تأملی بر کتاب طوبا و معنای شب 2
اثر شهرنوش پارسی پور
نوشته مینو نصرت
قسمت دوم
طوبی، میرزا کاظم، شاهزاده میرزا
ÙØµÙ„ دوم رمان با مثلث طوبی، میرزا کاظم Ùˆ شاهزاده ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† میرزا Ø´Ú©Ù„ میگیرد. بنا به آداب آن روز ها زن کالائی بود Ú©Ù‡ مرغوبیتش در ØÙ…ام Ù…ØÚ© زده میشد. طوبی نیز همانند یک رعیت در ØÙ…ام Ù…ØÚ© زده میشود Ùˆ بی هیچ چون Ùˆ چرائی، ØØªÛŒ وقتی تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود باقی عمرش را به جستجوی خدا سپری کند به ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ای کوتاه عروس شاهزاده ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† میرزا Ù…ÛŒ شود. میرزا کاظم، پسر عمه ÛŒ طوبی Ú©Ù‡ بانی بر پاساختن دار قالی شده بود Ùˆ از همان ابتدا طوبی را ملک شخصی Ùˆ همسر خود Ù…ÛŒ پنداشت با به هم خوردن توازن قدرت به Ù†ÙØ¹ شاهزاده، ØÙ‚ارت نادیده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شدنش را توسط دختر دائی با کینه از شاهزاده پر میکند Ùˆ تصمیم میگیرد وارد گروه "خیابانی" شود.
اکنون زندگی طوبی برشی از سرزمین Ùˆ ØÛŒØ·Ù‡ ÛŒ شاهان است. او Ù‡ÙØª شبانه روز شادمانی در ازای تØÙ…Ù„ جهنم ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ØÙ…ود از شاهان هدیه Ù…ÛŒ گیرد، هدیه ای شبیه انگشتر الماس نشان مرد انگلیسی در زمان پدر. دوستان همیشگی شاهزاده نیز سه Ù†ÙØ±Ù‡Ø³ØªÙ†Ø¯ موسوم به قلندران Ú©Ù‡ Ø§ØªØØ§Ø¯ÛŒ دارند در سیرت علیه زنان Ùˆ در صورت خواهان آنها .رأس مثلث شاهزاده است Ùˆ اضلاعش یکی به طی٠میانه روهای Ú†Ù¾ مایل است Ùˆ دیگری طی٠راست Ùˆ درویش مسلک. هر ضلع ضمن وابستگی به ضلع دیگر در Ú©Ù„ مطیع ارباب است Ùˆ نوکر بیگانه. طوبی Ú©Ù‡ از طی٠شاهان نیست بعد از شش ماه به خانه ÛŒ مستقل شاهزاده Ú©ÙˆÚ† میکند Ùˆ بعد از ÙØ±Ø§Ø± شاهزاده با Ù…ØÙ…د علیشاه به روسیه به نقطه ÛŒ اول Ùˆ ابتدای قطØÛŒ بر Ù…ÛŒ گردد ودوباره ساکن خانه ÛŒ موروثی خود Ù…ÛŒ شود این بارهمراه با چهار بچه ÛŒ قد Ùˆ نیم قد، نوکر Ùˆ کنیزی بنام الماس Ùˆ یاقوت Ú©Ù‡ هدیه ÛŒ شاهانند Ùˆ خانه ای Ú©Ù‡ از ظواهر تجدد یک تلمبه برای کشیدن آب از آب انبار به آن اضاÙÙ‡ شده Ùˆ مستاجرینی برای گذران زندگی .
طوبی جای خالی مردش را میگیرد Ùˆ همزمان به خاطر ارادت به پیران Ùˆ درویشان نقش سه گانه ای را Ø§ÛŒÙØ§ میکند. او برگشته به نقطه ÛŒ ØØ±Ú©Øª آونگی اش Ùˆ اگر Ú†Ù‡ جای پرهیب نورانی را تصاویری از اروس Ùˆ پروس Ùˆ ویلهم Ùˆ انگلیس Ùˆ هیتلر پر ساخته ولی او همچنان میان خشم Ùˆ گناه در نوسان است. از مرتضی دوست درویش مسلک شاهزاده نواختن تار را آموخته است، مولوی Ù…ÛŒ خواند Ùˆ سماع Ù…ÛŒ کند. ØØ§Ù„ با تجربه ÛŒ تازه از دو سو کشیده Ù…ÛŒ شود: از یک سو با نیروی عظیم غرایزش مواجه است Ú©Ù‡ توسط شوهر بیدار شده Ùˆ از دیگر سو بدنبال Ø§ØØ³Ø§Ø³ گناه Ùˆ تسکین آن به سوی پیران Ùˆ درویشان کشیده Ù…ÛŒ شود. برآیند این دو نیرو تولد زنی مقدس مآب است Ú©Ù‡ برای Ø±ÙˆØ Ø¨ÛŒÙ…Ø§Ø± Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ ÛŒ خود Ùˆ اطراÙیان Ø³ÙØ±Ù‡ ÛŒ پیشگوئی ووعظ Ù…ÛŒ گشاید .
موازی مصائب طوبی نویسنده دو شخصیت باستانی را Ú©Ù‡ ØØ§Ù…Ù„ Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ هایند وارد داستان میکند. شاهزاده گیل وهمسرش لیلا Ú©Ù‡ هر کدام در مقطعی شاهین میزان دو Ú©ÙÙ‡ ÛŒ ناموزون ترازوی ذهن طوبی Ù…ÛŒ شوند. شاهزاده گیل نماد اقتدار Ø±ÙˆØ Ø¬Ù…Ø¹ÛŒØŒ هویت باستانی Ùˆ اسطوره ای ØØ§Ú©Ù… بر جامعه است. او به "گیلگمش" قهرمان سومریان میماند در شهر باستانی Ùˆ مادر تبار " اروک ". قهرمانی Ú©Ù‡ دوسوم ØØ¶ÙˆØ±Ø´ خدائی Ùˆ یک سوم آن انسان است Ùˆ چون با نیم مونث خود " انکیدو " Ù…ÛŒ آمیزد ØµØ§ØØ¨ قدرتی مضاع٠میشود Ùˆ بدنبال آن به جنگ خدایان Ø±ÙØªÙ‡ØŒ جنگل هارا نابود میکند Ùˆ نمی پذیرد Ú©Ù‡ با الهه ایشتار در آمیزد. گیلگمش در آینه ÛŒ چشمان الهه Ù¾ÛŒ به ØØ¶ÙˆØ± نیروهای اهریمنی خود برده، علیه خود قیام میکند Ùˆ گاو آسمانی را Ù…ÛŒ کشد Ùˆ نیم مونث خود را از دست میدهد. او بعد از مرگ "انکیدو" با Ù‡ÙØª Ú©ÙØ´ آهنی تا دنیای مردگان وکوه Ù‚Ø§Ù Ø³ÙØ± میکند Ùˆ در پایان مرگ را به عنوان تقدیرش Ù…ÛŒ پذیرد .
در واقع به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ شاهزاده گیل نماد شاهان رأس هرم است Ùˆ مظهر مرد سالاری. قدرتی Ú©Ù‡ نیمه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± انسانی اش را کشته است Ùˆ به آدمی میماند Ú©Ù‡ در کنار همسرش ØÙˆØ§ مدام ØØ³Ø±Øª Ø±ÙˆØ Ø§Ø«ÛŒØ±ÛŒ زنش را دارد. او به زخم التیام ناپذیری شباهت دارد Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ دشنه ÛŒ جهالت Ùˆ نادانی خودش است. پس ناچاراست برای ارضای Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ زنان را در ØØ±Ù…سراها Ùˆ اندرونی ها Ùˆ پشت روبنده Ùˆ پستو نگاه دارد تا ØµØ§ØØ¨ سایه ÛŒ پرهیب غول آسائی شود Ú©Ù‡ در جای خالی عشقش نشسته است Ùˆ انتقام Ø±ÙˆØ Ø¹Ø§ØµÛŒ او را از دیگران میگیرد. او شاه شاهان دربار است Ú©Ù‡ با زنان ØØ±Ù…سرای دوست وزنان بور بیگانه Ù…ÛŒ آمیزد Ùˆ همزمان Ú©Ù‡ آنها را برده Ùˆ بره Ù…ÛŒ خواهد در عین ØØ§Ù„ از خالی ØØ¶ÙˆØ± ØÙ‚یقی شان در جان خود رنج Ù…ÛŒ برد Ùˆ بالطبع قادر نیست نقش شاهان ØÙ…ایت گر را بازی کند . نخ ØØ¶ÙˆØ± بیمارگونه ÛŒ او توسط قدرت های بیرون از خود هدایت Ù…ÛŒ شود. او نماینده ÛŒ مردانی است Ú©Ù‡ اقتدارش را جز با سرکوب زنان جامعه قادر نیست ØÙظ کند Ùˆ این « ابتدای ویرانی است » .
Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ ای این زوج : شاهزاده گیل وهمسرش لیلا، خود را به Ø±ÙˆØ Ø¹ØµÛŒØ§Ù†ÛŒ طوبی تØÙ…یل میکند. این سه در پیوستن به هم است Ú©Ù‡ به ÙˆØØ¯Øª Ù…ÛŒ رسند. روایت آنها موازی تقدیری است Ú©Ù‡ خط ØØ¶ÙˆØ±Ø¢Ù† را طوبی با مردانی Ú©Ù‡ در زهدان خود Ùˆ خانه اش Ù…ÛŒ پروراند رقم Ù…ÛŒ زند. شاهزاده گیل Ùˆ طوبی اززخم یک تازیانه رنج Ù…ÛŒ برند با این ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù‡ شاهزاده برای ØÙاظت از قدرت خود Ú©Ù‡ آن را ابدی میداند Ùˆ برای اثبات آن ØŒ سرگذشت هزاره ها ÛŒ تاریخ را برای روان مذکر(انیموس) طوبی روایت میکند. او خود را پدر Ùˆ پسر Ù…ÛŒ داند Ùˆ طوبی را مریم عذرا Ùˆ به گونه ای بره ای از ØÙˆØ§Ø±ÛŒÙˆÙ† خود. تصویر Ùˆ تعبیری نمادین از شام آخر Ù…Ø³ÛŒØ Ø¯Ø± رمان منعکس شده است. در اولین دیدار طوبی با شاهزده گیل، او « جام شرابی به ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† میرزا تعار٠کرد. پرسید آیا زن شراب میخورد . طوبی بشدت به علامت انکار سرش را به اطرا٠پرتاب کرد Ùˆ شاهزاده بدون نگرانی جامی به سوی او دراز کرد Ùˆ Ú¯ÙØª ØŒ « بخورید !» لبخندی بر لب داشت Ùˆ طوبی بی اختیار دست هایش را دراز کرد Ùˆ جام را بدست Ú¯Ø±ÙØª. شاهزاده Ú¯ÙØªØŒ « معنی ندارد شوهر بخورد Ùˆ زن نخورد ». (ص Û±Û²Û¶ ) به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ طوبی همسر شاهزاده ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† میرزا، Ø±ÙˆØ Ø²Ù†Ø§Ù†Ù‡ یا آنیمای شاهزاده گیل هم است. از نگاه دیگر میتوان اینگونه Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ شاهزاده با دادن شراب به طوبی Ùˆ انتظار کشیدن Ù„ØØ¸Ù‡ ای Ú©Ù‡ او ناگهان آن را Ù…ÛŒ نوشد به نوعی پرده ÛŒ میان خود Ùˆ او را کنار میزند Ùˆ راز جاوانگی اش را با زنی در میان میگذارد Ú©Ù‡ " راز گندم را میداندو با قلب باز ØØ±Ú©Øª میکند".
چنین به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ شاهزاده گیل تجربه ÛŒ تاریخی وقایعی است Ú©Ù‡ منجر به جمعیتی از زنان Ùˆ مردانی با روØÛŒ قوز دار شده است. خانه ÛŒ شاهزاده گیل تمثیلی از معبد هندیان است .« در هندوستان ØŒ متداول ترین نماد غائی، آلت نرینگی یا به Ú¯ÙØªÙ‡ ÛŒ خود انها لینگام خدای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است Ú©Ù‡ در واژن، یا به Ú¯ÙØªÙ‡ ÛŒ انها، یونی الهه وارد Ù…ÛŒ شود. تامل کردن در باب این نماد، تامل کردن در باب Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ زایش Ú©Ù„ زندگی است. تمامی رمز Ùˆ راز زایش زندگی، به گونه ای نمادین در این نشانه مورد تامل قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. (Û³) آئین این گونه معابد، مراسمی ست موسوم به ازدواج جادوئی Ùˆ Ù‡Ø¯ÙØ´ Ø§ØªØØ§Ø¯ دو نیروی از هم گسیخته ÛŒ زن Ùˆ مرد است Ú©Ù‡ با نام های آنیما Ùˆ آنیموس بموجب این آئین به ÙˆØØ¯Øª نخستین باز Ù…ÛŒ گردند.
دایره ÛŒ تکوین ماه در ایام مهمانی Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± در خانه ÛŒ گیل همیشه کامل است Ùˆ بدر. ماه نماد بکارت Ùˆ جذبه ÛŒ زن است، نماد زایش Ú©Ù‡ از هلال تا بدر آبستن مهتاب است. گیل از Ù‡ÙØªØµØ¯ سال پیش Ù…ÛŒ گوید Ùˆ طوبی را گاه به زمان مولوی Ù…ÛŒ برد Ùˆ زمانی تا شیخ صنعان Ú©Ù‡ در پیر سالی با عشق دخترکی ترسا، شراب خوار Ù…ÛŒ شود Ùˆ خوکبانی میکند Ùˆ زنار Ù…ÛŒ بندد. پیر او نماد آئین کهن تری است Ú©Ù‡ بنا به روایت شاهزاده گیل باید نابود شود. متعاقب ØÙ…له ÛŒ مغول ها روایت میکند : «ما قوم Ùˆ خاندان هایمان را به ØØ§Ù„ خود گذاشتیم Ùˆ پای پیاده راهی روم شدیم. به هرجا رسیدیم Ú¯ÙØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ آمدند، بردند، سوختند » (ص Û±Û¸Û°) ،« اما مقصد پیر بود، این مقصد از دست Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ از پوسته تهی شده ». اینجا به نظر Ù…ÛŒ رسد اشاره به پیر، اشاره به جامعه ÛŒ بدوی Ùˆ مادر تباری نخستین است Ú©Ù‡ در آن زن به عنوان نماد زایش Ùˆ زندگی از Ø§ØØªØ±Ø§Ù… خاصی برخوردار بود. گیل Ù…ÛŒ گوید : «عزم جزم کردم تا دخترک را بکشم. باید به پیر نشان Ù…ÛŒ دادم Ú©Ù‡ ØØ¬Ù…ÛŒ از خون Ùˆ گوشت Ùˆ پوست نمی تواند این همه ارزشمند باشد ».(همانجا) Ùˆ ادامه میدهد: « به درستی نمیدانم در کجا بود Ú©Ù‡ انها را دیدم . زنی Ùˆ مردی، در ØÙ‚یقت پسرکی هیجده نوزده ساله Ùˆ دخترکی چهارده پانزده ساله Ú©Ù‡ در شب Ø²ÙØ§Ùشان از ØÙ…له ÛŒ مغول جان بدر برده بودند. پدر آسیابان پسرک، بنا به Ú¯ÙØªÙ‡ خودش زوج را در شب Ø²ÙØ§Ù تا آغل گوسÙندان در کوهپایه هدایت کرده بود. او یک Ù‡ÙØªÙ‡ ÙØ±ØµØª به آنها داده بود تا زن Ùˆ شوی شوند Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ بود تا قدر این یک Ù‡ÙØªÙ‡ را بدانند Ú©Ù‡ از Ù¾ÛŒ آن رنج Ùˆ ØØ±Ù…ان زندگی آغاز خواهد شد .»(ص۱۸۴)
خواننده در روایات شاهزاده گیل با وجه دیگری از Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ در Ù‡ÙØª روز مواجه Ù…ÛŒ شود. درروایت Ùوق آنچه امین Ùˆ همسرش را در برابر مغول ها ایمن میکند یکپارچگی Ùˆ ÙˆØØ¯Øª آنهاست گوئی سیاره ای تنهایند در جستجوی انسان Ùˆ درست در همان Ù„ØØ¸Ù‡ است Ú©Ù‡ شاهزاده گیل با Ù†ÙØ±ØªÛŒ Ú©Ù‡ از پیر وقطب عالم خود در دل دارد، برای تسکین خود همسر امین را میکشد. در روایت پیر Ùˆ مولا، شاهزاده گیل از آئین Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¶Ù‡ ØØ±Ù Ù…ÛŒ زند. گوئی او نماد شریعتی است Ú©Ù‡ در مقطعی از تاریخ ذهن مردم را تسخیر کرده است. او برای نجات پیر تصمیم به قتل دختر میگیرد. « شش Ù‡ÙØª روزی ردش را Ú¯Ø±ÙØªÙ… تا عاقبت ÛŒØ§ÙØªÙ…Ø´. در خمخانه ای Ù…ÛŒ رقصید. بی ØØ¯ زیبا Ùˆ بی ØØ¯ بیرØÙ… بود. اما من میتوانستم او را بکشم. شاید برای اینکه میدانستم نمیتواند مال من باشد » .(ص۱۸۱) « Ùقط ایمان آورده بودم Ú©Ù‡ باید دشنه را در قلبش ÙØ±Ùˆ کنم . میدانی یک نوع ایمان سرد Ùˆ یخزده، یک جور ÙØ±ÛŒØ¶Ù‡ بود شاید Ú©Ù‡ داشتم Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÙ… تا بانجامش برسانم ».( ص Û±Û¸Û²) در واقع سیاهی چشمان دختر از زیر روبنده Ú©Ù‡ در مهتاب برق Ù…ÛŒ زند، نمادی از Ø±ÙˆØ Ø§Ø«ÛŒØ±ÛŒ زنانه است Ú©Ù‡ شیخ صنعان را در پیرسالی به سوی خود خوانده است. چندان Ú©Ù‡ برای او خوکبانی کند Ùˆ خرقه در آتش اندازد، شراب خورده Ùˆ زنار ببندد. اصولی Ú©Ù‡ خلا٠طریقت آن روزگار است Ùˆ ØØ±Ø§Ù… . شاهزاده گیل Ú©Ù‡ قادر به مقابله با قدرت ازلی پیر نیست Ùˆ در مقام او هم نیست به جای دختر ترسا، با دشنه ÛŒ آخته ازکینه Ùˆ Ù†ÙØ±ØªØŒ همسر امین چوپان را Ù…ÛŒ کشد Ùˆ او را Ú©Ù‡ با زن خود یکپارچه بوده در انتها شبیه گول Ùˆ دیوانگان بر دامان مرشدی رها میکند Ùˆ خود از شدت Ù†ÙØ±Øª بدل به مرگ شده به جستجوی زن اثیری رو به بیابان میگذارد. در این بخش نویسنده با اعجاز Ùوق العاده ای از زبان امین به توصی٠پیکر کامل انسان Ù…ÛŒ پردازد. در واقع شاهزاده نمیتواند اندیشه هایش را به Ø±ÙˆØ Ø¹Ø§Ø´Ù‚ امین تØÙ…یل کند چون امین « پس از پایان هر وعده سخنرانی Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª : « اما آخر او زن من است » Ùˆ « گویا دخترک زنده باشد همیشه بصورت ØØ¶ÙˆØ± زنده از او ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کرد ». (ص Û±Û¸Û·) شاهزاده Ù…ÛŒ گوید : «راستش از Ù¾ÛŒ کشتن دخترک سخت وابسته این پسر بودم. گویا ملک شخصیم باشد Ùˆ از اینکه نمی توانستم روی او تاثیر بگذارم رنج Ù…ÛŒ بردم ».(ص۱۸۸)
شهرنوش پارسی پوراز وقوع رنجی ØµØØ¨Øª میکند Ú©Ù‡ در طول رمان جان تمام شخصیت ها را در بر Ù…ÛŒ گیرد. شاهزاده با کشتن زن درون خود به نوعی Ø±ÙˆØ Ù…Ø±Ø¯Ø§Ù†Ù‡ اش را دیوانه کرده بود . ØØ§Ù„ به جای خالی بزرگی شباهت داشت Ú©Ù‡ نه از او تاثیر Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ نه اطاعت Ù…ÛŒ کرد. آن جای خالی نم نم پر Ù…ÛŒ شد از Ø§ØØ³Ø§Ø³ سرد Ùˆ زمهریر Ø±ÙˆØ Ø¨ÛŒØ§Ø¨Ø§Ù† Ùˆ شاهزاده در هبوطی Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ در خود تØÙ„یل Ù…ÛŒ Ø±ÙØª .شاهزاده گیل جای خالی یک Ùقدان بزرگ را با اقتدار Ùˆ استبدا پر کرده بود ØŒ همچنان Ú©Ù‡ طوبی.
همسو با شاهزاده گیل Ùˆ طوبی ما با طی٠تازه ای آشنا میشویم. واسطه ای Ú©Ù‡ شبیه آسایشگاه روانی، گولان را پناه Ù…ÛŒ دهد. گولان زنان Ùˆ مردان جوانی هستند Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÛŒØª شان مورد هجوم Ùˆ تجاوز قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ اگر به دست خود رها شوند " سنگ روی سنگ بند نمی شود ". پس طی٠دراویش به عنوان پیر جای پیران کهنسال را Ù…ÛŒ گیرند تا تسکین Ø±ÙˆØ Ø¢Ù†Ù‡Ø§ باشند Ùˆ در عین ØØ§Ù„ مانع ویرانی خود. طرز تÙکری Ú©Ù‡ در ÙØµÙ„ های بعدی طوبی را Ø§ÙØªØ§Ù† Ùˆ خیزان با خود Ù…ÛŒ کشد. طوبی به عنوان زن، از معنا تهی شده است Ùˆ به همین دلیل برای آنکه شاهین میزان میان خاله های گول Ùˆ دیوانه ÛŒ خود باشد نیاز دارد به گدا علیشاه پناه ببرد تا بتواند ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† خود Ùˆ رعیت را به نهی از ØØ±Ø§Ù… Ùˆ ØØ±Ø§Ù…یان وادارد. نخستین تصویر این طایÙÙ‡ را" شیخ Ù…ØÙ…د خیابانی" در ذهن او پر ساخته است . او نخستین پرهیب نورانی بود Ú©Ù‡ در کنار گور مشترک برای طوبی ØØ±Ù زد « آخوند Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª علت گرسنگی جهل است نه Ùقر» .(ص۴۳) نطÙÙ‡ ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± ØØ±Ø§Ù…یان وقتی به بار Ù…ÛŒ نشست Ú©Ù‡ شاهین میزان ترازو قادر نبود تعادل دو Ú©ÙÙ‡ را ØÙظ کند.
قشر درویش در این مقطع همچون سایه ÛŒ عقابان ØŒ نسل سوخته را زیر بالهاشان میگیرند . آنها با آرمان های الهی شان برای خود بارگاهی Ù…ÛŒ سازند زیر سایه ÛŒ شاهان تا بر غلامان Ùˆ کنیزکان نیمه جان اربابی کنند. « پیر Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª عشق مجازی را باید قربانی عشق ØÙ‚یقی کرد Ùˆ مردمان دنیا به عبث به مجاز دل خوش Ù…ÛŒ دارند .» (ص۱۸۹)ØŒ Ú¯ÙØª : « در بخارا وقتی برای عاشقی وجود ندارد، اما در روم برای این کار وقت بسیار هست Ùˆ از آن گذشته پیر دخترک را تا دروازه مرگ برده بود اما باز گردانیده بود .»(ص Û±Û¹Û°)ØŒ سپس Ú¯ÙØª «آن کس Ú©Ù‡ عشق را نمی شناسد نمیتواند بجنگد. برای جنگیدن Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù†ÙØ±Øª لازم بود Ùˆ Ù†ÙØ±Øª را کسی ØµØ§ØØ¨ Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ عشق را ØµØ§ØØ¨ باشد »( ص Û±Û¹Û±) ØŒ « Ùˆ Ú¯ÙØª ØØ¶ÙˆØ± چنگیز مملو از عشق است اما عشقی بیمار گونه Ú©Ù‡ از سرزمین های بایر Ùˆ خشک بر میخیزد، از این روی Ù†ÙØ±Øª او اینهمه مخو٠و خونبار است .» (همانجا). طوبی نیز زمانی در مورد ØØ³ خود به آقای خیابانی بر این پندار بود زیرا « عشقی Ú©Ù‡ به آقای خیابانی داشت از مقوله عشق به شوهر نبود. چیز دیگری بود. این از آن عشق ها بود Ú©Ù‡ آدم را واله Ùˆ دیوانه به خیابان Ù…ÛŒ کشید، نه برای رسیدن به معشوق Ú©Ù‡ برای غرق شدن در معشوق ».(ص Û±Û²Û°) شاهزاده گیل با روایت از پیر Ùˆ مرشد خود، طوبی را Ú©Ù‡ نیمه ÛŒ سلاخی شده ای از اوست روانه ÛŒ بارگاه گداعلیشاه میکند .
لیلا، نماد زن متمرد Ùˆ اثیری است. او همسر شاهزاده گیل است Ùˆ قدمت او را دارد. در اسطوره ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ لیلیت اولین زن آدم است Ú©Ù‡ با او یکسان خلق Ù…ÛŒ شود Ùˆ از Ø§ØªØØ§Ø¯ این دو باهم است Ú©Ù‡ ناگهان دیوخشم زاده Ù…ÛŒ شود. لیلیت در زناشوئی با آدم دچار اختلا٠می شود Ùˆ چون نمی خواهد در موقعیت تسلیم قرار بگیرد، زیرا هیچ ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ میان خود Ùˆ او نمی بیند پس با اختیار از بهشت بیرون Ù…ÛŒ رود Ùˆ خدا ØÙˆØ§ را از دنده ÛŒ آدم خلق میکند تا همیشه مطیع Ùˆ همراه او باشد. به تعبیر ÛŒ دیگردر جوامع آغازین Ú©Ù‡ Ø¨Ø§ÙØªÛŒ کاملا Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از جوامع امروزی داشتند، به دلیل اینکه زن Ùˆ زمین، هر دو سرچشمه ÛŒ زایش Ùˆ باروری هستند از ØØ±Ù…ت ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† برخوردار بودند. این Ø§ØØªØ±Ø§Ù… بمرورایام بنا به اصل قدرت Ùˆ سلطه ÛŒ مردان بر زنان از بین Ø±ÙØª Ùˆ طی٠زنان مستقل Ùˆ آزاد اندیش Ú©Ù‡ همسان مردان در جهت تØÙ‚Ù‚ غرایز Ùˆ آرزوهایشان گام بر Ù…ÛŒ داشتند ØªØØª عناوین اهریمن Ùˆ روسپی Ùˆ شیطان به پستو ها Ùˆ اندرونی ها رانده شدند Ùˆ Ø±ÙˆØ Ú©Ù…Ø§Ù„ جوئی آنها در نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ Ùˆ بدل به اندام زایش Ùˆ تولید رعیت Ùˆ برده شد Ú©Ù‡ آینه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± اقتدار مردان بود. صورت مثالی لیلا Ú©Ù‡ در کنار گیل قرار دارد، میان الهه Ù€ خدای اسطوره یعنی " مدوزا" ونخستین زن آدم " لیلیث " درنوسان است. بنابه اسناد مربوط به سومری ها لیلیت همان شیطان مادینه ÛŒ درون " درخت مقدس زندگی " است همانی Ú©Ù‡ گیل گمش اورا بیرون Ù…ÛŒ راند Ùˆ به بیابان Ù…ÛŒ ÙØ±Ø³ØªØ¯. در داستان های Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ سامی او شهربانوی شب است. تثلیثی ست از انسان، الهه Ùˆ اهریمن. زنی Ú©Ù‡ به سبب تمرد از آدم خود بهشت را ترک میکند Ùˆ با هیولاها Ù…ÛŒ آمیزد. « اسطوره های الهه های بزرگ، Ø´Ùقت در قبال کلیه ÛŒ موجودات زنده را یاد Ù…ÛŒ دهند. در این اسطوره ها است Ú©Ù‡ به درک تقدس واقعی خود زمین Ù…ÛŒ رسید ØŒ زیرا زمین پیکر الهه است ». (Û´) لیلا نیز نماد الهه های عهد مادر تباری است Ú©Ù‡ بمرور با سلطه ÛŒ دین یهود تغییر Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهد به پدر سالاری. « مسلما در روز گار کتاب مقدس ØŒ عبرانیان پس از ورود، الهه ها را جارو کردند. اصطلاØÛŒ Ú©Ù‡ در عهد قدیم برای الهه ÛŒ کنعانی به کار Ø±ÙØªÙ‡ (( نجاست )) است » .(Ûµ) بنا به تØÙ‚یقات جوز٠کمبل، « پیش از مردوک، خدای بابل، یک الهه- مادر تمام عیار در آنجا وجود داشت ». (Û¶) بنا به همان منبع، « تمدن غرب اساسا در دره های رودخانه های بزرگ متولد شد – نیل، دجله Ùˆ ÙØ±Ø§ØªØŒ سند Ùˆ بعد ها Ú¯Ù†Ú¯. مکان هایی Ú©Ù‡ ذکر شد دنیای الهه ها بود. مثلا رودخانه ÛŒ Ú¯Ù†Ú¯ ( گنگا) نام یک الهه است». (Û·)
لیلا ماه شب چهارده است Ùˆ نیز قربانی همان شب. او بخش پنهان زنانی ست Ú©Ù‡ روزنه ای برای ظهور Ùˆ ابراز وجود ندارند. او Ø±ÙˆØ Ø¹Ø§ØµÛŒ Ùˆ سرکشی است Ú©Ù‡ همچون نسیمی دلنشین از شرق با برآمدن ماه طلوع میکند Ùˆ سایه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ±Ø´ نوازش است Ùˆ بته جقه ای را Ú©Ù‡ در دومین دیدار بر پیشانی دارد نشان تواضع ایرانی Ùˆ شاهی اوست Ú©Ù‡ قدمتی دیرینه دارد. زنی Ú©Ù‡ از ده هزار سال تا نوزاد به دنیا نیامده ÛŒ ÙØ±Ø¯Ø§ را شامل Ù…ÛŒ شود، با ØØ¶ÙˆØ±ÛŒ اثیری Ùˆ مخملی Ú©Ù… ØØ±Ù است Ùˆ نماینده زنی ست رانده شده به بیابان. این لیلاست Ú©Ù‡ نام طوبی را به شمس الملوک ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ به او Ù…ÛŒ گوید : « میدانی طوبی درختی است در بهشت ØŸ ... بله، نه، البته درختی است Ú©Ù‡ ریشه هایش در بهشت Ùˆ شاخه هایش در خانه پیغمبر است ...زن، لیلا، همین طور است، در خانه ÛŒ پیغمبر Ùˆ د ر تمام خانه ها. اما ریشه هایش کجاست او ...هو ».(ص۱۲۷) لیلا همیشه در ØØ§Ù„ رقصیدن Ùˆ خندیدن Ùˆ در جمع مردان است، «رقص ظریÙÛŒ را شروع کرده بود Ú©Ù‡ به وزش نسیم در گندمزار Ù…ÛŒ مانست به چرخش باد در پرده های ØØ±ÛŒØ±. این رقص از نوع رقص دار Ùˆ دسته مروارید نبود، ØØªÛŒ همچنین به رقص درویشان Ú©Ù‡ طوبی را مجذوب کرده بود نمی مانست. گوئی ماه آرام آرام از شرق بالا Ù…ÛŒ آمد Ú©Ù‡ همچنین نیز بود. نور ماه اتاق را در بر Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ وهم رقص زن همانند سوزنکهای برق در تن ØØ§Ø¶Ø±Ø§Ù† ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ Ø±ÙØª. زن رقص راتمام کرده بود، بیرون Ø±ÙØªÙ‡ بود Ùˆ جامه اتاق در ØØ³ رقص مانده بود ØŒ گوئی ادامه داشته باشد ». (ص۱۲۹) او نماینده ÛŒ زنانی است Ú©Ù‡ شاهان ØØ§Ø¶Ø±Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ به آنها سواری بدهند تا در ازایش بتوانند نوک یک رشته از موهایش را ببوسند. کاری Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† میرزا همسر طوبی انجام داده بود. صدای او شبیه صدائی است Ú©Ù‡ از اعماق جان طوبی برمی آید آنجا Ú©Ù‡ دنبال Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ انقلابی بود واز او تمنا Ù…ÛŒ کرد « آقا مرا دوست بدارید !»(ص۵۱) صدای او همان صدای مولای روم است Ú©Ù‡ با ØÛŒØ±Øª از شاهزاده گیل Ù…ÛŒ پرسد «چه میکنی ای پسر آدم ؟» (ص Û±Û¸Û²) Ùˆ وقتی در کودکی اسماعیل بر او ظاهر Ù…ÛŒ شود به او Ù…ÛŒ گوید « پسرانسان مرا دوست بدار تا در اندوه تو غرق شوم ».( ص Û²Û¶Û°)
لیلا نماد تمرد، قدرت Ùˆ مقاومت زنانه است Ùˆ ظاهر شدنش بر مردان در طول شب های بی خوابی Ùˆ هذیان برای انتقام زنانی است Ú©Ù‡ در طول تاریخ زیر سلطه ÛŒ ستم Ùˆ استبداد مردان جرئت هیچ واکنشی را نداشتند. لیلا یا لیلیت بر اساس نامش مادر شب است او رویاهای شبانه ÛŒ مردانی ست Ú©Ù‡ بتدریج او را به نام های آل، هیولا Ùˆ روسپی خطاب میکنند . لیلا خدابانوی هنرمندان Ùˆ شاعران است. مثلث شاهزاده گیل Ùˆ لیلا Ùˆ طوبی با هم طی٠روشنÙکران Ùˆ نویسندگان Ùˆ انقلابیون را خلق میکند. مردان Ùˆ زنانی Ú©Ù‡ به سبب داشتن Ø±ÙˆØ Ù…Ø§Ù„ÛŒØ®ÙˆÙ„ÛŒØ§Ø¦ÛŒ نشآت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از Ùقدان آن نیم دیگر، برای التیام زخم های Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ به رویاهاشان Ú†Ù†Ú¯ Ù…ÛŒ اندازند Ùˆ مدام از ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ به ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒ Ùˆ از ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒ به ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ Ù…ÛŒ خواهند تصویر آرمانی خود را تØÙ‚Ù‚ بخشند. لیلا در اولین دیدارش با طوبی، با اجرای یک خیمه شب بازی نخ قدرت شاهان قاجاررا در دست Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ وچهره ÛŒ واقعی آنها را به نمایش میگذارد. او در جایگاه هنرمند جسوری قرار دارد Ú©Ù‡ با نگاه طنز Ùˆ منتقدانه اش نقاب ترس ملت را از برابر چشمانش بر میدارد. این نمایشنامه تنها یک تماشاگر دارد Ú©Ù‡ طوبی است او نماینده ÛŒ یک ملت است Ùˆ با ترس تشنج آمیزی ÙØ±Ù…ان مشروطیت را به سمت Ù…ØÙ…دعلیشاه پرتاب میکند Ùˆ خود میخواهد بگریزد.
طوبی Ùˆ خانه اش در طول رمان به مقبره ای Ù…ØªØØ±Ú© بدل Ù…ÛŒ شود. گور مشترکی Ø§Ø²Ø±ÙˆØ Ø¬Ø³Ø¯ پسرک گرسنه Ùˆ ستاره ÛŒ چهارده ساله، Ú©Ù‡ به دست دائی اش میرزا، مباشر شاهزاده در شبی کشته شد Ùˆ طوبی او را در ک٠پاشیر غرق درخون ÛŒØ§ÙØª. میرزا به طوبی Ú¯ÙØª : « دختر در تشنج گریه برای او Ú¯ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ در روز ØÙ…له به خانه شان در زیر زمین مورد هتک ØØ±Ù…ت چند Ù†ÙØ± از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ قشون قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است ». (ص۲۳۶) میرزا با Ùکر نطÙÙ‡ ای ØØ±Ø§Ù… در زهدان دخترک دیوانه شده Ùˆ او را خلاص کرده بود. طوبی بی انکه خود بخواهد Ùˆ بداند متولی این مقبره است Ùˆ خود را گناهکار میداند. جسد بی گناه ستاره با زهدانی بارورپیچیده به ریشه ÛŒ درخت اناری ست Ú©Ù‡ ازقلب مشترک پسرک Ùˆ طوبی تغذیه Ù…ÛŒ شود. طوبی همان بار سنگینی را Ú©Ù‡ شاهزاده گیل بعد از کشتن همسر امین بر دوش خود کشیده را برشانه Ø§ØØ³Ø§Ø³ میکند. او از بی گناهی آنها برای خود Ø´ÙØ§Ø¹Øª Ù…ÛŒ طلبد Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø³Ø±Ú¯Ø´ØªÙ‡ ÛŒ خود را به شاخه ÛŒ درخت انار دخیل بسته ایمان دارد بکارت ستاره Ùˆ بی گناهی پسرک گرسنه از ØØ±ÛŒÙ… خانه در مقابل ØÙ…له ÛŒ بیگانگان ØÙاظت خواهد کرد. او چندان غرق بار گناه خویش است Ú©Ù‡ قادر نیست Ù„ØØ¸Ù‡ ای چشم از درخت بردارد Ùˆ Ùˆ قایع پیرامون خود را ببیند Ùˆ بÙهمد.
بچه هایش بزرگ Ù…ÛŒ شوند، ازدواج میکنند، همسرش دختری چهارده ساله Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ این بار، این طوباست Ú©Ù‡ همانند ØØ§Ø¬ÛŒ Ù…ØÙ…ود، شاهزاده را طلاق Ù…ÛŒ دهد. زن اینک خانه ÛŒ کهنه ای است با پسرکی مرده بر زهدان ستاره ای Ú©Ù‡ به ریشه های درخت انارجانش چسبید ه، هرروز یک قرن روی شانه های طوبی سنگین تر Ùˆ قوز Ø±ÙˆØ Ø§Ø´ را خمیده تر Ù…ÛŒ کند . داستان در نسل بعدی ادامه دارد با جنینی از نسل پیشین Ú©Ù‡ مثل قلبی در مرکز دایره ÛŒ تازه Ù…ÛŒ طپد. خون گلوی ستاره Ú©Ù‡ در گذشته های دور تشت های سنگی را پر Ù…ÛŒ کرد تا ØØ§Ú©Ù…ان با نوشیدن آن دعای باران خوانده زمین را بارورسازند، ØØ§Ù„ا منبع تغذیه ÛŒ درخت انار است Ùˆ گواه بی گناهی طوبی Ú©Ù‡ روزی برای برگرداندن او به درختش در بهشت شهادت خواهد داد .
شهرنوش پارسی پور در این کتاب همگام با تولد طوبی Ùˆ سیر مراØÙ„ رشد او، به کالبد شکاÙÛŒ سرزمین اش Ùˆ زن Ù…ÛŒ پردازد. جامعه ÛŒ بر خاسته از بطن استبداد را تجزیه Ùˆ تØÙ„یل میکند Ùˆ گره عوامل روانی، اقتصادی Ùˆ سیاسی اش را باز Ù…ÛŒ گشاید. انچه بر طوبی Ù…ÛŒ رود همان است Ú©Ù‡ بر سر مملکت آوار Ù…ÛŒ شود. در هر ÙØµÙ„ همراه با اÙول Ùˆ عروج شاهان Ùˆ به تناسب اقتداریا Ø¶Ø¹ÙØ´Ø§Ù† ما شاهد اوج Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯ های در زندگی طوبی هستیم. همزمان با ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ شاهان، خیل روستائیان به شهرها Ú©ÙˆÚ† میکنند Ùˆ این ترک خانه Ùˆ زمین مصاد٠است با هجوم آواره گان جنگ از کشور های همسایه Ùˆ بدنبال این دو، Ù‚ØØ·ÛŒ Ùˆ گرانی. نویسنده هوشمندانه با هر ÙØµÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ ورق میخورد ضمن پرداختن به مظاهر Ùˆ تهاجم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ مشکلات ناشی از تضاد های قومی Ùˆ قبیله ای را بررسی میکند Ùˆ دلایل بروز آنها را Ø´Ø±Ø Ù…ÛŒØ¯Ù‡Ø¯. همراه با تکنولوژی نو نسل تازه ای ساماندهی Ù…ÛŒ شود. تضاد ÙØ§ØØ´ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ برخورد عقاید موجب ØÙ‚ارت ها Ùˆ نقصان های روØÛŒ غیر قابل علاجی Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ قانون پدر سالار اجازه ÛŒ بروز Ùˆ بیان عقاید به این نسل را نمیدهد. بنابرین در خود متراکم Ùˆ بدل به هسته های مقاومت ØŒ سازمان های سیاسی Ùˆ مراکزی تازه Ù…ÛŒ شوند. این مراکز به تدریج جایگزین دامان پیران Ùˆ درویشان میشوند Ú©Ù‡ زمانی گول Ùˆ دیوانه را مجذوب خود میکرد.
در ÙØµÙ„ سوم علیرغم میل طوبی Ú©Ù‡ اینک خود بدل به سایه ÛŒ مردواره ای سترگ شده است، زهدان دخترش مونس با عشق به اسماعیل، پسر خاله ترکه Ùˆ برادر ستاره، بارور Ù…ÛŒ شود Ùˆ این در ØØ§Ù„ÛŒ است Ú©Ù‡ اسماعیل آن قربانی همیشه ÛŒ تاریخ به جرم سیاسی دستگیر Ù…ÛŒ شود Ùˆ کودک نازاده ÛŒ ÙØ±Ø¯Ø§ با دستان نامرعی طوبی Ùˆ اندیشه اش سقط Ù…ÛŒ شود. اسماعیل از طی٠همان مهاجران روستاها ست Ú©Ù‡ هنگام ØÙ…له ÛŒ قزاقها به تبریز برای دستگیری خیابانی Ùˆ پیروانش به خانه ها ØÙ…له میکنند. دائی اسماعیل، میرزا، Ú©Ù‡ خود از هواداران خیابانی بود انها را در برده Ùˆ به خانه ÛŒ طوبی Ù…ÛŒ آورد. اسماعیل به علت ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ÛŒ کاذبی Ú©Ù‡ میان ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† طوبی Ú©Ù‡ عنوان شاهزاده را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند وریشه های روستائی Ùˆ رعیتی اش، خود را چنان ØÙ‚یر Ù…ÛŒ پندارد Ú©Ù‡ برای تسکین آن ناچار است به طی٠دوستان سیاسی اش بپیوندد .
خواننده همچنان Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ‡ شد با تثلیث مکرر مواجه است. شاید به نوعی همان پدر، پسر Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚Ø¯Ø³ یا « مثلث خدا، شاهزاده Ùˆ طوبی ».(ص۱۵۵) طوبی آن تثلیث را از نسلی به نسل دیگر Ù…ÛŒ آورد. شاهزاده گیل از یک Ø·Ø±Ù Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ است Ùˆ از طر٠دیگر Ø±ÙˆØ Ù…Ø±Ø¯ سالار ØØ§Ú©Ù… بر جامعه. او همانقدر از استبداد خاطره دارد Ùˆ آن را میشناسد Ú©Ù‡ نیمه ÛŒ گمشده اش را. او همانقدر آداب جمعی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒ را میداند Ú©Ù‡ شاهزاده بودن مادر زادی خود را Ùˆ این ناچاری را خارج از ØÛŒØ·Ù‡ ÛŒ قدرت های درونی خویش Ù…ÛŒ داند « زین Ùˆ یراق ترا کسی مثل خودت Ù…ÛŒ سازد Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ø±Øª را آن سومی نظیر شما دو تا Ùˆ سپس من سوارتان Ù…ÛŒ شوم، ...تو خدا را کشته ای تا خودت را از شر من رها Ú©Ù†ÛŒ اما آنی را نمی Ùهمی Ú©Ù‡ همان طبیعت مادی مورد اعتماد Ùˆ اعتقاد تست Ú©Ù‡ مرا اینگونه Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡. چرا به این قانونمندی Ø§ØØªØ±Ø§Ù… نمی گذاری ؟» .(ص۱۷۶)ØŒ او میگوید : « خودم نیز از دست خودم خسته ام Ùˆ نمی دانم چرا اینطوری ساخته شده ام اما بنØÙˆ مرموزی همیشه از راز سوار شدن بر او باخبر Ù…ÛŒ شوم - دست خودم نیست Ú©Ù‡ این قانونمندی را Ù…ÛŒ شناسم ».(ص۱۷۷) او شبیه آئینی باستانی است Ú©Ù‡ از دوران گذشته Ù…ÛŒ آید Ùˆ میتواند ذهن همه را بخواند چون قانون هایش را خود اختراع کرده است. اوبه ناخود آگاه جمعی Ùˆ تابو Ùˆ قوانین ØØ§Ú©Ù… بر آن شباهت دارد. پس میتواند Ø±ÙˆØ Ø¨ÛŒØ§Ø¨Ø§Ù†ÛŒ چنگیز مغول باشد Ú©Ù‡ دلایل غارت او را ناشی از گرسنگی میداند .«در مغولستان هر مردی Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ مرد زنان Ùˆ دختران Ùˆ کنیزانش را به خان Ù…ÛŒ بخشید . خان بمرور زمان ØµØ§ØØ¨ ØØ±Ù…سرائی Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ نه قدرت سیر کردن Ø´Ú©Ù… های گرسنه ÛŒ آنها را داشت Ùˆ نه نیازی به آنها . زمینی نبود Ú©Ù‡ این موجودات عاطل شخم بزنند Ùˆ نانی نبود Ú©Ù‡ بخورند . آنگاه زمانی Ú©Ù‡ آن مرگ خان ÙØ±Ø§ Ù…ÛŒ رسید تمامی این زنان را بر روی گور او قربانی Ù…ÛŒ کردند . صد ها Ø´Ú©Ù… گرسنه به خان Ù…ÛŒ پیوست تا همراه او به آسمان برود . مغول بدین گونه درنده خو شده بود ».( ص Û²ÛµÛ²Ù€Û²ÛµÛ³) نویسنده با گشودن هر تار از گیسوی طوبی علت Ùˆ معلول ها را در هیئت یک جسم Ùˆ دو Ø±ÙˆØ Ø³Ø±Ú¯Ø´ØªÙ‡ باز Ù…ÛŒ گشاید. همچنان Ú©Ù‡ ماه بدر نماینده ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± لیلا است، درخشش شیر گونه ÛŒ شاهزاده گیل را میتوان درغلظت تاریکی شب Ø§ØØ³Ø§Ø³ کرد. هر دو Ø±ÙˆØ Ø§Ø«ÛŒØ±ÛŒ رانده شده از یک جسم هستند.
شاهزاده Ùˆ طوبی بمرور ÙØµÙ„ ها بر اساس جمله ÛŒ مشیرالدوله « یا باید ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ شد یا نوکر ÙØ±Ù†Ú¯ » ØŒ هردو به قدرت های بزرگ از درون پوسیده ای بدل Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ خود نقشی در آن ندارند. یکی آئین Ùˆ قدرت را پیش Ù…ÛŒ برد Ùˆ دیگری عامل آن است Ùˆ این دو ضمن آنکه مقابل هم ایستاده اند، مجبور به تعامل با هم هستند. طوبی Ú©Ù‡ از Ù‡ÙØª سالگی ذهن کودکانه اش را در اختیار پدر قرار داده از آن پس زنی است Ú©Ù‡ نقش های خود را دهان به دهان Ù…ÛŒ شنود Ùˆ ناچار است آن را بازی کند. او به جز زمانی Ú©Ù‡ تشنج رویاها Ùˆ کابوس های شبانه اش را در نقش قالی طراØÛŒ میکند ØµØ§ØØ¨ اندیشه ای نیست. اندیشه ÛŒ او از دور ها Ù…ÛŒ آید. طوبی طی٠زنانی را پیش Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ نمادی از تسلیم Ùˆ سرکوب Ùˆ جهل هستند Ùˆ شاهزاده گیل در کنار این طی٠به نیمی از ØØ¶ÙˆØ± جهان میماند Ú©Ù‡ نماد قدرت است، نماد تمدن است، نماد Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª است Ùˆ آئینی Ú©Ù‡ بر اساس آداب از پیش تعیین شده نیازمند رمه ایست تا تجلی Ø±ÙˆØ Ø¢Ø³Ù…Ø§Ù†ÛŒ را از پیشانی ØØ¶ÙˆØ± او بداند Ùˆ بخواند Ùˆ تسلیم تقدیر ازلی اش گردد.
در طول رمان، شاهزاده گیل چهار بار بر طوبی ظاهر Ù…ÛŒ شود. یک بار در غوغای مشروطیت Ú©Ù‡ مواجه است با به توپ بستن مجلس Ùˆ متعاقبش کشته شدن خیابانی، بار دوم در زمان جنگ جهانی دوم Ùˆ ØÙ…له قزاقها به کشور Ú©Ù‡ همزمان است با کشته شدن ستاره، بار سوم بعد از قتل مریم Ùˆ بار آخر در خیابانی نشسته روی نیمکت. او با Ø·ÛŒ سه ÙØµÙ„ کامل گویا در ابتدای زمستان عمرش ایستاده است. هرباربعد از مرگ دختران طوبی بر او ظاهر Ù…ÛŒ شود. او Ú©Ù‡ از نخستین دیدار پله پله درذهن طوبی عروج میکرد اینک بمرور در ØØ§Ù„ نزول است Ùˆ طوبی در ØØ§Ù„ صعود از آن Ùˆ نقطه ÛŒ برخورد این دو صاعقه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± لیلاست.
از ÙØµÙ„ سوم Ú©Ù‡ مصاد٠با اÙول شاهان قاجار Ùˆ ØØ¶ÙˆØ± رضاشاه است، گیل از Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø³ØªØ§Ù†ÛŒ Ùˆ اسطوره ایش تهی شده بدل به ماشین قدرتی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ واسطه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± بیگانگانی است Ú©Ù‡ تکنولوژی مستهلک شده خود را وارد مملکت کرده Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ تازه ای را به ملت تØÙ…یل میکنند وهمچنان Ú©Ù‡ خود اعتقاد دارد : « البته این مجلس نطÙÙ‡ آغاز مجالسی از این قبیل در ایران است. ما Ú†Ùˆ Ù† دیر از راه رسیده ایم مجبوریم بسرعت ØØ±Ú©Ø§Øª Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± دیگران را تقلید کنیم، بنا بر این اگر عمراین مجالس در آنجا بپایان رسیده اشکالی دیده نمی شود تا در اینجا بازبشود، خوش باشید . »(ص۱۷۰) هنوز ارابه با اسب Ù…Ø³Ø§ÙØ± Ù…ÛŒ کشد Ú©Ù‡ Ø¢Ø³ÙØ§Ù„ت Ù…ÛŒ رسد Ùˆ بی آنکه نطÙÙ‡ ÛŒ مدنیت درزهدان خاک Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد صورت Ùˆ اندامش ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ شود. ناگهان ØØ¬Ø§Ø¨ ØØ±Ù…سرا ها Ùˆ اندرونی ها Ùˆ زنان با سر نیزه برداشته Ù…ÛŒ شود Ùˆ متعاقب آن نیز معنویات تازه ای طراØÛŒ Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ ناشی از همان استبداد مرد سالار دگمی است Ú©Ù‡ اجازه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± انسانی را از زنان جامعه با پرداختن Ùˆ مشغول ساختن آنها به ظواهر Ø§Ù…Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. از دل همین جمعیت است Ú©Ù‡ زنانی مانند مونس متولد Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ در طی٠پیش تازان قرار دارند Ùˆ همانند مادر از سنت شکنان عصر خود Ù…ØØ³ÙˆØ¨ Ù…ÛŒ شوند. اما هنوز نطÙÙ‡ ÛŒ عشقشان ØØ±Ø§Ù…ÛŒ قلمداد Ù…ÛŒ شود Ùˆ بناچار قربانی همان گناهی هستند Ú©Ù‡ طوبی پای آن یک عمر Ù†ÙˆØ Ø±Ø§ سرگشته Ùˆ سرگردان گذرانده Ùˆ چون روØÛŒ آواره اینک در Ù¾ÛŒ ØÙ‚یقت است بی انکه خود را Ú©Ù‡ منبع زایش Ùˆ نماد زمین است به عنوان ذره ای ØÙ‚یقت دریابد.
در زهدان نسل بعدی Ú©Ù‡ از تکه های جنین مونس بارور است، مریم خلق Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ این بار او صلیب تثلیث را بردوش Ù…ÛŒ کشد. همزمان پدر، مادر Ùˆ کودک است . اوبه نوعی تداعی کننده ÛŒ " سردار مریم بختیاری" است در زمان مشروطیت Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوید :« تمام بدبختی های ما از خودمان Ù…ÛŒ باشد زیرا Ú©Ù‡ نه علم داریم Ùˆ نه ØÙ‚وق خود را Ù…ÛŒ دانیم، اگر ما هم بدانستیم Ú©Ù‡ برای Ú†Ù‡ خلقت شدیم البته در اطرا٠ØÙ‚وق خود جان ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ ها Ù…ÛŒ کردیم. ما ØØ§Ù„ا Ùکر Ù…ÛŒ کنیم Ùقط برای Ø±ÙØ¹ شهوت مردها خلق شده ایم یا برای اسارت Ùˆ کنیزی خلق شده ایم. ما Ù…ÛŒ توانستیم برای ØÙ‚وق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلم بکنیم ØÙ‚وق خود را برقرار بکنیم زیرا Ú©Ù‡ امروز قرن بیستم Ù…ÛŒ باشد Ùˆ [ به ] Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ ها عصر طلایی. امروز زن های اروپایی در تمام اداره جات دولتی Ùˆ ملتی مقام بزرگی را دارا Ù…ÛŒ باشند، کرسی وکالت را اشغال نموده اند اما ما زن های ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم... ». (Û¸) مریم در جستجوی ØÙ‚یقت Ùˆ انتقام از استبداد تÙÙ†Ú¯ بر دست Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ با گلوله ای بر سینه Ùˆ جنینی در Ø´Ú©Ù… به ستاره ÛŒ ریشه های انار Ù…ÛŒ چسبد Ùˆ متعاقبش نسل پنجم است Ú©Ù‡ سر در بیابان Ù…ÛŒ نهد مانند مغولان گرسنه تا انتقام خود را از دیوار چین بستاند. شهرنوش پارسی پور درست در Ù„ØØ¸Ù‡ ای Ú©Ù‡ طوبی مانند Ù…Ø³ÛŒØ Ø¨Ø± صلیب Ú©Ù‡ نماد زمین است تنها مانده، دیگر شهر نوش نیست او همچنان Ú©Ù‡ زن است، زمین است، او طوبی، لیلا Ùˆ تمام زنان جهان است.
خاطرات طوبی ورق میخورد، او مانند Ú¯Ù†Ú¯ ها ناگهان از اعماق تنهائی اش سر بیرون آورده نمی Ùهمد چرا امروز رهایش کرده اند ! به گداعلیشاه پناه Ù…ÛŒ برد Ù…ÛŒ Ùهمد Ú©Ù‡ او به ادعا اول ص٠ایستاده ولی در Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ کردار ته ص٠است Ùˆ ØÙ‚یقت در پیش او رشته ÛŒ ØØ±Ù های ناتمام Ø´ÛŒÙØªÚ¯Ø§Ù† درگاهش هست Ú©Ù‡ هر کدام به نوعی نیمی از آن را وا Ù…ÛŒ گویند Ùˆ سرگشته Ùˆ ØÛŒØ±Ø§Ù† آن نیم دیگر، سر بر دیوار معما ها Ù…ÛŒ کوبند. گداعلیشاه نیمی از زنان را میداند Ùˆ نیمی از مردان را. ولی نمیتواند آن ها را یکپارچه کند. او خود Ø±ÙˆØ Ø³Ø±Ú¯Ø´ØªÙ‡ ÛŒ مردی است Ú©Ù‡ Ø´ÛŒÙØªÙ‡ ÛŒ چشمان سیاه زن اثیری گمشده اش از روستا به شهر آمده است Ùˆ چشم به دهان مریدانش دوخته است تا او را از آنها بشنود. طوبای سرگردان، خیابان را با خود بیگانه Ù…ÛŒ یابد Ùˆ دیگر خود را نیز به جا نمی آورد. هذیانات Ø±ÙˆØ Ø¹Ø§ØµÛŒ اش را صدای شاهزاده گیل قطع میکند. جبه ÛŒ شاهزادگی گیل اینک تا ØØ¯ کلاه شاپو Ùˆ پاشنه ها ÛŒ کشیده ÛŒ داش ها ولات ها تنزل کرده است، او همانند شاهان، آهسته از اوج سلطانی اش سقوط کرده Ùˆ با ظهور سلسله ÛŒ تازه ای از استبداد Ú©Ù‡ این بار چکمه بر پا دارد به مریدی بدل شده است Ú©Ù‡ برای نجات پدر، بار دیگر در نقطه ÛŒ مادر Ùˆ زن Ú©Ø´ÛŒ ایستاده است. این بار اما میخواهد لیلا را بکشد، به نظرش Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ زن لکاته شده است Ùˆ ØØ§Ù„ا وقتش شده Ú©Ù‡ بمیرد. «شاهزاده برخاسته بود، ØØ§Ù„ا کشاله Ù…ÛŒ کرد، هیچ ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ با لاتها نداشت. Ú¯ÙØª : « امروز یا ÙØ±Ø¯Ø§ Ù…ÛŒ کشمش » طوبی پرسید « چرا خودتان را نمی کشید ؟» شاهزاده گویا خوب نشنیده باشد ابروهایش را بالا انداخت، Ø´Ú¯ÙØª زده به طر٠زن برگشت تا با دقت به او نگاه کند. پرسید « Ú†Ù‡ Ú¯ÙØªÛŒ ØŸ » زن خیلی شمرده تکرار کرد، « Ú¯ÙØªÙ… چرا خودتان را نمی کشید ؟» شاهزاده گویا درست نشنیده باشد به ØØ§Ù„ت استÙهام لبخند زد Ùˆ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ لبخند روی لبهایش خشک شد Ùˆ سرتاپای زن را نظاره کرد. ناگهان قشر عظیمی از یخ روی چشمهای شاهزاده راپوشاند. بی رØÙ…انه لبخند زد. طوبی ØØ³ Ù…ÛŒ کرد دندانهای او آهنی است، به آدم شباهت نداشت. ماشین مخوÙÛŒ را Ù…ÛŒ مانست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانست هر موجود زنده ای را زیر بگیرد Ùˆ خورد کند. مرد بی کلمه ای ØØ±Ù به راه Ø§ÙØªØ§Ø¯. طوبی ترسیده بود اما در دل Ø§ØØ³Ø§Ø³ رضایت Ù…ÛŒ کرد. عاقبت چیزی را Ú¯ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ همیشه دلش میخواست بگوید. یک آن از اندیشه ÛŒ جسد مریم Ùˆ معنای ØÙ‚یقت رها شده بود».(ص Û´Û¸Û± )
طوبی از سنگینی بار اجساد Ùˆ خانه ÛŒ کلنگی رها شده، مانند رعد Ù…ÛŒ خروشد Ùˆ صاعقه میزند Ùˆ شروع به چرخیدن در مدار هستی خود کرده وارد خانه Ù…ÛŒ شود. زندگی خود را از کودکی مرور Ù…ÛŒ کند Ùˆ هیچ نمی Ùهمد، « به کدامین گناه ؟» . ناگهان درخت انار صدایش Ù…ÛŒ زند. شاخه هایش لبالب از انار است Ùˆ خمیده. طوبی بر میخیزد Ùˆ انارهارا در Ø³ÙØ±Ù‡ ای Ù…ÛŒ بندد Ùˆ سه تارش Ú©Ù‡ Ùقط یک تار آن باقی مانده است را بر میدارد به خیابان Ùˆ میرود تا ØÙ‚یقت را میان مردم قسمت کند برایشان همچنان Ú©Ù‡ روزی در خاندان شاهان باخود عهد کرده بود تار بزند Ùˆ برقصد. پسران به او ت٠میکنند Ùˆ مردان او را هل Ù…ÛŒ دهند. Ù…ÛŒ غلتد در آب لجنی جویبار وسط Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ آب تا کمرش بالا Ù…ÛŒ آید. خالی Ùˆ سبک به خانه اش بر Ù…ÛŒ گردد Ùˆ با لیلای اثیری خود روبرو Ù…ÛŒ شود. لیلا زیر پوشش چادر بر آن است خود را از شاهزاده گیل پنهان سازد. در ÙØµÙ„ پایانی ما با ØØ¶ÙˆØ± دیگر گون زنان Ùˆ مردان مواجه هستیم. این بار Ú©ÙÙ‡ ÛŒ Ú†Ù¾ ترازو سنگین تر است Ùˆ زنان از زمان کودکی طوبی زمین تا آسمان ÙØ±Ù‚ کرده اند.
شهرنوش پارسی پور با نگاه شهرزاد گونه اش، چنان هنرمندانه به شخصیت پردازی در رمان پرداخته است Ú©Ù‡ در پایان کتاب، خط ØØ¶ÙˆØ± اندیشه ÛŒ والایش ذهن مخاطب را به جستجو Ùˆ ØªÙØØµ درخود ترغیب میکند. او شاهزاده گیل را با همان دشنه ای میکشد Ú©Ù‡ گیل همسر امین چوپان را کشته بود Ùˆ لیلا را با همان دشنه ای قطعه قطعه میکند Ú©Ù‡ مرد بو٠کور زن لکاته اش را. شهرنوش پارسی پور با کتاب طوبا Ùˆ معنای شب، Ùˆ انتخاب اسم های رمزآلود شخصت ها Ùˆ نیز سودجوئی از منظومه ÛŒ " لیلی Ùˆ مجنون " درپرده ÛŒ خانه ÛŒ طوبی Ú©Ù‡ مجنون را در Ø§ØØ§Ø·Ù‡ ÛŒ مردان عرب نشان میدهد، شاهکاری خلق میکند Ú©Ù‡ بر پیشانی ادبیات معاصر ایران Ù…ÛŒ درخشد. اندیشه ای Ú©Ù‡ به گمان من بر این باور است Ú©Ù‡ زنان Ùˆ مردان تنها در شرایطی قادرهستند در مسیر تعالی Ùˆ کمال Ø¨ÛŒÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ شاهین میزان این دو همزمان Ú©Ù‡ آهسته، پیوسته بال بزند Ùˆ بتواند از آسمان به زمین ÙØ±ÙˆØ¯ آید Ùˆ از زمین به آسمان صعود کند. رابطه ای همسان ØØ±Ú©Øª ماه Ú©Ù‡ از شرق طلوع میکند Ùˆ از هلال تا بدر، از بدر تا Ù…ØØ§Ù‚ را Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ کند Ùˆ باز در نقطه ÛŒ هلال تازه متولد Ù…ÛŒ شود. جدائی زن Ùˆ مرد از هم همان قدر آسیب پذیرشان میکند Ú©Ù‡ به هم چسبیدنشان Ùˆ تسلط نیمی بر نیم دیگر Ù…Ø§ØØµÙ„ÛŒ جز تدارکی تازه برای استبداد Ùˆ قدرت نیست. کتاب با بخش دلپذیر پایانی اش دلایل جدائی لیلا Ùˆ طوبی را Ø´Ø±Ø Ù…ÛŒ دهد، دلایلی Ú©Ù‡ گویا ناگزیر از آن بودند واین جدائی تا زمانی Ú©Ù‡ شاهزاده گیل هم بنا به Ú¯ÙØªÙ‡ ÛŒ لیلا مایل نباشد خود را در موقعیت امروزی اش نابود کند ØØ¶ÙˆØ± خواهد داشت Ùˆ مجالی برای سرودن انسان جز درزوایای دنج تنهائی مهیا نخواهد شد.
طرز نوشتاری طوبا ÛŒ روی جلد کتاب در داخل رمان بدل به طوبی میشود Ùˆ قامت بلند Ùˆ رعنایش Ù…ÛŒ شکند. Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆØ² کرده ÛŒ زنی نشسته در تاریکی Ùˆ ظلمات جهان، در پایان به ØØ¶ÙˆØ± زنی Ù…ÛŒ انجامد Ú©Ù‡ با ریشه های قامت درخت اناری اش، اعماق زمین را در Ù…ÛŒ نوردد. ریشه هائی Ú©Ù‡ نبض هستی اش در کویری ترین خاک جهان هم اگر گوش بسپاریم سبز Ùˆ معطر Ù…ÛŒ طپد. شهرنوش پارسی پور دراین معناست Ú©Ù‡ بذر اندیشه ÛŒ خود را منتشر میکند. او میداند تا زمانی Ú©Ù‡ قادر به Ùهم Ùˆ درک ØØ¶ÙˆØ± زن Ùˆ مرد درون خود نباشیم، نمی توانیم به درک Ø±ÙˆØ Ø¬Ù‡Ø§Ù† Ùˆ قانونمندی هایش نائل شویم. این دو خورشید Ú©Ù‡ یکی از قعر زمین میتابد Ùˆ دیگری از اعماق آسمان تا زمانی Ú©Ù‡ ØØ¶ÙˆØ± بی ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ùˆ با ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ÛŒ خود را نشناسند، نخواهند توانست زمین ØØ¶ÙˆØ± خود را باعشق Ùˆ زندگی بارور سازند.
اینجا شهرنوش پارسی پور با ÙØ±ÙˆØº همصداست :
«ما به خواب سرد Ùˆ ساکت سیمرغان، ره ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ایم
ما ØÙ‚یقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گمنام
Ùˆ بقا را در یک Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ Ù†Ø§Ù…ØØ¯ÙˆØ¯
که دو خورشید به هم خیره شدند »
پی نوشت :
Û±/ Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ø§Ø²ØµÙØØ§Øª Û¹Û³Ùˆ Û¹Û´ کتاب قدرت اسطوره / جوز٠کمبل / ترجمه عباس مخبر
Û²/ بر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از ØµÙØÙ‡ ÛŒ Û¸Û¶Ûµ کتاب تاریخ هیجده ساله ÛŒ آذربایجان یا سرنوشت گردان Ùˆ دلیران نوشته اØÙ…د کسروی
۴تا Û·/ Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از کتاب قدرت اسطوره جوز٠کمبل ( ØµÙØØ§Øª Û²ÛµÛ±/Û²ÛµÛ·/Û²ÛµÛ¹(
8/ بر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از خاطرات سردار مریم بختیاری، بی بی مریم بختیاری، ویرایش: غلامعباس نوروزی بختیاری، انتشارات آنزان، تهران، Û±Û³Û¸Û¸ خورشیدی.
دیماه ۱۳۸۸
مینو نصرت