کوچه های تنگ شهری

نقدی ازوØÛŒØ¯ ضیائی
بلند Ú¯Ùˆ وقتی تلاوت گنجشک پخش Ù…ÛŒ کند Ùˆ شاعر در بیشترین درگیری ذهنی Ùˆ عملی اش پا در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ های تنگ شهری Ù…ÛŒ گذارد مجموعه ای Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ درگیری ذهنی تخیل گرا را Ú©Ù‡ در دنیای مدرن ما به نمایش گذاشته به چالش Ù…ÛŒ کشد .
روایت ساده Ùˆ بی شیله پیله بیدج در مجموعه ØØ§Ø¶Ø± بنا به شهادت خویش ØØ§ØµÙ„ سالها تجربه در عرصه ترجمه Ùˆ سرودن است .او به پيروي از زباني روايي – Ú©Ù‡ بیشترین Ù„ØÙ† آن به ÙØ±ÙˆØº طعنه Ù…ÛŒ زند – بدون درگیر شدن با زبان، واژه Ùˆ ØØªÛŒ ÙØ±Ù… کلیت در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ به ساده ترین روش خود را در ورطه شاعرانگی ذاتی زبان مادری اش قرار داده، دنیای شلوغ Ùˆ پر استرس پایتختی زندگی اش را Ú©Ù‡ از دریچه چشم هنرمندانه ای زاده شده از Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª های شاعرانه Ùˆ پرداختی عامیانه – نسبت به زبان شعر پیشرو روزگارش- میبیند Ùˆ روایت Ù…ÛŒ کند . عمق تصاویر شهودی بیدج در نوع خود بیشتر از Ø³Ø·Ø Ø²Ø¨Ø§Ù† Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ شده در شعرش نیست، اما صمیمیت واژگانش – بگوییم در بیشتر شعرها – وادارت میکنند تا به خواندنت ادامه دهی Ùˆ گاه از نازک بینی Ùˆ قوت تخیل او Ø´Ú¯ÙØª زده شوی.
مطمئنا بیدج Ùیلمنامه بنجامین بوتن Ùینچر را قبل از تولید نخوانده Ùˆ Ùینچر هم شعر او را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ نویسد :
این ساعت / چرا برعکس می دود / این عکس/ موهایش به سیاهی میرود / این لباسها دارند / بچه سال می شوند / ...خبر دارم / اما چشم از آینه بردارم / همه چیز درست می شود .
در سالیانی Ú©Ù‡ از خوانش هاي زبان Ù…ØÙˆØ± دهه Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ù…ÛŒ گذرد عرصه سپید سرایی در گرایشات زنده Ùˆ پویای خود زوایای پنهان Ùˆ تجربه نشده ÛŒ این سبك ادبی را آشکارا Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ کند .آنچه در میان خواننده عام شعر راه پیدا Ù…ÛŒ کند بی Ø´Ú© روانی اندیشه Ùˆ زبان این نوع شعر های سپید است Ú©Ù‡ در بند بازی بین زمین نثر Ùˆ آسمان شعر برای شاعر ÙØ±ØµØªÛŒ Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ سرمایه ادبی خویش را آگاهانه به زبانی همه Ùهم بیان کند اگر Ú†Ù‡ آسیب های ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ Ù…ÛŒ تواند داشته باشد Ú©Ù‡ این مجموعه هم عاری از آن نیست .گاه من خواننده شعر Ú©Ù‡ با اولین سطور این مجموعه به Ú©ÙˆÚ†Ù‡ شلوغ اما نه خالی از درخت Ùˆ پرنده بیدج راه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ام تصاویر Ùˆ سوژه های Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ را ÙØ§Ù‚د توان کاÙÛŒ برای شعر شدن Ù…ÛŒ یابم .روزمره ها به زور وارد شعر Ù…ÛŒ شوند Ùˆ خالی بودن Ø±ÙˆØ Ø´Ø¹Ø±ÛŒØª در تصاویر Ùˆ سوژه های شعری ختم به خیر نمی شوند :" قرن Ù‡ÙØªÙ… هجری " ØŒ اشاره ØµØ±ÛŒØ Ùˆ لوس به شاعران معاصر Ùˆ عیب جویی یا خاطره نویسی از نوع ØØ±Ù های Ù…ØØ§ÙˆØ±Ù‡ ای دو بی کار علا٠هم Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ! اشارات سطØÛŒ Ùˆ نا مانوس از برخی معضلات اجتماعی – " بانک "- Ùˆ...برایم سؤالی ایجاد Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ آیا لازم است شاعر چنان ساده بنگارد Ú©Ù‡ در برخورد هایش – شاید – با زندگی انگاشته Ùˆ سپری کرده است ØŸ بیدج بی گمان در رابطه با انسانها ÛŒ Ú©ÙˆÚ†Ù‡ زود جوش Ùˆ زود گذر است ،کلاه شعرش را برای اهالی بر Ù…ÛŒ دارد اما از سر عادت ØŒ Ùˆ گویی از سر عادت است برخی از شعر های این مجموعه ØØªÛŒ به خود زØÙ…ت بازنویسی را نمی دهد Ùˆ به گمان نگارنده وسواسی در گزینش آثارش ندارد اما ...
این شاعر با زبان ساده Ùˆ ØµØ±ÛŒØ ÙˆÙ‚ØªÛŒ با پرنده Ùˆ اقاقی Ùˆ ØµØ¨Ø Ø¨Ø±Ø®ÙˆØ±Ø¯ Ù…ÛŒ کند جهان پیرامونش رنگی تازه Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ صمیمی است Ùˆ دیر آشنا ." موهایش خطوط عابر پیاده Ù…ÛŒ شوند " Ùˆ در سطر اول جا Ù…ÛŒ مانند ØŒ گوش پنجره Ùˆ کتاب هایش را چند وانتی Ù…ÛŒ آزارند اما او" هر شب / پلنگی تازه را / تقاضا Ù…ÛŒ کند" ...بهترین های شاعر شعر هایی دوری اند از نوع معاصرش .پلنگ شعر عرضه Ùˆ تقاضا ØŒ Ú©Ù‡ "هر عصر / او را در Ø´Ú©Ù… خود به خانه باز Ù…ÛŒ گرداند"ØŒ Ø§ØªÙØ§Ù‚ عجیبی Ú©Ù‡ برای باغچه اش Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ : درخت Ùˆ گربه Ùˆ کلاغ اش سیگاری اند Ùˆ دل شاعر به ØØ§ Ù„ همسایه های بالایی Ù…ÛŒ سوزد .بیدج هنوز عاشقانه های دیر Ùˆ دور را در شعر به یدک Ù…ÛŒ کشد Ùˆ زیبا Ùˆ دلنشین روایت Ù…ÛŒ کند، آخرین باری Ú©Ù‡ ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنند / کامیونی در گلویشان شن خالی Ù…ÛŒ کند .او را به جرات شاعری Ù…ÛŒ دانم Ú©Ù‡ خوب Ù…ÛŒ تواند ÙØ¶Ø§ÛŒ خاکستری شهری را رنگ Ùˆ بویی بخشیده ØŒ تو را به ساده ترین ÙØ±Ø§Ù…وش شده ها برگرداند ØŒ او نگران است Ú©Ù‡ : خرده ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ ها / یا کریم عرضه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ Ù…ÛŒ خواهد تا رودخانه را در موازات اتوبان بدواند .هر چند تلخینه ای در کام شعرها جاریست، اما ÙØ±Ø´ØªÙ‡ ای Ú©Ù‡ بالش به ملخ هواپیما برخورد کرده هنوز زنده است Ùˆ Ù…ÛŒ نالد ØŒ شاعر تو را Ù…ÛŒ خواند تا صدایش را بشنوی .دوست Ø¨Ù†ÙØ´ همسالش پیراهنی تلخ در بر Ù…ÛŒ کند Ùˆ زخمی است ØŒ با نیزه نور اÙÚ©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ تن اش را شیار Ù…ÛŒ نشاند ،و همچنان به Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ØØªØ§Ø¬ است :
از پس هزاران چشم / در Ø§Ø²Ø¯ØØ§Ù… واژه Ùˆ مردم / تو را سرک Ù…ÛŒ کشم / Ùˆ با هر خلوت خونم / دست تکان Ù…ÛŒ دهم / مرا Ù…ÛŒ دانی /از اÙقم چشم Ù…ÛŒ گردانی / Ú©ÛŒ Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÛŒØŸ
شعر هایی Ú©Ù‡ در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ù…ÛŒ دوند ملودی قلم ریزهای شاعرانگی بیدج اند .اودرنا خوداگاه Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ وقتی به عرصه زبان Ùˆ روایت شعری Ù…ÛŒ انجامد سعی Ù…ÛŒ کند چنان باشد Ú©Ù‡ زیر نور تبلیغات عیانتر به نظر آید .خرده شیشه های شعراش را آرزومند است Ú©Ù‡ گربه ها لیس بزنند یا گنجشک ها سر گیجه بروند، اما از خود Ù…ÛŒ پرسم آیا نمی شود با شعرهای در خیابان ریخته شده تیمم کرد ØŸ
شعرهایم در خیابان ریخت / مثل / مادری Ú©Ù‡ شیشه شیری تازه / خریده است / شعر هایم را Ú©Ù‡ دیگر / شیشه خرده دارند / شاید Ùقط / گربه ها لیس بزنند / یا گنجشکی / Ú©Ù‡ سرش گیج Ù…ÛŒ رود / زیر تابش تبلیغات .