مترجم آزاده دواچی

مقدمه

در این مقاله اورول به نقد کتابی پرداخته است که شخصی به نام منون بر اشعار ییتس نوشته است . نگاه اورول به ییتس نگاهی متفاوت است .

. نوع گفتاری که اورول در بررسی اشعار ییتس به کار برده است نشان از توانایی وی برای بررسی آثار ییتس است که بدون دیدی متعصبانه تمامی وجوه اشعار ییتس را مطالعه و مورد نقد قرار داده است . مرجع اورول در این مقاله بیشتر کتاب آقای منون است ، اما با این حال اورول فرازو نشیب هایی را در گفتار خود و درمورد ییتس و همینطور عقاید و طرز نگاه ییتس بیان می کند که جالب و حائز اهمیت است . مقاله زیر از مجموعه نقدهایی است که اورول بر شاعران و نویسندگان و همینطور منتقدان مختلف نوشته است .



یکی از مواردی که نقد مارکسیستی در انجام آن موفق نبوده است یافتن ارتباط میان هدف و سبک ادبی است . موضوع اصلی و استعاری یک کتاب می تواند با واژه ها و اصطلاحات جامعه شناسانه توضیح داده شود اما ظاهرا ساختار آن قابل توضیح نیست . با این وجود این چنین ارتباطی باید وجود داشته باشد. برای مثال هرکسی می داند که جامعه شنا س نمی تواند مثل چسترتن1 و یا امپریالیست تروی -کسی مثل برنارد شو- بنویسد، هرچند این که چه طور هر کس به این موضوع پی ببرد به آسانی قابل بیان نیست. در موردی چون ییتس باید این نوع رابطه میان سبک بی ثبات و حتی تحریف شده نوشتاری اش و دیدگاه تلخش نسبت به زندگی وجود داشته باشد. آقای منون 3به طور عمده به فلسفه غامضی که در زیر کارهای ییتس قرار دارد پرداخته است، اما نقل قولهایی که در تمام طول کتاب جذابش پراکنده شده اند برای این منظور است که این نکته را یاد آور شوند که چه طور شیوه نگارش ییتس تصنعی بوده است . قاعدتا این ساختگی بودن به عنوان یک عبارت یا اصطلاح ایرلندی مورد قبول واقع شده است یا حتی ییتس اعتبارش را از راه همین سادگی کسب کرده است، چرا که کلمات کوتاه به کار می برد اما در واقع هر کس به ندرت با شش خط پیاپی شعرش مواجه می شود که در آن کهنه واژه ای و یا بازگشت ساختگی از زبان نباشد. نزدیکترین مثال را می آورم:

جنون آن مرد پیر را به من ده
مال خودم را دوباره باید بسازم
تا زمانی که من تیمون و یا شاه لیر باشم
یا آن ویلیام بلیکی که
که برروی دیواری ضربه می زد
تا وقتی که حقیقت تابع فریادش شود

این ماهیت غیرضروری که بر حس حالت روحی و هدفی مشابه دلالت می کند در تما م طول شعرهای ییتس و بهترین متنهای وی حاضر است . هر کس به ندرت از نشانه های غرابت فاصله می گیرد چیزی که نه تنها به آثار دهه هایی مانند برج عاج و پوششهای چرمی بر روی علفهای آلوده مربوط می شود ( همه این دو اصطلاح باز می گردد به قرن نوزده ، دوره ای که روشنفکران خود را از پی گیری زندگی روزانه مردم عادی جدا می کردند ) بلکه به نقاشی های رکهام4 ، نقاشی و هنر آزاد و سرزمین هرگز هرگز پیتر پن5 نیز مرتبط است که بعد از همه اینها سرزمین کوچک خوشبخت بهترین مثال خواهد بود . این مسئله اهمیتی ندارد چراکه به طور کلی ییتس با آنها می گریزد و اگر چه که تحریف پس از تأثیرش اغلب آزار دهنده است می تواند جمله هایی همچون " سرما وسالهای بی اسا س " و " دریاهای ماهیهای انبوه مرکل " که هر کدام به طور ناگهانی هر کس را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد انگار که صحنه صورت دختری به سرعت از کنار اتاقی بگذرد. ییتس جزو موارد نادر این قانون است که شاعران زبان شعری به کار نمی گیرند .

چند قرن روحهای ساکن
در سنجش های سخت گذرانده اند
ورای عقاب یا موش کوری
ورای دیدن یا شنیدن
یا حدس ارشمیدس
تا این دلربایی را برویانند

در اینجا وی از کلمه عامیانه و آبکی چون دلربا روی برنگردانده است و از همه اینها گذشته این کلمه به طور جدی این متن حیرت انگیز را خراب نکرده است . اما همین علاقه مشابه با نوعی از ناهمخوانی که بی شک عمدی بوده است کلمات قصار ییتس و اشعار جدل برانگیزش را ضعیف کرده است . برای مثال ( من از خاطره ای نقل قول می کنم ) شعر کوتاهی علیه منتقدانی که الواتی جهان غرب را به باد انتقاد گرفتند.

یک بار وقتی که نیمه شب هوا را نابود کرد
خواجه ها از میان جهنمی گذشتند و
در هر خیابان شلوغی، یکدیگر را ملاقات کردند
تا به جو آن که در آنجا حرکت می کرد خیره شوند
حتی مثل آنهایی که کار می کردند و عرق می ریختند
و به رانهای سفتش چشم دوختند

قدرتی که ییتس در درونش داشت به او مقیاسی ساخته شده را می داد و تحقیری فزاینده آخرین خط شعرش را به و جود می آورد ، اما حتی در این شعر کوتاه شش یا هفت حرف غیر ضروری وجود دارند احتمالا باید از این هم خسته کننده تر و شدید الحن تر می بودند اگر مرتب تر آراسته می شدند. کتاب آقای منون بر حسب اتفاق بیوگرافی کوچکی از زندگی ییتس است اما ورای همه اینها وی علاقه مند به سیستم فلسفی ییتس است که به نظر او موضوع اصلی بیشتر شعرهای ییتس را بیشتر از آنچه که تا کنون شناخته شده است فراهم می کند . این سیستم به طور ناقص و پراکنده در بسیاری از جاها بیان شده است و به معنای گسترده تر ِبصریِ یک کتا ب شخصی چاپ شده است که من تا به حال نخوانده ام، اما آقای منون از آن بسیار زیاد نقل قول کرده است . ییتس توضیحات متنقاضی از اصل این کتاب می دهد و آقای منون کاملا مبسوط به آن اشاره می کند که مدارکی که واضح بوده اند تصوری و تخیلی بوده اند . آقای منون بیان می کند که سیستم فلسفی ییتس اغلب در پشت زندگی روشنفکرانه و هوشمندانه وی از همان ابتدا وجود داشته است . شعرش پر از این اندیشه فلسفی است . و بدون این اندیشه شعرهای نخستینش تقریبا به طور کامل غیر قابل فهم می شوند ". به محض اینکه ما شروع به خواندن در مورد این به اصطلاح سیستم می کنیم میان یک شعبده بازی چرخهای حیرت انگیز ، حرکات مارپیچ اهله های ماه ، تناسخ ، جداسازی روح از بدن ستاره شناسی و هرچیز دیگری وارد می شویم . ییتس خودش را مانند واقعیتی که تماما آن را باور دارد پنهان می کند اما مسلما وی در فلسفه روح گرایی و ستاره شناسی فرو می رود و در اوایل زندگی اش هم تجاربی از کیمیاگری به دست آورده بود. گرچه تقریبا این مسئله در زیر توضیحات دفن شده است ، فهمیدن آن بسیار مشکل است ؛ فهم اهله گوناگون ماه و ایده اصلی سیستم فلسفی ییتس که به نظر می رسد دوست قدیمی ما است در این فلسفه جهان چرخه ای است که در آن همه چیز مدام و مدام اتفاق می افتد. هر کس شاید این حق را نداشته باشد که به باورهای عرفانی ییتس بخندد، چرا که من بر این باورم این می تواند نشانگر درجه ای از عقاید عجیبی باشد که تا حدودی جهانی است و همینطور هم هیچ کس حق ندارد که آنها را تنها به مسائل برونی جزئی تنزل دهد . این دریافت آقای منون است که به کتابش بهایی عمیق می دهد . او می گوید : " در اولین جوشش تحسین و شور و شوق اشعار ییتس بیشتر مردم از فلسفه شگرف او به عنوان بهایی که ما باید برای خردی بزرگ و کنجکاو پرداخت کنیم ، یاد می کنند . هرکس ممکن است کا ملا نتواند درک کند که مقصد ییتس کجا بوده است . و آنهایی که موفق به درک این فلسفه شدند همچون پاوند و شاید الیوت جایگاهی را که او در نهایت گرفت را تأیید کردند .
اولین عکس العمل آن طوری که کسی که ممکن است از ذهن سیاسی گرای شاعرجوان انگلیسی انتظار داشته باشد به وجود نمی آید. آنها گیج و سردرگم می شوند چرا که روششان به اندازه آن دیدگاهی که ممکن است اشعار قوی آخرین روزهای ییتس را به وجود نیاورده باشد سخت گیرانه و ساختگی نیست . "هنوز هم ممکن است فلسفه ییتس بعضی از معانی چپ گرایانه را آن طور که آقای مننون خاطر نشان می کند داشته باشد .
به تعبیر زبان سیاسی تمایلات ییتس فاشیستی بوده است . در طول بیشتر زندگی اش و بسیار قبل تر از زمانی که کسی در مورد فاشیست چیزی شنیده باشد وی دیدگاه کسانی را که از راه اشراف سالاری به فاشسیم رسیده بودند را داشته است . او بسیار از دموکراسی ، جهان جدید ، علم ، مکانیزه شدن و اندیشه پیشرفت و ورای همه اینها از اندیشه برابری انسانها متنفر بود. بیشتر تصاویر کارهای وی فئودالی بودند و واضح است که وی کلا از خودبینی معمولی دیگر آدمها هم جدا نبوده است . بعدها این تمایلات شکل واضح تری به خود گرفتند و به او اجازه دادند که"پیرزومندانه دیکتاتوری به عنوان تنها راه حل را بپذیرد. حتی ظلم و خشونت لزوما شر نیستند، چرا که مردمی که شر و خیر را نمی شناسند کاملا تسلیم این خودکامگی می شوند . هرچیزی باید از صدر شروع شود. هیچ چیز نمی تواند از میان توده ها برخیزد" .ییتس آن قدر ها هم علاقه مند به سیاست نبود و بدون شک با رسوخ عقایدش به زندگی عامه مورد تنفر واقع شد، با این وجود ییتس اظهارات سیاسی اش را بیان می کرد. او مرد بزرگی برای سهیم کردن استعاره های آزادی خواهی بود و در اوایل دهه 1920 در متن منصفانه ی معروفی ( سومین رویداد ) جهانی را پیش بینی کرد که ما در حقیت به آن نقل مکان کرده بودیم . اما به نظر می رسد که ییتس به عصر این رویداد خوش آمد می گوید که عصری پیشوایانه ، مردانه ، سخت و مدرن است و تحت تأثیر ازرا پاند و بسیاری از نویسندگا ن فاشیست ایتالیایی قرار گرفته است. ییتس تمدن جدیدی را توصیف کرده است که آرزویش را داشته و براین باور بوده است که از راه می رسد : " تمدن اشراف سالارانه در کاملترین فرمش ، هر جزئی از زندگی اشراف سالارانه ، هر تجمعی از شاکیان در در گاه هر انسان بزرگی ، ثروت عظیم هرجا در دستان اندک کردمی همه وابستگان به تعداد اندکی حتی تا خود امپراطور که خودش خدایی وابسته به خدایی عظیم تر است و درهر جا در دادگاه ، در خانواده، نابرابری قانون را می سازد . "
معصومیت و سادگی این عبارت به اندازه خودخواهی اش جالب است . برای شروع در عبارتی جداگانه می گوید " ثروت انبوه در دست اندک مردمانی است " و در اینجا ییتس واقعیت اصلی فاشیسم را به صورتی کاملا مشخص بنا می کند که همه شعارش اینگونه طراحی شده است تا افشا نشود. تنها ادعای سیاسی هر فاشیست همیشه جنگ برای عدل بوده است : ییتس ِ شاعر در نگاهی اجمالی می گوید که معنای فاشیست بی عدلی است و برای هر دلیل آن صحه می گذارد . اما در همان زمان وی قادر به دیدن تمدنِ خودکامه نوین نمی باشد که اگر از راه برسد اشراف سالارانه نخواهد بود و یا معنایی از اشراف سالاری که مد نظر اوست . من تحت تأثیر آدمهای اشرافی با چهره هایی که نقاشی شان را ون دیک6 کرده نمی شوم اما تحت تأثیر میلیونرهای ، مقامات دولتی با چهره های شاخص و گانگسترهای قاتل قرار می گیرم . دیگرانی که اشتباه مشابه را مرتکب شده اند پس از آن دیدگاهشان را تغییر دادند و هر کس مسلما این گونه تصور نباید کند که ییتس اگر بیشتر زندگی می کرد مسلما دنباله رو دوستش پاوند حتی برای همدردی و نزدیکی با او می شد . اما گرایش متن بالا که از آن نقل قول کردم واضح است و دور انداختن کامل هر آنچه از خوبیهایی که دو هزار سال گذشته به دستش آورده بود نشانه ای دلواپسی و نا آرامی است . چگونه عقاید سیاسی ییتس با گرایشاتش به سمت نهان جویی پیوند می خورد ؟ در نگاه اول این مسئله مشخص نیست که چرا تنفر از دموکراسی و یک تمایلی به با ور بلور نگری باید با هم بیایند . آقای منون تنها این مسئله را به صورت کوتاهتری مورد بحث قرار داده است ، اما در این جا طرح دو گمان ممکن به نظر می رسد . برای شروع این نظریه که تمدن به سوی تکرار چرخه ها نزدیک می شود ،راه گریزی برای مردمی است که از مفهوم برابری انسانها دوری می جویند . اگر این صحیح باشد که همه ی این یا حتی چیزی شبیه به این مسئله قبلا اتفاق افتاده باشد پس جهان علمی و مدرن با هر رویدادی از ارزشش کاسته می شود و پیشرفت برای همیشه غیر ممکن می گردد. خیلی اهمیت ندارد اگر طبقه های پایین اجتماعی به سطح بالاتری از وضعیت فعلیشان برسند چرا که بعد از همه اینها ما به زودی و دوباره به دوره خودکامگی بازخواهیم گشت . ییتس به هیچ وجه در این دیدگاه تنها نیست . اگر جهان به دور چرخی بگردد ، آینده قابل پیش بینی است ،حتی شاید با جزئیاتی بیشتر . این تنها یک سؤال از کشف قوانین این حرکت است مثل اولین ستاره شناسان که منظومه شمسی را کشف کردند . باور کردن این مسئله و این که باعث می شود باور نکردن ستاره شناسی یا سیستم مشابه مشکل باشد . یک سال قبل از جنگ بررسی نسخه ای از نمایشنامه گرینگویر در هفته نامه فاشیست های فرانسوی بیشتر توسط افسران ارتش خوانده شد و من دریافتم که ارزش آن کمتر از سی و هشت تبلیغ برای غیب گویی نبود . دو ما اینکه بیشترین مفهوم اعتقا د به سحر و جادو همراه با این عقیده است که علم و دانش باید چیزی محرمانه باشد و تنها به محافل کوچکی از هم جرگه ها محدود شود . اما این ایده مشابه عقاید پایه ای فاشیسم است . آنهایی که از آینده ادعای جهانی ، آمورش همگانی ، آزادی فکر ، رها سازی زنان می هراسند تمایلشان به سمت فرقه های سری آغاز خواهد شد . ارتباط دیگری میان فاشیسم و جادو گری در دشمنی و عدات عمیق این دو با قوانین اخلاقی مسیحیت وجود دارد .
بدون شک ییتس در عقایدش تردید داشته است و در زمانهای مختلف بسیاری از ایده های متفاوت را داشته است بعضی از عقایدش روشن بوده اند وبعضی نه . آقای منون برای او ادعای الیوت را تکرار می کند که او بلندترین دوران پیشرفت را از هر شاعر دیگری که تاکنون زیسته داشته است. اما یک چیز وجود دارد که به نظرهمیشگی و پیوسته می رسد حداقل در تمام کاری که من به خاطر می آورم و آن نفرت او از تمدن مدرن غربی است و آرزویش برای بازگشت به دوران برنز و یا شاید قرون وسطی.
همانند تمامی متفکران، ییتس مایل است که در تحسین بی خردی بنویسد . آدم گول خورده نمایشنامه فوق العاده اش ،ساعت شیشه ای شخصیت چستترونی ، دیوانه پروردگارش و کسی است که معصوم زاده شده است و همیشه از انسان هوشیار آگاه تر است . فیلسوف در این نمایشنامه با این آگاهی می میرد که تما م زندگی فکری اش هدر رفته است ( من از خاطره دوباره نقل قول می کنم ):
مسیر رویدادهای جهان عوض شده است
و با این رویدادافکار من هم
به بهاری طوفانی و ابری رفته اند
امان !
این منبع کوهستانی اش است
که به ذهنی مجنون مبدل می شود
که تمام آنچه به پایان رسانده ایم
ناتمام است
و گمانهایمان که وزشی بیش نیست

کلمات زیبا اما در معنای عمیقشان گنگ و ارتجاعی هستند چرا که حقیقتا درست است که یک روستایی بی سواد و کم عقل به خودی خود خردمند تر از یک فیلسوف است. پس بهتر بود اگر حروف الفبا هرگز اختراع نمی شدند . البته که تمامی این تمجیدهای از گذشته تا حدودی احساسی می باشند چرا که ما در گذشته زندگی نمی کنیم . یک فقیر ، فقر را ستایش نمی کند . قبل از اینکه شما از ماشین متنفر شوید ، ماشین باید شما را از کار طاقت فرسا رها سازد. اما اینگونه نیست که بشود گفت که خواست ییتس برای زمانی کهن تر و پیشوایانه صادقانه نبود . یافتن ایجاد این خودبینی درجایگاه کسی مثل ییتس به عنوان شاخه ضعیفی از اشراف سالاری، سؤال دیگری است . ارتباط میان افکا ر گنگش و تمایلش به غرابت جالب توجه زبانی انجام شده باقی می ماند آقای منون خیلی به آن اشاره نکرده است.
این کتاب آقای منون کتاب بسیار کوچکی است و من واقعا دوست دارم بیبنم آقای منون بازهم جلو رود و کتاب دیگری در مورد اشعارییتس بنویسد و از جایی شروع کند که این کتاب نتوانسته است تمام کند. "اگر که صدای شاعران بزرگ زمان ما در عهد فاشیسم طنین انداز شود تا حدودی به نظر نشان آزاردهنده ای است. " این جمله را آقای منون در آخرین صفحه اش بیان کرده است و در همانجا رهایش کرده . این نشان آزاردهنده ای است چرا که تنها مورد نیست . به طور کلی بهترین نویسندگان زمان ما در تمایلاتشان ارتجاعی بوده اند و گرچه فاشیسم هیچ بازگشت واقعی را به گذشته پیشنهاد نکرده است آنهایی که خواهان گذشته است فاشیسم را زودتر از جایگزینهای محتمل می پذیرند . اما دیگر راههای این رویکرد از آنجایی که ما در طول این دوسه سال گذشته هم دیدیم وجود دارند . ارتباط میان فاشیسم و روشنفکران ادبی نیاز به تحقیق دارد و ییتس ممکن است بهترین نقطه شروع باشد. او می تواند به بهترین وجه به وسیله کسی همچون آقای منون مورد مطالعه قرار گیرد که ابتدائا به شاعر همانند یک شاعر نزدیک می شود اما کسی است که همیچنین می داند عقاید سیاسی و مذهبی یک نویسنده چیزهای زائدی نیستند که نادیده گرفته شوند اما چیزهایی هستند که نهایتا اثر خود را حتی بر کوچترین جزئیات کارش خواهد گذاشت .


پانوشتها
1- G. K. Chesterton
2- Bernard Shaw
3- Menon
4- Arthur Rackham
5- Peter Pan
6- Van Dyck