مسلم منصوری / نگاه اØÙ…د شاملو به شعبده بازیهای رژیم Ùˆ نمایش دوم خرداد

شاملو وقتی از وضعيتی ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ انسان برای رهایی انسان Ù…ÛŒ جنگد؛ دیگر موجودیت انسانی خود را تنها نمی بيند، جایگاه Ùˆ هویت
تاریخی خود را Ù…ÛŒ یابد Ùˆ خود را همسو Ù…ÛŒ بيند با تمامی انسانهایی Ú©Ù‡ در طول تاریخ برای انسان مبارزه کرده اند. از او Ù…ÛŒ پرسم از Ú†Ù‡ کسانی تآثير Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اید؟ Ù…ÛŒ گوید:
......
نگاه اØÙ…د شاملو به شعبده بازیهای رژیم Ùˆ نمایش دوم خرداد
(Ù¡)
" من خويشاوند نزديک هر ا نسانی هستم Ú©Ù‡ خنجری در آستين پنهان نمی کند نه ابرو به هم Ù…ÛŒ کشد نه لبخندش ترÙند تجاوز به ØÙ‚ Ùˆ نان Ùˆ سايبان ديگران است. نه ايرانی را به انيرانی ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠØ¯Ù‡Ù… نه انيرانی را به ايرانی. من ÙŠÚ© لر بلوچ کرد ÙØ§Ø±Ø³Ù…ØŒ ÙŠÚ© ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ زبان ترک. ÙŠÚ© Ø§ÙØ±ÙŠÙ‚ايی اروپايی استراليايی آمريکايی آسيايی ام، ÙŠÚ© سياه پوست زردپوست سرخ پوست سÙيدم Ú©Ù‡ نه تنها با خودم وديگران کمترين مشکلی ندارم، بلکه بدون ØØ¶ÙˆØ± ديگران ÙˆØØ´Øª مرگ را زير پوستم Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÛŒ کنم. من انسانی هستم در جمع انسانهای ديگر بر سياره ÛŒ مقدس زمين، Ú©Ù‡ بدون ديگران معنايی ندارم "
آثار اØÙ…د شاملو تبيينی است از دو وضعيت: وضيعت جاری Ùˆ ØØ§Ú©Ù… بر زندگی انسان Ùˆ نيز مناسباتی Ú©Ù‡ بر پایه نياز واقعی انسان بنا خواهد شد .
در روند جاری هر چند بيل Ùˆ کلنگ انسان تبدیل به کاميپوترشده، اما در این روند خود انسان Ù†Ùله Ùˆ درمانده تر شده است. چرا Ú©Ù‡ رابطه انسان با انسان بر پایه ÛŒ استثمار Ùˆ دلال منشی بنا نهاده شده Ùˆ تا امروز همين مناسبات تعيين کننده ÛŒ نوع روابط جوامع بشری بوده Ùˆ به این جهت انسان روند Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø·ÛŒ پيموده است.
به بيان دیگر از آن هنگام Ú©Ù‡ تنظيم رابطه انسان با انسان بر معيار سود صورت Ú¯Ø±ÙØªØŒ تاریخ بشری در بستر تباهی جاری شد. از آن نقطه تا کنون Ùˆ تا هنگامی Ú©Ù‡ روند کنونی تاریخ بشری تغييری نکند Ùˆ تاریخ جوامع انسانی در بستر نيازهای واقعی انسان Ùˆ Ù†ÙÛŒ مناسبات طبقاتی صورت بندی خود را نيابد، تا آن هنگام نسلهای انسانی تل٠شدگان نظام طبقاتی هستند. وقتی از شاملو پرسيده Ù…ÛŒ شود جهان امروز را چگونه Ù…ÛŒ بيند، Ù…ÛŒ گوید:
" جهان امروز همانی است Ú©Ù‡ در ماقبل تاريخ بوده، Ùقط بشر Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± Ø·ÛŒ کردن ÙŠÚ© روند شده، Ù…ÛŒ گويم Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± چون اين روند روند دلچسبی نبوده، همان ØÙ„قه هايی Ú©Ù‡ مارکس به درستی عنوان کرده بشر پشت سر گذاشته Ùˆ امروز بيش از هر زمان ديگر خسته تر، مستأصل تر، نااميدتر همراه با اعمال شاقه Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به زندگی است. آن انقلاب رهائی بخش جهانی Ú©Ù‡ صد سالی دلخوش Ú©Ù†Ú© اکثر ما بود در آخرين Ù„ØØ¸Ù‡ مثل ØØ¨Ø§Ø¨ ترکيد Ùˆ ره به دهی نبرد. از ابتدا هم معلوم بود Ú©Ù‡ ره به دهی نمی برد Ùقط توانست خشونتی را جانشين خشونتی ديگر کند ..."
و در جواب این سئوال که ازاو می پرسم از دردهای آدمهای این سوی جهان بگویيد و اميدهایش به آینده می گوید:
" دردها دردهای مزمن قرنهاست. لاجرم اميدها ريخت خنده آوری پيدا کرده است. تصور کنيد اميد ÙØ³ÙŠÙ„ شده Ú†Ù‡ جور چيزی Ù…ÛŒ تواند باشد..."
چرا Ú©Ù‡ اميد تکيه گاهی استوار Ù…ÛŒ جست / Ùˆ هر ØØµØ§Ø± اين شهر خشتی پوسيده بود .
" زمان سلطان Ù…ØÙ…ود Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ شيعه است، زمان شاه سليمان Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ سنی است، زمان ناصرالدين شاه Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ بابی است، زمان Ù…ØÙ…دعلی شاه Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ مشروطه طلب است، زمان رضاخان Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ مخال٠سلطنت مشروطه است، زمان کره اش Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ خرابکار است، امروز تو دهنش Ù…ÛŒ زنند Ú©Ù‡ مناÙÙ‚ است Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ وارونه بر خرش Ù…ÛŒ نشانند Ùˆ شمع آجينش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ لامذهب است. اگر اسم Ùˆ اتهامش را در نظر نگيريم چيزی عوض نمی شود: تو آلمان هيتلری Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± يهودی هاست، ØØ§Ù„ا تو اسراييل Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø± Ùلسطينی هاست، عربها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ جاسوس صهيونيست هاست، صهيو نيست ها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª است، ÙØ§Ø´ÙŠØ³Øª ها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ کمونيست است، کمونيست ها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ آنارشيست است. روسها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ پدر سوخته از چين Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒ کند، چينی ها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ ØØ±Ø§Ù…زاده سنگ روسيه را به سينه Ù…ÛŒ زند، Ùˆ Ù…ÛŒ کشند Ùˆ Ù…ÛŒ کشند Ùˆ Ù…ÛŒ کشند ... Ùˆ Ú†Ù‡ قصاب خانه ايست اين دنيای بشريت!
... Ùˆ بايد بگويم Ú©Ù‡ Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ درست در چنين شرايطی است Ú©Ù‡ روشنÙکر Ù…ÛŒ بايد به پا خيزد Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± خود را اعلام کند Ùˆ ناگزير در چنين شرايطی، روشنÙکری Ú©Ù‡ بخواهد به رسالت وجدانی خود عمل کند بايد ابتدا پيه شهادت را به تن خود بمالد ."
شاملو وقتی از وضعيت موجود ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کند، روندی Ú©Ù‡ انسان بدان Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± شده، قد Ùˆ قواره ایی Ú©Ù‡ در آن گير کرده Ùˆ تبدیل شده به برده سرمایه Ùˆ زاده Ù…ÛŒ شود تا سود سرمایه Ø§ÙØ²ÙˆÙ† شود، به شدت تلخ Ùˆ تنهاست. آثارش درد Ùˆ رنج را برمی تابانند.
کوچ غريب را بياد آر/ ازغربتی به غربت ديگر
......
دربدر تر از باد زيستم / در سرزمينی که گياهی در آن نمی رويد.
......
آدمها و بويناکی دنيايشان / يک سر/ دوزخی است در کتابی / که من آن را / لغت به لغت/ از بر کرده ام
......
دوردست اميدی نمی آموخت./ دانستم Ú©Ù‡ بشارتی نيست: / اين بيکرانه / زندانی چندان عظيم بود / Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ / از شرم ناتوانی / در اشک / پنهان Ù…ÛŒ شد.
......
بگذار بر زمين خود بايستم / بر خاکی از براده ÛŒ الماس Ùˆ رعشه ÛŒ درد. / بگذار سرزمينم را در زير پای خودم Ø§ØØ³Ø§Ø³ کنم Ùˆ صدای رويش خود را بشنوم: / رÙÙ¾ رÙپه ÛŒ طبل های خون را / در چيتگر / Ùˆ نعره ÛŒ ببر های عاشق را در ديلمان.
......
که ايم و کجاييم و چه می گوييم و در چکاريم؟ / پاسخی کو؟ / به انتظار پاسخی / عصب می کشيم / و به لطمه ی پژواکی / کوه وار/ در هم می شکنيم.
از کارکرد آثار هنری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در جامعه Ù…ÛŒ پرسم، Ù…ÛŒ گوید:
" سالهاست Ú©Ù‡ هند Ùˆ پاکستان بر سر ÙŠÚ© مسجد به سوی يکديگر تير Ùˆ تÙÙ†Ú¯ Ù…ÛŒ اندازند. در ترکيه تظاهرات Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ روسری داشته باشند، در ايران شلاق Ù…ÛŒ خورند Ú©Ù‡ ØØ¬Ø§Ø¨ را رعايت نکرده اند. ØØ±Ùهای آخوندی را Ú©Ù‡ ما اينجا بالا Ù…ÛŒ آوريم در الجزاير اين گونه Ù…Ø²Ø®Ø±ÙØ§Øª راعده ای بصورت نوار ويدوئی مخÙيانه دست به دست Ù…ÛŒ کنند ...
اين سيستم ها همديگر را باز توليد Ù…ÛŒ کنند. شاه خمينی را توليد Ù…ÛŒ کند خمينی شاه را. چيزهايی را Ú©Ù‡ جامعه داشت سال ÛµÙ§ از آن عبور ميکرد، با واپسگرايی اين ØÚ©ÙˆÙ…ت جامعه دوباره بسوی آن غلتيد. ØØ§Ù„ا بر ÙØ±Ø¶ هم سيستم ØÚ©ÙˆÙ…تی شبيه نظام گذشته جايگزين اين ØÚ©ÙˆÙ…ت شود، چند سال بعد شايد دوباره بنيادگرايی در جامعه راه پيدا کند. البته طبيعی است Ú©Ù‡ اشکال آن تغيير Ù…ÛŒ کند ولی Ú©Ø«Ø§ÙØªØ´ دست نمی خورد. اين ØØ¯ Ùˆ اندازه ای است Ú©Ù‡ در آن گير کرده ايم. در چار چوب اين متراژها آثار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ هنری ره به جايی نمی برد مگر اينکه اثری دگرگونی Ùˆ تغيير بنيادی جامعه را دنبال کند Ùˆ معمولا چنين اثری امکان پخش Ùˆ نشر ندارد."
به ÙØ¶Ø§ÛŒ جاری Ùˆ ØØ§Ú©Ù… بر عرصه روشنÙکری Ùˆ هنری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رسد Ùˆ اینکه مقوله روشنÙکری Ùˆ هنری در Ø´Ú©Ù„ بندی رسمی Ùˆ جاری اش نه تنها بار مسئوليتی را در تغيير وضع موجود به دوش نمی کشد بلکه بيشتر وسيله ای شده در دست عده ای تا به مردم تهی دست ÙØ®Ø± Ø¨ÙØ±ÙˆØ´Ù†Ø¯ØŒ عنوان Ù…ÛŒ کند:
" در دنيايی Ú©Ù‡ اداره Ùˆ هدايتش به دست اوباش Ùˆ ديوانگان Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ØŒ هنر چيزی است در ØØ¯ تنقلات Ùˆ از آن اميد نجات بخشيدن را نمی توان داشت. هر چند Ú©Ù‡ آرمان هنر چيزی جز نجات جهان از طريق تغيير بنيادين آن نيست ."
هر چند شرایط ØØ§Ú©Ù… ÙØ±ØµØª زندگی را ازجامعه انسانی دزدیده Ùˆ انسان بجای زندگی Ùˆ رابطه اش با طبيعت Ùˆ هستی، در روابط دلالی به تباهی کشيده Ù…ÛŒ شود، با این وجود شاملو روند جاری را یک ترم موقت Ù…ÛŒ داند. ØØ§Ù„ ممکن است این ترم چند قرن دیگر طول بکشد، زمان ندارد. آنچه مشخص است روند کنونی نمی تواند ماندگاری داشته باشد چون اصالتی ندارد، همه ÛŒ این رنج Ùˆ درد خود گویای این است Ú©Ù‡ روند جاری بر اساس نياز واقعی انسان ØØ±Ú©Øª نمی کند Ùˆ به انسان جواب نداده است. با اینکه اکنون ØØ§Ú©Ù…يت از آن سرمایه است، اما خواسته های واقعی انسان جایی دارد زمزمه Ù…ÛŒ شود، Ùˆ آینده از آن این زمزمه است. اصالت از آن نياز واقعی انسان است Ú©Ù‡ بر پایه ÛŒ عشق انسان به انسان استوار است Ùˆ جهان تنها از طریق عشق انسان به انسان است Ú©Ù‡ نجات پيدا Ù…ÛŒ کند.
زنان و مردان سوزان/ هنوز/ دردناکترين ترانه هاشان را نخوانده اند ...
شاملو در بستر خواسته ها Ùˆ نيازهای واقعی انسان به ضرورت مبارزه برای تغيير وضعيت موجود Ù…ÛŒ رسد Ùˆ انسان در بستر مبارزه برای رهایی انسان از قيد Ùˆ بند Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ مناسبات طبقاتی معنا Ùˆ هویت پيدا Ù…ÛŒ کند.
اگر نص٠قلبم در اينجاست، دکتر/ نص٠ديگر در يونان / هر روز تير باران می شود./ نص٠ديگرش نز ديک رود زرد است / در چين ...
......
مبارزانی هستند به رنگ خون اسپانيا / مبارزانی هستند به رنگ ÙØ¬Ø± يونان/ نان، خون، آسمان، Ùˆ دستيابی به آرزو/ برای جمله ÛŒ آنها Ú©Ù‡ از بدی Ù…ØªÙ†ÙØ±Ù†Ø¯.
......
بهتان Ù…Ú¯ÙˆÛŒ / Ú©Ù‡ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ را با ظلمت نبردی در ميان نيست./ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ از ØØ¶ÙˆØ± ظلمت دلتنگ نيست / با ظلمت در جنگ نيست./ ظلمت را به نبرد آهنگ نيست، / چندان Ú©Ù‡ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ تيغ برکشد / او را مجال درنگ نيست./ همين بس Ú©Ù‡ ياريش مدهی/ سواری اش مدهی.
......
رضاخان! / شر٠يک پادشاه بی همه چيز است./ و آنکس که برای يک قبا بر تن و سه قبا در صندوق/ و آنکس که برای يک لقمه در دهان و سه نان در ک٠/ و آنکس که برای يک خانه در شهر و سه خانه در ده؟ با قبا و نان و خانه يک تاريخ چنان کند که تو کردی، / رضاخان/ نامش نيست انسان / نه نامش نيست انسان، انسان نيست / من
نمی دانم چيست / به جز يک سلطان!
شاملو در بيمارستان ایران مهر بستری بود، از او خواستم به خانه Ú©Ù‡ آمد شعر{آخر بازی} را بخواند برای ضبط در Ùيلم. Ú¯ÙØª این شعر در وص٠خمينی است:
تورا Ú†Ù‡ سود/ ÙØ®Ø± به ÙÙ„Ú© Ø¨Ø±ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ†/ هنگامی Ú©Ù‡/ هر غبار راه لعنت شده Ù†ÙØ±ÙŠÙ†Øª Ù…ÛŒ کند؟ / تو را Ú†Ù‡ سود از باغ Ùˆ درخت/ Ú©Ù‡ با ياس ها / با داس سخن Ú¯ÙØªÙ‡ ای. / آنجا Ú©Ù‡ قدم بر نهاده باشی / گياه از رستن تن Ù…ÛŒ زند / چرا Ú©Ù‡ تو/ تقوای خاک Ùˆ آب را / هرگز باور نداشتی./ ÙØºØ§Ù†! Ú©Ù‡ سرگذشت ما / سرود٠بی اعتقاد سربازان تو بود / Ú©Ù‡ از ÙØªØ قلعه ÛŒ روسپيان/ باز Ù…ÛŒ آمدند./ باش تا Ù†ÙØ±ÙŠÙ† دوزخ از تو Ú†Ù‡ بسازد، / Ú©Ù‡ مادران سياه پوش/ داغداران زيباترين ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† Ø¢ÙØªØ§Ø¨ Ùˆ باد / هنوز از سجاده ها / سر بر Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند!
شاملو به این نقطه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رسد، جایی Ú©Ù‡ انسان به خاطر انسان درد Ù…ÛŒ کشد، جایی Ú©Ù‡ از عشقهای راستين ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کند کلمات در او بيقرارند، کلمات در او انتظار Ù…ÛŒ کشند، Ùˆ انسان را چنان زیبا تصویر Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ چون قویی مغرور در زلالی خویش Ù…ÛŒ نگرد. از همين رو برای مسعود اØÙ…د زاده ها، ØÙ†ÙŠÙ نژادها، بيژن جزنی ها، سعيد سلطانپور ها... زیباترین سرودها را Ù…ÛŒ خواند زیرا Ú©Ù‡ مردگان این سال عاشق ترین زنده گان بودند.
. نه به هيأ ت گياهی نه به هياً ت٠پروانه ئی نه به هيأ ت سنگی نه به هيأ ت برکه ای / من به هيأ ت ما زاده شدم / به هيأ ت پر شکوه انسان / تا در بهار گياه به تماشای رنگين کمان پروانه بنشينم / غرور کوه را دريابم Ùˆ هيبت دريا را بشنوم / تا شريطه ÛŒ خود را بشناسم Ùˆ جهان را به قدر همت Ùˆ ÙØ±ØµØª خويش / معنا دهم / Ú©Ù‡ کارستانی از اين دست / از توان درخت Ùˆ پرنده Ùˆ صخره Ùˆ آبشار/ بيرون است.
شاملو وقتی از وضعيتی ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ انسان برای رهایی انسان Ù…ÛŒ جنگد؛ دیگر موجودیت انسانی خود را تنها نمی بيند، جایگاه Ùˆ هویت تاریخی خود را Ù…ÛŒ یابد Ùˆ خود را همسو Ù…ÛŒ بيند با تمامی انسانهایی Ú©Ù‡ در طول تاریخ برای انسان مبارزه کرده اند. از او Ù…ÛŒ پرسم از Ú†Ù‡ کسانی تآثير Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اید؟ Ù…ÛŒ گوید:
" اينها همسايه ديروز Ùˆ پريروز نيستند. غالباً همسايه ÛŒ قرنها قرن اند. ÙŠÚ©ÛŒ در قرن ١٨ بوده ÙŠÚ©ÛŒ قراراست در قرن ٢١ بيايد Ùˆ نمی شود اينها را بصورت تک چهره جدا از هم ديد. مجموعه اينها ست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÛŒ به ما Ù…ÛŒ دهد از انسانيت Ùˆ ميشود الگوی ØÙŠØ§ØªÛŒ ما."
چرا Ú©Ù‡ مبارزه برای رهایی انسان، بيش از هر چيز انسان خودش را نجات Ù…ÛŒ دهد. اگر انسان نخواهد خودش را نجات بدهد یا به ابزار جنایت تبدیل Ù…ÛŒ شود یا سرمایه را بندگی Ù…ÛŒ کند، چون انسان Ùقط در یک روابط انسانی انرژی خود را برای زندگی کردن Ùˆ عشق ورزیدن آزاد Ù…ÛŒ کند Ùˆ توان آن را Ù…ÛŒ باید تا با هم نوع خود رابطه انسانی برقرار کند. تا زمانی Ú©Ù‡ جوامع بشری ÙØ§Ù‚د چنين رابطه ای است Ùˆ سود Ùˆ پول معيار رابطه ها را تعيين Ù…ÛŒ کند، راهی جز مبارزه برای تغيير این وضعيت نمی ماند Ùˆ مبارزه اساس انسان بودن انسان Ù…ÛŒ شود Ùˆ انسان در بستر مبارزه برای خواسته های انسانی هویت Ùˆ معنا Ù…ÛŒ یابد. از این روست Ú©Ù‡ شاملو نمی تواند از عشق ØØ±Ù بزند اما با مناسباتی Ú©Ù‡ عشق را به تخریب Ù…ÛŒ کشانند کاری نداشته باشد. شاملو نمی تواند از آزادی ØµØØ¨Øª کند اما در مقابل کسانی Ú©Ù‡ آزادی را به بند کشيده اند ایستادگی نکند. شاملو قبل از آنکه از عشق ØØ±Ù بزند با عواملی Ú©Ù‡ عشق را به تخریب Ù…ÛŒ کشد به مبارزه
بر Ù…ÛŒ خيزد. شعر های عاشقانه او بيش از آنکه رنگ Ùˆ بوی رمانتيک داشته باشند، پس آن قوی ترین ØØ³ اجتماعی Ùˆ اعتراض Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است، چرا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ داند عشق او Ùˆ آیدا زمانی کامل Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ این عشق تعميم پيدا کند به عشق به همه انسانها Ùˆ شاملو به عشق عمومی Ù…ÛŒ رسد.آثار او سراینده خواسته ها Ùˆ آزادی انسان است Ùˆ اعتراضی است به وهنی Ú©Ù‡ بر انسان Ù…ÛŒ رود.
خش خش بی خاوشين برگ از نسيم / در زمينه Ùˆ / ور بی واو Ùˆ رای غوکی بی Ø¬ÙØª / از برکه ÛŒ همسايه / Ú†Ù‡ شبی Ú†Ù‡ شبی! / شرمساری را به Ø¢ÙØªØ§Ø¨ پرده در واگذار/ Ú©Ù‡ هنوز از ظلمات خجلت پوش / Ù†ÙØ³ÛŒ باقی است./
ديو عربده در خواب است. / ØØ§Ù„ÛŒ سکوت را بنگر./ آه / Ú†Ù‡ زلالی! / Ú†Ù‡ ÙØ±ØµØªÛŒ! / Ú†Ù‡ شبی!
وقتی نسيم وزیدن Ù…ÛŒ گيرد، برگهای درخت به هم Ù…ÛŒ خورد، صدای خش خشی بلند ميشود.{ Ø® Ùˆ Ø´ } را از خش خش ØØ°Ù کنيد هيچ صدایی نمی ماند. سکون Ùˆ Ø®Ùقان مطلق. در چنين زمينه ای Ùقط یک غوک است Ú©Ù‡ ور Ù…ÛŒ زند.
Ù…ÛŒ دانيم در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم غوک بار Ù†ØØ³ را با خود دارد { آنهم از برکه ÛŒ همسایه}Ùˆ Ú†Ù‡ وری{ ور بی واو Ùˆ رای } به این ميماند Ú©Ù‡ به کسی بگویید ØØ±ÙØ´ اصلاً ØØ±Ù نيست. این غوک همان تک صدایی استبداد است. یادآور جامعه ای است Ú©Ù‡ Ùقط صدای ØØ§Ú©Ù…ان در آن پخش Ùˆ شنيده Ù…ÛŒ شود. Ùˆ شاملو سریع Ù…ÛŒ گوید Ú†Ù‡ شبی، Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ شب از Ù„ØØ§Ø¸ Ú©ÙŠÙÛŒ آبستن ØÙˆØ§Ø¯Ø« Ùˆ زایش است. هر چند در این زمينه Ùقط صدای ØØ§Ú©Ù…ان پخش Ù…ÛŒ شود Ùˆ هنوز از ظلمات خجلت پوش Ù†ÙØ³ÛŒ باقی است اما شرمساری را به Ø¢ÙØªØ§Ø¨ پرده در واگذار، این وضعيت را به انقلاب ØÙˆØ§Ù„Ù‡ ميکند.
ديو عربده در خواب است./ ...
ÙØ±ØµØªÛŒ دست داده است. چشمه یا برکه ای به زلالی برسد، ته آن هر چيز ناخالص مشخص Ùˆ به خوبی دیده Ù…ÛŒ شود. تÙکر آخوندی Ú©Ù‡ در Ø·ÛŒ سالهای دراز در پشت سنت Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اخلاقيات خودش را پوشانده بود Ùˆ ØØ¬Ù… Ú©Ø«Ø§ÙØª Ùˆ تباهی آن بخوبی برای همگان پيدا نبود، با کسب قدرت سياسی در ØØ§Ú©Ù…يت، اکنون ماهيت تباهی زای آن بدرستی نمایان شده است.
(2)
تازه ماجرای دوم خرداد راه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود با هياهوی کر کننده. بسياری از کارشناسان اجتماعی، پاسداران سياسی، استادان، روشنÙکران، هنرمندان ... ص٠کشيده بودند تا خود را با بند تنبان خاتمی دار بزنند. چند Ù‡ÙØªÙ‡ ای بيشتر از این ماجرا نمی گذشت، به شاملو Ú¯ÙØªÙ… Ùکر Ù…ÛŒ کنيد کتابهایتان در این شرایط چاپ بشوند، Ú¯ÙØª:
" هزار سال سياه هم نمی خواهم چاپ بشوند. تا اينها زنده اند، برايم ÙØ±Ù‚ نمی کند Ú†Ù‡ چيزی چاپ بشود يا نشود. به آزادی چقدر توهين Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آن را به اين جانوران نسبت Ù…ÛŒ دهند Ùˆ Ù…ÛŒ خواهند در بساط اين شارلاتان ها جايش بدهند. آزادی برای اين ØÚ©ÙˆÙ…ت همانقدر کشنده است Ú©Ù‡ سم های خطرناک برای بدن انسان. اين ØÚ©ÙˆÙ…ت مانند ماشينی است Ú©Ù‡ از کار Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ وهيچ چيز اين ماشين بهم نمی خورد. اين است Ú©Ù‡ هر شگردی هم بکار ببرند نمی توانند اين ماشين جنايت را به ØØ±Ú©Øª وادارند Ùقط با اين شگردها Ù…ÛŒ خواهند مدتی جامعه را سرگرم کرده Ùˆ انقلاب ديگری را به تعويق اندازند."
Ú¯ÙØªÙ… اما گروهی از روشنÙکران Ùˆ هنرمندان پشت این قضيه قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ هوراکش این ماجرا شده اند Ú¯ÙØª:
" اين چيز عجيبی نيست. روشنÙکران برای اولين بار نيست Ú©Ù‡ پشت ØÚ©ÙˆÙ…تها پنهان Ù…ÛŒ شوند Ùˆ سر از آخور ØÚ©ÙˆÙ…ت در Ù…ÛŒ آورند. چيزی Ú©Ù‡ عجيب است در اينجا هميشه مردم عادی از به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±ÙˆØ´Ù†Ùکر Ùˆ هنرمندش جلوتر بوده اند. جامعه سالهاست Ú©Ù‡ از اين دستگاه Ù…ØªÙ†ÙØ± است. اين تØÙ„يل های کارشناسان Ùˆ روشنÙکران است Ú©Ù‡ سعی Ù…ÛŒ کنند به اين جانوران هويت ديگری بدهند، اگر Ø±ÙˆØØ§Ù†ÙŠØª را در طول تاريخ آن ببينيد، انواع Ùˆ اقسام Ú©Ø«Ø§ÙØª ها در دستگاهش ÙŠØ§ÙØª Ù…ÛŒ شود، Ùقط دموکراسی Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±Ø§Øª دموکراتيک را Ú©Ù… داشته Ú©Ù‡ آنهم روشنÙکران Ùˆ کارشناسان اجتماعی دو دستی دارند Ù…ÛŒ گذارند توی کاسه اش ."
یادم است روزنامه جامعه تازه شروع بکار کرده بود Ùˆ بعنوان اولين روزنامه ÛŒ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ مدنی توسط بسياری مورد استقبال واقع شده بود. این روزنامه خيلی تلاش کرد Ú©Ù‡ بتواند با شاملو Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ کند Ùˆ شاملو Ù†Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØª با روزنامه جامعه Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ کند. Ú¯ÙØª:
" آخرين باری Ú©Ù‡ با من تماس Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ØŒ به آنها Ú¯ÙØªÙ… با شما Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ کنم Ú†Ù‡ بگويم، بگويم Ú©Ù‡ شما بيشر٠تر از روزنامه کيهان هستيد. چون لااقل آن ÙŠÚ©ÛŒ ÙØ±ÙŠØ¨Ù… نمی دهد Ùˆ موضعش را پنهان نمی کند."
زمانی Ú©Ù‡ برنامه هویت از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش Ù…ÛŒ شد، دو بخش ار برنامه به ÙØØ§Ø´ÛŒ Ùˆ دروغپردازی درباره شاملو پرداخته بود. رادیو بی بی سی- بخش ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ با شاملو تماس Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود تا راجع به این برنامه Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ کند. شاملو قبول نکرده بود با این رادیو Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ کند. Ú¯ÙØªÙ… چرا با رادیو بی بی سی Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ نکردید؟ Ú¯ÙØª:
" اين راديو خودش هم چيزی است شبيه به برنامه هويت Ú©Ù‡ امثال آيت الله بهبود پهلوی {مسعود بهنود} مشتري های ثابت آن هستند. بروم با اين راديو در باره Ú†Ù‡ چيز ØµØØ¨Øª کنم. تازه ÙŠÚ©ÛŒ به آدم ÙØØ´ Ù…ÛŒ دهد Ùˆ Ù…ÛŒ گويد Ù…Ø§Ø¯Ø±Ù‚ØØ¨Ù‡ØŒ ØØ§Ù„ا آدم برود ثابت کند مادرش Ù‚ØØ¨Ù‡ نبوده."
شاملو با اینکه در سالهای اخير با بيماری ميگرن، کمر درد Ùˆ پا درد ØŒ در گیربود Ùˆ وقتی ØØ§Ù„Ø´ را جویا Ù…ÛŒ شدی Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª Ø§ÙØªØ¶Ø§Ø تر از این نمی شود، با Ø§ÛŒÙ†ØØ§Ù„ هيچگاه هوشياری ذهنی خود را نسبت به شرایط جامعه از دست نداد. Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª:
" رژيم هر سناريويی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ نويسد عده ای Ú©Ù‡ ادعاشان هم زياد است Ùˆ Ø§ÙØ§Ø¯Ù‡ ها طبق طبق، بازيگرسناريو های رژيم Ù…ÛŒ شوند. به قول کاÙکا: اينها اين واقعيت را درک نمی کنند Ú©Ù‡ جهان وقتی تغيير Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ چيزی در آن بميرد Ùˆ چيز ديگری زاده شود. چيزی از پا در آيد Ùˆ چيز ديگری قد علم کند. البته برای اين جماعت Ùقط اين نيست Ú©Ù‡ اين واقعيت را درک نکنند، بلکه Ù†ÙØ¹Ø´Ø§Ù† در اين است Ú©Ù‡ این موضوع را ناديده بگيرند."
چندی بعد از دوم خرداد Ù§Û¶ØŒ خبرنگار روزنامه ليبراسيون ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ØŒ به انگيزه Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با شاملو به تهران آمده بود. ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ آن Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ به دیدن شاملو Ø±ÙØªÙ…. اواسط Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ خبرنگار ليبراسيون Ù…ÛŒ گوید نمی تواند این Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ را چاپ کند، برایش Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ درست Ù…ÛŒ شود. شاملو Ù…ÛŒ گوید، من اینجا زندگی Ù…ÛŒ کنم آن وقت برای شما Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ درست
Ù…ÛŒ شود؟ خبرنگار Ù…ÛŒ گوید چند سال پيش مطلبی عليه جمهوری اسلامی در ليبراسيون نوشته Ùˆ تا چند سال بعد نتوانسته ویزای ایران را بگيرد Ùˆ چون یک خبر نگار است باید بتواند Ø±ÙØª Ùˆ آمد داشته باشد، بدین گونه Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ به اتمام
Ù…ÛŒ رسد. شاملو Ú¯ÙØª:
" البته اين بيشتر بهانه بود. او از طر٠آن روزنامه آمده بود تا از من نيز راجع به اين نمايش مسخره { دوم خرداد} تاييديه بگيرد ولی روند Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ به گونه ای شد Ú©Ù‡ ديد ØØ±Ùهای من بکار روزنامه شان نمی آيد، پس بهتر ديد بساطش را جای ديگری پهن کند."
دردوره Ø±ÙØ³Ù†Ø¬Ø§Ù†ÛŒ نيز ØÚ©ÙˆÙ…ت با ایجاد رابطه با روشنÙکران Ùˆ نویسندگان Ùˆ تطميع آنها روی آورد، شاملو نویسندگان را از نزدیکی با آدمکشان بر ØØ°Ø± داشت Ùˆ عنوان کرد:
" بوی گند اين لقمه هم اکنون به مشام Ù…ÛŒ رسد، شعر دولتی يا رسمی ... من اصلا نه مشتری اش هستم Ùˆ نه آن را Ù…ÛŒ خوانم. شعری Ú©Ù‡ در روزنامه ها Ùˆ بلندگو های رژيم ها چاپ شود برای من اصلا شعر نيست. بنده هنر بدون تعهد را دو پول ارزش نمی گذارم. هنرمند هميشه بر قدرت است نه با قدرت، ØØ§Ù„ا اگر ÙŠÚ©ÛŒ Ù…ÛŒ خواهد برود با قدرت باشد، بگذار برود خودش را با بند تنبان Ùلان رئيس جمهور دار بزند. اصلآ برايم مهم نيست نه زنده بودنش برايم مهم است نه مردنش. Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ شهريار مرد Ú¯ÙØªÙ… اصلا بيخودی به دنيا آمده بود. ÙŠÚ© آقايی Ú©Ù‡ دست به قصيده ساختنش
خيلی عالی است Ùˆ Ø¸Ø±Ø§ÙØªÛŒ درکارهايش است، وقتی مسئوليت سرش نمی شود، خطرناک تر است .هنر Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند چيز Ù…Ùيدی را زيباتر عرضه کند Ùˆ به آن قدرت Ù†ÙØ§Ø° بيشتری بدهد بايد از خنثی بودن شرم کند.ÙØ¶ÙŠÙ„ت هنرمند است Ú©Ù‡ در اين جهان بيمار به دنبال درمان باشد نه تسکين، به دنبال تÙهيم باشد نه تزئين، طبيب غمخوار باشد نه دلقک بيعار ."
از اینکه اثر نمی تواند از مأثر جدا باشد Ùˆ اگر آثار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ هنری Ùˆ اساسا اندیشه ای، بهای آن توسط مأثر در عمل
پر داخت نشود، در ØØ¯ نظرات بی خاصيت باقی Ù…ÛŒ ماند Ùˆ ره به دهی نمی برد، از کاÙکا Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ وقتی گوستاویانوش خبر دستگيری مهاتما گاندی را به کاÙکا Ù…ÛŒ دهد، کاÙکا Ù…ÛŒ گوید:
" ØØ§Ù„ا ديگر روشن است ØØ²Ø¨ مهاتما گاندی پيروز خواهد شد. زندانی کردن گاندی ØŒ ØØ²Ø¨ او را به ØªØØ±Ú© بيشتر وا خواهد داشت. بدون شهيد هر نهضتی به Ø³Ø·Ø Ø¨ÛŒ قدر انجمنهای عادی تنزل خواهد کرد. بدون پرداخت بها، سيلابی Ú©Ù‡ به ØØ±Ú©Øª در آمده Ùˆ جان Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است به مردابی تبديل Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ همه آرمانها را Ù…ÛŒ گنداند. موجوديت هر Ùکری Ùˆ
اصولا موجوديت هر آنچه در زندگی ارزشی ورای ÙØ±Ø¯ را دارد، به از خود گذشتگی ÙØ±Ø¯ نياز دارد."
با شکست جنبش مردم Ùˆ کودتای ننگين ٢٨ مرداد Ùˆ شکست انقلاب ÛµÙ§ Ùˆ به یغما بردن Ùˆ به لمپنيسم کشاندن آن توسط خمينی، شاملو در برابر سرخوردگی ها Ùˆ روØÙŠÙ‡ تسليم طلبی ميگوید:
" سالهای اختناق Ùˆ وهن Ùˆ تØÙ‚ير بر ما گذشت. جسم Ùˆ جان ما Ø·ÛŒ اين سالهای سياه ÙØ±Ø³ÙˆØ¯ اما اعتقاد ما به ارزشهای والای انسان نگذاشت Ú©Ù‡ از پا درآييم. پير شديم Ùˆ در هم شکستيم اما زانو نزديم Ùˆ سر تسليم ÙØ±ÙˆØ¯ نياورديم. تاريک ترين Ù„ØØ¸Ø§Øª شوربختی Ùˆ نوميدی را از سر گذرانديم اما به ابليس آری Ù†Ú¯ÙØªÙŠÙ…ØŒ چرا Ú©Ù‡ ما برای خود چيزی
نمی خواستيم. به دوباره ديدن Ø¢ÙØªØ§Ø¨ نيز اميدی نداشتيم. Ø¢ÙØªØ§Ø¨ ما از درون به جانمان Ù…ÛŒ تابيد. گرم اين غرور بوديم Ú©Ù‡ اگر در تنهايی Ùˆ يأس Ù…ÛŒ ميريم، باری، بار امانت Ú©Ù‡ نزد ماست Ùˆ نمی بايد بر خاک راه اÙکنده شود را به خاک نمی اندازيم. ديروز چنين بود Ùˆ امروز نيز Ù„Ø§Ù…ØØ§Ù„Ù‡ چنين خواهد بود. نه جهان به آخر رسيده است Ùˆ نه قرار است Ú©Ù‡ سلطنت جابرانه ابليس برای ابد بر پهنه زمين مستقر بماند."
بعداز سرکوب Ùˆ کشتار آزادیخواهان از سوی جمهوری اسلامی در سال Û¶Ù Ùˆ تسلط ارتجاع بر جامعه، شاملو در شعر ØÚ©Ø§ÛŒØª این موضوع رابه خوبی تصویر Ù…ÛŒ کند:
مطرب درآمد / با چکاوک سرزنده ای بر دسته ی سازش./ مهمانان سرخوشی / به پای کوبی برخاستند./ از چشم
ينگه ÛŒ مغموم/ آنگاه / ياد سوزان عشقی ممنوع را / قطره ئی / به زير غلتيد. / عروس را بازوی آز با خود برد./ سرخوشان خسته پراکندند./ مطرب بازگشت/ با ساز Ùˆ / آخرين زخمه ها در سرش/ شاباش کلان در کلاه اش. / تالار آشوب تهی ماند / با Ø³ÙØ±Ù‡ ÛŒ چيل Ùˆ/ کرسی باژگون Ùˆ/ سکوب خاموش نوازندگان / Ùˆ چکاوکی مرده / بر ÙØ±Ø´ سرد آجرش.
Ùقط از چشم ینگه ÛŒ مغموم است Ú©Ù‡ از این همه شيادی مطرب [ رهبر ] Ú©Ù‡ عروس را [انقلاب را] با خود برد قطره ئی به زیر Ù…ÛŒ غلتید.
اما در این سو، ÙØ¶Ø§ÛŒ جاری بر عرصه ادبی Ùˆ هنری را Ù…ÛŒ بينيم Ú©Ù‡ چگونه طيÙÛŒ از به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±ÙˆØ´Ù†Ùکران Ùˆ هنرمندان به بارگاه دارالخلا ÙÙ‡ تهران سر ÙØ±ÙˆØ¯ آورده اند، یا به Ú©Ø´Ù Ùˆ شگردهای تکنيکی Ùˆ مضامين انتزاعی Ùˆ بی ربط با دنيای پيرامون سرگرم هستند یا نقش پا اندازان Ù…Ø¨Ø§ØØ« تئوریسين های رژیم Ùˆ نظام سرمایه را به عهده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند.
بعد از مرگ شاملو به ویژه در خارج ار کشور دیدیم Ú©Ù‡ چگونه یک مشت رجاله های سياسی Ùˆ ÙØ± هنگی Ùˆ آدمهای
بی مقدار به ص٠شدند تا از اعتبار شاملو برای آلوده دامنی Ùˆ بی اعتباری خود وام بگيرند Ùˆ پاسداران سياسی رژیم تا دلالان ادبی Ùˆ سياسی ØŒ روضه خوانی Ùˆ تملق گویی برای شاملو به راه انداختند Ùˆ چنان ØØ±Ù…ت Ø´Ú©Ù†ÛŒ کردند Ú©Ù‡ خواستند از شاملو نيز به Ù†ÙØ¹ دوم خردادیها بهره بگيرند. یکی در نامه اش به ØØ¬Ø§Ø±ÛŒØ§Ù† با Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ù…ÛŒ نویسد سر Ø³ÙØ±Ù‡ عيد در منزل برادرش عکس شاملو را کنار عکس ØØ¬Ø§Ø±ÛŒØ§Ù† { از پایه گذاران اداره آدمکشی رژیم} گذاشته است.
هر چند رد پای شاملو در مبارزه و اعتراض او به وضع موجود و اشتياق سوزان او به آزادی، آنقدر روشن و استوار است که این رجاله ها نمی توا نند گردی بر آن بنشانند. شاملو هيچ گاه برادری از آن دست نداشته که به طاعون آری بگوید:
Ú©Ù‡ دسته ÛŒ شلاق دژخيم تان را Ù…ÛŒ تراشيد / از استخوان برادرتان / Ùˆ رشته ÛŒ تازيانه جلادتان را Ù…ÛŒ باÙيد / از گيسوان خواهرتان ...
(3 )
هاله ای تقدس دور ÙØ±Ø¯ یا جریانی تنيدن وآن را از بستر نقد کنار گذاشتن، ØØ§ØµÙ„ÛŒ جز تØÚ©ÙŠÙ… بيشتر دستگاه تØÙ…يق Ùˆ ØÙ…اقت ندارد، Ùˆ این خود توهين وتØÙ‚ير شعور انسانيست.
" انسان به برگزيدگان بشريت Ø§ØØªØ±Ø§Ù… Ù…ÛŒ گذارد Ùˆ از مشعل انديشه های آنان روشنايی Ù…ÛŒ گيرد، اما درست از آن Ù„ØØ¸Ù‡ Ú©Ù‡ از برگزيده گان زمينی Ùˆ اجتماعی خود شروع به ساختن بت آسمانی قابل پرستش Ù…ÛŒ کند نه Ùقط به آن ÙØ±Ø¯ برگزيده توهين روا Ù…ÛŒ دارد بلکه عليرغم نيت آن ÙØ±Ø¯ برگزيده، بر خلا٠تعاليم آن آموزگار خردمند Ú©Ù‡ خواسته است او را از اعماق تعصب Ùˆ نادانی بيرون کشد بار ديگر به اعماق سياهی Ùˆ Ø³ÙØ§Ù‡Øª Ùˆ ابتذال Ùˆ تعصب جاهلانه سرنگون Ù…ÛŒ شود. زيرا شخصيت پرستی Ù„Ø§Ù…ØØ§Ù„Ù‡ تعصب خشک مغزانه Ùˆ قضاوت دگماتيک را به دنبال Ù…ÛŒ کشد، Ùˆ اين Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ بيماری خو٠انگيزی است Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ مبتلا به آن با دست خود تيشه به ريشه ÛŒ خود Ù…ÛŒ زند."
شاملو دارای ساختار مشخص Ùکری بود. جایگاه اش را در این جهان ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بود Ùˆ Ù…ÛŒ دانست در کجای این جهان ایستاده است. از این رو توان تشخيص Ùˆ تØÙ„يل رویدادها Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« اجتماعی Ùˆ تاریخی را داشت.
زمانی Ú©Ù‡ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø§ØµÙ„Ø§ØØ§Øª گورباچ٠در شوروی شروع شده بود، بخش بزرگی از جریانات روشنÙکری در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù† پشت سر گورباچ٠قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ در ØÙ…ایت از گلاس نوست Ùˆ پرسترویکایش با هم به رقابت برخواستند Ùˆ امثال گابریل گارسيا مارکز برای دیدن گورباچ٠راهی شوروی شدند. در همان زمان شاملو Ù…ÛŒ گوید:
" من خيلی Ø±Ø§ØØª خدمت شما عرض کنم، در اين مورد سخت نگرانم. شرق دارد گرايشهايی به طر٠غرب پيدا Ù…ÛŒ کند، همچنانکه غرب گرايشهايی به طر٠شرق پيدا Ù…ÛŒ کند، اين يعنی زلزله. زلزله ای Ú©Ù‡ Ùقط آوارش روی سر مردم جهان سوم خراب خواهد شد."
امروزه با ØªÙˆØØ´ Ø§ÙØ³Ø§Ø± گسيخته سرمایه داری در جهان بخصوص در منطقه خاورميانه، بخوبی درستی این نظر را درمی یابيم.
با این وجود شاملو در این دوره در تØÙ„يل ØÙˆØ§Ø¯Ø« اجتماعی Ùˆ روند آن دچار تناقض Ù…ÛŒ شود. از یک سو به این نتيجه
Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ تا زیر ساختهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ ارزشی جامعه دگرگون نشود، جامعه ره به جایی نمی برد Ùˆ تنها در خواب گرده به گرده Ù…ÛŒ گردد Ùˆ از ارتجاعی به ارتجاع دیگر Ù…ÛŒ غلتد. راه بيرون Ø±ÙØª از این گذر را کار بنيادی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ داند:
" من نمی گويم توده ملت ما قاصره يا مقصره ... جامعه، ØØ§Ùظه ÛŒ تاريخی ندارد، ØØ§Ùطه ÛŒ دسته جمعی ندارد. هيچگاه از تجربه ÛŒ عينی Ùˆ اجتماعی اش چيزی نياموخته Ùˆ هيچگاه از آن بهره Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ در نتيجه هر گاه کارد به استخوانش رسيده روی پهلويش غلطيده، از ÙŠÚ© ابتذالی به ÙŠÚ© ابتذالی ديگه Ùˆ اين ØØ±Ú©Øª را Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª دانسته،
سر خودش را کلاه گذاشته، من متخصص انقلاب نيستم اما هيچوقت چشمم از انقلاب خودانگيخته آب نخورده، انقلاب خودانگيخته يعنی اينکه تو گاودونی تير خالی کنيد. انقلاب خودانگيخته مثل ارتش بی ÙØ±Ù…انده است Ú©Ù‡ بيشتر بدرد شکست خوردن Ùˆ سرزمين به دشمن دادن Ù…ÛŒ خورد تا شکست دادن Ùˆ دمار از روزگار دشمن درآوردن. ملتی Ú©Ù‡ ØØ§Ùظه تاريخی ندارد انقلابش هر اندازه هم از Ù„ØØ§Ø¸ مقطعی شکوهمند Ùˆ از اين قبيل توصي٠بشود در نهايت امر به آن صورت در Ù…ÛŒ آيد Ú©Ù‡ عرض شد يعنی در نهايت امر چيزی ارتجاعی از آب درمی آيد. يعنی عملی خلاق صورت نخواهد Ú¯Ø±ÙØª. در برابر بيداد مغ ها Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÙŠÙˆÙ† زرتشتی Ú©Ù‡ تسمه از گرده اش کشيده اند ÙØ±ÙŠØ¨ عربها را Ù…ÛŒ خورد Ùˆ دروازه ها را بررويشان وا Ù…ÛŒ کند، دويست سال بعد Ú©Ù‡ از عربها به ستوه آمده Ùˆ نهضت تصو٠را براه انداخته، Ùيلش ياد هندوستان Ù…ÛŒ کند، عناصر زرتشتی بکار Ù…ÛŒ گيرد Ú©Ù‡ با آن همه خشونت ريخته دور باز Ù…ÛŒ کشد جلو،از شباهت جغه انار به تاج کيانی برای سوزاندن دماغ عربها. هنرش پيش ميرود اما جامعه در عمل واپسگرايی Ù…ÛŒ کند...
شاه اسماعيل به دلايل سياسی Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ وسط Ú©Ù‡ مملکت را شيعه کند ÙØ±Ø¶ کنيم از Ù„ØØ§Ø¸ سياسی بسيار خوب است، چون کشور را از اضمØÙ„ال نجات Ù…ÛŒ دهد ولی اينکار به Ú†Ù‡ بهايی انجام ميشود، به قيمت از دست Ø±ÙØªÙ† ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ هنر Ùˆ دانش در ايران Ùˆ از جمله به بهاء جان نيم ميلون Ù†ÙØ± آدميزاد ... اما همين Ú©Ù‡ روزی از ترس شمشير شيعه شده Ùˆ يا تظاهر به شيعه گری کرده، درست چند سال بعد به Ú©Ù„ÛŒ موضوع را از ياد Ù…ÛŒ برد Ùˆ چنان تعصبی جانشين ØØ§Ùظه ÛŒ تاريخی اش Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ بيا Ùˆ تماشا کن، ØØªÛŒ قبول Ù…ÛŒ کند اگر پنج تا سنی بکشد ÙŠÚ© راست Ù…ÛŒ رود بهشت.
ما Ú¯ÙØªÙŠÙ… يا Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ØŒ بخصوص آقای ÙØ±ÙŠØ¯ÙˆÙ† آدميت Ú©Ù‡ انقلاب مشروطيت ÙŠÚ© انقلاب ضد ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„يسم بود، بعدش رضاشاه Ù…ÛŒ آيد روی کار ميشود بزرگترين ÙØ¦ÙˆØ¯Ø§Ù„ دنيا. بعد از اينکه Ù…ØÙ…د علی شاه سقوط کرد نيما برای من تعري٠می کرد Ú©Ù‡ سر Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ايشان جايی بود مردم آنجا جمع Ù…ÛŒ شدند در کنار ديوار Ù…ÛŒ نشستند Ùˆ ÙŠÚ© ÙÚ©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانست کنستيتوسيون با دو تا طين يعنی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ رود بالای ÙŠÚ© صندلی Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…ÙŠØ¯Ø§Ø¯Ù‡ اين مشروطيتی Ú©Ù‡ ØØ§Ù„ا شما اينجوری توانستيد ØÙظش کنيد اصلا معنی اش چيست.
من ايده آليست نيستم ولی به ØØ±Ù…ت انسان اعتقاد دارم Ùˆ عميقاً اعتقاد دارم انسان ØØ±Ù…ت خودش را بايد بشناسد. انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رود رأی خودش را Ù…ÛŒ ÙØ±ÙˆØ´Ø¯ Ùˆ ÙŠÚ© ياردان قلی Ú©Ù‡ استثمارکننده اش است با دو تومان يا ÙŠÚ© چلوکباب به اسمش رأی Ù…ÛŒ
دهد، هر رأيی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ اندازد توی صندوق به ضرر من است. به ضرر انسانيت است به ضرر Ú©Ù„ جامعه است Ùˆ اول از همه من هم ناچار جوشش را Ù…ÛŒ خورم. من معتقد به ÙŠÚ© مبارزه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ام، جامعه واقعاً بايد بيدار بشود ..."
از شاملو می پرسم: سينما بدليل جذابيت هایی که دارد، می شود به عنوان ابزاری در جهت تعالی انسانها سود جست. آیا تاکنون در جهان پيرامون ما بطور اعم و در ایران بطور اخص سينما توانسته است به این مهم بپردازد؟ در جواب
می گوید:
" تعالی Ù…ØØ§Ù„ است. مگر اينکه نيازش با همه ÛŒ وجود Ø§ØØ³Ø§Ø³ شود اگر اين نياز وجود داشته باشد همه چيز به مثابه موتور Ù…ØØ±Ú©Ù‡ ÛŒ آن عمل خواهد کرد."
نياز به تعالی؟
" قطعأ هر دست آمدی Ù…ØØµÙˆÙ„ Ø§ØØ³Ø§Ø³ نیاز به جودآن است. هزاران سال است در مناطق دامپروری ماقبل تاريخی ما، دور خانه با ترکه پرچين Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ گاوها کرت سبزی را نچرند. در تمام اين هزاران سال هر روز مرد خانه از اين پرچين بالا Ø±ÙØªÙ‡ØŒ از رويش عبور کرده Ùˆ هر بار شاخه ÛŒ زائد اش به شلوارش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ آن را دريده، اما ØØ±ÙŠÙ هيچ وقت به اين موضوع Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شود آنجا در تعبيه کند Ú©Ù‡ شلوارش را ندرد Ùˆ زنش برای دوختن آن دچار زØÙ…ت نشود Ùکر نکرده. در واقع Ù…ÛŒ توانيم بگوئيم چون اين کار زيادی عادت زنش شده مردش نياز آنرا ØØ³ نکرده Ùˆ در نتيجه از تعبيه ÛŒ دری به پرچين Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شود Ú¯ÙØª قدم ناچيزی در راه تعالی Ùˆ امريست Ú©Ù‡ ديگر از آنجا تا پرواز به کهکشانها چندان راهی باقی نيست، باز مانده است ."
اما شاملو در عرصه عمل بيش از دیگران این موضوع را در Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ در جامعه استبداد زده، در جامعه ای Ú©Ù‡ انسان کوچکترین بهائی ندارد Ùˆ از ابتدایی ترین ØÙ‚وق انسانی Ù…ØØ±ÙˆÙ… است، کارهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ هنری در Ø´Ú©Ù„ رسمی Ú©Ù‡ از کنترل Ùˆ Ùيلتر سانسور دولت رد Ù…ÛŒ شود، نمی تواند ره به جایی برد Ùˆ به آگاهی عمومی تبدیل شود. در نتيجه ØØ±Ú©Øª های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بخاطر تØÙ…يل شدن سمت Ùˆ سوی آن توسط ØÚ©ÙˆÙ…ت، در اکثر موارد نتيجه عکس Ù…ÛŒ دهد Ùˆ خود ØÚ©ÙˆÙ…ت از آن بعنوان یک ابزار بهره Ù…ÛŒ گيرد Ùˆ چهره کریه خود را ØªØØª پوشش آن Ù…ÛŒ آراید. از همين روست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوید:
" در دنيايی Ú©Ù‡ اداره Ùˆ هدايتش به دست اوباش Ùˆ ديوانگان Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ØŒ هنر چيزی است در ØØ¯ تنقلات Ùˆ از آن اميد نجات بخشيدن را نمی توان داشت ."
شاملو بهتر از همه Ù…ÛŒ بينيد Ú©Ù‡ در شرایط سرکوب Ùˆ اختناق، بسياری از روشنÙکران Ùˆ نویسندگان یا سر در آخور رژیم ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ برند Ùˆ در نقش پاسداران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ رژیم ظاهر ميشوند. یا با سرگرم شدن به Ø¨ØØ« هایی چون پسا مدرنيستی Ùˆ شگردهای زبانی Ùˆ تکنيکی Ùˆ با ادبيات Ùˆ با اشعار هجو Ùˆ هزل تخليه روانی Ù…ÛŒ شوند Ùˆ Ù…ÛŒ کوشند خودسانسوری خود را با این قبيل چيزها پنهان کنند. یا به چنان ذلت Ùˆ دریوزه Ú¯ÛŒ ای Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بينيم بسياری از این مدعيان هنر Ùˆ ادبيات ØØªÛŒ در این سوی مرز Ú©Ù‡ روزگاری پناهنده سياسی هم بوده اند، ØØ§Ù„ا برای پایان دادن به دوره تبيعدشان دست دعا به سمت رژیم بلند Ù…ÛŒ کنند، سعی Ù…ÛŒ کنند در اینجا به گونه ای بنویسند Ú©Ù‡ در ایران هم قابل چاپ باشد. یعنی اینکه از اینجا به قوانين سانسور ØÚ©ÙˆÙ…ت گردن Ù…ÛŒ نهند Ùˆ داوطلبانه خودکشی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به جنازه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ تبدیل Ù…ÛŒ شوند.
اگر جامعه نتوانسته روند درستی را Ø·ÛŒ کند Ùˆ مردم ØØ§Ùظه تاریخی ندارند Ùˆ در زیر Ùقر Ùˆ ستم نسبت به هم مهاجم
شده اند، این Ùقط Ù…ØØµÙˆÙ„ خود جامعه نيست، Ù…ØØµÙˆÙ„ سرکوب Ùˆ نيز دستگاهای تبليغاتی ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ همچنين خيانت مدعيان هنری Ùˆ روشنÙکری Ùˆ دانشگاهی است Ú©Ù‡ خود را به گاری ØÚ©ÙˆÙ…ت بسته Ùˆ از وضع موجود تغذیه Ù…ÛŒ کنند. شاملو Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª:
" سران اين ØÚ©ÙˆÙ…ت از ملتی Ú©Ù‡ بند تنبانش را ندارد، ميليارد، ميليارد دزدی Ù…ÛŒ کنند آنوقت همين مردم را به تخت جمشيد Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±Ø§Øª چند هزار ساله سرگرم Ù…ÛŒ کنند. واقعآ مسخره است. تازه اين Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±Ø§Øª هم بيشتر شامل Ù¾Ùيوزبازی های شاهان Ùˆ مسائل مربوط به آنان Ù…ÛŒ شود نه جنبش های ØÙŠØ±Øª برانگيز اجتماعی تاريخ ايران مثل مزدکيان Ùˆ تصو٠و ... Ú©Ù‡ آن را از ØØ§Ùظه جامعه به ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ رانده اند Ùˆ توسط تاريخ نويسان قلم به مزد در زير گرد Ùˆ غبار چرنديات آن را پنهان کرده اند."
وقتی رژیم برای نمایش انتخاباتی اش چهار تا جنایتکار را تعيين Ù…ÛŒ کند تا مردم به اسم یکی از آنها رأی بدهند، Ù…ÛŒ بينيم در داخل Ùˆ خارج کشور مدعيان روشنÙکری Ùˆ کار شناسی Ùˆ رسانه های گروهی بسيج Ù…ÛŒ شوند تا آن را برای مردم به عنوان انتخابات جا بيندازد. در صورتيکه این نمایش مسخره خود بزرگترین توهين به Ù…Ùهوم رآی Ùˆ انتخاب است. خب جامعه چگونه باید از این گذر رد بشود Ú©Ù‡ به یاردان قلی رأی ندهد Ùˆ Ù…Ùهوم واقعی انتخاب Ùˆ ØÙ‚ رأی را دریابد. پس ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ هنر در چهار چوب های رسمی نمی تواند آگاهی را در جامعه جاری کند. اینجاست Ú©Ù‡ شاملو Ù…ÛŒ گوید:
" اثری که دگرگونی بنيادين را دنبال می کند، معمولاً امکان پخش و نشر ندارد. بايد جای ديگری آنرا جستجو کرد ."
خب آنجا کجاست؟ طبعاً آنجا آثار هنری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ خارج از چهار چوب های تعيين شده ØÚ©ÙˆÙ…ت، سمت Ùˆ سوی اعتراضی Ùˆ زیر زمينی به خودش ميگيرد Ùˆ با ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ سانسورش درگير Ù…ÛŒ شود. Ùˆ اینجا بار دیگر لاجرم مقوله مبارزه Ùˆ انقلاب خودش را نشان Ù…ÛŒ دهد Ùˆ اینکه آگاهی در بستر مبارزات اجتماعی است Ú©Ù‡ در جامعه جاری
Ù…ÛŒ گردد. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند نادیده بگيرد Ú©Ù‡ چند تا کتاب لاغر اندام صمد بهرنگی از همه ÛŒ دروس دانشکده ادبيات Ùˆ کتابهای بی شمار دیگر Ú©Ù‡ Ùقط بدرد پر کردن تاقچه های کتابخانه Ù…ÛŒ خورند، در جامعه تأثير گذار تر بوده است. همين چند کتاب، دو، سه نسل را کتابخوان Ù…ÛŒ کند Ùˆ به سمت مبارزه برای اØÙ‚اق ØÙ‚وق خود سوق Ù…ÛŒ دهد. وگر نه کارهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در صورتبندی رسمی Ùˆ تهی شده از جوهره اعتراضی جز برای سرگرمی Ùˆ تسکين جامعه یا اینکه ابزاری باشد در خدمت قدرتمندان ØØ§ØµÙ„ دیگری ندارد. در همين نقطه است Ú©Ù‡ مسئوليت یقه انسان را Ù…ÛŒ گيرد Ùˆ اینکه اثر
نمی تواند از مأثر جدا باشد. مأثر ØØ±ÙÛŒ را Ú©Ù‡ در اثر Ù…ÛŒ زند باید در عمل به آن ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± بماند Ùˆ بهایش را بپردازد. به قول کاÙکا اینجا کلمه ØÚ©Ù… مرگ Ùˆ زندگی را پيدا Ù…ÛŒ کند.
هر چند نا بکارانی هستند آن سو
(چيره دستانی در ØØ±ÙÙ‡ ÛŒ " کَت بسته به مَقتَل بردن" )
و دليرانی دريا دل اينسو
( چَرب دستانی در صنعت "زيبا مردن" )
شاملو با اینکه مدتی بين ÙØ¹Ø§Ù„يت های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در چاچوب امکانهای موجود Ùˆ مبارزات سياسی Ùˆ زیرزمينی
با این تناقض روبرو بود Ùˆ در سالهای آخر با بيماری مزمن Ùˆ طاقت ÙØ±Ø³Ø§Ø¦ÛŒ درگير بود، با اینکه بسياری از نویسندگان Ùˆ شاعران تلاش داشتند پای او را به سگ دعواهای درون جناØÛŒ رژیم بکشانند، اما شاملو هرگز به آنان اجازه نداد تا به سود رژیم از او بهره ای بگير ند چرا Ú©Ù‡ او جایگاه انسانی خود را در بستر آزادی Ùˆ رهایی مردم ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بود.
" من آنچه را Ú©Ù‡ درست نمی بينم خودم را ناگريز Ù…ÛŒ بينم Ú©Ù‡ با آن در بی Ø§ÙØªÙ…. البته اين کار را Ùقط از طريق شعرنميکنم از هر طريقی Ú©Ù‡ از دستم برسد انجامش Ù…ÛŒ دهم."
تشنه را اگر چه ازآب ناگزير است و گشنه را از نان، / سير گشنه گی ام سيراب عطش / گر آب اين است و نان است آن!
" آن Ú©Ù‡ Ù‡Ø¯ÙØ´ تنها Ùˆ تنها رستگاری انسان نباشد، درد Ùˆ درمان توده ها را نداند Ùˆ نشناسد يا بر آن باشد Ú©Ù‡ توده ها را برای ربودن کلاهی از نمد قدرت گزک دست خود کند روشنÙکر نيست، دزدی است Ú©Ù‡ با چراغ آمده ."
(4)
Ù…ÛŒ دانيم Ú©Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØª مقوله نقد با Ø§ÙØªØ±Ø§Ø¡ Ùˆ توهين از کجا تا کجاست. وقتی ØØ±ÙÛŒ Ùˆ ØÙ‚يقتی Ø·Ø±Ø Ø¢Ù† دکان بعضی را کساد Ù…ÛŒ کند Ùˆ چهره بزک شده عده ای را به هم Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ کسانی را Ú©Ù‡ از وضع موجود سود Ù…ÛŒ برند به خطر Ù…ÛŒ اندازد، تيغ های آغشته به Ø§ÙØªØ±Ø§ Ùˆ دروغ است Ú©Ù‡ بر سر Ùˆ رویت Ù…ÛŒ بارد. همه چيزی را به تو نسبت Ù…ÛŒ دهند تا آنچه هستی Ùˆ آنچه ميگوئی پنهان Ùˆ مخدوش بماند. شاملودراین مورد Ù…ÛŒ گوید:
" در باره ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ من Ú¯ÙØªÙ… ارزش های مثبتش را تبليغ کنيم Ùˆ در باره ÛŒ ضد ارزش هايش به توده مردم هشدار بدهيم. مگر بدآموزی توی شاهنامه Ú©Ù… است
زن و اژدها هردو در خاک به / جهان پاک از اين دو ناپاک به!
زنان راستائی سگان راستای / که يک سگ به از صد زن پارسای
شما هر Ú†Ù‡ دلتان Ù…ÛŒ خواهد بگوييد، من Ù…ÛŒ گويم واقعأ اينها شرم آور است Ùˆ بايد از ذهن جامعه پاک شود. گيرم وقتی تو ذهن اين پاسداران بی عار Ùˆ درد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ايران زمين Ù…ØªØØ¬Ø± شد ديگر جرأت پدر ديارالبشری نيست Ú©Ù‡ بگويد بالای چشمش ابرو است ...
اين نمونه ها را Ù…ÛŒ آورم تا نشان بدهم Ú†Ù‡ ØØ±Ø§Ù…زاده هايی بر سر راه قضاوتهای ما نشسته اند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند به Ø§ÙØ³ÙˆÙ†ÛŒ دوغ را دوشاب Ùˆ سÙيد را سياه جلوه بدهند. اينجا، تو همين دانشگاه { برکلی} اواسط بهار امسال مطالبی (راجع به ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ) عنوان کردم Ú©Ù‡ اگر برای خودم آب نشد در عوض نان خشک جماعتی را ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ کره مال کرد.
من عادتاً علاقه به پاسخگويی ايراد ها ندارم. اگر طر٠ØÙ‚ داشته باشد ØØ±ÙØ´ را Ù…ÛŒ پذيرم Ùˆ اگر ياوه Ù…ÛŒ گويد که، از قديم نديم ها Ú¯ÙØªÙ‡ اند جوابش خاموشی است. اما اينجا قضيه ÙØ±Ù‚ Ù…ÛŒ کند. اينجا کوشش شد تا با جنجال Ùˆ هياهو Ùˆ Ø¹ÙˆØ§Ù…ÙØ±ÙŠØ¨ÛŒ Ùˆ عمده کردن پاره ئی جزئيات Ùˆ نديده Ú¯Ø±ÙØªÙ† پاره ئی ØªÙˆØ¶ÙŠØØ§Øª Ùˆ قاطی کردن مبلغی چرتيات واز گوشتش زدن Ùˆ به آبش Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† اصل مطلب را لاپوشانی کنند. اينجا با سر Ùˆ ته کردن مطالب من ÙŠÚ© عده سعی کردن با
بی اعتبار کردن شخصی من Ú©Ù‡ هيچ وقت هيچ ادعايی در هيچ زمينه ای نداشته ام Ùˆ هرگز هيچ تعارÙÛŒ را به ريش Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ام خودشان را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†Ù†Ø¯. تئوريسين های قشون دربدر خدايگان هم Ú©Ù‡ درست ÙŠÚ© وجب مانده به دروازه تمدن بزرگ پسخانه را به پيشخانه دوخت، Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† ميان، Ú©Ù‡ وسط اين هياهو جل پوسيده بی اعتباری تاريخی شان را از آب بيرون بکشند .
ÙŠÚ© عده گريبان Ù„ØÙ† سخنرانی را Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ØŒ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ نوشتند Ú©Ù‡ بنده برای Ø§ÙØ§Ø¶Ø§Øª خود " Ù„ØÙ† هتاک بی چاک ودهن" بر گزيده ام. اين آقايان ماشاء الله آنقدر کلاسيک Ùˆ نسخه خطی تشري٠دارند Ú©Ù‡ بايد Ú¯Ø±ÙØª دادشان دست ØµØØ§Ù باشی بازار بين Ø§Ù„ØØ±Ù…ين Ú©Ù‡ عوض کت Ùˆ شلوار Ùˆ يا قبا Ùˆ عبا تو ÙŠÚ© جلد چرم سوخته قرن دوم Ùˆ سوم هجری ØµØØ§ÙÛŒ شان کند. اينها ØØ§Ù„ÛŒ شان نيست Ú©Ù‡ معنی را Ù„ØÙ† است Ú©Ù‡ تقويت Ù…ÛŒ کند. اينها نمی دانند يا دانستنش برايشان صر٠نمی کند Ú©Ù‡ کلمه برای اين Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم يا مصداق مورد نظر را به طر٠شنونده شليک کند، بخصوص در Ú¯ÙØªØ§Ø± .ايراد Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ چرا به آخرين جنازه ÛŒ قبرستان سلطنت Ú¯ÙØªÙ‡ ای "مشنگ " البته من نمی دانم چراکلمه مشنگ را نمی توان به کار برد. ولی اين را Ù…ÛŒ توانم بگويم Ú©Ù‡ آقا جان، نه خل Ùˆ Ú†Ù„ØŒ نه ديوانه، نه ابله، نه اØÙ…Ù‚ØŒ نه شيرين عقل، هيچ کدام بار Ù…Ùهومی کلمه مشنگ را ندارند. مشنگ کلمه ئی است Ú©Ù‡ مردم ساخته اند Ùˆ بارش بسيار سنگين تر از تمام ØµÙØ§ØªÛŒ است Ú©Ù‡ عرض شد. تو Ú©Ù‡ آقا Ùˆ باتربيتی Ùˆ برای Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… مختل٠کلمات شسته Ø±ÙØªÙ‡ قاموسی Ùˆ از آب نگذشته داری Ú†Ù‡ کلمه ئی را برای رساندن اين Ù…Ùهوم پيشنهادی Ù…ÛŒ کنی؟ من ØØªÛŒ در شعر هم از اين نوع کلمات به کار Ù…ÛŒ برم. تو برای شخص خودخواهی Ú©Ù‡ سياستش بند تنبانی است (ديديد؟ ÙŠÚ© گزگ ديگر!) Ùˆ Ù…ØÙ„Ù‡ هايی بنام Ù…ÙØª آباد Ùˆ ØÙ„بی آباد Ùˆ ØØµÙŠØ±Ø¢Ø¨Ø§Ø¯ Ùˆ زورآباد Ùˆ ÙŠØ§ÙØª آباد ØŒ Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کلمه زيبای پرمعنائی است برای
عده ای بی خانمان Ú©Ù‡ بر ØØ³Ø¨ Ø§ØªÙØ§Ù‚ جائی را برای Ú¯Ù„ هم کردن سر پناهی به Ú†Ù†Ú¯ آورده اند. Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡ Ù…ÛŒ کنيد Ú©Ù‡ توده ظاهراً بی سواد ما زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ را خيلی بهتر از استادان بی ريش يا ريش پشمی دانشکده ادبيات ما Ù…ÛŒ شناسد! باری تو برای آدمی عوضی Ú©Ù‡ در نهايت امر چنين Ùقر آبادهائی را Ú©Ù‡ همين جور ساعت به ساعت دور Ùˆ ور پايتختش از عرض Ùˆ طول رشد Ù…ÛŒ کند نمی بيند Ùˆ در عوض به خيال خودش دارد مملکت را از دروازه تمدن بزرگ عبور
Ù…ÛŒ دهد Ú†Ù‡ ØµÙØªÛŒ پيشنهاد Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ من آنرا به جای کلمه مثلاً به قول تو هتاک "مشنگ"بکار ببرم.چنین موجودی اگر مشنگ Ùˆ ØØªÛŒ مشنگ مادرزاد نيست پس چيست؟ يا آن جوانک Ú©Ù‡ ديدم در اعلاميه ئی نوشته بود:( در اين نه سالی Ú©Ù‡ مسئوليت خطير سلطنت را Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙØªÙ‡ ام...) ÙŠÚ©ÛŒ را به ده راه نمی دادند، Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª به کدخدا بگوئيد رختخواب مرا بالای بام پهن کند. خب، اگردروص٠چنين کسی نشود Ú¯ÙØª بالا خانه اش را اجاره داده با Ú†Ù‡ جمله ÛŒ ديگری ميشود از جلوش درآمد Ú©Ù‡ ØØ¶Ø±Øª عالی Ù†ÙØ±Ù…ائيد Ù„ØÙ† هتاک است.
وقتی زورشان نمی رسد، با انديشه يا پيشنهادی Ø¯Ø±Ø¨ÙŠÙØªØ¯ يا آن را مناÙÛŒ دکان Ùˆ دستگاه خودشان ديدند همه زورشان را جمع Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ شخص گوينده را بی اعتبار کنند. اين ÙŠÚ©ÛŒ از خصايص بايد بگويم Ù…ØªØ¢Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ ملی ماست. وقتی ناندانی شان بسته به اين است Ú©Ù‡ ماست سياه باشد،اگر ÙŠÚ©ÛŒ پيدا شد Ú¯ÙØª بابا چشم داريد نگاه کنيد، ماست Ú©Ù‡ سياه نمی شود،می گويند:" ØØ±ÙØ´ Ù…ÙØª است، چون مادرش صيغه ÛŒ قاطرچی امير بهادر بوده " Ù…ÛŒ گويند :"ØØ±ÙØ´ چرت است چون پدرش بهار به بهار راه Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ به باغچه بيل زنی،پائيز به بعد هم دور Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها سيرابی Ù…ÛŒ ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡" مزخر٠ميگويد چون خودمان در مکتبخانه ديديم Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ÙØ¶Ù„ را با عين نوشته بود ... اين جوابگوئی نيست، کوشش نادرستی است برای راندن طر٠به موضع Ø¯ÙØ§Ø¹ از خود، ولاجرم معطل گذاشتن اصل موضوع. Ù…ÛŒ گوئيد Ú†Ù‡ کنيم؟ دست به ترکيب هيچی نزنيم Ùˆ به هيچ چيز نظر انتقادی نيندازيم Ú©Ù‡ دل اهل باور نازک Ùˆ شکننده است Ùˆ تا Ú¯ÙØªÛŒ غوره سرديشان Ù…ÛŒ کند؟ "
شاملو کار سترگی کرد Ùˆ همچون بسياری از هنرمندان Ùˆ روشنÙکران مترقی Ùˆ آزادیخواه جوهره اعتراضی را در
رگ و پی ادبيات ایران دوانيد. یادش گرامی باد که:
چنان باز نماياند که سکوت به جز بايسته ظلمت نيست،/ و به اقتضای شب است و سياهی ست تنها /
که صداها همه خاموش می شود / و بدين نمط / شب را غايتی نيست / نهايتی نيست / و بدين نمط /
ستم را / واگوينده تر از شب / آيتی نيست.
مسلم منصوری
Ùوریه/2001
Ú¯ÙØªÙ‡ هایی Ú©Ù‡ از شاملو در این مقاله آمده بخش از آن قبلأ منتشر شده، بخش های دیگر از Ú¯ÙØª Ùˆ گوهای است Ú©Ù‡ خودم با شاملو داشتم.
ندارم نوشت