نگاهي به رمان "بوي خوش تاريكي" نوشته قاسم شكري
تخيل قوي درزير زميني از Ùرم
سروش علیزاده
بوی خوش تاریکی نوشته قاسم شکری رمانی است Ú©Ù‡ بر مبنای تخیل قوی نویسنده با تکیه بر متون کهن ØŒ مانند عهد عتیق Ùˆ اعتقادات مذهبی Ùˆ خراÙÛŒ Ùˆ اغراق در بعضی از Øکایت های عامه Ú©Ù‡ به نوعی در ذهن بسیاری از مردم جهان نهادینه شده ØŒ بنا شده است.
وقتی شروع به خواندن رمان Ù…ÛŒ کنید، انتظار این را دارید Ú©Ù‡ مرغ سر بریده ای در خیابان شروع به دویدن کند Ùˆ یا خون سر بالا از پله بالا برود Ùˆ البته نا امید هم نمی شوید ØŒ زیرا سه شبانه روز از آسمان باران گربه Ù…ÛŒ بارد Ùˆ یا ماری دایه کودکی Ù…ÛŒ شود Ùˆ زهرش برای Ø·ÙÙ„ بدیل به شیری گوارا Ù…ÛŒ شود.
وقتی خبر نگاری اروپایی از یکی از نویسندگان مشهور آمریکای لاتین در باب رئالیسم جادویی پرسید او جواب داد: "ما باور ها و داستان ها و اعتقادات روزمره مردم سرزمین خود را نوشتیم و شما بر آن نام رئالیسم جادویی گذاشتید". قاسم شکری هم در بوی خوش تاریکی همین کار را کرده است.
قاسم شکری در ورودیه رمان سعی Ù…ÛŒ کند ستونی از واقعیت برای رمانش بنا کند Ùˆ راوی اول Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ هرچند شاید اتÙاقات این رمان برایتان باور پذیر نیست اما این ها ماجراهایی است Ú©Ù‡ در جایی دیگر توسط کس ٠دیگری نوشته شده Ùˆ من برایتان Ù…ÛŒ خوانم Ùˆ اصل ریشه در واقعیت داشتن رمان را رعایت Ù…ÛŒ کند در پاره ÛŒ صÙر کتاب Ù…ÛŒ نویسد: «صاØب نوشته ها Ú©Ù‡ به Øتم بعد از گذشت این همه سال زیر خروار ها خاک تنش پوسیده است Ùˆ جز مشتی استخوان چیزی از او باقی نمانده ،نه Ù…ÛŒ شناسم Ùˆ نه Øتا کوچکترین نشانه ای ...» Ùˆ دوباره برای تاکید مخاطب به باور ماجرا ها دوباره در پایان بندی رمان به واقعیت صر٠و روایت ماجرا از زبا Ù† "اکبر شل" Ùˆ ماجرای ورود به زیر زمین Ùˆ سربازان Ùˆ دستگیری برادر را تعری٠می کند.
این تکیه بر باور های بومی Ùˆ اشعار Ùولکولوری مردم ناØیه خاصی – Ùارس - استÙاده از جغراÙیا Ùˆ به کار بردن اصطلاØات بومی استان Ùارس Ùˆ یا گاهی واژه سازی های نویسنده در زبان Ùضایی ایجاد کرده است Ú©Ù‡ خواننده با سیر داستان بخصوص تا صد Ùˆ ده صÙØÙ‡ اول Ùˆ قبل از شروع پاره پنجم مسخ شده به همراه Ù…ÛŒ برد Ùˆ چون بسیار بر دانسته های خواننده از متون کهن Ùˆ یا باور هایی Ú©Ù‡ همراه با شیر مادر از نسلی به نسل دیگر Ú©Ù‡ در Ùرهنگ کشور ما Ùˆ یا Øتی اقوامی Ú©Ù‡ با نژاد سامی به هر Ø´Ú©Ù„ÛŒ از بابت دین Ùˆ زبان Ùˆ مشترکات دیگر در ارتباط بوده اند، تکیه Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ù…ÛŒ تواند خواننده را Ú©ÛŒÙور کند Ùˆ از این صÙØات به بعد خواننده ÛŒ ØرÙÙ‡ ای رمان Ú©Ù‡ دیگر Ùرم رمان را دریاÙته Ùˆ با تکرار های مکرری Ú©Ù‡ بیشتر به آن خواهم پرداخت رو به رو Ù…ÛŒ شود Ùˆ دیگر چندان جذابیتی مانند صÙØات ماقبل پاره پنجم ندارد Ùˆ اکثر وقایع قابل پیش بینی Ùˆ تکراری Ù…ÛŒ شود.
Ù…ÛŒ توان Ú¯Ùت Ùرم Ùˆ شگردی Ú©Ù‡ در ابتدای رمان شمشیری برای ÙØªØ Ø§Ø´ØªÛŒØ§Ù‚ خواننده Ùˆ تعلیق رمان بوده Ùˆ او را Ú©ÛŒÙور Ù…ÛŒ کند دو لبه دارد Ùˆ در بخش دوم داستان بر Ùرق سر خود رمان Ùرو Ù…ÛŒ آید Ùˆ با تکرار مجدد یک واقعه به صورت گسست در روایت از لذت متن Ù…ÛŒ کاهد. بØØ« بر سر" کهزاد" Ùˆ" مراد" است ØŒ با این باور Ú©Ù‡ هر انسانی Ú©Ù‡ به دنیا Ù…ÛŒ آید همزادی دارد Ú©Ù‡ از جنس شیاطین است Ùˆ یا بر عکس هر شیطانی Ú©Ù‡ به دنیا Ù…ÛŒ آید همزادی دارد Ú©Ù‡ از جنس انسان است. در این رمان زندگی "کهزاد" انسان Ùˆ" مراد" همزاد چنان در هم آمیخته است Ú©Ù‡ نمی توان به راØتی آن ها را از هم تشخیص داد. گاهی برادر Ù…ÛŒ شوند Ùˆ شهرزاد خواهر هر دو تایشان است Ùˆ گاهی از خانواده هایی جدا از هم Ùˆ همسایه هستند Ùˆ گاهی با هم یکی Ù…ÛŒ شوند. Ùˆ گاهی جاهایشان عوض Ù…ÛŒ شود؛ " مراد" نقشی انسانی دارد "کهزاد" Ùˆ" شهر زاد" تبدیل به شیاطینی Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ در زندگی او ورود کرده اند Ùˆ گاهی بر عکس Ù…ÛŒ شود. Ùˆ این راز روایت راوی های دیگری است Ú©Ù‡ در رمان جولان Ù…ÛŒ دهند Ùˆ هر به چندی زمام امور Øرکت رمان را در دست Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ هر کدام با دید خود قضایا را تعری٠می کنند.
لشکری از شخصیت های انسانی Ùˆ اجنه Ùˆ شیاطین هم وجود دارند Ú©Ù‡ بسیاری از وقایع داستان Øول Ù…Øور آن ها Ù…ÛŒ چرخد Ùˆ به ØÙ‚ پرداختی درست بر آن ها شده Ùˆ به هیچ وجه تیپ نیستند. Ùˆ نظیر هیچ کدام را نمی توان به آسانی در جایی پیدا کرد. شخصیت هایی Ú©Ù‡ به شدت دست به کار هستند تا آمیختگی Ùˆ پیوند خیر Ùˆ شر را در دنیا به تصویر بکشند Ùˆ هر آن Ú†Ù‡ Ùˆ هر آن کس Ú©Ù‡ خیر است همزادی از شر هم دارد. Ùˆ بی اختیار به یاد آیه ای از قرآن خواهیم اÙتاد Ú©Ù‡ خداوند تمام موجودات را جÙت Ø¢Ùریده است. انگشتری Ú©Ù‡ برای Øضرت سلیمان است Ùˆ خیر است Ùˆ انگشتر دیگری Ú©Ù‡ در دست شیطان است Ùˆ شر است. هابیل Ú©Ù‡ خیر است Ùˆ قابیل Ú©Ù‡ شر است. Ùˆ بسیار اشارت دیگر Ú©Ù‡ دو به دو در رمان یاÙت Ù…ÛŒ شوند Ùˆ یا به همدیگر استØاله پیدا Ù…ÛŒ کنند.
بی بی Ùˆ ابوکردوس ØŒ قهرمانان اÙسانه Ùˆ سلطان بی چون Ùˆ چرای استØاله در این رمان هستند Ùˆ به نوعی تمام انس Ùˆ جن در این داستان با این با اینان در ارتباطند Ùˆ یا از آنان زاده شده اند. استÙاده از نماد در این رمان به ÙˆÙور Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ ایجاد مثلث های شخصیتی در Ø´Ú©Ù„ گیری این رمان بی تاثیر نیست.
کهزاد، پدر Ùˆ اسد Ùˆ مثال دیگر بی بی ØŒ شهرزاد Ùˆ آیلار Ùˆ سه Ùرشته به نام های عزازیل ØŒ هاروت Ùˆ ماروت Ùˆ دیگر مثلث های شخثیتی Ú©Ù‡ در رمان Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرند.
تعدد راوی ها این گمان را ایجاد Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ با رمانی چند صدایی رو به رو هستیم . اما به عقیده این قلم این پدیده در رمان Ø´Ú©Ù„ نمی گیرد زیرا اکبر شل Ùˆ راوی اول در بخش هایی جداگانه در رمان وارد Ù…ÛŒ شوند Ùˆ هر چند راوی اول Ùˆ یا با Ú©Ù…ÛŒ شناخت – نقد ژنتیک - از Ù…ØÙ„ کار Ùˆ خود قاسم شکری این Ø´Ú© را هم ایجاد Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ نویسنده گاهی کله خودش را میان وزغ Ùˆ گربه در سر دیو سه سر قرار Ù…ÛŒ دهد، اما راوی اکبر شل برای پیر مرد Ú©Ù‡ زاید به نظر Ù…ÛŒ رسد Ùˆ به نوعی نویسنده سعی کرده خواننده را شیر Ùهم قضایا کند در کار نمی نشیند Ùˆ جهت دادن مستقیم بر صدا هایی Ú©Ù‡ بر صداهای اصلی رمان اضاÙÙ‡ شده است به دلیل رو بودن این اقدام ØŒ مخاطب را رنج Ù…ÛŒ دهد.
زبان از اطناب به دور است Ùˆ تاثیر خوانش ٠زیاد متون کهن را در زبان این رمان Ù…ÛŒ توان یاÙت Ùˆ سعی زبان Ùˆ Ù„ØÙ† رمان ØŒ بسیار در ایجاد Ùضا ÛŒ بوم گرایانه Ùˆ Ø´Ú¯Ùت رمان تاثیر دارد. نه اینکه با آوردن زیاد اصطلاØات استان Ùارس Ùˆ یا نام بردن از بعضی مکان ها ÛŒ رمان واشعار Ùولکولوری Ú©Ù‡ مردم ناØیه Ùارس زمزمه Ù…ÛŒ کنند به طور مصنوعی بوم گرایانه شده باشد - Ú©Ù‡ بی تاثیر هم نیست- بلکه Ùضایی Ú©Ù‡ شکری در Ú©Ù„ رمان Ù…ÛŒ سازد Ù…Øیطی را ایجاد Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ نمی توان به عقاید بومی مردمانش – مردمان دنیای رمان – Ø´Ú© کرد Ùˆ بی اختیار باید با او همراه شد .
نمونه ای از این اشعار Ùولکولور:
صل علی سه پایه جون از لنگت در آیه
خواستی پسر نزایی تا عروس خونه ت نیایه!
نمونه های دیگری مانند این اشعار هست Ú©Ù‡ نویسنده برای ساخت Ùضای بومی Ùˆ Ùریب مثبت نویسنده در پذیرÙتن باÙت جامعه ای Ú©Ù‡ تمام این اتÙاقات تعری٠شده توسط راوی ها در ان امکان پذیر است.
اروتیک در رمان هم با اشاره به اعتقادات Ùˆ نماد هایی Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد. مثلن در زیر زمینی Ú©Ù‡ گویی Ú©Ù„ منشا Ø¢Ùرینش Ùˆ سرنخ تمام وقایع رمان از آن جا Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد ØŒ نقاشی هایی وجود دارد Ú©Ù‡ بیان کننده ذهنیت Ú©Ù„ رمان Ùˆ اتÙاق هایی است Ú©Ù‡ به مرورش در رمان Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ یکی از نقاشی ها به آلتی بزرگ مانند خیش اشاره دارد Ùˆ آلت مراد Ú©Ù‡ بزرگ Ùˆ مانند خیش است Ú©Ù‡ آلت بزرگ در هنر قدیم نشانه صلابت Ùˆ قدرت بوده به نوعی Ú©Ù‡ روایت Ù…ÛŒ شود ØŒ مجسمه اسکندر مقدونی هم در اسکندریه Ú©Ù‡ به دستور عمر بن خطاب برای انتقال به مدینه تکه تکه شد هم چنین آلتی داشته Ùˆ هم چنین مجسمه ای Ú©Ù‡ امروزه در آلمان از اسکندر به تقلید از مجسمه مصر ساخته اند چنین است.
باور اینکه انس Ùˆ جن به معاشقه با یکدیگر Ù…ÛŒ پردازند هم در داستان نقش به سزایی دارد. تعبیر گربه ماده به شهرزاد ØŒ گربه ای Ú©Ù‡ کار تمام گربه های نر را راه Ù…ÛŒ اندازد Ùˆ بعد در آغوش شهرزاد جا Ù…ÛŒ گیرد Ø› گربه نر کثی٠که لایق مرگ است به اسد. مراد Ú©Ù‡ عاشق کام گرÙتن از شهرزاد Ùˆ آیلار است در Øقیقت همان کهزاد است Ùˆ این استØاله این دو در هم ØŒ Ùضای اعجاب انگیزی است Ú©Ù‡ در بسیاری از مواقع خواننده را مجذوب Ù…ÛŒ کند Ùˆ مانند دÙÙ† کردن کله خروس در قبرستان Ú©Ù‡ قسمتی از وقایع برای مراد اتÙاق Ù…ÛŒ اÙتد Ùˆ قسمتی برای کهزاد Ú©Ù‡ ناگزیری این موضوع را نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ اعمال همزاد ها بر هم تاثیر Ù…ÛŒ گذارد Ùˆ سرنوشت یکسان برایشان رقم Ù…ÛŒ زند. اما در پایان رمان Ú©Ù‡ هر روایت اتÙاق را یک بار از قول کهزاد Ùˆ یک بار از قول مراد Ù…ÛŒ شنویم تبدیل به تکرار مکررات Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ به گسست روایت Ùˆ آسیب به Ùرم رمان Ù…ÛŒ انجامد.
وقتی کتاب Ø¢Ùرینش تورات را مرور Ù…ÛŒ کنیم بی Ø´Ú© رد پایش را در بوی خوش تاریکی به ÙˆÙور Ù…ÛŒ Ù…ÛŒ یابیم. اشاره به هابیل Ùˆ قابیل Ùˆ Ú¯Ù„ Ùˆ رسوب Øوض Ú©Ù‡ اشاره به Ø¢Ùرینش انسان از Ú¯Ù„ است Ùˆ ناÙرمانی شیطان Ùˆ الخ ..
این رمان ØŒ رمانی طنز Ùˆ برای هجو این پندار های تاریخی بشر نیست ØŒ اما نگاه Ùˆ Ù„ØÙ†ÛŒ طنز در عین سیاه نمایی Ùˆ ارائه صØنه های گروتسک در رمان دارد. صØنه های مشمئز کننده رمان با نگاهی خاص Ú©Ù‡ نویسنده در بیان آن ها ارائه Ù…ÛŒ دهد، برای مخاطب دوست داشتنی Ù…ÛŒ شود Ùˆ گاهی Ù…ÛŒ توان چنین Ùرض کرد Ú©Ù‡ توهم Ùˆ تخیل قوی نویسنده به مخاطب هم منتقل Ù…ÛŒ شود Ùˆ او را به Ùکر Ù…ÛŒ اندازد Ú©Ù‡ واقعا چقدر به زندگی روزمره Ùˆ روایت هایی Ú©Ù‡ مردم روز گار تعری٠می کنند، نزدیک است.
این Ú©Ù‡ برای درمان شهرزاد، هر کس راه ØÙ„ÛŒ پیشنهاد Ù…ÛŒ کند Ùˆ اینکه هیچ کس از دست برد شیطان در امان نیست، مانند سید نباتی هم Ú©Ù‡ انگشتری دارد Ú©Ù‡ به انگشتر شیطان Ù…ÛŒ ماند Ùˆ یا Øتی شیطانی Ú©Ù‡ ریاضی Ùˆ منطق Ù…ÛŒ داند Ùˆ شیطانی Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ Ù…ÛŒ داند Ùˆ اشاره ای است به مخالÙت دین با دانایی Ùˆ معرÙت. چنان Ú©Ù‡ شیطان Ú©Ù‡ به تعبیری همان عقل است Ú©Ù‡ میوه معرÙت Ùˆ شناخت را به انسان ارائه کرد Ùˆ انسان چون زندگی گوسÙند وار خود را در بهشت دید از آن جا رانده شد. Ùˆ روایت مردم از Ú¯Ù… شدن اسد Ú©Ù‡ از قسمت های درخشان رمان است این پرسش را در ذهن خواننده ایجاد Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ واقعن Øقیقت در این دنیا چیست؟
Ø´Ú© Ùˆ تردید در همه ارکان این رمان وجود دارد Ùˆ شاید به همین دلیل است Ú©Ù‡ بر طر٠کردن Ø´Ú© در پایان رمان به مذاق مخاطب خوش نمی آید Ùˆ به Ùرم رمان ضربه Ù…ÛŒ زند.
اشارات بسیار به بعضی از رمان های معرو٠و جملات قصار از بعضی بزرگان این Ø´Ú© را هم ایجاد Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ در Ú©Ù„ راوی پاره صÙر داستان هم دروغ Ù…ÛŒ گوید Ùˆ در Øقیقت با این Ø³Ø·Ø Ø¯Ø§Ù†Ø§ÛŒÛŒ این خود اوست Ú©Ù‡ تمام ماجراها را Ø´Ú©Ù„ داده Ùˆ به هر دلیلی آن ها را به مراد Ùˆ کهزاد نسبت Ù…ÛŒ دهد. اشاره به ادیب شهریار Ùˆ تو ضیØاتی Ú©Ù‡ در باره بسیاری از وقایع تاریخی Ù…ÛŒ دهد هم گواه بر این ماجراست Ùˆ شروع رمان با این جمله Ú©Ù‡ :« گاه آدمی سال های سال یک دمل چرکین را با خودش به این سو Ùˆ آن سو Ù…ÛŒ برد ØŒ به میهمانی...» Ùˆ این جمله هدایت : « در زندگی هر کس درد هایی است Ú©Ù‡ مانند خوره ...» بی Ø´Ú© نمی توان از تاثیر بو٠کور هدایت بر رمان بوی خوش تاریکی قاسم شکری گذشت.
در بو٠کور با Ùرمی رو به رو Ù…ÛŒ شویم Ú©Ù‡ در ابتدا شخصی به بازگویی مسایلی Ù…ÛŒ پردازد Ú©Ù‡ به صورت سورئال Ùˆ Ø´Ú¯Ùت به مخاطب عرضه Ù…ÛŒ شود Ùˆ در بخش دوم به نوعی به ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø±Ø¦Ø§Ù„ ماجرا Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ به نوعی مسایل را باز Ù…ÛŒ کند Ùˆ چنین Ùرمی در بوی خوش تاریکی هم دیده Ù…ÛŒ شود .
شباهت زن اثیری به شهرزاد Ùˆ در جای دیگر شباهت لکاته باز به همین شهر زاد نیز شباهت دیگر این دو رمان است Ùˆ باز هم Ù…ÛŒ توان به مشابهت های بیشتر اشاره کرد Ú©Ù‡ به نظر این قلم ØŒ Øسن این رمان است زیرا از دانشمندی Ú©Ù‡ با ریاضیات اثبات کرد Ú©Ù‡ زمین به دور خورشید Ù…ÛŒ چرخد پرسیدند چطور به این اثبات رسیدی Ùˆ او Ú¯Ùت : "با پا گذاشتن بر شانه بزرگانی Ú©Ù‡ پیش از من بر این ادعا تاکید Ù…ÛŒ کردند."
Øال Ú©Ù‡ به باز خوانی دوباره این رمان پرداخته ام از رای Ùˆ اصراری Ú©Ù‡ بر اول شدن این رمان به عنوان یکی از داوران دور پایانی چشنواره رمان متÙاوت سال جشنواره" واو" داشتم پشیمان نیستم Ùˆ معتقدم این رمان به ØÙ‚ برنده جایزه رمان متÙاوت سال ایران شده است.