نوشته ÛŒ : یزدان Ø³Ù„ØØ´ÙˆØ±
هیچ، به این ماجرا Ùکر کرده‌اید Ú©Ù‡ لااقل یک‌دهه است Ú©Ù‡ «تغزل» از شعر ما رخت بربسته. بچه‌های ما غزل کار می‌کنند، اما غزل، اغلب، از عنصر ØÛŒØ§ØªÛŒâ€ŒØ§Ø´ Ú©Ù‡ تغزل است، دور است؛ شعر نو کار می‌کنند، اما آن ØØ³ عاشقانه نسبت به جهان Ú©Ù‡ لازمه تواÙÙ‚ نهایی میان شاعر Ùˆ مخاطب بر سر مشترکات ØØ³ÛŒ Ùˆ ذهنی‌شان است، Ø´Ú©Ù„ نمی‌گیرد.
اگر هم چند Ù†ÙØ±ÛŒ این طر٠و آن Ø·Ø±ÙØŒ به Ø´Ú©Ù„ÛŒ کاملاً استثنایی، به سراغ «تغزل» بروند آنقدر مورد شماتت نسل نو Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ نوی این دهه قرار می‌گیرند Ú©Ù‡ Ùوراً به منزل قبلی برمی‌گردند. تغزل را Ùقط می‌شود در شعر قدیمی‌ترها جستجو کرد Ùˆ البته در شعر نوآمدگانی Ú©Ù‡ گوش شیطان کر، قرار است «شعر نود» را Ø´Ú©Ù„ دهند.
«بغض کال» ÙØ§Ø·Ù…Ù‡ روØÛŒØŒ یکی از آثاری است Ú©Ù‡ به‌تازگی منتشر شده Ùˆ خوشبختانه تغزل در آن جای تعریÙ‌شده‌ای دارد. (اول مشخص کنم Ú©Ù‡ «تغزل» برای نمود Ùˆ تأثیر قابل Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ù‡â€ŒØ§Ø´ØŒâ€Œ Ù…ØØªØ§Ø¬ «پرده‌داری» است نه پرده‌دری. پرده‌دری «رازآمیزی» را از «تغزل» می‌گیرد Ùˆ جای آن،‌عادت Ùˆ کسالت Ùˆ ملال را می‌نشاند. به شعرهای این دهه نگاه کنید! در اکثرشان، غیر از این Ú†Ù‡ می‌بینید؟!)
شعرهای کلاسیک روØÛŒ Ú©Ù‡ اغلب در قالب «غزل» Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù†Ø¯ØŒ به دلیل تعلق خاطرشان به «مضمون‌سازی کلاسیک» از یک‌سو Ùˆ جلوه‌های امروزی «زبان» از سوی دیگر، «تغزل در پرده» را با نوگرایی آمیخته Ùˆ جلوه‌ای «این زمانی» به آن بخشیده‌اند:
مدارا می‌کنم شاید، تو هم دلتنگ من باشی
Ú©Ù…ÛŒ از Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ را وام ده! آرام تن باشی
تو می‌گویی: «دلم Ù¾ÙØ± ساکن Ùˆ پرشهر، نوبت را
صبوری کن که شاید پایتخت این وطن باشی»
نمی‌گویم که می‌میرم و یا پایان این دنیاست
شکسته می‌شود قلبم، بمان! تا بندزن باشی
میان ØØ±Ù آدم‌ها، کنار راه متروکه
نشستم تا بیایی گاه‌گاهی راهزن باشی
تو اما Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒ جایی Ú©Ù‡ من هرگز نمی‌دانم
نمی‌دانم ولی برگردنم شاید رَسَن باشی
ÙØ§Ø·Ù…Ù‡ روØÛŒ البته شعر سپید Ùˆ شعر منثور هم در کارنامه دارد با مجموعه‌ای به نام «مترسک‌ها می‌ترسند»؛ استعداد هم در این ØÙˆØ²Ù‡ دارد Ùˆ سنش هم آنقدر هست Ú©Ù‡ بشود به آینده‌اش امید بست (متولد 1364است) او در هر دو ØÙˆØ²Ù‡ شعر نو Ùˆ شعر کلاسیک، آینده دارد، اما خدا می‌داند Ú©Ù‡ آینده شعر دو دهه بعد ایران از کدام یک از این دو مسیر می‌گذرد!
چند ترانه هم، پایشان به این Ø¯ÙØªØ± کشیده شده Ú©Ù‡ پیشنهاددهنده نیستند اما در اجرای پیشنهادهای دهه پنجاه، موÙÙ‚ به نظر می‌رسند. در این ترانه‌ها هم، «تغزل» Ùˆ «پرده‌داری»، دو مشخصه اصلی مسیری‌اند Ú©Ù‡ راوی برای روایتش انتخاب کرده یعنی همان مشخصه‌ای Ú©Ù‡ ترانه‌های موÙÙ‚ دهه پنجاه را در جایگاهی قرار داد Ú©Ù‡ این روزها برای ترانه‌سرایان ما آرزوست.
طاقتم ببین دیگه سراومده
چیکه چیکه اشکام از در اومده
در زدن؛ کیه کیه؟ یه آشناس!
«شک» میون ختم «باور» اومده
اون پرنده‌ای که سر بریده شد
توی پاشویه چه بی‌پر اومده
خشکی Ù‚ØØ·ÛŒ Ùقط تو قصه‌هاس
سیل غم امسالی بدتر اومده
این روزا نیستی و من یه جوریم
جای تو، غریبه! ساغر اومده!
«بغض کال» به رغم نامش (Ú©Ù‡ نَسَب به استعاره می‌برد Ùˆ نام جذابی هم برای یک مجموعه شعر Ùˆ مخصوصاً مجموعه شعر نو کلاسیک نیست) بیش از آن Ú©Ù‡ در چارچوب استعاره Ùˆ استعارسازی، به «صور خیال» دست بیابد، با «نشانه‌ها» وارد «دادوستد زبانی» شده تا با اتکا به «مضمون‌سازی کهن» Ùˆ همچنین «زبان Ùˆ تÙکر Ùˆ تخیل شعر امروز»، به «غزلی Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÂ» دست یابد غزلی Ú©Ù‡ ادامه درست غزل «منزوی»ست (با زبانی به‌مراتب امروزی‌تر) Ùˆ می‌تواند آن راه تقریباً به‌ بن‌بست رسیده در غزل «شاگردان بیشتر متوجه یه شعر کهن» او را، رو به منظری تازه، بازگشاید.
البته، آنچه Ú©Ù‡ بیش از هر چیز دیگری، مخاطب را دلبسته شعرهای این کتاب Ù†Ú¯Ù‡ می‌دارد، به گمانم چگونگی «مضمون‌سازی» در بیت‌هاست Ú©Ù‡ گاه Â«Ø´Ú¯ÙØªÂ» می‌نماید: «هنوز اختیاری، Ú©Ù‡ مردن: «بمیر!»/ ببین پس بگیرش، رضایم به جبر» یا: «از باختن آینه این چهره جوان شد / در سوگ «زیان»، ÙØ§ØªØÙ‡ «سود» بماند!» یا: «ترس من همیشه اینه، Ú©Ù‡ بخوابم Ùˆ ببینم/ مثه خواب زیر آبم، Ù†ÙØ³Ø§ÛŒ یه ØØ¨Ø§Ø¨Ù…» یا: «بهار، ‌بدعت ایمان٠خاطرات من است/ Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ سوخت، بخندید،‌ ارتدادی نیست!»
منتشر شده در خبرآن لاین