آریابرزن زاگرسی / « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒÙ متÙکّر؛ آیینه ÛŒ تراژدی٠باهمستان٠ایرانیان »
استدلال من اینست که تراژدی، پدیده ای آکبندی و قالبی و از صنایع شعری نیست؛ بلکه واتاب دهنده ی نوعی « راه و روش » هست که نشان می دهد « جان و زندگی » در «
موقعیّتهای سرنوشت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† »، چگونه آزرده Ùˆ ØØªÙ‘ا تهدید Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به نیستی Ù…ÛŒ شوند. در بطن رویداد تراژدی، Ùقط ØØ§Ù„ت سقوط Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ « نمادها Ùˆ نشانه ها Ùˆ پیکره ÛŒ ارزشها در آوردگاهها » ست
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش Ùˆ ویرایش: Ù‡ÙØªÙ… ماه آوریل سال 2008 میلادی
« شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒÙ متÙکّر؛ آیینه ÛŒ تراژدی٠باهمستان٠ایرانیان »
[ جان کلام را وکیل الرّعایا بیان کرد: « اگر میلیاردها تومان، ØµØ±Ù ØªØØµÛŒÙ„ Ùˆ تربیّت شاگردان کنیم؛ امّا کار را به دست Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ عالم Ùˆ درستکار نسپریم، باز همانیم Ú©Ù‡ بودیم Ùˆ هستیم. گویا هوای مملکت ما، اشخاص عالم Ùˆ درستکار را نمی پذیرد؛ ور نه چرا از همین تربیت ÛŒØ§ÙØªÙ‡ گان جدید، نگاهداری نمی کنیم ». بار دیگر به تاکید آورد: « ما خیلی Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ… به مردمان با علم کاÙÛŒ صØÛŒØ. چندی ایران، زØÙ…ت کشید تا یک Ù†ÙØ± مثل مرØÙˆÙ… میرزا تقی خان اتابک پرورید. آخر دیدید Ú©Ù‡ ÙØ¯Ø§ÛŒ هوای Ù†ÙØ³ØŒ چگونه اشخاصی شد ». ]
از کتاب: « ایدئولوژی نهضت مشروطیّت » / ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† آدمیّت / نشر پیام ( چاپ اول ) / تهران / 1355 / ص. 459
1- در باره ی تراژدی.
کسانی Ú©Ù‡ ادّعا Ù…ÛŒ کنند « استاد ادبیّات ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ عربی » هستند، ØØ¯Ù‘اقل بایستی بتوانند ÙØ±Ù‚ « قصیده Ùˆ غزل Ùˆ رباعی Ùˆ امثالهم » را از یکدیگر بدانند. همینطور وقتی سخن از گونه های سرایش Ù…ÛŒ شود، باید بتوانند ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ را تمییز Ùˆ تشخیص دهند. به صر٠اینکه استادی در عصر Ùˆ تاریخ Ùلان از سر « نا آگاهی » به دیوانی از سرایشهای شاعری، Ùلان برچسب را زده است Ùˆ اکنون نباید Ùˆ صØÛŒØ نیست Ú©Ù‡ چنان برچسبی را تا قیام قیامت، در چند – Ùˆ – چونش، لمّ Ùˆ بمّی کرد، همه ÛŒ اینها نشانگر Ø§ØØªØ±Ø§Ù… گزاردن Ùˆ ادای ØÙ‚Ù‘ شاگردی به چنان « استادان ناآگاه » نیست؛ بلکه اثبات کردن روØÛŒÙ‡ ÛŒ تقلیدی Ùˆ جهالت خویشتن Ùˆ تبرّک امامزاده ای بر مقبره ÛŒ « خطاها Ùˆ Ú©Ú˜Ùهمیهای اساتید اقدم » Ù…ÛŒ باشد. تا امروز – Ú†Ù‡ خودیها Ùˆ به تبعیّت از خودیها، Ú†Ù‡ بیگانه گان سطØÛŒ نگر در مقام ایرانشناس Ùˆ شرقشناس – به ذهنیّت ما، تØÙ…یل Ùˆ تلقین کرده اند Ú©Ù‡ « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توسی »، یک سرایش « ØÙ…اسی !ØŸ » Ù…ÛŒ باشد. اینکه اتکیت کالا بایستی با Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات کالا، اینهمانی داشته باشد، تا کنون به ذهن هیچ استاد Ùˆ شاگردی در رشته ÛŒ ادبیّات ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ عربی، خطور نکرده است؛ Ú†Ù‡ رسد به بیگانه گان مثلا ایرانشناس Ú©Ù‡ هاج Ùˆ واج شعبده بازیهای ما از قدیم Ùˆ ندیم بوده اند. در نظر بگیرید من بیایم بر جعبه ای بنویسم، « شکلات » Ùˆ شخص خریدار بخواهد کالا را به اسم اینکه شکلات Ù…ÛŒ باشد، از من خریداری کند. سپس، جعبه اش را باز کند Ùˆ به جای شکلات، برنج در آن ببیند!. این یعنی چی؟. این بدین معناست Ú©Ù‡ من، نه شکلات را Ù…ÛŒ شناسم. نه برنج را؛ بلکه Ùقط نامهایی به گوشم رسیده Ùˆ منم به عادت تقلید، طوطی وار آنها را ØÙظ کرده ام Ùˆ در هر کجا، کاربست آنها را ورد زبان Ùˆ قلم Ùˆ کارهای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ ام Ù…ÛŒ کنم. « تراژدی » هرگز « ØÙ…اسه » نیست Ùˆ به شدّت با « ØÙ…اسه Ùˆ ØÙ…اسه سرایی » نیز، Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ù…ÛŒ باشد.
استدلال من اینست Ú©Ù‡ تراژدی، پدیده ای آکبندی Ùˆ قالبی Ùˆ از صنایع شعری نیست؛ بلکه واتاب دهنده ÛŒ نوعی « راه Ùˆ روش » هست Ú©Ù‡ نشان Ù…ÛŒ دهد « جان Ùˆ زندگی » در « موقعیّتهای سرنوشت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† »، چگونه آزرده Ùˆ ØØªÙ‘ا تهدید Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به نیستی Ù…ÛŒ شوند. در بطن رویداد تراژدی، Ùقط ØØ§Ù„ت سقوط Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ « نمادها Ùˆ نشانه ها Ùˆ پیکره ÛŒ ارزشها در آوردگاهها » ست Ú©Ù‡ « رنگ تراژیک » به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ پیامد سقوط Ùˆ Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø·Ø´Ø§Ù†ØŒ انسانها را شوکه Ùˆ غمگین Ù…ÛŒ کنند؛ زیرا هیچ یک از بدیلهای گلاویز شده با همدیگر، Ø¨Ø§Ù„ÙØ·Ø±Ù‡ØŒ گناهکار Ùˆ جنایتکار Ùˆ مقصّر Ùˆ Ù…ÙØºØ±Ø¶ یا نجات دهنده Ùˆ درمانگر مطلق نیستند؛ بلکه یکی از طرÙین درگیر، « اندازه ÛŒ خودش را » از دست داده Ùˆ اسیر « آزخواهی » شده است Ùˆ بر آنست Ú©Ù‡ دیگری را نابود کند. از این رو، « Ø±ÙØ®Ø¯Ø§Ø¯ تراژدی » از گلاویزی Ùˆ رویارو شدن « اولویّت ارزشها »، ریشه Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ در وجود آدمی، خواستگاه دارند Ùˆ به دلیل Ø§ÙØ³Ø§Ø± گسخته Ú¯ÛŒ سوائق، ناگهان، یکی اراده Ù…ÛŒ کند بر دیگری، چیره شود Ùˆ آن را نابود کند. سرانجام چنین اراده ÛŒ نابودخواهنده نیز به مرگ نماد Ùˆ پیکره ( در این جا، پهلوانان Ùˆ اشخاص ) ارزشهای گلاویز شده مختوم Ù…ÛŒ شود Ùˆ سرنوشتی غم انگیز را رقم Ù…ÛŒ زنند. رویدادهای تراژیک در جایی Ùˆ زمانی واقعیّت پیدا Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ « ارزشهای بهمنشی Ùˆ وجدانی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ پرنسیپی با اعتبارات اعتقاداتی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ خصلتهای سÙله Ùˆ ØÙ‚یر Ùˆ Ù¾ÙØ³Øª در وجود انسانها Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تها »، Ø³ÙØª Ùˆ سخت، در گیر شوند. به همین سبب، « تراژدی » هرگز خودش ویژه Ú¯ÛŒ « ارزشگذارنده Ùˆ Ø¹Ù„ÛŒØØ¯Ù‡ ای » ندارد؛ بلکه واتاب دهنده ÛŒ رویداد Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ گلاویزی ارزشها Ù…ÛŒ باشد.
روبرو شدن « اسÙندیار زرتشتی با رستم سیمرغی »، دقیقا گلاویزی دو ارزش Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ù…ÛŒ باشد. « اسÙندیار » Ú©Ù‡ مبلّغ دین زرتشتی Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت Ù…ÛŒ باشد با « رستم دستان » Ú©Ù‡ نماینده ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایران Ù…ÛŒ باشد در میدان « همآوردی Ùˆ گلاویزی ارزشها » روبرو Ù…ÛŒ شوند. نتیجه ÛŒ آن، شکست اسÙندیار است؛ ولی رستم نیز، سر انجام بهتری ندارد. آن رزم آوری Ú©Ù‡ نماینده ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ù…ÛŒ باشد، Ù…ÛŒ خواهد بر پرنسیپهای مردم، چیره شود Ùˆ آنها را نابود کند Ùˆ مردم نیز Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران را در سمت Ùˆ سوی واقعیّت پذیر شدن آرمانها Ùˆ ایده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ پرنسیپهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان ÛŒ خود، برگزیده اند، به دلیل ضدّیت Ùˆ خصومت ØÚ©ÙˆÙ…تگران با آرمانها Ùˆ پشت پا زدن Ùˆ پایمالی ارزشهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ مجبور Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ ØÙکّام بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ را از اریکه ÛŒ قدرت به پایین بکشند. « رستم دستان، پیکر یابی پرنسیپ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی باهمستان ایرانیان » در روبرو شدن با ØÚ©ÙˆÙ…تگران ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی Ù…ÛŒ باشد. اینست Ú©Ù‡ « پهلوانان ایرانی » سیستمها را از راه شورشها Ùˆ انقلابها Ùˆ طغیانها Ùˆ خیزشها Ùˆ نبردهای جور واجور ساقط Ù…ÛŒ کنند تا روزی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران با پرنسیپهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان ایرانیان ( = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ قداست جان Ùˆ زندگی )ØŒ همخوان Ùˆ همسو Ùˆ همپا Ùˆ همتراز Ùˆ همبسته شوند. پیامد کشمکش « اولویّت ارزشها » از یک طر٠به Ùلاکت Ùˆ قهقرایی اجتماع منجر Ù…ÛŒ شود Ùˆ از طر٠دیگر به مثلاشی شدن دستگاه ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تگران بر اجتماع Ú©Ù‡ هم مرگ ØÚ©ÙˆÙ…تها را به دنبال دارد Ùˆ هم، بدبختی Ùˆ مصیبت Ùˆ بی چاره Ú¯ÛŒ اجتماع را.
قرنهاست Ú©Ù‡ مسائل ایرانزمین با ØÚ©ÙˆÙ…تگرانش، « مسائل تراژیک میهنی » Ù…ÛŒ باشند Ùˆ در « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ » به عالی ترین ÙØ±Ù… خودش، واتاب ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما به جای آنکه مسائل ایران Ùˆ مردمش را در آیینه ÛŒ نوابغ Ùˆ متÙکّران میهن، بجویند Ùˆ به اندیشیدن Ùˆ رازشکاÙÛŒ Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ مرزبندییهای روشن Ùˆ Ø´Ùّا٠با مسائل Ùˆ Ùلاکتها، رو بیاورند، آمده اند هنر نداشته Ùˆ استعداد سطØÛŒ / ترجمه جاتی خود را به متابعت Ùˆ دنباله روی Ùˆ چیز نویسی Ùˆ کپیه برداری آلامدهای Ùکری باختری زمینیان اختصاص داده اند Ùˆ مدام به دست Ùˆ قلم Ùˆ دهان بیگانه گان، چشم خیره بین خود را دوخته اند Ùˆ میخکوب کرده اند. واقعیّت ØÚ©ÙˆÙ…ت کانیبالیستی/ Ø¶ØØ¢Ú©ÛŒ Ùقها Ùˆ ستیز کور Ùˆ خصمانه ÛŒ آنها با ایرانیان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ ایرانزمین، همه ØÚ©Ø§ÛŒØªÚ¯Ø± جدال « اسÙندیار زرتشتی ( = ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت ) با رستم دستان ( = مردم ایران بدون هیچ تبعیض Ùˆ تمایزی به طور کلّی ) » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ از نخستین روزهای استیلای اخانید تا همین ثانیه های گذرا همچنان ادامه دارد Ùˆ واقعیّتهای تراژیک میهن را روز به روز رقم Ù…ÛŒ زنند. برای آنکه بتوان مسائل میهن خود را شناخت، بایستی به وجود خویشتن Ùˆ تجربیّات تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم میهن خود، خیلی عمیق Ùˆ دقیق Ùˆ باریکبینانه، نظر دوخت. با سالها دود چراغ خوردن در دانشکده های ادبیّات Ùˆ استاد این دانشگاه خودی Ùˆ آن دانشگاه بیگانه شدن، هیچکس « ایرانشناس Ùˆ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ شناس Ùˆ شاهنامه پژوه » نخواهد شد Ú©Ù‡ نخواهد شد؛ ولو داعیه Ùˆ شعار Ùˆ Ù¾ÙØ² چنان تیتلی را در مجامع خودی Ùˆ بیگانه، یدک بکشد Ùˆ اتیکتش را به سینه ÛŒ خودش سنجاق Ù‚ÙÙ„ÛŒ بزند. با خروارها کتابنامه Ùˆ نون قرض دادنهای مجیزی Ùˆ تعلیق Ùˆ ØªØØ´ÛŒÙ‡ Ùˆ اعلام نویسی نیز هیچکس، « پژوهشگر شاهنامه Ùˆ ایرانشناس » از آب در نمی آید. شناختن ایران Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ به شعور ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ Ùهم ظری٠و رادمنشی Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص Ùˆ استقلال اندیشیدن Ùˆ سنجشگری Ùˆ بدون خوشایند Ø§ØØ¯ÛŒØŒ سخن Ú¯ÙØªÙ† Ùˆ نوشتن Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کردن ØŒ منوط Ùˆ ملزوم Ù…ÛŒ باشد. « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توسی » در سراسر عÙمر مملوّ از آزار ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† Ùˆ بی مایه گان Ùˆ دشمنان ایران Ùˆ ایرانی با ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ Ùˆ پایبندی به شخصیّت Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت نامتعار٠خودش، هرگز Ùˆ هرگز، « هیچ ØÙ…اسه ای » نسروده است. آنچه از « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ متÙکّر » به یادگار مانده است، آیینه ÛŒ تمام نمای « تراژدی باهمستان » ایرانیان است Ú©Ù‡ نامش « شاهنامه » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تگران قدرتپرست از کهنترین ایّام تا همین امروز از خاصمان سر سخت آن هستند؛ زیرا واتاب دهنده ÛŒ ردّ پاهای « هویّت اصیل ایرانی » Ù…ÛŒ باشد.
2- ØªØØµÛŒÙ„ کرده گانی از قماش عوام Ùˆ « عوامی » از جنس٠نوابغ.
این Ø¯ÙØ¹Ù‡ در نامه اش نوشته است Ú©Ù‡: « .... انسان وقتی Ù…ÛŒ خواهد خانه ای را بسازد؛ چنانچه ذرّه ای مغز داشته باشد، از پایه Ùˆ Ù¾ÛŒ ریزی Ù…ÛŒ آغازد؛ نه از سق٠خانه Ùˆ کاغذ دیواری Ùˆ گچبری خانه. من ØØ§Ø¶Ø± نیستم، خانه ای را تزیین Ùˆ تعمیر کنم Ú©Ù‡ بر شن Ùˆ ماسه ÛŒ روان ساخته شده است Ùˆ با یک باد خزان، ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ ریزد. من در رویاها Ùˆ خیالات رنگین کمانی ام در Ùکر آن درختی هستم Ú©Ù‡ ریشه هایش آنقدر عمیق در خاک Ù…ÛŒ مانند Ùˆ گسترده اند Ú©Ù‡ هیچ باد خزانی نمی تواند آن را ریشه Ú©Ù† کند. به همین دلیل در باره ÛŒ تخمه ÛŒ کدوبن نمی اندیشم Ú©Ù‡ امروز Ù…ÛŒ کاریش Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ سبز Ù…ÛŒ شود Ùˆ پس ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ Ùوری Ù…ÛŒ سوزد Ùˆ ریشه Ú©Ù† Ù…ÛŒ شود. بهتر است Ú©Ù‡ انسان، تخمه ÛŒ درخت گردو Ùˆ امثالهم را در خاک روان مردم میهنش بکارد به جای آنکه، تخمه ÛŒ کدو تنبل را. راهی را استوار Ùˆ با یقین Ùˆ امید Ùˆ هدÙمند Ø±ÙØªÙ†ØŒ نیکتر Ùˆ سزاوارتر Ùˆ زیباتر از Ø±ÙØªÙ† به راهیست Ú©Ù‡ سرگردانی Ùˆ سرگردانی Ùˆ بی هدÙÛŒ Ùˆ نا امیدی Ùˆ گسیخته Ú¯ÛŒ روان Ùˆ ذهن Ùˆ Ù¾Ø±ÛŒØ´Ø§Ù†ØØ§Ù„ÛŒ دل Ùˆ دماغ آدمی را به دنبال دارد. اندیشیدن در باره ÛŒ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم خود به معنای گشت Ùˆ گذار در گذشته های سپری شده نیست؛ بلکه اندیشیدن در باره ÛŒ « آینده » Ù…ÛŒ باشد. به همین دلیل است Ú©Ù‡ من در باره ÛŒ گذشته های تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی مردم میهنم Ù…ÛŒ اندیشم؛ مهم نیست در کدامین چهره ها Ùˆ شکلها، خودش را تا کنون، پدیدار کرده است. اصل Ùˆ هدÙÙ… اینست Ú©Ù‡ « سرچشمه های نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ نو سازی Ùˆ نو اندیشی » را بازیابم Ùˆ سهم خودم را ØØªÙ‘ا اگر پاره آجری اندیشه Ùˆ چراغی شمعسان باشد از بهر مدد رسانی برای برپایی خانه ای درخور کرامت Ùˆ ارجمندی Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª Ùˆ شعور Ùˆ شخصیّت انسان آنهم نوع ایرانی اش مهیّا کنم. آموختن Ùˆ آموزاندن، هیچگاه عیب Ùˆ نقص نیست Ùˆ ندانستن نیز هرگز نشانه ÛŒ ØÙ…اقت Ùˆ جهالت نیست. اØÙ…Ù‚ آنانی هستند Ú©Ù‡ دریچه های رشد Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ÛŒÛŒ ذهنیّت Ùˆ شعور خود را بر روی دگراندیشان Ù…ÛŒ بندند. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ اندیشیدن من بر ارجگزاری Ùˆ پشتیبانی از ØÙ‚وق Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª Ùˆ ارجمندی دگراندیشان است ØØªÙ‘ا اگر در تضاد صد در صد با اÙکارم باشند.
من استدلالم اینست Ú©Ù‡ ما ملّت - مهم نیست به کدوم عقیده ای Ùˆ دینی Ùˆ ایدئولوژیی آویزونیم - بایستی از زهدان همین مسائل Ùˆ معضلات Ùˆ سختیهای باهمزیستی، زائیده شویم Ùˆ به یک دمکراسی نیم بند به قوّه ÛŒ Ùهم Ùˆ درایت انسان ساده مملکتمون برسیم. ما به این زودیها Ùˆ به این ساده گیها از شرّ اینهمه مصیبتهای هزاران ساله Ø±Ø§ØØª نخواهیم شد جانم؛ بویژه سیطره خواهی اخانید پست ÙØ·Ø±Øª خونریز. کار داره Ùˆ صبوری Ù…ÛŒ خواد Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ¨ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ گشوده Ùکری. دیگه اینکه، هیچ انسانی، بالذّات نه بد مطلق است نه خوب مطلق. انسان، نواری Ù…ØªØØ±Ù‘Ú© است Ú©Ù‡ دائم زیر ضربآهنگ سوائق Ùˆ گرایشها Ùˆ عواط٠و علایق جور واجور Ù…ÛŒ باشه. بهتره Ú©Ù‡ انسانها را در همین پروسه ÛŒ Ø·ÛŒÙÛŒ ببینیم تا بتوانیم به خوشآرایی Ùˆ پرداخت Ùˆ سنجشگری منشها Ùˆ نگرشهای یکدیگر مدد کنیم. اصل، آراستن همدیگر است؛ نه تخریب همدیگر. مگر ما Ú†Ù‡ چیزهایی را در زندگیهای ÙØ±Ø¯ÛŒÙ…ان تا امروز، آباد Ùˆ Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø² کرده ایم Ùˆ متعاقبش از « آبادانی »، Ú†Ù‡ مصائب Ùˆ بدیهائی دیده ایم Ú©Ù‡ اینقدر در Ùکر تخریب Ùˆ خصومت با همدیگر هستیم؟.
ØØ§Ù„ا یه چند کلامی مختصر Ùˆ Ù…Ùید در باره ÛŒ مذهب / دین / اعتقادات / Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª. ما مذهب را معمولا مجموعه ای تلنبار شده از اعتقادات Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ باورها Ùˆ نگرشها Ùˆ توهمات عوام Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ بر هیچ اصل معقولی / راسیونالیستی استوار نیستند. ولی خوب Ú©Ù‡ در Ø¨ØØ± قضیه، ÙØ±Ùˆ بروی، Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ ذات / سرشت / گوهر / مغزه ÛŒ مذهب، همان « سکسوالیته » Ù…ÛŒ باشد. یعنی چی؟. این بدین معناست Ú©Ù‡ پیوند انسان Ùˆ خدا ( ÙØ¹Ù„ا Ø¨ØØ« تصاویرش را به کنار بگذاریم. ) در نهائی ترین ÙØ±Ù…Ø´ØŒ طلب عشقبازی Ù…ÛŒ باشد. اگر لایه های مختل٠مذهب را بسان لباسهای تن در نظر گیریم، آنگاه Ù…ÛŒ توان در واپسزنی Ùˆ روند بیرون آوردن لباسها از تن به عریانی آنچه « مذهب / دین » Ù…ÛŒ باشد به سرعت دست یابیم. چرا ذات مذهب، ØÚ©Ø§ÛŒØª از تمایلات Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ²ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ سکسی انسان Ù…ÛŒ کند؟. ریشه یابی مسئله به این بازمی گردد Ú©Ù‡ « سائقه ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ / خلقت » در عجین Ùˆ ادغام Ùˆ همبستر شدن سراسر جزئیات است Ú©Ù‡ « چیزی نو » را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯. بنابر این، رابطه ÛŒ خدا Ùˆ انسان Ùˆ کائنات، شطرنج عشقبازیست Ú©Ù‡ انسان را به وجد Ù…ÛŒ آورد Ùˆ شوخکاریها Ùˆ شور Ùˆ ØØ§Ù„های جنسی اش را در مراسم Ùˆ عبادات Ùˆ سنّتها Ùˆ ادعیه Ùˆ نذر Ùˆ نیازها Ùˆ خیرات Ùˆ غیره Ùˆ ذالک به نمایش Ù…ÛŒ گذارد. انسان برای به دام انداختن معشوقش ( = خدا ) از روشهای گوناگونی Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کند. این رابطه ÛŒ خدا Ùˆ انسان ( عاشق Ùˆ معشوق ) را Ù…ÛŒ توان در همان اشعار « مولوی Ùˆ ØØ§Ùظ Ùˆ شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ دیگر شاعران ایرانی » در عالیترین ÙØ±Ù… به عیان دید. اینکه معشوق، Ú†Ù‡ نامهایی دارد، چندان مهم نیست. برای انسان، اصل اینست Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ تواند به او دست یابد Ùˆ با او همبستر شود. « دین / مذهب »، گذرگاه انسان است برای دست یابی به معشوق Ùˆ عشقبازی با او ( = خدا ) از بهر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ÛŒ نو . از این رو، مرگ Ùˆ زندگی، ضرورت زایشهای نو به نوست Ú©Ù‡ از سائقه ÛŒ « سکس » نشات Ù…ÛŒ گیرد. گوهر مذهب / دین، همان سکسوالیته است. از این رو، آنانی Ú©Ù‡ به جای « روشنگری اصل مسئله »، دائم، مذهب را Ù…ÛŒ کوبند Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ù…ÛŒ شمارند Ùˆ ملعون Ùˆ منÙور Ù…ÛŒ کنند، خبر ندارند Ú©Ù‡ مردم در آن چیز منÙور Ùˆ ملعون شده، تمام لذّت زندگی را درمی یابند. عجبا از ساده بینی چیزنویسان Ùˆ پوزخند صمیمانه ÛŒ مردم. بگذریم از اینکه آخوند جماعت در همین مذهب، ریشه Ùˆ پایه ÛŒ اقتدارگرایی خودش را Ù…ÛŒ بیند Ùˆ دائم آن را ابزار زورگویی Ùˆ جنایتکاری Ùˆ خباثت Ùˆ قدرتپرستی Ù…ÛŒ کند.
در سیطره ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندی، خدا به روزی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ú©Ù‡ آدم از شنیدن نامش نیز، به ØØ§Ù„ت تهوّع Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ‡Ø› Ú†Ù‡ رسه به اینکه بخواهیم با این هول Ùˆ ولای جنگ بقا در ایران امروز بخواهیم در باره ÛŒ اصل Ùˆ گوهرش نیز بیندیشم. ولی « خدا » را نمی توان در مقولات راسیونالیستی دربند کرد؛ زیرا گوهرش، « آزادی » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ پیوسته تراتسÙورماسیونهای رنگارنگ Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیز Ùˆ معمّایی دارد. یعنی چی؟. بدین معنا Ú©Ù‡ بشر با تمام آن توانائیهای Ùکری Ùˆ عملی اش، هیچگاه نخواهد توانست بر « خدا » چیره شود، برغم آنکه چنین قصد Ùˆ ایده آلی را در سر Ù…ÛŒ پروراند. علتش نیز آنست Ú©Ù‡ « خدا »، در پروسه ÛŒ جویندگی، خودش را Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ ما Ùˆ کائنات از Ù…ØØµÙˆÙ„ات، « خودگستری » خدا هستیم. به همین دلیل نمی توانیم از « خدا »، سبقت بگیریم. معضل سبقت ناپذیری خدا، درد نیهیلستگرائی Ùˆ ناتوانی انسان در شهوت Ø§ÙØªØ¯Ø§Ø± خواهی اش بر « خدا » Ù…ÛŒ باشد. ابزار ساختن از نام « خدا » Ùˆ بسیاری از ایده آلهای بشری را نبایستی با مسئله ÛŒ « خدا »، اینهمانی بدهی Ùˆ ناله Ùˆ شکایت سر دهی؛ بلکه بیش از هر چیز در این باره بیندیش Ú©Ù‡ « خدا »، نه خیر اعلاست. نه قاضی اخرویست. نه قصّاب قیامت. نه پاداش دهنده ÛŒ مومنان Ùˆ جزا دهنده ÛŒ Ú©Ùّار Ùˆ غیره Ùˆ ذالک. « خدا » را باید جست – Ùˆ - جو کرد در آن گستره ها یی Ú©Ù‡ نامیده Ù…ÛŒ شود؛ ولی بی نام Ùˆ نشان Ù…ÛŒ باشد. Ø¨ØØ« ØÚ©ÙˆÙ…تگران ما از اخانیدش بگیر تا مثلا سکولار خواهان برونمرزی، Ø¨ØØ« قدرتخواهی مطلق است Ùˆ به « پرسمان خدا »، هیچ ربطی ندارد؛ سوای « ابزار سازی » آن ( ÙØ±Ù‚ نمی کنه. Ú†Ù‡ تائیدی، Ú†Ù‡ انکاری ) از بهر دوام قدرت یا رسیدن به قدرت. من همچنان تاکید Ù…ÛŒ کنم تا Ø¨ØØ« خدا را نتوانیم مستدل در باره اش بیندیشیم Ùˆ Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود ارزشمند داشته باشیم، نخواهیم توانست در بازگشایی بسیاری از Ùلاکتهای اجتماعی ایرانزمین، گامی مثبت Ùˆ بار آور برداریم.
اینکه ØØ§Ù„ا چرا بایستی خدا را در مرکز Ø¨ØØ« قرار داد؛ نه مثلا دانش Ùˆ سکولاریته ( ایضا نو نوارش! ) Ùˆ مدرنیته Ùˆ یا نمیدونم اقتصاد Ùˆ غیره Ùˆ ذالک. باید عرض کنم Ú©Ù‡ علّت پرنسیپی Ùˆ Ùونکسیونالیستی داره. یعنی چی؟. یعنی اینکه با تعری٠و ØªØ´Ø±ÛŒØ Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ù…Ùهومی به نام خدا، از یک Ø·Ø±ÙØŒ نه تنها به سنجشگری تصاویر متعدّد آن در تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین رو Ù…ÛŒ آوریم، بلکه نقش Ùونکسیونالیستی آن را در مناسبات انسانهای یک سرزمین نیز روشن Ù…ÛŒ کنیم. من قبلا در چند تا از جستارهایم اندیشیده بودم Ú©Ù‡ خدا، خودش را در گیتی Ùˆ کائنات Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ Ú©ÙØ± Ùˆ شرک Ùˆ Ù†ÙØ§Ù‚ Ùˆ ارتداد Ùˆ امثالهم از چهره های رنگارنگ خدا هستند Ùˆ آسیب زدن Ùˆ غارت ØÙ‚وق آنها، آزردن Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ† خداست. کسی Ú©Ù‡ دقیق در باره ÛŒ این مطلبم بیندیشد Ùˆ Ùقط یه ارزن شعور داشته باشه، متوجّه Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ من ریشه ÛŒ تصویری Ùˆ اقتدار الهی Ùقها را درو کرده ام Ùˆ « پرنسیپ قداست جان Ùˆ زندگی در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی را » Ùˆ همچنین برای دلخوشکنی چیز نویسان دنباله رو، Ù„ØØ§Ù پاره ÛŒ « اعلامیه ÛŒ ØÙ‚وق بشر » را نه تنها به ØÙ‚Ù‘ دگراندیشی Ùˆ دگرزیستی Ùˆ دگرسان بودن انسانها گره زده ام؛ بلکه ضمانت Ùˆ ØÙ‚ّانیّت آن را به چیزی پیوند زده ام Ú©Ù‡ خاصمان انسان از نام آن برای Ú©ÙØ´ØªÙ† Ùˆ نابودی دگراندیشان، سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنند. در این جدل Ùکری با مدّعیان ØÚ©ÙˆÙ…ت ولی Ùقیه، تصوّر Ù†Ú©Ù† Ú©Ù‡ آخوندها Ùˆ ملّایان Ùˆ طلّاب Ùˆ امثالهم، خاموش خواهند نشست. خیر!. آنها در رقابت با اندیشنده گان مستقل Ùˆ دلیر Ùˆ کستاخ Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ØŒ مجبور Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ در یک مصا٠Ùکری / عقیدتی / مذهبی / آزادمنشی بیایند Ù…ØØµÙˆÙ„ اندیشیدنهای متÙکّران خویشاندیش را از همان اعتقادات خودشان، استنتاج کنند تا همچنان، امیدی به بقای مذهب Ùˆ عقیده خودشون Ùˆ Ù†Ùوذ در پولیتیک داشته باشند؛ ولی خبر ندارند Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ آهن داغی را در دست Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند!. در نتیجه، مجری Ùˆ ضامن Ùˆ گسترنده ÛŒ ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران خویشاندیش، خواه ناخواه همانانی خواهند شد Ú©Ù‡ بر ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم هستند. دقیقا چنین Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚اتی در تاریخ تÙکّر Ùˆ مبارزات اجتماعی Ùˆ سیاسی باختر زمینیان نیز به ÙˆÙور دیده Ù…ÛŒ شود. آنچه را مثلا « ایمانوئل کانت ( 1724 – 1804 Ù…. ) » اندیشید، تمام تئولوگهای کاتولیک Ùˆ پروتستان از اناجیل بیرون کشیدند. نتیجه ÛŒ مثبت آن این بود Ú©Ù‡ اقتدار Ø§ØµØØ§Ø¨ کلیسا به دست خودشان ساقط شد Ùˆ Ø¨ÙØ¹Ø¯ÛŒ خردمندانه Ùˆ انسانی Ú¯Ø±ÙØª. کسانی Ú©Ù‡ نامه های زندان Ùˆ آثار « آنتونیو گرامشی ( 1891 - 1937 Ù…. ) » را خوانده Ùˆ Ùهمیده باشند، Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ « گرامشی »، ایده ÛŒ دادگری اجتماعی را در تاثیر Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† از اÙکار « مارکس » توانست از روان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایتالیائی استنتاج کند. اینست Ú©Ù‡ در ØØ²Ø¨ کمونیست Ùˆ Ø§ØØ²Ø§Ø¨ سوسیالیست ایتالیا، هیچکس تره نیز برای « مارکس » خورد نمی کنه؛ زیرا آلمانیه Ùˆ روان بیگانه؛ ولی آرمان Ùˆ ایده آل « مارکس » را بر اساس ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ منش ایتالیائی در زندگی عملی اجرا Ù…ÛŒ کنند Ùˆ دنبالش Ù…ÛŒ روند.
در این زمینه، همچنان تاکید کنم Ú©Ù‡ تا امروز به ذهنیّت وامانده Ùˆ مقلّدی Ùˆ متشرّعی مبارزان Ùˆ چیزنویسان جور واجور در عرصه های کشمکشی « خوبترین خوبان ایرانزمین در خارج Ùˆ داخل مرزها » هنوز، این « شاهکلید راهگشانده » خطور نکرده است Ú©Ù‡ انسان Ù…ÛŒ تواند در « Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª Ùˆ تصاویر دشمن » از در نبرد Ùˆ سنجشگری Ùˆ مرز بندی Ùکری Ùˆ پیکار Ùˆ تلاش برای ریشه بر اÙکندن دشمن بر آید. تشخیص این مسئله به ذکاوت Ùˆ تیز هوشی Ùˆ بینش عمیق ÙØ±Ø¯ÛŒ بازبسته است. مسئله ÛŒ اجتماع ما Ùˆ مقوله ÛŒ « قدرت Ùˆ آتوریته »؛ سوای مقولات مشابه در کشورهای دیگر؛ بویژه باختر زمین Ù…ÛŒ باشه. هرم قدرت در سرزمین ما، Ùونکسیونش با سرزمینهای دیگر کاملا Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø› زیرا کسب قدرت Ùˆ آتوریته Ùˆ Ù†Ùوذ داشتن به پیش شرطها Ùˆ Ø¸Ø±Ø§ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ علل اجتماعی – روانی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بازبسته Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بدون پشتوانه ÛŒ اساطیری نمی تواند هرگز کاربردی داشته باشد.Ø› یعنی هر قدرتمداری Ùˆ آتوریته ای در ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ قدرت Ùˆ آتوریته اش به چهره هایی از اساطیر یک ملّت، تکیه دارد. سلاطین بی لیاقت ایران مجبور بودند Ú©Ù‡ برای ماندن در قدرت، خود را به Ù†ØÙˆÛŒ با چهره های شاهنشاهی اساطیر ایرانی، اینهمانی بدهند؛ وگرنه با شورشها Ùˆ Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØªÙ‡Ø§ÛŒ مردم روبرو Ù…ÛŒ شدند.
3- جنگ انبیاء و مومنانشان با قلب تپنده ی کائنات.
هزاره ها، انسان در زمین Ùˆ آسمان از هر چیزی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دید Ùˆ تجربه Ù…ÛŒ کرد، غرق در Ø´Ú¯ÙØªÛŒ Ù…ÛŒ شد Ùˆ در آتش کش٠راز پدیده ها، شب تا به ØµØ¨Ø Ù…ÛŒ سوخت Ùˆ در Ùکر ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ Ø±ÙØª. روزگارانی چند، سپری شدند Ùˆ بشر، Ø±ÙØªÙ‡ Ø±ÙØªÙ‡ توانست به Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت Ù…ØÛŒØ· پیرامونش Ùˆ ژر٠دریاها Ùˆ ستیغ کوهها Ùˆ بسیاری از کنج Ùˆ کناره های زیستبومش Ùˆ طبیعت دست یابد Ùˆ آنقدر شوق Ùˆ ذوق Ú©Ø´Ùیّات Ùˆ اختراعاتش، او را به وجد آوردند Ú©Ù‡ در صدد Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت منظومه ÛŒ شمسی Ùˆ سیّارات بسیار دور نیز برآمد. پا به پای تمام این دارائیهای Ø¬ÙØ³ØªÙ‡ Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ØŒ روزی، روزگاری نه چندان دور نیز از راه رسید Ú©Ù‡ « انسان » خودش، به بزرگترین « پرسش معمّایی » تبدیل شد Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ خودش Ù…ÛŒ تواند « مرکز کائنات » باشد Ùˆ آنچه را با اتیکت « خدا » در ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات، جای داده است، همان چیز، « تصویر ایده آلی خودش » هست. سپس، شیّادانی در جوامع پیدا شدند Ú©Ù‡ خود را مامور Ùˆ رسول قاهری جبّار قلمداد کردند Ùˆ رسالت نجات انسانها را از آلوده شدن به دنیا، ندا در دادند. اینکه نه انسان؛ بلکه « خدا ( Ø¨ØØ« تصاویرش را ÙØ¹Ù„ا بگذاریم کنار. ) » تنها مرکز Ùˆ Ù…ØÙˆØ± کائنات Ù…ÛŒ باشد، Ú†Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ تئوریک، Ú†Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ پراکتیک، شعار رسالتی انبیاء در جهان شد Ùˆ به ØÙˆÙ„ Ùˆ ØÙˆØ´ همین « مرکزیّت خدا؛ نه انسان » تا امروز چرخیده است. سراسر نصوصی Ú©Ù‡ به غلط Ùˆ از روی اغراض Ùˆ سوائق قدرتپرستی Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ بیشمار Ùˆ کسب امتیازها برای مومنین Ùˆ عابدون برچسب « مقدّس » خورده اند، همه Ùˆ همه، « اعلامیّه های شیپوری جنگ با انسانها » Ù…ÛŒ باشند؛ یعنی انسانهایی Ú©Ù‡ هر کدام به تنهایی، قلب تپنده ÛŒ کائنات هستند.
مبارزه Ùˆ جنگ انبیاء با انسانها، Ø¨ØØ« « قدرت Ùˆ ØØ§Ú©Ù…یّت استبدادی بر وجدان Ùˆ هستی » انسانها Ù…ÛŒ باشد. مبارزه Ùˆ کشمکشیست مابین « الاهان ÙØ±Ø§ کائناتی با Ø¨ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ خدایان زمینی بر سر استقلال یا اسارت بشر ». در این زمینه است Ú©Ù‡ برای مبلّغان Ùˆ رسولان الاهان ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒØŒ اصل Ùˆ مسئله ÛŒ « پرسش » از منÙورات Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا « پرسشگری » با « بدیّهیّات Ùˆ مسلّم پنداشته ها » به شدّت در تضاد Ùˆ تناقض Ùˆ ستیز Ù…ÛŒ باشد. اینکه چرا Ùˆ چگونه شد Ú©Ù‡ بشر به چنین « میدان جنگی »، Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± آمد، Ù…Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª طولانی؛ ولی مختصر Ùˆ Ù…Ùید Ù…ÛŒ توان Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ انسان، Ú†Ù‡ بخواهد Ú†Ù‡ نخواهد در پروسه ÛŒ زندگی اش، همواره به چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆØªØ± از دایره ÛŒ خودش، متمایل Ù…ÛŒ باشد. خواه اندیشیدن باشد. خواه خواستن باشد. خواه اختراع Ùˆ کش٠چیزی باشد. در هر صورت، انسان Ù…ÛŒ خواهد « ÙØ±Ø§ØªØ± از دایره ÛŒ خودش »، یک « معیار Ùˆ سنجه ای » را داشته باشد Ú©Ù‡ بتواند بر شالوده ÛŒ آن، از چند - Ùˆ – چون Ùˆ ارزشیابی تمایلاتش، مطمئن شود. این گونه است Ú©Ù‡ انسان از « اÙÙ‚ چشمگیر Ùˆ مه آلود Ùˆ ناکجامجهولی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ خودش » به شوق Ùˆ جنب – Ùˆ – جوش Ù…ÛŒ آید. مهم نیست چنان اÙÙ‚ جذّابی را « ØÙ‚یقت » بنامد یا « خدا / زیبایی / هاله ÛŒ کبریایی Ùˆ قدّوسی » بنامد. یا « سرای دیگر » بنامد. یا « سوسیالیسم / کمونیسم / سکولاریسم / یا انواع Ùˆ اقسام ایسمهای Ù¾ÙØ± طمطراق دیگر » بنامد. یا هر نام دلخواه Ùˆ آرزویی دیگری Ú©Ù‡ باشد. اصل مسئله، جاذبه های چشمگیر آن معمّاهائیست Ú©Ù‡ در جو٠نامها، به انسانها چشمک Ù…ÛŒ زنند Ùˆ قند در دلشان، آب Ù…ÛŒ کنند.
شاید تا کنون به ذهن هیچکس خطور نکرده باشد تا از خودش بپرسد، آیا در بطن « ایده آلگرایی انسانها »، رمز Ùˆ راز Ùلاکتهای انسانها نیز، ریشه ندارد Ú©Ù‡ ممکن است علّت تمام دردهای ریز Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùشت ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی آنها باشند؟. آیا آنچه Ú©Ù‡ منشاء Ùˆ نیّت خیرخواهی Ùˆ انساندوستی دارد، خودش، علّت Ùˆ منشاء ضدّ انسانی ندارد؟ هر چقدر انسان در باره ÛŒ چند - Ùˆ – چون هستی خودش Ù…ÛŒ اندیشد Ùˆ Ù¾ÙØ±Ø³ – Ùˆ – جو Ù…ÛŒ کند به همان اندازه، شناخت معمّای وجودش، پیچیده تر Ùˆ سرگیجه آورتر Ù…ÛŒ شود. ولی نکته ای Ú©Ù‡ نباید از آن غاÙÙ„ شد، اینست Ú©Ù‡ « انسان بی پرسش »، اساسا انسان نیست؛ بلکه ØÛŒÙˆØ§Ù† است Ùˆ پیکری انسان نما دارد. آنچه Ú©Ù‡ تاریخ انسان را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهد ØŒ همواره « اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ تصاویری » هستند Ú©Ù‡ انسان از خودش دارد. رویدادهای تاریخ انسان، زمانی Ù…ÛŒ توانند پدیده های تاریخی Ùˆ علیّتی از آب در آیند Ú©Ù‡ انسان، « ایده ای / Ùکری / نگرشی Ùˆ امثالهم » را در « قالب مذهبهای ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ یا کاملا زمینی » بریزد تا بتواند کاری کارستان را در اجتماع به پیش ببرد. خواه در جهت آبادانی Ùˆ سازنده Ú¯ÛŒ باشد. خواه در سمت Ùˆ سوی ویرانگری Ùˆ نابودی Ùˆ تخریب Ùˆ متلاشی کردن. در تاریخ گذشته های بسیار دور انسان، خدایان Ùˆ مذاهب قدرت / خونخواهی / سکس / تمایلات / نظم Ùˆ اغتشاش Ùˆ غیره Ùˆ ذالک وجود داشته اند Ùˆ همچنان به قوّت خود در ذهنیّت Ùˆ روان انسانها باقی Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال هستند؛ زیرا انسان، یا به « خدایی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات »، ایمان دارد یا به « Ø¨ÙØªÛŒ بر روی زمین ». بشر، هیچگاه بدون خدا نبوده Ùˆ نیست. همانطور Ú©Ù‡ خدا، بدون انسان، بی معنی Ùˆ پوچ Ùˆ هیچ است. « انسان Ùˆ خدا »، دو روی یک سکّه اند Ú©Ù‡ قلیلی از انسانهای ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ به چنین دور رویه ای ØŒ آگاهند Ùˆ استقلال Ùکر Ùˆ منش دارند. ولی کثیری میلیونی از انسانها هستند Ú©Ù‡ به چنان دو رویه گی، هیچ استشعاری ندارند؛ در نتیجه، مقهور Ùˆ ذلیل Ùˆ عبید Ùˆ برده ÛŒ تصویری از تصاویر خدا Ùˆ موکّلان آنها Ù…ÛŒ شوند مثل میلیونها ایرانی Ú©Ù‡ عبید Ùˆ ذلیل « الله مستبد Ùˆ میر غضّب » شده اند Ùˆ راز Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ ØÙ‚ارتها Ùˆ صغارتهای خود را نمی دانند کجاست Ùˆ چیست؟. ///

آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش Ùˆ ویرایش: Ù‡ÙØªÙ… ماه آوریل سال 2008 میلادی
« شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒÙ متÙکّر؛ آیینه ÛŒ تراژدی٠باهمستان٠ایرانیان »
[ جان کلام را وکیل الرّعایا بیان کرد: « اگر میلیاردها تومان، ØµØ±Ù ØªØØµÛŒÙ„ Ùˆ تربیّت شاگردان کنیم؛ امّا کار را به دست Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ عالم Ùˆ درستکار نسپریم، باز همانیم Ú©Ù‡ بودیم Ùˆ هستیم. گویا هوای مملکت ما، اشخاص عالم Ùˆ درستکار را نمی پذیرد؛ ور نه چرا از همین تربیت ÛŒØ§ÙØªÙ‡ گان جدید، نگاهداری نمی کنیم ». بار دیگر به تاکید آورد: « ما خیلی Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ… به مردمان با علم کاÙÛŒ صØÛŒØ. چندی ایران، زØÙ…ت کشید تا یک Ù†ÙØ± مثل مرØÙˆÙ… میرزا تقی خان اتابک پرورید. آخر دیدید Ú©Ù‡ ÙØ¯Ø§ÛŒ هوای Ù†ÙØ³ØŒ چگونه اشخاصی شد ». ]
از کتاب: « ایدئولوژی نهضت مشروطیّت » / ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† آدمیّت / نشر پیام ( چاپ اول ) / تهران / 1355 / ص. 459
1- در باره ی تراژدی.
کسانی Ú©Ù‡ ادّعا Ù…ÛŒ کنند « استاد ادبیّات ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ عربی » هستند، ØØ¯Ù‘اقل بایستی بتوانند ÙØ±Ù‚ « قصیده Ùˆ غزل Ùˆ رباعی Ùˆ امثالهم » را از یکدیگر بدانند. همینطور وقتی سخن از گونه های سرایش Ù…ÛŒ شود، باید بتوانند ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ را تمییز Ùˆ تشخیص دهند. به صر٠اینکه استادی در عصر Ùˆ تاریخ Ùلان از سر « نا آگاهی » به دیوانی از سرایشهای شاعری، Ùلان برچسب را زده است Ùˆ اکنون نباید Ùˆ صØÛŒØ نیست Ú©Ù‡ چنان برچسبی را تا قیام قیامت، در چند – Ùˆ – چونش، لمّ Ùˆ بمّی کرد، همه ÛŒ اینها نشانگر Ø§ØØªØ±Ø§Ù… گزاردن Ùˆ ادای ØÙ‚Ù‘ شاگردی به چنان « استادان ناآگاه » نیست؛ بلکه اثبات کردن روØÛŒÙ‡ ÛŒ تقلیدی Ùˆ جهالت خویشتن Ùˆ تبرّک امامزاده ای بر مقبره ÛŒ « خطاها Ùˆ Ú©Ú˜Ùهمیهای اساتید اقدم » Ù…ÛŒ باشد. تا امروز – Ú†Ù‡ خودیها Ùˆ به تبعیّت از خودیها، Ú†Ù‡ بیگانه گان سطØÛŒ نگر در مقام ایرانشناس Ùˆ شرقشناس – به ذهنیّت ما، تØÙ…یل Ùˆ تلقین کرده اند Ú©Ù‡ « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توسی »، یک سرایش « ØÙ…اسی !ØŸ » Ù…ÛŒ باشد. اینکه اتکیت کالا بایستی با Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات کالا، اینهمانی داشته باشد، تا کنون به ذهن هیچ استاد Ùˆ شاگردی در رشته ÛŒ ادبیّات ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ عربی، خطور نکرده است؛ Ú†Ù‡ رسد به بیگانه گان مثلا ایرانشناس Ú©Ù‡ هاج Ùˆ واج شعبده بازیهای ما از قدیم Ùˆ ندیم بوده اند. در نظر بگیرید من بیایم بر جعبه ای بنویسم، « شکلات » Ùˆ شخص خریدار بخواهد کالا را به اسم اینکه شکلات Ù…ÛŒ باشد، از من خریداری کند. سپس، جعبه اش را باز کند Ùˆ به جای شکلات، برنج در آن ببیند!. این یعنی چی؟. این بدین معناست Ú©Ù‡ من، نه شکلات را Ù…ÛŒ شناسم. نه برنج را؛ بلکه Ùقط نامهایی به گوشم رسیده Ùˆ منم به عادت تقلید، طوطی وار آنها را ØÙظ کرده ام Ùˆ در هر کجا، کاربست آنها را ورد زبان Ùˆ قلم Ùˆ کارهای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ ام Ù…ÛŒ کنم. « تراژدی » هرگز « ØÙ…اسه » نیست Ùˆ به شدّت با « ØÙ…اسه Ùˆ ØÙ…اسه سرایی » نیز، Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ù…ÛŒ باشد.
استدلال من اینست Ú©Ù‡ تراژدی، پدیده ای آکبندی Ùˆ قالبی Ùˆ از صنایع شعری نیست؛ بلکه واتاب دهنده ÛŒ نوعی « راه Ùˆ روش » هست Ú©Ù‡ نشان Ù…ÛŒ دهد « جان Ùˆ زندگی » در « موقعیّتهای سرنوشت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† »، چگونه آزرده Ùˆ ØØªÙ‘ا تهدید Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به نیستی Ù…ÛŒ شوند. در بطن رویداد تراژدی، Ùقط ØØ§Ù„ت سقوط Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ « نمادها Ùˆ نشانه ها Ùˆ پیکره ÛŒ ارزشها در آوردگاهها » ست Ú©Ù‡ « رنگ تراژیک » به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ پیامد سقوط Ùˆ Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø·Ø´Ø§Ù†ØŒ انسانها را شوکه Ùˆ غمگین Ù…ÛŒ کنند؛ زیرا هیچ یک از بدیلهای گلاویز شده با همدیگر، Ø¨Ø§Ù„ÙØ·Ø±Ù‡ØŒ گناهکار Ùˆ جنایتکار Ùˆ مقصّر Ùˆ Ù…ÙØºØ±Ø¶ یا نجات دهنده Ùˆ درمانگر مطلق نیستند؛ بلکه یکی از طرÙین درگیر، « اندازه ÛŒ خودش را » از دست داده Ùˆ اسیر « آزخواهی » شده است Ùˆ بر آنست Ú©Ù‡ دیگری را نابود کند. از این رو، « Ø±ÙØ®Ø¯Ø§Ø¯ تراژدی » از گلاویزی Ùˆ رویارو شدن « اولویّت ارزشها »، ریشه Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ در وجود آدمی، خواستگاه دارند Ùˆ به دلیل Ø§ÙØ³Ø§Ø± گسخته Ú¯ÛŒ سوائق، ناگهان، یکی اراده Ù…ÛŒ کند بر دیگری، چیره شود Ùˆ آن را نابود کند. سرانجام چنین اراده ÛŒ نابودخواهنده نیز به مرگ نماد Ùˆ پیکره ( در این جا، پهلوانان Ùˆ اشخاص ) ارزشهای گلاویز شده مختوم Ù…ÛŒ شود Ùˆ سرنوشتی غم انگیز را رقم Ù…ÛŒ زنند. رویدادهای تراژیک در جایی Ùˆ زمانی واقعیّت پیدا Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ « ارزشهای بهمنشی Ùˆ وجدانی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ پرنسیپی با اعتبارات اعتقاداتی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ خصلتهای سÙله Ùˆ ØÙ‚یر Ùˆ Ù¾ÙØ³Øª در وجود انسانها Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تها »، Ø³ÙØª Ùˆ سخت، در گیر شوند. به همین سبب، « تراژدی » هرگز خودش ویژه Ú¯ÛŒ « ارزشگذارنده Ùˆ Ø¹Ù„ÛŒØØ¯Ù‡ ای » ندارد؛ بلکه واتاب دهنده ÛŒ رویداد Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ گلاویزی ارزشها Ù…ÛŒ باشد.
روبرو شدن « اسÙندیار زرتشتی با رستم سیمرغی »، دقیقا گلاویزی دو ارزش Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ù…ÛŒ باشد. « اسÙندیار » Ú©Ù‡ مبلّغ دین زرتشتی Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت Ù…ÛŒ باشد با « رستم دستان » Ú©Ù‡ نماینده ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایران Ù…ÛŒ باشد در میدان « همآوردی Ùˆ گلاویزی ارزشها » روبرو Ù…ÛŒ شوند. نتیجه ÛŒ آن، شکست اسÙندیار است؛ ولی رستم نیز، سر انجام بهتری ندارد. آن رزم آوری Ú©Ù‡ نماینده ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ù…ÛŒ باشد، Ù…ÛŒ خواهد بر پرنسیپهای مردم، چیره شود Ùˆ آنها را نابود کند Ùˆ مردم نیز Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران را در سمت Ùˆ سوی واقعیّت پذیر شدن آرمانها Ùˆ ایده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ پرنسیپهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان ÛŒ خود، برگزیده اند، به دلیل ضدّیت Ùˆ خصومت ØÚ©ÙˆÙ…تگران با آرمانها Ùˆ پشت پا زدن Ùˆ پایمالی ارزشهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ مجبور Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ ØÙکّام بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ را از اریکه ÛŒ قدرت به پایین بکشند. « رستم دستان، پیکر یابی پرنسیپ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی باهمستان ایرانیان » در روبرو شدن با ØÚ©ÙˆÙ…تگران ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی Ù…ÛŒ باشد. اینست Ú©Ù‡ « پهلوانان ایرانی » سیستمها را از راه شورشها Ùˆ انقلابها Ùˆ طغیانها Ùˆ خیزشها Ùˆ نبردهای جور واجور ساقط Ù…ÛŒ کنند تا روزی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران با پرنسیپهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان ایرانیان ( = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ قداست جان Ùˆ زندگی )ØŒ همخوان Ùˆ همسو Ùˆ همپا Ùˆ همتراز Ùˆ همبسته شوند. پیامد کشمکش « اولویّت ارزشها » از یک طر٠به Ùلاکت Ùˆ قهقرایی اجتماع منجر Ù…ÛŒ شود Ùˆ از طر٠دیگر به مثلاشی شدن دستگاه ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تگران بر اجتماع Ú©Ù‡ هم مرگ ØÚ©ÙˆÙ…تها را به دنبال دارد Ùˆ هم، بدبختی Ùˆ مصیبت Ùˆ بی چاره Ú¯ÛŒ اجتماع را.
قرنهاست Ú©Ù‡ مسائل ایرانزمین با ØÚ©ÙˆÙ…تگرانش، « مسائل تراژیک میهنی » Ù…ÛŒ باشند Ùˆ در « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ » به عالی ترین ÙØ±Ù… خودش، واتاب ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما به جای آنکه مسائل ایران Ùˆ مردمش را در آیینه ÛŒ نوابغ Ùˆ متÙکّران میهن، بجویند Ùˆ به اندیشیدن Ùˆ رازشکاÙÛŒ Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ مرزبندییهای روشن Ùˆ Ø´Ùّا٠با مسائل Ùˆ Ùلاکتها، رو بیاورند، آمده اند هنر نداشته Ùˆ استعداد سطØÛŒ / ترجمه جاتی خود را به متابعت Ùˆ دنباله روی Ùˆ چیز نویسی Ùˆ کپیه برداری آلامدهای Ùکری باختری زمینیان اختصاص داده اند Ùˆ مدام به دست Ùˆ قلم Ùˆ دهان بیگانه گان، چشم خیره بین خود را دوخته اند Ùˆ میخکوب کرده اند. واقعیّت ØÚ©ÙˆÙ…ت کانیبالیستی/ Ø¶ØØ¢Ú©ÛŒ Ùقها Ùˆ ستیز کور Ùˆ خصمانه ÛŒ آنها با ایرانیان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ ایرانزمین، همه ØÚ©Ø§ÛŒØªÚ¯Ø± جدال « اسÙندیار زرتشتی ( = ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت ) با رستم دستان ( = مردم ایران بدون هیچ تبعیض Ùˆ تمایزی به طور کلّی ) » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ از نخستین روزهای استیلای اخانید تا همین ثانیه های گذرا همچنان ادامه دارد Ùˆ واقعیّتهای تراژیک میهن را روز به روز رقم Ù…ÛŒ زنند. برای آنکه بتوان مسائل میهن خود را شناخت، بایستی به وجود خویشتن Ùˆ تجربیّات تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم میهن خود، خیلی عمیق Ùˆ دقیق Ùˆ باریکبینانه، نظر دوخت. با سالها دود چراغ خوردن در دانشکده های ادبیّات Ùˆ استاد این دانشگاه خودی Ùˆ آن دانشگاه بیگانه شدن، هیچکس « ایرانشناس Ùˆ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ شناس Ùˆ شاهنامه پژوه » نخواهد شد Ú©Ù‡ نخواهد شد؛ ولو داعیه Ùˆ شعار Ùˆ Ù¾ÙØ² چنان تیتلی را در مجامع خودی Ùˆ بیگانه، یدک بکشد Ùˆ اتیکتش را به سینه ÛŒ خودش سنجاق Ù‚ÙÙ„ÛŒ بزند. با خروارها کتابنامه Ùˆ نون قرض دادنهای مجیزی Ùˆ تعلیق Ùˆ ØªØØ´ÛŒÙ‡ Ùˆ اعلام نویسی نیز هیچکس، « پژوهشگر شاهنامه Ùˆ ایرانشناس » از آب در نمی آید. شناختن ایران Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ به شعور ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ Ùهم ظری٠و رادمنشی Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص Ùˆ استقلال اندیشیدن Ùˆ سنجشگری Ùˆ بدون خوشایند Ø§ØØ¯ÛŒØŒ سخن Ú¯ÙØªÙ† Ùˆ نوشتن Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کردن ØŒ منوط Ùˆ ملزوم Ù…ÛŒ باشد. « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ توسی » در سراسر عÙمر مملوّ از آزار ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† Ùˆ بی مایه گان Ùˆ دشمنان ایران Ùˆ ایرانی با ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ Ùˆ پایبندی به شخصیّت Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت نامتعار٠خودش، هرگز Ùˆ هرگز، « هیچ ØÙ…اسه ای » نسروده است. آنچه از « ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ متÙکّر » به یادگار مانده است، آیینه ÛŒ تمام نمای « تراژدی باهمستان » ایرانیان است Ú©Ù‡ نامش « شاهنامه » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تگران قدرتپرست از کهنترین ایّام تا همین امروز از خاصمان سر سخت آن هستند؛ زیرا واتاب دهنده ÛŒ ردّ پاهای « هویّت اصیل ایرانی » Ù…ÛŒ باشد.
2- ØªØØµÛŒÙ„ کرده گانی از قماش عوام Ùˆ « عوامی » از جنس٠نوابغ.
این Ø¯ÙØ¹Ù‡ در نامه اش نوشته است Ú©Ù‡: « .... انسان وقتی Ù…ÛŒ خواهد خانه ای را بسازد؛ چنانچه ذرّه ای مغز داشته باشد، از پایه Ùˆ Ù¾ÛŒ ریزی Ù…ÛŒ آغازد؛ نه از سق٠خانه Ùˆ کاغذ دیواری Ùˆ گچبری خانه. من ØØ§Ø¶Ø± نیستم، خانه ای را تزیین Ùˆ تعمیر کنم Ú©Ù‡ بر شن Ùˆ ماسه ÛŒ روان ساخته شده است Ùˆ با یک باد خزان، ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ ریزد. من در رویاها Ùˆ خیالات رنگین کمانی ام در Ùکر آن درختی هستم Ú©Ù‡ ریشه هایش آنقدر عمیق در خاک Ù…ÛŒ مانند Ùˆ گسترده اند Ú©Ù‡ هیچ باد خزانی نمی تواند آن را ریشه Ú©Ù† کند. به همین دلیل در باره ÛŒ تخمه ÛŒ کدوبن نمی اندیشم Ú©Ù‡ امروز Ù…ÛŒ کاریش Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ سبز Ù…ÛŒ شود Ùˆ پس ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ Ùوری Ù…ÛŒ سوزد Ùˆ ریشه Ú©Ù† Ù…ÛŒ شود. بهتر است Ú©Ù‡ انسان، تخمه ÛŒ درخت گردو Ùˆ امثالهم را در خاک روان مردم میهنش بکارد به جای آنکه، تخمه ÛŒ کدو تنبل را. راهی را استوار Ùˆ با یقین Ùˆ امید Ùˆ هدÙمند Ø±ÙØªÙ†ØŒ نیکتر Ùˆ سزاوارتر Ùˆ زیباتر از Ø±ÙØªÙ† به راهیست Ú©Ù‡ سرگردانی Ùˆ سرگردانی Ùˆ بی هدÙÛŒ Ùˆ نا امیدی Ùˆ گسیخته Ú¯ÛŒ روان Ùˆ ذهن Ùˆ Ù¾Ø±ÛŒØ´Ø§Ù†ØØ§Ù„ÛŒ دل Ùˆ دماغ آدمی را به دنبال دارد. اندیشیدن در باره ÛŒ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم خود به معنای گشت Ùˆ گذار در گذشته های سپری شده نیست؛ بلکه اندیشیدن در باره ÛŒ « آینده » Ù…ÛŒ باشد. به همین دلیل است Ú©Ù‡ من در باره ÛŒ گذشته های تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی مردم میهنم Ù…ÛŒ اندیشم؛ مهم نیست در کدامین چهره ها Ùˆ شکلها، خودش را تا کنون، پدیدار کرده است. اصل Ùˆ هدÙÙ… اینست Ú©Ù‡ « سرچشمه های نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ نو سازی Ùˆ نو اندیشی » را بازیابم Ùˆ سهم خودم را ØØªÙ‘ا اگر پاره آجری اندیشه Ùˆ چراغی شمعسان باشد از بهر مدد رسانی برای برپایی خانه ای درخور کرامت Ùˆ ارجمندی Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª Ùˆ شعور Ùˆ شخصیّت انسان آنهم نوع ایرانی اش مهیّا کنم. آموختن Ùˆ آموزاندن، هیچگاه عیب Ùˆ نقص نیست Ùˆ ندانستن نیز هرگز نشانه ÛŒ ØÙ…اقت Ùˆ جهالت نیست. اØÙ…Ù‚ آنانی هستند Ú©Ù‡ دریچه های رشد Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ÛŒÛŒ ذهنیّت Ùˆ شعور خود را بر روی دگراندیشان Ù…ÛŒ بندند. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ اندیشیدن من بر ارجگزاری Ùˆ پشتیبانی از ØÙ‚وق Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª Ùˆ ارجمندی دگراندیشان است ØØªÙ‘ا اگر در تضاد صد در صد با اÙکارم باشند.
من استدلالم اینست Ú©Ù‡ ما ملّت - مهم نیست به کدوم عقیده ای Ùˆ دینی Ùˆ ایدئولوژیی آویزونیم - بایستی از زهدان همین مسائل Ùˆ معضلات Ùˆ سختیهای باهمزیستی، زائیده شویم Ùˆ به یک دمکراسی نیم بند به قوّه ÛŒ Ùهم Ùˆ درایت انسان ساده مملکتمون برسیم. ما به این زودیها Ùˆ به این ساده گیها از شرّ اینهمه مصیبتهای هزاران ساله Ø±Ø§ØØª نخواهیم شد جانم؛ بویژه سیطره خواهی اخانید پست ÙØ·Ø±Øª خونریز. کار داره Ùˆ صبوری Ù…ÛŒ خواد Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ¨ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ گشوده Ùکری. دیگه اینکه، هیچ انسانی، بالذّات نه بد مطلق است نه خوب مطلق. انسان، نواری Ù…ØªØØ±Ù‘Ú© است Ú©Ù‡ دائم زیر ضربآهنگ سوائق Ùˆ گرایشها Ùˆ عواط٠و علایق جور واجور Ù…ÛŒ باشه. بهتره Ú©Ù‡ انسانها را در همین پروسه ÛŒ Ø·ÛŒÙÛŒ ببینیم تا بتوانیم به خوشآرایی Ùˆ پرداخت Ùˆ سنجشگری منشها Ùˆ نگرشهای یکدیگر مدد کنیم. اصل، آراستن همدیگر است؛ نه تخریب همدیگر. مگر ما Ú†Ù‡ چیزهایی را در زندگیهای ÙØ±Ø¯ÛŒÙ…ان تا امروز، آباد Ùˆ Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø² کرده ایم Ùˆ متعاقبش از « آبادانی »، Ú†Ù‡ مصائب Ùˆ بدیهائی دیده ایم Ú©Ù‡ اینقدر در Ùکر تخریب Ùˆ خصومت با همدیگر هستیم؟.
ØØ§Ù„ا یه چند کلامی مختصر Ùˆ Ù…Ùید در باره ÛŒ مذهب / دین / اعتقادات / Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª. ما مذهب را معمولا مجموعه ای تلنبار شده از اعتقادات Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ باورها Ùˆ نگرشها Ùˆ توهمات عوام Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ بر هیچ اصل معقولی / راسیونالیستی استوار نیستند. ولی خوب Ú©Ù‡ در Ø¨ØØ± قضیه، ÙØ±Ùˆ بروی، Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ ذات / سرشت / گوهر / مغزه ÛŒ مذهب، همان « سکسوالیته » Ù…ÛŒ باشد. یعنی چی؟. این بدین معناست Ú©Ù‡ پیوند انسان Ùˆ خدا ( ÙØ¹Ù„ا Ø¨ØØ« تصاویرش را به کنار بگذاریم. ) در نهائی ترین ÙØ±Ù…Ø´ØŒ طلب عشقبازی Ù…ÛŒ باشد. اگر لایه های مختل٠مذهب را بسان لباسهای تن در نظر گیریم، آنگاه Ù…ÛŒ توان در واپسزنی Ùˆ روند بیرون آوردن لباسها از تن به عریانی آنچه « مذهب / دین » Ù…ÛŒ باشد به سرعت دست یابیم. چرا ذات مذهب، ØÚ©Ø§ÛŒØª از تمایلات Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ²ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ سکسی انسان Ù…ÛŒ کند؟. ریشه یابی مسئله به این بازمی گردد Ú©Ù‡ « سائقه ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ / خلقت » در عجین Ùˆ ادغام Ùˆ همبستر شدن سراسر جزئیات است Ú©Ù‡ « چیزی نو » را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯. بنابر این، رابطه ÛŒ خدا Ùˆ انسان Ùˆ کائنات، شطرنج عشقبازیست Ú©Ù‡ انسان را به وجد Ù…ÛŒ آورد Ùˆ شوخکاریها Ùˆ شور Ùˆ ØØ§Ù„های جنسی اش را در مراسم Ùˆ عبادات Ùˆ سنّتها Ùˆ ادعیه Ùˆ نذر Ùˆ نیازها Ùˆ خیرات Ùˆ غیره Ùˆ ذالک به نمایش Ù…ÛŒ گذارد. انسان برای به دام انداختن معشوقش ( = خدا ) از روشهای گوناگونی Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کند. این رابطه ÛŒ خدا Ùˆ انسان ( عاشق Ùˆ معشوق ) را Ù…ÛŒ توان در همان اشعار « مولوی Ùˆ ØØ§Ùظ Ùˆ شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ دیگر شاعران ایرانی » در عالیترین ÙØ±Ù… به عیان دید. اینکه معشوق، Ú†Ù‡ نامهایی دارد، چندان مهم نیست. برای انسان، اصل اینست Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ تواند به او دست یابد Ùˆ با او همبستر شود. « دین / مذهب »، گذرگاه انسان است برای دست یابی به معشوق Ùˆ عشقبازی با او ( = خدا ) از بهر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ÛŒ نو . از این رو، مرگ Ùˆ زندگی، ضرورت زایشهای نو به نوست Ú©Ù‡ از سائقه ÛŒ « سکس » نشات Ù…ÛŒ گیرد. گوهر مذهب / دین، همان سکسوالیته است. از این رو، آنانی Ú©Ù‡ به جای « روشنگری اصل مسئله »، دائم، مذهب را Ù…ÛŒ کوبند Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ù…ÛŒ شمارند Ùˆ ملعون Ùˆ منÙور Ù…ÛŒ کنند، خبر ندارند Ú©Ù‡ مردم در آن چیز منÙور Ùˆ ملعون شده، تمام لذّت زندگی را درمی یابند. عجبا از ساده بینی چیزنویسان Ùˆ پوزخند صمیمانه ÛŒ مردم. بگذریم از اینکه آخوند جماعت در همین مذهب، ریشه Ùˆ پایه ÛŒ اقتدارگرایی خودش را Ù…ÛŒ بیند Ùˆ دائم آن را ابزار زورگویی Ùˆ جنایتکاری Ùˆ خباثت Ùˆ قدرتپرستی Ù…ÛŒ کند.
در سیطره ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت آخوندی، خدا به روزی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ú©Ù‡ آدم از شنیدن نامش نیز، به ØØ§Ù„ت تهوّع Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ‡Ø› Ú†Ù‡ رسه به اینکه بخواهیم با این هول Ùˆ ولای جنگ بقا در ایران امروز بخواهیم در باره ÛŒ اصل Ùˆ گوهرش نیز بیندیشم. ولی « خدا » را نمی توان در مقولات راسیونالیستی دربند کرد؛ زیرا گوهرش، « آزادی » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ پیوسته تراتسÙورماسیونهای رنگارنگ Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیز Ùˆ معمّایی دارد. یعنی چی؟. بدین معنا Ú©Ù‡ بشر با تمام آن توانائیهای Ùکری Ùˆ عملی اش، هیچگاه نخواهد توانست بر « خدا » چیره شود، برغم آنکه چنین قصد Ùˆ ایده آلی را در سر Ù…ÛŒ پروراند. علتش نیز آنست Ú©Ù‡ « خدا »، در پروسه ÛŒ جویندگی، خودش را Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ ما Ùˆ کائنات از Ù…ØØµÙˆÙ„ات، « خودگستری » خدا هستیم. به همین دلیل نمی توانیم از « خدا »، سبقت بگیریم. معضل سبقت ناپذیری خدا، درد نیهیلستگرائی Ùˆ ناتوانی انسان در شهوت Ø§ÙØªØ¯Ø§Ø± خواهی اش بر « خدا » Ù…ÛŒ باشد. ابزار ساختن از نام « خدا » Ùˆ بسیاری از ایده آلهای بشری را نبایستی با مسئله ÛŒ « خدا »، اینهمانی بدهی Ùˆ ناله Ùˆ شکایت سر دهی؛ بلکه بیش از هر چیز در این باره بیندیش Ú©Ù‡ « خدا »، نه خیر اعلاست. نه قاضی اخرویست. نه قصّاب قیامت. نه پاداش دهنده ÛŒ مومنان Ùˆ جزا دهنده ÛŒ Ú©Ùّار Ùˆ غیره Ùˆ ذالک. « خدا » را باید جست – Ùˆ - جو کرد در آن گستره ها یی Ú©Ù‡ نامیده Ù…ÛŒ شود؛ ولی بی نام Ùˆ نشان Ù…ÛŒ باشد. Ø¨ØØ« ØÚ©ÙˆÙ…تگران ما از اخانیدش بگیر تا مثلا سکولار خواهان برونمرزی، Ø¨ØØ« قدرتخواهی مطلق است Ùˆ به « پرسمان خدا »، هیچ ربطی ندارد؛ سوای « ابزار سازی » آن ( ÙØ±Ù‚ نمی کنه. Ú†Ù‡ تائیدی، Ú†Ù‡ انکاری ) از بهر دوام قدرت یا رسیدن به قدرت. من همچنان تاکید Ù…ÛŒ کنم تا Ø¨ØØ« خدا را نتوانیم مستدل در باره اش بیندیشیم Ùˆ Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود ارزشمند داشته باشیم، نخواهیم توانست در بازگشایی بسیاری از Ùلاکتهای اجتماعی ایرانزمین، گامی مثبت Ùˆ بار آور برداریم.
اینکه ØØ§Ù„ا چرا بایستی خدا را در مرکز Ø¨ØØ« قرار داد؛ نه مثلا دانش Ùˆ سکولاریته ( ایضا نو نوارش! ) Ùˆ مدرنیته Ùˆ یا نمیدونم اقتصاد Ùˆ غیره Ùˆ ذالک. باید عرض کنم Ú©Ù‡ علّت پرنسیپی Ùˆ Ùونکسیونالیستی داره. یعنی چی؟. یعنی اینکه با تعری٠و ØªØ´Ø±ÛŒØ Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ù…Ùهومی به نام خدا، از یک Ø·Ø±ÙØŒ نه تنها به سنجشگری تصاویر متعدّد آن در تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین رو Ù…ÛŒ آوریم، بلکه نقش Ùونکسیونالیستی آن را در مناسبات انسانهای یک سرزمین نیز روشن Ù…ÛŒ کنیم. من قبلا در چند تا از جستارهایم اندیشیده بودم Ú©Ù‡ خدا، خودش را در گیتی Ùˆ کائنات Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ Ú©ÙØ± Ùˆ شرک Ùˆ Ù†ÙØ§Ù‚ Ùˆ ارتداد Ùˆ امثالهم از چهره های رنگارنگ خدا هستند Ùˆ آسیب زدن Ùˆ غارت ØÙ‚وق آنها، آزردن Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ† خداست. کسی Ú©Ù‡ دقیق در باره ÛŒ این مطلبم بیندیشد Ùˆ Ùقط یه ارزن شعور داشته باشه، متوجّه Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ من ریشه ÛŒ تصویری Ùˆ اقتدار الهی Ùقها را درو کرده ام Ùˆ « پرنسیپ قداست جان Ùˆ زندگی در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی را » Ùˆ همچنین برای دلخوشکنی چیز نویسان دنباله رو، Ù„ØØ§Ù پاره ÛŒ « اعلامیه ÛŒ ØÙ‚وق بشر » را نه تنها به ØÙ‚Ù‘ دگراندیشی Ùˆ دگرزیستی Ùˆ دگرسان بودن انسانها گره زده ام؛ بلکه ضمانت Ùˆ ØÙ‚ّانیّت آن را به چیزی پیوند زده ام Ú©Ù‡ خاصمان انسان از نام آن برای Ú©ÙØ´ØªÙ† Ùˆ نابودی دگراندیشان، سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنند. در این جدل Ùکری با مدّعیان ØÚ©ÙˆÙ…ت ولی Ùقیه، تصوّر Ù†Ú©Ù† Ú©Ù‡ آخوندها Ùˆ ملّایان Ùˆ طلّاب Ùˆ امثالهم، خاموش خواهند نشست. خیر!. آنها در رقابت با اندیشنده گان مستقل Ùˆ دلیر Ùˆ کستاخ Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ØŒ مجبور Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ در یک مصا٠Ùکری / عقیدتی / مذهبی / آزادمنشی بیایند Ù…ØØµÙˆÙ„ اندیشیدنهای متÙکّران خویشاندیش را از همان اعتقادات خودشان، استنتاج کنند تا همچنان، امیدی به بقای مذهب Ùˆ عقیده خودشون Ùˆ Ù†Ùوذ در پولیتیک داشته باشند؛ ولی خبر ندارند Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ آهن داغی را در دست Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند!. در نتیجه، مجری Ùˆ ضامن Ùˆ گسترنده ÛŒ ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران خویشاندیش، خواه ناخواه همانانی خواهند شد Ú©Ù‡ بر ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم هستند. دقیقا چنین Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚اتی در تاریخ تÙکّر Ùˆ مبارزات اجتماعی Ùˆ سیاسی باختر زمینیان نیز به ÙˆÙور دیده Ù…ÛŒ شود. آنچه را مثلا « ایمانوئل کانت ( 1724 – 1804 Ù…. ) » اندیشید، تمام تئولوگهای کاتولیک Ùˆ پروتستان از اناجیل بیرون کشیدند. نتیجه ÛŒ مثبت آن این بود Ú©Ù‡ اقتدار Ø§ØµØØ§Ø¨ کلیسا به دست خودشان ساقط شد Ùˆ Ø¨ÙØ¹Ø¯ÛŒ خردمندانه Ùˆ انسانی Ú¯Ø±ÙØª. کسانی Ú©Ù‡ نامه های زندان Ùˆ آثار « آنتونیو گرامشی ( 1891 - 1937 Ù…. ) » را خوانده Ùˆ Ùهمیده باشند، Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ « گرامشی »، ایده ÛŒ دادگری اجتماعی را در تاثیر Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† از اÙکار « مارکس » توانست از روان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایتالیائی استنتاج کند. اینست Ú©Ù‡ در ØØ²Ø¨ کمونیست Ùˆ Ø§ØØ²Ø§Ø¨ سوسیالیست ایتالیا، هیچکس تره نیز برای « مارکس » خورد نمی کنه؛ زیرا آلمانیه Ùˆ روان بیگانه؛ ولی آرمان Ùˆ ایده آل « مارکس » را بر اساس ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ منش ایتالیائی در زندگی عملی اجرا Ù…ÛŒ کنند Ùˆ دنبالش Ù…ÛŒ روند.
در این زمینه، همچنان تاکید کنم Ú©Ù‡ تا امروز به ذهنیّت وامانده Ùˆ مقلّدی Ùˆ متشرّعی مبارزان Ùˆ چیزنویسان جور واجور در عرصه های کشمکشی « خوبترین خوبان ایرانزمین در خارج Ùˆ داخل مرزها » هنوز، این « شاهکلید راهگشانده » خطور نکرده است Ú©Ù‡ انسان Ù…ÛŒ تواند در « Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª Ùˆ تصاویر دشمن » از در نبرد Ùˆ سنجشگری Ùˆ مرز بندی Ùکری Ùˆ پیکار Ùˆ تلاش برای ریشه بر اÙکندن دشمن بر آید. تشخیص این مسئله به ذکاوت Ùˆ تیز هوشی Ùˆ بینش عمیق ÙØ±Ø¯ÛŒ بازبسته است. مسئله ÛŒ اجتماع ما Ùˆ مقوله ÛŒ « قدرت Ùˆ آتوریته »؛ سوای مقولات مشابه در کشورهای دیگر؛ بویژه باختر زمین Ù…ÛŒ باشه. هرم قدرت در سرزمین ما، Ùونکسیونش با سرزمینهای دیگر کاملا Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø› زیرا کسب قدرت Ùˆ آتوریته Ùˆ Ù†Ùوذ داشتن به پیش شرطها Ùˆ Ø¸Ø±Ø§ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ علل اجتماعی – روانی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بازبسته Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بدون پشتوانه ÛŒ اساطیری نمی تواند هرگز کاربردی داشته باشد.Ø› یعنی هر قدرتمداری Ùˆ آتوریته ای در ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ قدرت Ùˆ آتوریته اش به چهره هایی از اساطیر یک ملّت، تکیه دارد. سلاطین بی لیاقت ایران مجبور بودند Ú©Ù‡ برای ماندن در قدرت، خود را به Ù†ØÙˆÛŒ با چهره های شاهنشاهی اساطیر ایرانی، اینهمانی بدهند؛ وگرنه با شورشها Ùˆ Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØªÙ‡Ø§ÛŒ مردم روبرو Ù…ÛŒ شدند.
3- جنگ انبیاء و مومنانشان با قلب تپنده ی کائنات.
هزاره ها، انسان در زمین Ùˆ آسمان از هر چیزی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دید Ùˆ تجربه Ù…ÛŒ کرد، غرق در Ø´Ú¯ÙØªÛŒ Ù…ÛŒ شد Ùˆ در آتش کش٠راز پدیده ها، شب تا به ØµØ¨Ø Ù…ÛŒ سوخت Ùˆ در Ùکر ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ Ø±ÙØª. روزگارانی چند، سپری شدند Ùˆ بشر، Ø±ÙØªÙ‡ Ø±ÙØªÙ‡ توانست به Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت Ù…ØÛŒØ· پیرامونش Ùˆ ژر٠دریاها Ùˆ ستیغ کوهها Ùˆ بسیاری از کنج Ùˆ کناره های زیستبومش Ùˆ طبیعت دست یابد Ùˆ آنقدر شوق Ùˆ ذوق Ú©Ø´Ùیّات Ùˆ اختراعاتش، او را به وجد آوردند Ú©Ù‡ در صدد Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت منظومه ÛŒ شمسی Ùˆ سیّارات بسیار دور نیز برآمد. پا به پای تمام این دارائیهای Ø¬ÙØ³ØªÙ‡ Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ØŒ روزی، روزگاری نه چندان دور نیز از راه رسید Ú©Ù‡ « انسان » خودش، به بزرگترین « پرسش معمّایی » تبدیل شد Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ خودش Ù…ÛŒ تواند « مرکز کائنات » باشد Ùˆ آنچه را با اتیکت « خدا » در ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات، جای داده است، همان چیز، « تصویر ایده آلی خودش » هست. سپس، شیّادانی در جوامع پیدا شدند Ú©Ù‡ خود را مامور Ùˆ رسول قاهری جبّار قلمداد کردند Ùˆ رسالت نجات انسانها را از آلوده شدن به دنیا، ندا در دادند. اینکه نه انسان؛ بلکه « خدا ( Ø¨ØØ« تصاویرش را ÙØ¹Ù„ا بگذاریم کنار. ) » تنها مرکز Ùˆ Ù…ØÙˆØ± کائنات Ù…ÛŒ باشد، Ú†Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ تئوریک، Ú†Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ پراکتیک، شعار رسالتی انبیاء در جهان شد Ùˆ به ØÙˆÙ„ Ùˆ ØÙˆØ´ همین « مرکزیّت خدا؛ نه انسان » تا امروز چرخیده است. سراسر نصوصی Ú©Ù‡ به غلط Ùˆ از روی اغراض Ùˆ سوائق قدرتپرستی Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ بیشمار Ùˆ کسب امتیازها برای مومنین Ùˆ عابدون برچسب « مقدّس » خورده اند، همه Ùˆ همه، « اعلامیّه های شیپوری جنگ با انسانها » Ù…ÛŒ باشند؛ یعنی انسانهایی Ú©Ù‡ هر کدام به تنهایی، قلب تپنده ÛŒ کائنات هستند.
مبارزه Ùˆ جنگ انبیاء با انسانها، Ø¨ØØ« « قدرت Ùˆ ØØ§Ú©Ù…یّت استبدادی بر وجدان Ùˆ هستی » انسانها Ù…ÛŒ باشد. مبارزه Ùˆ کشمکشیست مابین « الاهان ÙØ±Ø§ کائناتی با Ø¨ÙØªÙ‡Ø§ Ùˆ خدایان زمینی بر سر استقلال یا اسارت بشر ». در این زمینه است Ú©Ù‡ برای مبلّغان Ùˆ رسولان الاهان ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒØŒ اصل Ùˆ مسئله ÛŒ « پرسش » از منÙورات Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا « پرسشگری » با « بدیّهیّات Ùˆ مسلّم پنداشته ها » به شدّت در تضاد Ùˆ تناقض Ùˆ ستیز Ù…ÛŒ باشد. اینکه چرا Ùˆ چگونه شد Ú©Ù‡ بشر به چنین « میدان جنگی »، Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± آمد، Ù…Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª طولانی؛ ولی مختصر Ùˆ Ù…Ùید Ù…ÛŒ توان Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ انسان، Ú†Ù‡ بخواهد Ú†Ù‡ نخواهد در پروسه ÛŒ زندگی اش، همواره به چیزی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆØªØ± از دایره ÛŒ خودش، متمایل Ù…ÛŒ باشد. خواه اندیشیدن باشد. خواه خواستن باشد. خواه اختراع Ùˆ کش٠چیزی باشد. در هر صورت، انسان Ù…ÛŒ خواهد « ÙØ±Ø§ØªØ± از دایره ÛŒ خودش »، یک « معیار Ùˆ سنجه ای » را داشته باشد Ú©Ù‡ بتواند بر شالوده ÛŒ آن، از چند - Ùˆ – چون Ùˆ ارزشیابی تمایلاتش، مطمئن شود. این گونه است Ú©Ù‡ انسان از « اÙÙ‚ چشمگیر Ùˆ مه آلود Ùˆ ناکجامجهولی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ خودش » به شوق Ùˆ جنب – Ùˆ – جوش Ù…ÛŒ آید. مهم نیست چنان اÙÙ‚ جذّابی را « ØÙ‚یقت » بنامد یا « خدا / زیبایی / هاله ÛŒ کبریایی Ùˆ قدّوسی » بنامد. یا « سرای دیگر » بنامد. یا « سوسیالیسم / کمونیسم / سکولاریسم / یا انواع Ùˆ اقسام ایسمهای Ù¾ÙØ± طمطراق دیگر » بنامد. یا هر نام دلخواه Ùˆ آرزویی دیگری Ú©Ù‡ باشد. اصل مسئله، جاذبه های چشمگیر آن معمّاهائیست Ú©Ù‡ در جو٠نامها، به انسانها چشمک Ù…ÛŒ زنند Ùˆ قند در دلشان، آب Ù…ÛŒ کنند.
شاید تا کنون به ذهن هیچکس خطور نکرده باشد تا از خودش بپرسد، آیا در بطن « ایده آلگرایی انسانها »، رمز Ùˆ راز Ùلاکتهای انسانها نیز، ریشه ندارد Ú©Ù‡ ممکن است علّت تمام دردهای ریز Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùشت ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی آنها باشند؟. آیا آنچه Ú©Ù‡ منشاء Ùˆ نیّت خیرخواهی Ùˆ انساندوستی دارد، خودش، علّت Ùˆ منشاء ضدّ انسانی ندارد؟ هر چقدر انسان در باره ÛŒ چند - Ùˆ – چون هستی خودش Ù…ÛŒ اندیشد Ùˆ Ù¾ÙØ±Ø³ – Ùˆ – جو Ù…ÛŒ کند به همان اندازه، شناخت معمّای وجودش، پیچیده تر Ùˆ سرگیجه آورتر Ù…ÛŒ شود. ولی نکته ای Ú©Ù‡ نباید از آن غاÙÙ„ شد، اینست Ú©Ù‡ « انسان بی پرسش »، اساسا انسان نیست؛ بلکه ØÛŒÙˆØ§Ù† است Ùˆ پیکری انسان نما دارد. آنچه Ú©Ù‡ تاریخ انسان را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهد ØŒ همواره « اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ تصاویری » هستند Ú©Ù‡ انسان از خودش دارد. رویدادهای تاریخ انسان، زمانی Ù…ÛŒ توانند پدیده های تاریخی Ùˆ علیّتی از آب در آیند Ú©Ù‡ انسان، « ایده ای / Ùکری / نگرشی Ùˆ امثالهم » را در « قالب مذهبهای ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ یا کاملا زمینی » بریزد تا بتواند کاری کارستان را در اجتماع به پیش ببرد. خواه در جهت آبادانی Ùˆ سازنده Ú¯ÛŒ باشد. خواه در سمت Ùˆ سوی ویرانگری Ùˆ نابودی Ùˆ تخریب Ùˆ متلاشی کردن. در تاریخ گذشته های بسیار دور انسان، خدایان Ùˆ مذاهب قدرت / خونخواهی / سکس / تمایلات / نظم Ùˆ اغتشاش Ùˆ غیره Ùˆ ذالک وجود داشته اند Ùˆ همچنان به قوّت خود در ذهنیّت Ùˆ روان انسانها باقی Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال هستند؛ زیرا انسان، یا به « خدایی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات »، ایمان دارد یا به « Ø¨ÙØªÛŒ بر روی زمین ». بشر، هیچگاه بدون خدا نبوده Ùˆ نیست. همانطور Ú©Ù‡ خدا، بدون انسان، بی معنی Ùˆ پوچ Ùˆ هیچ است. « انسان Ùˆ خدا »، دو روی یک سکّه اند Ú©Ù‡ قلیلی از انسانهای ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ به چنین دور رویه ای ØŒ آگاهند Ùˆ استقلال Ùکر Ùˆ منش دارند. ولی کثیری میلیونی از انسانها هستند Ú©Ù‡ به چنان دو رویه گی، هیچ استشعاری ندارند؛ در نتیجه، مقهور Ùˆ ذلیل Ùˆ عبید Ùˆ برده ÛŒ تصویری از تصاویر خدا Ùˆ موکّلان آنها Ù…ÛŒ شوند مثل میلیونها ایرانی Ú©Ù‡ عبید Ùˆ ذلیل « الله مستبد Ùˆ میر غضّب » شده اند Ùˆ راز Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ ØÙ‚ارتها Ùˆ صغارتهای خود را نمی دانند کجاست Ùˆ چیست؟. ///