران پرستی او موجب شده است Ú©Ù‡ نسبت به تاریخ گذشته ایران دچار توهم شود Ùˆ در ارزیابی اهمیت Ùˆ جایگاه اندیشه ÙلسÙÛŒ در Ùرهنگ ایران غلو کند. ایشان تاریخ Ùرهنگ ایران را نه آنگونه Ú©Ù‡ بوده است بلکه آن گونه Ú©Ù‡ آرزو دارند Ù…ÛŒ باید بوده باشد درک Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به خاطر همین ذهن گرایی، بسیاری از ادعاهایی Ú©Ù‡ درباره اندیشه سیاسی "ایرانشهری" کرده اند مورد تردید جدی قرار Ù…ÛŒ گیرد. ایشان از سویی مدعی اند Ú©Ù‡ در ایران اواخر قرن بیستم- به رغم همه گونه ارتباط Ùرهنگی Ú©Ù‡ با غرب برقرار است Ùˆ کتابخانه هایی Ú©Ù‡ در کشور موجود است Ùˆ استادانی Ú©Ù‡ تØصیلکرده دانشگاه های غرب اند- تاریخ اندیشه، تاریخ عدمی است؛ Ùˆ از سوی دیگر مدعی Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ در ایران قدیم اندیشه سیاسی"ایرانشهری" وجود داشته است،گرچه تعداد باسوادان از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نبوده Ùˆ ÙÙ† چاپ Ùˆ مدرسه Ùˆ دانشگاهی نیز وجود نداشته است. نگارنده از ایشان Ù…ÛŒ پرسد: کدام ایرانی پیش از اسلام کتابی در مورد تاریخ ایران، Øتی به Ø´Ú©Ù„ ذکر سلسله شاهان نگاشته است؟ آنچه ما درباره پیش از اسلام خود Ù…ÛŒ دانیم از مورخان یونانی Ùˆ رمی است. آیا این امر به این معنا نیست Ú©Ù‡ ایرانی درکی از تاریخ ندارد؟ آنچه در دوره ساسانیان از Øالت Ø´Ùاهی به صورت مکتوب درآمد متون دینی Ùˆ خدای نامکها (داستان ها Ùˆ اÙسانه ها) بود. این از وضع تاریخی Ùˆ Ùرهنگی ما پیش از اسلام. اما ایران پس از اسلام: چند قرن Ú©Ù‡ برده اعراب بوده است. بعد هم نوبت به ترک ها ÛŒ زردپوست آسیای میانه Ùˆ ترکمنها Ùˆ مغولان Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ تیغ در میان ایرانیان نهند. Øتی پادشاهان قاجار نیز اصل Ùˆ نسب مغولی داشته اند. Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ تاریخ ایران پس از اسلام، در واقع، تاریخ مهاجمانی است Ú©Ù‡ این سرزمین را از Ù¾ÛŒ یکدیگر تسخیر کرده Ùˆ آن را منقاد خویش ساخته اند.
آقای صادق زیباکلام کتابی نوشته اند به نام " ماچگونه ما شدیم" (با زیر عنوان "ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران"). ایشان نیز مانند آقای طباطبای در ارزیابی نقش علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ در Ùرهنگ ایران دچار توهم هستند. گرچه از بعضی جهات ارزیابی ایشان از انتقال علوم به تمدن اسلامی Ùˆ Ù†Øوه رشد Ùˆ بالندگی Ùˆ سپس زوال آن واقع بینانه تر است، اما توهم یادشده ایشان را دچار توهم بزرگتری کرده Ú©Ù‡ در عنوان کتابشان مشهود است: "ما چگونه ما شدیم". در پاسخ به ایشان باید Ú¯Ùت: برادر، ما همین Ú©Ù‡ هستیم قبلا نیز بوده ایم! Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆÙ…ÛŒ ما Ú©Ù‡ تغییری نکرده است. بازنمایی های جمعی ما هیچ گاه پذیرای تÙکر علمی Ùˆ انتقادی نبوده است. برای روشنتر شدن ایرادی Ú©Ù‡ به آقایان طباطبایی Ùˆ زیباکلام گرÙته ام، نظر ویلهلم ویندلباند ( از بزرگترین ÙیلسوÙان Ùˆ مورخان اندیشه ÙلسÙÛŒ Ùˆ از رهبران مکتب نوکانتی هیدلبرگ) را در مورد وضع علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ در تمدن اسلامی نقل Ù…ÛŒ کنم. او در کتاب "تاریخ ÙلسÙÙ‡" Ú©Ù‡ از کتاب های مرجع است Ù…ÛŒ نویسد:
"به علت وجود شرایط خاص در تمدن اسلامی، بخش اعظم بنیانگذاران Ùˆ Øامیان علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ پزشکان بودند در Øالی Ú©Ù‡ در غرب این نقش را روØانیون بر عهده داشتند. از این روی در کشورهای عربی آموزش پزشکی قدیم Ùˆ علوم طبیعی همراه با تعلیم ÙلسÙÙ‡ بود. آثار بقراط Ùˆ جالینوس مانند اثار اÙلاطون Ùˆ ارسطو Ùˆ نو اÙلاطونیان به عربی ترجمه شد. به همین علت در مابعدالطبیعه عربی، دیالکتیک همیشه در توازن با ÙلسÙÙ‡ طبیعی قرار داشت. اما به دستاوردهای تازه اعراب (= دانشمندان کشورهای اسلامی) در قلمرو طب Ùˆ علوم طبیعی نباید بیش از Øد بها داد. دانشی Ú©Ù‡ اعراب بعدها به غرب انتقال دادند عمدتا عبارت بود از کتاب های یونانی. Ú©Ù„ این Ùرهنگ علمی را به طور مصنوعی به تمدن اسلامی پیوند زده بودند. این Ùرهنگ علمی (بیگانه) در تمدن اسلامی ریشه ندوانید Ùˆ پس از رشدی کوتاه مدت، بی آنکه رمقی داشته باشد پژمرد Ùˆ خشکید. علم در تمدن اسلامی همیشه در Ù…ØÙلهای تنگ Ùˆ بسته به Øیات خود ادامه Ù…ÛŒ داد Ùˆ هرگز مورد توجه Ùˆ Øمایت توده مردم قرار نگرÙت."
Ùˆ جرج سارتون در شش بال علم (ترجمه اØمد آرام، تهران، انتشار 1339ØŒ صÙØÙ‡ 15) Ù…ÛŒ نویسد: "رنسانس تنها انقلاب در برابر اÙکار اصØاب مدرسه نبود، بلکه قیام در برابر اÙکار عربی Ùˆ اسلامی( مخصوصا ابن سینا Ùˆ ابن رشد) نیز بود." آقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند:
"اگر در شرایط "قرون وسطی" تأسیس علم جدید امکان پذیر نمی بوده است، چرا با پایان آن دوره Ùˆ با تأسیس علم جدید Ùˆ Øتی ورود آن به کشورهایی Ú©Ù‡ موضوع مورد بØØ« ماست، دست Ú©Ù…ØŒ پرداختن کمابیش جدی به این علوم نیزممکن نشده است Ùˆ این کشورها نه تنها نتوانستند گامی با تØول جدید بردارند بلکه پس از Øرکتی آغازین، به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ در آستانه Ùرو اÙتادن در چاه ویل "قرون وسطای" دیگری قرار دارند Ú©Ù‡ خروج از آن، به طور Ú©Ù„ÛŒ بسیار بعید Ù…ÛŒ نماید." (صÙØÙ‡ 116)
آقای طباطبایی مشخص نکرده اند Ú©Ù‡ "شرایط قرون وسطی" چیست؟ Ùˆ سوالی را Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ اند، بی پاسخ گذاشته اند. پاسخ بنده به ایشان نقل قولی است Ú©Ù‡ از ویندلباند آوردم؛ Ùˆ شاید در قالب اصطلاØات مکتب جامعه شناسی امیل دورکم بتوان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ بازنمایی های جمعی این اقوام با علم غربی در تخاصم است. یا باید علم غربی سرکوب شود Ùˆ به عنوان زایده ای بیگانه با اعتقادات آنان به دور اÙکنده شود یا برعکس بازبینی Ùˆ دگرگونی عظیمی در بازنمایی های جمعی آنان صورت گیرد، به گونه ای Ú©Ù‡ بتوانند با علم Ùˆ Ùرهنگ غربی سر سازش پیدا کنند. Ùˆ Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ کشورهای اسلامی همیشه راه نخست را برگزیده اند. البته تذکر این نکته ضروری است Ú©Ù‡ علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ غرب در خود غرب نیز با مبارزه ای طولانی Ùˆ جانکاه مستقر شد Ùˆ در نتیجه رویارویی دانشمندان Ùˆ ÙیلسوÙان با کلیسا، مسیØیت استØاله درونی یاÙت Ùˆ با علم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ به نوعی تÙاهم Ùˆ همزیستی مسالمت آمیز رسید. آقای طباطبایی Ù…ÛŒ نویسند:
"مشکل شرایط امتناع Ùˆ اینکه چگونه به بن بست کنونی رانده شده ایم، مشکل بنیادینی است Ú©Ù‡ باید جدی گرÙته شود Ùˆ تدوین نظریه ای در مبانی آن، امر عاجلی است Ú©Ù‡ باید، پیش از آنکه طشت ایران زمین از بام بیÙتد، به آن پرداخت."(صÙØÙ‡ 18)
شاید آقای طباطبایی مستØضر نباشند Ú©Ù‡ قبل از ایشان ماکس وبر نیز شرایط امتناع ظهور سرمایه داری (به دیگر سخن، ظهور عقلانیت از نوع غربی Ùˆ مدرنیته) را در کشورهای اسلامی مطالعه جدی کرده است. گرچه جامعه شناسی اسلام ماکس وبر به هنگام مرگ ÙˆÛŒ ناتمام ماند، اما از همان تکه پاره ها Ù…ÛŒ توان استنباط هایی کرد Ùˆ در این خصوص ماکس وبر شناسان نیز Ø´Ø±Ø Ù‡Ø§ÛŒÛŒ بر نظریات ÙˆÛŒ نگاشته اند. Øتی پیش از ماکس وبر، منتسکیو در "Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÛŒÙ†" Ùˆ در "نامه های ایرانی" Ùˆ مارکس نیز در مقاله های خود درباره چین Ùˆ هند، از دیدگاه خودشان، پاسخ پرسش شرایط امتناع تجدد در کشورهای آسیایی را داده بودند. نا آشنایی آقای طباطبایی با این گونه پژوهش ها (یا سکوت ایشان در این موارد) لطمات جدی به تØقیق ایشان وارد کرده Ùˆ کتاب ایشان بر اثر نادیده گرÙتن این پژوهش ها از بنیاد سست شده است. اگر ایشان نظریات منتسکیو، مارکس Ùˆ ماکس وبر را در این مورد قبول ندارند Ù…ÛŒ توانستند به نقد آنها بپردازند.
آقای طباطبایی می نویسند:
"اگر در شرایط کنونی کشوری نظیر ایران، انتقال آگاهی دوران جدید Ùˆ اندیشه تجدد امری Ù…Øال است Ùˆ چنانکه به عیان Ù…ÛŒ توان دید،شکا٠میان آگاهی مغرب زمین Ùˆ ایران در گذر زمان ژر٠تر Ùˆ بنیادی تر Ù…ÛŒ شود، آینده این شکا٠میان دو گونه آگاهی چگونه خواهد بود؟ در واقع، پرسش بنیادین این است Ú©Ù‡ اثرات این شکا٠Ùزاینده در آینده Ú†Ù‡ صورتی به خود خواهد گرÙت Ùˆ شیوه رویارویی با آن چگونه باید باشد." (صÙØÙ‡ 359)
باز Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ ایشان Ù…Ùاهیم کلیدی همچون "آگاهی مغرب زمین" Ùˆ "آگاهی ایران" را تعری٠ناشده رها کرده اند. این دو گونه آگاهی Ú†Ù‡ خصوصیاتی دارند Ú©Ù‡ شکا٠میانشان هر دم Ùزونی Ù…ÛŒ گیرد؟ مسلما پاسخ چنین پرسشهایی را در آثار Ù‡Ú¯Ù„ØŒ مارکس، هایدگر، آلتوسر، هورکهایمر، آدرنو، ÙÙˆÚ©Ùˆ نمی توان یاÙت. به همین دلیل هم آقای طباطبایی Ùاقد ابزارهای Ù…Ùهومی لازم برای پاسخ دادن به این پرسشهاست. اگر ایشان آثار انسان شناسان اجتماعی، Ùˆ آثار متÙکرانی مانند ژان پیاژه، ارنست کاسیرر، لوی برول Ùˆ مارسل موس را مطالعه کرده Ùˆ به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… Ùˆ ÙلسÙÙ‡ علمی مجهز شده بودند شاید کتاب خود را از اساس به گونه دیگر Ù…ÛŒ نوشتند. نگارنده Ù…ÛŒ کوشد برای Ù…Ùاهیمی Ú©Ù‡ ایشان تعری٠نکرده به کار برده اند تعریÙÛŒ در آثار تخصصی معتبر بیابد. پرسش "ماهیت سنت" را شاید بتوان به این سوال برگرداند Ú©Ù‡ جامعه سنتی Ú†Ù‡ خصوصیاتی دارد Ùˆ ساخت تÙکر در چنین جامعه ای Ú†Ù‡ خصلتهایی را داراست. هالپیک از جمله معدود انسان شناسان اجتماعی است Ú©Ù‡ در روانشناسی تکوینی نیز صاØب نظر است Ùˆ در زمره پیروان ژان پیاژه به شمار Ù…ÛŒ آید. او اعتقاد دارد Ú©Ù‡ Ùقط با مطالعه آثار روانشناسان تکوینی Ùˆ به ویژه ژان پیاژه Ù…ÛŒ توان به شناخت تÙکر انسان Ú†Ù‡ در جوامع صنعتی Ùˆ Ú†Ù‡ در جوامع پیش- صنعتی دست یاÙت. او معتقد است Ú©Ù‡ اختلا٠در شیوه تÙکر وقتی مشهود Ùˆ بارز Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ شیوه تÙکر در جامعه پیش -صنعتی را با شیوه تÙکر در جوامع صنعتی پیشرÙته مقابله Ùˆ مقایسه کنیم. هالپیک Ù…ÛŒ گوید اگر نظریه ذهنیت "پیش- منطقی" لوی برول را با آنچه ژان پیاژه مرØله "پیش- عملیاتی" در رشد ذهن Ù…ÛŒ نامد منطبق بدانیم، نظریات لوی -برول معنا پیدا Ù…ÛŒ کنند. هالپیک در کتاب" مبانی تÙکر ابتدایی" خصلتهای تÙکر در جامعه سنتی یا پیش- صنعتی را چنین توصی٠می کند:
1. "در جامعه سنتی Ùراگردهای طبیعی Ùˆ اجتماعی را نمی توان مورد تØلیل علی قرار داد؛
2. جهان طبیعی Ùقط تا جایی Ú©Ù‡ انسان را تØت تأثیر قرار دهد تجربه Ù…ÛŒ شود. بنابراین خواص اشیای طبیعی، ذهنی Ù…ÛŒ شود Ùˆ به صÙات Øسی وابسته Ù…ÛŒ گردد؛
3. برای انجام بسیاری کارها هیچ نیازی به برنامه ریزی دقیق، انجام آزمایش یا اندازه گیری اØساس نمی شود؛
4. از Ù„Øاظ تکنولوژیکی دامنه مسائل بسیار Ù…Øدود است Ùˆ آنها را Ù…ÛŒ توان به روش های سنتی ØÙ„ کرد؛
5. تکنولوژی به علت پیشرÙته نبودنش مقام شامخی ندارد، بنابراین به دشواری مسئله تکنولوژیکی به منزله مسئله تخصصی قابل Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªØ›
6. پرسش و چون و چرا کردن در مسائل و ناهمنوایی با سنت، به شدت سرکوب می شود؛
7. از رشد تجربه Ùردی ممانعت به عمل Ù…ÛŒ اید. در دیدگاهها همگرایی Ùˆ یکنواختی وجود دارد؛
8. مسائل زندگی روزمره عمدتا مسائل شخصی اند Ú©Ù‡ اندیشه پیش- عملیاتی( در روانشناسی تکوینی پیاژه دومین مرØله از مراØÙ„ چهارگانه رشد ذهنی) برای ØÙ„ آن Ú©Ùایت Ù…ÛŒ کند؛
9. ارائه دلیل Ùˆ برهان (استدلال)ØŒ به Ø´Ú©Ù„ غیر منطقی Ùˆ ناهمساز صورت Ù…ÛŒ گیرد. هیچ تصوری از استنتاج صرÙا صوری یا منطقی وجود ندارد. استدلال منطقی برپایه Ùرضیاتی Ú©Ù‡ خود شخص تجربه نکرده باشد مردود شناخته Ù…ÛŒ شود؛
10. بسیاری از موسسات Ùˆ نهادها هد٠مشخصی ندارند Ùˆ Ùقط بر پایه مقام Ùˆ منزلت متکی اند نه "قرارداد" Ùˆ با ارزشهای سمبلیک Ùˆ اخلاقی اشباع شده اند Ùˆ با کارایی Ùˆ برنامه ریزی در تقابل اند؛
11. جامعه به کسانی Ú©Ù‡ از هوش Ùˆ ذکاوتی عالی برخوردارند Ùˆ علائق Ùکری دارند اجازه نمی دهد Ú©Ù‡ در Ù…ØÙ„ÛŒ جمع شوند Ùˆ به بØØ« بپردازند."
چون آقای طباطبایی تعریÙÛŒ از مدرنیته Ùˆ خصوصیات Ùˆ وجوه اÙتراقش با دوره پیش- مدرنیته Ùˆ خصوصیات آن دوره، یعنی قرون وسطی به دست نداده اند. در اینجا به اجمال تعریÙÛŒ از آن ارائه Ù…ÛŒ شود. Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø "مدرن" از Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø modernus لاتینی Ú©Ù‡ در قرن پنجم میلادی به کار Ù…ÛŒ گرÙته اشتقاق یاÙته است Ùˆ برای متمایز کردن رم مسیØÛŒ از رم مشرک به کار Ù…ÛŒ رÙت. بنابراین Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…Ø¯Ø±Ù† وضع Øال (رم مسیØÛŒ) را نسبت به دوران کهن (یعنی رم مشرک) مشخص Ù…ÛŒ کرد. با ظهور جنبش روشنگری در Ùرانسه" مدرنیته" بار Ù…Ùهومی دیگری یاÙت Ùˆ دوره ای از تاریخ بشر را مشخص Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡ از دوره های قبل برتر بود. در واقع از عصر روشنگری تمایز دوره جدید نسبت به دوران پیش از خود بارزتر شد. در این قرن، سکولار شدن اندیشه به همه رشته های دانش تسری یاÙت. علوم از قیمومت الهیات آزاد شدند Ùˆ طبق منطق درونی خویش تØول یاÙتند. "قواعد استدلال در ÙلسÙÙ‡" Ú©Ù‡ نیوتون در کتاب" اصول ریاضی ÙلسÙÙ‡ طبیعی" برای بررسی پدیدارهای Ùیزیکی ارائه داده بود سرمشق Ùˆ الگوی دیگر رشته های دانش واقع شد؛ سازمان اجتماعی براساس عقل بشر Ø´Ú©Ù„ گرÙت؛ "قرارداد اجتماعی" Ùˆ نه کتاب مقدس شالوده جامعه مدنی را تشکیل داد؛ دولت نهادی شناخته شد Ú©Ù‡ بر پایه قرارداد Ø´Ú©Ù„ گرÙته است. پایه قوانین Ùیزیک را گالیله نه بر تورات بلکه بر خرد انسان گذاشت. Ùˆ همین طور Øقوق Ùˆ دیگر شاخه های دانش بشر بر عقل Ùˆ Ùهم او متکی شدند نه بر نیرویی مابعد الطبیعی.
هم چنان Ú©Ù‡ Ú¯Ùتیم در دوره مدرن، عقلانیت پایه علوم Ùˆ اساس تجدید سازمان اجتماع قرار گرÙته است. یعنی ستون مدرنیته "خرد" Ùˆ "عقلانیت" است. ولی متاسÙانه آقای طباطبایی "عقلانیت" را نیز تعری٠نکرده اند. اگر جامعه سنتی، غیر عقلانی خوانده Ù…ÛŒ شود Ùˆ جامعه مدرن ادعا Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ عقلانی است وجوه اÙتراق این دو چیست؟ توهم دیگری Ú©Ù‡ آقای طباطبایی دچار آنند این است Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ کنند همه Ùرهنگ ها از Ù„Øاظ شناخت ÙلسÙÛŒ Ùˆ علمی در یک Ø³Ø·Ø Ù‚Ø±Ø§Ø± دارند یا همه اقوام ساخت ذهنی مشابهی دارند . بعضی ملت ها سینه آسمان را Ù…ÛŒ شکاÙند با تلسکوپهایشان کهکشانهایی را مطالعه Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در Ùاصله میلیارد ها سال نوری قرار دارند. دل ذرات Ùˆ پاره ذرات اتمی را Ù…ÛŒ شکاÙند Ùˆ آنها را مطالعه Ù…ÛŒ کنند، در بیوشیمی، بیوÙیزیک Ùˆ پزشکی Ùˆ زیست شناسی به دستاوردهای متØیر العقولی نائل Ù…ÛŒ شوند. در مقابل اقوامی وجود دارند Ú©Ù‡ Ùکر Ùˆ ذهنشان را مسائل پیش پا اÙتاده Ùˆ غالبا خراÙÛŒ پر کرده است. انرژی ملتها در شکستن رسوم Ùˆ قالب تÙکرات سنتی Ùˆ Ù¾ÛŒ اÙکندن علم Ùˆ جامعه مدرن به یک اندازه نیست. مثلا Ùرهنگ روسی از ارئه ÙیلسوÙØŒ مورخ یا جامعه شناس برجسته ای ناتوان بوده است ولی در مقابل موسیقی دانان، رمان نویسان Ùˆ شاعران بزرگی به جهان عرضه کرده است. آقای طباطبایی با مبØØ« نوپای "Ùرهنگ Ùˆ شناخت" نا آشنایند؛ یعنی از رابطه میان Ùرهنگ یک جامعه Ùˆ نوع شناختی Ú©Ù‡ این Ùرهنگ به اÙراد Ù…ÛŒ دهد بی اطلاع هستند. ژان پیاژه در مقاله ای با عنوان: "نیاز به مطالعات Ùرهنگی تطبیقی برای روانشناسی تکوینی Ùˆ اهمیت این مطالعات" Ù…ÛŒ نویسد:
"مایلیم Ú©Ù‡ آن گونه پژوهش های Ùرهنگی تطبیقی مربوط به کارکردهای شناختی (cognitive) را مطالعه کنیم Ú©Ù‡ Ùقط به مطالعه رشد ذهنی کودک منØصر نشده باشند بلکه رشد ذهنی را ØŒ به منزله یک Ú©Ù„ØŒ در نظر گیرند Ùˆ از آن جمله مراØÙ„ نهایی رشد ذهنی بزرگسالان را. هنگامی Ú©Ù‡ لوی – برول مسئله "پیش- منطقی" بودن "ذهنیت ابتدایی" را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯ بی Ø´Ú© این تقابل را بیش از Øد برجسته کرد، درست همان طور Ú©Ù‡ بعدا در اثری Ú©Ù‡ پس از مرگش انتشار یاÙته، در مورد یکسانی ساختارهای ذهنی راه غلو پوییده است. این امر Ù…Øتمل است ( Ùˆ اسناد Ùˆ مدارک قوم شناختی نیز این نظر را القاء Ù…ÛŒ کنند) Ú©Ù‡ در بسیاری از Ùرهنگ ها تÙکر بزرگسالان از مرØله عملیات کانکریت (ملموس) Ùراتر نمی رود Ùˆ به مرØله عملیات منطقی ( یا تÙکر استدلالی Ùˆ انتزاعی) Ú©Ù‡ در Ùرهنگ ما (اروپای غربی) در سنین 12 تا 15 Øاصل Ù…ÛŒ شود نمی رسد."
منظور ژان پیاژه این است Ú©Ù‡ در بسیاری از Ùرهنگ ها تÙکردر مرØله "پیش – منطقی" متوق٠می شود. البته توق٠رشد ذهنی اÙراد به واسطه نقصی در مغز آنان یا نژادشان نیست بلکه نهادهای اجتماعی مانع رشد ذهنی اÙراد Ù…ÛŒ شوند. شاید آقای طباطبایی گوشه چشمی به چنین مباØØ«ÛŒ داشته باشدآنجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ نویسد:
"نگارنده این سطور بر آن است Ú©Ù‡ به اØتمال زیاد، Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ از امکان انتقال آگاهی به درستی صورت نگرÙته است، زیرا در این صورت، راه تعاطی به تجربه ای نو برای برخی از اقوام برای همیشه مسدود خواهد بود. بدیهی است Ú©Ù‡ این نظر امروزه، به دلیل این Ú©Ù‡ بر نوعی از نظریه منسوخ یهودی – مسیØÛŒ "قوم برگزیده" Ùˆ نیز نوعی ایدئولوژی اروپا Ù…Øوری تکیه دارد قابل دÙاع نیست."(صÙØÙ‡ 359)
کدام نظریه بر نظریه "قوم برگزیده" متکی است؟ معلوم نیست! ولی ناگÙته نماند Ú©Ù‡ هرکس بخواهد علمی بیندیشد Ùˆ درباره مبادی علم Ùˆ شناخت بØØ« های ÙلسÙÛŒ بکند، خواه ناخواه اروپا Ù…Øوری Ù…ÛŒ اندیشد. کتاب خود آقای دکتر طباطبایی از آغاز تا پایان اروپا Ù…Øوری است! پس اروپا Ù…Øوری اندیشیدن در قلمرو علوم، اعم از علوم طبیعی Ùˆ علوم اجتماعی Ùˆ ÙلسÙه، نه تنها منسوخ نشده بلکه سیطره جهانی یاÙته است؛ Ùˆ اگر راه خروجی از بن بست کنونی متصور باشد جز از این راه نمی گذرد. با نقل قول دیگری ازکتاب آقای طباطبایی بØØ« را به پایان Ù…ÛŒ آوریم. ایشان Ù…ÛŒ نویسند:
"انتقال آگاهی از مجرای تقلید ظاهر تمدن غربی، چنانکه اهل تقلید در سده گذشته در ایران به عنوان یگانه راه برون رÙت از وضعیت شکا٠Ùزاینده میان غرب Ùˆ ایران پیش کشیدند Ùˆ عدم امکان انتقال آگاهی به گونه ای Ú©Ù‡ امروزه، با توجه به تØولات دو دهه گذشته، Ù…ÛŒ تواند Ø·Ø±Ø Ø´ÙˆØ¯ØŒ اما هنوز نظریه پرداز خود را پیدا نکرده، اگرچه کوششی در این زمینه در دست انجام است، دو رویه سکه واØدی است Ú©Ù‡ بن بست کنونی را نه بن بست تاریخی، یعنی به هر Øال گذرا، بلکه بن بست وجودی Ùˆ "Ùطری" Ù…ÛŒ داندکه راه برون رÙتی بر آن متصور نیست. بر این دو گروه، Ùرقه ای را نیز باید اÙزود Ú©Ù‡ با بازگشت به گذشته به دنیال بر هم زدن نظام جهانی برای ایجاد نظمی نو است Ùˆ پای در Ú¯Ù„ توهم نسبت به خود Ùˆ جهان، به ناسازگاری میان بازگشت به سنت Ùˆ نظم نو توجهی ندارد. این وجوه آگاهی روزی باید به عنوان صورت های پدیدارشناسی وجدان نگون بخت ایرانی مورد توجه قرار گیرد." (صÙØÙ‡ 360)
پی نویسها
________________________________________
1.Wilhelm Windelband:lehrbuch der Geschichte der philosophie, Tubingen J.C.B. Mohr (Paul Siebeck)17 Auflage,1980,s,266f,274
2. برای آگاهی بیشتر از نظریات منتسکیو Ùˆ مارکس Ùˆ لوی برول رجوع کنید به :یدالله موقن، نظریه لوی برول درباره ساخت ذهن اقوام ابتدایی" ( نگاه نو شماره 12ØŒ بهمن- اسÙند 1371ØŒ صص166-177) Ùˆ یدالله موقن، "آیا به راستی نظریه لوی برول ابطال شده است؟ " (نگاه نو شماره 19ØŒ Ùروردین – اردیبهشت، 1373 صص 190- 208) Ùˆ یدالله موقن : "تاریخچه Ù…Ùهوم استبداد شرقی" ( نگاه مو شماره 23ØŒ آذر – بهمن، 1373صص 78- 97). این مقالات بعدا در کتاب " زبان ،اندیشه Ùˆ Ùرهنگ " (تهران ØŒ نشر هرمس ØŒ1378) به چاپ رسیدند. اما این کتاب چند سالی است Ú©Ù‡ نایاب است Ùˆ تجدید چاپ نشده است.
3. C.R.Hallpike: The Foundations of Primitive Thought,Oxford U.P.1979,pp.132-4
4. برای Ùهم مبادی مدرنیته Ùˆ تÙاوت آن با مبادی اندیشه قرون وسطی Ùˆ چگونگی جهش از اندیشه اسطوره ای به اندیشه علمی بهترین اثر هم چنان کتاب ارنست کاسیرر: ÙلسÙÙ‡ روشنگری ( ترجمه یدالله موقن تهران، انتشارات نیلوÙر 1370) است.
5. Jean Piaget (1966): need and significance of cross- cultural studies in Genetic Psychology.
در کتاب:
J. W. Barry and P.R dasen(ed,) Culture and Cognition: Reading In Cross- Cultural Psychology, London,Methuen,1974,p. 309