( 3) ماركسيسم و ديالكتيك لوچوكولتي ترجمۀ یدالله موقن
ترجمۀ Ùارسي اين مقاله از روي ترجمۀ انگليسي آن صورت گرÙته كه در مجلۀ نيولÙت ريâ€ÙˆÙŠÙˆØŒ شماره93(سپتامبر- اكتبر1975،ص29-3) چاپ شده است. كولتي در اين مقاله،نخست Ùرق ميان تقابل٠واقعي Ùˆ تناقض٠ديالكتيكي را Ø´Ø±Ø Ù…ÙŠâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒ سپس اثبات ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه در كتاب سرمايه،تقابلها از نوع تناقضهاي٠ديالكتيكيâ€Ø§Ù†Ø¯. به همين دليل،ماركسيسم بر خلا٠علم، پايبند اصل امتناع تناقض نيست ونميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ علم باشد.
Lucio Colletti : Marxism and Dialectics ,translated by Yadollah Moughen
پانوشت ها:
1- مصاØبۀ « نيولÙت ري ويو» با لوچوكولتي كه با عنوان«مصاØبه اي سياسي Ùˆ ÙلسÙي» در شمارۀ 86†ژوئيه- اوت1974 به چاپ رسيد.-Ù…
2 - G.E.F.Hegel, Lectures on the History of philosophy, London 1892, reprinted 1955,vol.II,p.49.
3 - pure notions
4- در اين باره، كتاب كهنه شدۀ زير هنوز هم مطالب Ù…Ùيدي در بر دارد:
A.Dies.Autor de Platon, paris, 1925, vol. II,pp.470-522.
علاوه بر كتاب Ùوق، اثر زير نيز Ù…Ùيد است:
J.Stenzel, Studien Zur Entwicklung der platonischen Dialektik von Sokrates zu Aristoteles, Stuttgart, 1931, and now Darmastadt ,1974,pp.71ff.
و نيز رجوع كنيد به :
W.C.Neale & M.Kneale, Storia della Logica, Turin, 1972, pp.28-9.
5 - original community
6 -E.Cassirer, Storia della filosofia moderna, Turin, 1955, vol,III,p.389.
7 - Contradictory opposition
8- N.Hartmann, La filosofia dell, Idealismo tedesco, Milan, 1972,p.427.
9 - Ibid, p.381.
10 - Karl Marx, Early Writings, Introduced by Locio Colletti, Penguin/ NLR,1975,p.155.
البته مترجم معتقد است كه ماركس نيز مانند Ù‡Ú¯Ù„ وانگلس تÙاوتي ميان تقابلهای٠واقعي وتقابلهاي٠ديالكتيكي قائل نبوده است. اما Ù‡Ú¯Ù„ چون ايده آليست است وجهان مادي را غير واقعي مي داند، به اندازۀ ماركس وانگلسÙ«ماترياليست» دچار اشكال نمي شود. نكتۀ مهم ديگر اينكه كولتي در اينجا عبارات ماركس را نه بدان گونه كه خود او بيان كرده است بلكه خارج از متن تÙسير مي كند(گرچه بهتر است Ú¯Ùته شود كه كولتي سÙسطه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯). منظور ماركس در آن صÙØÛ€ بخصوص، اين است كه مثلاً قوچ Ùˆ ميش يا خروس Ùˆ مرغ را مي توان با هم جÙت داد، ولي قوچ Ùˆ مرغ، يا خروس Ùˆ ميش را نمي توان؛ زيرا از یک گونه نيستند. او دقيقاً زن Ùˆ مرد را مثال مي زند، Ùˆ مي گويد اينها دو قطبي هستند كه ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ با هم ازدواج كنند، چون همديگر را جذب مي كنند Ùˆ به هم عشق مي ورزند Ùˆ با هم يگانه مي شوند. يعني آنها را دو قطب ديالكتيكي مي داند كه البته نادرست است. به اين دليل كه مرد(يا زن) ÙÙŠ Ù†Ùسه منÙÙŠ نيست بلكه وجودي Øقيقي است.
11- R.Kroner, von Kant bis Hegel, Tubingen, 1924, vol,II,p.352,note1.
كرونر در بØØ« از تقابلهاي تجربي، نكته سنجيهاي روشنگرانه اي دارد. او تاكيد مي كند كه چگونه تقابلهاي تجربي با يكديگر تداخل نمي كنند Ùˆ مكمل يكديگر نيستند.
12- I.Kant, Scritti precriticci, Bari ,195p.III,p.263.
13- Ibid., p.263.
14 – Ibid.,p.264.
15 – Ibid., p.268.
16- Ibid,.p.255.
[به نظر مي رسد ص255 كه در ترجمۀ ايتاليايي مشخص شده است نادرست باشد، اØتمالاً ص265 است.Ù…]
17- Ibid.,p.267.
18- مثلاً در مجموعهâ€ÙŠ زير ]وقتي اعداد مثبت به پايان مي رسند†اعداد منÙÙŠ آغاز مي شوند:[
بررسي Ù…Ùسران كانت از تمايزي كه او ميان تقابلهاي٠منطقي وتقابلهاي٠واقعي قائل مي شود، نه تنها نسبت به نوشته هاي پيش از«نقدي» او بلكه نسبت به نقد خرد Ù…Øض نيز به طور كلي نابسنده اند مثلاً:
N.Kemp- Smith, A Commentary to Kant's Critique of Pure Reason,2nd edition, Now York, 1962,pp.422-3.
از سوي ديگر نكات Ù…Ùيدي در كتاب زير وجود دارد:
E.Cassirer. Kants Leben und Lehre, Berlin,1981,reprint Darmstadt, 1972,pp.77-8.
19- Ibid., p.267.
20 - V.I.Lenin, philosophical Notebooks.
در مجموعه آثار لنين(ترجمۀ انگليسي، چاپ مسكو،1958) جلد سي و هشتم، ص359.
21- ماخذ پيشين، همان صÙØÙ‡.]لنين به دنبال مثالهاي Ùوق، مورد زير را نيز ذكر مي كند:«در علم اجتماع: مبارزۀ طبقاتي».
كولتي رندانه مثال آخري را نياورده است؛ زيرا اگر«مبارزۀ طبقاتي» را تقابل واقعي بداند†يعني«پرولتاريا» Ùˆ بورژوازي» را دو طبقه بداند كه در جامعۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ وجود واقعي دارند، در آن صورت در بØØ« خود دربارۀ ماركس، كه به دنبال مي آيد، دچار تناقض گويي مي شود. چون به اين نتيجه رسيده است كه Ù…Ùاهيمي كه ماركس براي مطالعۀ «جامعۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠÂ» به كار برده است، به رغم معناي ظاهريشان،باري ديالكتيكي دارند. Ùˆ اگر از سوي ديگر صريØاً بپذيرد كه «مبارزۀ طبقاتي» موردي از تناقض٠ديالكتيكي است، دراين صورت اعلام كرده است كه«بورژوازي» Ùˆ قطب مقابل آن«پرولتاريا» Ùˆ «وØدت» آن دو قطب یعنی«جامعۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠØŒ Ù…Ùاهيم ديالكتيكيâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ پس وجودي صرÙاً منÙÙŠ دارند نه Øقيقي. به سخن ديگر، ماركس در عباراتي بسيار پيچيده اعلام داشته است كه«جامعۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠÂ» وهم وپندار است. اين نوع نتيجه گيري براي نظام ايده آليستي Ù‡Ú¯Ù„ موÙقيت به شمار مي آيد؛ ولي براي مكتب ماركسيسم كه خود را ماترياليستي مي داند، Ùا جعه آميز است. به همين دليل مترجم معتقد است كه ماركسيسم، رمانس ÙلسÙÙŠ است.Ù…]
22 - Mao Tse-Tung, Selected Works, peking, 1967, vol,1,p.317.
[مائو علاوه بر مثالهايي كه لنين Ø° كر كرده است، موارد زير را نام مي برد:«در جنگ: Øمله Ùˆ دÙاع، پيشروي وعقب نشيني، پيروزي Ùˆ شكست، همۀ اينها متقابلاً رويدادهايي متناقض اند»م.]
23- K,Korsch: Dialectica e Scienza nel Marxismo, Bari ,1974,pp.31-2.
[كارل كورش(1886-1961) ماركسيست آلماني Ùˆ نظريه پرداز برجستۀ دههâ€Ù‡Ø§ÙŠ 1920 Ùˆ 1930بود. او مانند لوكاچ(البته نه در Øد او) تÙسير تازه اي از انديشۀ ماركس ارائه داد. بوخارين Ùˆ زينووي٠از او انتقاد كردند. تÙسير لوكاچ نيز شديداً مورد Øمله قرار گرÙت. لوكاچ توبه كرد Ùˆ در Øزب كمونيست مجارستان ماند ولي كورش Øاضر به توبه نشد. بنابراين از Øزب كمونيست آلمان اخراج شد. مهمترين آثار كورش عبارتند از: 1) ماركسيسم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ 2) كارل ماركس،كورش در سال 1936 به آمريكا مهاجرت كرد وتا پايان عمر در آنجا ماند.Ù…]
24- C.Luporini, spazio e Materia in Kant, Florence, 1961,p.59
25- Ibid,p.116.
26- منظور كولتي مطالبي است كه در اثر درخشان خويش به نام: ماركسيسم Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ آورده است؛ Ùˆ بويژه Ùصل يكم آن: «هگل Ùˆ ديالكتيك٠ماده »(ترجمه انگليسي) ص7-27.Ù…
27-Hegel , Science of Logic ,(English translation by W. H.Johnstone &L.G.Sthruthers )
London ,1929 ,Vol.1,P.168.
28 – Ibid.,p.168.
29-R. Kroner ,Von Kant bis Hegel ,Tubingen ,1924 ,Vol.II ,P.360.
30- براي Ø´Ø±Ø Ø¨ÙŠØ´ØªØ± رجوع كنيد به مقدمۀ كولتي بر: نوشته هاي جواني ماركس، صÙØÙ‡ 20 Ùˆ در خود متن دستنوشته هاي اقتصادي- ÙلسÙÙŠØŒ ص385. مشخصات چاپ:
K.Marx, Early Writings, Penguin/NLR,1975.
Ùˆ در: مجموعه آثار ماركس- انگلس(ترجمۀ انگليسي چاپ مسكو1975) جلد سوم، ص232. متاسÙانه همين موضوع در مورد انديشۀ ماركس صادق است. او ايدهâ€Ø§Ù„يسم اÙراطي Ù‡Ú¯Ù„ را با ماترياليسم خام لامتري وهلوسيوس درآميخته است؛ Ùˆ بايد Ú¯Ùت كه وضع ماركس به مراتب بدتر از Ù‡Ú¯Ù„ است. آكتون Ùيلسو٠انگليسي در كتاب خود: توهم عصر(كه منظور او از توهم عصر، ماركسيسم- لنينيسم است، توهمي كه سرانجام زايل شد) به اثبات اين موضوع پرداخته كه ماركسيسم نظامي التقاطي است از هگليانيسم Ùˆ پوزيتيويسم. خود كولتي نيز در اواخر اين مقاله نتيجه مي گيرد كه دو ماركس وجود دارند؛ اما نوزده سال پس از آكتون.Ù… مشخصات كتاب آكتون:
H.B.Acton, The Illusion of the Epoch. Routeledge &Kegan Paul, 1955.-l
31- اين اثر در: مجموعه آثار Ù‡Ú¯Ù„ چاپ زوركمپ در جلد دوم صÙØات 72-213 چاپ شده است.
32- T.D.Lysenko(1898-1976)ØŒ زيست شناس Ùˆ متخصص امور كشاورزي. وي رييس آكادمي علوم كشاورزي شوروي در سالهاي(56-1938) ونيز(62-1958) بود. در سال 1958 جايزه لنين گرÙت. ليسنكو پس از بركناري خروشچ٠در سال 1965 بازنشسته شد. مخالÙانش او را شياد مي دانند؛ ولي آيا او شياد بود يا مومن به ماركسيسم – لنينيسم، امري است كه بستگي به ديدگاه داوران دارد. به هر Øال او در Ùضاي Øاكم بر شوروي استالين اعلام كرد كه علم ژنتيك، بورژوايي است Ùˆ او علم پرولتاريايي آورده است. وي معتقد بود كه بر اثر تغيير Ù…Øيط زيست جانوران Ùˆ گياهان، ميâ€ØªÙˆØ§Ù† آنها را، در جهتي كه دلخواه انسان است، تغيير داد. مخالÙان او از آكادميها Ùˆ دانشگاهها اخرج شدند. متون درسي مطابق عقايد ليسنكو نوشته شدند. برنامه ريزي در امور كشاورزي مطابق عقايد او، يا به سخن ديگر، مطابق علم پرولتاريايي صورت گرÙت. بر اثر طرØهاي او كشاورزي شوروي آسيب Ùراوان ديد؛ Ùˆ به دنبال آن، كم كم مخالÙانش زبان به انتقاد گشودند. با بي اعتبار شدن ليسنكو،كتابهاي درسي مجدداً مطابق متوني شدند كه در دانشگاههاي غرب تدريس ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ùˆ بدين ترتيب پروندۀ علم پرولتاريايي بسته شد. مترجم معتقد است كه ليسنكو را بايد ماركس زيست شناسي ناميد يا به عكس، ماركس را ليسنكوي علم اقتصاد خواند. با اين تÙاوت كه ليسنكو Ùقط به كشاورزي شوروي خسارات بسيار رساند ولي ماركس موجب قتل بيش از يكصد ميلیون انسان بي گناه در قرن بيستم شد. با Ùروپاشي ماركسيسم- لنينيسم در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين، پروندۀ انقلاب پرولتاريايي نيز بسته شد. براي Ø´Ø±Ø Ø¨ÙŠØ´ØªØ± دربارۀ ليسنكو ونظريات او Ùˆ تاثيرش در تبليغات اØزاب كمونيست، رجوع كنيد به كتاب زير كه لويي آلتوسر Ùيلسو٠رسمي Øزب كمونيست Ùرانسه نيز بر آن مقدمهâ€Ø§ÙŠ نوشته است:
D.Lecourt, Proletarian Science,(English translation, London ,NLR 1977)
كتاب زير نيز مرجع است:
Z.A.Mevedev, The Rise & Fall of T.D.Lysenko, N.Y.1969 reprint Anchorbooks, p/b ,1977.
33-F. Engels,Dialectic of Nature ( English translation ) London ,1940,P. 160.
34 – Ibid.,p.227.
35- Ø´Ú¯Ùتي آور است كه ÙيلسوÙÙŠ از ترازكولتي براي نظريۀ «بازتاب»(reflection) لنين چنين ارجي قائل مي â€Ø´ÙˆØ¯. لويي آلتوسرÙيلسو٠رسمي Øزب كمونيست Ùرانسه، نظر ژان پل سارتر Ùˆ مرلوپونتي را(كه هر دو ماركسيست بودهâ€Ø§Ù†Ø¯) دربارۀ ÙلسÙÛ€ لنين نقل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. وي در اثر خويش به نام: لنين Ùˆ ÙلسÙÙ‡(ترجمۀ انگليسي، لندن 1971ØŒ صÙØÙ‡33) ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«سارتر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه ÙلسÙÛ€ ماترياليستي انگلس Ùˆ لنين نينديشيدني به معني وجود نداشتن است Ø› يعني ÙلسÙÙ‡ â€Ø§ÙŠ است كه در برابر آزمون انديشۀمØض تاب نميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ø› چون ناتوراليستي(طبيعتگرايانه)ØŒ پيش نقدی، پيش از كانتي Ùˆ پيش از متاÙيزيك هگلي است. اما سارتر از سر لط٠تصديق ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه اين ÙلسÙÙ‡ ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ نقش«اسطورۀ» اÙلاطوني را داشته باشد كه به پرولتاريا كمك ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا انقلابي باشد. مرلوپونتي ÙلسÙÛ€ لنين را با يك كلمه رد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. (وي ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه) ÙلسÙÛ€ لنين مصلØتي است يعني براي نيازمنديهاي بلشويسم سرهم بندي شده است.
نظر كولتي درباره كانت، Ùيلسو٠ايدهâ€Ø§Ù„يست آلماني، نيز Ø´Ú¯Ùت انگيز است. زيرا كانت را ماترياليست ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.«انقلاب كوپرنيكي» كانت عبارت از اين بودكه اعلام كرد اين ذهن انسان است كه قوانين خود را به طبيعت تجويز مي كند نه بالعكس. ذهن، تاثرات Øسي را در قالبهاي از پيشي(=مستقل از تجربه Ùˆ پيش از تجربه) مي ريزد Ùˆ بدين طريق آنها را شكل Ùˆ Ùرم مي بخشد.
36- A.Tarski, "The Concept of Truth in Formalized Languages" in Tarski, Logic, Semantics and Meta-mathematics, Oxford,1965,p.152.
37 - Deutsche Zeitschrift fur philosophie
38 - مثلاً در كتاب زير ارجاعهای متعددي به اين بØØ« شده است:
N.Merker, le origini della Logica, Milan ,1961,pp,358-60 and passim,
39- W.Harich, in" Deutsche Zeitschrift fur philosophie", 1951, no.1,p.205.
40- paul F. Linke, Ibid., 1953, no.2, p.328.
البته بيان اين مطلب كه واقعيت، نامتناهي است و از اين رو تناقضات در واقعيت نيستند با تصديق و تاييد اين موضوع همراه است كه در واقعيت، برخوردها و تقابلهاي٠واقعي وجود دارند.
41- Ibid., p.359.
42- Ibid., p.356
43- Ùƒ. آژدوكيويچ(1890-1963). از وي كتاب زير به Ùارسي ترجمه شده كه Øاوي Ø´Ø±Ø Øال او نيز هست: مسائل ونظريات ÙلسÙÙ‡(ترجمه منوچهر بزرگمهر،1356).Ù…
44- K.Ajdukiewicz, Abriss der Logik, Berlin,1958,pp.79-80
45- سه اصل ديالكتيك عبارتند از:
1) قانون تبديل كميت به كيÙيت Ùˆ بالعكس؛
2) قانون تداخل تقابلها در يكديگر؛
3) قانون Ù†ÙÙŠ Ù†ÙÙŠ.
اين سه قانون در ديالكتيك طبيعت(نوشته انگلس،ترجمۀ انگليسي، مسكو،1954،ص62) آمده است. اما انگلس در Ø·Ø±Ø Ù†Ø®Ø³ØªÙŠÙ† كتاب(1878)ØŒ ديالكتيك را چنين تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:«ديالكتيك به منزلۀ علم نسبتهای متقابل ØŒ جهانشمول است؛ Ùˆ قوانين عمدۀ آن عبارتند از: تبديل كميت به كيÙيت،نÙوذ(يا تداخل)متقابل تقابلهاي قطبي Ùˆ تبديل هر يك به ديگري ،وقتي به مرØÙ„Û€ نهاييشان برسند؛ تØول تناقض يا Ù†ÙÙŠ Ù†ÙÙŠØ› شكل مارپيچي تØول»(ديالكتيك طبيعت،ص117).
برتل اولمن در كتاب خويش، اليناسيون، «شكل مارپيچي تØول» را چهارمين قانون ديالكتيك ذكر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
Bertell ollman, Alienation, Cambridge U.P.,1971,P.58.
46-G. Klaus ,Ein Fuhrung in die formale logik ,Berlin ,1959,P.50.
47-M.Aebi, Pouvior del' Esprit sur le reel ,pp.52-3.
48 - گالوانودلاولپه(1895-1968) Ùيلسو٠ماركسيست ايتاليايي. او نخست به گروه Ùيلسو٠Ùاشيست ايتاليايي جنتيله پيوست Ùˆ در آغاز تمايلات Ùاشيستي داشت. سپس به عضويت Øزب كمونيست ايتاليا درآمد. مورد دلاولپه ونيز ژرژ سورل نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه ارتجاع٠Ùاشیسم Ùˆ كمونيسم دو Ùراكسيون يك ايدئولوژي واØدند يا دوقلوهايي هستند كه مادرشان اسطورۀ ضد مدرنيته است.
براي اطلاع از Ø´Ø±Ø Øال دلاولپه به كتاب زير رجوع كنيد:
John Frasser, An Introduction to the Thought of Galvano Della Volpe, London,1977.
كتاب Ùوق در ضمن اشاراتي به ارتباط كولتي با مكتب دلاولپه دارد.-Ù…
49- Lenin, What the Friends of the People are?
در: مجموعه آثار لنين(ترجمه انگليسي)،جلد يكم، ص146.
50- G.H.Carr, What is History? , London, 1961, pp.58&60.
-
51- اين جنبه از پژوهش مرا ناپلئوني(C.Napoleoni) گرÙته Ùˆ در مقدمۀ خود بر ترجمۀ ايتاليايي(چاپ تورين،1970) كتاب سويزي با عنوان نظريۀ تØول سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ(لندن،1946) Ùˆ نيز در اثر مهمش به نام: درسهايي دربارۀ Ùصل ششم چاپ نشده(كتاب سرمايه) ماركس(تورين، 1972) گسترش داده است. Ø´Ø±Ø ÙƒØ§Ù…Ù„ اين Øوزۀ تئوريك در مقدمۀ كريستينا پن ناÙايا (Pennavaja) بر كتاب ناپلئوني (ريكاردو Ùˆ ماركس، ÙرانكÙورت،1974،ص20-26)آمده است.
[كولتي سرانجام به نتيجه اي مي رسد كه گئورگ لوكاچ در اثر خود: تاريخ Ùˆ آگاهي طبقاتي رسيده بود. Øتي بر تل اولمن پيش از كولتي به همين نتيجه رسيده است. وي در كتاب خود، اليناسيون، ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯: نظريه اليناسيون، چشم اندازی ايدهâ€Ø¢Ù„ÙŠ عرضه مي كند كه ميâ€ØªÙˆØ§Ù† از طريق آن نظريۀ ارزش(متكي بر) كار را بررسي كرد. چون اليناسيون Ù…Øور واقعي انديشۀ(ماركس) است كه ساير مولÙÙ‡â€Ù‡Ø§ بر آن استوار ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. ميâ€ØªÙˆØ§Ù† شيوهâ€Ø§ÙŠ كه ماركس، بر اساس آن نظريهâ€ÙŠ مركزي اقتصاد خود را عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙˆÙ†ÙŠØ² الگوهايي كه بر پايه آنها شكلهاي ارزش را ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒ با نظريه وسيعتر اليناسيون پيگيري كرد. بدين ترتيب Ø´Ø±Ø Ø§Ù„ÙŠÙ†Ø§Ø³ÙŠÙˆÙ† مرا در موقعيتي قرار داد تا بتوانم چهار خصوصيت اقتصاد ماركس را كه مهمترين Ùˆ درعين Øال معماييâ€ØªØ±ÙŠÙ† خصوصيات آنند ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡ÙŠÙ…: نيروي كار، ارزش، دگرديسي٠ارزش، Ùˆ پرستش٠بتâ€ÙˆØ§Ø± كالاها»م]
[Bertell Ollman, Alienation, Cambridge U.P.,1971,p.171.]
52 - intuition
53 - K.Marx, Theories of surplus value(English Translation), London ,1972, PartIII,p.453.
54 – Ibid.,p.491.
55 – Ibid.,p.456
56 – Ibid.,p.476.
57- Sraffa، ويراستار مجموعه آثار ريكاردو و نويسنده كتاب مشهور توليد كالاها از طريق كالاها.
P.Saraffa, The Production of Commodities by Means of Commodities, Cambrideg U.P.,1960.
ماركوليپيني در اثر خويش ارزش Ùˆ طبيعتگرايي در ماركس درباره رابطۀ كتاب سراÙا با نظريۀ ارزش در ماركسيسم ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«در كتاب سراÙا اين گزاره هست كه قيمتها ونرخ سود را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون بررسي ارزشها تعيين كرد. بنابراين مسئله تبديل ارزشها به قيمتها، يا لااقل به شيوهâ€Ø§ÙŠ كه ماركس آن را Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯Ù‡ بود، ديگر وجود ندارد؛ يعني ضرورت تعيين قيمتها از طريق ارزشها ديگر موردي ندارد» رجوع كنيد به مقالۀ «نقدي بر ماركسيسم» به قلم یدالله موقن در همین سایت.Ù…
Marco Lippini, Value and Naturalism in Marx.(English translation), London, NLB,1976,p.
58 - درگزيدهâ€Ø§ÙŠ از آثار موريس داب(Dobb)ØŒ لانگه(Lange) Ùˆ لرنر(Lerner) با عنوان:
Teoria economi e economica Socialista, Milan, 1972,pp.48-50.
59 - K.Marx, Capital,(English translation),1972, vol.3, part III,p.259.
60- در ترجمۀ Ùارسي كتاب سرمايه كه ايرج اسكندري انجام داده است، زير عنوان آن« نقد اقتصاد سياسي» نيامده است. آيا ايرج اسكندري Ùˆ ديگر رهبران Øزب توده از بØØ« لوكاچ Ùˆ كورش Ùˆ به دنبال آنها، اعضاي مكتب ÙرانكÙورت آگاه بوده Ùˆ به همين دليل Ùˆ عمداً زير عنوان كتاب را Øذ٠كردهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŸ گمان نميâ€Ø±ÙˆØ¯ كه آنان با چنان بØثهايي آشنا بوده باشند.-Ù….
61- ماركس درکتاب : نظريه â€Ù‡Ø§ÙŠ ارزش اضاÙÙŠ(بخش دوم، ص493ØŒ ترجمۀ انگليسي آن) از ريكاردو نقل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:«آقاي سي(Say) به طور رضايت بخشي نشان داده است كه هيچ مقدار سرمايه نيست كه نتوان در كشور به كار گرÙت؛ به اين علت كه تقاضا را Ùقط توليد Ù…Øدود ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. هيچ كس توليد نميâ€ÙƒÙ†Ø¯ مگر آنكه بخواهد آن را مصر٠كند يا بÙروشد، وهيچ كسي چيزي نميâ€Ùروشد مگر آنكه قصد خريد كالاي ديگري را داشته باشد... پس او با توليد كردن ضرورتاً يا مصر٠كنندهâ€ÙŠ اجناس خود ميâ€Ø´ÙˆØ¯ يا خريدار Ùˆ مصر٠كنندهâ€ÙŠ اجناس شخص ديگري.» يادداشت مترجم انگليسي مقالۀ Øاضر،(John Mattews)
62- K.Marx, Capital, vol.I,P.115.
[متاسÙانه ترجمۀ Ùارسي عبارات Ùوق در كتاب سرمايه(ترجمۀ ايرج اسكندري، ص6-135) به هيچ وجه واÙÙŠ به مقصود نيست. مثلاً مترجم (مانند بسياري از مترجمان از جمله مرØوم Øمید عنایت) ميان«تناقض» Ùˆ «تضاد» Ùرقي قائل نشده است Ùˆ در بسياري جاها به جاي«تناقض» ،«تضاد» گذاشته كه نشانۀ Ù†Ùهميدن مطلب است.-Ù….]
63 - K.Marx, Theories of Surplus Value, Part II, p.509.
64- Hegel, Science of Logic, vol.II," Observation on Contradition", p.66.
65- Ibid., p.66.
66 - از نظر لنين سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ نيز واقعيت است. رجوع كنيد به يادداشتهاي ÙلسÙÙŠ او؛ در آنجا او آرام آرام بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه:«در نظر ماركس، ديالكتيك جامعۀ بورژوا Ùقط موردي خاص از ديالكتيك به طور عام است.»
67 -K.Marx, Theories of Surplus Value, Part I,p.409.
68 - اين سخنان ماركس Ùˆ آنچه كولتي به دنبال آن از گروندريسه نقل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ همه مويد سرشت توتاليتاريستي انديشۀ ماركس است. هد٠همۀ نظامهاي توتاليتر، Ú†Ù‡ Ú†Ù¾ Ùˆ Ú†Ù‡ راست، از ميان بردن استقلال Ùˆ آزادي Ùرد Ùˆ ايجاد«گله â€Ù‡Ø§ÙŠ انساني» بوده است. ولي چون يگانه كردن Ùرد با اجتماع، ديگر خود به خود Ùˆ به طور ارگانيك صورت نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ دولت توتاليتر به خشونت متوسل ميâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ با ايجاد رعب Ùˆ ÙˆØشت، ميان Ùرد Ùˆ اجتماع يگانگي مكانيكي به وجود ميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. بدين منظور دولت توتاليتر جامعه را به پادگان نظامي تبديل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ Øريم زندگي Ùرد را با انواع مداخله â€Ù‡Ø§ از ميان ميâ€Ø¨Ø±Ø¯. بدين ترتيب قلمرو زندگي خصوصي Ùرد با قلمرو Øيات اجتماعي يكي مي شود. Ùˆ Ùرد به صورت گوسÙندي در ميان رمه در ميآيد. اما روند جدايي Ùˆ استقلال Ùرد از اجتماع روز بروز سرعت بيشتري ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. ارتجاع Ùاشيسم Ùˆ كمونيسم نيز در برابر اين روند مقاومت ناپذير جامعۀ مدرن شكست خوردهâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ شكست خواهند خورد.-Ù….
69 - K.Marx, Grundrisse, (English Translation) London, Penguin/ NLB, P.489.
70 –Ibid., p.496.
71 – Ibid.,p.503.
پایان
Lucio Colletti : Marxism and Dialectics ,translated by Yadollah Moughen
پانوشت ها:
1- مصاØبۀ « نيولÙت ري ويو» با لوچوكولتي كه با عنوان«مصاØبه اي سياسي Ùˆ ÙلسÙي» در شمارۀ 86†ژوئيه- اوت1974 به چاپ رسيد.-Ù…
2 - G.E.F.Hegel, Lectures on the History of philosophy, London 1892, reprinted 1955,vol.II,p.49.
3 - pure notions
4- در اين باره، كتاب كهنه شدۀ زير هنوز هم مطالب Ù…Ùيدي در بر دارد:
A.Dies.Autor de Platon, paris, 1925, vol. II,pp.470-522.
علاوه بر كتاب Ùوق، اثر زير نيز Ù…Ùيد است:
J.Stenzel, Studien Zur Entwicklung der platonischen Dialektik von Sokrates zu Aristoteles, Stuttgart, 1931, and now Darmastadt ,1974,pp.71ff.
و نيز رجوع كنيد به :
W.C.Neale & M.Kneale, Storia della Logica, Turin, 1972, pp.28-9.
5 - original community
6 -E.Cassirer, Storia della filosofia moderna, Turin, 1955, vol,III,p.389.
7 - Contradictory opposition
8- N.Hartmann, La filosofia dell, Idealismo tedesco, Milan, 1972,p.427.
9 - Ibid, p.381.
10 - Karl Marx, Early Writings, Introduced by Locio Colletti, Penguin/ NLR,1975,p.155.
البته مترجم معتقد است كه ماركس نيز مانند Ù‡Ú¯Ù„ وانگلس تÙاوتي ميان تقابلهای٠واقعي وتقابلهاي٠ديالكتيكي قائل نبوده است. اما Ù‡Ú¯Ù„ چون ايده آليست است وجهان مادي را غير واقعي مي داند، به اندازۀ ماركس وانگلسÙ«ماترياليست» دچار اشكال نمي شود. نكتۀ مهم ديگر اينكه كولتي در اينجا عبارات ماركس را نه بدان گونه كه خود او بيان كرده است بلكه خارج از متن تÙسير مي كند(گرچه بهتر است Ú¯Ùته شود كه كولتي سÙسطه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯). منظور ماركس در آن صÙØÛ€ بخصوص، اين است كه مثلاً قوچ Ùˆ ميش يا خروس Ùˆ مرغ را مي توان با هم جÙت داد، ولي قوچ Ùˆ مرغ، يا خروس Ùˆ ميش را نمي توان؛ زيرا از یک گونه نيستند. او دقيقاً زن Ùˆ مرد را مثال مي زند، Ùˆ مي گويد اينها دو قطبي هستند كه ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ù†Ø¯ با هم ازدواج كنند، چون همديگر را جذب مي كنند Ùˆ به هم عشق مي ورزند Ùˆ با هم يگانه مي شوند. يعني آنها را دو قطب ديالكتيكي مي داند كه البته نادرست است. به اين دليل كه مرد(يا زن) ÙÙŠ Ù†Ùسه منÙÙŠ نيست بلكه وجودي Øقيقي است.
11- R.Kroner, von Kant bis Hegel, Tubingen, 1924, vol,II,p.352,note1.
كرونر در بØØ« از تقابلهاي تجربي، نكته سنجيهاي روشنگرانه اي دارد. او تاكيد مي كند كه چگونه تقابلهاي تجربي با يكديگر تداخل نمي كنند Ùˆ مكمل يكديگر نيستند.
12- I.Kant, Scritti precriticci, Bari ,195p.III,p.263.
13- Ibid., p.263.
14 – Ibid.,p.264.
15 – Ibid., p.268.
16- Ibid,.p.255.
[به نظر مي رسد ص255 كه در ترجمۀ ايتاليايي مشخص شده است نادرست باشد، اØتمالاً ص265 است.Ù…]
17- Ibid.,p.267.
18- مثلاً در مجموعهâ€ÙŠ زير ]وقتي اعداد مثبت به پايان مي رسند†اعداد منÙÙŠ آغاز مي شوند:[
بررسي Ù…Ùسران كانت از تمايزي كه او ميان تقابلهاي٠منطقي وتقابلهاي٠واقعي قائل مي شود، نه تنها نسبت به نوشته هاي پيش از«نقدي» او بلكه نسبت به نقد خرد Ù…Øض نيز به طور كلي نابسنده اند مثلاً:
N.Kemp- Smith, A Commentary to Kant's Critique of Pure Reason,2nd edition, Now York, 1962,pp.422-3.
از سوي ديگر نكات Ù…Ùيدي در كتاب زير وجود دارد:
E.Cassirer. Kants Leben und Lehre, Berlin,1981,reprint Darmstadt, 1972,pp.77-8.
19- Ibid., p.267.
20 - V.I.Lenin, philosophical Notebooks.
در مجموعه آثار لنين(ترجمۀ انگليسي، چاپ مسكو،1958) جلد سي و هشتم، ص359.
21- ماخذ پيشين، همان صÙØÙ‡.]لنين به دنبال مثالهاي Ùوق، مورد زير را نيز ذكر مي كند:«در علم اجتماع: مبارزۀ طبقاتي».
كولتي رندانه مثال آخري را نياورده است؛ زيرا اگر«مبارزۀ طبقاتي» را تقابل واقعي بداند†يعني«پرولتاريا» Ùˆ بورژوازي» را دو طبقه بداند كه در جامعۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ وجود واقعي دارند، در آن صورت در بØØ« خود دربارۀ ماركس، كه به دنبال مي آيد، دچار تناقض گويي مي شود. چون به اين نتيجه رسيده است كه Ù…Ùاهيمي كه ماركس براي مطالعۀ «جامعۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠÂ» به كار برده است، به رغم معناي ظاهريشان،باري ديالكتيكي دارند. Ùˆ اگر از سوي ديگر صريØاً بپذيرد كه «مبارزۀ طبقاتي» موردي از تناقض٠ديالكتيكي است، دراين صورت اعلام كرده است كه«بورژوازي» Ùˆ قطب مقابل آن«پرولتاريا» Ùˆ «وØدت» آن دو قطب یعنی«جامعۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠØŒ Ù…Ùاهيم ديالكتيكيâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ پس وجودي صرÙاً منÙÙŠ دارند نه Øقيقي. به سخن ديگر، ماركس در عباراتي بسيار پيچيده اعلام داشته است كه«جامعۀ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠÂ» وهم وپندار است. اين نوع نتيجه گيري براي نظام ايده آليستي Ù‡Ú¯Ù„ موÙقيت به شمار مي آيد؛ ولي براي مكتب ماركسيسم كه خود را ماترياليستي مي داند، Ùا جعه آميز است. به همين دليل مترجم معتقد است كه ماركسيسم، رمانس ÙلسÙÙŠ است.Ù…]
22 - Mao Tse-Tung, Selected Works, peking, 1967, vol,1,p.317.
[مائو علاوه بر مثالهايي كه لنين Ø° كر كرده است، موارد زير را نام مي برد:«در جنگ: Øمله Ùˆ دÙاع، پيشروي وعقب نشيني، پيروزي Ùˆ شكست، همۀ اينها متقابلاً رويدادهايي متناقض اند»م.]
23- K,Korsch: Dialectica e Scienza nel Marxismo, Bari ,1974,pp.31-2.
[كارل كورش(1886-1961) ماركسيست آلماني Ùˆ نظريه پرداز برجستۀ دههâ€Ù‡Ø§ÙŠ 1920 Ùˆ 1930بود. او مانند لوكاچ(البته نه در Øد او) تÙسير تازه اي از انديشۀ ماركس ارائه داد. بوخارين Ùˆ زينووي٠از او انتقاد كردند. تÙسير لوكاچ نيز شديداً مورد Øمله قرار گرÙت. لوكاچ توبه كرد Ùˆ در Øزب كمونيست مجارستان ماند ولي كورش Øاضر به توبه نشد. بنابراين از Øزب كمونيست آلمان اخراج شد. مهمترين آثار كورش عبارتند از: 1) ماركسيسم Ùˆ ÙلسÙÙ‡ 2) كارل ماركس،كورش در سال 1936 به آمريكا مهاجرت كرد وتا پايان عمر در آنجا ماند.Ù…]
24- C.Luporini, spazio e Materia in Kant, Florence, 1961,p.59
25- Ibid,p.116.
26- منظور كولتي مطالبي است كه در اثر درخشان خويش به نام: ماركسيسم Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ آورده است؛ Ùˆ بويژه Ùصل يكم آن: «هگل Ùˆ ديالكتيك٠ماده »(ترجمه انگليسي) ص7-27.Ù…
27-Hegel , Science of Logic ,(English translation by W. H.Johnstone &L.G.Sthruthers )
London ,1929 ,Vol.1,P.168.
28 – Ibid.,p.168.
29-R. Kroner ,Von Kant bis Hegel ,Tubingen ,1924 ,Vol.II ,P.360.
30- براي Ø´Ø±Ø Ø¨ÙŠØ´ØªØ± رجوع كنيد به مقدمۀ كولتي بر: نوشته هاي جواني ماركس، صÙØÙ‡ 20 Ùˆ در خود متن دستنوشته هاي اقتصادي- ÙلسÙÙŠØŒ ص385. مشخصات چاپ:
K.Marx, Early Writings, Penguin/NLR,1975.
Ùˆ در: مجموعه آثار ماركس- انگلس(ترجمۀ انگليسي چاپ مسكو1975) جلد سوم، ص232. متاسÙانه همين موضوع در مورد انديشۀ ماركس صادق است. او ايدهâ€Ø§Ù„يسم اÙراطي Ù‡Ú¯Ù„ را با ماترياليسم خام لامتري وهلوسيوس درآميخته است؛ Ùˆ بايد Ú¯Ùت كه وضع ماركس به مراتب بدتر از Ù‡Ú¯Ù„ است. آكتون Ùيلسو٠انگليسي در كتاب خود: توهم عصر(كه منظور او از توهم عصر، ماركسيسم- لنينيسم است، توهمي كه سرانجام زايل شد) به اثبات اين موضوع پرداخته كه ماركسيسم نظامي التقاطي است از هگليانيسم Ùˆ پوزيتيويسم. خود كولتي نيز در اواخر اين مقاله نتيجه مي گيرد كه دو ماركس وجود دارند؛ اما نوزده سال پس از آكتون.Ù… مشخصات كتاب آكتون:
H.B.Acton, The Illusion of the Epoch. Routeledge &Kegan Paul, 1955.-l
31- اين اثر در: مجموعه آثار Ù‡Ú¯Ù„ چاپ زوركمپ در جلد دوم صÙØات 72-213 چاپ شده است.
32- T.D.Lysenko(1898-1976)ØŒ زيست شناس Ùˆ متخصص امور كشاورزي. وي رييس آكادمي علوم كشاورزي شوروي در سالهاي(56-1938) ونيز(62-1958) بود. در سال 1958 جايزه لنين گرÙت. ليسنكو پس از بركناري خروشچ٠در سال 1965 بازنشسته شد. مخالÙانش او را شياد مي دانند؛ ولي آيا او شياد بود يا مومن به ماركسيسم – لنينيسم، امري است كه بستگي به ديدگاه داوران دارد. به هر Øال او در Ùضاي Øاكم بر شوروي استالين اعلام كرد كه علم ژنتيك، بورژوايي است Ùˆ او علم پرولتاريايي آورده است. وي معتقد بود كه بر اثر تغيير Ù…Øيط زيست جانوران Ùˆ گياهان، ميâ€ØªÙˆØ§Ù† آنها را، در جهتي كه دلخواه انسان است، تغيير داد. مخالÙان او از آكادميها Ùˆ دانشگاهها اخرج شدند. متون درسي مطابق عقايد ليسنكو نوشته شدند. برنامه ريزي در امور كشاورزي مطابق عقايد او، يا به سخن ديگر، مطابق علم پرولتاريايي صورت گرÙت. بر اثر طرØهاي او كشاورزي شوروي آسيب Ùراوان ديد؛ Ùˆ به دنبال آن، كم كم مخالÙانش زبان به انتقاد گشودند. با بي اعتبار شدن ليسنكو،كتابهاي درسي مجدداً مطابق متوني شدند كه در دانشگاههاي غرب تدريس ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ùˆ بدين ترتيب پروندۀ علم پرولتاريايي بسته شد. مترجم معتقد است كه ليسنكو را بايد ماركس زيست شناسي ناميد يا به عكس، ماركس را ليسنكوي علم اقتصاد خواند. با اين تÙاوت كه ليسنكو Ùقط به كشاورزي شوروي خسارات بسيار رساند ولي ماركس موجب قتل بيش از يكصد ميلیون انسان بي گناه در قرن بيستم شد. با Ùروپاشي ماركسيسم- لنينيسم در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين، پروندۀ انقلاب پرولتاريايي نيز بسته شد. براي Ø´Ø±Ø Ø¨ÙŠØ´ØªØ± دربارۀ ليسنكو ونظريات او Ùˆ تاثيرش در تبليغات اØزاب كمونيست، رجوع كنيد به كتاب زير كه لويي آلتوسر Ùيلسو٠رسمي Øزب كمونيست Ùرانسه نيز بر آن مقدمهâ€Ø§ÙŠ نوشته است:
D.Lecourt, Proletarian Science,(English translation, London ,NLR 1977)
كتاب زير نيز مرجع است:
Z.A.Mevedev, The Rise & Fall of T.D.Lysenko, N.Y.1969 reprint Anchorbooks, p/b ,1977.
33-F. Engels,Dialectic of Nature ( English translation ) London ,1940,P. 160.
34 – Ibid.,p.227.
35- Ø´Ú¯Ùتي آور است كه ÙيلسوÙÙŠ از ترازكولتي براي نظريۀ «بازتاب»(reflection) لنين چنين ارجي قائل مي â€Ø´ÙˆØ¯. لويي آلتوسرÙيلسو٠رسمي Øزب كمونيست Ùرانسه، نظر ژان پل سارتر Ùˆ مرلوپونتي را(كه هر دو ماركسيست بودهâ€Ø§Ù†Ø¯) دربارۀ ÙلسÙÛ€ لنين نقل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. وي در اثر خويش به نام: لنين Ùˆ ÙلسÙÙ‡(ترجمۀ انگليسي، لندن 1971ØŒ صÙØÙ‡33) ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«سارتر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه ÙلسÙÛ€ ماترياليستي انگلس Ùˆ لنين نينديشيدني به معني وجود نداشتن است Ø› يعني ÙلسÙÙ‡ â€Ø§ÙŠ است كه در برابر آزمون انديشۀمØض تاب نميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯Ø› چون ناتوراليستي(طبيعتگرايانه)ØŒ پيش نقدی، پيش از كانتي Ùˆ پيش از متاÙيزيك هگلي است. اما سارتر از سر لط٠تصديق ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه اين ÙلسÙÙ‡ ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ نقش«اسطورۀ» اÙلاطوني را داشته باشد كه به پرولتاريا كمك ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ تا انقلابي باشد. مرلوپونتي ÙلسÙÛ€ لنين را با يك كلمه رد ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. (وي ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه) ÙلسÙÛ€ لنين مصلØتي است يعني براي نيازمنديهاي بلشويسم سرهم بندي شده است.
نظر كولتي درباره كانت، Ùيلسو٠ايدهâ€Ø§Ù„يست آلماني، نيز Ø´Ú¯Ùت انگيز است. زيرا كانت را ماترياليست ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯.«انقلاب كوپرنيكي» كانت عبارت از اين بودكه اعلام كرد اين ذهن انسان است كه قوانين خود را به طبيعت تجويز مي كند نه بالعكس. ذهن، تاثرات Øسي را در قالبهاي از پيشي(=مستقل از تجربه Ùˆ پيش از تجربه) مي ريزد Ùˆ بدين طريق آنها را شكل Ùˆ Ùرم مي بخشد.
36- A.Tarski, "The Concept of Truth in Formalized Languages" in Tarski, Logic, Semantics and Meta-mathematics, Oxford,1965,p.152.
37 - Deutsche Zeitschrift fur philosophie
38 - مثلاً در كتاب زير ارجاعهای متعددي به اين بØØ« شده است:
N.Merker, le origini della Logica, Milan ,1961,pp,358-60 and passim,
39- W.Harich, in" Deutsche Zeitschrift fur philosophie", 1951, no.1,p.205.
40- paul F. Linke, Ibid., 1953, no.2, p.328.
البته بيان اين مطلب كه واقعيت، نامتناهي است و از اين رو تناقضات در واقعيت نيستند با تصديق و تاييد اين موضوع همراه است كه در واقعيت، برخوردها و تقابلهاي٠واقعي وجود دارند.
41- Ibid., p.359.
42- Ibid., p.356
43- Ùƒ. آژدوكيويچ(1890-1963). از وي كتاب زير به Ùارسي ترجمه شده كه Øاوي Ø´Ø±Ø Øال او نيز هست: مسائل ونظريات ÙلسÙÙ‡(ترجمه منوچهر بزرگمهر،1356).Ù…
44- K.Ajdukiewicz, Abriss der Logik, Berlin,1958,pp.79-80
45- سه اصل ديالكتيك عبارتند از:
1) قانون تبديل كميت به كيÙيت Ùˆ بالعكس؛
2) قانون تداخل تقابلها در يكديگر؛
3) قانون Ù†ÙÙŠ Ù†ÙÙŠ.
اين سه قانون در ديالكتيك طبيعت(نوشته انگلس،ترجمۀ انگليسي، مسكو،1954،ص62) آمده است. اما انگلس در Ø·Ø±Ø Ù†Ø®Ø³ØªÙŠÙ† كتاب(1878)ØŒ ديالكتيك را چنين تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:«ديالكتيك به منزلۀ علم نسبتهای متقابل ØŒ جهانشمول است؛ Ùˆ قوانين عمدۀ آن عبارتند از: تبديل كميت به كيÙيت،نÙوذ(يا تداخل)متقابل تقابلهاي قطبي Ùˆ تبديل هر يك به ديگري ،وقتي به مرØÙ„Û€ نهاييشان برسند؛ تØول تناقض يا Ù†ÙÙŠ Ù†ÙÙŠØ› شكل مارپيچي تØول»(ديالكتيك طبيعت،ص117).
برتل اولمن در كتاب خويش، اليناسيون، «شكل مارپيچي تØول» را چهارمين قانون ديالكتيك ذكر ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
Bertell ollman, Alienation, Cambridge U.P.,1971,P.58.
46-G. Klaus ,Ein Fuhrung in die formale logik ,Berlin ,1959,P.50.
47-M.Aebi, Pouvior del' Esprit sur le reel ,pp.52-3.
48 - گالوانودلاولپه(1895-1968) Ùيلسو٠ماركسيست ايتاليايي. او نخست به گروه Ùيلسو٠Ùاشيست ايتاليايي جنتيله پيوست Ùˆ در آغاز تمايلات Ùاشيستي داشت. سپس به عضويت Øزب كمونيست ايتاليا درآمد. مورد دلاولپه ونيز ژرژ سورل نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه ارتجاع٠Ùاشیسم Ùˆ كمونيسم دو Ùراكسيون يك ايدئولوژي واØدند يا دوقلوهايي هستند كه مادرشان اسطورۀ ضد مدرنيته است.
براي اطلاع از Ø´Ø±Ø Øال دلاولپه به كتاب زير رجوع كنيد:
John Frasser, An Introduction to the Thought of Galvano Della Volpe, London,1977.
كتاب Ùوق در ضمن اشاراتي به ارتباط كولتي با مكتب دلاولپه دارد.-Ù…
49- Lenin, What the Friends of the People are?
در: مجموعه آثار لنين(ترجمه انگليسي)،جلد يكم، ص146.
50- G.H.Carr, What is History? , London, 1961, pp.58&60.
-
51- اين جنبه از پژوهش مرا ناپلئوني(C.Napoleoni) گرÙته Ùˆ در مقدمۀ خود بر ترجمۀ ايتاليايي(چاپ تورين،1970) كتاب سويزي با عنوان نظريۀ تØول سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ(لندن،1946) Ùˆ نيز در اثر مهمش به نام: درسهايي دربارۀ Ùصل ششم چاپ نشده(كتاب سرمايه) ماركس(تورين، 1972) گسترش داده است. Ø´Ø±Ø ÙƒØ§Ù…Ù„ اين Øوزۀ تئوريك در مقدمۀ كريستينا پن ناÙايا (Pennavaja) بر كتاب ناپلئوني (ريكاردو Ùˆ ماركس، ÙرانكÙورت،1974،ص20-26)آمده است.
[كولتي سرانجام به نتيجه اي مي رسد كه گئورگ لوكاچ در اثر خود: تاريخ Ùˆ آگاهي طبقاتي رسيده بود. Øتي بر تل اولمن پيش از كولتي به همين نتيجه رسيده است. وي در كتاب خود، اليناسيون، ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯: نظريه اليناسيون، چشم اندازی ايدهâ€Ø¢Ù„ÙŠ عرضه مي كند كه ميâ€ØªÙˆØ§Ù† از طريق آن نظريۀ ارزش(متكي بر) كار را بررسي كرد. چون اليناسيون Ù…Øور واقعي انديشۀ(ماركس) است كه ساير مولÙÙ‡â€Ù‡Ø§ بر آن استوار ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. ميâ€ØªÙˆØ§Ù† شيوهâ€Ø§ÙŠ كه ماركس، بر اساس آن نظريهâ€ÙŠ مركزي اقتصاد خود را عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙˆÙ†ÙŠØ² الگوهايي كه بر پايه آنها شكلهاي ارزش را ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ØŒ با نظريه وسيعتر اليناسيون پيگيري كرد. بدين ترتيب Ø´Ø±Ø Ø§Ù„ÙŠÙ†Ø§Ø³ÙŠÙˆÙ† مرا در موقعيتي قرار داد تا بتوانم چهار خصوصيت اقتصاد ماركس را كه مهمترين Ùˆ درعين Øال معماييâ€ØªØ±ÙŠÙ† خصوصيات آنند ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡ÙŠÙ…: نيروي كار، ارزش، دگرديسي٠ارزش، Ùˆ پرستش٠بتâ€ÙˆØ§Ø± كالاها»م]
[Bertell Ollman, Alienation, Cambridge U.P.,1971,p.171.]
52 - intuition
53 - K.Marx, Theories of surplus value(English Translation), London ,1972, PartIII,p.453.
54 – Ibid.,p.491.
55 – Ibid.,p.456
56 – Ibid.,p.476.
57- Sraffa، ويراستار مجموعه آثار ريكاردو و نويسنده كتاب مشهور توليد كالاها از طريق كالاها.
P.Saraffa, The Production of Commodities by Means of Commodities, Cambrideg U.P.,1960.
ماركوليپيني در اثر خويش ارزش Ùˆ طبيعتگرايي در ماركس درباره رابطۀ كتاب سراÙا با نظريۀ ارزش در ماركسيسم ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«در كتاب سراÙا اين گزاره هست كه قيمتها ونرخ سود را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† بدون بررسي ارزشها تعيين كرد. بنابراين مسئله تبديل ارزشها به قيمتها، يا لااقل به شيوهâ€Ø§ÙŠ كه ماركس آن را Ù…Ø·Ø±Ø ÙƒØ±Ø¯Ù‡ بود، ديگر وجود ندارد؛ يعني ضرورت تعيين قيمتها از طريق ارزشها ديگر موردي ندارد» رجوع كنيد به مقالۀ «نقدي بر ماركسيسم» به قلم یدالله موقن در همین سایت.Ù…
Marco Lippini, Value and Naturalism in Marx.(English translation), London, NLB,1976,p.
58 - درگزيدهâ€Ø§ÙŠ از آثار موريس داب(Dobb)ØŒ لانگه(Lange) Ùˆ لرنر(Lerner) با عنوان:
Teoria economi e economica Socialista, Milan, 1972,pp.48-50.
59 - K.Marx, Capital,(English translation),1972, vol.3, part III,p.259.
60- در ترجمۀ Ùارسي كتاب سرمايه كه ايرج اسكندري انجام داده است، زير عنوان آن« نقد اقتصاد سياسي» نيامده است. آيا ايرج اسكندري Ùˆ ديگر رهبران Øزب توده از بØØ« لوكاچ Ùˆ كورش Ùˆ به دنبال آنها، اعضاي مكتب ÙرانكÙورت آگاه بوده Ùˆ به همين دليل Ùˆ عمداً زير عنوان كتاب را Øذ٠كردهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŸ گمان نميâ€Ø±ÙˆØ¯ كه آنان با چنان بØثهايي آشنا بوده باشند.-Ù….
61- ماركس درکتاب : نظريه â€Ù‡Ø§ÙŠ ارزش اضاÙÙŠ(بخش دوم، ص493ØŒ ترجمۀ انگليسي آن) از ريكاردو نقل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:«آقاي سي(Say) به طور رضايت بخشي نشان داده است كه هيچ مقدار سرمايه نيست كه نتوان در كشور به كار گرÙت؛ به اين علت كه تقاضا را Ùقط توليد Ù…Øدود ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. هيچ كس توليد نميâ€ÙƒÙ†Ø¯ مگر آنكه بخواهد آن را مصر٠كند يا بÙروشد، وهيچ كسي چيزي نميâ€Ùروشد مگر آنكه قصد خريد كالاي ديگري را داشته باشد... پس او با توليد كردن ضرورتاً يا مصر٠كنندهâ€ÙŠ اجناس خود ميâ€Ø´ÙˆØ¯ يا خريدار Ùˆ مصر٠كنندهâ€ÙŠ اجناس شخص ديگري.» يادداشت مترجم انگليسي مقالۀ Øاضر،(John Mattews)
62- K.Marx, Capital, vol.I,P.115.
[متاسÙانه ترجمۀ Ùارسي عبارات Ùوق در كتاب سرمايه(ترجمۀ ايرج اسكندري، ص6-135) به هيچ وجه واÙÙŠ به مقصود نيست. مثلاً مترجم (مانند بسياري از مترجمان از جمله مرØوم Øمید عنایت) ميان«تناقض» Ùˆ «تضاد» Ùرقي قائل نشده است Ùˆ در بسياري جاها به جاي«تناقض» ،«تضاد» گذاشته كه نشانۀ Ù†Ùهميدن مطلب است.-Ù….]
63 - K.Marx, Theories of Surplus Value, Part II, p.509.
64- Hegel, Science of Logic, vol.II," Observation on Contradition", p.66.
65- Ibid., p.66.
66 - از نظر لنين سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ نيز واقعيت است. رجوع كنيد به يادداشتهاي ÙلسÙÙŠ او؛ در آنجا او آرام آرام بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه:«در نظر ماركس، ديالكتيك جامعۀ بورژوا Ùقط موردي خاص از ديالكتيك به طور عام است.»
67 -K.Marx, Theories of Surplus Value, Part I,p.409.
68 - اين سخنان ماركس Ùˆ آنچه كولتي به دنبال آن از گروندريسه نقل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ همه مويد سرشت توتاليتاريستي انديشۀ ماركس است. هد٠همۀ نظامهاي توتاليتر، Ú†Ù‡ Ú†Ù¾ Ùˆ Ú†Ù‡ راست، از ميان بردن استقلال Ùˆ آزادي Ùرد Ùˆ ايجاد«گله â€Ù‡Ø§ÙŠ انساني» بوده است. ولي چون يگانه كردن Ùرد با اجتماع، ديگر خود به خود Ùˆ به طور ارگانيك صورت نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ØŒ دولت توتاليتر به خشونت متوسل ميâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ با ايجاد رعب Ùˆ ÙˆØشت، ميان Ùرد Ùˆ اجتماع يگانگي مكانيكي به وجود ميâ€Ø¢ÙˆØ±Ø¯. بدين منظور دولت توتاليتر جامعه را به پادگان نظامي تبديل ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ Øريم زندگي Ùرد را با انواع مداخله â€Ù‡Ø§ از ميان ميâ€Ø¨Ø±Ø¯. بدين ترتيب قلمرو زندگي خصوصي Ùرد با قلمرو Øيات اجتماعي يكي مي شود. Ùˆ Ùرد به صورت گوسÙندي در ميان رمه در ميآيد. اما روند جدايي Ùˆ استقلال Ùرد از اجتماع روز بروز سرعت بيشتري ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. ارتجاع Ùاشيسم Ùˆ كمونيسم نيز در برابر اين روند مقاومت ناپذير جامعۀ مدرن شكست خوردهâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ شكست خواهند خورد.-Ù….
69 - K.Marx, Grundrisse, (English Translation) London, Penguin/ NLB, P.489.
70 –Ibid., p.496.
71 – Ibid.,p.503.
پایان