نگاهی به رمان صد سال تنهایی گارسیا مارکز - ترانه جوانبختG.Marquez
نگاهی به رمان صد سال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز
ترانه جوانبخت
گابریل گارسیا مارکز در رمان صد سال تنهایی به Ø´Ø±Ø Ø²Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ شش نسل خانواده بوئندیا Ù…ÛŒ پردازد Ú©Ù‡ نسل اول آنها در دهکده ای به نام ماکوندو ساکن Ù…ÛŒ شود. داستان از زبان سوم شخص ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ شود. Ø·ÛŒ مدت یک قرن تنهایی پنج نسل دیگر از بوئندیاها به وجود Ù…ÛŒ آیند Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« سرنوشت ساز ورود کولیها به دهکده Ùˆ تبادل کالا با ساکنین آن رخ دادن جنگ داخلی Ùˆ ورود خارجی ها برای تولید انبوه موز را Ù…ÛŒ بینند.
شخصیت های مهم رمان عبارتند از: خوزه آرکادیو بوئندیا Ú©Ù‡ اولین مرد وارد شونده به سرزمینی ست Ú©Ù‡ بعدها ماکوندو نام Ù…ÛŒ گیرد زن او به نام اورسولا Ú©Ù‡ در Ø·ÛŒ ØÛŒØ§Øª خود اداره کردن خانواده را با تØÙ…یل مقررات خود به بچه ها عهده دار Ù…ÛŒ شود Ùˆ تولد چندین نسل را به چشم Ù…ÛŒ بیند. اورسولا به ساختن آب نبات های Ú©ÙˆÚ†Ú© به Ø´Ú©Ù„ ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª Ù…ÛŒ پردازد تا مخارج خانواده را تامین کند. دو پسر او آئورلیانو Ùˆ خوزه آرکادیو هستند Ú©Ù‡ اولی در جنگ شرکت Ù…ÛŒ کند Ùˆ به عنوان سرهنگ Ùˆ رهبر آزادی خواهان به مبارزه با دولت Ù…ØØ§Ùظه کار Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ دومی به Ø³ÙØ± Ù…ÛŒ رود Ùˆ بعد از بازگشت به دهکده ماکوندو به کارهای خلا٠اخلاق Ù…ÛŒ پردازد. سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در Ø·ÛŒ سال های جنگ از زنهایی Ú©Ù‡ با آنها در جبهه جنگ آشنا شده ØµØ§ØØ¨ پسران بسیار Ù…ÛŒ شود. دختر اورسولا به نام آمارانتا بر خلا٠دو برادر خود تا آخر عمر مجرد Ù…ÛŒ ماند Ùˆ سرپرستی بچه های دیگران را برعهده Ù…ÛŒ گیرد. نسل های بعدی این خانواده از خوزه آرکادیو Ùˆ همسرش ربکا به وجود Ù…ÛŒ آیند. آمارانتا Ú©Ù‡ قبل از ازدواج ربکا با خوزه آرکادیو برای ازداج با یک مرد ایتالیایی رقابت Ù…ÛŒ کند کینه ربکا را به دل Ù…ÛŒ گیرد. از ازدواج پسر خوزه آرکادیو Ùˆ ربکا پسری به دنیا Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ اسمش را آرکادیو Ù…ÛŒ گذارند. خوزه آرکادیو Ùˆ برادرش سرهنگ آئورلیانو بوئندیا با زنی به نام پیلار ترنرا Ú©Ù‡ ÙØ§Ù„ ورق برای اعضای خانواده Ù…ÛŒ گیرد رابطه برقرار Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ پسر سرهنگ آئورلیانو بوئندیا به نام آئورلیانو خوزه از همین زن به وجود Ù…ÛŒ آید. همسر جوان سرهنگ به اسم رمدیوس بعد از ازدواج با او بدون آنکه برایش ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ بیاورد Ù…ÛŒ میرد. اسم دیگر پسرهای سرهنگ آئورلیانو بوئندیا را Ú©Ù‡ از زنهای دیگر در جبهه جنگ به وجود آمده اند آئورلیانو Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ اسم مادرهایشان را به اسم هرکدام اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنند تا مادر هریک از آنها مشخص باشد. آرکادیو پسر خوزه آرکادیو در غیاب سرهنگ اداره ماکوندو را برعهده Ù…ÛŒ گیرد اما با ظلم Ùˆ ستم به مردم دهکده همه را از خود عاصی Ù…ÛŒ کند. ØØªÛŒ اورسولا مادربزرگ او از ظلم او ناراضی ست Ùˆ این نارضایتی را با کتک زدن او به او نشان Ù…ÛŒ دهد. آرکادیو از سانتا سوÙیا دلا پیه داد ØµØ§ØØ¨ یک دختر به نام رمدیوس Ùˆ دو پسر دو قلو به نام های خوزه آرکادیوی دوم Ùˆ آئورلیانوی دوم Ù…ÛŒ شود. از ازدواج آئورلیانوی دوم با ÙØ±Ù†Ø§Ù†Ø¯Ø§ دل کارپیو دو دختر با نام های آمارانتا اورسولا Ùˆ رناتا رمدیوس Ùˆ یک پسر به اسم خوزه آرکادیو به وجود Ù…ÛŒ آیند. رناتا رمدیوس از پسری به اسم مائوریسیا بابیلونیا Ú©Ù‡ شاگرد مکانیک است ØµØ§ØØ¨ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ به اسم آئورلیانو Ù…ÛŒ شود. این آئورلیانو بزرگ Ù…ÛŒ شود Ùˆ با آمارانتا اورسولا Ú©Ù‡ خاله اوست در غیاب شوهرش گاستون Ú©Ù‡ بلژیکی است رابطه برقرار Ù…ÛŒ کند Ùˆ از او ØµØ§ØØ¨ پسری به اسم آئورلیانو Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آخرین نسل از خانواده بوئندیاست. ملکیادس Ú©Ù‡ از کولی های دارای تجربه در ÙØ±ÙˆØ´ کالاهای اختراعی دنیای خارج به اهالی دهکده است به خوزه آرکادیو بوئندیا Ùˆ دیگر اهالی دهکده اختراعاتی را نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ همه آنها را مجذوب Ø´Ú¯ÙØªÛŒ آن اختراعات Ù…ÛŒ کند.
وقتی سرهنگ آئورلیانو بوئندیا زمام امور شورشیان آزادیخواه را برعهده Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ با Ù…ØªØØ¯ کردن آنها به قدرت Ù…ÛŒ رسد به یک دیکتاتور تبدیل Ù…ÛŒ شود Ùˆ در اواخر دوره جنگ نسبت به همه ØØªÛŒ به مادر خود اورسولا نیز بدبین Ù…ÛŒ شود طوری Ú©Ù‡ وقتی وارد خانه Ù…ÛŒ شود به اورسولا دستور Ù…ÛŒ دهد از ÙØ§ØµÙ„Ù‡ سه متر به او نزدیک تر نشود. او برای کسب قدرت از کشتن نزدیک ترین دوستان خود دریغ نمی کند Ùˆ مارکز در خلال داستان نقل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ او در عمر خود به هیچ کسی ØØªÛŒ به زنهایی Ú©Ù‡ مادر ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù†Ø´ بودند واقعا دل نبست Ùˆ زندگی را در جنون قدرت Ùˆ بی اعتمادی به دیگران گذراند.
ناپدید شدن Ùˆ مرگ بعضی از شخصیت های داستان به جادویی شدن روایت ها Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا Ú©Ù‡ از زنان در جبهه جنگ به وجود آمده اند توسط Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ناشناس از طربق هد٠گلوله قرار دادن پیشانی آنها Ú©Ù‡ علامت صلیب داشته Ùˆ طعمه مورچه ها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است.
شخصیت اورسولا Ùˆ پیلار ترنرا از بقیه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ خانواده ØªÙØ§ÙˆØª دارد زیرا این دو Ù†ÙØ± با ØØ³ ششم خود Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªÙ† ÙØ§Ù„ ورق Ù…ÛŒ توانند آینده Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ را پیش بینی کنند. بعد از مرگ اورسولا این ÙØ±Ù†Ø§Ù†Ø¯Ø§ دل کارپیو است Ú©Ù‡ کنترل زندگی Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ خانواده را برعهده Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ نظراتش را بر آنها تØÙ…یل Ù…ÛŒ کند. چون او از ارتباط دخترش رناتا رمدیوس با مائوریسیا بابیلونیا ناراضی ست Ùˆ نمی خواهد مردم دهکده در جریان رابطه آن دو قرار بگیرند مرگ آن جوان را سبب Ù…ÛŒ شود Ùˆ دخترش را به یک صومعه پیش عده ای راهبه Ù…ÛŒ ÙØ±Ø³ØªØ¯ تا در آنجا تا پایان عمرش بماند. وقتی راهبه ای به خانه ÙØ±Ù†Ø§Ù†Ø¯Ø§ Ù…ÛŒ آید Ùˆ نوه او Ú©Ù‡ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ رناتا Ùˆ مائوریسیا است را با خود Ù…ÛŒ آورد با وجود آن Ú©Ù‡ ÙØ±Ù†Ø§Ù†Ø¯Ø§ در ابتدا قصد کشتن آن کودک را دارد اما از Ùکر خود منصر٠می شود Ùˆ آن بچه در آن خانه بزرگ Ù…ÛŒ شود.
تغییراتی Ú©Ù‡ کولی ها در زندگی خانواده بوئندیا Ù…ÛŒ دهند نیز جالب است. ملکیادس جادوگر Ú©Ù‡ به عنوان کولی همراه با کولی های دیگر وارد دهکده ماکوندو Ù…ÛŒ شود پس از مدتی در خانه بوئندیاها ساکن Ù…ÛŒ شود Ùˆ به نوشتن مکاتیبی به زبان سانسکریت Ù…ÛŒ پردازد Ú©Ù‡ خوزه آرکادیو Ùˆ بعدها آئورلیانو پسر رناتا رمدیوس با خواندن این مکاتیب سعی در بر ملا کردن راز آن نوشته ها Ù…ÛŒ کنند اما خوزه آرکادیو ناموÙÙ‚ Ù…ÛŒ ماند Ùˆ آئورلیانو با خریدن تعدادی کتاب قدیمی از یک کتاب ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ Ùˆ خواندن آن کتاب ها به تدریج راز آن نوشته ها را Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کند. او در بخش پایانی داستان به Ù†ØÙˆÙ‡ مردن Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ خانواده بوئندیا از نوشته های ملکیادس Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ برد. ملکیادس نوشته است Ú©Ù‡ اولین ÙØ±Ø¯ خانواده یعنی خوزه آرکادیو بوئندیا با بسته شدن زیر یک درخت Ù…ÛŒ میرد Ùˆ آخرین ÙØ±Ø¯ خانواده خوراک مورچه ها Ù…ÛŒ شود. در پایان داستان Ø·ÙˆÙØ§Ù†ÛŒ Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ú©Ù‡ آئورلیانو در ØÛŒÙ† خواندن واقعه Ø·ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ مرگ خود در اثر Ø·ÙˆÙØ§Ù† در جریان Ù†ØÙˆÙ‡ مرگ خود قرار Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ دیگر هرگز از اتاق ملکیادس خارج نمی شود چون با وقوع Ø·ÙˆÙØ§Ù† زندگی او نیز به پایان Ù…ÛŒ رسد Ùˆ داستان تمام Ù…ÛŒ شود.
تغییر ارتباط زنها Ùˆ مردها از یک نسل خانواده بوئندیا به نسل دیگر در داستان جالب است. در نسل دوم پسرها ارتباطی باز با زنهای متعدد دارند به طوری Ú©Ù‡ سرهنگ آئورلیانو بوئندیا از داشتن این ارتباط های متعدد ØµØ§ØØ¨ پسران بسیار Ù…ÛŒ شود اما در نسل های بعدی Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ از تعداد زنهای مربوط به هر مرد Ø±ÙØªÙ‡ Ø±ÙØªÙ‡ Ú©Ù… Ù…ÛŒ شود تا جایی Ú©Ù‡ گاستون شوهر بلژیکی آمارانتا اورسولا به داشتن همان یک همسر قناعت Ù…ÛŒ کند Ùˆ با ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ با او در دهکده زندگی Ù…ÛŒ کند Ùˆ آئورلیانو پسر رناتا رمدیوس نیز بعد از مراجعت گاستون به بلژیک برای خرید هواپیما Ùˆ انتقال آن به دهکده با آمارانتا اورسولا رابطه برقرار Ù…ÛŒ کند. تغییر زندگی مردان خانواده بوئندیا از چند زنه بودن به تک زنه شدن را Ù…ÛŒ توان در دو علت دید. سخت گیری مادرها در بزرگ کردن پسرهایشان Ùˆ تØÙ…یل نظراتشان به آنها یکی از این عوامل است Ùˆ عامل دیگر چسبیدن شبانه روزی پسرها به نوشته های ملکیادس برای رمز گشایی از آنهاست Ú©Ù‡ از ارتباط آنها با دیگر Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ به اندازه قابل توجهی Ú©Ù… Ù…ÛŒ کند طوری Ú©Ù‡ آنها Ùقط برای Ø§ØØªÛŒØ§Ø¬Ø§ØªØ´Ø§Ù† از اتاق ملکیادس به آشپزخانه Ùˆ توالت Ù…ÛŒ روند Ùˆ همه وقت خود را در اتاق ملکیادس برای خواندن نوشته هایش Ù…ÛŒ گذرانند.
سبک رمان صد سال تنهایی رئالیسم جادویی ست. مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به Ø´Ø±Ø Ú©Ø§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ جادویی آنها Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ های مربوط به ØØ¶ÙˆØ± آنها در دهکده را در خلال داستان Ú©Ø´ Ùˆ قوس Ù…ÛŒ دهد تا ØÙˆØ§Ø¯Ø«ÛŒ Ú©Ù‡ به واقعیت زندگی در کلمبیا شباهت دارند با جادوهایی Ú©Ù‡ در این داستان رخ Ù…ÛŒ دهند ادغام شده Ùˆ سبک رئالیسم جادویی به وجود آید. ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن Ú¯Ù„ های زرد از آسمان تولد ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دم دار در اثر ازدواج ÙØ§Ù…یلی زنده شدن Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ùˆ گشت Ùˆ گذار مردگان در خانه بوی رمدیوس Ùˆ ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù† مردها به کام مرگ توسط او وجود پروانه های زرد رنگ بالای سر مائوریسیا بابیلونیا Ú©Ù‡ همراه او همه جا Ù…ÛŒ روند مردن پرندگان در اثر آمدن هیولا به دهکده بلند شدن مکاتبب ملکیادس کولی به هوا با نیروی نامرئی Ùˆ ÙØ§ØØ´Ù‡ خانه خیالی Ú©Ù‡ همه ØÙˆØ§Ø¯Ø« در آن غیر واقعی است بخش های جادویی این داستان را تشکیل Ù…ÛŒ دهد.
مارکز در چند جای رمان زمان را به عقب می برد اما این برگشت زمانی به گذشته تاثیری در انسجام روایت ها ندارد و باعث پیچیدگی داستان نمی شود.
داستان تنها یک راوی دارد Ú©Ù‡ سوم شخص است اما اگر مارکز در بخش های مختل٠رمان روایت را به شخصیت های مختل٠می سپرد با توجه به ØªÙØ§ÙˆØª ذهنیتی Ú©Ù‡ هر کدام نسبت به دیگران دارد داستان زیباتر Ù…ÛŒ شد Ùˆ در عین ØØ§Ù„ از این سادگی روایت بیرون Ù…ÛŒ آمد.
رمان صد سال تنهایی با روایت جزئیات زندگی در دهکده ای تصوری Ú©Ù‡ به زادگاه مارکز بی شباهت نیست زندگی در کلمبیا را به خوبی به ذهن خواننده منتقل Ù…ÛŒ کند Ùˆ تداخل اثر شخصیت های مختل٠داستان در واقع شدن ØÙˆØ§Ø¯Ø« به زیبایی در آن Ø´Ø±Ø Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ شده است.
منبع:
صد سال تنهایی- گابریل گارسیا مارکز- ترجمه بهمن ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡- انتشارات امیر کبیر- چاپ چهارم- 1357- تهران
شيوا نوشت