تأملی بر کتاب طوبا و معنای شب 1

اثر شهرنوش پارسی پور
نوشته مینو نصرت
قسمت اول
شهرنوش پارسی پور با قلمی Ù…Ù†ØØµØ± به خود Ùˆ اندیشه ای ممتاز Ùˆ انسان گرایانه روایت را با رویدادی از تاریخ آغاز میکند Ú©Ù‡ بزرگ ترین Ùˆ کشنده ترین Ù‚ØØ·ÛŒ Ùˆ خشکسالی همزمان با جنگ جهانی اول(Û±Û¹Û±Û· کتاب طوبا Ùˆ معنای شب، داستان دختری ست به نام طوبا با موهائی طلائی Ú©Ù‡ چند دهه از تاریخ ایران را زندگی میکند. شهرنوش پارسی پور این تاریخ را ازنگاه او بازخوانی میکند. کتاب شامل چهار ÙØµÙ„ است
۱۹۱۹) در کشور رخ داده است واز آن بنام بزرگ ترین نسل کشی انسان در تاریخ جهان یاد می شود.
کتاب اینگونه آغاز می شود :
« از Ù¾ÛŒ Ù‡ÙØª سال خشکسالی اینک دیوانه سه روز بود مدام Ù…ÛŒ بارید Ùˆ طوبی با جارو به جان ØÙˆØ¶ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود تا لجن چسبناک Ùˆ خشکیده ÛŒ Ù‡ÙØª ساله را از دیواره هایش بتراشد Ùˆ سطل سطل آب را به پاشویه بریزد تا به باغچه برود Ùˆ باغچه را پر کند ØŒ Ùˆ خاک ØŒ خاک تشنه در اسارت رویای آب اینک در رØÙ…ت آب غرق شود ».( ص۹ )
آغازی بهت آور ØŒ گویا این چند سطرعصاره تمام کتاب است Ú©Ù‡ Ø¨Ù…ØØ¶ خوانش خواننده را پرتاب میکند به ابتدای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ بر مبنای اساطیر.
بهشت کودکی طوبی
طوبی از پدری ملقب به ادیب Ùˆ مادری بی سواد Ùˆ ساده متولد Ù…ÛŒ شود. پدر از برگزیدگان دربار مشیرالدوله است Ùˆ از مریدان اندیشه ÛŒ ملاصدرا. ادیب پسر ارشد خانواده است Ú©Ù‡ مطابق سنت بعد از مرگ وارث پدر Ùˆ زنان باÙنده ÛŒ خانه شده Ùˆ به رتق Ùˆ ÙØªÙ‚ امور آنها Ù…ÛŒ پردازد تا پنجاه سالگی ازدواج نمیکند. همه چیز در خانه ÛŒ او سر جای خود قرار دارد با صدای تلپ تلپ زنان باÙنده در زیر زمین خانه Ú©Ù‡ همانند آهنگی ست برخاسته از اعماق زمین. او با Ø§ØØ³Ø§Ø³ رضایت ازخود روزگار را با Ø¨ØØ« کردن با دوستانش میگذراند Ùˆ بزرگ ترین دلمشغولی اش گشودن معمای ملاصدراست . ادیب در طلب دانش در سنین بلوغ Ùˆ اندکی پس از بلوغ براین باور بود Ú©Ù‡ : « آسمان شوهرزمین است » ( ص۱۹ ) ØŒ « Ùˆ بی آنکه اعترا٠کند از او Ù…ÛŒ ترسید. از قانون مندی های پر هرج Ùˆ مرجش Ùˆ از Ù‚ØØ·ÛŒ هایش Ù…ÛŒ ترسید . » (ص۲۲)
ادیب در پنجاه سالگی با زنی بیسواد که میداند تنها بایک نگاه میتواند او را سرجای خود بنشاند ازدواج میکند.
زمان، زمان غوغای جنگ است Ùˆ مکان خانه ÛŒ پدری طوبی. در Ù¾ÛŒ روزی Ú©Ù‡ ادیب غرق در کش٠معمای ملاصدرا بود ناخواسته باعث رم کردن اسب مردی انگلیسی Ù…ÛŒ شود Ùˆ تازیانه ÛŒ انگلیسی صورت او را زخمی میکند . ولی مدتی بعد به واسطه ÛŒ مشیرالدوله، انگلیسی با انگشتری الماس نشان به رسم هدیه به همسر Ùˆ عذرخواهی وارد خانه ÛŒ ادیب Ù…ÛŒ شود. « زن ØØ§Ø¬ÛŒ بی اختیار برگشت Ùˆ به طوبی نگاه کرد . میخواست بداند گیس های دخترش روشن تر است یا مال انگلیسی » .( ص Û±Ûµ) Ùˆ ØØ§Ø¬ÛŒ به کش٠بزرگی نائل Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ زمین گرد است .
ادیب ناگهان از آرام گاه خود ساخته اش هبوط کرده Ùˆ به Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒ تازه Ù…ÛŒ رسد .« ØØ§Ø¬ÛŒ از Ù†ÙØ±Øª لبهایش را به هم ÙØ´Ø±Ø¯. با قاطعیت تصمیم Ú¯Ø±ÙØªØŒ بله زمین گرد است، زنان Ù…ÛŒ اندیشند Ùˆ به زودی بی ØÛŒØ§ ØÙˆØ§Ù‡Ù†Ø¯ شد . » ( ص Û²Û¶) اینگونه بود Ú©Ù‡ ناگهان چشمان Ù†Ø§ÙØ° ادیب گندمزار طلائی طوبی را میبیند. باید قبل از انگلیسی ها خودش او راکه آن همه باهوش بود Ùˆ مدام پرسش های Ø´Ú¯ÙØª انگیز Ù…ÛŒ کرد آگاه کند. ØØ¶ÙˆØ± انگلیسی به ناگاه در ذهن اوواقعه ÛŒ جنگ هرات زمان پدر Ùˆ ØÙ…له ÛŒ ØØ±Ø§Ù…یان ÙˆØØ´ÛŒ را تداعی کرده بود. یقین دارد ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ یک انگلیسی توانسته به ذهن او Ù†Ùوذ کند Ùˆ وارد ØØ±ÛŒÙ… چهارگوش Ùˆ امن او شود Ú†Ù‡ بسا بزودی دخترش طوبی را هم Ú©Ù‡ موهایش همرنگ موهای اوست اشغال کند . ØØ§Ù„ برای تمام اجزای زمین وآسمان Ùˆ ØØªÛŒ مورچه ها نوعی اندیشه قائل بود . ادیب یاد ØØ±Ù مشیرالدوله Ù…ÛŒØ§ÙØªØ¯ Ú©Ù‡ برایش ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯: « وضع خیلی خراب است . یا باید ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ شد Ùˆ یا نوکر ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒÂ». ( ص Û±Û¸)ادیب با ØØ¶ÙˆØ± بیگانه در خاک Ùˆ خانه Ùˆ ÙˆØØ´Øª از ØÙˆØ§Ø¯Ø« قریب الوقوع، خود کمر همت به تعلیم دختر Ù…ÛŒ بندد Ùˆ با منطق خاصش دژ Ù…ØÚ©Ù… Ùˆ غیر قابل Ù†Ùوذی ØÙˆÙ„ Ø±ÙˆØ Ú©ÙˆØ¯Ú©Ø§Ù†Ù‡ ÛŒ طوبی Ù…ÛŒ کشد. «از قرآن شروع Ù…ÛŒ کردند وهمراه با آن Ø§Ù„ÙØ¨Ø§ØŒ در جوارش گلستان Ù…ÛŒ خواندند Ùˆ نخستین جمله ÛŒ ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ú©Ù‡ دختر آموخت Ùˆ برای همیشه در ذهنش ماند این بود « طوبی درختی در بهشت است ». ( ص Û²Û·) طوبی Ùهمید زمین گرد است Ùˆ آموخت « در دنیا مردانی بودند Ú©Ù‡ به آنها الهام Ù…ÛŒ شد، اینان در Ø´Ú©Ù… زنانی رشد Ù…ÛŒ کردند Ú©Ù‡ پاکیزه خو Ùˆ نجیب بودند، مثل مریم عذرا. ØØ§Ø¬ÛŒ مریم را به عنوان نمونه زن در بین زنان مقدسه برگزید Ù‡ بود . این او بود Ú©Ù‡ ØØªÛŒ بارداریش در بکارت Ù…ØØ¶ رخ میداد - عین زمین همسر آسمان -( Ùˆ این در ذهنش بود )»( ص Û²Û¸)
به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ ادیب در این جا خود را نمادی از عیسی Ù…Ø³ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ در نقطه ÛŒ "من Ùˆ پدر یکی هستیم " قرار دارد. جوز٠کمبل در این مورد Ù…ÛŒ گوید : « براساس روش معمول تÙکر در باره ÛŒ دین مسیØÛŒØŒ ما نمی توانیم خود را با عیسی Ù…Ø³ÛŒØ ÛŒÚ¯Ø§Ù†Ù‡ کنیم، بلکه باید از او تقلید نماییم ØŒ بیان این عبارت Ú©Ù‡ " من Ùˆ پدر یکی هستیم "ØŒ آن طور Ú©Ù‡ عیسی Ù…Ø³ÛŒØ Ú¯ÙØªØŒ برای ما Ú©ÙØ± است. اما در انجیل توما Ú©Ù‡ ØØ¯ÙˆØ¯ چهل سال قبل در مصر کش٠شد، عیسی Ù…Ø³ÛŒØ Ù…ÛŒ گوید، "کسی Ú©Ù‡ از دهان من بنوشد، همان خواهد شد Ú©Ù‡ من هستم، Ùˆ من او خواهم بود". این Ú¯ÙØªÙ‡ دقیقا بودیسم است. همه ÛŒ ما تجلیات آگاهی بودا، یا آگاهی عیسی Ù…Ø³ÛŒØ Ù‡Ø³ØªÛŒÙ…ØŒ Ùقط بر این مطلب وقو٠نداریم . واژه ÛŒ بودا به معنای " کسی است Ú©Ù‡ آگاه شد" » .(Û±)
ØØ§Ø¬ÛŒ سوره ÛŒ مریم را پنج بار برای طوبی خواند Ùˆ در ازای پنج سکه ÛŒ طلا از او خواست آن را از بر کند. طوبی در Ù‡ÙØª روز سوره را ØÙظ کرد .
طوبی تا چهارده سالگی Ú©Ù‡ بنا به سنت، زمان ازدواج دختران بود تمام ساعات روز را یا پشت دار قالی Ù…ÛŒ نشست Ú©Ù‡ قالیچه ای برای جهازش Ø¨Ø¨Ø§ÙØ¯ یا دراز Ù…ÛŒ کشید Ùˆ منتظر بود ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ÛŒ خدا بیاید Ùˆ نطÙÙ‡ ÛŒ الهی را در دلش بنشاند. Ù‡ÙØª سال Ù‚ØØ·ÛŒ Ùˆ خشکسالی آغازین کتاب همزمان است با مرگ پدر طوبی وسپس خواستگاری پسر عموی زن مرده Ùˆ پنجاه Ùˆ دو ساله اش ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ØÙ…ود از مادر. ØØ§Ø¬ÛŒ بعد از مرگ پدر مسئول نظارت Ùˆ تامین مخارج خانه بود . روزی به مادر طوبی Ù…ÛŒ گوید : « این مسئله ÛŒ Ø±ÙØª Ùˆ آمد دائمی به منزل ØØ§Ø¬ÛŒ ادیب در بین مردم تاثیر خوبی ندارد Ùˆ خانم اگر مایل باشند Ù…ÛŒ توانند به همسری او در آیند تا امر Ù…ØØ±Ù…یت پیش آید Ùˆ اداره ÛŒ امور آسان تر شود .» (ص Û³Û²). طوبی برای نجات مادر Ú©Ù‡ خواستگاردیگری دارد خود از ØØ§Ø¬ÛŒ خواستگاری میکند Ùˆ صیغه ÛŒ او Ù…ÛŒ شود Ùˆ بدین ترتیب چهار سال به جرم زبان درازی Ùˆ داشتن موی طلائی به سیاره ÛŒ منجمد ØØ§Ø¬ÛŒ هبوط میکند . تصر٠بکارت طوبی توسط ØØ§Ø¬ Ù…ØÙ…ود انگار اولین Ùˆ آخرین دلیل ازدواج اوست Ú©Ù‡ همزمان با غوغای مشروطیت، ØØ¶ÙˆØ± انگلیسی ها Ùˆ جنگ جهانی رخ Ù…ÛŒ دهد Ùˆ طوبی بنا به منطق ØØ§Ø¬ÛŒ علت تمام بلاهای وارده Ùˆ معنای Ù‚ØØ·ÛŒ Ùˆ خشکسالی Ù…ÛŒ شود.
خانه ÛŒ چهارگوش ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ØÙ…ود با سه آب انبار Ùˆ ØÙˆØ¶ÛŒ هشت ضلعی Ùˆ باغچه هائی مستطیل Ø´Ú©Ù„ دومین Ù…ØØ±Ø§Ø¨ÛŒ ست Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø´Ú©Ù†Ù†Ø¯Ù‡ ÛŒ دخترکی چهارده ساله را در انزوا میخورد.
تثلیث
اساس رمان بر مبنای تثلیث است Ùˆ خواننده مدام با سایه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± یا تجسم Ùیزیکی Ù†ÙØ± سوم مواجه هست . در میان هر رابطه به نظر Ù…ÛŒ رسد چشمها Ùˆ گوش هائی ØØ§Ø¶Ø±Ù†Ø¯ . بخصوص در زمان هائی Ú©Ù‡ طوبی با مردی روبروست ØØªÙ…ا باید چشمی این دو را بپاید . جایگاه طوبی در طول رمان به ØÙˆØ§ÛŒ بعد از خوردن میوه ÛŒ ممنوعه میماند با یوغی بر گردن Ú©Ù‡ از چند سو مدام کشیده Ù…ÛŒ شود تا مبادا به خوردن دوباره ÛŒ آن تهییج شود ØŒ Â«ØØ§Ø¬ÛŒ از سه کس Ù†ÙØ±Øª داشت « از انگلیس ها، از روس ها Ùˆ ازطوبی ».(ص Û³Û³) همچون Ù…Ø³ÛŒØ Ú©Ù‡ با مصلوب شدن خود گناه قومش را خرید ØŒ طوبی نیز بر اثر القای ØØ§Ø¬ÛŒ خود را مسئول تمام تباهی های خانه Ùˆ جامعه میداند Ùˆ برای سبک تر کردن بار گناهش خود را در معرض تØÙ‚یر های روز Ø§ÙØ²ÙˆÙ† او قرار میدهد .
زمان رمان، زمان ØÚ©ÙˆÙ…ت شاهان قاجاراست، شاهانی Ú©Ù‡ خود زنباره هائی نیازمند ØØ§Ù…ÛŒ اند. انگلیس، روس Ùˆ آلمان قدرت های برتر جهان هستند Ú©Ù‡ کبریت جنگ را زده اند Ùˆ کشور را انبار مهمات Ùˆ غلات خود کرده اند Ùˆ این همزمان است با بروز تغییرات جوی Ùˆ خشکسالی Ùˆ Ù‚ØØ·ÛŒ بزرگ. پادشاهان ÙØ§Ø³Ø¯ Ùˆ شهوت ران قاجار Ú©Ù‡ از یک طر٠خود جیره خوار انگلیسی ها یند تازیانه ÛŒ اربابی بر سر رعیت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ از طر٠دیگر تازیانه خور ارباب بیگانه اند. آنها همچنان Ú©Ù‡ مردم را در جهل Ùˆ نادانی Ùˆ زیر تیغ نگاه داشته اند، خود به شوره زاری در ØØ³Ø±Øª باران Ù…ÛŒ مانند Ú©Ù‡ تسلیم غرایز شهوانی قدرت شده Ùˆ در این معامله ملک Ùˆ ملت را رایگان به بیگانه ها وانهاده Ùˆ گنج هایش را باج Ù…ÛŒ دهند.
طوبی در چنین وضعی Ù…ØÚ©ÙˆÙ… است به چهار سال زندان در خانه ÛŒ زمهریر ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ØÙ…ود . غرایز طبیعی طوبی توسط پدر سرکوب Ùˆ با همسر به زهدانی نازا Ùˆ ملعون تبدیل Ù…ÛŒ شود . دختر این Ùقدان را نخست با اوهام ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ÛŒ خدا، سپس با تصویر خیالی Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ انقلابی " آقای خیابانی " پر میکند . این شخصیت Ú©Ù‡ همچون صاعقه در آن برهه از زمان Ù…ØØµÙˆÙ„ اصابت Ù‚ØØ·ÛŒ با جهل است، طی٠انقلابیان زمان خود را سامان Ù…ÛŒ دهد . بنا به روایت تاریخ : «آنچه ما میتوانیم Ú¯ÙØª اینست Ú©Ù‡ خیابانی همچون بسیار دیگران آرزومند نیکی ایران میبود Ùˆ یگانه راه آنرا بدست آوردن سررشته داری ( ØÚ©ÙˆÙ…ت ) میشناخت Ú©Ù‡ ادارات را بهم زند Ùˆ از نو سازد Ùˆ قانونها را دیگر گرداند . چنانکه در همان هنگام میرزا کوچکخان در جنگل بهمین آرزو Ù…ÛŒ کوشید . آنان نیکی ایران را جز از این راه نمی دانستند . از آنسوی خیابانی این کار را تنها با دست خود میخواست Ùˆ کسی را باخود بهمبازی Ù†Ù…ÛŒÙ¾Ø°ÛŒØ±ÙØª. نیر خواهیم دید Ú©Ù‡ یکراه روشنی در اندیشه نمیداشت Ùˆ چنین میدانست Ú©Ù‡ چون نیرومند گردد Ùˆ رشته را بدست آورد هر نیکی را Ú©Ù‡ بخواهد در توده پدید خواهد آورد . »(طوبی بادیدن چهره ÛŒ مرگ در قعر چشمان پسرک گرسنه ای Ú©Ù‡ آونگی تکان میخورد Ùˆ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª « گشنه ØŒ گشنه » ØŒ ناگهان دژ غیر قابل Ù†Ùوذ کودکی اش پر میشود از ØØ³ مردن Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ میکند دختر بچه ÛŒ جانش همراه با کودک گرسنه ÛŒ مرده در گوری مشترک است وناگهان Ù…ÛŒÙهمد « بزرگ شده است ». Ø±ÙˆØ Ù…Ø§Ù„ÛŒØ®ÙˆÙ„ÛŒØ§Ø¦ÛŒ اش را Ù…ÛŒ سپارد به اوهام شبانه Ùˆ برای ادامه ÛŒ تقدیر از پیش تعیین شده اش شروع به خلق تصاویرآسمانی میکند. ÙØµÙ„ به ÙØµÙ„ طوبی بدل به ادیبه ای Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ تن به Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ملاصدرا داده Ùˆ Ø¨Ø§ØØ±Ú©Øª آونگی ذهنش میان قضا Ùˆ قدر، گناه Ùˆ توبه Ùˆ سرزنش Ùˆ خشم این سو Ùˆ آن سو Ù…ÛŒ شود. سپس به این یقین Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ به دلیل خواستگاری از ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ØÙ…ود مرتکب گناه بزرگی شده است گناهی Ú©Ù‡ Ù…Ú©Ø§ÙØ§ØªØ´ مرگ پسرک گرسنه بود Ùˆ خشکسالی Ùˆ نابارور ماندن زهدان خودش. ذهن او Ú©Ù‡ به سبب نادانستگی هایش سخت ساده بود به سرعت یاد میگیرد باور کند Ú©Ù‡ مردان سایه ÛŒ خدایند Ùˆ هر ØÚ©Ù…ÛŒ از دهان آنها صادر میشود باید بدون چون Ùˆ چرا اطاعت گردد. اما ذهن کودک طاغی طوبی او را بدون اجازه ÛŒ همسر برای دÙÙ† پسرک به گورستان Ù…ÛŒ کشاند Ùˆ همانجاست Ú©Ù‡ آن پر هیب نورانی " آقای خیابانی " را Ù…ÛŒ بیند Ùˆ همزمان با این آشنائی، واژه ÛŒ " ØØ±Ø§Ù…یان " را برای اولین بار در عمرش Ù…ÛŒ شنود. خیابانی طوبی را از دست دو مرد مست نجات میدهد Ùˆ بدین ترتیب تصویر زمینی معشوق در اعماق جان Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ ÛŒ دختر نطÙÙ‡ میبندد.
شهرنوش پارسی پورهمزمان با هیجده سالگی طوبی "خیابانی" را وارد رمان میکند، سنی Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ به عنوان جزئی از جامعه مسئول اعمال خویش است Ùˆ بالغ Ù…ØØ³ÙˆØ¨ میشود. Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ به واسطه ÛŒ ØØ§Ø¦Ù„ شدن میان زن گناهکار Ùˆ خدای زمینی اش ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ØÙ…ود، شهامت کوتاه مدتی را در جان طوبی بر Ù…ÛŒ انگیزد Ú©Ù‡ باعث ÙØ±Ùˆ ریختن دیوار های ترس او از شوهر Ù…ÛŒ شود. طوبی Ú©Ù‡ مر Ú¯ پسرک را با چشمان خود دیده Ùˆ جانش از Ù†ÙØ³ زمهریری مرگ لبالب است، ناگهان کینه چهارسال ØÙ‚ارت را یکجا همچون دشنه ای بر قلب ØØ§Ø¬ÛŒ ÙØ±Ùˆ میکند Ùˆ جای خالی تØÙ‚یر هایش را Ø§ØØ³Ø§Ø³ غرور Ùˆ برتری کاذبی پر Ù…ÛŒ سازد . ØØ§Ø¬ÛŒ او را سه طلاقه میکند . طوبی Ú©Ù‡ تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود با نخوردن Ùˆ گرسنه ماندن بمیرد ناگهان سبکبال Ùˆ با اشتیاق، دوران عده ÛŒ بعد از طلاق را با دل دادن به اوهام معشوق خیالی سپری میکند Ùˆ در کوتاه زمانی ØµØ§ØØ¨ خانه واندیشه ÛŒ موروثی ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ØÙ…ود میشود. به رسم خانه ÛŒ پدر دارقالی بر پامیکند واین بار او ست Ú©Ù‡ بر متن قالی بذر های پنهان جانش را Ù…ÛŒ پاشد وگیسوان طلائی اش را به ریشه ÛŒ گلهایش گره Ù…ÛŒ زند .
طوبی در مقایسه با زنان هم عصر خود Ù…ØªÙØ§ÙˆØª خلق شده است، گوئی مرغ آبی ست در میان مرغان خانگی . خدمتکار ØØ§Ø¬ÛŒØŒ زهرا با صدائی مغرورانه او را اینگونه توصی٠میکند Ú©Ù‡ : « خانمش Ú©Ù… کسی نیست. او دخترادیب است Ú©Ù‡ از مشایخ دربار بوده Ùˆ خراج Ù‡ÙØª اقلیم را به او داده بودند Ú©Ù‡ Ù†Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ بوده است چون در کار علم Ùˆ جستجوی کمالات بوده است، Ùˆ دختربه عینه سیبی Ú©Ù‡ از میان دو نیم شده باشد به پدر بزرگوارش شبیه است . مسئله Ù…ÛŒ گوید Ùˆ پاسخ شرعیات Ù…ÛŒ دهد Ùˆ همه عالم از ÙØ¶Ù„ Ùˆ کمالات او انگشت ØÛŒØ±Øª به دندان مانده اند . »(ص Û·Û°) اینک طوبی شبیه شاهان مملکت، در خانه اش شاهی میکند ØŒ ازیک طر٠ارباب زنان جاهل تر از خویش است Ùˆ از سوی دیگر رعیت زنان اشرا٠جامعه . این گونه است Ú©Ù‡ Ù‡ÙØª شبانه روز باران آغاز Ù…ÛŒ شود. ØØ§Ù„ بعد از Ù‡ÙØª سال خشکسالی طوبی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود به جان ØÙˆØ¶ Ùˆ میخواست لجن Ù…ØØµÙˆÙ„ Ù‡ÙØª سال را Ú©Ù‡ به دیواره هایش چسبیده بود بتراشد ،گویا طوبی در ØØ§Ù„ پاکسازی Ùˆ کورتاژ رØÙ… خود بود.رØÙ…ÛŒ Ú©Ù‡ چهار سال نابارور مانده است Ùˆ گناهش به گردن زیبائی، جوانی Ùˆ موهای همچون گندمزار Ø´ است. موهائی Ú©Ù‡ به چهل گیس Ø¨Ø§ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ شود تا برای گشودن راز خاندان شاهان، Ø±ÙˆØ Ú¯Ù…Ø´Ø¯Ù‡ ÛŒ خود را Ø§ØØ¶Ø§Ø± کند .
ادامه مقاله را در این قسمت بخوانید