
نوشته ÛŒ ÙØ±Ø§Ù†Ú© ÙØ±ÛŒØ¯
ترجمه‌ شعر، شبیه راه Ø±ÙØªÙ† روي طناب٠بندبازی است. باید آنقدر شاعر باشی Ú©Ù‡ در شاعر٠اصلی تجسد یابی Ùˆ آنقدر مترجم Ú©Ù‡ در کار شاعر قبلی خللی ایجاد Ù†Ú©Ù†ÛŒ. گاهی در این کار چنان غوطه ور Ù…ÛŒ شوی Ú©Ù‡ دل زمان را Ù…ÛŒ شکاÙÛŒ Ùˆ به دیدار شاعر Ù…ÛŒ شتابی، ولو در عالم خیال! Ú¯Ù… راه٠مرز رؤیا Ùˆ واقعیت.
اگر آنقدر اهل واقعیت باشي Ú©Ù‡ بتوانی زندگی را بشکاÙÛŒ Ùˆ آنقدر رؤیایی Ú©Ù‡ بتوانی آنرا بباÙی، هنر كرده اي Ùˆ اگر بتوانی مخاطبت را در این Ø¨Ø§ÙØª Ùˆ Ø´Ú©Ø§ÙØª همراه کنی، شاهكار! جائي كه بسياري از آثار ادبي در آن مي لنگد! "بورخس "2 Ù…ÛŒ گوید: "وقتی Ù…ÛŒ نویسم سعی Ù…ÛŒ کنم به رؤیا ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± باشم نه به رخدادها. البته در داستان هایم رخدادهای واقعی وجود دارد ... اما نقل ماجرا آنطور Ú©Ù‡ Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است، ارضاءکننده نیست... Ùقط سعی Ù…ÛŒ کنم رؤیا را منتقل کنم ..." مرز رؤیا Ùˆ واقعیت بسته به موئی است، اما مرز آدم هایی Ú©Ù‡ به صرÙ٠دلیل ساده ÙŠ روی آوری به منطق Ùˆ واقعیت از موهبت خیال¬ پردازی رویگردان Ù…ÛŒ شوند، عمیق.
راوی/اØÙ…د، خطاب به همسرش Ú©Ù‡ نگران است نکند او در اين وادي، دیوانه شود، Ù…ÛŒ گوید: «جدی نگیر عزیزم.... من همیشه مرز بین رؤیا Ùˆ واقعیت را رعایت کرده ام. اصل این است Ú©Ù‡ آدم خودش ØÙˆØ§Ø³Ø´ جمع باشد Ú©Ù‡ Ú©ÛŒ دارد از این مرز رد Ù…ÛŒ شود. من هیچ وقت این کار را نمی کنم.» اما او این کار Ù…ÛŒ کند! چون او به آن دسته از آدم های معدودی متعلق است Ú©Ù‡ در قالب روزمرگی نمی گنجند. "ماکس وبر" Ù…ÛŒ گوید: "روزی علم Ùˆ عقل به Ù‚ÙØ³ آهنین انسان تبدیل Ù…ÛŒ شود." او درپی شکستن چنین Ù‚ÙØ³ÛŒØŒ مرزهای زمان را در هم Ù…ÛŒ شکند Ùˆ پنجاه سال به عقب برمي گردد. برای چه؟ برای رساندن یک نامه عاشقانه به دست ØµØ§ØØ¨ اصلی اش؛ براي ديدن شاعر Ù…ØØ¨ÙˆØ¨Ø´ØŒ "آنا آخماتووا"! چگونه؟ با دست زدن به Ø³ÙØ± غریبی كه سر از تبريز در مي آورد. Ù…ÛŒ گوید: «انگار زندگی٠واقعی من الان بود Ùˆ زندگی قبلی رؤیا.
اما در اين كش Ùˆ قوس، خواننده، آواره ÙŠ رؤيا Ùˆ واقعيت مي¬ماند. ÙØ¶Ø§ÙŠ Ø¯Ø§Ø³ØªØ§Ù† او را آن چنان سرگشته Ùˆ مجذوب نمي كند كه Ø´ÙŠÙØªÙ‡ Ùˆ ØÙŠØ±Øª زده در آن مستغرق شود. بناچار دست راوي را مي گيرد Ùˆ به همراه وي رهسپار مي شود. همين ناباوري، نابارورش مي گذارد!
رمان اØÙ…د پوري را از سه ديدگاه Ù…ÛŒ توان بررسي كرد: ÙØ±Ø¯ØŒ تاریخ ØŒ ادبیات
"ریموند ویلیامز" در مقاله ارزشمندش در "نظریه های رمان "3 Ù…ÛŒ نویسد: "رمان معاصر هم بازتاب Ø¨ØØ±Ø§Ù† جامعه ما، Ùˆ هم روشنگر ماهیت آن است. ... تلاش واقعا سازنده در دوره Ùˆ زمانه ما یعنی مبارزه برای ایجاد روابطی بی Ú©Ù… Ùˆ کاست، هم در Ø¨ÙØ¹Ø¯ شخصی Ùˆ هم در Ø¨ÙØ¹Ø¯Ù اجتماعی... . واقعیت، دائما با تلاش مشترک انسانها به وجود Ù…ÛŒ آید Ùˆ هنر یکی از برترین شکلهای این ÙØ±Ø§ÛŒÙ†Ø¯ است."
ابتدا زندگی شخصی ÙØ±Ø¯ در دنیای مدرن Ùˆ در شرایط ØØ§Ú©Ù… بر ایران در رمان مورد توجه است. اØÙ…د Ùˆ همسرش هر دو زندان کشیده اند. او ازدواجی سیاسی کرده، اما پس از زندان هر دو دست از سیاست کشیده اند. او مترجم است Ùˆ اهل ادبیات. اما «...عشق Ùˆ علاقه ÙŠ [همسرش] به Ù…Ø¨Ø§ØØ« سیاسی Ùˆ اجتماعی هرگز رهایش نکرد. گیتی هنوز هم آدمی است جدی Ùˆ نگران ØÙˆØ§Ø¯Ø« دنیا.» در ابتدا هم Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ «گیتی همیشه تنهاست. مرا هم همیشه تنها گذاشته است شاید هم من او را تنها گذاشته ام.» بی اختیار اینها ما را به "دیگر گریزی" ØØ§Ú©Ù… Ùˆ "تنهایی ای" Ú©Ù‡ انسان مدرن در چنبره آن گیر کرده Ù…ÛŒ اندازد Ùˆ تناقضی Ú©Ù‡ Ø±ÙØªØ§Ø± او Ùˆ معنی نامش دارد: نامش گیتی است، اما همیشه تنهاست؛ نگران دنیاست Ùˆ کاری هم برای آن نمی کند! او «بیشتر مسئولیت یک شوهر را در این خانه به دوش Ù…ÛŒ کشد. ... هرگز نتوانستم بÙهمم چقدر دوستم دارد. نشان نمی داد. خیلي خشک Ùˆ رسمی Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کرد. وقتی ØØ±Ù عشق هم Ù…ÛŒ شد، دنبال تعری٠و تبیین ÙلسÙÛŒ Ùˆ تاریخی آن بود.» شکا٠بين زن Ùˆ مرد هم، از دل همین جمله ها Ùˆ Ú©Ù„ داستان بیرون Ù…ÛŒ زند. زن، مردانه Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کند Ùˆ این اØÙ…د است Ú©Ù‡ به قول زنش «هپروتی» Ùˆ اهل خیال پردازی Ùˆ ادبیات Ùˆ ... است. Ù…Ùهر Ùˆ علقه ای آنها را در یک خانه Ù†Ú¯Ù‡ داشته Ú©Ù‡ نامش عشق نیست. Ø§ØØªØ±Ø§Ù… متقابل جای خلاء عاطÙÛŒ را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا هر کدام زندگی خود را داشته باشند، Ùˆ این شاید نمونه ای باشد از زندگی مشترک خیلی ها
این دو نسبت به ادبیات هم رویکردهای متقاوتی دارند. «او[گیتی] هم شعر Ùˆ ادبیات را دوست دارد اما معتقد است ادبیات Ùˆ هنر برای Ø§Ø³ØªØ±Ø§ØØª بشر است.» او همسرش را «ملامت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ چرا اعتنای کمتری به Ù…Ø¨Ø§ØØ« سیاسی Ùˆ اجتماعی دارد.» استدلال اØÙ…د این است Ú©Ù‡ «هنر در بطن خود سیاسی ترین ÙØ¹Ø§Ù„یت انسان است... .» از رهگذر ادبیات Ú©Ù‡ شاید به ظاهر آنرا منÙÚ© از تاریخ Ùˆ سیاست Ùˆ... مي دانیم، مسائل اجتماعي بهتر مورد مداقه قرار Ù…ÛŒ گيرد. اØÙ…د پوری با آوردن برهه تاریخی مد نظرش Ùˆ تأثير سياست بر ادبيات مي خواهد این را در داستان نشان دهد.
اØÙ…د در Ø±Ø§Ù‡Ù Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ رساندن نامه است Ú©Ù‡ به Ù†Ø§ÙŠØ§ÙØªÙ‡ ها دست Ù…ÛŒ یابد. عشق Ùˆ علاقه به ادبیات، رهنمون او برای ÛŒØ§ÙØªÙ† ØÙ‚ایق Ù…ÛŒ شود. بررسی اشعار آنا Ùˆ تأثیر شرايط سیاسي برادبیات، رهگذري تاریخی برای تÙكر Ùˆ تکاپو پديد Ù…ÛŒ آورد. او در این تکاپو سر از گذشته سرزمین مادری اش، آذربایجان در Ù…ÛŒ آورد! گویی برای رسیدن به گذشته، باید گذشته ÙŠ خود را ÛŒØ§ÙØª Ùˆ براي رسيدن به خواست قلبي خود، نقبي زد به گذشته ÙŠ خود.
انگار برای رسیدن به تاریخ ــ يك دوره تاريخي ــ هم، باید واقعا به گذشته برگشت Ùˆ در آن به سر برد! آنقدر آنرا Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ گذاشته اند Ùˆ یا ØªØØ±ÛŒÙ اش کرده اند Ú©Ù‡ ناچار شوي Ù‚ÙÙ„ زمان Ùˆ زبان را بشکنی. آنچه تاریخگرایان نوین به ØÙ‚ از آن به نام "عینیت کذایی تاریخ" ياد Ù…ÛŒ كنند!
بررسی ØÙˆØ§Ø¯Ø« آذربایجان ØØ¯ÙˆØ¯ نیمی از کتاب را به خود اختصاص Ù…ÛŒ دهد. اصلن Ø³ÙØ± به گذشته از زادگاه اØÙ…د شروع Ù…ÛŒ شود. «اینجا تبریز بود. تبریزی Ú©Ù‡ نمی شناختمش.» تبریزی Ú©Ù‡ نگذاشته اند خیلی هامان بشناسیم یا در شناختنش اهمال کرده ایم. آذربایجانی Ú©Ù‡ تاریخش را ØªØØ±ÛŒÙ کرده اند تا همه مان به نجاتش توسط شاه باور داشته باشیم! «... خواندیم ارتش تهران به تبریز آمد Ùˆ دوباره نظم Ùˆ آرامش برقرار کرد. Ú¯ÙØª:"نظم Ùˆ آرامش؟ ... خونی ریختند Ú©Ù‡ ... از هر دو سه خانواده ØØªÙ…اً یکی یا عزادار عزیزی است یا ... قتل Ùˆ غارتی شد Ú©Ù‡ ... همه را قلع Ùˆ قمع کردند. هرکس را Ú©Ù‡ یک بار برای پیشه¬وری ک٠زده بود ...» یکی از اعضای ÙØ±Ù‚Ù‡ Ú©Ù‡ اØÙ…د با او در لندن ملاقات Ù…ÛŒ کند، Ù…ÛŒ گوید: «چه جانهایی ÙØ¯Ø§ شدند! Ú†Ù‡ مردان Ùˆ زنانی به خونشان غلتیدند! اینها را کسی نمی داند.» آنچه بر روی این ندانستن ها ساخته شود Ú†Ù‡ بی¬پایه بنایی خواهد بود! تاریخ ØªØØ±ÛŒÙ Ù…ÛŒ شود تا آینده بر کج¬بنای آن Ù¾ÛŒ ریزی شود Ùˆ زمينه براي كژيهاي بعدي آماده باشد. راوی، ما را به همراه خود به دوره ای Ù…ÛŒ برد تا از نزدیک شاهد نتایج ØÚ©ÙˆÙ…ت یکساله ÙØ±Ù‚Ù‡ دموکرات آذربایجان Ùˆ عواقب سركوب آن باشیم Ùˆ آن Ú†Ù‡ بر سر مردم Ùˆ ÙØ¹Ø§Ù„ان آن دوره آمد. اØÙ…د پوری خوب Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ راه ÛŒØ§ÙØªÙ† تاریخ به رمانها، تاریخی واقعی تر Ùˆ ماندگارتر Ùˆ تأثیر گذارتر پدید Ù…ÛŒ آورد. شاید به همین دلیل است Ú©Ù‡ برخی مورخین در رمانها در Ù¾ÛŒ تاریخند تا آنرا بی طر٠تر بیابند. تاریخ هم بایستي سیال شود، هم چون ادبیات، Ùˆ شاید ادبیات بتواند بستری ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورد برای سیالیت تاریخ. تا غوطه خوردن در زمان Ùˆ مكان را در آن بياموزي، چند قدم اين ور يا آن ور خط!
مهمترین تأثیر این بخش از رمان آن است Ú©Ù‡ آسوده خاطرمان نمی کند. Ø´Ú©ÛŒ به دلها Ù…ÛŒ اندازد! شاید تØÙ„یلها پس از گذشت زمان، خلا٠چیزی را ثابت کند Ú©Ù‡ اکنون از انجام آن بسیار مطمئن هستیم یا بعکس، آنچه بايد مي كرديم Ùˆ نكرديم، كه جبران Ù…Ø§ÙØ§Øª آن يك عقبگرد پنجاه-شصت ساله بطلبد! به گمان تاریخگرایان نوین "ما به هنگام انتساب معنا به اعمالمان هرگز نمی توانیم کاملا بی طر٠باشیم ... Ùˆ با پذیرش این نکته Ú©Ù‡ هیچ Ú¯ÙØªÙ…ان ÙˆØ§ØØ¯ÛŒ ما را به ØÙ‚یقت مطلق در خصوص خودمان یا دنیای مان رهنمون نمی کند، Ù…ÛŒ توانیم دست به کار ØªÙØ³ÛŒØ± جهان پیرامون مان یا متن شویم." 4همین شکاکیت Ùˆ سیالیت Ù…ÛŒ تواند ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آور ادوات دموکراسی باشد.
نويسنده سعی کرده تا زمینه را برای تکثر آرا ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورد Ùˆ با گردآوري نظرات مواÙÙ‚ Ùˆ مخال٠در دیالوگهای بین شخصیتهایش، مسائل تاریخی Ùˆ سیاسی مورد نظرش را سبك Ùˆ سنگين كند. خواننده تلاش او را ارج Ù…ÛŒ گذارد اما Ù¾ÛŒ به نظرات او هم Ù…ÛŒ برد، از جمله به نظراتش در مورد ادبیات. او ادبيات را منÙÙƒ از سياست نمي داند اما شكل اين راهيابي برايش Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. راوی با در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† اوضاع جهان Ùˆ وضعیت سیاسی شوروی، Ú©Ù‡ موجب پدید آمدن Ø´Ú©Ù„ÛŒ ØØ²Ø¨ÛŒ Ùˆ سیاسی از هنر در آنجا شده بود در مقام Ø¯ÙØ§Ø¹ از آنا آخماتووا برمی آید Ú©Ù‡ شعر را به پای ایدئولوژی ÙØ¯Ø§ نمی کند. «تعجب مي كنم چرا شاعري مثل آخماتووا بايد اين قدر سختي Ùˆ عذاب ببيند.»"تانيا"ØŒ يكي از شخصيتهاي رمان كه اØÙ…د را به ديدن آنا مي برد در جواب اين سؤال وي مي گويد: « تا اينجا نباشي نمي تواني در باره اين چيزها قضاوت كني. شماها از شاعر Ùقط انتظار شعر خوب داريد. اين جا مردم انتظار دارند شاعر از آمال Ùˆ هدÙهاي آنها بنويسد ...» اØÙ…د از اينكه «آنا براي دل خودش شعر بگويد» خرسند است.
ضمیمه کردن ادبیات به ایدئولوژی Ú©Ù‡ برخی به آن نام "رسالت ادبیات" Ù…ÛŒ دهند، رسالتی است Ú©Ù‡ شاعر را دست بسته، موظ٠به پرداختن به آرمانهای ــ مقطعي ــ جامعه اش مي كند Ùˆ اين يعني تنگ كردن عرصه بر ادبيات. امري كه ادبيات آن را برنمي تابد. آنا را از جامعه ادبی شوروی Ù…ÛŒ رانند Ùˆ با این کار در واقع او را به عالم بی در Ùˆ پیکر ادبیات پرتاب Ù…ÛŒ کنند، عالمی Ú©Ù‡ همه Ú¯ÙØªÙ…ان هاي اجتماعي در آن Ù…ÛŒ گنجد، اما Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ نمی شود. Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª Ùˆ عواط٠شاعر را هم دست Ùˆ پا شکسته برجاي نمی گذارد. عشق در آن روا Ùˆ روان است، هم چنان كه در بستر ØÛŒØ§Øª.
عشق در این رمان هم آن قدر مقام دارد Ú©Ù‡ جایگاهش نیازمند ترÙیع نباشد. ضمیمه ÙŠ ضمنی داستان است. ØØ§Ø¶Ø± نیست، اما ØØ¶ÙˆØ± دارد: در عشق به ادبیات، در عشق به ÛŒØ§ÙØªÙ† ØÙ‚یقت از دل تاریک تاریخ، در نامه ای عاشقانه Ú©Ù‡ برای رساندنش زمین Ùˆ زمان به هم دوخته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در اشعار آنا!
به جای پیامی آشنا
این باد سرد و خشك
برای تو طعم و بوی دود
و شعرهایی را می آورد
که با دست نوشته بودمشان
منابع:
1- دو قدم اين ور خط، اØÙ…د پوري، نشر چشمه، چاپ چهارم، بهار 88
2 - اين هنر شعر، خورخه لوييس بورخس، انتشارات Ù†ÙŠÙ„ÙˆÙØ±ØŒ چاپ اول، بهار 81
3 - نظريه هاي رمان، ديويد لاج، ...ØŒ ترجمه ØØ³ÙŠÙ† پاينده، انتشارت Ù†ÙŠÙ„ÙˆÙØ±ØŒ چاپ اول . 1386
4 - در آمدي بر نظريه ها Ùˆ روشهاي نقد ادبي، چارلز برسلر، ترجمه مصطÙÙŠ عابدين ÙØ±Ø¯ØŒ چاپ اول 86
منبع : مدرسه ÛŒ Ùمنیستی