نگاهی به مجموعه داستان مردی که گورش گم شد
نوشته :سروش علیزاده
ØاÙظ خیاوی در مجموعه مردی Ú©Ù‡ گورش Ú¯Ù… شد در هر داستان دنیایی ساخته Ú©Ù‡ مردمانش با سنت Ùˆ مذهب Ùˆ خراÙات آمیخته اند ØŒ راوی هایی دارد Ú©Ù‡ اکثرا نو جوان ها Ùˆ جوان هایی هستند ساده دل Ú©Ù‡ عمدتا از مسایل جنسی رنج Ù…ÛŒ برند
در دنیایی Ù…Øدود به آن Ú†Ù‡ دیده اند Ùˆ با اطلاعاتی Ù…Øدود مبتنی بر سنت Ùˆ بومی گرایی با تمام خواص زندگی در جغراÙیایی خاص – مشکین شهری Ú©Ù‡ خیاوی Ù…ÛŒ سازد – دست به گریبانند .
نگاه خوب نویسنده به جزییات زندگی Ùˆ رÙتار مردم Ùˆ ارایه المان هایی از گویش ØŒ نوع غذا Ùˆ Ø´Ú©Ù„ عزلداری Ùˆ مذهب شخصیت ها Ùضایی ترسیم Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ Ùقط به خالق خود آن مکان تعلق دارد – ØاÙظ خیاوی – تعلق دارد.
در کلیت Ùضای مجموعه ØŒ انسان مد نظر است Ùˆ انسان ØŒ خواست ها در برابر ناتوانایی های ویژه ØŒ گریز از تنهایی Ùˆ Ú©Ø´Ù Ùˆ مبارزه با مسایلی Ú©Ù‡ روان شخصیت ها را زجر Ù…ÛŒ دهد دستمایه اکثر داستان هاست. به نوعی جدا از نگاه روانشناختی به این مجموعه Ù…ÛŒ توان Ú¯Ùت داستان های خیاوی در این مجموعه داستان شخصیت است Ùˆ بس Ø› Ùˆ این Ú¯Ùته هنری جیمز در ذهن تداعی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ داستان مگر چیست به جز خلق شخصیت!
زبان Ùˆ زمان در این مجموعه خوب باهم Ú†Ùت شده اند Ùˆ راوی ها Ú©Ù‡ اکثرا گذشته هایی دور Ùˆ گاهی نزدیک را روایت Ù…ÛŒ کنند با زبانی مستØÚ©Ù… Ùˆ بدون Øر٠اضاÙÙ‡ Ùˆ اطناب زبانی روایت Ù…ÛŒ شوند .
Ùˆ گاهی مانند داستان مردی Ú©Ù‡ گورش Ú¯Ù… شد Ùˆ مرد ها Ú©ÛŒ از گورستان Ù…ÛŒ آیند داستان به جلو Øرکت کرده Ùˆ با تداعی خاطره هایی به روایت گذشته Ù…ÛŒ پردازند.
خیاوی در چشم تمامی روایتگران دوربینی Ù…ÛŒ کارد Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بینند ضبط کرده Ùˆ واگویه Ù…ÛŒ کنند. این کار با روایت خاطره وار بودن داستان ها خوب Ú†Ùت نمی شود Ùˆ اندکی مخاطب را رنج Ù…ÛŒ دهد. به ویژه در داستان "آن ها Ú†Ù‡ طوری Ù…ÛŒ گریند" این اÙراط در Ú¯Ùتن جزییات Ùˆ هرچه Ú©Ù‡ هست در روایتی Ú©Ù‡ ریتم کندی هم دارد Ùˆ هیچ چیز جدیدی با این نمایشی نوشتن از روایت تعزیه ارائه نمی دهد Ùˆ کش٠جدیدی ورای آن Ú†Ù‡ در این دست روایت ها بیان شده ندارد .
اگر Ú†Ù‡ جزیی نگری در داستان های خیاوی به خوبی از عهده ÛŒ دادن اطلاعات به مخاطب بر Ù…ÛŒ آیند اما گاهی اÙراط در جزء پردازی Ùˆ پرداخت بیش از Øد به شخصیت های Ùرعی داستان ها Ú©Ù‡ تاثیری در Ú©Ù„ جریان روایت ندارند به کلیت مجموعه ضربه زده است Ùˆ در هر داستان موتی٠هایی ساخته Ú©Ù‡ با نخی نامریی به سایر موتی٠ها Ú†Ùت نمی شوند Ùˆ دانه هایی از ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ø±Ø§ Ù…ÛŒ مانند Ú©Ù‡ در سطØÛŒ ناصا٠و سنگلاخ پخش شده اند Ùˆ گاه قاعده عروسک های روسی Ùˆ آیینه در آن ها رعایت نشده Ùˆ این کثرت ها به ÙˆØدت نمی رسند.
شاهد مثال در داستان " روزه ات را با گیلاس باز Ú©Ù†" پیر مردی به نام "نمو" است Ú©Ù‡ برگ مو Ùروش است Ùˆ یا باز در همین داستان " شوکور" Ú©Ù‡ راوی در یک Øرکت ذهنی Ùˆ پیش بینی هایی Ú©Ù‡ قبل از رÙتن به خانه سومان Ù…ÛŒ کند Ùˆ الی آخر.
این تکثیر کردن ها Ùˆ به ÙˆØدت نرساندن ها به Ùرم بعضی از داستان های این مجموعه به شدت آسیب رسانده است. به اصل باور پذیری مخاطب هم در بسیاری از داستان ها توجه نمی شود Ùˆ نویسنده با ساده اندیش Ùرض کردن مخاطب با تمهیداتی دم دستی از خیلی از وقایع Ù…ÛŒ گذرد.
" ص٠دراز مورچگان " ،" مردی که گورش گم شد " و " ماه بر گور می تابید " اگر چه انسجام ساختاری خوبی نسبت به سایر داستان های مجموعه دارند، اما این نقیصه از ارزش این کارها می کاهد.
در ص٠دراز مورچگان کسی Ú©Ù‡ با تیر Ùˆ کمان گنجشک شکار Ù…ÛŒ کند Ùˆ با قساوت گربه زنده را در دیگ Ù…ÛŒ جوشاند Ø› به راØتی دختران معصوم را بی عصمت Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ùیلم Ùˆ عکس از آن ها Ù…ÛŒ گیرد، با یک "برو Ú¯Ù… شو" معشوق Ù…ÛŒ رود Ú©Ù‡ در جبهه Ú¯Ù… شود Ùˆ یا ورود او به جبهه Ùˆ تک تیر انداز شدنش با این جملات ص 56 " بعد Ú¯Ùتم : آقاجان من تک تیر اندازم ... " Ùˆ " این قدر هم اØمق Ùˆ پپه نیستم ..."
Ùˆ " دید Ú©Ù‡ بچه ننه نیستم، دمش گرم،آدمش را خوب شناخت ..." نویسنده با نگاهی سطØÛŒ Ùˆ یا باوری زشت به ذهن مخاطب گمان Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ به همین راØتی Ù…ÛŒ توان پذیرÙت Ú©Ù‡ یک Ùرمانده میدان جنگ با یک نیروی آموزش ندیده به همین راØتی کنار Ù…ÛŒ آید!
در "مردی که گورش گم شد" هیچ دلیلی برای دزدیده شدن راوی ارایه نمی شود و نکته دیگر این است که در یک داستان رئال بی هیچ قرار دادی با مخاطب ، راوی پس از مرگ و کشته شدن، همچنان به روایت مشغول است.
ماه بر گور Ù…ÛŒ تابید هم این چنین مشکلی با اصل واقعیت نمایی دارد،جدا از آن Ú©Ù‡ اصلا بØØ« Øزب Ùˆ تشکل کمونیستی در داستان جا نمی اÙتد Ùˆ خورده شدن یک جنازه انسان در عرض چند ساعت توسط دو سگ با توجه به Øجم معده سگ ها ØŒ باور پذیر نیست Ú©Ù‡ راوی Ù…ÛŒ گوید هیچ اثری از جنازه باقی نمانده است!
مذهب Ùˆ اروتیک هم دست مایه های دیگر داستان های این مجموعه هستند . مذهب به نوعی آمیخته با خراÙات است Ùˆ دست آویزی است برای نویسنده Ú©Ù‡ به Ø·Ø±Ø Ù¾Ø±Ø³Ø´ هایی بزرگ از زبان راوی هایی Ú©ÙˆÚ†Ú© بپردازد Ùˆ چند Ù„Øظه ای مخاطب را به Ùکر کردن وا دارد.
کار کرد اروتیک در بعضی از داستان های خیاوی مثبت است و تاثیر خوبی دارد . مانند تشبیه "سومان" به درخت گیلاس و بوسیدن درخت به جای او و در چشم های آبی عمو اسد اشاره و دیالوگ های مادر و پدر در باره بی بسم الله بودن داوود که از این دست تصویر ها در داستان بسیار زیادند و خوب نشسته است.
اما از آن جایی Ú©Ù‡ اکثر شخصیت ها از مشکلات جنسی رنج Ù…ÛŒ برند نویسنده هم پا را از Øیطه اروتیک Ùراتر نهاده Ùˆ به ÙˆÙ‚ÛŒØ Ù†Ú¯Ø§Ø±ÛŒ در داستان Ù…ÛŒ رسد. همان قدر Ú©Ù‡ در " ماه بر گور Ù…ÛŒ تابید" تجاوز در دوران کودکی به انگیزه ای برای راوی Ùˆ دوستش برای بیرون کشیدن مرده از گور Ùˆ مجازات او بر کنش داستان تاثیر دارد در همان Øد هم Ø´Ø±Ø Ø§Ø³ØªÙ…Ù†Ø§ رسول در کلاس با گزارش Ù„Øظه به Ù„Øظه آن عمل در "چشم های آبی عمو اسد" کار کردی ندارد Ùˆ به داستان لطمه Ù…ÛŒ زند.
اصولا اروتیک لایه زیرین اثر داستان است Ú©Ù‡ نویسنده به Ú©Ù…Ú© آن مسأ له Ùˆ یا معضل Ùˆ یا ØرÙÛŒ را بیان Ù…ÛŒ کند، مانند " به شهر میمون خوش آمدید " وونه گات Ø› نه این Ú©Ù‡ با صر٠صØنه های جنسی سعی در جذب مخاطب داشت ،که در این صورت Ùیلم های پرونو بسیار جذاب تر است برای مخاطبانی Ú©Ù‡ در جستجوی این گونه صØنه های Ù‚Ø¨ÛŒØ Ø¯Ø± داستان هستند.
Ù…Øمد بØرالعلوم نوشت
من اين كتاب را خوانده ام و اكنون زواياي خوبي از اين مجموعه برايم گشوده شد
با سپاس از شما نويسنده اين نقد جناب
سروش عليزاده