به بهانه نقد Ù…ÙØµÙ„ دکتر بیژن باران بر سروده های زیبا کرباسی/ Ù…ØÙ…ود ØµÙØ±ÛŒØ§Ù†
Ù…Ù†ØµÙØ§Ù†Ù‡ØŒ
اگر این کلمات را من " من Ù Ù…ØÙ…ود ØµÙØ±ÛŒØ§Ù† " سر هم Ù…ÛŒ کردم ازم به عنوان شعر قبول Ù…ÛŒ کردید؟
...
به بهانه نقد Ù…ÙØµÙ„ دکتر بیژن باران بر سروده های زیبا کرباسی
با عنوانهای:
1 - چند زبانی در شعر زیبا کرباسی
Ùˆ
2- جنسیت در شعر کرباسی
Ù…ØÙ…ود ØµÙØ±ÛŒØ§Ù†
با شروع بگویم Ú©Ù‡ من با جامه " پسا مدرن " بر قامت رشید شعر پارسی " ÙØ±Ù‚ نمی کند بر قامت داستان هم " مواÙÙ‚ نیستم، چرا Ú©Ù‡ آن ها را شعر نمی دانم. شاید " چیز " دیگری باشند، Ùˆ Ú†Ù‡ بسا " چیز! بهتری " هم باشند ولی مطلقن شعر پارسی نیستند.
آنجا Ú©Ù‡ نیما آمد، Ùˆ طرØÛŒ نو آورد، یک ضرورت بود. Ùˆ البته شما بسیار بیشتر از من Ù…ÛŒ دانید Ú©Ù‡ چیزی چون پسامدرن های امروزی نیاورد Ùˆ " پازلی " جلوی روی خواننده نگشود.
Ú¯ÙØª به دنبال:
" ای آدمها Ú©Ù‡ در ساØÙ„ نشسته شاد Ùˆ خندانید "
لزومی ندارد ØØªÙ…Ù† ادامه نیز هم قاÙیه باشد
Ù…ÛŒ توانید Ø±Ø§ØØª بگوئید
" ÛŒÚ©Ù†ÙØ± در آب دارد Ù…ÛŒ کند جان "....
بگذریم....
ما در رسانه گذرگاه، مرتب بر این مهم تکیه داشته ایم، که نوشتن برای خواندن است، و اشاره کرده ایم که هر قدر خواننده بیشتر باشد، خالق اثر بیشتر لذت می برد و تشویق می شود.
با توجه به این واقعیت بی تردید، سرودن شعری Ú©Ù‡ همچون جدول کلمات متقاطع باید ØÙ„Ø´ کرد Ùˆ به دنبال پرتقال ÙØ±ÙˆØ´ گشت، خواننده را جذب Ùˆ جلب نمی کند Ùˆ شوق خواندن را بر نمی انگیزد.
یکبار دیگر هم آنگاه Ú©Ù‡ در مورد " عبد الرضائی " نوشتم نظرم را دلسوزانه در مورد پسا مدرن بیان کردم . ولی ØØ§ØµÙ„Ø´ تلخی مذاق بود Ùˆ شانه بالا انداختن.
ÙØ±Ø§Ù…وش نکنیم Ú©Ù‡ ما شاعر Ùˆ نویسنده مردمان خودمان هستیم، Ùˆ برای آنهاست Ú©Ù‡ آثاری خلق Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ ØØ§ØµÙ„ باید برای آنها خوشایند Ùˆ Ù…Ùهوم باشد. اگر نتوانیم آنها را مشتاق کنیم Ùˆ دلمان به این خوش باشد Ú©Ù‡ گروهی اندک در سالنی سر پوشیده بخاطر چهره شیرین Ùˆ بیان دلنشن مان برایمان Ú©Ù Ù…ÛŒ زنند Ùˆ هورا Ù…ÛŒ کشند، برداشتی درست از ØØ§ØµÙ„ کارمان نخواهیم داشت. Ùˆ اگر در این میان ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ ای چون بیژن باران هم نقدی خوشایند بنویسد دیگر پاک با ØÙ‚یقت خواست مردم
" انبوه خوانندگان " ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ù…ÛŒ گیریم.
ØØªÙ…Ù† یادتان هست، اگر نیست، ماجرا این است:
در آن سالها، گروهی از روی چشم Ùˆ هم چشمی Ùˆ برای پز Ùˆ عقب نماندم از " اÙÙ‡ " Ùˆ کسب نشخوار برای نشستهای دوستانه بعدی بلیط گران ورودی به تالار رودکی را Ù…ÛŒ خریدند Ùˆ چون چیزی ØØ§Ù„یشان نمی شد با دیگران، Ú©Ù Ù…ÛŒ زدند Ùˆ ابراز شادی Ù…ÛŒ کردند. وقتی یکی از همین مشتاقان هنر! را Ù…ÛŒ پرسند: شنیده ایم دیشب " زوبین Ù…Ùهتا " در تالار رودکی کولاک کرده است؟
می گوید:
من " باخ " را بیشتر از" مَهتاب " دوست دارم
این " Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† " گوهای نا آگاه Ùقط به درد گمراه کردن Ù…ÛŒ خورند. استاد باران Ù…ÛŒ گوید:
"....زبان. زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ کرباسی ØØ±Ù ندارد. ØØ§Ùظه قوی او در بخاطر سپردن ØªÙ„ÙØ¸ ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ سپس کاربرد این ØªÙ„ÙØ¸ در تارهای صوتی بهنگام روخوانی شعرش ØØ¶Ø§Ø± را به مراقبه Ùˆ جذبه Ù…ÛŒ کشاند. ØªÙ„ÙØ¸ او در دکلمه هایش غوغا یند. دقت بیان Ùˆ کاربرد واژه های تخصصی، مانند نام گیاهان مهجور، آدم را بیاد نیما با ØØ§Ùظه Ùوق العاده اش Ù…ÛŒ اندازد. گستره لغوی، دستور زبان او بسیار شاعرانه Ùˆ گاهی تخصصی اند. پویش زبان جبر تاریخی است؛ لذا زبان کاربردی کرباسی ØØ§ÙˆÛŒ ترکیبات لغوی Ùˆ عبارات نوین اند Ú©Ù‡ به واشکاÙÛŒ نیاز دارند."
این نقد نیست Ø´ÛŒÙØªÚ¯ÛŒ در تعری٠است.
بنظر شما این یک شعر پارسی است؟
( .... زیر این معبد خم شو!
گوش ها را بگیر بریز در چشم هات
مثل تماشا در ØÛŒØ±ØªÛŒ چارتاق سیخ بنشین!ÛŒ
کمی چانه خیس کن میان دو لب
سینه بترکان کبکی در سبک
با هو های بلند دمادم
مثل پلی به پشت تاب بیاور طناب تابی شو!ی
خودت را ببند از دو سو میان ستون ها
مثل بَلم در آب بÙلم در خویش خیس بخواب! هیسÙ!ÛŒ
با چک چک٠عزیزباران ران ران ران
در نای نای ناودان
دان
دان
دان
دان! )
Ù…Ù†ØµÙØ§Ù†Ù‡ØŒ
اگر این کلمات را من " من Ù Ù…ØÙ…ود ØµÙØ±ÛŒØ§Ù† " سر هم Ù…ÛŒ کردم ازم به عنوان شعر قبول Ù…ÛŒ کردید؟
یعنی من این همه از مرØÙ„Ù‡ پرتم Ùˆ اصلن تو باغ ادبیات نیستم Ùˆ ÙØ±Ù‚Ù… با شما در این ØØ¯ است؟
Ú©Ù‡ شما برای چنین ØØ±Ùهائی بعنوان شعر غش Ùˆ ریسه Ù…ÛŒ روید Ùˆ من ابدن آن را شعر نمی دانم، Ú©Ù‡ شعر خوبی باشد یا بد.
قصد من نه نقد کارهای خانم کرباسی است و نه خرده گیری از نوشته آقای باران. چون به درازا می کشد.
Ùقط Ù…ÛŒ خواهم به زعم خودم نکاتی را یاد آورشوم.
در مورد نقد نیز ما در گذرگاه، مقالات متعددی داریم Ùˆ ØØªØ§ سه کتاب در این مورد منتشر کرده ایم Ú©Ù‡ هر سه هم در کتابخانه گذرگاه موجود است، Ùˆ یاد آور شده ایم Ú©Ù‡ نقد نبایستی Ùقط تمجید باشد Ùˆ برای جلوگیری از Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªÛŒ Ùˆ دلخوری کسی Ú©Ù‡ نقد Ù…ÛŒ شود اول آب نباتی را در دهانش بگذاریم Ùˆ بعد هم چنان آسته برو آسته بیا بنویسیم Ú©Ù‡ به او بر نخورد....در ØØ§Ù„یکه نقد باید جامع – دانسته – Ùˆ نمایان کننده Ú©Ù…ÛŒ ها Ùˆ کاستی ها باشد تا هم خالق اثر را راهنمائی کند Ùˆ هم خواننده متوجه بشود Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ دارد Ù…ÛŒ خواند. تعری٠را همه Ù…ÛŒ توانند، اما نقد علمی Ùˆ Ù…ÙˆØ´Ú©Ø§ÙØ§Ù†Ù‡ کار هر کسی نیست.
هر هنرمندی در شرایط زمانی و مکانی خاصی شکل می گیرد و بهمین سبب مقایسه دو هنرمند با هم نمی تواند کار درستی باشد.
دیدم Ú©Ù‡ استاد بیژن باران، زیبا کرباسی را با ÙØ±ÙˆØº ÙØ±Ø®Ø²Ø§Ø¯ مقایسه کرده است.
از نظر ایشان ÙØ±ÙˆØº تا ØØ¯ÛŒ روان پریش بوده است Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ بوده Ùˆ اختلالات روØÛŒ Ùˆ شخصیتی Ùˆ جسمی داشته است. Ùˆ زیبا عاری از این ناهنجاری ها Ù…ÛŒ باشد. Ú©Ù‡ بوی بی انصاÙÛŒ Ù…ÛŒ دهد. در ØØ§Ù„یکه ÙØ±ÙˆØº در تولدی دیگر یکپارچه شور Ùˆ عشق است Ùˆ پر از ناز Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙØª Ùˆ کمال.
در ØØ§Ù„یکه دکتر شاداب وجدی، در مورد زیبا کرباسی، چیز دیگری Ù…ÛŒ نویسد"
"....یعنی عشق، غربت، دلزدگی از نامردمی Ùˆ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ از نابسامانی ها ÛŒ اجتماعی، Ùˆ بالاخره تنهائی، تنهائی شاعری Ú©Ù‡ بی کسی خود را با آینه قسمت Ù…ÛŒ کند...."
Ùˆ همین دکتر منتقد، در مورد نا رسائی پسا مدرنیسم زیبا Ùˆ اینکه قابل درک Ùˆ Ùهم نیست Ù…ÛŒ نویسد
" ....زیبا کرباسی در قید Ùˆ Ùکر، سهم خواننده از درک اثر نیست...."
پس برای Ú†Ù‡ بخودش زØÙ…ت Ù…ÛŒ دهد؟
زیبا کرباسی، در دو کتاب اولش بخصوص در " با ستاره ای شکسته بر دلم " شاعر است. و سروده های دلنشین زیاد دارد ولی آز آنجائی که غرق پست مدرن می شود دیگر شاعر نیست
یا شاعر من وهمه آنهائی Ú©Ù‡ درک Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÛŒ هم ردی٠من دارند " Ú©Ù‡ نباید برای درک آثار او کاÙÛŒ باشد " نیست.
این شعری از ÙØ±ÙˆØº نیست از زیبا کرباسی است
" Ùˆ من دختر نازک اندامی را Ù…ÛŒ شناسم / Ú©Ù‡ هر سال/ پشت Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های بادام / یک تنه Ù…ÛŒ رقصد...."
شاعر این شعرهای ناب زیبا کرباسی است..... از هر کدام اشاره ای
" بر پوست نازکم/ ضربه های مشت تو/ هیچ / هیچ / کارساز نبود/ اکنون/ دÙÛŒ پوست پاره ام/ Ú©Ù‡ دیگر هیچ صدایی از آن بر نخواهد خاست... "
" آینه خواهم شد / آری آینه خواهم شد/ تا ØØªÛŒ خود خدا نیز/ در تازه ترین Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ اش/ خویش را در من بنگرد...."
" آسمان Ú†Ù‡ نزدیک است/ دست بلند Ù…ÛŒ کنم/ درشت ترین سیب شب را Ù…ÛŒ چینم/ ØØ¨Ø§Ø¨ Ø´ÙØ§Ù را/ تا با خود به خانه ÛŒ تو آورم..."
" رو به روشنایی بنشین/ در خواهی ÛŒØ§ÙØª/ Ú©Ù‡ هیچ بادی/ گرمای تنت را نمی تواند بدزدد/ وزمین/ به هر رنگی Ú©Ù‡ باشد/ جایگاهی امن است. "
Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ Ù…ÛŒ ÙØ±Ù…ائید ØªÙØ§ÙˆØª را؟