نگاهی به شعر منصور خاکسار / مجید Ù†Ùیسی
منصور در جستجوی این ÙØ±Ø¯ÛŒØª از همان آغاز "قصیده"ØŒ راه به کودکی خود Ù…ÛŒ برد Ùˆ شاخ Ùˆ برگهای نخل جنوبی را از سر راه خود پس Ù…ÛŒ زند تا بهتر ببیند Ú©Ù‡ کیست Ùˆ کجایی ست Ùˆ "وهم رهیدن" چگونه او را از کرانه ÛŒ خلیج ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به ساØÙ„ اقیانوس آرام کشانیده است.
....
ÙØ±Ø¯ÛŒØª Ùˆ "Ø³ÙØ±ÛŒ در مه"
نگاهی به شعر منصور خاکسار
مجید Ù†Ùیسی
گاهی، تاریخ زیر شعر، گره گشاست. امروز "قصیده ÛŒ Ø³ÙØ±ÛŒ در مه" را پیش رو داریم Ú©Ù‡ در تابستان 1372 سروده شده. بیست Ùˆ یک سال پیش از آن "کارنامه ÛŒ خون" از منصور خاکسار منتشر شد Ú©Ù‡ امضای چریک های ÙØ¯Ø§ÛŒÛŒ خلق را داشت. مقایسه این دو شعر نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ شاعر در Ø·ÛŒ این مدت تغییر کرده Ùˆ از صورت شاعر خلق به هیأت سخنگوی ÙØ±Ø¯ÛŒØª خویش درآمده است.
منصور در جستجوی این ÙØ±Ø¯ÛŒØª از همان آغاز "قصیده"ØŒ راه به کودکی خود Ù…ÛŒ برد Ùˆ شاخ Ùˆ برگهای نخل جنوبی را از سر راه خود پس Ù…ÛŒ زند تا بهتر ببیند Ú©Ù‡ کیست Ùˆ کجایی ست Ùˆ "وهم رهیدن" چگونه او را از کرانه ÛŒ خلیج ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به ساØÙ„ اقیانوس آرام کشانیده است.
"قصیده ÛŒ Ø³ÙØ±ÛŒ در مه" در واقع سرگذشت شخصی نویسنده است. از گشت Ùˆ گذارهای کودکانه در نخلستانهای آبادان Ùˆ کرانه ÛŒ رود کارون شروع Ù…ÛŒ شود:
در می نوردم
آینه ی هر شط را
خیس و برهنه در شکوه توانستن
و در خماخم هر پندار
نابرابر
با شیهه ÛŒ Ùلاخن
سر می زنم به هر در ممنوع
پا در کلاÙ٠وهم٠رهیدن.
Ùˆ سپس به Ù…ØÙÙ„ ادبی Ú©Ù‡ "نشریه ÛŒ ویژه ÛŒ هنر Ùˆ ادبیات جنوب" را در نیمه ÛŒ دوم دهه ÛŒ چهل منتشر Ù…ÛŒ کرد، Ù…ÛŒ رسد:
شب پای پویه های کلکم
با سهم منتشر٠خاک
Ùˆ خالکوب سینه ÛŒ Ø¯ÙØªØ±
در شهر باد خیس و کوزه و موسیقی
ودکا و دود و ماهی و ساغر
بعد زندان است Ùˆ مبارزه ÛŒ Ù…Ø³Ù„ØØ§Ù†Ù‡ ÛŒ چریک شهری:
باغ هزار قاÙله را Ù…ÛŒ شوراند
گویی آینه عریان شده است
Ùˆ ØªÙˆÙØ§Ù† با شکوه Ù…ÛŒ وزد
آه این هلال تیره کژدم پیری است
از تبار عشق
که از پیله می خزد
بین Ú¯Ù„ Ùˆ اÙÙ‚
ایستاده ایم
و واژه ها را صدا می زنیم
و قدیس عشق دایره را می بندد.
در سال پنجاه Ùˆ پنج ضربات خردکننده ای بر سازمان چریکی ÙØ±ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ آید:
پنجاه و پنج خاطره بر شانه ام
پنجاه و پنج بر٠بر پیشانی ام
در کدام ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ام با زمان
که جانی تمام پراکنده ام
و قطره قطره ی خونم
از هر روزن
می گذرد.
منصور راهی خارج Ù…ÛŒ شود Ùˆ بعد در کنار چریک های Ùلسطینی Ù…ÛŒ جنگد:
تقویم را شبانه ورق می زنم
در سرزمین موعود
و روی طره ی هر عشق
در Ø§Ù†ÙØ¬Ø§Ø± خون مقدس
می تابم
بعد "ÙØ¶Ø§ÛŒ باز" سیاسی ست Ùˆ گام های قیام بهمن:
بر گرده ی کدامین اسبم
در کهربای خاک سرو و ترانه
که عاشقانه تر از سهره می سرایم باز
Ø§ÙØ³ÙˆØ³ Ú©Ù‡ این دوره ÛŒ کوتاه به استبداد سیاه Ù…ÛŒ انجامد:
نوزایی عتیقه و دستار
در خلسه ÛŒ بخور Ùˆ قاری Ùˆ Ú©Ùندر
شاعر همراه با همسر و دو دختر کوچکش راهی خارج می شود و هنگام عبور از مرز مجبور است که برای خاموش کردن صدای گریه ی شیده دهان او را با نوارچسب ببندد:
بلد می گوید:
صدایش را قطع کن متواری
صدایش را قطع کن
و نوارچسبی به دستم می دهد
نسرین می گوید:
می دانی سالگرد تولد اوست
زمان را ØØ§Ø´Ø§ Ù…ÛŒ کنم Ùˆ خودم را
ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ تب Ùˆ هذیانم
وقتی با اهداء ریشخندم
در بهت شب
دهان شیده را می بندم
Ùˆ در Ú©ÙÙ† مه
گم می شوم.
بدین ترتیب شاعر که از کودکی خود آغاز کرده آن را در کودک خویش باز می یابد و دهان بندی را که استبداد سیاسی برای دو دهه بر دهان او نهاد، این بار خود بر دهان کودک خویش می گذارد تا بتوانند همگی از مهلکه جان سالم به در برند.
در "کارنامه ÛŒ خون" ÙØ±Ø¯ÛŒØªÛŒ در کار نیست Ùˆ شاعر تنها بیان کننده ÛŒ مبارزه ÛŒ گروهی ÙØ¯Ø§ÛŒÛŒ از جان گذشته است Ú©Ù‡ با گلوله هایی از آلیاژ مخصوص بر دشمن خلق Ù…ÛŒ تازند تا قدرت سیاسی را به نام کارگر Ùˆ دهقان در ایران برپا سازند:
سال جنبش
سال چریکهای ÙØ¯Ø§ÛŒÛŒ خلق
Ùˆ طلوع مبارزه ÛŒ Ù…Ø³Ù„ØØ§Ù†Ù‡
آنان به نابودی ستم برخاستند
چرا که نان و آزادی را برای همه می خواستند
برای خلق میهنشان مسلسل به دوش Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯
Ùˆ خشاب اسلØÙ‡ شان با گلوله هایی
از آلیاژ کینه Ùˆ خشم Ù¾ÙØ± بود
شاعر در این شعر به نام ده ها شهید اشاره می کند. مثلاً:
سالی که نابدل و مؤید و عرب هریسی
شاخه های بارور ØªÙˆÙØ§Ù† از شاخ Ùˆ برگ رها شدند
و به خاک ملتهب میهن درغلتیدند
Ùˆ از ده ها واقعه ÛŒ بمب گذاری Ùˆ خلع Ø³Ù„Ø§Ø ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ کند. مثلاً:
سال Ø§Ù†ÙØ¬Ø§Ø± تریبون های تظاهرات Ùˆ اشک تمساØ
سال کینه ÛŒ Ù…Ù†ÙØ¬Ø±
سالی Ú©Ù‡ در گنبد Ùˆ رشت Ùˆ ساری چندین مجسمه به هوا Ø±ÙØª
ولی در هیچ یک اثری از ÙØ±Ø¯ÛŒØª دیده نمی شود. همه ÛŒ نام ها یک آوا دارند (ÙØ¯Ø§ÛŒÛŒ) Ùˆ تنها در هماهنگی گروهی، معنا پیدا Ù…ÛŒ کنند. "کارنامه ÛŒ خون" چون سرود کار عمل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ ماهیگیران هنگام کار Ù…ÛŒ خوانند تا کارشان از نظم دلخواه برخوردار شود. بدین منظور شاعر، ساختمان شعر خود را بر تکرار عبارت "سال 50ØŒ سالی Ú©Ù‡ ..." بنا Ù…ÛŒ کند Ùˆ با آوردن ترجیع بندی در سراسر شعر بندهای مختل٠را به یکدیگر پیوند Ù…ÛŒ دهد:
سالی که لبخند سیاه پوشید
سالی که خلق لر عزادار بود
سالی که زنگ خون به صدا درآمد
Ùˆ ØªÙˆÙØ§Ù† Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ داد.
گریز از ÙØ±Ø¯ÛŒØª با تاروپود "کارنامه" آمیخته است، چنانچه منصور تا دوران پس از قیام بهمن امضای ÙØ±Ø¯ خود را پای آن نمی نهد Ùˆ به همین دلیل تا آن زمان، بسیاری آن را کار سعید سلطانپور Ù…ÛŒ دانستند. از همه جالب تر برخوردی ست Ú©Ù‡ در سالهای پنجاه در زندان های شاه با این شعر Ù…ÛŒ شده:
زندانیان چریک آن را مال خود دانسته Ùˆ به عنوان نظم دهنده به شور Ùˆ مقاومتشان به کار Ù…ÛŒ برده اند. همانطور Ú©Ù‡ ماهیگیران از خود نمی پرسند Ú©Ù‡ سرود کارشان را Ú©ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ بنا به موقعیت در اصل آن تغییراتی ایجاد Ù…ÛŒ کنند. سعید یوس٠که خود شاهد این مدعاست Ù…ÛŒ نویسد:" منصور خاکسار شعر طولانی "کارنامه ÛŒ خون" را Ù…ÛŒ سراید Ú©Ù‡ به گونه ای روایت شاعرانه ÛŒ واقع ÛŒ سیاهکل است Ùˆ ØÙˆØ§Ø¯Ø« سال 50... به نقل از ØØ§Ùظه Ùˆ نیز با تکیه بر نوار کارنامه ÛŒ خون تکثیر Ø³Ú†ÙØ®Ø§ این شعر در زندان بسیار Ú¯Ù„ کرده بود Ùˆ هر کس به سلیقه ÛŒ خود بر آن چیزی Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²ÙˆØ¯ Ùˆ تغییرش Ù…ÛŒ داد. Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ در نوار ضبط شده است بیشتر به یک کار جمعی Ùˆ گروهی شباهت دارد." (نوعی از نقد بر نوعی از شعر Ù€ 1365ØŒ ØµÙØÙ‡ ÛŒ 57)
در "قصیده" شاعر به دنبال وهم رهیدن است Ùˆ در این راه Ø³ÙØ±ÛŒ را در مه شروع Ù…ÛŒ کند:"آینه ÛŒ مه روشن است" Ùˆ در مه به انجام Ù…ÛŒ رساند:"Ùˆ در Ú©ÙÙ† مه Ú¯Ù… شدم". در مه همه چیز عوض Ù…ÛŒ شود. اجسام کج Ù…ÛŒ شوند Ùˆ صداها به گوش نزدیک Ù…ÛŒ رسند. به همین طریق Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… نیز برای شاعر در مه Ú¯Ù… شده اند Ùˆ ØÙ‚ایق موجودیتی نسبی دارند. منصور هنگامی Ú©Ù‡ از نوزایی عتیقه Ùˆ دستار سخن Ù…ÛŒ گوید کسانی را Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ کنند به ØÙ‚یقت مطلق دست ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند به سخره Ù…ÛŒ گیرد:
ØÙ‚یقت سی پاره ای Ú©Ù‡ راز توازنهاست
و آینه ی جهان بین است
نامه تعالی این نظام معلق
که بر مدار جاذبه می چرخد
و ناکجا نامی اعظم
ـ تنها ـ
بر طریقت و تمکین است
ØÙ‚ایقی Ú©Ù‡ به نظر تو Ù…ÛŒ آیند در واقع کهنه هستند:
آه ای قبیله ی شب بیداران
کدام معنی را باید ÛŒØ§ÙØª
در نای خلسه وار نظامی
Ùˆ یا Ø¶ÛŒØ§ÙØª اسکندر
کدام ØÙ‚یقت نوست؟
ØØ§Ù„ این Ú©Ù‡ در "کارنامه" ØÙ‚یقت روشن است Ùˆ چون خورشید Ù…ÛŒ درخشد Ùˆ مه سرگردانی Ùˆ بی ایمانی را Ù…ÛŒ پراکند. گروهی Ú©Ù‡ ØÙ‚یقت را در Ø§Ù†ØØµØ§Ø± خود دارد زنگ بزرگ خون را به صدا درآورده است Ùˆ ØªÙˆÙØ§Ù† به طور قطع Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ خواهد داد. آنچه Ú©Ù‡ لازم است Ùقط ÙØ¯Ø§ کردن جان خویش در راه این ØÙ‚یقت است همانطور Ú©Ù‡ سیزده چریک سیاهکل در سپیده دم تیرباران از خود نشان دادند:
سالی Ú©Ù‡ خلق پرپر شدن سیزده Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ ÛŒ زØÙ…ت را دید
سپیده دم آنها را به چوبه ها بستند
بهترین ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† ما
بر پاهای نیرومند ایمان ایستاده بودند
Ùˆ با دندان های خندان کینه به لوله تÙنگها Ù…ÛŒ نگریستند
در "کارنامه" مرز بین ما Ùˆ دیگران Ù€ خلق Ùˆ ضدخلق Ù€ روشن است Ùˆ هیچ بخش بینابینی بین کارگران، دهقانان Ùˆ روشنÙکران کمونیست از یک طر٠با امپریالیسم Ùˆ سگ های بومی شان وجود ندارد Ùˆ Ùقط گلوله Ùˆ خون این دو را از یکدیگر جدا Ù…ÛŒ کند.
از آن روز سرخ خونین، روز قصاص که از راه خواهد آمد خبر می دهد:
با غرش مسلسل چریک ها
با پتک خشم کارگران
با داس های Ù†ÙØ±Øª دهقانان
و این قصرهای خون و ستم را درهم خواهد کوبید
بر لاشه ی سگان زنجیری و بر سر تمامی ارباب هاشان
در "قصیده" اما مبارزه ÛŒ بین خلق Ùˆ ضدخلق Ùقط از درون مه دیده Ù…ÛŒ شود Ùˆ مرزها همیشه به روشنی قابل رؤیت نیستند. شاعر نه تنها از همان ابتدا تلاش خود را "رهم رهیدن" Ù…ÛŒ خواند، بلکه به هنگام به خاک Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† های سال پنجاه Ùˆ پنج نیز چنین Ù…ÛŒ گوید:
Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… به تمامی تاریخند
با سهمی از عدالت و آزادی
و صداتان بی پژواک نمی ماند
می پنداشتم زمانه دگر می شود سرشار مهر و شادی
انسان خواهد Ø´Ú©ÙØª
و مسلخی بر خاک نمی ماند
اکنون تمام پلکم با شب درآمیخته است
نمونه ی کامل درهم ریختگی این معادلات را در بخش پایانی شعر می یابیم هنگامی که شاعر بر دهان نوزاد خود دهان بند می زند تا از مرز بگذرد و با اهداء ریشخندی می گوید:
زمان را ØØ§Ø´Ø§ Ù…ÛŒ کنم Ùˆ خود را
تا دیروز استبداد سیاسی بر دهان او دهان بند گذارده بود Ùˆ ØØ§Ù„ او خود بر دهان خویش نوارچسب Ù…ÛŒ زند. شاید برای او Ùˆ همسرش روشن باشد Ú©Ù‡ دلیل این کار چیست ولی در چشم بچه ÛŒ نوزاد چه؟ او Ú©Ù‡ پدر را جز سرچشمه ÛŒ مهر نمی شناسد، اکنون در مقابل این بی رØÙ…ÛŒ Ú†Ù‡ کند؟ Ùˆ تازه اگر دلیل این کار برای شاعر روشن است چرا Ù…ÛŒ گوید خود Ùˆ زمان را ØØ§Ø´Ø§ Ù…ÛŒ کند؟ آیا این دهان بندی است Ú©Ù‡ در سازمان Ù…Ø³Ù„Ø Ø¨Ø± دهان ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ گذارند تا از "اراده ÛŒ گروهی" پتکی خارا بسازند؟ آیا این میراث Ø®Ùقان سیاسی در جامعه است Ú©Ù‡ اکنون شاعر نشانه ای از آن را بر دهان کودک خویش Ù…ÛŒ گذارد؟ آیا به سخره Ú¯Ø±ÙØªÙ† خود Ùˆ زمانه ÛŒ خویش است Ú©Ù‡ آدمی را به انجام چنین ستمی در ØÙ‚ یک کودک وا Ù…ÛŒ دارد؟ خواننده Ù…ÛŒ تواند یکی از این جواب ها را بپسندد یا چون من، ذهن خود را به همه ÛŒ آنها مشغول دارد، ولی در هر صورت آنچه Ú©Ù‡ آشکار Ù…ÛŒ شود چند بعدی بودن Ùˆ عمق "قصیده" است در مقابل سادگی Ùˆ تک Ø¨ÙØ¹Ø¯ÛŒ بودن "کارنامه".
البته "قصیده" هم خالی از مبارزه ÛŒ اساطیری بین خلق Ùˆ ضدخلق، نور Ùˆ ظلمت نیست Ùˆ بخصوص ما شاهد آن را در سمبولیسم سیاسی شب Ù…ÛŒ بینیم. همانطور Ú©Ù‡ در جای دیگر هم Ú¯ÙØªÙ‡ ام (مقاله ÛŒ "شعر Ùˆ سیاست") Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از شب به معنای Ø®Ùقان سیاسی، از سالهای بیست در شعر امروز ایران شروع شد Ùˆ همانطور Ú©Ù‡ نمونه ÛŒ مورد Ø¨ØØ« نیز نشان Ù…ÛŒ دهد علت به کار بردن آن تنها برای ÙØ±Ø§Ø± از دست سانسور نیست تمایل به شاعرانه جلوه دادن شعر هم Ù…ÛŒ تواند دلیل دیگر آن باشد:
و پتیارگان مرداد
از شاخه ی مقدر شب
میوه می خورند
یا:
رؤیای ساده ای داریم
آن سوی استخوان Ùلز از روز
و شب هنوز درو می کند
شب اما همیشه جنبه ی کنایی ندارد و گاهی همان شب طبیعی است:
شب پای پویه ی کلکم
یا:
شب غوطه می زند در کوه و کنگره ی نور
و ماه می گذرد با من، از کندوی گوزن و دره ی آهن
شب نهر نقره است ...
در "کارنامه" زمان خطی است. از گردش واقعه ÛŒ سیاهکل در اواخر سال 49 شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ یک به یک تیربارانها Ùˆ بمب گذاریهای سال 50 را برمی شمرد. در واقع شاعر با تکرار عبارت "سال پنجاه، سالی Ú©Ù‡..." مدام واقعیت تقویمی زمان را به خواننده گوشزد Ù…ÛŒ کند. برعکس در "قصیده" زمان، دوری است Ùˆ شروع Ùˆ پایان آن معلوم نیست. در آغاز، شاعر از کودکی خود شروع Ù…ÛŒ کند Ùˆ در پایان به کودک خود Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ در واقع به دور جدیدی از خود او اشاره دارد. وقایع تاریخی اگرچه تقریباً براساس توالی آمده اند(بجز مورد اسکندرنامه خواندن Ú©Ù‡ به دوران تبعید شاعر تعلق دارد، ولی قبل از صØÙ†Ù‡ ÛŒ ÙØ±Ø§Ø± از مرز آمده، ولی ما در همه جا من دوم شاعر را Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ از زمان ØØ§Ù„ به زمان گذشته نقب Ù…ÛŒ زند Ùˆ قضاوت امروزی خود را در مورد واقعه ÛŒ دیروزی اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کند:
می گویدم بخوان
هان؟
Ú¯ÙØªÙ… راز هجای باران...
می خوانمش
و خام پر می گشایم
و تا بازجست یای تجربه می آیم
آن سوی قاب اما
خط غبار از اعتبار ØµÙØ±
گذر می کند
زبان در "کارنامه" ØµØ±ÛŒØ Ùˆ تا اندازه ای روزنامه نگارانه است. شاعر وقایع را Ùهرست وار ذکر Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ùقط با اضاÙÙ‡ کردن شعارهای سیاسی آن را هیجان آور Ù…ÛŒ سازد. در "قصیده" زبان مبهم Ùˆ مه آلوده است ØØªÛŒ وقتی هم Ú©Ù‡ وقایع ذکر Ù…ÛŒ شوند منظور شاعر نه توصی٠ساده ÛŒ خبری آنها بلکه برعکس کاربردشان در خدمت ÙØ¶Ø§Ø³Ø§Ø²ÛŒ Ú©Ù„ÛŒ شعر است. مثلاً هنگامی Ú©Ù‡ در تکه ÛŒ پیش Ú¯ÙØªÙ‡ØŒ معلم از او Ù…ÛŒ خواهد Ú©Ù‡ Ø§Ù„ÙØ¨Ø§ را بخواند ما ناگهان به یاد نزول جبرئیل بر Ù…ØÙ…د در غار ØØ±Ø§ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÛŒÙ…. همچنین Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با مادر در خدمت بیان شکست Ù…ØØªÙˆÙ…ÛŒ قرار Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ در کمین "وهم رهیدن" شاعر نشسته است. هنگامی Ú©Ù‡ شاعر در Ùلسطین چشم به راه چریک های همرزمش نشسته ÙØ¶Ø§ Ùˆ Ù„ØÙ† شعر یادآور "معلقات سبعه" Ù…ÛŒ شود Ùˆ به Ú©Ù„ÛŒ با زبان روزنامه ای "کارنامه" Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است:
Ùنجان چایم را Ù…ÛŒ جویم Ùˆ ØØ§Ùظه ام را
اما شب تا شب دلهره بیدارم نمی کند
... شب گرد ماست چون بوریا و جسد
و گام های مشکوک
کدام ØÙ†Ø¬Ø±Ù‡ Ù…ÛŒ موید
در پاره های مراثی
کدام دیرک برجاست؟
آه ... من ØØªÛŒØŒ پاره آهی از هر خیمه گاهی نیستم
ویژگی دیگر زبان در "قصیده" زبان Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با زبان ادبی است Ú©Ù‡ به شعر غنا Ù…ÛŒ بخشد Ùˆ ØØ¬Ù…ÛŒ از Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ خیابان را وارد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ شعری خود Ù…ÛŒ کند:
شاید قرار آخر باشد
می گویمش ـ به گاه گذر ـ بدرود
Ù…ÛŒ گویدم: قرار دگر ÙØ±Ø¯Ø§Ø³Øª
چک کن دقیق
دیدار ما کجاست
در پشت پلک Ø®ÙØªÙ‡
جنگاوران ÙˆØØ´ÛŒ آزادند
تصویرسازی در "کارنامه" تک بعدی است Ùˆ شاعر چون عکاس ساده ای Ù…ÛŒ کوشد تا عین واقعیت را Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ کند: پاکت گوجه ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند مجسمه ای را به هوا Ø¨ÙØ±Ø³ØªØ¯ Ù€ سیزده چریک در میدان اعدام Ùˆ اعتصاب کارگران جهان چیت. نمادهای شعر نیز غالبا جنبه ÛŒ کنایی دارند یعنی تصاویر در آنها Ùقط برای رساندن Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده اند Ùˆ به خودی خود ارزشی ندارند. زنگ بزرگ خون نشانه ÛŒ جنبش Ù…Ø³Ù„ØØ§Ù†Ù‡ است Ù€ ØªÙˆÙØ§Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ Ù…ÛŒ دهد نشانه ÛŒ ØªÙˆÙØ§Ù† جنبشی است Ú©Ù‡ انبوهی از شهدا را تقدیم خلق Ù…ÛŒ کند Ù€ بهار خبر از آزادی Ù…ÛŒ دهد Ùˆ گوزن علامت چریک Ù…Ø³Ù„Ø Ø§Ø³Øª. در واقع این نمادها همان کارکرد باسمه ای را دارند Ú©Ù‡ Ú†Ú©Ø´ Ùˆ داس در پرچم شوروی .
در "قصیده" ما با سه دسته تصویرسازی سروکار داریم: یکی همان نوع باسمه ای "کارنامه" چون گوزن به معنای چریک Ù€ Ú¯ÙˆÛŒ سرخ خورشید به معنای جنبش چریکی Ù€ شب برای Ø®Ùقان Ùˆ Ù†ÛŒÙ„ÙˆÙØ± برای آزادی Ùˆ مانند آن. دسته ÛŒ دوم تشبیهاتی هستند Ú©Ù‡ اگر Ú†Ù‡ تازه هستند اما دربسته اند Ùˆ در خدمت ÙØ¶Ø§Ø³Ø§Ø²ÛŒ شعری به کار نمی روئند. شاعر Ùقط Ù…ØØ³ÙˆØ± زیبایی آنها Ù…ÛŒ شود Ùˆ چون صنعتگر اصÙهانی دوست دارد تا آنها را به طور زینتی در کنار یکدیگر بچیند. تعابیری چون : آینه ÛŒ مه Ù€ بادبان ØµØ¨Ø Ù€ صلابت گلبرگ سرخ Ù€ جاذبه ÛŒ عشق Ù€ کام راه Ù€ چشم روز Ù€ شاخ Ùˆ برگ قرق Ù€ خدنگ دشت Ù€ اشتهای گستاخ Ù€ پیله ÛŒ نگاه Ù€ شیهه ÛŒ Ùلاخن Ù€ در ممنوع Ù€ ... Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ ÛŒ بیداری Ù€ همزاد شب Ù€ باغ مهر Ù€ کندوی گوزن Ù€ دره ÛŒ آهن Ù€ جنگل عشق ...
این تعابیر Ùقط از ØµÙØØ§Øª آغازین شعر برگزیده شده وگرنه Ù…ÛŒ توان Ùهرستی چند برابر آن ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورد. اشکال این تشابیه Ùˆ تعابیر یکی در تعقید بسیاری از آنها Ùˆ دیگری در زیاده روی "Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡" از آنهاست. مثلا منصور به جای این Ú©Ù‡ بگوید: شبها روزنامه Ù…ÛŒ نوشتیم Ù…ÛŒ گوید:"شب پای پویه Ú©Ù„Ú©Ù…" این پیچیدگی زبانی با عمق طبیعی ابهام در شعر کاملاً Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است. خواننده وقتی گره تعبیر پیچیده را Ù…ÛŒ گشاید دیگر آن را به کناری Ù…ÛŒ اندازد. ØØ§Ù„ اینکه، ابهام در شعر، چون خود زندگی باقی Ù…ÛŒ ماند Ùˆ همیشه پذیرای ØªÙØ³ÛŒØ±Ù‡Ø§ Ùˆ تعبیرهای جدید است. ما بعداً به این موضوع برمی گردیم.
زیاده روی در Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از تشبیه باعث خنثی شدن Ùˆ کند شدن لبه ÛŒ تیز آن Ù…ÛŒ گردد Ùˆ خواننده قبل از اینکه بتواند به تجسم یکی بپردازد Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± تشبیه دیگری Ù…ÛŒ شود Ùˆ لاجرم در Ù¾ÛŒ درک Ùˆ ØØ³ آنها نمی رود. این مشکل مهمی است Ú©Ù‡ شعر کلاسیک ما بخصوص سبک هندی از آن رنج Ù…ÛŒ برد Ùˆ در دوره ÛŒ معاصر نیز گریبانگیر شعر توللی Ùˆ مشیری Ùˆ نادرپور است.
وقتی Ú©Ù‡ "قصیده ÛŒ Ø³ÙØ±ÛŒ در مه" را Ù…ÛŒ خواندم غالباً از خود Ù…ÛŒ پرسیدم: کارکرد این سیل تشبیهات Ùˆ تعبیرات چیست Ùˆ آیا به راستی Ù…ÛŒ توان برای آن توجیهی ÛŒØ§ÙØªØŸ
شاید این بندها Ú©Ù‡ قسمت اصلی بدنه ÛŒ شعر را نیز تشکیل Ù…ÛŒ دهند خاصیت مه را دارند Ú©Ù‡ ÙØ¶Ø§ÛŒ شعر را Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ مه آلود Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ùقط به ما اجازه Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ از درون آن قسمتی از این تخته سنگ Ùˆ نمایی از آن درخت را ببینیم. این اشیایی Ú©Ù‡ در واقع در این مه غلیط قابل رؤیت هستند، همان تصاویر دسته سوم هستند Ú©Ù‡ اکنون Ù…ÛŒ خواهیم به آن بپردازیم.
تصاویر دسته ÛŒ سوم آنهایی هستند Ú©Ù‡ با بستن کتاب از ذهن نمی گریزند Ùˆ در ذهن خواننده باقی Ù…ÛŒ مانند. به عنوان نمونه در این شعر Ù…ÛŒ توان از صØÙ†Ù‡ ÛŒ گذشت Ùˆ گذار کودکانه در کنار شط Ù€ Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با مادر به هنگام قطع ارتباط با خانه Ù€ آخرین قرار با دوست چریک Ù€ مشاهده ÛŒ Ú¯Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ در ریگزارهای Ùلسطین روئیده Ù€ خواندن اسکندرنامه با مجید Ùˆ خسرو Ùˆ از همه مهم تر صØÙ†Ù‡ ÛŒ پایانی عبور از مرز Ùˆ بستن دهان شیده Ù…ÛŒ توان نام برد. این صØÙ†Ù‡ ها بیشتر از بمباران تشابیه Ù…Ù†ÙØ±Ø¯ دسته ÛŒ دوم در ذهن Ù…ÛŒ مانند Ùˆ به همراه خود باری از Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ اندیشه را به خواننده منتقل Ù…ÛŒ کنند. ØªÙØ§ÙˆØª دسته ÛŒ سوم با دسته ÛŒ دوم این است Ú©Ù‡ اولا آنها تعقیدی نیستند ثانیا زیاد به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ نمی شوند Ùˆ ثالثا عمیق Ùˆ پذیرای ØªÙØ³ÛŒØ±Ù‡Ø§ÛŒ گوناگونند.
منصور خاکسار سراینده ÛŒ "کارنامه ÛŒ خون" در "قصیده ÛŒ Ø³ÙØ±ÛŒ در مه" سیاست را رها نمی کند، بلکه Ùقط آن را ÙØ±Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒ سازد Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد تا از ورای معادلات طبقاتی تأثیر سیاست را در روØÛŒÙ‡ ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ دریابد Ùˆ منعکس کند. بدین ترتیب "قصیده" نه تنها از Ù„ØØ§Ø¸ ادبی بر "کارنامه" پیشی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ØŒ بلکه در قلمرو اندیشه ÛŒ سیاسی نیز بر آن برتری دارد، زیرا به عقیده ÛŒ من به مهمترین کمبودی اشاره Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ جنبش سیاسی ما در هنگام سرودن"کارنامه" از آن رنج Ù…ÛŒ برد: نادیده Ú¯Ø±ÙØªÙ† ÙØ±Ø¯ÛŒØª Ùˆ ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ به بهانه ÛŒ اهدا٠گروهی . شاید این را بتوان یکی از رهاوردهای "Ø³ÙØ±ÛŒ در مه" دانست.
دسامبر 93
* این مقاله در کتاب "شعر سیاست Ùˆ 24 مقاله دیگر" مجید Ù†Ùیسی به چاپ رسیده است.