یک ÙØµÙ„ در هزاره پیشین Ùˆ آن ÙØµÙ„ گمشده / سید ØÛŒØ¯Ø± بیات
Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ ÛŒØ§ÙØª می‌نشود جسته‌ایم ما
Ú¯ÙØª آن Ú©Ù‡ ÛŒØ§ÙØª می‌نشود آنم آرزوست
یک ÙØµÙ„ در هزاره پیشین Ùˆ آن ÙØµÙ„ گمشده
سید ØÛŒØ¯Ø± بیات
پنج سال پیش استاد دکتر صدیق Ú¯ÙØª: «دیوان لغات الترک را به ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ترجمه می‌کنم بعد از اتمام آن میخواهم آن را یک بار دیگر با متن عربی تطبیق کنی» مثل ØØ±Ùهای بسیاری Ú©Ù‡ بین انسانها رد Ùˆ بدل میشود Ùˆ معمولا نیز جدی نیستند این ØØ±Ù را نیز زیاد جدی Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ…. آن وقت هیچ تصوری از دیوان لغات الترک نیز نداشتم. تنها یک بار در سالهای غروب نوجوانی ترجمه دبیر سیاقی را در یک Ú©ØªØ§Ø¨ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ ورق زده بودم.
بعد از چندین ماه صدای گرم دکتر صدیق را در پشت تلÙÙ† دوباره شنیدم. دکتر ترجمه دیوان را به پایان برده بود Ùˆ از من میخواست Ú©Ù‡ ترجمه ایشان را با متن عربی تطبیق کنم. ایشان پرینتهای ترجمه خود را همراه با متن عربی تصØÛŒØ مرØÙˆÙ… معلم Ø±ÙØ¹Øª بیلگه‌ کلیسلی Ùˆ همچنین نسخه خطی را Ú©Ù‡ به صورت ÙØ§Ú©Ø³ÛŒÙ…یله از روی نسخه اصلی Ùˆ به صورت رنگی توسط تورک دیل قورومو چاپ شده است برایم ارسال کردند. چند روز نخست گیج بودم، انگار در لابلای درختان باغ ØµØ¨Ø Ø§Ø²Ù„ قدم می‌زدم Ú©Ù‡ سراسر آن‌ را مهی مبهم اما زیبا ÙØ±Ø§ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود. در واقع دیوان لغات الترک تنها یک متن علمی صر٠نبود. بلگه به مثابه یک اثر ادبی Ø´Ú¯ÙØª بود Ú©Ù‡ مرا به هزاره‌های پیشین می‌برد Ùˆ میتوانستم ببینم ترکان در هزاره‌های پیشین چگونه میزیستند Ùˆ چگونه می‌اندیشیدند.
اکنون Ú©Ù‡ به رابطه خویش با دیوان لغات الترک در آنروزها می‌اندیشم پاره‌ای از یک شعر آزاد Â«ØØ³ÛŒÙ† منزوی» خود را بر متن دیکته می‌کند:
در ذهن من عینیتی سخت Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیز دارد
مردی که با یک دست شمشیر
با دست دیگر ساز میزد.
***
دیوان یک کتاب کاملا علمی است اما من به دیده علمی به آن کتاب نمی‌نگرم. یعنی به عنوان یک شاعر وقتی ØØªÛŒ تمام روز را در خدمت «کارگاه مغز» ـبه تعبیر شهریارـ اگر باشم اما شب هنگام اسیر ـبارگاه دل Ù€ خویش Ùˆ زمزمه‌های اویم. چیزی Ú©Ù‡ در دیوان مرا بیش از همه چیز متاثر میکرد Ùˆ بر آستان آن «اسجدوا» Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØª شخصیت Ù…ØÙ…ود کاشغری بود. مثل اکثر شاعران دیگر، گاهی Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§ØªÛŒ میشوم Ùˆ در مواجهه با متونی از این دست می‌گویم: مباد Ú©Ù‡ این همه ارادت Ùˆ پیشانی به درگاه نهادن، نتیجه Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª پوچی باشد Ú©Ù‡ ریشه در منطق Ùˆ خرد ندارد. در مورد دیوان نیز این وسوسه به سراغم آمده بود. دوست خودساخته‌ای در این هنگامه‌ها به دادم میرسد. من بخش اعظمی از زیبایی شناسی ادبی خود را مدیون این دوستم هستم. او مثل من آسانگیر نیست. اگر Ú†Ù‡ اینروزها من نیز سخت گیر شده‌ام اما باز هم به پای او نمی‌رسم. دیوان را به دوست سخت‌گیرم خواندم، عجبا او بی‌پرواتر از من بر این آستان سر نهاد Ùˆ در آنجا Ùهمیدم Ú©Ù‡ اشتباه نکرد‌ه‌ام. دوست من بخش معتنابهی از متون کلاسیک زبان عربی تا سده اول Ùˆ دوم هجری را ØÙظ است Ùˆ با کلاسیکهای ترکی نیز بیگانه نیست Ùˆ دلباخته‌ی مثنوی «ائتمه‌میش اول شاهد رعنا بزک» از ØÚ©ÛŒÙ… هیدجی است. دوست من با Ø§Ø³ÙØ§Ø± ملاصدرا، ÙØµÙˆØµ الØÚ©Ù… ابن عربی Ùˆ دیوان ابن ÙØ§Ø±Ø¶ Ø§Ù„ÙØªÛŒ دارد Ùˆ با این اوصا٠بود Ú©Ù‡ اشتیاق او به دیوان Ùˆ شخصیت Ù…ØÙ…ود کاشغری بر یقین من Ø§ÙØ²ÙˆØ¯.
کاشغری تمام ÙØ¶Ù„ Ùˆ دانش خود را به همراه زیبایی شناسی‌یی خاص Ú©Ù‡ در اشرا٠زادگان وجود دارد در دیوان به نمایش گذاشته است. اما این تمام سخن نیست. بسیار اشخاص را دیده‌ایم Ú©Ù‡ ØØ§Ø¶Ø±Ù†Ø¯ ØØªÛŒ با قاÙیه‌های غلط Ùˆ واژه‌های پاسیو قرون وسطایی به زبان دیگر شعر بگویند Ùˆ خلق الله را به خود بخندانند اما به زبان مادری خود Ø§Ù„ØªÙØ§Øª نکنند. بسیار کسان را دیده‌ایم Ú©Ù‡....
Ø¨ØØ« این است Ú©Ù‡ وقتی کاشغری دیوان را با بدیع‌ترین Ùˆ استوارترین نثر به زبان عربی می‌نویسد Ú©Ù‡ اگر روزی انسان عربی از گرده‌ی ناسیونالیسم شیطانی پیاده شود Ùˆ مثل صبØÛŒ Ø§Ù„ØµØ§Ù„Ø Ø¨Ù‡ جای «الترکی» Â«ØØªÛŒ الترکی» ننویسد نثر دیوان جزء درخشان‌ترین نثرهای علمی سده پنجم هجری انتخاب خواهد شد. بلی Ø¨ØØ« این است Ú©Ù‡ کاشغری با اینهمه توانایی ادبی در زبان عربی، تمام توانایی خویش را در خدمت زبان ترکی قرار می‌دهد. در زمانی Ú©Ù‡ بیشتر ملل شرق یکی پس از دیگری در زبان عربی آسیمیله میشوند Ùˆ بسیاری از کشورهای خاورمیانه Ùˆ شرق Ø¢ÙØ±ÛŒÙ‚ا، زبان خود را به ÙØ±Ø§Ù…وشی می‌سپارند کاشغری به Ø¯ÙØ§Ø¹ از زبان ترکی برمیخیزد Ùˆ با اتکا به متدی Ú©Ù‡ دانشمندان آنروزگار بدان پایبند بودند Ùˆ انکار آن برایشان میسر نبود میگوید: زبان عربی Ùˆ ترکی مثل دو اسب مسابقه (Ú©Ùَرسَی رهان) هستند Ú©Ù‡ دوشادوش همدیگر به جلو میتازند. این اعتماد به Ù†ÙØ³ از دانش کاشغری Ùˆ تسلط او به دو زبان ترکی Ùˆ عربی سرچشمه میگیرد Ùˆ اشرا٠زادگی او نیز در این میان بی‌تاثیر نیست اما باید قبول کرد Ú©Ù‡ انسان گاه با آنکه دانش کاÙÛŒ Ùˆ واÙÛŒ نیز دارد تسلیم رنگ زمانه میشود Ùˆ به انکار علم خویش می‌پردازد. بسیار کسان را می‌شناسیم Ú©Ù‡ دانش بسیار خویش را ÙØ¯Ø§ÛŒ رنگ زمانه Ùˆ جبن خویش کردند. کاشغری نیز میتوانست مثل همزبانان دیگر خود مانند جوهری Ù…ÙˆÙ„Ù ØµØØ§Ø یک لغتنامه برای زبان عربی تدوین کند یا مانند زمخشری، ÙØ§Ø±Ø§Ø¨ÛŒØŒ ابن سینا Ùˆ ... در خدمت زبان عربی باشد، اگر Ú†Ù‡ اشعار ترکی منسوب به ابن سینا در ØØ§Ù„ ØØ§Ø¶Ø± نیز وجود دارند Ùˆ زمخشری بخشی از کتاب «مقدمه الادب» را به ترکی نوشته است Ùˆ ÙØ§Ø±Ø§Ø¨ÛŒ تا پایان عمر در زی ترکان زیست، لیکن هیچ کدام مثل کاشغری Ø¯ÙØ§Ø¹ جسورانه‌ای از زبان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خویش نکردند Ùˆ البته این مسئله تنها شامل دانشمندان ترک آن زمان نیست بلکه دانشمندان ملل دیگر نیز در مقابل زبان عربی کاملا تسلیم شده بودند. Ø¯ÙØ§Ø¹ کاشغری از زبان ترکی به معنای رویارویی او با زبان عربی نیست بر عکس او به زبان عربی علاقه‌ی بسیار دارد Ùˆ مسلمان معتقدی نیز هست.
کاشغری مصداق کامل این شعر متنبی است Ú©Ù‡ میگوید: همه، اطراÙیان خود را برای زندگی خویش میخواهند، کجاست مردی Ú©Ù‡ ØÛŒØ§ØªØ´ را برای قومش بخواهد.
«کل یرید رجاله Ù„ØÛŒØ§ØªÙ‡
یا من یرید ØÛŒØ§ØªÙ‡ لرجاله»
در واقع تالی٠دیوان نشان‌دهنده‌ی Ø±ÙˆØ Ø¨Ø³ÛŒØ§Ø± عظیم کاشغری است. دستی Ú©Ù‡ ØØ§ØµÙ„ قلم او دیوان لغات الترک است میتوانست مثل سنجر شمشیر بزند مثل طغرل تیر بیندازد Ùˆ مثل سطان Ù…ØÙ…ود سکه‌های طلا Ùˆ بارهای ØÙ„ّه Ùˆ ابریشم به مجیزگویان خود ببخشد، اما قلم را ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ هم از اینروی ØØ§ØµÙ„ آن قلم کتابی چنین است. قلم بدستان بسیار قلم را از بد ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ انتخاب کرده‌اند اما معدود کسان مثل کاشغری قلم را در ØØ§Ù„ÛŒ به دست میگیرند Ú©Ù‡ سکه‌های طلا، قبضه‌ی شمشیر Ùˆ بالش نرم سریر را نیک می‌شناسند Ùˆ این همه در اختیار آنان است. کار Ù…ØÙ…ود کاشغری Ùˆ انتخاب او کمتر از کار بودا Ùˆ انتخاب او نیست Ùˆ این شخصیت Ú©Ù… نظیر کاشغری است Ú©Ù‡ کتاب او را به خواندنی‌ترین کتاب تاریخ ادبیات ترکی تبدیل کرده است، دیوان به زعم من زیباتر از کتیبه‌های اورخون Ùˆ داستان‌‌های دده قورقود است.
کارهای علامگی کاشغری در دیوان نه تنها از زیبایی کتاب نمی‌کاهد بلکه زیبایی استواری بر آن بخشیده است مثل ستونهای گنبد سلطانیه.
***
آری، من یک ÙØµÙ„ Ùˆ اندی به کار تطبیق ترجمه دکتر صدیق با متن عربی کتاب شدم. لغتنامه‌ها Ùˆ معاجم مختلÙÛŒ را به دست Ú¯Ø±ÙØªÙ… تا اینکار را با موÙقیت به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… برم لیکن بسیاری از آنها پاسخگو نبودند Ùˆ در پایان تنها به چهار لغتنامه Ø§Ú©ØªÙØ§ کردم. العین خلیل بن اØÙ…د، لسان العرب ابن منظور Ùˆ هر از گاهی لغتنامه‌ عربی- ترکی اختری کبیر Ùˆ Ù…ØµØ¨Ø§Ø Ø§Ù„Ù…Ù†ÛŒØ± Ùیومی؛ Ùˆ بیش از همه العین خلیل بن اØÙ…د راهگشا بود Ùˆ بسا Ú©Ù‡ از معاجم دیگر بی‌نیازم میکرد Ùˆ معلوم بود Ú©Ù‡ کاشغری عنایت خاصی به العین خلیل داشته است.
اوایل، کار را به تنهایی انجام میدادم Ùˆ هر از گاهی رÙیق گرمابه Ùˆ گلستان آقای ذوقی به یاریم Ù…ÛŒâ€ŒØ´ØªØ§ÙØª Ùˆ بعد از آن دوست شاعرم آقای اØÙ…د عبدی دستگیرم شد بدین معنا Ú©Ù‡ او به متن ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ترجمه نگاه می‌کرد Ùˆ آن را میخواند Ùˆ من به متن عربی نگاه می‌کردم Ùˆ هر جا مشکلی پیش Ù…ÛŒ آمد Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù…ÛŒâ€ŒÚ©Ø±Ø¯ÛŒÙ…. بعضی روزها کار ساعتهای متمادی بیش از ده ساعت طول Ù…ÛŒ کشید Ùˆ Ù…ØÙ„ کار نیز بین اتاق ادبیات ترکی Ùˆ منزل ما در نوسان بود. گاهی مجبور بودیم چندین کارتن لغتنامه Ùˆ پرینت Ùˆ Ú†Ú© پرینت Ùˆ ... را با خودرو ایشان جابجا کنیم.
***
روزهای نخست کار با دیوان جزء ÙØ±Ø§Ù…وش نشدنی‌ترین خاطرات من هستند. وقتی می‌دیدم Ú©Ù‡ واژه‌های ترکی Ú©Ù‡ در روستای زادگاهم یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù… اصالت تام دارند وقتی می‌دیدم Ú©Ù‡ واژه تَکَر صورت تغییر Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ تایر نیست بلکه تایر صورت تغییر Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ تکر است وقتی میدیدم کوموران Ú©Ù‡ بسیاری از مردم نام آن را نیز نشنیده‌اند از هزاره‌ی‌ قبل برای ما به یادگار مانده است، وقتی Ù…ÛŒ دیدم واژه آرواد ربطی به کلمه عورت عربی ندارد بلکه Ø´Ú©Ù„ امروزین کلمه اوراغوت است Ùˆ... غروری سرتاپای مرا Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯Ø±ÙØª Ùˆ به ناگاه Ø§ØØ³Ø§Ø³ می‌کردم Ú©Ù‡ به کوهی عظیم تکیه داده‌ام Ùˆ تکیه‌گاه من آنگونه Ú©Ù‡ آن دگران میگویند باد نیست Ùˆ آنان کار پاکان را قیاس از خود Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù†Ø¯.
گاه با دیوان یکی می‌شدم Ùˆ همانند ØØ§Ù„ات شاعرانگی Ú©Ù‡ انسان از کون Ùˆ مکان کنده میشود Ùˆ به تعبیر سعدی «به طارم اعلی» می‌نشیند، همه چیز را ÙØ±Ø§Ù…وش می‌کردم Ùˆ Ù…ØÙˆ شاهکار شاهزاده قراخانی میشدم. گاه کلمه‌ای غریبی می‌کرد Ùˆ میدیدم کاشغری نوشته است: «اوغوزان این کلمه را نمی‌شناسند.» گاه کلمه‌ای بسیار آشنا بود Ùˆ : «اوغوزان چنین گویند». عجیب‌تر از همه زمانی بود Ú©Ù‡ از کلمه‌ای بدم آمد Ùˆ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ خواندم: "والغزیه یبغض هذه Ø§Ù„Ù„ÙØ¸Ù‡": اوغوزها از این کلمه خوششان نمی‌آید: (تَکÙنْدي ol tÉ™gindi Ú¯ÙØªÙ‡ ميشود.: «او, ØØ§Ø¶Ø± شد. براي آمدن بار خواست.» موقع Ø±ÙØªÙ† نيز چنين گويند. اوغوزان از اين واژه خوششان نميآيد. ديوان ترجمه دکتر صديق)
***
اشخاص بسیاری بر روی دیوان کار کرده‌اند Ú©Ù‡ کار همه قابل تقدیر است لیکن وقتی امروزه می‌بینم Ú©Ù‡ کار بعضی‌ها بزرگ نمایی میشود لاجرم باید Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ بزرگترین کار را در این زمینه مرØÙˆÙ… معلم Ø±ÙØ¹Øª بیلگه کلیسلی انجام داده است. بازخوانی او از تنها نسخه به جا مانده از دیوان بسیار دقیق Ùˆ قابل ستایش است. معلم Ø±ÙØ¹Øª از چهره‌های ارجمندی است Ú©Ù‡ با ادبیات کلاسیک ترکی Ùˆ عربی آشنایی Ùوق العاده‌ای داشت Ùˆ شاید اگر ایشان متن عربی را بازخوانی Ùˆ چاپ نمی‌کردند امروزه ما ترجمه‌های نسبتا دقیق انگلیسی، ترکی Ùˆ ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ از این اثر را هرگز در دست نداشتیم. Ù…ØÙ‚قان اهل ÙÙ† میدانند Ú©Ù‡ بازخوانی Ùˆ تصØÛŒØ «تک نسخه» آنهم نسخه‌‌ی کتابی عظیم در ØØ¯ دیوان لغات الترک Ú†Ù‡ قدر سخت Ùˆ Ø·Ø§Ù‚Øªâ€ŒÙØ±Ø³Ø§ است Ùˆ به Ú†Ù‡ مقدار از دانش Ùˆ ÙØ¶Ù„ Ùˆ ØÙˆØµÙ„Ù‡ نیاز دارد. بسیم آتالای Ú©Ù‡ کاملا به کوهی چون معلم Ø±ÙØ¹Øª تکیه داده است تنها در چند جا، پای از خوانش معلم Ø±ÙØ¹Øª ÙØ±Ø§ØªØ± نهاده است Ú©Ù‡ تعداد آنها به تعداد انگشتان دست نمی‌رسد از جمله وقتی در دیوان به لغت Ù‚ÛŒØ Ø¨Ø±Ø®ÙˆØ±Ø¯ کردم با مراجعه به معاجم متعدد نتوانستم معنای معقول Ùˆ متناسب با سیاق جمله‌ی شاهد مثال کاشغری برای آن پیدا کنم بخصوص Ú©Ù‡ دکتر صدیق آن را کبک ترجمه کرده بود. به دکتر زنگ زدم, ایشان Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ بسیم آتالای آن را قبج خوانده است. خوانش آتالای کاملا درست بود. نگارنده نیز در چندین جا Ú©Ù‡ باز تعداد آنها به تعداد انگشتان دست نمی‌رسد خوانشی جدید ارائه دادم Ú©Ù‡ در نسخه مرØÙˆÙ… معلم Ø±ÙØ¹Øª ØÙ„ نشده بود. بی‌گمان موارد اندکی نیز باقی مانده‌اند. اما کار معلم Ø±ÙØ¹Øª Ùˆ خوانش کم‌نظیر او از این اثر را هرگز ØªØØª الشعاع قرار نخواهد داد در واقع بعد از کاتب ساوه‌ای Ú©Ù‡ تنها نسخه دیوان به خط او باقی مانده است معلم Ø±ÙØ¹Øª دومین چهره درخشان ØÙˆØ²Ù‡â€ŒÛŒ کاشغری شناسی است Ú©Ù‡ باید از او به نیکی یاد کرد. بنده به سهم خود از دکتر صدیق Ú©Ù‡ مرا با دنیای کاشغری آشنا کردند Ùˆ همچنین ØØ³Ù† بَی هادی Ú©Ù‡ کارهایی پیرامون دیوان انجام داده‌اند Ùˆ نیز کار ØÙ‚یر را ارج نهادند Ùˆ نسخه‌ای از Ú©Ù¾ÛŒ ترجمه ترکی دیوان به همت بسیم آتالای را از تبریز برایم ارسال نمودند تشکر می‌کنم Ùˆ امیدوارم روزی بتوانم انتظارات دوستان را در ØÙˆØ²Ù‡ کاشغری پژوهی برآورده سازم.
***
وقتی از Ø§ØØ³Ø§Ø³ خویش ÙØ§ØµÙ„Ù‡ می‌گیرم خردک انتقادی به کاشغری دارم. یعنی انتظاری Ú©Ù‡ برآورده نشده است. چرا کاشغری هیچ نمونه‌ شعری از شاعران سده‌های چهارم Ùˆ پنجم هجری به دست نمی‌دهد؟ ما میدانیم Ú©Ù‡ یوس٠خاص ØØ§Ø¬Ø¨ سرایش منظومه قوتادغو بیلیگ را قبل از کاشغری به پایان برده است Ùˆ علاوه بر آن به دلایل کاملا مستند Ùˆ علمی، شاعرانی قبل از خاص ØØ§Ø¬Ø¨ در قرن چهارم Ùˆ پنجم هجری به ترکی شعر سروده‌اند، اما چرا کاشغری به شعر آنان استناد نکرده است؟ بخصوص خلیل بن اØÙ…د Ú©Ù‡ کاشغری در کتاب خود به ÙˆÛŒ گوشه چشمی دارد، در شاهد مثالهای خود از شعر شعرای عرب Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† برده است. درست است شعرهای موجود در دیوان لغات الترک به Ú¯ÙØªÙ‡ ارجیلاسون خود یک آنتولوژی ارزشمند را تشکیل می‌دهند اما آنها شعرهای باستانی Ùˆ یا اشعار مردمی Ùˆ Ùولکلوریک هستند. آیا کاشغری به جریان ادبی نیرومند در ترکستان آن زمان بی‌اعتنا بوده است Ùˆ اگر اینگونه است چرا؟ پاسخهای گوناگونی میتوان به این پرسش ارائه داد Ú©Ù‡ برای گریز از ØªÙØµÛŒÙ„ به آینده موکول می‌شود.
***
کار دیوان یک ÙØµÙ„ Ùˆ اندی طول کشید Ùˆ خاطرات شیرین آن هماره با من خواهد بود، اما بعدها لذت این ÙØµÙ„ زیبا با ØØ³Ø±Øª ÙØµÙ„ گمشده‌ای دیگر در هم آمیخت. کاشغری در جایی میگوید:
«از Ù…Ø¨Ø§ØØ« جمع، Ù…ÙØ±Ø¯ØŒ ØªÙØ¶ÙŠÙ„ØŒ تصغير Ùˆ جز آن از بابت اعراب، چيزي ياد نميکنم. زيرا در اين باره، کتابي مستقل تصني٠کردهام Ùˆ نام آن را «جواهرالنØÙˆ Ùيلغاتالترک» نهادهام. به ÙØ¶Ù„الهي, Ù…Ø¨Ø§ØØ« Ù†ØÙˆÙŠ Ø¯Ø± آن کتاب آورده شده است.»
Ùˆ «جواهر النØÙˆÂ» تاکنون به دست ما نرسیده است. تاس٠من از این نیست Ú©Ù‡ چرا کتابی در Ù†ØÙˆ ترکی از دست Ø±ÙØªÙ‡ است. اگر Ú†Ù‡ به نظر میرسد Ù†ØÙˆ کاشغری مهم‌تر از صر٠او میتوانست باشد چرا Ú©Ù‡ صر٠مربوط به کلمه است Ùˆ بیشتر کلمه‌ها Ùˆ ساختارهای واژه‌ای یا صر٠که کاشغری از آنها بجث می‌کند امروزه با تغییر Ùˆ تØÙˆÙ„ زبان ترکی عملا به کار امروز نمی‌آید اما Ù†ØÙˆ چون با جمله سر Ùˆ کار دارد Ùˆ ساختار جمله معمولا کمتر دچار تغییر میشود لذا آن کتاب بیشتر به درد امروز ما میخورد Ùˆ بسا گرههای بسیاری را میگشود. با اینهمه تاس٠من از ØÛŒØ« نیست بلکه از این باب متاس٠میشوم Ú©Ù‡ در کتاب جواهر النØÙˆ نیز میتوانستیم پاره‌های دیگری از شخصیت کاشغری را بشناسیم Ùˆ از ذوق اشراÙی، دانش، جسارت Ùˆ غروردل‌انگیز ÙˆÛŒ Ú©ÛŒÙور Ùˆ سرمست شویم. بی‌گمان کاشغری در آن کتاب نیز مثل‌ها، اشعار، اطلاعات تاریخی Ùˆ اجتماعی بسیاری را گنجانده است Ú©Ù‡ ما اکنون از آن همه Ù…ØØ±ÙˆÙ… هستیم Ùˆ بزرگترین آرزوی ادبی نگارنده این است Ú©Ù‡ روزی جواهرالنØÙˆ کاشغری از کنج کتابخانه‌ای یا خانه‌ای پیدا شود.
Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ ÛŒØ§ÙØª می‌نشود جسته‌ایم ما
Ú¯ÙØª آن Ú©Ù‡ ÛŒØ§ÙØª می‌نشود آنم آرزوست