شعر چگونه تاثیر Ù…ÛŒ گذارد ØŸ----Ùرهاد عرÙانی - مزدک
-برای اینکه بتوانیم به شعر بپردازیم ، پیش از هر چیز ، باید تصویری روشن از پدیده ای کلی تر ، که شعر زیرمجموعهء آن است ، داشته باشیم. این پدیده چیزی نیست جز هنر
از همان زمانیکه بشر شروع کرد به نقاشی کردن روی دیوار غارها ØŒ در کنار همهء انگیزه هائی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانست برای اینکار وجود داشته باشد (( مثل انتقال عناصری Ú©Ù‡ مشغولیت زندگی روزمره اش بود ØŒ یا مقابله با هراسی Ú©Ù‡ از ناتوانی اش در مقابل طبیعت نشأت Ù…ÛŒ گرÙت Ùˆ ... یا Øتی سرگرمی Ùˆ گذراندن اوقات Ùراغت در شبهای طولانی ٠تنهائی )) ØŒ به چیزی هم Ù…ÛŒ توانست Ùکر کند ØŒ Ú©Ù‡ تمامی انگیزه های Ùوق را جمع Ù…ÛŒ بست. آن چیز، انتقال اØساس بود . اینکه بشر از Ú©ÛŒ Ùˆ چگونه به این Ù…Ùهوم Ú©Ù„ÛŒ (( یعنی هنر )) دست یاÙت ØŒ روشن نیست ØŒ اما این روشن است Ú©Ù‡ ØŒ این عنصر Ù…Øوری در زندگی بشر ØŒ Ùˆ در همه دوران ØŒ طبیعتا نمی توانسته است به عنوان یک پدیدهء متÙاوت از دیگر پدیده ها ØŒ شناخته شده نباشد.
با وجود تمامی تعاریÙÛŒ Ú©Ù‡ تا کنون از هنر داده شده ØŒ آنچه را Ù…ÛŒ توان Ø¨ÙˆØ¶ÙˆØ ØŒ به عنوان عنصری از عناصر ØŒ Ùˆ Ù…Øور ØŒ مجزا کرد ØŒ چیزی نیست جز یک خصوصیت : (( برانگیزاندن ! )) . به تعبیر دیگر، آنچه این پدیده را از تمامی Øوزه های دیگر معرÙت جدا Ù…ÛŒ کند ØŒ خصوصیت برانگیزانندگی آن است. اینکه قادر است به عنوان یک پدیدهء ثانوی ØŒ همان Øسی را تولید کند ØŒ Ú©Ù‡ هنرمند را برانگیخته است. پدیدهء تاثیرگذاری ØŒ جانمایهء اصلی هنر است. بی آنکه بخواهیم Ùعلأ به جنبه های ارزشی ØŒ Ùˆ مثبت Ùˆ منÙÛŒ بپردازیم ØŒ Ù…ÛŒ توانیم بپذیریم Ú©Ù‡ : (( هر اثر اگر برانگیزاند ØŒ هنر است )) .
با این تعری٠، شعر ØŒ به عنوان یکی از شاخه های اصلی درخت هنر ØŒ نباید Ùاقد این عنصر اصلی باشد. اما شعر ØŒ به عنوان یک پدیدهء کلامی ØŒ چگونه Ù…ÛŒ تواند دارای این خصوصیت شود. این نکته ØŒ همان نکتهء اصلی در Ø´Ú©Ù„ گیری شخصیت شعری Ùˆ Ù…Øصول شاعرانه است.
قبل از هر چیز ØŒ باید توجه کنیم Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ شعر انجام Ù…ÛŒ دهد ØŒ پیش ØŒ Ùˆ بیش از هر چیز ØŒ توسط (( واژه )) صورت Ù…ÛŒ پذیرد. پس (( واژه )) مادهء اولیه Ùˆ شمارهء یک است . اما واژه ØŒ به خودی خود ØŒ معر٠شعر نیست. خشتی است Ú©Ù‡ با توجه به جنس آن ØŒ جایگاه آن ØŒ استØکام آن ØŒ Ùˆ زاویهء قرارگرÙتن آن در ساختمان شعر ØŒ Ù…ÛŒ تواند Ùˆ باید Ú©Ù‡ مسئولیت خود را در مجموعهء کارکرد ٠تاثیر گذاری ØŒ به انجام رساند.
عنصر دوم ØŒ جمله است. یعنی یک ردی٠خشت ٠هم اندازه ØŒ هم تراش ØŒ Ùˆ هم توان ØŒ Ú©Ù‡ قادر است یک تصویر Ù Ù Øداقل ØŒ مانند یک ردی٠خشت در یک دیوار ØŒ ایجاد کند.
عنصر سوم هماهنگی Ùˆ تناسب است. این عنصر ØŒ هم سازندهء Ø´Ú©Ù„ شعر است ØŒ هم آن پدیدهء بنیانی است Ú©Ù‡ از آن به عنوان موسیقی کلام یاد Ù…ÛŒ کنند. آنچه شعر را از غیر شعر مجزا Ù…ÛŒ کند ØŒ Ùˆ همچنین آن را به عنوان یک اثر هنری ØŒ از انواع دیگر هنر ØŒ متمایز Ù…ÛŒ سازد ØŒ همین عنصر است. در اینجاست Ú©Ù‡ شعر به عنوان یک هنر ٠کلامی ØŒ از انواع دیگر هنر کلامی ØŒ همچون نثر ØŒ جدا شده ØŒ Ùˆ شخصیت مستقل Ù…ÛŒ یابد. اگر Ú†Ù‡ نثر نیز دارای عنصر هماهنگی ØŒ Ùˆ تناسب است. اما نوع آن خطی است ØŒ نه هندسی ! ضرب آهنگ ØŒ در نثر نوسان ندارد ØŒ واگر دارد ØŒ تکرار نمیشود ØŒ یعنی از ریاضی هجائی Ùˆ یا توازن اصوات کوتاه Ùˆ بلند در واØد کلامی ØŒ پیروی نمی کند ØŒ بنابر این ممکن است القاء آهنگ Ùˆ موسیقی کند ØŒ ولی القاء وزن نمی کند ØŒ اما در شعر ØŒ هم تکرار Ù…ÛŒ شود ØŒ Ùˆ هم از نوسان ٠متوازی Ùˆ متوازن (( مانند عروض )) Ùˆ یا نامتوازی Ùˆ متقاطع ولی متوازن (( مانند شعر نیمائی )) برخوردار است.
پس سه عنصر اصلی هنر کلامی ØŒ د رنوع شعر Ø› واژهء مضمونی ØŒ جملهء تصویری ØŒ Ùˆ تناسب ٠متوازن است. شعر برای اینکه بتواند به عنوان یک پدیدهء هنری ØŒ به وظیÙهء اصلی اش , یعنی تاثیر گذاری Ùˆ تØریک اØساسات ØŒ در سمت Ùˆ سوئی مشخص ØŒ عمل کند ØŒ باید قادر باشد با کاربست سه عنصر Ùوق الذکر آنچنان Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ تصویری ایجاد نماید ØŒ Ú©Ù‡ Ù…Øرکهای عصبی ٠مخاطب را ØŒ متوجهء تصویری قرینه نماید. به عبارت ساده تر: سخن کز دل برآید - نشیند لاجرم بر دل ! هنر شاعر در آن است Ú©Ù‡ با کاربست عناصر Ùوق ØŒ قادر به ساختن آنچنان تصویری باشد ØŒ Ú©Ù‡ قادر بوده است اØساسات خود او را تØریک کرده ØŒ در او ایجاد شور نماید.
اما نکته ای بس با اهمیت Ú©Ù‡ در اینجا باید مد نظر قرار گیرد ØŒ این است Ú©Ù‡ تصویر Ù Ù…Øرک شاعر ØŒ دقیقأ همان تصاویر Ù…Øرک مخاطب نیست، چرا Ú©Ù‡ عناصر ٠تصویر اولیه ØŒ از گذرگاه ذهن شاعر ØŒ یعنی تصورات ÙˆÛŒ ØŒ عبور کرده است. پس تصویر شعری ØŒ تصویر Ù…Øرک شاعر ØŒ بعلاوه تصورات ÙˆÛŒ است . اتÙاقا آنچه باعث Ù…ÛŒ شود مخاطب اغلب این سوال را با Ø´Ú¯Ùتی بپرسد Ú©Ù‡ : (( چگونه این شاعر توانسته است چنین شعری بسراید ØŸ )) نیز ØŒ همین نکته است. این نکته Ú©Ù‡ همهء مردم عادت دارند ØŒ تصاویر ٠دریاÙتی را ØŒ د رکنار تصورات خود ارائه دهند ØŒ اما شاعر، آن دو را درآمیخته ØŒ تصویری دیگر Ù…ÛŒ سازد.
اگر شاعر درچگونگی ٠استÙاده از عناصر اصلی توانا باشد ØŒ قادر خواهد بود Ù…Øرکهای اولیه را ØŒ در جمع بست با Ù…Øرکهای ثانویه ØŒ تبدیل به Ù…Øرکهای نوینی نماید Ú©Ù‡ ØŒ اØساسات را با توان بیشتری به Øرکت وادارد. همانگونه Ú©Ù‡ شما وقتی دست خود را در کنار بخاری Ù…ÛŒ گیرید ØŒ اعصاب ØŒ تØریک شده ØŒ عکس العمل نشان Ù…ÛŒ دهند ØŒ واژه ها ØŒ جملات Ùˆ Ø´Ú©Ù„ بکارگیری آنها باید چنان باشند Ú©Ù‡ همان تØریک را ØŒ اینبار از طریق چشم Ùˆ گوش انجام دهند ØŒ چرا Ú©Ù‡ شعر Ø› هنر انتقال اØساس از طریق کلام ٠موزون است. همانگونه Ú©Ù‡ نثر Ø› هنر انتقال اندیشه از طریق کلام ٠منثور است. درست است Ú©Ù‡ در هر دو هنر (( اندیشه Ùˆ اØساس )) با هم بکار گرÙته Ù…ÛŒ شود. اما در شعر (( اØساس )) مقدم است Ùˆ در نثر (( اندیشه )). در شعر ØŒ هنر ٠چگونگی ٠برانگیختن Øس ØŒ Ø´Ú©Ù„ را Ù…ÛŒ سازد. در نثر ØŒ هنر چگونگی بیان اندیشه ØŒ سازندهء Ø´Ú©Ù„ است.
به این مثال توجه Ùرمائید : ( چشم مخصوص تماشاست ØŒ اگر ØŒ بگذارند خندهء پنجره زیباست ØŒ اگر ØŒ بگذارند غضب آلوده نگاهم مکنید ای مردم دل من مال شماهاست ØŒ اگر ØŒ بگذارند ) - Ù…Øمود اکرامی.
پس تÙاوت اصلی شعر Ùˆ نثر، در Ø´Ú©Ù„ بیان اندیشه Ùˆ اØساس Ùˆ مسالهء تقدم Ùˆ تاخر هر کدام است ØŒ نه هیچ چیز دیگر!!
شعر از طریق اولویت بیان اØساس ØŒ در Ø´Ú©Ù„ خود تاثیر Ù…ÛŒ گذارد ØŒ Ùˆ نثر ØŒ از طریق اولویت بیان مضمون خود.
Ùˆ اما این ساخت ٠تاثیرگذار، از Ú†Ù‡ مکانیزمی پیروی Ù…ÛŒ کند ØŸ من نمی خواهم چیز تازه ای بگویم. چیزهائی را Ù…ÛŒ گویم ØŒ Ú©Ù‡ همه Ù…ÛŒ دانید. Ùقط قصدم این است Ú©Ù‡ مجموعه ای از تصاویر پراکنده را کنار هم بگذارم ØŒ بلکه بتوانیم تماشاگر منظره ای باشیم.
همانطور Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانید ØŒ اساس شعر بر اØساس استوار است. اما Øس چیست؟
Øس ØŒ همان تØریک عصبی است. یعنی زمانی شما چیزی را اØساس Ù…ÛŒ کنید Ú©Ù‡ ØŒ اعصابتان تØریک شده باشد. Øالا این اعصاب ممکن است مربوط به چشم شما باشد ØŒ یا گوشتان ØŒ یا پوستتان ØŒ یا... ØŒ در هر صورت Ùرقی نمی کند. Ù…Øرک ØŒ با تØریک سلولهای عصبی شما Ùˆ سپس Ùعل Ùˆ انÙعالات شیمیائی ٠بین سلولهای عصبی ØŒ Ùˆ ایجاد الکتریسیته ØŒ پیامی عصبی را به مغز شما ارسال Ù…ÛŒ کند. این مکانیسم سادهء Øس کردن چیزی در Ù…Øیط است. این پیامها وقتی به مغز Ù…ÛŒ رسد ØŒ در آنجا تجزیه Ùˆ تØلیل شده ØŒ Ùˆ دسته بندی Ù…ÛŒ شود ØŒ Ùˆ هر کدام در پرونده ای خاص قرار Ù…ÛŒ گیرد. اگر این پیامها به Ù„Øاظ طول موج Ùˆ Ùرکانس هماهنگ باشد Ùˆ یا بهتر بگویم (( متناسب باشند )) Ùˆ از یک منبع صادر شده باشد ØŒ ایجاد تصویر Ù…ÛŒ کند ( شدت Ùˆ Øدت Ù…Øرکها ØŒ نقشی تعیین کننده ØŒ در گزینش تصاویر ØŒ توسط مغز دارند ). تصویری Ú©Ù‡ ØŒ باز هم ØŒ مغز این قابلیت را دارد Ú©Ù‡ آن را با دیگر تصاویر ØŒ از پرونده های دیگر تطبیق داده ØŒ Ùˆ یا تÙکیک کند ØŒ Ùˆ منظری جدید تولید کند ØŒ این عمل ØŒ همان بازتولید تصویر است ØŒ Ú©Ù‡ در عناصر ØŒ با تصویر اولیه ØŒ از یک خانواده است ØŒ ولی در آرایش عناصر ØŒ با آن تÙاوت دارد ØŒ همانند اتÙاقی Ú©Ù‡ در ترکیب Ùˆ یا تجزیهء عناصر آلی ØŒ با آن روبرو هستیم.
ما ، بطور طبیعی ، در شبانه روز ، چه در خواب و چه بیداری ، میلیونها و بلکه میلیاردها بار این کار را ، خودآگاه و یا ناخودآگاه ( مانند وقتی که درخواب هستیم) انجام میدهیم.
هر Ú†Ù‡ Ù…Øرکهای عصبی ØŒ از قدرت ØŒ انسجام ØŒ Ùˆ تمرکز بیشتری برخوردار باشند ØŒ به همان میزان گیرنده های ما بیشتر تØریک شده ØŒ تاثیر : عمیق تر ØŒ Ùˆ عکس العمل : سریعتر است. گاهی اوقات ØŒ Ùˆ در ارتباط با علوم انسانی ØŒ بیشتر اوقات ØŒ تØریک ٠شرطی ٠اعصاب ØŒ Ùˆ عمل Øسی ØŒ Ùˆ عکس العمل متناسب با آن ØŒ جایگزین ٠عامل واقعی ØŒ Ùˆ یا Ù…Øرک واقعی ØŒ Ù…ÛŒ شود ØŒ مثل اØساسی Ú©Ù‡ از شنیدن کلمهء (( مرگ )) در شما بوجود Ù…ÛŒ آید ØŒ بی آنکه ØŒ بواقع ØŒ مرگی اتÙاق اÙتاده باشد.
پس بنابراین ØŒ کلمات ØŒ Ù…Øمل ٠انتقال اØساسات ØŒ در یک Ùرایند شرطی ØŒ Ùˆ در واقع Ù…Øرکهائی هستند Ú©Ù‡ ØŒ با توجه بر میزان تاثیری Ú©Ù‡ بر گیرنده های عصبی ٠مخاطب Ù…ÛŒ گذارند ØŒ همزمان ØŒ هم ایجاد ٠اØساس Ù…ÛŒ نمایند ØŒ Ùˆ هم ایجاد ٠تصویر. Ú©Ù‡ البته دو عامل (( Ù…Øرکهای ناشناخته در هر زبان )) Ùˆ (( Ùرهنگ Ù Ù…Øرکها ØŒ Ú©Ù‡ انباشتی از Ù…Øرکهای تاریخی ØŒ سنتی ØŒ اعتقادی Ùˆ طبیعی هستند )) را ØŒ در کنار Ù Ù…Øرک اصلی ØŒ باید ملØوظ داشت.
شعر ØŒ پیش از آنکه یک Ùرآیند ذوقی باشد ØŒ یک Ùرآیند علمی است . یعنی از مکانیسم مشخص تجربی ØŒ منطبق بر ساختار Ùیزیکی - شیمیائی Ùˆ بیولوژیک پیروی Ù…ÛŒ کند .
زیر نویس :
1 - همانگونه Ú©Ù‡ کلماتی همچون قره قوروت ØŒ لواشک ØŒ آلو ØŒ یا تمر هندی ØŒ Ù…ÛŒ توانند عامل شرطی Ù…Øرک اعصاب Ùˆ سپس ØªØ±Ø´Ø Ø¨Ø²Ø§Ù‚ در دهان باشد ØŒ واژه ها ØŒ ترکیبات ØŒ توصیÙات ØŒ استعارات Ùˆ تصاویر نیز Ù…ÛŒ توانند ضمن بازی همین نقش ØŒ با ایجاد تغییرات شیمیائی ØŒ هورمونی Ùˆ یا Ùیزیکی ( به عنوان مثال در مویرگها Ùˆ رگها (( بخاطر آورید موقعیت رگهایتان Ùˆ Ùشار خون را هنگامیکه کلماتی توهین آمیز Ù…ÛŒ شنوید ! )) ) ØŒ موقعیت Øسی را در درون انسان ØŒ در هم ریخته ØŒ به منظور خود ØŒ یعنی انقباض Ùˆ یا انبساط خاطر ØŒ دست یابند.
2- شعر ØŒ Ù…ØÙ„ تلاقی سه هنر موسیقی ( در اینجا / وزن ) ØŒ نقاشی Ùˆ روایت است. Ø´Ú©Ù„ در شعر ØŒ زائیدهء کاربست Ùˆ هماهنگی بین این سه عنصر است . ( چگونگی آن را در مقالات بØØ«ÛŒ در ماهیت شعر Ùˆ ظرÙیتهای بیانی آن Ùˆ همچنین مقالهء مبانی نظری Ø´Ú©Ù„ در شعر ØŒ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ ام ) . Øذ٠هر یک از این عناصر ØŒ از ترکیب Ø´Ú©Ù„ ØŒ Ù…Ùهوم Ø´Ú©Ù„ را در شعر القاء نمی کند !
دقت شود Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم Ø´Ú©Ù„ در شعر، با Ø´Ú©Ù„ در سایر پدیده ها تÙاوت دارد. در هر پدیده ای ØŒ Ø´Ú©Ù„ ØŒ بسته به کارکرد آن پدیده ØŒ ساختار مخصوص به خود را داراست Ùˆ از اجزای مخصوص خود برخوردار است ( نظریهء سیستمها ! ). به عنوان مثال هنگامیکه صØبت از Ø´Ú©Ù„ ØŒ در رابطه با یک (( لیوان )) Ù…ÛŒ شود ØŒ پیش از هر چیز (( Ùیزیک )) لیوان تداعی Ù…ÛŒ شود. Ùیزیکی Ú©Ù‡ شامل ابعاد ØŒ اندازه ØŒ مقدار ØŒ رنگ Ùˆ ... است. بنابراین ØŒ خواننده باید متوجه باشد Ú©Ù‡ د رمباØØ« هنری Ùˆ مقولات نظری ØŒ Ù…Ùاهیم ØŒ از ساخت Ùˆ باÙت Ùˆ ساختار نظام مند خود ØŒ پیروی Ù…ÛŒ کنند.
بر این اساس ØŒ هنگامیکه Ù…ÛŒ گوئیم تÙاوت شعر Ùˆ نثر در Ø´Ú©Ù„ آن است ØŒ قصدمان Ù†ÙÛŒ رابطهء دیالکتیکی Ø´Ú©Ù„ Ùˆ Ù…Øتوا ØŒ یا به تعبیری دقیق تر Ø´Ú©Ù„ Ùˆ (( موضوع - معنا - مضمون - انگیزه )) نیست. چرا Ú©Ù‡ در تدقیق نظری ØŒ لازم است بر اساس نظریهء سیستم ها ØŒ هر سیستم به نظام خرد خود تقسیم شده ØŒ نظام درونی آن، Ú©Ø´Ù ØŒ Ùˆ رابطهء آن با سیستم بزرگتر مشخص شود. بنابر این ØŒ هد٠در اینجا روشن کردن ساختار آن سیستم Ùˆ نظامی است Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم Ø´Ú©Ù„ را روشن Ù…ÛŒ سازد.
تا اینجا متوجه شدیم Ú©Ù‡ سه عنصر اصلی موسیقی ØŒ نقاشی Ùˆ روایت ØŒ یا به زبان دیگر موسیقی ØŒ تصویر ØŒ داستان ØŒ Ú©Ù‡ هر کدام ØŒ بر پایهء موزیک کلام Ùˆ ترکیب ØŒ تشبیه Ùˆ استعاره Ùˆ اندیشه ØŒ معنا Ù…ÛŒ یابند ØŒ باید در یک زنجیرهء کلامی قرار گیرند تا قادر باشند ØŒ ما را متوجهء نوعی از نوشته کنند ØŒ Ú©Ù‡ شعرش Ù…ÛŒ خوانیم. در Øالیکه در نثر ØŒ Ø´Ú©Ù„ از این قاعده پیروی نمی کند. در نثر ØŒ هنرمند موظ٠نیست Ú©Ù‡ عنصر موسیقی Ùˆ یا نقاشی را در ساختار خود ØŒ الزاما دخالت دهد Ùˆ یا اگر دخالت دارد ØŒ نقش مسلط بدان بخشد. اگرچه برخی نویسندگان از سبکهائی پیروی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ این دو عنصر را (( البته نه دقیقا مانند شعر )) بکار Ù…ÛŒ گیرند ØŒ مانند قدمای ما در نثر مسجع ØŒ اما اینها آرایه های کلامی است ØŒ نه ساختار کلامی. این عناصر، در Ø´Ú©Ù„ شعر ،آرایه نیست ØŒ Ú©Ù‡ جزئی از ساختار است. بر خلا٠نثر، Ú©Ù‡ تنها بر پایه روایت استوار است ! شعر تنها زمانی Ù…Ùهوم Ù…ÛŒ یابد Ùˆ به عنوان هنری مستقل ØŒ قابل عرضه است Ú©Ù‡ سه عنصر Ùوق الزاما ØŒ سازندهء Ø´Ú©Ù„ آن باشند.
اکنون روشن Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ØŒ وقتی Ù…ÛŒ گوئیم : شعر با Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ آغازد ØŒ چرا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد ابتدا بر اØساس انگشت گذارد ØŒ ولی نثر با روایت Ùˆ مضمون Ù…ÛŒ آغازد ØŒ چرا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد ابتدا بر اندیشه تاثیر گذارد ØŒ یعنی Ú†Ù‡ ØŸ
طبیعتا ØŒ هر دو نوع ادبی شعر Ùˆ نثر ØŒ در نتیجه ØŒ هم اØساس Ùˆ هم اندیشه را ØŒ بهم آمیخته ØŒ در بر Ù…ÛŒ گیرند ØŒ اما خواننده ØŒ در برخورد با این هنرها ØŒ هنگامیکه با شعر روبرو Ù…ÛŒ شود ØŒ ابتدا تØت تاثیر آرایه های کلامی ØŒ موسیقی ØŒ تصاویر Ùˆ تخیل ( Ø´Ú©Ù„ ) قرار Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ اØساس Ù…ÛŒ کند دارد یک شعر Ù…ÛŒ خواند Ùˆ آنهنگام ØŒ هر چند بÙاصله زمانی خارج از Ù…Øاسبه ! به آنچه مورد نظر شاعر است ( مضمون ) ØŒ Ù…ÛŒ اندیشد. اما در نثر ØŒ خواننده Ùˆ مخاطب ØŒ از همان آغاز، با یک مضمون روبرو Ù…ÛŒ شود ØŒ Ú©Ù‡ باید راجع به آن بیاندیشد ! Ùˆ شاید ØŒ تنها ØŒ پس از پایان نوشتار است Ú©Ù‡ (( در برخی موارد )) اØساس Ù…ÛŒ کند ØŒ این نوشته ØŒ دارای نوعی خاص از روش بکارگیری عناصر( سبک ) نیز بوده است !!
--------
این مقاله قبلا در جایی دیگر منتشر شد ه است.