تأملی بر کتاب طوبا و معنای شب 2
اثر شهرنوش پارسی پور
نوشته مینو نصرت
قسمت دوم
طوبی، میرزا کاظم، شاهزاده میرزا
Ùصل دوم رمان با مثلث طوبی، میرزا کاظم Ùˆ شاهزاده Ùریدون میرزا Ø´Ú©Ù„ میگیرد. بنا به آداب آن روز ها زن کالائی بود Ú©Ù‡ مرغوبیتش در Øمام Ù…ØÚ© زده میشد. طوبی نیز همانند یک رعیت در Øمام Ù…ØÚ© زده میشود Ùˆ بی هیچ چون Ùˆ چرائی، Øتی وقتی تصمیم گرÙته بود باقی عمرش را به جستجوی خدا سپری کند به Ùاصله ای کوتاه عروس شاهزاده Ùریدون میرزا Ù…ÛŒ شود. میرزا کاظم، پسر عمه ÛŒ طوبی Ú©Ù‡ بانی بر پاساختن دار قالی شده بود Ùˆ از همان ابتدا طوبی را ملک شخصی Ùˆ همسر خود Ù…ÛŒ پنداشت با به هم خوردن توازن قدرت به Ù†Ùع شاهزاده، Øقارت نادیده گرÙته شدنش را توسط دختر دائی با کینه از شاهزاده پر میکند Ùˆ تصمیم میگیرد وارد گروه "خیابانی" شود.
اکنون زندگی طوبی برشی از سرزمین Ùˆ Øیطه ÛŒ شاهان است. او Ù‡Ùت شبانه روز شادمانی در ازای تØمل جهنم Øاجی Ù…Øمود از شاهان هدیه Ù…ÛŒ گیرد، هدیه ای شبیه انگشتر الماس نشان مرد انگلیسی در زمان پدر. دوستان همیشگی شاهزاده نیز سه Ù†Ùرهستند موسوم به قلندران Ú©Ù‡ اتØادی دارند در سیرت علیه زنان Ùˆ در صورت خواهان آنها .رأس مثلث شاهزاده است Ùˆ اضلاعش یکی به طی٠میانه روهای Ú†Ù¾ مایل است Ùˆ دیگری طی٠راست Ùˆ درویش مسلک. هر ضلع ضمن وابستگی به ضلع دیگر در Ú©Ù„ مطیع ارباب است Ùˆ نوکر بیگانه. طوبی Ú©Ù‡ از طی٠شاهان نیست بعد از شش ماه به خانه ÛŒ مستقل شاهزاده Ú©ÙˆÚ† میکند Ùˆ بعد از Ùرار شاهزاده با Ù…Øمد علیشاه به روسیه به نقطه ÛŒ اول Ùˆ ابتدای قطØÛŒ بر Ù…ÛŒ گردد ودوباره ساکن خانه ÛŒ موروثی خود Ù…ÛŒ شود این بارهمراه با چهار بچه ÛŒ قد Ùˆ نیم قد، نوکر Ùˆ کنیزی بنام الماس Ùˆ یاقوت Ú©Ù‡ هدیه ÛŒ شاهانند Ùˆ خانه ای Ú©Ù‡ از ظواهر تجدد یک تلمبه برای کشیدن آب از آب انبار به آن اضاÙÙ‡ شده Ùˆ مستاجرینی برای گذران زندگی .
طوبی جای خالی مردش را میگیرد Ùˆ همزمان به خاطر ارادت به پیران Ùˆ درویشان نقش سه گانه ای را ایÙا میکند. او برگشته به نقطه ÛŒ Øرکت آونگی اش Ùˆ اگر Ú†Ù‡ جای پرهیب نورانی را تصاویری از اروس Ùˆ پروس Ùˆ ویلهم Ùˆ انگلیس Ùˆ هیتلر پر ساخته ولی او همچنان میان خشم Ùˆ گناه در نوسان است. از مرتضی دوست درویش مسلک شاهزاده نواختن تار را آموخته است، مولوی Ù…ÛŒ خواند Ùˆ سماع Ù…ÛŒ کند. Øال با تجربه ÛŒ تازه از دو سو کشیده Ù…ÛŒ شود: از یک سو با نیروی عظیم غرایزش مواجه است Ú©Ù‡ توسط شوهر بیدار شده Ùˆ از دیگر سو بدنبال اØساس گناه Ùˆ تسکین آن به سوی پیران Ùˆ درویشان کشیده Ù…ÛŒ شود. برآیند این دو نیرو تولد زنی مقدس مآب است Ú©Ù‡ برای Ø±ÙˆØ Ø¨ÛŒÙ…Ø§Ø± Ùˆ آشÙته ÛŒ خود Ùˆ اطراÙیان سÙره ÛŒ پیشگوئی ووعظ Ù…ÛŒ گشاید .
موازی مصائب طوبی نویسنده دو شخصیت باستانی را Ú©Ù‡ Øامل Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ هایند وارد داستان میکند. شاهزاده گیل وهمسرش لیلا Ú©Ù‡ هر کدام در مقطعی شاهین میزان دو Ú©ÙÙ‡ ÛŒ ناموزون ترازوی ذهن طوبی Ù…ÛŒ شوند. شاهزاده گیل نماد اقتدار Ø±ÙˆØ Ø¬Ù…Ø¹ÛŒØŒ هویت باستانی Ùˆ اسطوره ای Øاکم بر جامعه است. او به "گیلگمش" قهرمان سومریان میماند در شهر باستانی Ùˆ مادر تبار " اروک ". قهرمانی Ú©Ù‡ دوسوم Øضورش خدائی Ùˆ یک سوم آن انسان است Ùˆ چون با نیم مونث خود " انکیدو " Ù…ÛŒ آمیزد صاØب قدرتی مضاع٠میشود Ùˆ بدنبال آن به جنگ خدایان رÙته، جنگل هارا نابود میکند Ùˆ نمی پذیرد Ú©Ù‡ با الهه ایشتار در آمیزد. گیلگمش در آینه ÛŒ چشمان الهه Ù¾ÛŒ به Øضور نیروهای اهریمنی خود برده، علیه خود قیام میکند Ùˆ گاو آسمانی را Ù…ÛŒ کشد Ùˆ نیم مونث خود را از دست میدهد. او بعد از مرگ "انکیدو" با Ù‡Ùت Ú©ÙØ´ آهنی تا دنیای مردگان وکوه قا٠سÙر میکند Ùˆ در پایان مرگ را به عنوان تقدیرش Ù…ÛŒ پذیرد .
در واقع به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ شاهزاده گیل نماد شاهان رأس هرم است Ùˆ مظهر مرد سالاری. قدرتی Ú©Ù‡ نیمه ÛŒ Øضور انسانی اش را کشته است Ùˆ به آدمی میماند Ú©Ù‡ در کنار همسرش Øوا مدام Øسرت Ø±ÙˆØ Ø§Ø«ÛŒØ±ÛŒ زنش را دارد. او به زخم التیام ناپذیری شباهت دارد Ú©Ù‡ Ù…Øصول دشنه ÛŒ جهالت Ùˆ نادانی خودش است. پس ناچاراست برای ارضای Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ زنان را در Øرمسراها Ùˆ اندرونی ها Ùˆ پشت روبنده Ùˆ پستو نگاه دارد تا صاØب سایه ÛŒ پرهیب غول آسائی شود Ú©Ù‡ در جای خالی عشقش نشسته است Ùˆ انتقام Ø±ÙˆØ Ø¹Ø§ØµÛŒ او را از دیگران میگیرد. او شاه شاهان دربار است Ú©Ù‡ با زنان Øرمسرای دوست وزنان بور بیگانه Ù…ÛŒ آمیزد Ùˆ همزمان Ú©Ù‡ آنها را برده Ùˆ بره Ù…ÛŒ خواهد در عین Øال از خالی Øضور Øقیقی شان در جان خود رنج Ù…ÛŒ برد Ùˆ بالطبع قادر نیست نقش شاهان Øمایت گر را بازی کند . نخ Øضور بیمارگونه ÛŒ او توسط قدرت های بیرون از خود هدایت Ù…ÛŒ شود. او نماینده ÛŒ مردانی است Ú©Ù‡ اقتدارش را جز با سرکوب زنان جامعه قادر نیست ØÙظ کند Ùˆ این « ابتدای ویرانی است » .
Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ ای این زوج : شاهزاده گیل وهمسرش لیلا، خود را به Ø±ÙˆØ Ø¹ØµÛŒØ§Ù†ÛŒ طوبی تØمیل میکند. این سه در پیوستن به هم است Ú©Ù‡ به ÙˆØدت Ù…ÛŒ رسند. روایت آنها موازی تقدیری است Ú©Ù‡ خط Øضورآن را طوبی با مردانی Ú©Ù‡ در زهدان خود Ùˆ خانه اش Ù…ÛŒ پروراند رقم Ù…ÛŒ زند. شاهزاده گیل Ùˆ طوبی اززخم یک تازیانه رنج Ù…ÛŒ برند با این تÙاوت Ú©Ù‡ شاهزاده برای ØÙاظت از قدرت خود Ú©Ù‡ آن را ابدی میداند Ùˆ برای اثبات آن ØŒ سرگذشت هزاره ها ÛŒ تاریخ را برای روان مذکر(انیموس) طوبی روایت میکند. او خود را پدر Ùˆ پسر Ù…ÛŒ داند Ùˆ طوبی را مریم عذرا Ùˆ به گونه ای بره ای از Øواریون خود. تصویر Ùˆ تعبیری نمادین از شام آخر Ù…Ø³ÛŒØ Ø¯Ø± رمان منعکس شده است. در اولین دیدار طوبی با شاهزده گیل، او « جام شرابی به Ùریدون میرزا تعار٠کرد. پرسید آیا زن شراب میخورد . طوبی بشدت به علامت انکار سرش را به اطرا٠پرتاب کرد Ùˆ شاهزاده بدون نگرانی جامی به سوی او دراز کرد Ùˆ Ú¯Ùت ØŒ « بخورید !» لبخندی بر لب داشت Ùˆ طوبی بی اختیار دست هایش را دراز کرد Ùˆ جام را بدست گرÙت. شاهزاده Ú¯Ùت، « معنی ندارد شوهر بخورد Ùˆ زن نخورد ». (ص Û±Û²Û¶ ) به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ طوبی همسر شاهزاده Ùریدون میرزا، Ø±ÙˆØ Ø²Ù†Ø§Ù†Ù‡ یا آنیمای شاهزاده گیل هم است. از نگاه دیگر میتوان اینگونه دریاÙت Ú©Ù‡ شاهزاده با دادن شراب به طوبی Ùˆ انتظار کشیدن Ù„Øظه ای Ú©Ù‡ او ناگهان آن را Ù…ÛŒ نوشد به نوعی پرده ÛŒ میان خود Ùˆ او را کنار میزند Ùˆ راز جاوانگی اش را با زنی در میان میگذارد Ú©Ù‡ " راز گندم را میداندو با قلب باز Øرکت میکند".
چنین به نظر Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ شاهزاده گیل تجربه ÛŒ تاریخی وقایعی است Ú©Ù‡ منجر به جمعیتی از زنان Ùˆ مردانی با روØÛŒ قوز دار شده است. خانه ÛŒ شاهزاده گیل تمثیلی از معبد هندیان است .« در هندوستان ØŒ متداول ترین نماد غائی، آلت نرینگی یا به Ú¯Ùته ÛŒ خود انها لینگام خدای Ø¢Ùریننده است Ú©Ù‡ در واژن، یا به Ú¯Ùته ÛŒ انها، یونی الهه وارد Ù…ÛŒ شود. تامل کردن در باب این نماد، تامل کردن در باب Ù„Øظه ÛŒ زایش Ú©Ù„ زندگی است. تمامی رمز Ùˆ راز زایش زندگی، به گونه ای نمادین در این نشانه مورد تامل قرار گرÙته است. (Û³) آئین این گونه معابد، مراسمی ست موسوم به ازدواج جادوئی Ùˆ هدÙØ´ اتØاد دو نیروی از هم گسیخته ÛŒ زن Ùˆ مرد است Ú©Ù‡ با نام های آنیما Ùˆ آنیموس بموجب این آئین به ÙˆØدت نخستین باز Ù…ÛŒ گردند.
دایره ÛŒ تکوین ماه در ایام مهمانی Ùˆ Øضور در خانه ÛŒ گیل همیشه کامل است Ùˆ بدر. ماه نماد بکارت Ùˆ جذبه ÛŒ زن است، نماد زایش Ú©Ù‡ از هلال تا بدر آبستن مهتاب است. گیل از Ù‡Ùتصد سال پیش Ù…ÛŒ گوید Ùˆ طوبی را گاه به زمان مولوی Ù…ÛŒ برد Ùˆ زمانی تا شیخ صنعان Ú©Ù‡ در پیر سالی با عشق دخترکی ترسا، شراب خوار Ù…ÛŒ شود Ùˆ خوکبانی میکند Ùˆ زنار Ù…ÛŒ بندد. پیر او نماد آئین کهن تری است Ú©Ù‡ بنا به روایت شاهزاده گیل باید نابود شود. متعاقب Øمله ÛŒ مغول ها روایت میکند : «ما قوم Ùˆ خاندان هایمان را به Øال خود گذاشتیم Ùˆ پای پیاده راهی روم شدیم. به هرجا رسیدیم Ú¯Ùتیم Ú©Ù‡ آمدند، بردند، سوختند » (ص Û±Û¸Û°) ،« اما مقصد پیر بود، این مقصد از دست رÙته Ùˆ از پوسته تهی شده ». اینجا به نظر Ù…ÛŒ رسد اشاره به پیر، اشاره به جامعه ÛŒ بدوی Ùˆ مادر تباری نخستین است Ú©Ù‡ در آن زن به عنوان نماد زایش Ùˆ زندگی از اØترام خاصی برخوردار بود. گیل Ù…ÛŒ گوید : «عزم جزم کردم تا دخترک را بکشم. باید به پیر نشان Ù…ÛŒ دادم Ú©Ù‡ Øجمی از خون Ùˆ گوشت Ùˆ پوست نمی تواند این همه ارزشمند باشد ».(همانجا) Ùˆ ادامه میدهد: « به درستی نمیدانم در کجا بود Ú©Ù‡ انها را دیدم . زنی Ùˆ مردی، در Øقیقت پسرکی هیجده نوزده ساله Ùˆ دخترکی چهارده پانزده ساله Ú©Ù‡ در شب زÙاÙشان از Øمله ÛŒ مغول جان بدر برده بودند. پدر آسیابان پسرک، بنا به Ú¯Ùته خودش زوج را در شب زÙا٠تا آغل گوسÙندان در کوهپایه هدایت کرده بود. او یک Ù‡Ùته Ùرصت به آنها داده بود تا زن Ùˆ شوی شوند Ùˆ Ú¯Ùته بود تا قدر این یک Ù‡Ùته را بدانند Ú©Ù‡ از Ù¾ÛŒ آن رنج Ùˆ Øرمان زندگی آغاز خواهد شد .»(ص۱۸۴)
خواننده در روایات شاهزاده گیل با وجه دیگری از Ø¢Ùرینش در Ù‡Ùت روز مواجه Ù…ÛŒ شود. درروایت Ùوق آنچه امین Ùˆ همسرش را در برابر مغول ها ایمن میکند یکپارچگی Ùˆ ÙˆØدت آنهاست گوئی سیاره ای تنهایند در جستجوی انسان Ùˆ درست در همان Ù„Øظه است Ú©Ù‡ شاهزاده گیل با Ù†Ùرتی Ú©Ù‡ از پیر وقطب عالم خود در دل دارد، برای تسکین خود همسر امین را میکشد. در روایت پیر Ùˆ مولا، شاهزاده گیل از آئین Ùˆ Ùریضه Øر٠می زند. گوئی او نماد شریعتی است Ú©Ù‡ در مقطعی از تاریخ ذهن مردم را تسخیر کرده است. او برای نجات پیر تصمیم به قتل دختر میگیرد. « شش Ù‡Ùت روزی ردش را گرÙتم تا عاقبت یاÙتمش. در خمخانه ای Ù…ÛŒ رقصید. بی Øد زیبا Ùˆ بی Øد بیرØÙ… بود. اما من میتوانستم او را بکشم. شاید برای اینکه میدانستم نمیتواند مال من باشد » .(ص۱۸۱) « Ùقط ایمان آورده بودم Ú©Ù‡ باید دشنه را در قلبش Ùرو کنم . میدانی یک نوع ایمان سرد Ùˆ یخزده، یک جور Ùریضه بود شاید Ú©Ù‡ داشتم Ù…ÛŒ رÙتم تا بانجامش برسانم ».( ص Û±Û¸Û²) در واقع سیاهی چشمان دختر از زیر روبنده Ú©Ù‡ در مهتاب برق Ù…ÛŒ زند، نمادی از Ø±ÙˆØ Ø§Ø«ÛŒØ±ÛŒ زنانه است Ú©Ù‡ شیخ صنعان را در پیرسالی به سوی خود خوانده است. چندان Ú©Ù‡ برای او خوکبانی کند Ùˆ خرقه در آتش اندازد، شراب خورده Ùˆ زنار ببندد. اصولی Ú©Ù‡ خلا٠طریقت آن روزگار است Ùˆ Øرام . شاهزاده گیل Ú©Ù‡ قادر به مقابله با قدرت ازلی پیر نیست Ùˆ در مقام او هم نیست به جای دختر ترسا، با دشنه ÛŒ آخته ازکینه Ùˆ Ù†Ùرت، همسر امین چوپان را Ù…ÛŒ کشد Ùˆ او را Ú©Ù‡ با زن خود یکپارچه بوده در انتها شبیه گول Ùˆ دیوانگان بر دامان مرشدی رها میکند Ùˆ خود از شدت Ù†Ùرت بدل به مرگ شده به جستجوی زن اثیری رو به بیابان میگذارد. در این بخش نویسنده با اعجاز Ùوق العاده ای از زبان امین به توصی٠پیکر کامل انسان Ù…ÛŒ پردازد. در واقع شاهزاده نمیتواند اندیشه هایش را به Ø±ÙˆØ Ø¹Ø§Ø´Ù‚ امین تØمیل کند چون امین « پس از پایان هر وعده سخنرانی Ù…ÛŒ Ú¯Ùت : « اما آخر او زن من است » Ùˆ « گویا دخترک زنده باشد همیشه بصورت Øضور زنده از او صØبت Ù…ÛŒ کرد ». (ص Û±Û¸Û·) شاهزاده Ù…ÛŒ گوید : «راستش از Ù¾ÛŒ کشتن دخترک سخت وابسته این پسر بودم. گویا ملک شخصیم باشد Ùˆ از اینکه نمی توانستم روی او تاثیر بگذارم رنج Ù…ÛŒ بردم ».(ص۱۸۸)
شهرنوش پارسی پوراز وقوع رنجی صØبت میکند Ú©Ù‡ در طول رمان جان تمام شخصیت ها را در بر Ù…ÛŒ گیرد. شاهزاده با کشتن زن درون خود به نوعی Ø±ÙˆØ Ù…Ø±Ø¯Ø§Ù†Ù‡ اش را دیوانه کرده بود . Øال به جای خالی بزرگی شباهت داشت Ú©Ù‡ نه از او تاثیر Ù…ÛŒ گرÙت Ùˆ نه اطاعت Ù…ÛŒ کرد. آن جای خالی نم نم پر Ù…ÛŒ شد از اØساس سرد Ùˆ زمهریر Ø±ÙˆØ Ø¨ÛŒØ§Ø¨Ø§Ù† Ùˆ شاهزاده در هبوطی Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ در خود تØلیل Ù…ÛŒ رÙت .شاهزاده گیل جای خالی یک Ùقدان بزرگ را با اقتدار Ùˆ استبدا پر کرده بود ØŒ همچنان Ú©Ù‡ طوبی.
همسو با شاهزاده گیل Ùˆ طوبی ما با طی٠تازه ای آشنا میشویم. واسطه ای Ú©Ù‡ شبیه آسایشگاه روانی، گولان را پناه Ù…ÛŒ دهد. گولان زنان Ùˆ مردان جوانی هستند Ú©Ù‡ Ùردیت شان مورد هجوم Ùˆ تجاوز قرار گرÙته است Ùˆ اگر به دست خود رها شوند " سنگ روی سنگ بند نمی شود ". پس طی٠دراویش به عنوان پیر جای پیران کهنسال را Ù…ÛŒ گیرند تا تسکین Ø±ÙˆØ Ø¢Ù†Ù‡Ø§ باشند Ùˆ در عین Øال مانع ویرانی خود. طرز تÙکری Ú©Ù‡ در Ùصل های بعدی طوبی را اÙتان Ùˆ خیزان با خود Ù…ÛŒ کشد. طوبی به عنوان زن، از معنا تهی شده است Ùˆ به همین دلیل برای آنکه شاهین میزان میان خاله های گول Ùˆ دیوانه ÛŒ خود باشد نیاز دارد به گدا علیشاه پناه ببرد تا بتواند Ùرزندان خود Ùˆ رعیت را به نهی از Øرام Ùˆ Øرامیان وادارد. نخستین تصویر این طایÙÙ‡ را" شیخ Ù…Øمد خیابانی" در ذهن او پر ساخته است . او نخستین پرهیب نورانی بود Ú©Ù‡ در کنار گور مشترک برای طوبی Øر٠زد « آخوند Ù…ÛŒ Ú¯Ùت علت گرسنگی جهل است نه Ùقر» .(ص۴۳) نطÙÙ‡ ÛŒ Øضور Øرامیان وقتی به بار Ù…ÛŒ نشست Ú©Ù‡ شاهین میزان ترازو قادر نبود تعادل دو Ú©ÙÙ‡ را ØÙظ کند.
قشر درویش در این مقطع همچون سایه ÛŒ عقابان ØŒ نسل سوخته را زیر بالهاشان میگیرند . آنها با آرمان های الهی شان برای خود بارگاهی Ù…ÛŒ سازند زیر سایه ÛŒ شاهان تا بر غلامان Ùˆ کنیزکان نیمه جان اربابی کنند. « پیر Ù…ÛŒ Ú¯Ùت عشق مجازی را باید قربانی عشق Øقیقی کرد Ùˆ مردمان دنیا به عبث به مجاز دل خوش Ù…ÛŒ دارند .» (ص۱۸۹)ØŒ Ú¯Ùت : « در بخارا وقتی برای عاشقی وجود ندارد، اما در روم برای این کار وقت بسیار هست Ùˆ از آن گذشته پیر دخترک را تا دروازه مرگ برده بود اما باز گردانیده بود .»(ص Û±Û¹Û°)ØŒ سپس Ú¯Ùت «آن کس Ú©Ù‡ عشق را نمی شناسد نمیتواند بجنگد. برای جنگیدن اØساس Ù†Ùرت لازم بود Ùˆ Ù†Ùرت را کسی صاØب Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ عشق را صاØب باشد »( ص Û±Û¹Û±) ØŒ « Ùˆ Ú¯Ùت Øضور چنگیز مملو از عشق است اما عشقی بیمار گونه Ú©Ù‡ از سرزمین های بایر Ùˆ خشک بر میخیزد، از این روی Ù†Ùرت او اینهمه مخو٠و خونبار است .» (همانجا). طوبی نیز زمانی در مورد Øس خود به آقای خیابانی بر این پندار بود زیرا « عشقی Ú©Ù‡ به آقای خیابانی داشت از مقوله عشق به شوهر نبود. چیز دیگری بود. این از آن عشق ها بود Ú©Ù‡ آدم را واله Ùˆ دیوانه به خیابان Ù…ÛŒ کشید، نه برای رسیدن به معشوق Ú©Ù‡ برای غرق شدن در معشوق ».(ص Û±Û²Û°) شاهزاده گیل با روایت از پیر Ùˆ مرشد خود، طوبی را Ú©Ù‡ نیمه ÛŒ سلاخی شده ای از اوست روانه ÛŒ بارگاه گداعلیشاه میکند .
لیلا، نماد زن متمرد Ùˆ اثیری است. او همسر شاهزاده گیل است Ùˆ قدمت او را دارد. در اسطوره ÛŒ Ø¢Ùرینش لیلیت اولین زن آدم است Ú©Ù‡ با او یکسان خلق Ù…ÛŒ شود Ùˆ از اتØاد این دو باهم است Ú©Ù‡ ناگهان دیوخشم زاده Ù…ÛŒ شود. لیلیت در زناشوئی با آدم دچار اختلا٠می شود Ùˆ چون نمی خواهد در موقعیت تسلیم قرار بگیرد، زیرا هیچ تÙاوتی میان خود Ùˆ او نمی بیند پس با اختیار از بهشت بیرون Ù…ÛŒ رود Ùˆ خدا Øوا را از دنده ÛŒ آدم خلق میکند تا همیشه مطیع Ùˆ همراه او باشد. به تعبیر ÛŒ دیگردر جوامع آغازین Ú©Ù‡ باÙتی کاملا متÙاوت از جوامع امروزی داشتند، به دلیل اینکه زن Ùˆ زمین، هر دو سرچشمه ÛŒ زایش Ùˆ باروری هستند از Øرمت Ùراوان برخوردار بودند. این اØترام بمرورایام بنا به اصل قدرت Ùˆ سلطه ÛŒ مردان بر زنان از بین رÙت Ùˆ طی٠زنان مستقل Ùˆ آزاد اندیش Ú©Ù‡ همسان مردان در جهت تØقق غرایز Ùˆ آرزوهایشان گام بر Ù…ÛŒ داشتند تØت عناوین اهریمن Ùˆ روسپی Ùˆ شیطان به پستو ها Ùˆ اندرونی ها رانده شدند Ùˆ Ø±ÙˆØ Ú©Ù…Ø§Ù„ جوئی آنها در نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ Ùˆ بدل به اندام زایش Ùˆ تولید رعیت Ùˆ برده شد Ú©Ù‡ آینه ÛŒ Øضور اقتدار مردان بود. صورت مثالی لیلا Ú©Ù‡ در کنار گیل قرار دارد، میان الهه Ù€ خدای اسطوره یعنی " مدوزا" ونخستین زن آدم " لیلیث " درنوسان است. بنابه اسناد مربوط به سومری ها لیلیت همان شیطان مادینه ÛŒ درون " درخت مقدس زندگی " است همانی Ú©Ù‡ گیل گمش اورا بیرون Ù…ÛŒ راند Ùˆ به بیابان Ù…ÛŒ Ùرستد. در داستان های Ø¢Ùرینش سامی او شهربانوی شب است. تثلیثی ست از انسان، الهه Ùˆ اهریمن. زنی Ú©Ù‡ به سبب تمرد از آدم خود بهشت را ترک میکند Ùˆ با هیولاها Ù…ÛŒ آمیزد. « اسطوره های الهه های بزرگ، Ø´Ùقت در قبال کلیه ÛŒ موجودات زنده را یاد Ù…ÛŒ دهند. در این اسطوره ها است Ú©Ù‡ به درک تقدس واقعی خود زمین Ù…ÛŒ رسید ØŒ زیرا زمین پیکر الهه است ». (Û´) لیلا نیز نماد الهه های عهد مادر تباری است Ú©Ù‡ بمرور با سلطه ÛŒ دین یهود تغییر Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهد به پدر سالاری. « مسلما در روز گار کتاب مقدس ØŒ عبرانیان پس از ورود، الهه ها را جارو کردند. اصطلاØÛŒ Ú©Ù‡ در عهد قدیم برای الهه ÛŒ کنعانی به کار رÙته (( نجاست )) است » .(Ûµ) بنا به تØقیقات جوز٠کمبل، « پیش از مردوک، خدای بابل، یک الهه- مادر تمام عیار در آنجا وجود داشت ». (Û¶) بنا به همان منبع، « تمدن غرب اساسا در دره های رودخانه های بزرگ متولد شد – نیل، دجله Ùˆ Ùرات، سند Ùˆ بعد ها Ú¯Ù†Ú¯. مکان هایی Ú©Ù‡ ذکر شد دنیای الهه ها بود. مثلا رودخانه ÛŒ Ú¯Ù†Ú¯ ( گنگا) نام یک الهه است». (Û·)
لیلا ماه شب چهارده است Ùˆ نیز قربانی همان شب. او بخش پنهان زنانی ست Ú©Ù‡ روزنه ای برای ظهور Ùˆ ابراز وجود ندارند. او Ø±ÙˆØ Ø¹Ø§ØµÛŒ Ùˆ سرکشی است Ú©Ù‡ همچون نسیمی دلنشین از شرق با برآمدن ماه طلوع میکند Ùˆ سایه ÛŒ Øضورش نوازش است Ùˆ بته جقه ای را Ú©Ù‡ در دومین دیدار بر پیشانی دارد نشان تواضع ایرانی Ùˆ شاهی اوست Ú©Ù‡ قدمتی دیرینه دارد. زنی Ú©Ù‡ از ده هزار سال تا نوزاد به دنیا نیامده ÛŒ Ùردا را شامل Ù…ÛŒ شود، با Øضوری اثیری Ùˆ مخملی Ú©Ù… Øر٠است Ùˆ نماینده زنی ست رانده شده به بیابان. این لیلاست Ú©Ù‡ نام طوبی را به شمس الملوک ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ به او Ù…ÛŒ گوید : « میدانی طوبی درختی است در بهشت ØŸ ... بله، نه، البته درختی است Ú©Ù‡ ریشه هایش در بهشت Ùˆ شاخه هایش در خانه پیغمبر است ...زن، لیلا، همین طور است، در خانه ÛŒ پیغمبر Ùˆ د ر تمام خانه ها. اما ریشه هایش کجاست او ...هو ».(ص۱۲۷) لیلا همیشه در Øال رقصیدن Ùˆ خندیدن Ùˆ در جمع مردان است، «رقص ظریÙÛŒ را شروع کرده بود Ú©Ù‡ به وزش نسیم در گندمزار Ù…ÛŒ مانست به چرخش باد در پرده های Øریر. این رقص از نوع رقص دار Ùˆ دسته مروارید نبود، Øتی همچنین به رقص درویشان Ú©Ù‡ طوبی را مجذوب کرده بود نمی مانست. گوئی ماه آرام آرام از شرق بالا Ù…ÛŒ آمد Ú©Ù‡ همچنین نیز بود. نور ماه اتاق را در بر Ù…ÛŒ گرÙت Ùˆ وهم رقص زن همانند سوزنکهای برق در تن Øاضران Ùرو Ù…ÛŒ رÙت. زن رقص راتمام کرده بود، بیرون رÙته بود Ùˆ جامه اتاق در Øس رقص مانده بود ØŒ گوئی ادامه داشته باشد ». (ص۱۲۹) او نماینده ÛŒ زنانی است Ú©Ù‡ شاهان Øاضربودند به آنها سواری بدهند تا در ازایش بتوانند نوک یک رشته از موهایش را ببوسند. کاری Ú©Ù‡ Ùریدون میرزا همسر طوبی انجام داده بود. صدای او شبیه صدائی است Ú©Ù‡ از اعماق جان طوبی برمی آید آنجا Ú©Ù‡ دنبال روØانی انقلابی بود واز او تمنا Ù…ÛŒ کرد « آقا مرا دوست بدارید !»(ص۵۱) صدای او همان صدای مولای روم است Ú©Ù‡ با Øیرت از شاهزاده گیل Ù…ÛŒ پرسد «چه میکنی ای پسر آدم ؟» (ص Û±Û¸Û²) Ùˆ وقتی در کودکی اسماعیل بر او ظاهر Ù…ÛŒ شود به او Ù…ÛŒ گوید « پسرانسان مرا دوست بدار تا در اندوه تو غرق شوم ».( ص Û²Û¶Û°)
لیلا نماد تمرد، قدرت Ùˆ مقاومت زنانه است Ùˆ ظاهر شدنش بر مردان در طول شب های بی خوابی Ùˆ هذیان برای انتقام زنانی است Ú©Ù‡ در طول تاریخ زیر سلطه ÛŒ ستم Ùˆ استبداد مردان جرئت هیچ واکنشی را نداشتند. لیلا یا لیلیت بر اساس نامش مادر شب است او رویاهای شبانه ÛŒ مردانی ست Ú©Ù‡ بتدریج او را به نام های آل، هیولا Ùˆ روسپی خطاب میکنند . لیلا خدابانوی هنرمندان Ùˆ شاعران است. مثلث شاهزاده گیل Ùˆ لیلا Ùˆ طوبی با هم طی٠روشنÙکران Ùˆ نویسندگان Ùˆ انقلابیون را خلق میکند. مردان Ùˆ زنانی Ú©Ù‡ به سبب داشتن Ø±ÙˆØ Ù…Ø§Ù„ÛŒØ®ÙˆÙ„ÛŒØ§Ø¦ÛŒ نشآت گرÙته از Ùقدان آن نیم دیگر، برای التیام زخم های Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ به رویاهاشان Ú†Ù†Ú¯ Ù…ÛŒ اندازند Ùˆ مدام از Ùرازی به Ùرودی Ùˆ از Ùرودی به Ùرازی Ù…ÛŒ خواهند تصویر آرمانی خود را تØقق بخشند. لیلا در اولین دیدارش با طوبی، با اجرای یک خیمه شب بازی نخ قدرت شاهان قاجاررا در دست گرÙته وچهره ÛŒ واقعی آنها را به نمایش میگذارد. او در جایگاه هنرمند جسوری قرار دارد Ú©Ù‡ با نگاه طنز Ùˆ منتقدانه اش نقاب ترس ملت را از برابر چشمانش بر میدارد. این نمایشنامه تنها یک تماشاگر دارد Ú©Ù‡ طوبی است او نماینده ÛŒ یک ملت است Ùˆ با ترس تشنج آمیزی Ùرمان مشروطیت را به سمت Ù…Øمدعلیشاه پرتاب میکند Ùˆ خود میخواهد بگریزد.
طوبی Ùˆ خانه اش در طول رمان به مقبره ای متØرک بدل Ù…ÛŒ شود. گور مشترکی Ø§Ø²Ø±ÙˆØ Ø¬Ø³Ø¯ پسرک گرسنه Ùˆ ستاره ÛŒ چهارده ساله، Ú©Ù‡ به دست دائی اش میرزا، مباشر شاهزاده در شبی کشته شد Ùˆ طوبی او را در ک٠پاشیر غرق درخون یاÙت. میرزا به طوبی Ú¯Ùت : « دختر در تشنج گریه برای او Ú¯Ùته بود Ú©Ù‡ در روز Øمله به خانه شان در زیر زمین مورد هتک Øرمت چند Ù†Ùر از اÙراد قشون قرار گرÙته است ». (ص۲۳۶) میرزا با Ùکر نطÙÙ‡ ای Øرام در زهدان دخترک دیوانه شده Ùˆ او را خلاص کرده بود. طوبی بی انکه خود بخواهد Ùˆ بداند متولی این مقبره است Ùˆ خود را گناهکار میداند. جسد بی گناه ستاره با زهدانی بارورپیچیده به ریشه ÛŒ درخت اناری ست Ú©Ù‡ ازقلب مشترک پسرک Ùˆ طوبی تغذیه Ù…ÛŒ شود. طوبی همان بار سنگینی را Ú©Ù‡ شاهزاده گیل بعد از کشتن همسر امین بر دوش خود کشیده را برشانه اØساس میکند. او از بی گناهی آنها برای خود Ø´Ùاعت Ù…ÛŒ طلبد Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø³Ø±Ú¯Ø´ØªÙ‡ ÛŒ خود را به شاخه ÛŒ درخت انار دخیل بسته ایمان دارد بکارت ستاره Ùˆ بی گناهی پسرک گرسنه از Øریم خانه در مقابل Øمله ÛŒ بیگانگان ØÙاظت خواهد کرد. او چندان غرق بار گناه خویش است Ú©Ù‡ قادر نیست Ù„Øظه ای چشم از درخت بردارد Ùˆ Ùˆ قایع پیرامون خود را ببیند Ùˆ بÙهمد.
بچه هایش بزرگ Ù…ÛŒ شوند، ازدواج میکنند، همسرش دختری چهارده ساله Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ این بار، این طوباست Ú©Ù‡ همانند Øاجی Ù…Øمود، شاهزاده را طلاق Ù…ÛŒ دهد. زن اینک خانه ÛŒ کهنه ای است با پسرکی مرده بر زهدان ستاره ای Ú©Ù‡ به ریشه های درخت انارجانش چسبید ه، هرروز یک قرن روی شانه های طوبی سنگین تر Ùˆ قوز Ø±ÙˆØ Ø§Ø´ را خمیده تر Ù…ÛŒ کند . داستان در نسل بعدی ادامه دارد با جنینی از نسل پیشین Ú©Ù‡ مثل قلبی در مرکز دایره ÛŒ تازه Ù…ÛŒ طپد. خون گلوی ستاره Ú©Ù‡ در گذشته های دور تشت های سنگی را پر Ù…ÛŒ کرد تا Øاکمان با نوشیدن آن دعای باران خوانده زمین را بارورسازند، Øالا منبع تغذیه ÛŒ درخت انار است Ùˆ گواه بی گناهی طوبی Ú©Ù‡ روزی برای برگرداندن او به درختش در بهشت شهادت خواهد داد .
شهرنوش پارسی پور در این کتاب همگام با تولد طوبی Ùˆ سیر مراØÙ„ رشد او، به کالبد شکاÙÛŒ سرزمین اش Ùˆ زن Ù…ÛŒ پردازد. جامعه ÛŒ بر خاسته از بطن استبداد را تجزیه Ùˆ تØلیل میکند Ùˆ گره عوامل روانی، اقتصادی Ùˆ سیاسی اش را باز Ù…ÛŒ گشاید. انچه بر طوبی Ù…ÛŒ رود همان است Ú©Ù‡ بر سر مملکت آوار Ù…ÛŒ شود. در هر Ùصل همراه با اÙول Ùˆ عروج شاهان Ùˆ به تناسب اقتداریا ضعÙشان ما شاهد اوج Ùˆ Ùرود های در زندگی طوبی هستیم. همزمان با Ùروپاشی شاهان، خیل روستائیان به شهرها Ú©ÙˆÚ† میکنند Ùˆ این ترک خانه Ùˆ زمین مصاد٠است با هجوم آواره گان جنگ از کشور های همسایه Ùˆ بدنبال این دو، Ù‚ØØ·ÛŒ Ùˆ گرانی. نویسنده هوشمندانه با هر Ùصلی Ú©Ù‡ ورق میخورد ضمن پرداختن به مظاهر Ùˆ تهاجم Ùرهنگی، مشکلات ناشی از تضاد های قومی Ùˆ قبیله ای را بررسی میکند Ùˆ دلایل بروز آنها را Ø´Ø±Ø Ù…ÛŒØ¯Ù‡Ø¯. همراه با تکنولوژی نو نسل تازه ای ساماندهی Ù…ÛŒ شود. تضاد ÙاØØ´ Ùرهنگی Ùˆ برخورد عقاید موجب Øقارت ها Ùˆ نقصان های روØÛŒ غیر قابل علاجی Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ قانون پدر سالار اجازه ÛŒ بروز Ùˆ بیان عقاید به این نسل را نمیدهد. بنابرین در خود متراکم Ùˆ بدل به هسته های مقاومت ØŒ سازمان های سیاسی Ùˆ مراکزی تازه Ù…ÛŒ شوند. این مراکز به تدریج جایگزین دامان پیران Ùˆ درویشان میشوند Ú©Ù‡ زمانی گول Ùˆ دیوانه را مجذوب خود میکرد.
در Ùصل سوم علیرغم میل طوبی Ú©Ù‡ اینک خود بدل به سایه ÛŒ مردواره ای سترگ شده است، زهدان دخترش مونس با عشق به اسماعیل، پسر خاله ترکه Ùˆ برادر ستاره، بارور Ù…ÛŒ شود Ùˆ این در Øالی است Ú©Ù‡ اسماعیل آن قربانی همیشه ÛŒ تاریخ به جرم سیاسی دستگیر Ù…ÛŒ شود Ùˆ کودک نازاده ÛŒ Ùردا با دستان نامرعی طوبی Ùˆ اندیشه اش سقط Ù…ÛŒ شود. اسماعیل از طی٠همان مهاجران روستاها ست Ú©Ù‡ هنگام Øمله ÛŒ قزاقها به تبریز برای دستگیری خیابانی Ùˆ پیروانش به خانه ها Øمله میکنند. دائی اسماعیل، میرزا، Ú©Ù‡ خود از هواداران خیابانی بود انها را در برده Ùˆ به خانه ÛŒ طوبی Ù…ÛŒ آورد. اسماعیل به علت Ùاصله ÛŒ کاذبی Ú©Ù‡ میان Ùرزندان طوبی Ú©Ù‡ عنوان شاهزاده را گرÙته اند وریشه های روستائی Ùˆ رعیتی اش، خود را چنان Øقیر Ù…ÛŒ پندارد Ú©Ù‡ برای تسکین آن ناچار است به طی٠دوستان سیاسی اش بپیوندد .
خواننده همچنان Ú©Ù‡ Ú¯Ùته شد با تثلیث مکرر مواجه است. شاید به نوعی همان پدر، پسر Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚Ø¯Ø³ یا « مثلث خدا، شاهزاده Ùˆ طوبی ».(ص۱۵۵) طوبی آن تثلیث را از نسلی به نسل دیگر Ù…ÛŒ آورد. شاهزاده گیل از یک Ø·Ø±Ù Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Ø·ÙˆØ±Ù‡ است Ùˆ از طر٠دیگر Ø±ÙˆØ Ù…Ø±Ø¯ سالار Øاکم بر جامعه. او همانقدر از استبداد خاطره دارد Ùˆ آن را میشناسد Ú©Ù‡ نیمه ÛŒ گمشده اش را. او همانقدر آداب جمعی Ùˆ Ùردی را میداند Ú©Ù‡ شاهزاده بودن مادر زادی خود را Ùˆ این ناچاری را خارج از Øیطه ÛŒ قدرت های درونی خویش Ù…ÛŒ داند « زین Ùˆ یراق ترا کسی مثل خودت Ù…ÛŒ سازد Ùˆ اÙسارت را آن سومی نظیر شما دو تا Ùˆ سپس من سوارتان Ù…ÛŒ شوم، ...تو خدا را کشته ای تا خودت را از شر من رها Ú©Ù†ÛŒ اما آنی را نمی Ùهمی Ú©Ù‡ همان طبیعت مادی مورد اعتماد Ùˆ اعتقاد تست Ú©Ù‡ مرا اینگونه Ø¢Ùریده. چرا به این قانونمندی اØترام نمی گذاری ؟» .(ص۱۷۶)ØŒ او میگوید : « خودم نیز از دست خودم خسته ام Ùˆ نمی دانم چرا اینطوری ساخته شده ام اما بنØÙˆ مرموزی همیشه از راز سوار شدن بر او باخبر Ù…ÛŒ شوم - دست خودم نیست Ú©Ù‡ این قانونمندی را Ù…ÛŒ شناسم ».(ص۱۷۷) او شبیه آئینی باستانی است Ú©Ù‡ از دوران گذشته Ù…ÛŒ آید Ùˆ میتواند ذهن همه را بخواند چون قانون هایش را خود اختراع کرده است. اوبه ناخود آگاه جمعی Ùˆ تابو Ùˆ قوانین Øاکم بر آن شباهت دارد. پس میتواند Ø±ÙˆØ Ø¨ÛŒØ§Ø¨Ø§Ù†ÛŒ چنگیز مغول باشد Ú©Ù‡ دلایل غارت او را ناشی از گرسنگی میداند .«در مغولستان هر مردی Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ مرد زنان Ùˆ دختران Ùˆ کنیزانش را به خان Ù…ÛŒ بخشید . خان بمرور زمان صاØب Øرمسرائی Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ نه قدرت سیر کردن Ø´Ú©Ù… های گرسنه ÛŒ آنها را داشت Ùˆ نه نیازی به آنها . زمینی نبود Ú©Ù‡ این موجودات عاطل شخم بزنند Ùˆ نانی نبود Ú©Ù‡ بخورند . آنگاه زمانی Ú©Ù‡ آن مرگ خان Ùرا Ù…ÛŒ رسید تمامی این زنان را بر روی گور او قربانی Ù…ÛŒ کردند . صد ها Ø´Ú©Ù… گرسنه به خان Ù…ÛŒ پیوست تا همراه او به آسمان برود . مغول بدین گونه درنده خو شده بود ».( ص Û²ÛµÛ²Ù€Û²ÛµÛ³) نویسنده با گشودن هر تار از گیسوی طوبی علت Ùˆ معلول ها را در هیئت یک جسم Ùˆ دو Ø±ÙˆØ Ø³Ø±Ú¯Ø´ØªÙ‡ باز Ù…ÛŒ گشاید. همچنان Ú©Ù‡ ماه بدر نماینده ÛŒ Øضور لیلا است، درخشش شیر گونه ÛŒ شاهزاده گیل را میتوان درغلظت تاریکی شب اØساس کرد. هر دو Ø±ÙˆØ Ø§Ø«ÛŒØ±ÛŒ رانده شده از یک جسم هستند.
شاهزاده Ùˆ طوبی بمرور Ùصل ها بر اساس جمله ÛŒ مشیرالدوله « یا باید Ùرنگی شد یا نوکر Ùرنگ » ØŒ هردو به قدرت های بزرگ از درون پوسیده ای بدل Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ خود نقشی در آن ندارند. یکی آئین Ùˆ قدرت را پیش Ù…ÛŒ برد Ùˆ دیگری عامل آن است Ùˆ این دو ضمن آنکه مقابل هم ایستاده اند، مجبور به تعامل با هم هستند. طوبی Ú©Ù‡ از Ù‡Ùت سالگی ذهن کودکانه اش را در اختیار پدر قرار داده از آن پس زنی است Ú©Ù‡ نقش های خود را دهان به دهان Ù…ÛŒ شنود Ùˆ ناچار است آن را بازی کند. او به جز زمانی Ú©Ù‡ تشنج رویاها Ùˆ کابوس های شبانه اش را در نقش قالی طراØÛŒ میکند صاØب اندیشه ای نیست. اندیشه ÛŒ او از دور ها Ù…ÛŒ آید. طوبی طی٠زنانی را پیش Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ نمادی از تسلیم Ùˆ سرکوب Ùˆ جهل هستند Ùˆ شاهزاده گیل در کنار این طی٠به نیمی از Øضور جهان میماند Ú©Ù‡ نماد قدرت است، نماد تمدن است، نماد پیشرÙت است Ùˆ آئینی Ú©Ù‡ بر اساس آداب از پیش تعیین شده نیازمند رمه ایست تا تجلی Ø±ÙˆØ Ø¢Ø³Ù…Ø§Ù†ÛŒ را از پیشانی Øضور او بداند Ùˆ بخواند Ùˆ تسلیم تقدیر ازلی اش گردد.
در طول رمان، شاهزاده گیل چهار بار بر طوبی ظاهر Ù…ÛŒ شود. یک بار در غوغای مشروطیت Ú©Ù‡ مواجه است با به توپ بستن مجلس Ùˆ متعاقبش کشته شدن خیابانی، بار دوم در زمان جنگ جهانی دوم Ùˆ Øمله قزاقها به کشور Ú©Ù‡ همزمان است با کشته شدن ستاره، بار سوم بعد از قتل مریم Ùˆ بار آخر در خیابانی نشسته روی نیمکت. او با Ø·ÛŒ سه Ùصل کامل گویا در ابتدای زمستان عمرش ایستاده است. هرباربعد از مرگ دختران طوبی بر او ظاهر Ù…ÛŒ شود. او Ú©Ù‡ از نخستین دیدار پله پله درذهن طوبی عروج میکرد اینک بمرور در Øال نزول است Ùˆ طوبی در Øال صعود از آن Ùˆ نقطه ÛŒ برخورد این دو صاعقه ÛŒ Øضور لیلاست.
از Ùصل سوم Ú©Ù‡ مصاد٠با اÙول شاهان قاجار Ùˆ Øضور رضاشاه است، گیل از Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø³ØªØ§Ù†ÛŒ Ùˆ اسطوره ایش تهی شده بدل به ماشین قدرتی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ واسطه ÛŒ Øضور بیگانگانی است Ú©Ù‡ تکنولوژی مستهلک شده خود را وارد مملکت کرده Ùˆ Ùرهنگ تازه ای را به ملت تØمیل میکنند وهمچنان Ú©Ù‡ خود اعتقاد دارد : « البته این مجلس نطÙÙ‡ آغاز مجالسی از این قبیل در ایران است. ما Ú†Ùˆ Ù† دیر از راه رسیده ایم مجبوریم بسرعت Øرکات Ùˆ رÙتار دیگران را تقلید کنیم، بنا بر این اگر عمراین مجالس در آنجا بپایان رسیده اشکالی دیده نمی شود تا در اینجا بازبشود، خوش باشید . »(ص۱۷۰) هنوز ارابه با اسب مساÙر Ù…ÛŒ کشد Ú©Ù‡ آسÙالت Ù…ÛŒ رسد Ùˆ بی آنکه نطÙÙ‡ ÛŒ مدنیت درزهدان خاک Ø´Ú©Ù„ گرÙته باشد صورت Ùˆ اندامش Ùرنگی Ù…ÛŒ شود. ناگهان Øجاب Øرمسرا ها Ùˆ اندرونی ها Ùˆ زنان با سر نیزه برداشته Ù…ÛŒ شود Ùˆ متعاقب آن نیز معنویات تازه ای طراØÛŒ Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ ناشی از همان استبداد مرد سالار دگمی است Ú©Ù‡ اجازه ÛŒ Øضور انسانی را از زنان جامعه با پرداختن Ùˆ مشغول ساختن آنها به ظواهر امرگرÙته است. از دل همین جمعیت است Ú©Ù‡ زنانی مانند مونس متولد Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ در طی٠پیش تازان قرار دارند Ùˆ همانند مادر از سنت شکنان عصر خود Ù…Øسوب Ù…ÛŒ شوند. اما هنوز نطÙÙ‡ ÛŒ عشقشان Øرامی قلمداد Ù…ÛŒ شود Ùˆ بناچار قربانی همان گناهی هستند Ú©Ù‡ طوبی پای آن یک عمر Ù†ÙˆØ Ø±Ø§ سرگشته Ùˆ سرگردان گذرانده Ùˆ چون روØÛŒ آواره اینک در Ù¾ÛŒ Øقیقت است بی انکه خود را Ú©Ù‡ منبع زایش Ùˆ نماد زمین است به عنوان ذره ای Øقیقت دریابد.
در زهدان نسل بعدی Ú©Ù‡ از تکه های جنین مونس بارور است، مریم خلق Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ این بار او صلیب تثلیث را بردوش Ù…ÛŒ کشد. همزمان پدر، مادر Ùˆ کودک است . اوبه نوعی تداعی کننده ÛŒ " سردار مریم بختیاری" است در زمان مشروطیت Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوید :« تمام بدبختی های ما از خودمان Ù…ÛŒ باشد زیرا Ú©Ù‡ نه علم داریم Ùˆ نه Øقوق خود را Ù…ÛŒ دانیم، اگر ما هم بدانستیم Ú©Ù‡ برای Ú†Ù‡ خلقت شدیم البته در اطرا٠Øقوق خود جان Ùشانی ها Ù…ÛŒ کردیم. ما Øالا Ùکر Ù…ÛŒ کنیم Ùقط برای رÙع شهوت مردها خلق شده ایم یا برای اسارت Ùˆ کنیزی خلق شده ایم. ما Ù…ÛŒ توانستیم برای Øقوق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلم بکنیم Øقوق خود را برقرار بکنیم زیرا Ú©Ù‡ امروز قرن بیستم Ù…ÛŒ باشد Ùˆ [ به ] Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ùرنگی ها عصر طلایی. امروز زن های اروپایی در تمام اداره جات دولتی Ùˆ ملتی مقام بزرگی را دارا Ù…ÛŒ باشند، کرسی وکالت را اشغال نموده اند اما ما زن های ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم... ». (Û¸) مریم در جستجوی Øقیقت Ùˆ انتقام از استبداد تÙÙ†Ú¯ بر دست گرÙته با گلوله ای بر سینه Ùˆ جنینی در Ø´Ú©Ù… به ستاره ÛŒ ریشه های انار Ù…ÛŒ چسبد Ùˆ متعاقبش نسل پنجم است Ú©Ù‡ سر در بیابان Ù…ÛŒ نهد مانند مغولان گرسنه تا انتقام خود را از دیوار چین بستاند. شهرنوش پارسی پور درست در Ù„Øظه ای Ú©Ù‡ طوبی مانند Ù…Ø³ÛŒØ Ø¨Ø± صلیب Ú©Ù‡ نماد زمین است تنها مانده، دیگر شهر نوش نیست او همچنان Ú©Ù‡ زن است، زمین است، او طوبی، لیلا Ùˆ تمام زنان جهان است.
خاطرات طوبی ورق میخورد، او مانند Ú¯Ù†Ú¯ ها ناگهان از اعماق تنهائی اش سر بیرون آورده نمی Ùهمد چرا امروز رهایش کرده اند ! به گداعلیشاه پناه Ù…ÛŒ برد Ù…ÛŒ Ùهمد Ú©Ù‡ او به ادعا اول ص٠ایستاده ولی در رÙتار Ùˆ کردار ته ص٠است Ùˆ Øقیقت در پیش او رشته ÛŒ Øر٠های ناتمام Ø´ÛŒÙتگان درگاهش هست Ú©Ù‡ هر کدام به نوعی نیمی از آن را وا Ù…ÛŒ گویند Ùˆ سرگشته Ùˆ Øیران آن نیم دیگر، سر بر دیوار معما ها Ù…ÛŒ کوبند. گداعلیشاه نیمی از زنان را میداند Ùˆ نیمی از مردان را. ولی نمیتواند آن ها را یکپارچه کند. او خود Ø±ÙˆØ Ø³Ø±Ú¯Ø´ØªÙ‡ ÛŒ مردی است Ú©Ù‡ Ø´ÛŒÙته ÛŒ چشمان سیاه زن اثیری گمشده اش از روستا به شهر آمده است Ùˆ چشم به دهان مریدانش دوخته است تا او را از آنها بشنود. طوبای سرگردان، خیابان را با خود بیگانه Ù…ÛŒ یابد Ùˆ دیگر خود را نیز به جا نمی آورد. هذیانات Ø±ÙˆØ Ø¹Ø§ØµÛŒ اش را صدای شاهزاده گیل قطع میکند. جبه ÛŒ شاهزادگی گیل اینک تا Øد کلاه شاپو Ùˆ پاشنه ها ÛŒ کشیده ÛŒ داش ها ولات ها تنزل کرده است، او همانند شاهان، آهسته از اوج سلطانی اش سقوط کرده Ùˆ با ظهور سلسله ÛŒ تازه ای از استبداد Ú©Ù‡ این بار چکمه بر پا دارد به مریدی بدل شده است Ú©Ù‡ برای نجات پدر، بار دیگر در نقطه ÛŒ مادر Ùˆ زن Ú©Ø´ÛŒ ایستاده است. این بار اما میخواهد لیلا را بکشد، به نظرش Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ زن لکاته شده است Ùˆ Øالا وقتش شده Ú©Ù‡ بمیرد. «شاهزاده برخاسته بود، Øالا کشاله Ù…ÛŒ کرد، هیچ تÙاوتی با لاتها نداشت. Ú¯Ùت : « امروز یا Ùردا Ù…ÛŒ کشمش » طوبی پرسید « چرا خودتان را نمی کشید ؟» شاهزاده گویا خوب نشنیده باشد ابروهایش را بالا انداخت، Ø´Ú¯Ùت زده به طر٠زن برگشت تا با دقت به او نگاه کند. پرسید « Ú†Ù‡ Ú¯Ùتی ØŸ » زن خیلی شمرده تکرار کرد، « Ú¯Ùتم چرا خودتان را نمی کشید ؟» شاهزاده گویا درست نشنیده باشد به Øالت استÙهام لبخند زد Ùˆ بلاÙاصله لبخند روی لبهایش خشک شد Ùˆ سرتاپای زن را نظاره کرد. ناگهان قشر عظیمی از یخ روی چشمهای شاهزاده راپوشاند. بی رØمانه لبخند زد. طوبی Øس Ù…ÛŒ کرد دندانهای او آهنی است، به آدم شباهت نداشت. ماشین مخوÙÛŒ را Ù…ÛŒ مانست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانست هر موجود زنده ای را زیر بگیرد Ùˆ خورد کند. مرد بی کلمه ای Øر٠به راه اÙتاد. طوبی ترسیده بود اما در دل اØساس رضایت Ù…ÛŒ کرد. عاقبت چیزی را Ú¯Ùته بود Ú©Ù‡ همیشه دلش میخواست بگوید. یک آن از اندیشه ÛŒ جسد مریم Ùˆ معنای Øقیقت رها شده بود».(ص Û´Û¸Û± )
طوبی از سنگینی بار اجساد Ùˆ خانه ÛŒ کلنگی رها شده، مانند رعد Ù…ÛŒ خروشد Ùˆ صاعقه میزند Ùˆ شروع به چرخیدن در مدار هستی خود کرده وارد خانه Ù…ÛŒ شود. زندگی خود را از کودکی مرور Ù…ÛŒ کند Ùˆ هیچ نمی Ùهمد، « به کدامین گناه ؟» . ناگهان درخت انار صدایش Ù…ÛŒ زند. شاخه هایش لبالب از انار است Ùˆ خمیده. طوبی بر میخیزد Ùˆ انارهارا در سÙره ای Ù…ÛŒ بندد Ùˆ سه تارش Ú©Ù‡ Ùقط یک تار آن باقی مانده است را بر میدارد به خیابان Ùˆ میرود تا Øقیقت را میان مردم قسمت کند برایشان همچنان Ú©Ù‡ روزی در خاندان شاهان باخود عهد کرده بود تار بزند Ùˆ برقصد. پسران به او ت٠میکنند Ùˆ مردان او را هل Ù…ÛŒ دهند. Ù…ÛŒ غلتد در آب لجنی جویبار وسط Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ آب تا کمرش بالا Ù…ÛŒ آید. خالی Ùˆ سبک به خانه اش بر Ù…ÛŒ گردد Ùˆ با لیلای اثیری خود روبرو Ù…ÛŒ شود. لیلا زیر پوشش چادر بر آن است خود را از شاهزاده گیل پنهان سازد. در Ùصل پایانی ما با Øضور دیگر گون زنان Ùˆ مردان مواجه هستیم. این بار Ú©ÙÙ‡ ÛŒ Ú†Ù¾ ترازو سنگین تر است Ùˆ زنان از زمان کودکی طوبی زمین تا آسمان Ùرق کرده اند.
شهرنوش پارسی پور با نگاه شهرزاد گونه اش، چنان هنرمندانه به شخصیت پردازی در رمان پرداخته است Ú©Ù‡ در پایان کتاب، خط Øضور اندیشه ÛŒ والایش ذهن مخاطب را به جستجو Ùˆ تÙØص درخود ترغیب میکند. او شاهزاده گیل را با همان دشنه ای میکشد Ú©Ù‡ گیل همسر امین چوپان را کشته بود Ùˆ لیلا را با همان دشنه ای قطعه قطعه میکند Ú©Ù‡ مرد بو٠کور زن لکاته اش را. شهرنوش پارسی پور با کتاب طوبا Ùˆ معنای شب، Ùˆ انتخاب اسم های رمزآلود شخصت ها Ùˆ نیز سودجوئی از منظومه ÛŒ " لیلی Ùˆ مجنون " درپرده ÛŒ خانه ÛŒ طوبی Ú©Ù‡ مجنون را در اØاطه ÛŒ مردان عرب نشان میدهد، شاهکاری خلق میکند Ú©Ù‡ بر پیشانی ادبیات معاصر ایران Ù…ÛŒ درخشد. اندیشه ای Ú©Ù‡ به گمان من بر این باور است Ú©Ù‡ زنان Ùˆ مردان تنها در شرایطی قادرهستند در مسیر تعالی Ùˆ کمال بیÙتند Ú©Ù‡ شاهین میزان این دو همزمان Ú©Ù‡ آهسته، پیوسته بال بزند Ùˆ بتواند از آسمان به زمین Ùرود آید Ùˆ از زمین به آسمان صعود کند. رابطه ای همسان Øرکت ماه Ú©Ù‡ از شرق طلوع میکند Ùˆ از هلال تا بدر، از بدر تا Ù…Øاق را Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ کند Ùˆ باز در نقطه ÛŒ هلال تازه متولد Ù…ÛŒ شود. جدائی زن Ùˆ مرد از هم همان قدر آسیب پذیرشان میکند Ú©Ù‡ به هم چسبیدنشان Ùˆ تسلط نیمی بر نیم دیگر ماØصلی جز تدارکی تازه برای استبداد Ùˆ قدرت نیست. کتاب با بخش دلپذیر پایانی اش دلایل جدائی لیلا Ùˆ طوبی را Ø´Ø±Ø Ù…ÛŒ دهد، دلایلی Ú©Ù‡ گویا ناگزیر از آن بودند واین جدائی تا زمانی Ú©Ù‡ شاهزاده گیل هم بنا به Ú¯Ùته ÛŒ لیلا مایل نباشد خود را در موقعیت امروزی اش نابود کند Øضور خواهد داشت Ùˆ مجالی برای سرودن انسان جز درزوایای دنج تنهائی مهیا نخواهد شد.
طرز نوشتاری طوبا ÛŒ روی جلد کتاب در داخل رمان بدل به طوبی میشود Ùˆ قامت بلند Ùˆ رعنایش Ù…ÛŒ شکند. Ø±ÙˆØ Ù‚ÙˆØ² کرده ÛŒ زنی نشسته در تاریکی Ùˆ ظلمات جهان، در پایان به Øضور زنی Ù…ÛŒ انجامد Ú©Ù‡ با ریشه های قامت درخت اناری اش، اعماق زمین را در Ù…ÛŒ نوردد. ریشه هائی Ú©Ù‡ نبض هستی اش در کویری ترین خاک جهان هم اگر گوش بسپاریم سبز Ùˆ معطر Ù…ÛŒ طپد. شهرنوش پارسی پور دراین معناست Ú©Ù‡ بذر اندیشه ÛŒ خود را منتشر میکند. او میداند تا زمانی Ú©Ù‡ قادر به Ùهم Ùˆ درک Øضور زن Ùˆ مرد درون خود نباشیم، نمی توانیم به درک Ø±ÙˆØ Ø¬Ù‡Ø§Ù† Ùˆ قانونمندی هایش نائل شویم. این دو خورشید Ú©Ù‡ یکی از قعر زمین میتابد Ùˆ دیگری از اعماق آسمان تا زمانی Ú©Ù‡ Øضور بی Ùاصله Ùˆ با Ùاصله ÛŒ خود را نشناسند، نخواهند توانست زمین Øضور خود را باعشق Ùˆ زندگی بارور سازند.
اینجا شهرنوش پارسی پور با Ùروغ همصداست :
«ما به خواب سرد Ùˆ ساکت سیمرغان، ره یاÙته ایم
ما Øقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گمنام
Ùˆ بقا را در یک Ù„Øظه ÛŒ نامØدود
که دو خورشید به هم خیره شدند »
پی نوشت :
Û±/ برگرÙته ازصÙØات Û¹Û³Ùˆ Û¹Û´ کتاب قدرت اسطوره / جوز٠کمبل / ترجمه عباس مخبر
Û²/ بر گرÙته از صÙØÙ‡ ÛŒ Û¸Û¶Ûµ کتاب تاریخ هیجده ساله ÛŒ آذربایجان یا سرنوشت گردان Ùˆ دلیران نوشته اØمد کسروی
۴تا Û·/ برگرÙته از کتاب قدرت اسطوره جوز٠کمبل ( صÙØات Û²ÛµÛ±/Û²ÛµÛ·/Û²ÛµÛ¹(
8/ بر گرÙته از خاطرات سردار مریم بختیاری، بی بی مریم بختیاری، ویرایش: غلامعباس نوروزی بختیاری، انتشارات آنزان، تهران، Û±Û³Û¸Û¸ خورشیدی.
دیماه ۱۳۸۸
مینو نصرت