مسلم منصوری / نگاه اØمد شاملو به شعبده بازیهای رژیم Ùˆ نمایش دوم خرداد
شاملو وقتی از وضعيتی صØبت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ انسان برای رهایی انسان Ù…ÛŒ جنگد؛ دیگر موجودیت انسانی خود را تنها نمی بيند، جایگاه Ùˆ هویت
تاریخی خود را Ù…ÛŒ یابد Ùˆ خود را همسو Ù…ÛŒ بيند با تمامی انسانهایی Ú©Ù‡ در طول تاریخ برای انسان مبارزه کرده اند. از او Ù…ÛŒ پرسم از Ú†Ù‡ کسانی تآثير گرÙته اید؟ Ù…ÛŒ گوید:
......
نگاه اØمد شاملو به شعبده بازیهای رژیم Ùˆ نمایش دوم خرداد
(Ù¡)
" من خويشاوند نزديک هر ا نسانی هستم Ú©Ù‡ خنجری در آستين پنهان نمی کند نه ابرو به هم Ù…ÛŒ کشد نه لبخندش ترÙند تجاوز به ØÙ‚ Ùˆ نان Ùˆ سايبان ديگران است. نه ايرانی را به انيرانی ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠØ¯Ù‡Ù… نه انيرانی را به ايرانی. من ÙŠÚ© لر بلوچ کرد Ùارسم، ÙŠÚ© Ùارسی زبان ترک. ÙŠÚ© اÙريقايی اروپايی استراليايی آمريکايی آسيايی ام، ÙŠÚ© سياه پوست زردپوست سرخ پوست سÙيدم Ú©Ù‡ نه تنها با خودم وديگران کمترين مشکلی ندارم، بلکه بدون Øضور ديگران ÙˆØشت مرگ را زير پوستم اØساس Ù…ÛŒ کنم. من انسانی هستم در جمع انسانهای ديگر بر سياره ÛŒ مقدس زمين، Ú©Ù‡ بدون ديگران معنايی ندارم "
آثار اØمد شاملو تبيينی است از دو وضعيت: وضيعت جاری Ùˆ Øاکم بر زندگی انسان Ùˆ نيز مناسباتی Ú©Ù‡ بر پایه نياز واقعی انسان بنا خواهد شد .
در روند جاری هر چند بيل Ùˆ کلنگ انسان تبدیل به کاميپوترشده، اما در این روند خود انسان Ù†Ùله Ùˆ درمانده تر شده است. چرا Ú©Ù‡ رابطه انسان با انسان بر پایه ÛŒ استثمار Ùˆ دلال منشی بنا نهاده شده Ùˆ تا امروز همين مناسبات تعيين کننده ÛŒ نوع روابط جوامع بشری بوده Ùˆ به این جهت انسان روند انØطاطی پيموده است.
به بيان دیگر از آن هنگام Ú©Ù‡ تنظيم رابطه انسان با انسان بر معيار سود صورت گرÙت، تاریخ بشری در بستر تباهی جاری شد. از آن نقطه تا کنون Ùˆ تا هنگامی Ú©Ù‡ روند کنونی تاریخ بشری تغييری نکند Ùˆ تاریخ جوامع انسانی در بستر نيازهای واقعی انسان Ùˆ Ù†ÙÛŒ مناسبات طبقاتی صورت بندی خود را نيابد، تا آن هنگام نسلهای انسانی تل٠شدگان نظام طبقاتی هستند. وقتی از شاملو پرسيده Ù…ÛŒ شود جهان امروز را چگونه Ù…ÛŒ بيند، Ù…ÛŒ گوید:
" جهان امروز همانی است Ú©Ù‡ در ماقبل تاريخ بوده، Ùقط بشر گرÙتار Ø·ÛŒ کردن ÙŠÚ© روند شده، Ù…ÛŒ گويم گرÙتار چون اين روند روند دلچسبی نبوده، همان Øلقه هايی Ú©Ù‡ مارکس به درستی عنوان کرده بشر پشت سر گذاشته Ùˆ امروز بيش از هر زمان ديگر خسته تر، مستأصل تر، نااميدتر همراه با اعمال شاقه Ù…Øکوم به زندگی است. آن انقلاب رهائی بخش جهانی Ú©Ù‡ صد سالی دلخوش Ú©Ù†Ú© اکثر ما بود در آخرين Ù„Øظه مثل Øباب ترکيد Ùˆ ره به دهی نبرد. از ابتدا هم معلوم بود Ú©Ù‡ ره به دهی نمی برد Ùقط توانست خشونتی را جانشين خشونتی ديگر کند ..."
و در جواب این سئوال که ازاو می پرسم از دردهای آدمهای این سوی جهان بگویيد و اميدهایش به آینده می گوید:
" دردها دردهای مزمن قرنهاست. لاجرم اميدها ريخت خنده آوری پيدا کرده است. تصور کنيد اميد Ùسيل شده Ú†Ù‡ جور چيزی Ù…ÛŒ تواند باشد..."
چرا Ú©Ù‡ اميد تکيه گاهی استوار Ù…ÛŒ جست / Ùˆ هر Øصار اين شهر خشتی پوسيده بود .
" زمان سلطان Ù…Øمود Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ شيعه است، زمان شاه سليمان Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ سنی است، زمان ناصرالدين شاه Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ بابی است، زمان Ù…Øمدعلی شاه Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ مشروطه طلب است، زمان رضاخان Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ مخال٠سلطنت مشروطه است، زمان کره اش Ù…ÛŒ کشتند Ú©Ù‡ خرابکار است، امروز تو دهنش Ù…ÛŒ زنند Ú©Ù‡ مناÙÙ‚ است Ùˆ Ùردا وارونه بر خرش Ù…ÛŒ نشانند Ùˆ شمع آجينش Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ لامذهب است. اگر اسم Ùˆ اتهامش را در نظر نگيريم چيزی عوض نمی شود: تو آلمان هيتلری Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ طرÙدار يهودی هاست، Øالا تو اسراييل Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ طرÙدار Ùلسطينی هاست، عربها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ جاسوس صهيونيست هاست، صهيو نيست ها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ Ùاشيست است، Ùاشيست ها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ کمونيست است، کمونيست ها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ آنارشيست است. روسها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ پدر سوخته از چين طرÙداری Ù…ÛŒ کند، چينی ها Ù…ÛŒ کشند Ú©Ù‡ Øرامزاده سنگ روسيه را به سينه Ù…ÛŒ زند، Ùˆ Ù…ÛŒ کشند Ùˆ Ù…ÛŒ کشند Ùˆ Ù…ÛŒ کشند ... Ùˆ Ú†Ù‡ قصاب خانه ايست اين دنيای بشريت!
... Ùˆ بايد بگويم Ú©Ù‡ متاسÙانه درست در چنين شرايطی است Ú©Ù‡ روشنÙکر Ù…ÛŒ بايد به پا خيزد Ùˆ Øضور خود را اعلام کند Ùˆ ناگزير در چنين شرايطی، روشنÙکری Ú©Ù‡ بخواهد به رسالت وجدانی خود عمل کند بايد ابتدا پيه شهادت را به تن خود بمالد ."
شاملو وقتی از وضعيت موجود صØبت Ù…ÛŒ کند، روندی Ú©Ù‡ انسان بدان گرÙتار شده، قد Ùˆ قواره ایی Ú©Ù‡ در آن گير کرده Ùˆ تبدیل شده به برده سرمایه Ùˆ زاده Ù…ÛŒ شود تا سود سرمایه اÙزون شود، به شدت تلخ Ùˆ تنهاست. آثارش درد Ùˆ رنج را برمی تابانند.
کوچ غريب را بياد آر/ ازغربتی به غربت ديگر
......
دربدر تر از باد زيستم / در سرزمينی که گياهی در آن نمی رويد.
......
آدمها و بويناکی دنيايشان / يک سر/ دوزخی است در کتابی / که من آن را / لغت به لغت/ از بر کرده ام
......
دوردست اميدی نمی آموخت./ دانستم Ú©Ù‡ بشارتی نيست: / اين بيکرانه / زندانی چندان عظيم بود / Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ / از شرم ناتوانی / در اشک / پنهان Ù…ÛŒ شد.
......
بگذار بر زمين خود بايستم / بر خاکی از براده ÛŒ الماس Ùˆ رعشه ÛŒ درد. / بگذار سرزمينم را در زير پای خودم اØساس کنم Ùˆ صدای رويش خود را بشنوم: / رÙÙ¾ رÙپه ÛŒ طبل های خون را / در چيتگر / Ùˆ نعره ÛŒ ببر های عاشق را در ديلمان.
......
که ايم و کجاييم و چه می گوييم و در چکاريم؟ / پاسخی کو؟ / به انتظار پاسخی / عصب می کشيم / و به لطمه ی پژواکی / کوه وار/ در هم می شکنيم.
از کارکرد آثار هنری Ùˆ Ùرهنگی در جامعه Ù…ÛŒ پرسم، Ù…ÛŒ گوید:
" سالهاست Ú©Ù‡ هند Ùˆ پاکستان بر سر ÙŠÚ© مسجد به سوی يکديگر تير Ùˆ تÙÙ†Ú¯ Ù…ÛŒ اندازند. در ترکيه تظاهرات Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ روسری داشته باشند، در ايران شلاق Ù…ÛŒ خورند Ú©Ù‡ Øجاب را رعايت نکرده اند. ØرÙهای آخوندی را Ú©Ù‡ ما اينجا بالا Ù…ÛŒ آوريم در الجزاير اين گونه مزخرÙات راعده ای بصورت نوار ويدوئی مخÙيانه دست به دست Ù…ÛŒ کنند ...
اين سيستم ها همديگر را باز توليد Ù…ÛŒ کنند. شاه خمينی را توليد Ù…ÛŒ کند خمينی شاه را. چيزهايی را Ú©Ù‡ جامعه داشت سال ÛµÙ§ از آن عبور ميکرد، با واپسگرايی اين Øکومت جامعه دوباره بسوی آن غلتيد. Øالا بر Ùرض هم سيستم Øکومتی شبيه نظام گذشته جايگزين اين Øکومت شود، چند سال بعد شايد دوباره بنيادگرايی در جامعه راه پيدا کند. البته طبيعی است Ú©Ù‡ اشکال آن تغيير Ù…ÛŒ کند ولی کثاÙتش دست نمی خورد. اين Øد Ùˆ اندازه ای است Ú©Ù‡ در آن گير کرده ايم. در چار چوب اين متراژها آثار Ùرهنگی Ùˆ هنری ره به جايی نمی برد مگر اينکه اثری دگرگونی Ùˆ تغيير بنيادی جامعه را دنبال کند Ùˆ معمولا چنين اثری امکان پخش Ùˆ نشر ندارد."
به Ùضای جاری Ùˆ Øاکم بر عرصه روشنÙکری Ùˆ هنری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رسد Ùˆ اینکه مقوله روشنÙکری Ùˆ هنری در Ø´Ú©Ù„ بندی رسمی Ùˆ جاری اش نه تنها بار مسئوليتی را در تغيير وضع موجود به دوش نمی کشد بلکه بيشتر وسيله ای شده در دست عده ای تا به مردم تهی دست Ùخر بÙروشند، عنوان Ù…ÛŒ کند:
" در دنيايی Ú©Ù‡ اداره Ùˆ هدايتش به دست اوباش Ùˆ ديوانگان اÙتاده، هنر چيزی است در Øد تنقلات Ùˆ از آن اميد نجات بخشيدن را نمی توان داشت. هر چند Ú©Ù‡ آرمان هنر چيزی جز نجات جهان از طريق تغيير بنيادين آن نيست ."
هر چند شرایط Øاکم Ùرصت زندگی را ازجامعه انسانی دزدیده Ùˆ انسان بجای زندگی Ùˆ رابطه اش با طبيعت Ùˆ هستی، در روابط دلالی به تباهی کشيده Ù…ÛŒ شود، با این وجود شاملو روند جاری را یک ترم موقت Ù…ÛŒ داند. Øال ممکن است این ترم چند قرن دیگر طول بکشد، زمان ندارد. آنچه مشخص است روند کنونی نمی تواند ماندگاری داشته باشد چون اصالتی ندارد، همه ÛŒ این رنج Ùˆ درد خود گویای این است Ú©Ù‡ روند جاری بر اساس نياز واقعی انسان Øرکت نمی کند Ùˆ به انسان جواب نداده است. با اینکه اکنون Øاکميت از آن سرمایه است، اما خواسته های واقعی انسان جایی دارد زمزمه Ù…ÛŒ شود، Ùˆ آینده از آن این زمزمه است. اصالت از آن نياز واقعی انسان است Ú©Ù‡ بر پایه ÛŒ عشق انسان به انسان استوار است Ùˆ جهان تنها از طریق عشق انسان به انسان است Ú©Ù‡ نجات پيدا Ù…ÛŒ کند.
زنان و مردان سوزان/ هنوز/ دردناکترين ترانه هاشان را نخوانده اند ...
شاملو در بستر خواسته ها Ùˆ نيازهای واقعی انسان به ضرورت مبارزه برای تغيير وضعيت موجود Ù…ÛŒ رسد Ùˆ انسان در بستر مبارزه برای رهایی انسان از قيد Ùˆ بند خراÙات Ùˆ مناسبات طبقاتی معنا Ùˆ هویت پيدا Ù…ÛŒ کند.
اگر نص٠قلبم در اينجاست، دکتر/ نص٠ديگر در يونان / هر روز تير باران می شود./ نص٠ديگرش نز ديک رود زرد است / در چين ...
......
مبارزانی هستند به رنگ خون اسپانيا / مبارزانی هستند به رنگ Ùجر يونان/ نان، خون، آسمان، Ùˆ دستيابی به آرزو/ برای جمله ÛŒ آنها Ú©Ù‡ از بدی متنÙرند.
......
بهتان Ù…Ú¯ÙˆÛŒ / Ú©Ù‡ Ø¢Ùتاب را با ظلمت نبردی در ميان نيست./ Ø¢Ùتاب از Øضور ظلمت دلتنگ نيست / با ظلمت در جنگ نيست./ ظلمت را به نبرد آهنگ نيست، / چندان Ú©Ù‡ Ø¢Ùتاب تيغ برکشد / او را مجال درنگ نيست./ همين بس Ú©Ù‡ ياريش مدهی/ سواری اش مدهی.
......
رضاخان! / شر٠يک پادشاه بی همه چيز است./ و آنکس که برای يک قبا بر تن و سه قبا در صندوق/ و آنکس که برای يک لقمه در دهان و سه نان در ک٠/ و آنکس که برای يک خانه در شهر و سه خانه در ده؟ با قبا و نان و خانه يک تاريخ چنان کند که تو کردی، / رضاخان/ نامش نيست انسان / نه نامش نيست انسان، انسان نيست / من
نمی دانم چيست / به جز يک سلطان!
شاملو در بيمارستان ایران مهر بستری بود، از او خواستم به خانه Ú©Ù‡ آمد شعر{آخر بازی} را بخواند برای ضبط در Ùيلم. Ú¯Ùت این شعر در وص٠خمينی است:
تورا Ú†Ù‡ سود/ Ùخر به ÙÙ„Ú© برÙروختن/ هنگامی Ú©Ù‡/ هر غبار راه لعنت شده Ù†Ùرينت Ù…ÛŒ کند؟ / تو را Ú†Ù‡ سود از باغ Ùˆ درخت/ Ú©Ù‡ با ياس ها / با داس سخن Ú¯Ùته ای. / آنجا Ú©Ù‡ قدم بر نهاده باشی / گياه از رستن تن Ù…ÛŒ زند / چرا Ú©Ù‡ تو/ تقوای خاک Ùˆ آب را / هرگز باور نداشتی./ Ùغان! Ú©Ù‡ سرگذشت ما / سرود٠بی اعتقاد سربازان تو بود / Ú©Ù‡ از ÙØªØ Ù‚Ù„Ø¹Ù‡ ÛŒ روسپيان/ باز Ù…ÛŒ آمدند./ باش تا Ù†Ùرين دوزخ از تو Ú†Ù‡ بسازد، / Ú©Ù‡ مادران سياه پوش/ داغداران زيباترين Ùرزندان Ø¢Ùتاب Ùˆ باد / هنوز از سجاده ها / سر بر نگرÙته اند!
شاملو به این نقطه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رسد، جایی Ú©Ù‡ انسان به خاطر انسان درد Ù…ÛŒ کشد، جایی Ú©Ù‡ از عشقهای راستين صØبت Ù…ÛŒ کند کلمات در او بيقرارند، کلمات در او انتظار Ù…ÛŒ کشند، Ùˆ انسان را چنان زیبا تصویر Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ چون قویی مغرور در زلالی خویش Ù…ÛŒ نگرد. از همين رو برای مسعود اØمد زاده ها، Øني٠نژادها، بيژن جزنی ها، سعيد سلطانپور ها... زیباترین سرودها را Ù…ÛŒ خواند زیرا Ú©Ù‡ مردگان این سال عاشق ترین زنده گان بودند.
. نه به هيأ ت گياهی نه به هياً ت٠پروانه ئی نه به هيأ ت سنگی نه به هيأ ت برکه ای / من به هيأ ت ما زاده شدم / به هيأ ت پر شکوه انسان / تا در بهار گياه به تماشای رنگين کمان پروانه بنشينم / غرور کوه را دريابم Ùˆ هيبت دريا را بشنوم / تا شريطه ÛŒ خود را بشناسم Ùˆ جهان را به قدر همت Ùˆ Ùرصت خويش / معنا دهم / Ú©Ù‡ کارستانی از اين دست / از توان درخت Ùˆ پرنده Ùˆ صخره Ùˆ آبشار/ بيرون است.
شاملو وقتی از وضعيتی صØبت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ انسان برای رهایی انسان Ù…ÛŒ جنگد؛ دیگر موجودیت انسانی خود را تنها نمی بيند، جایگاه Ùˆ هویت تاریخی خود را Ù…ÛŒ یابد Ùˆ خود را همسو Ù…ÛŒ بيند با تمامی انسانهایی Ú©Ù‡ در طول تاریخ برای انسان مبارزه کرده اند. از او Ù…ÛŒ پرسم از Ú†Ù‡ کسانی تآثير گرÙته اید؟ Ù…ÛŒ گوید:
" اينها همسايه ديروز Ùˆ پريروز نيستند. غالباً همسايه ÛŒ قرنها قرن اند. ÙŠÚ©ÛŒ در قرن ١٨ بوده ÙŠÚ©ÛŒ قراراست در قرن ٢١ بيايد Ùˆ نمی شود اينها را بصورت تک چهره جدا از هم ديد. مجموعه اينها ست Ú©Ù‡ درياÙتی به ما Ù…ÛŒ دهد از انسانيت Ùˆ ميشود الگوی Øياتی ما."
چرا Ú©Ù‡ مبارزه برای رهایی انسان، بيش از هر چيز انسان خودش را نجات Ù…ÛŒ دهد. اگر انسان نخواهد خودش را نجات بدهد یا به ابزار جنایت تبدیل Ù…ÛŒ شود یا سرمایه را بندگی Ù…ÛŒ کند، چون انسان Ùقط در یک روابط انسانی انرژی خود را برای زندگی کردن Ùˆ عشق ورزیدن آزاد Ù…ÛŒ کند Ùˆ توان آن را Ù…ÛŒ باید تا با هم نوع خود رابطه انسانی برقرار کند. تا زمانی Ú©Ù‡ جوامع بشری Ùاقد چنين رابطه ای است Ùˆ سود Ùˆ پول معيار رابطه ها را تعيين Ù…ÛŒ کند، راهی جز مبارزه برای تغيير این وضعيت نمی ماند Ùˆ مبارزه اساس انسان بودن انسان Ù…ÛŒ شود Ùˆ انسان در بستر مبارزه برای خواسته های انسانی هویت Ùˆ معنا Ù…ÛŒ یابد. از این روست Ú©Ù‡ شاملو نمی تواند از عشق Øر٠بزند اما با مناسباتی Ú©Ù‡ عشق را به تخریب Ù…ÛŒ کشانند کاری نداشته باشد. شاملو نمی تواند از آزادی صØبت کند اما در مقابل کسانی Ú©Ù‡ آزادی را به بند کشيده اند ایستادگی نکند. شاملو قبل از آنکه از عشق Øر٠بزند با عواملی Ú©Ù‡ عشق را به تخریب Ù…ÛŒ کشد به مبارزه
بر Ù…ÛŒ خيزد. شعر های عاشقانه او بيش از آنکه رنگ Ùˆ بوی رمانتيک داشته باشند، پس آن قوی ترین Øس اجتماعی Ùˆ اعتراض نهÙته است، چرا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ داند عشق او Ùˆ آیدا زمانی کامل Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ این عشق تعميم پيدا کند به عشق به همه انسانها Ùˆ شاملو به عشق عمومی Ù…ÛŒ رسد.آثار او سراینده خواسته ها Ùˆ آزادی انسان است Ùˆ اعتراضی است به وهنی Ú©Ù‡ بر انسان Ù…ÛŒ رود.
خش خش بی خاوشين برگ از نسيم / در زمينه Ùˆ / ور بی واو Ùˆ رای غوکی بی جÙت / از برکه ÛŒ همسايه / Ú†Ù‡ شبی Ú†Ù‡ شبی! / شرمساری را به Ø¢Ùتاب پرده در واگذار/ Ú©Ù‡ هنوز از ظلمات خجلت پوش / Ù†Ùسی باقی است./
ديو عربده در خواب است. / Øالی سکوت را بنگر./ آه / Ú†Ù‡ زلالی! / Ú†Ù‡ Ùرصتی! / Ú†Ù‡ شبی!
وقتی نسيم وزیدن Ù…ÛŒ گيرد، برگهای درخت به هم Ù…ÛŒ خورد، صدای خش خشی بلند ميشود.{ Ø® Ùˆ Ø´ } را از خش خش Øذ٠کنيد هيچ صدایی نمی ماند. سکون Ùˆ Ø®Ùقان مطلق. در چنين زمينه ای Ùقط یک غوک است Ú©Ù‡ ور Ù…ÛŒ زند.
Ù…ÛŒ دانيم در Ùرهنگ مردم غوک بار Ù†Øس را با خود دارد { آنهم از برکه ÛŒ همسایه}Ùˆ Ú†Ù‡ وری{ ور بی واو Ùˆ رای } به این ميماند Ú©Ù‡ به کسی بگویید ØرÙØ´ اصلاً Øر٠نيست. این غوک همان تک صدایی استبداد است. یادآور جامعه ای است Ú©Ù‡ Ùقط صدای Øاکمان در آن پخش Ùˆ شنيده Ù…ÛŒ شود. Ùˆ شاملو سریع Ù…ÛŒ گوید Ú†Ù‡ شبی، Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ شب از Ù„Øاظ Ú©ÙŠÙÛŒ آبستن Øوادث Ùˆ زایش است. هر چند در این زمينه Ùقط صدای Øاکمان پخش Ù…ÛŒ شود Ùˆ هنوز از ظلمات خجلت پوش Ù†Ùسی باقی است اما شرمساری را به Ø¢Ùتاب پرده در واگذار، این وضعيت را به انقلاب Øواله ميکند.
ديو عربده در خواب است./ ...
Ùرصتی دست داده است. چشمه یا برکه ای به زلالی برسد، ته آن هر چيز ناخالص مشخص Ùˆ به خوبی دیده Ù…ÛŒ شود. تÙکر آخوندی Ú©Ù‡ در Ø·ÛŒ سالهای دراز در پشت سنت Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ اخلاقيات خودش را پوشانده بود Ùˆ Øجم کثاÙت Ùˆ تباهی آن بخوبی برای همگان پيدا نبود، با کسب قدرت سياسی در Øاکميت، اکنون ماهيت تباهی زای آن بدرستی نمایان شده است.
(2)
تازه ماجرای دوم خرداد راه اÙتاده بود با هياهوی کر کننده. بسياری از کارشناسان اجتماعی، پاسداران سياسی، استادان، روشنÙکران، هنرمندان ... ص٠کشيده بودند تا خود را با بند تنبان خاتمی دار بزنند. چند Ù‡Ùته ای بيشتر از این ماجرا نمی گذشت، به شاملو Ú¯Ùتم Ùکر Ù…ÛŒ کنيد کتابهایتان در این شرایط چاپ بشوند، Ú¯Ùت:
" هزار سال سياه هم نمی خواهم چاپ بشوند. تا اينها زنده اند، برايم Ùرق نمی کند Ú†Ù‡ چيزی چاپ بشود يا نشود. به آزادی چقدر توهين Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ آن را به اين جانوران نسبت Ù…ÛŒ دهند Ùˆ Ù…ÛŒ خواهند در بساط اين شارلاتان ها جايش بدهند. آزادی برای اين Øکومت همانقدر کشنده است Ú©Ù‡ سم های خطرناک برای بدن انسان. اين Øکومت مانند ماشينی است Ú©Ù‡ از کار اÙتاده وهيچ چيز اين ماشين بهم نمی خورد. اين است Ú©Ù‡ هر شگردی هم بکار ببرند نمی توانند اين ماشين جنايت را به Øرکت وادارند Ùقط با اين شگردها Ù…ÛŒ خواهند مدتی جامعه را سرگرم کرده Ùˆ انقلاب ديگری را به تعويق اندازند."
Ú¯Ùتم اما گروهی از روشنÙکران Ùˆ هنرمندان پشت این قضيه قرار گرÙتند Ùˆ هوراکش این ماجرا شده اند Ú¯Ùت:
" اين چيز عجيبی نيست. روشنÙکران برای اولين بار نيست Ú©Ù‡ پشت Øکومتها پنهان Ù…ÛŒ شوند Ùˆ سر از آخور Øکومت در Ù…ÛŒ آورند. چيزی Ú©Ù‡ عجيب است در اينجا هميشه مردم عادی از به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±ÙˆØ´Ù†Ùکر Ùˆ هنرمندش جلوتر بوده اند. جامعه سالهاست Ú©Ù‡ از اين دستگاه متنÙر است. اين تØليل های کارشناسان Ùˆ روشنÙکران است Ú©Ù‡ سعی Ù…ÛŒ کنند به اين جانوران هويت ديگری بدهند، اگر روØانيت را در طول تاريخ آن ببينيد، انواع Ùˆ اقسام کثاÙت ها در دستگاهش ياÙت Ù…ÛŒ شود، Ùقط دموکراسی Ùˆ اÙتخارات دموکراتيک را Ú©Ù… داشته Ú©Ù‡ آنهم روشنÙکران Ùˆ کارشناسان اجتماعی دو دستی دارند Ù…ÛŒ گذارند توی کاسه اش ."
یادم است روزنامه جامعه تازه شروع بکار کرده بود Ùˆ بعنوان اولين روزنامه ÛŒ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¬Ø§Ù…Ø¹Ù‡ مدنی توسط بسياری مورد استقبال واقع شده بود. این روزنامه خيلی تلاش کرد Ú©Ù‡ بتواند با شاملو مصاØبه کند Ùˆ شاملو نپذیرÙت با روزنامه جامعه مصاØبه کند. Ú¯Ùت:
" آخرين باری Ú©Ù‡ با من تماس گرÙتند، به آنها Ú¯Ùتم با شما مصاØبه کنم Ú†Ù‡ بگويم، بگويم Ú©Ù‡ شما بيشر٠تر از روزنامه کيهان هستيد. چون لااقل آن ÙŠÚ©ÛŒ Ùريبم نمی دهد Ùˆ موضعش را پنهان نمی کند."
زمانی Ú©Ù‡ برنامه هویت از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش Ù…ÛŒ شد، دو بخش ار برنامه به ÙØاشی Ùˆ دروغپردازی درباره شاملو پرداخته بود. رادیو بی بی سی- بخش Ùارسی با شاملو تماس گرÙته بود تا راجع به این برنامه مصاØبه کند. شاملو قبول نکرده بود با این رادیو مصاØبه کند. Ú¯Ùتم چرا با رادیو بی بی سی مصاØبه نکردید؟ Ú¯Ùت:
" اين راديو خودش هم چيزی است شبيه به برنامه هويت Ú©Ù‡ امثال آيت الله بهبود پهلوی {مسعود بهنود} مشتري های ثابت آن هستند. بروم با اين راديو در باره Ú†Ù‡ چيز صØبت کنم. تازه ÙŠÚ©ÛŒ به آدم ÙØØ´ Ù…ÛŒ دهد Ùˆ Ù…ÛŒ گويد مادرقØبه، Øالا آدم برود ثابت کند مادرش Ù‚Øبه نبوده."
شاملو با اینکه در سالهای اخير با بيماری ميگرن، کمر درد Ùˆ پا درد ØŒ در گیربود Ùˆ وقتی Øالش را جویا Ù…ÛŒ شدی Ù…ÛŒ Ú¯Ùت اÙØªØ¶Ø§Ø ØªØ± از این نمی شود، با اینØال هيچگاه هوشياری ذهنی خود را نسبت به شرایط جامعه از دست نداد. Ù…ÛŒ Ú¯Ùت:
" رژيم هر سناريويی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ نويسد عده ای Ú©Ù‡ ادعاشان هم زياد است Ùˆ اÙاده ها طبق طبق، بازيگرسناريو های رژيم Ù…ÛŒ شوند. به قول کاÙکا: اينها اين واقعيت را درک نمی کنند Ú©Ù‡ جهان وقتی تغيير Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ چيزی در آن بميرد Ùˆ چيز ديگری زاده شود. چيزی از پا در آيد Ùˆ چيز ديگری قد علم کند. البته برای اين جماعت Ùقط اين نيست Ú©Ù‡ اين واقعيت را درک نکنند، بلکه Ù†Ùعشان در اين است Ú©Ù‡ این موضوع را ناديده بگيرند."
چندی بعد از دوم خرداد ٧۶، خبرنگار روزنامه ليبراسيون Ùرانسه، به انگيزه مصاØبه با شاملو به تهران آمده بود. Ùردای آن Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯Ùˆ به دیدن شاملو رÙتم. اواسط مصاØبه خبرنگار ليبراسيون Ù…ÛŒ گوید نمی تواند این مصاØبه را چاپ کند، برایش گرÙتاری درست Ù…ÛŒ شود. شاملو Ù…ÛŒ گوید، من اینجا زندگی Ù…ÛŒ کنم آن وقت برای شما گرÙتاری درست
Ù…ÛŒ شود؟ خبرنگار Ù…ÛŒ گوید چند سال پيش مطلبی عليه جمهوری اسلامی در ليبراسيون نوشته Ùˆ تا چند سال بعد نتوانسته ویزای ایران را بگيرد Ùˆ چون یک خبر نگار است باید بتواند رÙت Ùˆ آمد داشته باشد، بدین گونه Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯Ùˆ به اتمام
Ù…ÛŒ رسد. شاملو Ú¯Ùت:
" البته اين بيشتر بهانه بود. او از طر٠آن روزنامه آمده بود تا از من نيز راجع به اين نمايش مسخره { دوم خرداد} تاييديه بگيرد ولی روند مصاØبه به گونه ای شد Ú©Ù‡ ديد ØرÙهای من بکار روزنامه شان نمی آيد، پس بهتر ديد بساطش را جای ديگری پهن کند."
دردوره رÙسنجانی نيز Øکومت با ایجاد رابطه با روشنÙکران Ùˆ نویسندگان Ùˆ تطميع آنها روی آورد، شاملو نویسندگان را از نزدیکی با آدمکشان بر Øذر داشت Ùˆ عنوان کرد:
" بوی گند اين لقمه هم اکنون به مشام Ù…ÛŒ رسد، شعر دولتی يا رسمی ... من اصلا نه مشتری اش هستم Ùˆ نه آن را Ù…ÛŒ خوانم. شعری Ú©Ù‡ در روزنامه ها Ùˆ بلندگو های رژيم ها چاپ شود برای من اصلا شعر نيست. بنده هنر بدون تعهد را دو پول ارزش نمی گذارم. هنرمند هميشه بر قدرت است نه با قدرت، Øالا اگر ÙŠÚ©ÛŒ Ù…ÛŒ خواهد برود با قدرت باشد، بگذار برود خودش را با بند تنبان Ùلان رئيس جمهور دار بزند. اصلآ برايم مهم نيست نه زنده بودنش برايم مهم است نه مردنش. Ú¯Ùتند شهريار مرد Ú¯Ùتم اصلا بيخودی به دنيا آمده بود. ÙŠÚ© آقايی Ú©Ù‡ دست به قصيده ساختنش
خيلی عالی است Ùˆ ظراÙتی درکارهايش است، وقتی مسئوليت سرش نمی شود، خطرناک تر است .هنر Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند چيز Ù…Ùيدی را زيباتر عرضه کند Ùˆ به آن قدرت Ù†Ùاذ بيشتری بدهد بايد از خنثی بودن شرم کند.Ùضيلت هنرمند است Ú©Ù‡ در اين جهان بيمار به دنبال درمان باشد نه تسکين، به دنبال تÙهيم باشد نه تزئين، طبيب غمخوار باشد نه دلقک بيعار ."
از اینکه اثر نمی تواند از مأثر جدا باشد Ùˆ اگر آثار Ùرهنگی Ùˆ هنری Ùˆ اساسا اندیشه ای، بهای آن توسط مأثر در عمل
پر داخت نشود، در Øد نظرات بی خاصيت باقی Ù…ÛŒ ماند Ùˆ ره به دهی نمی برد، از کاÙکا Ú¯Ùت Ú©Ù‡ وقتی گوستاویانوش خبر دستگيری مهاتما گاندی را به کاÙکا Ù…ÛŒ دهد، کاÙکا Ù…ÛŒ گوید:
" Øالا ديگر روشن است Øزب مهاتما گاندی پيروز خواهد شد. زندانی کردن گاندی ØŒ Øزب او را به تØرک بيشتر وا خواهد داشت. بدون شهيد هر نهضتی به Ø³Ø·Ø Ø¨ÛŒ قدر انجمنهای عادی تنزل خواهد کرد. بدون پرداخت بها، سيلابی Ú©Ù‡ به Øرکت در آمده Ùˆ جان گرÙته است به مردابی تبديل Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ همه آرمانها را Ù…ÛŒ گنداند. موجوديت هر Ùکری Ùˆ
اصولا موجوديت هر آنچه در زندگی ارزشی ورای Ùرد را دارد، به از خود گذشتگی Ùرد نياز دارد."
با شکست جنبش مردم Ùˆ کودتای ننگين ٢٨ مرداد Ùˆ شکست انقلاب ÛµÙ§ Ùˆ به یغما بردن Ùˆ به لمپنيسم کشاندن آن توسط خمينی، شاملو در برابر سرخوردگی ها Ùˆ روØيه تسليم طلبی ميگوید:
" سالهای اختناق Ùˆ وهن Ùˆ تØقير بر ما گذشت. جسم Ùˆ جان ما Ø·ÛŒ اين سالهای سياه Ùرسود اما اعتقاد ما به ارزشهای والای انسان نگذاشت Ú©Ù‡ از پا درآييم. پير شديم Ùˆ در هم شکستيم اما زانو نزديم Ùˆ سر تسليم Ùرود نياورديم. تاريک ترين Ù„Øظات شوربختی Ùˆ نوميدی را از سر گذرانديم اما به ابليس آری Ù†Ú¯Ùتيم، چرا Ú©Ù‡ ما برای خود چيزی
نمی خواستيم. به دوباره ديدن Ø¢Ùتاب نيز اميدی نداشتيم. Ø¢Ùتاب ما از درون به جانمان Ù…ÛŒ تابيد. گرم اين غرور بوديم Ú©Ù‡ اگر در تنهايی Ùˆ يأس Ù…ÛŒ ميريم، باری، بار امانت Ú©Ù‡ نزد ماست Ùˆ نمی بايد بر خاک راه اÙکنده شود را به خاک نمی اندازيم. ديروز چنين بود Ùˆ امروز نيز لامØاله چنين خواهد بود. نه جهان به آخر رسيده است Ùˆ نه قرار است Ú©Ù‡ سلطنت جابرانه ابليس برای ابد بر پهنه زمين مستقر بماند."
بعداز سرکوب Ùˆ کشتار آزادیخواهان از سوی جمهوری اسلامی در سال Û¶Ù Ùˆ تسلط ارتجاع بر جامعه، شاملو در شعر Øکایت این موضوع رابه خوبی تصویر Ù…ÛŒ کند:
مطرب درآمد / با چکاوک سرزنده ای بر دسته ی سازش./ مهمانان سرخوشی / به پای کوبی برخاستند./ از چشم
ينگه ÛŒ مغموم/ آنگاه / ياد سوزان عشقی ممنوع را / قطره ئی / به زير غلتيد. / عروس را بازوی آز با خود برد./ سرخوشان خسته پراکندند./ مطرب بازگشت/ با ساز Ùˆ / آخرين زخمه ها در سرش/ شاباش کلان در کلاه اش. / تالار آشوب تهی ماند / با سÙره ÛŒ چيل Ùˆ/ کرسی باژگون Ùˆ/ سکوب خاموش نوازندگان / Ùˆ چکاوکی مرده / بر Ùرش سرد آجرش.
Ùقط از چشم ینگه ÛŒ مغموم است Ú©Ù‡ از این همه شيادی مطرب [ رهبر ] Ú©Ù‡ عروس را [انقلاب را] با خود برد قطره ئی به زیر Ù…ÛŒ غلتید.
اما در این سو، Ùضای جاری بر عرصه ادبی Ùˆ هنری را Ù…ÛŒ بينيم Ú©Ù‡ چگونه طيÙÛŒ از به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±ÙˆØ´Ù†Ùکران Ùˆ هنرمندان به بارگاه دارالخلا ÙÙ‡ تهران سر Ùرود آورده اند، یا به Ú©Ø´Ù Ùˆ شگردهای تکنيکی Ùˆ مضامين انتزاعی Ùˆ بی ربط با دنيای پيرامون سرگرم هستند یا نقش پا اندازان مباØØ« تئوریسين های رژیم Ùˆ نظام سرمایه را به عهده گرÙته اند.
بعد از مرگ شاملو به ویژه در خارج ار کشور دیدیم Ú©Ù‡ چگونه یک مشت رجاله های سياسی Ùˆ Ùر هنگی Ùˆ آدمهای
بی مقدار به ص٠شدند تا از اعتبار شاملو برای آلوده دامنی Ùˆ بی اعتباری خود وام بگيرند Ùˆ پاسداران سياسی رژیم تا دلالان ادبی Ùˆ سياسی ØŒ روضه خوانی Ùˆ تملق گویی برای شاملو به راه انداختند Ùˆ چنان Øرمت Ø´Ú©Ù†ÛŒ کردند Ú©Ù‡ خواستند از شاملو نيز به Ù†Ùع دوم خردادیها بهره بگيرند. یکی در نامه اش به Øجاریان با اÙتخار Ù…ÛŒ نویسد سر سÙره عيد در منزل برادرش عکس شاملو را کنار عکس Øجاریان { از پایه گذاران اداره آدمکشی رژیم} گذاشته است.
هر چند رد پای شاملو در مبارزه و اعتراض او به وضع موجود و اشتياق سوزان او به آزادی، آنقدر روشن و استوار است که این رجاله ها نمی توا نند گردی بر آن بنشانند. شاملو هيچ گاه برادری از آن دست نداشته که به طاعون آری بگوید:
Ú©Ù‡ دسته ÛŒ شلاق دژخيم تان را Ù…ÛŒ تراشيد / از استخوان برادرتان / Ùˆ رشته ÛŒ تازيانه جلادتان را Ù…ÛŒ باÙيد / از گيسوان خواهرتان ...
(3 )
هاله ای تقدس دور Ùرد یا جریانی تنيدن وآن را از بستر نقد کنار گذاشتن، Øاصلی جز تØکيم بيشتر دستگاه تØميق Ùˆ Øماقت ندارد، Ùˆ این خود توهين وتØقير شعور انسانيست.
" انسان به برگزيدگان بشريت اØترام Ù…ÛŒ گذارد Ùˆ از مشعل انديشه های آنان روشنايی Ù…ÛŒ گيرد، اما درست از آن Ù„Øظه Ú©Ù‡ از برگزيده گان زمينی Ùˆ اجتماعی خود شروع به ساختن بت آسمانی قابل پرستش Ù…ÛŒ کند نه Ùقط به آن Ùرد برگزيده توهين روا Ù…ÛŒ دارد بلکه عليرغم نيت آن Ùرد برگزيده، بر خلا٠تعاليم آن آموزگار خردمند Ú©Ù‡ خواسته است او را از اعماق تعصب Ùˆ نادانی بيرون کشد بار ديگر به اعماق سياهی Ùˆ سÙاهت Ùˆ ابتذال Ùˆ تعصب جاهلانه سرنگون Ù…ÛŒ شود. زيرا شخصيت پرستی لامØاله تعصب خشک مغزانه Ùˆ قضاوت دگماتيک را به دنبال Ù…ÛŒ کشد، Ùˆ اين متاسÙانه بيماری خو٠انگيزی است Ú©Ù‡ Ùرد مبتلا به آن با دست خود تيشه به ريشه ÛŒ خود Ù…ÛŒ زند."
شاملو دارای ساختار مشخص Ùکری بود. جایگاه اش را در این جهان یاÙته بود Ùˆ Ù…ÛŒ دانست در کجای این جهان ایستاده است. از این رو توان تشخيص Ùˆ تØليل رویدادها Ùˆ Øوادث اجتماعی Ùˆ تاریخی را داشت.
زمانی Ú©Ù‡ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø§ØµÙ„Ø§Øات گورباچ٠در شوروی شروع شده بود، بخش بزرگی از جریانات روشنÙکری در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù† پشت سر گورباچ٠قرار گرÙتند Ùˆ در Øمایت از گلاس نوست Ùˆ پرسترویکایش با هم به رقابت برخواستند Ùˆ امثال گابریل گارسيا مارکز برای دیدن گورباچ٠راهی شوروی شدند. در همان زمان شاملو Ù…ÛŒ گوید:
" من خيلی راØت خدمت شما عرض کنم، در اين مورد سخت نگرانم. شرق دارد گرايشهايی به طر٠غرب پيدا Ù…ÛŒ کند، همچنانکه غرب گرايشهايی به طر٠شرق پيدا Ù…ÛŒ کند، اين يعنی زلزله. زلزله ای Ú©Ù‡ Ùقط آوارش روی سر مردم جهان سوم خراب خواهد شد."
امروزه با توØØ´ اÙسار گسيخته سرمایه داری در جهان بخصوص در منطقه خاورميانه، بخوبی درستی این نظر را درمی یابيم.
با این وجود شاملو در این دوره در تØليل Øوادث اجتماعی Ùˆ روند آن دچار تناقض Ù…ÛŒ شود. از یک سو به این نتيجه
Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ تا زیر ساختهای Ùرهنگی Ùˆ ارزشی جامعه دگرگون نشود، جامعه ره به جایی نمی برد Ùˆ تنها در خواب گرده به گرده Ù…ÛŒ گردد Ùˆ از ارتجاعی به ارتجاع دیگر Ù…ÛŒ غلتد. راه بيرون رÙت از این گذر را کار بنيادی Ùرهنگی Ù…ÛŒ داند:
" من نمی گويم توده ملت ما قاصره يا مقصره ... جامعه، ØاÙظه ÛŒ تاريخی ندارد، ØاÙطه ÛŒ دسته جمعی ندارد. هيچگاه از تجربه ÛŒ عينی Ùˆ اجتماعی اش چيزی نياموخته Ùˆ هيچگاه از آن بهره نگرÙته Ùˆ در نتيجه هر گاه کارد به استخوانش رسيده روی پهلويش غلطيده، از ÙŠÚ© ابتذالی به ÙŠÚ© ابتذالی ديگه Ùˆ اين Øرکت را پيشرÙت دانسته،
سر خودش را کلاه گذاشته، من متخصص انقلاب نيستم اما هيچوقت چشمم از انقلاب خودانگيخته آب نخورده، انقلاب خودانگيخته يعنی اينکه تو گاودونی تير خالی کنيد. انقلاب خودانگيخته مثل ارتش بی Ùرمانده است Ú©Ù‡ بيشتر بدرد شکست خوردن Ùˆ سرزمين به دشمن دادن Ù…ÛŒ خورد تا شکست دادن Ùˆ دمار از روزگار دشمن درآوردن. ملتی Ú©Ù‡ ØاÙظه تاريخی ندارد انقلابش هر اندازه هم از Ù„Øاظ مقطعی شکوهمند Ùˆ از اين قبيل توصي٠بشود در نهايت امر به آن صورت در Ù…ÛŒ آيد Ú©Ù‡ عرض شد يعنی در نهايت امر چيزی ارتجاعی از آب درمی آيد. يعنی عملی خلاق صورت نخواهد گرÙت. در برابر بيداد مغ ها Ùˆ روØانيون زرتشتی Ú©Ù‡ تسمه از گرده اش کشيده اند Ùريب عربها را Ù…ÛŒ خورد Ùˆ دروازه ها را بررويشان وا Ù…ÛŒ کند، دويست سال بعد Ú©Ù‡ از عربها به ستوه آمده Ùˆ نهضت تصو٠را براه انداخته، Ùيلش ياد هندوستان Ù…ÛŒ کند، عناصر زرتشتی بکار Ù…ÛŒ گيرد Ú©Ù‡ با آن همه خشونت ريخته دور باز Ù…ÛŒ کشد جلو،از شباهت جغه انار به تاج کيانی برای سوزاندن دماغ عربها. هنرش پيش ميرود اما جامعه در عمل واپسگرايی Ù…ÛŒ کند...
شاه اسماعيل به دلايل سياسی Ù…ÛŒ اÙتد وسط Ú©Ù‡ مملکت را شيعه کند Ùرض کنيم از Ù„Øاظ سياسی بسيار خوب است، چون کشور را از اضمØلال نجات Ù…ÛŒ دهد ولی اينکار به Ú†Ù‡ بهايی انجام ميشود، به قيمت از دست رÙتن Ùرهنگ، هنر Ùˆ دانش در ايران Ùˆ از جمله به بهاء جان نيم ميلون Ù†Ùر آدميزاد ... اما همين Ú©Ù‡ روزی از ترس شمشير شيعه شده Ùˆ يا تظاهر به شيعه گری کرده، درست چند سال بعد به Ú©Ù„ÛŒ موضوع را از ياد Ù…ÛŒ برد Ùˆ چنان تعصبی جانشين ØاÙظه ÛŒ تاريخی اش Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ بيا Ùˆ تماشا کن، Øتی قبول Ù…ÛŒ کند اگر پنج تا سنی بکشد ÙŠÚ© راست Ù…ÛŒ رود بهشت.
ما Ú¯Ùتيم يا Ú¯Ùتند، بخصوص آقای Ùريدون آدميت Ú©Ù‡ انقلاب مشروطيت ÙŠÚ© انقلاب ضد Ùئوداليسم بود، بعدش رضاشاه Ù…ÛŒ آيد روی کار ميشود بزرگترين Ùئودال دنيا. بعد از اينکه Ù…Øمد علی شاه سقوط کرد نيما برای من تعري٠می کرد Ú©Ù‡ سر Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ايشان جايی بود مردم آنجا جمع Ù…ÛŒ شدند در کنار ديوار Ù…ÛŒ نشستند Ùˆ ÙŠÚ© ÙÚ©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانست کنستيتوسيون با دو تا طين يعنی Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ رود بالای ÙŠÚ© صندلی Ùˆ Ø´Ø±Ø Ù…ÙŠØ¯Ø§Ø¯Ù‡ اين مشروطيتی Ú©Ù‡ Øالا شما اينجوری توانستيد ØÙظش کنيد اصلا معنی اش چيست.
من ايده آليست نيستم ولی به Øرمت انسان اعتقاد دارم Ùˆ عميقاً اعتقاد دارم انسان Øرمت خودش را بايد بشناسد. انسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رود رأی خودش را Ù…ÛŒ Ùروشد Ùˆ ÙŠÚ© ياردان قلی Ú©Ù‡ استثمارکننده اش است با دو تومان يا ÙŠÚ© چلوکباب به اسمش رأی Ù…ÛŒ
دهد، هر رأيی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ اندازد توی صندوق به ضرر من است. به ضرر انسانيت است به ضرر Ú©Ù„ جامعه است Ùˆ اول از همه من هم ناچار جوشش را Ù…ÛŒ خورم. من معتقد به ÙŠÚ© مبارزه Ùرهنگی ام، جامعه واقعاً بايد بيدار بشود ..."
از شاملو می پرسم: سينما بدليل جذابيت هایی که دارد، می شود به عنوان ابزاری در جهت تعالی انسانها سود جست. آیا تاکنون در جهان پيرامون ما بطور اعم و در ایران بطور اخص سينما توانسته است به این مهم بپردازد؟ در جواب
می گوید:
" تعالی Ù…Øال است. مگر اينکه نيازش با همه ÛŒ وجود اØساس شود اگر اين نياز وجود داشته باشد همه چيز به مثابه موتور Ù…Øرکه ÛŒ آن عمل خواهد کرد."
نياز به تعالی؟
" قطعأ هر دست آمدی Ù…Øصول اØساس نیاز به جودآن است. هزاران سال است در مناطق دامپروری ماقبل تاريخی ما، دور خانه با ترکه پرچين Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ گاوها کرت سبزی را نچرند. در تمام اين هزاران سال هر روز مرد خانه از اين پرچين بالا رÙته، از رويش عبور کرده Ùˆ هر بار شاخه ÛŒ زائد اش به شلوارش گرÙته Ùˆ آن را دريده، اما Øري٠هيچ وقت به اين موضوع Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شود آنجا در تعبيه کند Ú©Ù‡ شلوارش را ندرد Ùˆ زنش برای دوختن آن دچار زØمت نشود Ùکر نکرده. در واقع Ù…ÛŒ توانيم بگوئيم چون اين کار زيادی عادت زنش شده مردش نياز آنرا Øس نکرده Ùˆ در نتيجه از تعبيه ÛŒ دری به پرچين Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شود Ú¯Ùت قدم ناچيزی در راه تعالی Ùˆ امريست Ú©Ù‡ ديگر از آنجا تا پرواز به کهکشانها چندان راهی باقی نيست، باز مانده است ."
اما شاملو در عرصه عمل بيش از دیگران این موضوع را در Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ در جامعه استبداد زده، در جامعه ای Ú©Ù‡ انسان کوچکترین بهائی ندارد Ùˆ از ابتدایی ترین Øقوق انسانی Ù…Øروم است، کارهای Ùرهنگی Ùˆ هنری در Ø´Ú©Ù„ رسمی Ú©Ù‡ از کنترل Ùˆ Ùيلتر سانسور دولت رد Ù…ÛŒ شود، نمی تواند ره به جایی برد Ùˆ به آگاهی عمومی تبدیل شود. در نتيجه Øرکت های Ùرهنگی بخاطر تØميل شدن سمت Ùˆ سوی آن توسط Øکومت، در اکثر موارد نتيجه عکس Ù…ÛŒ دهد Ùˆ خود Øکومت از آن بعنوان یک ابزار بهره Ù…ÛŒ گيرد Ùˆ چهره کریه خود را تØت پوشش آن Ù…ÛŒ آراید. از همين روست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوید:
" در دنيايی Ú©Ù‡ اداره Ùˆ هدايتش به دست اوباش Ùˆ ديوانگان اÙتاده، هنر چيزی است در Øد تنقلات Ùˆ از آن اميد نجات بخشيدن را نمی توان داشت ."
شاملو بهتر از همه Ù…ÛŒ بينيد Ú©Ù‡ در شرایط سرکوب Ùˆ اختناق، بسياری از روشنÙکران Ùˆ نویسندگان یا سر در آخور رژیم Ùرو Ù…ÛŒ برند Ùˆ در نقش پاسداران Ùرهنگی رژیم ظاهر ميشوند. یا با سرگرم شدن به بØØ« هایی چون پسا مدرنيستی Ùˆ شگردهای زبانی Ùˆ تکنيکی Ùˆ با ادبيات Ùˆ با اشعار هجو Ùˆ هزل تخليه روانی Ù…ÛŒ شوند Ùˆ Ù…ÛŒ کوشند خودسانسوری خود را با این قبيل چيزها پنهان کنند. یا به چنان ذلت Ùˆ دریوزه Ú¯ÛŒ ای Ù…ÛŒ اÙتند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بينيم بسياری از این مدعيان هنر Ùˆ ادبيات Øتی در این سوی مرز Ú©Ù‡ روزگاری پناهنده سياسی هم بوده اند، Øالا برای پایان دادن به دوره تبيعدشان دست دعا به سمت رژیم بلند Ù…ÛŒ کنند، سعی Ù…ÛŒ کنند در اینجا به گونه ای بنویسند Ú©Ù‡ در ایران هم قابل چاپ باشد. یعنی اینکه از اینجا به قوانين سانسور Øکومت گردن Ù…ÛŒ نهند Ùˆ داوطلبانه خودکشی Ùرهنگی Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به جنازه های Ùرهنگی تبدیل Ù…ÛŒ شوند.
اگر جامعه نتوانسته روند درستی را Ø·ÛŒ کند Ùˆ مردم ØاÙظه تاریخی ندارند Ùˆ در زیر Ùقر Ùˆ ستم نسبت به هم مهاجم
شده اند، این Ùقط Ù…Øصول خود جامعه نيست، Ù…Øصول سرکوب Ùˆ نيز دستگاهای تبليغاتی Øکومت Ùˆ همچنين خيانت مدعيان هنری Ùˆ روشنÙکری Ùˆ دانشگاهی است Ú©Ù‡ خود را به گاری Øکومت بسته Ùˆ از وضع موجود تغذیه Ù…ÛŒ کنند. شاملو Ù…ÛŒ Ú¯Ùت:
" سران اين Øکومت از ملتی Ú©Ù‡ بند تنبانش را ندارد، ميليارد، ميليارد دزدی Ù…ÛŒ کنند آنوقت همين مردم را به تخت جمشيد Ùˆ اÙتخارات چند هزار ساله سرگرم Ù…ÛŒ کنند. واقعآ مسخره است. تازه اين اÙتخارات هم بيشتر شامل Ù¾Ùيوزبازی های شاهان Ùˆ مسائل مربوط به آنان Ù…ÛŒ شود نه جنبش های Øيرت برانگيز اجتماعی تاريخ ايران مثل مزدکيان Ùˆ تصو٠و ... Ú©Ù‡ آن را از ØاÙظه جامعه به Øاشيه رانده اند Ùˆ توسط تاريخ نويسان قلم به مزد در زير گرد Ùˆ غبار چرنديات آن را پنهان کرده اند."
وقتی رژیم برای نمایش انتخاباتی اش چهار تا جنایتکار را تعيين Ù…ÛŒ کند تا مردم به اسم یکی از آنها رأی بدهند، Ù…ÛŒ بينيم در داخل Ùˆ خارج کشور مدعيان روشنÙکری Ùˆ کار شناسی Ùˆ رسانه های گروهی بسيج Ù…ÛŒ شوند تا آن را برای مردم به عنوان انتخابات جا بيندازد. در صورتيکه این نمایش مسخره خود بزرگترین توهين به Ù…Ùهوم رآی Ùˆ انتخاب است. خب جامعه چگونه باید از این گذر رد بشود Ú©Ù‡ به یاردان قلی رأی ندهد Ùˆ Ù…Ùهوم واقعی انتخاب Ùˆ ØÙ‚ رأی را دریابد. پس Ùرهنگ Ùˆ هنر در چهار چوب های رسمی نمی تواند آگاهی را در جامعه جاری کند. اینجاست Ú©Ù‡ شاملو Ù…ÛŒ گوید:
" اثری که دگرگونی بنيادين را دنبال می کند، معمولاً امکان پخش و نشر ندارد. بايد جای ديگری آنرا جستجو کرد ."
خب آنجا کجاست؟ طبعاً آنجا آثار هنری Ùˆ Ùرهنگی خارج از چهار چوب های تعيين شده Øکومت، سمت Ùˆ سوی اعتراضی Ùˆ زیر زمينی به خودش ميگيرد Ùˆ با Øکومت Ùˆ سانسورش درگير Ù…ÛŒ شود. Ùˆ اینجا بار دیگر لاجرم مقوله مبارزه Ùˆ انقلاب خودش را نشان Ù…ÛŒ دهد Ùˆ اینکه آگاهی در بستر مبارزات اجتماعی است Ú©Ù‡ در جامعه جاری
Ù…ÛŒ گردد. Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند نادیده بگيرد Ú©Ù‡ چند تا کتاب لاغر اندام صمد بهرنگی از همه ÛŒ دروس دانشکده ادبيات Ùˆ کتابهای بی شمار دیگر Ú©Ù‡ Ùقط بدرد پر کردن تاقچه های کتابخانه Ù…ÛŒ خورند، در جامعه تأثير گذار تر بوده است. همين چند کتاب، دو، سه نسل را کتابخوان Ù…ÛŒ کند Ùˆ به سمت مبارزه برای اØقاق Øقوق خود سوق Ù…ÛŒ دهد. وگر نه کارهای Ùرهنگی در صورتبندی رسمی Ùˆ تهی شده از جوهره اعتراضی جز برای سرگرمی Ùˆ تسکين جامعه یا اینکه ابزاری باشد در خدمت قدرتمندان Øاصل دیگری ندارد. در همين نقطه است Ú©Ù‡ مسئوليت یقه انسان را Ù…ÛŒ گيرد Ùˆ اینکه اثر
نمی تواند از مأثر جدا باشد. مأثر ØرÙÛŒ را Ú©Ù‡ در اثر Ù…ÛŒ زند باید در عمل به آن ÙˆÙادار بماند Ùˆ بهایش را بپردازد. به قول کاÙکا اینجا کلمه ØÚ©Ù… مرگ Ùˆ زندگی را پيدا Ù…ÛŒ کند.
هر چند نا بکارانی هستند آن سو
(چيره دستانی در ØرÙÙ‡ ÛŒ " کَت بسته به مَقتَل بردن" )
و دليرانی دريا دل اينسو
( چَرب دستانی در صنعت "زيبا مردن" )
شاملو با اینکه مدتی بين Ùعاليت های Ùرهنگی در چاچوب امکانهای موجود Ùˆ مبارزات سياسی Ùˆ زیرزمينی
با این تناقض روبرو بود Ùˆ در سالهای آخر با بيماری مزمن Ùˆ طاقت Ùرسائی درگير بود، با اینکه بسياری از نویسندگان Ùˆ شاعران تلاش داشتند پای او را به سگ دعواهای درون جناØÛŒ رژیم بکشانند، اما شاملو هرگز به آنان اجازه نداد تا به سود رژیم از او بهره ای بگير ند چرا Ú©Ù‡ او جایگاه انسانی خود را در بستر آزادی Ùˆ رهایی مردم یاÙته بود.
" من آنچه را Ú©Ù‡ درست نمی بينم خودم را ناگريز Ù…ÛŒ بينم Ú©Ù‡ با آن در بی اÙتم. البته اين کار را Ùقط از طريق شعرنميکنم از هر طريقی Ú©Ù‡ از دستم برسد انجامش Ù…ÛŒ دهم."
تشنه را اگر چه ازآب ناگزير است و گشنه را از نان، / سير گشنه گی ام سيراب عطش / گر آب اين است و نان است آن!
" آن Ú©Ù‡ هدÙØ´ تنها Ùˆ تنها رستگاری انسان نباشد، درد Ùˆ درمان توده ها را نداند Ùˆ نشناسد يا بر آن باشد Ú©Ù‡ توده ها را برای ربودن کلاهی از نمد قدرت گزک دست خود کند روشنÙکر نيست، دزدی است Ú©Ù‡ با چراغ آمده ."
(4)
Ù…ÛŒ دانيم Ú©Ù‡ تÙاوت مقوله نقد با اÙتراء Ùˆ توهين از کجا تا کجاست. وقتی ØرÙÛŒ Ùˆ Øقيقتی Ø·Ø±Ø Ø¢Ù† دکان بعضی را کساد Ù…ÛŒ کند Ùˆ چهره بزک شده عده ای را به هم Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ مناÙع کسانی را Ú©Ù‡ از وضع موجود سود Ù…ÛŒ برند به خطر Ù…ÛŒ اندازد، تيغ های آغشته به اÙترا Ùˆ دروغ است Ú©Ù‡ بر سر Ùˆ رویت Ù…ÛŒ بارد. همه چيزی را به تو نسبت Ù…ÛŒ دهند تا آنچه هستی Ùˆ آنچه ميگوئی پنهان Ùˆ مخدوش بماند. شاملودراین مورد Ù…ÛŒ گوید:
" در باره Ùردوسی من Ú¯Ùتم ارزش های مثبتش را تبليغ کنيم Ùˆ در باره ÛŒ ضد ارزش هايش به توده مردم هشدار بدهيم. مگر بدآموزی توی شاهنامه Ú©Ù… است
زن و اژدها هردو در خاک به / جهان پاک از اين دو ناپاک به!
زنان راستائی سگان راستای / که يک سگ به از صد زن پارسای
شما هر Ú†Ù‡ دلتان Ù…ÛŒ خواهد بگوييد، من Ù…ÛŒ گويم واقعأ اينها شرم آور است Ùˆ بايد از ذهن جامعه پاک شود. گيرم وقتی تو ذهن اين پاسداران بی عار Ùˆ درد Ùرهنگ ايران زمين متØجر شد ديگر جرأت پدر ديارالبشری نيست Ú©Ù‡ بگويد بالای چشمش ابرو است ...
اين نمونه ها را Ù…ÛŒ آورم تا نشان بدهم Ú†Ù‡ Øرامزاده هايی بر سر راه قضاوتهای ما نشسته اند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند به اÙسونی دوغ را دوشاب Ùˆ سÙيد را سياه جلوه بدهند. اينجا، تو همين دانشگاه { برکلی} اواسط بهار امسال مطالبی (راجع به Ùردوسی) عنوان کردم Ú©Ù‡ اگر برای خودم آب نشد در عوض نان خشک جماعتی را Øسابی کره مال کرد.
من عادتاً علاقه به پاسخگويی ايراد ها ندارم. اگر طر٠ØÙ‚ داشته باشد ØرÙØ´ را Ù…ÛŒ پذيرم Ùˆ اگر ياوه Ù…ÛŒ گويد که، از قديم نديم ها Ú¯Ùته اند جوابش خاموشی است. اما اينجا قضيه Ùرق Ù…ÛŒ کند. اينجا کوشش شد تا با جنجال Ùˆ هياهو Ùˆ عوامÙريبی Ùˆ عمده کردن پاره ئی جزئيات Ùˆ نديده گرÙتن پاره ئی توضيØات Ùˆ قاطی کردن مبلغی چرتيات واز گوشتش زدن Ùˆ به آبش اÙزودن اصل مطلب را لاپوشانی کنند. اينجا با سر Ùˆ ته کردن مطالب من ÙŠÚ© عده سعی کردن با
بی اعتبار کردن شخصی من Ú©Ù‡ هيچ وقت هيچ ادعايی در هيچ زمينه ای نداشته ام Ùˆ هرگز هيچ تعارÙÛŒ را به ريش نگرÙته ام خودشان را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†Ù†Ø¯. تئوريسين های قشون دربدر خدايگان هم Ú©Ù‡ درست ÙŠÚ© وجب مانده به دروازه تمدن بزرگ پسخانه را به پيشخانه دوخت، اÙتادن ميان، Ú©Ù‡ وسط اين هياهو جل پوسيده بی اعتباری تاريخی شان را از آب بيرون بکشند .
ÙŠÚ© عده گريبان Ù„ØÙ† سخنرانی را گرÙتند، Ú¯Ùتند Ùˆ نوشتند Ú©Ù‡ بنده برای اÙاضات خود " Ù„ØÙ† هتاک بی چاک ودهن" بر گزيده ام. اين آقايان ماشاء الله آنقدر کلاسيک Ùˆ نسخه خطی تشري٠دارند Ú©Ù‡ بايد گرÙت دادشان دست صØا٠باشی بازار بين الØرمين Ú©Ù‡ عوض کت Ùˆ شلوار Ùˆ يا قبا Ùˆ عبا تو ÙŠÚ© جلد چرم سوخته قرن دوم Ùˆ سوم هجری صØاÙÛŒ شان کند. اينها Øالی شان نيست Ú©Ù‡ معنی را Ù„ØÙ† است Ú©Ù‡ تقويت Ù…ÛŒ کند. اينها نمی دانند يا دانستنش برايشان صر٠نمی کند Ú©Ù‡ کلمه برای اين Ø¢Ùريده Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم يا مصداق مورد نظر را به طر٠شنونده شليک کند، بخصوص در Ú¯Ùتار .ايراد Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ چرا به آخرين جنازه ÛŒ قبرستان سلطنت Ú¯Ùته ای "مشنگ " البته من نمی دانم چراکلمه مشنگ را نمی توان به کار برد. ولی اين را Ù…ÛŒ توانم بگويم Ú©Ù‡ آقا جان، نه خل Ùˆ Ú†Ù„ØŒ نه ديوانه، نه ابله، نه اØمق، نه شيرين عقل، هيچ کدام بار Ù…Ùهومی کلمه مشنگ را ندارند. مشنگ کلمه ئی است Ú©Ù‡ مردم ساخته اند Ùˆ بارش بسيار سنگين تر از تمام صÙاتی است Ú©Ù‡ عرض شد. تو Ú©Ù‡ آقا Ùˆ باتربيتی Ùˆ برای Ù…Ùاهيم مختل٠کلمات شسته رÙته قاموسی Ùˆ از آب نگذشته داری Ú†Ù‡ کلمه ئی را برای رساندن اين Ù…Ùهوم پيشنهادی Ù…ÛŒ کنی؟ من Øتی در شعر هم از اين نوع کلمات به کار Ù…ÛŒ برم. تو برای شخص خودخواهی Ú©Ù‡ سياستش بند تنبانی است (ديديد؟ ÙŠÚ© گزگ ديگر!) Ùˆ Ù…Øله هايی بنام Ù…Ùت آباد Ùˆ Øلبی آباد Ùˆ Øصيرآباد Ùˆ زورآباد Ùˆ ياÙت آباد ØŒ Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کلمه زيبای پرمعنائی است برای
عده ای بی خانمان Ú©Ù‡ بر Øسب اتÙاق جائی را برای Ú¯Ù„ هم کردن سر پناهی به Ú†Ù†Ú¯ آورده اند. ملاØظه Ù…ÛŒ کنيد Ú©Ù‡ توده ظاهراً بی سواد ما زبان Ùارسی را خيلی بهتر از استادان بی ريش يا ريش پشمی دانشکده ادبيات ما Ù…ÛŒ شناسد! باری تو برای آدمی عوضی Ú©Ù‡ در نهايت امر چنين Ùقر آبادهائی را Ú©Ù‡ همين جور ساعت به ساعت دور Ùˆ ور پايتختش از عرض Ùˆ طول رشد Ù…ÛŒ کند نمی بيند Ùˆ در عوض به خيال خودش دارد مملکت را از دروازه تمدن بزرگ عبور
Ù…ÛŒ دهد Ú†Ù‡ صÙتی پيشنهاد Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ من آنرا به جای کلمه مثلاً به قول تو هتاک "مشنگ"بکار ببرم.چنین موجودی اگر مشنگ Ùˆ Øتی مشنگ مادرزاد نيست پس چيست؟ يا آن جوانک Ú©Ù‡ ديدم در اعلاميه ئی نوشته بود:( در اين نه سالی Ú©Ù‡ مسئوليت خطير سلطنت را پذيرÙته ام...) ÙŠÚ©ÛŒ را به ده راه نمی دادند، Ù…ÛŒ Ú¯Ùت به کدخدا بگوئيد رختخواب مرا بالای بام پهن کند. خب، اگردروص٠چنين کسی نشود Ú¯Ùت بالا خانه اش را اجاره داده با Ú†Ù‡ جمله ÛŒ ديگری ميشود از جلوش درآمد Ú©Ù‡ Øضرت عالی Ù†Ùرمائيد Ù„ØÙ† هتاک است.
وقتی زورشان نمی رسد، با انديشه يا پيشنهادی دربيÙتد يا آن را مناÙÛŒ دکان Ùˆ دستگاه خودشان ديدند همه زورشان را جمع Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ شخص گوينده را بی اعتبار کنند. اين ÙŠÚ©ÛŒ از خصايص بايد بگويم متآسÙانه ملی ماست. وقتی ناندانی شان بسته به اين است Ú©Ù‡ ماست سياه باشد،اگر ÙŠÚ©ÛŒ پيدا شد Ú¯Ùت بابا چشم داريد نگاه کنيد، ماست Ú©Ù‡ سياه نمی شود،می گويند:" ØرÙØ´ Ù…Ùت است، چون مادرش صيغه ÛŒ قاطرچی امير بهادر بوده " Ù…ÛŒ گويند :"ØرÙØ´ چرت است چون پدرش بهار به بهار راه Ù…ÛŒ اÙتاده به باغچه بيل زنی،پائيز به بعد هم دور Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها سيرابی Ù…ÛŒ Ùروخته" مزخر٠ميگويد چون خودمان در مکتبخانه ديديم ابوالÙضل را با عين نوشته بود ... اين جوابگوئی نيست، کوشش نادرستی است برای راندن طر٠به موضع دÙاع از خود، ولاجرم معطل گذاشتن اصل موضوع. Ù…ÛŒ گوئيد Ú†Ù‡ کنيم؟ دست به ترکيب هيچی نزنيم Ùˆ به هيچ چيز نظر انتقادی نيندازيم Ú©Ù‡ دل اهل باور نازک Ùˆ شکننده است Ùˆ تا Ú¯Ùتی غوره سرديشان Ù…ÛŒ کند؟ "
شاملو کار سترگی کرد Ùˆ همچون بسياری از هنرمندان Ùˆ روشنÙکران مترقی Ùˆ آزادیخواه جوهره اعتراضی را در
رگ و پی ادبيات ایران دوانيد. یادش گرامی باد که:
چنان باز نماياند که سکوت به جز بايسته ظلمت نيست،/ و به اقتضای شب است و سياهی ست تنها /
که صداها همه خاموش می شود / و بدين نمط / شب را غايتی نيست / نهايتی نيست / و بدين نمط /
ستم را / واگوينده تر از شب / آيتی نيست.
مسلم منصوری
Ùوریه/2001
Ú¯Ùته هایی Ú©Ù‡ از شاملو در این مقاله آمده بخش از آن قبلأ منتشر شده، بخش های دیگر از Ú¯Ùت Ùˆ گوهای است Ú©Ù‡ خودم با شاملو داشتم.
ندارم نوشت